How to be more professional at work: 5 phrases to use

So, E, what you're telling me is if I do what you say, I'll be more professional, I'll be

بنابراین، E، آنچه شما به من می گویید این است که اگر آنچه را که می گویید انجام دهم، حرفه ای تر خواهم بود،

able to handle problems at work?

می توانم مشکلات را در محل کار مدیریت کنم؟

Great.

عالی.

I'll take it.

من برش میدارم.

Oh, hi.

اوه، سلام.

James from engVid.

جیمز از engVid.

Today's lesson, I'm going to give you five things that you can do that will help you

در درس امروز، پنج کاری را به شما می‌دهم که می‌توانید انجام دهید که به شما

at work solve some problems and make you seem - not seem - be more professional.

در حل برخی مشکلات کمک می‌کند و باعث می‌شود - نه به نظر - حرفه‌ای‌تر به نظر بیایید.

Now, let's go to the board, shall we?

حالا بریم سراغ هیئت ، درسته؟

But just before we do that, I want you to just look down, click "like" for the video.

اما درست قبل از انجام این کار، از شما می‌خواهم که فقط به پایین نگاه کنید، روی «پسندیدن» برای ویدیو کلیک کنید.

Okay?

باشه؟

Just take a second or two to do that, and I'm going to go through what we're going to

فقط یک یا دو ثانیه وقت بگذارید تا این کار را انجام دهید، و من آنچه را که قرار است

learn.

یاد بگیریم را مرور کنم.

We're going to go through the five things, we'll have a little bit of a quiz, we're going

ما پنج مورد را مرور می کنیم، کمی

to give you some bonus information, and of course, homework.

امتحان خواهیم داشت، اطلاعات اضافی و البته تکالیف درسی را به شما می دهیم.

Thanks for coming back and watching, and let's go to the lesson.

ممنون که برگشتید و تماشا کردید، و بیایید به درس برویم.

You ready?

آماده ای؟

Alright.

بسيار خوب.

So, a lot of times at work we have issues, especially what the problem is when we have

بنابراین، در بسیاری از مواقع در محل کار ما با مشکلاتی مواجه می شویم، به خصوص مشکل زمانی که

to deal with people equal to ourselves, our colleagues.

مجبوریم با افرادی برابر با خود، یعنی همکارانمان سروکار داشته باشیم، چیست.

Colleagues, we work together, co-workers.

همکاران، ما با هم کار می کنیم، همکاران.

Colleagues is what you say in a more professional way, co-worker in a more casual way.

همکاران چیزی است که شما به شیوه ای حرفه ای تر می گویید ، همکار به روشی معمولی تر.

But also talking to our bosses, right?

اما همچنین صحبت کردن با روسایمان، درست است؟

That's a difficult thing to do, right?

این کار سختی است، درست است؟

It's easy to talk to someone who's not at the same level as you, but when you have to

صحبت کردن با کسی که هم سطح شما نیست آسان است، اما وقتی مجبورید

speak to someone higher, these will hopefully help you deal with those situations, especially

با فردی بالاتر صحبت کنید، امیدواریم این موارد به شما کمک کند تا با آن موقعیت‌ها کنار بیایید، به خصوص

when English isn't your first language.

زمانی که انگلیسی زبان اول شما نیست.

It'll make you be professional and be taken seriously.

این باعث می شود حرفه ای باشید و جدی گرفته شوید.

Let's go to the board.

بریم سراغ هیئت.

The first one, I want to make sure we're on the same page.

اولین مورد، من می خواهم مطمئن شوم که ما در یک صفحه هستیم.

As you know, I wrote - it has two meanings, actually.

همانطور که می دانید، من نوشتم - در واقع دو معنی دارد.

Some people say it means just this, but really, the way in which you say it will denote or

برخی از مردم می گویند که این فقط به این معنی است، اما در واقع ، روشی که شما آن را بیان می کنید نشان دهنده یا

give the idea of what you really want to get across.

ایده ای است که واقعاً می خواهید به آن برسید.

The first one is, I'm not sure you understand.

اولین مورد این است که مطمئن نیستم متوجه شده اید.

So, if I say I'm talking to you, da-da-da-da-da, da-da-da-da-da, and then you're like, uh-huh,

بنابراین، اگر من بگویم که دارم با شما صحبت می کنم، دا-دا-دا-دا- دا-دا-دا-دا-دا، و آن وقت شما مانند، اوه، او،

uh-huh, uh-huh, yeah, uh-huh, uh-huh, I'm like, okay, I just want to make sure we're

اوه، اوه، اوه ، آره، اوه، اوه، اوه، من می خواهم، خوب، فقط می خواهم مطمئن شوم که ما

on the same page.

در یک صفحه هستیم.

You know you have to come to work when you are supposed to be at work, uh-huh, okay,

میدونی وقتی قراره سر کار باشی باید سر کار بیای ، اوه اوه، باشه،

we're on the same page.

ما با هم طرف هستیم.

And sometimes, maybe you're sitting there in the meeting, the boss is talking, many

و گاهی اوقات، شاید شما در جلسه نشسته اید ، رئیس در حال صحبت کردن است،

big words, a lot of stuff, and you're like, okay, I just want to make sure we're on the

کلمات بزرگ، چیزهای زیادی، و شما می گویید، خوب، من فقط می خواهم مطمئن شوم که ما در

same page, because I think this, and I want to make sure that's correct.

یک صفحه هستیم، زیرا من این را فکر می کنم و می خواهم مطمئن شوم که درست است.

That will let the other person know that you're trying to confirm the message that you've

با این کار، طرف مقابل متوجه می‌شود که شما در حال تلاش برای تأیید پیامی هستید که به شما

been given.

داده شده است.

That's a good thing, because it says, I'm serious, and I want to make sure we understand

این چیز خوبی است، زیرا می گوید، من جدی هستم، و می خواهم مطمئن شوم که همدیگر را درک می کنیم

each other so everybody does their job properly.

تا همه کارشان را به درستی انجام دهند.

Cool?

سرد؟

So, the first one, you want to make sure they understand so there aren't any mistakes made.

بنابراین، اولین مورد، می‌خواهید مطمئن شوید که آنها متوجه می‌شوند تا اشتباهی صورت نگیرد.

The other one is, you're making sure that you let people know that your job is important

مورد دیگر این است که مطمئن می‌شوید که به مردم اطلاع می‌دهید که شغل

to you, and you want to be clear to make sure you take the correct actions.

شما برای شما مهم است و می‌خواهید برای اطمینان از انجام اقدامات صحیح، شفاف باشید.

Pretty cool?

خیلی باحال؟

All right.

خیلی خوب.

Let's see.

اجازه بدید ببینم.

Let's do number two, I need your help.

بیایید شماره دو را انجام دهیم، من به کمک شما نیاز دارم.

This is an interesting one, because when you say, I need your help, you're thinking, well,

این یک مورد جالب است، زیرا وقتی می گویید من به کمک شما نیاز دارم، به این فکر می کنید که خوب،

how does that make me more professional?

چگونه من را حرفه ای تر می کند؟

I need your help.

من به کمک شما نیاز دارم.

Hold on.

صبر کن.

You don't need their help.

شما به کمک آنها نیاز ندارید

Basically, someone is doing something incorrect, or they're not doing what they've promised

اساساً، شخصی کار نادرستی انجام می‌دهد، یا آنچه را که قول داده است انجام نمی‌دهد

to do, and what you're doing is saying something in a way that makes them think that they're

، و کاری که شما انجام می‌دهید به‌گونه‌ای گفتن چیزی است که باعث می‌شود فکر کند در حال

helping or contributing, so you can turn around and say, hey, you're screwing up, that means

کمک یا مشارکت است، بنابراین می‌توانید برگردید. در اطراف و بگویید، هی، شما خراب می کنید، این یعنی

making a mistake, we need to address it and change it.

اشتباه می کنید، ما باید آن را حل کنیم و آن را تغییر دهیم.

But if it's your boss, you can't say you're screwing up, can you?

اما اگر رئیس شما باشد، نمی توانید بگویید که دارید خراب می کنید، می توانید؟

No.

نه.

So, you go, boss, I need your help, I have this problem.

پس، شما بروید، رئیس، من به کمک شما نیاز دارم، من این مشکل را دارم.

What's that, James?

این چیه جیمز؟

You haven't paid me, man, you gotta pay me.

تو به من پول ندادی، مرد، باید به من پول بدهی.

I need your help, pay me.

من به کمک شما نیاز دارم، به من پرداخت کنید.

No.

نه.

If you say that to someone, maybe someone is at your office, they're making fish at

اگر به کسی این را بگویید، شاید یک نفر در دفتر شما باشد، دارد در اداره ماهی

the office, putting it in the microwave, you told them a couple of times, other employees

درست می کند، آن را در مایکروویو می گذارد، چند بار به آنها گفتید، سایر کارمندان

are complaining, this is a good person, but you don't want to have too much confrontation,

شاکی هستند، این فرد خوبی است. اما شما نمی خواهید زیاد درگیری داشته باشید،

that means fighting, you might say, hey, Mr. E, I need your help, we have a situation in

یعنی دعوا کنید، ممکن است بگویید هی، آقای E، من به کمک شما نیاز دارم، ما در

the lunchroom.

اتاق ناهار وضعیت داریم.

And of course, E will think that they're helping, yeah, how can I help out?

و البته، E فکر خواهد کرد که آنها دارند کمک می کنند، بله، چگونه می توانم کمک کنم؟

We need you to stop cooking the fish in the microwave, because it's making the other workers

ما به شما نیاز داریم که پختن ماهی را در مایکروویو متوقف کنید ، زیرا این کار باعث بیمار شدن سایر کارگران می شود

sick.

.

I need your help to do that, to make the other workers feel good, okay?

من برای انجام این کار به کمک شما نیاز دارم تا بقیه کارگران احساس خوبی داشته باشند، باشه؟

I need your help.

من به کمک شما نیاز دارم.

So, it's a way of taking the pressure off them, so they are able to talk to you and

بنابراین، این راهی است برای برداشتن فشار از روی آنها، بنابراین آنها می توانند با شما صحبت کنند و

not feel that they're being pointed at, like, you need to do this, you need to do that.

احساس نکنند که به آنها اشاره می شود، مثلاً شما باید این کار را انجام دهید، شما باید آن را انجام دهید.

It's also a good one you can take home with your partner.

همچنین یک محصول خوب است که می توانید با شریک زندگی خود به خانه ببرید.

Anyway, number three, I believe and my perspective is, I'm going to go straight here, right,

به هر حال، شماره سه، من معتقدم و دیدگاه من این است که من مستقیماً به اینجا می روم، درست است،

and talk about, don't start with "I think" or "I'm not sure".

و در مورد آن صحبت می کنم، با "من فکر می کنم" یا "من مطمئن نیستم" شروع نکنید.

And you might go, what?

و شما ممکن است بروید، چه؟

You didn't do it with the other ones, I'm like, yeah, well, here is what the deal is.

شما این کار را با بقیه انجام ندادید، من می گویم ، آره، خوب، معامله این است.

A lot of times, because you're not a native speaker, you might say "I think", you know,

خیلی وقت‌ها، چون زبان مادری ندارید، ممکن است بگویید «فکر می‌کنم»، می‌دانید،

"I think" or "I'm not sure", but this is not a strong way, remember I said I also want

«فکر می‌کنم» یا «مطمئن نیستم»، اما این راه قوی نیست، به یاد داشته باشید که گفتم همچنین می خواهید

you to be taken seriously?

شما را جدی بگیرند؟

It's not a strong way to say "I think" or "I'm not sure", because "I think" is like

این روش قوی برای گفتن "من فکر می کنم" یا "من مطمئن نیستم" نیست، زیرا "من فکر می کنم" مانند

"ah", changing it to "I believe" is a stronger statement.

"آه" است، تغییر آن به "من معتقدم " جمله قوی تری است.

I believe in the power of Jesus.

من به قدرت عیسی ایمان دارم.

Okay, you know, they don't say "I think Jesus is power", they go "I believe in the power

خوب، می دانید، آنها نمی گویند "من فکر می کنم عیسی قدرت است"، آنها می گویند "من به

of Jesus" is strong, so you say "I believe if we do this, next quarter we will be making

قدرت عیسی ایمان دارم" قوی است، بنابراین شما می گویید "من معتقدم اگر این کار را انجام دهیم، سه ماهه آینده ما

a 25% profit", it's different than "I think if we", if we, if we, I'm going to take the

یک کار را انجام خواهیم داد." 25 درصد سود» با «فکر می کنم اگر ما» فرق می کند، اگر ما، اگر ما،

glasses out, "I think, I've been thinking that if we do this", no, no one's going to

عینک را برمی دارم، «فکر می کنم، فکر می کنم اگر این کار را بکنیم»، نه، نه یکی

take you seriously, you've got to do it like this, "I believe that if we do this, next

شما را جدی می‌گیرد، باید این‌طور عمل کنید، "من معتقدم اگر این کار را انجام دهیم،

quarter we'll all be driving Mercedes".

سه ماهه آینده همه ما مرسدس بنز رانده خواهیم شد."

People will take you seriously.

مردم شما را جدی خواهند گرفت.

No, they take the car seriously, not you, but the point is made.

نه، آنها ماشین را جدی می گیرند، نه شما، اما نکته مطرح است.

I believe, where am I here, sorry, I believe in my perspective, that's also saying from

من معتقدم، من اینجا کجا هستم، متاسفم، من به دیدگاه خودم اعتقاد دارم، این هم از

my perspective, I'm not saying I'm 100% correct, I'm just saying from the knowledge that I

دیدگاه من می‌گوید، من نمی‌گویم 100% درست می‌گویم، من فقط از روی دانشی که دارم

have, what I'm dealing with, where I'm sitting, this is the idea I'm getting, and I believe

می‌گویم، آنچه را که دارم. من با جایی که نشسته ام، این ایده ای است که به دست آورده ام، و معتقدم

this is the correct course.

این مسیر درستی است.

I could be wrong, but I'm strongly thinking I'm correct, okay?

من ممکن است اشتباه کنم، اما به شدت فکر می کنم که درست می گویم، باشه؟

So my perspective is this, my view, I'm not taking anyone else's view, so it's a position

بنابراین دیدگاه من این است، دیدگاه من، من دیدگاه دیگران را قبول ندارم ، بنابراین این یک

of strength, and I believe it's also a position of strength.

موضع قدرت است، و معتقدم که این یک موضع قدرت نیز هست.

I think, and I'm not sure, if you're in a business environment, it leads people to not

فکر می‌کنم، و مطمئن نیستم، اگر در یک محیط کسب‌وکار هستید، باعث می‌شود که مردم

really trust you 100%, because they're like, "If you're not sure, why should I be sure?"

واقعاً ۱۰۰٪ به شما اعتماد نکنند، زیرا آنها می‌گویند: «اگر مطمئن نیستید، چرا باید مطمئن باشم؟ "

And that could cost you money, right?

و این ممکن است برای شما هزینه داشته باشد، درست است؟

Clients, if they're not sure, they don't want to do business with you.

مشتریان، اگر مطمئن نیستند، نمی خواهند با شما تجارت کنند.

Next, number four, I want to touch base.

بعد، شماره چهار، می خواهم پایه را لمس کنم.

If you've ever watched baseball, "Hey, it's out of the park", and the guy runs by, just

اگر تا به حال بیسبال تماشا کرده باشید، «هی، بیرون از پارک است»، و آن مرد می دود، فقط

touches the base and keeps going, touches the base.

پایه را لمس می کند و ادامه می دهد، پایه را لمس می کند.

You never see a guy on the baseball, hit it out of the park, get on the base and look

شما هرگز مردی را روی بیسبال نمی بینید، او را از پارک بیرون بیاورید، روی پایه قرار بگیرید و به

around going, "Okay, what's going to happen next?

اطراف نگاه کنید، "خوب، بعداً چه اتفاقی می افتد؟

I don't know, let's just see how it's going to go."

من نمی دانم، بگذار ببینیم چطور پیش می رود."

No, he moves, he moves, he moves.

نه، او حرکت می کند، حرکت می کند، حرکت می کند.

So when you're in the office and you go, "Yo, Mr. E, I just want to touch base about the

بنابراین، وقتی در دفتر هستید و می‌گویید، "آقا، آقای E، من فقط می‌خواهم درباره

project we were working on last week.

پروژه‌ای که هفته گذشته روی آن کار می‌کردیم، صحبت

I want to have a quick conversation, I am not going to waste your time, I don't want

کنم. می‌خواهم یک مکالمه سریع داشته باشم، نمی‌خواهم شما را هدر دهم. زمان، نمی‌خواهم

my time wasted, I want to be updated to know what is happening, but let's make it quick,

وقتم تلف شود، می‌خواهم به‌روز شوم تا بدانم چه اتفاقی می‌افتد، اما بیایید

we both have busy days", right?

زودتر کار کنیم، هر دوی ما روزهای شلوغی داریم، درست است؟

So give me a little bit of information and I'll move on from here.

بنابراین کمی اطلاعات به من بدهید و من از اینجا ادامه خواهم داد.

So this is a great one to use, especially if you have to talk to a busy boss who's like,

بنابراین استفاده از این یک ابزار عالی است، به خصوص اگر مجبور باشید با یک رئیس پرمشغله صحبت کنید که می گوید:

"What do you want, James, I'm busy and important, I'm moving my books around as you can see.

"چی می خواهی جیمز، من مشغول و مهم هستم، همانطور که می بینید کتاب هایم را جابجا می کنم.

Why?"

چرا. ؟"

"Boss, I just want to touch base, I was working on that project you asked me to do, I've got

"رئیس، من فقط می‌خواهم پایه را لمس کنم، داشتم روی پروژه‌ای کار می‌کردم که از من خواستی انجام دهم،

a report on my desk, whenever you want, I can bring it up.

گزارشی روی میزم دارم، هر زمان که بخواهی، می‌توانم آن را مطرح کنم.

I've touched base, I've updated you, told you there was a report, I've told you where

من پایه را لمس کردم، من" شما را به روز کردم، به شما گفتم که گزارشی وجود دارد، به شما گفتم

it is, I'm done."

کجاست، کارم تمام شده است."

Okay?

باشه؟

So you want to touch base with someone, you just want to get some quick information, move

بنابراین می‌خواهید با کسی پایه را لمس کنید، فقط می‌خواهید اطلاعات سریعی به دست آورید، ادامه دهید

on so everybody is at the same place, touching base.

تا همه در یک مکان باشند و پایه را لمس کنند.

Number five, okay.

شماره پنج، باشه

If you've been paying attention, everything's black and blue, black and blue, very open,

اگر دقت کرده باشید، همه چیز سیاه و آبی، سیاه و آبی، بسیار باز است،

but then I have this one in red, I will explain it to you.

اما من این یکی را به رنگ قرمز دارم، آن را برای شما توضیح خواهم داد.

"I have been told many a time", especially by my one special person, that "I told you

"بارها به من گفته شده است"، به خصوص توسط یک شخص خاص من، که "من به شما

so" is not good to say.

گفتم" خوب نیست.

Now, I don't know what cultures it is okay to say, so I'm just saying, if you've ever

حالا، نمی‌دانم گفتن چه فرهنگ‌هایی اشکالی ندارد، بنابراین فقط می‌گویم، اگر تا به حال این

done it in your culture, people might be upset, but in the English culture, nobody wants to

کار را در فرهنگ خود انجام داده باشید، ممکن است مردم ناراحت شوند، اما در فرهنگ انگلیسی، هیچ‌کس نمی‌خواهد

hear "I told you so".

«من» را بشنود. اینطور به شما گفته است».

Even when you did tell them so several times, you wrote it down and made a video about it,

حتی وقتی چندین بار به آنها گفتید، آن را یادداشت کردید و ویدیویی در مورد آن تهیه کردید،

you're still not allowed to tell them they told you so.

باز هم اجازه ندارید به آنها بگویید که آنها به شما گفته اند.

"I told them so."

"من به آنها گفتم."

Anyway, you're not allowed to say it.

به هر حال شما مجاز به گفتن آن نیستید.

So, this is a way you can tell your boss or other employees without saying "I told you

بنابراین، این راهی است که می توانید بدون گفتن «من به شما

so".

گفتم»، به رئیس یا سایر کارمندان خود بگویید.

"I told you so".

"بهت گفتم"

Let's go to the board, huh?

بیا بریم تو هیئت، ها؟

Okay.

باشه.

So, what you say is, "I did previously mention that this was a possibility or could happen.

بنابراین، آنچه شما می گویید این است، "من قبلاً اشاره کردم که این یک احتمال است یا می تواند اتفاق بیفتد.

How will you rectify this or how will you resolve this issue?"

چگونه این را اصلاح می کنید یا چگونه این مسئله را حل می کنید؟"

What you're really saying is, "Yo, I told you so.

آنچه شما واقعاً می گویید این است: "اوه، من به شما گفتم.

It's wrong.

این اشتباه است.

How are you going to fix this?"

چگونه می خواهید این را برطرف کنید؟"

But you didn't say that because you're a professional, right, and as all professionals, right?

اما شما این را نگفتید چون یک حرفه ای هستید، درست است و مانند همه حرفه ای ها، درست است؟

As all professionals, we want to make sure that we do a good job - no, not a good job,

مانند همه حرفه‌ای‌ها، ما می‌خواهیم مطمئن شویم که کار خوبی انجام می‌دهیم - نه، کار خوبی نیست،

an excellent job.

یک کار عالی.

So, I'm going to go and give you a quiz to test your knowledge and to see if you remember

بنابراین، من می روم و به شما یک مسابقه می دهم تا دانش شما را آزمایش کنم و ببینم آیا یادتان هست

how to do this, alright?

چگونه این کار را انجام دهید، خوب؟

Here's our five, and I'll see you in a second.

این پنج نفر ما هستند، و من شما را در یک ثانیه می بینم.

A quick review before we go to the quiz, do you remember the five sentences?

یک مرور سریع قبل از رفتن به مسابقه، آیا این پنج جمله را به خاطر دارید؟

I want to make sure we're on the same page.

من می خواهم مطمئن شوم که ما در یک صفحه هستیم.

I want to make sure we both understand what's going on.

می‌خواهم مطمئن شوم که هر دوی ما متوجه می‌شویم که چه خبر است.

"I need your help."

"من به کمک شما نیاز دارم."

Translation, we have a problem and we need to deal with it, but it's actually your problem

ترجمه، ما مشکلی داریم و باید با آن مقابله کنیم، اما در واقع مشکل شماست

and I need your help to solve it.

و برای حل آن به کمک شما نیاز دارم.

"I believe" or "my perspective is".

"من معتقدم" یا " دیدگاه من این است".

Saying something from a position of strength so that people will believe more of what you're

گفتن چیزی از موضع قدرت به طوری که مردم بیشتر به آنچه می گویید باور داشته باشند

saying and will probably follow along because you're correct.

و احتمالاً به دلیل حق با شما دنبال خواهند شد.

"I want to touch base."

"من می خواهم پایه را لمس کنم."

I just want to have a quick conversation to be updated, not a long conversation.

من فقط می خواهم یک مکالمه سریع داشته باشم تا به روز شود، نه یک مکالمه طولانی.

And "I did previously mention that this might happen.

و "من قبلاً اشاره کردم که ممکن است این اتفاق بیفتد.

How will you resolve it?"

چگونه آن را حل خواهید کرد؟"

"I did tell you this is going to happen.

"من به شما گفتم که این اتفاق می افتد. حالا

How are you going to fix it now?"

چطور می خواهید آن را برطرف کنید؟"

Now, on to the show, let's go to the quiz.

حالا به سراغ نمایش برویم، به مسابقه مسابقه برویم.

Time to do the quiz.

زمان انجام مسابقه

You ready?

آماده ای؟

Let's go to the board.

بریم سراغ هیئت.

So, we did the quick review of the five phrases that should help you at work, and now let's

بنابراین، ما بررسی سریع پنج عبارتی را انجام دادیم که باید در کار به شما کمک کند، و اکنون بیایید

take a look and see how well you learned your lessons.

نگاهی بیندازیم و ببینیم که چقدر درس های خود را خوب یاد گرفته اید.

Number one, Mr. E keeps warming up fish in the microwave at work after promising not

شماره یک، آقای E به گرم کردن ماهی در مایکروویو در محل کار ادامه می دهد، پس از اینکه قول

to do it again.

می دهد دیگر این کار را انجام ندهد.

What do we say?

چه می گوییم؟

Do we say "I want to touch base" or "I need your help"?

آیا می گوییم "می خواهم پایه را لمس کنم" یا "به کمک شما نیاز دارم"؟

What phrase do you think will best help solve the problem without confrontation?

به نظر شما کدام عبارت به بهترین وجه به حل مشکل بدون رویارویی کمک می کند؟

If you said "I need your help", you're correct.

اگر گفتید "من به کمک شما نیاز دارم"، درست می گویید.

Remember, you're inviting them to help you with the solution.

به یاد داشته باشید، شما از آنها دعوت می کنید تا در راه حل به شما کمک کنند.

Less confrontation, better work environment.

تقابل کمتر، محیط کاری بهتر.

Next.

بعد.

Let's do the next one.

بیایید مورد بعدی را انجام دهیم.

Mr. E looks confused after you explained how you intend on starting the project.

آقای E بعد از اینکه توضیح دادید چگونه می خواهید پروژه را شروع کنید، گیج به نظر می رسد.

He's like, "Huh?"

او مانند "ها؟"

Should you say "I want to be on the same page", "I want to make sure we're on the same page",

آیا باید بگویید «می‌خواهم در یک صفحه باشم»، «می‌خواهم مطمئن شوم که در یک صفحه هستیم»

or "I want to touch base"?

یا «می‌خواهم پایه را لمس کنم»؟

If you picked A, you are correct.

اگر A را انتخاب کردید، درست می گویید.

You want to make sure you're on the same page.

شما می خواهید مطمئن شوید که در همان صفحه هستید.

A look of confusion is that that person understands up to a point, but maybe not further.

یک نگاه گیج کننده این است که آن شخص تا حدی می فهمد، اما شاید نه بیشتر.

They need some help.

آنها به کمک نیاز دارند.

You want to be the one who makes sure that you're on the same page by explaining if necessary.

شما می خواهید کسی باشید که در صورت لزوم با توضیح دادن مطمئن شوید که در همان صفحه هستید.

Okay?

باشه؟

You don't want to touch base.

شما نمی خواهید پایه را لمس کنید.

It's not a quick meeting because they're already confused.

این یک جلسه سریع نیست زیرا آنها قبلاً گیج شده اند.

Number three.

شماره سه.

You told Mr. E not to do something, and now he has a problem.

شما به آقای E گفتید فلان کار را نکنید و الان مشکل دارد.

What is the best way to engage with this person?

بهترین راه برای تعامل با این شخص چیست؟

That means make contact, communicate.

یعنی ارتباط برقرار کنید، ارتباط برقرار کنید.

If you said B, you are correct.

اگر ب گفتید درست می گویید.

I did previously mention, which previously means before now, that this might happen,

من قبلاً اشاره کردم که قبلاً به معنای قبل از الان بود که ممکن است این اتفاق بیفتد،

right?

درست است؟

And now, how will we resolve it or how will you fix it?

و اکنون، چگونه آن را حل خواهیم کرد یا چگونه آن را برطرف خواهید کرد؟

You're basically saying, "Hey, you screwed up.

شما اساساً می گویید: "هی، خراب کردی.

You got to fix it."

باید درستش کنی."

But it's a nice way of saying it without saying what is the magic word you're not supposed

اما این یک راه خوب برای گفتن آن بدون گفتن کلمه جادویی است که قرار

to say?

نیست بگویید چیست؟

"I told you so."

من به شما گفتم.

Do not say that.

نمی گویم که.

Number four.

شماره چهار.

You want Mr. E to take you seriously.

شما می خواهید آقای E شما را جدی بگیرد.

What is a way in which you can do that?

راهی برای انجام این کار چیست؟

Would it be number A, I did previously mention that this might happen, or B, I believe or

اگر شماره A باشد، قبلاً اشاره کردم که ممکن است این اتفاق بیفتد، یا B، معتقدم یا

my perspective is.

دیدگاه من این است.

Which one?

کدام یک؟

I believe or my perspective is.

من معتقدم یا دیدگاه من این است.

As mentioned before, when you say I believe, it's strong, stronger than I think, which

همانطور که قبلا ذکر شد، وقتی می گویید من معتقدم ، قوی تر از آن چیزی است که فکر می کنم،

is I have an idea.

یعنی من یک ایده دارم.

I believe is a firm holding of an idea in your mind.

من معتقدم که نگه داشتن یک ایده در ذهن شما است.

My perspective, the way that I see it, that I'm looking at it with all the information

دیدگاه من، آن گونه که آن را می بینم، که با تمام اطلاعاتی

that I have and expertise, my perspective is this.

که دارم و تخصص دارم به آن نگاه می کنم، دیدگاه من این است.

This is how I look at it, and it might be beneficial for you.

من اینگونه به آن نگاه می کنم و ممکن است برای شما مفید باشد.

Beneficial meaning good for you.

معنی سودمند برای شما خوب است.

Now, finally, you want Mr. E to know your interruption will not be long.

حالا بالاخره می خواهید آقای E بداند که وقفه شما طولانی نخواهد بود.

What do you need to say that you can get to talk to this person who is probably busy and

چه چیزی لازم است بگویید که بتوانید با این شخص که احتمالاً سرش شلوغ است و

maybe they are a superior, that you can get in to talk to them and they will allow it?

شاید یک مافوق است صحبت کنید که بتوانید وارد صحبت با آنها شوید و آنها اجازه دهند؟

What would you say?

تو چی میگفتی؟

"I need your help" or "I want to touch base"?

"من به کمک شما نیاز دارم" یا "می خواهم پایه را لمس کنم"؟

This one's a bit tricky.

این یکی کمی مشکل است.

Yes, if you say "I want to touch base", just like we're talking about baseball - one second

بله، اگر بگویید «من می‌خواهم پایه را لمس کنم»، درست مثل اینکه در مورد بیسبال صحبت می‌کنیم - یک ثانیه

- I'm going to touch the base and move on.

- می‌خواهم پایه را لمس کنم و ادامه دهم.

You're busy, you don't have time for me to take up your time.

سرت شلوغه، وقت نداری من وقتت رو بگیرم.

When I say "I need your help", in this particular situation, they might think, "Will Johnson,

وقتی می گویم "من به کمک شما نیاز دارم"، در این موقعیت خاص، آنها ممکن است فکر کنند، "ویل جانسون،

I'm a very, very busy man and I don't have the time to give to you that you may need

من مرد بسیار بسیار شلوغی هستم و وقت آن را ندارم که به شما بدهم که ممکن است برای این موضوع نیاز داشته باشید.

towards this problem, so perhaps we'll..."

مشکل، پس شاید ما..."

No.

نه.

"I need you to touch base" is enough to say, "This is it, this is it, I'm out."

"من به شما نیاز دارم که پایه را لمس کنید" برای گفتن کافی است، "این است، این است، من بیرون هستم."

I want to touch base because the interruption, unlike my tongue, will not be long.

من می خواهم پایه را لمس کنم زیرا وقفه برخلاف زبان من طولانی نخواهد بود.

Anyway, you got perfect on your quiz.

به هر حال، شما در مسابقه خود عالی بودید.

We did do a mild review just before we got to it, so let's go to the board because as

ما درست قبل از رسیدن به آن یک بررسی ملایم انجام دادیم ، بنابراین بیایید به هیئت مدیره برویم زیرا همانطور

you know, I always give a quiz, then I like to give you a little bit extra because you've

که می‌دانید من همیشه یک آزمون ارائه می‌دهم، سپس می‌خواهم کمی بیشتر به شما بدهم زیرا

done this video this long, clearly I want to give you something that'll help you a little

این ویدیو را به این مدت طولانی انجام داده‌اید. واضح است که می خواهم چیزی به شما بدهم که کمی بیشتر به شما کمک کند

bit further.

.

And this thing I'm going to give you is called "nonverbal communication".

و این چیزی که به شما می دهم «ارتباطات غیرکلامی» نام دارد.

I gave you two statements, and what I'm going to give you now will make those two statements

من به شما دو بیانیه دادم، و چیزی که اکنون به شما می‌دهم آن دو عبارت را

much more powerful, alright?

بسیار قدرتمندتر می‌کند، خوب؟

And how do I do this?

و چگونه این کار را انجام دهم؟

First, do you remember when I said "I need your help"?

اول، یادت هست که گفتم "به کمکت نیاز دارم"؟

You can say it like this, "Johnson, I need your help."

شما می توانید اینگونه بگویید: "جانسون، من به کمک شما نیاز دارم."

That's aggressive, that's powerful, that's very manly, that's good, yeah?

این تهاجمی است، قدرتمند است، بسیار مردانه است، خوب است، بله؟

Now remember, when I said you want to say this statement, it was more about someone's

حالا به یاد داشته باشید، وقتی گفتم می‌خواهید این جمله را بگویید، بیشتر درباره این بود که کسی

causing a problem and you want to invite them in.

مشکلی ایجاد کرده است و می‌خواهید او را به داخل دعوت کنید.

Being assertive or aggressive in this case might make them step back, so I have to preface

قاطعیت یا تهاجمی بودن در این مورد ممکن است باعث عقب‌نشینی آنها شود، بنابراین باید

this.

این را مقدمه کنم.

That means say something before I continue.

یعنی قبل از ادامه مطلب چیزی بگو.

Some of you may be offended because you go, "Oh my gosh, you're saying this and it's not

ممکن است برخی از شما دلخور شوند چون می گویید: "وای خدای من، این را می گویی و این

true."

درست نیست."

In body language terminology, a tilted head is more of a female gesture of "I am listening

در اصطلاح زبان بدن، سر کج شده بیشتر یک ژست زنانه «به تو گوش می‌دهم

to you", while a straight head gesture is more authoritative or assertive.

» است، در حالی که حرکت سر مستقیم ، معتبرتر یا قاطعانه‌تر است.

Check out your body language books, you'll see for yourself.

کتاب های زبان بدن خود را بررسی کنید، خودتان متوجه خواهید شد.

So "I need your help" and tilting your head makes it much more of a softer gesture so

بنابراین "من به کمک شما نیاز دارم" و کج کردن سر ، این حرکت را بسیار نرمتر می کند تا

that the person doesn't feel like you're going to be aggressive or they're in trouble.

فرد احساس نکند که شما پرخاشگرانه خواهید بود یا دچار مشکل شده اید.

So it's a way of bringing them in.

پس این راهی برای وارد کردن آنهاست.

Now if you want to know why, the word I was trying to avoid is the word "submissive".

حالا اگر می خواهید بدانید چرا، کلمه ای که من سعی کردم از آن اجتناب کنم کلمه "تسلیم" است.

It happens in the animal kingdom, anyone who's ever owned a dog, the dog will put its neck

در قلمرو حیوانات اتفاق می‌افتد، هر کسی که تا به حال صاحب سگ باشد، سگ گردنش را

up to be bitten by another dog to say, "I am no threat to you, I cannot hurt you."

بالا می‌گیرد تا سگ دیگری گاز بگیرد و بگوید: "من تهدیدی برای شما نیستم، نمی‌توانم به شما صدمه بزنم."

By putting your neck forward, you're saying, "Look, I am very vulnerable right now, I cannot

با جلو بردن گردن خود می گویید: "ببین، من در حال حاضر بسیار آسیب پذیر هستم، نمی توانم به

hurt you."

شما صدمه بزنم."

And by saying, "I cannot hurt you", the other person feels, "Oh, then I am safe."

و با گفتن "من نمی توانم به تو صدمه بزنم"، طرف مقابل احساس می کند: "اوه، پس من در امان هستم."

And then we bring them into the trap.

و سپس آنها را به دام می آوریم.

Sorry.

متاسف.

What I mean by that is because you seem a little bit more as a non-threatening person,

منظور من از آن این است که شما کمی بیشتر به عنوان یک فرد غیرتهدید کننده به نظر می رسید،

that they are more able to open up to you and work with you.

که آنها می توانند بیشتر با شما باز شوند و با شما کار کنند.

So tilt your head when you say, "Johnson, I need your help with this problem I'm having."

پس وقتی می گویید "جانسون، برای این مشکلی که دارم به کمک شما نیاز دارم" سر خود را خم کنید.

You know it's their problem, but you want to invite them in.

شما می دانید که مشکل آنهاست، اما می خواهید آنها را به داخل دعوت کنید.

Second one, I want you to keep your eyes on the person and do not speak when you use this

دوم، من از شما می خواهم که چشم خود را روی آن شخص نگه دارید و وقتی از این یکی استفاده می کنید صحبت نکنید

one.

.

I did previously mention that this might happen.

قبلاً اشاره کردم که ممکن است این اتفاق بیفتد.

Now, how will you resolve this issue?

حالا این موضوع را چگونه حل خواهید کرد؟

Notice I didn't speak for about three seconds.

توجه کنید حدود سه ثانیه صحبت نکردم.

Don't speak, don't fill the space.

حرف نزن، فضا را پر نکن.

I did a video previously about holding - when there's a gap in a conversation for more than

من قبلاً ویدیویی درباره نگه‌داشتن انجام دادم - هنگامی که یک مکالمه برای بیش از

three seconds, people feel uncomfortable, and then you know it's time to end a conversation.

سه ثانیه فاصله می‌افتد، مردم احساس ناراحتی می‌کنند، و سپس می‌دانید که زمان پایان دادن به مکالمه است.

This time I'm not ending the conversation, I'm allowing you to fill that space by saying,

این بار صحبت را تمام نمی کنم، به شما اجازه می دهم که این فضا را با گفتن

"Listen, there was a problem, I told you it was going to happen, how are you going to

"گوش کن، مشکلی وجود داشت، به شما گفتم قرار است اتفاق بیفتد، چگونه می خواهید

fix it?"

آن را برطرف کنید؟"

You need to speak.

باید صحبت کنی

I'm not going to tilt my head, I'm not being - I'm here to help you.

قرار نیست سرم را کج کنم، نیستم - من اینجا هستم تا به شما کمک کنم.

I'm not.

من نیستم.

You screwed up, son.

گند زدی پسر

Own up to it, fix it.

به آن رسیدگی کنید، آن را درست کنید.

Cool?

سرد؟

So these are non-verbals, and these are when you should use them, best time to use them,

بنابراین اینها غیرکلامی هستند، و این زمانی است که باید از آنها استفاده کنید، بهترین زمان برای استفاده از آنها،

okay?

خوب است؟

Keep that in mind.

این را در نظر داشته باشید.

Don't supercharge your professionalism at work.

حرفه ای بودن خود را در محل کار زیاد نکنید.

People will take you seriously, definitely, and when you do come up with the other one

مردم قطعاً شما را جدی می‌گیرند، و وقتی سرتان را خم کرده به سراغ یکی دیگر

with your head tilted, they'll actually trust you, meaning you're there to help them.

بروید، در واقع به شما اعتماد خواهند کرد، به این معنی که شما برای کمک به آنها حاضرید.

Cool?

سرد؟

Now, here's what I want you to do for homework, because as we always have, like, it's a classroom,

حالا، این چیزی است که من از شما می خواهم برای تکالیف انجام دهید، زیرا همانطور که همیشه داریم، مثلاً، این یک کلاس درس است،

right?

درست است؟

And I want you to take this experience that you've been having with me out into the real

و من از شما می خواهم که این تجربه ای را که با من داشته اید به دنیای واقعی

world and make it work for you.

ببرید و کاری کنید که برای شما مفید باشد.

Best way to do that is our homework, and in this case, the first one thing I want you

بهترین راه برای انجام این کار، تکالیف ماست، و در این مورد، اولین کاری که از شما

to do is write down where you would use one of these phrases, like, write - get into your

می‌خواهم انجام دهید این است که بنویسید در کجا از یکی از این عبارات استفاده می‌کنید، مثلاً بنویسید - وارد

head, sit down and go, "Okay, is this guy at work?

سرتان شوید، بنشینید و بروید، " خوب، آیا این مرد سر کار است؟

Never listens to what I say, and he's always got problems.

هرگز به حرف های من گوش نمی دهد، و همیشه مشکلاتی دارد.

I got to use this.

من باید از این استفاده کنم.

I did previously mention.

قبلاً اشاره کردم. اینجا

That's a good place."

جای خوبی است."

This will help you prepare you for when you meet this person or the situation comes up,

این به شما کمک می‌کند تا زمانی که با این شخص ملاقات می‌کنید یا موقعیتی پیش می‌آید

you'll be prepared to speak, and you will sound very professional, okay?

آماده شوید، برای صحبت کردن آماده خواهید بود و بسیار حرفه‌ای به نظر می‌رسید، خوب؟

Watching a video is nice.

تماشای یک ویدیو خوب است.

Making a plan where to use it is even better.

حتی بهتر است برنامه ای برای استفاده از آن تهیه کنید.

Second, how did you handle a problem at work before that you had?

دوم، چگونه قبل از آن مشکلی را که در محل کار داشتید کنار می‌آمدید؟

Like, what did you do?

مثلا چیکار کردی؟

You might look at the difference between what you did, you took out your knife and go, "I

شاید به تفاوت کاری که کردی نگاه کنی، چاقویت را بیرون آوردی و گفتی: «من تو

kill you!"

را می کشم!»

Maybe you did that, and that didn't get you very far at work, maybe you got fired, or

شاید شما این کار را کردید، و این کار شما را خیلی دور از کار نبرد، شاید اخراج شدید، یا

maybe you can use one of these.

شاید بتوانید از یکی از این موارد استفاده کنید.

By comparing the two, you can come up with your own strategy, because I'm not here just

با مقایسه این دو، می توانید استراتژی خود را به دست آورید، زیرا من اینجا نیستم که فقط

to teach you English or teach you work tricks.

به شما انگلیسی یاد بدهم یا ترفندهای کاری را به شما آموزش دهم.

I want you all to become a better person, and if you can see a way that this can work

من می‌خواهم همه شما انسان بهتری شوید، و اگر می‌توانید راهی را ببینید که می‌تواند

for you, you'll actually use it, cool?

برای شما کار کند، واقعاً از آن استفاده خواهید کرد، جالب است؟

Now, before I go, I want to give you a quick quote, and then I'm going to tell you where

حالا، قبل از اینکه بروم، می‌خواهم یک نقل قول سریع به شما بدهم ، و سپس به شما می‌گویم که کجا

to go to get more of this delicious information.

بروید تا از این اطلاعات خوشمزه بیشتر به دست آورید .

Now, this is by a woman from the 1800s, an old British hag.

اکنون، این توسط زنی متعلق به دهه 1800 است، یک سگ قدیمی بریتانیایی.

Oops, sorry.

اوه متاسفم.

I mean, 1980, Prime Minister of Great Britain in the 1980s, her name was Margaret Thatcher,

منظورم، 1980، نخست وزیر بریتانیای کبیر در دهه 1980، نام او مارگارت تاچر بود،

and what she said was, "Plan your work today and every day, and then work your plan."

و آنچه او گفت این بود: "کار خود را امروز و هر روز برنامه ریزی کنید، و سپس برنامه خود را اجرا کنید."

This is something you can actually use by doing what I just said now, write down where

این چیزی است که می‌توانید با انجام کارهایی که اکنون گفتم از آن استفاده کنید، بنویسید که کجا

you could use it, and then use it when you're at work.

می‌توانید از آن استفاده کنید، و سپس زمانی که سر کار هستید از آن استفاده کنید.

Anyway, hope you had a great time taking this lesson, but before you go, I need you to do

به هر حال، امیدوارم که در این درس لحظات خوبی را سپری کرده باشید، اما قبل از رفتن، باید

a couple things for me.

چند کار برای من انجام دهید.

And I said I need, I need your help, right?

و من گفتم نیاز دارم، به کمک شما نیاز دارم، درست است؟

And why do I need your help?

و چرا به کمک شما نیاز دارم؟

Tilting the head, see?

کج کردن سر، می بینید؟

I need you to go to www, and I need this guy to stop playing music, I don't know if he's

من به شما نیاز دارم که به www بروید، و من به این پسر نیاز دارم که موسیقی را متوقف کند، نمی دانم که آیا او

a Rastafarian, a reggae, or whatever he's doing out there, and it's just lots of noise.

یک راست افاری است، یک رگی یا هر کاری که آنجا انجام می دهد، و فقط سر و صدای زیادی دارد.

And I do like reggae, by the way.

و اتفاقا من رگی را دوست دارم.

So go to www, "ing" as in English, "vid" as in video, dot com, where you can do a quiz

بنابراین به www، "ing" در انگلیسی، "vid" مانند ویدیو، دات کام بروید، جایی که می توانید یک مسابقه

on this.

در این مورد انجام دهید.

Also, write a comment, leave a comment.

همچنین، نظر خود را بنویسید، نظر بدهید.

You can get one million points for each of these things you get correct, right, when

شما می توانید برای هر یک از این مواردی که درست به دست می آورید، یک میلیون امتیاز دریافت کنید، درست در

you do the quiz.

هنگام انجام مسابقه.

Anyway, listen, I hope you're having a good day.

به هر حال گوش کن امیدوارم روز خوبی رو سپری کرده باشی.

Don't forget to like and subscribe, okay, that's very, very important because you want

فراموش نکنید که لایک کنید و مشترک شوید ، بسیار بسیار مهم است، زیرا می خواهید

more of this coming to you, the best way to do it is ring that bell, the notification

این موارد بیشتر به شما برسد، بهترین راه برای انجام آن این است که زنگ، زنگ اعلان را بزنید

bell, press that, subscribe, and press like.

، آن را فشار دهید ، مشترک شوید و لایک کنید.

When you press like, other people know you like it, and they'll get the same information

وقتی لایک را فشار می‌دهید، دیگران می‌دانند که آن را دوست دارید، و همان اطلاعات

and it'll help them too, alright?

را دریافت می‌کنند و به آنها هم کمک می‌کند، درست است؟

Anyway, I've had a brilliant day, I hope you have as well, and I will always, and I will

به هر حال من روز درخشانی را سپری کردم، امیدوارم شما هم داشته باشید و من همیشه خواهم داشت

of course, thank you.

و البته از شما تشکر خواهم کرد.

Have a good one.

یک خوب.