Learn the English Phrases "to give in" and "to give out"

In this English lesson, I wanted to help you learn the English phrase to give in.

در این درس انگلیسی، می‌خواستم به شما کمک کنم که عبارت انگلیسی to give in را یاد بگیرید.

Now, this is kind of the opposite of the phrase to put your foot down.

حالا، این به نوعی برعکس عبارت put your foot پایین است.

Sometimes you need to give in when someone asks you if they can do something.

گاهی اوقات وقتی کسی از شما می پرسد که آیا می تواند کاری را انجام دهد، باید تسلیم شوید.

Sometimes when my kids ask for something, I put my foot down and I say no.

گاهی که بچه هایم چیزی می خواهند، پایم را می گذارم و می گویم نه.

But sometimes I give in and I say yes.

اما گاهی تسلیم می شوم و می گویم بله.

This happened a few years ago when they wanted to buy a Nintendo Switch.

این اتفاق چند سال پیش افتاد که آنها می خواستند یک نینتندو سوییچ بخرند.

I put my foot down and said, No, it's too expensive.

پایم را گذاشتم پایین و گفتم: نه، خیلی گرون است.

But they said they would pay for part of it if I paid for part of it.

اما گفتند اگر بخشی از آن را من پرداخت کنم، بخشی از آن را می پردازند.

So eventually I was able to give in.

بنابراین در نهایت توانستم تسلیم شوم.

Eventually, I decided that it was okay and we went and bought a Nintendo Switch.

در نهایت، تصمیم گرفتم که مشکلی نیست و ما رفتیم و یک نینتندو سوییچ خریدیم.

And by the way, that was a good decision.

و اتفاقاً این تصمیم خوبی بود.

It's a lot of fun to play games with them.

بازی کردن با آنها بسیار سرگرم کننده است.

I like Mario Party and Mario Kart the best.

من ماریو پارتی و ماریو کارت را بهترین دوست دارم.

The second phrase I

دومین عبارتی که امروز می

wanted to teach you today is the phrase to give out.

خواستم به شما یاد بدهم عبارت to give out است.

This is a phrase we use to talk about something that's going to break or something

این عبارتی است که ما برای صحبت در مورد چیزی که قرار است خراب شود یا چیزی

that's going to break down.

که قرار است خراب شود استفاده می کنیم.

If I drive my van for another ten years, eventually it's going to give out.

اگر ده سال دیگر با وانتم رانندگی کنم، در نهایت از بین می رود.

Eventually the engine is going to give out.

در نهایت موتور از کار می افتد.

Eventually the wheels are going to give out.

در نهایت چرخ ها از بین می روند.

Eventually the whole van is going to give out.

در نهایت کل ون می رود.

It's going to stop working.

قراره از کار بیفته

So to review, to give in means to finally say that someone's allowed to do something.

بنابراین بازبینی، تسلیم شدن به معنای در نهایت گفتن این است که کسی اجازه انجام کاری را دارد.

Sometimes my classes ask me if they can, I don't know, walk the town for a field trip

گاهی اوقات کلاس‌هایم از من می‌پرسند که آیا می‌توانند، نمی‌دانم، برای یک گردش علمی در شهر قدم بزنند

and eventually I give in and plan something like that instead of saying no.

و در نهایت تسلیم می‌شوم و به جای نه گفتن، چیزی شبیه به آن برنامه‌ریزی می‌کنم.

And to give out means to simply break down.

و تسلیم شدن به معنای ساده شکستن است.

Now, both of these phrases have other meanings.

حال هر دوی این عبارات معانی دیگری دارند.

Those are just two of the meanings that I wanted to teach today.

اینها فقط دو مورد از معنایی است که امروز می خواستم آموزش دهم.

Hey, let's look at a comment from a previous video.

سلام، اجازه دهید به یک نظر از یک ویدیوی قبلی نگاه کنیم.

I think I have it here in my pocket.

فکر کنم اینجا تو جیبم دارم.

Here we go.

The comment is from Pristine Horizon.

در اینجا ما می رویم.

نظر از Pristine Horizon است.

Dear teacher Bob, I wish I had wings to reach there to sit in the classroom there.

باب معلم عزیز، ای کاش بالهایی برای رسیدن به آنجا داشتم تا در کلاس درس آنجا بنشینم.

How beautifully it's designed. And my response?

چقدر زیبا طراحی شده و پاسخ من؟

I have to admit, the schools have been getting nicer here in Canada.

باید اعتراف کنم، مدارس اینجا در کانادا زیباتر شده اند.

My favorite thing is that the newer parts of the building

چیز مورد علاقه من این است که قسمت های جدیدتر ساختمان

have more windows to the outside and more natural light.

پنجره های بیشتری به بیرون و نور طبیعی بیشتری دارند.

So that's actually thanks... for the comment for Pristine...

بنابراین واقعاً ممنونم... برای نظری که برای پریستین گذاشتید...

that's been a common trend. I don't...

این یک روند رایج بوده است. من نه...

Not just in Canada, I think in a lot of parts of the world,

نه فقط در کانادا، من فکر می کنم در بسیاری از نقاط جهان،

buildings have more windows to let more natural light in.

ساختمان ها پنجره های بیشتری برای ورود نور طبیعی بیشتری دارند.

Not this barn it’s quite old.

نه این انبار، بلکه کاملا قدیمی است.

There aren't very many windows at all.

اصلاً پنجره های زیادی وجود ندارد.

So in our school, the newer parts of the school

بنابراین در مدرسه ما، قسمت های جدیدتر مدرسه

are really nice because they have floor to ceiling windows in some spots.

واقعاً زیبا هستند زیرا در برخی نقاط دارای پنجره های کف تا سقف هستند.

It's really, really cool.

واقعا خیلی عالیه

Hey, you might be wondering, what am I doing standing here?

هی، شاید از خود بپرسید، من اینجا ایستاده ام چه کار می کنم؟

What am I doing wearing a T-shirt?

من با تی شرت چه کار می کنم؟

Well, it's spring break.

خوب، تعطیلات بهاری است.

It's really windy, and I had to find a place where I could stand to make this video.

واقعاً باد می‌وزد و باید جایی را پیدا می‌کردم که بتوانم بایستم تا این ویدیو را بسازم.

So I'm kind of hiding in this kind of gross corner by the barn.

بنابراین من به نوعی در این گوشه ی ناخوشایند کنار انبار پنهان شده ام.

I wanted to show you this, though, while I'm standing here.

من می خواستم این را به شما نشان دهم، در حالی که اینجا ایستاده ام.

This is the sign that my dad put up when we had animals.

این علامتی است که پدرم در زمانی که ما حیوانات داشتیم نشان داد.

It says Stop livestock at work, please obtain authorization before entering.

می گوید دام را در محل کار متوقف کنید، لطفا قبل از ورود مجوز بگیرید.

And then this is the name of a feed company.

و سپس این نام یک شرکت خوراک است.

Shur Gain.

شور گین.

Back when my parents were farming, it was just starting to become a concern

زمانی که پدر و مادرم کشاورزی می کردند، این نگرانی تازه شروع شده بود

that you didn't want too many people visiting a farm.

که نمی خواهید افراد زیادی از یک مزرعه بازدید کنند.

There are more and more diseases

بیماری‌هایی

that spread between chicken farms and cow farms or cattle farms

که بین مرغداری‌ها و گاوداری‌ها یا گاوداری‌ها

and pig farms, and it's just more of a concern.

و خوک‌ها شیوع پیدا می‌کنند، بیشتر و بیشتر می‌شوند و این فقط یک نگرانی است.

So I think back in that era, the feed companies decided they would start to give farmers

بنابراین فکر می‌کنم در آن دوران، شرکت‌های خوراک دام تصمیم گرفتند که شروع به دادن

signs like that one to put up to tell people, please don't go in this building

علائمی مانند آن به کشاورزان کنند تا به مردم بگویند، لطفاً

without first asking if it's okay, without first asking the owner.

بدون اینکه اولاً مشکلی ندارد، بدون اینکه از مالک بپرسید به این ساختمان نروید.

So anyways, yes, it's a little windy out here.

بنابراین به هر حال، بله، اینجا کمی باد است.

If I step out here, you'll probably hear the microphone

اگر از اینجا بیرون بیایم، احتمالاً خواهید شنید که میکروفون

start to make funny wuffling sounds.

شروع به تولید صداهای خنده دار می کند.

Is that the exact word? Wuffling sounds?

آیا این کلمه دقیق است؟ صداهای غوغایی؟

Anyways, spring break's almost over.

به هر حال تعطیلات بهاری تقریبا تمام شده است.

You'll be watching this on Friday, the last day of my spring break.

شما این را در روز جمعه، آخرین روز تعطیلات بهاری من تماشا خواهید کرد.

Obviously, I'm back at doing YouTube.

بدیهی است که من به YouTube بازگشته ام.

Thanks for giving me a week off.

ممنون که به من یک هفته مرخصی دادید.

I really, really appreciated it, but I'm pretty excited to get going full steam again.

من واقعاً، واقعاً از آن قدردانی کردم، اما بسیار هیجان زده هستم که دوباره با تمام قدرت شروع به کار کنم.

Have a good week.

هفته خوبی داشته باشید.

See you in a few days with another short English lesson. Bye!

چند روز دیگر شما را با یک درس کوتاه دیگر انگلیسی می بینم. خدا حافظ!