10 Must-Know Phrasal Verbs that You'll Use Again and Again [Everyday English]

(upbeat music)

(موسیقی شاد)

- Hello, this is Jack from ToFluency.com,

- سلام، این جک از سایت ToFluency.com است

and today I'm going to teach you

و امروز قصد دارم

10 of the most useful phrasal verbs in English.

10 مورد از کاربردی ترین افعال عبارتی در زبان انگلیسی را به شما آموزش دهم.

Now, these phrasal verbs are very useful

اکنون، این افعال عبارتی بسیار مفید هستند

because they're going to help you express yourself

زیرا به شما کمک می کنند تا خود را

more accurately in English

با دقت بیشتری در انگلیسی بیان کنید

because they are used all the time in everyday English.

زیرا همیشه در زبان انگلیسی روزمره استفاده می شوند.

And as you know, phrasal verbs

و همانطور که می دانید،

are a big part of learning vocabulary

افعال عبارتی بخش بزرگی از یادگیری لغات هستند

so that you can sound more fluent and more advanced.

تا بتوانید روان تر و پیشرفته تر به نظر برسید.

So we're going to go through these 10 phrasal verbs,

بنابراین ما قصد داریم این 10 فعل عبارتی را مرور کنیم

and then at the end of the video,

و سپس در پایان ویدیو،

I'm going to share a couple of resources with you.

چند منبع را با شما به اشتراک می‌گذارم .

And also, I'm going to ask you a question.

و همچنین، من می خواهم از شما یک سوال بپرسم.

So go through all of these 10 phrasal verbs

پس تمام این 10 فعل عبارتی را مرور کنید

and then answer the question at the end of the video.

و سپس به سوال انتهای ویدیو پاسخ دهید.

Okay, let's get started with number one.

خوب، بیایید با شماره یک شروع کنیم.

The first one is to get along with,

اولین مورد

to get along with someone.

کنار آمدن با کسی است.

And this means to have a friendly relationship,

و این یعنی داشتن یک رابطه دوستانه

to have a connection or some kind of chemistry.

، داشتن ارتباط یا نوعی شیمی.

For example, I tend to get along with most people.

به عنوان مثال، من تمایل دارم با اکثر مردم کنار بیایم.

I tend to get along with most people,

من تمایل دارم با بیشتر مردم کنار بیایم،

not everyone, but most people.

نه با همه، بلکه با بیشتر مردم.

So I'm quite a friendly person,

بنابراین من کاملاً فردی دوستانه هستم

and I tend to get along with most people.

و تمایل دارم با اکثر مردم کنار بیایم.

Another example is, he just doesn't get along with her.

مثال دیگر این است که او با او کنار نمی آید.

He just doesn't get along with her.

او فقط با او کنار نمی آید.

So he doesn't have a friendly relationship with this person.

پس با این فرد رابطه دوستانه ای ندارد.

They don't connect in a good way.

آنها به روش خوبی به هم متصل نمی شوند.

And here's one using a question.

و در اینجا یکی از سوالات استفاده می کند.

Do you think that they're going to get along?

آیا فکر می کنید که آنها با هم کنار می آیند؟

Do you think that they're going to get along?

آیا فکر می کنید که آنها با هم کنار می آیند؟

So again, this is a great one to know,

بنابراین باز هم، دانستن این موضوع عالی است،

to get along with someone.

برای کنار آمدن با کسی.

The next one is come up with, to come up with.

بعدی آمدن با، برای آمدن با.

Now, I taught this recently

اکنون، من اخیراً این را

in a business phrasal verb lesson,

در یک درس فعل عبارتی تجاری آموزش

but I want to teach this again

دادم، اما می خواهم دوباره این را آموزش

because people use this all the time.

دهم زیرا مردم همیشه از آن استفاده می کنند.

Now, to come up with something

اکنون، به دست آوردن چیزی

means to think about a new idea or to create a plan.

به معنای فکر کردن در مورد یک ایده جدید یا ایجاد یک برنامه است.

For example, if your boss says,

به عنوان مثال، اگر رئیس شما بگوید:

"If we don't come up with something tonight,

"اگر امشب چیزی به

"our business is going to go under."

ذهنمان نرسد، "کسب و کار ما از بین خواهد رفت."

It's quite dramatic, and if a business goes under,

این کاملاً دراماتیک است، و اگر یک کسب و کار از بین برود، به

it means it ceases operation,

این معنی است که کارش متوقف می شود،

that it doesn't have enough money to continue operating.

پول کافی برای ادامه کار

So if your boss says,

ندارید. بنابراین اگر رئیس شما می گوید:

"If we don't come up with a plan tonight,

"اگر امشب برنامه ای ارائه نکنیم،

"our business is going to go under,"

"کسب و کار ما از بین خواهد رفت"، به

it means you have to think about a plan or a strategy

این معنی است که باید به یک برنامه یا استراتژی فکر کنید.

or to think about an idea to come up with something.

یا فکر کردن به ایده ای برای رسیدن به چیزی.

Another example is, I always come up with

مثال دیگر این است که من همیشه

my best ideas in the shower.

هنگام حمام بهترین ایده هایم را به ذهنم می رساند.

So when I'm in the shower,

بنابراین وقتی زیر دوش می‌روم،

I'm always coming up with new ideas.

همیشه ایده‌های جدیدی به ذهنم می‌رسد.

I'm always thinking about what I should do.

من همیشه به این فکر می کنم که باید چه کار کنم.

And I'm always coming up with new video ideas as well.

و من همیشه با ایده های ویدیویی جدید نیز روبرو هستم.

Now, what I should do is have some kind of marker board

اکنون، کاری که باید انجام دهم این است که نوعی تابلو نشانگر

in the shower so I can write down my ideas.

در حمام داشته باشم تا بتوانم ایده هایم را یادداشت کنم.

But do you come up with your best ideas in the shower?

اما آیا بهترین ایده های خود را در حمام به دست می آورید؟

Let me know in the comment section below.

در بخش نظرات زیر به من اطلاع دهید.

And then listen to the intonation of this example.

و سپس به آهنگ این مثال گوش دهید.

Who came up with that idea?

چه کسی این ایده را مطرح کرد؟

Who came up with that idea?

چه کسی این ایده را مطرح کرد؟

So that suggests that the idea isn't very good.

بنابراین این نشان می دهد که این ایده خیلی خوب نیست.

Who came up with that idea?

چه کسی این ایده را مطرح کرد؟

The next one is call off, call off.

مورد بعدی call off، call off است.

Now, we use this for events, especially, okay?

حالا، ما از این برای رویدادها استفاده می کنیم ، به خصوص، خوب است؟

So for example, the football game has been called off.

به عنوان مثال، بازی فوتبال لغو شده است.

I'll write this in my team's WhatsApp group, and tell them,

من این را در گروه WhatsApp تیمم می نویسم و ​​به آنها می گویم:

"Sorry, lads, it's been raining too hard,

"ببخشید، بچه ها، باران خیلی شدید آمد

the game's been called off."

، بازی لغو شد."

So this means to cancel, the game has been canceled.

بنابراین این به معنای لغو ، بازی لغو شده است.

But it's not used for other things.

اما برای چیزهای دیگر استفاده نمی شود.

For example, you wouldn't say,

به عنوان مثال، شما نمی گویید:

"The flight's been called off."

"پرواز لغو شد."

You would say, "The flight has been canceled."

شما می گویید: " پرواز لغو شده است."

The flight has been canceled.

پرواز لغو شده است.

That's why it's important

به همین

to learn English through sentences.

دلیل یادگیری زبان انگلیسی از طریق جملات بسیار مهم است.

And I've made a video on this, and I want you to watch it.

و من یک ویدیو در این مورد ساخته ام و از شما می خواهم که آن را تماشا کنید.

So stay until the end of the video,

پس تا آخر ویدیو بمانید

and I'll leave the link for you.

و من لینک را برای شما می گذارم.

The next one is putt off, to put off.

بعدی به تعویق انداختن، به تعویق انداختن است.

Now, it's often taught with call off

در حال حاضر، اغلب با call off آموزش داده می شود،

because to call off means cancel,

زیرا call off به معنای لغو است،

but to put off means to delay

اما به تعویق انداختن به معنای به تاخیر انداختن

or to do something at a later date.

یا انجام کاری در تاریخ بعدی است.

A school teacher might say,

یک معلم مدرسه ممکن است بگوید:

"We've put off the field trip until next week."

"ما سفر علمی را به هفته آینده موکول کردیم."

so because of all the rain,

بنابراین به دلیل این همه باران

we've put off the field trip until next week.

، سفر میدانی را به هفته آینده موکول کردیم.

The field trip has been delayed until next week.

سفر میدانی تا هفته آینده به تعویق افتاده است.

Now, if the teacher says,

حال، اگر معلم بگوید:

"The field trip has been called off,"

"سفر میدانی لغو شده است"،

this means it's been canceled

این بدان معناست که این سفر لغو شده است

and it's not going to happen again in the future.

و در آینده دیگر تکرار نخواهد شد.

Now, it's often easy to put something off

اکنون، اگر ضرب الاجل نداشته باشید، اغلب به راحتی می توان کاری را به تعویق انداخت

if you don't have a deadline.

.

So if you think, "Okay, I should be doing something

بنابراین اگر فکر می کنید، "خوب، من باید کاری را

"in English but I'm not doing it,"

"به زبان انگلیسی انجام دهم، اما آن را انجام نمی دهم"، به

it's because you don't have a goal with a deadline.

این دلیل است که هدفی با ضرب الاجل ندارید.

Now, get my book, "The 5-Step Plan for English Fluency,"

اکنون، کتاب من، "طرح 5 مرحله ای " را دریافت کنید. برای تسلط به زبان انگلیسی"،

it's free to download, because it's going to help you

دانلود رایگان است، زیرا به شما کمک می کند

create a plan and then create a deadline for that plan

تا یک طرح ایجاد کنید و سپس یک ضرب الاجل برای آن طرح

so you don't put off your English learning

ایجاد کنید تا یادگیری زبان انگلیسی

and the things that you have to do.

و کارهایی را که باید انجام دهید به تعویق نیندازید.

Now, the next one is to make up for,

اکنون، مرحله بعدی یکی جبران کردن،

to make up for something.

جبران چیزی است.

And I'm going to give you

و من

another football or soccer example.

یک مثال فوتبالی یا فوتبالی دیگر برای شما می‌آورم.

So imagine that a defender scores an own goal,

بنابراین تصور کنید که یک مدافع یک گل به خودی بزند،

so he puts the ball into his own net,

بنابراین او توپ را در تور خودش قرار دهد،

which means the other team scores.

یعنی تیم های دیگر گل می زنند

The commentators are saying he's made a big mistake,

. مفسران می گویند او اشتباه بزرگی کرده است،

he's made a big mistake.

او اشتباه بزرگی کرده است

His team and his fans are booing him, he's in a bad place.

. تیمش و هوادارانش او را هو می کنند ، او در وضعیت بدی قرار دارد.

But then two minutes later, his team get a corner

اما دو دقیقه بعد تیمش به کرنر می رسد

and he scores a goal with his head,

و او یک گل می زند. با سر گل می زند،

so he heads the ball into the net.

پس توپ را با سر وارد دروازه می کند

And then the commentator says,

و سپس مفسر می گوید:

"He has made up for that error."

"او خطا را جبران کرده است."

He has made up for the own goal.

او گل به خودی

So to make up for something means that you correct something

را جبران کرده است. r چیزی به این معنی است که شما چیزی را

by doing something else.

با انجام کار دیگری اصلاح می کنید.

He made a mistake, he scored an own goal,

اشتباه کرد، گل به خودی

but he made up for it by scoring a goal

زد اما با زدن

in the other team's net.

گل به تور تیم مقابل جبران کرد.

It's often used in relationships too,

این اغلب در روابط نیز استفاده می شود،

so you might hear someone say, "I bought you these flowers

بنابراین ممکن است بشنوید که یکی می گوید: "من این گل ها را برایت خریدم

"to help make up for what I said yesterday."

"برای کمک به جبران آنچه دیروز گفتم."

So this when you've been a naughty boy or girl

پس این زمانی است که شما یک پسر یا دختر شیطون

and you have to buy somebody flowers

بوده اید و باید کسی را بخرید.

to make up for what you said

گل برای جبران چیزی که گفتی

because you said something that wasn't very nice.

چون چیزی گفتی که خیلی خوب

So buying flowers is a way to make up for something.

نبود.پس خرید گل راهی برای جبران

The next one is to catch up on something,

چیزی است.بعدی این است که به چیزی برسی

and this means to do something

و این یعنی کاری را انجام دهی

that you haven't been able to do,

که بهشت ​​داری.

usually because of time, but also priorities.

معمولاً به دلیل زمان، اما به دلیل اولویت

So for example, I didn't sleep well last night.

ها، نتوانستم این کار را انجام دهم، مثلاً، دیشب خوب نخوابیدم

I only got about five hours sleep,

. فقط حدود پنج ساعت خوابیدم،

so today, don't tell my wife,

بنابراین امروز به همسرم نگو

I might go home a little bit later and catch up on sleep.

، ممکن است بروم کمی دیرتر به خانه برسید و به خواب برسید.

To catch up on sleep, to have a nap later.

برای رسیدن به خواب، بعداً چرت زدن.

So to catch up on something, again,

پس رسیدن به چیزی، دوباره

means to do something that you haven't been able to do.

به معنای انجام کاری است که نتوانسته اید انجام دهید

If you miss a few lectures at university,

. چند سخنرانی در دانشگاه داشته باشید،

then you might need to catch up on the work you have missed,

پس ممکن است لازم باشد به کارهایی که از دست داده اید، برسید و

to catch up on the work you've missed.

به کارهایی که از دست داده اید برسید

And if you haven't seen my latest lessons,

و اگر آخرین درس های من را ندیده اید ،

then you need to catch up on them.

سپس باید به آنها رسیدگی کنید.

So watch them after this one.

پس بعد از این یکی آنها را تماشا کنید.

The next one is get through.

مورد بعدی عبور از آن است.

Now, this always reminds me of the song

اکنون، این همیشه مرا به یاد آهنگ

"Gotta Get Through This."

"Gotta Get Through This" می اندازد.

'Kay, Daniel Bedingfield, I think.

کی، دنیل بدینگفیلد، فکر می کنم.

I can't remember his name.

اسمش یادم نمیاد

I'll leave a link in the description below.

من یک لینک در توضیحات زیر می گذارم.

But this song is showing a really good example

اما این آهنگ یک نمونه واقعا خوب

of how to use this.

از نحوه استفاده از آن را نشان می دهد.

I'm gonna talk about that in a second.

من در یک ثانیه در مورد آن صحبت خواهم کرد.

But it can be used in many different ways.

اما می توان از آن به روش های مختلف استفاده کرد.

For example, a lot of people say, "It's really hard

برای مثال، بسیاری از مردم می‌گویند:

"to get through to a real person

"when you call customer service."

«وقتی با خدمات مشتری تماس می‌گیرید، «دسترسی به یک شخص واقعی واقعاً سخت است».

So most customer service lines

بنابراین اکثر خطوط خدمات مشتری

have these automated answering phones,

دارای این تلفن های پاسخگوی خودکار هستند

and it's really hard to get through to a real person

و

when you call customer service.

وقتی با خدمات مشتری تماس می گیرید، دسترسی به یک شخص واقعی واقعاً سخت است.

So this just means it's hard to connect to a real person.

بنابراین این فقط به این معنی است که اتصال به یک شخص واقعی دشوار است.

But to get through something

اما عبور از چیزی

might also mean to finish something.

ممکن است به معنای تمام کردن چیزی نیز باشد.

So I need to get through all my emails today

بنابراین باید امروز

before I go home and catch up on my sleep.

قبل از اینکه به خانه بروم و به خوابم برسم، همه ایمیل هایم را بررسی کنم.

I need to finish responding to my emails before I go home.

قبل از اینکه به خانه بروم باید پاسخ دادن به ایمیل هایم را تمام کنم.

But the song I mentioned before,

اما آهنگی که قبلاً گفتم

"Gotta Get Through This," means that this person

"Gotta Get Through This" به این معنی است که این شخص

has to get through a difficult period,

باید یک دوره سخت را پشت سر بگذارد،

to deal with a difficult period,

با یک دوره سخت کنار بیاید،

to overcome any problems that he has.

تا بر هر مشکلی که دارد غلبه کند.

So if you are going through a tough time,

بنابراین اگر دوران سختی را پشت سر می گذارید

it's always good to speak to someone.

، همیشه خوب است که با کسی صحبت کنید.

Or if you're going through a tough time at university,

یا اگر دوران سختی را در دانشگاه سپری می‌کنید،

it's always good to take some time

همیشه خوب است که کمی وقت بگذارید

and try and catch up on your work.

و سعی کنید به کارهای خود ادامه دهید.

The next one is move out, to move out,

مورد بعدی نقل مکان کردن است، برای نقل مکان کردن،

and this is often used

و این اغلب زمانی استفاده می شود

when you're talking about leaving your family's house,

که شما در مورد ترک خانه خانواده خود صحبت می کنید،

so to move out of your parent's house.

بنابراین برای نقل مکان از خانه والدین خود.

For example, when I went to university,

به عنوان مثال، وقتی به دانشگاه رفتم،

I moved out of my parent's house,

از خانه پدری ام نقل مکان کردم،

but then I moved back in after university.

اما بعد از اتمام دانشگاه دوباره به خانه برگشتم.

So to move in means the opposite,

پس نقل مکان یعنی برعکس

to go back and live in a house.

، برگشتن و زندگی در خانه.

So move in means the opposite, to live in a specific house.

بنابراین نقل مکان به معنای برعکس ، زندگی در یک خانه خاص است.

So if you're moving house, you can say,

بنابراین اگر در حال جابه‌جایی خانه هستید، می‌توانید بگویید،

"We're moving out of our current house today,

" امروز از خانه فعلی خود

"and we move in to our new house tomorrow,

خارج می‌شویم، و فردا به خانه جدید خود نقل مکان

"so we need to get a hotel room tonight."

می‌کنیم، بنابراین باید امشب یک اتاق هتل بگیریم."

So we're moving out of our current house today,

بنابراین ما امروز از خانه فعلی خود خارج

and we're moving into our new house tomorrow.

می شویم و فردا به خانه جدید خود نقل مکان می کنیم.

The next one is look after.

مورد بعدی مراقبت است.

Now, this is used a lot,

در حال حاضر، این بسیار مورد استفاده قرار می گیرد

and we use this a lot in everyday English.

و ما در زبان انگلیسی روزمره از آن بسیار استفاده می کنیم.

So it means to care for something.

بنابراین به معنای مراقبت از چیزی است.

For example, when we go on holiday,

به عنوان مثال، وقتی به تعطیلات می‌رویم،

we need somebody to look after our dogs,

به کسی نیاز داریم که از سگ‌هایمان مراقبت کند،

so we'll ask our friends, "Is it possible for you

بنابراین از دوستانمان می‌پرسیم: "آیا این امکان برای شما وجود دارد که

"to look after our dogs while we're on vacation?"

" وقتی در تعطیلات هستیم از سگ‌های ما مراقبت کنید؟"

Or, "Is there any chance

یا "آیا هیچ شانسی وجود دارد

"you can look after our dogs this weekend?"

"شما می توانید از سگ های ما این آخر هفته مراقبت کنید؟"

Another example is, it's hard work

مثال دیگر این است که

looking after children all day.

مراقبت از کودکان در تمام طول روز کار سختی است.

It is, it's knackering.

این است، آن را مهلک است.

It's hard work looking after children all day.

مراقبت از کودکان در تمام طول روز کار سختی است.

But we can also use it for things as well.

اما ما همچنین می توانیم از آن برای چیزهایی نیز استفاده کنیم.

So if a child gives his friend something special,

بنابراین اگر کودکی به دوستش چیز خاصی

like his special pen, and he lends him his special pen,

مانند خودکار خاص خود می دهد و او خودکار مخصوص خود را به او قرض می دهد،

he can say, "Make sure you look after it.

می تواند بگوید: "مطمئن شوید که مراقب آن هستید

"Make sure you care for this special pen

. مطمئن شوید که مراقب این خودکار خاص هستید

"because I want it back later."

" زیرا من آن را پس می خواهم. بعد."

The next one is grow up,

مورد بعدی بزرگ شدن است،

and you'll hear parents say, "Just grow up, will you?"

و شما می شنوید که والدین می گویند: "فقط بزرگ شو، می کنی؟"

Just grow up, will you?

فقط بزرگ شوی؟

And this means that they want their child

و این بدان معنی است که آنها می خواهند فرزندشان

to act in a more mature way.

به روشی بالغ تر عمل کند.

For example, stop writing on the walls.

مثلاً از نوشتن روی دیوارها دست بردارید.

You're 16 now, grow up!

شما الان 16 ساله هستید، بزرگ شوید!

But to grow up somewhere means

اما بزرگ شدن در جایی به این معنی است

that you spent your childhood in that area.

که شما دوران کودکی خود را در آن منطقه گذرانده اید.

For example, I grew up in Lancashire, England.

به عنوان مثال، من در لنکاوی، انگلستان بزرگ شدم.

I grew up watching wrestling and football.

من با تماشای کشتی و فوتبال بزرگ شدم.

I grew up playing outside all the time.

من همیشه با بازی بیرون از خانه بزرگ شدم.

We didn't have Instagram or social media or the internet,

ما اینستاگرام، شبکه های اجتماعی یا اینترنت نداشتیم،

so I grew up playing outside all day.

بنابراین من تمام روز با بازی بیرون از خانه بزرگ شدم.

Okay, so those are 10 of the most useful

خوب، پس اینها 10 مورد از مفیدترین

phrasal verbs in English.

افعال عبارتی در انگلیسی هستند.

What I want you to do now is to go to the description below

کاری که اکنون می خواهم انجام دهید این است که به توضیحات زیر بروید

because I have some resources for you.

زیرا من منابعی برای شما دارم.

Firstly, my book, "The 5-Step Plan for English Fluency,"

در ابتدا، کتاب من، "طرح 5 مرحله ای برای تسلط به زبان انگلیسی"

and then also the To Fluency Program

و سپس برنامه To Fluency

if you want to get serious with your English learning.

اگر می خواهید در یادگیری زبان انگلیسی خود جدی بگیرید.

And then leave a comment below.

و سپس نظر خود را در زیر بنویسید.

I'm gonna ask you a question, here is the question.

من از شما یک سوال می پرسم، سوال اینجاست.

What is something that you need to catch up on?

چیزی که باید به آن برسید چیست؟

What is something that you need to catch up on right now?

چیزی که در حال حاضر باید به آن توجه کنید چیست؟

So leave your comments below.

پس نظرات خود را در زیر بنویسید.

I'm going to respond to the comments

من قصد دارم به نظراتی

that you leave on the first day,

که شما در روز اول می گذارید پاسخ

and I'm also going to go through this video

دهم و همچنین این ویدیو را

at a later date as well.

در تاریخ بعدی بررسی خواهم کرد.

So leave those comments below.

پس آن نظرات را در زیر بگذارید.

What is something that you need to catch up on?

چیزی که باید به آن برسید چیست؟

And then catch up on all the videos of mine

و سپس تمام ویدیوهای من را

that you have missed.

که از دست داده اید، دنبال کنید.

Just click on of these two videos over here

فقط کافیست روی یکی از این دو ویدیو در اینجا کلیک کنید

and go through the playlist to learn English with me.

و از طریق لیست پخش بروید تا با من انگلیسی یاد بگیرید.

Okay, thank you so much for watching.

خوب، خیلی ممنون که تماشا کردید.

One last thing, share this video.

آخرین مورد، این ویدیو را به اشتراک بگذارید.

Okay, bye for now.

بسیار خب، تا بعد.

(upbeat music)

(موسیقی شاد)