Professional English: Expressions to use in business & office meetings

Hey, welcome back.

سلام، خوش آمدید.

So today, we're looking at some functional phrases to use in a business or a project basis.

بنابراین امروز، ما در حال بررسی برخی از عبارات کاربردی برای استفاده در یک تجارت یا پروژه هستیم.

Now, I've taught lots of people now over the years, and whilst people may have a reasonable

اکنون، در طول سال‌ها، اکنون به افراد زیادی آموزش داده‌ام ، و در حالی که افراد ممکن است درک معقولی

grasp of English, unless they have a range of phrases to use in their everyday working

از زبان انگلیسی داشته باشند، مگر اینکه طیف وسیعی از عبارات را در زندگی کاری روزمره خود به کار

lives, then their English can sound a little bit stilted.

ببرند، در این صورت انگلیسی آن‌ها می‌تواند کمی خفه به نظر برسد.

So, what I'm aiming to do today is a equip you with some very specific phrases that you're

بنابراین، هدف من امروز این است که شما را با عبارات بسیار خاصی تجهیز کنم

going to be able to use straight away.

که بتوانید فوراً از آنها استفاده کنید.

So, the context of this is you're working in a group and you have been asked to go off

بنابراین، زمینه این است که شما در یک گروه کار می کنید و از شما خواسته شده است که بروید

and find something out, to go and do some research.

و چیزی پیدا کنید، بروید و تحقیق کنید.

So, you've gone off, you've done your research, and you're coming back to the group to present

بنابراین، شما رفته اید، تحقیقات خود را انجام داده اید و به گروه باز می گردید تا

your findings, yep.

یافته های خود را ارائه دهید، بله.

What your research was.

تحقیق شما چه بود

So, first phrase: So - this is really just a filler here.

بنابراین، عبارت اول: بنابراین - این واقعاً فقط یک پرکننده است.

You're not really saying anything.

واقعا چیزی نمیگی

So, from what I've seen so far - well, what did you see?

بنابراین، از آنچه تاکنون دیده ام - خوب، شما چه چیزی را دیدید؟

I saw that this would make a fantastic place to start a business.

دیدم که این مکان فوق‌العاده‌ای برای شروع یک کسب‌وکار است.

From what I've seen so far, so far, up until this point, from what I have seen, my personal

از آنچه تاکنون دیده ام، تا کنون، تا این لحظه، از آنچه که دیده ام، تجربه شخصی من

experience.

است.

What I noticed.

چیزی که من متوجه شدم.

Second construction: Having spoken to every single retail business in Montreal, I've come

ساخت دوم: پس از صحبت با تک تک کسب و کارهای خرده فروشی در مونترال،

to the conclusion that it's not the right place to set up our business.

به این نتیجه رسیدم که مکان مناسبی برای راه اندازی کسب و کار ما نیست.

Having - and then you put the action that you've done - I've.

داشتن - و سپس شما عملی را که انجام داده اید انجام می دهید - من انجام داده ام.

So, this comes first.

بنابراین، این اول می آید.

I've done all of these things, and now - okay, past perfect.

من همه این کارها را انجام داده ام، و اکنون - بسیار خوب، گذشته کامل.

Next phrase: It's come to my attention that... short for "It has".

عبارت بعدی: به ذهنم رسید که ... کوتاه "It has".

It has come to my attention that... well, what have you learnt?

به نظرم رسید که... خب چی یاد گرفتی؟

What have you understood?

چی فهمیدی؟

So, let's have an imaginary situation here.

بنابراین، بیایید یک موقعیت خیالی در اینجا داشته باشیم.

You're working for a soft drink manufacturer, and you've been to do some research to see

شما برای یک تولید کننده نوشابه کار می کنید، و برای اینکه ببینید

what kind of flavors people are looking for.

مردم به دنبال چه نوع طعم هایی هستند، تحقیق کرده اید.

It's come to my attention that people are bored of the old tastes and they're looking

متوجه شدم که مردم از سلیقه های قدیمی خسته شده اند و به

for something new.

دنبال چیز جدیدی هستند.

So, my attention means my awareness.

پس توجه من یعنی آگاهی من.

I got the impression that... to get the impression means to - you're not definitely sure about

من این تصور را پیدا کردم که ... به دست آوردن تاثیر به معنای - شما قطعاً در مورد آن مطمئن نیستید

it, but you think that.

، اما فکر می کنید.

You kind of - you've got suspicions of.

شما یک جورهایی - شما مشکوک هستید.

You've got an inkling, yes?

شما یک نظر دارید، بله؟

Let's write that one down.

بیایید آن یکی را بنویسیم.

To get an inkling -

به دست آوردن یک مفهوم -

means like a - "Ah yeah", "I think".

به معنای مانند - "آه بله"، "فکر می کنم".

You're not definitely sure.

شما قطعا مطمئن نیستید.

I got the impression that people wanted a more sort of summery taste.

این تصور را داشتم که مردم طعم تابستانی بیشتری می خواهند.

Okay?

باشه؟

Next, I think it's fair to say that...

بعد، من فکر می کنم منصفانه است که بگویم...

I think it is fair, yeah, it's reasonable to say that.

من فکر می کنم منصفانه است، بله، منطقی است که بگوییم.

So, what you're doing here is you're kind of summarizing.

بنابراین، کاری که شما در اینجا انجام می دهید این است که به نوعی خلاصه می کنید.

And you're kind of going on to give an opinion.

و شما به نوعی در حال ارائه نظر هستید.

I think it's fair to say that people really want a change.

من فکر می کنم منصفانه است که بگوییم مردم واقعاً خواهان تغییر هستند.

They don't just want the old tastes.

آنها فقط سلیقه های قدیمی را نمی خواهند.

Okay.

باشه.

So, this is what you found out, and now you're kind of referring to those different sources.

بنابراین، این چیزی است که شما متوجه شدید، و اکنون به نوعی به آن منابع مختلف مراجعه می کنید.

Maybe it's people you spoke to.

شاید این افرادی هستند که با آنها صحبت کرده اید.

Maybe it's things you read.

شاید چیزهایی باشد که خوانده اید.

What I've learnt from a survey, what I've learnt from the survey I did is... and then

چیزی که من از یک نظرسنجی یاد گرفتم، چیزی که از نظرسنجی که انجام دادم یاد گرفتم این است که... و سپس

you're giving the specific learning, yep.

شما یادگیری خاصی را ارائه می دهید، بله.

Or takeaway.

یا غذای آماده.

People like using that word these days.

مردم این روزها دوست دارند از این کلمه استفاده کنند.

So, according to... yep.

بنابراین، با توجه به... بله.

Now, I'm saying which person told us what.

حالا من می گویم کدام یک به ما چه چیزی گفته است.

So, according to blah blah blah blah blah, an expert in soft drinks, he advised that

بنابراین، با توجه به بله‌بله‌بله‌بله‌بله، متخصص نوشابه‌ها، او توصیه کرد

the popular appeal of the old, fizzy black drink no longer interested people.

که جذابیت محبوب نوشیدنی سیاه قدیمی و گازدار دیگر علاقه‌ای به مردم ندارد.

Right.

درست.

Having read - okay, this is a very similar construction to this one here.

پس از خواندن - بسیار خوب، این یک ساخت بسیار شبیه به این یکی در اینجا است.

Having read, I have read, about this extensively means like, I have read every single thing

پس از مطالعه، من خوانده ام، در مورد این به طور گسترده به این معنی است که، من همه چیز را

about this subject, I would say that.

در مورد این موضوع خوانده ام، می توانم بگویم که.

And then you're giving an opinion.

و سپس شما نظر می دهید.

I would say.

من می خواهم بگویم.

So, whenever we use "would", we're being indirect, which can be polite in a business context.

بنابراین، هر زمان که از "wild" استفاده می کنیم، غیرمستقیم رفتار می کنیم، که می تواند در یک زمینه تجاری مودبانه باشد.

When I spoke to... the impression I got was... when I spoke to John, the impression I got

وقتی با جان صحبت کردم، برداشتی که داشتم این بود... وقتی با جان صحبت کردم، تصورم این

was that he wanted to diversify, okay?

بود که او می خواهد تنوع ایجاد کند، باشه؟

So, some phrases there for what you noticed.

بنابراین، برخی از عبارات برای آنچه که متوجه شده اید وجود دارد.

And then referring to the specific sources of the information.

و سپس مراجعه به منابع خاص اطلاعات.

Let's move on now to discussing those ideas and coming up with a plan of action for that

بیایید اکنون به بحث در مورد این ایده ها و ارائه یک برنامه عمل برای آن

committee or group.

کمیته یا گروه برویم.

So, we have said what we have found out, and we have told people where we got that information

بنابراین، ما آنچه را که متوجه شده ایم، گفته ایم و به مردم گفته ایم که این اطلاعات را از کجا به دست آورده ایم

from.

.

Now, maybe someone else in that group suggests an idea that you don't agree with.

حالا، شاید یکی دیگر از آن گروه ایده ای را پیشنهاد کند که شما با آن موافق نیستید.

This is what you can say.

این چیزی است که می توانید بگویید.

"Sorry, no.

"ببخشید، نه.

I don't go along with that."

من با آن موافق نیستم."

So, we're imagining here that the idea is a real person, yeah.

بنابراین، ما در اینجا تصور می کنیم که این ایده یک شخص واقعی است، بله.

It's personification.

شخصیت پردازی است.

The idea is now a person, and you're not going to go along with that one to have a pint of

این ایده اکنون یک شخص است، و شما قرار نیست با آن شخص همراه شوید تا یک

beer.

لیوان آبجو بخورید.

No, no, no, can't go along with that, can't agree with that.

نه، نه، نه، نمی توانم با آن همراهی کنم، نمی توانم با آن موافق باشم.

But we're softening the blow by saying "sorry", yep.

اما ما ضربه را با گفتن "متاسفم" کاهش می دهیم، بله.

And we're not saying, "I don't agree with you", yeah, we're just saying we don't like

و ما نمی گوییم "من با شما موافق نیستم "، بله، ما فقط می گوییم

that idea, okay?

که این ایده را دوست نداریم، خوب؟

It's all about being polite and diplomatic.

همه چیز مربوط به مودب بودن و دیپلماتیک بودن است.

Now, we might give a little bit of credit.

حالا ممکن است کمی اعتبار بدهیم.

That might seem like a good idea, but - and then you find a specific disadvantage that

این ممکن است ایده خوبی به نظر برسد، اما - و سپس با یک نقطه ضعف خاص مواجه می شوید که

may happen if you go down that suggested route, yep.

ممکن است در صورت رفتن به آن مسیر پیشنهادی اتفاق بیفتد، بله.

So, Joe Blogs is saying that we should all keep dinosaurs in our garden.

بنابراین، جو بلاگ می گوید که همه ما باید دایناسورها را در باغ خود نگه داریم.

Well, that might seem like a good idea, but have you thought about how jealous the lawnmower

خوب، ممکن است ایده خوبی به نظر برسد، اما آیا به این فکر کرده اید که ماشین چمن زنی چقدر حسادت

is going to be?

می کند؟

I'm clearly going absolutely mad.

من به وضوح دارم دیوانه می شوم.

Well, it happens.

خوب، اتفاق می افتد.

However, having discussed this with the neighbor, I would say that it would not be popular in

با این حال، پس از بحث در مورد این موضوع با همسایه، می‌توانم بگویم که

the back gardens of Balham have this dinosaur there.

در باغ‌های پشت بالهام این دایناسور در آنجا محبوب نخواهد بود.

Right.

درست.

So then, they ask a question and maybe there's a new proposal that, instead of a real dinosaur,

بنابراین، آنها یک سوال می پرسند و شاید یک پیشنهاد جدید وجود داشته باشد که به جای یک دایناسور واقعی

it's an inflatable plastic dinosaur, and they're asking us what we think.

، یک دایناسور پلاستیکی بادی باشد، و آنها از ما می پرسند که ما چه فکر می کنیم.

Well, wouldn't like to say.

خوب، دوست ندارم بگویم.

I mean, there are some advantages of this.

منظورم این است که مزایایی دارد.

Maybe the children will enjoy seeing the inflatable dinosaur, but you know, some people might

شاید بچه ها از دیدن دایناسور بادی لذت ببرند ، اما می دانید، ممکن است برخی از مردم

not like it.

آن را دوست نداشته باشند.

Difficult to say, really.

گفتنش سخته واقعا

That means I'm going to sit on the fence.

یعنی من روی حصار می نشینم.

The fence is an imaginary line.

حصار یک خط خیالی است.

We can sit on the fence when we're not giving our opinion.

وقتی نظرمان را نمی دهیم می توانیم روی حصار بنشینیم .

Difficult to say, really means I'm not saying.

گفتنش سخته، واقعا یعنی نمیگم.

Maybe it's a case of keeping both options open, yep.

شاید این مورد باز نگه داشتن هر دو گزینه باشد، بله.

We could do this, we could do that.

ما می توانستیم این کار را انجام دهیم، ما می توانیم آن را انجام دهیم.

I'm just not convinced that the inflatable dinosaur will last for a long time, yep.

من فقط متقاعد نیستم که دایناسور بادی برای مدت طولانی دوام خواهد آورد، بله.

You're kind of hinting that maybe it's a bad idea here.

شما به نوعی اشاره می کنید که شاید اینجا ایده بدی باشد.

I'm not convinced, I'm not 100% sure that - I'm not 100% sure that the dinosaur will

من متقاعد نشده‌ام، 100% مطمئن نیستم که - من 100% مطمئن نیستم که دایناسور

blah blah blah blah blah blah blah.

بلاههههههههههههههههههههههههههههههههههه.

Now, what do we think?

حالا ما چه فکر می کنیم؟

We think, actually, that the idea is to get a real dinosaur.

ما فکر می کنیم، در واقع، ایده این است که یک دایناسور واقعی به دست آوریم.

Yes, dinosaurs exist.

بله، دایناسورها وجود دارند.

We need to jump on this.

ما باید روی این بپریم.

We need to make this idea happen, yep.

ما باید این ایده را محقق کنیم، بله.

So again, the idea becomes some real thing.

بنابراین دوباره، این ایده به چیزی واقعی تبدیل می شود.

We're imagining it, the idea is there, yeah.

ما در حال تصور آن هستیم، ایده وجود دارد، بله.

And we're jumping on the idea.

و ما در حال پرش به این ایده هستیم.

The benefits are clear, yes?

مزایا مشخص است، بله؟

Benefit, something that brings good, okay?

منفعت، چیزی که خیر می آورد، باشه؟

This is going to happen, this going to happen, this is going to happen, this is going to

این اتفاق می افتد، این اتفاق می افتد، این اتفاق می افتد، این

happen, everyone's going to come to Balham to see the dinosaur.

اتفاق می افتد، همه برای دیدن دایناسور به بالهام می آیند.

Think of the person who can sell ice creams at the end of the road, because everyone's

به کسی فکر کنید که می تواند در انتهای راه بستنی بفروشد، زیرا همه

going to be coming.

خواهند آمد.

That's awesome.

این عالیه

Win-win situation.

موقعیت برد - برد.

I'm sure you'll see.

مطمئنم خواهی دید

I am sure you will see.

مطمئنم خواهید دید.

So, in the future, yep, you're going to see that the decision we make now has brought

بنابراین، در آینده، بله، شما خواهید دید که تصمیمی که ما اکنون می گیریم

benefit, okay?

سودمند است، خوب؟

You will see how good it is.

خواهید دید که چقدر خوب است.

But we don't want to be too pushy, too forceful.

اما ما نمی خواهیم خیلی زورگو و زورگو باشیم.

Because that's unattractive, you know.

چون جذاب نیست، می دانید.

We've got to be open to other people's ideas sometimes.

گاهی اوقات باید به روی ایده های دیگران باز باشیم .

So, you can say, "I see what you're saying".

بنابراین، می توانید بگویید، "من می بینم که چه می گویید".

I see what you're saying.

میبینم چی میگی

It's funny here, because we've got visual and auditory.

اینجا خنده دار است، زیرا ما دیداری و شنیداری داریم.

I see what you're saying.

میبینم چی میگی

But what this means is yeah, I can understand what you're saying, but I don't agree.

اما این به این معنی است که بله، من می توانم بفهمم که شما چه می گویید، اما من موافق نیستم.

Yes, that's an interesting point, but... so, you're giving credit to the other person and

بله، این نکته جالبی است، اما... بنابراین، شما به طرف مقابل اعتبار می دهید

then maybe you're just putting your idea again there.

و شاید فقط ایده خود را دوباره در آنجا مطرح می کنید .

So, what have we done?

خب، ما چه کرده ایم؟

We have looked at various phrases.

ما عبارات مختلفی را بررسی کرده ایم.

You presenting information back to the group.

شما در حال ارائه اطلاعات به گروه هستید.

Saying no.

نه گفتن

Saying not sure.

گفتن مطمئن نیستم

Saying what you think.

گفتن چیزی که فکر میکنی

Saying yes, but.

گفتن بله، اما.

Okay?

باشه؟

So, there's really no point in doing all this learning unless you're actually going to put

بنابراین، واقعاً هیچ فایده ای برای انجام این همه یادگیری وجود ندارد، مگر اینکه واقعاً

it into practice.

آن را در عمل پیاده کنید.

So, think of a time coming up in the next couple of weeks when you're going to be in

بنابراین، زمانی را در نظر بگیرید که در چند هفته آینده در

some sort of meeting or some sort of project and it's all about planning your use of English,

یک جلسه یا پروژه ای شرکت خواهید کرد و همه چیز در مورد برنامه ریزی برای استفاده از زبان انگلیسی است،

yep.

بله.

It's about thinking, right, I'm going to meet with that guy.

این در مورد فکر کردن است، درست است، من با آن مرد ملاقات خواهم کرد .

This is what I want to say.

این چیزی است که می خواهم بگویم.

I want to say this, this, and this.

من می خواهم این، این و این را بگویم.

Yep.

بله

Arm yourself.

خودت را مسلح کن

Prepare, prepare, prepare.

آماده کردن، آماده کردن، آماده کردن.

Until the next time, I will see you.

تا دفعه بعد میبینمت.

But if you do want to do the quiz, that would be a very good idea.

اما اگر می خواهید مسابقه را انجام دهید، ایده بسیار خوبی خواهد بود.

And if you do want any extra help with your English, www.honeyourenglish.com . Until the

و اگر در مورد انگلیسی خود کمک بیشتری می خواهید ، www.honeyourenglish.com. تا

next time, bye.

دفعه بعد خداحافظ