10 ways to use the word WAY in English

Hi again. Welcome to www.engvid.com. My name's Adam.

سلام دوباره به www.engvid.com خوش آمدید. اسم من آدم است

Today's lesson is about expressions using the word "way".

درس امروز در مورد عبارات استفاده از کلمه "راه" است.

Now the reason I decided to have this lesson is because English is

حالا دلیلی که تصمیم گرفتم این درس را داشته باشم این است که انگلیسی

a funny language, and it's full of expressions, and for those of you who are studying English

یک زبان خنده دار است و پر از عبارات است و برای کسانی از شما که در حال مطالعه زبان انگلیسی هستند

and just getting into it, a lot of these expressions and the contexts they are used in will be

و به تازگی وارد آن می شوند، بسیاری از این عبارات و زمینه هایی که در آنها استفاده می شود.

completely unclear to you; very confusing. So I'm going to clear up some of these.

برای شما کاملاً نامشخص خواهد بود. خیلی گیج کننده. بنابراین من قصد دارم برخی از این موارد را روشن کنم.

There are 10 here, you'll be ready to go after these. Okay.

در اینجا 10 مورد وجود دارد، شما آماده خواهید بود که به دنبال آنها بروید. باشه.

A very common expression: "a two-way street".

یک عبارت بسیار رایج: "یک خیابان دو طرفه".

Now, you know you're driving, a one-way street means only cars...

حالا، می دانید که دارید رانندگی می کنید، یک خیابان یک طرفه یعنی فقط ماشین ها...

Cars can only go one way; not the other way. But we use this expression

ماشین ها فقط می توانند یک طرف بروند. نه راه دیگر اما ما از این عبارت

to mean a reciprocal relationship.

به معنای رابطه متقابل استفاده می کنیم.

This is a high-end word for those of you who need

این یک کلمه پیشرفته برای کسانی از شماست که به

it also, but it goes both ways. So if we have a relationship and only one person is making

آن نیز نیاز دارند، اما از هر دو طرف پیش می رود. بنابراین اگر ما رابطه ای داریم و فقط یک نفر

the decisions, or only one person is giving opinions, or only one person is deciding where

تصمیم می گیرد، یا فقط یک نفر نظر می دهد، یا فقط یک نفر تصمیم می گیرد که

to go eat every night, for example - that's a one-way street. All the decisions, all the

مثلاً هر شب کجا برود غذا بخورد - این یک خیابان یک طرفه است. همه تصمیمات، همه

ideas are coming from one person to the other.

ایده ها از یک نفر به فرد دیگر می رسد.

A two-way street is when both people have

یک خیابان دوطرفه زمانی است که هر دو نفر

equal share in the relationship, equal responsibility, equal duties, etc., and both contribute to

سهم مساوی در رابطه، مسئولیت مساوی، وظایف مساوی و ... داشته باشند و هر دو در

their relationship. It's a two-way street. You can think about when you're talking about

رابطه خود سهیم باشند. این یک خیابان دو طرفه است. می توانید به زمانی که در مورد رئیس خود صحبت می کنید فکر

your boss. If your boss is very tough and what he says goes, then it's a one-way street

کنید. اگر رئیس شما خیلی سرسخت است و آنچه می گوید ادامه دارد، پس از نظر فرماندهی یک خیابان یک طرفه است

in terms of command.

.

But if your boss is friendly and listens to his staff, then he has a two-way street relationship.

اما اگر رئیس شما دوستانه است و به حرف های کارکنانش گوش می دهد ، پس او رابطه ای دو طرفه دارد.

"Get out of someone's way" or "get out of the way",

«از سر راه کسى بروم» یا «از سر راه بروم»،

so one like very straightforward

پس یکى مانند بسیار سرراست

according to the words means get out of the way. I'm coming through, move. Get out of

طبق لغت به معناى از سر راه رفتن است. دارم میام، حرکت کن از سر

my way. Okay? Very, like the physical get out of the way. But you can also get out of

راهم برو کنار. باشه؟ بسیار، مانند فیزیکی از سر راه. اما شما همچنین می توانید از

someone's way, mean don't put an obstacle in front of them. Okay?

سر راه کسی خارج شوید، یعنی مانعی در مقابل او قرار ندهید. باشه؟

I am going to be the President of America, and if you think you're going to stop me,

من رئیس جمهور آمریکا می شوم، و اگر فکر می کنید می خواهید جلوی من را بگیرید،

I tell you: "Get out of my way", because nothing's going to stop me. I'm going straight to the White House. Okay?

به شما می گویم: "از سر راه من دست بردارید"، زیرا هیچ چیز جلوی من را نخواهد گرفت. من مستقیم به کاخ سفید می روم. باشه؟

So you better get out of my way, because I feel very sorry for you if you try to stop me.

پس بهتره از سر راه من بری چون اگه بخوای جلوی من رو بگیری خیلی برات متاسفم.

But "get out of the way" has a different expression, that's why I put these...

اما «برو از راه» تعبیر دیگری دارد، برای همین اینها را گذاشتم

It's a different expression, I put these in brackets. To get something out of the way or to get

... تعبیر دیگری است، اینها را داخل پرانتز گذاشتم. برای اینکه چیزی از سر راهتان دربیاید یا

it out of the way, for example, you go to university, and I know in Canada, we have

مثلاً به دانشگاه بروید و من می دانم در کانادا باید

to take certain courses. It doesn't matter what we major in, what we study, some courses

دوره های خاصی را بگذرانیم. مهم نیست در چه رشته ای تحصیل می کنیم، چه درس

we have to take. So, I studied philosophy, for example, but I had to take astronomy.

هایی را باید بگذرانیم. بنابراین، من مثلاً فلسفه خواندم ، اما مجبور شدم نجوم بگیرم.

I had to take a science class. I chose astronomy. I figured, you know, stars, whatever, they're

باید کلاس علوم می رفتم. من نجوم را انتخاب کردم. من فهمیدم، می دانید، ستاره ها، هر چه باشد، آنها

interesting, they're pretty, why not? Right? So, what I did, my first year I took that

جالب هستند، آنها زیبا هستند، چرا که نه؟ درست؟ بنابراین، کاری که انجام دادم، سال اولی که در آن

class and I got it out of the way. It's to the side, now I can continue doing what I

کلاس شرکت کردم و آن را از سر راه برداشتم. این در کنار است، اکنون می توانم کاری را که می

want to do, what I want to study. So to get it out of the way, finish it, put it away,

خواهم انجام دهم، آنچه را که می خواهم مطالعه کنم ادامه دهم. بنابراین برای اینکه آن را از سر راه بردارید، آن را تمام کنید، آن را کنار بگذارید،

move on to the next thing.

به سراغ چیز بعدی بروید.

Oh, "by the way", did I mention that this is another very useful expression?

اوه، "اتفاقا"، اشاره کردم که این یک عبارت بسیار مفید دیگر است؟

"By the way" is probably the most commonly used of these expressions.

"به هر حال" احتمالاً رایج ترین مورد استفاده از این عبارات است.

When you're talking to someone and you suddenly remember something,

وقتی با کسی صحبت می‌کنید و ناگهان چیزی را به یاد می‌آورید، یا ناگهان به

or you suddenly thought of something that

چیزی فکر می‌کنید که

is related to the idea or even not related, you can say... You can stop, you can interrupt

به آن ایده مربوط می‌شود یا حتی مرتبط نیست، می‌توانید بگویید... می‌توانید متوقف شوید، می‌توانید حرف

the person, and say: "Oh, by the way, I saw Suzie last week and she says hello."

آن شخص را قطع کنید و بگویید: اوه، اتفاقا، من هفته پیش سوزی را دیدم و او سلام کرد.

We're talking about old high school friends, I remember:

ما در مورد دوستان دبیرستانی قدیمی صحبت می کنیم ، یادم می آید:

"Oh, yeah, Suzie, we went to high school with her."

"اوه، آره، سوزی، ما با او به دبیرستان رفتیم."

I just remembered her in the middle of the conversation, say:

وسط مکالمه یادش افتادم، بگو:

"Oh, by the way"-it means I just remembered

"اوه، اتفاقا" - یعنی تازه یادم آمد

-"I saw Suzie, she says hi. Okay, let's continue the conversation",

- "سوزی را دیدم، او سلام می کند. باشه، بیا به گفتگو ادامه دهیم"،

or talk about Suzie, whatever you want. It's a bit of an interruption, but not rude.

یا در مورد سوزی صحبت کنیم، هر چه هست شما می خواهید. کمی وقفه است، اما بی ادبانه نیست.

It's actually okay to use.

در واقع استفاده از آن اشکالی ندارد.

"Go all the way", this is a very good expression; a few meanings. Physically, you can go all the way to the end of street,

«تمام راه برو»، این تعبیر بسیار خوبی است. چند معنی از نظر فیزیکی، می توانید تمام راه را تا انتهای خیابان بروید،

turn right, and be on your way. So "go", actually move

به راست بپیچید و در راه باشید. بنابراین "برو"، در واقع حرکت

"all the way" means the full distance.

"تمام راه" به معنای فاصله کامل است.

"Go all the way" means also to complete something.

«تمام راه برو» به معنای تکمیل چیزی نیز هست.

You had an idea, you had a target, if you're going all the way, it means you're not stopping

شما یک ایده داشتید، یک هدف داشتید، اگر تمام راه را می روید، به این معنی است که

until you reach your target. So I'm going all the way to the White House,

تا زمانی که به هدف خود نرسیدید متوقف نمی شوید. بنابراین من تا کاخ سفید می روم،

so get out of my way if you're trying to stop me. But a very common expression:

پس اگر می خواهید جلوی من را بگیرید دست از سرم بردارید. اما یک عبارت بسیار رایج:

"go all the way", you will hear it in movies, you will hear it all the time, slang, more casual,

«تا آخر برو»، آن را در فیلم ها خواهید شنید، همیشه آن را خواهید شنید، عامیانه، غیررسمی تر

it means have sex. So, you're going... My friend's going out with a girl tomorrow night, and

، یعنی رابطه جنسی داشته باشید. پس تو داری میری... دوستم فردا شب با یه دختر میره بیرون و

I think... And I say to him:

من فکر میکنم... و بهش میگم:

"You think you're going to go all the way?" And he says:

فکر میکنی تا آخرش میری؟ و او می گوید:

"Well, I don't know. I'm not sure if she likes me or not."

"خب، نمی دانم. مطمئن نیستم که او از من خوشش می آید یا نه."

I think we both understand, I think you guys understand what we're talking about.

فکر می‌کنم هر دوی ما می‌فهمیم، فکر می‌کنم شما بچه‌ها متوجه می‌شوید که درباره چه چیزی صحبت می‌کنیم.

"To be in a bad way", so the next day after my friend's date,

"در راه بد بودن"، بنابراین فردای آن روز بعد از قرار ملاقات دوستم،

I went to see him and he was in a really bad way.

به دیدن او رفتم و او در وضعیت بسیار بدی قرار داشت.

Why? Because he didn't go all the way with his girlfriend the night before. Okay?

چرا؟ چون شب قبل تا آخرش با دوست دخترش نرفت. باشه؟

"To be in a bad way" means to feel bad. It could be physically, like you're sick,

«در راه بد بودن» به معنای احساس بد بودن است. ممکن است از نظر جسمی باشد، مثل اینکه شما مریض هستید،

or if you went drinking one night and then the next day you have a hangover, then

یا اگر یک شب مشروب خوردید و روز بعد خماری داشتید، پس

you're in a bad way. You're very rough, you're very sick. Or if you broke up with someone

در وضعیت بدی هستید. تو خیلی خشن هستی، خیلی مریض هستی. یا اگر از کسی جدا شدید

or if you lost your job, or if somebody, a family member passed away, then you could

یا شغل خود را از دست دادید، یا اگر فردی، یکی از اعضای خانواده فوت کرد، ممکن

be in a bad way. You could be very upset, very bad condition. Okay? And so somebody

است در وضعیت بدی قرار بگیرید. شما ممکن است بسیار ناراحت باشید، شرایط بسیار بد. باشه؟ و بنابراین کسی

will describe you this way.

شما را اینگونه توصیف می کند.

"To have a way with", I should put that "to",

"برای داشتن راهی با"، باید آن "به" را بگذارم،

sorry about the squeak.

بابت صدای جیر جیر متاسفم.

"To have a way", so some people have a way with words,

«راه داشتن»، پس برخی با کلمات راهی

some people have a way with other people,

دارند،

some people have a way with technology.

برخی با دیگران راهی دارند، برخی با فناوری.

So, "to have a way with" means to be very good at or with

بنابراین، «راه داشتن با» به معنای بسیار خوب بودن در یا با

something. So, a very good writer, of course, has a way with words.

چیزی است. بنابراین، یک نویسنده بسیار خوب ، البته، با کلمات راه دارد.

He or she can express anything they want,

او می تواند هر چیزی را که می خواهد بیان کند،

they can do it very eloquently, very nicely, very interestingly, and people

آنها می توانند آن را بسیار شیوا، بسیار زیبا، بسیار جالب انجام دهند، و مردم می

understand they're looking at a writer, at a real writer.

فهمند که به یک نویسنده نگاه می کنند، به یک نویسنده واقعی.

Obama, President Obama has a way with words. He's a very good speaker.

اوباما، پرزیدنت اوباما راهی با کلمات دارد. او سخنران بسیار خوبی است.

He knows how to move an audience. Okay?

او می داند چگونه مخاطب را به حرکت درآورد. باشه؟

"Way off", so if you want to guess about something about me, then you're... And you make something

«راه دور»، پس اگر می‌خواهی چیزی در مورد من حدس بزنی، پس ... و کاری را

completely wrong, not even close to the truth, then you are "way off".

کاملاً اشتباه می‌کنی، حتی نزدیک به حقیقت هم نیست، «خیلی دور» هستی.

So, basically, we could say "way off", and sometimes we say "way off the mark".

بنابراین، اساساً می‌توانیم بگوییم "خیلی دور" و گاهی اوقات می‌گوییم "خیلی از علامت".

It means you have a target or you have a guess you want to make, but you're completely wrong, completely away from

به این معنی است که شما هدفی دارید یا حدس می‌زنید که می‌خواهید انجام دهید، اما کاملاً در اشتباه هستید، کاملاً

the actual correct answer. "The mark" being the truth, in this case.

از پاسخ صحیح واقعی دور هستید. در این مورد "علامت" حقیقت است.

If you think of darts, you throw the darts and you have to get the bullseye, the little red dot in the centre.

اگر به دارت فکر می کنید، دارت ها را پرتاب می کنید و باید bullseye، نقطه قرمز کوچک در مرکز را به دست آورید.

If you throw it like this and it goes to the wall, there, you're way off;

اگر آن را اینگونه پرتاب کنید و به دیوار برود، آنجا، خیلی دور شده اید.

you missed the mark.

شما علامت را از دست دادید

"Make way". "Make way" basically means move. "Make way".

"راه باز کن". «راه بساز» در اصل به معنای حرکت است. "راه باز کن".

Okay? "I'm coming through, make way!"

باشه؟ "دارم از راه میرسم، راه رو باز کن!"

So I'm coming through a large crowd of people, and I'm running, and I shout:

بنابراین من از میان جمعیت زیادی از مردم عبور می کنم، و می دوم، و فریاد می زنم:

"Make way!" and everybody sort of parts like the Red Sea.

"راه را باز کن!" و همه بخش هایی مانند دریای سرخ.

But "make way" also means to progress.

اما «راه بساز» به معنای پیشرفت نیز هست.

So the boss comes to me and, like, my team, and he goes:

بنابراین رئیس به سراغ من و مانند تیم من می آید و می گوید:

"How's the project coming along?"

"پروژه چطور پیش می رود؟"

And I say: "Oh, you know, we're making way."

و من می گویم: "اوه، می دانی، ما راه را باز می کنیم."

It means we're getting ahead, moving forward.

این بدان معناست که ما داریم جلو می رویم ، به جلو می رویم.

"Way out there". So then, my friend comes to me and he says:

"راه بیرون". پس دوستم نزد من می آید و می

-"Do you want to take a trip to the Amazon Jungle next week?"

گوید: -آیا می خواهید هفته آینده به جنگل آمازون سفر کنید؟

-"Okay, whoa, that's way out there."

-باشه، اوه، راهش همینه.

It means I can't even imagine that, that's a crazy idea.

یعنی من حتی نمی توانم این را تصور کنم، این یک ایده دیوانه کننده است.

Okay? Or it could just be very, very imaginative.

باشه؟ یا فقط می تواند بسیار بسیار تخیلی باشد.

My friend is way out there. He's always... His mind is in the skies. He's never thinking

دوست من راهش است او همیشه... ذهنش در آسمان است. او هرگز به واقعیت فکر نمی کند

about reality; he's always dreaming about different things. He's way out there.

. او همیشه در مورد چیزهای مختلف خواب می بیند . او راهی آنجاست

A little bit crazy or a little bit imaginative, depending who you ask.

بسته به اینکه از چه کسی بپرسید، کمی دیوانه یا کمی تخیلی.

And last one: "be on your way".

و مورد آخر: "در راه باش".

If you go... This is a bit more formal, but if you go somewhere

اگه بری... این یه ذره رسمی تره، ولی اگه جایی بری

and, like, you go to a restaurant, and you and your friends are speaking a little bit

و مثلا بری رستوران و خودت و دوستانت

too loudly, the manager will come and say:

کمی بلند حرف بزنی، مدیر

"Excuse me, could you please be on your way?

میاد و میگه: ببخشید. من، لطفا می توانید در راه

Could you please leave?" Okay? So: "be on your way", leave.

باشید؟ باشه؟ پس: «در راه باش»، برو.

But if I call my friend and I say: "Hey, I'm on my way" means I'm now coming to you or to your house.

اما اگر به دوستم زنگ بزنم و بگویم: "هی، من در راه هستم" یعنی الان دارم به سمت شما یا خانه شما می آیم.

"Be on your way", leave. "Be on my way", I'm coming over. Okay?

"در راه باش"، برو. "در راه من باش"، دارم می آیم. باشه؟

So, I hope you enjoyed some of these expressions. Very common. You will hear them regularly;

بنابراین، امیدوارم از برخی از این عبارات لذت برده باشید. بسیار شایع. آنها را به طور منظم خواهید شنید.

movies, talking to people on the street, books, newspapers, etc.

فیلم، صحبت با مردم در خیابان، کتاب، روزنامه و غیره.

If you want to find out if you understood them correctly, go to www.engvid.com.

اگر می خواهید بدانید که آیا آنها را به درستی متوجه شده اید، به www.engvid.com مراجعه کنید.

There's a quiz there that you can try your knowledge of these.

یک مسابقه در آنجا وجود دارد که می توانید دانش خود را در مورد آنها امتحان کنید.

Ask me any questions you like in the forum.

هر سوالی که دوست دارید در انجمن بپرسید.

And please subscribe to my YouTube channel and visit me again soon.

و لطفا در کانال یوتیوب من مشترک شوید و به زودی دوباره به من سر بزنید.

Bye.

خدا حافظ.