How to Answer the 5 HARDEST Job Interview Questions

Doo doo doo doo doo, I'm dreaming of new... Hi, James from EngVid. He's wearing a tie and he's got...

Doo doo doo doo doo، من رویای جدید دارم... سلام، جیمز از EngVid. او یک کراوات بسته است و او ... به

it looks like a resume. Let's go to the board and find out. Yo, E, what's going on?

نظر می رسد یک رزومه است. بیایید به تابلو برویم و بفهمیم. ای، ای، چه خبر است؟

You're going for an interview? Oh, you're worried because this is... Ah, today's lesson, ladies and

برای مصاحبه می روی؟ اوه، شما نگران هستید، زیرا این ... آه، درس امروز، خانم ها و

gentlemen. The five hardest questions you will find on an interview. This is something I think

آقایان. پنج سخت ترین سوالی که در مصاحبه پیدا خواهید کرد. این چیزی است که فکر می‌کنم

all of you will be able to take something from because we're going to work on a little bit of

همه شما می‌توانید از آن چیزی بگیرید، زیرا ما روی کمی

communication but also prepare you for the job market. And these questions are difficult because

ارتباط کار می‌کنیم، اما شما را برای بازار کار آماده می‌کنیم. و این سوال ها سخت است چون می

they ask... What they ask from you is not just to say, you know, yes, no, I want this much, that much.

پرسند... چیزی که از شما می خواهند فقط گفتن نیست، می دانید، بله، نه، من اینقدر، آنقدر می خواهم.

Your employer is asking a question to get a deeper look into who you are and what you really want

کارفرمای شما سؤالی می پرسد تا نگاه عمیق تری به شما داشته باشد و واقعاً چه می خواهید

and what you have to offer the company. You ready? Let's go to the board and see what this is about.

و چه چیزی باید به شرکت ارائه دهید. آماده ای؟ بیایید به هیئت مدیره برویم و ببینیم این در مورد چیست.

Over here. So five of the hardest interview questions you're going to run into. And funny

اینجا بنابراین پنج تا از سخت ترین سوالات مصاحبه که قرار است با آن ها مواجه شوید. و به

enough, they don't seem that difficult but once you actually go into it and you understand what

اندازه کافی خنده دار به نظر نمی رسند، اما به محض اینکه وارد آن شوید و متوجه شوید که

they're trying to get at, you realize why they're so difficult. Why do you want to change jobs?

آنها در تلاش هستند به چه چیزی برسند، متوجه می شوید که چرا اینقدر دشوار هستند. چرا می خواهید شغل خود را تغییر دهید؟

That seems obvious, right? Stop right there. What your employer wants to know is not just I need

این واضح به نظر می رسد، درست است؟ همانجا توقف کن آنچه کارفرمای شما می‌خواهد بداند این نیست که من فقط به

more money, which is what you're thinking, or I want a better, you know, because that means you

پول بیشتری نیاز دارم، چیزی که شما به آن فکر می‌کنید، یا من بهتر می‌خواهم، می‌دانید، زیرا این بدان معناست که شما

could leave their job as well and you don't... They don't want to have someone who's just going to move

هم می‌توانید کار او را ترک کنید و نه... نمی‌خواهید کسی را داشته باشید که

from job to job if someone's just going to pay more, right? So the best way to answer this

اگر کسی بخواهد پول بیشتری بپردازد، از شغلی به شغل دیگر می‌رود، درست است؟ بنابراین بهترین راه برای پاسخ به این

particular question is, well, number one, I call this easy mode. Have you just moved?

سوال خاص، خوب، شماره یک است، من به این حالت آسان می‌گویم. تازه نقل مکان کردی؟

So if you're living in England, for instance, and you move to Canada, you kind of need a new job,

بنابراین اگر برای مثال در انگلستان زندگی می کنید و به کانادا مهاجرت می کنید، به نوعی به یک شغل جدید نیاز دارید،

right? So that's easy mode. They will understand that right away, okay? You need to make money here,

درست است؟ بنابراین این حالت آسان است. آنها فوراً متوجه خواهند شد، خوب؟ شما باید اینجا پول در بیاورید،

right? Or you've just finished school. Well, I went to business school. I've just graduated.

درست است؟ یا تازه مدرسه را تمام کرده اید. خب من به مدرسه بازرگانی رفتم. من تازه فارغ التحصیل شدم

Now I need a job. Makes sense. So you're not just leaving one job to make a bit more money,

الان به کار نیاز دارم منطقی است. بنابراین شما فقط یک شغل را ترک نمی کنید تا کمی پول بیشتری به دست آورید،

and you cannot be relied on for future. Yeah? Okay. Here's where it gets a bit tricky. So if

و نمی توانید برای آینده به شما تکیه کنید. آره؟ باشه. اینجاست که کمی مشکل می شود. بنابراین اگر

you have been in the industry for a while and they ask you this question and they're looking

مدتی است که در این صنعت بوده اید و آنها این سوال را از شما می پرسند و

at your resume, here's a few things you can say that will show them that you're going to be a

به رزومه شما نگاه می کنند، در اینجا چند نکته وجود دارد که می توانید بگویید که به آنها نشان می دهد که یک

terrific long-term employee, and this is a good move for both you and them. First,

کارمند عالی و طولانی مدت خواهید بود. و این حرکت خوبی هم برای شما و هم برای آنهاست. اول،

a new challenge. You could start out in a small company, a three-man, four-man, or a four-person

یک چالش جدید. شما می توانید در یک شرکت کوچک، یک شرکت سه نفره، چهار نفره، یا یک شرکت چهار نفره

company or woman company, and there's only so much growth you can do because all these positions are

یا شرکتی زن شروع کنید، و تنها رشد زیادی وجود دارد که می توانید انجام دهید زیرا همه این موقعیت ها

taken. So you might want to go to a bigger place like an Apple or an Amazon where you can get more

گرفته شده است. بنابراین ممکن است بخواهید به یک مکان بزرگتر مانند اپل یا آمازون بروید که در آن می توانید

challenges because there's so much that company does that it can help you grow in that way,

چالش های بیشتری داشته باشید، زیرا این شرکت کارهای زیادی انجام می دهد که می تواند به شما کمک کند در این راه رشد کنید،

challenge you to do more and be more. You can say they are offering a better opportunity for you,

شما را به چالش بکشد تا کارهای بیشتری انجام دهید و بیشتر باشید. می توانید بگویید که آنها فرصت بهتری را برای شما ارائه می دهند،

a better opportunity for your skill set. In some jobs you'll get stuck in a certain position

فرصت بهتری برای مجموعه مهارت های شما. در برخی از مشاغل شما در موقعیت خاصی گیر خواهید کرد

because they don't really, they can't use what you have. A perfect example is when I said you

زیرا آنها واقعاً نمی توانند از آنچه شما دارید استفاده کنند. یک مثال عالی زمانی است که گفتم شما

graduated from school. So you've graduated from school, but they have an accountant so they don't

از مدرسه فارغ التحصیل شدید. بنابراین شما از مدرسه فارغ التحصیل شده اید، اما آنها یک حسابدار دارند بنابراین

need a special forensic accountant. So your skill set is not being used to its maximum. They're not

نیازی به حسابدار پزشکی قانونی خاص ندارند. بنابراین از مجموعه مهارت های شما به حداکثر استفاده نمی شود. آنها از

using it to its full potential. So they might say, you might say, I came to this job because you have

آن به طور کامل از پتانسیل خود استفاده نمی کنند. بنابراین آنها ممکن است بگویند، شما ممکن است بگویید، من به این کار آمدم زیرا شما

a specific area that my skills will work perfectly in. So I can actually use the skills I've been

یک حوزه خاص دارید که مهارت های من در آن به خوبی کار می کند. بنابراین من در واقع می توانم از مهارت هایی که

trained in that I want to use. Okay. That happens all the time. And the last one, career growth.

در آن آموزش دیده ام استفاده کنم و می خواهم استفاده کنم. باشه. این همواره روی می دهد. و آخرین مورد، رشد شغلی.

Do you remember I said a small company, you want to go to a larger company to get greater

آیا یادتان هست که گفتم یک شرکت کوچک، شما می خواهید به یک شرکت بزرگتر بروید تا

responsibilities and also be out there more in the environment, as I can say, the business

مسئولیت های بیشتری را بر عهده بگیرید و همچنین بیشتر در محیط، همانطور که می توانم بگویم، محیط کسب و کار

environment to learn more. By doing this and working at other companies, that growth will

برای یادگیری بیشتر حضور داشته باشید. با انجام این کار و کار در شرکت های دیگر، این رشد به

allow you to have different positions. There's nothing wrong with staying in an entry-level

شما این امکان را می دهد که موقعیت های متفاوتی داشته باشید. هیچ اشکالی ندارد که در یک موقعیت ابتدایی بمانید

position. And that is something where if you work at a bank, you might be what's called a bank teller

. و این چیزی است که اگر در یک بانک کار می کنید، ممکن است

talk to the people. But if you don't do something else, you may never become branch manager or

با مردم صحبت کنید عابر بانک. اما اگر کار دیگری انجام ندهید، ممکن است هرگز مدیر شعبه یا

regional manager or president because you haven't got enough experience. So sometimes you need to

مدیر منطقه یا رئیس نشوید زیرا تجربه کافی ندارید. بنابراین گاهی اوقات لازم است

leave the job you're at to get that experience somewhere else. So you might even come back to

شغلی را که در آن هستید ترک کنید تا آن تجربه را در جای دیگری به دست آورید. بنابراین حتی ممکن است به

the first company, but because of that experience, you can get greater career growth. So that one is

اولین شرکت بازگردید، اما به دلیل این تجربه، می توانید رشد شغلی بیشتری داشته باشید. بنابراین این یکی

number one, some of the best ways to answer the question, why do you want to change jobs?

شماره یک است، برخی از بهترین راه‌ها برای پاسخ به این سوال، چرا می‌خواهید شغل خود را تغییر دهید؟

You can use a couple of these or just one. I mean, if you're just out of school, go to easy mode.

می توانید از یکی از اینها یا فقط یکی استفاده کنید. منظورم این است که اگر تازه از مدرسه خارج شده اید، به حالت آسان بروید.

Dude, I just graduated. I need to pay the government off. Now, number two, this is a,

داداش من تازه فارغ التحصیل شدم من باید پول دولت را بدهم. حالا، شماره دو، این یک سوال است،

I love this question. What is your weakness? Do not say things like I'm always late. I fight with

من عاشق این سوال هستم. نقطه ضعف شما چیست؟ مثل اینکه همیشه دیر می کنم حرفی نزنید. من با

other coworkers. This is the best way not to get the job. These are weaknesses. These are no-nos.

همکاران دیگر دعوا می کنم. این بهترین راه برای نگرفتن شغل است. اینها نقاط ضعف است. اینها نه نه هستند.

What you want to do is take your weakness and turn it into a strategy. What do I mean by that?

کاری که می خواهید انجام دهید این است که ضعف خود را بردارید و آن را به یک استراتژی تبدیل کنید. منظور من از آن چیست؟

By thinking about the first thing is everyone has a weakness. You cannot say I have no weaknesses

با فکر کردن به اولین چیز این است که همه یک نقطه ضعف دارند. شما نمی توانید بگویید من هیچ نقطه ضعفی ندارم

because that's a lie. They won't buy it. They won't hire you. But if you can turn this weakness

زیرا این یک دروغ است. آنها آن را نمی خرند. آنها شما را استخدام نمی کنند. اما اگر بتوانید این ضعف را

into a strategy, you can turn it into something. And here's an example for something. This is

به یک استراتژی تبدیل کنید، می توانید آن را به چیزی تبدیل کنید. و در اینجا یک مثال برای چیزی است. این

a good one in which you've taken it and you've made it something that any company or every

یکی خوب است که شما آن را در نظر گرفته اید و آن را به چیزی تبدیل کرده اید که هر شرکت یا هر

company wants. I struggle with people who don't want to maintain the high standards of work that

شرکتی می خواهد. من با افرادی مبارزه می کنم که نمی خواهند استانداردهای بالای کاری را که

I want. I mean, what company doesn't want someone to have high standards and they will not tolerate

من می خواهم حفظ کنند. منظورم این است که کدام شرکت نمی خواهد کسی استانداردهای بالایی داشته باشد و

someone who doesn't want to work? It seems like a weakness because it means you're going to be

کسی را که نمی خواهد کار کند تحمل نمی کند؟ این یک ضعف به نظر می رسد زیرا به این معنی است که

difficult for the people who don't want to work with. You'll be difficult for them.

برای افرادی که نمی خواهند با آنها کار کنند سخت خواهید بود. شما برای آنها سخت خواهید بود.

But companies want people like you. Is it a weakness? You've used it strategically,

اما شرکت ها افرادی مثل شما را می خواهند. آیا این یک ضعف است؟ شما از آن به صورت استراتژیک استفاده کرده اید و از

using your brain to make it a strength. How about this one? This is another one because you can be

مغز خود برای تبدیل آن به یک نقطه قوت استفاده کرده اید. این یکی چی؟ این یکی دیگر است زیرا می توانید

honest. So you could use both of these. The other one is be honest about something. Pick a weakness

صادق باشید. بنابراین می توانید از هر دو این موارد استفاده کنید. دیگری این است که در مورد چیزی صادق باشید. نقطه ضعفی را انتخاب کنید

that you are working on. There's nothing better than a champion fighter or athlete that's lost

که روی آن کار می کنید. هیچ چیز بهتر از یک مبارز قهرمان یا ورزشکار نیست که

their way and then they fight and struggle and come back. People like that, right? People also

راه خود را گم کرده باشد و بعد بجنگد و مبارزه کند و برگردد. مردم آن را دوست دارند، درست است؟ مردم همچنین

like people who take responsibility and accountability, which is what companies want

افرادی را دوست دارند که مسئولیت و مسئولیت پذیری را بر عهده می گیرند، چیزی که شرکت ها

for their actions. So in this one, you pick a weakness that you are working on and you can

برای اقدامات خود می خواهند. بنابراین در این مورد، شما نقطه ضعفی را انتخاب می کنید که روی آن کار می کنید و می توانید

demonstrate you've worked on it. Once again, don't say I'm chronically late and I like to fight with

نشان دهید که روی آن کار کرده اید. یک بار دیگر نگویید من به طور مزمن دیر کردم و دوست دارم با

the other. Please don't. Even if you're working on it, pick something else, right? You know,

دیگری دعوا کنم. لطفا این کار را نکنید. حتی اگر روی آن کار می کنید، چیز دیگری را انتخاب کنید، درست است؟ می دانید،

I'm working on my math skills or my computer skills. I got into a course. But here's the

من روی مهارت های ریاضی یا مهارت های کامپیوترم کار می کنم. وارد یک دوره شدم. اما اینجا

turn on. Here's not just that. Think about it. And I should have said this at the beginning.

نوبت است. اینجا فقط این نیست. در مورد آن فکر کنید. و من باید در ابتدا این را می گفتم.

In all of this stuff I'm telling you, you have to do your homework. These are the hardest questions

در تمام این چیزهایی که به شما می گویم، شما باید تکالیف خود را انجام دهید. اینها سخت ترین سؤالات هستند

because you're not going to get them at McDonald's. You're going to get them at careers you want to

زیرا نمی توانید آنها را در مک دونالد دریافت کنید. شما آنها را در مشاغلی که می خواهید

keep. So you need to do your what we call due diligence. Do your homework. Research the company.

حفظ کنید، جذب خواهید کرد. بنابراین شما باید کاری را که ما به آن دقت می‌کنیم انجام دهید. مشقت را بنویس. درباره شرکت تحقیق کنید

Look for, you can pick up The Economist, you can pick up Forbes, other magazines that will give you

بگردید، می توانید اکونومیست را انتخاب کنید، می توانید فوربس را انتخاب کنید، مجلات دیگری که به شما ایده می دهند

an idea, even fashion magazines. When they talk about fashion houses, they will tell you the

، حتی مجلات مد. وقتی در مورد خانه های مد صحبت می کنند، چیزهایی را به شما می گویند

things that they're lacking currently. So you can put that in your head, put that on paper,

که در حال حاضر فاقد آن هستند. بنابراین می توانید آن را در ذهن خود قرار دهید، آن را روی کاغذ بیاورید،

keep that in mind. So when this question comes up, you can pick a weakness that you have that

آن را در ذهن داشته باشید. بنابراین وقتی این سوال مطرح می شود، می توانید نقطه ضعفی را انتخاب کنید که در حال

you're working on that the company currently needs. So now you're saying, yes, my weakness,

کار روی آن هستید و شرکت در حال حاضر به آن نیاز دارد. خب حالا شما می گویید بله نقطه ضعف من است،

but I'm working on it, I'm getting better. And they're like, we need a guy like Jones.

اما دارم روی آن کار می کنم، دارم بهتر می شوم. و آنها مثل این هستند که ما به مردی مانند جونز نیاز داریم.

He could probably help the other employees who are also suffering from this. He has a strategy.

او احتمالاً می تواند به سایر کارمندانی که از این مشکل نیز رنج می برند کمک کند. او یک استراتژی دارد.

So it shows you're willing to take responsibility. You're willing to fix things.

بنابراین نشان می دهد که شما مایل به پذیرش مسئولیت هستید. شما حاضرید چیزها را اصلاح کنید.

And currently what you're fixing is something they could possibly help themselves get better. Cool.

و در حال حاضر چیزی که شما در حال رفع آن هستید چیزی است که آنها احتمالاً می توانند به خودشان کمک کنند تا بهتر شوند. سرد.

All right. Number three. How do you deal with conflict with other colleagues?

خیلی خوب. شماره سه. چگونه با درگیری با سایر همکاران برخورد می کنید؟

Remember, I told you don't say that's a weakness. Well, there's no place even in Disneyland. I mean,

یادت باشه گفتم نگو این نقطه ضعفه. خب، حتی در دیزنی لند هم جایی نیست. منظورم این است که

Goofy and Mickey, they mix it up every once in a while, right? Because Goofy is Goofy.

گوفی و ​​میکی، هر چند وقت یکبار آن را با هم قاطی می کنند، درست است؟ چون گوفی احمق است.

All right. So things are going to happen. So what's the thing you want to say? Here's one of

خیلی خوب. بنابراین چیزهایی قرار است اتفاق بیفتد. پس چیزی که می خواهید بگویید چیست؟ در اینجا یکی از

the best approaches. I'm using this word from here. It means a way to get to something. One of

بهترین رویکردها وجود دارد. من از اینجا از این کلمه استفاده می کنم. یعنی راهی برای رسیدن به چیزی. یکی از

the best approaches about talking about conflict with colleagues, and that's fighting arguments,

بهترین رویکردها در مورد صحبت کردن در مورد درگیری با همکاران، و آن بحث و جدل،

disagreements. Say I take a collaborative approach. What do you mean collaborative?

اختلاف نظر است. بگویید من یک رویکرد مشارکتی دارم. منظورت از مشارکت چیه؟

I like to work together with the individual. Now, the thing you want to add to that, and this is a

من دوست دارم با فردی کار کنم. اکنون، چیزی که می‌خواهید به آن اضافه کنید، و این

little framework I'm teaching you, a little way you can say it that's going to be in an interview.

چارچوب کوچکی است که من به شما آموزش می‌دهم، روشی که می‌توانید آن را در مصاحبه بگویید.

So I like a collaborative approach. I like to work with the person I'm having the problem with.

بنابراین من یک رویکرد مشارکتی را دوست دارم. من دوست دارم با کسی که با او مشکل دارم کار کنم.

One of the things you want to tell me is I like to talk privately with them to fix it.

یکی از چیزهایی که می خواهید به من بگویید این است که من دوست دارم به طور خصوصی با آنها صحبت کنم تا آن را حل کنم.

So we will talk to each other. We're not going to go to management right away or talk about it.

پس با هم صحبت خواهیم کرد. ما قرار نیست فوراً به مدیریت برویم یا در مورد آن صحبت کنیم.

I want to work with them to fix the problem. So I want a long-term solution, and I want to do it

من می خواهم برای رفع مشکل با آنها کار کنم. بنابراین من یک راه حل بلندمدت می خواهم و می خواهم آن را

collaborative, work together. And how I'm going to do this, you're going to look and go, what is SBI?

به صورت مشترک انجام دهم و با هم کار کنیم. و چگونه می خواهم این کار را انجام دهم، شما نگاه می کنید و می روید، SBI چیست؟

I read a book the other day. I'm going to share it with you. It's only 30 pages long. Good book.

دیروز یه کتاب خوندم من قصد دارم آن را با شما به اشتراک بگذارم. فقط 30 صفحه است. کتاب خوب.

SBI means situation, behavior, and impact. It's a method that they used for conflict resolution.

SBI به معنای موقعیت، رفتار و تاثیر است. این روشی است که آنها برای حل تعارض استفاده کردند.

Conflict resolution means to end fighting, and as we do, make a collaborative approach to solving

حل تعارض به معنای پایان دادن به دعوا است و همانطور که انجام می دهیم، رویکردی مشترک برای حل مشکلات داشته باشیم

problems. The S is situation, which means you'd go, Jones, the other day at the meeting, you,

. S وضعیت است، یعنی شما می‌روید، جونز، روز پیش در جلسه، شما،

oh sorry, situation would say, on Wednesday, March 29th, there was a meeting that we had with

اوه ببخشید، وضعیت می‌گوید، چهارشنبه 29 مارس، جلسه‌ای بود که ما با

all the senior management situation. Then you would talk about behavior. Jones, you were

تمام وضعیت مدیریت ارشد داشتیم. سپس در مورد رفتار صحبت می کنید. جونز، تو

saying really bad things about some of the other managers. The other, that's the behavior. Impact,

درباره برخی دیگر از مدیران چیزهای بسیار بدی می گفتی. دیگری، این رفتار است. Impact،

which is I. All those managers felt unhappy about your comments. So what, that happens all the time?

که من هستم. همه آن مدیران از نظرات شما ناراضی بودند. پس چی، همیشه این اتفاق می افته؟

No. With the SBI framework, when we're talking about handling conflicts, you're telling someone

نه. با چارچوب SBI، وقتی در مورد رسیدگی به درگیری ها صحبت می کنیم، دقیقاً به کسی می گویید،

exactly, because what happens a lot of times, people will say, you're always arguing with

زیرا اتفاقی که اغلب اوقات رخ می دهد، مردم می گویند، شما همیشه در حال بحث و جدل با

everybody all the time. It makes people angry, and you do it on purpose. Right there, you're

همه هستید. مردم را عصبانی می کند و شما عمدا این کار را انجام می دهید. همانجا، شما در

doing something that is not cool. You're telling intention. So you're saying that the person who

حال انجام کاری هستید که جالب نیست. تو داری نیت میگی بنابراین شما می گویید فردی که

is arguing wants to cause conflict, which may not be the case. So I put SBI to give you the

دعوا می کند می خواهد درگیری ایجاد کند که ممکن است اینطور نباشد. بنابراین من SBI را قرار دادم تا چارچوب را به شما بدهد

framework. You can say situation, behavior, and impact. When you say, here's the situation that

. می توانید موقعیت، رفتار و تأثیر را بگویید. وقتی می گویید، این وضعیتی است که

happened at this day, at this place. Behavior, this is what you did. No judgment, this is what

در این روز، در این مکان اتفاق افتاده است. رفتار، این کاری است که شما انجام دادید. قضاوتی نیست، این کاری است که

you did. Impact, how did it make the other people feel? And then you allow the other person to talk

شما انجام دادید. تأثیر، چه احساسی در افراد دیگر ایجاد کرد؟ و سپس به طرف مقابل اجازه می‌دهید

about the impact, like their intention, why they were doing it. They might say, I just wanted to

در مورد تأثیر آن صحبت کند، مانند قصدش، که چرا این کار را انجام می‌دهد. ممکن است بگویند، من فقط می‌خواستم به

motivate people. I didn't want to make them angry. So we're going to take this. How do you deal with

مردم انگیزه بدهم. من نمی خواستم آنها را عصبانی کنم. بنابراین ما این را می گیریم. چگونه با تعارض برخورد می کنید

conflict? I'm literally telling you a strategy to take at the meeting. Talk about, I want to be

؟ من به معنای واقعی کلمه یک استراتژی را به شما می گویم که باید در جلسه اتخاذ کنید. صحبت کنید، من می خواهم

collaborative. I want to work with people for a long-term solution. Tell them I will talk privately

همکاری داشته باشم. من می خواهم برای یک راه حل بلند مدت با مردم کار کنم. به آنها بگویید من خصوصی

with them, so it's individual. And when I talk privately, I'm going to use the SBI. Situation,

با آنها صحبت خواهم کرد، بنابراین این موضوع فردی است. و وقتی خصوصی صحبت می کنم، از SBI استفاده می کنم. موقعیت،

behavior, and impact. And let them tell me their intention and how we can work together to fix it.

رفتار و تأثیر. و اجازه دهید آنها قصد خود را به من بگویند و چگونه می توانیم با هم برای رفع آن کار کنیم.

Yeah, you can go to other places. Only at EngVid do we tell you, strategy baby. Yes, okay, moving on.

بله، می توانید به جاهای دیگر بروید. فقط در EngVid به شما می گوییم، عزیزم استراتژی. بله، خوب، ادامه دهید.

Next, number four. Why should we hire you? That is actually a good question on the part of the

بعد، شماره چهار. چرا باید شما را استخدام کنیم؟ این در واقع یک سوال خوب از طرف

employer. Why should we employ and hire you or employ you? Just because you come with a piece

کارفرما است. چرا باید شما را استخدام و استخدام کنیم یا شما را استخدام کنیم؟ فقط به این دلیل که شما با یک تکه کاغذ آمده اید

of paper and just because you have experience, it doesn't mean that they need to have you. What I

و فقط به این دلیل که تجربه دارید، به این معنی نیست که آنها به شما نیاز دارند.

mean by that is, if you think about your own family and you think about your mom, your dad,

منظور من از آن این است که اگر به خانواده خود فکر می کنید و به مادر، پدرتان فکر می کنید،

if you have sisters or brothers, a dog or a cat, that's your family. When one of your siblings gets

اگر خواهر یا برادر، سگ یا گربه دارید، این خانواده شما هستند. وقتی یکی از خواهر و برادرهای شما ازدواج می کند

married, that means your brother or sister, they're bringing someone into that family. And that's going

، یعنی برادر یا خواهر شما، یک نفر را به آن خانواده می آورند. و این

to affect the family dynamic enormously. Whether you're working for a company or a family is the

به شدت بر پویایی خانواده تأثیر می گذارد. این که آیا برای یک شرکت کار می کنید یا یک خانواده

same thing. Every new person changes things. So when someone says to you, why should we hire you,

یک چیز است. هر فرد جدیدی همه چیز را تغییر می دهد. بنابراین وقتی کسی به شما می‌گوید، چرا باید شما را استخدام کنیم،

the paper is nice, your experience is nice, but it's also how are you going to affect our company?

مقاله خوب است، تجربه شما خوب است، اما این نیز چگونه می‌خواهید روی شرکت ما تأثیر بگذارید؟

And it's not a small impact, right? One bad apple ruins all the rest. So

و این تاثیر کمی نیست، درست است؟ یک سیب بد بقیه را خراب می کند. بنابراین

when they ask that, they're going to be looking specifically for some words.

وقتی آنها این را می پرسند، به طور خاص به دنبال برخی کلمات هستند.

One is going to be performance-based, the other is going to be, how do I say,

یکی قرار است مبتنی بر عملکرد باشد، دیگری قرار است، چگونه بگویم،

what you can add to, right? What you can add to the company. So performance is like, okay,

چه چیزی می‌توانید به آن اضافه کنید، درست است؟ آنچه می توانید به شرکت اضافه کنید. بنابراین عملکرد مانند

bottom line numbers. The other is you might say culture or community, right? So let's go and take

اعداد نهایی است. دیگری ممکن است بگویید فرهنگ یا جامعه، درست است؟ پس بیایید برویم و به

a look at what I say here. So why should we hire you? One of the things you can talk about to get

آنچه من در اینجا می گویم نگاهی بیندازیم. پس چرا باید شما را استخدام کنیم؟ یکی از چیزهایی که می توانید در مورد آن صحبت کنید تا

one thing off their mind, which is money. If people are hiring you and they're paying you

یک چیز را از ذهن آنها دور کنید و آن پول است. اگر مردم شما را استخدام می کنند و

50,000, 25,000, it could be rupees, it could be yen, it could be dollars, it could be what have

50000، 25000 به شما می دهند، ممکن است روپیه باشد، ممکن است ین باشد، ممکن است دلار باشد، ممکن است چیزی باشد که

you. They need to know that they're paying you that money, they're going to get that money out

شما دارید. آنها باید بدانند که آن پول را به شما می پردازند، آن پول را بیرون می آورند

and more. Otherwise you're not good for the company. So you can show, look at the results

و بیشتر. در غیر این صورت شما برای شرکت خوب نیستید. بنابراین شما می توانید نشان دهید، به نتایج

from my last job, what I was able to do to let them go, okay, you won't cost this money. You'll

آخرین کار من نگاه کنید، چه کاری توانستم انجام دهم تا آنها را رها کنم، خوب، شما این هزینه را نخواهید داشت. شما

bring us some money in. That's number one. Number two, show them how your skills are required.

مقداری پول برای ما می آورید. این شماره یک است. شماره دو، به آنها نشان دهید که چگونه مهارت های شما مورد نیاز است.

Do you remember I told you about that research from before? This is where it comes in handy.

یادت هست از قبل در مورد آن تحقیق به تو گفته بودم؟ اینجاست که به کار می آید.

Not just over here, but over here. I see that you guys need this in your company. I can provide that.

نه فقط اینجا، بلکه اینجا. من می بینم که شما بچه ها به این در شرکت خود نیاز دارید. من می توانم آن را فراهم کنم.

I want to provide that and build on it and help the company. That's why they want to hire you.

من می‌خواهم آن را فراهم کنم و بر اساس آن بسازم و به شرکت کمک کنم. به همین دلیل می خواهند شما را استخدام کنند.

They want to get money through the door and they want to make sure you can help enhance things

آنها می خواهند از طریق درب پول دریافت کنند و می خواهند مطمئن شوند که شما می توانید به بهبود چیزهایی

that they need. You don't want to have what we're going to doubling up or having two people with the

که آنها نیاز دارند کمک کنید. شما نمی خواهید آنچه را که ما دو برابر می کنیم داشته باشید یا دو نفر با یک

same job, the same skills. It doesn't help. The more people you have with different skills and

شغل و مهارت های یکسان داشته باشید. این کمکی نمی کند. هرچه افراد بیشتری با مهارت ها و

different ideas, you can grow something. Now finally, number five, where do you see yourself in

ایده های متفاوت داشته باشید، می توانید چیزی را رشد دهید. حالا بالاخره شماره پنج، پنج سال دیگر خودت را کجا می بینی

five years? This is a trick question because if you say in five years I see myself working for

؟ این یک سوال ترفندی است زیرا اگر بگویید تا پنج سال دیگر می بینم که در یک

another company with a better position, yeah, they're not hiring you because they're like, okay, you

شرکت دیگر با موقعیت بهتری کار می کنم، بله، آنها شما را استخدام نمی کنند زیرا آنها می گویند، خوب، شما

just basically want to make some money here and leave. We're not a stepping stone. That means

اساساً می خواهید اینجا مقداری پول دربیاورید و ترک کردن. ما یک پله نیستیم این بدان معناست که

you're going to use us to get to the next job. So you have to be careful how you answer this

شما از ما برای رسیدن به کار بعدی استفاده خواهید کرد. بنابراین باید مراقب باشید که چگونه به این سوال پاسخ می دهید

question. Number one, keep your answer general. Well James, I want to be specific. Don't be because

. شماره یک، پاسخ خود را کلی نگه دارید. خوب جیمز، من می خواهم دقیق باشم. به این دلیل نباشید که

the position you're applying for may not have the goals you want to get. So they're going to think,

موقعیتی که برای آن درخواست می کنید ممکن است اهداف مورد نظر شما را نداشته باشد. بنابراین آنها فکر می کنند،

well you want more than we're going to offer, right? You're the guy sweeping the floor and

خوب شما بیشتر از آنچه که ما ارائه می دهیم می خواهید، درست است؟ تو همان مردی هستی که کف زمین را جارو می‌کنی و می‌خواهی وقتی کف

you're like, when I'm done sweeping the floor I want to drive my Lamborghini into the president's

زمین را جارو می‌کنم، می‌خواهم لامبورگینی ام را به دفتر رئیس جمهور ببرم

office. No, floor sweeping is what you do. That's it. So be general. Say I would like to see

. نه، جارو کردن زمین کاری است که شما انجام می دهید. خودشه. پس کلی باش بگویید من دوست دارم

myself progress every year doing something more in the company with some goal structure,

هر سال پیشرفت خود را ببینم و کارهای بیشتری در شرکت با ساختار هدف انجام دهم،

but don't be too specific because you don't know if your job will lead to that area.

اما خیلی مشخص نباشید زیرا نمی دانید که آیا شغل شما به آن حوزه منتهی می شود یا خیر.

Number two, stress the long term. You have a broad interest. That means a wide interest in the

شماره دو، در دراز مدت استرس داشته باشید. شما علاقه گسترده ای دارید. این به معنای علاقه گسترده به

company. Many of the things that it does besides your position. Yes, you'll be focused on your

شرکت است. بسیاری از کارهایی که علاوه بر موقعیت شما انجام می دهد. بله، شما روی موقعیت خود متمرکز خواهید شد

position, but you're also interested in that they do this and they do that. And you know that in one

، اما همچنین به این علاقه دارید که آنها این کار را انجام دهند و آن کار را انجام دهند. و می دانید که در یک

year, two years, three years, you cannot learn all of that. So you're interested in learning more.

سال، دو سال، سه سال، نمی توانید همه اینها را یاد بگیرید. بنابراین شما علاقه مند به یادگیری بیشتر هستید.

And this goes along to when we talked about your new challenge, right? And career growth,

و این همراه با زمانی است که در مورد چالش جدید شما صحبت کردیم، درست است؟ و رشد شغلی،

learning from the company. And because of that broad interest in the company, you want to learn

یادگیری از شرکت. و به دلیل علاقه گسترده به شرکت، شما می خواهید

with the company and grow with the company. Because what the company is looking for here,

با شرکت یاد بگیرید و با شرکت رشد کنید. زیرا آنچه شرکت در اینجا به دنبال آن است،

as I was trying to get across, but I'll say it better here or more eloquently, meaning better,

همانطور که من سعی کردم به آن برسم، اما در اینجا بهتر یا با شیوایی تر می گویم، یعنی بهتر است،

they want to find someone they can invest in. And you want to show to them you're that person.

آنها می خواهند شخصی را پیدا کنند که بتواند روی او سرمایه گذاری کند. و شما می خواهید شما را به آنها نشان دهید. اون شخص هستی

Because not only are you interested in the job that you have and you want to get goals in that

از آنجایی که نه تنها به شغلی که دارید علاقه مند هستید و می خواهید در آن زمینه به اهدافی دست یابید

area, you're also looking at the long term and learning more about the other areas of the

، بلکه به بلندمدت نیز نگاه می کنید و در مورد سایر زمینه های شرکت اطلاعات بیشتری کسب می کنید

company. If you can do all five of this, my friend, you can do this with your money later.

. دوست من اگه میتونی هر پنج تا کار رو انجام بدی بعدا با پولت میتونی این کار رو انجام بدی.

One one thousand, two one thousand. Okay, first, you know, get everything else you need,

یک هزار، دو هزار. خوب، اول، می دانید، هر چیز دیگری را که نیاز دارید دریافت کنید،

but you get what I'm saying. Because these are some of the five of the hardest questions

اما آنچه را که من می گویم متوجه می شوید. زیرا اینها برخی از پنج سوالی هستند که

to answer because there is no yes, no. You have to show that you've researched the company.

پاسخ دادن به آنها سخت ترین است زیرا بله، خیر وجود ندارد. شما باید نشان دهید که در مورد شرکت تحقیق کرده اید.

You're good at what you do. And that's part of the key here. I can show you these things,

شما در کاری که انجام می دهید خوب هستید. و این بخشی از کلید اینجاست. من می توانم این چیزها را به شما نشان دهم،

but if you're not good at what you do, it's not going to help. But you've researched the company,

اما اگر در کاری که انجام می دهید خوب نباشید، کمکی نمی کند. اما شما در مورد شرکت تحقیق کرده اید،

you're good at what you do. You have a goal and an agenda that you want to do to help for yourself

در کاری که انجام می دهید خوب هستید. شما یک هدف و برنامه ای دارید که می خواهید برای کمک به خود

and the company. And this will help you get that job. Cool. Well, you know how we roll here. We

و شرکت انجام دهید. و این به شما کمک می کند تا آن شغل را بدست آورید. سرد. خوب، شما می دانید که چگونه ما اینجا رول می شویم. ما باید

have to do a little bit of well, we're not going to do homework, but I got a little bonus for you.

کمی کار را خوب انجام دهیم، ما قرار نیست تکالیف را انجام دهیم، اما من یک جایزه کوچک برای شما گرفتم.

Yeah. And I got homework for you. But not a quiz, not a quiz on this one. You ready? Let's go.

آره و من برات تکلیف گرفتم اما نه یک مسابقه، نه یک مسابقه در این مورد. آماده ای؟ بیا بریم.

And of course, you know, as every lesson goes, I can have a bonus for you. I'll have some homework.

و البته، می دانید، همانطور که در هر درس پیش می رود، من می توانم یک جایزه برای شما داشته باشم. من کمی تکلیف خواهم داشت.

But let's go to the board and take a look at the three things I want to talk about your three

اما بیایید به تابلو برویم و به سه موردی که می خواهم در مورد سه جایزه شما صحبت کنم نگاهی بیندازیم

bonus. Bonus questions. All right. Number one. One of the questions I could ask you is what are

. سوالات جایزه خیلی خوب. شماره یک. یکی از سوالاتی که می توانم از شما بپرسم این است که

your ideal working conditions? Okay. And now I did do a video earlier in which I kind of talked about

شرایط کاری ایده آل شما چیست؟ باشه. و حالا قبلاً یک ویدیو انجام دادم که در آن به نوعی در مورد

this and I want you to go check it out. Okay. So in the five most common questions you'll be asked,

این صحبت کردم و از شما می خواهم که آن را بررسی کنید. باشه. بنابراین در پنج سوال متداول که از شما پرسیده می شود،

right? Because sometimes they are going to ask you things and they want to know if you're a team

درست است؟ زیرا گاهی اوقات آنها از شما چیزهایی می پرسند و می خواهند بدانند که آیا شما یک بازیکن تیم هستید یا خیر

player. So you kind of have to say something like, I like working alone, but I find that I can share

. بنابراین شما باید چیزی شبیه این بگویید، من دوست دارم به تنهایی کار کنم، اما می بینم که می توانم

my ideas with other people and be collaborative. All right. So you can go watch that video when

ایده هایم را با افراد دیگر به اشتراک بگذارم و همکاری داشته باشم. خیلی خوب. بنابراین می‌توانید وقتی

you're done watching this one. And that'll give you, you know, to help with those basic questions

تماشای این ویدیو را تمام کردید، آن ویدیو را تماشا کنید. و این به شما کمک می‌کند، می‌دانید، این سؤالات اساسی به شما کمک می‌کند

will come out. But these are the tough ones you got to understand. Okay. But in this case,

. اما اینها موارد سختی هستند که باید درک کنید. باشه. اما در این مورد،

this is a little different because they're asking your ideal working conditions, not necessarily

این کمی متفاوت است زیرا آنها شرایط کاری ایده آل شما را می پرسند، نه لزوماً

working with people. So I put down challenging. You want to be challenged. And that's an honest

کار با افراد. بنابراین چالش را کنار گذاشتم. شما می خواهید به چالش کشیده شوید. و این یک

response for any person who's a mature person. You might say, what the hell are you talking about?

پاسخ صادقانه برای هر فردی است که فردی بالغ است. ممکن است بگویید، لعنتی در مورد چه چیزی صحبت می کنید؟

If you knew every day was going to be the same every single day, nothing ever changed from

اگر می دانستید که قرار است هر روز هر روز یکسان باشد، هیچ چیز با

getting out what side of the bed you get out of what Wheaties you eat, what dinner you have,

بیرون آمدن از چه سمتی از رختخواب از آنچه گندم می خورید، چه شامی می خورید،

the same conversations you would have people eventually you'd just want to go, okay, I'm done.

همان مکالماتی که در نهایت با مردم داشتید، تغییر نمی کرد. من فقط می خواهم بروم، باشه، کارم تمام شد.

I don't want to ever do this again. To be challenged is to have something new so you can

من نمی خواهم هرگز دوباره این کار را انجام دهم. به چالش کشیدن یعنی داشتن چیز جدیدی تا بتوانید

respond to it. And it's new. That's what you would say. I want a challenging environment, something

به آن پاسخ دهید. و جدید است. این چیزی است که شما می گویید. من یک محیط چالش برانگیز می خواهم، چیز

new coming to me. I don't want to keep typing the same letters. I want something else. I want to go

جدیدی به من می رسد. من نمی خواهم به نوشتن همان حروف ادامه دهم. من چیز دیگری می خواهم. من می خواهم

in the field. I want to learn something new. So you tell them I want a challenging environment,

در میدان بروم. من می خواهم چیز جدیدی یاد بگیرم. بنابراین شما به آنها بگویید من یک محیط چالش برانگیز می خواهم،

which is good because any company that's growing, there will be new things introduced.

که خوب است زیرا هر شرکتی که در حال رشد باشد، چیزهای جدیدی معرفی خواهد شد.

And they want people who want to work with those new things. And that should be you.

و آنها افرادی را می خواهند که می خواهند با آن چیزهای جدید کار کنند. و اون باید تو باشی

Next, you want to talk about working with a great team. One of the reasons you want to go to a new

بعد، می خواهید در مورد کار با یک تیم بزرگ صحبت کنید. یکی از دلایلی که شما می خواهید به یک کار جدید بروید

job is that you hear about, I don't know, whatever company, Company X, these people are doing

این است که می شنوید، نمی دانم، هر شرکتی، شرکت X، این افراد در حال انجام

innovative things or innovative things, which means new things or a new way of doing it.

کارهای نوآورانه یا کارهای نوآورانه هستند، یعنی چیزهای جدید یا روش جدیدی برای انجام دادن. آی تی.

And you want to be with that team, right? So you want to be challenged and you want to work with

و شما می خواهید با آن تیم باشید، درست است؟ بنابراین شما می خواهید به چالش کشیده شوید و می خواهید با

other bright people who are working on new things. And we talk about professional development,

افراد باهوش دیگری که روی چیزهای جدید کار می کنند کار کنید. و ما در مورد پیشرفت حرفه ای صحبت می کنیم،

right? So what are your ideal working conditions? They're going to be professional development.

درست است؟ پس شرایط کاری ایده آل شما چیست؟ آنها توسعه حرفه ای خواهند شد.

Sometimes you get pieces of paper, like you got 10,000 YouTube views or something, or they send

گاهی اوقات شما تکه‌های کاغذی دریافت می‌کنید، مثلاً 10000 بازدید از یوتیوب یا چیزی شبیه به آن دارید، یا

you to other companies to work with them. So as a professional, as an individual, you get to work in

شما را به شرکت‌های دیگر می‌فرستند تا با آنها کار کنید. بنابراین به عنوان یک حرفه ای، به عنوان یک فرد، می توانید در

different environments in which you can become more of a professional, learn more about your

محیط های مختلفی کار کنید که در آن می توانید حرفه ای تر شوید، در مورد رشته خود اطلاعات بیشتری کسب کنید

field. Okay. Number two, as your bonus question, how would your colleagues describe you? Now,

. باشه. شماره دو، به عنوان سوال پاداش شما، همکارانتان شما را چگونه توصیف می کنند؟ در حال حاضر،

this is tricky. It's very tricky. A company that's going to ask you this may actually

این مشکل است. خیلی مشکل است. شرکتی که این موضوع را از شما می پرسد ممکن است در واقع

talk to your colleagues. Colleagues are your coworkers or the people you worked with before.

با همکارانتان صحبت کند. همکاران، همکاران شما یا افرادی هستند که قبلا با آنها کار کرده اید.

So something you want to do is prepare your colleagues. Go to your old friends like Jones

بنابراین کاری که می خواهید انجام دهید این است که همکاران خود را آماده کنید. به سراغ دوستان قدیمی خود مانند جونز

and Thomas and say, hey, look, how would you actually describe me? This is done for two

و توماس بروید و بگویید، هی، نگاه کنید، واقعاً من را چگونه توصیف می کنید؟ این به دو دلیل انجام شده است

reasons. Number one, you know what they're going to say, or you can say, please don't talk about

. شماره یک، شما می دانید که آنها قرار است چه بگویند، یا می توانید بگویید، لطفا در مورد آن صحبت نکنید

that. But the other thing is you want to know what to say to the new employer. So they'll hear

. اما نکته دیگر این است که می خواهید بدانید به کارفرمای جدید چه بگویید. بنابراین آنها

the same thing from your friends. And it's not two different stories. Okay. That's very important.

همان چیزی را از دوستان شما خواهند شنید. و این دو داستان متفاوت نیست. باشه. این خیلی مهم است.

You can prepare your friends and you can prepare yourself. So you want to prepare them, your

شما می توانید دوستان خود را آماده کنید و می توانید خودتان را آماده کنید. بنابراین شما می خواهید آنها را آماده کنید،

colleagues in case they call, but also yourself. In Canada, for instance, if you want to own a gun,

همکارانتان در صورت تماس، بلکه خودتان. به عنوان مثال، در کانادا، اگر می‌خواهید اسلحه داشته باشید،

they talk to your friends, your neighbors and everyone else to see what kind of person you are.

با دوستان، همسایه‌ها و دیگران صحبت می‌کنند تا ببینند شما چه جور آدمی هستید.

They just don't say, so would your friends say you're a nice guy? Yeah. Eh? No. Then they go,

آنها فقط نمی گویند، پس آیا دوستان شما می گویند که شما پسر خوبی هستید؟ آره آه؟ نه. سپس آنها می روند،

we're going to call them. Employers for really good jobs will also do the same, because if you're

ما با آنها تماس می گیریم. کارفرمایان برای کارهای واقعاً خوب نیز همین کار را خواهند کرد، زیرا اگر

good at what you do, they may have heard of you and they can talk to other people and other

در کاری که انجام می دهید خوب باشید، ممکن است نام شما را شنیده باشند و بتوانند با افراد دیگر صحبت کنند و

companies go, so what's Jones like? So prep yourself, prepare your friends or your colleagues.

شرکت های دیگر بروند، پس جونز چگونه است؟ پس خودتان را آماده کنید، دوستان یا همکارانتان را آماده کنید.

Now, something else you can do when they say, how would your colleagues describe you?

حالا کار دیگری که می توانید انجام دهید وقتی می گویند همکارانتان شما را چگونه توصیف می کنند؟

Here's where we use strategy and smarts. You figure out what the company needs. Remember,

اینجا جایی است که ما از استراتژی و هوشمندی استفاده می کنیم. شما متوجه می شوید که شرکت به چه چیزی نیاز دارد. یادتان باشد

we said, prepare your friends. You go back and say, okay, can you mention maybe I did this and

گفتیم دوستانتان را آماده کنید. شما برگردید و بگویید، خوب، می توانید بگویید شاید من این کار و

this with the company? Please keep it honest. I always laugh every once in a while when someone

این را با شرکت انجام دادم؟ لطفا آن را صادقانه نگه دارید. من همیشه هر چند وقت یک بار می خندم وقتی یکی می

will say, he's teaching us not to, he's teaching us to be fake, to say things aren't true. I've

گوید، به ما یاد می دهد که این کار را نکنیم، او به ما می آموزد که جعلی باشیم، بگوییم چیزهایی درست نیستند. من

never said that in a video. I say, be honest, be yourself. Here's how you can shape it. And if you

هرگز این را در یک ویدیو نگفته ام. من می گویم، صادق باش، خودت باش. در اینجا نحوه شکل دادن به آن آورده شده است. و اگر

think that's a bad thing, do you get dressed in the morning? Do you put on clothes that are

فکر می کنید این چیز بدی است، آیا صبح لباس می پوشید؟ آیا لباس هایی می پوشید که

presentable to people? Yeah, you don't put on, is anything that may get comments. Some people do,

برای مردم قابل ارائه باشد؟ بله، شما قرار نمی دهید، چیزی است که ممکن است نظر دریافت کند. برخی از مردم این کار را می کنند

and they know they will be stared at and maybe they will be laughed at, maybe what have you.

و می دانند که به آنها خیره خواهند شد و شاید به آنها خندیده شود، شاید شما چه داشته باشید.

But most of us put on what we need to do to get the job done, right? So when I say these things,

اما بسیاری از ما کارهایی را که برای انجام کار باید انجام دهیم، می پوشیم، درست است؟ بنابراین وقتی این چیزها را می گویم،

I'm not saying pretend to be someone you're not. But if you've done your research, as I told you

نمی گویم وانمود کنید که فردی هستید که نیستید. اما اگر تحقیقات خود را انجام داده باشید، همانطور که قبلاً به شما گفتم،

before, you'll know the company needs X and O. If you've done these things, prepare your colleagues,

می دانید که شرکت به X و O نیاز دارد. اگر این کارها را انجام داده اید، همکاران خود را آماده کنید،

put it in their mind to remind them, yes. And then in your interview, you can say, okay, my colleagues

آن را در ذهن آنها قرار دهید تا به آنها یادآوری کنند، بله. و سپس در مصاحبه خود، می توانید بگویید، خوب، همکارانم

would describe me this way and it just happens to be something you guys actually need. There's

من را اینگونه توصیف می کنند و اتفاقاً چیزی است که شما واقعاً به آن نیاز دارید.

nothing wrong with that. That's called preparation, right? I know if it seems not genuine or sincere,

هیچ اشکالی ندارد. به این میگن آماده سازی، درسته؟ من می دانم که اگر به نظر واقعی یا صادقانه نیست

or not honest, it's because for people who think that way, they haven't prepared for other people.

یا صادقانه نیست، به این دلیل است که برای افرادی که چنین فکر می کنند، برای دیگران آماده نشده اند.

People who think that way, they haven't prepared for other things. You have to go by. Any sports team will tell you.

افرادی که اینطور فکر می کنند، برای چیزهای دیگر آماده نشده اند. باید بگذری هر تیم ورزشی به شما خواهد گفت.

You watch the opposition. They don't just go play them. They watch and see how they play,

شما مخالفان را تماشا کنید. آنها فقط با آنها بازی نمی کنند. آنها تماشا می کنند و می بینند که چگونه بازی می کنند،

so they can have strategy against them. This is the same thing. You need strategy. You're not the only

بنابراین می توانند در مقابل آنها استراتژی داشته باشند. اینم همونه. شما نیاز به استراتژی دارید. شما تنها

person going for the job. So be more prepared than the other person going for the job. You're welcome.

کسی نیستید که برای این کار می‌روید. بنابراین نسبت به فرد دیگری که برای کار می رود آماده تر باشید. خواهش میکنم.

All right, so next one, number three. Tell us about a mistake you made. Earlier on, I talked about

بسیار خوب، پس بعدی، شماره سه. از اشتباهی که مرتکب شدی بگو قبلا در مورد

weakness. You have a weakness. I have a weakness for chocolate. If you look at my tummy, you know

ضعف صحبت کردم. شما یک نقطه ضعف دارید. من نسبت به شکلات ضعف دارم. اگر به شکم من نگاه کنید، می دانید که

this is true. I love the German chocolate. Okay, so tell us about a mistake you've made. This is

این حقیقت دارد. من عاشق شکلات آلمانی هستم. خوب، پس در مورد اشتباهی که مرتکب شده اید به ما بگویید. این

different than saying a weakness. This is a one-time thing. When you have a weakness, it's continual.

با گفتن یک نقطه ضعف متفاوت است. این یک چیز یک بار است. وقتی نقطه ضعفی دارید، مستمر است.

You keep doing it. You've made a mistake. Okay, so what do we say here? Number one, give a general

تو به انجامش ادامه بده تو اشتباه کردی خوب، پس اینجا چه می گوییم؟ شماره یک، یک

account of what happened. Don't be too specific. I remember one time at work, it was Game of Thrones,

گزارش کلی از آنچه اتفاق افتاده است ارائه دهید. زیاد مشخص نباش یادم می آید یک بار در محل کار، بازی تاج و تخت بود،

and somebody had also went, don't tell us what happened. They did, and they threw something at

و یک نفر هم رفته بود، به ما نگویید چه اتفاقی افتاده است. این کار را کردند و چیزی به طرف

the other person. You don't want to say that on an interview. I threw a fork at somebody for telling

طرف مقابل پرتاب کردند. شما نمی خواهید این را در مصاحبه بگویید. به خاطر اینکه

me the answer to Game of Thrones. It was like that. You don't want to say that. You might say,

جواب بازی تاج و تخت را به من گفت، به سمت کسی چنگال پرتاب کردم. اینطوری بود. شما نمی خواهید این را بگویید. ممکن است بگویید،

well, we were at lunch, and we had this dispute about how information should be dispersed, and I

خوب، ما سر ناهار بودیم، و این بحث را داشتیم که چگونه اطلاعات باید پراکنده شود، و من

chose to speak aggressively, and I, see, same thing happened. Don't get too specific, but you

ترجیح دادم با تهاجمی صحبت کنم، و دیدم، همین اتفاق افتاد. خیلی مشخص نباشید، اما

can get specific on how you fixed it. After lunch, I took the person aside and said, this is how I

می‌توانید در مورد چگونگی رفع آن به طور دقیق توضیح دهید. بعد از ناهار، آن شخص را کناری بردم و گفتم، این

felt about it, and this is why. Be specific on how you fixed it, so you get an idea of generally how

احساس من در مورد آن است و به همین دلیل است. در مورد نحوه رفع آن دقیق باشید، بنابراین ایده ای کلی از نحوه

you handle problems, but you don't need to go into details about the problems. Okay, now, the next

رسیدگی به مشکلات به دست می آورید، اما نیازی به وارد شدن به جزئیات در مورد مشکلات نیست. خوب، حالا،

thing, or the last one I'm going to talk about, is emphasize what you learned. So remember, if you

مورد بعدی یا آخرین موردی که قرار است در مورد آن صحبت کنم، تاکید بر چیزی است که یاد گرفتید. بنابراین به یاد داشته باشید، اگر در

talked about mistake, not only do you talk about how you fixed it, you want to draw from it a

مورد اشتباه صحبت کردید، نه تنها در مورد چگونگی رفع آن صحبت می کنید، بلکه می خواهید از آن

lesson, and to be quite honest, if it was really a mistake, you should have been doing this in the

درسی بگیرید، و صادقانه بگویم، اگر واقعاً یک اشتباه بود، باید این کار را در

first place. What did you learn? And you want to say, I learned this specific lesson, and I now

اولین مکان. چه یاد می گیرید؟ و شما می خواهید بگویید، من این درس خاص را یاد گرفتم و اکنون

apply it at work. So maybe if I was angry at work, and I did something, I learned to take three

آن را در محل کار به کار می برم. بنابراین شاید اگر در محل کار عصبانی بودم و کاری انجام دادم، یاد گرفتم سه

breaths, relax, then speak, and I applied it because of the mistake I made. It's not the same

نفس بکشم، استراحت کنم، سپس صحبت کنم و به دلیل اشتباهی که انجام دادم، آن را به کار بردم. این

as a weakness, this is a one-time thing, but we should learn from our mistakes so we can grow.

یک نقطه ضعف نیست، این یک چیز است، اما باید از اشتباهات خود درس بگیریم تا بتوانیم رشد کنیم.

And isn't this the whole thing about the job you're going for? You don't want to just make

و آیا این همه چیز در مورد شغلی که برای آن می روید نیست؟ شما نمی خواهید فقط

more money, you want to grow as a person, and you might say, well, how do you know that? You're

پول بیشتری به دست آورید، بلکه می خواهید به عنوان یک شخص رشد کنید، و ممکن است بگویید، خوب، از کجا می دانید؟ شما در حال

watching this video, and if you watch more than one of my videos, I never just say, go do x. I

تماشای این ویدیو هستید و اگر بیش از یکی از ویدیوهای من را تماشا کنید، من هرگز نمی گویم، بروید x را انجام دهید. من می

want you to grow as a person, because I know as you grow as a person, you have more abilities,

خواهم شما به عنوان یک فرد رشد کنید، زیرا می دانم که با رشد شما به عنوان یک فرد، توانایی های بیشتری دارید

and that helps you with learning English. You're a better person to learn it. Okay, so your homework

و این به شما در یادگیری زبان انگلیسی کمک می کند. شما برای یادگیری آن فرد بهتری هستید. خوب، پس تکلیف شما

is this. Sit down, put a chair in front of a mirror, look at yourself, go through these

این است. بنشینید، یک صندلی جلوی آینه قرار دهید، به خودتان نگاه کنید، این

questions and how you would answer them. So it's not just using the answers I gave, look at yourself

سوالات را بررسی کنید و چگونه به آنها پاسخ دهید. بنابراین فقط استفاده از پاسخ هایی نیست که من دادم، به خودتان نگاه کنید

and see what your body language is. Are you slouching or sitting up? Sit up properly.

و ببینید زبان بدن شما چیست. خمیده اید یا نشسته اید؟ درست بنشین

All right? Also, when you're doing this, go through the thought process of thinking about

خیلی خوب؟ همچنین، وقتی این کار را انجام می‌دهید، در مورد

interviews you've done before, mistakes you've done before, and how you would fix them. And I

مصاحبه‌هایی که قبلاً انجام داده‌اید، اشتباهاتی که قبلاً انجام داده‌اید و اینکه چگونه آنها را اصلاح می‌کنید، فکر کنید. و من

would really appreciate it if maybe you put some of these things down in the comments below,

واقعاً خوشحال خواهم شد اگر برخی از این موارد را در نظرات زیر درج کنید،

whether on engVid or on YouTube about problems you had or questions you asked you couldn't answer,

چه در engVid یا YouTube در مورد مشکلاتی که داشتید یا سؤالاتی که نمی‌توانید پاسخ دهید

or mistakes you made in an interview. See if we can help you with that. And before I go,

یا اشتباهاتی که در مصاحبه مرتکب شده‌اید. ببینید آیا ما می توانیم در این زمینه به شما کمک کنیم. و قبل از رفتن من،

so you got your homework, right? Look in the mirror, look at yourself, go through an interview

پس تکالیف خود را گرفتید، درست است؟ در آینه نگاه کن، به خودت نگاه کن،

with yourself. Maybe write some questions about, well, I should say this or with the interview.

با خودت مصاحبه کن. شاید چند سوال بنویسید، خوب، باید این را بگویم یا با مصاحبه.

Ask that. That'll help prepare you. And that's going to help prepare you for today's quote.

آن را بپرس. این به شما کمک می کند آماده شوید. و این به شما کمک می کند تا برای نقل قول امروز آماده شوید.

Okay. You might've noticed I've been using this again and again. Preparation for tomorrow is hard

باشه. شاید متوجه شده باشید که من بارها و بارها از این استفاده کرده ام. آمادگی برای فردا

work today. This was done by a guy named Bruce Lee. If you've ever seen Enter the Dragon or

امروز کار سختی است. این کار توسط شخصی به نام بروس لی انجام شد. اگر تا به حال Enter the Dragon یا

whatnot, you'll know what that's for. If you haven't, you know, one of the greatest martial

هر چیز دیگری را دیده باشید، متوجه خواهید شد که این برای چیست. اگر ندارید، می‌دانید که یکی از بزرگترین رزمی‌کارانی است

artists that ever lived. And it wasn't just a martial artist, martial artist, he was a

که تا کنون زندگی کرده است. و این فقط یک رزمی کار، رزمی کار نبود، او یک

martial artist. He was a philosopher. Right? So don't just think because someone does,

رزمی کار بود. او یک فیلسوف بود. درست؟ بنابراین فکر نکنید چون کسی

you know, they work out or stay fit that they're just meatheads. They've got a lot of brains,

ورزش می‌کند یا تناسب اندام می‌کند که فقط گوشت‌خوار است. آنها مغزهای زیادی دارند،

some of them. All right. And I know you do too. Anyway, time for me to go. And if you're looking

برخی از آنها. خیلی خوب. و می دانم که شما هم همین کار را می کنید. به هر حال وقت رفتن من است. و اگر به دنبال

for a way to support the channel, okay, what you can do is subscribe, please. And hit the

راهی برای حمایت از کانال هستید، بسیار خوب، کاری که می توانید انجام دهید این است که مشترک شوید، لطفا. و

notification bell, that little bell, right? Because some of you watch two, three, four

زنگ اعلان را بزنید، آن زنگ کوچک، درست است؟ زیرا برخی از شما دو، سه، چهار ویدیو می بینید

videos and you're not subscribed. Subscribe. You clearly like it. And then I won't have to see in

و مشترک نیستید. اشتراک در. واضح است که شما آن را دوست دارید. و دیگر مجبور نیستم

the comments all the time. Where have you been? It's been a long time. No, we're here. You have

همیشه در نظرات ببینم. کجا بودی؟ خیلی وقته. نه، ما اینجا هستیم شما باید

to subscribe so they'll tell you we're up there. Okay. So anyway, you can do that. And I also want

مشترک شوید تا به شما بگویند ما آنجا هستیم. باشه. بنابراین به هر حال، شما می توانید این کار را انجام دهید. و همچنین از

you to go to www.engvid.com and see the other wonderful teachers that are there. Okay. Have

شما می خواهم که به www.engvid.com بروید و سایر معلمان فوق العاده ای را که آنجا هستند ببینید. باشه.

a good one. And I look forward to seeing you in the next one. Yo, E, you didn't get the job.

یک خوب. و من مشتاقانه منتظر دیدار بعدی شما هستم. ای، ای، تو کار را نگرفتی.