THINK AND SPEAK ENGLISH | HOW TO ANSWER ANY QUESTION LIKE A NATIVE ENGLISH SPEAKER EPISODE 9

Hey, in today's lesson, I'm going to help you finally think, and then speak English.

سلام، در درس امروز، من قصد دارم به شما کمک کنم در نهایت فکر کنید و سپس انگلیسی صحبت کنید.

When you're trying to be a fluent English speaker, the first thing you have to

وقتی می‌خواهید انگلیسی مسلط باشید ، اولین چیزی که باید به آن

master is organizing your thoughts, and you're going to learn all about it today.

مسلط شوید سازماندهی افکارتان است و امروز همه چیز را در مورد آن یاد خواهید گرفت.

Are you ready?

اماده ای؟

Well, then I'm teacher Tiffani let's jump right in.

خب، پس من معلم تیفانی هستم، بیایید به داخل بپریم.

The very first thing I want us to look at is this situation right here.

اولین چیزی که می‌خواهم به آن نگاه کنیم، همین وضعیت است.

Someone has asked you a question.

یکی از شما سوالی پرسیده است.

Do you like to travel now, as you were looking at that video, if you're looking

آیا دوست دارید الان سفر کنید، همانطور که در حال تماشای آن ویدیو بودید، اگر

at the video lesson, you probably started thinking about a vacation.

به درس ویدیویی نگاه می کنید، احتمالاً شروع به فکر کردن به تعطیلات کرده اید.

Maybe you had in the past, or maybe a vacation you want to go on in the future.

شاید در گذشته داشته اید، یا شاید تعطیلاتی که می خواهید در آینده به آن بروید.

But how do you answer this question simply?

اما چگونه می توان به این سوال به سادگی پاسخ داد؟

You use the five W's method.

شما از روش پنج W استفاده می کنید.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

The very first thing you need to organize is who, who are we talking about?

اولین چیزی که باید سازماندهی کنید این است که در مورد چه کسی صحبت می کنیم؟

Me, what love to explore new cultures when during summer vacations,

من، چه علاقه ای به کشف فرهنگ های جدید در طول تعطیلات تابستانی،

where to exotic destinations, why?

کجا به مقصدهای عجیب و غریب، چرا؟

Because it broadens my horizons and enriches my life.

زیرا افق دید مرا وسعت می بخشد و زندگی ام را غنی می کند.

And I'm going to pause for a second.

و من برای یک ثانیه مکث می کنم.

Right now we're doing the first step.

در حال حاضر ما در حال انجام اولین قدم هستیم.

We're thinking in English.

ما به انگلیسی فکر می کنیم.

The question is, do you like to travel?

سوال اینجاست که آیا دوست دارید سفر کنید؟

Well, if we organize our ideas based on who, what, when, where, and why

خوب، اگر ایده های خود را بر اساس چه کسی، چه چیزی، چه زمانی، کجا و چرا

the five W's we will actually be able to speak English fluently.

پنج W سازماندهی کنیم، در واقع می توانیم انگلیسی را روان صحبت کنیم.

And you can do the same each and every time someone asks you a question.

و هر بار که کسی از شما سوالی می پرسد، می توانید همین کار را انجام دهید.

So we have the information who, what, when, where, and why, but how can we

بنابراین ما اطلاعاتی داریم که چه کسی، چه چیزی، چه زمانی، کجا و چرا، اما چگونه می‌توانیم

turn this into a fluent English response?

این را به یک پاسخ انگلیسی روان تبدیل کنیم؟ در

Here's what it will sound like.

اینجا چیزی است که به نظر می رسد.

I love to explore new cultures during summer vacations.

من عاشق کشف فرهنگ های جدید در تعطیلات تابستانی هستم.

Usually I traveled to exotic destinations.

معمولا به مقاصد عجیب و غریب سفر می کردم.

The experience of immersing myself in unfamiliar customs, traditions, and

تجربه غوطه‌ور شدن در آداب و رسوم، سنت‌ها و

languages broadens my horizons and enriches my life in countless ways.

زبان‌های ناآشنا، افق‌های مرا گسترده‌تر می‌کند و به طرق بی‌شماری زندگی‌ام را غنی می‌سازد.

Now you're probably thinking to yourself, well, yes, Tiffani,

اکنون احتمالاً با خود فکر می کنید، خوب، بله، تیفانی،

that's an amazing response.

این یک پاسخ شگفت انگیز است.

But if you look closely, you'll realize within this response, that's right.

اما اگر دقت کنید، در این پاسخ متوجه خواهید شد که درست است.

I only used the information from the five W's who, what, when, where, and

من فقط از اطلاعات پنج W که، چه، چه زمانی، کجا و

why that we organized in the first step.

چرا که در مرحله اول سازماندهی کردیم استفاده کردم.

Thinking in English.

تفکر به زبان انگلیسی

Once again, who, when we're talking about me, right?

یک بار دیگر، چه کسی، وقتی در مورد من صحبت می کنیم، درست است؟

I love.

من عاشق.

What, and we're just using the pieces of information from the first step,

چه، و ما فقط از تکه‌های اطلاعات گام اول استفاده می‌کنیم،

love to explore new cultures during summer vacations to exotic destinations,

دوست دارم فرهنگ‌های جدید را در طول تعطیلات تابستانی به مقاصد عجیب و غریب کشف کنم،

because it broadens my horizons.

زیرا افق دید من را گسترش می‌دهد.

Now we see that the response is a fluent English response, but you'll

اکنون می بینیم که پاسخ یک پاسخ انگلیسی روان است، اما

also notice within the response that there's some new words.

در پاسخ متوجه خواهید شد که چند کلمه جدید وجود دارد.

I want to explain the new words.

من می خواهم کلمات جدید را توضیح دهم.

The very first one is.

اولین مورد است.

Exotic good after me again, exotic.

عجیب و غریب خوب بعد از من دوباره، عجیب و غریب.

Excellent.

Now this just means unusual or intriguing often associated with foreign or

عالی

اکنون این فقط به معنای غیرعادی یا جذاب است که اغلب با

unfamiliar places, cultures, or things.

مکان‌ها، فرهنگ‌ها یا چیزهای خارجی یا ناآشنا مرتبط است.

So this is a brand new word for you.

بنابراین این یک کلمه کاملاً جدید برای شما است.

Again, I use it like this.

بازم اینجوری استفاده میکنم

Usually I traveled to exotic unfamiliar.

معمولا من به عجیب و غریب ناآشنا سفر می کردم.

Destinations.

مقاصد.

You got it.

فهمیدی.

Excellent.

عالی

Now in the second one, well, this third sentence I said, immersing.

حالا در دومی خوب این جمله سومی که گفتم غوطه ور شدن.

So what does the word immerse mean?

پس کلمه غوطه ور به چه معناست؟

Immerse oneself in something.

خود را در چیزی غوطه ور کند.

This is the expression using the word.

این عبارت با استفاده از کلمه است.

So to immerse oneself in something, it just means to fully.

بنابراین غوطه ور شدن در چیزی، فقط به معنای کامل شدن است.

Involve oneself in, or become deeply absorbed in a particular

خود را درگیر یک

activity, experience, or environment.

فعالیت، تجربه یا محیط خاص می کند یا عمیقاً درگیر آن می شود.

For example, as your English teacher, I encourage you, even if you don't live in

به عنوان مثال، به عنوان معلم زبان انگلیسی شما، من شما را تشویق می کنم، حتی اگر در

an English speaking country to immerse yourself in English, watch YouTube

یک کشور انگلیسی زبان زندگی نمی کنید، خود را در زبان انگلیسی غرق کنید، ویدیوهای یوتیوب را تماشا کنید

videos, watch movies, listen to podcasts, immerse yourself, fully involve yourself.

، فیلم تماشا کنید، به پادکست گوش دهید، غوطه ور شوید، خودتان را کاملاً درگیر کنید.

Makes sense, right?

منطقی است، درست است؟

So again, in the sentence, the experience of immersing myself in unfamiliar customs,

بنابراین، دوباره در جمله، تجربه غوطه ور شدن در آداب،

traditions, and languages dot, dot, dot, this brings us to the next expression.

سنت ها و زبان های ناآشنا نقطه، نقطه، نقطه، ما را به عبارت بعدی می رساند.

Broaden one's horizons.

افق دید خود را گسترش دهید.

Listen, I hope you're taking notes because these are expressions

گوش کنید، امیدوارم یادداشت برداری کرده باشید زیرا این عبارات

and words that native English speakers use on a regular basis.

و کلماتی هستند که انگلیسی زبانان بومی به طور منظم از آنها استفاده می کنند.

So yes, I'm helping you think and speak English, but I'm also helping you start

بنابراین بله، من به شما کمک می‌کنم انگلیسی فکر کنید و صحبت کنید ، اما همچنین به شما کمک می‌کنم

to sound like a native English speaker.

مانند یک انگلیسی زبان مادری به نظر برسید.

Here we go.

Broaden one's horizons.

در اینجا ما می رویم.

افق دید خود را گسترش دهید. به

It means to expands one's knowledge.

معنای گسترش دانش است.

Understanding or experiences beyond what is familiar or conventional.

درک یا تجربیات فراتر از آنچه آشنا یا متعارف است.

What is the norm?

هنجار چیست؟

Often by exploring new perspectives or cultures.

اغلب با کاوش در دیدگاه ها یا فرهنگ های جدید.

For example, prior to going to South Korea, I had only lived in America.

به عنوان مثال، قبل از رفتن به کره جنوبی، من فقط در آمریکا زندگی می کردم.

I was very familiar with American culture, but when I moved to South Korea,

من با فرهنگ آمریکا خیلی آشنا بودم ، اما وقتی به کره جنوبی نقل مکان کردم،

I had to learn about a new culture.

مجبور شدم فرهنگ جدیدی را یاد بگیرم.

I had to understand new customs.

باید آداب و رسوم جدید را می فهمیدم.

My horizons were broadened.

افق دیدم گسترده تر شد.

I started to understand people even more.

من شروع به درک بیشتر مردم کردم.

Makes sense.

منطقی است.

Right?

درست؟

All right, now this is the next expression in rich one's life, in rich one's life.

بسیار خوب، حالا این عبارت بعدی در زندگی ثروتمند است، در زندگی ثروتمند.

This just means to enhance or improve the quality depth or

این فقط به معنای افزایش یا بهبود عمق کیفیت یا

meaningfulness of one's life.

معنی دار بودن زندگی است.

I always say that living in South Korea for such a long time, enriched my life.

من همیشه می گویم که زندگی در کره جنوبی برای مدت طولانی، زندگی من را غنی کرد.

I grew in so many ways, my perspectives, my actions, different habits.

من به طرق مختلف رشد کردم، دیدگاه هایم، اعمالم، عادت های مختلف.

It really enriched my life.

واقعا زندگی من را غنی کرد.

Makes sense.

منطقی است.

Excellent.

All right.

عالی

خیلی خوب.

So we see again from this first example, thinking in English and then speaking

بنابراین ما دوباره از این مثال اول می‌بینیم که به انگلیسی فکر می‌کنیم و سپس

English thinking by using the five W's who, what, when, where, and why.

با استفاده از پنج W who، what، when، کجا و چرا صحبت می‌کنیم.

Okay.

Tiffani.

باشه.

تیفانی.

Yes, we were able to answer the question.

بله، ما توانستیم به سوال پاسخ دهیم.

Do you like to travel using the five W's, but is it really

آیا دوست دارید با استفاده از پنج دبلیو سفر کنید، اما آیا واقعاً

possible to use the five W's?

امکان استفاده از پنج W وجود دارد؟

In every situation.

در هر شرایطی.

Yes.

آره.

Look at this question right here.

همینجا به این سوال نگاه کنید.

Here's the question.

سوال اینجاست.

Do you and your friends like to travel different situation?

آیا شما و دوستانتان دوست دارید در موقعیت های مختلف سفر کنید؟

We're talking about travel, but now do you and your friends like to travel?

ما در مورد سفر صحبت می کنیم، اما اکنون شما و دوستانتان دوست دارید سفر کنید؟

How can we use the five W's who, what, when, where, and why to think

چگونه می توانیم از پنج W چه، چه، چه زمانی، کجا و چرا برای تفکر

in English and organize our thoughts?

به زبان انگلیسی و سازماندهی افکار خود استفاده کنیم؟

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Who my friends and I, what enjoy going on road trips when on long weekends.

من و دوستانم چه کسی از رفتن به سفرهای جاده ای در آخر هفته های طولانی لذت می بریم.

Where to scenic landscapes and national parks.

جایی که به مناظر خوش منظره و پارک های ملی بروید.

Why?

چرا؟

Because it allows us to disconnect from our daily routines and

زیرا به ما این امکان را می دهد که از کارهای روزمره خود جدا شویم و

experience the beauty of nature.

زیبایی طبیعت را تجربه کنیم. می

You see, when you use the five W's who, what, when, where, and

بینید، وقتی از پنج W چه کسی، چه چیزی، چه زمانی، کجا و

why to organize your thoughts, all of a sudden, the stress leaves.

چرا برای سازماندهی افکار خود استفاده می کنید، ناگهان استرس از بین می رود.

Why you're not thinking about, Oh, how do I speak fluently?

چرا به این فکر نمی کنی، اوه، چگونه روان صحبت کنم؟

How do I sound like a native speaker?

چگونه می توانم مانند یک زبان مادری صدا کنم؟

No, you're focused on organizing your thoughts.

نه، شما روی سازماندهی افکار خود متمرکز هستید.

You're smart.

تو باهوشی

You're intelligent.

تو باهوشی

Yes.

I'm talking to you.

آره.

من با تو صحبت میکنم.

You're already intelligent.

تو از قبل باهوشی

I'm just giving you the tools you need to organize your thoughts

من فقط ابزارهایی را در اختیار شما می گذارم که برای سازماندهی افکارتان

and present them in English.

و ارائه آنها به زبان انگلیسی نیاز دارید.

So five W's for this question.

بنابراین پنج W برای این سوال.

We have who, what, when, where, and why to answer the question.

ما باید چه کسی، چه چیزی، چه زمانی، کجا و چرا به این سوال پاسخ دهیم.

Do you and your friends like to travel?

آیا شما و دوستانتان دوست دارید سفر کنید؟

What will this look like?

این چه شکلی خواهد بود؟

Let's put it all together.

بیایید همه را کنار هم بگذاریم. من

My friends and I enjoy going on road trips.

و دوستانم از رفتن به سفرهای جاده ای لذت می بریم.

We often travel to scenic landscapes and national parks during long weekends.

ما اغلب در آخر هفته های طولانی به مناظر دیدنی و پارک های ملی سفر می کنیم.

You already recognize the five W's don't you?

شما قبلاً پنج W را می شناسید، نه؟

These adventures allow us to disconnect from our daily routines

این ماجراجویی ها به ما این امکان را می دهد که از کارهای روزمره خود جدا شویم

and experience the beauty of nature.

و زیبایی های طبیعت را تجربه کنیم.

My friend, I want you once again, to think about the five

دوست من، من از شما می خواهم که یک بار دیگر به پنج

W's we organized in step one.

W که در مرحله اول سازماندهی کردیم فکر کنید.

All of the information from step one is in our response.

تمام اطلاعات مرحله اول در پاسخ ما است.

And that's what makes it a fluent English response.

و این چیزی است که آن را به یک پاسخ انگلیسی روان تبدیل می کند.

Five W's each of the W's are answered in this response.

پنج W به هر یک از W در این پاسخ پاسخ داده می شود.

All of the five W's are answered.

تمام پنج W پاسخ داده شده است.

Each one is seen in this response.

هر یک در این پاسخ دیده می شود.

But now let's take a step back and learn some of the words.

اما حالا بیایید یک قدم به عقب برگردیم و برخی از کلمات را یاد بگیریم.

We have some new words in this response that I want to make sure you understand.

ما چند کلمه جدید در این پاسخ داریم که می‌خواهم مطمئن شوم که متوجه آنها شده‌اید.

The first one is scenic.

اولی دیدنی است.

Good again after me scenic.

خوب دوباره بعد از من منظره.

Excellent.

Now this just means beautiful or picturesque, typically referring

عالی

اکنون این فقط به معنای زیبا یا دیدنی است، که معمولاً

to natural landscapes, views, or settings that are visually

به مناظر طبیعی، مناظر یا تنظیماتی اشاره دارد که از نظر بصری

appealing or aesthetically pleasing.

جذاب یا زیباشناختی هستند. اگر در حال تماشای ویدیو هستید،

I want you to, once again, if you're watching the video.

یک بار دیگر از شما می خواهم .

To look at the video in the background, this video of this amazing national park.

برای تماشای ویدیو در پس زمینه، این ویدیو از این پارک ملی شگفت انگیز است.

It's very scenic.

خیلی دیدنی است

This is how we use the word scenic, a picturesque, beautiful natural landscape.

اینگونه است که ما از کلمه منظره، یک منظره طبیعی زیبا و دیدنی استفاده می کنیم.

Next.

بعد. می‌خواهم

I want you to understand this word disconnect, disconnect.

این کلمه قطع، قطع ارتباط را بفهمی.

Now this means to break free, disengage from something often

اکنون این به معنای رها شدن، رهایی از چیزی است که اغلب

referring to detaching oneself.

به جدا شدن از خود اشاره دارد.

From technology, we have our cell phones.

از فناوری، ما تلفن های همراه خود را داریم.

We have our iPads.

ما آیپدهای خود را داریم.

We have our computers disconnecting, not using them for a period of time.

ما کامپیوترهایمان را قطع می کنیم و برای مدتی از آنها استفاده نمی کنیم.

Daily routines can also be disconnected from right or distractions in order

روال‌های روزانه همچنین می‌توانند به منظور

to relax, to feel rejuvenated or focus on other activities in English.

استراحت، احساس شادابی یا تمرکز بر فعالیت‌های دیگر به زبان انگلیسی، از حق یا عوامل حواس‌پرتی جدا شوند.

We say disconnect, for example.

مثلاً می گوییم قطع کن.

I've been so busy.

من خیلی سرم شلوغ بود

I just need to disconnect.

فقط باید قطع کنم

If someone says that it means they want to relax and take a break from life, from

اگر کسی بگوید که به این معنی است که می‌خواهد استراحت کند و از زندگی،

technology, from work, whatever might be going on in English, we say disconnect.

فناوری، کار، هر آنچه ممکن است به زبان انگلیسی در جریان باشد، استراحت کند، ما می‌گوییم ارتباط را قطع کنید.

Makes sense.

Right.

منطقی است.

درست.

Excellent.

عالی

All right.

So we see that we are able to use the five W's no matter what the question is.

خیلی خوب.

بنابراین می بینیم که می توانیم از پنج W استفاده کنیم بدون توجه به اینکه سوال چیست.

Now, I want to remind you again, don't forget to download the app

حالا می خواهم دوباره به شما یادآوری کنم، فراموش نکنید که برنامه

English with Tiffani so that you can practice what you're learning.

انگلیسی را با تیفانی دانلود کنید تا بتوانید آنچه را که یاد می گیرید تمرین کنید.

That's the most important thing practice after you learn.

این مهمترین چیزی است که بعد از یادگیری تمرین کنید.

All right.

So download the app totally for free.

خیلی خوب.

بنابراین برنامه را کاملا رایگان دانلود کنید.

The link is in the description.

لینک در توضیحات موجود است.

Now I want us to look at this question, this question right here.

حالا می‌خواهم به این سؤال، این سؤال، همین‌جا نگاه کنیم.

Does he like to travel notice different questions, right?

آیا او دوست دارد سفر کند به سؤالات مختلف توجه کنید، درست است؟ ما

We're focusing now on someone else.

اکنون روی شخص دیگری تمرکز می کنیم.

Hey, does he like to travel?

هی دوست داره سفر کنه؟

So now you're going to have to formulate your ideas based on someone

بنابراین اکنون باید ایده های خود را بر اساس

else's experience, but we're still going to use the five W's method.

تجربه شخص دیگری فرموله کنید، اما ما همچنان از روش پنج W استفاده می کنیم.

Who, what, when, where, and why?

کی، چی، کی، کجا و چرا؟

So.

بنابراین. او

Who he, what seeks adventure and thrills when during school breaks,

چه کسی، چه چیزی به دنبال ماجراجویی و هیجان است، در زمان تعطیلات مدرسه،

where, To adrenaline pumping destinations like bungee jumping

کجا، به مقصدهایی مانند پرش بانجی

spots and extreme sports centers.

و مراکز ورزش های شدید.

Why?

چرا؟

Because it gives him an adrenaline rush and makes him feel alive again.

زیرا باعث افزایش آدرنالین در او می شود و دوباره احساس زنده بودن می کند.

We're just organizing our thoughts who, what, when, where, and why now.

ما فقط افکار خود را سازماندهی می کنیم که چه کسی، چه چیزی، چه زمانی، کجا و چرا اکنون.

We can speak English because our thoughts are already organized.

ما می توانیم انگلیسی صحبت کنیم زیرا افکار ما از قبل سازماندهی شده است.

Let's turn this actually into a fluent English response.

بیایید این را در واقع به یک پاسخ انگلیسی روان تبدیل کنیم.

Here's the response.

در اینجا پاسخ است.

He seeks adventure and thrills during school breaks.

او در تعطیلات مدرسه به دنبال ماجراجویی و هیجان است.

So he usually travels to adrenaline pumping destinations like bungee jumping

بنابراین او معمولاً به مقاصد پمپاژ آدرنالین مانند

spots and extreme sports centers.

مکان های بانجی جامپینگ و مراکز ورزش های شدید سفر می کند.

The rush of adrenaline he experiences from pushing his limits.

هجوم آدرنالینی که او از کنار زدن محدودیت هایش تجربه می کند.

And engaging in exhilarating activities makes him feel truly alive.

و شرکت در فعالیت های نشاط آور باعث می شود که او واقعا زنده باشد.

This is an amazing response.

این یک پاسخ شگفت انگیز است. به

It sounds like a native English speaker.

نظر می رسد که یک انگلیسی زبان مادری است.

Why?

چرا؟

Because we followed the first step.

چون ما قدم اول را دنبال کردیم.

Organizing our thoughts, who, what, when, where, and why.

سازماندهی افکارمان، چه کسی، چه چیزی، چه زمانی، کجا و چرا.

Now you'll also notice that within this response, there were quite a

اکنون همچنین متوجه خواهید شد که در این پاسخ،

few new words and new expressions.

چند کلمه جدید و عبارات جدید وجود دارد.

So let's start with the first one.

پس بیایید با اولی شروع کنیم.

The first one I want to explain to you is thrill.

اولین چیزی که می خواهم برای شما توضیح دهم هیجان است.

Good again, thrill.

بازم خوبه، هیجان

Excellent.

Now this just refers to a strong feeling right here.

عالی

اکنون این فقط به یک احساس قوی در اینجا اشاره دارد.

If you're looking at it of excitement, adrenaline, or exhilaration

اگر به آن هیجان، آدرنالین یا نشاط می نگرید که

often derived from intense.

اغلب از شدت ناشی می شود.

Or risky activities or experiences, jumping out of a plane, riding a

یا فعالیت‌ها یا تجربیات مخاطره‌آمیز، پریدن از هواپیما، سوار شدن به

rollercoaster thrill, the fact that your eyes get big, or you feel this

ترن هوایی هیجان‌انگیز، بزرگ شدن چشم‌هایتان، یا احساس

rush of adrenaline in your body thrill.

هیجان آدرنالین در بدنتان.

Next we have adrenaline pumping, adrenaline pumping.

بعد ما پمپاژ آدرنالین داریم ، پمپاژ آدرنالین.

Now this just means something that causes a surge of adrenaline that.

حالا این فقط به معنای چیزی است که باعث افزایش آدرنالین می شود.

Feeling that comes up inside of you, typically associated with

احساسی که در درون شما ایجاد می‌شود، معمولاً با فعالیت‌های

thrilling or high intensity activities that generate excitement

هیجان‌انگیز یا با شدت بالا همراه است که باعث ایجاد هیجان

and a heightened state of arousal.

و حالت شدید برانگیختگی می‌شود.

Adrenaline pumping, man, jumping out of a plane is an adrenaline pumping experience.

پمپاژ آدرنالین، مرد، پریدن از هواپیما یک تجربه پمپاژ آدرنالین است. به

The adrenaline just seems to pump, you know, when your heart beats fast.

نظر می رسد که آدرنالین وقتی قلب شما سریع می زند، پمپاژ می کند.

Adrenaline.

آدرنالین.

Pumping next, we have push one's limits, push one's limits.

پمپاژ بعدی، ما باید محدودیت های خود را فشار دهید، محدودیت های خود را فشار دهید.

Now this refers to going beyond one's comfort zone or usual capabilities,

اکنون این به فراتر از منطقه آسایش یا توانایی‌های معمول فرد، به

challenging oneself to reach new levels of physical, mental, or

چالش کشیدن خود برای رسیدن به سطوح جدیدی از عملکرد یا استقامت فیزیکی، ذهنی یا

emotional performance or endurance.

احساسی اشاره دارد.

You, my friend right now are pushing your limits.

شما دوست من در حال حاضر محدودیت های خود را بالا می برید.

You might've felt before this video, man, it's so hard to think in English.

شاید قبل از این ویدیو احساس کرده باشید، مرد، فکر کردن به انگلیسی خیلی سخت است.

It's so hard to speak English fluently, but now as your understanding,

صحبت کردن روان انگلیسی بسیار سخت است، اما اکنون با توجه به درک شما،

using simple methods can actually help you speak English fluently.

استفاده از روش های ساده در واقع می تواند به شما کمک کند که به زبان انگلیسی روان صحبت کنید.

You have this desire to push your limits, to go beyond

شما این تمایل را دارید که از محدودیت های خود عبور کنید، فراتر از

what you thought you could do.

آنچه فکر می کردید می توانید انجام دهید.

Push one's limits.

محدودیت های خود را فشار دهید.

And finally we have exhilarating.

و در نهایت ما هیجان انگیز است.

Yes.

A longer word again, exhilarating.

آره.

دوباره یک کلمه طولانی تر، هیجان انگیز.

Excellent.

عالی

It just means producing intense feelings of excitement.

این فقط به معنای ایجاد احساسات شدید هیجان است.

Exhilaration, the same word or joy often associated with thrilling

نشاط، همان کلمه یا شادی است که اغلب با تجربیات هیجان انگیز

or stimulating experiences that make one feel alive and energized.

یا محرکی همراه است که باعث می شود فرد احساس سرزندگی و انرژی کند.

It's exhilarating and adrenaline pumping experience.

این تجربه نشاط آور و پمپاژ آدرنالین است.

Make sense.

معنی دارد.

Excellent.

All right.

عالی

خیلی خوب.

So again, you're seeing how just thinking in English, using the five W's who, what,

بنابراین، دوباره می‌بینید که چگونه فکر کردن به زبان انگلیسی، با استفاده از پنج W چه کسی، چه، چه

when, where, and why caused you caused us to produce this fluent English response.

زمانی، کجا و چرا باعث شد که ما این پاسخ انگلیسی روان را تولید کنیم.

So my friend, I want you to remember as you're going on your English

بنابراین دوست من، می‌خواهم وقتی به سفر انگلیسی خود می‌روید، یادتان باشد،

journey, don't forget to use the five W's who, what, when, where, and why.

فراموش نکنید که از پنج علامت W who، what، when، کجا و چرا استفاده کنید.

And I'll talk to you in the next lesson,

و من در درس بعدی با شما صحبت خواهم کرد،

you still there, you know, what time it is.

شما هنوز آنجا هستید، می دانید ساعت چند است.

It's story time.

زمان داستان است

Hey, I said, it's story time.

هی، گفتم، وقت داستان است.

Let's do it again.

بیایید دوباره آن را انجام دهیم.

Y'all story time.

شما زمان داستان

Hey, I said story time.

هی زمان داستان رو گفتم

I felt like singing it twice today.

امروز دلم میخواست دوبار بخونمش

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

So I want to tell you something that happened with my friend's son.

بنابراین من می خواهم چیزی را که برای پسر دوستم اتفاق افتاده است به شما بگویم.

Again, this is when I was in South Korea and my friend has two children.

باز هم این زمانی است که من در کره جنوبی بودم و دوستم دو فرزند دارد.

She has a six month old baby and she has a two year old boy.

او یک بچه شش ماهه دارد و یک پسر دو ساله دارد.

They're both boys.

هر دو پسر هستند

So the oldest one is two years old.

بنابراین مسن ترین آنها دو ساله است.

And so every morning, you know, we'd all wake up, we talk a little bit.

و بنابراین هر روز صبح، می دانید، همه ما از خواب بیدار می شدیم، کمی صحبت می کردیم.

My friend and I would talk a little bit.

من و دوستم کمی صحبت می کردیم.

The boys would kind of play on the floor.

پسرها به نوعی روی زمین بازی می کردند.

And then we eat breakfast.

و بعد صبحانه می خوریم.

So in this morning we ate breakfast and my friend and I decided just to keep talking.

بنابراین امروز صبح صبحانه خوردیم و من و دوستم تصمیم گرفتیم فقط به صحبت ادامه دهیم.

So the baby was just kind of in the baby chair, you know, relaxing and

بنابراین کودک به نوعی روی صندلی کودک بود، می دانید، در حال استراحت بود و کودک

the two year old was kind of just playing in the living room area.

دو ساله به نوعی فقط در اتاق نشیمن بازی می کرد.

And then all of a sudden the two year old ran to my room.

و ناگهان کودک دو ساله به اتاق من دوید.

Now I was okay with him being in my room.

حالا با بودن او در اتاق من مشکلی نداشتم.

I didn't even think anything of it.

من حتی به چیزی فکر نمی کردم.

So my friend and I kept talking, but there's this thing,

بنابراین من و دوستم به صحبت ادامه دادیم ، اما

this thing that we all know.

این چیزی است که همه ما می دانیم.

When a child gets quiet, something's going on.

وقتی کودک ساکت می شود، چیزی در حال رخ دادن است.

So my friend and I were talking and two minutes went by three minutes

بنابراین من و دوستم داشتیم صحبت می کردیم و دو دقیقه گذشت سه دقیقه و

went by five minutes went by.

پنج دقیقه گذشت.

And I noticed that he was very quiet.

و متوجه شدم که او بسیار ساکت است.

So I said to my friend, one second, let me go check and see what he's doing.

بنابراین به دوستم گفتم، یک ثانیه، بگذار بروم بررسی کنم و ببینم او چه کار می کند.

So I walked to the room that I was staying in at their apartment.

بنابراین به سمت اتاقی رفتم که در آپارتمان آنها اقامت داشتم.

And when I got to the door, I saw the little man sitting at the desk

و وقتی به در رسیدم، مرد کوچولو را دیدم که پشت میز

in my room and his back was towards me, but he just seemed so happy.

اتاق من نشسته بود و پشتش به سمت من بود، اما او خیلی خوشحال به نظر می رسید.

So I called his name and he turned around and his whole face was covered in lotion

پس اسمش را صدا زدم و برگشت و تمام صورتش با لوسیون

and his hands were covered in lotion and he had the biggest smile on his face.

و دستانش با لوسیون پوشانده شد و بزرگترین لبخند را روی صورتش داشت.

Like Tada.

مثل تادا.

Then I looked behind him.

بعد پشت سرش را نگاه کردم.

My entire computer was covered in lotion.

تمام کامپیوتر من با لوسیون پوشانده شده بود.

My bag was and my first thought was, Let's make sure he didn't eat the lotion.

کیفم این بود و اولین فکرم این بود که مطمئن شویم لوسیون را نخورده است.

So I called my friends like, Hey, Hey, Hey, come, come.

بنابراین به دوستانم زنگ زدم، هی، هی، هی، بیا، بیا.

And I was calling her because of him.

و من به خاطر او به او زنگ می زدم.

I was laughing because of the situation.

به خاطر شرایط داشتم می خندیدم.

So she thought I was worried about my computer.

بنابراین او فکر کرد که من نگران کامپیوترم هستم.

I was like, no, my computer outfit.

من شبیه، نه، لباس کامپیوترم بودم.

It's fine.

خوبه.

I'll wipe that off.

من آن را پاک می کنم.

Make sure he didn't eat the lotion.

مطمئن شوید که لوسیون را نخورده است.

So she takes him to the bathroom and make sure he's still smiling

بنابراین او را به حمام می برد و مطمئن می شود که هنوز

in La La land, just excited.

در لالا لند لبخند می زند، فقط هیجان زده است.

She picks him up, takes him to the bathroom.

او را بلند می کند، به حمام می برد.

I look at my desk and I just laughed.

به میز کارم نگاه کردم و فقط خندیدم.

I was like, Children are amazing.

من فکر می کردم، بچه ها شگفت انگیز هستند.

They find joy in the simplest things.

آنها شادی را در ساده ترین چیزها می یابند.

So I, when I wipe my computer off, wipe my bag off, everything was fine.

بنابراین، وقتی کامپیوترم را پاک کردم، کیفم را پاک کردم، همه چیز خوب بود.

But throughout the rest of my trip, I would periodically just start

اما در طول بقیه سفرم، به طور دوره‌ای شروع به

laughing, thinking about this little boy turning around and looking at me.

خندیدن می‌کردم، به این فکر می‌کردم که این پسر کوچک به من می‌چرخد و به من نگاه می‌کند.

Hands covered in lotion, face covered in lotion, like hi auntie.

دست‌ها در لوسیون، صورت پوشیده از لوسیون، مانند سلام خاله.

So it's a reminder that sometimes we need to stop and just enjoy

بنابراین یادآوری این نکته است که گاهی اوقات باید متوقف شویم و فقط از

the simple things in life.

چیزهای ساده در زندگی لذت ببریم.

I don't want you to wrap yourself in lotion, but children find

نمی‌خواهم خودت را در لوسیون بپیچی، اما بچه‌ها

joy in so many simple things.

از خیلی چیزهای ساده لذت می‌برند.

And as adults, sometimes we forget to find joy in the little things.

و در بزرگسالی، گاهی فراموش می کنیم که در چیزهای کوچک شادی پیدا کنیم.

So today I hope just like that little man, you find joy in the

بنابراین امروز امیدوارم که شما هم مانند آن مرد کوچک، از

simple things in life today.

چیزهای ساده زندگی امروز لذت ببرید.

All right, I'll talk to you in the next lesson.

بسیار خوب، در درس بعدی با شما صحبت خواهم کرد.