The Vocabulary Show: Clothes shopping 🩳👚👒👕👖👗 Learn 26 English words and phrases in 10 minutes! 🏪

I'm Dylan, this is BBC Learning English

من دیلن هستم، این بی بی سی آموزش زبان انگلیسی است

and in this video, we're taking you on a shopping trip

و در این ویدیو، شما را به یک سفر خرید

through the world of clothes and clothes shopping.

در دنیای خرید لباس و لباس می بریم.

So grab your shopping bags! We're about to shop till we drop.

پس کیف های خرید خود را بردارید! ما در حال خرید هستیم تا زمانی که رها کنیم.

'Shop will we drop' is a common expression that we use

"خرید می افتیم" یک عبارت رایجی است که

when we are about to go out and buy many things.

وقتی می خواهیم بیرون برویم و چیزهای زیادی بخریم استفاده می کنیم.

It implies that we are going to keep on shopping

این نشان می دهد که ما به خرید ادامه می دهیم

until we drop to the floor from sheer exhaustion.

تا زمانی که از خستگی محض به زمین بیفتیم. توجه به این نکته

It's important to note that we can use this expression with other pronouns too.

مهم است که می توانیم از این عبارت با ضمایر دیگر نیز استفاده کنیم.

We can say 'shop till I drop',

می‌توانیم بگوییم «خرید تا من رها کنم»،

'shop till you drop',

«خرید تا زمانی که شما رها کنید»،

shop till he or she drops, or 'shop till they drop' as well.

خرید کنید تا او بیفتد، یا «خرید تا زمانی که آن‌ها بیاندازند» نیز.

But, before heading out,

اما، قبل از خروج،

let's make a shopping list.

بیایید یک لیست خرید تهیه کنیم.

This is a written list of the items we are planning on buying.

این یک لیست مکتوب از اقلامی است که ما قصد خرید آن را داریم.

This could be written on physical paper or saved as notes in your phone.

این می تواند روی کاغذ فیزیکی نوشته شود یا به عنوان یادداشت در تلفن شما ذخیره شود.

Once we have left the house, our journey might begin with some window shopping.

هنگامی که از خانه خارج شدیم، سفر ما ممکن است با خرید ویترینی آغاز شود.

This is an activity where we walk the streets,

این فعالیتی است که در آن در خیابان ها قدم می زنیم،

looking in through shop or store windows,

از ویترین مغازه ها یا فروشگاه ها نگاه می کنیم،

looking at the items without necessarily going in or making a purchase.

به اقلام نگاه می کنیم بدون اینکه لزوماً وارد آن شویم یا خریدی انجام دهیم.

Maybe you see something you like, maybe you don't. It's not that important.

شاید چیزی را ببینید که دوست دارید، شاید هم نبینید. آنقدرها هم مهم نیست.

We most often use it with 'go'.

ما اغلب از آن با "برو" استفاده می کنیم.

For example, "Do you want to go window shopping with me?"

به عنوان مثال، "آیا می خواهید با من به خرید ویترین بروید؟"

If you see a shop that you like,

اگر فروشگاهی را دیدید که دوست دارید،

maybe you can go in and begin to browse.

شاید بتوانید وارد آن شوید و شروع به مرور کنید.

When we use the term 'browse',

وقتی از اصطلاح "مرور" استفاده می کنیم، به این

it means we look at a lot of different items in a shop or on a website,

معنی است که ما به اقلام مختلف زیادی در یک فروشگاه یا یک وب سایت نگاه می کنیم،

but we don't have a clear plan to buy something right away.

اما برنامه مشخصی برای خرید فوری چیزی نداریم.

It's often used with 'just'.

اغلب با "فقط" استفاده می شود.

So if a worker asks you, "Is there anything I can help you with?"

بنابراین اگر یک کارگر از شما بپرسد: "آیا چیزی وجود دارد که بتوانم به شما کمک کنم؟"

you can say, "It's OK, I'm just browsing."

می توانید بگویید، "اشکال ندارد، من فقط در حال مرور هستم."

Maybe, after browsing for a little while,

شاید، پس از مدتی مرور،

you discover something that you quite like,

چیزی را کشف کنید که کاملاً دوست دارید،

so you might want to try it on.

بنابراین ممکن است بخواهید آن را امتحان کنید.

To 'try on' is to put on clothes before buying them

"آزمایش" این است که قبل از خرید لباس بپوشید

to see whether you like them or not.

تا ببینید آیا آنها را دوست دارید یا نه.

'Try on' is a separable, transitive phrasal verb.

«سعی کن» یک فعل عبارتی قابل تفکیک و متعدی است .

A transitive verb needs an object,

یک فعل متعدی به یک مفعول نیاز دارد،

so we can't just say "I'll try on,"

بنابراین ما نمی‌توانیم فقط بگوییم «سعی خواهم کرد»،

we need an object, so we'll say, "I'll try on the blue shirt,"

ما به یک مفعول نیاز داریم، بنابراین می‌گوییم «پیراهن آبی را امتحان خواهم کرد»

or "She wants to try on the dress."

یا «او می‌خواهد تلاش کند» روی لباس."

It is also separable, meaning that the object can be put in the middle,

همچنین قابل تفکیک است، به این معنی که شی را می توان در وسط،

between 'try' and 'on'.

بین «سعی» و «رو» قرار داد.

So we can say, "Carla tried the purple dress on,"

بنابراین می‌توانیم بگوییم: «کارلا لباس بنفش را امتحان کرد»

or, "Carla tried on the purple dress."

یا «کارلا لباس بنفش را امتحان کرد».

Both are fine.

هر دو خوبن

Of course, we can't just try on clothes in the middle of the store.

البته ما نمی توانیم فقط در وسط فروشگاه لباس ها را امتحان کنیم.

We should head to the changing rooms.

باید به سمت رختکن برویم.

This is the area to try on clothes for size and appearance.

این منطقه ای است که باید لباس ها را برای اندازه و ظاهر امتحان کنید.

We call the general area the changing rooms,

ما منطقه عمومی را رختکن می نامیم ،

but we call a single stall or cubicle a changing room.

اما به یک غرفه یا اتاقک یک رختکن می گوییم.

In the UK, we most often call them 'changing rooms'.

در بریتانیا، ما اغلب آنها را "تبدیل اتاق" می نامیم.

However, if you're using American English,

با این حال، اگر از انگلیسی آمریکایی استفاده می کنید،

you might hear them called a 'dressing room'

ممکن است شنیده باشید که آنها را "اتاق رختکن"

or a 'fitting room'.

یا "اتاق مناسب" می نامند.

Ah, wow, the clothes we've tried on fit like a glove.

آه، وای، لباسی که ما امتحان کرده ایم مثل یک دستکش مناسب است.

This means it fits perfectly

این به این معنی است که کاملاً مناسب است

and we most often use this with tight-fitting, snug clothes.

و ما اغلب از آن با لباس های تنگ و نرم استفاده می کنیم.

We are now going to look at three words

اکنون سه کلمه را بررسی می کنیم

that are often mixed up or which are used incorrectly.

که اغلب با هم مخلوط می شوند یا اشتباه استفاده می شوند.

They are 'match', 'fit' and 'suit'.

آنها «مطابقت»، «مناسب» و «کت و شلوار» هستند.

These three words, 'match', 'fit' and 'suit',

این سه کلمه، «مطابقت»، «مطابقت» و «کت و شلوار»

are used commonly in everyday English,

معمولاً در زبان انگلیسی روزمره استفاده می‌شوند،

especially when talking about clothes.

به‌ویژه وقتی در مورد لباس صحبت می‌شود.

They have similar but slightly different meanings.

آنها معانی مشابه اما کمی متفاوت دارند.

If something fits you, it means it is the right size and shape for your body.

اگر چیزی برای شما مناسب است، به این معنی است که اندازه و شکل مناسب بدن شما است.

For example, "That jacket fits you perfectly. It's exactly the right size."

به عنوان مثال، "آن ژاکت کاملاً به شما می آید. دقیقاً اندازه مناسبی دارد."

It means the clothes are not too loose, they're not too tight,

یعنی لباس خیلی گشاد نیست، خیلی تنگ نیست،

they fit you just right.

درست به تن شما می آید.

We use 'match' when two or more things go well together

زمانی از «مطابقت» استفاده می‌کنیم که دو یا چند چیز به خوبی با هم همخوانی داشته باشند

or they have a similar colour, pattern or style.

یا رنگ، الگو یا سبک مشابهی داشته باشند .

In fashion, this term is often used

در مد، این اصطلاح اغلب

to describe how well different clothes look when they are put together.

برای توصیف اینکه لباس های مختلف وقتی کنار هم قرار می گیرند چقدر خوب به نظر می رسد استفاده می شود.

For example, "Your shoes match your bag. They're a very similar shade of blue."

به عنوان مثال، "کفش های شما با کیف شما مطابقت دارند. آنها بسیار شبیه به رنگ آبی هستند."

We also use 'match'

همچنین

when two or more people are wearing similar or the same clothes.

زمانی که دو یا چند نفر لباس‌های مشابه یا یکسانی می‌پوشند از «کبریت» استفاده می‌کنیم.

'Suit' has a slightly different connotation.

"کت و شلوار" مفهومی کمی متفاوت دارد .

If something suits you, it looks good on you and it fits your style or personality.

اگر چیزی به شما می آید، به نظر شما خوب است و با سبک یا شخصیت شما همخوانی دارد.

It's not just about size,

این فقط در مورد اندازه نیست،

but how well a particular item of clothing enhances your appearance

بلکه این است که چگونه یک لباس خاص ظاهر شما را بهبود می بخشد

or suits your style or looks good on you.

یا به استایل شما می آید یا برای شما خوب به نظر می رسد.

Quick note — this is 'suit' as a verb,

یادداشت سریع - این "کت و شلوار" به عنوان یک فعل است،

not 'suit' as a noun, which is a matching jacket and trousers.

نه "کت و شلوار" به عنوان اسم، که یک ژاکت و شلوار همسان است.

OK, so the clothes are the right size,

خوب، بنابراین لباس‌ها اندازه مناسبی دارند،

they fit you, they match the other clothes and accessories that you own

متناسب با شما هستند، با لباس‌ها و لوازم جانبی دیگری همخوانی دارند

and they suit your style,

و به استایل شما می‌آیند،

but what are some good words and phrases

اما چند کلمه و عبارات خوب را

we can use to describe someone who is looking good?

می‌توان برای توصیف فردی که ظاهر خوبی دارد، به کار برد؟

When someone or something is 'stylish' it means they are fashionable

وقتی کسی یا چیزی "شیک" است به این معنی است که شیک پوش است

and have a good sense of style,

و حس خوبی از استایل دارد و

often looking modern or following current trends.

اغلب مدرن به نظر می رسد یا از روندهای فعلی پیروی می کند.

'Chic' — this is a word used to describe something

"شیک" - این کلمه ای است که برای توصیف چیزی

that is elegantly and stylishly fashionable.

که شیک و شیک است استفاده می شود.

It suggests sophistication and smartness in appearance.

این نشان دهنده پیچیدگی و هوشمندی در ظاهر است.

'Dapper' describes a neat and trim appearance.

"Dapper" ظاهری مرتب و آراسته را توصیف می کند.

It is often used to refer to men

اغلب برای اشاره به مردانی استفاده می‌شود

who are dressed in a classic, elegant and well put together manner.

که لباس‌های کلاسیک، ظریف و خوش‌پوشی دارند.

But, of course, as well as wanting to look stylish,

اما، البته، علاوه بر اینکه می‌خواهیم شیک به نظر برسیم، می‌خواهیم

we also want to get a good deal,

یک معامله خوب نیز داشته باشیم،

so we want to be on the lookout for a bargain.

بنابراین می‌خواهیم مراقب یک معامله باشیم.

A 'bargain' refers to something that is being sold much lower than its usual price

"معامله" به چیزی اطلاق می شود که بسیار کمتر از قیمت معمول

or its perceived value.

یا ارزش درک شده آن فروخته می شود.

Why not make an example sentence in the comments section

چرا یک جمله مثال در بخش نظرات ایجاد نمی کنید که

telling us about the last time you found a good bargain?

آخرین باری را که یک معامله خوب پیدا کرده اید به ما بگویید؟

Clothes might be a bargain because they are well priced,

لباس ها ممکن است به دلیل قیمت مناسب، مقرون به صرفه باشند،

but maybe they are a bargain because they are being sold at a discount.

اما شاید به دلیل اینکه با تخفیف فروخته می شوند، مقرون به صرفه هستند.

A 'discount' refers to a reduction in the regular price of a product or service.

«تخفیف» به کاهش قیمت معمولی یک محصول یا خدمات اشاره دارد.

If you're very lucky, you might find a buy-one-get-one-free offer.

اگر خیلی خوش شانس هستید، ممکن است یک پیشنهاد خرید-یک-دریافت-یک-رایگان پیدا کنید.

This means if you buy one item of clothing,

این بدان معناست که اگر یک لباس بخرید،

you get another totally free.

یکی دیگر را کاملا رایگان دریافت می کنید.

This is also known as a two-for-one offer.

این به عنوان پیشنهاد دو به یک نیز شناخته می شود.

You might also hear some people refer to it as a 'twofer'.

همچنین ممکن است بشنوید که برخی افراد از آن به عنوان "دوفرد" یاد می کنند.

This is a modern word: it's informal, it's new,

این یک کلمه مدرن است: غیر رسمی است، جدید است،

so be sure to use it appropriately.

بنابراین حتماً از آن به درستی استفاده کنید.

OK, we've found our bargains. I think it's time to join the queue.

خوب، ما قیمت های خود را پیدا کردیم. فکر می کنم وقت آن رسیده که به صف بپیوندم.

A queue is a line of people awaiting their turn.

صف صفی از مردم است که منتظر نوبت خود هستند.

It's a strange spelling compared with its pronunciation, 'q',

در مقایسه با تلفظ آن، 'q'، املای عجیبی است

and it's probably the only word where you can remove the last four letters

و احتمالاً تنها کلمه ای است که می توانید چهار حرف آخر را حذف کنید

and it would be pronounced in exactly the same way, 'q'.

و دقیقاً به همان صورت 'q' تلفظ می شود.

'Queue' can be a noun...

"صف" می تواند یک اسم باشد...

As a noun, it is often used with 'join' or 'form'.

به عنوان یک اسم، اغلب با "پیوستن" یا "فرم" استفاده می شود.

To 'join a queue' is to go to the back of a line of people.

"پیوستن به صف" رفتن به پشت صف افراد است.

To 'form a queue' is to start a new line of people.

تشکیل یک صف یعنی شروع یک صف جدید از مردم. از

'Queue' can also be used as a verb: "People queued for hours for the grand opening."

«صف» می‌توان به عنوان فعل نیز استفاده کرد: «مردم ساعت‌ها برای افتتاحیه در صف ایستادند».

Or it can be used as a phrasal verb — to 'queue up'. "We're done with our shopping. Let's queue up."

یا می توان از آن به عنوان یک فعل عبارتی استفاده کرد - برای "صف کردن". "خریدمان را تمام کردیم. بیا در صف باشیم."

Quick note, in American English, they say 'line' instead of queue

نکته سریع، در انگلیسی آمریکایی، به جای صف می‌گویند «خط»

and they say 'stand in line' instead of 'queue up'.

و به جای «صف بالا» می‌گویند «در صف ایستاده».

Once we get to the front of the queue, we are at the 'checkout desk'.

وقتی به جلوی صف رسیدیم، در «میز صندوق» هستیم.

This is the area where customers pay for their items.

این منطقه ای است که مشتریان برای اقلام خود هزینه می کنند.

You might also hear it called the 'checkout counter' or just the 'checkout'.

شما همچنین ممکن است آن را بشنوید که به آن "تجهیزات پیشخوان" یا فقط "تجهیز" می گویند.

At the checkout, one common question you might be asked is: "Cash or card?"

در هنگام تسویه حساب، یک سوال رایج ممکن است از شما پرسیده شود: "نقد یا کارت؟"

This is asking whether you prefer to pay with cash — physical money —

این سؤال این است که آیا ترجیح می دهید با پول نقد - پول فیزیکی - پرداخت کنید

or with a debit or credit card.

یا با کارت بدهی یا اعتباری.

It's an easy question to answer,

پاسخ دادن به این سوال آسان است،

because you can just say, "Cash, please," or "Card, please."

زیرا شما فقط می توانید بگویید "نقد، لطفا" یا "کارت، لطفا".

Last but not least, you will need to 'bag up' your items.

آخرین اما نه کم‌اهمیت، شما باید اقلام خود را در کیسه قرار دهید.

To bag something up is a phrasal verb

چمدان کردن چیزی یک فعل عبارتی

meaning to put your items into a shopping bag.

به معنای قرار دادن اقلام خود در کیف خرید است.

'Bag up' is also a transitive separable phrasal verb.

"Bag up" نیز یک فعل عبارتی قابل تفکیک متعدی است.

Again, this means it needs an object.

باز هم، این بدان معنی است که به یک شی نیاز دارد.

You need to specify which object needs bagging up.

شما باید مشخص کنید که کدام شی نیاز به بسته بندی دارد.

"Please bag up my clothes."

"لطفاً لباس های مرا کیف کنید."

In this example, the object comes after the phrasal verb,

در این مثال، مفعول بعد از فعل عبارتی می‌آید،

but it can also go in the middle, "Please bag my clothes up."

اما می‌تواند در وسط هم بیاید، «Please bag my clothes up».

OK, that's us done for now.

خوب، فعلاً تمام شد.

You can find all of our vocabulary scrolling down the side here.

شما می توانید تمام واژگان ما را در حال پیمایش به پایین در اینجا بیابید.

Be sure to write these words down, practise them,

حتماً این کلمات را یادداشت کنید، تمرین کنید،

or try using them in an example sentence in the comments section below.

یا سعی کنید از آنها در یک جمله مثال در بخش نظرات زیر استفاده کنید.

Thanks for joining us, and don't forget to hit like,

از اینکه به ما پیوستید متشکریم، و فراموش نکنید که

subscribe and, of course, hit that notification bell

لایک کنید، مشترک شوید و البته زنگ اعلان را بزنید

so you can stay up-to-date with all of our latest lessons.

تا بتوانید از آخرین درس‌های ما به‌روز باشید.

You will find lots more of our English lessons

بسیاری از درس‌های انگلیسی ما را

on Facebook, Instagram and TikTok

در فیس‌بوک، اینستاگرام و تیک‌توک می‌یابید

or find lots, lots more at BBC Learning English dot com.

یا بسیاری از درس‌های بیشتر را در BBC Learning English dot com پیدا خواهید کرد.

You can find lots more clothes vocabulary here

می‌توانید واژگان لباس‌های بیشتری را در اینجا بیابید

or check out our travel vocabulary video here.

یا ویدیوی واژگان سفر ما را اینجا ببینید.

Happy shopping, everyone! See you next time, bye.

خرید مبارک، همه! دفعه بعد می بینمت، خداحافظ