Easy SMALL TALK tips in English: English Speaking Practice

Hi, I'm Vanessa from SpeakEnglishWithVanessa.com.

سلام، من ونسا هستم از SpeakEnglishWithVanessa.com.

Can you have natural small talk?

آیا می توانید صحبت های کوچک طبیعی داشته باشید؟

Yes, you can.

بله، تو میتونی.

Let's talk about it.

بیایید در مورد آن صحبت کنیم.

Even native English speakers feel uncomfortable or awkward sometimes having small talk.

حتی افرادی که انگلیسی زبان مادری هستند، گاهی اوقات هنگام صحبت کردن احساس ناراحتی یا ناخوشایندی می کنند.

Small talk means that you're not just saying, "Hi, see you later, bye," instead, you're

صحبت های کوچک به این معنی است که شما فقط نمی گویید: "سلام، بعداً می بینمت، خداحافظ"، بلکه

having a short, light conversation, usually with someone in passing or before you're going

یک مکالمه کوتاه و سبک انجام می دهید، معمولاً با کسی که در حال عبور است یا قبل از اینکه بخواهید گفتگوی

to have a more in-depth discussion.

بیشتری داشته باشید. بحث عمیق

When you see someone you know at the grocery store, when you have a quick conversation

وقتی کسی را که می‌شناسید در خواربارفروشی می‌بینید، وقتی

with a coworker as you're eating lunch, or maybe when you're just wanting to make a new

در حال خوردن ناهار با همکارتان صحبت می‌کنید، یا شاید وقتی فقط می‌خواهید دوست جدیدی پیدا کنید

friend, you need to have good small talk skills.

، باید مهارت‌های خوبی در صحبت کردن داشته باشید.

Today, we're going to cover some of the most common small talk questions and answers so

امروز قصد داریم تعدادی از متداول ترین پرسش ها و پاسخ های صحبت های کوچک را پوشش دهیم تا

that you can be a professional small talk expert.

بتوانید یک متخصص حرفه ای گفتگوی کوچک باشید .

Let's go.

بیا بریم.

The first topic is weather.

اولین موضوع آب و هوا است.

Weather is a very simple, noncontroversial neutral topic, unless you're talking about

آب و هوا یک موضوع خنثی بسیار ساده و بدون بحث است، مگر اینکه در مورد

climate change, in that case it's a little more serious to talk about, but we often use

تغییرات آب و هوایی صحبت کنید، در آن صورت صحبت در مورد آن کمی جدی تر است، اما ما اغلب از

this as an ice breaker.

آن به عنوان یخ شکن استفاده می کنیم.

And ice breaker is a common expression we use when talking about introducing a conversation,

و یخ شکن یک عبارت رایج است که ما هنگام صحبت در مورد معرفی یک مکالمه استفاده

you're helping it to become less awkward.

می کنیم، شما به آن کمک می کنید تا کمتر بی دست و پا شود.

You're having some icebreaker or small talk discussion, and then you can relax and have

شما در حال انجام یک بحث یخ شکن یا بحث کوچک هستید ، و سپس می توانید استراحت کنید و

a normal discussion.

یک بحث عادی داشته باشید.

Some common weather questions you might ask are, "Isn't it a gorgeous day?

برخی از سوالات رایج آب و هوایی که ممکن است بپرسید این است: "آیا روز زیبایی نیست

Can you believe how rainy it's been?

؟ باورتان می شود چقدر بارانی بوده است؟

Is it hot enough for you?"

آیا به اندازه کافی برای شما گرم است؟"

This last one might seem a little strange, but it is a silly or humorous way to address

این مورد آخر ممکن است کمی عجیب به نظر برسد، اما روشی احمقانه یا طنزآمیز برای پرداختن

how extremely hot the weather is, or maybe extremely cold if you say, "Is it cold enough

به گرمای شدید هوا، یا شاید بسیار سرد است اگر بگویید: "آیا به اندازه کافی

for you?"

برای شما سرد است؟"

You're joking about the extreme temperature that you're experiencing and it's a light

شما در مورد دمای شدیدی که تجربه می کنید شوخی می کنید و این یک

way to introduce a conversation.

راه ساده برای معرفی یک مکالمه است.

Notice that all three of these questions are not open-ended questions.

توجه داشته باشید که هر سه این سؤالات سؤالات باز نیستند.

They are only yes or no questions, and this makes it a very simple way to introduce the

آنها فقط سوالات بله یا خیر هستند، و این باعث می شود که راه بسیار ساده ای برای معرفی

conversation.

مکالمه باشد.

The other person doesn't need to think about some kind of answer, they can just say, "Yes,

نیازی نیست طرف مقابل به پاسخی فکر کند ، او فقط می‌تواند بگوید: "بله

it is a gorgeous day.

، روز فوق‌العاده‌ای است.

Oh yes, it is so rainy.

اوه بله، خیلی بارانی است.

Yes, it's really hot," very simple and it makes for a comfortable introduction.

بله، واقعاً گرم است. یک مقدمه راحت

If you would like to learn some more ways to talk about the weather, I made a lesson

اگر دوست دارید راه های بیشتری برای صحبت در مورد آب و هوا بیاموزید، من درسی را به

completely dedicated to the weather, a hundred expressions for talking about the weather.

طور کامل به آب و هوا اختصاص دادم، صد عبارت برای صحبت در مورد آب و هوا.

You can watch that lesson up here to expand your weather vocabulary.

برای گسترش واژگان آب و هوای خود می توانید آن درس را در اینجا تماشا کنید.

Our second small talk topic is where you're at or your location.

دومین موضوع گفتگوی کوچک ما جایی است که در آن هستید یا مکان شما.

Now, you need to think about this, of course, in an understanding way.

حالا باید به این موضوع فکر کنید، البته به روشی فهمیده.

If you are at a hospital, you might not want to ask these questions, because if you say,

اگر در بیمارستان هستید، ممکن است نخواهید این سوالات را بپرسید، زیرا اگر بگویید:

"Do you come here often?" and they're at the hospital, it might be a little bit too sensitive

"آیا اغلب به اینجا می آیی؟" و آنها در بیمارستان هستند، ممکن است

to talk about.

صحبت کردن در مورد آن کمی حساس باشد.

But you can use these questions for any type of location like a park, the zoo, a library,

اما شما می توانید از این سوالات برای هر نوع مکان مانند پارک، باغ وحش، کتابخانه

a museum walking down the street.

، موزه ای که در خیابان قدم می زنید استفاده کنید.

You can use these for most daily life situations.

شما می توانید از این ها برای اکثر موقعیت های زندگی روزمره استفاده کنید.

Let's imagine that you see someone who you've met a couple of times, but you don't know

بیایید تصور کنیم که شخصی را می بینید که چند بار با او ملاقات کرده اید، اما آن را خوب نمی شناسید

that well.

.

You might talk about where you're at and you might ask, "This place is great.

ممکن است در مورد جایی که هستید صحبت کنید و بپرسید: "این مکان عالی است.

Do you come here often?

آیا اغلب به اینجا می آیید؟

How long have you been coming here?

چه مدت است که به اینجا می آیید؟

Do you live near here?"

آیا نزدیک اینجا زندگی می کنید؟"

If you're at a dog park, these are pretty common in the US, people bring their dogs

اگر در پارک سگ هستید، اینها در ایالات متحده بسیار رایج هستند، مردم سگ های خود را می آورند

and their dogs can run freely together, well great, you already have something in common

و سگ هایشان می توانند آزادانه با هم بدود، خوب است ، شما قبلاً چیزی مشترک دارید

because that other person probably has a dog, or if you're at the library, you both have

زیرا آن شخص احتمالاً یک سگ دارد، یا اگر شما در کتابخانه هستید، هر دوی شما

an interest in books.

به کتاب علاقه دارید.

You have something in common, your location, and you can ask these questions.

شما چیزی مشترک دارید، موقعیت مکانی شما، و می توانید این سوالات را بپرسید.

"Do you come here often?

"آیا اغلب به اینجا می آیید؟

How long have you been coming here?

چه مدت است که به اینجا می آیید

Do you live near here?

؟ آیا شما نزدیک اینجا زندگی می کنید؟

Do you live in the area?"

آیا در منطقه زندگی می کنید؟"

Great.

عالی.

Let's say that you're somewhere that's not a regular hangout, like a coffee shop or a

فرض کنید جایی هستید که یک پاتوق معمولی نیست، مانند کافی شاپ،

library or a park.

کتابخانه یا پارک.

Let's imagine that you were at the zoo or a museum, these kind of a special-occasion

بیایید تصور کنیم که در باغ‌وحش یا موزه، این نوع

places, you could ask, "Have you seen the DaVinci exhibit?

مکان‌های مناسبتی بودید، می‌توانید بپرسید، "نمایشگاه داوینچی را دیده‌اید

It's really cool," or, "Which exhibit do you like the most?

؟ واقعاً عالی است" یا، "کدام نمایشگاه را بیشتر دوست دارید

Have you seen the monkey exhibit?

؟" شما نمایشگاه میمون را دیدید؟

It's amazing."

شگفت انگیز است."

You can use this to talk about the location where you're at.

می توانید از این برای صحبت در مورد مکانی که در آن هستید استفاده کنید.

What if you're in transit somewhere?

اگر جایی در حال حمل و نقل باشید چه؟

Maybe you're at an airport, you're at a train station, you're waiting for your subway to

شاید در یک فرودگاه هستید، در ایستگاه قطار هستید، منتظر حضور مترو

show up.

هستید.

Well, what are some questions you could ask to someone who maybe you don't know and you

خوب، چه سوالاتی می توانید از کسی بپرسید که شاید نمی دانید و می

want to start a conversation with?

خواهید با او گفتگو کنید؟

You might ask, "So, where are you headed?"

ممکن است بپرسید، "پس به کجا می روید؟"

Headed is a verb that we often use to say which direction are you going to.

Headed یک فعل است که اغلب برای گفتن اینکه به کدام سمت می روید استفاده می کنیم.

"I'm headed to the office.

"من به سمت دفتر

I'm headed to San Francisco.

می روم. من به سانفرانسیسکو

I'm headed to some place."

می روم. من به جایی می روم."

This is a great question to ask, and I just want to let you know that if you ask someone

این یک سوال عالی برای پرسیدن است، و من فقط می خواهم به شما اطلاع دهم که اگر این را از کسی بپرسید

this and say, "Oh, so where are you headed?" and they say, "To work," okay, maybe if they're

و بگویید: "اوه، پس کجا می روی؟" و آنها می گویند، "برای کار،" خوب، شاید اگر آنها

not open to conversation.

برای گفتگو باز نباشند.

They just gave you a one-word answer, two-word answer, that's completely fine.

آنها فقط یک جواب یک کلمه ای، دو کلمه ای به شما دادند ، این کاملاً خوب است.

Not everyone is going to be open to conversation, but I've started a lot of great conversations

قرار نیست همه آماده گفتگو باشند، اما من با تلاش برای امتحان کردن، گفتگوهای عالی و حتی دوستی های زیادی را آغاز کرده ام

and even friendships by trying to just give it a try.

.

Try to speak with someone else who you feel like might be open to having a conversation

سعی کنید با شخص دیگری صحبت کنید که فکر می کنید در صورت عدم علاقه ممکن است به گفتگو بپردازد

and also respecting other people's distance if they're not interested.

و همچنین به فاصله دیگران احترام بگذارد.

When you have established that the other person might be interested in talking, if they say,

هنگامی که متوجه شدید که طرف مقابل ممکن است به صحبت کردن علاقه مند باشد، اگر گفت:

"I'm headed to San Francisco," you could ask, "Are you traveling for business or pleasure?"

"من به سانفرانسیسکو می روم"، می توانید بپرسید: "آیا برای کار یا تفریح ​​سفر می کنید؟"

Business is kind of obvious for work, pleasure might mean they're visiting family or they're

کسب و کار به نوعی برای کار بدیهی است، لذت ممکن است به این معنی باشد که آنها به دیدن خانواده می روند یا

doing something for fun, for vacation, something like this.

کاری را برای تفریح، برای تعطیلات، چیزی شبیه به این انجام می دهند.

This is a good way to continue the conversation.

این یک راه خوب برای ادامه گفتگو است.

Of course, you have to be aware that if someone is traveling for a sensitive reason, for example,

البته باید توجه داشته باشید که اگر شخصی به دلیل حساسی به مسافرت می رود،

they're going to a funeral, don't push the topic too much.

مثلاً به مراسم تدفین می رود، موضوع را زیاد تحت فشار قرار ندهید .

You can just shift your questions accordingly so that the other person also feels comfortable.

شما فقط می توانید سوالات خود را بر این اساس جابه جا کنید تا طرف مقابل نیز احساس راحتی کند.

Our third topic for small talk conversation is to talk about your plans.

موضوع سوم ما برای گفتگوی کوچک صحبت در مورد برنامه های شما است.

You can talk about the past, in the present, in the future.

شما می توانید در مورد گذشته، در حال، در آینده صحبت کنید.

In this first scenario, you run into someone who you kind of know but you maybe don't know

در این سناریوی اول، با کسی برخورد می‌کنید که به نوعی می‌شناسید، اما شاید

too well, or you haven't seen them in a little while.

خیلی خوب نمی‌شناسید، یا مدتی است که او را ندیده‌اید.

You can ask them, "Hey, how are you?

می توانید از آنها بپرسید: "هی، چطوری؟

What have you been up to?"

چه کاری انجام دادی؟"

You don't need to ask, "How are you?"

نیازی نیست بپرسی "حالت چطوره؟"

but it just feels really comfortable and it introduces the conversation instead of being

اما واقعاً احساس راحتی می کند و به جای اینکه

like an interrogation, "Hey, what have you been up to?"

مثل یک بازجویی باشد، مکالمه را معرفی می کند، "هی، چه کار کردی؟"

Instead, when you say, "Hey, how are you?

در عوض، وقتی می گویید: "هی، چطوری؟

What have you been up to?" you can smoothly introduce the conversation.

چه کاری انجام دادی؟" می توانید به راحتی گفتگو را معرفی کنید.

If you haven't seen this person in a while, you might say, "We have so much to catch up

اگر مدتی است که این شخص را ندیده اید، ممکن است بگویید: "ما چیزهای زیادی برای رسیدن

on.

به آن داریم.

What are you up to this weekend?"

این آخر هفته چه کاره ای؟"

This is asking about the future, this future weekend, "What are you up to?"

این در مورد آینده می پرسد، این آخر هفته آینده، "تو چه کار داری؟"

Now, of course, if you're asking this, it means that you would like to get together

حالا، البته، اگر این را می‌پرسید، به این معنی است که دوست دارید

with the other person and catch up.

با طرف مقابل جمع شوید و به عقب برگردید.

This phrasal verb, to catch up, means that you are learning about what has happened to

این فعل عبارتی، به دست آوردن، به این معنی است که شما در مورد آنچه در گذشته برای آنها اتفاق افتاده است یاد می گیرید

them in the past.

.

Maybe you don't know, you haven't seen them since elementary school, so you have a lot

شاید شما ندانید، از دوران دبستان آنها را ندیده اید ، بنابراین باید به چیزهای زیادی

to catch up on, you want to know what's going on in their life.

برسید، می خواهید بدانید در زندگی آنها چه می گذرد.

If you ask this, be prepared to make some plans and to have some availability, that

اگر این را می‌پرسید، آماده باشید تا برخی برنامه‌ها را انجام دهید و در دسترس باشید، به این

way you can follow through on your question.

ترتیب می‌توانید سؤال خود را دنبال کنید.

You can also ask the informal question, "Do you want to grab coffee?

همچنین می‌توانید این سؤال غیررسمی را بپرسید: "آیا می‌خواهید قهوه

Do you want to grab a drink?

بخورید؟ آیا می‌خواهید نوشیدنی بگیرید؟

Do you want to grab lunch, brunch, dinner, and catch up?"

آیا می‌خواهید ناهار، برانچ، شام، و عقب‌نشینی کنید؟"

To grab something, usually we use this in a very informal situation so that it doesn't

برای گرفتن چیزی، معمولاً از آن در موقعیت‌های غیررسمی استفاده می‌کنیم تا به

seem like you need to sit there and talk for five hours.

نظر نرسد که نیازی نیست پنج ساعت آنجا بنشینید و صحبت کنید .

Instead, you're just going to grab a coffee, maybe a 30-minute conversation, one-hour conversation,

در عوض، شما فقط یک قهوه می خورید، شاید یک مکالمه 30 دقیقه ای، مکالمه یک ساعته،

very informal and spontaneous.

بسیار غیررسمی و خودجوش.

It's also potentially an easier way to not make someone feel uncomfortable if they say

همچنین به طور بالقوه راه ساده‌تری برای ایجاد نکردن احساس ناراحتی به کسی در صورت نه گفتن است

no, because it's not so serious.

، زیرا آنقدرها جدی نیست.

Just a little note.

فقط یک نکته کوچک

If you are a guy asking a girl or any combination I imagine, if you say, "Do you want to grab

اگر پسری هستید که از دختری می‌پرسید یا هر ترکیبی را که تصور می‌کنم، اگر بگویید "می‌خواهی

coffee with me?"

با من قهوه بخوری؟"

make sure that you say this very lightly if you don't want to ask them on a date, because

مطمئن شوید که این را خیلی ساده بگویید اگر نمی خواهید در یک قرار از آنها بپرسید، زیرا

for me, if a guy tells me this and says, "Hey, do you want to grab lunch later?" and they

برای من، اگر یک پسر این را به من بگوید و بگوید: "هی، می خواهی بعدا ناهار بخوری؟" و آنها

don't know me or they don't know that I'm married.

من را نمی شناسند یا نمی دانند که من متاهل هستم.

Then I will feel really uncomfortable because is it a date?

سپس من واقعاً احساس ناراحتی می کنم زیرا این یک قرار است؟

Is it not a date?

تاریخ نیست؟

Do I want to just talk with them?

آیا می خواهم فقط با آنها صحبت کنم؟

Make sure that if you are in this situation, you just ask in a very light and happy manner.

اطمینان حاصل کنید که اگر در این شرایط هستید، فقط به شیوه ای بسیار سبک و شاد بپرسید.

Of course, if you do want to ask them on a date, this is a good question to ask.

البته، اگر می خواهید در یک قرار از آنها بپرسید ، این سوال خوبی است که بپرسید.

Finally talking about your plans, we have two very safe questions you can ask.

در نهایت در مورد برنامه های شما صحبت می کنیم، دو سوال بسیار مطمئن داریم که می توانید بپرسید.

The first one is, "I can't believe it's already time for," some kind of holiday, whatever

اولین مورد این است: «باورم نمی‌شود که زمان آن فرا رسیده است»، نوعی تعطیلات، هر

holiday is coming up.

تعطیلی که در راه است.

"I can't believe it's already time for Thanksgiving.

"من نمی توانم باور کنم که زمان شکرگزاری فرا رسیده است.

I can't believe it's already time for Christmas, for the New Year, for spring break.

نمی توانم باور کنم که اکنون زمان کریسمس، سال نو، تعطیلات بهاری فرا رسیده است.

Do you have any plans?"

آیا برنامه ای داری؟"

This is asking them about the future, "What are you going to do for the holiday season?"

این از آنها در مورد آینده می پرسد: " برای فصل تعطیلات چه کاری می خواهید انجام دهید؟"

Or you can simply ask, "Do you have any plans for this weekend?"

یا می توانید به سادگی بپرسید: "آیا برای این آخر هفته برنامه ای دارید؟"

Ask it very lightly so they know that you are just simply asking, "Hey, what are you

خیلی ساده بپرسید تا بدانند که شما فقط می‌پرسید: "هی،

up to this weekend?

این آخر هفته چه می‌کنی؟

Do you have any plans for this weekend?"

آیا برای این آخر هفته برنامه‌ای داری؟"

Great small talk.

صحبت های کوچک عالی

Our next small talk topic is a job.

موضوع بحث کوچک بعدی ما یک شغل است.

Even if you're talking with someone who you work with, you can alter these questions slightly

حتی اگر با شخصی صحبت می کنید که با او کار می کنید، می توانید این سوالات را کمی تغییر دهید

and still talk about your job with them.

و همچنان در مورد شغل خود با او صحبت کنید.

In fact, it might be the best option because it's something that you already have in common.

در واقع، ممکن است بهترین گزینه باشد، زیرا چیزی است که شما قبلاً مشترک هستید.

If you're talking with someone you've never met before, this is a great question to ask,

اگر با کسی صحبت می کنید که قبلاً هرگز ندیده اید، این یک سوال عالی است که بپرسید:

"So, what do you do?" or, "So, what do you do for work?"

"خب، چه کار می کنی؟" یا، "خب، برای کار چه کار می کنی؟"

Sometimes we leave off the last part, for work, and we simply ask, "So, what do you

گاهی اوقات قسمت آخر را برای کار رها می کنیم و به سادگی می پرسیم "خب، چه کار می

do?"

کنی؟"

This might seem a little bit vague for English learners who've never heard this expression

این ممکن است برای زبان آموزان انگلیسی که قبلاً این عبارت را نشنیده اند کمی مبهم به نظر

before, but it is extremely common.

برسد، اما بسیار رایج است.

I want to make sure that when someone asks you, "So, what do you do?"

من می خواهم مطمئن شوم که وقتی کسی از شما می پرسد "خب، چه کار می کنی؟"

you might say, "What do I do?

ممکن است بگویید، "چه کار کنم؟

Well, I eat breakfast, I wake up, I breathe.

خوب، من صبحانه می خورم، بیدار می شوم، نفس می

I like to run."

کشم. دوست دارم بدوم."

No, no, no, this is talking about your job, what do you do.

نه، نه، نه، این در مورد شغل شما صحبت می کند، چه کار می کنید.

Next, you could ask them, "How long have you been doing this job?

در مرحله بعد، می توانید از آنها بپرسید: "چه مدت است که این کار را انجام می دهید؟

How long have you been an architect?

چه مدت است که معمار هستید؟

How long have you been a nurse?

چه مدت پرستار هستید؟

How long have you been a builder?"

چه مدت است که سازنده هستید؟"

Well, this is great, you're trying to ask some more details.

خوب، این عالی است، شما سعی می کنید جزئیات بیشتری را بپرسید.

If they haven't done that job for very long, you can follow that up with, "So, what did

اگر آنها آن کار را برای مدت طولانی انجام نداده اند، می توانید آن را با این جمله دنبال کنید: "خب،

you do before this?"

قبل از این چه کار می کردی؟"

What did you do before this, this means this current job, what was your previous job, or

قبل از این چه می کردید، این یعنی این شغل فعلی، شغل قبلی شما چه بوده است، یا

maybe you were a student or maybe you were traveling, what did you do before this.

شاید دانشجو بوده اید یا شاید در سفر بوده اید، قبل از این چه کار می کردید.

You might notice that I'm starting a lot of these questions with the word so.

ممکن است متوجه شوید که من بسیاری از این سوالات را با کلمه so شروع می کنم.

It just provides a smooth entrance to your question so that it doesn't sound like an

این فقط یک ورودی صاف برای سؤال شما فراهم می کند تا مانند یک

interrogation.

بازجویی به نظر نرسد.

"What do you do?

"چه کار می کنی؟

How often have you done this?

چند بار این کار را کرده ای؟

Where are you coming?

کجا می آیی؟

How often do you come here?"

چند وقت یک بار اینجا می آیی؟"

If you ask questions like this, the other person will feel uncomfortable so we often

اگر چنین سؤالاتی بپرسید، طرف مقابل احساس ناراحتی می‌کند، بنابراین ما

add these filler words, like so, to make it seem more casual and just more natural.

اغلب این کلمات پرکننده را اضافه می‌کنیم تا معمولی‌تر و طبیعی‌تر به نظر برسد.

"So, what did you do before this?

"خب، قبل از این چه کار می کردی؟

So, how long have you done this job?"

پس چه مدت این کار را انجام دادی؟"

Great idea.

ایده عالی

If someone really likes their job, you could ask, "So, what made you get into architecture?

اگر کسی واقعاً شغل خود را دوست دارد، می‌توانید بپرسید، "پس، چه چیزی باعث شد وارد معماری شوید؟

So, what made you get into teaching?"

پس، چه چیزی باعث شد وارد تدریس شوید؟"

If someone is a teacher, I'm sure they'd love to share about how they became interested

اگر کسی معلم است، مطمئنم که دوست دارد در مورد اینکه چگونه به تدریس علاقه مند شده است به اشتراک بگذارد

in teaching.

.

That's what the essence of this question is, "So, how did you get into teaching?"

این همان چیزی است که ماهیت این سوال این است که "خب، چگونه وارد تدریس شدید؟"

Especially if you have an unusual job, like my job, which is to teach you English online,

به خصوص اگر شغل غیرمعمولی داشته باشید، مانند شغل من، یعنی آموزش آنلاین انگلیسی به شما

a lot of people ask me this question, "How did you get into teaching English on YouTube

، بسیاری از افراد این سوال را از من می پرسند: " چگونه وارد آموزش زبان انگلیسی در یوتیوب

and online?"

و آنلاین شدید؟"

I tell a little background story about teaching English in the classroom, and then I was searching

من یک داستان پیش زمینه کوچک در مورد آموزش زبان انگلیسی در کلاس درس می گویم، و سپس در حال جستجوی

online for how to teach English in the US and I found out I could teach English online

آنلاین برای نحوه تدریس انگلیسی در ایالات متحده بودم و متوجه شدم که می توانم انگلیسی را به صورت آنلاین تدریس

and I just started to dive into it and give it a try.

کنم و تازه شروع به بررسی آن کردم و آن را امتحان کردم.

This is a little background story to talk about how I became interested in my current

این یک داستان پس زمینه کوچک برای صحبت در مورد چگونگی علاقه مندی من به شغل فعلی است

job.

.

Not everybody likes their job though, so if someone doesn't seem that excited about their

با این حال، همه شغل خود را دوست ندارند، بنابراین اگر کسی به نظر می رسد که در مورد شغل خود هیجان زده

job and you want to learn more about them, you could ask them this fun question, which

نیست و شما می خواهید در مورد او بیشتر بدانید، می توانید این سوال جالب را از او بپرسید

is, "If money was no object, what job would you do?"

: "اگر پول مشکلی نداشت، چه شغلی را انجام می دادید. انجام دادن؟"

This means if you didn't need to make money or you didn't care about how much money you

این بدان معناست که اگر نیازی به پول درآوردن نداشتید یا برایتان مهم نبود که چقدر پول

had, what kind of job would you have?

دارید، چه شغلی خواهید داشت؟

This is a classic question and it really gets to the heart of someone's passion.

این یک سوال کلاسیک است و واقعاً به قلب علاقه شخصی می رسد.

Maybe they love horses, but they just don't think they can make a career out of loving

شاید آنها عاشق اسب هستند، اما فکر نمی کنند که بتوانند با دوست داشتن اسب ها شغلی ایجاد کنند

horses.

.

They might say, "Oh, I really wish I could be a horse trainer and teach people how to

آنها ممکن است بگویند: "اوه، واقعاً ای کاش می توانستم یک مربی اسب باشم و به مردم نحوه

ride horses."

اسب سواری را یاد بدهم."

Well, great, all of a sudden you have a treasure, which is a piece of information about the

خوب، عالی است، ناگهان شما یک گنج دارید، که یک تکه اطلاعات در

other person.

مورد شخص مقابل است.

They love horses, great.

آنها عاشق اسب هستند، عالی است.

You want to make sure that when you learn something interesting about other people you

شما می خواهید مطمئن شوید که وقتی چیز جالبی در مورد دیگران می

store that away, because it's a great way to continue conversations or to bring up something

آموزید، آن را در جای خود ذخیره کنید، زیرا این یک راه عالی برای ادامه مکالمات یا ارائه چیزهای

interesting with them.

جالب با آنها است.

What if you're talking with someone who you work with, how can you talk about your job?

اگر با فردی که با او کار می کنید صحبت می کنید، چگونه می توانید در مورد شغل خود صحبت کنید؟

Because you can't ask them, "What do you do?"

چون نمی توانید از آنها بپرسید "چه کار می کنید؟"

Well, I guess, unless you don't really know what part of the company they work for, but

خوب، حدس می‌زنم، مگر اینکه واقعاً ندانید که آنها برای چه بخشی از شرکت کار می‌کنند، اما

in general, we want to ask more specific questions.

به طور کلی، ما می‌خواهیم سؤالات دقیق‌تری بپرسیم.

Let's imagine this scenario.

بیایید این سناریو را تصور کنیم.

You are in the lunchroom, most offices in the US have a break room or lunch room with

شما در اتاق ناهار هستید، اکثر دفاتر در ایالات متحده یک اتاق استراحت یا اتاق ناهار با

some tables and a microwave, maybe a sink, so that you can heat up your food or wash

تعدادی میز و مایکروویو، شاید یک سینک ظرفشویی دارند، تا بتوانید غذای خود را گرم کنید یا

some dishes, and you are waiting for your food to heat up, you brought some leftover

چند ظرف را بشویید، و شما منتظر غذای خود هستید تا گرم کن، مقداری سوپ باقی مانده

soup.

آوردی.

This is a very detailed scenario.

این یک سناریوی بسیار دقیق است.

You brought some leftover chicken noodle soup and you put it in the microwave to heat up,

شما مقداری سوپ رشته مرغ را آورده اید و آن را در مایکروویو قرار می دهید تا گرم شود،

but you've got two minutes and there's somebody who works with you, standing beside you.

اما دو دقیقه فرصت دارید و کسی هست که با شما کار می کند و کنار شما می ایستد.

What do you do?

چه کار میکنی؟

What do you say?

چه می گویید؟

Don't worry, I'm here to save you.

نگران نباش، من اینجا هستم تا تو را نجات دهم.

You can ask these three questions.

می توانید این سه سوال را بپرسید.

If you know which department they work in, you might say, "Hey, what's new in the marketing

اگر می دانید که آنها در کدام بخش کار می کنند ، ممکن است بگویید: "هی،

department today?" if they work in marketing.

امروز در بخش بازاریابی چه خبر است؟" اگر در بازاریابی کار می کنند.

Or if they work in management, you might say, "Hey, what's new in management today?"

یا اگر در مدیریت کار می کنند، ممکن است بگویید: "هی، امروز در مدیریت چه خبر است؟"

Cool, great, you know a little bit about them, but you're just having some small talk.

عالی، عالی، شما کمی در مورد آنها می دانید، اما فقط کمی صحبت می کنید.

Or if you know they're working on a project, you could say, "How's your project going?

یا اگر می دانید که آنها روی یک پروژه کار می کنند، می توانید بگویید: "پروژه شما چطور پیش می رود؟

How's your project going?"

پروژه شما چگونه پیش می رود؟"

Or if you have no idea what they're doing, you might say, "Do you have any fun or exciting

یا اگر نمی دانید آنها چه کار می کنند، می توانید بگویید: "آیا پروژه های سرگرم کننده یا هیجان انگیزی

projects coming up?"

در راه است؟"

You're asking about the future, what kind of things they're planning for.

شما در مورد آینده می پرسید که آنها برای چه چیزهایی برنامه ریزی می کنند.

Not everybody is great at small talk so they might just say, "Nope, not much."

همه در صحبت های کوچک عالی نیستند، بنابراین ممکن است فقط بگویند: "نه، زیاد نیست."

Okay, not everybody is willing to have small talk, but who knows, maybe they'll say, "Yeah,

خوب، همه حاضر نیستند صحبت های کوچکی داشته باشند ، اما چه کسی می داند، شاید آنها بگویند، "آره،

we're working on this really cool initiative.

ما روی این ابتکار بسیار جالب

We're working with a charity and we're going to try to raise some funds for this organization,"

کار می کنیم. ما با یک موسسه خیریه کار می کنیم و سعی می کنیم افزایش دهیم. مقداری بودجه برای این سازمان"

and maybe they're excited about it and will want to share it.

و شاید آنها در مورد آن هیجان زده باشند و بخواهند آن را به اشتراک بگذارند.

Maybe they'd just been dying to share this with someone and you are that opportunity.

شاید آنها فقط برای به اشتراک گذاشتن این موضوع با کسی جان می دادند و شما آن فرصت هستید.

It's worth a try, you never know, give small talk a shot.

ارزش امتحان کردن را دارد.

Before we go, I want to give you four tips for excellent small talk.

قبل از رفتن، می‌خواهم به شما چهار نکته برای صحبت‌های کوچک عالی بدهم.

These are general ideas about conversation, but they are essential for connecting with

اینها ایده های کلی در مورد مکالمه هستند، اما برای برقراری ارتباط با

someone else.

شخص دیگری ضروری هستند.

Number one is put your phone away.

شماره یک تلفن خود را کنار بگذارید.

This seems like a basic thing, right?

این یک چیز اساسی به نظر می رسد، درست است؟

But sometimes we don't realize how often we're opening our phone, checking our messages,

اما گاهی اوقات متوجه نمی‌شویم که هر چند وقت یک‌بار گوشی خود را باز می‌کنیم، پیام‌هایمان را چک می‌کنیم

there's a little buzz and you open your phone.

، کمی وزوز به صدا در می‌آید و شما گوشی خود را باز می‌کنید.

This is disconnecting you from the person you're talking with.

این ارتباط شما را با شخصی که با او صحبت می کنید قطع می کند.

When you're trying to have small talk, keep your phone in your pocket, keep your phone

وقتی می‌خواهید مکالمه کوچکی داشته باشید، تلفن خود را در جیب خود نگه دارید، تلفن خود را دور نگه دارید

away.

.

If you have an emergency or urgent phone call, you can just say, "Excuse me, I'm sorry.

اگر تماس تلفنی اضطراری یا اضطراری دارید، فقط می‌توانید بگویید: "ببخشید، متاسفم.

I have to take this," and that means you have to talk with that person.

باید این را بپذیرم" و این بدان معناست که باید با آن شخص صحبت کنید.

"I'm sorry, it's my boss.

"ببخشید، رئیس من است.

I have to talk with them, I'll be back."

باید با آنها صحبت کنم، برمی گردم."

You have to take that emergency call, but in general for small talk, keep your phone

شما باید آن تماس اضطراری را دریافت کنید، اما به طور کلی برای صحبت های کوچک، تلفن خود را دور نگه دارید

away.

.

My second tip is to be curious about the other person.

نکته دوم من این است که در مورد طرف مقابل کنجکاو باشید.

This is one of the great joys in life, I think, is getting to know other people and being

این یکی از لذت‌های بزرگ زندگی است، به نظر من ، آشنایی با دیگران و

very sincere about getting to know them.

صمیمانه بودن برای شناختن آنها.

You're not just a robot, blindly asking questions.

شما فقط یک ربات نیستید که کورکورانه سوال می پرسید.

No, you want to get to know another person, even if it's just for one minute while you're

نه، شما می خواهید با شخص دیگری آشنا شوید، حتی اگر فقط برای یک دقیقه در حالی که

waiting for your food to heat up in the microwave, that chicken noodle soup, so you can get to

منتظر هستید غذایتان در مایکروویو گرم شود، آن سوپ رشته مرغ، تا بتوانید با

know someone else.

شخص دیگری آشنا شوید.

Be curious.

کنجکاو باشید

A great way is to ask why or how questions, "Oh, why did you decide to get this type of

یک راه عالی این است که بپرسید چرا یا چگونه سؤال کنید، "اوه، چرا تصمیم گرفتید این نوع

dog?"

سگ را تهیه کنید؟"

Or, "How long have you had this dog?"

یا "چه مدت است که این سگ را دارید؟"

Wow, this is a great way to ask further questions.

وای، این یک راه عالی برای پرسیدن سوالات بیشتر است.

Of course, don't interrogate them.

البته از آنها بازجویی نکنید.

"Why did you get this dog?

"چرا این سگ را گرفتی؟

How long have you had him?"

چند وقت است که او را دوست داری؟"

No, you can just be friendly, be yourself, but these open questions with why and how

نه، شما فقط می توانید دوستانه باشید، خودتان باشید، اما این سوالات باز درباره چرایی و چگونه

show the other person that you are sincerely interested in their choices in their life.

به طرف مقابل نشان می دهد که شما صادقانه به انتخاب های او در زندگی اش علاقه مند هستید.

My third tip is what I just mentioned, which is do not interrogate to the other person.

نکته سوم من همان چیزی است که به آن اشاره کردم، یعنی از طرف مقابل بازجویی نکنید.

Instead, just be genuine and interested in them.

در عوض، فقط به آنها اصیل و علاقه مند باشید.

If you feel like you're asking too many questions, do you know what you can do?

اگر احساس می کنید که بیش از حد سؤال می کنید، آیا می دانید چه کاری می توانید انجام دهید؟

You can share about yourself.

می توانید در مورد خودتان به اشتراک بگذارید.

This is something that's also essential to do, but not easy for everyone.

این کاری است که انجام آن نیز ضروری است، اما برای همه آسان نیست.

If someone says that they are a math teacher, you might say, "Oh, you know what?

اگر کسی بگوید که معلم ریاضی است، می‌توانید بگویید: "اوه، می‌دانی چیست؟

When I was in high school, I had an awesome math teacher who was a really special person."

وقتی دبیرستان بودم، یک معلم ریاضی فوق‌العاده داشتم که واقعاً شخص خاصی بود."

Okay, that's really short, but you're sharing some kind of connection from your personal

بسیار خوب، این واقعا کوتاه است، اما شما نوعی ارتباط را از زندگی شخصی خود به اشتراک می گذارید

life and this helps you to not interrogate them.

و این به شما کمک می کند که آنها را بازجویی نکنید.

Instead, you're also giving.

در عوض، شما نیز می بخشید.

You're not just taking their answers, instead, you are giving from yourself as well.

شما فقط پاسخ های آنها را نمی گیرید، بلکه از خودتان نیز می دهید.

My fourth tip for great small talk is to avoid your personal favorite topic.

چهارمین نکته من برای صحبت های کوچک عالی این است که از موضوع مورد علاقه شخصی خود اجتناب کنید.

If, for example, you're really into gardening and growing vegetables, but you have a feeling

به عنوان مثال، اگر شما واقعاً به باغبانی و سبزی کاری علاقه دارید، اما احساس

that the other person has no experience with this, well, you want to keep the conversation

می کنید که طرف مقابل تجربه ای در این زمینه ندارد ، خوب، می خواهید مکالمه را متعادل نگه دارید

balanced.

.

Of course, you can say, "Yeah, I'm really into gardening and I've been working hard

البته، می توانید بگویید: "آره، من واقعاً به باغبانی علاقه دارم و سخت کار کرده ام

to be able to grow lots of kinds of vegetables in the spring."

تا بتوانم انواع زیادی از سبزیجات را در بهار پرورش دهم."

Okay, that's great, but if you keep talking on and on and on about it, well, that's not

خوب، عالی است، اما اگر مدام در مورد آن صحبت کنید، خوب، این

a balanced conversation.

یک مکالمه متعادل نیست.

Of course, you can share what you're interested in, but make sure that you don't get carried

البته، می‌توانید آنچه را که به آن علاقه دارید به اشتراک بگذارید ، اما مطمئن شوید که

away lecturing the other person about your favorite topic.

از سخنرانی در مورد موضوع مورد علاقه‌تان به طرف مقابل غافل نشوید .

All right, well, there you have it.

بسیار خوب، خوب، شما آن را دارید.

These are 23 great small talk questions and four hot tips for how to have great small

اینها 23 سوال عالی برای گفتگوی کوچک و چهار نکته جالب برای چگونگی داشتن یک مکالمه کوچک عالی هستند

talk.

.

Now I have a question for you.

حالا من یک سوال از شما دارم.

In the comments below, let me know what question you're going to ask the next time that you

در نظرات زیر، به من اطلاع دهید که دفعه بعد که

have small talk in English.

به زبان انگلیسی صحبت کوتاهی دارید، چه سوالی خواهید پرسید.

You can do it, I believe in you.

شما می توانید آن را انجام دهید، من به شما ایمان دارم.

Thank you so much for learning English with me.

خیلی ممنون که با من انگلیسی یاد گرفتید .

I'll see you again next Friday for a new lesson here on my YouTube channel.

جمعه آینده دوباره شما را برای یک درس جدید اینجا در کانال YouTube من می بینم.

Bye.

خدا حافظ.

The next step is to download my free ebook, Five Steps to Becoming a Confident English

گام بعدی دانلود کتاب الکترونیکی رایگان من، پنج قدم برای تبدیل شدن به یک سخنران مطمئن انگلیسی است

Speaker.

.

You'll learn what you need to do to speak confidently and fluently.

شما یاد خواهید گرفت که برای صحبت کردن با اعتماد به نفس و روان باید چه کاری انجام دهید .

Don't forget to subscribe to my YouTube channel for more free lessons.

فراموش نکنید که برای دروس رایگان بیشتر در کانال یوتیوب من مشترک شوید .

Thanks so much, bye.

خیلی ممنون، خداحافظ