BOX SET: English In A Minute 14 – TEN English lessons in 10 minutes!

'continually'. Both of these words are adverbs,  and they can be confusing. They look similar,  

"به طور مداوم". هر دوی این کلمات قید هستند و ممکن است گیج کننده باشند. آنها شبیه به هم هستند،

but they have different meanings. 'Continuously'  means that something doesn't stop or end.  

اما معانی متفاوتی دارند. "به طور مداوم" به این معنی است که چیزی متوقف یا پایان نمی یابد.

He spoke continuously for 15 minutes. That  means he spoke for 15 minutes without stopping.  

او به مدت 15 دقیقه به طور مداوم صحبت کرد. یعنی او ۱۵ دقیقه بدون توقف صحبت کرد.

'Continually' is a repeated action  that happens over a period of time,  

"به طور مداوم" یک عمل تکراری است که در یک دوره زمانی اتفاق می‌افتد،

so, something starts and stops over some  time. I continually tell my dog I love her.  

بنابراین، چیزی شروع می‌شود و در طول مدتی متوقف می‌شود . من مدام به سگم می گویم که دوستش دارم.

That means it's a repeated event - I say  it many times. Well, that's all for today,  

این به این معنی است که این یک رویداد تکراری است - من آن را بارها می‌گویم. خوب، این همه برای امروز است،

but we here at BBC Learning English continually  make new videos, so keep watching. Bye.

اما ما اینجا در بی‌بی‌سی آموزش انگلیسی به طور مداوم ویدیوهای جدیدی می‌سازیم، پس به تماشا کردن ادامه دهید. خداحافظ

Hi, I'm Sam from BBC Learning English, and this  is me in class. So, adverbs of frequency...

سلام، من سام از BBC Learning English هستم و این من در کلاس هستم. پس قیدهای بسامد...

How am I feeling? 'Bored' or 'boring'? I was  feeling bored because the lesson was boring.  

من چه احساسی دارم؟ "خسته" یا "خسته کننده"؟ احساس کسالت می‌کردم زیرا درس خسته‌کننده بود.

So, the lesson was the reason I felt  bored. So -ed endings describe the feeling  

بنابراین، این درس دلیلی بود که من احساس خستگی کردم. بنابراین پایان‌های -ed احساس را توصیف می‌کنند

and -ing endings describe the reason you have that  feeling. And this works for other adjectives too,  

و پایان‌های -ing دلیلی را که شما آن احساس را دارید توصیف می‌کنند . و این برای صفت‌های دیگر نیز کار می‌کند،

so, if the lesson is interesting, I  feel interested. If something is tiring,  

بنابراین، اگر درس جالب باشد، من احساس علاقه می‌کنم. اگر چیزی خسته کننده است،

I'm tired. If something is relaxing, I'm relaxed.  If something is surprising, I'm surprised. If  

من خسته هستم. اگر چیزی آرامش بخش است، من آرام هستم. اگر چیزی تعجب آور است، من تعجب می کنم. اگر

something is exciting, I'm excited. So,  tell us how these videos make you feel.  

چیزی هیجان انگیز باشد، من هیجان زده هستم. بنابراین، به ما بگویید این ویدیوها چه احساسی در شما ایجاد می‌کنند.

Let's learn 'available'. It's an adjective, so, we  usually use it with a form of the verb 'to be'. For  

بیایید "در دسترس" را یاد بگیریم. این یک صفت است، بنابراین، ما معمولاً آن را با شکلی از فعل «بودن» استفاده می‌کنیم. برای

things, it's simple - it means that you can get  something or you can buy it. So, the best fruit  

چیزها، ساده است - به این معنی است که می‌توانید چیزی دریافت کنید یا می‌توانید آن را بخرید. بنابراین، بهترین میوه

is available in summer - that's when you can  get it. We've got a car park that's available  

در تابستان در دسترس است - در آن زمان است که می‌توانید آن را  تهیه کنید. ما پارکینگی داریم که

for everyone to use. I'm sorry the next video  game isn't available yet - you'll have to wait.  

برای استفاده همه در دسترس است. متأسفم که بازی ویدیویی بعدی هنوز در دسترس نیست - باید صبر کنید.

When we use it with 'people', the idea is similar,  and it means that someone can do something and  

وقتی از آن با «افراد» استفاده می‌کنیم، ایده مشابه است، و به این معنی است که کسی می‌تواند کاری را انجام دهد و

there's nothing stopping them. I'm afraid there's  no-one available to help - we're all busy.  

هیچ چیزی مانع او نمی‌شود. می ترسم کسی برای کمک در دسترس نباشد - همه ما مشغول هستیم.

I think we need a meeting. When are  you available? When can you do it?  

من فکر می کنم ما نیاز به یک جلسه داریم. چه زمانی در دسترس هستید؟ چه زمانی می توانید آن را انجام دهید؟

Their best player isn't available for the  match - she hurt her leg and she can't play.  

بهترین بازیکن آنها برای مسابقه در دسترس نیست - او پایش آسیب دیده و نمی تواند بازی کند.

'Available' means that something can be bought  or used, or that someone can help you. Sure,  

«در دسترس» به این معنی است که چیزی را می‌توان خرید یا استفاده کرد، یا اینکه شخصی می‌تواند به شما کمک کند. مطمئناً،

there are other videos available, but we'll always  be available to help you with your English.  

ویدیوهای دیگری نیز در دسترس هستند، اما ما همیشه برای کمک به شما در مورد زبان انگلیسی در دسترس خواهیم بود.   هنگامی که درباره زمان صحبت می کنیم، در

We're going to talk about the difference between  'last', 'for the last' and 'in the last' when  

مورد تفاوت بین «آخرین»، «برای آخرین» و «در آخرین» صحبت خواهیم کرد

talking about time. I went to the doctors twice  last week / last month / last year. 'Last week',  

. هفته گذشته / ماه گذشته / سال گذشته دو بار به پزشک مراجعه کردم. «هفته گذشته»،

'last month' and 'last year' here are talking  about the week, month and year before this one.  

«ماه گذشته» و «سال گذشته» در اینجا درباره هفته، ماه و سال قبل از این هفته صحبت می‌کنند.

There is no connection to now - it is before now.  And what do we say when we want to talk about the  

هیچ ارتباطی با اکنون وجود ندارد - قبلاً اکنون است. و وقتی می خواهیم در مورد

day before this one? We just say 'yesterday',  right? And we say yesterday morning, yesterday  

روز قبل از این روز صحبت کنیم، چه می گوییم؟ ما فقط می‌گوییم «دیروز»، درست است؟ و می گوییم دیروز صبح، دیروز

afternoon, yesterday evening, but last night. I've  had the flu for the last week, so I've come to  

بعد از ظهر، دیروز عصر، اما دیشب. من در هفته گذشته آنفولانزا داشتم، بنابراین

work only once in the last week. In both cases, we  are talking about the period of time from a week  

در هفته گذشته فقط یک بار سر کار آمده‌ام. در هر دو مورد، ما درباره بازه زمانی از یک هفته

ago until now. With 'for the last week', I've had  the flu every day - it's continuous over a week.  

قبل تا کنون صحبت می کنیم. با «هفته گذشته»، هر روز آنفولانزا داشتم - بیش از یک هفته ادامه دارد.

With 'in the last week', I have come to work only once  within that time. Can you think of something you  

با «در هفته گذشته»، من فقط یک بار در این مدت سر کار آمده‌ام. آیا می‌توانید به کاری که

did last week, and what's one thing you've done in the last week and something else you've done for the last week?

هفته گذشته انجام داده‌اید فکر کنید، و یکی از کارهایی که در هفته گذشته انجام داده‌اید و چه کارهایی را در هفته گذشته انجام داده‌اید؟

Hello, I'm Sam, and we are  going to look at the difference between 'good'  

سلام، من سم هستم، و می‌خواهیم تفاوت بین «خوب»

and 'well' together. I make very good pizza.  What is 'good' describing? It's describing  

و «خوب» را با هم بررسی کنیم. پیتزای خیلی خوبی درست میکنم "خوب" چه چیزی را توصیف می کند؟ این

'pizza' - which is a noun, which makes good an  adjective. And where does it go in the sentence?  

«پیتزا» را توصیف می‌کند - که یک اسم است، که باعث می‌شود یک صفت خوب باشد. و در جمله کجا می رود؟

It goes before the noun. I make pizza very well.  What is 'well' describing here? It is describing  

قبل از اسم می رود. من خیلی خوب پیتزا درست میکنم "خوب" در اینجا چه چیزی را توصیف می کند؟

'make', and 'make' is a verb. So, 'well' is  an adverb. And where does it go in a sentence?  

«ساختن» را توصیف می‌کند و «ساختن» یک فعل است. بنابراین، "خوب" یک قید است. و در یک جمله کجا می رود؟

It goes after the verb. Careful, because 'well'  can also be an adjective, but only to talk about  

بعد از فعل می رود. مراقب باشید، زیرا «خوب» نیز می‌تواند یک صفت باشد، اما فقط برای صحبت درباره

feeling healthy or unhealthy. I wasn't feeling  very well yesterday, but I'm fine today. So,  

احساس سلامت یا ناسالم بودن. دیروز حالم خیلی خوب نبود، اما امروز خوبم. بنابراین،   به

keep watching these videos so your English will  be good, and you will be able to speak it well.  

تماشای این ویدیوها ادامه دهید تا انگلیسی شما خوب شود و بتوانید آن را به خوبی صحبت کنید.

When do we use 'could' and 'was able to' to talk  about past abilities? If it's a positive sentence,  

چه زمانی از «می‌توانست» و «توانست» برای صحبت درباره توانایی‌های گذشته استفاده می‌کنیم؟ اگر جمله مثبتی است،   از

ask yourself if it's a general ability which uses  'could' or a specific achievement which usually  

خود بپرسید که آیا این یک توانایی عمومی است که از «می‌توانست» استفاده می‌کند یا یک دستاورد خاص که معمولاً از

uses 'was able to'. I could run really fast when  I was younger. I was able to win a medal. But,  

«توانستم» استفاده می‌کند. وقتی جوانتر بودم می‌توانستم خیلی سریع بدوم . توانستم مدال بگیرم. اما،

we do use 'could' for a specific event if we use  verbs related to senses or thought processes. I  

اگر از افعال مربوط به حواس یا فرآیندهای فکری استفاده کنیم، از «می‌تواند» برای یک رویداد خاص استفاده کنیم .

could feel the wind in my face. I could remember  my coach's advice. If the sentence is negative,  

می‌توانستم باد را در صورتم حس کنم. می‌توانستم توصیه مربی‌ام را به خاطر بیاورم . اگر جمله منفی باشد،

it's much easier. We can use either. I couldn't  do much at school the next day. I wasn't able  

خیلی راحت‌تر است. ما می توانیم از هر دو استفاده کنیم. روز بعد نتوانستم کار زیادی در مدرسه انجام دهم.

to concentrate at all. Negative or positive? Specific or general? Are there any senses or  

اصلاً نمی‌توانستم تمرکز کنم. منفی یا مثبت؟ خاص یا کلی؟ آیا حواس یا

thought processes? What could you do when you were  younger? What were you able to achieve? What could  

فرآیندهای فکری وجود دارد؟ وقتی جوانتر بودید چه کاری می توانستید انجام دهید ؟ توانستید به چه چیزی برسید؟

you see or hear while you were doing it? What's  an 'issue'? Let's look at some of the main uses of  

در حین انجام آن چه چیزی می‌توانید ببینید یا بشنوید؟ «مسئله» چیست؟ بیایید به برخی از کاربردهای اصلی

this word. 'An issue' can be an important topic that  people are talking about. The environment is an  

این کلمه نگاه کنیم. «یک مسئله» می‌تواند موضوع مهمی باشد که مردم درباره آن صحبت می‌کنند. محیط زیست یک

important issue. The energy crisis is a big issue  for many people. 'An issue' can also be a problem.  

مسئله مهم است. بحران انرژی یک مسئله بزرگ برای بسیاری از مردم است. "یک مسئله" نیز می تواند یک مشکل باشد.

If you find any issues with our videos, please  let us know. As a verb, we can use 'to issue'.  

اگر مشکلی در مورد ویدیوهای ما پیدا کردید، لطفاً به ما اطلاع دهید. به عنوان یک فعل، می‌توانیم از «صدور کردن» استفاده کنیم.

This describes something being ready or  available, often for official purposes.  

این نشان می‌دهد چیزی آماده یا موجود است، اغلب برای اهداف رسمی.

I'm waiting for reception to issue my work pass.  My new driving license has finally been issued.  

منتظر پذیرش برای صدور کارت کارم هستم. بالاخره گواهینامه رانندگی جدیدم صادر شد.   اگر

We can call a newspaper or magazine an  issue if it belongs to a certain title.  

روزنامه یا مجله به عنوان خاصی تعلق دارد، می‌توانیم آن را یک شماره بنامیم.

This is today's issue. Get today's issue  now. Hi, I'm Roy and today I'm going to  

این مسئله امروز است. اکنون شماره امروز را دریافت کنید . سلام، من روی هستم و امروز می‌خواهم

tell you all about making comparatives using  the words 'as' and 'as'. Look at this sentence:  

همه چیز را درباره ایجاد مقایسه با استفاده از کلمات «as» و «as» به شما بگویم. به این جمله نگاه کنید:

James is as tall as me. That means James and I are  the same height. We use 'as' with an adjective and  

قد جیمز به اندازه من است. یعنی من و جیمز هم قد هستیم. برای اینکه بگوییم چیزی یکسان یا مساوی است، از «as» با یک صفت و از «as

another 'as' to say that something is the same  or equal. You can also use the words 'much' or  

» دیگر استفاده می‌کنیم . همچنین می‌توانید از کلمات «خیلی» یا

'many' between the two as's. I have as many video  games as James. If you want to say that something  

«بسیاری» بین این دو به عنوان استفاده کنید. من به اندازه جیمز بازی ویدیویی دارم. اگر می‌خواهید بگویید که چیزی

is not the same or not equal, you can use the word  'not'. We put the word 'not' in front of the first  

یکسان نیست یا برابر نیست، می‌توانید از کلمه «نه» استفاده کنید. ما کلمه «نه» را در مقابل اولین

'as'. The film is not as good as the book. This  means I think the book is better than the film.  

«as» قرار می دهیم. فیلم به خوبی کتاب نیست. این یعنی فکر می‌کنم کتاب بهتر از فیلم است.

Anyway, I've got to go but I hope you're as  happy as I am. Bye. Hello, everyone. Sam here,  

به هر حال، من باید بروم، اما امیدوارم شما هم مثل من خوشحال باشید. خداحافظ سلام به همه سام اینجا،

and in this lesson we're going to look at  the difference between 'also', 'as well' and  

و در این درس به تفاوت بین «هم‌چنین»، «هم‌چنین» و

'too'. Their meanings are similar - we are adding  something, but we use them slightly differently  

«هم» می‌پردازیم. معانی آنها مشابه است - ما چیزی اضافه می کنیم، اما آنها را کمی متفاوت

in a sentence. We use 'also' with the verb in the  middle of the sentence. He's really good at tennis  

در یک جمله استفاده می کنیم. ما از "هم" با فعل در وسط جمله استفاده می کنیم. او در تنیس واقعاً خوب است

but he also plays football really well. Or, you  can use it at the beginning of the sentence to  

اما فوتبال را نیز واقعاً خوب بازی می کند. یا، می‌توانید از آن در ابتدای جمله استفاده کنید تا

add emphasis: he's really good at tennis. Also,  he plays football really well. 'As well' and 'too'  

تأکید کنید: او واقعاً در تنیس مهارت دارد. همچنین، او فوتبال را واقعاً خوب بازی می‌کند. «همچنین» و «خیلی»

go at the end of the sentence: He's really good  at tennis and he plays football really well too.  

در پایان جمله می‌آیند: او واقعاً در تنیس خوب است و فوتبال را هم خیلی خوب بازی می‌کند.

He's really good at tennis and he plays football  really well as well. The only slight difference is  

او واقعاً در تنیس مهارت دارد و فوتبال را نیز به خوبی بازی می‌کند . تنها تفاوت جزئی این است

that 'as well' is less common in American English  and more common in British English than 'too'. So,  

که «همچنین» در انگلیسی آمریکایی کمتر رایج است و در انگلیسی بریتانیایی بیشتر از «توو» رایج است. پس،

what about you? Are you only learning English or  are you studying other languages as well? Hi guys,  

شما چطور؟ آیا فقط انگلیسی یاد می گیرید یا زبان های دیگر را نیز مطالعه می کنید؟ سلام بچه ها،

this is Kee from BBC Learning English. Today, I'm  going to tell you how to use 'for' and 'since'.  

این Kee از BBC Learning English است. امروز، می‌خواهم به شما بگویم چگونه از «for» و «از آنجا» استفاده کنید.

We use 'for' to describe how long an activity  or a situation lasts, for example I can say:  

ما از «برای» برای توصیف مدت زمان یک فعالیت یا یک موقعیت استفاده می‌کنیم، برای مثال می‌توانم بگویم:

I go running every day for 10 minutes - that's not  true though. On the other hand, 'since' is used  

من هر روز به مدت 10 دقیقه می‌دوانم - اگرچه این درست نیست. از سوی دیگر، از «از»

to describe when an activity or a situation began,  for example, I can say: I have been recording this  

برای توصیف زمانی که یک فعالیت یا موقعیت شروع شد استفاده می‌شود، مثلاً می‌توانم بگویم:

video since 10 o'clock. So, remember 'for' is used  to describe how long an activity or a situation  

از ساعت 10 در حال ضبط این ویدیو هستم. بنابراین، به یاد داشته باشید که «for» برای توصیف مدت زمانی که یک فعالیت یا یک موقعیت

lasts, whereas 'since' is used to describe when an  activity or situation began. It's easy, isn't it?

طول می‌کشد استفاده می‌شود، در حالی که «از» برای توصیف زمانی که یک فعالیت یا موقعیت شروع شد استفاده می‌شود. آسان است، اینطور نیست؟