12 Common English Expressions for Work

Hi, everybody. Welcome to www.engvid.com. I'm Adam. In today's video, we're going to

سلام به همه. به www.engvid.com خوش آمدید. من آدام هستم. در ویدیوی امروز، ما قصد

look at some business English expressions, but not technical business. We're going to

داریم برخی از عبارات انگلیسی تجاری را بررسی کنیم، اما نه تجاری فنی. ما قصد داریم به

look at business idioms, because remember, even in business, you still have to have some

اصطلاحات تجاری نگاهی بیندازیم، زیرا به یاد داشته باشید، حتی در تجارت، شما هنوز باید

casual conversations, some everyday situations, and when you're talking or dealing with your

مکالمات معمولی، برخی موقعیت های روزمره داشته باشید، و زمانی که با کارکنان خود یا با همکاران خود صحبت می کنید یا با آنها سروکار

own staff or with co-workers, you're still going to be very... You can be very informal

دارید، re still going to be very... شما می توانید هنوز خیلی غیر رسمی باشید

still and use idioms. However, you're not going to use most of these in writing. Some

و از اصطلاحات استفاده کنید. با این حال، شما قصد ندارید از بیشتر این موارد در نوشتن استفاده کنید. برخی

of them you can, and I'll point out which ones, but most of them are a little bit too

از آنها را می توانید، و من به کدام یک اشاره می کنم، اما بیشتر آنها

informal for formal writing.

برای نوشتن رسمی کمی غیر رسمی هستند.

So, let's start with the first one. "To get all of one's ducks in a row." And you can

بنابراین، اجازه دهید با اولین شروع کنیم. "برای به دست آوردن همه اردک های خود را در یک ردیف." و شما می

put "all of" or without the "of", both okay. "Get all one's ducks in a row." Now, "ducks"

توانید "همه" یا بدون "از" را قرار دهید، هر دو خوب است. "همه اردک های یکی را پشت سر هم بیاور." حالا "اردک ها

are like the little animal, but with... I'm not really sure where the expression came

" مانند حیوان کوچک هستند، اما با... من واقعاً مطمئن نیستم که این عبارت از کجا آمده است

from, but I think it's from, like, games where you have to shoot the ducks. If you put all

، اما فکر می کنم از بازی هایی است که باید به اردک ها شلیک کنید. اگر

your ducks in a row, it means you get all the pieces ready so that you can begin doing

همه اردک های خود را در یک ردیف قرار دهید، به این معنی است که تمام قطعات را آماده کرده اید تا بتوانید کاری را شروع

something. So, before you start a project, you want to make sure you get all your ducks

کنید. بنابراین، قبل از شروع یک پروژه، می‌خواهید مطمئن شوید که تمام اردک‌های خود را

in a row. You have your investors, you have the people who are going to work on the project,

پشت سر هم می‌گیرید. شما سرمایه گذاران خود را دارید، افرادی را دارید که قرار است روی پروژه کار کنند، به

you potentially have a client ready to buy whatever it is you're making or the service

طور بالقوه مشتری آماده ای برای خرید هر آنچه که می سازید یا

you're providing, so you have everything ready, and then you actually begin. If you don't

خدماتی که ارائه می دهید را دارید، بنابراین همه چیز را آماده دارید، و سپس شما در واقع شروع شود

have all your ducks in a row, there may be problems down the line or there may be no

اگر همه اردک های خود را پشت سر هم نداشته باشید، ممکن است مشکلاتی پیش بیاید یا ممکن

point in even starting this project because it's not going to go anywhere. So, basically,

است حتی شروع این پروژه فایده ای نداشته باشد زیرا به جایی نمی رسد. بنابراین، اساساً،

get everything ready, have all the pieces in place before you begin something.

همه چیز را آماده کنید، قبل از شروع کاری، همه قطعات را در جای خود قرار دهید.

Now, that is actually very much related to the next idiom, which is "dot the i's and

اکنون، این در واقع بسیار به اصطلاح بعدی مربوط می شود، که عبارت است از "نقاط i و

cross the t's". So, what you're going to do, you're going to dot the i's, make sure there's

عبور از t". بنابراین، کاری که می‌خواهید انجام دهید، i را نقطه‌گذاری می‌کنید، مطمئن شوید که

a dot, and cross the t's. Basically, it means make sure that all the details have been taken

یک نقطه وجود دارد و از t‌ها عبور می‌کنید. اساساً به این معنی است که مطمئن شوید که تمام جزئیات رعایت شده

care of. So, especially when you're talking about paperwork, you want to make sure there

است. بنابراین، به خصوص وقتی در مورد کاغذبازی صحبت می‌کنید، می‌خواهید مطمئن شوید

are no errors, nothing is missing, nothing is misspelled, for example. In a contract,

که هیچ خطایی وجود ندارد، چیزی از دست نمی‌رود، مثلاً هیچ چیزی اشتباه نوشته نشده است. در یک قرارداد،

if you misspell a word and you mean something other than what you intended, it could be

اگر کلمه ای را اشتباه بنویسید و منظور شما چیزی غیر از آنچه در نظر گرفته اید، می تواند

a huge problem. A contract is a legal document, so you want to make sure everything is perfect

مشکل بزرگی باشد. قرارداد یک سند قانونی است، بنابراین قبل از اینکه هر کاری را ادامه دهید، می خواهید مطمئن شوید که همه چیز عالی

and correct before anybody signs, before you go on with whatever business. So, make sure

و درست است قبل از اینکه کسی امضا کند. بنابراین، مطمئن شوید که

all the details, the dots on the i's, the t's are crossed, nothing is missing.

تمام جزئیات، نقاط روی i ، t ها متقاطع هستند، چیزی از دست نرفته است.

Because if you don't do this, if you don't take care of the details and you don't have

زیرا اگر این کار را انجام ندهید، اگر به جزئیات اهمیت ندهید و

all your ducks lined up, you may end up going back to square one. "Back to square one" means

همه اردک های خود را در صف قرار ندهید، ممکن است به نقطه اول برگردید. «بازگشت به نقطه اول» به معنای

back to the beginning. You have to start over. So, if you made mistakes along the way, it

بازگشت به آغاز است. باید از نو شروع کنی بنابراین، اگر در طول مسیر اشتباه کردید

doesn't matter how much work you did, if you have to go back to square one, back to the

، مهم نیست که چقدر کار کرده اید، اگر باید به نقطه اول برگردید، به ابتدا بازگردید تا

beginning to start the whole process from scratch - oh, that's actually a good expression

کل فرآیند را از ابتدا شروع کنید - اوه، این در واقع بیان خوبی است

too. From scratch. From scratch means from nothing. You're starting from complete zero

هم. از ابتدا. از ابتدا یعنی از هیچ. شما از صفر کامل شروع

and you're building your way back up, back to square one, similar to from scratch. So,

می کنید و در حال ساختن مسیر خود به سمت بالا، بازگشت به نقطه اول، مشابه از ابتدا هستید. بنابراین،

that's not a good situation.

این وضعیت خوبی نیست.

Now, when you're doing business, some companies or different companies operate in different

اکنون، زمانی که شما در حال انجام تجارت هستید، برخی از شرکت ها یا شرکت های مختلف به روش های مختلف فعالیت می

ways. Some companies do everything by the book. "By the book" means legally, according

کنند. برخی از شرکت ها همه چیز را با کتاب انجام می دهند. «سوگند به کتاب» یعنی قانوناً،

to the rules, exactly as it's supposed to happen. They follow the standards. Other companies

طبق قوانین، دقیقاً همان طور که قرار است اتفاق بیفتد. استانداردها را رعایت می کنند. سایر شرکت‌ها

cut corners, means they try to take shortcuts or they try to do things to save money. So,

گوشه‌ها را کاهش می‌دهند، یعنی سعی می‌کنند از میان‌برها استفاده کنند یا سعی می‌کنند کارهایی را برای صرفه‌جویی در هزینه انجام دهند. بنابراین،

for example, if we're talking about a building, a lot of builders try to cut corners by using

به عنوان مثال، اگر در مورد یک ساختمان صحبت می کنیم ، بسیاری از سازندگان سعی می کنند با استفاده از

cheaper material, or by not installing certain things, or by hoping that the clients don't

مواد ارزان تر، یا با نصب نکردن برخی چیزها، یا با این امید که مشتریان

really notice that something is broken or not working properly. They're trying to cut

واقعاً متوجه شکسته شدن یا شکسته شدن چیزی نشوند، گوشه ها را کاهش دهند. به خوبی کار نمیکند. آنها سعی می کنند

corners. Usually, this ends up costing everybody more at the end. Doing things by the book

گوشه ها را برش دهند. معمولاً در پایان این کار برای همه هزینه بیشتری دارد. انجام کارها توسط کتاب

might be a little bit more expensive, it might take a little bit longer time, but you will

ممکن است کمی گران‌تر باشد، ممکن است کمی زمان بیشتری طول بکشد، اما

have no problems when the project is finished, when the production is finished.

وقتی پروژه تمام شد، وقتی تولید به پایان رسید، مشکلی نخواهید داشت.

So, again, bad, good to do.

بنابراین، دوباره، بد، خوب است.

Now, to get something off the ground, so especially if you think about, like, startup companies,

اکنون، برای اینکه چیزی از زمین شروع شود، به خصوص اگر به شرکت‌های استارت‌آپی فکر می‌کنید،

but it doesn't have to be any business or any individual who wants to get a business

اما لازم نیست کسب‌وکار یا فردی باشد که می‌خواهد کسب‌وکاری را راه‌اندازی کند

started or to get a project started, he's trying to get it off the ground. "Off the

یا پروژه‌ای را شروع کند، او در تلاش است. تا آن را از روی زمین بردارید «خارج از

ground" means working, right? So, the first thing you need to get a project off the ground

زمین» یعنی کار کردن، درست است؟ بنابراین، اولین چیزی که برای شروع یک پروژه به آن نیاز دارید

is money. So, you get investors, you get people to - the banks maybe even to give you a loan,

، پول است. بنابراین، شما سرمایه‌گذاران را جذب می‌کنید، مردم را وادار می‌کنید - بانک‌ها شاید حتی به شما وام بدهند،

you get all the money so that you can get the project off the ground and get it started,

شما تمام پول را دریافت می‌کنید تا بتوانید پروژه را از زمین شروع کنید و آن را شروع کنید،

get it building towards completion.

آن را به سمت تکمیل پیش ببرید.

If something comes with no strings attached, "strings" basically means conditions. So,

اگر چیزی بدون هیچ رشته‌ای همراه باشد، «رشته» اساساً به معنای شرایط است. بنابراین،

usually, for example, if you go to the bank, they will give you a lot of conditions, there's

معمولاً، برای مثال، اگر به بانک بروید ، شرایط زیادی به شما می دهند،

a lot of strings about getting a loan from a bank. You're paying interest, there's a

در مورد گرفتن وام از بانک، رشته های زیادی وجود دارد . شما در حال پرداخت بهره هستید، یک

deadline, there's a monthly fee, they own - you have to sign over your house or some

ضرب الاجل وجود دارد، یک هزینه ماهانه وجود دارد، آنها مالک هستند - شما باید خانه خود یا نوعی وثیقه را امضا کنید

sort of collateral. If you go to a loan shark and say, "Here's your money", no strings attached

. اگر به سراغ یک کوسه قرضی بروید و بگویید: "این پول توست"، هیچ رشته ای به

except for one. If you don't pay me the money back with 50% interest, I break your legs,

جز یک رشته وصل نیست. اگر پول را با سود 50 درصد به من پس ندهی، من پاهایت را می‌شکنم،

something like that.

همچین چیزی.

In relationships, people often use this expression in relationships. Some people say, you know,

در روابط، افراد اغلب از این عبارت در روابط استفاده می کنند. بعضی ها می گویند، می دانی،

let's just be together. No strings attached means there's no commitment, no conditions,

بیا فقط با هم باشیم. بدون رشته به این معنی است که هیچ تعهدی وجود ندارد، هیچ شرایطی وجود ندارد،

just have fun and when it's over, it's over. Does it work? I don't know. For some people,

فقط لذت ببرید و وقتی تمام شد، تمام می شود. آیا کار می کند؟ من نمی دانم. برای برخی افراد،

yes. For some people, no. There's actually a movie called No Strings Attached, you can

بله. برای برخی افراد، نه. در واقع یک فیلم به نام No Strings Attached وجود دارد، شما می

watch that and decide. But this is a very common expression. When somebody wants you

توانید آن را ببینید و تصمیم بگیرید. اما این یک عبارت بسیار رایج است. وقتی کسی از شما

to do something for them and they say, "No strings attached", remember there's probably

می‌خواهد کاری برای او انجام دهید و می‌گوید: « رشته‌ای متصل نیست»، به یاد داشته باشید که احتمالاً در

some strings attached somewhere.

جایی رشته‌ها وصل شده‌اند.

Think outside the box. Now, this is a very, very important expression. A little bit too

خارج از چارچوب فکر کنید. حال، این یک عبارت بسیار بسیار مهم است. صادقانه بگویم، کمی بیش از حد

popular, to be honest. A lot of people use this expression in their resumes or CVs. They

محبوب است. بسیاری از افراد از این عبارت در رزومه یا رزومه خود استفاده می کنند. آنها

say, "Oh, I'm a very creative person, I like to think outside the box." If you write on

می گویند: "اوه، من یک فرد بسیار خلاق هستم، دوست دارم خارج از چارچوب فکر کنم." اگر در

your resume that you think outside the box, then actually you don't think outside the

رزومه خود بنویسید که خارج از چارچوب فکر می کنید، در واقع شما خارج از چارچوب فکر نمی

box because everybody's writing the same thing. To think outside the box means to think differently.

کنید زیرا همه یک چیز را می نویسند. فکر کردن خارج از چارچوب به معنای متفاوت اندیشیدن است.

To get out of cliché, to get out of the standard, to be very creative or very innovative. A

برای خارج شدن از حالت کلیشه ای، خارج شدن از استاندارد ، بسیار خلاق یا بسیار مبتکر بودن.

box has limits. Outside the box, limitless. So, this is just a key. If you're writing

جعبه محدودیت هایی دارد. خارج از جعبه، بی حد و حصر. بنابراین، این فقط یک کلید است. اگر در حال نوشتن

a resume, don't tell them you think outside the box because every other applicant might

یک رزومه هستید، به آنها نگویید که خارج از چارچوب فکر می کنید زیرا هر متقاضی دیگری ممکن

be saying the same thing.

است همین را بگوید.

Word of mouth. So, the best way to advertise a product is not to spend a lot of money on

دهان به دهان. بنابراین، بهترین راه برای تبلیغ یک محصول این است که پول زیادی برای

ads and promotions, and TV spots, and YouTube spots, and all that. The best way is word

تبلیغات و تبلیغات، و اسپات های تلویزیونی، و اسپات های یوتیوب و همه اینها خرج نکنید. بهترین راه تبلیغات

of mouth. When a happy customer tells his or her friends about your product, and they

دهان به دهان است. وقتی یک مشتری خوشحال به دوستانش درباره محصول شما می گوید، و آنها

tell their friends, and they tell their friends, and your reputation grows, and awareness of

به دوستانشان می گویند، و آنها به دوستانشان می گویند، و شهرت شما افزایش می یابد، و

your product grows as people tell each other, and as one person tells the other, it's called

همانطور که مردم به یکدیگر می گویند و یک نفر به دیگری می گوید، آگاهی از محصول شما افزایش می یابد، به آن

word of mouth. I'm telling you, I'm telling you, and it spreads, and it spreads, and it

دهان به دهان می گویند. من به شما می گویم، به شما می گویم و پخش می شود و پخش می شود و

spreads. Best advertising, and free if you can do it.

گسترش می یابد. بهترین تبلیغات، و اگر بتوانید آن را رایگان انجام دهید.

Let's go cutthroat. When we talk about competition, some companies are very successful because

بیا بریم توهین وقتی در مورد رقابت صحبت می کنیم، برخی از شرکت ها بسیار موفق

they are big, and they can afford to offer cutthroat prices. Cutthroat means like the

هستند، زیرا آنها بزرگ هستند و می توانند قیمت های سنگین ارائه دهند. Cutthroat به معنای

cheapest of the cheap, so that the nearest competitor can't actually compete with them

ارزان‌ترین ارزان‌ترین است، به طوری که نزدیک‌ترین رقیب نمی‌تواند با آنها رقابت کند

because the prices are so low to the customer that if the competition decides to offer the

زیرا قیمت‌ها آنقدر برای مشتری پایین است که اگر رقیب تصمیم بگیرد

same price, they will go out of business. This is how big companies destroy little companies.

همان قیمت را ارائه دهد، از تجارت خارج می‌شوند. اینگونه است که شرکت های بزرگ شرکت های کوچک را نابود می کنند.

They offer customers cutthroat prices, the small companies can't compete, they lose customers,

آنها به مشتریان قیمت های بی کیفیت ارائه می دهند، شرکت های کوچک نمی توانند رقابت کنند، مشتریان خود را از دست می دهند،

they go out of business. And you can also think about cutthroat approaches. Somebody

از تجارت خارج می شوند. و همچنین می توانید در مورد رویکردهای ناخوشایند فکر کنید.

does something in a way that no one else can compete with them, it's very, I guess you

کسی کاری را به گونه ای انجام می دهد که هیچ کس دیگری نمی تواند با او رقابت کند، این بسیار بد است، حدس می زنم شما

could say it's mean, but business people are generally a little bit mean, I think. If you're

می توانید بگویید که این بد است، اما به نظر من، افراد تجاری معمولاً کمی بد هستند. اگر

going to be a successful business person, you have to be a little bit mean to be the

قرار است یک فرد تجاری موفق باشید، باید کمی بدجنس باشید تا

best.

بهترین باشید.

And last one, it takes two to tango. Tango is a type of dance, but you can't dance this

و آخرین مورد، برای تانگو دو نفر لازم است. تانگو یک نوع رقص است، اما شما نمی توانید این رقص را به تنهایی رقصید، برای اجرای این

dance by yourself, you need two people to make this dance work. Just like you need two

رقص به دو نفر نیاز دارید . درست مثل اینکه

people to make certain relationships work. So, a business, for example, a business cannot

برای کار کردن یک رابطه خاص به دو نفر نیاز دارید. بنابراین، یک کسب و کار، به عنوان مثال، یک کسب و کار نمی

succeed without the customer being involved. So, if a business owner or a manager tries

تواند بدون مشارکت مشتری موفق شود. بنابراین، اگر یک صاحب کسب و کار یا یک مدیر سعی کند

to do something because he or she likes it, it doesn't matter. If the customer doesn't

کاری را انجام دهد زیرا آن را دوست دارد، مهم نیست. اگر مشتری آن را

like it, you're going to go out of business, because it takes two to tango. Both sides

دوست نداشته باشد، شما از کار خارج می شوید، زیرا برای تانگو دو نفر نیاز دارند. هر دو طرف

have to enjoy or want to do something in order for it to work.

باید از کاری لذت ببرند یا بخواهند کاری را انجام دهند تا بتواند کار کند.

Also, if - let's say there's an industry where there's really only three big companies. If

همچنین، اگر - فرض کنید صنعتی وجود دارد که در آن واقعاً فقط سه شرکت بزرگ وجود دارد. اگر

I want to push one of the companies out, basically make them go out of business, I'm going to

بخواهم یکی از شرکت ها را بیرون برانم، اساساً آنها را از کار بیاندازم، به

need the help of the second company, because by myself I don't have enough power. And if

کمک شرکت دوم نیاز دارم، زیرا به تنهایی قدرت کافی ندارم. و

the two of them get together, they can take me out. So, I need a partner because it takes

اگر آن دو با هم جمع شوند، می توانند مرا بیرون ببرند. بنابراین، من به یک شریک نیاز دارم زیرا

two to tango, it takes two to get something done. Okay?

برای تانگو دو نفر لازم است، برای انجام کاری دو نفر لازم است. باشه؟

So, there you go. There's some good business expressions for you. Think outside the box,

بنابراین، شما بروید. عبارات تجاری خوبی برای شما وجود دارد. خارج از چارچوب فکر کنید،

word of mouth, get something off the ground, buy the book, cut corners, these are all usable

دهان به دهان، چیزی را از زمین خارج کنید ، کتاب را بخرید، گوشه های آن را برش دهید، اینها همه قابل استفاده هستند

or basically these are the most usable ones in terms of writing. All the rest can be used

یا اساساً اینها از نظر نوشتاری قابل استفاده ترین هستند. بقیه را می توان

in speaking, a bit informal situations. Okay?

در صحبت کردن، موقعیت های کمی غیر رسمی استفاده کرد. باشه؟

If you have any questions about any of these idioms, please go to www.engvid.com. You can

اگر در مورد هر یک از این اصطلاحات سؤالی دارید، لطفاً به www.engvid.com مراجعه کنید. می توانید

ask me in the comments section there. There's also a quiz where you can test your understanding

در قسمت نظرات آنجا از من بپرسید. همچنین یک مسابقه وجود دارد که می توانید درک خود را

of these idioms. And yeah, I hope you liked it, this video. Give me a like if you did.

از این اصطلاحات آزمایش کنید. و بله، امیدوارم این ویدیو را دوست داشته باشید. اگه لایک کردی به منم بزن

Don't forget to subscribe to my channel and ring the bell for notifications of future

فراموش نکنید که در کانال من عضو شوید و زنگ را برای اطلاع رسانی ویدیوهای بعدی به صدا درآورید

videos. And come back soon, I'll give you some more idioms, vocab, grammar tips, etc.

. و به زودی برگرد، من به شما چند اصطلاح دیگر، واژگان، نکات گرامری و

See you. Bye-bye.

غیره می دهم. خداحافظ.