English Vocabulary: sometimes, sometime, some time, always, all ways

Hi again. Welcome back to www.engvid.com. I'm Adam. Today, I'm going to talk to you

سلام دوباره به www.engvid.com بازگردید. من آدام هستم. امروز، من قصد دارم با شما

about something that is a little bit tricky, that makes English a little bit confusing.

در مورد چیزی صحبت کنم که کمی مشکل است، که انگلیسی را کمی گیج کننده می کند.

I'm going to ask you to listen to nothing. Now, what do I mean? We're going to look at

من از شما می خواهم به هیچ چیز گوش ندهید. حالا منظورم چیه؟ ما در اینجا به

some words here that can be said differently, written differently for sure, with different

برخی از کلمات نگاه خواهیم کرد که می توانند متفاوت گفته شوند، مطمئناً متفاوت نوشته شوند، با

meanings, okay? "Sometimes", "sometime", "sometime", "always", "always", okay? So, these are the

معانی متفاوت، خوب؟ "گاهی"، "گاهی"، "گاهی"، "همیشه"، "همیشه"، باشه؟ بنابراین، اینها کلماتی هستند که

words we're looking at. What I'm asking you to listen to, especially, is the blank space

ما به آنها نگاه می کنیم. چیزی که من از شما می خواهم به آن گوش دهید، به خصوص، آیا فضای خالی

between two words that change the meaning of the word, okay? So, we're looking at "sometimes",

بین دو کلمه که معنی کلمه را تغییر می دهد، مشکلی ندارد؟ بنابراین، ما به "گاهی"،

"sometime", "sometime", "always", "always". Do you hear that little pause between? You'll

"گاهی"، "گاهی"، "همیشه"، "همیشه" نگاه می کنیم. آیا آن مکث کوچک را می شنوید؟

get used to it. Let's look at the meanings of all of these words. What is "sometimes"?

بهش عادت میکنی. بیایید به معانی همه این کلمات نگاه کنیم. "گاهی" چیست؟

"Sometimes" is an adverb. Sometimes, we call it an adverb of frequency. It means how often

"گاهی" یک قید است. گاهی اوقات، ما آن را قید فراوانی می نامیم. یعنی هر چند

you do something. So, for example, I sometimes play tennis, or sometimes I play tennis. Not

وقت یکبار کاری را انجام می دهید. مثلا من گاهی تنیس بازی می کنم یا گاهی تنیس بازی می کنم. نه

every day, maybe not every week, but sometimes yes, sometimes no. It's kind of regular, etc.

هر روز، شاید نه هر هفته، اما گاهی بله، گاهی نه. یک جورهایی معمولی است و غیره

"Sometime". Now, this has two meanings. First, notice there's no "s" at the end. That's how

"گاهی". حالا این دو معنا دارد. اول، توجه کنید که هیچ "s" در پایان وجود ندارد. اینگونه

you know it's a different word. This always has an "s". So, two ways to use this. "Sometime",

می دانید که این کلمه متفاوت است. این همیشه یک "s" دارد. بنابراین، دو راه برای استفاده از این. "گاهی"،

we can talk about a time in the future, okay? "Sometime next year, I will move to Hawaii."

می توانیم در مورد زمانی در آینده صحبت کنیم، خوب؟ "یکی از سال آینده، من به هاوایی نقل مکان خواهم کرد."

That would be nice. "Sometime next year", I don't know when, but in the future, sometime.

این خوب خواهد بود. "یکی از سال آینده"، نمی دانم چه زمانی، اما در آینده، زمانی.

Another way we can use "sometime" is to talk about an indefinite time. Now, this might

راه دیگری که می توانیم از "گاهی" استفاده کنیم این است که در مورد زمان نامحدود صحبت کنیم. در حال حاضر، این ممکن

sound similar to this one, and it is. The only difference is that you can also talk

است شبیه به این یکی به نظر برسد، و همینطور است. تنها تفاوت این است که شما همچنین می توانید در

about the past, okay? So, sometime last week, my friend came over and didn't even tell me.

مورد گذشته صحبت کنید، خوب؟ بنابراین، هفته گذشته، دوستم آمد و حتی به من چیزی نگفت.

He came back to the city. When? I don't know. Sometime last week. So, I look at the past

به شهر برگشت. چه زمانی؟ من نمی دانم. یه زمانی هفته پیش بنابراین، من به هفته گذشته نگاه می کنم

week, sometime in there. I don't know exactly when. I can also talk about the future, so

، زمانی در آنجا. دقیقا نمیدونم کی من همچنین می توانم در مورد آینده صحبت کنم،

similar ideas, but a little bit different. You can talk about past, you can talk about

ایده های مشابه، اما کمی متفاوت. شما می توانید در مورد گذشته صحبت کنید، شما می توانید در مورد

future different ways. "Sometime" is an amount of time. "I have some time this afternoon

آینده به روش های مختلف صحبت کنید. "گاهی" مقدار زمان است. "امروز بعدازظهر وقت دارم

if you want to go get a drink." For example, if you want to go get a coffee, "I have some

اگر می‌خواهی بروی مشروب بخوری." به عنوان مثال، اگر می خواهید بروید یک قهوه بخورید، "من کمی

free time." You can put the "free" in it, but you don't need to. If you say, "I have

وقت آزاد دارم." شما می توانید "رایگان" را در آن قرار دهید، اما نیازی به این کار ندارید. اگر بگویید "من

some time", it means you are free. It's understood, okay?

کمی وقت دارم" به این معنی است که شما آزاد هستید. فهمیده شد، باشه؟

Now, "always", again, this is another adverb of frequency. "I always breathe." You know

حالا، «همیشه»، دوباره، این یکی دیگر از قیدهای فراوانی است. "من همیشه نفس می کشم." شما می دانید

what I mean? You do too. You're always breathing. I mean, there's lots of things you do always,

منظورم چیست؟ شما هم انجام می دهید. تو همیشه نفس میکشی منظورم این است که کارهای زیادی وجود دارد که همیشه انجام می دهید،

but that's just an easy example. "Always" means "all", "total", "ways", "methods",

اما این فقط یک مثال ساده است. «همیشه» به معنای «همه»، «کل»، «راه‌ها»، «روش‌ها»

or "paths". There's a very famous expression, "All ways lead to Rome." I don't know if you

یا «مسیرها» است. یک عبارت بسیار معروف وجود دارد، "همه راه ها به رم ختم می شود." نمی‌دانم

ever heard that one from way back when, but all the ways, all the methods, all the directions,

تا به حال آن یکی را شنیده‌اید یا نه، اما همه راه‌ها، همه روش‌ها، همه مسیرها،

all the paths, streets, etc., that you can take. Total directions, methods, etc.

همه مسیرها، خیابان‌ها و غیره را که می‌توانید طی کنید. کل جهت‌ها، روش‌ها، و

The easiest way to understand this is to see them used in examples, so let's do that. I'll

غیره. ساده‌ترین راه برای درک این موضوع، استفاده از آنها در مثال‌ها است، پس بیایید این کار را انجام دهیم.

put up a couple of examples. Okay, so we're at a party. We're having fun. It's nice. Everybody

من چند مثال می زنم. خوب، پس ما در یک مهمانی هستیم. داریم خوش میگذرونیم خوبه. همه

likes a party. You have person A, you have person B. "They met for the first time at

مهمانی را دوست دارند. شما شخص A را دارید، شخص B را دارید. "اولین بار در این مهمانی ملاقات کردند

this party." Okay. At the end, person A is about to leave. He's talking to person B.

." باشه. در پایان، شخص A در شرف رفتن است. او با شخص B صحبت می کند.

He says, "It was nice meeting you. Let's go for a drink." Which one do I use? "Sometimes",

او می گوید: "از آشنایی با شما لذت بردم. بیا بریم نوشیدنی." از کدام یک استفاده کنم؟ "گاهی"،

"sometime", "sometime". Can you guess? "Let's go for a drink." Future, right? So, "sometime".

"گاهی"، "گاهی". میتونی حدس بزنی؟ "بیا بریم یه نوشیدنی بخوریم." آینده، درست است؟ بنابراین، "گاهی".

Now, people often say this. They meet somebody new, they say, "Let's go for a drink." They're

در حال حاضر، مردم اغلب این را می گویند. آنها با یک نفر جدید ملاقات می کنند، می گویند: "بیا بریم نوشیدنی."

just being polite. What happens? Person B, he's very happy, right? Or she's very happy.

فقط مودب بودن چه اتفاقی می افتد؟ شخص B، او بسیار خوشحال است، درست است؟ یا خیلی خوشحاله

"Great. I have this weekend." Do you know what this means? It's a little bubble of something.

"عالی. من این آخر هفته دارم." آیا می دانید این به چه معناست؟ این یک حباب کوچک چیزی است.

She has or he has some time, some free time this weekend. So, person B really wants to

او یا او در این آخر هفته وقت دارد یا وقت آزاد دارد . بنابراین، شخص B واقعاً می‌خواهد

go for a drink with person A. Person A is like, "Oh, that's not what I meant. I was

با شخص A به نوشیدنی برود. شخص A مانند "اوه، منظور من این نبود. من

just being polite." He goes, "Oh, I something go away for the weekend." "Go away" means

فقط مودب بودم." او می گوید: "اوه، من چیزی برای آخر هفته می روم." «برو» یعنی

go out of town or go to the cottage, do whatever. So, not every weekend, this weekend for sure,

برو بیرون شهر یا برو به کلبه، هر کاری بکن. بنابراین، نه هر آخر هفته، این آخر هفته قطعا،

but not every weekend. "Sometimes, I sometimes go away for the weekend." So, this person

اما نه هر آخر هفته. "گاهی اوقات، من گاهی اوقات برای آخر هفته می روم." بنابراین، این شخص

is already making an excuse. "I'll ask my wife and get back to you this week." Seven

در حال حاضر بهانه می آورد. من از همسرم می پرسم و این هفته با شما تماس خواهم گرفت. هفت

days in a week, which day, I don't know, but one of these days. So, again, "sometime".

روز در هفته، کدام روز، نمی دانم، اما یکی از همین روزها. بنابراین، دوباره، "گاهی".

So, there you go. I used all four. Well, I used three, but I used one of them twice.

بنابراین، شما بروید. من از هر چهارتا استفاده کردم خب من از سه تا استفاده کردم ولی یکی دوبار استفاده کردم.

This person really doesn't want to go for a drink with B. This is something people do.

این شخص واقعاً نمی خواهد با B به نوشیدنی برود. این کاری است که مردم انجام می دهند.

It's not very nice, but it happens. Person E doesn't really understand. Here's a little

این خیلی خوب نیست، اما این اتفاق می افتد. شخص E واقعا نمی فهمد. در اینجا یک

bonus quiz question. Is person A going to call person B this week? No, probably not.

سوال مسابقه جایزه کوچک است. آیا شخص A این هفته قرار است با شخص B تماس بگیرد؟ نه، احتمالا نه.

That's not nice. It's life. What can you do about it? But, "sometime", "sometime", "sometimes",

این خوب نیست. این زندگی است. درباره آن چکار میتونید بکنید ؟ اما، "گاهی"، "گاهی"، "گاهی"، "گاهی"،

"sometime". Okay? This is how it's used. If you want more practice, and oh, always and

"گاهی". باشه؟ این نحوه استفاده است. اگر می خواهید تمرین بیشتری داشته باشید، و اوه، همیشه و

always will also be there, www.engvid.com. There's a quiz. You can practice more of this.

همیشه نیز وجود خواهد داشت، www.engvid.com. یک مسابقه وجود دارد. شما می توانید بیشتر از این تمرین کنید.

You can practice "always" and "always". You can ask questions, and you can come back and

می توانید «همیشه» و «همیشه» را تمرین کنید. می‌توانید سؤال بپرسید، و می‌توانید برگردید و

see us again. Thanks.

دوباره ما را ببینید. با تشکر.