Learn English Vocabulary: kind of, sort of, type of, style of...

Hi. James from engVid.

سلام. جیمز از engVid.

This is my style of magazine; it gives me a lot of information, and the type of information

این سبک مجله من است. اطلاعات زیادی به من می دهد و نوع اطلاعاتی

I get from it is sort of cool.

که از آن می گیرم بسیار جالب است.

Now, I've used three terms or phrases: "sort of", "kind of", "style of" that you may not

اکنون، من از سه اصطلاح یا عبارت استفاده کرده ام: " نوعی"، "نوعی"، "سبک" که ممکن است شما

be familiar with; or if you are familiar, you don't truly understand.

با آنها آشنا نباشید. یا اگر آشنا هستید، واقعاً متوجه نمی شوید.

My job today is to tell you the difference between the individual words: "kind", "sort",

کار من امروز این است که تفاوت بین تک تک کلمات را به شما بگویم: «نوع»، «مرتب‌سازی»،

"style", and "type"; what it means when you put "of"; what the slang meaning "of"; and

«سبک» و «نوع». وقتی "از" را قرار می دهید به چه معناست. چه معنای عامیانه "از"; و

how you can use it.

چگونه می توانید از آن استفاده کنید

I have a complicated drawing on the board, but I'll help you understand it in a second.

من یک نقاشی پیچیده روی تخته دارم، اما در یک ثانیه به شما کمک می کنم آن را درک کنید.

And by the time we're done, you'll be able to use these phrases like a native speaker.

و تا زمانی که کارمان تمام شود، می‌توانید از این عبارات مانند یک زبان مادری استفاده کنید.

Okay, so let's go to the board.

خوب، پس بیایید به هیئت مدیره برویم.

First thing, E: "What are these types of words?"

اولین چیز، E: " این نوع کلمات چیست؟"

The first thing E will tell you is, well, first of all, they're different types of words

اولین چیزی که E به شما می گوید، خوب، اول از همه، آنها انواع مختلفی از کلمات هستند،

so we can't say they're adjectives, they're this, this, and this.

بنابراین نمی توانیم بگوییم که آنها صفت هستند، آنها این، این، و این هستند.

Each word has its own meaning, and sometimes they have two.

هر کلمه معنای خاص خود را دارد و گاهی اوقات آنها دو معنی دارند.

I'm going to go to the board now and start working on that with you.

من الان به هیئت مدیره می روم و کار را با شما شروع می کنم.

All right?

خیلی خوب؟

So let's get on this side.

پس بیایید به این سمت برویم.

So, let's look at the first one: "kind".

بنابراین، بیایید به اولین مورد نگاه کنیم: "مهربان".

"Kind" is a word you've probably heard before.

"مهربان" کلمه ای است که احتمالا قبلاً شنیده اید.

"She is a kind woman.", "He has a kind face."

"او یک زن مهربان است."، "او چهره مهربانی دارد."

And we mean nice and friendly.

و منظور ما خوب و دوستانه است.

Now, you might not be aware that it also is a noun, as in category.

اکنون، ممکن است ندانید که آن نیز یک اسم است، مانند دسته.

If you look over here: What is "category"?

اگر به اینجا نگاه کنید: "دسته" چیست؟

It is people or things that have something in common; they share together.

این افراد یا چیزهایی هستند که چیزی مشترک دارند. آنها با هم به اشتراک می گذارند

Okay?

باشه؟

Like music.

مثل موسیقی.

Music can be jazz, blues, classical, rock - they're in the category of music, not movies,

موسیقی می تواند جاز، بلوز، کلاسیک، راک باشد - آنها در دسته موسیقی قرار می گیرند، نه فیلم،

because they're all types of, you know, instruments and people singing.

زیرا همه انواع سازها و مردمی هستند که می خوانند.

So when you say: "What type of or kind of music do you like?"

بنابراین وقتی می گویید: "چه نوع یا نوع موسیقی را دوست دارید؟"

We're saying: "What category?

ما می گوییم: "چه دسته ای

Is it jazz?

؟ جاز است

Is it rock?" because they all share music together, but there's something specific with

؟ راک است؟" زیرا همه آنها موسیقی را با هم به اشتراک می گذارند ، اما در

each genre or grouping, so we say: "kind of", and that tells us what category.

هر ژانر یا گروه چیزی خاص وجود دارد، بنابراین می گوییم: " نوعی"، و این به ما می گوید که چه دسته ای.

And the next one we're going to talk about is "style".

و مورد بعدی که در مورد آن صحبت خواهیم کرد «سبک» است.

Now, some of you like my style, right?

حالا، برخی از شما سبک من را دوست دارید، درست است؟

When we say "style", we say way of doing something, that's his style.

وقتی می گوییم «سبک»، می گوییم شیوه انجام کاری، سبک او همین است.

So, some people like Michael Jordan, when he used to throw a ball he'd have his tongue

بنابراین، برخی از افراد مانند مایکل جردن، زمانی که توپ را پرتاب می کرد، زبانش را بیرون می انداخت

out - that was his style.

- این سبک او بود.

Not many NBA athletes do that, but he would, so you knew when Michael went: "Ah", he was

بسیاری از ورزشکاران NBA این کار را انجام نمی دهند، اما او انجام می داد، بنابراین می دانستید وقتی مایکل رفت: "آه"، او

about to jump and throw it.

می خواست بپرد و آن را پرتاب کند.

Appearance, like my appearance.

ظاهر، مثل ظاهر من.

I love superheroes so I'm always wearing...

من عاشق ابرقهرمانان هستم، بنابراین همیشه می‌پوشم...

Not always, but a lot of time wearing superhero clothing or costumes.

نه همیشه، اما زمان زیادی با پوشیدن لباس‌ها یا لباس‌های ابرقهرمانی.

And those of you who know me know I love Batman.

و کسانی از شما که مرا می شناسید می دانید که من بتمن را دوست دارم.

So, when you talk about someone's style, you talk about their general appearance; what

بنابراین، وقتی در مورد استایل شخصی صحبت می کنید، در مورد ظاهر کلی او صحبت می کنید. چیزی

they wear regularly.

که به طور مرتب می پوشند

Okay?

باشه؟

Or their way of doing something, like I said, Michael Jordan.

یا روش آنها برای انجام کاری، همانطور که گفتم مایکل جردن.

We also use it for elegance, which means sophisticated, not common, above average.

ما همچنین از آن برای ظرافت استفاده می کنیم، که به معنای پیچیده، نه معمول، بالاتر از حد متوسط ​​است.

Usually people say elegant people have money, but it's not the case.

معمولا مردم می گویند افراد شیک پوش پول دارند، اما اینطور نیست.

It just means they have a certain way about them that makes them special, and people like

این فقط به این معنی است که آنها روش خاصی در مورد خود دارند که آنها را خاص می کند و مردم

it and respect it; to be elegant.

آن را دوست دارند و به آن احترام می گذارند. ظریف بودن

But "style" also means...

اما "سبک" نیز به معنای ...

It's also a verb, as in to design.

این نیز یک فعل است، همانطور که در طراحی.

So when you design or make something in a specific way, it's that style.

بنابراین وقتی چیزی را به روشی خاص طراحی یا می سازید ، آن سبک است.

So if it's in the classical style, it's made like the classics.

بنابراین اگر در سبک کلاسیک است ، مانند کلاسیک ساخته شده است.

If it's in the modern style, it's made like modern things, like all white furniture.

اگر به سبک مدرن باشد، مانند وسایل مدرن ساخته شده است، مانند تمام مبلمان سفید.

Okay?

باشه؟

Once we add "of", and you notice I added "of" to "kind of" to talk about category, once

هنگامی که "of" را اضافه می کنیم، و متوجه می شوید که من "of" را به "نوعی" اضافه کردم تا در مورد دسته صحبت کنیم، یک بار

again, we get a noun.

دیگر، یک اسم دریافت می کنیم.

Right?

درست؟

So we go: "kind of", we become a noun...

پس می رویم: «نوعی»، اسم

We can use it as a noun as well.

می شویم... می توانیم به عنوان اسم هم استفاده کنیم.

Right?

درست؟

"Kind of" from grouping.

"نوعی" از گروه بندی.

Same thing, people or if things are together.

همان چیز، مردم یا اگر چیزها با هم هستند.

So if you say: "What style of music do you like?" it's similar to saying: "What kind

بنابراین اگر بگویید: "چه سبک موسیقی را دوست داری؟" شبیه به

of music do you like?"

این است که بگویید: "چه نوع موسیقی را دوست داری؟"

Okay?

باشه؟

The "of" brings these things together to give them something common or puts them in a given

ممکن است بگویید "از" این چیزها را کنار هم می آورد تا چیزی مشترک به آنها بدهد یا آنها را در یک

category, you might say.

دسته بندی خاص قرار می دهد.

Why am I teaching you this?

چرا این را به شما یاد می دهم؟

To go back again, because a lot of times we say this when we want to talk about what groupings

دوباره به عقب برگردیم، زیرا بسیاری از مواقع این را می‌گوییم که می‌خواهیم درباره اینکه چه گروه‌هایی

go together and preferences.

با هم هستند و ترجیحاتشان صحبت کنیم.

There's a little bit more to it, which I'll get back to afterwards, but as long as you

کمی بیشتر در آن وجود دارد، که بعداً به آن باز خواهم گشت، اما تا زمانی که

understand that "kind" with "of" and "style" with "of" are similar that they talk about

متوجه شوید که «نوع» با «از» و «سبک» با «از» مشابه هستند که در مورد دسته صحبت می‌کنند

category.

.

What's the next one I'm going to go to?

بعدی که قراره برم چیه؟

Well, let's go to "type".

خب بریم سراغ «تایپ».

Typing: "Ch-ch-ch-ch-ch-ch-ch-ch-ch-ch", now, you do that on the computer.

تایپ کنید: «Ch-ch-ch-ch-ch-ch-ch-ch-ch-ch» ، اکنون این کار را در رایانه انجام می دهید.

It's an old...

این یک کلمه قدیمی است

It's almost an old-fashion word, people don't say: "I'm typing at the computer."

... تقریباً یک کلمه قدیمی است، مردم نمی گویند: "دارم در کامپیوتر تایپ می کنم."

We used to have "typewriters", so "write" and "type" would go together because instead

ما قبلا "ماشین تحریر" داشتیم، بنابراین "نوشتن" و "تایپ" با هم می‌شدند، زیرا به

of using your hand, you would press the buttons and it would...

جای استفاده از دست، دکمه‌ها را فشار می‌دادید و این کار را می‌کرد...

They would go up on ink, so you would typewrite inside of handwrite, and we literally said:

آنها روی جوهر بالا می‌رفتند، بنابراین در داخل آن تایپ می‌کردید. دست خط و ما به معنای واقعی کلمه گفتیم:

"Did you typewrite the letter or did you handwrite it?"

نامه را تایپ کردی یا دست نوشتی؟

Now you type, but you just say: "I'm going to put in the computer", or: "I'm going to..."

حالا شما تایپ می‌کنید، اما فقط می‌گویید: «می‌خواهم کامپیوتر را بگذارم»، یا: «می‌خواهم...»

and you forget to use the word "type it", because it's not necessary.

و فراموش می‌کنی که از کلمه «تایپ کن» استفاده کنی، چون لازم نیست.

But typing as an action or a verb, but once again...

اما تایپ کردن به عنوان یک عمل یا یک فعل، اما یک بار دیگر...

I said "once again" for, like, the fifth time; however, when you put "type" with "of", you

برای بار پنجم گفتم "یک بار دیگر". با این حال، وقتی "نوع" را با "of" قرار می دهید،

get category again, so you can say...

دوباره دسته بندی می کنید، بنابراین می توانید بگویید...

Remember I talked about music?

یادتان هست در مورد موسیقی صحبت کردم؟

"What style of music?

"چه سبکی از موسیقی؟

What kind of music?"

چه نوع موسیقی؟"

You can say: "What type of music?" and they all have the same meaning, which is: Tell

می توانید بگویید: "چه نوع موسیقی؟" و همه آنها به یک معنی هستند که این است:

me the category.

مقوله را به من بگویید.

Notice I didn't put "category" here, because "style" when it's used doesn't really have

توجه کنید که من «دسته» را در اینجا قرار ندادم، زیرا «سبک» زمانی که از آن استفاده می‌شود، واقعاً

that category feeling; it needs "of" to make it a category.

آن احساس دسته‌بندی را ندارد. برای تبدیل آن به یک دسته بندی به "از" نیاز دارد.

But you'll notice the other three things I will talk about will use the noun form category.

اما متوجه خواهید شد که سه مورد دیگر که در مورد آنها صحبت خواهم کرد، از دسته شکل اسمی استفاده می کنند.

Okay?

باشه؟

You have category in them as a noun form, and "of" just makes it stronger.

شما دسته بندی در آنها به صورت اسمی دارید و "of" فقط آن را قوی تر می کند.

The last one I want to talk about is "sort".

آخرین موردی که می خواهم در مورد آن صحبت کنم «مرتب کردن» است.

"Sort" means to fix a problem.

"مرتب سازی" به معنای رفع مشکل است.

If you have a problem with your bills and I go: "I'll have to sort out these bills later",

اگر با قبض هایتان مشکل دارید و من می گویم: «این قبض ها را بعداً باید مرتب

it means: "I need to fix this problem."

کنم» یعنی: «باید این مشکل را برطرف کنم».

Okay?

باشه؟

So, my friend, Mr. E, was drunk and I had to sort him out.

بنابراین، دوست من، آقای E، مست بود و من باید او را مرتب می کردم.

Well, he had a problem with drinking so I had to fix that problem.

خب، او با نوشیدن مشکل داشت، بنابراین من مجبور شدم آن مشکل را برطرف کنم.

Another meaning for "sort" is to organize.

معنای دیگر «مرتب کردن» سازماندهی است.

So, if you organize the pens...

بنابراین، اگر خودکارها را سازماندهی کنید...

Let's say I have some markers.

فرض کنید من چند نشانگر دارم.

Now I need to sort them out; they're all messed up.

اکنون باید آنها را مرتب کنم . همه آنها به هم ریخته اند

I will sort them out and put the black markers with the black markers, the blue markers with

من آنها را مرتب می کنم و نشانگرهای سیاه را با نشانگرهای سیاه و نشانگرهای آبی را با

the blue markers - you get the idea.

نشانگرهای آبی قرار می دهم - شما ایده را دریافت می کنید.

That means to organize and put into groups.

یعنی سازماندهی و گروه بندی کردن.

But the noun form of this is-dunh-de-de-dunh-category.

اما شکل اسمی این دسته است.

And, once again, we add: "of".

و یک بار دیگر اضافه می کنیم: "از".

That's why I put these all up in green, because when you see it like this, you'll notice that

به همین دلیل است که من همه اینها را به رنگ سبز قرار می دهم، زیرا وقتی آن را به این شکل می بینید، متوجه می شوید که

even though "style" doesn't have a category in its noun, adding "of" makes it a category.

اگرچه "سبک" در اسم خود دسته بندی ندارد، اما اضافه کردن "of" آن را به یک دسته تبدیل می کند.

And a lot of times Canadians will talk about that.

و بارها کانادایی ها در مورد آن صحبت می کنند.

"What sort of food?

"چه نوع غذایی؟

What sort of...?" because they're trying to say: "Give me an idea of the grouping that

چه نوع...؟" زیرا آنها سعی می کنند بگویند: "به من ایده ای درباره گروه بندی بدهید که

you prefer or like, or don't like."

شما ترجیح می دهید یا دوست دارید یا نمی پسندید."

Okay?

باشه؟

Now, here's where the twist comes.

حالا، اینجا جایی است که پیچ و تاب می آید.

Sometimes...

گاهی... می

See?

بینید؟

I put "category" for this, this is like number one.

من "دسته" را برای این قرار دادم، این مانند شماره یک است.

Add "of", it means: What category, what grouping are things together?

«از» را اضافه کنید، یعنی: اشیا با هم کدام دسته، چه گروه بندی هستند؟

But sometimes when people say: "sort of" and "kind of" they're being inexact.

اما گاهی اوقات وقتی مردم می گویند: "نوعی" و "نوعی" آنها دقیق نیستند.

-"Did you enjoy the party that you went to?"

-از مهمانی که رفتی لذت بردی ؟

-"Sort of.

-"نوعی.

Kind of."

In this case it means slightly, not that much.

در این مورد به معنای کمی است، نه آنقدر.

Notice that I didn't use "type" and I didn't use...

دقت کنید که من از «نوع» استفاده نکردم و استفاده نکردم...

I didn't use "type" and "style".

از «نوع» و «سبک» استفاده نکردم.

I went backwards for a second.

یک ثانیه عقب رفتم.

Because in this one, like typing on a keyboard has nothing really to do with just basic category,

چون در این مورد، مثل اینکه تایپ روی صفحه کلید واقعاً ربطی به دسته بندی اصلی ندارد،

right?

درست است؟

Or being nice and friendly, or organizing.

یا خوب و صمیمی بودن، یا سازماندهی.

And "style", as I said, has no category in its categories.

و "سبک" همانطور که گفتم در دسته بندی های خود مقوله ای ندارد.

So we usually just use these two.

بنابراین ما معمولا فقط از این دو استفاده می کنیم.

And it's not "soft of", by the way, it's: "sort of".

و اتفاقاً "نرم" نیست، "نوعی" است.

I put "soft".

"نرم" را گذاشتم.

In case you're wondering: "What is 'soft'?"

اگر از خود می پرسید: "نرم" چیست؟

I don't know, it doesn't exist.

نمی دانم، وجود ندارد.

It's "sort of", okay?

این "نوعی" است، خوب؟

We use "sort of" and "kind of" to talk about almost exact opposites.

ما از "نوعی" و "نوعی" برای صحبت در مورد تقریباً متضادها استفاده می کنیم.

You can say: "Mr. E was sort of angry...

می توانید بگویید: "آقای E یک

Was kind of angry that we spent all our money on comic books."

جورهایی عصبانی بود... از اینکه همه پولمان را خرج کتاب های کمیک کردیم عصبانی بود."

Told you I love comics.

بهت گفتم من عاشق کمیک هستم

In this case it doesn't mean slightly; it means he was rather, or fairly, or very angry.

در این مورد به معنای کمی نیست. این بدان معناست که او نسبتاً یا نسبتاً یا بسیار عصبانی بود.

Okay?

باشه؟

Now, you can use either one of them and you can use it in its exact opposite.

حالا می توانید از یکی از آنها استفاده کنید و می توانید دقیقاً برعکس آن استفاده کنید.

"The food was slightly...

غذا کمی بود... یه

Was sort of hot, sort of spicy."

جورایی تند بود، یه جورایی تند.

It means slightly spicy.

یعنی کمی تند.

Or you could say: "Oh, that food was kind of spicy."

یا می توانید بگویید: "اوه، آن غذا یک جورهایی تند بود."

It means rather or really.

به معنای واقعی یا واقعی است.

Funny enough, it has the exact same meaning, it depends on the context, so you have to

به اندازه کافی خنده دار است، دقیقاً همان معنی را دارد، بستگی به زمینه دارد، بنابراین شما

be careful and look at the person as they're speaking to get the context.

باید مراقب باشید و در حالی که شخص در حال صحبت است نگاه کنید تا زمینه را به دست آورید.

But in these cases when it's an inexact use of language, you will only be using: "sort

اما در این موارد که استفاده نادرست از زبان است، شما فقط از «

of" and "kind of".

نوعی» و «نوعی» استفاده خواهید کرد.

We don't say: "type of" and we don't say: "style of", because that literally talks about

ما نمی گوییم: «نوع» و نمی گوییم: «سبک»، زیرا به معنای واقعی کلمه درباره

groups, organizing in groups and it's limited to that; while "sort of" and "kind of" can

گروه ها، سازماندهی در گروه ها صحبت می کند و به آن محدود می شود. در حالی که می توان از "نوعی" و "نوعی"

be used to talk about inexact language.

برای صحبت در مورد زبان غیر دقیق استفاده کرد .

Cool?

سرد؟

All right.

خیلی خوب.

I've got one more to do for you where I'm going to teach you something that's more slang,

من یک مورد دیگر برای شما دارم، جایی که می خواهم چیزی را به شما آموزش دهم که عامیانه تر است،

so instead of saying: "sort of", people say: "sorta", "kinda".

بنابراین به جای اینکه بگویند: "نوعی"، مردم می گویند: "سورتا"، "نوعی".

I'll tell you what that means, and then of course, we'll do our quiz.

من به شما خواهم گفت که این به چه معناست، و سپس، البته، ما آزمون خود را انجام خواهیم داد.

Hope you like the lesson because we're going to be back in a second.

امیدوارم که درس را دوست داشته باشید زیرا ما در یک ثانیه برمی گردیم.

[Snaps]

[عکس می گیرد]

Okay, we're back.

باشه، ما برگشتیم.

So, I just wanted to, before I go on, I want to show you something that's a bit of slang

بنابراین، من فقط می خواستم، قبل از اینکه ادامه دهم، می خواهم چیزی را به شما نشان دهم که کمی عامیانه

using "sort of" and "kind of".

با استفاده از "نوعی" و "نوعی" است.

I think I might have showed you that when we talked about "sort of" or "kind of" it

فکر می‌کنم ممکن است به شما نشان داده باشم که وقتی درباره «نوعی» یا «نوعی» صحبت می‌کنیم،

can be vague or inexact language, like: fairly, vaguely, slightly.

می‌تواند زبانی مبهم یا نادرست باشد، مانند: نسبتاً، مبهم، کمی.

Now, there's one more, there's a contraction where we take the "of" and we make it an "a"

حالا یکی دیگه هست، یه انقباض هست که "از" رو میگیریم و صدای "الف" میدیم

sound, so it becomes: "sorta", "kinda", and when we say that...

، پس میشه: " سورتا"، "کیندا" و وقتی میگیم...

So, here, the shortened form of "sort of" and "kind of" is: "kinda" and "sorta", and

خب اینجا، کوتاه شده «نوع» و «نوع» عبارت است از: «نوع» و «سورتا» و

sometimes it means: No.

گاه به این معناست:

It's not slightly or vaguely, or you know, or fairly; it actually means: No.

نه، کمی یا مبهم نیست، یا می دانید، یا انصافاً. در واقع به این معنی است: نه.

I'll give you an example.

من برای شما مثالی می زنم.

The mother comes to her son and goes: "Hey, son, did you clean the house?" and the son

مادر پیش پسرش می آید و می گوید: هی پسر خونه رو تمیز کردی؟ و پسر

goes: "Sorta."

می گوید: "سورتا."

It means: No, he didn't do it.

یعنی: نه، این کار را نکرد.

He might have done something, but not really, no.

او ممکن است کاری انجام داده باشد، اما نه واقعا، نه.

All right?

خیلی خوب؟

-"Do you have my money for me?"

-"پول من برای من داری؟"

-"Kinda."

-"یک جور هایی."

You don't have my money.

تو پول من رو نداری

Okay?

باشه؟

I don't care what you say, that "kinda" meant you don't have it, and I'll go: "What do you

برایم مهم نیست که شما چه می گویید، این "نوعی" یعنی شما آن را ندارید، و من می روم: "

mean, kinda?

منظورت چیست، کمی

It's either yes or no."

؟ یا بله است یا نه."

And they'll probably go: "Well, no, but..." and then that's when that big "but" comes

و احتمالاً خواهند گفت: "خب، نه، اما..." و آن وقت است که آن "اما" بزرگ وارد می شود

in.

All right?

. باشه؟

So, that's to give you just another...

بنابراین، این فقط یک چیز دیگر است...

A further understanding of these types of phrases, and the phrases, you know: "kind

درک بیشتر این نوع عبارات، و عبارات، شما می دانید: "

of", "type of", "sort of", "style of", and how we can also take that, shorten it for

نوع"، "نوع"، "نوعی"، "سبک"، و چگونه ما همچنین می‌توان آن را برای

slang to mean: "No", or we could give a little bit of information about something, or say

عامیانه کوتاه کرد: «نه»، یا می‌توانیم اطلاعات کمی در مورد چیزی بدهیم، یا بگوییم

things belong in a given category or a sort of...

چیزها به یک دسته خاص یا نوعی تعلق دارند...

I said it.

من آن را گفتم.

They belong in a category.

آنها به یک دسته تعلق دارند.

So, I want to use these expressions.

بنابراین، من می خواهم از این عبارات استفاده کنم.

Oh, no!

وای نه!

This doesn't work so well when I actually don't write the words up there, so why don't

وقتی من واقعاً کلمات را آن بالا نمی نویسم، این خیلی خوب کار نمی کند، پس چرا

you help me?

به من کمک نمی کنید؟

I've got the expression or the words up here.

من بیان یا کلمات را اینجا دارم.

I'm going to put some words.

من قصد دارم چند کلمه را بیان کنم.

I'm going to put: A, B, C, D, E. Okay?

من می خواهم قرار دهم: A، B، C، D، E. باشه؟

I'm going to randomly put them up there, and see if you can figure out where they go.

من به طور تصادفی آنها را در آنجا قرار می دهم و ببینم آیا می توانید بفهمید که کجا می روند.

So, as I write, I want you to try and figure out: Which one would go in what place?

بنابراین، در حین نوشتن، از شما می‌خواهم که تلاش کنید و بفهمید: کدام یک به کدام مکان می‌رود؟

And I'm going to come back and then quiz you on it.

و من می خواهم برگردم و سپس شما را در مورد آن امتحان کنم.

Okay?

باشه؟

I think you've got it.

من فکر می کنم شما آن را دریافت کرده اید.

Okay, so you've had time to think about it, and now let's see just how good you are at

خوب، پس شما وقت داشتید در مورد آن فکر کنید، و حالا بیایید ببینیم چقدر در آن مهارت دارید

it.

.

So, what do you think it goes to number one?

بنابراین، به نظر شما چه چیزی به شماره یک می رود؟

"Did you __________ it on the computer?

"آیا شما آن را در کامپیوتر

Did you __________ on the computer?"

__________ کردید؟ آیا در کامپیوتر __________ کردید؟"

Remember I told you this is kind of old-fashion?

یادته بهت گفتم این یه جورایی مد قدیمیه؟

Because, for instance, nowadays we say something like: "I'll send you a text", or: "I wrote

به عنوان مثال، امروزه ما چیزی مانند: "من برای شما یک پیامک می فرستم" یا: "

an email", but you don't actually write it; you type it in the computer.

یک ایمیل نوشتم" می گوییم، اما شما در واقع آن را نمی نویسید. تو کامپیوتر تایپ میکنی

So it's a bit difficult because we don't use it, but you kind of have to know this word

بنابراین کمی دشوار است زیرا ما از آن استفاده نمی کنیم، اما به هر حال باید این کلمه را بدانید

anyway, but: "type".

، اما: "نوع".

You type it on the computer.

شما آن را در کامپیوتر تایپ می کنید.

Okay?

باشه؟

T-y-p, type it on the computer.

T-y-p، آن را در کامپیوتر تایپ کنید.

Sorry.

متاسف.

The computer.

کامپیوتر رایانه.

Next: "What __________ do you prefer when it comes

بعدی: "در مورد لباس چه __________ را ترجیح می دهید

to clothing?"

؟"

What, something?

چه چیزی؟

That's right: "What style".

درست است: "چه سبک".

Remember we talked about appearance?

یادتان هست در مورد ظاهر صحبت کردیم؟

And clothing is appearance, so you're talking about the style of the clothing.

و لباس ظاهر است، بنابراین شما در مورد سبک لباس صحبت می کنید.

You're doing pretty well.

شما خیلی خوب کار می کنید

Let's do number three: "She is a very __________ woman."

بیایید شماره سه را انجام دهیم: " او یک زن بسیار __________ است."

That's right: "kind".

درست است: "مهربان".

We said: "kind" or "nice", all right?

گفتیم: "مهربان" یا "خوب"، خوب؟

"Kind" means nice, she's a very nice woman; kind woman.

"مهربان" به معنای خوب است، او زن بسیار خوبی است. زن مهربان

Now number four: "Can you __________ out these things into

حالا شماره چهار: "آیا می توانید __________ این چیزها را به

proper groups?"

گروه های مناسب تقسیم کنید؟"

Groups, categories, I put "sort".

گروه ها، دسته ها، من "مرتب سازی" را قرار دادم.

Remember we said organize into groups?

یادتان هست گفتیم به گروه ها سازماندهی کنید؟

So we talk about "sort" was the verb for organizing into groups.

بنابراین ما در مورد "مرتب کردن" فعل برای سازماندهی به گروه صحبت می کنیم.

Now, I have one more for you.

حالا من یکی دیگر برای شما دارم.

It's a two-parter, so it might be tough, but I kind of helped you with it before, so I'm

این یک دو قسمتی است، بنابراین ممکن است سخت باشد، اما من قبلاً به شما کمک کردم، بنابراین من

just going to stand over here so you don't know the answer, but I'm sure you could figure

فقط می خواهم اینجا بایستم تا شما جواب را ندانید، اما مطمئن هستم که می توانید

it out.

آن را درک کنید بیرون

"Did you do all of your homework?"

"آیا تمام تکالیف خود را انجام دادید؟"

It was a lot of homework.

خیلی مشق شب بود.

And little Billy says: "__________, I didn't understand all of it."

و بیلی کوچولو می گوید: "__________، من همه آن را نفهمیدم."

Well, if you said: "Kinda", you got it right.

خوب، اگر گفتید: "کمی"، درست متوجه شدید.

"Kinda" which means: No.

"Kinda" که به معنی: نه

"I didn't understand all of it, so I couldn't do all the homework."

"من همه آن را متوجه نشدم، بنابراین نتوانستم همه تکالیف را انجام دهم."

Just because as soon as he said: "I didn't understand it", so you know he couldn't have

فقط به این دلیل که به محض اینکه گفت: "من متوجه نشدم"، پس می دانید که او نمی توانسته

done all the homework.

همه تکالیف را انجام دهد.

Right?

درست؟

So: "Kinda" means: No.

پس: «کیندا» یعنی: نه،

It's another word, as we talked about here, slang for no.

این یک کلمه دیگر است، همانطور که در اینجا صحبت کردیم، عامیانه برای نه.

Listen, I hope you understood the language.

گوش کن، امیدوارم زبان را فهمیده باشی.

You know, I sort of like you because you guys are really cool.

میدونی، من یه جورایی ازت خوشم میاد چون شما بچه ها واقعا باحالید.

And, well, I kinda don't have anymore...

و خب، من دیگر ندارم...

Well, if you would say if I had more time, any more time, I'd go: "Kinda", which means:

خوب، اگر بگویید اگر وقت بیشتری داشتم، می‌گفتم: «کیندا»، یعنی:

No, I don't.

نه، ندارم.

It's time for me to go.

وقت رفتن من است.

So, with...

بنابراین، با...

Mr. E and I are going to say good bye, but before I do, I need you to subscribe somewhere

من و آقای E قرار است خداحافظی کنیم، اما قبل از اینکه من این کار را انجام دهم، باید در جایی

around here, and then I want you to go to: www.eng as in English, vid as in video.com

در اینجا مشترک شوید، و سپس می‌خواهم به این آدرس بروید: www.eng as in English, vid as در video.com

(www.engvid.com) and go do the quiz that follows this, and go check out the other wonderful

(www.engvid.com) و امتحانی را که بعد از آن انجام می شود، انجام دهید و معلمان فوق العاده دیگری را

teachers we have.

که داریم بررسی کنید.

Anyway, always good and a pleasure to be with you.

به هر حال با شما بودن همیشه خوب و خوشحالم.

And being the kind of person I am, I gots to go.

و از آنجایی که من هستم، باید بروم.

See you.

به امید دیدار.