Powerful Vocabulary: English Words To Sound Smart

Well hey there I'm Emma from mmmEnglish!

خوب هی اونجا من اِما هستم از mmmEnglish!

Now learning powerful words is really great

اکنون یادگیری لغات قدرتمند واقعاً

for your English vocabulary

برای واژگان انگلیسی شما عالی است،

but if you can't use them effectively,

اما اگر نتوانید از آنها به طور مؤثر استفاده کنید،

there's just not really much point is there?

واقعاً فایده ای ندارد؟

And when I say use them effectively, I mean use them

و وقتی می گویم از آنها به طور مؤثر استفاده کنید، منظورم این است که آنها را

correctly in your sentences with the right

به درستی در جملات خود با کلمات پشتیبان مناسب استفاده کنید

supporting words to help it sound natural

تا به آنها کمک کند طبیعی،

and relaxed and real.

آرام و واقعی به نظر برسد.

For many English nouns there are actually only a small

برای بسیاری از اسم‌های انگلیسی در واقع فقط تعداد کمی

number of verbs that can frequently be used with them,

از افعال وجود دارد که می‌توان اغلب با آنها استفاده کرد،

words that just sound

کلماتی

right when they're used together in sentences

که وقتی با هم در جملات استفاده می‌شوند درست به نظر می‌رسند

and we call these combinations of words 'collocations'.

و ما به این ترکیبات کلمات «هم‌آهنگ» می‌گوییم.

Now learning English collocations is so helpful

اکنون

if you want to sound more natural and intelligent

اگر می‌خواهید هنگام صحبت کردن، طبیعی‌تر و هوشمندانه‌تر به نظر

when you speak and today it will

برسید، یادگیری ترکیب‌های انگلیسی بسیار مفید است و امروز

focus on a particular set of intelligent words

بر روی مجموعه خاصی از کلمات هوشمند تمرکز می‌کند

that will help you to talk about personal challenges.

که به شما کمک می‌کند در مورد چالش‌های شخصی صحبت کنید.

So these words are going to be incredibly powerful

بنابراین، این کلمات

in job interviews, in a professional context,

در مصاحبه‌های شغلی، در زمینه‌های حرفه‌ای،

when you're sitting exams, the times when you need to

زمانی که در حال امتحان هستید، در مواقعی که نیاز به

reflect on your personal life experiences.

تأمل در تجربیات زندگی شخصی خود دارید، بسیار قدرتمند خواهند بود.

So if you're ready to expand your vocabulary,

بنابراین اگر آماده‌اید دایره لغات خود را گسترش دهید،

stick around!

بمانید!

Before we get started, a super quick reminder to

قبل از شروع، یک یادآوری بسیار سریع برای

turn on the subtitles down here if you need to

روشن کردن زیرنویس‌ها در اینجا در صورت نیاز

and if you feel like doing something lovely today

و اگر می‌خواهید امروز کاری دوست‌داشتنی انجام دهید،

then help me to translate this video so that

به من کمک کنید تا این ویدیو را ترجمه کنم تا

other people in your country can watch it

افراد دیگر در کشور شما بتوانند آن را تماشا کنند

and can learn from it too and of course,

و از آن بیاموزند. آن را نیز و البته،

it's going to be excellent English practice for you.

تمرین انگلیسی عالی برای شما خواهد بود.

I think it's fair to say that most of us are trying

من فکر می کنم منصفانه است که بگوییم اکثر ما سعی

to improve ourselves in some way.

می کنیم خودمان را به نوعی بهبود دهیم.

That's what you're doing here watching me, isn't it?

این کاری است که تو اینجا انجام می دهی و مرا تماشا می کنی، اینطور نیست؟

Now we are always trying to learn new skills

اکنون ما همیشه در تلاش هستیم تا مهارت‌های جدید بیاموزیم

and get better at things or

و در کارها بهتر شویم یا

try to tweak and improve our personal qualities a little

سعی می‌کنیم کمی ویژگی‌های شخصی خود را تغییر دهیم و بهبود دهیم

to try and become better versions of ourselves.

تا سعی کنیم نسخه‌های بهتری از خودمان شویم.

That's why we set goals, that's why we're conscious

به همین دلیل است که ما اهدافی را تعیین می کنیم، به همین دلیل است که

or we're aware of the things that we're trying to improve.

آگاه هستیم یا از چیزهایی که در تلاش برای بهبود آنها هستیم آگاه هستیم.

And this is called personal development.

و به این می گویند توسعه شخصی.

So I want to know

بنابراین می خواهم

what are your personal goals right now?

بدانم در حال حاضر اهداف شخصی شما چیست؟

What are you working on in yourself?

روی چه چیزی در خودت کار می کنی؟

For me, I'm trying to get conversational in Spanish

برای من، من سعی می کنم به زبان اسپانیایی مکالمه داشته

and I'm really trying to work on my management

باشم و واقعاً سعی می کنم روی مدیریت

and my leadership skills.

و مهارت های رهبری خود کار کنم.

See my team has grown really quickly over the last

ببینید تیم من در طول دوازده تا هجده ماه گذشته خیلی سریع رشد کرده است

twelve to eighteen months and

و

you know, I want to be the best leader that I can be

می دانید، من می خواهم بهترین رهبر

for my team so I really want to improve these skills.

تیمم باشم، بنابراین واقعاً می خواهم این مهارت ها را بهبود بخشم.

So what about you? What are you working on?

درمورد شما چطور؟ بر روی چه مسئله ای کار می کنید؟

My aim in this lesson is to help you expand

هدف من در این درس این است که به شما کمک کنم دایره

your vocabulary around this topic and to help you to feel

لغات خود را در مورد این موضوع گسترش دهید و به شما کمک

more confident when you're using sophisticated

کنم وقتی از زبان پیچیده در انگلیسی استفاده می کنید اعتماد به نفس بیشتری داشته باشید

language in English.

.

This vocabulary, it really is essential

if you need to use English professionally

اگر نیاز به استفاده حرفه ای از زبان انگلیسی

or if you're planning to use English at university.

دارید یا اگر قصد دارید از زبان انگلیسی در دانشگاه استفاده کنید، این واژگان واقعا ضروری است.

These are all great words and expressions

اینها همه کلمات و عبارات عالی

to learn.

برای یادگیری هستند.

When we're trying to improve ourselves,

وقتی می‌خواهیم خودمان را بهبود ببخشیم،

we've recognised that there's a problem,

متوجه شده‌ایم که مشکلی وجود دارد،

something's not working or something's blocking us

چیزی کار نمی‌کند یا چیزی

from getting to where we want to go

مانع رسیدن ما به جایی که می‌خواهیم است را می‌گیرد

and we call this thing that's blocking us an obstacle.

و به این چیزی که مانع ما می‌شود، می‌گوییم یک مانع.

Now it can be a physical thing like a tree that's fallen

اکنون ممکن است یک چیز فیزیکی مانند درختی باشد که

across a path

در مسیری افتاده است،

but it can also be a problem that prevents you or stops

اما همچنین می تواند مشکلی باشد که

you from achieving something that you want to do.

شما را از دستیابی به کاری که می خواهید انجام دهید یا باز می دارد.

So say you really want to apply for a job

بنابراین بگویید که واقعاً می خواهید برای یک شغل درخواست دهید

but in the application they said that you need

اما در درخواست گفتند که به

five years of working experience.

پنج سال سابقه کار نیاز دارید.

You only have two. So this is an obstacle,

شما فقط دو تا دارید پس این یک مانع است،

right? It's a problem. It's blocking you.

درست است؟ این یک مشکل است. شما را مسدود می کند.

It's not completely impossible to get around

دور زدن آن مانع کاملاً غیرممکن نیست،

that obstacle but you've got to work a little harder

اما برای تحقق آن باید کمی بیشتر

to make it happen, right?

تلاش کنید، درست است؟

So 'obstacle' is a countable noun, you can have

بنابراین 'موانع' یک اسم قابل شمارش است، می توانید

an obstacle or you can have five obstacles

یک مانع داشته باشید یا می توانید پنج مانع داشته

and it's most commonly used with the verbs

باشید و بیشتر با افعال

hit, face and overcome.

hit، face و overcome استفاده می شود.

All of these verbs have slightly different meanings.

همه این افعال معانی کمی متفاوت دارند.

We hit a significant obstacle

when we found out we had no budget left.

زمانی که متوجه شدیم بودجه ای برای ما باقی نمانده است، به مانع مهمی برخورد کردیم.

So by using 'hit', we're highlighting that moment that

بنابراین با استفاده از "ضربه"، ما آن لحظه را برجسته می کنیم

the obstacle stopped us, right?

که مانع ما را متوقف کرده است، درست است؟

I can't even imagine the obstacles

من حتی نمی توانم

you face in daily life.

موانعی را که در زندگی روزمره با آن روبرو هستید تصور کنم.

So here the verb 'face' is highlighting that moment

بنابراین در اینجا فعل "صورت" آن لحظه را برجسته می کند

that you deal with the obstacle like you're looking at it

که شما با مانع برخورد می کنید، مثل اینکه به آن نگاه می کنید

and you're standing there ready to take it on.

و آماده اید تا آن را از سر بگیرید.

She had to overcome many obstacles

او مجبور شد

on her journey to become CEO.

در مسیر رسیدن به مدیرعاملی بر موانع زیادی غلبه کند.

And 'overcome' here, it highlights that moment you got

و «غلبه بر» در اینجا، آن لحظه ای را که از مانع عبور کردید را برجسته می کند

past the obstacle. It's not blocking you anymore.

. دیگر شما را بلاک نمی کند.

We use these same verbs with the noun 'challenge' too.

ما از همین افعال با اسم "چالش" نیز استفاده می کنیم.

And really that's just a synonym of 'obstacle'.

و واقعاً این فقط مترادف "موانع" است.

When I created my online English learning community,

وقتی انجمن یادگیری آنلاین انگلیسی خود را ایجاد کردم،

I had no idea how many challenges I'd face

نمی‌دانستم در این راه با چه چالش‌هایی روبرو خواهم

along the way.

بود.

We've really overcome lots of challenges

ما واقعاً بر بسیاری از چالش ها غلبه کرده ایم

to reach the point where we are today.

تا به نقطه ای که امروز هستیم برسیم.

We express this same idea by saying that we

ما همین ایده را با گفتن اینکه

we get over hurdles or we overcome hurdles.

از موانع عبور می کنیم یا بر موانع غلبه می کنیم بیان می کنیم.

One of the biggest hurdles that we had to overcome

یکی از بزرگترین موانعی که ما مجبور بودیم

with our community was connecting them across

با جامعه خود بر آن غلبه کنیم، اتصال آنها در

different time zones.

مناطق زمانی مختلف بود.

So what about you? Have you had to overcome any

درمورد شما چطور؟ آیا مجبور به غلبه بر

challenges in your job or in your personal life?

چالش هایی در شغل یا زندگی شخصی خود بوده اید؟

I want you to practise using this language

از شما می خواهم در نظرات زیر این ویدیو استفاده از این زبان را تمرین

in the comments below this video.

کنید.

Fears and doubts are things that hold us back.

ترس ها و شک ها چیزهایی هستند که ما را عقب نگه می دارند.

Often they are the reason why we don't

اغلب آنها دلیلی هستند که ما

feel very confident at all.

اصلاً احساس اعتماد به نفس نداریم.

Our fears are our thoughts that we have when we're

ترس های ما افکار ما هستند که وقتی می ترسیم

frightened or we're worried about something,

یا نگران چیزی هستیم،

we fear that something bad will happen.

می ترسیم اتفاق بدی بیفتد.

And a doubt is a feeling of not being certain

و شک احساس عدم اطمینان

about something,

نسبت به چیزی،

being unsure about what will happen.

عدم اطمینان در مورد آنچه اتفاق خواهد افتاد است.

So we have doubts about our ability to do things,

بنابراین ما در مورد توانایی خود در انجام کارها،

about our choices, the decisions that we've made.

در مورد انتخاب هایمان و تصمیماتی که گرفته ایم شک داریم.

I have some doubts about our ability to complete this

من در مورد توانایی ما برای تکمیل این

project by Christmas.

پروژه تا کریسمس تردید دارم.

In fact, you can use self-doubt here to make it

در واقع، در اینجا می توانید از شک و تردید به خود استفاده کنید تا

clear that the doubts you have are with yourself.

مشخص کنید که شک و تردیدهایی که دارید به خودتان مربوط می شود.

Now we often use the verb 'overcome' again with 'doubt'

اکنون اغلب از فعل «غلبه بر» دوباره با «شک»

and with 'self-doubt'

و با «تردید به خود»

and we use it to say, you know, when we stopped

استفاده می‌کنیم و از آن برای گفتن، می‌دانید، زمانی استفاده می‌کنیم که

feeling uncertain. It's also really useful to practise

احساس عدم اطمینان نکردیم. همچنین

the verb 'doubt' as well.

تمرین فعل 'شک' نیز بسیار مفید است.

There were so many times when I doubted

خیلی وقت ها بود که

my ability to lead a team.

به توانایی خودم برای هدایت یک تیم شک داشتم.

Let's focus on fear for a minute or two.

بیایید یک یا دو دقیقه روی ترس تمرکز کنیم.

We all have to deal with fear, right? We have to learn

همه ما باید با ترس کنار بیاییم، درست است؟ ما باید یاد بگیریم

how to manage fear.

که چگونه ترس را مدیریت کنیم.

It's a really natural and a really normal part of life.

این یک بخش واقعا طبیعی و واقعاً عادی از زندگی است.

If we're lucky enough, we find a way to harness fear

اگر به اندازه کافی خوش شانس باشیم، راهی برای مهار ترس

in some situations.

در برخی شرایط پیدا می کنیم.

Have you heard of that expression?

آیا این عبارت را شنیده اید؟

Now we use the verb 'harness' when you find a way

اکنون زمانی که راهی برای استفاده از این ترس به نفع خود پیدا می کنید، از فعل 'هنجار'

to use that fear to your advantage.

استفاده می کنیم.

The energy from that fear gives you the power

انرژی ناشی از آن ترس به شما

to do something courageous or challenging

قدرت انجام کاری شجاعانه یا چالش برانگیز را می دهد

and we actually often use that verb 'harness'

و ما در واقع اغلب از آن فعل « مهار کردن »

with an emotion. We use it to say that we bring

با یک احساس استفاده می کنیم. ما از آن استفاده می کنیم تا بگوییم که

that emotion under control

آن احساس را تحت کنترل در می آوریم

and then do something positive with it.

و سپس کار مثبتی با آن انجام می دهیم.

So for example. You might harness

بنابراین برای مثال. شما ممکن

your team's enthusiasm which means, you know,

است شور و شوق تیم خود را مهار کنید، به این معنی که، می دانید،

you want to make the most of their enthusiasm

می خواهید از شور و شوق آنها نهایت استفاده را

and get the best out of them.

ببرید و بهترین استفاده را از آنها ببرید.

We all have fears but what about those moments

همه ما ترس هایی داریم، اما در مورد آن لحظاتی

when we find the courage?

که شجاعت پیدا می کنیم چه می شود؟

We face our fears. We let our fears come right up to us

ما با ترس های خود روبرو هستیم. ما اجازه می‌دهیم که ترس‌هایمان مستقیماً به سراغ ما بیاید

and we stand our ground

و ما روی موضع خود ایستاده‌ایم

and we deal with those fears, right?

و با آن ترس‌ها مقابله می‌کنیم، درست است؟

I got called up on stage and at that moment,

من را به روی صحنه فراخواندند و در همان لحظه

I was forced to face my fears.

مجبور شدم با ترسم روبرو شوم.

Okay let's not dwell on our problems and our fears

خوب، بیایید برای مدت طولانی روی مشکلات و ترس هایمان

for too long, we all like a happy ending, don't we?

فکر نکنیم، همه ما یک پایان خوش را دوست داریم، اینطور نیست؟

So how can we flip these negative situations

پس چگونه می‌توانیم این موقعیت‌های منفی را تغییر دهیم

and begin to make them more positive?

و شروع به مثبت‌تر کردنشان کنیم؟

Well let's focus on some vocabulary

خوب بیایید روی برخی از واژگان تمرکز کنیم

that will help you to do that.

که به شما در انجام این کار کمک می کند.

You're all familiar with the word 'opportunity' right?

همه شما با کلمه "فرصت" آشنا هستید درست است؟

You can be given an opportunity.

می توان به شما فرصت داد.

You can receive an opportunity.

شما می توانید یک فرصت دریافت کنید.

You can get an opportunity.

شما می توانید یک فرصت بدست آورید.

But what if you want to emphasise your role

اما اگر بخواهید بر نقش خود

in getting that opportunity?

در به دست آوردن این فرصت تاکید کنید چه؟

It's much more powerful to say that you took

این بسیار قدرتمندتر است که بگوییم

the opportunity or you grabbed the opportunity.

از فرصت استفاده کردی یا از فرصت استفاده کردی.

It tells us that you were in control of the situation.

این به ما می گوید که شما کنترل اوضاع را در دست داشتید.

I grabbed the opportunity

فرصت را غنیمت شمردم

to introduce myself to the CEO.

تا خود را به مدیرعامل معرفی کنم.

Now an even stronger word is the verb 'seize'.

اکنون یک کلمه حتی قوی تر، فعل "مصرف" است.

So this is when you take something really eagerly.

بنابراین این زمانی است که شما چیزی را واقعا مشتاقانه دریافت می کنید.

I want to make sure our team

من می خواهم مطمئن شوم که تیم ما

seizes these opportunities in the future.

در آینده از این فرصت ها استفاده خواهد کرد.

You can create an opportunity as well

شما می توانید یک فرصت نیز ایجاد کنید

and this suggests that you made it possible

و این نشان می دهد که شما با

through your actions to have that opportunity.

اقدامات خود این امکان را به دست آورده اید.

You can take advantage of an opportunity.

می توانید از یک فرصت استفاده کنید.

And that's when you take that opportunity

و آن وقت است که از این فرصت

and use it for your own gain.

استفاده می کنید و از آن برای منافع خود استفاده می کنید.

When my boss announced his resignation,

زمانی که رئیسم استعفای خود را اعلام کرد،

I took advantage of the situation and presented

من از موقعیت استفاده

my paper at the conference in his place.

کردم و مقاله خود را به جای او در کنفرانس ارائه کردم.

Good way to take advantage of a situation.

راه خوبی برای استفاده از موقعیت

How many times has something or someone

چند بار چیزی یا شخصی

changed the way that you think about something

طرز فکر شما را در مورد چیزی

or changed your point of view?

تغییر داده یا دیدگاه شما را تغییر داده است؟

Well it sounds much more intelligent to say

خوب، بسیار هوشمندانه تر به نظر می رسد که بگویید

"change your perspective"

"دیدگاه خود را تغییر دهید"

or explain that something shifted your perspective.

یا توضیح دهید که چیزی دیدگاه شما را تغییر داده است.

So your perspective is a more intelligent way

بنابراین دیدگاه شما روشی هوشمندانه تر

to talk about your way of thinking about things.

برای صحبت در مورد نحوه تفکر خود در مورد مسائل است.

And the verb 'shift' is used to say that something

و از فعل 'shift' برای گفتن اینکه چیزی

moved slightly.

کمی جابجا شده استفاده می شود.

Working with high school students helped him to shift

کار با دانش آموزان دبیرستانی به او کمک کرد تا

his perspective on the attitudes

دیدگاه خود را در مورد نگرش

and work ethic of young people.

و اخلاق کاری جوانان تغییر دهد.

Okay we have to talk about the word 'potential' here,

بسیار خوب، ما باید در مورد کلمه "پتانسیل" در اینجا صحبت کنیم،

one of my favourite words because it's

یکی از کلمات مورد علاقه من زیرا

full of possibility. It talks about the possibility to achieve

پر از احتمال است. در مورد امکان دستیابی به

something in the future.

چیزی در آینده صحبت می کند.

And the future is full of possibility.

و آینده پر از احتمال است.

It's full of potential. And when something that was once

پر از پتانسیل است. و وقتی چیزی که زمانی

possible but is now true or real, we use the verb

ممکن بود اما اکنون درست یا واقعی است، در اینجا از فعل

'realise' with 'potential' here.

'realise' با 'potential' استفاده می کنیم. به محض اینکه وارد مصاحبه

I realised his potential

شد به توانایی او پی بردم

as soon as he came into the interview.

.

We also use this verb with 'dream'.

ما همچنین از این فعل با "خواب" استفاده می کنیم.

My boss helped me to realise a long-term dream;

رئیسم به من کمک کرد تا یک رویای بلندمدت را محقق کنم.

to present at an international conference.

برای ارائه در یک کنفرانس بین المللی

So this is a much more professional way of saying that,

بنابراین این یک روش بسیار حرفه‌ای‌تر برای گفتن این است که،

you know, you made your dreams come true.

می‌دانید، رویاهای خود را به واقعیت تبدیل کردید.

So can you tell me about a time that you

بنابراین می توانید در مورد زمانی به من بگویید که

seized an opportunity or you realised a dream?

فرصتی را غنیمت شمردید یا رویایی را متوجه شدید؟

I'm really excited to see you using some of these words

من واقعا هیجان زده هستم که می بینم شما از برخی از این کلمات

and collocations in the comments below.

و ترکیبات در نظرات زیر استفاده می کنید.

I'll be coming down to check them out

من می آیم تا آنها را بررسی کنم

and give you some feedback on them soon.

و به زودی بازخوردی در مورد آنها به شما بدهم.

Now I always make a point of giving feedback

اکنون من همیشه

and writing comments for the first few days

در چند روز اول

after my videos have been published

پس از انتشار ویدیوهایم

so if you want feedback on your sentences

بازخورد می‌دهم و نظر می‌نویسم، بنابراین اگر می‌خواهید بازخوردی در مورد جملات خود داشته باشید،

then write them now

آن‌ها را

right when we're first watching this video.

همین الان که برای اولین بار این ویدیو را تماشا می‌کنیم، بنویسید.

And make sure that you're subscribed

و مطمئن شوید که

with the notifications on so that you don't miss out

با اعلان‌ها مشترک شده‌اید تا

on any of my future lessons

هیچ یک از درس‌ها

and opportunities to get feedback.

و فرصت‌های بعدی من برای دریافت بازخورد را از دست ندهید.

If you want to keep practising with me,

اگر می خواهید با من تمرین کنید،

you know where to go.

می دانید کجا بروید.

I'll see you in there!

من شما را در آنجا می بینم!