Phrasal Verbs - FALL: fall for, fall in, fall behind, fall through...

721,503 views ・ 2014-11-18

Adam’s English Lessons


لطفا برای پخش فیلم روی زیرنویس انگلیسی زیر دوبار کلیک کنید. زیرنویس های ترجمه شده به صورت ماشینی ترجمه می شوند.

00:01
Hi. Welcome again to www.engvid.com. I'm Adam. In today's lesson, we're going to look at
0
1540
5299
سلام. دوباره به www.engvid.com خوش آمدید. من آدام هستم. در درس امروز، ما دوباره به افعال عبارتی نگاه می کنیم
00:06
phrasal verbs again. I know everybody likes these. I've heard all the comments. So again,
1
6839
6071
. میدونم همه اینا رو دوست دارن من همه نظرات را شنیده ام. بنابراین دوباره
00:12
what are phrasal verbs? Phrasal verbs are a combination of a verb and a preposition
2
12910
6183
، افعال عبارتی چیست؟ افعال عبارتی ترکیبی از یک فعل و یک حرف اضافه هستند
00:19
that together have a very different meaning than the two words by themselves. Today's
3
19119
5671
که با هم معنای بسیار متفاوتی با این دو کلمه دارند.
00:24
phrasal verbs are going to be with the verb "fall". "Fall apart", "fall out", "fall behind",
4
24790
7065
افعال عبارتی امروز قرار است با فعل "سقوط" باشند. "از هم پاشید"، "سقوط بیرون"، "عقب افتادن"،
00:31
"fall for", "fall through", "fall in", "fall in with", "fall back", "fall back on". Different
5
31881
9982
"سقوط برای"، "سقوط از طریق"، "در افتادن"، "در افتادن با"، "عقب افتادن"، "عقب افتادن".
00:41
meanings to "in" and "in with", "back, and "back on". So let's start.
6
41889
4853
معانی مختلف برای "in" و "in with"، "back، و "back on". پس بیایید شروع کنیم.
00:46
"Fall apart" -- two meanings we're going to look at today. The first one is, basically,
7
46768
6272
"Fall Apart" -- دو معنی که امروز می خواهیم به آنها نگاه کنیم. اولی اساساً،
00:53
come apart or disintegrate or break off. So if any of you have ever cooked ribs -- do
8
53040
6350
بیا است. از هم بپاشید یا از هم بپاشید یا بشکنید. بنابراین اگر یکی از شما تا به حال دنده پخته باشد -- آیا
00:59
you like ribs? You know, like, big stack of ribs. Boil them. Put them on the barbecue.
9
59390
4619
دنده را دوست دارید؟ می دانید، دسته بزرگی از دنده ها را می دانید. آنها را بجوشانید. آنها را روی کباب قرار دهید.
01:04
Cook them really, really well. Then, the meat just falls apart, just falls off the bone.
10
64009
6561
آنها را واقعاً خیلی خوب بپزید. سپس ، گوشت فقط از هم می پاشد، فقط از استخوان می افتد.
01:10
Very, very delicious. Another meaning of "fall apart" is to have a nervous breakdown. Excuse
11
70570
6790
خیلی خیلی خوشمزه است. معنی دیگر " از هم پاشیدن" این است که دچار حمله عصبی شوید.
01:17
me. A "nervous breakdown" would be -- when someone has a "nervous breakdown" -- I'm sorry
12
77360
12632
خرابی" -- متاسفم
01:30
-- we say they have "fallen apart". They have lost control of themselves emotionally. So
13
90018
5932
-- ما می گوییم آنها "از هم پاشیده اند". آنها از نظر عاطفی کنترل خود را از دست داده اند. بنابراین
01:35
an example. When does a person fall apart? For example, if I had a girlfriend for a very,
14
95950
4820
یک مثال. چه زمانی یک فرد از هم می پاشد؟ مثلاً اگر من برای مدت طولانی دوست دختر داشتم،
01:40
very long time, and one day she comes home and she says, "Bye. I'm leaving." Maybe I'll
15
100770
6029
خیلی وقت است، و یک روز به خانه می آید و می گوید: "خداحافظ. من می روم." شاید دیوانه شوم. از هم می پاشم
01:46
go crazy. I'll fall apart. I won't be able to work. I won't be able to sleep. I won't
16
106799
3430
. نمی توانم کار کنم. نمی توانم بخوابم. نمی
01:50
be able to do anything. That's not necessarily the way things would happen, but for some
17
110229
4691
توانم کاری انجام دهم. این لزوماً اینطور نیست. اتفاقات ممکن است رخ دهند، اما برای برخی از
01:54
people, that's how it happens. They just fall apart.
18
114920
3239
مردم اینطور است. آنها فقط از هم می پاشند.
01:58
Okay. "Fall out" -- so I'm walking down the street. I'm happy. I'm bouncing around. Something
19
118159
6941
بسیار خوب. "بیافتن بیرون" -- پس من در خیابان راه می روم. خوشحالم. دارم به اطراف می پرم. چیزی
02:05
falls out of my pocket. Basically, it comes out and falls to the ground. That's the very
20
125100
6309
از جیب من می افتد، اصولاً بیرون می آید و روی زمین می افتد، این
02:11
basic term, "fall out". Another meaning for "fall out" is when you have a fight or a quarrel
21
131409
7164
اصطلاح بسیار ابتدایی است، "بیرون افتادن"
02:18
with someone. You talk about something; you get into a disagreement; you fight; and then,
22
138599
4680
. چیزی ؛ با هم اختلاف پیدا می‌کنید؛ دعوا می‌کنید؛ و بعد،
02:23
you don't speak to each other anymore. So basically, you had a "falling out" -- if you
23
143279
4662
دیگر با هم صحبت نمی‌کنید. بنابراین اساساً، شما یک «افتادن» داشتید -
02:27
want the noun of it. A "falling out", a fight. Okay? So a "falling out", a fight. Another
24
147967
8297
اگر اسم آن را می‌خواهید. «افتادن»، یک دعوا. باشه؟ پس یک "درافتادن"، یک دعوا.
02:36
meaning -- a third meaning -- is basically consequences. For example, in a war, there's
25
156290
7149
معنی دیگر -- معنی سوم -- اساساً پیامدها است. برای مثال، در یک جنگ،
02:43
a big bomb dropped somewhere, and then all the fall out -- all the things that fell out
26
163465
4804
یک بمب بزرگ در جایی ریخته می شود، و سپس همه سقوط می کنند - همه چیزهایی که از بین رفتند
02:48
-- then, all the results. "The fall out for this attack was that many people were left
27
168269
5580
-- سپس، همه نتایج او برای این حمله ناامید شد این بود که بسیاری از مردم
02:53
homeless or that many people were killed or that the fight extended." So the "fall out"
28
173849
6042
بی خانمان شدند یا بسیاری از مردم کشته شدند یا جنگ طولانی شد.» بنابراین «افتادن»
02:59
means the result or the consequence of something that happened, usually something bad. And
29
179917
6282
به معنای نتیجه یا پیامد چیزی است که اتفاق افتاده است، معمولاً اتفاق بد. و
03:06
then, the consequences, of course, are also bad.
30
186199
2760
سپس، عواقب ، البته، نیز بد است.
03:08
"Fall behind" -- again, more than one meaning. The first meaning of "fall behind" means to
31
188959
7000
"عقب افتادن" -- دوباره، بیش از یک معنی. معنای اول «عقب افتادن» به
03:16
be a little bit behind. All my friends are walking. I'm walking with my friends. They're
32
196259
3751
معنای کمی عقب ماندن است. همه دوستانم در حال پیاده روی هستند. من با دوستانم قدم می زنم. آنها
03:20
walking fast, and I start to fall behind. So another word is "lag". "Lag" means to be
33
200010
7983
سریع راه می روند و من شروع به عقب افتادن می کنم. پس کلمه دیگر «لگ» است. «لگ» به معنای
03:28
behind, not keep pace with. We also use this when we talk about debts. Like, for example,
34
208019
6700
عقب ماندن است نه همگام شدن. ما همچنین وقتی در مورد بدهی صحبت می کنیم از این استفاده می کنیم.
03:34
you have to pay bills. Every month, the phone company sends you a bill. Then you pay it
35
214719
5541
مثلاً باید قبوض را پرداخت کنید. هر ماه، شرکت تلفن برای شما قبض می فرستد. سپس آن را پرداخت می کنید
03:40
and you pay it. But one month, you missed. So then, the next month, you have to pay the
36
220260
4390
و آن را پرداخت می کنید. اما یک ماه را از دست دادی. بنابراین، ماه بعد، باید
03:44
last month's bill and this month's bill. But you don't have enough money, so you let a
37
224650
4179
قبض ماه گذشته و صورت حساب این ماه را پرداخت کنید. اما شما پول کافی ندارید، بنابراین
03:48
little bit more go. Now, you're starting to fall behind on your payments. Eventually,
38
228829
5640
کمی بیشتر رها می کنید. اکنون، شما شروع به عقب افتادن در پرداخت های خود کرده اید. در نهایت
03:54
the bank will come and take your phone, take your car, take your puppy -- whatever you
39
234469
5010
، بانک می آید و گوشی شما را می گیرد، ماشین شما را می گیرد، توله سگتان را می برد -- هر چه
03:59
have that's worth any money. That's basically "fall behind". Of course, if I drop this here,
40
239479
5510
دارید که ارزش پول را دارد. این اساساً "عقب افتادن" است. البته اگر این را اینجا
04:04
it will fall behind me. But that's too simple.
41
244989
3257
بیاندازم عقب میماند. اما این خیلی ساده است.
04:08
"Fall for" -- a couple of interesting meanings. "Fall for" -- one, when you "fall for something"
42
248272
7331
"سقوط برای" -- چند معنی جالب. "فول برای" -- یکی، وقتی "در مورد چیزی افتادید"
04:15
or "fall for someone" means you basically fall in love. Okay? I went to the bar. I met
43
255629
5531
یا "در مورد کسی افتادید" به این معنی است که اساساً عاشق می شوید. باشه؟ رفتم بار من با
04:21
this girl. I just "fell for" her right then and there. I fell in love. I lost control.
44
261160
4930
این دختر آشنا شدم. من فقط در همان لحظه "به او علاقه مند شدم" . من عاشق شدم. کنترلمو از دست دادم
04:26
I wanted this person. But then, her friend came and told me that for $50, he will give
45
266090
6360
من این شخص را می خواستم. اما بعد، دوستش آمد و به من گفت که در ازای 50 دلار،
04:32
me her phone number. So I gave him $50, and he ran away. I "fell for" his trick. Okay?
46
272450
7172
شماره تلفن او را به من می دهد. بنابراین 50 دلار به او دادم و او فرار کرد. من به حقه او " افتادم ". باشه؟
04:39
So "fall for" means believe something that is not true. Okay? If you are that type of
47
279648
6442
پس «افتادن» به معنای باور به چیزی است که درست نیست. باشه؟ اگر شما از این نوع
04:46
person, you are gullible. I think I spelled that right. I'll have to check that later.
48
286090
5500
افراد هستید، ساده لوح هستید. فکر کنم درست نوشتم بعداً باید آن را بررسی کنم.
04:51
"Fall for" means believe in a trick or believe in something that is not true, or fall in love.
49
291564
6151
«سقوط» یعنی به یک ترفند ایمان داشته باشید یا به چیزی که حقیقت ندارد باور کنید یا عاشق شوید.
04:57
"Fall through" -- "fall through" means when you have a plan or you try to do something,
50
297918
5602
"سقوط از طریق" - "از بین رفتن" به این معنی است که شما برنامه ای دارید یا سعی می کنید کاری را انجام دهید،
05:03
but then at the end, it just didn't work. Your attempt failed, so it "fell through".
51
303520
6000
اما در پایان، آن کار درست انجام نشد. تلاش شما شکست خورد، بنابراین "از بین رفت".
05:09
So last month, I made vacation plans to go to Florida. And then, at the last minute,
52
309520
6660
بنابراین ماه گذشته، من برای تعطیلات برنامه ریزی کردم تا به فلوریدا بروم. و سپس، در آخرین لحظه،
05:16
my boss told me, "No. You have to come into work because there's an emergency. We need
53
316180
3850
رئیسم به من گفت: "نه. تو باید سر کار بیای چون یک وضعیت اضطراری وجود دارد. ما باید
05:20
you to do something." So my plans "fell through" -- fell through the floor, basically, and
54
320030
5903
کاری انجام دهی." بنابراین برنامه‌های من "از بین رفت" -- اساساً از بین رفت و
05:25
didn't come out. Now, if you're walking along the street again and there's a sewer where
55
325959
4601
بیرون نیامد. حالا، اگر دوباره در امتداد خیابان راه می‌روید و فاضلابی وجود دارد
05:30
the water goes in after the rain and you drop your key and they "fall through" the hole
56
330560
5036
که آب بعد از باران وارد آن می‌شود و کلیدتان را رها می‌کنید و آن‌ها از سوراخ «از بین می‌روند»
05:35
-- so "fall through". That's a simple explanation.
57
335622
3783
- پس «از بین بروید». این یک توضیح ساده است.
05:39
"Fall in" -- this is more, like, military. When a drill sergeant says, "Fall in", everybody
58
339600
6194
"سقوط در" -- این بیشتر نظامی است. وقتی یک گروهبان مته می‌گوید: «برو داخل»، همه
05:45
stands in line in a straight line. We all fall in line. It also basically means "get
59
345820
5990
در یک خط مستقیم در صف می‌ایستند. همه ما در صف قرار می گیریم. همچنین اساساً به معنای "دریافت
05:51
with the program" or do what you're supposed to do. In a company, a boss, for example a
60
351810
6313
با برنامه" یا انجام کاری است که قرار است انجام دهید. در یک شرکت، یک رئیس، به عنوان مثال یک
05:58
supervisor, wants all his staff to "fall in line" with the program. He wants everybody
61
358149
4981
سرپرست، از همه کارکنانش می‌خواهد که «در راستای برنامه» قرار بگیرند. او می‌خواهد همه
06:03
to understand and follow what is needed to be done. "Fall in with" -- basically, it's
62
363130
7394
آنچه را که باید انجام شود، بفهمند و دنبال کنند. "در افتادن با" -- اساسا،
06:10
the same idea. It means you follow something, but you do it unintentionally. Okay? So for
63
370550
5590
این همان ایده است. یعنی چیزی را دنبال می کنید، اما ناخواسته آن را انجام می دهید. باشه؟ به
06:16
example, if you fall in with the wrong people, you somehow joined these people that you didn't
64
376140
5600
عنوان مثال، اگر با افراد نامناسبی برخورد کنید، به نوعی به این افراد پیوستید که واقعاً نمی
06:21
really want to, but somehow, it happened. So when you hear about gangs in America, for
65
381740
5430
خواستید، اما به نوعی این اتفاق افتاد. برای مثال، وقتی در مورد باندها در آمریکا می شنوید
06:27
example, a lot of these kids who join gangs basically fell in with these people because
66
387170
6810
، بسیاری از این بچه ها که به باندها می پیوندند اساساً با این افراد درگیر
06:33
that's what was around them, and now, they're part of the gang; they're gangsters. They
67
393980
4000
می شوند زیرا این چیزی است که در اطراف آنها بود و اکنون آنها بخشی از باند هستند. آنها گانگستر هستند آنها
06:37
didn't want to be, but they fell in with the wrong people who pulled them into the gang.
68
397980
5777
نمی خواستند باشند، اما با افراد اشتباهی که آنها را به باند کشاندند، درگیر شدند.
06:44
"Fall back" -- again, I could fall back or backwards -- both okay. "Fall back" and "fall
69
404038
6516
"برگشت" -- دوباره، من می توانم عقب بیفتم یا به عقب -- هر دو خوب است. "بازگشت" و "
06:50
back on" are two different things. "Fall back on" -- for example, I'm a teacher. But if
70
410580
6190
برگشتن" دو چیز متفاوت هستند. " برگرد" -- برای مثال، من یک معلم هستم. اما اگر
06:56
for some reason, I couldn't teach anymore, I also went to chef school. I know how to
71
416770
5302
به دلایلی دیگر نتوانستم تدریس کنم، به مدرسه سرآشپز هم رفتم.
07:02
cook. So I can always fall back on my cooking skills to get a job. So it's like "rely",
72
422098
7202
آشپزی بلدم. بنابراین من همیشه می توانم به مهارت های آشپزی خود بازگردم تا شغلی پیدا کنم. بنابراین مانند "تکیه کردن"،
07:09
"rely on something". I always have a backup, something that I can do if something else
73
429490
5430
"تکیه بر چیزی" است. من همیشه یک نسخه پشتیبان دارم، کاری که اگر چیز دیگری کار نکرد می توانم انجام دهم
07:14
doesn't work. I can fall back on that. "Fall back" also means, like, get behind, for example
74
434920
5730
. من می توانم به آن بازگردم. " بازگشت" همچنین به معنای عقب افتادن است، برای مثال
07:20
in bills, payments, or bills. "I fell back on my payments. I have to catch up now."
75
440650
5708
در صورتحساب ها، پرداخت ها یا صورت حساب ها. "من از پرداخت هایم عقب نشینی کردم. اکنون باید عقب نشینی کنم."
07:26
So there you go. Some phrasal verbs for "fall". By the way, this was a request -- a couple
76
446647
4783
بنابراین شما بروید. برخی از افعال عبارتی برای "سقوط". به هر حال، این یک درخواست بود --
07:31
of requests for this. And that's why we have them here. If you have any questions, please
77
451430
5250
چند درخواست برای این. و به همین دلیل است که ما آنها را در اینجا داریم. اگر سوالی دارید، لطفاً
07:36
ask in the comments section on EngVid. Do the quiz, and I'll see you again soon.
78
456680
4397
در بخش نظرات در EngVid بپرسید. مسابقه را انجام دهید، به زودی دوباره شما را می بینم.
درباره این وب سایت

این سایت ویدیوهای یوتیوب را به شما معرفی می کند که برای یادگیری زبان انگلیسی مفید هستند. دروس انگلیسی را خواهید دید که توسط معلمان درجه یک از سراسر جهان تدریس می شود. روی زیرنویس انگلیسی نمایش داده شده در هر صفحه ویدیو دوبار کلیک کنید تا ویدیو از آنجا پخش شود. زیرنویس‌ها با پخش ویدیو همگام می‌شوند. اگر نظر یا درخواستی دارید، لطفا با استفاده از این فرم تماس با ما تماس بگیرید.

https://forms.gle/WvT1wiN1qDtmnspy7