Vocabulary - LIVE, LIFE, ALIVE, LIVING

Hi. Welcome again to www.engvid.com. I'm Adam. Today, we're going to look at some vocabulary

سلام. دوباره به www.engvid.com خوش آمدید. من آدام هستم. امروز، ما قصد داریم به برخی از واژگانی

that gets students confused, because the words are so similar that people don't know what

که دانش آموزان را گیج می کند نگاه کنیم، زیرا کلمات آنقدر شبیه هستند که مردم نمی

to do with them.

دانند با آنها چه کنند.

Let's look at these words. First, listen carefully to how I say them. As a verb: "live". Of course,

بیایید به این کلمات نگاه کنیم. ابتدا با دقت به نحوه بیان آنها گوش دهید. به عنوان یک فعل: "زنده کردن".

the noun is: "life". The adjective: "live". Verb: "live"; adjective: "live"; adjective,

البته اسم این است: «حیات». صفت: "زنده". فعل: "زنده"؛ صفت: "زنده"؛ صفت،

a different adjective: "alive"; a noun: "living"; an adjective: "living"; a gerund: "living".

صفت متفاوت: "زنده"; یک اسم: "زندگی"؛ یک صفت: "زندگی"؛ a gerund: "زندگی".

Okay, so here are your words. Now, people will often say: "What's the different between

خوب، پس این حرف شماست. اکنون، مردم اغلب می گویند: "تفاوت بین

'live' and 'alive', or 'live' and 'alive'?" Okay, so let's look at all of these.

"زنده" و "زنده" یا "زنده" و "زنده" چیست؟ خوب، پس بیایید به همه اینها نگاه کنیم.

First of all, what does it mean to live? So I'll add this here. "To live". Basically,

اول از همه، زندگی به چه معناست؟ بنابراین من این را در اینجا اضافه می کنم. "برای زندگی". اساساً

"to live" means to not be dead. Very simply put. Right? To live means to eat, to drink,

«زندگی کردن» به معنای مرده نبودن است. خیلی ساده بگم. درست؟ زندگی کردن یعنی خوردن، نوشیدن

to breathe, to go to a club and dance, to sing. Whatever you think is living. For example,

، نفس کشیدن، رفتن به باشگاه و رقصیدن، آواز خواندن. هرچی فکر میکنی زندگیه مثلاً سر

you go to work, you make money, that is your life. You live your life to help your family

کار می روید، پول در می آورید، زندگی شما همین است. شما زندگی خود را برای کمک به خانواده

or your friends, or your community. Okay?

یا دوستان یا جامعه خود می گذرانید. باشه؟

"Life" is everything, everything that we do. From the minute you wake up to the minute

"زندگی" همه چیز است، هر کاری که ما انجام می دهیم. از لحظه ای که بیدار می شوید تا لحظه ای

you go to sleep. Well, even in your sleep, it's still life. Right? You're still living.

که به خواب می روید. خوب، حتی در خواب ، هنوز زندگی است. درست؟ تو هنوز زندگی میکنی

So, from the minute you're born to the minute you die, that's life.

بنابراین، از لحظه‌ای که به دنیا می‌آیید تا لحظه‌ای که می‌میرید، زندگی همین است.

Now, "live" is completely different from "live". "Live", when we say something is live, we

حالا «زنده» با «زنده» کاملاً متفاوت است. "زنده"، وقتی می گوییم چیزی زنده است،

mean at the same time and usually in person. For example, you go to a concert, a music

در همان زمان و معمولاً به صورت حضوری منظورمان است. به عنوان مثال، شما به یک کنسرت، یک

concert, you're seeing the band perform live, in front of you, at the same time. Anything

کنسرت موسیقی می روید، می بینید که گروه به طور زنده، در مقابل شما، همزمان اجرا می کند. هر

else, if you listen to music on your iPod, or MP3 player, or your phone, then you are

چیز دیگری، اگر از آی پاد، یا پخش کننده MP3 یا تلفن خود به

listening to a recorded performance. You're listening to recorded music. If you're at

موسیقی گوش می دهید، به اجرای ضبط شده گوش می دهید. شما در حال گوش دادن به موسیقی ضبط شده هستید. اگر

the stadium and you're seeing the band on the guitars, and drums, and whatever, you're

در استادیوم هستید و گروه را روی گیتار و درام و هر چیز دیگری

seeing it live. Now, if you're on Skype and you're speaking to someone on the other side

می‌بینید، آن را زنده می‌بینید. حالا، اگر در اسکایپ هستید و با شخصی در آن

of the planet. Is this conversation happening live? Yes, because you're doing it at the

سوی کره زمین صحبت می کنید. آیا این گفتگو به صورت زنده انجام می شود؟ بله، زیرا شما در همان زمان این کار را انجام می دهید

same time. But if you record your video message, send it to your friend by email, he or she

. اما اگر پیام ویدیویی خود را ضبط کنید، آن را از طریق ایمیل برای دوست خود بفرستید، او

opens it and sees the video, then it's not live. Then it's a recording.

آن را باز می کند و ویدیو را می بیند، پس زنده نیست. سپس آن یک ضبط است.

"Alive". "Alive" is the state of living, of being not dead again. Right? Usually it's

"زنده". «زنده» حالت زنده شدن است، دوباره مرده نشدن. درست؟ معمولاً

a feeling, it's an adjective. It talks about a feeling or a state of being. I'll give you

یک احساس است، یک صفت است. در مورد یک احساس یا وضعیت وجود صحبت می کند. من

an example in a second.

در یک ثانیه برای شما مثال می زنم.

Now, "living" has many uses. Oh, I forgot to add one here. We'll start with the verb.

اکنون «زندگی» کاربردهای زیادی دارد. اوه، یادم رفت اینجا اضافه کنم. با فعل شروع می کنیم.

As a verb, it is basically the continuous form of "to live". For example, in the present

به عنوان یک فعل، اساساً شکل استمراری "زندگی کردن" است. مثلاً در حال

perfect, continuous: "I have been living in my apartment building for three months." It

کامل، مستمر: «سه ماه است که در آپارتمانم زندگی می کنم».

means three months I started... Three months ago, I started to live there, and I still

یعنی سه ماهه شروع کردم... سه ماه پیش شروع کردم به زندگی در اونجا و الان هم

live there now. The continuous.

اونجا زندگی میکنم. پیوسته.

As a gerund. We can use "living" as a gerund. "Living with cancer is a very bad way to live."

به عنوان یک جروند. ما می توانیم از "زندگی" به عنوان یک جیروند استفاده کنیم. زندگی با سرطان روش بسیار بدی برای زندگی است.

Basically. "Living with cancer is very difficult." So, again... Let me just write this out, because

اساسا. زندگی با سرطان بسیار دشوار است.» بنابراین، دوباره... اجازه دهید فقط این را بنویسم،

you might not know this. A gerund is the "ing" form of a verb, but we use it like a noun.

زیرا ممکن است این را ندانید. Gerund شکل "ing" یک فعل است، اما ما از آن مانند یک اسم استفاده می کنیم.

Okay? "Living in Canada is sometimes difficult because it's so cold, but other times, it's nice."

باشه؟ زندگی در کانادا گاهی اوقات سخت است زیرا هوا بسیار سرد است، اما در بعضی مواقع خوب است.

As an adjective. We use "living" as an adjective to talk about something that is alive. Right?

به عنوان یک صفت. ما از "زندگی" به عنوان یک صفت برای صحبت در مورد چیزی که زنده است استفاده می کنیم. درست؟

So, for example, a living creature. Any living creature is anything that can die. A rock

بنابراین، برای مثال، یک موجود زنده. هر موجود زنده ای هر چیزی است که می تواند بمیرد.

is a nonliving creature. This marker is a nonliving creature. I am a living creature.

سنگ موجودی غیر زنده است. این نشانگر یک موجود غیر زنده است. من یک موجود زنده هستم.

I hope you are living creatures, too.

امیدوارم شما هم موجودات زنده باشید.

We can also use "living" to describe somebody's state. For example: "A living legend."

ما همچنین می توانیم از "زندگی" برای توصیف وضعیت کسی استفاده کنیم . به عنوان مثال: "افسانه زنده".

When we talk about a person and we call him

وقتی در مورد شخصی صحبت می کنیم

or her a legend, it means they're very famous, and their story is very long, and everybody

و او را افسانه خطاب می کنیم، به این معنی است که او بسیار مشهور است و داستان آنها بسیار طولانی است و همه

knows it. And if we say: "A living legend", then this person is still alive today. So,

آن را می دانند. و اگر بگوییم: "افسانه زنده" ، این شخص هنوز زنده است.

for example, some people think that Nelson Mandela is a legend, what he did in South

به عنوان مثال، برخی فکر می کنند که نلسون ماندلا یک افسانه است، کاری که او در آفریقای

Africa. So he is a living legend. We can learn from him directly. Good.

جنوبی انجام داد. پس او یک اسطوره زنده است. ما می توانیم مستقیماً از او بیاموزیم. خوب

This one may be a little bit surprising: "living" as a noun. We say: "You make a living." Notice

این یکی ممکن است کمی تعجب آور باشد: "زندگی" به عنوان یک اسم. می گوییم: «شما امرار معاش می کنید».

the article "a". What does it mean if you're making a living? "Living" here means income.

به مقاله «الف» توجه کنید. اگر در حال امرار معاش هستید به چه معناست؟ «زندگی» در اینجا به معنای درآمد است.

Every day, you go to work, you work hard, you get a paycheque to take home to your family.

هر روز سر کار می روید، سخت کار می کنید، چک حقوقی می گیرید که به خانه نزد خانواده خود ببرید.

You are making a living.

داری امرار معاش می کنی.

Great. So, now we know what all of these words mean. Let me give you some example sentences.

عالی. بنابراین، اکنون می دانیم که همه این کلمات به چه معنا هستند. بگذارید چند جمله مثال بزنم.

"To live". Okay? "It is important to live life to the fullest." Basically means live

"برای زندگی". باشه؟ "مهم است که زندگی را به طور کامل زندگی کنیم." اساساً یعنی

every day like there is no tomorrow. Sing, laugh, love, dance, shout to the skies if

هر روز را طوری زندگی کنید که انگار فردایی وجود ندارد. آواز بخوانید، بخندید، عشق بورزید، برقصید، تا آسمان فریاد بزنید اگر

that's what works for you. Right? But live life every day like it's your last; enjoy it.

این چیزی است که برای شما مفید است. درست؟ اما هر روز زندگی را طوری زندگی کن که انگار آخرین روزت است. از آن لذت ببرید

Life: "Life is very mysterious." I can't explain it to you, but I think you understand. Life

زندگی: "زندگی بسیار مرموز است." من نمی توانم آن را برای شما توضیح دهم، اما فکر می کنم متوجه شده اید.

is very mysterious. All kinds of strange things happen in it; some good, some bad, some neutral, maybe.

زندگی بسیار مرموز است. انواع اتفاقات عجیب و غریب در آن رخ می دهد. برخی خوب، برخی بد، برخی خنثی، شاید.

Live: "The best live performance I have ever seen was Pink Floyd." I saw them at the Exhibition

زنده: "بهترین اجرای زنده ای که تا به حال دیده ام پینک فلوید بود." من آنها را در مرکز نمایشگاهی

Centre in downtown Toronto. Best live performance I have ever seen. Think about what was the

در مرکز شهر تورنتو دیدم. بهترین اجرای زنده ای که تا به حال دیده ام. به

best live performance you have ever seen.

بهترین اجرای زنده ای که تا به حال دیده اید فکر کنید.

Alive. Now, personally... Again, I'm from Toronto, Canada. Winter is coming now, it's

زنده. حالا شخصا... باز هم من اهل تورنتو کانادا هستم. زمستان در راه است

very, very cold. And I think: when do I feel the most alive? When I'm sitting on a beach

، هوا بسیار بسیار سرد است. و من فکر می کنم: چه زمانی بیشتر احساس زنده بودن می کنم؟ وقتی در ساحلی در جایی نشسته ام

somewhere, under sunshine, I hear the waves coming, I'm drinking a nice little cocktail

، زیر نور آفتاب، صدای امواج را می شنوم که می آیند، در حال نوشیدن یک کوکتل کوچک

with a fruit in it. That makes me feel alive. Winter, not so much.

با میوه ای در آن هستم. این به من احساس زنده بودن می دهد. زمستان، نه چندان

Living. "I'm an English teacher. That is how I make my living."

زندگي كردن. "من یک معلم انگلیسی هستم. از این طریق امرار معاش می کنم."

We already spoke about Nelson Mandela, he's a living legend.

ما قبلاً در مورد نلسون ماندلا صحبت کردیم ، او یک اسطوره زنده است.

I told you: "Living with cancer or living with any disease is very terrible, really."

من به شما گفتم: "زندگی با سرطان یا زندگی با هر بیماری بسیار وحشتناک است، واقعا."

I shouldn't use it as an example, but it is one.

من نباید از آن به عنوان مثال استفاده کنم ، اما یکی است.

And: "I don't necessarily enjoy living in Canada in the winter, because it's so cold."

و: "من لزوما از زندگی در کانادا در زمستان لذت نمی برم، زیرا هوا بسیار سرد است."

But there you have it. That's how you do it.

اما شما آن را دارید. اینطوری انجامش میدی

Okay, if you're not sure about what these words mean, you want a little bit more practice,

بسیار خوب، اگر در مورد معنای این کلمات مطمئن نیستید ، می خواهید کمی بیشتر تمرین کنید،

go to www.engvid.com. There's a quiz there. If you're watching on YouTube, don't forget

به www.engvid.com بروید. یک مسابقه در آنجا وجود دارد. اگر در یوتیوب تماشا می کنید، فراموش نکنید

to subscribe to my channel. But also go to www.engvid.com, do the quiz. If you have any

که در کانال من مشترک شوید. اما همچنین به www.engvid.com بروید، آزمون را انجام دهید. اگر

questions, put them in the comments section. And I'll see you again real soon. Thanks.

سوالی دارید در قسمت نظرات مطرح کنید. و به زودی دوباره شما را خواهم دید. با تشکر.