How to use W5 questions for more interesting conversations

Hello, I'm David Beckham.

سلام، من دیوید بکهام هستم.

No, I'm not. I'm James. This is engVid. This is David Beckham.

نه من نیستم. من جیمز هستم این engVid است. این دیوید بکهام است.

But you might be thinking right now some interesting questions, as to: Why did I say I was David

اما ممکن است در حال حاضر به چند سوال جالب فکر کنید ، از جمله: چرا من

Beckham instead of James as normal? Well, I wanted to get your attention, I wanted to

به طور معمول به جای جیمز گفتم دیوید بکهام هستم؟ خوب، می خواستم توجه شما را جلب کنم، می خواستم

start a conversation. And a lot of times we do this through asking questions. This lesson

یک مکالمه را شروع کنم. و بسیاری از اوقات ما این کار را از طریق پرسیدن سوال انجام می دهیم. این درس

is about how to change your questions, because many people learning English like to ask questions

در مورد چگونگی تغییر سؤالات خود است، زیرا بسیاری از افرادی که زبان انگلیسی را یاد می گیرند، دوست دارند

with the answer "Yes" and "No", and frankly, it's quite boring. It puts me to sleep. Okay?

با پاسخ «بله» و «خیر» سؤال بپرسند و صادقانه بگویم، کاملاً خسته کننده است. مرا به خواب می برد. باشه؟

So I'm going to teach you in this lesson how to use W5 questions in order to make a conversation

بنابراین من قصد دارم در این درس به شما یاد بدهم که چگونه از سؤالات W5 استفاده کنید تا مکالمه را

much more interesting, to learn more about the person, and they can learn about you.

بسیار جالب تر کنید، در مورد شخص بیشتر بدانید و آنها بتوانند در مورد شما بیاموزند.

And when I'm done with you, you're going to be an excellent conversationalist. That's

و وقتی کارم با شما تمام شد، یک مکالمه‌گر عالی خواهید بود.

a person who is good at making people like them. Are you ready? Let's go to the board.

این کسی است که در ایجاد دوست داشتن مردم خوب است. اماده ای؟ بریم سراغ هیئت.

Here's E. "Boring. Blah, blah, blah, blah, blah. Yes and no." Do you think the weather

در اینجا E. "خسته کننده. بلا، بلا، بلا، بله، بلا. بله و نه." به نظر شما

is nice? Yes/no. Do you like your food? Yes/no. Blah, blah, blah. These lead to questions

هوا خوب است؟ بله خیر. آیا غذای خود را دوست دارید؟ بله خیر. بلا، بلا، بلا. اینها به سؤالاتی منجر می شود

in which people answer "Yes", and you are forced to continually ask questions, and it

که در آن مردم به «بله» پاسخ می دهند، و شما مجبور می شوید دائماً سؤال کنید، و

sounds more like you're being interviewed, like a police interview:

بیشتر به نظر می رسد که در حال مصاحبه هستید، مانند مصاحبه پلیس:

-"Where were you at last dah-dah-dah?" -"Oh my gosh!" And then there's these colourful ones. See these nice

- «بالاخره کجا بودید؟ " -"وای خدای من!" و سپس این رنگارنگ ها وجود دارد. این

little balls, all happy and nice? These are W5 questions, because not only are you asking

توپ های کوچک زیبا را ببینید، همه شاد و زیبا هستند؟ اینها سوالات W5 هستند، زیرا نه تنها شما

a question, you're asking about me and asking for my opinion and I want to give it to you,

یک سوال می‌پرسید، بلکه در مورد من می‌پرسید و نظر من را می‌خواهید و من می‌خواهم آن را به شما بدهم،

which means I'll talk to you longer and you'll get the opportunity to become a better listener

یعنی بیشتر با شما صحبت خواهم کرد و فرصت خواهید داشت. برای تبدیل شدن به شنونده

and speaker. All right? Let's go to the board.

و سخنران بهتری. خیلی خوب؟ بریم سراغ هیئت.

Okay, first things first: "W5 Questions for More Interesting Conversations". What is W5?

خوب، اول از همه: "سوالات W5 برای مکالمات جالب تر". W5 چیست؟

Because I've said it about five times, and some of you will know right off, and some

زیرا من آن را در مورد پنج بار گفته ام، و برخی از شما بلافاصله می دانید، و برخی

of you are going: "I don't understand." W5 are information questions. They... These are

از شما می گویید: "من متوجه نمی شوم." W5 سوالات اطلاعاتی هستند. آنها... اینها

the things that we use in English to get information, so you cannot say "Yes" or "No" to these things,

چیزهایی هستند که ما در انگلیسی برای به دست آوردن اطلاعات استفاده می کنیم، بنابراین شما نمی توانید به این چیزها "بله" یا "نه"

you actually have to explain. And by explaining, you give more information which makes it much

بگویید، در واقع باید توضیح دهید. و با توضیح دادن، اطلاعات بیشتری می دهید که

more interesting for me, the listener, and for you, as the speaker, because you get to

برای من، شنونده، و برای شما به عنوان گوینده، بسیار جالب تر می شود، زیرا می توانید

explain yourself.

خودتان را توضیح دهید.

W5, we start off with: "Who?" These are the people. Who are you speaking to? Who are you

W5، با این جمله شروع می کنیم: "چه کسی؟" این مردم هستند. با کی حرف میزنی؟ در مورد چه کسی

speaking about? People and persons. Okay? "When?" This is the time. What time did it

صحبت می کنید؟ مردم و اشخاص. باشه؟ "چه زمانی؟" این زمان است. چه ساعتی

happen? 12 o'clock, February, 2001. September 11th, ring a bell, anyone? Makes a difference.

اتفاق افتاد؟ ساعت 12، فوریه 2001. 11 سپتامبر، زنگ بزن، کسی هست؟ تفاوت ایجاد می کند.

Okay? "Where?" This is the location. Where did it take place? In my house, at work, in

باشه؟ "جایی که؟" این مکان است. کجا اتفاق افتاد؟ در خانه من، در محل کار، در

Ireland, in Jamaica, in Japan. "Where?" changes everything. Right?

ایرلند، در جامائیکا، در ژاپن. "جایی که؟" همه چیز را تغییر می دهد درست؟

"Why?" What is the reason

"چرا؟" دلیل

that we're having this conversation? Why did you do it? People have reasons, and if you

این که ما این گفتگو را انجام می دهیم چیست؟ چرا این کار را کردی؟ مردم دلایلی دارند و اگر

ask them, it's amazing what they'll tell you. Most of the times we look for "Yes" or "No"

از آنها بپرسید شگفت انگیز است که به شما چه می گویند. اغلب اوقات ما به دنبال «بله» یا «نه»

because we want information, but the reason behind somebody did it might explain why the

می‌گردیم، زیرا اطلاعاتی می‌خواهیم، ​​اما دلیل پشت این کار ممکن است توضیح دهد که چرا

"Yes" or the "No" much clearer to you, and sometimes to them, actually. And: "What?"

«بله» یا «نه» برای شما و گاهی اوقات واقعاً برای آنها واضح‌تر است. و چی؟"

What are we talking about? What is the subject of the conversation? It's not always about

ما در مورد چه چیزی صحبت می کنیم؟ موضوع گفتگو چیست؟ همیشه در مورد

people. It could be about money, health, politics. "What?" is important to us. All right? The

مردم نیست. این می تواند در مورد پول، سلامتی، سیاست باشد. "چی؟" برای ما مهم است خیلی خوب؟

subject of the conversation.

موضوع گفتگو.

And here's one in orange, because it's not really "W"; w, w, w, w. Maybe at the end,

و اینجا یکی به رنگ نارنجی است، زیرا در واقع "W" نیست. w, w, w, w. شاید در پایان،

but: "How?" "How?" is really useful. I put there is W5, because it's the method. How

اما: "چطور؟" "چطور؟" واقعا مفید است W5 رو گذاشتم چون روشش هست.

did you get there? Like, tell me the steps that you got there. Not your reason, but the

چطوری به آنجا رسیدی؟ مثلاً مراحلی که به آنجا رسیدید را به من بگویید . نه دلیل شما، بلکه

way that you did it. Okay? So, why did I go to Japan? Because I love the country, I love

روشی که شما آن را انجام دادید. باشه؟ پس چرا به ژاپن رفتم؟ چون من کشور را دوست

the people. How did I get there? By airplane, and then by boat because I wanted to go to

دارم، مردم را دوست دارم. چگونه به آنجا رسیدم؟ با هواپیما و سپس با قایق چون می خواستم به

Okinawa. That changes the story. Okay?

اوکیناوا بروم. که داستان را تغییر می دهد. باشه؟

So, if we put these together... And you're going to ask in a second: "What do you mean?"

بنابراین، اگر اینها را کنار هم بگذاریم... و شما در یک ثانیه خواهید پرسید: "منظورت چیست؟"

because I've told you we're going to be great conversationalists, we'll go through a sample

از آنجایی که به شما گفته ام قرار است گفتگوگرهای خوبی باشیم، در یک ثانیه یک نمونه مکالمه را مرور خواهیم کرد

conversation in a second. Here's this. Okay? These are often used in English writing. That's

. اینجا این است. باشه؟ اینها اغلب در نوشتن انگلیسی استفاده می شوند. به

why I'm giving it to you now, because we use it in writing because, in writing, you're

همین دلیل است که اکنون آن را به شما می دهم، زیرا ما آن را در نوشتن استفاده می کنیم، زیرا در نوشتن، شما در

speaking when you write, but there's... You don't know your audience. So, a lot of people

هنگام نوشتن صحبت می کنید، اما وجود دارد ... شما مخاطبان خود را نمی شناسید. بنابراین، بسیاری از مردم

use these things in their writing to actually get to know who their audience is and maybe

از این چیزها در نوشته‌های خود استفاده می‌کنند تا واقعاً بدانند مخاطبانشان چه کسانی هستند و

make it much more interesting for a person that they don't know who's going to read their

شاید این موضوع را برای شخصی جالب‌تر کنند که نمی‌دانند چه کسی قرار است

work later on.

بعداً کارشان را بخواند.

So, why don't we take this idea-okay?-and use it? Because it will help make our topic

بنابراین، چرا ما این ایده را نپذیریم - خوب است - و از آن استفاده نکنیم؟ چون

clear-okay?-when we're speaking to somebody. It will help finding out who our audience

وقتی با کسی صحبت می‌کنیم، به روشن شدن موضوع کمک می‌کند. این کمک می کند تا بفهمیم مخاطبان ما چه کسانی

will be, not just who we're speaking to, but who it might be in the future or who we should

خواهند بود، نه فقط با چه کسانی صحبت می کنیم، بلکه در آینده چه کسانی ممکن است باشند یا باید با چه

be speaking to. Okay? And what method we should use in speaking to someone that will get the

کسانی صحبت کنیم. باشه؟ و از چه روشی برای صحبت با کسی استفاده کنیم که

best result, because by using these questions, people give us the information we need to

بهترین نتیجه را بگیریم، زیرا با استفاده از این سوالات، افراد اطلاعاتی را که ما برای ایجاد گفتگو برای آنها نیاز داریم به ما می

make the conversation for them. And once it's interesting for them, trust me, it'll be interesting

دهند. و وقتی برای آنها جالب باشد، به من اعتماد کنید، برای شما جالب خواهد بود

for you. You'll get a lot of conversations.

. شما مکالمات زیادی خواهید داشت.

Okay, so as I said here: "Do this in conversation and it will be amazing!" So, why don't we

خوب، همانطور که در اینجا گفتم: "این را در گفتگو انجام دهید و شگفت انگیز خواهد بود!" بنابراین، چرا ما

have a sample conversation now to give you an example of how to use W5, because I know

در حال حاضر یک مکالمه نمونه نداریم تا مثالی از نحوه استفاده از W5 برای شما ارائه دهیم، زیرا می دانم

you've heard many people say it before, but why don't we show you how to use it and see

که قبلاً از افراد زیادی شنیده اید که آن را گفته اند، اما چرا نحوه استفاده از آن را به شما نشان نمی دهیم و ببینید

how you can actually change dull, boring, mundane-these all were words that say non-interesting,

چگونه می توانید کسل کننده، خسته کننده، پیش پا افتاده را تغییر دهید - همه اینها کلماتی بودند که می گویند غیر جالب،

okay?-conversation into one that's exciting and interesting. Are you ready? Let's go.

خوب ؟ اماده ای؟ بیا بریم.

[Snaps]

[عکس‌ها]

Okay, so we talk about colour, making conversation colourful through W5 questions. You noticed

بسیار خوب، پس ما در مورد رنگ صحبت می‌کنیم و از طریق سؤالات W5 مکالمه را رنگارنگ می‌کنیم. متوجه شدی

here, it was black and white and boring, you don't even know, it's just: "blah, blah, blah",

اینجا، سیاه و سفید و خسته کننده بود، حتی نمی دانی، فقط: «بله، بلا، بلا»،

and all of this colourful stuff here brings your eye, just like it brings the attention.

و همه این چیزهای رنگارنگ اینجا چشمت را می آورد ، درست مثل اینکه توجه را جلب می کند.

It's not that conversation is all about you, but when you need to practice it, you do need

موضوع این نیست که مکالمه فقط مربوط به شما باشد، اما زمانی که نیاز به تمرین آن دارید، به افرادی نیاز دارید

people to speak to you so you can work on your listening skills and your ability to

که با شما صحبت کنند تا بتوانید روی مهارت های گوش دادن و توانایی خود در

get your information to other people. Right? Let's go to the board. Actually, I'll go on this side.

رساندن اطلاعات خود به دیگران کار کنید. درست؟ بریم سراغ هیئت. در واقع، من از این طرف خواهم رفت.

Now, if you notice, soon as I moved away, you probably saw this here, but then your

حالا، اگر متوجه شده باشید، به محض اینکه من از آنجا دور شدم ، احتمالاً این را اینجا دیدید، اما بعد

eye went down there because it was so much colour. Let's look at the type of questions

چشمتان به آنجا رفت زیرا رنگش زیاد بود . بیایید به نوع سوالاتی

that we're asking, and you'll understand why this is in colour and more interesting to

که می‌پرسیم نگاهی بیندازیم و متوجه خواهید شد که چرا این رنگی است و برای

you than this. Let's change the conversation.

شما جالب‌تر از این است. بیایید گفتگو را تغییر دهیم.

Here's a simple conversation of three sentences. I walk up and say to you:

در اینجا یک گفتگوی ساده از سه جمله است. من بلند می شوم و به شما می گویم:

"Hey. Do you celebrate Christmas?" You're going to say: "Yes" or "No".

"هی، کریسمس را جشن می گیری؟" قرار است بگویید: "بله" یا "نه".

Conversation is done. So, I have to

گفتگو انجام شده است. بنابراین، باید

say again: "Okay. Well, do you celebrate it, if you do, on December 25th?"

دوباره بگویم: "خوب. خوب، اگر جشن بگیرید، در 25 دسامبر؟"

because there's actually an Orthodox Christmas that's in January or February, I can't remember, but it's a

چون در واقع یک کریسمس ارتدکس وجود دارد که در ژانویه یا فوریه است، نمی‌توانم به خاطر بیاورم، اما

different time, so you might have to say: "Yes" or "No". Once again, the conversation

زمان متفاوتی است، بنابراین ممکن است مجبور باشید بگویید: "بله" یا "نه". یک بار دیگر،

is dead. And to bring it alive, I'm going to say: "Hey. Do you buy present"-[laughs]-"presents

گفتگو مرده است. و برای زنده کردنش، می‌خواهم بگویم: "هی. آیا شما هدیه می‌خرید"-[خنده]-"هدیه

at Christmas?" You know, do you provide presents for your family and friends? Some people do

در کریسمس؟" می دانید، آیا برای خانواده و دوستان خود هدایایی تهیه می کنید؟ برخی

and some people don't, depending on their religion. And so, once again, the answer is:

از افراد بسته به مذهبشان انجام می دهند و برخی نه . و بنابراین، یک بار دیگر، پاسخ این است:

"Yes" or "No". This is a terribly boring conversation, and I don't want to keep asking 50 questions

"بله" یا "خیر". این یک مکالمه بسیار خسته کننده است، و من نمی خواهم 50 سوال بپرسم

just to have you go: "Yeah. No. Maybe. Yeah."

فقط برای اینکه شما بروید: "آره. نه. شاید. آره."

Let's make it interesting. The same type of question with a W5:

بیایید آن را جالب کنیم. همان نوع سؤال با W5:

"How do you celebrate Christmas?" What?

"کریسمس را چگونه جشن می گیرید ؟" چی؟

Maybe I go: "Well, I don't cele..." Now, notice I didn't say: "Yes" or

شاید بروم: "خب، من جشن نمی گیرم..." حالا توجه کنید که نگفتم: "بله" یا

"No", I go: "Well, no, I don't celebrate Christmas." I actually have to answer your:

"نه"، می روم: "خب، نه، من کریسمس را جشن نمی گیرم ." من در واقع باید به شما پاسخ دهم:

"Do you celebrate Christmas?" I go: "No, I don't celebrate it." And I might say: -"No? Why is that?"

"آیا کریسمس را جشن می گیرید؟" می گویم: نه، جشن نمی گیرم. و من ممکن است بگویم: "نه؟ چرا؟"

-"Well, in my country, we don't have Christianity. We have a Shinto religion, and", dah-dah-dah.

-"خب، در کشور من، ما مسیحیت نداریم، ما یک مذهب شینتو داریم، و" dah-dah-dah.

Now I'm learning about you through asking a question, and within one simple question,

اکنون از طریق پرسیدن یک سوال در مورد شما یاد می‌گیرم ، و در طی یک سوال ساده،

I've got you giving me maybe five, six, seven sentences which will help me to find out other

از شما می‌خواهم که شاید پنج، شش، هفت جمله به من بگویید که به من کمک می‌کند

questions to ask to get more information. Because once I'm talking to you and I have

تا سوالات دیگری را برای به دست آوردن اطلاعات بیشتر بپرسم. چون وقتی با شما صحبت می کنم و

some knowledge on you, we can have an exchange, and that's what we want. Remember, we talked

اطلاعاتی در مورد شما دارم، می توانیم تبادل نظر داشته باشیم و این همان چیزی است که می خواهیم. یادت هست اول صحبت کردیم

at the beginning? The whole point of learning this is that, at the end, you'll be able to

؟ نکته اصلی یادگیری این است که در پایان، شما می‌توانید

learn to listen better to people, and actually be able to give information, but to exchange

یاد بگیرید که بهتر به مردم گوش کنید و در واقع بتوانید اطلاعات بدهید، اما آن‌ها را مبادله

it so we can learn and make you a very good conversationalist. And within this one question,

کنید تا بتوانیم یاد بگیریم و شما را به یک گفتگوگر بسیار خوب تبدیل کنیم . و در این یک سوال،

we can see the difference, because this leads down to these quite quickly, here.

می‌توانیم تفاوت را ببینیم، زیرا در اینجا به سرعت به این موارد منتهی می‌شود.

But we can even go further. Right? "What kind of things do you celebrate?" Because maybe

اما حتی می توانیم جلوتر برویم. درست؟ "چه نوع چیزهایی را جشن می گیرید؟" چون شاید

we're here... Remember, here, they said: "We don't celebrate Christmas." Then you say:

ما اینجاییم... یادت باشد اینجا گفتند: ما کریسمس را جشن نمی گیریم. بعد می گویی

-"Hey. What kind of things do you celebrate?" -"Huh? Well, you know, like birthdays, weddings,

: -هی چه جور چیزهایی جشن می گیری؟ -"هه؟ خب میدونی مثل تولد، عروسی،

anniversaries. I don't know. What do you celebrate? Easter." Wow, now they get to tell you about

سالگرد. نمی دونم. چه جشنی می گیری؟ عید پاک." وای، حالا آنها می توانند در

their culture, their history, and you could say:

مورد فرهنگ، تاریخ خود به شما بگویند، و شما می توانید بگویید:

"And why do you celebrate them? Is it for religious reasons? Is it a national holiday? Is it just your family likes doing it? Why?"

"و چرا آنها را جشن می گیرید؟ آیا این به دلایل مذهبی است؟ آیا این یک تعطیلات ملی است؟ آیا فقط خانواده شما دوست دارند این کار را انجام دهند؟ چرا؟ ؟"

Now you got people kind of like: "Well..." and you're talking about something personal.

حالا شما افرادی مانند: "خب..." و شما در مورد چیزی شخصی صحبت می کنید.

Look, it's the same three questions. The difference is: This is going to take two minutes, this

ببینید، همان سه سوال است. تفاوت این است: این دو دقیقه طول می‌کشد، این

is going to take an hour, and you get to practice that which you want, which is get better at

یک ساعت طول می‌کشد، و شما می‌توانید آنچه را که می‌خواهید تمرین کنید، که در انگلیسی شما بهتر می‌شود

your English. Okay? Hey, you might also make a new friend. I forgot that part. Okay. [Laughs]

. باشه؟ سلام، شما همچنین ممکن است یک دوست جدید پیدا کنید. اون قسمت رو فراموش کردم باشه. [می خندد]

And finally: "When do you get together with others?" Because maybe someone says:

و در آخر: "چه زمانی با دیگران جمع می شوید ؟" چون ممکنه یکی بگه

"Look, this celebration thing, you're driving me crazy. I don't celebrate." Then you can easily

: ببین این جشن، تو منو دیوونه میکنی من جشن نمیگیرم. سپس به راحتی می توانید

say: "So, when do you get together with your family or your friends?" And they might say:

بگویید: "خب، چه زمانی با خانواده یا دوستان خود جمع می شوید؟" و ممکن است بگویند:

"Well, you know what? Once a week we get together and we play a board game just so we can talk

"خب، می‌دانی چیست؟ هفته‌ای یک‌بار دور هم جمع می‌شویم و یک بازی رومیزی انجام می‌دهیم تا بتوانیم صحبت

and find out what's going on with ourselves, you know, each other." And:

کنیم و بفهمیم چه خبر است ، می‌دانی، همدیگر."

-"What do you do?" -"Maybe we play games or we go to a park and have a picnic."

و چه کار می کنی؟" -"شاید بازی کنیم یا بریم پارک و پیک نیک داشته باشیم."

When I was a kid, my father would take us at least once every two weeks to the park

وقتی بچه بودم، پدرم حداقل هر دو هفته یک بار ما را به پارک می برد

and we'd have a picnic, and we'd just play. So we all got to know each other because we

و پیک نیک می گرفتیم و فقط بازی می کردیم. بنابراین همه ما همدیگر را شناختیم زیرا

could ask each other about the week, what had happened during the week in a nice, casual

می‌توانستیم از یکدیگر درباره هفته بپرسیم، در یک موقعیت خوب و معمولی در طول هفته چه اتفاقی افتاده

situation. Or, you know, yeah, situation. The best thing about it was that it was every

است. یا، می دانید، بله، وضعیت. بهترین چیز در مورد آن این بود که هر

week, so I kind of started looking forward to it, and I got to know people who I lived

هفته برگزار می شد، بنابراین من به نوعی مشتاقانه منتظر آن بودم و با افرادی که با آنها زندگی می کردم بهتر آشنا شدم

with even better.

.

And guess what? You can do the same with English strangers, practicing your English, working

و حدس بزنید چه؟ شما می توانید همین کار را با غریبه های انگلیسی انجام دهید، انگلیسی خود را تمرین کنید،

on your conversation, which is a skill you're going to learn to need... Learn and need for

روی مکالمه خود کار کنید، این مهارتی است که شما باید یاد بگیرید که به آن نیاز دارید... یادگیری و نیاز به

work, social situations, dating, it goes on and on. Just think about how you live your

کار، موقعیت های اجتماعی، قرار ملاقات، ادامه دارد و ادامه دارد. فقط به این فکر کنید که

world now in your country speaking your own language, and how you're going to have to

اکنون در کشورتان که به زبان خودتان صحبت می کنید ، چگونه در دنیای خود زندگی می کنید، و چگونه باید

use that same kind of skillset or those same skills in an English-speaking environment.

از همان مجموعه مهارت ها یا همان مهارت ها در یک محیط انگلیسی زبان استفاده کنید.

If you can learn how to use W5, you're going to find that not only can you do the situations

اگر بتوانید نحوه استفاده از W5 را بیاموزید، متوجه خواهید شد که نه تنها می توانید موقعیت هایی را

in life that you need to, (you know, go to the doctors, go on a date, get a job) you'll

در زندگی که لازم دارید انجام دهید، (می دانید، به پزشکان بروید، قرار ملاقات بروید، کار پیدا کنید)

have fun doing it, and maybe make extra friends while doing so.

از انجام آن لذت خواهم برد و شاید در حین انجام این کار دوستان بیشتری پیدا کنم.

Anyway, that's my speech on it. I hope you enjoyed it. You should learn now, here is

به هر حال، این صحبت من در مورد آن است. امیدوارم ازش لذت برده باشی. اکنون باید یاد بگیرید، در اینجا

an example speech, how to change everyday conversation. And you notice in sometimes,

یک سخنرانی مثال است، چگونه مکالمه روزمره را تغییر دهید . و گاهی اوقات متوجه می‌شوید،

you can just put the "How" in front of the "do", like: "How do you buy presents at Christmas?",

فقط می‌توانید «چگونه» را در مقابل «do» قرار دهید، مانند: «در کریسمس چگونه هدایایی می‌خرید؟»،

"How do you celebrate?" Right? Just even something as simple as that can change the whole way

«چگونه جشن می‌گیرید؟» درست؟ حتی چیزی به همین سادگی می تواند

you ask a question and the response you get back. Did you like that? Glad you did it.

نحوه پرسیدن یک سوال و پاسخی که دریافت می کنید را تغییر دهد. آیا از آن خوشت آمد؟ خوشحالم که انجامش دادی

So you're probably wondering: How can you learn more English? See, I just gave you information

بنابراین احتمالاً از خود می پرسید: چگونه می توان زبان انگلیسی را بیشتر یاد گرفت؟ ببینید، من فقط یک سوال اطلاعاتی به شما دادم

question. And I'll give you the answer, because I can't say: "Yes" or "No", I'm going to say:

. و من جواب شما را می دهم، چون نمی توانم بگویم: "بله" یا "خیر"، می خواهم بگویم

Go to www, "eng" as in English, "vid" as in video.com (www.engvid.com)

: به www، "eng" مانند انگلیسی، "vid" مانند video.com بروید. (www.engvid.com)

where you can go over this lesson again, go over other lessons on conversation skills, and master your English.

که در آن می توانید دوباره این درس را مرور کنید، دروس دیگر در مورد مهارت های مکالمه را مرور کنید و به زبان انگلیسی خود مسلط شوید.

I look forward to seeing you there. And once again, thank you for supporting engVid.

من مشتاقانه منتظر دیدار شما هستم. و یک بار دیگر، از شما برای حمایت از engVid سپاسگزاریم.

Have a good day. And before I forget: Don't forget to subscribe. That button might be here, here,

روز خوبی داشته باشید. و قبل از اینکه فراموش کنم: مشترک شدن را فراموش نکنید. آن دکمه ممکن است اینجا، اینجا

here, or here. Wherever you are, press "Subscribe" and you can get the latest video that I produce

، اینجا یا اینجا باشد. هر کجا که هستید، "Subscribe" را فشار دهید و می توانید آخرین ویدیویی را که من تولید می کنم

whenever it's ready. All right? Take care.

هر زمان که آماده شد دریافت کنید. خیلی خوب؟ مراقب باش.