Is punctuality important? 6 Minute English

Hello. This is 6 Minute English from BBC Learning English. I’m Neil.

سلام. این 6 دقیقه انگلیسی از BBC Learning English است. من نیل هستم

And I’m Catherine.

و من کاترین هستم.

Thanks for making it on time today, Catherine!

متشکرم که امروز به موقع آن را انجام دادی، کاترین!

What do you mean, Neil? Are you implying I’m always late?

منظورت چیه نیل؟ آیا می گویید من همیشه دیر می کنم؟

Well, punctuality – I mean being on time – is not your strong point.

خوب، وقت‌شناسی - منظورم سر وقت بودن - نقطه قوت شما نیست.

But I do always turn up and I never miss the programme –

اما من همیشه حاضر می شوم و هرگز برنامه را از دست نمی دهم -

I just don’t want to be early Neil and then wait around for you!

فقط نمی خواهم زودتر نیل باشم و بعد منتظر تو باشم!

Hmm – people’s attitude to being on time certainly varies,

هوم - نگرش مردم نسبت به به موقع بودن مطمئناً متفاوت است،

and that’s what we’re discussing in this programme:

و این چیزی است که ما در این برنامه در مورد آن بحث می کنیم:

how important is punctuality?

وقت شناسی چقدر مهم است؟

Anyway, Catherine, as you’re here on time, you’re not going to miss

به هر حال، کاترین، چون به موقع اینجا هستید،

our quiz question!

سؤال مسابقه ما را از دست نخواهید داد!

Oh no, I certainly don’t want to miss out on that. So what is it?

اوه نه، مطمئناً نمی خواهم آن را از دست بدهم. پس چیست؟

Well in 2011, Researchers said that an atomic clock at

در سال 2011، محققان گفتند که یک ساعت اتمی

the UK's National Physical Laboratory would have the best

در آزمایشگاه ملی فیزیک انگلستان بهترین

long-term accuracy of any in the world.

دقت بلندمدت را در بین سایر ساعت‌های جهان دارد.

But how many years would it take, approximately, for it to lose or gain

اما تقریباً چند سال طول می کشد تا یک ثانیه از دست بدهد یا به دست

a second? Is it a) 138 years,

بیاورد؟ آیا الف) 138 سال،

b) 138,000 years, or c) 138 million years?

ب) 138000 سال، یا ج) 138 میلیون سال؟

Umm well now, atomic clocks are very accurate, but

خب حالا، ساعت های اتمی بسیار دقیق هستند، اما

138 million years is a bit extreme, so I’ll say b) 138,000 years.

138 میلیون سال کمی افراطی است، بنابراین من می گویم ب) 138000 سال.

OK, Catherine, we’ll find out the answer before the end of the programme -

خوب، کاترین، ما جواب را قبل از پایان برنامه خواهیم فهمید -

which has to be six minutes long! So, let’s talk more about people’s

که باید شش دقیقه طول بکشد! بنابراین، بیایید بیشتر در مورد زمان سنجی افراد صحبت کنیم

timekeeping – that’s their ability to do things on time.

- این توانایی آنها برای انجام کارها به موقع است.

Now, I know Neil doesn’t like to be late – he thinks it’s rude.

حالا، من می دانم که نیل دوست ندارد دیر بیاید - او فکر می کند این کار بی ادبانه است.

But I might be late because the traffic was bad, or I had extra things to do.

اما ممکن است دیر بیام چون ترافیک بد بود یا کارهای اضافی برای انجام دادن داشتم.

And I know most appointments we make start late!

و می دانم که بیشتر قرارهایی که می گذاریم دیر شروع می شوند!

Well, Catherine, it sounds like you might be a time bender.

خوب، کاترین، به نظر می رسد که شما ممکن است زمان را خم کنید.

It’s something author Grace Pacie talked about on BBC Woman’s Hour

این چیزی است که نویسنده گریس پیسی در برنامه ساعت زن BBC درباره آن صحبت

programme. Let’s hear her definition of a time bender.

کرد. بیایید تعریف او از زمان خم کن را بشنویم.

Well [Jenny], a time bender is actually somebody we all know very well.

خوب [جنی]، یک زمان خم کن در واقع کسی است که همه ما به خوبی می شناسیم.

They are the people who arrive last at any meeting or class, or the mums

آنها افرادی هستند که در هر جلسه یا کلاسی آخرین نفر می آیند، یا مادرانی

whose children have to run into school at the last minute.

که فرزندانشان باید در آخرین لحظه وارد مدرسه شوند.

They’re the people who don’t want to be late but

آن‌ها افرادی هستند که نمی‌خواهند دیر

they have a strange resistance to being early [like you]

بیایند، اما مقاومت عجیبی در برابر زود بودن [مثل شما] دارند

and they don’t allow enough time.

و زمان کافی را نمی‌گذارند.

OK, so I might be a time bender – someone who doesn’t allow enough

خوب، پس ممکن است من زمان را خنثی کنم – کسی که

time to get somewhere – but, of

زمان کافی برای رسیدن به جایی را نمی دهد – اما،

course, I always think I will have enough time!

البته، همیشه فکر می کنم که زمان کافی خواهم داشت!

One thing that is guaranteed is you’ll never be early.

یک چیز تضمین شده این است که هرگز زود نخواهید بود.

You have a resistance to – you fight against or are opposed to -

شما مقاومتی دارید - با آن مبارزه می کنید یا مخالف هستید -

being on time. Isn’t it best to leave home just a little bit earlier?

به موقع بودن. آیا بهتر نیست کمی زودتر از خانه خارج شوید؟

Well, Neil, it’s about deadlines – you know, a fixed time when something

خوب، نیل، این در مورد ضرب‌الاجل‌هاست – می‌دانید، زمان ثابتی است که چیزی

must be completed by. If a deadline really matters, I’ll make it,

باید تا پایان آن تکمیل شود. اگر ضرب‌الاجل واقعاً مهم باشد، آن را انجام می‌دهم،

but for less important things, it’s not worth getting too stressed.

اما برای چیزهای کم‌اهمیت‌تر، ارزش این را ندارد که خیلی استرس داشته باشید.

Umm if you say so, Catherine. Being late makes me anxious, which is

امم اگه اینطوری بگی کاترین. دیر رسیدن من را مضطرب می کند، به

why I always arrive early.

همین دلیل همیشه زود می رسم.

But therapist Philippa Perry might be able to explain your more relaxed

اما فیلیپا پری درمانگر ممکن است بتواند نگرش آرام‌تر شما را

attitude to timekeeping. She also spoke about this on the

نسبت به زمان‌سنجی توضیح دهد. او همچنین در

BBC’s Woman’s Hour programme.

برنامه ساعت زن بی بی سی در این باره صحبت کرد.

See if you can hear what her reasons are.

ببینید آیا می توانید دلایل او را بشنوید.

Underlying it all, there is this fear of being early, and the fear could

در زیر همه اینها، این ترس از زود بودن وجود دارد، و ترس می

be a fear of being conspicuous, a fear of standing out in a strange place,

تواند ترس از برجسته بودن، ترس از ایستادن در یک مکان غریب،

having no one to talk to, feeling a bit alone and awkward…

نداشتن کسی برای صحبت کردن، احساس تنهایی و ناجور بودن باشد...

the other reason people are always late is… that all the traffic lights

دلیل دیگر مردم همیشه دیر می‌آیند، این است که همه چراغ‌های راهنمایی

will be green, and they generally sort of stretch the time

سبز می‌شوند، و آنها معمولاً به نوعی زمان را

somehow in their minds and just think there’s time to do absolutely

در ذهن خود طولانی می‌کنند و فقط فکر می‌کنند که برای انجام

everything they’ve packed in.

تمام کارهایی که بسته‌اند، زمان وجود دارد.

So, she thinks being late is to do with social awkwardness – if you arrive

بنابراین، او فکر می‌کند که دیر رسیدن به این معنی است که با ناهنجاری های اجتماعی کنار بیایید – اگر

too soon you feel awkward – that’s uncomfortable or nervous,

خیلی زود وارد شوید احساس ناخوشایندی می کنید – ناراحت کننده یا عصبی است و

waiting for others to arrive.

منتظر رسیدن دیگران هستید.

There’s also the fear of being conspicuous – easily noticed or

همچنین ترس از برجسته بودن وجود دارد - به راحتی قابل توجه یا برجسته

standing out in a crowd. It’s a very uncomfortable feeling,

شدن در یک جمعیت. این یک احساس بسیار ناراحت کننده است،

but that’s not why I might be late.

اما به این دلیل نیست که ممکن است دیر برسم.

It’s the other reason Philippa Perry mentioned.

این دلیل دیگری است که فیلیپا پری به آن اشاره کرد.

I just think there’s time to pack everything in!

فقط فکر می کنم زمان برای جمع کردن همه چیز وجود دارد!

But if it makes you happy, I will try to be on time next time.

اما اگر شما را خوشحال می کند، سعی می کنم دفعه بعد به موقع باشم.

Well, according to experts on the Woman’s Hour programme,

خب، به گفته کارشناسان برنامه ساعت زن،

you shouldn’t ‘try’ to be on time, you should ‘decide’ to be on time.  

شما نباید "سعی کنید" سر وقت باشید، بلکه باید "تصمیم بگیرید" که سر وقت حاضر شوید.

OK, Neil! But before we run out of time, why don’t you tell me if I had the

باشه نیل! اما قبل از اینکه وقتمان تمام شود، چرا به من نمی گویید که آیا

right answer to the quiz. Was I correct?

پاسخ درستی برای مسابقه داشتم یا نه. درست گفتم؟

Yes, I asked you how many years it would take, approximately,  

بله، از شما پرسیدم، تقریباً چند سال طول می‌کشد

for the UK's National Physical Laboratory’s atomic clock

to lose or gain a second? Is it...a) 138 years,

تا ساعت اتمی آزمایشگاه ملی فیزیک بریتانیا یک ثانیه از دست بدهد یا به دست بیاورد؟ آیا ... الف) 138 سال،

b) 138,000 years, or c) 138 million years?

ب) 138000 سال یا ج) 138 میلیون سال؟

And I said b) 138,000 years.

و گفتم ب) 138000 سال.

And you are wrong! You are too early for a change

و شما اشتباه می کنید! شما برای تغییر خیلی زود هستید

– the answer is c) 138 million years.

- پاسخ ج) 138 میلیون سال است.

Maybe I should buy you an atomic watch, Catherine? 

شاید باید برایت ساعت اتمی بخرم کاترین؟

Ha ha. Right, let’s not waste any more time – here’s a recap

ها ها درست است، بیایید بیش از این زمان را تلف نکنیم - در اینجا خلاصه

of the vocabulary we’ve discussed today, starting with punctuality.

ای از واژگانی است که امروز در مورد آن بحث کردیم، که با وقت شناسی شروع می شود.

This is about doing something at an agreed time and being on time.

این در مورد انجام کاری در زمان توافق شده و به موقع بودن است.

When we talk about someone’s timekeeping, we mean their ability

وقتی در مورد زمان‌سنجی کسی صحبت می‌کنیم، منظورمان توانایی او

to achieve things on time.

برای دستیابی به اهداف به موقع است.

And we heard about time benders – not really people who bend time

و ما در مورد انحراف‌کنندگان زمان شنیدیم - نه واقعاً افرادی که زمان را خم می‌کنند

– but people who are always late because they don’t allow enough time

- بلکه افرادی که همیشه دیر می‌آیند زیرا زمان کافی

to get somewhere.

برای رسیدن به جایی را نمی‌دهند.

Like you, Catherine, maybe? It’s because you have a resistance to

مثل تو، کاترین، شاید؟ این به این دلیل است که شما در برابر

being on time – you are against being on time, you fight against it.

به موقع بودن مقاومت دارید - شما با به موقع بودن مخالف هستید، با آن مبارزه می کنید.

That’s because I hate deadlines - fixed times when things must

این به این دلیل است که من از ضرب الاجل ها متنفرم - زمان های ثابتی که کارها باید

be completed by. And some people also feel conspicuous, easily noticed,

تا پایان آن تکمیل شوند. و برخی از افراد نیز احساس می‌کنند قابل توجه هستند، به راحتی قابل توجه هستند،

and they feel awkward - uncomfortable or nervous.

و احساس ناخوشایندی دارند - ناراحت یا عصبی.

Thanks for joining us, and don’t forget to check out all our other

از اینکه به ما پیوستید متشکریم، و فراموش نکنید که تمام

programmes on our website – at bblearningenglish.com. Bye for now.

برنامه های دیگر ما را در وب سایت ما - در bblearningenglish.com بررسی کنید. فعلا خداحافظ.

Bye.

خدا حافظ.