BOX SET: 6 Minute English - 'POLITICS' English mega-class! 30 minutes of new vocabulary!

6 Minute English from BBC Learning English.

6 دقیقه انگلیسی از BBC Learning English.

Hello. This is 6 Minute English. I'm Neil.

سلام. این 6 دقیقه انگلیسی است. من نیل هستم.

And I'm Sam.

و من سام هستم

Sam, do you remember the first time you voted?

سام، اولین باری که رای دادی یادت هست؟

Hmm, no, I don't, but I remember being very keen to do it.

هوم، نه، نمی‌کنم، اما یادم می‌آید که خیلی مشتاق این کار بودم.

It would have been the first election after my 18th birthday.

این اولین انتخابات بعد از تولد 18 سالگی من بود.

So, over the many, many, many years since then -

بنابراین، در طول سال‌های بسیار، بسیار، بسیار از آن زمان -

Ah, not so much with the ' manys', if you don't mind, Neil!

آه، نه چندان با «خیلی‌ها»، اگر اشکالی ندارد، نیل!

OK, in the very, very few years since then -

خوب، در چند سال بسیار کمی از آن زمان -

Yeah, that's more like it!

بله، بیشتر شبیه آن است!

In the years since then, have your political views changed very much?

در سال‌های بعد، آیا دیدگاه‌های سیاسی شما تغییر زیادی کرده است؟

I think my political views are a lot better informed now.

من فکر می کنم که دیدگاه های سیاسی من در حال حاضر بسیار بهتر است.

I think the decisions I make

فکر می‌کنم تصمیم‌هایی که می‌گیرم

are based on a better understanding of the political situation,

مبتنی بر درک بهتر از وضعیت سیاسی است،

but I still generally agree with the same things I did when I was younger, I think.

اما فکر می‌کنم هنوز هم به طور کلی با همان کارهایی که در جوانی انجام می‌دادم موافقم. این

There is a belief that, as we get older,

باور وجود دارد که با افزایش سن،

we become more right-wing in our political views and opinions.

در دیدگاه‌ها و عقاید سیاسی‌مان راست‌گراتر می‌شویم. آیا

Is this true and if so, why?

این درست است و اگر درست است چرا؟

We'll be finding out a little bit more about this, but first, a question.

ما کمی بیشتر در مورد این موضوع خواهیم فهمید، اما ابتدا یک سوال.

What was the first UK general election in which 18-year-olds could vote?

اولین انتخابات عمومی بریتانیا که در آن جوانان 18 ساله می توانستند رای دهند چه بود؟

Was it a) 1929? b) 1950? Or c) 1970?

الف) سال 1929 بود؟ ب) 1950؟ یا ج) 1970؟ پس

So, what do you reckon then Sam?

سام چه فکری میکنی؟

Well, they were all before my time.

خوب، همه آنها قبل از زمان من بودند.

I'm going to say 1950 — that sounds about right.

می‌خواهم بگویم 1950 - درست به نظر می‌رسد. به هر حال،

It was the decade in which teenagers were invented, after all!

دهه ای بود که در آن نوجوانان اختراع شدند!

OK. Well, I will reveal the answer later in the programme.

خوب. خب، جواب را بعداً در برنامه فاش خواهم کرد.

James Tilley is a professor of politics at the University of Oxford.

جیمز تیلی استاد سیاست در دانشگاه آکسفورد است.

He appeared recently on BBC Radio 4's programme Analysis

او اخیراً در برنامه تحلیلی رادیو بی بی سی 4 حاضر شد

and was asked why, if it is true, do we become more right-wing as we get older?

و از او پرسیده شد که اگر درست است، چرا با بالا رفتن سن، ما راستگراتر می شویم؟

What does he think?

او چه فکر می کند؟

The question whether age affects our political views is a tricky one.

این سؤال که آیا سن بر دیدگاه‌های سیاسی ما تأثیر می‌گذارد یا خیر، سؤال پیچیده‌ای است.

I think probably the most plausible explanation

من فکر می‌کنم احتمالاً معقول‌ترین توضیح این

is that people just generally become a bit more resistant to change as they get older

است که مردم معمولاً با افزایش سن کمی در برابر تغییر مقاومت می‌کنند

and I think also that they tend to perhaps become less idealistic.

و همچنین فکر می‌کنم که احتمالاً تمایل دارند کمتر ایده‌آلیستی شوند.

So, what reasons does he give?

پس چه دلایلی می آورد؟

Well, he talks about what he thinks are the most plausible explanations.

خوب، او در مورد آنچه که فکر می کند قابل قبول ترین توضیح است صحبت می کند.

'Plausible' is an adjective

"قابل قبول" صفتی است

which means something is 'believable, it's reasonable and it makes sense'.

که به معنای "باور کردن، معقول و منطقی بودن چیزی" است.

And what are the plausible explanations?

و توضیحات قابل قبول چیست؟

Well, he says that generally, as we get older,

خوب، او می گوید که به طور کلی، با افزایش سن،

we like to have more stability in our lives, we don't like change,

ما دوست داریم ثبات بیشتری در زندگی خود داشته باشیم، ما تغییر را دوست نداریم،

in fact, we're 'resistant' to change.

در واقع، ما در برابر تغییر "مقاوم" هستیم.

That means we're 'against' change.

این بدان معناست که ما "مخالف" تغییر هستیم.

When we are younger, we might like the idea of revolution,

وقتی جوان‌تر هستیم، ممکن است ایده انقلاب را دوست داشته باشیم،

we might be very 'idealistic'.

ممکن است بسیار «آرمان‌گرا» باشیم.

This means, for example, we might think

این بدان معناست که، برای مثال، ممکن است فکر کنیم

that 'we can and should change the world to make things better'.

که «ما می‌توانیم و باید دنیا را تغییر دهیم تا اوضاع بهتر شود».

This would cause big changes in the world which, when we are older

این تغییرات بزرگی را در جهان ایجاد می کند که وقتی

and more settled in our lives, do not seem like such a good idea.

در زندگی مان بزرگتر و مستقرتر شویم، چندان ایده خوبی به نظر نمی رسد.

Let's listen again.

دوباره گوش کنیم

The question whether age affects our political views is a tricky one.

این سؤال که آیا سن بر دیدگاه‌های سیاسی ما تأثیر می‌گذارد یا خیر، سؤال پیچیده‌ای است.

I think probably the most plausible explanation

من فکر می‌کنم احتمالاً معقول‌ترین توضیح این

is that people just generally become a bit more resistant to change as they get older

است که مردم معمولاً با افزایش سن کمی در برابر تغییر مقاومت می‌کنند

and I think also that they tend to perhaps become less idealistic.

و همچنین فکر می‌کنم که احتمالاً تمایل دارند کمتر ایده‌آلیستی شوند.

Professor Tilley goes on to explain more about why being resistant to change

پروفسور تیلی در ادامه بیشتر توضیح می دهد که چرا مقاومت در برابر تغییر

might lead people to support more right-wing policies.

ممکن است مردم را به حمایت از سیاست های بیشتر جناح راست سوق دهد.

So, if parties on the right represent a platform

بنابراین، اگر احزاب در سمت راست پلتفرمی را ارائه می‌کنند

which is perhaps more favourable to the status quo,

که شاید برای وضعیت موجود مطلوب‌تر باشد،

it's perhaps more about pragmatism than it is about idealism,

شاید بیشتر در مورد عمل‌گرایی باشد تا ایده‌آلیسم،

then that might be more attractive to older people than younger people.

آنگاه ممکن است برای افراد مسن‌تر جذاب‌تر باشد تا افراد جوان‌تر.

So, what is seen as the appeal of moving to the right?

بنابراین، چه چیزی به عنوان جذابیت حرکت به سمت راست دیده می شود؟

Political parties have a particular 'set of policies'.

احزاب سیاسی «مجموعه ای از سیاست ها» دارند.

This is sometimes known as their 'platform'.

این گاهی اوقات به عنوان "پلتفرم" آنها شناخته می شود.

Professor Tilley says that if their platforms support the status quo,

پروفسور Tilley می گوید که اگر پلتفرم های آنها از وضعیت موجود پشتیبانی کند،

they might be more attractive to older people.

ممکن است برای افراد مسن تر جذاب تر باشد.

'The status quo' is a Latin phrase we use in English

«وضعیت موجود» یک عبارت لاتینی است که ما در انگلیسی

to refer to 'the situation as it is now' — that is, 'one that is not going to change'.

برای اشاره به «وضعیت اکنون» استفاده می‌کنیم - یعنی «وضعیتی که قرار نیست تغییر کند».

Traditionally, it's parties of the centre right

به طور سنتی، این احزاب راست میانه هستند

that seem to be more supportive of the status quo.

که به نظر بیشتر از وضعیت موجود حمایت می کنند.

So, as we get older, he says our political views are less about 'idealism'

بنابراین، با افزایش سن، او می‌گوید که دیدگاه‌های سیاسی ما کمتر درباره «ایده‌گرایی»

and more about 'pragmatism'.

و بیشتر درباره «عمل‌گرایی» است.

'Pragmatism' is 'being practical and realistic

"پراگماتیسم" عبارت است از "عملی و واقع بینانه بودن

about what can be achieved and how it can be achieved'.

در مورد آنچه می توان به دست آورد و چگونه می توان به آن دست یافت".

But of course this doesn't apply to everyone

اما البته این در مورد همه صدق نمی کند

and just because people seem to move more to the right as they get older

و فقط به این دلیل که به نظر می رسد مردم با افزایش سن بیشتر به سمت راست حرکت می کنند به این

doesn't mean that they completely change their politics.

معنی نیست که آنها کاملاً سیاست خود را تغییر می دهند .

Let's hear Professor Tilley again.

بیایید دوباره پروفسور تیلی را بشنویم.

So, if parties on the right represent a platform

بنابراین، اگر احزاب سمت راست پلتفرمی را ارائه می‌کنند

which is perhaps more favourable to the status quo,

که احتمالاً برای وضعیت موجود مطلوب‌تر است،

it's perhaps more about 'pragmatism' than it is about 'idealism',

شاید بیشتر درباره «عمل‌گرایی» باشد تا «ایده‌آلیسم»،

then that might be more attractive to older people than younger people.

آنگاه ممکن است برای افراد مسن‌تر جذاب‌تر باشد تا جوانان.

Right, let's get the answer to our question.

درست است، بیایید پاسخ سوال خود را دریافت کنیم.

What was the first UK general election in which 18-year-olds could vote?

اولین انتخابات عمومی بریتانیا که در آن جوانان 18 ساله می توانستند رای دهند چه بود؟

Was it a) 1929? b) 1950? Or c) 1970?

الف) سال 1929 بود؟ ب) 1950؟ یا ج) 1970؟

Sam, what did you say?

سام چی گفتی

I thought it was 1950.

من فکر می کردم سال 1950 است.

Well, you're wrong, I'm afraid. The correct answer is 1970.

خب، شما اشتباه می کنید، می ترسم. پاسخ صحیح 1970 است. جوانان

18-year-olds have been allowed to vote in the UK since 1969

18 ساله از سال 1969 اجازه دارند در بریتانیا رای دهند

and the first general election after then was in 1970.

و اولین انتخابات عمومی پس از آن در سال 1970 بود.

So, a bit later than you thought, Sam,

بنابراین، کمی دیرتر از آنچه فکر می کردید، سام،

but congratulations to anyone who did get that right.

اما به هر کسی که موفق شد تبریک می گویم. درسته.

OK, let's remind ourselves of our vocabulary.

خوب، بیایید واژگان خود را به خود یادآوری کنیم.

Yes, first we had 'plausible',

بله، ابتدا «قابل قبول» داشتیم،

an adjective that means 'believable' or 'possible'.

صفتی که به معنای «باورکردنی» یا «ممکن» است.

Being 'resistant' to something

"مقاومت" بودن در برابر چیزی به

means you are 'against it and don't want it to happen'.

این معنی است که "در مقابل آن هستید و نمی خواهید آن اتفاق بیفتد".

If you are 'idealistic',

اگر "آرمان گرا" باشید، "

you have 'a clear and simple moral view of how things should be'.

دیدگاه اخلاقی روشن و ساده ای در مورد اینکه اوضاع چگونه باید باشد" دارید.

This contrasts with one of our other words, 'pragmatism'.

این با یکی از کلمات دیگر ما، «عمل گرایی» در تضاد است.

This noun is 'the idea of being realistic and practical about what can be achieved'.

این اسم "ایده واقع بینانه و عملی بودن در مورد آنچه می توان به دست آورد" است.

A 'platform' can describe

یک «سکو» می‌تواند

'the policies and ideas of a political party or politician'.

«سیاست‌ها و ایده‌های یک حزب سیاسی یا سیاستمدار» را توصیف کند.

And 'the status quo' is 'the unchanging situation as it is now'.

و «وضعیت موجود» «وضعیت تغییرناپذیری است که اکنون هست».

OK, thank you, Sam. That's all from us in this programme.

باشه، متشکرم سام این همه از ما در این برنامه است.

Do join us again and, if you can't wait, you can find lots more

دوباره به ما بپیوندید و اگر نمی‌توانید صبر کنید، می‌توانید

BBC Learning English online, on social media and on our app.

آموزش انگلیسی بی‌بی‌سی بیشتری را به صورت آنلاین، در رسانه‌های اجتماعی و برنامه ما بیابید.

— Goodbye. — Bye.

- خداحافظ. - خدا حافظ.

6 Minute English from BBC Learning English.

6 دقیقه انگلیسی از BBC Learning English.

Hello and welcome to 6 Minute English. I'm Alice.

سلام و به 6 دقیقه انگلیسی خوش آمدید. من آلیس هستم.

And I'm Neil.

و من نیل هستم.

The BBC's 100 Women season is back this week.

فصل 100 زن بی بی سی این هفته بازمی گردد.

It will explore women's stories of defiance

داستان‌های سرپیچی زنان را بررسی می‌کند

and it will include stories of women who inspired us

و شامل داستان‌هایی از زنانی می‌شود که الهام‌بخش ما بودند

and that's what we're going to talk about today.

و این چیزی است که امروز در مورد آن صحبت خواهیم کرد .

And which woman has inspired you, Alice?

و آلیس کدام زن به شما الهام گرفته است؟

Oh, well, I have many female 'role models'

اوه، خوب، من «نمونه‌های زن» زیادی دارم

and this means 'people looked to by others as examples to be followed'.

و این به معنای «افرادی که دیگران به عنوان نمونه‌ای به آنها نگاه می‌کنند» است.

But I must say I have a great admiration for the 'suffragettes'.

اما باید بگویم که تحسین بزرگی برای «سفراژت ها» دارم.

Ah, 'the women who fought for the right to vote in the UK'.

آه، "زنانی که برای حق رای در بریتانیا جنگیدند".

Yes, I think they were very brave.

بله، من فکر می کنم آنها بسیار شجاع بودند.

Yes, so do I. Let's see how much you know about it, Neil.

بله، من هم همینطور. بیایید ببینیم شما چقدر در مورد آن می دانید، نیل.

This is today's quiz question for you.

این سوال مسابقه امروز برای شماست.

Which was the first country to give all women

کدام کشور اولین کشوری بود که به همه زنان

the right to vote in public elections?

حق رای در انتخابات عمومی داد؟

Was it a) Finland? b) New Zealand? Or c) the United States?

الف) فنلاند بود؟ ب) نیوزلند؟ یا ج) ایالات متحده؟

Hmm, I'm going to say a) Finland.

هوم، من می خواهم بگویم الف) فنلاند.

Well, we'll see if you were right or not later on in the show.

خوب، بعداً در برنامه خواهیم دید که آیا حق با شما بود یا نه .

Here in Britain, women's groups 'lobbied' —

اینجا در بریتانیا، گروه‌های زنان برای چندین دهه پارلمان را "لابی کردند"

or 'tried to persuade' — Parliament for decades

یا "سعی کردند" را متقاعد کنند

before eventually winning the right for all women to vote in 1928.

تا در نهایت حق رای همه زنان را در سال 1928 به دست آورند.

So, why did it take so long?

پس چرا اینقدر طول کشید؟

Because Parliament didn't see votes for women as a priority.

زیرا مجلس رأی به زنان را در اولویت قرار نداد.

Then, 30% of men still didn't have the vote either

سپس، 30 درصد از مردان نیز هنوز رأی نداشتند

and politicians felt they needed to address this

و سیاستمداران احساس کردند که باید

before thinking about 'the woman question', as it was known.

قبل از فکر کردن به «مسئله زن»، همانطور که معروف بود، به این موضوع بپردازند.

The thing is, without the power to vote, it's hard to influence public policy.

مسئله این است که بدون قدرت رأی دادن، تأثیرگذاری بر سیاست های عمومی دشوار است.

Politicians are worried about losing popularity with the 'electorate' —

سیاستمداران نگران از دست دادن محبوبیت در میان "رای دهندگان" هستند -

that's 'the people who are allowed to vote'.

این "مردمی هستند که اجازه رای دادن دارند".

Women had to find a voice and the suffragette movement gave them a voice.

زنان باید صدایی پیدا می‌کردند و جنبش حق رأی به آنها صدایی داد.

There were several activists in this movement,

فعالان متعددی در این جنبش حضور داشتند،

but perhaps the most famous was Emmeline Pankhurst.

اما شاید مشهورترین آنها Emmeline Pankhurst باشد.

Emmeline Pankhurst campaigned fearlessly for women's rights for all women —

املین پانکهورست بی باکانه برای حقوق زنان برای همه زنان -

aristocratic ladies, factory workers, conservatives, socialists.

خانم های اشرافی، کارگران کارخانه ها، محافظه کاران، سوسیالیست ها، مبارزه کرد.

Let's listen to Julia Bush, author of Women Against The Vote,

بیایید به صحبت های جولیا بوش، نویسنده کتاب زنان علیه رای،

talking more about this suffragette leader.

بیشتر در مورد این رهبر حق رأی گوش دهیم.

Well, she was a very charismatic leader,

خوب، او یک رهبر بسیار کاریزماتیک،

one of the great women of the 19th century,

یکی از زنان بزرگ قرن نوزدهم بود،

and she had a deep compassion for the plight of women

و برای مصیبت زنان دلسوزی عمیق داشت

and in particular she was fired

و به ویژه به دلیل

by the inequalities that women experienced at that time.

نابرابری هایی که زنان در آن زمان تجربه می کردند اخراج شد.

It wasn't just about the parliamentary vote, the suffragette movement,

این فقط مربوط به رای پارلمان، جنبش حق رأی نبود، بلکه

it was, she in particular wanted wider reforms for women,

او به ویژه خواهان اصلاحات گسترده تر برای زنان،

an improvement in women's status and position.

بهبود وضعیت و موقعیت زنان بود.

Author Julia Bush. She talks about the plight of women.

نویسنده جولیا بوش او از مشکلات زنان می گوید.

'Plight' means 'a bad situation'.

"Plight" به معنای "وضعیت بد" است.

Women did have a really hard time back then, especially working-class women,

در آن زمان زنان، به‌ویژه زنان طبقه کارگر، واقعاً دوران سختی را سپری می‌کردند،

and they had little hope of improving their lives

و امید چندانی به بهبود زندگی خود نداشتند،

because they had no public voice.

زیرا صدای عمومی نداشتند.

So, that's what Julia Bush means when she says Mrs Pankhurst wanted wider reforms —

بنابراین، این همان چیزی است که جولیا بوش می گوید که خانم پانکهورست خواهان اصلاحات گسترده تری بود -

access to better schools for women,

دسترسی به مدارس بهتر برای زنان،

to university, to better paid jobs and professional careers.

به دانشگاه، مشاغل با درآمد بهتر و مشاغل حرفه ای.

And it was a big challenge to be heard.

و شنیدن آن چالش بزرگی بود.

June Purvis, Emeritus Professor of Women's and Gender History

جون پورویس، استاد بازنشسته تاریخ زنان و جنسیت

at the University of Portsmouth, here in the UK,

در دانشگاه پورتسموث، اینجا در بریتانیا، در مورد این

talks about how the suffragettes started to 'raise their profile' —

صحبت می‌کند که چگونه رای‌دهندگان شروع به «افزایش مشخصات خود» -

or 'get noticed' — with deeds, not words.

یا «توجه‌گیری» - با اعمال، نه با کلمات کردند.

You have women interrupting theatre plays,

شما زنانی دارید که نمایش‌های تئاتر را قطع می‌کنند، به خاطر قطع کردن

getting thrown out of church services for interrupting,

از مراسم کلیسا بیرون می‌روند،

getting thrown out of Lyons' Corner House for standing up on chairs

به خاطر ایستادن روی صندلی‌ها

and having little impromptu meetings.

و برگزاری جلسات فی‌البداهه کمی از خانه گوشه لیون بیرون می‌روند.

But militancy also takes on other forms.

اما ستیزه جویی اشکال دیگری نیز به خود می گیرد.

It takes on forms of direct action, which start with large demonstrations

این به شکل‌هایی از اقدام مستقیم، که با تظاهرات بزرگ شروع می‌شود،

when women will not be turned back by the police

زمانی که پلیس زنان را به عقب برنمی‌گرداند

and then it moves on in, in other forms as well to criminal damage.

و سپس به شکل‌های دیگر ادامه می‌دهد و به آسیب جنایی نیز می‌رسد.

So, women started to interrupt public events to talk about their right to vote.

بنابراین، زنان شروع به قطع رویدادهای عمومی کردند تا در مورد حق رای خود صحبت کنند.

An 'impromptu' meeting is one that 'hasn't been planned'.

یک جلسه "بداهه" جلسه ای است که "برنامه ریزی نشده است".

Lyons' Corner House was a chain of teashops popular at the time.

خانه گوشه لیون در آن زمان فروشگاه های زنجیره ای از چایخانه های محبوب بود.

You can imagine that women suddenly standing up on chairs

می توانید تصور کنید که زنانی که به طور ناگهانی روی صندلی ها بایستند

and addressing the public would have been quite shocking in those days!

و مردم را خطاب قرار دهند در آن روزها بسیار تکان دهنده بود! در

Indeed! The suffragettes started small with teashop talks,

واقع! رای‌دهندگان با گفتگوهای چای‌خانه‌ای شروع به کار کردند،

but they began to take more 'militant' — or 'aggressive' — direct action.

اما آنها شروع به اقدامات مستقیم «مبارزه‌جویانه» یا «تهاجمی» کردند.

And 'direct action' means 'using demonstrations, strikes'.

و «اقدام مستقیم» به معنای «استفاده از تظاهرات، اعتصابات» است.

The suffragettes chained themselves to railings, broke shop windows.

رای دهندگان خود را به نرده ها زنجیر کردند، ویترین مغازه ها را شکستند.

It was quite a struggle,

این کاملاً یک مبارزه بود

and there was no way of delaying the decision to give women the right to vote.

و هیچ راهی برای به تأخیر انداختن تصمیم برای دادن حق رأی به زنان وجود نداشت.

In 1914, war broke out in Europe

در سال 1914، جنگ در اروپا آغاز شد

and, with the men away fighting, many women ran their homes,

و در حالی که مردان در حال جنگ بودند، بسیاری از زنان خانه‌های خود را اداره می‌کردند،

cared for children and relatives, managed money, and often had a job as well.

از کودکان و خویشاوندان مراقبت می‌کردند، مدیریت مالی داشتند و اغلب شغلی نیز داشتند.

So, when the war ended in 1918,

بنابراین، هنگامی که جنگ در سال 1918 به پایان رسید،

women had proved how capable they were in so many ways.

زنان ثابت کرده بودند که چقدر از جهات مختلف توانایی دارند.

To deny them the right to vote now seemed ridiculous.

محروم کردن آنها از حق رای اکنون مضحک به نظر می رسید.

Although it took another ten years

اگرچه ده سال دیگر طول کشید

before all women were given the vote on equal terms to men.

تا همه زنان در شرایط برابر با مردان رای دهند.

But come on, Alice, it must be time to hear the answer to today's quiz question.

اما بیا، آلیس، زمان شنیدن پاسخ سوال مسابقه امروز فرا رسیده است.

I asked which was the first country

من پرسیدم اولین کشوری که به

to give all women the right to vote in public elections?

همه زنان حق رای در انتخابات عمومی داد کدام کشور بود؟

Was it a) Finland? b) New Zealand? Or c) the United States?

الف) فنلاند بود؟ ب) نیوزلند؟ یا ج) ایالات متحده؟

And I said Finland.

و من گفتم فنلاند.

Mm, well, no, sorry, Neil. It was b) New Zealand.

مام، خوب، نه، ببخشید، نیل. ب) نیوزلند بود.

In 1893, New Zealand became the first country

در سال 1893، نیوزیلند اولین کشوری بود که به

to give all adult women the right to vote in national elections.

همه زنان بالغ حق رای در انتخابات ملی داد.

Now, shall we remind ourselves of the words we learned today?

حالا آیا کلماتی را که امروز یاد گرفتیم به خودمان یادآوری کنیم؟

Yes. They were 'role models',

آره. آن‌ها «الگو»، «

'suffragettes',

رای رأی‌دهندگان»، «

'lobbied',

لابی‌شده»، «

'electorate', 'plight',

رای دهندگان»، «مشکلات»، «وجهه

'raised their profile',

خود را افزایش دادند»، «

'impromptu',

بداهه»،

'militant',

«ستیزه‌جو»،

'direct action'.

«اقدام مستقیم» بودند.

That's the end of today's 6 Minute English

این پایان 6 دقیقه انگلیسی امروز است

and we would like to invite you to follow the special programmes and events

و ما از شما دعوت می کنیم تا برنامه ها و رویدادهای ویژه

on the 100 Women season, which will be on till December the 9th.

فصل 100 زن را که تا 9 دسامبر ادامه دارد را دنبال کنید.

It's produced and created by the BBC's 29 language services.

این توسط 29 سرویس زبان بی بی سی تولید و ایجاد شده است.

Check the BBC website in your language

وب سایت BBC را به زبان خود بررسی کنید

and you can also join the conversation on Twitter using the hashtag 100women.

و همچنین می توانید با استفاده از هشتگ 100women در توییتر به گفتگو بپیوندید. از

Enjoy the programmes.

برنامه ها لذت ببرید

— Goodbye! — Bye!

- خداحافظ! - خدا حافظ!

6 Minute English from BBC Learning English.

6 دقیقه انگلیسی از BBC Learning English.

Hello and welcome to 6 Minute English. I'm Rob.

سلام و به 6 دقیقه انگلیسی خوش آمدید. من راب هستم.

And I'm Neil, hello.

و من نیل هستم، سلام.

Hello, Neil! Today, we're talking about voting.

سلام نیل! امروز، ما در مورد رای دادن صحبت می کنیم.

Now, I'm sure it's something you've done, Neil?

حالا، مطمئنم این کاری است که تو انجام داده ای، نیل؟

Of course and earlier this year we had a general election in the UK where I voted

البته و در اوایل سال جاری، ما یک انتخابات عمومی در بریتانیا داشتیم که در آن رای دادم

and I'd feel guilty if I didn't exercise my right to vote.

و اگر از حق رای خود استفاده نکنم، احساس گناه می کنم .

Now a 'right' in this case means somebody's 'legal claim' to vote.

حال «حق» در این مورد به معنای «ادعای قانونی» کسی برای رأی دادن است.

In a 'general election', we 'vote for a government that runs the whole country',

در یک «انتخابات عمومی»، «به دولتی رأی می‌دهیم که کل کشور را اداره کند»،

but we also have local and European elections too sometimes.

اما گاهی اوقات انتخابات محلی و اروپایی نیز داریم.

Yes, but voting in the UK is 'optional', so you 'don't have to do it',

بله، اما رای دادن در بریتانیا "اختیاری" است، بنابراین "نیازی به انجام آن نیست"،

whereas in some countries voting is compulsory —

در حالی که در برخی کشورها رای دادن اجباری است -

and 'compulsory' means something that you 'have to do'.

و "اجباری" به معنای چیزی است که "باید انجام دهید".

So, if you were in Australia,

بنابراین، اگر در استرالیا بودید،

where the government passed a law that made voting compulsory,

جایی که دولت قانونی را تصویب کرد که رای دادن را اجباری می کرد،

you would have had to pay a fine of $20 for not voting.

باید 20 دلار جریمه برای رای ندادن می پرداختید.

And that's because the Australian government

و این به این دلیل است که دولت استرالیا

believes that voting is a duty and not just a right.

معتقد است که رای دادن یک وظیفه است و نه فقط یک حق.

A 'duty' means 'something you have a responsibility to do'.

"وظیفه" به معنای "چیزی است که شما باید انجام دهید".

And it's your duty, Rob, to ask me today's quiz question!

و این وظیفه شماست، راب، سوال مسابقه امروز را از من بپرسید!

Yes, sir! OK, so can you tell me what is a constituency?

بله قربان! خوب، پس می توانید به من بگویید حوزه انتخابیه چیست؟

Is it a) the people who live in and vote in a particular area?

آیا الف) افرادی که در یک منطقه خاص زندگی می کنند و رای می دهند؟

b) the politicians who make and change the laws of a country?

ب) سیاستمدارانی که قوانین یک کشور را وضع و تغییر می دهند ؟

Or c) a town or district that has its own government?

یا ج) شهر یا ناحیه ای که دولت خود را دارد؟

Well, I'm no expert on politics, but I'm going to go for c),

خوب، من در زمینه سیاست متخصص نیستم، اما می خواهم به سمت ج بروم)،

that's a town or district that has its own government.

این یک شهر یا منطقه است که دولت خود را دارد.

OK. Well, we'll find out later on in the show whether you're right or wrong.

خوب. خوب، بعداً در برنامه متوجه خواهیم شد که درست می گویید یا اشتباه.

Now it's time to hear what a truly young person has to say about compulsory voting.

اکنون زمان آن رسیده است که بشنویم که یک جوان واقعاً در مورد رأی دادن اجباری چه می گوید.

— Oh, right, unlike me you mean? — Mm-hm.

- اوه، درسته، بر خلاف من منظورت اینه؟ - مم-هم.

Well, here's Michael Yip, who is a student at Warwick University

خب، اینجا مایکل ییپ است که دانشجوی دانشگاه وارویک است

and therefore much younger than me.

و به همین دلیل از من بسیار جوانتر است.

A lot of the people that I speak to just say "I don't care"

بسیاری از افرادی که با آنها صحبت می کنم فقط می گویند "برام مهم نیست"

or "I don't really know what's going on" and in this way...

یا "من واقعاً نمی دانم چه خبر است" و به این ترتیب...

Another reason why I'm quite cautious about this is because it could sort of

یکی دیگر از دلایل محتاط بودن من در این مورد این است که می‌تواند به نوعی

engender this sort of slapdash attitude towards politics

باعث ایجاد این نوع نگرش بداخلاقی نسبت به سیاست شود،

where, you know, it's sort of seen as, you know,

جایی که، می‌دانید، به نوعی به نظر می‌رسد، می‌دانید که

being conscripted for national service.

برای خدمت سربازی اجباری شده است.

You just want to get it over and done with.

شما فقط می خواهید آن را تمام کنید و تمام کنید.

So, Michael says he is cautious about the idea of introducing compulsory voting.

بنابراین، مایکل می گوید که او در مورد ایده رای گیری اجباری محتاط است.

So, why is that, Neil?

خب چرا اینطوری نیل؟

He thinks forcing young people to vote will 'engender' — or 'give rise to' —

او فکر می‌کند که وادار کردن جوانان به رای دادن باعث ایجاد

a slapdash attitude.

یک نگرش توهین آمیز خواهد شد.

Now, what does 'slapdash' mean, Rob?

حالا، راب، 'slapdash' به چه معناست؟

Mm, it's a good word, isn't it? It means 'doing something quickly and carelessly'.

مم، کلمه خوبی است، اینطور نیست؟ این به معنای "انجام کاری سریع و بی دقت" است.

Oh, you'd never do that, would you, Rob?

اوه، تو هرگز این کار را نمی کنی، راب؟

Now, Michael compares compulsory voting to national service.

اکنون، مایکل رأی گیری اجباری را با خدمات ملی مقایسه می کند.

'National service' is 'compulsory government service'

«خدمات کشوری» «خدمات اجباری دولتی» است

that usually means military service and is also known as 'conscription'.

که معمولاً به معنای خدمت سربازی است و به عنوان «خدمت اجباری» نیز شناخته می‌شود.

So when it's something you haven't chosen to do,

بنابراین، وقتی کاری است که انتخاب نکرده‌اید،

or which you actively don't want to do —

یا به طور فعال نمی‌خواهید انجام دهید -

it's a case of getting it 'over and done with'.

این یک مورد است که آن را «به پایان برسانید و با آن تمام کنید».

And that means

و این به این معنی است که

'finishing something difficult or unpleasant as quickly as possible'.

"کار سخت یا ناخوشایند را در اسرع وقت به پایان برسانید".

Mm, young people might just 'pick a political party out of a hat' —

مام، جوانان ممکن است به جای انتخاب آگاهانه، «یک حزب سیاسی را از کلاه انتخاب کنند» -

which means to 'choose randomly' — rather than making an informed choice.

که به معنای «انتخاب تصادفی» است .

So, some people think that politicians need to improve political education.

بنابراین، برخی فکر می کنند که سیاستمداران باید آموزش سیاسی را بهبود بخشند.

Now, let's listen to broadcaster and writer Rick Edwards talking about this.

حالا بیایید به صحبت های ریک ادواردز، پخش کننده و نویسنده در این مورد گوش دهیم.

If you said to politicians,

اگر به سیاستمداران گفتید

"Right, 3.3 million first-time voters are definitely going to vote",

"درست است، 3.3 میلیون رای دهنده برای اولین بار قطعا رای خواهند داد"،

then they will have to speak to them

آنها باید با آنها صحبت کنند

and they will have to make an effort to go to where they are

و باید تلاش کنند تا به جایی که هستند بروند

and I think that's the change that it would create.

و من فکر می کنم این تغییر است. که ایجاد خواهد کرد.

So, compulsory voting would mean a responsibility for the politicians too.

بنابراین، رای اجباری به معنای مسئولیت برای سیاستمداران نیز خواهد بود.

That's right. They need to engage and educate young people.

درست است. آنها نیاز به مشارکت و آموزش جوانان دارند.

Otherwise, reluctant voters may deliberately 'spoil',

در غیر این صورت، رای دهندگان اکراه ممکن است عمداً آرای خود را «تباه کنند»

or 'waste', their votes.

یا «هدر دهند».

The government could also include a 'none of the above' option on the ballot paper.

دولت همچنین می‌تواند گزینه «هیچ‌کدام از موارد بالا» را در برگه رأی‌دهی درج کند.

Can you explain a bit more about that, Rob?

میشه کمی بیشتر در موردش توضیح بدی راب؟

Well, it means you 'tick this option if you don't want to vote

خوب، به این معنی است که اگر نمی خواهید

'for any of the listed political parties'.

به «هر یک از احزاب سیاسی فهرست شده رأی دهید» این گزینه را علامت بزنید.

An interesting idea.

یک ایده جالب

Well, my option for now is to get the answer to the quiz question.

خوب، گزینه من در حال حاضر این است که پاسخ سوال مسابقه را دریافت کنم.

OK, well, I asked what is a constituency?

خوب، من پرسیدم حوزه چیست؟

Is it a) the people who live in and vote in a particular area?

آیا الف) افرادی که در یک منطقه خاص زندگی می کنند و رای می دهند؟

b) the politicians who make and change the laws of a country?

ب) سیاستمدارانی که قوانین یک کشور را وضع و تغییر می دهند ؟

Or c) a town or district that has its own government?

یا ج) شهر یا ناحیه ای که دولت خود را دارد؟

And I said c) a town or district that has its own government.

و من گفتم ج) شهر یا ناحیه ای که دولت خودش را دارد.

Ah, well, you ticked the wrong box, Neil.

آه، خوب، شما کادر را اشتباه زدید، نیل.

The answer is a) the people who live in and vote in a particular area.

پاسخ الف) افرادی است که در یک منطقه خاص زندگی می کنند و رای می دهند.

Now, did you know the UK is currently divided into 650 areas,

آیا می دانید بریتانیا در حال حاضر به 650 حوزه تقسیم شده است که

called Parliamentary constituencies,

حوزه های پارلمانی نامیده می شوند که

each of which is represented by one MP in the House of Commons?

هر کدام با یک نماینده در مجلس عوام نماینده دارند؟

And each constituency can have a different area.

و هر حوزه می تواند حوزه متفاوتی داشته باشد.

The largest is Ross, Skye and Lochaber in Scotland

بزرگترین آنها راس، اسکای و لوچابر در اسکاتلند است که

measuring approximately 12,000 square kilometres.

تقریباً 12000 کیلومتر مربع وسعت دارند.

The smallest constituency is Islington North in London,

کوچکترین حوزه انتخابیه ایسلینگتون شمالی در لندن است که

measuring a little over seven square kilometres.

کمی بیش از هفت کیلومتر مربع وسعت دارد.

Now, can we hear today's words again please, Neil?

حالا، آیا می‌توانیم دوباره حرف‌های امروز را بشنویم، نیل؟

OK. We heard 'right',

خوب. ما شنیدیم «درست»،

'general election',

«انتخابات عمومی»،

'compulsory',

«اجباری»،

'duty',

«وظیفه»، «

'engender',

به‌وجودآوردن»، «

'slapdash',

لغزش»،

'national service',

«خدمت ملی»، «

'conscription',

خدمت اجباری»،

'over and done with',

«تمام و تمام شد»،

'pick a political party out of a hat',

«انتخاب یک حزب سیاسی از کلاه،

'spoil'.

«فاسد».

Splendid! Well, that's the end of today's 6 Minute English.

پر زرق و برق خب، این پایان 6 دقیقه انگلیسی امروز است.

I hope it got your vote!

امیدوارم رای شما را گرفته باشد

You can hear more programmes at BBC Learning English.com.

می توانید برنامه های بیشتر را در BBC Learning English.com بشنوید.

Please join us again soon.

لطفا به زودی دوباره به ما بپیوندید.

— Bye-bye. — Goodbye.

- خداحافظ. - خداحافظ.

6 Minute English from BBC Learning English.

6 دقیقه انگلیسی از BBC Learning English.

Hello. This is 6 Minute English, I'm Sam.

سلام. این 6 دقیقه انگلیسی است، من سم هستم.

And I'm Georgina.

و من جورجینا هستم. جورجینا،

How do you do feel about politics, Georgina?

درباره سیاست چه احساسی داری ؟

Well, there's a lot around at the moment!

خوب، در حال حاضر چیزهای زیادی در اطراف وجود دارد!

Yes, indeed!

بله، در واقع!

One thing I would like to see in politics, particularly British politics,

چیزی که من دوست دارم در سیاست، به ویژه سیاست بریتانیا ببینم، حضور

is more women in Parliament.

زنان بیشتر در پارلمان است.

About 34% of our MPs are women,

حدود 34 درصد از نمایندگان ما زن هستند

which is the highest it's ever been, but it's still not close to 50%.

که بالاترین رقمی است که تاکنون داشته ایم، اما هنوز به 50 درصد نزدیک نشده است.

In order to be elected though, you first have to stand, don't you?

اما برای انتخاب شدن، ابتدا باید نامزد شوید، اینطور نیست؟

Yes, we use the verb 'stand' when you are 'a candidate someone can vote for'.

بله، ما از فعل "ایستادن" استفاده می کنیم که "نامزدی هستید که کسی می تواند به او رای دهد".

Women in politics is our topic today.

زنان در سیاست موضوع امروز ماست.

Before we get into it, today's question.

قبل از اینکه به آن بپردازیم، سؤال امروز.

Which country has the highest percentage of women in its parliament?

کدام کشور بیشترین درصد زنان را در پارلمان خود دارد؟

Is it a) Rwanda? b) Sweden? Or c) New Zealand?

آیا الف) رواندا است؟ ب) سوئد؟ یا ج) نیوزلند؟

What do you think, Georgina?

نظرت چیه جورجینا؟

Hmm, I'm not sure.

هوم، من مطمئن نیستم.

I know New Zealand was one of the first countries to allow women to vote

من می دانم نیوزلند یکی از اولین کشورهایی بود که به زنان اجازه رای داد

and they currently have a female prime minister,

و آنها در حال حاضر یک نخست وزیر زن دارند،

but I think it's actually an African country, so I'm going to say Rwanda.

اما من فکر می کنم که در واقع یک کشور آفریقایی است، بنابراین می خواهم بگویم رواندا.

OK. We'll see if you're correct at the end of the programme.

خوب. ما در پایان برنامه خواهیم دید که آیا شما درست می گویید . در حال حاضر

There are a number of projects in the UK at the moment,

تعدادی پروژه در بریتانیا وجود دارد که

trying to get more women interested in standing for Parliament.

تلاش می کند زنان بیشتری را به حضور در پارلمان علاقه مند کند.

One of these is the campaign Sign Up To Stand,

یکی از اینها کمپین Sign Up To Stand

from an organisation called 50:50 Parliament.

از سازمانی به نام 50:50 پارلمان است.

Lucrece Grehoua is someone who has taken up that challenge

لوکریس گرهوا کسی است که این چالش را پذیرفته

and is hoping to stand in upcoming elections.

و امیدوار است در انتخابات آینده شرکت کند.

She was a guest on the BBC radio programme, Woman's Hour.

او مهمان برنامه رادیویی بی بی سی، ساعت زن بود. اگرچه

She wasn't always interested in politics, though. How does she describe it?

او همیشه به سیاست علاقه مند نبود . او چگونه آن را توصیف می کند؟

I didn't really see myself in the Houses of Parliament.

من واقعاً خودم را در مجلس ندیدم.

When we see it on TV, it looks extremely boring, politics looks boring,

وقتی ما آن را در تلویزیون می بینیم، بسیار خسته کننده به نظر می رسد، سیاست خسته کننده به نظر می رسد،

especially as a young person,

به خصوص به عنوان یک فرد جوان،

and so when I saw that 50:50 Parliament were including women

و بنابراین وقتی دیدم که 50:50 مجلس شامل زنان

and including young women and including a diverse range of young women,

و زنان جوان و شامل طیف متنوعی از زنان جوان است،

I thought, "Wow, this is really for me and it can be for me".

فکر کردم. "وای، این واقعا برای من است و می تواند برای من باشد".

So, I decided to sign up to stand and, ever since I've just been excited

بنابراین، تصمیم گرفتم که برای شرکت در انتخابات ثبت نام کنم و از زمانی که من فقط برای

at the prospect of me standing for Parliament.

شرکت در پارلمان هیجان زده هستم.

So, what was her original feeling about politics?

بنابراین، احساس اولیه او در مورد سیاست چه بود؟

Boring! She thought it was boring, particularly as a young person.

حوصله سر بر! او فکر می کرد کسل کننده است، به خصوص در جوانی.

In fact, she couldn't 'see herself' as a politician.

در واقع، او نمی توانست «خود» را به عنوان یک سیاستمدار ببیند.

She couldn't 'imagine herself' doing it.

او نمی توانست "خود" را در حال انجام این کار تصور کند.

She says that she's now excited at the prospect of standing.

او می‌گوید که اکنون از احتمال ایستادن هیجان‌زده است.

What does she mean by that?

منظور او از آن چیست؟

The 'prospect of' something is the 'possibility of' something.

"چشم انداز" چیزی "امکان" چیزی است.

So, before, she thought it was boring,

بنابراین، قبلاً فکر می کرد کسل کننده است،

now she's excited at the possibility that she could be a Member of Parliament.

اکنون او از این احتمال که می تواند یک نماینده مجلس شود هیجان زده است.

So, what was it that made her change her mind

بنابراین، چه چیزی باعث شد که او نظرش را تغییر دهد

and think that politics wasn't so boring after all?

و فکر کند که بالاخره سیاست خیلی خسته کننده نیست؟

Here's Lucrece Grehoua again.

اینجا دوباره لوکریس گرهوا است.

I think everybody has a politician within them,

من فکر می کنم همه افراد یک سیاستمدار در درون خود دارند،

because we all get angry about something,

زیرا همه ما در مورد چیزی عصبانی می شویم،

but unfortunately when we see it, it's all jargon, um, it's not very

اما متأسفانه وقتی آن را می بینیم، همه چیز اصطلاحی است، اوم، خیلی هم نیست.

It's not words that we can understand as, um

Even just as a working-class person who hasn't, you know, been to a private school

کسی که در یک مدرسه خصوصی نرفته است

and who's come from a disadvantaged background

و از یک پیشینه محروم آمده است

and so I've realised, you know, politics is for absolutely everybody,

و بنابراین من متوجه شده ام، می دانید، سیاست کاملاً برای همه است،

it's just the way that you speak about it that has to be tailored to everyone.

فقط نحوه صحبت شما در مورد آن باید باشد. متناسب با همه

One of the things she didn't like about politics was the jargon.

یکی از چیزهایی که او در مورد سیاست دوست نداشت، اصطلاحات اصطلاحی بود.

Well, no-one likes jargon, do they?

خوب، هیچ کس از اصطلاحات تخصصی خوشش نمی‌آید، اینطور نیست؟

'Jargon' is 'the very specific language and vocabulary

"Jargon" " زبان و واژگان بسیار خاص

'relating to a particular profession'.

" مربوط به یک حرفه خاص است.

Inside the profession, people know what it means,

در داخل این حرفه، مردم می دانند که چه معنایی دارد،

but from outside it can seem very complicated and confusing.

اما از بیرون می تواند بسیار پیچیده و گیج کننده به نظر برسد.

Lucrece said she came from a 'disadvantaged background'.

لوکریس گفت که او از یک "پس زمینه محروم" آمده است.

This means that when she was growing up,

این بدان معناست که وقتی او بزرگ می‌شد،

her family 'didn't have very much money'

خانواده‌اش «پول زیادی نداشتند»

and 'that made life and study very difficult'.

و «این امر زندگی و تحصیل را بسیار دشوار می‌کرد».

But even though, or maybe because, she came from a disadvantaged background

اما حتی اگر، یا شاید به این دلیل، که او از یک پس زمینه محروم آمده است،

she has become interested in politics

او به سیاست علاقه مند شده است

and thinks that it can be something for everyone,

و فکر می کند که این می تواند چیزی برای همه باشد،

but rather than use jargon you have to tailor the way you speak for everyone.

اما به جای استفاده از اصطلاحات خاص، باید روشی را که برای همه صحبت می کنید، تنظیم کنید.

To 'tailor' something is to 'make it fit',

«خیاط کردن» چیزی به معنای «مناسب کردن» است،

in the same way that a tailor makes clothes fit,

همانطور که یک خیاط لباس‌ها را متناسب می‌کند،

you can tailor your language to make it easy for everyone to understand

می‌توانید زبان خود را طوری تنظیم کنید که درک آن برای همه آسان باشد

and one way to do that is to cut out the jargon!

و یکی از راه‌های انجام این کار این است که اصطلاحات اصطلاحی را حذف کنید!

That's just about all we have time for today,

این تقریباً تمام وقت ما برای امروز است،

but before we review the vocabulary,

اما قبل از اینکه واژگان را مرور کنیم،

it's time to get the answer to today's quiz question.

وقت آن است که پاسخ سؤال مسابقه امروز را دریافت کنیم.

Which country has the highest percentage of women in its parliament?

کدام کشور بیشترین درصد زنان را در پارلمان خود دارد؟

Is it a) Rwanda? b) Sweden? Or c) New Zealand?

آیا الف) رواندا است؟ ب) سوئد؟ یا ج) نیوزلند؟

Georgina, what did you say?

جورجینا چی گفتی؟

I made an educated guess of Rwanda.

من یک حدس تحصیلی از رواندا کردم.

An educated guess and a correct guess. Well done.

یک حدس تحصیلی و یک حدس درست. آفرین.

And well done to everyone else who got that right too!

و خوشا به حال هر کس دیگری که این کار را درست انجام داده است!

According to 2019 figures, Rwanda's parliament has over 60% women MPs.

بر اساس آمار سال 2019، پارلمان رواندا بیش از 60 درصد نمایندگان زن دارد.

Go Rwanda!

برو رواندا!

OK, let's remind ourselves of today's vocabulary.

خوب، بیایید واژگان امروزی را به خود یادآوری کنیم.

Of course.

البته. "

To 'stand' is the verb we use when someone is 'a candidate in an election' —

ایستادن" فعلی است که وقتی کسی "نامزد انتخابات است" استفاده می کنیم -

when someone 'stands' for election, you can vote for them.

وقتی کسی برای انتخابات "می ایستد" می توانید به او رای دهید.

If you can 'see yourself' as something,

اگر بتوانید «خودتان را» به عنوان چیزی ببینید، به این

it means that you can 'imagine yourself' doing that thing.

معنی است که می‌توانید «خودتان را در حال انجام آن کار تصور کنید».

The 'prospect of' something is the 'possibility of' something,

"چشم انداز" چیزی "امکان" چیزی است،

so, for example, the prospect of becoming an MP is something that excites Lucrece.

بنابراین، برای مثال، احتمال نماینده شدن در مجلس چیزی است که لوکریس را هیجان زده می کند.

Something that we all hate, except when we use it ourselves, is 'jargon' —

چیزی که همه ما از آن متنفریم، به جز زمانی که خودمان از آن استفاده می‌کنیم، «واژه‌های تخصصی» است -

'words and language that are very specific to a particular job'

«کلمات و زبانی که برای یک شغل خاص بسیار خاص است»

and which are difficult for people outside that profession to understand.

و درک آن برای افراد خارج از آن حرفه دشوار است. می توان گفت

People who 'grow up without enough money and without access to education'

افرادی که «بدون پول کافی و بدون دسترسی به آموزش بزرگ می شوند»

can be said to come from a 'disadvantaged background'.

از یک «پیشینه محروم» هستند.

And finally, to 'tailor' something

و در نهایت، «خیاط» چیزی به معنای

is to 'change it to make it suitable for a particular purpose'.

«تغییر آن به منظور مناسب ساختن آن برای یک هدف خاص است».

So, for example, if you want to make politics accessible for more people,

بنابراین، برای مثال، اگر می‌خواهید سیاست را برای افراد بیشتری در دسترس قرار دهید،

you have to tailor your language and cut out the jargon.

باید زبان خود را تنظیم کنید و اصطلاحات را حذف کنید.

Indeed.

در واقع.

Well, it's time for us to go now, but do join us again soon. Bye for now.

خوب، وقت آن است که ما برویم، اما به زودی دوباره به ما بپیوندید. فعلا خداحافظ. خدا

Bye.

حافظ.

6 Minute English from BBC Learning English.

6 دقیقه انگلیسی از BBC Learning English.

Hello. This is 6 Minute English from BBC Learning English. I'm Rob.

سلام. این 6 دقیقه انگلیسی از BBC Learning English است. من راب هستم.

And I'm Sam.

و من سام هستم

When it comes to US presidential elections,

وقتی نوبت به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا می رسد،

some are more dramatic than others.

برخی از آنها دراماتیک تر از بقیه هستند.

But few elections have been as controversial as this November's contest

اما تعداد کمی از انتخابات به اندازه رقابت نوامبر امسال

between current President Trump and his Democratic rival, Joe Biden.

بین رئیس جمهور فعلی ترامپ و رقیب دموکرات او، جو بایدن، بحث برانگیز بوده است.

In America, where many votes are cast digitally,

در آمریکا که بسیاری از آرا به صورت دیجیتالی داده می شود،

there is a risk of cyber-attacks on election day

خطر حملات سایبری در روز انتخابات وجود دارد

and with so much depending on the result, US election officials are worried.

و با توجه به نتیجه بسیار زیاد، مقامات انتخابات آمریکا نگران هستند.

In this programme, we'll be hearing about plans to prevent election cyber-attacks

در این برنامه، ما در مورد طرح هایی برای جلوگیری از حملات سایبری انتخاباتی خواهیم شنید

which involve election officials working with a very unusual group of people —

که شامل کار مقامات انتخاباتی با گروه بسیار غیرعادی از مردم -

volunteer hackers.

هکرهای داوطلب می شود.

'Volunteers' are 'people who work willingly, without being paid'.

«داوطلبان» «افرادی هستند که با میل و رغبت و بدون دریافت حقوق کار می کنند».

And 'hackers' are 'people who break into computer systems without permission

و «هکرها» «افرادی هستند که بدون اجازه به سیستم‌های رایانه‌ای نفوذ می‌کنند

in order to find information or do something illegal'.

تا اطلاعاتی پیدا کنند یا کاری غیرقانونی انجام دهند».

But cyber-attacks from hackers

اما حملات سایبری هکرها

are not the only threat to fair and democratic elections.

تنها تهدیدی برای انتخابات عادلانه و دموکراتیک نیست.

In 2000, the presidential race between Al Gore and George W Bush

در سال 2000، رقابت ریاست جمهوری بین ال گور و جورج دبلیو بوش

ended in recounts and disputes over missing votes.

به بازشماری و اختلاف بر سر آرای از دست رفته پایان یافت.

George Bush became the first modern president to win the election,

جرج بوش اولین رئیس‌جمهور مدرنی شد که

despite gaining fewer popular votes than his opponent — but how many fewer?

علیرغم کسب آرای مردمی کمتری نسبت به رقیب خود، در انتخابات پیروز شد - اما چند نفر کمتر؟

That's our quiz question —

این سوال مسابقه ماست -

how many fewer votes did Bush win than Gore

بوش چند رای کمتر از گور

in the 2000 American presidential election?

در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال 2000 به دست آورد؟

Was it a) half a million votes? b) a million votes?

الف) نیم میلیون رای بود؟ ب) یک میلیون رای؟

Or c) two million votes?

یا ج) دو میلیون رای؟

I'll say b) a million votes.

من می گویم ب) یک میلیون رای.

OK, we'll find out later.

باشه بعدا متوجه میشیم

Now, the project Sam mentioned, where official administrators

اکنون، پروژه ای که سام به آن اشاره کرد، که در آن مدیران رسمی

team up with expert volunteers to keep the election secure,

با داوطلبان متخصص برای ایمن نگه داشتن انتخابات همکاری می کنند،

is called The Election Cyber Surge.

The Election Cyber ​​Surge نام دارد.

The BBC World Service programme, Digital Planet,

برنامه سرویس جهانی بی‌بی‌سی، سیاره دیجیتال،

met up with project organiser Maya Worman

با سازمان‌دهنده پروژه مایا ورمن ملاقات کرد

to discuss the importance of keeping the election free from interference.

تا درباره اهمیت دور نگه‌داشتن انتخابات از مداخله بحث کند.

Any attempt to manipulate or interfere with election infrastructures —

هرگونه تلاش برای دستکاری یا مداخله در زیرساخت‌های انتخاباتی -

the machines or the information sets

ماشین‌ها یا مجموعه‌های اطلاعاتی

that determine who is eligible to vote and where — undermines the right to vote.

که تعیین می‌کنند چه کسی واجد شرایط رای دادن است و در کجا - حق رای را تضعیف می‌کند.

And it puts burdens on voters and it impacts public confidence

و باری را بر دوش رأی دهندگان وارد می کند و بر اعتماد عمومی تأثیر می گذارد

and, you know, high-profile elections, especially like the one coming up,

و، می دانید، انتخابات پرمخاطب، به ویژه مانند انتخاباتی که در راه است،

heighten the types of risks that we're talking about.

انواع خطراتی را که ما در مورد آن صحبت می کنیم، افزایش می دهد.

You can only vote in an election if you are 'eligible' —

شما فقط در صورتی می‌توانید در انتخابات رای دهید که «واجد شرایط» باشید

'qualified by having the necessary requirements' —

-

for example being a US citizen who's aged 18 or over.

برای مثال یک شهروند ایالات متحده با سن 18 سال یا بیشتر.

It's up to each of the 8,000 local jurisdictions around the United States

این به هر یک از 8000 حوزه قضایی محلی در سراسر ایالات متحده بستگی دارد که

to keep their area free from cyber-attacks and misinformation,

منطقه خود را از حملات سایبری و اطلاعات نادرست دور نگه دارند،

risks which have increased because the coming election is so 'high-profile' —

خطراتی که به دلیل اینکه انتخابات آتی بسیار "پرمخاطب" است افزایش یافته است -

'attracting a lot of attention and interest from newspapers and the public'.

"توجه و علاقه زیادی را به خود جلب می کند." روزنامه ها و مردم. هدف

The Cyber Surge project to put expert volunteers

پروژه Cyber ​​Surge برای برقراری ارتباط داوطلبان متخصص

in touch with local officials aims to prevent these risks.

با مقامات محلی جلوگیری از این خطرات است.

It covers everything from making sure administrators

این شامل همه چیز می شود، از اطمینان از اینکه مدیران از

are using the latest anti-virus software

جدیدترین نرم افزار ضد ویروس استفاده می کنند

to more serious threats from troublemakers.

تا تهدیدهای جدی تر از سوی مشکل سازان.

Now, that's got me thinking actually, Rob.

حالا، این مرا به فکر واداشت، راب.

Suppose I'm a troublemaker who wants to influence the election result,

فرض کنید من یک مشکل ساز هستم که می خواهم بر نتیجه انتخابات تأثیر بگذارم،

so I sign up as a volunteer and gain access to all kinds of information.

بنابراین به عنوان یک داوطلب ثبت نام می کنم و به انواع اطلاعات دسترسی پیدا می کنم.

How do we know that the volunteers who sign up are trustworthy?

چگونه بفهمیم داوطلبانی که ثبت نام می کنند قابل اعتماد هستند؟

That's a good question, Sam,

این سوال خوبی است، سام،

and one that BBC World Service programme Digital Planet put to Maya Worman.

و یکی از سوالاتی که برنامه سرویس جهانی بی‌بی‌سی سیاره دیجیتال به مایا ورمن داد.

The expectation is not that the volunteer

انتظار این نیست که داوطلبان به هیچ وجه

will have the keys to the castle, by any means,

کلیدهای قلعه را در اختیار داشته باشند، بلکه

more that they will have an open dialogue with an election administrator

بیشتر با یک مدیر انتخابات

who wants to know more,

که می خواهد بیشتر بداند، به طور کلی یا خاص

to explore cybersecurity enhancements in general or specifically.

پیشرفت های امنیت سایبری را کشف کند، گفتگوی باز داشته باشد .

Volunteers are carefully selected

داوطلبان

according to their experience and skills in 'cybersecurity' —

با توجه به تجربه و مهارت‌هایشان در «امنیت سایبری» به دقت انتخاب می‌شوند -

'measures that help organisations and countries

«اقداماتی که به سازمان‌ها و کشورها کمک می‌کند

keep their computer information safe

اطلاعات رایانه‌ای خود را در

against crimes and attacks carried out through the internet'.

برابر جنایات و حملاتی که از طریق اینترنت انجام می‌شوند، ایمن نگه دارند».

Volunteers share their expert advice by talking with election officials.

داوطلبان توصیه های تخصصی خود را با صحبت با مقامات انتخاباتی به اشتراک می گذارند. به آن‌ها

They won't be given access to sensitive information,

دسترسی به اطلاعات حساس داده نمی‌شود،

so they won't have 'the keys to the castle' —

بنابراین «کلیدهای قلعه» را نخواهند داشت -

an idiom meaning 'to possess information or knowledge

اصطلاحی به معنای «داشتن اطلاعات یا دانشی

which gives the possessor access to power'.

که به مالک دسترسی به قدرت می‌دهد».

All of which means that the 2020 election result

همه اینها به این معنی است که نتیجه انتخابات 2020،

will, hopefully, be accepted by everyone.

امیدوارم مورد قبول همه قرار گیرد.

Unlike the situation twenty years ago.

برخلاف وضعیت بیست سال پیش.

Ah, you mean our quiz question, Rob, about the 2000 US presidential election

آه، منظور شما سوال مسابقه ما، راب، در مورد انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال 2000 است

which George W Bush won, despite securing fewer votes than his opponent.

که جورج دبلیو بوش علیرغم کسب آرای کمتر از رقیب خود، برنده شد.

I asked you how many fewer votes Bush won than Al Gore that year.

من از شما پرسیدم که بوش چند رای کمتر از ال گور در آن سال کسب کرد؟

And I said b) a million votes.

و گفتم ب) یک میلیون رای.

Mm, but, in fact, it was even closer — just a) half a million votes in Florida.

امم، اما، در واقع، حتی نزدیکتر بود - فقط یک) نیم میلیون رای در فلوریدا.

Mm.

مم

In this programme, we've been looking ahead to the US presidential elections

در این برنامه، ما منتظر انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده

and its 'cybersecurity' —

و «امنیت سایبری» آن هستیم -

'measures taken to protect countries and their computer information

«اقدامات اتخاذ شده برای محافظت از کشورها و اطلاعات رایانه ای آنها

against online crimes and attacks'.

در برابر جرایم و حملات آنلاین».

The Cyber Surge project aims to put officials in touch with 'volunteers' —

پروژه Cyber ​​Surge با هدف برقراری ارتباط مقامات با "داوطلبان" -

'people who work for free', who also happen to be expert 'hackers' —

"افرادی که به صورت رایگان کار می کنند"، که اتفاقا "هکرهای متخصص" نیز هستند -

'people who break into computer systems without permission'.

"افرادی که بدون اجازه وارد سیستم های کامپیوتری می شوند" است .

But the idea isn't to commit election crime,

اما ایده ارتکاب جرم انتخاباتی نیست،

rather to prevent it by making sure

بلکه جلوگیری از آن با اطمینان از اینکه

only those who are 'eligible', or 'qualified', to vote, do so.

فقط کسانی که «واجد شرایط» یا «واجد شرایط» برای رای دادن هستند، این کار را انجام می دهند.

The project was set up because the November 2020 election

این پروژه به این دلیل راه اندازی شد که انتخابات نوامبر 2020

has become so 'high-profile' —

بسیار "پرمخاطب" شده است -

'attracting a lot of attention and interest from the public and the media'.

"توجه و علاقه بسیاری از مردم و رسانه ها را به خود جلب کرد".

And of course the volunteers themselves

و البته خود داوطلبان با

are carefully chosen to be impartial experts who give advice

دقت انتخاب شده اند تا کارشناسان بی طرفی باشند که

without holding 'the keys to the castle' —

بدون در دست داشتن «کلیدهای قلعه» مشاوره می دهند -

an idiom about 'possessing information which gives access to power'.

اصطلاحی درباره «در اختیار داشتن اطلاعاتی که امکان دسترسی به قدرت را فراهم می کند».

What's certain is that the world will be watching this election,

آنچه مسلم است این است که جهان این انتخابات را تماشا خواهد کرد،

so if you're eligible, remember to vote.

بنابراین اگر واجد شرایط هستید، به یاد داشته باشید که رای دهید.

And remember to join us again soon. Bye for now!

و به یاد داشته باشید که به زودی دوباره به ما بپیوندید. فعلا خداحافظ!

Bye-bye!

خداحافظ!

6 Minute English.

6 دقیقه انگلیسی

From BBC Learning English.

از BBC Learning English.