English Vocabulary: Learn 15 words with the prefix OVER-

Hi.

سلام.

Welcome to www.engvid.com.

به www.engvid.com خوش آمدید.

I'm Adam.

من آدام هستم.

In today's video we're going to look at a bit of grammar/vocab; and more specifically,

در ویدیوی امروز ما قصد داریم کمی گرامر/واژگان را بررسی کنیم. و به طور خاص تر،

we're going to look at the prefix "over".

ما قصد داریم به پیشوند "over" نگاه کنیم.

Now, I made a previous video and I looked at the word "under".

الان یه ویدیو قبلی درست کردم و به کلمه زیر نگاه کردم.

These kind of go together; you don't need to watch one to understand this one; but if

اینها با هم می روند. برای درک این موضوع نیازی به تماشای آن نیست. اما اگر

you like this video, then you can watch the other one, get both sides of the equation

این ویدیو را دوست دارید، می توانید ویدیوی دیگر را تماشا کنید، هر دو طرف معادله را

as it were - "over" and "under".

همانطور که بودید - "بیش از" و "زیر" دریافت کنید.

So, what we're going to look at is the word "over".

بنابراین، آنچه که ما قصد داریم به آن نگاه کنیم، کلمه "بیشتر" است.

Now, the word "over" is a preposition.

حال، کلمه "بیش از" یک حرف اضافه است.

Okay?

باشه؟

And it means more than or too much; or more commonly when we're talking about position

و به معنای بیشتر یا بیش از حد است; یا معمولاً وقتی در مورد موقعیت

or location, it's like above.

یا موقعیت مکانی صحبت می کنیم، مانند بالا است.

So, it's over something; "above" and "over" are a little bit different.

بنابراین، آن را بیش از چیزی. "بالا" و "بالا " کمی متفاوت هستند.

There's a separate video for that as well.

یک ویدیوی جداگانه برای آن نیز وجود دارد.

So, what we're going to look at is what happens when we join the word "over" with another

بنابراین، آنچه که ما قصد داریم به آن نگاه کنیم این است که وقتی کلمه "over" را با کلمه دیگری بپیوندیم چه اتفاقی می افتد

word.

.

In most cases, you can probably guess the meaning just by taking the word "over" and

در بیشتر موارد، احتمالاً می توانید فقط با برداشتن کلمه "over" و

the second word, and understand that they go together.

کلمه دوم معنی را حدس بزنید و بفهمید که آنها با هم هستند.

For example, "overachieve".

به عنوان مثال، "بیش از حد".

If you "overachieve" means you're completing or achieving more than what is expected or

اگر شما "بیش از حد" به این معنی است که شما در حال تکمیل یا دستیابی بیش از آنچه انتظار می رود یا

more than what is standard.

بیشتر از آنچه استاندارد است دارید.

But sometimes you're going to get words that are joined with "over" that you can't really

اما گاهی اوقات کلماتی را دریافت می کنید که با "over" به هم پیوسته اند که واقعاً نمی توانید

guess because they don't mean what the two parts mean.

حدس بزنید زیرا آنها به معنای معنای دو قسمت نیستند.

For example, "overtake".

به عنوان مثال، "سبقت".

Now, if you think about "take over" as the phrasal verb, "to take over" means to assume

حال، اگر در مورد "تسلط گرفتن" به عنوان فعل عبارتی فکر کنید، "to take over" به معنای به دست

the position of.

گرفتن موقعیت است.

So, the... or the company's president is retiring, and somebody else will take over; somebody

بنابراین، رئیس ... یا رئیس شرکت بازنشسته می شود و شخص دیگری مسئولیت را بر عهده می گیرد. شخص

else will become the president and take over that position.

دیگری رئیس جمهور می شود و آن سمت را بر عهده می گیرد.

But "overtake" has a different meaning.

اما «سبقت» معنای دیگری دارد.

If you "overtake" someone, it means you pass them.

اگر از کسی «سبقت بگیرید» به این معنی است که از او عبور کرده اید.

So, for example, if there's a race and somebody's in the lead, and somebody else comes from

بنابراین، برای مثال، اگر یک مسابقه وجود داشته باشد و کسی پیشتاز باشد، و شخص دیگری از

behind and overtakes - means they pass them; they take the lead instead.

پشت بیاید و سبقت بگیرد - یعنی آنها از آنها عبور می کنند. آنها در عوض رهبری را بر عهده می گیرند.

So that's what "overtake" means.

پس معنای «سبقت» همین است.

So, you can't exactly guess by looking at the two words separately.

بنابراین، با نگاه کردن به دو کلمه به طور جداگانه نمی توانید دقیقاً حدس بزنید.

So we're going to look at a bunch of verbs, and we're going to look at a couple of adjectives

بنابراین ما به یک دسته از افعال نگاه خواهیم کرد، و همچنین به چند صفت

and nouns as well.

و اسم نیز نگاه خواهیم کرد.

So, "overcome".

بنابراین، "غلبه کنید".

So, again, no relation between "take" or "come" to somebody's house, for example.

بنابراین، باز هم هیچ رابطه ای بین «برداشتن» یا «بیا» به خانه کسی، مثلاً، وجود ندارد.

If you "overcome" something, it means that you are able to successfully get over an obstacle

اگر بر چیزی "غلبه کنید" به این معنی است که می توانید با موفقیت از یک مانع

or a difficulty.

یا مشکل عبور کنید.

So, if you have some trouble, let's say with your English, and you watch engVid videos

بنابراین، اگر مشکلی دارید، مثلاً با زبان انگلیسی خود، و به طور منظم ویدیوهای engVid را تماشا

on a regular basis, you will overcome this problem, and you will be a fluent English

می کنید، بر این مشکل غلبه خواهید کرد و امیدوارم خیلی زود انگلیسی مسلط شوید

speaker very soon I hope.

.

Okay?

باشه؟

So keep working hard and you will overcome this difficulty.

پس سخت کار کنید و بر این سختی غلبه خواهید کرد .

"Overestimate".

"بیش از حد برآورد کردن".

So, again, we looked at "underestimate"; now we're looking at "overestimate".

بنابراین، ما دوباره به "دست کم گرفتن" نگاه کردیم. اکنون ما به "بیش از حد برآورد کردن" نگاه می کنیم.

When you think about something in terms of its size, or its strength, or its value, if

وقتی به چیزی از نظر اندازه، یا قدرت یا ارزشش فکر

you overestimate, you think it is more than it actually is.

می کنید، اگر بیش از حد تخمین بزنید، فکر می کنید بیشتر از چیزی است که هست.

Right?

درست؟

So that's why we have the more than.

بنابراین به همین دلیل است که ما بیشتر از.

If I overestimate the value of a ring, for example... if I get a ring, a gold and diamond

اگر ارزش یک حلقه را بیش از حد تخمین بزنم، مثلاً... اگر یک انگشتر، یک انگشتر طلا و الماس

ring, and I think: "Wow, this is really beautiful.

بگیرم، و فکر کنم: "وای، این واقعاً زیباست

It must be, like, $10,000."

. باید 10000 دلار باشد."

But actually it's 5,000, so I way overestimated its value.

اما در واقع 5000 است، بنابراین من ارزش آن را بیش از حد تخمین زدم .

Okay?

باشه؟

I thought its value way more than it is.

فکر کردم ارزشش خیلی بیشتر از اون چیزیه که هست.

So it's a bit of a bad guess to the over side, rather than the under side.

بنابراین این حدس نسبت به سمت بالا کمی بد است تا سمت پایین.

"Overhaul".

"تعمیرات اساسی".

"Haul"...

«حمل کردن»...

"To haul" something means to carry, but "to overhaul" is a completely different meaning.

«کشیدن» چیزی به معنای حمل کردن است، اما « تعمیر اساسی» معنایی کاملاً متفاوت است.

When we're looking at a piece of machinery, for example, a car engine-okay?-and we overhaul

وقتی به یک ماشین آلات نگاه می کنیم، به عنوان مثال، یک موتور ماشین - خوب است؟ - و آن را تعمیر اساسی می

it, it means we completely take it apart, and we replace all the pieces and rebuild

کنیم، به این معنی است که آن را کاملاً جدا می کنیم و همه قطعات را جایگزین می کنیم و دوباره

it to make it like new.

می سازیم تا شبیه نو شود.

So we fix something completely; we overhaul it.

بنابراین ما چیزی را به طور کامل اصلاح می کنیم. ما آن را تعمیر اساسی می کنیم

In business, a new manager comes to the office and he wants to overhaul the processes - means

در تجارت، یک مدیر جدید به دفتر می آید و می خواهد فرآیندها را اصلاح کند - یعنی

he wants to change everything, he wants to break them all apart, and build brand new

می خواهد همه چیز را تغییر دهد، می خواهد همه آنها را از هم جدا کند و برای مثال

processes for the office to increase productivity, for example.

، فرآیندهای کاملاً جدیدی را برای دفتر ایجاد کند تا بهره وری را افزایش دهد .

If you "overhear" something, it's like "hear", but "overhear", it doesn't mean you hear too

اگر چیزی را «بیشنوایی» می‌شنوید، مثل «شنیدن» است، اما «بیشنوایی» به این معنا نیست که زیاد می‌شنوید

much; it means you heard a conversation that you weren't supposed to hear.

. یعنی شما مکالمه ای را شنیده اید که قرار نبود آن را بشنوید.

So, two people over there are speaking and they're speaking a little bit loudly, so you

بنابراین، دو نفر در آنجا صحبت می کنند و کمی با صدای بلند صحبت می کنند، بنابراین شما

can overhear; you can actually hear what they're saying.

می توانید گوش فرا دهید. شما واقعا می توانید بشنوید که آنها چه می گویند.

So, nothing to do with above or too much; it's more like they're speaking too loudly

بنابراین، هیچ ربطی به بالا یا بیش از حد ندارد. بیشتر شبیه این است که آنها خیلی بلند صحبت می کنند

and that's why you can hear them.

و به همین دلیل است که می توانید آنها را بشنوید.

Okay?

باشه؟

"Overlook".

"نگاه".

Now, if you say: "Look over" it means, you know, you study something, you look over the

حالا، اگر بگویید: «نگاه کن» یعنی می‌دانی، چیزی را مطالعه می‌کنی، به واقعیت‌ها نگاه می‌کنی

facts, make sure everything's okay.

، مطمئن شوی همه چیز درست است.

If you "overlook" something, means you missed something.

اگر چیزی را "نادیده بگیرید" به این معنی است که چیزی را از دست داده اید.

So, I was reading all the information, and I overlooked a very important detail - means

بنابراین، من تمام اطلاعات را می خواندم، و یک جزئیات بسیار مهم را نادیده گرفتم - یعنی

I missed it; I didn't see it at the first time I was reading it.

آن را از دست دادم. اولین باری که داشتم میخوندمش ندیدم.

It could cause problems later on.

ممکنه بعدا مشکل ایجاد کنه

"Overrun".

"سرریز".

"Overrun" means when there's just too much of something, or people, or etc.

"بیش از حد" به معنای زمانی است که چیزی، یا افراد، یا غیره بیش از حد وجود دارد.

For example, the situation.

برای مثال، موقعیت.

If you go to a tourist area, it might be overrun with... by... overrun by tourists; not with.

اگر به یک منطقه توریستی بروید، ممکن است ... توسط ... توسط گردشگران هجوم آورده باشد. نه با.

"Overrun" means there's too many, and it's spread out too much and you don't enjoy the

" Overrun " به این معنی است که تعداد زیادی وجود دارد، و بیش از حد گسترده شده است و شما از موقعیت گردشگری لذت نمی برید

tourist location.

.

If you go to, for example, in the US they have something called Black Friday.

مثلاً اگر به ایالات متحده بروید ، چیزی به نام جمعه سیاه دارند.

Okay?

باشه؟

Black Friday is a very special shopping day after Thanksgiving where all the stores give

جمعه سیاه یک روز خرید بسیار ویژه پس از روز شکرگزاری است که در آن همه فروشگاه ها

very, very big discounts on items.

تخفیف های بسیار بسیار زیادی روی اقلام ارائه می دهند.

I personally don't like to go shopping on these days because the stores are just overrun

من شخصاً دوست ندارم در این روزها به خرید بروم، زیرا فروشگاه‌ها

by crazy shoppers who want to get the last TV, or the last whatever on a very good deal.

توسط خریداران دیوانه‌ای که می‌خواهند آخرین تلویزیون یا آخرین تلویزیون را با قیمت بسیار خوب دریافت کنند، پر شده است.

Stay away from those stores; they're overrun.

از آن فروشگاه ها دوری کنید. آنها غلبه کرده اند

"Override" and "overrule", these are very similar.

"لغو" و "نفوذ کردن"، اینها بسیار شبیه هستند.

Okay?

باشه؟

"Override" means to take away automatic control.

لغو به معنای سلب کنترل خودکار است.

When we're talking about a computer or machinery, if you override a command it means you cancel

وقتی در مورد رایانه یا ماشین آلات صحبت می کنیم، اگر دستوری را لغو کنید به این معنی است که دستور را

the command and you put a new one.

لغو می کنید و یک دستور جدید را قرار می دهید.

When you're talking about overruled, it's about people.

وقتی در مورد نادیده گرفته شده صحبت می کنید، در مورد مردم است.

So, for example, a judge decided A; another judge overruled that judge and decided B instead.

بنابراین، برای مثال، یک قاضی تصمیم گرفت A; قاضی دیگری آن قاضی را رد کرد و به جای B تصمیم گرفت.

So, "to overrule" means to put your rule over the other one.

پس «غلو کردن» به معنای قرار دادن حکومت بر دیگری است.

So, it's a little bit of the above because it's one on top of the other, but the other

پس اندکی از موارد فوق است زیرا یکی روی دیگری است اما

one is superior or has more authority, and that's why it's the one that counts.

دیگری برتر است یا اختیارات بیشتری دارد و به همین دلیل است که اهمیت دارد.

And "override", the new command for the computer or the machine is the one that is actually

و "Override"، دستور جدید برای کامپیوتر یا ماشین همان است که در

used by the machine or the computer.

واقع توسط ماشین یا کامپیوتر استفاده می شود.

Okay?

باشه؟

"Oversee" it doesn't mean see over something; it basically means to supervise.

"نظارت" به معنای دیدن چیزی نیست. در اصل به معنای نظارت است.

So a little bit means, like, looking at everything, but nobody actually is seeing anything; they

بنابراین کمی به این معنی است که به همه چیز نگاه می‌کنیم، اما هیچ‌کس در واقع چیزی را نمی‌بیند.

are just in control, in charge, managing, so they are supervising staff.

آنها فقط در کنترل، مسئول، مدیریت هستند، بنابراین آنها بر کارکنان نظارت می کنند.

So you oversee the staff, you oversee the process, you oversee the project means you

بنابراین شما بر کارکنان نظارت می کنید، بر فرآیند نظارت می کنید، شما بر پروژه نظارت می کنید یعنی

just supervise.

فقط نظارت می کنید.

Okay?

باشه؟

So these are all verbs.

پس اینها همه فعل هستند.

Now, sometimes you have adjectives that join two words as well with "over", and the meaning

حالا گاهی اوقات شما صفاتی دارید که دو کلمه را نیز با "over" به هم می پیوندند و معنی

is a little bit different.

آن کمی متفاوت است.

When you're talking about "overboard" - two meanings.

هنگامی که شما در مورد "در دریا" صحبت می کنید - دو معنی.

The literal meaning is when you're on a ship in the sea, and somebody falls over the side

معنای لغوی آن زمانی است که شما در یک کشتی در دریا هستید، و شخصی از

of the ship and into the water, so that person went overboard.

کنار کشتی و داخل آب می افتد، به طوری که آن شخص از کشتی عبور می کند.

But if you're talking about a general situation, "overboard" means a little bit too far.

اما اگر در مورد یک وضعیت کلی صحبت می‌کنید، «در دریا» به معنای کمی دوری است.

Okay?

باشه؟

A little bit more than they should have.

کمی بیشتر از آنچه باید داشته باشند.

So, if somebody is basically reacting badly to some bad news, and they start firing or

بنابراین، اگر کسی اساساً واکنش بدی به برخی اخبار بد نشان می‌دهد، و شروع به تیراندازی

they start yelling at people, then they've gone a little bit overboard; they've gone

می‌کنند یا شروع به فریاد زدن بر سر مردم می‌کنند، پس کمی افراط کرده‌اند. آنها

a little bit further than they should have, makes other people feel uncomfortable.

کمی فراتر از آنچه که باید رفته اند، باعث می شود دیگران احساس ناراحتی کنند.

An "overcast sky" means just very grey.

"آسمان ابری" به معنای بسیار خاکستری است.

Not necessarily clouds, but just grey.

نه لزوما ابر، بلکه فقط خاکستری است.

Okay?

باشه؟

If you're "overjoyed", it doesn't mean you're too happy because there's no such thing as

اگر "بیش از حد خوشحال" هستید، به این معنی نیست که خیلی خوشحال هستید زیرا چیزی به نام

too happy; happy is good.

خیلی خوشحال نیست. شاد خوب است

"Overjoyed" just means happy.

"خوشحال" فقط به معنای خوشحال است.

Okay?

باشه؟

"Overbite".

"اوربایت".

Now, some people, their teeth are not exactly aligned, so their top teeth stick out a little

در حال حاضر، برخی از افراد، دندان های آنها دقیقاً در یک راستا قرار ندارند، بنابراین دندان های بالایی آنها کمی بیرون زده

bit and then their bottom teeth are behind.

و سپس دندان های پایینی آنها عقب است.

So, these are the top teeth, these are the bottom teeth, so you have an overbite.

بنابراین، اینها دندانهای بالایی هستند، اینها دندانهای پایینی هستند، بنابراین شما اوربایت دارید.

Okay?

باشه؟

The top teeth stick out a little bit.

دندان های بالا کمی بیرون می آیند.

And "overkill" is a little bit like "overboard".

و «بیش از حد» کمی شبیه به «خارج» است.

"Overkill" means just too much of anything.

"بیش از حد" به معنای بیش از حد هر چیزی است.

So, if you're giving someone a compliment, and you just give them too much compliment,

بنابراین، اگر به کسی تعارف می کنید، و فقط به او بیش از حد تعارف می کنید،

like: "Oh, you're so beautiful, you're so this, you're so that."

مانند: "اوه، تو خیلی زیبا هستی، تو خیلی اینی ، آنقدر هستی."

A little bit of overkill.

کمی زیاده روی

"Overkill" is not a good thing.

"بیش از حد" چیز خوبی نیست.

When you're giving too much of something, you're making it a little bit less meaningful,

وقتی از چیزی بیش از حد می دهید، آن را کمی کم معنا می کنید،

so not a good thing.

بنابراین چیز خوبی نیست.

And also a noun; nothing to do with the word, with the verb "to kill".

و همچنین یک اسم; هیچ ربطی به کلمه، با فعل "کشتن" ندارد.

Okay?

باشه؟

So, again, if you're not sure about any words like these, if you see a word and you're not

بنابراین، مجدداً، اگر در مورد کلماتی مانند این مطمئن نیستید، اگر کلمه‌ای را می‌بینید و

sure what the combination means, make sure you look it up in a dictionary to confirm

مطمئن نیستید که ترکیب آن چیست، حتماً آن را در فرهنگ لغت جستجو کنید تا

your guess or just to find out if you don't actually know.

حدس خود را تأیید کنید یا فقط متوجه شوید. اگر واقعا نمی دانید

Okay?

باشه؟

But, of course, if you're still not sure, you can go to www.engvid.com and ask me any

اما، البته، اگر هنوز مطمئن نیستید، می توانید به www.engvid.com بروید و هر گونه

questions in the comments section below.

سوالی را در قسمت نظرات زیر از من بپرسید.

You can also take the quiz to make sure that you understand all of these words and how

شما همچنین می توانید در آزمون شرکت کنید تا مطمئن شوید که همه این کلمات و

to use them.

نحوه استفاده از آنها را درک کرده اید.

And, again, don't forget to subscribe to my channel.

و باز هم فراموش نکنید که در کانال من عضو شوید .

If you like the video, don't forget to give me a thumbs up if you liked it, and come back

اگر از ویدیو خوشتان آمد، فراموش نکنید که اگر از آن خوشتان آمد، به من سر بزنید و

for more grammar/vocab lessons and all this other good stuff.

برای درس‌های دستور زبان/واژگان بیشتر و این همه چیزهای خوب دیگر برگردید.

Okay?

باشه؟

I'll see you then.

اونوقت میبینمت

Bye-bye.

خداحافظ.