6 UNCOMMON uses of COMMON English words

Hi.

سلام.

I'm Adam.

من آدام هستم.

Welcome to www.engvid.com.

به www.engvid.com خوش آمدید.

In today's lesson, I want to talk to you about six words that all of you already know; they're

در درس امروز، می خواهم در مورد شش کلمه ای که همه شما قبلاً می دانید با شما صحبت کنم. آنها

very common, very easy words, but I'm going to show you the uncommon uses for these words.

کلمات بسیار رایج و بسیار آسانی هستند، اما من قصد دارم کاربردهای غیر معمول این کلمات را به شما نشان دهم.

Now, the reason you want to know uncommon uses of words is: A) to sound more like a

اکنون، دلیل اینکه می‌خواهید کاربردهای غیرمعمول کلمات را بدانید این است: الف) بیشتر شبیه یک

native speaker who will use these words regularly, and B) they will actually help you get a better

گویشور بومی به نظر می‌رسد که به طور منظم از این کلمات استفاده می‌کند، و ب) آنها در واقع به شما کمک می‌کنند دامنه واژگان بهتری به دست آورید

vocabulary range; more variety to your speech, to your writing, and when you read you'll

. تنوع بیشتری در گفتار ، نوشتار شما وجود دارد، و وقتی می خوانید می

be able to understand these better.

توانید این موارد را بهتر درک کنید.

So, let's look at these.

بنابراین، بیایید به اینها نگاه کنیم.

"Down".

"پایین".

We're going to start with the word "down".

ما با کلمه "پایین" شروع می کنیم.

Now, obviously everybody knows "down" is, you know, down there.

اکنون، بدیهی است که همه می دانند که "پایین" همان پایین است.

Up, down.

بالا پایین.

That's the preposition.

حرف اضافه همین است.

Do you know that "down" can also be a verb?

آیا می دانید که "پایین" نیز می تواند یک فعل باشد؟

For example, you can down a drink, you can down a plane.

به عنوان مثال، شما می توانید یک نوشیدنی را پایین بیاورید، می توانید یک هواپیما را پایین بیاورید.

Now, what does that mean?

حالا معنی اون چیه؟

"Down a drink" basically means have a drink; finish the drink.

«پایین مشروب» در اصل به معنای نوشیدن است. نوشیدنی را تمام کن

If you have a glass of beer, you down it before you leave the bar.

اگر یک لیوان آبجو می خورید، قبل از خروج از بار آن را پایین بیاورید.

"Down a plane" means: "Pew" or-sorry-I should say like this.

"پایین هواپیما" یعنی: "پیو" یا - ببخشید - باید اینطور بگویم.

Shoot down the plane and bring it down to Earth.

هواپیما را ساقط کنید و به زمین بیاورید.

So, in Canada, for example, I live in Toronto and the hockey team here is...

بنابراین، برای مثال، در کانادا، من در تورنتو زندگی می کنم و تیم هاکی اینجا است...

You know, it's starting to be a little bit better now.

می دانید، اکنون کمی بهتر شده است.

But if I want to go watch a hockey game, the drinks and the food at the... at the arena

اما اگر بخواهم به تماشای یک بازی هاکی بروم، نوشیدنی ها و غذای... در

are very, very expensive.

ورزشگاه بسیار بسیار گران است.

So what a lot of people do - we go to a bar, we down a few beers at the bar, and then we

بنابراین کاری که بسیاری از مردم انجام می دهند - ما به یک بار می رویم، چند آبجو در بار می خوریم، و

head to the arena and maybe have one beer over there.

سپس به میدان می رویم و شاید یک آبجو در آنجا بخوریم.

Don't drink if you're not into drinking; if you're underage, you didn't hear any of that.

اگر اهل نوشیدن نیستید، مشروب نخورید. اگر زیر سن هستید، هیچ کدام از آن را نشنیده اید.

Plane.

سطح.

Now, in a lot of countries, you know, there's wars and stuff like that, and in some countries,

در حال حاضر، در بسیاری از کشورها، می دانید، جنگ ها و چیزهایی از این قبیل وجود دارد، و در برخی کشورها

there... the rebels or the local army is a little bit underequipped, and for them a big

، شورشیان یا ارتش محلی اندکی مجهز نیستند، و برای آنها یک

victory is gotten simply by downing an enemy airplane.

پیروزی بزرگ به سادگی با سرنگونی بدست می آید. یک هواپیمای دشمن

So if they're able to down a plane from the enemy, they're very happy about it, even though

بنابراین اگر آنها بتوانند یک هواپیما را از دشمن سرنگون کنند، از این بابت بسیار خوشحال می شوند، حتی

it doesn't really help that much.

اگر واقعاً کمک چندانی به آنها نمی کند.

So, "down", bring down, or take down a drink.

بنابراین، "پایین"، پایین بیاورید، یا یک نوشیدنی را پایین بیاورید.

"Foot".

"پا".

Now, the foot, you know the two things at the bottom of your body, here.

حالا، پا، شما دو چیز را در پایین بدن خود می دانید، اینجا.

Most people know them as a noun; the two things there, but we can also use "foot" as a verb.

اکثر مردم آنها را به عنوان یک اسم می شناسند. دو چیز وجود دارد، اما ما همچنین می توانیم از "foot" به عنوان یک فعل استفاده کنیم.

"To foot the bill", or "to foot the cost", or "to foot the expenses" means pay for or

«پرداخت قبض» یا «پرداخت هزینه» یا «تأمین مخارج» به معنای پرداختن یا

cover the expenses of something.

تأمین مخارج چیزی است.

So, if I go away on a business trip, I expect that my company will foot the expenses; hotel,

بنابراین، اگر به یک سفر کاری بروم، انتظار دارم که شرکت من هزینه ها را تامین کند. هتل،

flight, food, etc.

پرواز، غذا و

"Foot it".

غیره.

"To foot" basically means to walk.

«پا» در اصل به معنای راه رفتن است.

So, if you're driving around and you...

بنابراین، اگر در حال رانندگی در اطراف هستید و ...

Your car breaks down and you're in the middle of nowhere, and there's nobody to call and

ماشین شما خراب می شود و در میانه راه هستید، و کسی نیست که زنگ

there's no, you know, a bus, or a taxi, or anything - you're basically going to have

بزند، اتوبوس، تاکسی یا هر چیز دیگری نیست. اساساً باید

to foot it to the next town to call a tow truck to go get your car.

آن را به شهر بعدی برسانید تا با یک یدک‌کش تماس بگیرید تا ماشین شما را بیاورید.

"To foot it" - to walk.

«پا گذاشتن» - راه رفتن.

"Break".

"زنگ تفريح".

Now, "break" actually has many meanings.

حالا «شکستن» در واقع معانی زیادی دارد.

You know "break", like break the glass, break...

میدونی "شکستن"، مثل شکستن شیشه، شکستن...

Break something.

چیزی بشکن.

Anyways, shattered in pieces.

به هر حال تکه تکه شده

Or "to brake" means to slow down in the car.

یا «ترمز کردن» به معنای کم کردن سرعت در خودرو است.

I want to talk to you about other ones.

من می خواهم در مورد موارد دیگر با شما صحبت کنم.

"To be broke".

"شکستن".

Now, notice that I'm using the past tense.

حالا توجه کنید که من از زمان گذشته استفاده می کنم.

I'm not using "break"; I'm using the past tense "broke", but here, this is an adjective.

من از "شکستن" استفاده نمی کنم. من از زمان گذشته "شکست" استفاده می کنم، اما اینجا، این یک صفت است.

What does it mean "to be broke"?

"شکستن" به چه معناست؟

It basically means to have no money.

در اصل به معنای نداشتن پول است.

You open...

باز می کنی...

Pull out your pockets, and lint falls out.

جیب هایت را بیرون بیاور، پرزها می ریزند.

No money.

بی پول.

So, Bill who's been out of...

بنابراین، بیل که ...

Out of work for, like, a year is broke and he can't go out to have a drink with us or

بیکار شده است، مثلاً یک سال تعطیل شده است و نمی تواند بیرون برود تا با ما نوشیدنی بنوشد یا

to watch the hockey game because he's broke.

بازی هاکی را تماشا کند، زیرا او از کار افتاده است.

Now, "to break the bank"...

حالا، "برای شکستن بانک" ...

If something breaks the bank it means it's overly expensive.

اگر چیزی بانک را شکست، به این معنی است که بیش از حد گران است.

If you actually spend the money on it or if you invest in it, you will become broke.

اگر واقعاً پول را برای آن خرج کنید یا در آن سرمایه گذاری کنید، از بین خواهید رفت.

So, a lot of companies, they want to invest in innovative, new things for their company-equipment

بنابراین، بسیاری از شرکت‌ها می‌خواهند روی چیزهای نوآورانه و جدید برای شرکتشان سرمایه‌گذاری کنند - تجهیزات

or technology-but they don't want this investment to break the bank; basically cost so much

یا فناوری - اما آنها نمی‌خواهند که این سرمایه‌گذاری بانکی را خراب کند. اساسا آنقدر هزینه دارد

that the whole company falls apart.

که کل شرکت از هم می پاشد.

But at the same time, if you invest in something properly or not, the investment in that thing

اما در عین حال، اگر روی چیزی به درستی سرمایه‌گذاری کنید یا نه، سرمایه‌گذاری در آن چیز

could make or break the company.

می‌تواند باعث شکست یا شکست شرکت شود.

"Make or break".

"بساز یا خراب کن".

"Make" means you will become very successful; "break" means you will fail miserably and

"ساخت" به این معنی است که شما بسیار موفق خواهید شد. "شکستن" به این معنی است که شما به طرز سختی شکست می خورید و

fall apart.

از هم می پاشید.

"Make or break", this is a common expression.

"ساخت یا شکست" این یک عبارت رایج است.

Okay?

باشه؟

It goes together.

با هم می رود.

Something will make or break something else.

چیزی چیز دیگری را می سازد یا می شکند.

Okay?

باشه؟

So, a lot of you are thinking that you want to go to university.

بنابراین، بسیاری از شما به این فکر می کنید که می خواهید به دانشگاه بروید.

Keep in mind that you need high scores, you need a good letter, application letter, etc.

به خاطر داشته باشید که شما به نمرات بالا نیاز دارید، به یک نامه خوب، نامه درخواست و غیره نیاز

But no one piece of the application will make or break you.

دارید.

Everything together will make the difference.

همه چیز با هم تفاوت را ایجاد خواهد کرد.

Okay?

باشه؟

So don't stress out too much about any one particular thing.

پس زیاد روی یک چیز خاص استرس نداشته باشید .

Okay?

باشه؟

So, here are three; let's look at three more.

بنابراین، در اینجا سه ​​هستند. بیایید به سه مورد دیگر نگاه کنیم.

Okay, so now we have three other words we're going to look at.

خوب، پس اکنون سه کلمه دیگر داریم که می خواهیم بررسی کنیم.

The first one is: "mum".

اولین مورد این است: "مامان".

Now, for a lot of you, you're thinking: "Oh, like, mother, right?

حالا، برای خیلی از شما، دارید فکر می کنید: "اوه، مثل مادر، درست است؟

Like, mom."

مثل مامان."

Well, the British say: "Mum"; the Canadians and Americans...

خوب، انگلیسی ها می گویند: "مامان"; کانادایی ها و آمریکایی ها...

North...

شمالی...

United States people say: "Mom".

مردم ایالات متحده می گویند: "مامان".

They sound very similar, but if you pay attention, you can actually hear the difference between

آنها بسیار شبیه به نظر می رسند، اما اگر دقت کنید، در واقع می توانید تفاوت بین

"mom" and "mum".

"مامان" و "مامان" را بشنوید.

But "mum" also means silent.

اما «مامان» به معنای ساکت هم هست.

So: "Keep mum" means: "Don't say anything.

پس: "مامان نگه دار" یعنی: "چیزی نگو،

Be quiet.

ساکت

Keep silent.

باش، سکوت

Don't say anything to anybody."

کن، به کسی چیزی نگو."

Or: "Mum's the word".

یا: «کلمه مامان».

This is an expression, it means: "Don't tell anybody.

این یک تعبیر است، یعنی: "به کسی نگو،

Keep it a secret."

آن را مخفی نگه دار."

Right?

درست؟

So, I tell my friends something that happened to me last night, but I say: "Just keep...

بنابراین، به دوستانم چیزی را که دیشب برایم اتفاق افتاد می‌گویم، اما می‌گویم: "فقط نگه دار...

Like, don't tell anybody.

لایک، به کسی نگو.

Okay?

باشه؟

I don't want anybody else to know about this", and he responds: "Mum's the word."

نمی‌خواهم کسی در این مورد بداند" و او پاسخ می‌دهد. : "مامان کلمه است."

That's all he needs to say; I understand he won't tell anybody the story.

این تمام چیزی است که او باید بگوید؛ من می دانم که او داستان را برای کسی تعریف نمی کند.

He's going to keep mum.

او قرار است مامان را نگه دارد.

Okay?

باشه؟

"Spot".

"نقطه".

Now, a lot of you know "spot" as to, like, see something.

اکنون، بسیاری از شما «نقطه» را می‌دانید که می‌خواهید چیزی را ببینید.

"Oh, I spotted the dog over there."

"اوه، من سگ را آنجا دیدم."

Or it could be, like, a stain, like there's a spot on the table - you want to clean it

یا ممکن است یک لکه باشد، مثل اینکه یک نقطه روی میز وجود دارد - می خواهید آن را پاک

off.

کنید.

But "spot" also means...

اما «نقطه» هم به معنای ...

Like, when we say: "Can you spot me?"

مثل وقتی می گوییم: «می تونی من رو ببینی؟»

Two meanings for "spot me".

دو معنی برای "من را ببینید".

One: "Lend me".

یک: به من قرض بده.

"Can you spot me $50 until next payday?"

"آیا می توانید 50 دلار من را تا روز پرداخت بعدی ببینید؟"

It means: "Can you lend me $50?

این به این معنی است: "می‌توانی 50 دلار به من قرض بدهی؟

I will pay you back on payday."

من در روز حقوق به تو پس می‌دهم."

But if you're at the gym and you want to do some heavy lifting; you want to do some bench

اما اگر در باشگاه هستید و می خواهید وزنه برداری کنید. می خواهید چند پرس نیمکتی انجام دهید

presses, but you're worried that the bar will just fall on your chest and maybe kill you.

، اما نگران هستید که میله روی سینه شما بیفتد و شاید شما را بکشد.

Right?

درست؟

So, you don't want that to happen.

بنابراین، شما نمی خواهید این اتفاق بیفتد.

So, you ask your friend: "Can you spot me?"

بنابراین، از دوست خود می‌پرسید: "می‌توانی مرا ببینی؟"

So, he will stand over the bench, and he will have his hands just in case you can't lift

بنابراین، او بالای نیمکت می ایستد و اگر نتوانید

it, and he will help you lift it up.

آن را بلند کنید، دستانش را خواهد داشت و به شما کمک می کند تا آن را بلند کنید.

So, that's "spot".

بنابراین، آن "نقطه" است.

Okay?

باشه؟

"Own".

"مالک".

Now, of course, everybody knows "own", like: "I own a house.

اکنون، البته، همه «مالک» را می‌دانند، مانند: «من صاحب یک خانه

I own a car.

هستم، یک ماشین

I own a casino somewhere in Atlantic City."

دارم. من یک کازینو در جایی در آتلانتیک سیتی دارم».

So, "own" - possess.

بنابراین، "خود" - دارای.

But: "own to" and "own up to", these are both phrasal verbs, of course.

اما: «داشتن به» و «داشتن تا»، البته این هر دو فعل عبارتی هستند.

"Own to" basically means take responsibility for.

"مالک به" اساساً به معنای مسئولیت پذیری است .

Okay?

باشه؟

"Own up to" means admit.

«ملک تا» یعنی اعتراف کردن.

Also means take responsibility for.

همچنین به معنای مسئولیت پذیری است.

So, you "own", but you don't have to use the "to".

بنابراین، شما "مالک" هستید، اما مجبور نیستید از "به" استفاده کنید.

You can own your mistake, and you can own to the fact that you made a mistake.

شما می توانید مالک اشتباه خود باشید و می توانید به این حقیقت که اشتباه کرده اید، مالکیت داشته باشید.

So: "own" - take responsibility, say that you will fix it, and do whatever you need

بنابراین: "خود" - مسئولیت را بر عهده بگیرید، بگویید که آن را درست می کنید، و هر کاری که لازم

to do.

است انجام دهید.

"Own up to" - admit that you made the mistake, and then hopefully help everybody fix it.

"تصویر به" - بپذیرید که اشتباه را مرتکب شده اید، و سپس امیدوارم به همه کمک کنید تا آن را برطرف کنند.

Now, if you "own somebody"...

حالا اگر شما "مالک کسی هستید"...

This is mostly slang.

این بیشتر عامیانه است.

Mostly you'll hear it in sports situations.

بیشتر آن را در موقعیت های ورزشی خواهید شنید.

If we're playing basketball, and it's like 20 points for me and two points for you, then

اگر ما بسکتبال بازی می کنیم و برای من 20 امتیاز و برای تو دو امتیاز است، پس

I own you.

من مالک تو هستم.

"I own you!"

"من صاحب تو هستم!"

I say it like that, right?

اینطوری میگم درسته؟

I have to be angry when I say it.

وقتی می گویم باید عصبانی باشم.

"To own somebody" - to dominate; to be better than; to have full control over.

"داشتن کسی" - تسلط داشتن. بهتر بودن از؛ برای داشتن کنترل کامل

So, some people think that in the elections one candidate will own the other candidate;

بنابراین، برخی فکر می کنند که در انتخابات یکی از نامزدها مالک نامزد دیگر می شود.

maybe not.

شاید نه.

If it's close, it's a fight; if it's a bad beating, then one owns the other.

اگر نزدیک باشد، دعوا است. اگر ضرب و شتم بد است، پس یکی مالک دیگری است.

You can say about teams, you can say about individuals as well.

می توانید در مورد تیم ها بگویید، در مورد افراد نیز می توانید بگویید .

Okay?

باشه؟

So, keep all these words in mind.

بنابراین، تمام این کلمات را در ذهن داشته باشید.

They're used in everyday speech by native speakers.

آنها در گفتار روزمره توسط افراد بومی استفاده می شوند.

You will hear these all the time; you'll see them in movies, TV shows, etc.

شما همیشه اینها را خواهید شنید. شما آنها را در فیلم ها، برنامه های تلویزیونی و غیره خواهید دید.

And if you're not sure about any of them, please go to www.engvid.com, and you can ask

و اگر در مورد هیچ یک از آنها مطمئن نیستید، لطفاً به www.engvid.com بروید و می توانید

me any question there you like.

هر سؤالی را که دوست دارید از من بپرسید.

There's also a quiz that you can take and practice your knowledge of these words.

همچنین آزمونی وجود دارد که می توانید در آن شرکت کنید و دانش خود را در مورد این کلمات تمرین کنید.

And, of course, if you like this video, subscribe to my YouTube channel.

و البته اگر از این ویدیو خوشتان آمد، کانال یوتیوب من را سابسکرایب کنید.

Don't forget to come back again and watch a lot more interesting videos, be more like

فراموش نکنید که دوباره برگردید و ویدیوهای جالب بسیار بیشتری تماشا کنید، بیشتر شبیه

a native speaker, and I'll see you soon.

یک زبان مادری باشید و به زودی شما را خواهم دید.

Bye.

خدا حافظ.