52 Phrasal Verbs in Under 5 Minutes (Meet Dave!)

- [Jack] Hello, this is Jack from tofluency.com

- [جک] سلام، این جک از سایت tofluency.com است

and welcome to this English lesson

و به این درس انگلیسی خوش آمدید

where you are going to see

که در آن

maybe 50 to 100 phrasal verbs in this lesson.

احتمالاً 50 تا 100 فعل عبارتی را در این درس خواهید دید.

And you are going to learn these phrasal verbs

و شما قرار است این افعال عبارتی را

from a story, a story about my friend Dave.

از یک داستان یاد بگیرید، داستانی در مورد دوست من دیو.

Now my friend Dave is a pretty interesting guy.

حالا دوست من دیو یک پسر بسیار جالب است.

And what I'm going to do is tell you

و کاری که قرار است انجام دهم این است که

about one of his days recently.

در مورد یکی از روزهای اخیر او به شما بگویم.

I'm going to show you some video footage

من قصد دارم چند فیلم ویدئویی

from that day as well.

از آن روز را نیز به شما نشان دهم.

Now to get the most out of this lesson, turn on subtitles.

اکنون برای استفاده حداکثری از این درس، زیرنویس را روشن کنید.

And then also check out the description

و سپس

for a list of all the phrasal verbs

شرح فهرستی از تمام افعال عبارتی را

that we use in this lesson.

که در این درس استفاده می کنیم، بررسی کنید.

Okay, are you ready?

باشه، آماده ای؟

Let's go.

بیا بریم.

Today is Tuesday.

امروز سه شنبه.

Or Tuesday in American English.

یا سه شنبه به انگلیسی آمریکایی.

And Dave's alarm goes off at 4:30 a.m.

و آلارم دیو ساعت 4:30 صبح

As soon as he gets up, he turns on the coffee machine.

به صدا در می‌آید، به محض این‌که او بلند می‌شود، دستگاه قهوه‌ساز را روشن می‌کند.

But today he has run out of cream.

اما امروز خامه اش تمام شده است.

He usually likes cream in his coffee,

او معمولاً خامه را در قهوه اش دوست دارد،

so he's not had the best start to the day.

بنابراین بهترین شروع روز را نداشته است.

But he drinks his coffee anyway.

اما به هر حال قهوه اش را می نوشد.

And now it is time to work out.

و اکنون زمان تمرین است.

Now most people, if they work out in the morning,

اکنون اکثر افراد، اگر صبح ها ورزش

they'll just do a few exercises.

کنند، فقط چند تمرین انجام می دهند.

But Dave is different.

اما دیو متفاوت است.

He sets off on his 20-mile run,

او برای دویدن 20 مایلی خود به راه می

breathing in the ocean air

افتد و در

as he runs along the ocean front.

حالی که در امتداد جبهه اقیانوس می دود، در هوای اقیانوس نفس می کشد.

Again, his goal is to run 20 miles.

باز هم هدف او دویدن 20 مایل است.

After 15, he's running out of energy and motivation.

بعد از 15 سالگی، انرژی و انگیزه او تمام می شود.

But this is Dave, so he doesn't give up.

اما این دیو است، بنابراین او تسلیم نمی شود.

After his run, he bangs out 100 push-ups without stopping.

پس از دویدن، او 100 بار بدون توقف انجام می دهد.

He takes a quick breath and then carries on,

او یک نفس سریع می کشد و سپس ادامه می دهد

doing another 100, and then another.

، 100 تا دیگر انجام می دهد و سپس یکی دیگر.

He gets home, turns on the shower,

به خانه می رسد، دوش را روشن می کند، می

jumps in, dries himself off,

پرد داخل، خودش را خشک می کند

and then has another coffee.

و بعد یک قهوه دیگر می خورد.

It's now 10 a.m. and it's time to focus on work.

اکنون ساعت 10 صبح است و زمان تمرکز روی کار است.

He opens up his computer, logs in to his emails,

او کامپیوتر خود را باز می کند، به ایمیل هایش وارد می شود

and responds to his clients' questions.

و به سوالات مشتریانش پاسخ می دهد.

In his inbox there are six speaking opportunities.

در صندوق ورودی او شش فرصت صحبت وجود دارد.

He turns down five as they just don't pay enough.

او پنج نفر را رد می کند زیرا آنها به اندازه کافی پول نمی دهند.

He agrees to do one as it pay him exactly what he is after.

او موافقت می کند که یکی را انجام دهد زیرا دقیقاً همان چیزی را که دنبال می کند به او پرداخت می کند.

But he has to iron out a few details.

اما او باید چند جزئیات را مشخص کند.

He remembers that he has a speaking engagement next week,

او به خاطر می‌آورد که هفته آینده یک جلسه سخنرانی دارد،

so he looks up flights to New York,

بنابراین پروازهای نیویورک را جستجو می‌کند،

where the speaking engagement is.

جایی که نامزدی سخنرانی است.

And he soon realizes he doesn't have time

و خیلی زود متوجه می شود که

to shop around for the best deal.

برای خرید بهترین معامله وقت ندارد.

So instead, he fills out the form

بنابراین در عوض، او فرم را پر می کند

and books the fight, business class.

و مسابقه مبارزه، کلاس تجاری را رزرو می کند.

It's now time to get on with writing his presentation.

اکنون زمان آن است که به نوشتن ارائه او ادامه دهید.

He doesn't want to put this off until tomorrow

او نمی خواهد این را به فردا

or until next week.

یا هفته آینده موکول کند.

Now in the past, he would have a cigarette

در گذشته، او در

while writing his presentation.

حین نوشتن سخنرانی خود سیگار می کشید.

But he gave them up a few years ago

اما او آنها را چند سال پیش رها کرد

because this is Dave, the new Dave.

زیرا این دیو است، دیو جدید.

It's time to prepare his lunch,

وقت آن است که ناهار خود را آماده کند،

so he warms up leftover pasta from the night before.

بنابراین پاستاهای باقی مانده از شب قبل را گرم می کند.

And once it's ready, he digs in and finishes it

و پس از آماده شدن، او در آن حفاری می کند و ظرف حدود سه دقیقه آن را تمام می کند

within about three minutes.

.

The afternoon is dragging on a bit,

بعد از ظهر کمی طول می

so he makes another coffee.

کشد، بنابراین او یک قهوه دیگر درست می کند.

This time, he adds in a little honey.

این بار کمی عسل اضافه می کند.

He spends the rest of the afternoon

او بقیه بعد از ظهر را صرف

finishing up his presentation.

اتمام سخنرانی خود می کند.

Once that is done, it's now time to chill out

پس از انجام این کار، اکنون زمان

for the rest of the evening.

استراحت برای بقیه عصر است.

So he decides to text his friend

بنابراین او تصمیم می گیرد به دوستش پیامک بزند

to see if she want to hang out

تا ببیند آیا او می خواهد بقیه روز را با هم قرار بگذارد یا خیر

for the rest of the day.

.

She agrees and he heads out just before five

او موافقت می کند و او درست قبل از پنج

and sets off for his friend's house.

به خانه می رود و به سمت خانه دوستش می رود.

He hasn't seen her for a while,

او مدتی است که او را ندیده است،

so he's looking forward to catching up.

بنابراین مشتاقانه منتظر است تا به او برسد.

They grew up together and he's worried

آنها با هم بزرگ شدند و او نگران است

about them growing apart.

که آنها از هم جدا شوند.

So he's very excited about seeing her.

بنابراین او از دیدن او بسیار هیجان زده است.

When he gets there, he pops in for a few minutes.

وقتی به آنجا می رسد، برای چند دقیقه وارد خانه می شود.

They decide to eat out, so they head out

آنها تصمیم می گیرند بیرون غذا بخورند، بنابراین

to this new, exciting restaurant.

به این رستوران جدید و هیجان انگیز می روند.

They order some appetizers.

مقداری پیش غذا سفارش می دهند.

Dave is starving at this point, so he wolfs them down.

دیو در این مرحله از گرسنگی می‌میرد، بنابراین او آنها را از بین می‌برد.

Sara only picks at them.

سارا فقط آنها را انتخاب می کند.

They then go through the menu again

سپس دوباره منو را مرور

and pick out a main meal to share.

می‌کنند و یک وعده غذایی اصلی را برای تقسیم کردن انتخاب می‌کنند.

Sara then knocks back a couple of very expensive cocktails,

سارا سپس چند کوکتل بسیار گران قیمت را پس می زند،

but Dave just drinks water.

اما دیو فقط آب می نوشد.

He's trying to cut out alcohol during the week,

او سعی می کند الکل را در طول هفته قطع کند،

which is pretty smart.

که بسیار هوشمندانه است.

Before heading back home, they decide to take a walk

قبل از بازگشت به خانه، آنها تصمیم می گیرند

along the ocean and they actually

در امتداد اقیانوس قدم بزنند و در

run into an old friend from school

واقع با یک دوست قدیمی مدرسه برخورد می کنند

who is there with other friends around a campfire.

که با دوستان دیگر آنجا در اطراف آتش است.

They decide to stay out a little bit longer,

آنها تصمیم می گیرند کمی بیشتر بیرون بمانند

and then Dave drops Sara off at her home

و سپس دیو سارا را به خانه اش رها کرده

and drives back home.

و به خانه برمی گردد.

When Dave gets home, he has enough time

وقتی دیو به خانه می رسد، زمان کافی

to write down what he has learned

دارد تا آنچه را که در آن روز آموخته است، در دفتر

during that day in his journal.

خاطراتش بنویسد.

He then turns off the lights, gets into bed,

سپس چراغ ها را خاموش می کند ، به رختخواب

and passes out immediately.

می رود و بلافاصله از حال می رود.

Today has been a good day.

امروز روز خوبی بود.

If you have enjoyed this lesson,

اگر از این درس لذت بردید

then please like and share it with your friends.

لطفا لایک کنید و با دوستان خود به اشتراک بگذارید.

And, like I said before, check out the description

و همانطور که قبلاً گفتم، توضیحات را بررسی کنید

so that you can get the list of the phrasal verbs

تا بتوانید لیستی از افعال عبارتی

that I've used in this video.

که من در این ویدیو استفاده کرده ام را دریافت کنید.

And then check out another phrasal verb lesson.

و سپس یک درس فعل عبارتی دیگر را بررسی کنید .

I'll leave those on your screen now.

اکنون آنها را روی صفحه شما می گذارم.

Thank you again for watching.

باز هم از تماشای شما سپاسگزارم.

Speak to you soon, bye-bye.

به زودی با شما صحبت می کنم، خداحافظ.