REAL ENGLISH VOCABULARY: 10 words to talk about MONEY & PRICES

Hello, there, and welcome back to engVid. In today's lesson we are going to have ten

سلام، و به engVid خوش آمدید. در درس امروز قرار است ده

words that come from the world of banking and business, but have an everyday function;

کلمه ای داشته باشیم که از دنیای بانکداری و تجارت آمده است، اما کارکرد روزمره دارد.

that have a function if you are a holidaymaker and are looking at exchanging money, for example,

اگر یک مسافر تعطیلات هستید و مثلاً به دنبال رد و بدل کردن پول هستید

or just going to another place and using money. Let's face it - we've all got to use it.

یا فقط به مکان دیگری می روید و از پول استفاده می کنید، عملکردی دارند. بیایید با آن روبرو شویم - همه ما باید از آن استفاده کنیم.

So, first word today: "rate". There's a couple of different meanings of this word. It can

بنابراین، اولین کلمه امروز: "نرخ". این کلمه چند معنی مختلف دارد. می تواند به

mean the cost of something; or used as a verb: "What do you think of something?" Let's have

معنای هزینه چیزی باشد. یا به عنوان فعل استفاده می شود: "چی فکر می کنی؟" بیایید

some practical examples. "What is your rate for...?" Or: "Give me your best rate." What

چند مثال کاربردی داشته باشیم. "نرخ شما برای... چقدر است؟" یا: "بهترین نرخ خود را به من بدهید." چیزی

we're... We're thinking here is... Is sort of price; cost. "What is your best rate? I

که ما هستیم... ما در اینجا به این فکر می کنیم ... قیمتی است. هزینه. "بهترین نرخ شما چیست؟ من

want your best rate." Particularly if you go to a country where haggling is more of

بهترین نرخ شما را می خواهم." به خصوص اگر به کشوری بروید که در آن چانه زنی بیشتر

a norm, then you're going to be trying to negotiate. Here in the UK things tend to be...

یک هنجار است، در این صورت سعی خواهید کرد مذاکره کنید. اینجا، در بریتانیا، همه چیز تمایل دارد...

there tends to be a set price for certainly things in a shop. "How would you rate...?"

قیمت مشخصی برای چیزهای موجود در یک مغازه وجود دارد. "چگونه به ... امتیاز می دهید؟"

So: "How would you rate the service provided? What do you think of it?"

بنابراین: "به خدمات ارائه شده چه امتیازی می دهید؟ نظر شما در مورد آن چیست؟"

Moving on to our second word: "commission". Okay? This word, if we're thinking of a slice...

به کلمه دوم خود می رویم: "کمیسیون". باشه؟ این کلمه، اگر به فکر یک تکه باشیم...

You know, a whole pizza, and there is a middle man... So, for example, I'm booking a hotel

می دانید، یک پیتزای کامل، و یک مرد وسطی وجود دارد ... بنابراین، مثلاً من در هند یک هتل رزرو می

in India and I have someone there who is doing the booking for me, then he's going to take

کنم و یک نفر را در آنجا دارم که رزرو را برای من انجام می دهد، سپس او

a small slice of the pizza and eat it for himself, and the rest of the pizza will go

یک تکه کوچک از پیتزا را می گیرد و برای خودش می خورد و بقیه پیتزا

to the hotel. Metaphor; obviously we're talking about money. A practical example of "commission":

به هتل می رود. استعاره؛ واضح است که ما در مورد پول صحبت می کنیم. یک مثال عملی از "کمیسیون":

"We charge 0% commission." Let's put this into another context. Let's say I'm going

"ما 0٪ کمیسیون دریافت می کنیم." بیایید این را در چارچوب دیگری قرار دهیم. فرض کنید من

to Spain and I want some euros so that I can have some money there, I go along to the sort

به اسپانیا می روم و یک یورو می خواهم تا بتوانم آنجا پول داشته باشم، می روم یک

of money exchange, and they say: "We charge 0% commission." That's great. Just be warned

جور صرافی و آنها می گویند: " 0% پورسانت می گیریم." عالیه. فقط هشدار داده شود

that their rates may be not so friendly; they're going to make their money from the rate, not

که نرخ های آنها ممکن است چندان دوستانه نباشد. آنها پول خود را از نرخ به دست می آورند، نه

the commission.

از کمیسیون.

Next word: "charge". Now, this can be both a noun and a verb. "Are there any extra charges?"

کلمه بعدی: "شارژ". حالا این می تواند هم اسم باشد و هم فعل. "آیا هزینه اضافی وجود دارد؟"

Okay? Say I'm paying for a hotel in Spain: "Are there any extra charges?" Taxes, for

باشه؟ بگویید من برای یک هتل در اسپانیا هزینه می کنم: "هزینه اضافی وجود دارد؟" مثلا مالیات

example. Used as a verb: "What do you charge? What do you charge?" Or: "My charge is..."

. به عنوان فعل استفاده می شود: "What you charge? What you charge?" یا: "هزینه من ..."

Okay? If you're saying what you'd like to be paid for a day's work, for example.

باشه؟ به عنوان مثال، اگر می گویید که می خواهید برای یک روز کاری چه حقوقی دریافت کنید.

"Fee". This is a noun. Again, it relates to payment. "My fee is..." Or: "The fee for this

"هزینه". این یک اسم است. باز هم به پرداخت مربوط می شود. "هزینه من..." یا: "هزینه

is..." Or: "We do charge a fee of..." Okay? Saying we're still at the money exchange:

این..." یا: "ما هزینه ای معادل..." دریافت می کنیم، خوب؟ با گفتن اینکه ما هنوز در صرافی هستیم:

"We do charge a fee of..."

"ما کارمزدی معادل..." دریافت می کنیم بسیار

All right. "Cost" and "price", this, relating to amount of money. "So the overall cost for

خوب. "هزینه" و "قیمت"، این مربوط به مقدار پول است. "بنابراین هزینه کلی برای

changing 100 pounds into euros is..." Or... "So the overall cost for 100 euros is 80 pounds."

تبدیل 100 پوند به یورو ..." یا ... "بنابراین هزینه کلی برای 100 یورو 80 پوند است."

Okay? "Cost".

باشه؟ "هزینه".

Next words: "transfer". So, a word that may pop up in your science textbook; it's really

کلمات بعدی: "انتقال". بنابراین، کلمه ای که ممکن است در کتاب علوم شما ظاهر شود. این واقعاً

relating to this idea of change, and it can be used both as a noun and as a verb. We're

به این ایده تغییر مربوط می شود و می توان از آن هم به عنوان اسم و هم به عنوان فعل استفاده کرد.

going off on this holiday to Spain. "I just received a transfer from my friend." That

ما در این تعطیلات به اسپانیا می رویم. من به تازگی از دوستم انتقالی دریافت کردم.

means they changed money from their account into my account. Well, hey, off to the beach.

یعنی آنها پول را از حساب خود به حساب من تغییر دادند. خب هی برو به ساحل

Pina colada for me. Or: "I made my transfer..." Let's say, for example, that I was flying

پینا کولادا برای من یا: «من انتقالم را انجام دادم...» مثلاً بگوییم که

from London to Paris; from Paris to Barcelona - I don't know why I would because you could

از لندن به پاریس پرواز می کردم. از پاریس به بارسلونا - نمی‌دانم چرا این کار را می‌کنم زیرا می‌توانستید

fly straight, but let's just pretend: "transfer" is getting the changing flight. So, it's making

مستقیم پرواز کنید، اما بیایید فقط وانمود کنیم: "انتقال " تغییر پرواز است. بنابراین، این

sure that when you're in Paris, you get onto that change; that next flight - the change

اطمینان از این است که وقتی در پاریس هستید، به آن تغییر دست پیدا کنید. آن پرواز بعدی -

of flight.

تغییر پرواز.

So, there I am in Spain. Now there's been a new development - a plot development because

بنابراین، من در اسپانیا هستم. اکنون یک پیشرفت جدید وجود دارد - یک توسعه طرح، زیرا

I have just had a "cut" in my salary. Now, "cut" means something taken off. So I now

من به تازگی یک "کاهش" در حقوق خود داشته ام. حال، «قطع» به معنای چیزی است که برداشته شده است. بنابراین من اکنون

have less money that I am being paid each month. Because of this, I am going to need

پول کمتری دارم که هر ماه به من پرداخت می شود . به همین دلیل، من

to make a "cutback". "Cutback" is a noun; means a reduction. I'm going to need to make

باید یک "کاهش" ایجاد کنم. «قطع» اسم است; به معنای کاهش است. من باید

some cutbacks in my spending. Now, you can also use this as a phrasal verb. For example:

در مخارجم کاستی ایجاد کنم. اکنون می توانید از این به عنوان فعل عبارتی نیز استفاده کنید. به عنوان مثال:

"I will need to cut back..." Now, there should actually be a space here. As the noun, one

"من نیاز به کاهش ..." اکنون، در واقع باید یک فاصله وجود داشته باشد. به عنوان اسم، یک

word; but if you're going to use it as the phrasal verb, then you want to just separate

کلمه; اما اگر می خواهید از آن به عنوان فعل عبارتی استفاده کنید، فقط می خواهید آن را جدا

it. So: "I will need to cut back on my spending."

کنید. بنابراین: "من باید از مخارج خود کم کنم."

"Coupon", next word. "Coupon" is a discount voucher. Well, this could help here. So, this

"کوپن"، کلمه بعدی. "کوپن" یک کوپن تخفیف است . خوب، این می تواند در اینجا کمک کند. بنابراین، این

helps you pay less in places like amusement parks, for example, or a cinema. "I will use

به شما کمک می‌کند در مکان‌هایی مانند پارک‌های تفریحی، به عنوان مثال، یا سینما هزینه کمتری بپردازید. "من

the coupon to gain entry to the park."

از کوپن برای ورود به پارک استفاده خواهم کرد."

And lastly, we have: "cashback". So, some credit cards, you'll make a payment, and after

و در آخر داریم: «بازگشت نقدی». بنابراین، برخی از کارت‌های اعتباری، پرداختی را انجام می‌دهید و پس

the payment you may get a cashback; so they may give you some money in return. Or, say

از پرداخت، ممکن است بازگشت نقدی دریافت کنید. بنابراین ممکن است در ازای آن مقداری پول به شما بدهند. یا مثلاً

I go shopping and I don't have any... Any notes, I could say: "Do you offer any cashback

می‌روم خرید و ندارم... هر یادداشتی، می‌توانم بگویم: "آیا

facilities? Do you offer any cashback facilities?" and I... They would say: "Yes", perhaps. And

تسهیلات بازگشت نقدی ارائه می‌دهید؟ آیا تسهیلات بازگشت نقدی ارائه می‌دهید؟" و من... می گفتند: «بله» شاید. و

I would say: "Fantastic. Could I have 40 pounds cashback?" and then they put that onto my

من می گفتم: "عالیه. آیا می توانم 40 پوند پول نقد داشته باشم؟" و سپس آن را روی

cost of what I've been shopping... Of my shopping. Okay? So, "cashback" is when we get money

هزینه خرید من می گذارند... خرید من. باشه؟ بنابراین، "بازگشت نقدی" زمانی است که ما در ازای آن پول دریافت می کنیم

in return. Sometimes it's a gift from a credit card, and sometimes it's something that you

. گاهی اوقات این یک هدیه از یک کارت اعتباری است و گاهی اوقات چیزی است که شما

pay for.

برای آن هزینه می کنید.

Ten new words. Have you got them? I think it's time that you tested yourself and did

ده کلمه جدید آیا آنها را دارید؟ فکر می کنم وقت آن رسیده است که خودتان را امتحان کنید و

today's quiz. "Rate"; "commission"; "charge"; "fee"; "cost" and "price"; we've got "transfer",

آزمون امروز را انجام دهید. "نرخ"؛ "کمیسیون"؛ "شارژ"؛ "هزینه"؛ "هزینه" و "قیمت"؛ ما "انتقال" داریم

remember that idea of change; "cut" - taking something off; "cutback" - reducing; "coupon"

، این ایده تغییر را به خاطر بسپار. "برش" - برداشتن چیزی؛ "کاهش" - کاهش؛ "کوپن

is that little printed leaflet that you take along to say: "I'm paying less"; and "cashback"

" همان بروشور کوچک چاپ شده ای است که همراه می آورید و می گویید: "من پول کمتری می پردازم". و "بازگشت نقدی"

- when you get that little bit of money back after buying something. Thank you so much

- زمانی که پس از خرید چیزی آن مقدار اندک پول را پس می گیرید . خیلی ممنون که

for watching today. Stay tuned. See you next time.

امروز را تماشا کردید. گوش به زنگ باشید. بعدا می بینمت .