The history of coffee shops - 6 Minute English

English from BBC learning english hello I'm Catherine welcome to 6 minute

کاترین: سلام، من کاترین هستم.

به شش دقیقه انگلیسی خوش آمدید، جایی که ما

English where we engage in some lively debate and discuss six stimulating items

در یک بحث پر جنب و جوش شرکت می کنیم و در مورد شش مورد واژگان محرک بحث می کنیم

of vocabulary and let's start here's your cup of coffee Rob ah thanks but

! و بیایید شروع کنیم.

اینم فنجان قهوه ات، راب.

راب: ممنون! اما چه چیزی اینقدر طول کشید، کاترین؟

what took you so long Catherine oh sorry Rob I bumped into someone I

کاترین: ببخشید راب. با کسی که در کافه می شناختم برخورد کردم

knew in the cafe and we stopped for a chat

و برای گپ زدن ایستادم.

okay well that fits well with today's show where we're talking about cafes or

راب: خوب، خوب، این به خوبی با نمایش امروزی

که ما در مورد کافه ها یا قهوه خانه ها صحبت می کنیم، مطابقت دارد.

coffee houses did you know Catherine that coffee houses were originally a

آیا می‌دانستی، کاترین، که قهوه خانه‌ها در

اصل محلی برای مناظره

meeting place for lively debate and intellectual discussion really I didn't

و بحث‌های روشنفکرانه بودند؟

کاترین: واقعا. من این را نمی دانستم، راب.

know that Rob and a debate by the way means a discussion that a lot of people

اتفاقاً مناظره به معنای بحثی است

که افراد زیادی در آن شرکت می کنند.

take part in so how long ago was this debate in society well the first coffee

پس این جامعه مناظره ای چند وقت پیش بود؟

house was set up in Oxford in 1650 but they quickly became popular and soon

راب: اولین قهوه خانه در آکسفورد در سال 1650 راه اندازی شد.

اما آنها به سرعت محبوب شدند

they were all over London - you paid a penny to get in and this included access

و به زودی آنها در سراسر لندن نیز بودند.

شما یک پنی پرداخت کردید تا وارد شوید، و این شامل دسترسی

to newspapers and stimulating conversation if something is stimulating

به روزنامه ها - و گفتگوی تحریک کننده بود!

کاترین: اگر چیزی محرک است،

it encourages ideas and enthusiasm and I expect the coffee held without a bit did

ایده ها و اشتیاق را تشویق می کند.

من انتظار دارم قهوه با آن کمک کرد کمی آن را؟

it no it certainly helps me first thing in the morning which brings me on to

راب: مطمئناً اول صبح به من کمک می کند.

کاترین: که من را به سوال امروز می کشاند، راب!

today's question Rob how many cups of coffee do we consume in coffee shops or

سالانه چند فنجان

قهوه در کافی شاپ ها یا فروشگاه های انگلستان مصرف می کنیم؟

stores in the UK every year consumed by the way is another word for eat or drink

به هر حال مصرف کردن، کلمه دیگری برای خوردن یا نوشیدن است.

so is the answer a 2.3 million B 23 million Oh C 23 billion mmm oh I don't

بنابراین، آیا پاسخ ... الف) 2.3 میلیون ب) 23 میلیون

یا ج) 23 میلیارد؟

mean oh but it's got to be a lot so I'm gonna go for C 23 billion that sounds

راب: اوه، نمی دانم، اما باید زیاد باشد،

بنابراین من می خواهم برای ج) 23 میلیارد؟

like a lot of coffee but I buy several cups a week and I expect you do -

به نظر می رسد قهوه زیاد باشد، اما من هفته ای چندین فنجان می خرم

- و انتظار دارم شما هم این کار را بکنید، کاترین؟

Catherine I do indeed but I have to say while I was getting our coffees earlier

کاترین: من واقعاً. اما باید بگویم،

در حالی که قهوه‌هایمان را زودتر می‌خوردم، به جز من و دوستم

there was nobody as in the cafe talking except me my friend

، کسی در کافه صحبت نمی‌کرد

. بقیه به

everybody else was sitting on their own tapping away on their laptops let's

تنهایی نشسته بودند و روی لپ‌تاپ‌هایشان ضربه می‌زدند.

بیایید اکنون به داگلاس فریزر، سردبیر تجارت و اقتصاد بی بی سی اسکاتلند گوش دهیم که حال

listen now to Douglas Fraser BBC Scotland's business and economy editor

describing the vibe or atmosphere in a typical 21st century cafe

و هوای یک کافه معمولی قرن بیست و یکم را توصیف می کند...

ten or so in the morning the cafe has five people at tables with their backs

داگلاس فریزر: ده صبح یا بیشتر، کافه

پنج نفر پشت میز دارد و پشت میز هستند. به دیوار،

to the wall each staring into a screen plugged in ears plugged the flow of

هر کدام به یک صفحه نمایش خیره شده، وصل شده، گوش ها وصل شده اند.

bytes through this coffee shops free Wi-Fi is transporting these customers to

جریان بایت ها از طریق وای فای رایگان این کافی شاپ،

این مشتریان را به مقاصد مختلف

diverse destinations far from the person beside them collaborative working

دور از شخصی که در کنارشان است منتقل می کند.

کار مشترک، درخواست کمک هزینه تحقیقاتی،

research grant application a potential blockbuster novel and inevitably someone

یک رمان پرفروش بالقوه، و ناگزیر،

distracted by kitten pictures on social media so the spirit of those 17th

فردی که با عکس های بچه گربه در رسانه های اجتماعی حواسش پرت می شود.

راب: پس روح آن قهوه خانه های قرن هفدهم

century coffee houses had disappeared then no more lively debate and

ناپدید شده است؟

دیگر بحث پر جنب و جوش و بحث فکری وجود ندارد؟

intellectual discussion seems so Rob as Douglas Frazer says many people sit

کاترین: به نظر می رسد راب. همان‌طور که داگلاس فریزر می‌گوید،

بسیاری از مردم تنها می‌نشینند و به لپ‌تاپ‌هایشان متصل می‌شوند -

alone plugged into their laptops and they're all doing different things

و همه آنها کارهای مختلفی انجام می‌دهند - کار می‌کنند، می‌نویسند،

working writing messing about on social media and I think the cafe owners should

در رسانه‌های اجتماعی به هم می‌ریزند.

راب: فکر می کنم کافه داران باید وای فای رایگان را خاموش

turn off the free Wi-Fi and force these cafe squatters to move on I don't think

کنند و این کافه نشینان را مجبور به ادامه کار کنند!

فکر نمی‌کنم مردم اجازه داشته باشند که

people should be allowed to sit all day using the internet hogging tables and

تمام روز را با استفاده از اینترنت بنشینند - روی میزها -

not talking to anybody especially when some of them don't even buy coffee

و با کسی صحبت نکنند!

مخصوصاً زمانی که برخی از آنها حتی یک قهوه هم نمی خرند!

that's a bit extreme Rob cafe owners need customers and they encourage people

کاترین: این کمی افراطی است، راب.

صاحبان کافه‌ها به مشتریان نیاز دارند - و

با داشتن مبل‌های راحت و روزنامه

to stay by having comfy sofas and newspapers to read and the free Wi-Fi a

برای خواندن و وای‌فای رایگان مردم را تشویق به اقامت می‌کنند!

squatter by the way is someone who lives in an empty building without paying rent

به هر حال، یک اسکوتر کسی است که

در یک ساختمان خالی بدون پرداخت اجاره زندگی می

and if you hog something you use most or all of it in a selfish way I suppose

کند.

راب: فکر می کنم حق با شماست، کاترین.

you're right Katherine now how about telling us the answer to today's

حال، در مورد پاسخ

question then okay so I asked how many cups of coffee do we consume in cafes or

به سوال امروز در آن زمان چطور؟

کاترین: پرسیدم: سالانه چند فنجان قهوه

در کافه‌ها یا فروشگاه‌های بریتانیا مصرف می‌کنیم؟

stores in the UK every year is it a 2.3 million be 23 million Oh see 23

آیا این ... الف) 2.3 میلیون ب) 23 میلیون یا ج) 23 میلیارد؟

billion like hooch in a cafe using their free Wi-Fi to search the answer but I

راب: من می توانستم در یک کافه بنشینم و از وای فای رایگان آنها

برای تحقیق در مورد پاسخ استفاده کنم، اما حدس زدم

had a guess and I say 23 billion well you didn't need that free Wi-Fi Rob

و گفتم 23 میلیارد.

کاترین: خب تو به آن وای فای رایگان راب نیاز نداشتی

because you were absolutely right ah 23 billion coffees per year works out on

چون کاملاً حق با تو بود!

23 میلیارد قهوه در سال به طور متوسط

average at forty five cups per adult in the UK okay I think it's time we look

به عنوان 45 فنجان برای هر بزرگسال در بریتانیا کار می کند.

راب: باشه، فکر می کنم وقتش رسیده که به کلماتی

back at the words we learned today our first word is debate a discussion that a

که امروز یاد گرفتیم نگاه کنیم. اولین کلمه ما "مناظره" است

- بحثی که افراد زیادی در آن شرکت می کنند.

lot of people take part in forex I took part in a number of stimulating

کاترین: برای مثال، "من در تعدادی از

بحث های تحریک کننده در مدرسه شرکت کردم."

debates at school number two if something is stimulating it encourages

شماره دو - اگر چیزی "محرک" باشد،

ایده های جدید و اشتیاق را تشویق می کند.

new ideas and enthusiasm for example it's hard to have a stimulating

به عنوان مثال، "سخت است که یک مکالمه تحریک کننده

conversation with someone who's looking at their phone all the time

با کسی که همیشه به

تلفن خود نگاه می کند" داشته باشید.

that's very true let me just slide my phone in my pocket our next word is

راب: این خیلی درست است - اجازه دهید فقط

تلفنم را در جیبم بکشم... آنجا!

کلمه بعدی ما "مصرف" است -

consume another word for eating or drinking but it can also mean to use for

کلمه دیگری برای خوردن یا نوشیدن -

اما می تواند به معنای "استفاده کردن" نیز باشد.

example my car consumes a lot of petrol or how do I calculate my car's fuel

به عنوان مثال، 'ماشین من بنزین زیادی مصرف می کند.'

کاترین: یا "چگونه مصرف سوخت ماشینم را محاسبه کنم

consumption so consumption there is the noun number four is vibe which means the

؟" بنابراین «مصرف» اسم وجود دارد.

شماره چهار - "vibe" - به معنای حال

mood or atmosphere in a place for example Oxford is a city but it has a

و هوا یا جو در یک مکان است.

به عنوان مثال، "آکسفورد یک شهر است

اما حال و هوای شهر کوچکی دارد."

small-town vibe well I'm getting bad vibes from our next word which is

راب: من از کلمه بعدی مان - که "چشم انداز" است، حال و هوای بدی دریافت می کنم

squatter that's someone who lives in an empty building without paying rent the

- این کسی است که در یک

ساختمان خالی بدون پرداخت اجاره زندگی می کند. به این

building is called a squat so for example I lived in a squat for two years

ساختمان "چمباتمه" می گویند، به عنوان مثال، "من دو سال در یک چمباتمه زندگی کردم."

really you squatted in a squat Rob no no no it's just an example I am NOT a

کاترین: واقعا؟ تو در یک اسکات چمباتمه زدی، راب؟

راب: نه، این فقط یک مثال بود. من اهل کسوت نیستم.

squatter oh so you've never squat it's no I now look we're wasting time here we

کاترین: تو هیچ وقت چمباتمه نخوردی؟

راب: نه ندارم. ببین اینجا داریم وقت تلف می کنیم!

need to move on to our final word hog if you hog something you use all or most of

ما باید به حرف آخر خود

برویم - گراز. اگر چیزی را "گراز" می کنید، از همه یا

it in a selfish way for example Rob you've hugged the only comfy chair

بیشتر آن به شیوه ای خودخواهانه استفاده می کنید.

کاترین: برای مثال، راب! تو تنها

صندلی راحت را گرفتی! این خیلی خودخواه است!

that's so selfish I admit it Katherine I'm a chair hog that's the noun okay

راب: قبول دارم کاترین. من یک گراز صندلی هستم.

این اسم است. خوب، قبل از اینکه برای

well before we head off for another cup of coffee please remember to check out

یک فنجان قهوه دیگر برویم، لطفاً به یاد داشته باشید که

our Facebook Twitter and YouTube pages bye bye bye

صفحات فیس بوک، توییتر و یوتیوب ما را بررسی کنید.

کاترین/راب: خداحافظ!

six weeks English from BBC learning english