45 Minute English Lesson: Vocabulary, Grammar, Pronunciation

Vanessa: Hi, I'm Vanessa  

ونسا: سلام، من ونسا هستم

from SpeakEnglishWithVanessa.com. Are you  ready to learn a lot of English? Let's do it. 

از SpeakEnglishWithVanessa.com. آیا برای یادگیری زبان انگلیسی بسیار آماده هستید؟ بیایید آن را انجام دهیم.

I have something secret, surprise to show you.  Over the past couple months, I've been creating  

من یک چیز محرمانه دارم که باید به شما نشان دهم. در طول چند ماه گذشته، هر روز

some quick 30-second to one-minute English lessons  every day for a social media channel that I have  

چند درس انگلیسی سریع 30 ثانیه ای تا یک دقیقه ای برای یک کانال رسانه اجتماعی که

in China on WeChat. If you're in China, you can  check out my code here so that you can follow me  

در چین در وی چت دارم، ایجاد کرده ام. اگر در چین هستید، می‌توانید کد من را اینجا بررسی کنید تا بتوانید من را دنبال کنید

and watch those lessons. But I thought, why should  my YouTube students miss out on these lessons? 

و آن درس‌ها را تماشا کنید. اما فکر کردم، چرا باید دانش‌آموزان YouTube من این درس‌ها را از دست بدهند؟

So today, I have combined all of them, all of  these quick, rapid-fire English lessons into one  

بنابراین امروز، همه آنها را، همه این درس‌های انگلیسی سریع و سریع را در یک

long lesson to share with you. I hope that you  enjoy it. They're all filmed with my phone, but  

درس طولانی ترکیب کردم تا با شما به اشتراک بگذارم. امیدوارم ازش لذت ببری. همه آنها با تلفن من فیلمبرداری شده اند، اما

I think that they'll still be useful for you. They  are for, generally, beginner or early intermediate  

فکر می کنم هنوز برای شما مفید خواهند بود. آنها به طور کلی برای زبان‌آموزان مبتدی یا متوسط

English learners, so I hope that you'll be able  to learn a lot of vocabulary, grammar, idioms,  

انگلیسی هستند، بنابراین امیدوارم بتوانید واژگان، گرامر، اصطلاحات،

pronunciation, a lot of fun, useful tips in these  lessons. Are you ready to get started? Let's  

تلفظ، نکات سرگرم‌کننده و مفید زیادی را در این درس‌ها یاد بگیرید. برای شروع آماده اید؟ بیایید

start the rapid-fire English lessons. Let's go. Welcome to our family. I'm Vanessa. This is Dan,  

درس‌های انگلیسی سریع را شروع کنیم. بیا بریم. به خانواده ما خوش آمدی. من ونسا هستم. این دن،

Theo, Freddy, Pippen and Luna. This week, you  will get to know more about our family. I want  

تئو، فردی، پیپن و لونا است. این هفته، با خانواده ما بیشتر آشنا خواهید شد. می‌خواهم

to get to know more about you. Tell me how many  people are in your family. There are four people  

با شما بیشتر آشنا شوم. به من بگویید چند نفر در خانواده شما هستند. چهار نفر

in my family, plus two cats. You will get to know  more about us and you will get to know more about  

در خانواده من به اضافه دو گربه هستند. شما با ما بیشتر آشنا خواهید شد و با انگلیسی بیشتر آشنا خواهید شد

English. I can't wait. This is my husband, Dan. Dan: 

. من نمی توانم صبر کنم. این شوهر من دن است. دان:

Hi. Vanessa: 

سلام. ونسا:

What do you like to do in your free time? 

دوست داری در اوقات فراغت چه کار کنی؟

Dan: I like to play disc golf. 

دن: من دوست دارم دیسک گلف بازی کنم.

Vanessa: Oh.  

ونسا: اوه

Yeah, Dan's really into disc  golf. What else are you into? 

بله، دن واقعاً به دیسک گلف علاقه دارد. به چه چیز دیگری علاقه دارید؟

Dan: I like to play hockey and I  

دن: من دوست دارم هاکی بازی کنم و

also like to watch ice hockey. Vanessa: 

همچنین دوست دارم هاکی روی یخ تماشا کنم. ونسا:

Oh, I'm not really into hockey, but I like  watching you play on your own team. What  

اوه، من واقعاً اهل هاکی نیستم، اما دوست دارم تما را در تیم خود تماشا کنم.

about you? What are you into? You can use  this expression to be into something to talk  

تو چطور؟ به دنبال چه هستی؟ می‌توانید از این عبارت برای صحبت کردن

about your interests. Dan's into hockey,  Dan's into disc golf. Meet my oldest son.  

درباره علایق خود استفاده کنید. دن به هاکی علاقه دارد، دن به دیسک گلف. با پسر بزرگم آشنا شو

What's your name? Theo: 

اسمت چیه؟ تئو:

Theo. Vanessa: 

تئو. ونسا:

Theo. And how old are you, Theo? Theo: 

تئو. و چند سالته، تئو؟ تئو:

Three. Vanessa: 

That's great. He's three years old. Who is this? Theo: 

سه. ونسا

: عالی است. او سه ساله است. این چه کسی است؟ تئو:

White squirrel. Vanessa: 

سنجاب سفید. ونسا:

Wow. White squirrel is Theo's favorite stuffed  animal. Stuffed animal is an animal that children  

وای. سنجاب سفید حیوان عروسکی مورد علاقه تئو است . حیوان شکم پر حیوانی است که کودکان

love to play with. Notice the pronunciation,  stuffed, stuffed animal. The ED ending  

دوست دارند با آن بازی کنند. به تلفظ ،  حیوان عروسکی، عروسکی توجه کنید. صدای پایان ED

sounds like a T. Stuffed animal. Meet my new  baby, Freddy. Freddy, how old are you? Oh, he  

شبیه یک حیوان شکم پر شده است. با کودک جدیدم، فردی آشنا شوید. فردی چند سالته؟ اوه، او

doesn't talk yet. He's learning English like you.  He's four months old. He likes to chew everything,  

هنوز حرف نمی‌زند. اونم مثل شما داره انگلیسی یاد میگیره چهار ماهشه او دوست دارد همه چیز را بجود،

kind of like a dog, but because he doesn't  have teeth, he gums things, he uses his gums.  

مثل یک سگ، اما چون دندان ندارد، چیزها را لثه می کند، از لثه هایش استفاده می کند.

Thankfully, he's a very easygoing baby. Easygoing  means relaxed. He doesn't cry much. He never  

خوشبختانه، او یک کودک بسیار راحت است. راحت به معنای آرام بودن است. او زیاد گریه نمی کند. او هرگز

screams. I don't think it's because of my skill as  a mother, I think it's just his personality. He's  

فریاد نمی‌زند. فکر نمی‌کنم این به خاطر مهارت من به عنوان یک مادر باشد، فکر می‌کنم فقط شخصیت اوست. او

easygoing. What about you? Are you easygoing? Meet my fat cat, Pippen. We bought Pippen from  

راحت است. تو چطور؟ آیا شما راحت هستید؟ با گربه چاق من، پیپن، آشنا شوید. وقتی پیپن

an animal shelter when he was only six months  old. He was alone and scared, and we saved him.  

تنها شش ماه داشت، از یک پناهگاه حیوانات خریدیم . او تنها و ترسیده بود و ما او را نجات دادیم.

Pippen's favorite activity is staring  out the window and watching the birds.  

فعالیت مورد علاقه پیپن خیره شدن به بیرون از پنجره و تماشای پرندگان است.

Sometimes, he goes outside and stares at  the birds closer. To stare is like this,  

گاهی اوقات، او به بیرون می رود و به پرندگان نزدیکتر خیره می شود. خیره شدن مانند این است

to look without blinking.  Thankfully, he's never caught  

، نگاه کردن بدون پلک زدن. خوشبختانه، او هرگز

a bird in real life, only in his imagination. Meet my silly cat, Luna. There's one thing you  

در زندگی واقعی یک پرنده صید نکرده است، فقط در تخیلش. با گربه احمق من، لونا، آشنا شوید. یک چیز هست که

need to know about Luna, she is a chicken. What?  She doesn't look like a chicken, she looks like  

باید درباره لونا بدانید، او یک مرغ است. چی؟ او شبیه مرغ نیست، او

a cat. But no, she is a chicken. Do you know this  expression? A chicken. To be a chicken means that  

شبیه گربه است. اما نه، او یک مرغ است. آیا این عبارت را می‌شناسید؟ یک جوجه. جوجه بودن به این معنی است که

you're scared of everything. If she hears a loud  sound, she runs away. Poor Luna, she's a chicken. 

از همه چیز می ترسی. اگر صدای بلندی بشنود ، فرار می کند. بیچاره لونا، او یک مرغ است.

Welcome to my morning routine. I usually wake  up around 8:00 AM. The phrasal verb to wake up  

به برنامه صبحگاهی من خوش آمدید. من معمولاً حوالی ساعت 8 صبح از خواب بیدار می شوم. فعل عبارتی to wake up

means your eyes open and you stop sleeping.  Sometimes, my alarm clock wakes me up,  

به معنای باز شدن چشمان شما و توقف خواب است. گاهی اوقات، ساعت زنگ دار من را از خواب بیدار می کند،

sometimes, my baby wakes me  up with his cute little face.  

گاهی اوقات، کودکم با چهره کوچک زیبایش مرا بیدار می کند.

Good morning. What time do you wake up?  Good morning, my alarm went off. I woke up,  

صبح بخیر. چه ساعتی بیدار میشی؟ صبح بخیر زنگ من به صدا درآمد بیدار شدم،

and now it's time to get ready. I wash my face,  put on some makeup, put on my glasses, and  

و اکنون زمان آماده شدن است. صورتم را می شوم، کمی آرایش می کنم، عینکم

put on my clothes. Did you notice that I  used the phrasal verb to put on for makeup,  

را می زنم و لباس هایم را می پوشم. آیا متوجه شدید که من از فعل عبارتی برای پوشیدن برای آرایش،

glasses and clothes? To put on is a really useful  expression to know. So I have a question for you,  

عینک و لباس استفاده کردم؟ دانستن عبارت بسیار مفیدی است. بنابراین من یک سوال از شما دارم،

what did you put on today? Let  me know in the comments. Bye. 

امروز چه لباسی پوشیدید؟ در نظرات به من اطلاع دهید. خدا حافظ.

Every morning, I pick up my baby,  nurse him and change his clothes.  

هر روز صبح، نوزادم را برمی دارم، به او شیر می دهم و لباس هایش را عوض می کنم.

The word clothes sounds like close the door.  Forget the TH, it's clothes. What kind of  

کلمه لباس شبیه در را ببند. TH را فراموش کنید، این لباس است.

clothes do you want to wear today, Freddy? Do  you want to wear the dinosaurs or the stripes?  

فردی، امروز چه نوع لباسی می‌خواهی بپوشی؟ آیا می‌خواهید دایناسورها را بپوشید یا راه راه؟

This one. Okay. The dinosaurs? Let's do it. Baby  clothes are so cute. Do you drink coffee or tea?  

این یکی. باشه. دایناسورها؟ بیایید آن را انجام دهیم. لباس‌های کودک خیلی ناز هستند. قهوه میخوری یا چای؟

I never drink coffee, but I love tea. To make tea,  you need a tea kettle full of hot water, a teabag,  

من هرگز قهوه نمی نوشم، اما عاشق چای هستم. برای تهیه چای ، به یک کتری چای پر از آب داغ، یک کیسه چای

or loose leaf tea. Pour the hot water over the  teabag and let it steep for three or four minutes.  

یا چای با برگ‌های شل نیاز دارید. آب داغ را روی کیسه چای بریزید و بگذارید سه یا چهار دقیقه دم بکشد.

Now, my day can begin. It's done. What about  you? Do you drink tea or coffee in the morning?  

حالا، روز من می تواند آغاز شود. انجام شد. تو چطور؟ آیا صبح ها چای می نوشید یا قهوه؟

I never drink coffee, but do you  know someone who loves coffee? 

من هرگز قهوه نمی‌نوشم، اما آیا کسی را می‌شناسید که عاشق قهوه باشد؟

Dan: I do. 

دن: من دارم.

Vanessa: Dan, my husband. How do you make coffee? 

ونسا: دن، شوهرم. چگونه قهوه درست می کنید؟

Dan: I grind it, I pour it into a filter,  

دان: من آن را آسیاب می‌کنم، داخل فیلتر می‌ریزم،

and I put it in the coffee machine and turn it on. Vanessa: 

و آن را در دستگاه قهوه‌ساز می‌گذارم و روشن می‌کنم. ونسا

Do you drink black coffee? Dan: 

: قهوه سیاه می خوری؟ دن:

Sometimes. But usually, I drink coffee with cream. Vanessa: 

گاهی. اما معمولا قهوه را با خامه مینوشم. ونسا:

This is a common question about coffee.  Black coffee means no milk and no sugar.  

این یک سوال رایج در مورد قهوه است. قهوه سیاه یعنی بدون شیر و شکر.

Do you drink black coffee? My husband always makes  breakfast for us. He usually whips up some oatmeal  

آیا قهوه سیاه می نوشید؟ شوهرم همیشه برای ما صبحانه درست می‌کند. او معمولاً مقداری بلغور جو دوسر را

with honey and fruit. To whip up to make something  quickly. Do you have a presentation in 30 minutes?  

با عسل و میوه می‌پزد. شلاق زدن برای درست کردن سریع چیزی. آیا ارائه ای در 30 دقیقه دارید؟

You need to whip up a presentation. Did your  teacher ask you why you were late for class? You  

شما باید یک ارائه را آماده کنید. آیا معلمتان از شما پرسید که چرا سر کلاس دیر آمدید؟ شما

need to whip up a reason. I forgot about school? If you put on some nice clothes,  

باید دلیل بیاورید. مدرسه را فراموش کردم؟ اگر چند لباس خوب بپوشید

drink some coffee, and eat a good breakfast,  you can start off on the right foot. What?  

، قهوه بنوشید و صبحانه خوبی بخورید، می‌توانید با پای راست شروع کنید. چی؟

The right foot? What about the left  foot? No, no, no. This is an expression.  

پای راست؟ در مورد پای چپ چطور؟ نه نه نه. این یک بیان است.

To start off on the right foot means that  you have a positive start. I want to start  

شروع با پای راست به این معنی است که شروع مثبتی دارید. من می‌خواهم

off on the right foot every morning so I try to  think some positive thoughts. What do you do to  

هر روز صبح با پای راست شروع کنم، بنابراین سعی می‌کنم به افکار مثبت فکر کنم. برای

start off on the right foot in the morning? Welcome to my kitchen. The sink is where I  

شروع صبح با پای راست چه کار می کنید؟ به آشپزخانه من خوش آمدید سینک جایی است که

wash dirty dishes. The faucet is where the hot  and cold water come out, and I have hot and cold  

ظرف‌های کثیف را می‌شویم. شیر آب جایی است که آب سرد و گرم از آن خارج می‌شود و من دسته‌های آب سرد و گرم دارم

water handles. The countertop, or just counter,  is where I prepare food. The cutting board,  

. میز، یا فقط پیشخوان ، جایی است که من غذا درست می کنم. تخته برش،

this is a wooden cutting board, is where I  chop food. I keep food in the refrigerator.  

این یک تخته برش چوبی است، جایی است که من غذا را خرد می کنم. من غذا را در یخچال نگه می دارم.

Refrigerator is such a big word but I have good  news, usually, we just say fridge. Can you say  

یخچال واژه بسیار مهمی است، اما من یک خبر خوب دارم، معمولاً فقط می‌گوییم یخچال. می توانید

it with me? Fridge. Ah, it's so much easier. I cook eggs on the stove and in the oven,  

آن را با من بگویید؟ یخچال. آه، خیلی راحت تر است. من تخم مرغ را روی اجاق گاز و در فر

I cook chicken. Do you have an oven?  I'm making a typical children's lunch,  

می پزم،   مرغ می پزم. فر داری؟ من دارم یک ناهار معمولی برای کودکان درست می کنم،

a peanut butter and jelly sandwich. Sometimes,  we call this PB&J. I'm going to eat a PB&J. When  

یک ساندویچ کره بادام زمینی و ژله. گاهی اوقات، به این PB&J می‌گوییم. من قصد دارم یک PB&J بخورم. وقتی

I was a child, I ate a peanut butter and jelly  sandwich almost every day. To make this sandwich,  

کودک بودم، تقریبا هر روز یک ساندویچ کره بادام زمینی و ژله می خوردم . برای درست کردن این ساندویچ،

you can take a piece of bread, or we can call  this a slice of bread, and spread on the peanut  

می‌توانید یک تکه نان بردارید، یا می‌توانیم آن را تکه نان بنامیم و روی

butter. Then, we spread on the jelly, or you  can call this jam. We spread on the peanut  

کره بادام زمینی بمالید. سپس روی ژله می‌مالیم یا می‌توانید این مربا را بنامید.

butter and the jelly with a knife. Notice that  the K is silent. Can you say this word with me?  

با چاقو روی کره بادام زمینی و ژله میمالیم. توجه کنید که K بی‌صدا است. میشه این کلمه رو با من بگی؟

Knife. Put the top piece on and you're done. So  easy. What about you? Do you like to eat bread? 

چاقو. قسمت بالایی را قرار دهید و کارتان تمام است. خیلی آسان. تو چطور؟ دوست داری نان بخوری؟

To eat food, you need dishes and  silverware, so let's talk about it.  

برای خوردن غذا، به ظروف و ظروف نقره نیاز دارید، پس بیایید در مورد آن صحبت کنیم.

Bowls, notice the W is silent. Bowls, big plates,  little plates, cups, or a glass, glasses, mugs,  

کاسه ها، توجه کنید W ساکت است. کاسه‌ها، بشقاب‌های بزرگ، بشقاب‌های کوچک، فنجان یا لیوان، لیوان، لیوان،

water bottles, a sippy cup, forks, spoons, a  knife, knives. Notice the K is silent. Knives,  

بطری آب، فنجان، چنگال، قاشق، چاقو، چاقو. توجه کنید K ساکت است. چاقو،

chopsticks. What about you? Do you use chopsticks  every day? I eat rice a lot, do you? I never eat  

چاپستیک. تو چطور؟ آیا هر روز از چاپستیک استفاده می‌کنید؟ من زیاد برنج میخورم، شما؟ من هرگز

lice. This is rice, and lice are the little bugs  in your hair. It's very important to say rice  

شپش نمیخورم. این برنج است و شپش حشرات کوچک موهای شما هستند. گفتن صحیح برنج بسیار مهم است

correctly. To say the R sound, put your teeth  together and pretend like you are an angry dog,  

. برای گفتن صدای R، دندان هایتان را روی هم بگذارید و وانمود کنید که سگی عصبانی هستید،

rice, rice. Don't say lice. L is with  your tongue out of your mouth, lice.  

برنج، برنج. نگو شپش L با زبان بیرون از دهان است، شپش.

I want to eat rice. I don't want to eat lice.  What about you? Do you eat rice every day? 

من می خواهم برنج بخورم. من نمیخوام شپش بخورم تو چطور؟ آیا شما هر روز برنج می خورید؟

Ah, I'm hungry. I'm starving when are we going  to eat? Is dinner ready yet? Dinner's ready.  

آه من گرسنه ام من از گرسنگی می‌میرم کی می‌خواهیم غذا بخوریم؟ شام هنوز اماده نیست؟ شام حاضر است.

Do you want some more? Oh, no, thanks.  I'm full. My eyes were bigger than my  

آیا مقداری دیگر می خواهید؟ اوه، نه، ممنون سیرم. چشمانم از شکمم بزرگتر بود

stomach. This idiom means that you put too  much food on your plate because you were so  

. این اصطلاح به این معنی است که شما به دلیل گرسنگی زیاد غذا در بشقاب خود ریخته اید

hungry. Now, you can't finish it because you're  full. Maybe you could eat it for a midnight snack.  

. اکنون، نمی‌توانید آن را تمام کنید زیرا سیر شده‌اید. شاید بتوانید آن را برای میان وعده نیمه شب بخورید.

What about you? Are you hungry now? A great way to remember vocabulary is to  

تو چطور؟ الان گرسنه ای؟ یک راه عالی برای به خاطر سپردن واژگان این است که به

label items in your house. I heat up food in the  microwave. Heat up doesn't mean you're cooking,  

موارد موجود در خانه خود برچسب بزنید. من غذا را در مایکروویو گرم می کنم. گرم کردن به این معنی نیست که در حال پختن هستید،

it means you're making it warm  again. I chop meat with knives.  

بلکه به این معنی است که دوباره آن را گرم می کنید. گوشت را با چاقو خرد می کنم.

Chop and cut are the same thing. I put away my  food in the pantry. The pantry is where you can  

خرد کردن و برش یک چیز است. غذای خود را در انباری گذاشتم. انباری جایی است که

keep rice, flour, cans and jars of food. Writing  a key phrase is great, but writing a sentence is  

می‌توانید برنج، آرد، قوطی‌ها و شیشه‌های غذا را نگهداری کنید. نوشتن یک عبارت کلیدی عالی است، اما نوشتن یک جمله

better. What do you put in your pantry? When I was younger, my dad brought home  

بهتر است. در انباری خود چه می گذارید؟ وقتی کوچکتر بودم، پدرم بیکن را به خانه آورد

the bacon. Now, I bring home the bacon.  Well, my husband also brings home the bacon.  

. حالا بیکن را به خانه می آورم. خب، شوهر من هم بیکن را به خانه می آورد.

What does this idiom mean? Does it mean that we  are eating a lot of bacon? No, it's an expression  

این اصطلاح به چه معناست؟ آیا به این معنی است که ما بیکن زیادی می خوریم؟ نه، این یک عبارت  است

that means to make money. When I was younger,  my mom watched me and my sister, and my dad went  

که به معنای پول درآوردن است. وقتی کوچکتر بودم، مادرم من و خواهرم را تماشا کرد و پدرم سر

to work. That means that my dad brought home the  bacon. Notice the grammar, I bring home the bacon,  

کار رفت. این بدان معناست که پدرم بیکن را به خانه آورده است. به دستور زبان توجه کنید، من بیکن را به خانه می‌آورم،

he brings home the bacon, this is the present  tense, or my dad brought home the bacon,  

او بیکن را به خانه می‌آورد، این زمان حال است ، یا پدرم بیکن را به خانه آورده،

this is the past tense. What about you?  Who brings home the bacon in your family? 

این زمان گذشته است. تو چطور؟ چه کسی بیکن را در خانواده شما به خانه می آورد؟

Welcome to the outdoors. My family has a  weekly goal, to go hiking once a week, rain  

به فضای باز خوش آمدید خانواده من یک هدف هفتگی دارند، یک بار در هفته پیاده‌گردی، باران

or shine. This expression rain or shine means  that we will do the activity if it's raining  

یا درخشش. این عبارت rain or shine به این معنی است که اگر باران ببارد یا خورشید بدرخشد فعالیت را انجام خواهیم داد

or if the sun is shining. We will do it  in any weather. We use this expression  

. ما این کار را در هر آب و هوایی انجام خواهیم داد. ما همیشه از این عبارت

all the time. The outdoor concert will happen  rain or shine. The running race will happen  

استفاده می‌کنیم. کنسرت در فضای باز با باران یا درخشش برگزار می‌شود. مسابقه دویدن با

rain or shine. What about you?  What do you like to do outside? 

باران یا درخشش اتفاق خواهد افتاد. تو چطور؟ دوست داری بیرون چیکار کنی؟

I'm a busy bee. I take care of my three-year-old  son, I take care of my five-month-old son,  

من یک زنبور عسل مشغول هستم. من از پسر سه ساله‌ام مراقبت می‌کنم، از پسر پنج

I take care of my house, I take care of my  English teaching business, I take care of myself,  

ماهه‌ام مراقبت می‌کنم، من از خانه‌ام مراقبت می‌کنم، از آموزش زبان انگلیسی خود مراقبت می‌کنم، از خودم مراقبت می‌کنم،

and sometimes, I take care of my husband too. Can  you guess what to be a busy bee means? It means  

و گاهی اوقات، من مواظب شوهر من هم باش آیا می توانید حدس بزنید که زنبور مشغول بودن به چه معناست؟ یعنی

I'm really busy. This bee is busy getting the  pollen from all of the flowers. He is a busy bee.  

من واقعاً مشغول هستم. این زنبور عسل مشغول جمع آوری گرده همه گل ها است. او یک زنبور عسل مشغول است.

But I'm also a busy bee. What  about you? Are you a busy bee? 

اما من یک زنبور عسل مشغول هستم. تو چطور؟ آیا شما یک زنبور عسل مشغول هستید؟

I'm going for a walk in my neighborhood.  I'm going for a hike in the mountains.  

من می روم در محله خودم قدم بزنم. من برای پیاده روی در کوه می روم.

You can say I'm walking, or I'm hiking,  but it's much more natural to say  

می‌توانید بگویید من پیاده‌روی می‌کنم، یا پیاده‌روی می‌کنم، اما خیلی طبیعی‌تر است که بگویید:

I'm going for a walk, do you want to join me? I'm  going for a hike, do you want to come with me?  

«من برای پیاده‌روی می‌روم، آیا می‌خواهید به من بپیوندید؟» من برای پیاده روی می روم، می خواهید با من بیایید؟

This hiking trail is rocky, or this path is  rocky. Path, path. Do you see my tongue? Path.  

این مسیر پیاده‌روی صخره‌ای است یا این مسیر صخره‌ای است. مسیر، مسیر. زبانم را می بینی؟ مسیر.

It's between my teeth. Oh, teeth. Say it  with me. Teeth, path. Your tongue should  

بین دندان های من است. اوه، دندان. با من بگو. دندان، مسیر. زبان شما

be out of your mouth and between your teeth,  with a stream of air flowing out. Teeth, path.  

باید خارج از دهان و بین دندان‌هایتان باشد و جریانی از هوا از آن خارج شود. دندان، مسیر.

Say it with me, I go for a hike on  the path. I go for a hike on the path. 

با من بگو، من برای پیاده روی در مسیر می روم. من برای پیاده روی در مسیر می روم.

When you feel amazing, when you feel  wonderful, you are on top of the world.  

وقتی احساس شگفت انگیزی می کنید، وقتی احساس می کنید فوق العاده هستید، در بالای دنیا هستید.

I'm on top of the world. Did you just get a  promotion at work? You are on top of the world.  

من بالای سر دنیا هستم آیا به تازگی در محل کار ترفیع کسب کردید؟ شما در بالای جهان هستید.

Did you just speak with someone in English? You're  on top of the world. Did you make an amazing meal  

آیا فقط با کسی به زبان انگلیسی صحبت کردید؟ شما در بالای دنیا هستید. آیا یک غذای شگفت انگیز درست کردید

and everyone loved it? You feel on top of the  world. Say it with me, I'm on top of the world. 

و همه آن را دوست داشتند؟ احساس می کنید در بالای دنیا هستید. با من بگو، من در اوج دنیا هستم.

I went for a walk yesterday. I go for a walk  every day. I am going to go for a walk tomorrow.  

دیروز رفتم پیاده روی من هر روز به پیاده روی می روم. فردا قراره برم پیاده روی

I have gone for a walk every day for three  months. I enjoy the nature when I was pregnant. I  

سه ماه است که هر روز به پیاده روی رفته ام . وقتی باردار بودم از طبیعت لذت می برم.

enjoy nature now in the summer. I am  going to enjoy nature in the fall.  

اکنون در تابستان از طبیعت لذت می برم. من در پاییز از طبیعت لذت خواهم برد.

I have enjoyed nature every day of my life. Do you feel tired? Do you feel annoyed?  

من هر روز از زندگی ام از طبیعت لذت برده ام. آیا احساس خستگی می کنید؟ آیا احساس ناراحتی می کنید؟

When I feel tired and annoyed, I go  outside to clear my mind. I feel relaxed,  

وقتی احساس خستگی و آزار می‌کنم، به بیرون می‌روم تا ذهنم را پاک کنم. من احساس آرامش می کنم،

I feel calm, I feel happy when I go outside.  Let's practice this pronunciation. Clears, clears.  

احساس آرامش می کنم، وقتی بیرون می روم احساس خوشحالی می کنم. بیایید این تلفظ را تمرین کنیم. پاک می کند، پاک می کند.

Notice the L, my tongue is outside of my mouth.  Clears, and the R at the end, my tongue is not  

به L توجه کنید، زبان من خارج از دهانم است. پاک می کند، و R در پایان، زبان

outside my mouth. Say it with me, going outside  clears my mind. Going outside clears my mind. 

من بیرون از دهانم نیست. با من بگو، بیرون رفتن ذهنم را خالی می کند. بیرون رفتن ذهنم را خالی می کند.

Welcome to my workout. It's important to exercise  every day. The word exercise and workout mean the  

به تمرین من خوش آمدید مهم است که هر روز ورزش کنید. کلمه ورزش و تمرین به

same thing. Some people work out at the gym, but I  don't work out at the gym, I exercise at home. Do  

همین معنی است. برخی افراد در باشگاه ورزش می کنند، اما من در باشگاه ورزش نمی کنم، در خانه ورزش می کنم.

you work out at the gym or at home? Some different  types of exercises are running or jogging,  

آیا در باشگاه ورزش می‌کنید یا در خانه؟ برخی از انواع مختلف تمرینات عبارتند از: دویدن یا دویدن،

yoga, Pilates, jumping rope, Tai chi,  martial arts, pull-ups, sit-ups, squats,  

یوگا، پیلاتس، طناب زدن، تای چی، هنرهای رزمی، کشش، دراز و نشست، اسکات،

lunges, lifting weights, or weightlifting.  What exercises do you do? Vanessa works out on  

لانژ، وزنه‌برداری یا وزنه‌برداری. چه تمریناتی انجام می دهید؟ ونسا

Wednesdays. Vanessa lifts weights very often. V,  my teeth are on my bottom lip with some vibration.  

چهارشنبه‌ها ورزش می‌کند. ونسا اغلب وزنه می زند. V ، دندان‌هایم روی لب پایینم با مقداری لرزش هستند.

Vanessa. Say it with me, Vanessa. W, my lips  make an wooh shape. Work. Say it with me, work.  

ونسا با من بگو، ونسا. W، لب‌های من شکل وو می‌سازد. کار کنید. با من بگو کار کن

Let's say the challenge sentence.  Vanessa works out on Wednesday.  

بیایید جمله چالشی را بگوییم. ونسا روز چهارشنبه تمرین می کند.

Vanessa lifts weights very often. Great work. I do some exercises. He does some exercises. I  

ونسا اغلب وزنه می زند. کار عالی چند تمرین انجام می دهم. او چند تمرین انجام می دهد. من

do yoga. She does yoga. I do Pilates. He does  Pilates. I do martial arts. They do martial arts.  

یوگا انجام می دهم. او یوگا می کند. من پیلاتس می کنم او پیلاتس انجام می دهد . من هنرهای رزمی انجام می دهم. آنها هنرهای رزمی انجام می دهند.

I do squats. They do squats. I do weightlifting.  We do weightlifting. I run. They run.  

من اسکات انجام می دهم. اسکات انجام می دهند. وزنه برداری می کنم. وزنه برداری می کنیم. من میدوم. می دوند.

What about you? Do you do yoga? When I  work out, my muscles get strong. Muscles.  

تو چطور؟ آیا شما یوگا انجام می دهید؟ وقتی ورزش می‌کنم، ماهیچه‌هایم قوی می‌شوند. ماهیچه ها.

Notice the C is silent. Muscles. Don't say  muscles. No, no, no. The C is silent. I  

توجه کنید که C ساکت است. ماهیچه ها. ماهیچه ها را نگویید. نه نه نه. C ساکت است. من

don't have strong muscles. What about you? Do  you have strong muscles? Why do you work out? 

عضلات قوی ندارم. تو چطور؟ آیا عضلات قوی دارید؟ چرا ورزش می کنی؟

Dan: To get strong, to get fit, to get in shape,  

دن : قوی شدن، تناسب اندام شدن، خوش اندام شدن،

to get buff, and to get ripped. Vanessa: 

خوش فرم شدن و پاره شدن. ونسا:

What about you? Why do you work out? Before  I exercise, I need to warm up my muscles.  

تو چی؟ چرا ورزش می کنی؟ قبل از ورزش، باید عضلاتم را گرم کنم.

To warm up means to stretch my muscles. After  I exercise, I need to cool down. To cool down  

گرم کردن یعنی کشش عضلاتم. بعد از ورزش، باید سرد شوم. خنک شدن

means to stretch my muscles. Can you say it with  me? I warm up, then I cool down. Great work. 

به معنای کشش ماهیچه هایم است. می توانید آن را با من بگویید؟ گرم می کنم، بعد سرد می شوم. کار عالی

When should you say hello, hi, or hey?  Hello is for structured situations,  

چه زمانی باید سلام، سلام یا سلام کنید؟ Hello برای موقعیت‌های ساختاریافته

on the phone or giving a presentation. Hi is  for your boss, your coworkers, your family, your  

، تلفنی یا ارائه ارائه است. سلام برای رئیس، همکاران، خانواده،

friends, anyone. Hey is for people you are close  with, your sister, your husband, your friends.  

دوستان و هر کسی است. هی برای افرادی است که با آنها صمیمی هستید، خواهرتان، شوهرتان، دوستانتان.

Write a greeting to me in the comments,  like, hi, Vanessa. Is it normal to say  

در نظرات به من تبریک بنویسید ، سلام، ونسا را ​​لایک کنید. آیا طبیعی است

how are you in English? No, we rarely  say this. Instead, you can say... 

که به زبان انگلیسی بگوییم چگونه هستید؟ نه، ما به ندرت این را می‌گوییم. درعوض، می توانید بگویید...

Dan: How's it going? How's it going? 

دن: اوضاع چطور است؟ اوضاع چطوره؟

Vanessa: Good. This means is your life going well? Yes,  

ونسا: خوب. یعنی زندگیت خوب پیش میره؟ بله،

my life is going well. English speakers  feel comfortable being casual with everyone.  

زندگی من خوب پیش می‌رود. انگلیسی‌زبان‌ها احساس راحتی می‌کنند که با همه راحت باشند.

We like to be friends with everyone. You can ask  how's it going with your boss, your family, your  

ما دوست داریم با همه دوست باشیم. می‌توانید بپرسید اوضاع با رئیس، خانواده‌تان،

teacher, me, and your friends. Now I want to ask  you, how's it going? Should you say thank you to  

معلمتان، من و دوستانتان چگونه است. حالا می‌خواهم از شما بپرسم، اوضاع چطور است؟ آیا باید از همه تشکر کنید

everyone? Yes, English speakers love to say thank  you. I recommend saying thank you. This is for  

؟ بله، انگلیسی زبانان دوست دارند از شما تشکر کنند . توصیه می کنم تشکر کنم. این برای

bigger actions. For example, thank you for taking  care of my cats when I went on vacation. Thanks,  

اقدامات بزرگتر است. برای مثال، از شما برای مراقبت از گربه‌هایم وقتی به تعطیلات می‌رفتم متشکرم. ممنون،

this is for small actions. Thanks for holding  the door. Thanks for bringing me some coffee.  

این برای اقدامات کوچک است. از اینکه در را نگه داشتید متشکریم . ممنون که برایم قهوه آوردی

Do you want to thank someone a lot? Just add so  much. Thank you so much for learning English with  

آیا می خواهید از کسی خیلی تشکر کنید؟ فقط خیلی  اضافه کنید . از اینکه با من انگلیسی یاد گرفتید بسیار سپاسگزارم

me. Thanks so much for learning English with  me. Can you say thank you in the comments? 

. از اینکه با من انگلیسی یاد گرفتید بسیار سپاسگزارم . آیا می توانید در نظرات تشکر کنید؟

When someone says thank you, what can you say?  For big actions, you can say you're welcome.  

وقتی کسی می گوید متشکرم، چه می توانید بگویید؟ برای اقدامات بزرگ، می توانید بگویید که خوش آمدید.

It's my pleasure. For example... Dan: 

باعث خوشحالی من است. به عنوان مثال... دن:

Thank you for teaching me English. Vanessa: 

ممنون که به من انگلیسی یاد دادید. ونسا

You're welcome. It's my pleasure to teach  you English. For small actions, you can say  

: خوش آمدید. خوشحالم که به شما انگلیسی یاد می دهم. برای اقدامات کوچک، می‌توانید بگویید

no problem. For example... Dan: 

مشکلی نیست. به عنوان مثال... دن:

Thank you for making this lesson. Vanessa: 

از شما برای ساختن این درس متشکرم. ونسا

No problem. Thank you for being my  student. How can you respond? Oh no,  

: مشکلی نیست. از اینکه شاگرد من هستید متشکرم . چگونه می توانید پاسخ دهید؟ اوه نه،

you did something wrong. What should you  say? Just say I'm sorry. It's simple,  

شما کار اشتباهی انجام دادید. چه باید بگویی؟ فقط بگو متاسفم ساده است

it's clear, it's polite. Why are you late? Dan: 

،  واضح است، مؤدبانه است. چرا دیر کردی؟ دن:

I'm sorry. Vanessa: 

متاسفم. ونسا

You forgot to buy rice. Dan: 

:  فراموش کردی برنج بخری. دن:

I'm sorry. Vanessa: 

متاسفم. ونسا:

Did you bump someone by accident? You  can say I'm sorry, or you can say... 

تصادفاً با کسی برخورد کردی؟ می‌توانی بگویی متاسفم، یا می‌توانی بگویی...

Dan: Sorry about that. 

دن: بابت این موضوع متاسفم.

Vanessa: Sorry about that is casual. If you bump me,  

ونسا: متاسفم که اتفاقی است. اگر به من ضربه بزنی،

what would you say? Dan: 

چه می گویی؟ دن:

Oh, I'm sorry. Vanessa: 

اوه، متاسفم. ونسا:

What should you say? You can say, it's okay, or  no problem. You can say this in any situation.  

چی باید بگی؟ می‌توانید بگویید، اشکالی ندارد، یا مشکلی نیست. در هر شرایطی می توانید این را بگویید.

For example, your boss forgot to give you a paper  and he says, "I'm sorry that I forgot that paper."  

به عنوان مثال، رئیس شما فراموش کرده است که به شما یک کاغذ بدهد و می گوید: "متاسفم که آن کاغذ را فراموش کردم."

You can say... Dan: 

می تونی بگی... دن

It's okay. No problem. Vanessa: 

: اشکالی نداره. مشکلی نیست ونسا

Your friend is late to your dinner party and  your friend says, "I'm sorry that I'm late."  

: دوستت دیر به مهمانی شام می‌رود و دوستت می‌گوید: "متاسفم که دیر آمدم."

You can say... Dan: 

می تونی بگی... دن

It's okay. No problem. Vanessa: 

: اشکالی نداره. مشکلی نیست ونسا:

I'm sorry that sometimes, I speak too fast.  What can you say to me in the comments?  

متاسفم که گاهی خیلی تند صحبت می کنم. در نظرات به من چه می توانید بگویید؟

Is it okay to say goodbye? No, no, no, no.  This is too serious. Instead, you can say... 

آیا خداحافظی اشکالی ندارد؟ نه نه نه نه. این خیلی جدی است. در عوض، می‌توانید بگویید...

Dan: Bye. See you later. 

دن: خداحافظ. بعدا میبینمت.

Vanessa: When you finish working,  

ونسا: وقتی کار را تمام کردی،

you can tell your coworkers... Dan: 

می‌توانی به همکارانت بگو... دن:

Bye. See you later. Vanessa: 

خداحافظ. بعدا میبینمت. ونسا:

When your class is finished, you can  tell your teacher and your classmates... 

وقتی کلاس شما تمام شد، می‌توانید به معلم و همکلاسی‌هایتان بگویید...

Dan: Bye. See you tomorrow. 

دن: خداحافظ. فردا می بینمت.

Vanessa: Bye, see you later, bye, see you tomorrow,  

ونسا: خداحافظ، بعداً می بینمت، خداحافظ، فردا می بینمت

is very common for saying goodbye. Now, I'm  finishing this lesson, what can you say to me?  

، خداحافظی بسیار رایج است. اکنون، دارم این درس را تمام می کنم، چه می توانید به من بگویید؟

It's family time. Can you answer some  common small talk questions about family?  

وقت خانواده است آیا می‌توانید به چند سؤال رایج درباره خانواده پاسخ دهید؟

Do you have a big family? Dan: 

آیا خانوده ای بزرگ داری؟ دن:

Yes, I have a lot of family members. Vanessa: 

بله، من اعضای خانواده زیادی دارم. ونسا:

Do you live close to your family? Dan: 

آیا نزدیک خانواده خود زندگی می کنید؟ دن:

No, they live far away. Vanessa: 

نه، آنها دورتر زندگی می کنند. ونسا:

Do you see your family often? Dan: 

آیا اغلب خانواده خود را می بینید؟ دن:

No, I see them twice a year. Vanessa: 

نه، من آنها را دو بار در سال می بینم. ونسا:

Tell me in the comments, do you have a big family?  Daughter. Daughter. I am a daughter. Notice the G  

در نظرات به من بگو، آیا خانواده بزرگی داری؟ فرزند دختر. فرزند دختر. من یک دختر هستم. توجه کنید که G

and H are silent. Daughter. Notice the T changes  to D in American English. Daughter, der, daughter.  

و H ساکت هستند. فرزند دختر. به تغییرات T به D در انگلیسی آمریکایی توجه کنید. دختر، دختر، دختر

Don't forget a clear R at the end of the word.  Daughter. Say it with me, daughter. I am a  

یک R واضح در پایان کلمه فراموش نکنید. فرزند دختر. با من بگو دخترم من یک

daughter. Are you a daughter? Don't say mother and  father to your parents. It's too formal. Instead,  

دختر هستم. شما دختر هستید؟ به پدر و مادرتان نگویید مادر و پدر. خیلی رسمیه در عوض،

you can say not mother, mom, or children can  say mommy, not father, but you can say dad, or  

می‌توانید بگویید مادر، مامان یا بچه‌ها نمی‌توانند بگویند مامان، نه پدر، اما می‌توانید بگویید بابا، یا

children can say daddy, not grandmother, you can  say grandma, not grandfather, you can say grandpa. 

بچه‌ها می‌توانند بگویند بابا، نه مادربزرگ، می‌توانید بگویید مادربزرگ، نه پدربزرگ، می‌توانید بگویید پدربزرگ.

My husband likes puzzles, my son likes puzzles.  My husband likes building, my son likes building.  

شوهرم پازل دوست دارد، پسرم پازل دوست دارد. شوهرم ساختمان سازی را دوست دارد، پسرم از ساخت و ساز.

Like father, like son. This wonderful idiom means  the father and son are similar, but it can be  

مثل پدر، مثل پسر. این اصطلاح فوق‌العاده به این معنی است که پدر و پسر شبیه هم هستند، اما می‌تواند

bad too. For example, if the father says bad  words, the son will say bad words too. Like  

بد هم باشد. به عنوان مثال، اگر پدر کلمات بد بگوید، پسر نیز کلمات بد می گوید. مثل

father, like son. Do you think fathers and  sons are often similar? Let's go shopping. 

پدر، مثل پسر. آیا فکر می کنید پدرها و پسران اغلب شبیه هم هستند؟ بیا بریم خرید.

Dan: Can I help you find something? 

دن: میتونم کمکت کنم چیزی پیدا کنی؟

Vanessa: Yes, I'm looking for a warm black  

ونسا: بله، من به دنبال یک کت گرم مشکی

coat. The phrase I'm looking for is great to use  when you're shopping. I'm looking for an English  

هستم. عبارت من به دنبال آن هستم برای استفاده هنگام خرید عالی است. من به دنبال یک کتاب انگلیسی هستم

book. I'm looking for moon cakes. I'm looking for  baby diapers. I'm looking for the makeup section.  

. من دنبال کیک ماه می گردم. من به دنبال پوشک بچه هستم. من دنبال بخش آرایش هستم

Can I help you find something? Can you  use I'm looking for in the comments? 

آیا می توانم به شما کمک کنم چیزی پیدا کنید؟ آیا می‌توانید از جستجوی من در نظرات استفاده کنید؟

Let's talk about buying. I bought this shirt  yesterday. Bought is the past tense of the verb to  

بیایید در مورد خرید صحبت کنیم. من این پیراهن را دیروز خریدم. Bought زمان گذشته فعل to

buy. I am buying this shirt today. Right now, I am  buying. I will buy another shirt tomorrow, in the  

buy است. من امروز این پیراهن را می خرم. در حال حاضر، در حال خرید هستم. فردا، در آینده، پیراهن دیگری خواهم خرید

future. I have already bought 10 shirts. I need  to stop buying shirts. What will you buy tomorrow? 

. من قبلا 10 پیراهن خریدم. من باید خرید پیراهن را متوقف کنم. فردا چی میخری؟

Hey, hey, come here. Ssh, ssh, I need to tell  you something. I hate shopping. I really hate  

هی هی بیا اینجا Ssh، ssh، باید چیزی به شما بگویم. من از خرید متنفر هستم. من واقعاً از

shopping, going to the store, the bright lights,  all the people. No. If I need to buy something,  

خرید کردن، رفتن به فروشگاه، چراغ‌های روشن، از همه مردم متنفرم. نه. اگر لازم باشد چیزی بخرم،   به صورت

I shop online. To shop online means you buy it  on the internet. It's so much better for me.  

آنلاین خرید می‌کنم. خرید آنلاین به معنای خرید آن از اینترنت است. برای من خیلی بهتره

What about you? Do you shop online or in a store? I want to buy shoes. I wanna buy shoes. Want to,  

تو چطور؟ خرید اینترنتی دارید یا از فروشگاه؟ من می خواهم کفش بخرم. من میخوام کفش بخرم می‌خواهم،

wanna. I wanna buy shoes. I am going to  buy shoes. I'm gonna buy shoes. Going to,  

می‌خواهم. من میخوام کفش بخرم من قصد خرید کفش دارم. من قصد دارم کفش بخرم رفتن به،

gonna. I'm gonna buy shoes. What do you  wanna buy? What are you gonna buy? I  

. من قصد دارم کفش بخرم چه چیزی می خواهید بخرید؟ چی میخوای بخری؟ من

bought this dress for $50, but after one week,  look what happened, this dress is a rip-off. A  

این لباس را به قیمت 50 دلار خریدم، اما بعد از یک هفته، ببینید چه اتفاقی افتاد، این لباس یک پاره است. A

rip-off means that the price was high  but the quality was low. For example,  

rip-off به این معنی است که قیمت بالا بود اما کیفیت پایین بود. برای مثال

the restaurant was very expensive but the food  didn't taste good. The restaurant was a rip-off.  

،   رستوران بسیار گران بود اما غذا مزه خوبی نداشت. رستوران یکپارچه بود.

What a rip-off. Or you can say Vanessa's  lessons are not a rip-off, they're great. 

چه ریپ آف. یا می‌توانید بگویید که درس‌های ونسا غیرقابل توصیف، عالی هستند.

Can you describe a room in English? Walls are the  sides of the room. The ceiling is the top of the  

آیا می توانید یک اتاق را به انگلیسی توصیف کنید؟ دیوارها طرفین اتاق هستند. سقف بالای

room. The floor is the bottom of the room. There's  an inside door, and I have an outside door.  

اتاق است. طبقه پایین اتاق است. یک در داخلی وجود دارد، و من یک در بیرونی دارم.

The windows in my room have a glass pane. Do  you have any windows in your room? Where do  

پنجره های اتاق من شیشه ای دارند. آیا در اتاقتان پنجره دارید؟ کجا

I sit in my living room? I sit on the couch.  Some people call it a sofa, but I say couch.  

در اتاق نشیمنم بنشینم؟ روی مبل می نشینم. بعضی ها بهش میگن مبل ولی من میگم کاناپه.

The couch cushions are on the back of the couch,  the couch pillows are on the side of the couch,  

بالشتک های کاناپه در پشت کاناپه، بالش های کاناپه در کنار کاناپه،

and the couch legs are on the bottom of the  couch. If your couch is smaller for two people,  

و پایه های کاناپه در پایین مبل قرار دارند. اگر کاناپه شما برای دو نفر کوچکتر است،   به آن صندلی عشق می

it's called a loveseat. Do you have a couch? Do you use electronics? Of course. This  

گویند. مبل داری؟ آیا از وسایل الکترونیکی استفاده می کنید؟ البته.

is a charger. The long part is the cord. This  charger has two prongs, but sometimes, there are  

این  یک شارژر است. قسمت بلند آن بند ناف است. این شارژر دو شاخه دارد، اما گاهی اوقات،

three prongs. This charger also has a  USB port. Where do I put the charger?  

سه شاخه وجود دارد. این شارژر یک پورت USB نیز دارد. شارژر رو کجا بذارم؟

I put it in an outlet. Do you have a charger? Let's talk about lights. What is this called?  

گذاشتمش تو پریز شارژر داری؟ بیایید در مورد چراغ ها صحبت کنیم. اسم این چیه؟

It's a lamp, or table lamp. On  the outside, there is a lampshade,  

این یک چراغ یا چراغ رومیزی است. در بیرون، یک آباژور وجود دارد،

and on the inside, there is a light bulb,  or maybe you have a light on the ceiling.  

و در داخل، یک لامپ وجود دارد، یا شاید شما یک چراغ روی سقف داشته باشید.

This is a ceiling light. Let's practice  the L pronunciation. The lamp is a light.  

این چراغ سقفی است. بیایید تلفظ L را تمرین کنیم. لامپ یک چراغ است.

The lamp is a light. Put your tongue between  your teeth. Say it with me, the lamp is a light.  

لامپ یک چراغ است. زبان خود را بین دندان هایتان قرار دهید. با من بگو چراغ چراغ است.

Great work. Do you have a lamp in your room? Let's talk about the floor. Fun, right?  

کار عالی آیا در اتاق خود لامپ دارید؟ بیایید در مورد کف صحبت کنیم. سرگرم کننده، درست است؟

This is a hardwood floor. This is a carpet, or  a big rug. This is a tile floor. This is a small  

این یک کفپوش چوبی است. این یک فرش یا یک فرش بزرگ است. این یک کف کاشی است. این یک فرش کوچک است

rug. Here is a play mat where my son plays.  What kind of floor do you have in your house? 

. اینجا یک تشک بازی است که پسرم در آن بازی می کند. چه نوع کفی در خانه خود دارید؟

Let's talk about TV. You can say television,  but TV is much more common. Say it with me, TV,  

بیایید در مورد تلویزیون صحبت کنیم. می‌توان گفت تلویزیون، اما تلویزیون بسیار رایج‌تر است. با من بگو، تلویزیون،

TV. A TV remote, the power button,  the volume button, a TV sound bar,  

تلویزیون. کنترل از راه دور تلویزیون، دکمه روشن/خاموش، دکمه صدا، نوار صدای تلویزیون،

or maybe you have speakers, a TV mount, or  maybe you have a TV console. I never watch TV,  

یا شاید بلندگو، پایه تلویزیون، یا شاید کنسول تلویزیون داشته باشید. من هرگز تلویزیون تماشا نمی‌کنم،

but my husband likes to watch hockey  games on the weekend. Do you have a TV? 

اما شوهرم دوست دارد بازی‌های هاکی را در آخر هفته تماشا کند. آیا تلویزیون دارید؟

I like house decorations. These are  paintings. Can you see my husband and I?  

من دکوراسیون خانه را دوست دارم. اینها نقاشی هستند. آیا می توانید من و شوهرم را ببینید؟

The painting is in a frame. The frame is  hanging on the wall. These are not paintings,  

نقاشی در یک قاب است. قاب روی دیوار آویزان است. اینها نقاشی نیستند،

they are prints, but they are also in a frame on  the wall. Some decorations on my shelf, these are  

آنها چاپ هستند، اما در یک قاب روی دیوار نیز هستند. برخی از تزئینات روی قفسه من، اینها

knick-knacks, little things that I  like to display on a shelf. Pictures,  

چیزهای کوچکی هستند که من دوست دارم در قفسه نشان دهم. عکس‌ها،

these pictures are in picture frames.  Do you have any pictures on your wall? 

این عکس‌ها در قاب عکس هستند. آیا عکسی روی دیوار خود دارید؟

Let's talk about cars. A compact car, a sedan,  a convertible car, a hatchback, a pickup truck,  

بیایید در مورد ماشین صحبت کنیم. یک ماشین جمع و جور، یک سدان، یک ماشین کانورتیبل، یک هاچ بک، یک وانت،

or a pickup, or a truck, a minivan, like I have,  an SUV, a sports car. What kind of car do you  

یا یک پیکاپ، یا یک کامیون، یک مینی ون، مانند من، یک SUV، یک اتومبیل اسپرت. چه نوع ماشینی

have? I have a minivan for my family. On the front  of the car, there is the hood. Inside the hood  

داری؟ من برای خانواده ام یک مینی ون دارم. در قسمت جلوی خودرو، کاپوت وجود دارد. داخل

is the engine. Here are the headlights for driving  at night. The tire is here. The inside is the rim.  

کاپوت   موتور قرار دارد. در اینجا چراغ‌های جلو برای رانندگی در شب آمده است. لاستیک اینجاست داخل رینگ است.

On the side of the car is the gas tank. On the  back of the car, there is the trunk. In the trunk,  

در کنار ماشین مخزن بنزین است. در پشت ماشین، صندوق عقب قرار دارد. در صندوق عقب،

you can carry things. There are also brake  lights for stopping, blinkers for turning,  

می‌توانید وسایل حمل کنید. چراغ‌های ترمز برای توقف، چشمک‌زن برای گردش،

and a license plate. My license plate is  only on the back of the car. What about you?  

و پلاک خودرو نیز وجود دارد. پلاک من فقط پشت ماشین است. تو چطور؟

Do you have a license plate on the  back or on the front of your car? 

آیا در پشت یا جلوی اتومبیل خود پلاک دارید؟

I use my key to unlock my doors. My key is a  remote, but some cars have a regular key. In some  

من از کلیدم برای باز کردن قفل درها استفاده می کنم. کلید من یک کنترل از راه دور است، اما برخی خودروها کلید معمولی دارند. در برخی از

cars, you need to put the key into the ignition.  But in my car, I only need to push a button.  

خودروها، باید کلید را در موتور قرار دهید. اما در ماشین من فقط باید یک دکمه را فشار دهم.

After I start the car, I put the car in drive  or in reverse, and hold on to the steering  

بعد از استارت زدن ماشین، ماشین را در حالت رانندگی یا عقب قرار می‌دهم و فرمان را نگه می‌دارم

wheel. Is your car key a remote like mine? I'm sitting in the driver's seat. Here is my  

. آیا کلید ماشین شما مانند من یک کنترل از راه دور است؟ من روی صندلی راننده نشسته ام. اینجا

headrest. Beside me is the passenger seat. Behind  me is the backseat. Because I have two children,  

پشت سر من است. کنار من صندلی مسافر است. پشت سر من صندلی عقب است. چون دو فرزند

I have two car seats in my car. A car seat is  a special seat for a child to keep them safe.  

دارم،   دو صندلی ماشین در ماشینم دارم. صندلی ماشین صندلی ویژه ای برای کودک است تا او را ایمن نگه دارد.

Because my children are small, their car seats  are rear-facing. But when they get older,  

چون بچه‌های من کوچک هستند، صندلی‌های ماشین‌شان رو به عقب است. اما وقتی بزرگ‌تر شوند،

their car seats will be front-facing.  Do you have a car seat in your car? 

صندلی‌های ماشین‌شان رو به جلو خواهد بود. آیا در ماشین خود صندلی ماشین دارید؟

When it rains, you need to turn on the windshield  wipers. When it's hot or cold, you need to turn  

وقتی باران می‌بارد، باید برف‌پاک‌کن‌ها را روشن کنید. وقتی هوا گرم یا سرد است، باید

the air vents towards yourself. To check your  speed, you need to look at the speedometer.  

دریچه‌های هوا را به سمت خود بچرخانید. برای بررسی سرعت، باید به سرعت‌سنج نگاه کنید.

To check your gas level, you need to look  at the gas gauge. When someone is annoying,  

برای بررسی سطح گاز خود، باید به گیج گاز نگاه کنید. وقتی کسی آزاردهنده است،

you can honk your horn. Do you honk your horn  often? To see behind you while you're driving, you  

می‌توانید بوق بزنید. آیا اغلب بوق می‌زنید ؟ برای دیدن پشت سرتان در حین رانندگی،

need to look in the rear view mirror. While you  drive, you look through the windshield. You can  

باید به آینه دید عقب نگاه کنید. در حین رانندگی، از شیشه جلو نگاه می کنید. می‌توانید

roll down your windows to get some fresh air. You  can put down the visor if the sun is too bright.  

پنجره‌هایتان را پایین بیاورید تا کمی هوای تازه بخورید. اگر خورشید خیلی روشن است، می‌توانید گیره را زمین بگذارید.

Don't forget to put on your seatbelt. Buckle  up. Do you always wear your seatbelt? I hope so. 

بستن کمربند ایمنی را فراموش نکنید. کمربندت رو ببند . آیا همیشه کمربند ایمنی خود را می بندید؟ امیدوارم.

Let's talk about the pedals of a car. Before I  drive, I need to take off the emergency parking  

بیایید در مورد پدال های یک ماشین صحبت کنیم. قبل از رانندگی، باید ترمز دستی اضطراری را برداریم

brake. I push the gas pedal and the brake pedal.  I hit the brakes if somebody stops suddenly  

. پدال گاز و پدال ترمز را فشار می دهم. اگر کسی ناگهان جلوی من بایستد، ترمز می

in front of me. A manual car will also have  a clutch pedal and a stick shift. My car is  

زنم. خودروی دستی دارای پدال کلاچ و تعویض دنده نیز خواهد بود. ماشین من

an automatic. It has a shifter for park, reverse,  and drive. Do you have a manual or automatic car? 

خودکار است. دارای دنده برای پارک، دنده عقب و رانندگی است. ماشین دستی دارید یا اتوماتیک؟

Welcome to my office. This is my home office.  I work from home as your English teacher,  

به دفتر من خوش آمدید این دفتر خانه من است. من به عنوان معلم انگلیسی شما در خانه کار می کنم،

but maybe you work in an office. I usually  sit in an office chair and I sit at the desk.  

اما شاید شما در یک دفتر کار کنید. من معمولاً روی یک صندلی اداری می نشینم و پشت میز می نشینم.

This is the desktop and these are the desk  legs. In my office, I have some office supplies,  

این دسکتاپ است و اینها پایه‌های میز هستند. در دفترم، تعدادی لوازم اداری،

pens, or ballpoint pens, pencils, permanent  markers, whiteboard markers, tape,  

خودکار، یا خودکار، مداد، نشانگرهای دائمی، نشانگرهای تخته سفید، نوار،

batteries, a notebook with paper, scissors.  Notice the C is silent. Scissors. Say it with me,  

باتری، یک دفترچه یادداشت با کاغذ، قیچی دارم. توجه کنید که C ساکت است. قیچی. با من بگو،

scissors. What office supplies do you have? Let's talk about electronics in the office. A  

قیچی. چه لوازم اداری دارید؟ بیایید در مورد الکترونیک در دفتر صحبت کنیم. یک

desktop computer, a screen, a keyboard,  a mouse and mousepad, a laptop.  

رایانه رومیزی، یک صفحه نمایش، یک صفحه کلید، یک ماوس و ماوس پد، یک لپ تاپ.

This is not a notebook. In English, this is a  notebook, a tablet, a smartphone, headphones  

این دفترچه یادداشت نیست. در زبان انگلیسی، این یک نوت بوک، یک رایانه لوحی، یک گوشی هوشمند، هدفون

or earbuds, a microphone, and a webcam.  What electronics do you use in the office? 

یا هدفون، یک میکروفون، و یک وب کم است. از چه وسایل الکترونیکی در دفتر استفاده می کنید؟

Excuse me, when you have a minute, can I ask you a  question? Wow, this is super polite. If you speak  

ببخشید، وقتی یک دقیقه وقت دارید، می‌توانم از شما سؤالی بپرسم ؟ وای این فوق العاده مودب است اگر

English with your boss or coworkers,  please use this phrase. They will be so  

با رئیس یا همکارانتان انگلیسی صحبت می‌کنید، لطفاً از این عبارت استفاده کنید. آنها بسیار

amazed because you're so polite. Say it  with me, excuse me, when you have a minute,  

شگفت زده خواهند شد زیرا شما بسیار مؤدب هستید. با من بگو، ببخشید، وقتی یک دقیقه وقت دارید،

can I ask you a question? Great job. One child, two children. One woman,  

می‌توانم از شما سؤالی بپرسم؟ کارت عالی بود. یک بچه دو بچه یک زن،

two women. One man, two men. One foot, two feet.  One tooth, two teeth. One half, two halves.  

دو زن. یک مرد، دو مرد یک پا، دو پا. یک دندان، دو دندان. یک نیمه، دو نیمه.

One wife, two wives. Hmm. One knife, two  knives. One fish, two fish. One mouse,  

یک زن، دو زن. هوم یک چاقو، دو چاقو. یک ماهی، دو ماهی. یک موش،

two mice. BTW, by the way. By the way, I have  to leave in 30 minutes. RSVP, respond please.  

دو موش. اتفاقا BTW اتفاقاً 30 دقیقه دیگر باید بروم. RSVP لطفا پاسخ دهید

You're invited to a dinner party at my house.  RSVP by October 30th. ASAP, as soon as possible.  

شما به یک مهمانی شام در خانه من دعوت شده اید. RSVP تا 30 اکتبر. ASAP، در اسرع وقت.

Please finish your homework ASAP. ETA, estimated  time of arrival. My ETA at your house is 5:30 PM.  

لطفا تکالیف خود را در اسرع وقت تمام کنید. ETA، زمان تخمینی رسیدن. ساعت گذر زمان من در خانه شما ساعت 5:30 بعد از ظهر است.

VS, versus. Coffee versus tea, tea is the best. Let's talk about food. Fruit, fruit, vegetables,  

VS، در مقابل. قهوه در مقابل چای، چای بهترین است. بیایید در مورد غذا صحبت کنیم. میوه، میوه، سبزیجات،

vegetables. Sometimes, we say veggies.  Meat, meat, fish, fish, grains, grains,  

سبزیجات. گاهی اوقات می گوییم سبزیجات. گوشت، گوشت، ماهی، ماهی، غلات، غلات،

dairy, dairy, dessert. I like dessert. Drinks,  drinks. What food do you like? Cookies are sweet.  

لبنیات، لبنیات، دسر. من دسر دوست دارم نوشیدنی، نوشیدنی. چه غذایی را دوست دارید؟ کوکی ها شیرین هستند.

Chips are salty. Lemons are sour.  Coffee is bitter. Peppers are spicy.  

چیپس شور است. لیمو ترش است. قهوه تلخ است. فلفل ها تند هستند.

Fish is oily. Beans are healthy. And ice cream  

ماهی روغنی است. حبوبات سالم هستند. و

is unhealthy. Do you like ice cream? Do  you know these vegetable names in English?  

بستنی ناسالم است. آیا بستنی دوست داری؟ آیا نام این سبزیجات را به انگلیسی می‌دانید؟

Cabbage, bok choi, potatoes, cucumber,  celery, green onions, garlic, ginger,  

کلم، بوک چوی، سیب زمینی، خیار، کرفس، پیاز سبز، سیر، زنجبیل،

radish, eggplant, bean sprouts, mushrooms.  Which vegetable is your favorite? 

تربچه، بادمجان، جوانه لوبیا، قارچ. کدام سبزی مورد علاقه شماست؟

Do you know how to say these fruits in  English? Apple, peach, pear, kumquat,  

آیا می دانید چگونه این میوه ها را به انگلیسی بگویید؟ سیب، هلو، گلابی، کامکوات،

mandarin, orange, starfruit, mango,  banana, strawberry, mulberry, jackfruit,  

ماندارین، پرتقال، استار فروت، انبه، موز، توت فرنگی، توت، جک

lychee, dragon fruit, dates, durian. Which  fruit is your favorite? A bag of chips,  

فروت،   لیچی، میوه اژدها، خرما، دوریان. کدام میوه مورد علاقه شماست؟ یک کیسه چیپس،

a box of tea, a can of pumpkin, a jar of  jam, a package of noodles, a bottle of oil,  

یک جعبه چای، یک قوطی کدو تنبل، یک شیشه مربا، یک بسته رشته فرنگی، یک بطری روغن،

a slice or piece of bread. How did you enjoy all of those quick, rapid-fire  

یک تکه یا تکه نان. چگونه از همه آن درس‌های انگلیسی سریع و سریع لذت

English lessons? I hope that you enjoyed it. I  asked a lot of questions during these lessons. At  

بردید؟ امیدوارم که لذت برده باشید من در طول این درس‌ها سؤالات زیادی پرسیدم.

the end of every little clip, I asked a question,  so my challenge for you is can you answer one of  

در پایان هر کلیپ کوچک، من یک سوال پرسیدم، بنابراین چالش من برای شما این است که آیا می‌توانید به یکی از

these questions in the comments? Let's read each  other's comments and just get to know more about  

این سوالات در نظرات پاسخ دهید؟ بیایید نظرات یکدیگر را بخوانیم و فقط درباره یکدیگر بیشتر بدانیم

each other, and also, practice English. Well,  thank you so much for learning English with me,  

و همچنین انگلیسی را تمرین کنیم. خوب، از شما بسیار سپاسگزارم که با من انگلیسی یاد گرفتید،

and I'll see you again next Friday for a  new lesson here on my YouTube channel. Bye. 

و جمعه آینده دوباره شما را برای یک درس جدید در اینجا در کانال YouTube من می بینم. خدا حافظ.

The next step is to download my free ebook, Five  Steps to Becoming a Confident English Speaker.  

گام بعدی دانلود کتاب الکترونیکی رایگان من، پنج قدم برای تبدیل شدن به یک سخنران مطمئن انگلیسی است.

You'll learn what you need to do  to speak confidently and fluently.  

یاد خواهید گرفت که برای صحبت کردن با اعتماد به نفس و روان باید چه کاری انجام دهید.

Don't forget to subscribe to my YouTube channel  for more free lessons. Thanks so much. Bye.

فراموش نکنید که برای دروس رایگان بیشتر در کانال YouTube من مشترک شوید . خیلی ممنون. خدا حافظ.