HOW TO ANSWER ANY ENGLISH QUESTION

There are seven categories of questions.

هفت دسته سوالات وجود دارد.

That's right.

درست است.

Questions that you as an English learner need to know how to answer fluently, but

سوالاتی که شما به عنوان یک زبان آموز انگلیسی باید بدانید چگونه به آنها پاسخی روان بدهید، اما

in order to answer them fluently, you must know what each category is, why the

برای اینکه به آنها روان پاسخ دهید، باید بدانید که هر دسته چیست، چرا

questions are asked and how you can answer them in a very confident and fluent way.

سوالات پرسیده می شود و چگونه می توانید با اطمینان و روان به آنها پاسخ دهید.

Are you ready?

آیا شما آماده اید؟

Well, then I'm teacher Tiffani.

خب، پس من معلم تیفانی هستم.

Let's jump right in.

بیایید درست وارد شویم.

Category number one, personal questions.

رده شماره یک، سوالات شخصی.

Now the very first category you as an English learner must understand

اکنون اولین دسته ای که شما به عنوان یک زبان آموز انگلیسی باید درک کنید،

is the personal question category.

دسته سوالات شخصی است.

Now, personal questions referred to questions that focus on someone's

اکنون، سؤالات شخصی به سؤالاتی اطلاق می شود که بر

personal life, background.

زندگی شخصی، سوابق شخصی تمرکز دارد.

Family and individual experiences.

تجربیات خانوادگی و فردی.

These questions help build connections and understand someone's life.

این سوالات به ایجاد ارتباط و درک زندگی یک نفر کمک می کند.

Now, these are the questions you are probably the most familiar with.

اکنون، اینها سوالاتی هستند که احتمالاً بیشتر با آنها آشنا هستید.

For example, think about these simple personal questions.

برای مثال به این سوالات ساده شخصی فکر کنید.

The first one is, Hey, what is your age?

اولی اینه که هی سنت چنده؟

A very tricky question though.

هر چند یک سوال بسیار پیچیده

Be careful.

You can't really ask ladies that question, but it's a personal question.

مراقب باشید.

شما واقعا نمی توانید این سوال را از خانم ها بپرسید ، اما این یک سوال شخصی است.

A second example is where were you born?

مثال دوم این است که شما کجا متولد شدید؟

Then we have, how many siblings do you have?

بعد ما داریم، چند تا خواهر و برادر داری؟

Once again, these are personal questions, but what about deeper questions?

بار دیگر، اینها سؤالات شخصی هستند، اما سؤالات عمیق تر چیست؟

Here are some deeper personal questions.

در اینجا چند سوال شخصی عمیق تر وجود دارد.

Someone might ask you, could you tell me about your family and where you grew up?

ممکن است یکی از شما بپرسد، آیا می توانید در مورد خانواده خود و جایی که بزرگ شده اید به من بگویید؟

Notice that these deeper questions require longer answers than the simple questions.

توجه داشته باشید که این سؤالات عمیق‌تر به پاسخ‌های طولانی‌تری نسبت به سؤالات ساده نیاز دارند.

Here's another example of a deeper question, a deeper personal question.

در اینجا مثال دیگری از یک سوال عمیق تر ، یک سوال شخصی عمیق تر است.

What was the most important lesson your parents taught you again, still

مهم ترین درسی که والدینتان دوباره به شما آموختند چه بود، هنوز

a personal question, but a lot deeper.

یک سوال شخصی، اما بسیار عمیق تر.

And here's the other example.

و در اینجا مثال دیگری است.

How would you describe your childhood memories?

خاطرات کودکی خود را چگونه توصیف می کنید؟

Now, these are the questions that when you're asked.

حالا اینها سوالاتی هستند که وقتی از شما پرسیده می شود.

They can be a little bit tricky.

آنها می توانند کمی مشکل ساز باشند.

You can get a little bit uncomfortable.

ممکن است کمی ناراحت شوید.

So I want to actually break this down for you.

بنابراین من می خواهم در واقع این را برای شما تجزیه کنم.

Let's check out some example answers for these deep questions.

بیایید چند نمونه پاسخ برای این سوالات عمیق را بررسی کنیم.

All right.

بسیار خوب.

So we're looking at, again, the first category being personal questions, and

بنابراین ما دوباره به اولین دسته سؤالات شخصی نگاه می کنیم و

I want us to check out this question.

می خواهم این سؤال را بررسی کنیم.

Could you tell me about your family and where you grew up?

ممکن است در مورد خانواده خود و جایی که بزرگ شده اید بگویید؟

You're going to notice something about the responses.

شما در مورد پاسخ ها متوجه چیزی خواهید شد.

Remember for you as an English learner, you want to answer questions

به یاد داشته باشید که برای شما به عنوان یک زبان آموز انگلیسی، می خواهید

like a native English speaker with confidence and fluently.

مانند یک انگلیسی زبان مادری با اطمینان و روان به سوالات پاسخ دهید.

Well, the first example shows how native English speakers

خوب، مثال اول نشان می دهد که چگونه افراد بومی انگلیسی از

use three examples to answer.

سه مثال برای پاسخ استفاده می کنند.

This is something that I personally learned throughout my entire

این چیزی است که من شخصاً در تمام

education period, middle school, high school, college university,

دوران تحصیلم یاد گرفتم، دبیرستان، دبیرستان، دانشگاه کالج،

I always learned to give examples when I was answering a question.

همیشه یاد گرفتم که هنگام پاسخ دادن به سؤالی مثال بزنم.

So the question once again is, could you tell me about your

بنابراین یک بار دیگر این سوال مطرح می شود که آیا می توانید درباره

family and where you grew up?

خانواده خود و جایی که بزرگ شده اید به من بگویید؟

Check out the answer.

پاسخ را بررسی کنید.

I grew up in a small town in Texas with my parents and two younger sisters.

من در یک شهر کوچک در تگزاس با پدر و مادر و دو خواهر کوچکترم بزرگ شدم.

Let me share three examples that shaped my childhood.

اجازه دهید سه مثال را که دوران کودکی من را شکل داده است، به اشتراک بگذارم.

First, we lived on a ranch where we raised horses.

ابتدا در مزرعه ای زندگی می کردیم که در آن اسب پرورش می دادیم.

Which taught me responsibility through daily feeding and grooming duties.

که مسئولیت پذیری را از طریق وظایف تغذیه و نظافت روزانه به من آموخت.

Second, our house was next to my grandparents' property, so we had weekly

دوم، خانه ما در کنار ملک پدربزرگ و مادربزرگم بود، بنابراین ما یک

family dinners where three generations shared stories and traditional recipes.

شام هفتگی خانوادگی داشتیم که در آن سه نسل داستان ها و دستور العمل های سنتی را به اشتراک می گذاشتند.

Third, my mother was a music teacher.

سوم اینکه مادرم معلم موسیقی بود.

So our home was always filled with the sound of piano

بنابراین خانه ما همیشه پر از صدای

lessons and singing practice.

آموزش پیانو و تمرین آواز بود.

Now, just from this one response, you can see how good the answer was, why.

اکنون، فقط از این یک پاسخ، می توانید ببینید که چقدر پاسخ خوب بود، چرا.

Because of the three examples, the first example, living on

به دلیل سه نمونه، مثال اول، زندگی در

a ranch and raising horses.

مزرعه و پرورش اسب.

Then the second example, speaking about living next to

سپس مثال دوم، صحبت در مورد زندگی در کنار

their grandparents property.

ملک پدربزرگ و مادربزرگشان.

Third.

سوم

The mother being a music teacher.

مادر معلم موسیقی است.

Again, remember if you want to speak English confidently, if you want

مجدداً، به یاد داشته باشید که اگر می خواهید انگلیسی را با اطمینان صحبت کنید، اگر می خواهید

to speak English fluently, when someone asks you a personal question,

انگلیسی را روان صحبت کنید، وقتی کسی از شما سؤال شخصی می پرسد،

your first option is to give three examples, but it's not the only option.

اولین گزینه شما ارائه سه مثال است، اما این تنها گزینه نیست.

Now we're going to check out the exact same question, but this

اکنون دقیقاً همان سؤال را بررسی می کنیم، اما این

time give three reasons again.

بار دوباره سه دلیل را بیاوریم.

The exact same question.

دقیقا همون سوال

Could you tell me about your family and where you grew up?

ممکن است در مورد خانواده خود و جایی که بزرگ شده اید بگویید؟

Again, personal question, but a deeper question.

باز هم یک سوال شخصی، اما یک سوال عمیق تر.

Now check out this response.

حالا این پاسخ را بررسی کنید.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

I love sharing about my family and hometown because.

من دوست دارم در مورد خانواده و زادگاهم به اشتراک بگذارم زیرا.

Firstly, growing up in a rural community instilled strong values of neighborly

اولا، رشد در یک جامعه روستایی ارزش های قوی

support and community service.

حمایت از همسایگان و خدمات اجتماعی را القا کرد.

Secondly, being raised with siblings taught me important lessons

ثانیا، بزرگ شدن با خواهر و برادر به من درس های مهمی

about sharing and compromise.

در مورد اشتراک گذاری و سازش داد.

Thirdly, living near extended family created a strong support system

ثالثاً، زندگی در نزدیکی خانواده گسترده یک سیستم حمایتی قوی ایجاد کرد

that continues to influence my approach to relationships today.

که همچنان بر رویکرد من به روابط امروزی تأثیر می گذارد.

What did we see?

ما چه دیدیم؟

Three reasons.

سه دلیل

Again, when you are asked a deeper question, you don't

باز هم وقتی سوال عمیق تری از شما پرسیده می شود، نمی

want to give a simple answer.

خواهید پاسخ ساده ای بدهید.

You don't want to give a one word answer.

شما نمی خواهید یک کلمه جواب بدهید.

You want to be fluent.

شما می خواهید مسلط باشید.

You want to be confident.

شما می خواهید اعتماد به نفس داشته باشید.

What do you do?

چه کار می کنی؟

You need to either give three examples or Three reasons.

شما باید سه مثال یا سه دلیل بیاورید.

And you're going to see, as we continue through our lesson, the fact that

و شما خواهید دید، همانطور که در درس خود ادامه می دهیم، این واقعیت را

this can be applied to each category.

می توان برای هر دسته اعمال کرد.

So the first category, again, personal questions.

بنابراین دسته اول، دوباره، سوالات شخصی.

Now we're going to move to the second category of questions you

اکنون به سراغ دسته دوم سوالاتی می رویم که

will be asked as an English learner.

به عنوان یک زبان آموز انگلیسی از شما پرسیده می شود.

The second category is.

دسته دوم است.

Professional questions.

سوالات حرفه ای

Now you've probably already got questions related to your professional experience.

اکنون احتمالاً قبلاً سؤالاتی در رابطه با تجربه حرفه ای خود دارید.

These professional questions.

این سوالات حرفه ای

Let me explain what this actually refers to.

اجازه دهید توضیح دهم که این در واقع به چه چیزی اشاره دارد.

Professional questions relate to, I'm leaving this in the video.

سوالات حرفه ای مربوط می شود، من این را در ویدیو می گذارم.

Sometimes even native English speakers, we get tongue tied.

گاهی اوقات حتی به زبان مادری انگلیسی زبان ما گره خورده است.

I said, all right, professional questions relate to work, career

گفتم خیلی خب، سوالات حرفه ای مربوط به کار،

choices, and professional goals.

انتخاب شغل و اهداف حرفه ای است.

They help understand someone's career path and aspirations.

آنها به درک مسیر شغلی و آرزوهای شخصی کمک می کنند.

So someone will ask you a professional question because they want to know more

بنابراین شخصی از شما یک سوال حرفه ای می پرسد زیرا می خواهد

about your career, your background, what you did and what you are currently

در مورد شغل شما، سوابق شما، کاری که انجام داده اید و در حال حاضر چه کاری

doing, but just like the personal questions, there are simple professional

انجام می دهید بیشتر بداند، اما درست مانند سوالات شخصی، سوالات حرفه ای ساده

questions and there are deeper questions.

و سوالات عمیق تری وجود دارد.

So some example of simple professional questions are what is your job title?

بنابراین چند نمونه از سوالات ساده حرفه ای این است که عنوان شغلی شما چیست؟

Requiring a simple answer.

نیاز به یک پاسخ ساده

Oh, I'm an English teacher.

اوه، من یک معلم انگلیسی هستم.

Or for example, a simple professional question.

یا مثلا یک سوال حرفه ای ساده.

Where do you work?

کجا کار می کنی؟

You can tell them, Oh, I work two blocks from here, or I work for IBM.

می توانید به آنها بگویید، اوه، من دو بلوک از اینجا کار می کنم یا برای IBM کار می کنم.

I work for apple again, simple question, simple response.

من دوباره برای اپل کار می کنم، سوال ساده، پاسخ ساده.

And this other simple question, how long is your work day?

و این سوال ساده دیگر، روز کاری شما چقدر است؟

Do you work eight hours, nine hours, five hours?

آیا شما هشت ساعت، نه ساعت، پنج ساعت کار می کنید؟

How long is your work day?

روز کاری شما چقدر است؟

But just like the personal questions, there are also deeper questions within

اما درست مانند سؤالات شخصی، سؤالات عمیق تری نیز در

this category, the professional questions category, here are some deeper questions.

این دسته وجود دارد، دسته سؤالات حرفه ای ، در اینجا سؤالات عمیق تری وجود دارد.

First.

اول

What made you choose your current career path?

چه چیزی باعث شد که مسیر شغلی فعلی خود را انتخاب کنید؟

All of a sudden you have to start giving more details, explaining a bit more.

یکدفعه باید شروع به بیان جزئیات بیشتر کنید و کمی بیشتر توضیح دهید.

Here's the second deeper question again, in the professional questions category,

در اینجا دوباره دومین سوال عمیق تر، در دسته سوالات حرفه ای وجود دارد،

how do you handle challenges at work?

چگونه با چالش ها در محل کار برخورد می کنید؟

And thirdly, what are your career goals for the next few years?

و سوم اینکه اهداف شغلی شما برای چند سال آینده چیست؟

Once again, these are questions that you will be asked.

بار دیگر، اینها سوالاتی هستند که از شما پرسیده می شود.

And in order for you to speak English fluently and confidently, You must do the

و برای اینکه بتوانید روان و با اطمینان انگلیسی صحبت کنید، باید

same thing you learned for the previous category, either give examples or reasons.

همان کاری را که برای دسته قبلی یاد گرفتید انجام دهید ، یا مثال بزنید یا دلیل.

So let's check out the question for this category.

پس بیایید سوال این دسته را بررسی کنیم.

Again, category number two, the professional category, the question

باز هم، دسته شماره دو، مقوله حرفه ای، سوالی که

we want to dive deeper into is how do you handle challenges at work?

می خواهیم عمیق تر به آن بپردازیم این است که چگونه با چالش ها در محل کار برخورد می کنید؟

So for you as the English learner, how can you respond to this question and

بنابراین برای شما به عنوان زبان آموز انگلیسی، چگونه می توانید به این سوال پاسخ دهید و

speak fluently and confidently first?

ابتدا روان و با اطمینان صحبت کنید؟

Using examples again, you want to use three examples.

با استفاده مجدد از مثال، می خواهید از سه مثال استفاده کنید.

So check out this example response using three examples.

بنابراین این پاسخ مثال را با استفاده از سه مثال بررسی کنید.

The question again, how do you handle challenges at work?

دوباره این سوال مطرح می شود که چگونه با چالش ها در محل کار کنار می آیید؟

Here's the response.

در اینجا پاسخ است.

Using three examples, I approach workplace challenges with a

با استفاده از سه مثال، من به چالش های محل کار با

systematic problem solving mindset.

ذهنیت حل مسئله سیستماتیک برخورد می کنم.

Let me share three examples.

بگذارید سه مثال را به اشتراک بگذارم.

First, when we faced a tight project deadline last month, I created a

اول، زمانی که ماه گذشته با مهلت پروژه فشرده مواجه شدیم ، من یک

detailed timeline and delegated tasks effectively, which helped

جدول زمانی دقیق ایجاد کردم و وظایف را به طور موثر واگذار کردم، که به ما کمک کرد

us complete the project on time.

پروژه را به موقع انجام دهیم.

That was the first example.

این اولین نمونه بود.

Continuing second, when dealing with a difficult client, I

در ادامه، زمانی که با یک مشتری مشکل برخورد می‌کردم،

scheduled regular check ins and documented all communications.

بررسی‌های منظم را برنامه‌ریزی کردم و تمام ارتباطات را مستند کردم.

And third, when our team experienced technical issues, I implemented

و سوم، زمانی که تیم ما مشکلات فنی را تجربه کرد، من

a backup system and trained colleagues on troubleshooting

یک سیستم پشتیبان را پیاده‌سازی کردم و همکاران را در زمینه عیب‌یابی

basics, reducing downtime by 50%.

اصولی آموزش دادم و زمان خرابی را تا 50% کاهش دادم.

What did you recognize as I read through this response to the deeper question, you

وقتی من از طریق این پاسخ به سؤال عمیق تر خواندم، چه چیزی را تشخیص دادید،

noticed that there were three examples.

متوجه شدید که سه نمونه وجود دارد.

This individual first mentioned a tight project deadline that he or she had

این فرد ابتدا یک ضرب الاجل محدود پروژه را ذکر کرد که

then dealing with a difficult client.

پس از آن با یک مشتری دشوار سر و کار داشت.

And then the third example, her team or his team experienced technical issues.

و سپس مثال سوم، تیم او یا تیم او مشکلات فنی را تجربه کردند.

When you give three examples, you sound more confident and you're

وقتی سه مثال می زنید، اعتماد به نفس بیشتری به نظر می رسد و با پیروی از این روند ساده

able to speak English more fluently by following this simple process.

می توانید انگلیسی را روان تر صحبت کنید .

Now the exact same question, instead of using three examples, now

اکنون دقیقاً همان سؤال، به جای استفاده از سه مثال، اکنون از

we're going to use three examples.

سه مثال استفاده می کنیم.

Three reasons.

سه دلیل

Remember we're speaking about the second category, the professional category for

به یاد داشته باشید که ما در مورد دسته دوم صحبت می کنیم ، دسته حرفه ای برای

questions that you'll be asked in English.

سوالاتی که به زبان انگلیسی از شما پرسیده می شود.

So the question once again, once again, is how do you handle challenges at work?

بنابراین یک بار دیگر، یک بار دیگر این سوال مطرح می شود که چگونه با چالش ها در محل کار کنار می آیید؟

Now we're going to use three reasons.

حال از سه دلیل استفاده می کنیم.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

I believe in addressing workplace challenges head on because.

من معتقدم که به چالش های محل کار به طور مستقیم رسیدگی می کنم زیرا.

Firstly, quick resolution prevents small issues from becoming bigger problems that

اولاً، حل سریع از تبدیل شدن مسائل کوچک به مشکلات بزرگ‌تر که

could affect team morale and productivity.

می‌تواند بر روحیه و بهره‌وری تیم تأثیر بگذارد، جلوگیری می‌کند.

Secondly, giving the second reason, secondly, each challenge presents an

ثانیاً، ارائه دلیل دوم، ثانیاً، هر چالش

opportunity to improve our systems and processes for the future.

فرصتی برای بهبود سیستم ها و فرآیندهای ما برای آینده ارائه می دهد.

And thirdly, successfully overcoming challenges helps build confidence

و سوم، غلبه بر چالش ها به ایجاد اعتماد به نفس

and resilience within the team.

و انعطاف پذیری در تیم کمک می کند.

What did we just do?

ما فقط چیکار کردیم؟ دوباره

We answered the exact same question again, a professional question, a

دقیقا به همان سوال پاسخ دادیم، یک سوال حرفه ای، یک

deeper question, but this time we used.

سوال عمیق تر، اما این بار استفاده کردیم.

Three reasons why firstly, secondly, and thirdly, again, when you are

سه دلیل اول، دوم و سوم، وقتی

trying to speak English fluently, when you want to give a fluent and

می‌خواهید روان انگلیسی صحبت کنید، وقتی می‌خواهید

confident response in English to a professional question, remember to

به یک سؤال حرفه‌ای پاسخی روان و مطمئن به زبان انگلیسی بدهید ، به یاد داشته باشید که

either give examples or reasons.

یا مثال بزنید یا دلیل.

Now the third category, again, the third category of questions is lifestyle

حالا دسته سوم باز هم دسته سوم سوالات سبک زندگی است

questions, lifestyle questions.

، سوالات سبک زندگی.

Now, what are lifestyle questions?

حال، سوالات مربوط به سبک زندگی چیست؟

So.

بنابراین.

Lifestyle questions refers to questions that explore daily habits, routines, and

سوالات سبک زندگی به سوالاتی اطلاق می‌شود که عادات روزانه، روال‌ها و

how someone chooses to live their life.

نحوه انتخاب یک فرد برای زندگی خود را بررسی می‌کنند.

How do you live your life?

شما چگونه زندگی می کنید؟ آیا

Are you an early bird?

شما یک پرنده زودرس هستید؟

Are you a night owl?

آیا شما یک جغد شب هستید؟

Do you enjoy hanging with friends?

آیا از معاشرت با دوستان لذت می برید؟

Do you enjoy private time?

آیا از اوقات خصوصی لذت می برید؟

These questions refer to your life, life.

این سوالات به زندگی، زندگی شما اشاره دارد.

Style questions.

سوالات سبک

So what are some simple lifestyle questions?

پس چند سوال ساده در سبک زندگی چیست؟

Here are some simple lifestyle questions that you might've already received.

در اینجا چند سؤال ساده درباره سبک زندگی وجود دارد که ممکن است قبلاً دریافت کرده باشید.

First, do you exercise regularly?

اول اینکه آیا به طور منظم ورزش می کنید؟

Yes, I do.

بله، من انجام می دهم.

Next, what time did you wake up?

بعد ساعت چند بیدار شدی؟ امروز صبح

I woke up at around actually three 30 this morning.

حدود ساعت 330 از خواب بیدار شدم .

I was fine, but I woke up a little early today.

حالم خوب بود اما امروز کمی زود بیدار شدم.

Again, simple question, simple answer.

باز هم سوال ساده، پاسخ ساده.

And next, do you cook at home?

و بعد، آیا در خانه آشپزی می کنید؟

Indeed I do again, simple questions that you can respond to, but now

در واقع من دوباره سؤالات ساده ای را انجام می دهم که می توانید به آنها پاسخ دهید، اما اکنون

we have to see the deeper questions for this topic, lifestyle questions.

باید سؤالات عمیق تر این موضوع، سؤالات سبک زندگی را ببینیم.

Again, this category, some deeper questions are, how do

باز هم، در این دسته، برخی از سؤالات عمیق تر این است که

you usually spend your weekends?

معمولاً آخر هفته های خود را چگونه می گذرانید؟

I want to know more, give me more information, not just a

من می خواهم بیشتر بدانم، اطلاعات بیشتری به من بدهید، نه فقط

one word or a two word response.

یک کلمه یا دو کلمه پاسخ.

Second, deeper question, what activities help you relax after a busy day?

دوم، سوال عمیق تر، چه فعالیت هایی به شما کمک می کند بعد از یک روز پرمشغله آرام شوید؟

And finally, could you describe your typical morning routine again, look

و در نهایت، آیا می توانید دوباره برنامه معمول صبحگاهی خود را توصیف کنید،

at the differences between the simple questions and the deeper questions.

به تفاوت بین سؤالات ساده و سؤالات عمیق تر نگاه کنید.

So how can you respond to one of these deeper questions?

بنابراین چگونه می توانید به یکی از این سوالات عمیق تر پاسخ دهید؟

Let's take a look again.

بیایید دوباره نگاهی بیندازیم.

Again, we're on this category of lifestyle.

باز هم، ما در این دسته از سبک زندگی هستیم.

And the question I want us to look at closer is how do you

و سوالی که می خواهم از نزدیک به آن نگاه کنیم این است که

usually spend your weekends?

معمولاً آخر هفته های خود را چگونه می گذرانید؟

We're going to look at two example responses.

ما می خواهیم به دو نمونه پاسخ نگاه کنیم.

How do you usually spend your weekends for the first response?

معمولا آخر هفته های خود را برای اولین پاسخ چگونه می گذرانید؟

Let's check out a response that includes three examples.

بیایید پاسخی را بررسی کنیم که شامل سه مثال است.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

I dedicate my weekends to outdoor activities and personal growth.

آخر هفته هایم را به فعالیت های بیرون از منزل و رشد شخصی اختصاص می دهم.

For example, last weekend I went hiking on a new trail and discovered a beautiful

به عنوان مثال، آخر هفته گذشته به پیاده روی در مسیر جدیدی رفتم و آبشاری زیبا را کشف کردم که

waterfall I'd never seen before.

قبلاً هرگز ندیده بودم.

Then I attended a local cooking class where I learned to

سپس در یک کلاس آشپزی محلی شرکت کردم و در آنجا یاد گرفتم که

make authentic Italian pasta.

پاستا اصیل ایتالیایی درست کنم.

Finally, I spent Sunday afternoon at a community garden where

سرانجام، بعدازظهر یکشنبه را در یک باغ اجتماعی گذراندم که در آن به

I helped plant vegetables and met some wonderful neighbors.

کاشت سبزیجات کمک کردم و همسایه های فوق العاده ای را دیدم.

What did we see in this response?

ما در این پاسخ چه دیدیم؟

What did we hear three examples again, these examples help us understand

دوباره سه مثال را شنیدیم، این مثال ها به ما کمک می کند تا

the person's point of view, deeper questions require deeper responses.

دیدگاه فرد را درک کنیم، سؤالات عمیق تر پاسخ های عمیق تری می طلبد.

What about this second response to the exact same question?

در مورد این پاسخ دوم دقیقاً به همان سؤال چطور؟

Now we're going to use three reasons.

حال از سه دلیل استفاده می کنیم.

Once again, the question, how do you usually spend your weekends?

بار دیگر این سوال مطرح می شود که معمولاً آخر هفته های خود را چگونه می گذرانید؟

Now we'll give reasons.

حالا دلایل می آوریم.

Here's the response.

در اینجا پاسخ است.

I prioritize an active and social weekend schedule.

من یک برنامه فعال و اجتماعی آخر هفته را در اولویت قرار می دهم .

That's how I spend it.

اینطوری خرجش میکنم

Why?

چرا؟

Because firstly, it helps me recharge after a demanding work week.

زیرا اولاً، به من کمک می کند تا بعد از یک هفته کاری پرمشقت دوباره شارژ شوم.

Secondly, dedicating time to hobbies and friends maintains

ثانیاً، اختصاص زمان به سرگرمی ها و دوستان،

a healthy work life balance.

تعادل زندگی کاری سالم را حفظ می کند.

Thirdly, engaging in different activities during the weekend provides fresh

ثالثاً، درگیر شدن در فعالیت‌های مختلف در آخر هفته، دیدگاه‌های تازه‌ای را فراهم می‌کند

perspectives that boost my creativity and productivity during the work week.

که خلاقیت و بهره‌وری من را در طول هفته کاری افزایش می‌دهد.

We have three reasons to support.

ما سه دلیل برای حمایت داریم.

Our answer again, for this category, the same applies.

پاسخ ما دوباره، برای این دسته، همین امر صدق می کند.

We're speaking about the lifestyle category, giving

ما در مورد مقوله سبک زندگی صحبت می کنیم، دلیل می آوریم

reasons and giving examples.

و مثال می آوریم.

Now, the fourth category is also very important.

حالا دسته چهارم هم خیلی مهم است.

The fourth category of questions is.

دسته چهارم سوالات است.

Opinion questions, opinion questions.

سوالات نظر، سوالات نظر.

Now you as an English learner need to really master this category because

اکنون شما به عنوان یک زبان آموز انگلیسی باید واقعاً به این مقوله تسلط داشته باشید زیرا

people are going to ask you all the time to give your thoughts, your opinions.

مردم همیشه از شما می خواهند که افکار و نظرات خود را بیان کنید.

So what are opinion questions?

پس سوالات نظر چیست؟

These questions ask for.

این سوالات می پرسند.

Personal views and thoughts on various topics, encouraging people, encouraging

دیدگاه ها و افکار شخصی در مورد موضوعات مختلف، تشویق مردم، تشویق

you to share your perspective even more and the person listening to

شما برای به اشتراک گذاشتن دیدگاه خود و شخصی که به شما گوش می دهد

you to also share their perspective.

نیز دیدگاه خود را به اشتراک می گذارد.

So let's check out some simple questions for this category of simple

بنابراین بیایید چند سوال ساده را برای این دسته از

questions for opinion questions.

سوالات ساده برای سوالات نظر بررسی کنیم.

Here's some examples.

در اینجا چند نمونه آورده شده است.

Do you like spicy food?

آیا غذاهای تند دوست دارید؟

Again, simple opinion question next is winter your favorite season?

باز هم، سوال ساده نظر بعدی آیا فصل مورد علاقه شما زمستان است؟

No, it's not.

نه، اینطور نیست.

My favorite season is fall.

فصل مورد علاقه من پاییز است.

I also like spring.

من هم بهار را دوست دارم.

So I have two.

پس من دوتا دارم

And finally, do you prefer cats or dogs?

و در آخر، گربه را ترجیح می دهید یا سگ؟

Simple questions that require simple responses.

سوالات ساده ای که نیاز به پاسخ های ساده دارند.

But what about deeper questions for this category?

اما در مورد سؤالات عمیق تر برای این مقوله چطور؟

Here are the deeper opinion questions.

در اینجا سؤالات عمیق تر نظر وجود دارد.

What do you think about social media's influence on society?

نظر شما در مورد تاثیر رسانه های اجتماعی بر جامعه چیست؟

Whoa, this question is going to require a bit more thought, a bit more details.

اوه، این سوال به کمی تفکر و جزئیات بیشتر نیاز دارد.

What about this next deeper question for opinions?

در مورد این سوال عمیق تر بعدی برای نظرات چطور؟

How do you feel about working from home versus working in an office?

در مورد کار از خانه در مقابل کار در دفتر چه احساسی دارید؟

And finally, what's your view on learning foreign languages?

و در نهایت نظر شما در مورد یادگیری زبان های خارجی چیست؟

So we have simple and deep questions for the opinion category.

بنابراین ما برای دسته نظر سوالات ساده و عمیقی داریم.

Let's check out some responses to one of these deeper questions.

بیایید پاسخ هایی به یکی از این سوالات عمیق تر را بررسی کنیم.

All right.

بسیار خوب.

Looking at this category of opinion, right?

با نگاهی به این دسته از نظرات، درست است؟

Here's the question I want us to go deeper on.

اینجا سوالی است که می‌خواهم عمیق‌تر به آن بپردازیم.

What's your view on learning foreign languages?

نظر شما در مورد یادگیری زبان های خارجی چیست؟

Now this is a question you could probably answer very quickly.

اکنون این سؤالی است که احتمالاً می توانید خیلی سریع به آن پاسخ دهید.

Why?

چرا؟

Because you are currently learning a foreign language.

زیرا در حال حاضر در حال یادگیری یک زبان خارجی هستید.

English is not your first language.

انگلیسی زبان اول شما نیست.

It's a foreign language and you're learning it.

این یک زبان خارجی است و شما در حال یادگیری آن هستید.

So if someone says, Hey, so what's your personal view on

بنابراین اگر کسی بگوید، سلام، پس دیدگاه شخصی شما در مورد

learning foreign languages?

یادگیری زبان های خارجی چیست؟

You can now give your response.

اکنون می توانید پاسخ خود را بدهید.

Based on what you're learning, either three examples or three reasons.

بر اساس چیزی که یاد می گیرید، سه مثال یا سه دلیل.

So let's check out the first example response to this question.

بنابراین بیایید اولین نمونه پاسخ به این سوال را بررسی کنیم.

Here's the first example response.

در اینجا اولین نمونه پاسخ است.

I strongly believe that learning foreign languages is incredibly enriching and

من قویا معتقدم که یادگیری زبان های خارجی

valuable in today's interconnected world.

در دنیای به هم پیوسته امروزی فوق العاده غنی و ارزشمند است.

Strong opinion.

نظر قوی

Now we're going to give three examples.

حالا سه مثال می زنیم.

For instance, when I started learning Spanish, I was able to connect

به عنوان مثال، وقتی شروع به یادگیری زبان اسپانیایی کردم، توانستم

with my neighbors who didn't speak English well, which led to wonderful

با همسایگانم که به خوبی انگلیسی صحبت نمی‌کردند ارتباط برقرار کنم، که منجر به

cultural exchanges and shared meals.

تبادلات فرهنگی فوق‌العاده و وعده‌های غذایی مشترک شد.

Second, learning Japanese helped me secure a job promotion because our company

دوم، یادگیری زبان ژاپنی به من کمک کرد تا ارتقاء شغلی پیدا کنم زیرا شرکت ما

expanded to Tokyo and I could communicate directly with our international team.

به توکیو گسترش یافت و من می توانستم مستقیماً با تیم بین المللی خود ارتباط برقرار کنم.

All right.

بسیار خوب.

Spanish and Japanese.

اسپانیایی و ژاپنی.

This person's amazing.

این شخص شگفت انگیز است

Third.

سوم

Studying French allowed me to travel through France independently and have

مطالعه زبان فرانسه به من این امکان را داد که به طور مستقل در فرانسه سفر کنم و

authentic experiences like negotiating at local markets and chatting with cafe

تجربیات معتبری مانند مذاکره در بازارهای محلی و گپ زدن با

owners about their family histories.

صاحبان کافه در مورد تاریخچه خانوادگی آنها داشته باشم.

You see what happened, right?

دیدی چی شد، درسته؟

Three examples.

سه نمونه.

Answering this question that's in the opinion category, giving three

در پاسخ به این سوال که در دسته نظر قرار دارد، سه

examples related to learning Spanish, related to learning Japanese, and

مثال مربوط به یادگیری اسپانیایی، مربوط به یادگیری ژاپنی و

finally related to learning French.

در نهایت مربوط به یادگیری زبان فرانسه است.

But what about three reasons?

اما سه دلیل چطور؟

The exact same question.

دقیقا همون سوال

What's your view on learning foreign languages?

نظر شما در مورد یادگیری زبان های خارجی چیست؟

Here's the response using three reasons.

در اینجا پاسخ با استفاده از سه دلیل است.

I'm passionate about, Oh, we don't want that to cross out.

من مشتاقم، اوه، ما نمی‌خواهیم آن را خط بزنیم.

Let's use the highlighter.

بیایید از هایلایتر استفاده کنیم.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

I'm passionate about learning foreign languages because firstly,

من مشتاق یادگیری زبان های خارجی هستم زیرا اولاً،

it opens up countless opportunities for personal and professional

فرصت های بی شماری را برای رشد شخصی و حرفه ای

growth in our globalized world.

در دنیای جهانی شده ما باز می کند.

Secondly, it enhances cognitive abilities by improving memory, problem solving

ثانیا، توانایی های شناختی را با بهبود حافظه،

skills, and multitasking capabilities.

مهارت های حل مسئله و قابلیت های چندوظیفه ای افزایش می دهد.

Thirdly, it promotes cultural understanding and empathy by allowing

ثالثاً، درک و همدلی فرهنگی را با اجازه دادن به

us to see the world through different linguistic and cultural perspectives.

ما برای دیدن جهان از طریق دیدگاه‌های مختلف زبانی و فرهنگی ترویج می‌کند.

What do we see here?

اینجا چه می بینیم؟

Again, three reasons being given for the response for the opinion.

باز هم، سه دلیل برای پاسخ به نظر ارائه شده است.

This is what happens for each category.

این چیزی است که برای هر دسته اتفاق می افتد.

We have seven categories for questions that you will be asked as an English

ما هفت دسته برای سوالاتی داریم که از شما به عنوان یک زبان آموز انگلیسی پرسیده می شود

learner, even that I get asked as a native English speaker for each of the

، حتی این که من به عنوان یک زبان انگلیسی بومی برای هر یک از

questions in each of the categories.

سوالات در هر یک از دسته ها از من پرسیده می شود.

You can use either three examples or three reasons.

می توانید از سه مثال یا سه دلیل استفاده کنید.

We're talking about speaking English, like a native English speaker.

ما در مورد صحبت کردن به زبان انگلیسی، مانند یک انگلیسی زبان مادری صحبت می کنیم.

In other words, speaking English confidently and fluently using

به عبارت دیگر، با استفاده از

three examples or three reasons.

سه مثال یا سه دلیل، با اطمینان و روان صحبت کنید.

Now, the fifth category is cultural questions, cultural questions.

حالا دسته پنجم سوالات فرهنگی است ، سوالات فرهنگی.

Your culture is amazing.

فرهنگ شما شگفت انگیز است.

No matter where you are from your culture is amazing.

فرقی نمی کند که از فرهنگ شما کجا باشید، شگفت انگیز است.

So when someone asks you cultural questions.

بنابراین وقتی کسی از شما سوالات فرهنگی می پرسد.

What are they trying to find out?

آنها در تلاش برای کشف چه چیزی هستند؟

You see these questions, explore traditions, customs, and cultural

شما این سوالات را می بینید، سنت ها، آداب و رسوم و

perspectives, helping you understand different ways of life.

دیدگاه های فرهنگی را بررسی می کنید و به شما کمک می کند شیوه های مختلف زندگی را درک کنید.

So when someone asks you a question, a cultural question, they want to

بنابراین وقتی کسی از شما سوالی می پرسد، یک سوال فرهنگی، آنها می خواهند

know more about who you are, your background, your traditions, and your

بیشتر در مورد اینکه شما کی هستید، پیشینه شما، سنت ها و

perspective based on your culture.

دیدگاه شما بر اساس فرهنگ شما بدانند.

Now, some of the simple questions they'll ask you are these like this.

اکنون، برخی از سوالات ساده ای که از شما خواهند پرسید اینگونه است.

Let's say they ask you, what language do you speak?

فرض کنید از شما می پرسند به چه زبانی صحبت می کنید؟

Very simple question, or they could ask you, what's your religion?

سوال خیلی ساده است، یا می توانند از شما بپرسند که دین شما چیست؟

Or finally, what is your nationality?

یا بالاخره ملیت شما چیست؟

Again, still cultural questions, but very simple questions.

باز هم سوالات فرهنگی، اما سوالات بسیار ساده.

Now, what about the deeper questions for this category?

حال، سؤالات عمیق‌تر برای این مقوله چیست؟

Again, helping you understand the seven categories of questions that

باز هم، به شما کمک می کند تا هفت دسته از سوالاتی را که

you need to know how to answer.

باید بدانید چگونه پاسخ دهید را درک کنید.

Here are the deeper questions.

در اینجا سؤالات عمیق تر وجود دارد.

How do people celebrate special occasions in your culture?

مردم چگونه مناسبت های خاص را در فرهنگ شما جشن می گیرند؟

How do they celebrate birthdays?

چگونه تولد را جشن می گیرند؟

How do you celebrate Christmas or Thanksgiving?

چگونه کریسمس یا شکرگزاری را جشن می گیرید؟

How do people in your culture celebrate these holidays?

مردم در فرهنگ شما چگونه این تعطیلات را جشن می گیرند؟

You have to give more details.

شما باید جزئیات بیشتری بدهید.

Next, what are some unique traditions in your country?

بعد، چند سنت منحصر به فرد در کشور شما چیست؟

And finally, how has your culture influenced your daily life?

و در نهایت، فرهنگ شما چگونه بر زندگی روزمره شما تأثیر گذاشته است؟

Think about your daily life and how your culture has affected it.

به زندگی روزمره خود فکر کنید و اینکه فرهنگ شما چگونه بر آن تأثیر گذاشته است.

So let's check out another question.

پس بیایید یک سوال دیگر را بررسی کنیم.

All right, again, we're on this fifth category of cultural questions.

بسیار خوب، دوباره، ما در مورد این دسته پنجم از سوالات فرهنگی هستیم.

So let's check out this question.

پس بیایید این سوال را بررسی کنیم.

How has your culture influenced your daily life?

فرهنگ شما چگونه بر زندگی روزمره شما تأثیر گذاشته است؟

We're going to look at two responses to this question.

ما دو پاسخ به این سوال را بررسی خواهیم کرد.

Once again, using examples.

یک بار دیگر با استفاده از مثال.

And reasons.

و دلایل.

So looking at the first response, which uses examples, once again,

بنابراین، بار دیگر با نگاهی به اولین پاسخ، که از مثال‌ها استفاده می‌کند،

the question is, how has your culture influenced your daily life?

این سوال مطرح می‌شود که فرهنگ شما چگونه بر زندگی روزمره شما تأثیر گذاشته است؟

Here's the response.

در اینجا پاسخ است.

My Southern American culture has deeply shaped my daily routines and interactions.

فرهنگ آمریکای جنوبی من عمیقاً رویه ها و تعاملات روزانه من را شکل داده است.

For instance, here's the first example.

به عنوان مثال، در اینجا اولین مثال است.

I always greet my neighbors and engage in small talk when I see them, which is

من همیشه با دیدن همسایه ها سلام می کنم و با هم صحبت می کنم که

a cornerstone of Southern hospitality.

سنگ بنای مهمان نوازی جنوب است.

Second, I prepare traditional Sunday dinners for my family, where we gather

دوم، شام‌های سنتی یکشنبه‌ها را برای خانواده‌ام آماده می‌کنم، جایی که دور هم جمع می‌شویم

to share home cooked meals, like fried chicken and cornbread, maintaining

تا غذاهای خانگی مانند مرغ سرخ‌شده و نان ذرت را با هم تقسیم کنیم و

our family's culinary tradition.

سنت آشپزی خانواده‌مان را حفظ کنیم.

Third, I incorporate the practice of storytelling into my daily life by

سوم، من تمرین قصه گویی را با

sharing family histories and anecdotes with my children during our evening

به اشتراک گذاشتن تاریخچه ها و حکایات خانوادگی با فرزندانم در طول

meals, keeping our oral tradition alive.

وعده های شام، در زندگی روزمره خود وارد می کنم و سنت شفاهی خود را زنده نگه می دارم.

What happened?

چه اتفاقی افتاد؟

We have this deeper question again, in the category of cultural questions and the

ما دوباره این سوال عمیق تر را داریم، در مقوله سوالات فرهنگی و

response was given using three examples.

با استفاده از سه مثال پاسخ داده شد.

Now, same question, but now instead of examples, we're now

اکنون، همان سوال، اما اکنون به جای مثال، اکنون

going to give three reasons.

سه دلیل را بیان می کنیم.

The question once again is how has your culture influenced your daily life?

بار دیگر این سوال مطرح می شود که فرهنگ شما چگونه بر زندگی روزمره شما تأثیر گذاشته است؟

I hope you're recognizing what's happening when you're answering questions.

امیدوارم هنگام پاسخ دادن به سؤالات متوجه شده باشید که چه اتفاقی در حال رخ دادن است.

Yes.

بله.

There's seven different categories, but you can follow the same method,

هفت دسته مختلف وجود دارد، اما شما می توانید از همان روش پیروی کنید،

either three examples or three reasons.

سه مثال یا سه دلیل.

So here's the second response using three.

بنابراین در اینجا پاسخ دوم با استفاده از سه است.

Reasons I embrace my culture's influence on my daily life, because

دلایلی که من از تأثیر فرهنگ خود بر زندگی روزمره خود استقبال می کنم، زیرا

firstly, it provides a strong sense of identity and belonging in

اولاً، این فرهنگ یک احساس قوی از هویت و تعلق در

an increasingly globalized world.

دنیایی که به طور فزاینده جهانی شده است، ایجاد می کند.

Secondly, it helps preserve important values and traditions that can be

ثانیاً، به حفظ ارزش ها و سنت های مهمی که می تواند

passed down to future generations.

به نسل های آینده منتقل شود، کمک می کند.

And thirdly, it creates meaningful connections with others who share

و ثالثاً، با دیگرانی که

similar cultural backgrounds.

پیشینه فرهنگی مشابهی دارند، ارتباطات معناداری ایجاد می کند.

Fostering a supportive community.

پرورش یک جامعه حامی

Now, what are you seeing in this response?

حالا در این پاسخ چه می بینید؟

What did you just hear?

تازه چی شنیدی؟

You heard three reasons.

سه دلیل شنیدی

Remember giving three examples or giving three reasons will help you speak

به یاد داشته باشید که آوردن سه مثال یا ارائه سه دلیل به شما کمک می کند تا

English fluently and with confidence.

انگلیسی را روان و با اطمینان صحبت کنید.

The fifth category, again, cultural questions.

دسته پنجم باز هم سوالات فرهنگی.

Now we move to.

اکنون به سمت.

The sixth category, our sixth category is values, questions,

دسته ششم، دسته ششم ما ارزش ها، سوالات،

questions related to your values.

سوالات مربوط به ارزش های شماست.

Let me explain values, questions.

بگذارید ارزش ها، سوالات را توضیح دهم.

These questions explore personal beliefs, your personal principles, and what you as

این سوالات به بررسی باورهای شخصی، اصول شخصی شما و آنچه شما به عنوان

an individual consider to be important.

یک فرد مهم هستند می پردازد.

In life, what's important to you, what drives you, what moves you each day?

در زندگی، چه چیزی برای شما مهم است، چه چیزی شما را هدایت می کند، چه چیزی شما را هر روز تکان می دهد؟

What causes you to do right?

چه چیزی باعث می شود شما درست انجام دهید؟

Instead of doing wrong again, values questions.

به جای انجام دوباره اشتباه، به سوالات ارزش می دهد.

So here's some example questions, examples, simple

بنابراین در اینجا چند نمونه سؤال، مثال،

questions related to values.

سؤالات ساده مرتبط با ارزش ها آورده شده است.

First is family important to you?

اول اینکه خانواده برای شما مهم است؟

Yes or no.

Simple question, right?

بله یا خیر.

سوال ساده، درسته؟

Secondly, do you value honesty?

دوم اینکه آیا برای صداقت ارزش قائل هستید؟

Do you value honesty?

آیا برای صداقت ارزش قائل هستید؟

Yes or no.

بله یا خیر.

Simple question.

سوال ساده

And thirdly, is money important to you?

و سوم اینکه آیا پول برای شما مهم است؟

Simple questions.

سوالات ساده

But then when we come to the other side, we have deeper

اما وقتی به طرف مقابل می‌رسیم،

questions related to your values.

سؤالات عمیق‌تری در رابطه با ارزش‌های شما داریم.

First, what qualities do you value most in friendships?

اول، چه ویژگی هایی را در دوستی ها بیشتر می دانید؟

I just watched a short video earlier this morning, actually true story.

من همین امروز صبح یک ویدیوی کوتاه را تماشا کردم که در واقع داستان واقعی بود.

I was in bed.

در رختخواب بودم.

Short video clip where a couple was talking about friendship.

کلیپ کوتاهی که یک زوج در مورد دوستی صحبت می کردند.

You see how I naturally started to answer this question.

می بینید که چگونه به طور طبیعی شروع به پاسخ دادن به این سوال کردم.

I've practiced so much.

خیلی تمرین کردم

So we're going to help you be able to answer questions

بنابراین ما به شما کمک می کنیم بتوانید به سوالات

related to values as well.

مربوط به ارزش ها نیز پاسخ دهید.

Here's the second deeper question.

در اینجا دومین سوال عمیق تر است.

What does success mean to you?

موفقیت برای شما چه معنایی دارد؟

And finally, how do you define happiness in your life?

و در نهایت، خوشبختی را در زندگی خود چگونه تعریف می کنید؟

Once again, deeper questions related to your values.

یک بار دیگر، سوالات عمیق تری در ارتباط با ارزش های شماست.

So.

بنابراین.

How do you answer these questions?

چگونه به این سوالات پاسخ می دهید؟

Let's look at the second question.

بیایید به سوال دوم نگاه کنیم.

The second question for values we have is what does success mean to you?

سوال دوم در مورد ارزش هایی که داریم این است که موفقیت برای شما چه معنایی دارد؟

What does success mean to you?

موفقیت برای شما چه معنایی دارد؟

And we're going to be using again, examples, three examples to answer this.

و ما دوباره از مثال ها، سه مثال برای پاسخ به این موضوع استفاده خواهیم کرد.

Question.

So we have a question once again.

سوال

بنابراین ما یک بار دیگر یک سوال داریم.

What does success mean to you?

موفقیت برای شما چه معنایی دارد؟

Here's the response using three examples.

در اینجا پاسخ با استفاده از سه مثال است.

Listen closely.

از نزدیک گوش کن

I view success as continuous personal growth and making

من موفقیت را رشد شخصی مستمر و ایجاد

a positive impact on others.

تأثیر مثبت بر دیگران می دانم.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

For example, last year, I mentored three junior colleagues who have since been

به عنوان مثال، سال گذشته، من به سه همکار جوان که از آن زمان

promoted to leadership positions, which gave me a profound sense of achievement.

به سمت های رهبری ارتقا یافته اند، راهنمایی کردم، که به من احساس عمیقی از موفقیت داد.

Second, I completed a challenging certification program while working

دوم، من یک برنامه گواهینامه چالش برانگیز را در حالی که تمام وقت کار می کردم، تکمیل کردم، و

full time, proving to myself that I could push beyond my comfort zone.

به خودم ثابت کردم که می توانم فراتر از منطقه راحتی خود پیش بروم.

Third, I initiated a community literacy program that has helped over

سوم، من یک برنامه سوادآموزی در جامعه را آغاز کردم که به بیش از

50 children improve their reading skills, demonstrating that success

50 کودک کمک کرد تا مهارت های خواندن خود را بهبود بخشند ، و نشان داد که موفقیت

isn't just about personal achievements.

فقط به دستاوردهای شخصی نیست.

It's interesting when you answer a question using this, either three examples

جالب است وقتی به یک سوال با استفاده از این سه مثال

or three reasons, the person listening to you will be able to understand

یا سه دلیل پاسخ می‌دهید، کسی که به شما گوش می‌دهد می‌تواند

you more, have a better understanding of who you are, and they'll feel

شما را بیشتر درک کند، درک بهتری از کیستی شما داشته باشد و احساس

like your English is amazing because you're giving enough information.

کند انگلیسی شما شگفت‌انگیز است زیرا شما به اندازه کافی اطلاعات می دهید

But what about.

اما چه در مورد.

Giving three reasons for this response.

ارائه سه دلیل برای این پاسخ.

So three reasons for this response.

بنابراین سه دلیل برای این پاسخ.

Again, the question again is what does success mean to you?

باز هم سوال این است که موفقیت برای شما چه معنایی دارد؟

Here's the response.

در اینجا پاسخ است.

I define success beyond traditional metrics like wealth or status.

من موفقیت را فراتر از معیارهای سنتی مانند ثروت یا موقعیت تعریف می کنم.

Because firstly, true fulfillment comes from personal growth

زیرا اولاً، تحقق واقعی از رشد شخصی

and continuous learning rather than material achievements.

و یادگیری مستمر ناشی می شود تا دستاوردهای مادی.

Secondly, making a positive impact on others creates lasting value that extends

ثانیاً، ایجاد تأثیر مثبت بر دیگران، ارزش پایداری ایجاد می کند که

beyond individual accomplishments.

فراتر از دستاوردهای فردی است.

Thirdly, maintaining a healthy work life balance allows for sustainable

ثالثاً، حفظ تعادل زندگی کاری سالم به

long term success in all areas of life.

موفقیت طولانی مدت پایدار در همه زمینه‌های زندگی اجازه می‌دهد.

Once again, we see that three reasons were given in order to speak English

بار دیگر می بینیم که سه دلیل برای صحبت

fluently and confidently answering the question in this category.

روان و با اطمینان به سؤالات این دسته ارائه شد.

What about category number seven experience?

در مورد تجربه رده هفتم چطور؟

Questions.

سوالات.

Now these questions are questions you will get very often as well,

اکنون این سؤالات سؤالاتی هستند که اغلب به همراه سؤالات شخصی با آنها مواجه خواهید شد

along with personal questions.

.

So experience questions are questions that are focused on.

بنابراین سؤالات تجربه سؤالاتی هستند که روی آنها متمرکز شده است.

Specific events, specific memories, or specific situations

رویدادهای خاص، خاطرات خاص یا موقعیت های خاصی

that you have lived through.

که در آن زندگی کرده اید.

A question that I get very often is, Hey, Tiffani, can you tell me

سوالی که اغلب برای من پیش می آید این است که هی، تیفانی، می توانی

about your time in South Korea?

در مورد زمان اقامتت در کره جنوبی به من بگویی؟

Experience.

تجربه کنید.

People want to know about what happened, the different situations

مردم می خواهند در مورد آنچه اتفاق افتاده است بدانند، موقعیت های مختلفی

that happened while I lived in Korea.

که در زمانی که من در کره زندگی می کردم اتفاق افتاده است.

Experience questions.

سوالات را تجربه کنید

So here's some examples of simple experience.

بنابراین در اینجا چند نمونه از تجربه ساده آورده شده است.

Questions.

First, we have this one.

سوالات.

اول، ما این یکی را داریم.

Have you traveled abroad?

آیا به خارج از کشور سفر کرده اید؟

Next, can you drive a car again?

بعد، آیا می توانید دوباره یک ماشین رانندگی کنید؟

Experience simple question.

سوال ساده را تجربه کنید

Can you drive a car?

آیا می توانید یک ماشین رانندگی کنید؟

And finally, have you been skydiving simple questions that honestly

و در نهایت، آیا سؤالات ساده‌ای را که صادقانه به

require just a yes or no answer.

یک پاسخ بله یا خیر نیاز دارند، پرتاب کرده‌اید.

But what about the deeper questions?

اما سؤالات عمیق تر چیست؟

Here's a deeper question for the experience category.

در اینجا یک سوال عمیق تر برای مقوله تجربه وجود دارد.

What was your most memorable travel experience next?

خاطره انگیزترین تجربه سفر بعدی شما چه بود؟

Could you tell me about a challenge you overcame?

ممکن است در مورد چالشی که بر آن غلبه کردید بگویید؟

And finally, what's an experience that changed your perspective on life?

و در نهایت، چه تجربه ای دیدگاه شما را نسبت به زندگی تغییر داد؟

What's an experience that completely changed you?

چه تجربه ای شما را به کلی تغییر داد؟

So we have these simple questions and we have the deeper questions

بنابراین ما این سؤالات ساده را داریم و سؤالات عمیق تری را

within this category of experience.

در این دسته از تجربه داریم.

So let's check out a response.

پس بیایید یک پاسخ را بررسی کنیم.

Our first response.

اولین پاسخ ما

Again, we're going to check out this question.

دوباره این سوال را بررسی می کنیم.

The second question for this category.

سوال دوم برای این دسته.

The question is.

سوال این است.

Could you tell me about a challenge you overcame an experience question again?

آیا می‌توانید در مورد چالشی که بر آن غلبه کرده‌اید، دوباره به من بگویید؟

Could you tell me about a challenge you overcame?

ممکن است در مورد چالشی که بر آن غلبه کردید بگویید؟

So we're going to give three examples in the first response.

بنابراین در پاسخ اول سه مثال می زنیم.

The question again, could you tell me about a challenge you overcame?

دوباره سوال، آیا می توانید در مورد چالشی که بر آن غلبه کرده اید بگویید؟

Here's the response.

در اینجا پاسخ است.

One significant challenge I overcame was adapting to living in a foreign country.

یکی از چالش های مهمی که بر آن غلبه کردم، سازگاری با زندگی در یک کشور خارجی بود.

For example, I initially struggled with the language barrier, but

به عنوان مثال، من در ابتدا با موانع زبانی دست و پنجه نرم می کردم ، اما

committed to daily language lessons and practice with locals until I

متعهد به درس های زبان روزانه و تمرین با افراد محلی بودم تا اینکه

became fluent within six months.

در عرض شش ماه مسلط شدم.

Second, I had to navigate an entirely different banking and

دوم، من باید یک سیستم بانکی و

healthcare system, which I managed by seeking help from local friends and

مراقبت های بهداشتی کاملاً متفاوت را دنبال می کردم، که با کمک گرفتن از دوستان محلی و

carefully researching all procedures.

تحقیق دقیق در مورد همه روش ها، آن را مدیریت کردم.

Third, I overcame cultural isolation by joining community groups and organizing

سوم، من با پیوستن به گروه‌های اجتماعی و سازماندهی

international dinner parties, which helped me build a strong support.

مهمانی‌های شام بین‌المللی بر انزوای فرهنگی غلبه کردم، که به من کمک کرد حمایتی قوی ایجاد کنم.

Network again, three examples found in this one response.

دوباره شبکه، سه نمونه در این یک پاسخ یافت شد.

We, again, we have the second response, the second example, excuse me.

ما باز هم پاسخ دوم را داریم، مثال دوم، ببخشید.

First example, we have struggling with the language barrier.

مثال اول، ما با مانع زبانی دست و پنجه نرم می کنیم .

Second navigating, and then thirdly, overcoming cultural isolation.

دوم هدایت، و سپس سوم، غلبه بر انزوای فرهنگی.

Three examples.

سه نمونه.

What about reasons?

در مورد دلایل چطور؟

So same question, but this time we're going to give three reasons.

همین سوال، اما این بار سه دلیل را بیان می کنیم.

Here's the question.

سوال اینجاست.

Once again, could you tell me about a challenge you overcame?

یک بار دیگر، می توانید در مورد چالشی که بر آن غلبه کرده اید بگویید؟

Here's the response.

در اینجا پاسخ است.

I successfully managed to overcome my fear of public speaking, because

من با موفقیت توانستم بر ترس خود از سخنرانی در جمع غلبه کنم، زیرا

firstly, I recognize that effective communication is crucial for

اولاً، می دانم که ارتباط موثر برای

professional growth in today's world.

رشد حرفه ای در دنیای امروز بسیار مهم است.

Secondly, I understood that sharing my ideas and experiences could

ثانیاً، فهمیدم که به اشتراک گذاشتن ایده‌ها و تجربیاتم می‌تواند

positively impact and inspire others.

تأثیر مثبتی بر دیگران بگذارد و الهام بخش باشد.

Thirdly, I knew that conquering this fear would boost my self

ثالثاً، می دانستم که غلبه بر این ترس، اعتماد به نفس من را

confidence in all areas of life.

در همه زمینه های زندگی افزایش می دهد.

Three reasons.

سه دلیل

Once again, when you are answering a question, no matter which category, which

بار دیگر، هنگامی که به یک سوال پاسخ می دهید ، مهم نیست که کدام دسته، از کدام یک

of the seven categories you're trying to answer a question from give three examples

از هفت دسته که می خواهید به یک سوال پاسخ دهید سه مثال بزنید

or give three reasons, you can do it.

یا سه دلیل بیاورید، می توانید این کار را انجام دهید.

I believe in you.

من به تو ایمان دارم.

I'll talk to you next time.

دفعه بعد باهات صحبت میکنم

You still there?

هنوز آنجایی؟

You know what time it is.

میدونی ساعت چنده

Here we go.

It's story time.

در اینجا ما می رویم.

زمان داستان است

Hey, I said a story time.

هی، یک زمان داستان گفتم.

All right.

So today's story time actually is about one of my favorite

بسیار خوب.

بنابراین زمان داستان امروز در واقع درباره یکی از خاطرات مورد علاقه من

memories from high school.

از دوران دبیرستان است.

So, you know that I enjoy drawing and painting.

بنابراین، می دانید که من از طراحی و نقاشی لذت می برم.

I love things that are beautiful.

من عاشق چیزهایی هستم که زیبا هستند.

I love artwork.

من عاشق کارهای هنری هستم

I love going to the museum and just looking at paintings and photographs.

من عاشق رفتن به موزه و تماشای نقاشی ها و عکس ها هستم.

So when I was in high school, I had an.

بنابراین وقتی در دبیرستان بودم، یک.

Awesome art teacher.

معلم هنر عالی

Her name was miss Halstead and I remember one day it was after lunch and I just

اسمش خانم هالستد بود و یادم می‌آید یک روز بعد از ناهار بود و من به طور

happened to be walking through the hallway and I was about to pass her classroom

اتفاقی در راهرو قدم می‌زدم و می‌خواستم از کلاس درسش رد شوم

and I noticed that miss Halstead was sitting in her room, the art room at her

و متوجه شدم که خانم هالستد در اتاقش نشسته بود، اتاق هنر پشت

desk very quietly and she looked like she was focused intently on something, but

میزش. خیلی بی صدا و به نظر می رسید که به شدت روی چیزی متمرکز شده بود، اما

her shoulders were kind of down and she had a pen in her hand and she was drawn.

شانه هایش به نوعی پایین افتاده بود و یک خودکار در دست داشت و کشیده شده بود.

It looked like she was drawing something.

انگار داشت چیزی می کشید.

And my curiosity got the best of me.

و کنجکاوی من بهترین را از من گرفت.

So I, I walked into the classroom and even though I walked into the

بنابراین من، وارد کلاس شدم و با وجود اینکه وارد

classroom, she still didn't look up.

کلاس شدم، او همچنان به بالا نگاه نکرد.

I had to walk all the way to her desk and then she looked up.

مجبور شدم تمام راه را تا میزش پیاده بروم و بعد او به بالا نگاه کرد.

Oh, Hey Tiffani.

اوه، هی تیفانی.

How are you?

چطوری؟

And I said, I'm fine.

و من گفتم، من خوبم.

Miss Halstead.

خانم هالستد

What are you up to?

چه کاره ای؟

She said, Oh, I'm just sketching.

او گفت، اوه، من فقط طراحی می کنم.

And I said, Oh wow.

و من گفتم: اوه وای.

Miss Halstead.

خانم هالستد

I love sketching too.

من عاشق طراحی هم هستم.

And that's when she put her pen down, and she also put her sketchbook down.

و این زمانی بود که او خودکار خود را زمین گذاشت و همچنین دفتر نقاشی خود را پایین گذاشت.

And she said, oh really Tiffani, you really like sketching?

و او گفت، اوه واقعا تیفانی، شما واقعا طراحی را دوست دارید؟

I said, yeah, I really like sketching, but sometimes I try not to sketch

گفتم بله، من خیلی طراحی را دوست دارم، اما گاهی اوقات سعی می‌کنم

when I'm in class because I don't want the teacher to think I'm not

وقتی سر کلاس هستم، طراحی نکنم، چون نمی‌خواهم معلم فکر کند من

paying attention and I want to focus.

حواسم نیست و می‌خواهم تمرکز کنم.

And she started to talk to me and started to explain how important

و او شروع به صحبت با من کرد و شروع به توضیح داد که

sketching and doodling actually was.

طراحی و ابله کردن در واقع چقدر مهم است.

She told me how she, again, as a full adult at that time, I think she was in

او به من گفت که چگونه در آن زمان، به عنوان یک بزرگسال کامل، فکر می‌کنم در

her forties, She even in church, while the pastor was preaching a sermon, she

چهل سالگی بود، او حتی در کلیسا، در حالی که کشیش موعظه می‌کرد،

would sketch and doodle in her notebook.

طرح‌ها و ابله‌ها را در دفترچه‌اش ترسیم می‌کرد.

Now I was in shock because you know, the parents usually tell their

حالا من در شوک بودم، زیرا می دانید، والدین معمولا به فرزندان خود می گویند،

children, Hey, when you're in church, pay attention, focus on the sermon.

هی، وقتی در کلیسا هستید، توجه کنید، روی خطبه تمرکز کنید.

So to hear another adult telling me that she actually sketched and doodled during

بنابراین، شنیدن یک بزرگسال دیگر که به من می‌گوید که او در حین خطبه طراحی و ابله‌سازی کرده است،

the sermon, It really blew my mind, but she said, Tiffani, here's the thing that

واقعاً ذهنم را متحیر کرد، اما او گفت، تیفانی، این چیزی است که

people that aren't artists don't know.

افراد هنرمند نمی‌دانند.

You see when we as artists are sketching or doodling, we're

می بینید که وقتی ما به عنوان هنرمند در حال طراحی یا ابله سازی هستیم،

actually the most focused.

در واقع بیشترین تمرکز را داریم.

She said, when I'm sketching in church and doodling, I'm actually paying more

او گفت، وقتی در کلیسا طراحی می‌کنم و ابله می‌کنم، در واقع

attention to what the pastor is saying.

به آنچه کشیش می‌گوید توجه بیشتری می‌کنم.

She said, it's just the way the creative mind is has been made.

او گفت، این دقیقاً به همان شکلی است که ذهن خلاق ساخته شده است.

She said that she wanted me to start sketching and doodling more.

او گفت که می‌خواهد من بیشتر شروع به طراحی و ابله‌سازی کنم.

She wanted me to do it even when I was at church.

او از من می خواست که این کار را حتی زمانی که در کلیسا بودم انجام دهم.

And again, I have great parents, so they were okay with me sketching because they

و باز هم، من پدر و مادر خوبی دارم، بنابراین آنها با طراحی من مشکلی نداشتند، زیرا

knew I loved art, but she's encouraged me to do it in class, to do it in church.

می دانستند که من هنر را دوست دارم، اما او مرا تشویق کرد که این کار را در کلاس انجام دهم، تا آن را در کلیسا انجام دهم.

She said, Tiffani, even when you're about to go to bed,

او گفت، تیفانی، حتی زمانی که می خواهید به رختخواب بروید،

an idea may pop in your head.

ممکن است ایده ای در ذهن شما ایجاد شود.

I want you to also sketch then write down what pops in your head.

می‌خواهم طرحی هم بنویسی، سپس آنچه را که در سرت می‌گذرد، بنویس.

She said, Tiffani, you're an artist.

او گفت، تیفانی، تو هنرمندی.

And it's actually not a bad thing.

و در واقع چیز بدی نیست.

Now, I never forgot that.

حالا، من هرگز آن را فراموش نکردم.

And I remember as I went through the rest of my high school years and

و یادم می‌آید که بقیه سال‌های دبیرستان را پشت سر گذاشتم و

then went to college, I continued to doodle and sketch in class.

سپس به دانشگاه رفتم، به ابله‌سازی و طراحی در کلاس ادامه دادم.

And I remember specifically when I was in college, I had a science class.

و به طور خاص به یاد دارم زمانی که در دانشگاه بودم، کلاس علوم داشتم.

And we were talking about the anatomy of a frog and while the teacher was

و داشتیم در مورد آناتومی قورباغه صحبت می کردیم و در حین

teaching, I was drawing a frog and I was drawing the different parts of the frog

تدریس استاد، من قورباغه ای را می کشیدم و قسمت های مختلف قورباغه را می کشیدم

and labeling the parts in my notebook.

و در دفترچه ام برچسب گذاری می کردم.

And what happened was when I took an exam, that image that I had drawn, I added

و اتفاقی که افتاد این بود که وقتی امتحان دادم، آن تصویری که کشیده بودم، رنگ ها را اضافه کردم

colors and I added all of the information about the frog popped up in my mind.

و تمام اطلاعات مربوط به قورباغه را که در ذهنم ظاهر شد را اضافه کردم.

And I aced that exam and I realized how powerful creativity is and how important

و من در آن امتحان شرکت کردم و متوجه شدم که خلاقیت چقدر قدرتمند است و چقدر مهم

it is to visualize something because visualizing helps you to remember.

است که چیزی را تجسم کنید زیرا تجسم به شما کمک می کند تا به خاطر بسپارید.

So even now I sketch when I'm listening to a sermon, I sketch when

بنابراین حتی الان هم وقتی دارم به یک موعظه گوش می‌دهم طرح می‌کنم، وقتی

I'm doing something or listening to a presentation because it helps

دارم کاری را انجام می‌دهم یا به ارائه‌ای گوش می‌دهم طرح می‌کنم زیرا به

me remember what I'm listening to.

من کمک می‌کند آنچه را که به آن گوش می‌دهم به خاطر بیاورم.

Maybe you're the same, maybe you're an artist and you love

شاید شما هم همینطور باشید، شاید شما یک هنرمند هستید و عاشق

sketching, but maybe you're not.

طراحی نقاشی هستید، اما شاید هم نباشید.

Remember, creativity is so important and that's why I hope you enjoyed

به یاد داشته باشید، خلاقیت بسیار مهم است و به همین دلیل امیدوارم از

today's lesson and today's story.

درس امروز و داستان امروز لذت برده باشید.

I'll talk to you next time.

دفعه بعد باهات صحبت میکنم