15 Must-Know English Phrases for Conversational English with the Word TIME (Collocations and Idioms)

- Hello, this is Jack from ToFluency.com.

- سلام، این جک از سایت ToFluency.com است.

Now in this lesson, you're going to learn

اکنون در این درس،

idioms and collocations related

اصطلاحات و ترکیب‌بندی‌های مربوط

to time.

به زمان را یاد می‌گیرید.

So all of these collocations and idioms,

بنابراین همه این ترکیب‌ها و اصطلاحات

they use the word 'time',

، از کلمه «زمان» استفاده می‌کنند،

and a lot of these are used

و بسیاری از

all the time in everyday English.

آنها همیشه در زبان انگلیسی روزمره استفاده می‌شوند.

Now I talked about the importance

اکنون در یکی از ویدیوهای اخیرم در مورد اهمیت یادگیری collocations صحبت کردم،

of learning collocations

in one of my recent videos

so be sure to watch that to get excited

بنابراین حتماً آن را تماشا کنید تا

about learning these collocations.

در مورد یادگیری این مجموعه ها هیجان زده شوید.

And then also go to my website

و سپس به وب سایت من نیز بروید

because I'm going to list all the examples

زیرا من قصد دارم تمام نمونه

that we use in this video

هایی را که در این ویدیو استفاده می کنیم لیست

so that you can learn them and internalize them.

کنم تا بتوانید آنها را یاد بگیرید و آنها را درونی کنید.

So here are the collocations.

بنابراین در اینجا collocations هستند.

I'm going to give you a few examples, too.

من هم چند مثال برای شما می زنم.

Let's get started with number one.

بیایید با شماره یک شروع کنیم.

The first one is 'it's time to',

اولین مورد «زمان آن فرا رسیده است»

or 'it's nearly time to'.

یا «تقریباً زمان آن فرا رسیده است».

Now this means that we need to do something

اکنون این بدان معناست که ما باید کاری انجام

or it's the right time to do something

دهیم یا در حال حاضر زمان مناسبی برای انجام

at the moment.

کاری است.

The most common example of this

رایج ترین مثال این

is simply 'it's time to go'.

است که به سادگی «زمان رفتن است».

Come on, it's time to go.

بیا، وقت رفتن است.

So you might be at a party

بنابراین ممکن است شما در یک مهمانی باشید

and your children don't want to leave

و فرزندانتان نخواهند آنجا را ترک کنند

or your children are acting up a little bit,

یا بچه‌هایتان کمی

which means they're behaving in a bad way,

سرحال رفتار می‌کنند، یعنی رفتار بدی دارند،

and you say, "Come on, it's time to go."

و شما بگویید: «بیا، وقت رفتن است. "

The party is nearly finished.

مهمانی تقریباً تمام شده است.

It's time to go.

وقت رفتن است.

You can also say things like,

همچنین می توانید جملاتی مانند:

"It's time I started exercising."

«زمان شروع ورزش است» بگویید.

Okay, it's time I started exercising.

خوب، وقت آن است که ورزش را شروع کنم.

Which means I need to start exercising

یعنی باید ورزش را شروع

and I'm going to do that right now.

کنم و همین الان این کار را انجام خواهم داد.

And you can also use it for advice

و همچنین می توانید از آن برای مشاوره

in a more direct way.

به روشی مستقیم تر استفاده کنید.

For example, it's time you stopped smoking.

به عنوان مثال، زمان آن رسیده است که سیگار را ترک کنید.

Come on, it's time you stopped smoking.

بیا، وقت آن است که سیگار را ترک کنی.

Now the next one is quite similar

حالا بعدی کاملاً شبیه است

but it has a different meaning.

اما معنای دیگری دارد.

And this one is 'it's about time'.

و این یکی «وقتش فرا رسیده است».

And it's used with that intonation as well.

و با آن لحن نیز استفاده می شود.

Here's an example.

در اینجا یک مثال است.

How did the game go?

بازی چطور پیش رفت؟

We won two-one.

دو-یک بردیم.

It's about time.

زمانش فرا رسیده است.

You haven't won for ages!

شما برای چندین سال برنده نشده اید!

So what you're saying here,

بنابراین آنچه شما اینجا می گویید،

when you say it's about time,

وقتی می گویید زمانش فرا رسیده است،

is you're saying

این است که می

it should have happened sooner.

گویید باید زودتر اتفاق می افتاد.

Another example is this.

مثال دیگر این است.

Guess what, we're getting married.

حدس بزن چیه ما داریم ازدواج میکنیم

It's about time.

زمانش فرا رسیده است.

The next one is 'on time'.

مورد بعدی "به موقع" است.

To be on time.

سروقت بودن.

Which means that you're not late.

یعنی دیر نکردی

Now I always try my best to be on time

اکنون من همیشه تمام تلاشم را می کنم که به موقع

for meetings or when I'm just simply meeting friends.

برای جلسات یا زمانی که فقط با دوستانم ملاقات می کنم، حاضر شوم .

So I always try to be on time.

بنابراین سعی می کنم همیشه سر وقت باشم.

Now I might not always be there when you call

حالا ممکن است همیشه وقتی تماس

but I am always on time.

می‌گیری آنجا نباشم، اما همیشه سر وقت هستم.

Here are two more examples.

در اینجا دو نمونه دیگر وجود دارد.

Be sure that you're on time for that interview.

مطمئن باشید که به موقع برای آن مصاحبه حاضر شده اید.

So be sure you're on time for that interview.

پس مطمئن شوید که به موقع برای آن مصاحبه حاضر شده اید.

And the next one.

و بعدی.

Trains in the UK are hardly ever on time.

قطارها در بریتانیا به ندرت به موقع هستند.

Another one that's similar is 'right on time'.

یکی دیگر از موارد مشابه «به موقع» است.

So this means to be on time but just.

بنابراین این به معنای به موقع بودن اما درست است.

An example is, I was rushing to that interview

به عنوان مثال، من برای آن مصاحبه عجله

but I got there right on time.

داشتم اما به موقع به آنجا رسیدم.

Another one is, I think we'll be there

یکی دیگر این است که من فکر می کنم ما به موقع آنجا خواهیم

right on time.

بود.

Don't panic.

وحشت نکنید.

I think we'll be there right on time.

فکر می کنم به موقع به آنجا خواهیم رسید.

The next one is 'to take time',

مورد بعدی «زمان گرفتن»

or 'to take your time'.

یا «وقت گذاشتن» است.

And this means don't rush.

و این یعنی عجله نکنید.

There's no need to rush.

نیازی به عجله نیست

Take your time.

راحت باش.

I often say writing is a great skill

من اغلب می گویم نوشتن یک مهارت عالی

to practice your output

برای تمرین خروجی است

because you can take your time.

زیرا می توانید وقت خود را صرف کنید.

There's no need to rush.

نیازی به عجله نیست

But when you are having a conversation with someone,

اما وقتی با کسی صحبت می کنید،

you need to be able to react and speak

باید بتوانید فوراً با آن شخص واکنش نشان دهید و صحبت کنید

to that person straight away.

.

So when leaving comments below

بنابراین هنگام گذاشتن نظرات در زیر

take your time to ensure

وقت خود را صرف کنید تا اطمینان

that you get your sentences correct.

حاصل کنید که جملات خود را درست می‌بینید.

Now one that is similar

اکنون یکی که مشابه است،

but it means something different

اما به این معنی است که چیز

is 'take time off'.

متفاوتی "مرخصی گرفتن" است.

To take time off.

برای گرفتن مرخصی.

And this means to not go to work.

و این یعنی سرکار نرفتن.

So I can say, for example,

بنابراین می‌توانم بگویم، برای مثال،

I'm gonna take a little bit of time off

هفته آینده کمی مرخصی

next week so don't expect me

خواهم گرفت، بنابراین انتظار نداشته باشید

to reply to the email straight away.

که فوراً به ایمیل پاسخ دهم.

Okay.

باشه.

I'm gonna take a little bit of time off work next week.

من هفته آینده کمی مرخصی می گیرم.

Or you can say to somebody,

یا می‌توانید به کسی بگویید،

I think you need to take a little bit of time off

فکر می‌کنم باید کمی استراحت کنید،

because you seem very stressed at the moment.

زیرا در حال حاضر خیلی استرس دارید.

I think you need to take a little bit of time off.

فکر کنم باید کمی مرخصی بگیری

The next one is 'to make time for',

مورد بعدی «وقت گذاشتن برای» است،

and this means to dedicate time

و این به معنای اختصاص زمان

to someone or something.

به کسی یا چیزی است.

For example, that new project

به عنوان مثال، آن پروژه جدید

is taking over everything right now.

در حال حاضر همه چیز را در دست گرفته است.

You need to make a little bit of time for me as well.

شما هم باید کمی برای من وقت بگذارید.

You need to make a little bit of time for me as well.

شما هم باید کمی برای من وقت بگذارید.

Or I need to make some time for studying this week.

یا این هفته باید برای مطالعه وقت بگذارم .

I need to make some time for studying this week.

این هفته باید برای مطالعه وقت بگذارم .

Maybe I'll take some time off work on Friday.

شاید روز جمعه کمی مرخصی بگیرم.

The next one is 'free time' or 'spare time'.

مورد بعدی « وقت آزاد» یا «زمان فراغت» است.

And this is the time you have

و این زمانی است که

outside of work or school.

خارج از محل کار یا مدرسه دارید.

So the time you have to dedicate

بنابراین زمانی را که باید

to hobbies or interests.

به سرگرمی ها یا علایق اختصاص دهید.

A question you probably learned

سوالی که احتمالاً

in your first ever English lesson is,

در اولین درس انگلیسی خود

what do you like to do in your free time?

یاد گرفته اید این است که دوست دارید در اوقات فراغت خود چه کار کنید؟

What do you like to do in your free time?

دوست دارید در اوقات فراغت چه کار کنید؟

In fact, answer that below.

در واقع در زیر به آن پاسخ دهید.

So leave a comment, tell me

پس کامنت بگذارید، به من

what you like to do in your free time,

بگویید دوست دارید در اوقات فراغت چه کاری انجام دهید

and take your time with this.

و وقت خود را با این کار اختصاص دهید.

There's no need to rush.

نیازی به عجله نیست

Another example is,

مثال دیگر این است که

I don't have a lot of spare time at the moment,

من در حال حاضر

that's why I'm not exercising enough.

وقت خالی زیادی ندارم، به همین دلیل به اندازه کافی ورزش نمی کنم.

I don't have a lot of spare time at the moment.

در حال حاضر وقت خالی زیادی ندارم.

The next one is 'to have time'

مورد بعدی "وقت داشتن" است

and many English learners use this

و بسیاری از زبان آموزان انگلیسی از این استفاده

because they say I don't have enough time

می کنند زیرا می گویند در حال حاضر وقت کافی

to study right now.

برای مطالعه ندارم.

I don't have enough time to study.

وقت کافی برای مطالعه ندارم.

Or I don't have enough time

یا وقت کافی

to get speaking practice.

برای تمرین صحبت کردن ندارم.

So we use 'have time' when we're talking

بنابراین زمانی که در مورد اختصاص زمان به یک چیز خاص صحبت می کنیم، از «وقت دارم» استفاده می

about dedicating time to a specific thing.

کنیم.

Another example is, I don't have a lot of time

مثال دیگر این است که من

this week but I have lots of time next week

این هفته وقت زیادی ندارم اما هفته آینده زمان زیادی

so I'll be able to help you then.

دارم، بنابراین می توانم به شما کمک کنم.

This next one is used all the time,

این مورد بعدی همیشه استفاده می شود،

'have a good or great time'.

"وقت خوب یا عالی داشته باشید".

Have a good time!

خوش بگذره!

Have a great time!

خوش بگذرد!

This simply means to enjoy yourself,

این صرفاً به معنای لذت بردن از خود

to make the most out of what you're going to do

، استفاده حداکثری از کاری که قرار است

with your time.

با وقت خود انجام دهید، است.

For example, I'm just setting off

به عنوان مثال، من

for a wedding right now

در حال حاضر برای عروسی می روم

and can we meet up next week?

و آیا می توانیم هفته آینده همدیگر را ملاقات کنیم؟

Yeah sure, have a great time!

آره حتما، خوش بگذره!

Another example is, have a great time tonight.

مثال دیگر این است که امشب وقت خوبی داشته باشید.

I hope you have fun.

امیدوارم لحظات خوشی را سپری کنید.

Have a great time tonight.

امشب بهتون خوش بگذره

The next one is 'to save time',

مورد بعدی "صرفه جویی در زمان" است

and this means to be more efficient

و این به معنای کارآمدتر بودن

with what you do.

با کاری است که انجام می دهید.

For example, a boss might say,

به عنوان مثال، یک رئیس ممکن است بگوید،

"Let's cut down on meetings

"بیایید جلسات را کاهش دهیم

"to save some time."

"برای صرفه جویی در زمان."

So the meetings aren't necessary,

بنابراین جلسات ضروری نیستند،

let's cut down on them,

بیایید آنها

which means let's reduce them,

را کاهش دهیم، به این معنی که بیایید آنها را کاهش دهیم

to save time.

تا در زمان صرفه جویی کنیم.

And in my life, my new robot vacuum cleaner

و در زندگی من، ربات جاروبرقی

has saved me a lot of time

جدید من در وقت من صرفه جویی زیادی کرده است

because I don't have to vacuum as much anymore.

زیرا دیگر نیازی به جاروبرقی نیست.

So my new robot vacuum cleaner

بنابراین جاروبرقی رباتی جدید

has saved me a lot of time.

من در زمان زیادی

The opposite of 'save time' is 'to waste time',

صرفه جویی کرده است. نقطه مقابل "صرفه جویی در زمان" "هدر دادن زمان" است. '،

and this means to spend your time

و این به این معنی است که وقت خود را

in an unproductive manner.

به شیوه ای غیرمولد صرف کنید.

We all do it, we all waste time doing things.

همه ما این کار را انجام می دهیم، همه ما وقت خود را با انجام کارها تلف می کنیم.

For example, I waste a lot of time

به عنوان مثال، من زمان زیادی را با

watching stupid videos on YouTube.

تماشای ویدیوهای احمقانه در YouTube تلف می کنم.

Now some people say that playing computer games

اکنون برخی می گویند که انجام بازی های رایانه

is a waste of time.

ای اتلاف وقت.

Do you agree?

موافقید؟

Do you think that playing computer games

آیا فکر می کنید انجام بازی های رایانه

is a waste of time?

ای اتلاف وقت است؟

Let me know in the comment section below.

در بخش نظرات زیر به من اطلاع دهید. مورد

The next one is really common

بعدی واقعاً رایج است

and it's 'to spend time'.

و "وقت گذاشتن" است

To spend time doing something.

. وقت گذاشتن برای انجام کاری

And this just means what you do with your time.

و این فقط به این معنی است که شما با وقت خود چه می کنید.

Here's an example.

این یک مثال است.

He spends a lot of time working out.

او زمان زیادی را

He spends a lot of time working out.

صرف ورزش کردن می کند. او زمان زیادی را صرف ورزش کردن می کند

I spend too much time worrying about stupid things.

. زمان زیادی را صرف نگرانی در مورد چیزهای احمقانه کنید.

I spend too much time worrying about stupid things.

من زمان زیادی را صرف نگرانی در مورد چیزهای احمقانه می کنم.

And here's a question.

How much time do you spend

و اینجا یک سوال است.

چقدر برای

listening to podcasts?

گوش دادن به پادکست ها وقت می گذارید؟

So how much time do you spend

بنابراین چقدر زمان صرف

listening to podcasts?

گوش دادن به پادکست ها می کنید؟

Every week.

هر هفته.

Let's move on to some idioms now

بیایید اکنون به برخی اصطلاحات بپردازیم

and the first one is 'to buy time'.

و اولین مورد "خریدن زمان" است.

So you can buy time.

بنابراین می توانید زمان بخرید.

And this simply means to delay something

و این به سادگی به این معنی است که کاری را به تاخیر بیندازید

because maybe you're in a bad situation.

زیرا ممکن است در وضعیت بدی قرار داشته باشید.

Let's say you owe some money to somebody

فرض کنید مقداری پول به کسی بدهکار هستید

and you can say to your partner,

و می توانید به شریک زندگی خود بگویید:

"Let's try and buy some time."

"بیا تلاش کنیم و کمی زمان بخریم."

So give a reason why you can't pay

بنابراین دلیلی بیاورید که چرا نمی‌توانید

that money back right now

آن پول را در حال حاضر

so you have extra time to pay it back later.

بازپرداخت کنید تا بعداً زمان بیشتری برای بازپرداخت آن داشته باشید.

So you can say, "We need to buy some time."

بنابراین می توانید بگویید: "ما باید کمی زمان بخریم."

We need to buy some time.

باید کمی زمان بخریم.

The next one is 'to be in the right place

مورد بعدی

'at the right time'.

«در زمان مناسب» بودن در مکان مناسب است.

And this is used a lot in sports.

و از این در ورزش بسیار استفاده می شود.

I know this from football.

من این را از فوتبال می دانم.

So strikers have to be in the right place

بنابراین مهاجمان باید در

at the right time in order to score a goal.

زمان مناسب در مکان مناسب باشند تا بتوانند گل بزنند.

But it could just mean anything in life as well.

اما در زندگی نیز می تواند به معنای هر چیزی باشد.

So it's important to be in the right place

بنابراین مهم است که در زمان مناسب

at the right time

در مکان مناسب باشید

and a lot of this comes down to luck.

و بسیاری از اینها به شانس بستگی دارد.

The next one is 'time flies'.

مورد بعدی «زمان می‌گذرد».

Time flies when you are having fun.

وقتی داری خوش می گذرونی زمان به سرعت می گذره.

Which means that time goes by quickly

این بدان معناست که زمان به سرعت می گذرد

when you are having a good time.

زمانی که شما اوقات خوبی را سپری می کنید.

So time flies when you are having fun.

بنابراین زمانی که شما سرگرم هستید زمان می گذرد.

And the last one is 'time is money'.

و آخرین مورد "زمان پول است".

Time is money.

وقت طلاست.

This is a common idiom that people use

این یک اصطلاح رایج است که مردم

when we are talking about

وقتی صحبت می کنیم

how to spend your time and not wasting time.

که چگونه وقت خود را صرف کنید و زمان خود را تلف نکنید از آن استفاده می کنند.

So if someone says this to you

بنابراین اگر کسی این را به شما

what they're saying is time is a valuable resource

بگوید، چیزی که می‌گوید این است که زمان منبع ارزشمندی است

and they don't want to waste it.

و نمی‌خواهد آن را هدر دهد.

So time is money.

پس زمان پول است.

Okay, so those are the collocations

خوب، پس اینها ترکیبات

and idioms related to time.

و اصطلاحات مربوط به زمان هستند.

Again, go to my website,

دوباره به وب سایت من بروید،

I'll leave a link in the description,

من یک لینک در توضیحات می

so that you can read all the examples

گذارم تا بتوانید همه نمونه ها را بخوانید

and to get some extra explanations as well.

و همچنین توضیحات اضافی را دریافت کنید .

And then if you haven't seen my video

و سپس اگر ویدیوی من

on why you should learn collocations,

در مورد اینکه چرا باید collocation را یاد بگیرید را ندیده اید،

then go watch that now.

اکنون به تماشای آن بروید.

I'll leave the link to that on the screen

من پیوند آن را در

somewhere around here or here.

جایی در اینجا یا اینجا روی صفحه می گذارم.

Now if you've found this video useful,

حالا اگر این ویدیو را مفید دیدید

then please like and share it with your friends.

، لطفا لایک کنید و با دوستان خود به اشتراک بگذارید.

Okay, thank you for watching.

باشه، ممنون که تماشا کردی

Speak to you soon.

به زودی با شما صحبت می کنم.

Bye-bye!

خداحافظ!

(upbeat music)

(موسیقی شاد)