SPEAK ENGLISH FLUENTLY | 1 Simple Rule That Will Help You Speak English More Fluently Today

Hey today, I'm going to teach you how to speak English fluently,

سلام، امروز به شما یاد می دهم که چگونه انگلیسی را روان صحبت کنید،

like a native English speaker using the simple rule of threes.

مانند یک انگلیسی زبان بومی با استفاده از قانون ساده سه تایی.

Now, are you ready to finally sound like a native English

اکنون، آیا آماده اید که بالاخره مانند یک انگلیسی زبان

speaker and speak English fluently?

مادری به نظر برسید و انگلیسی را روان صحبت کنید؟

Well, then this lesson is for you.

خوب، پس این درس برای شماست.

I'm teacher.

Tiffani let's jump right in.

من معلم هستم.

تیفانی بیایید به داخل بپریم.

Now this simple rule.

حالا این قانون ساده.

Let me remind you what the rule is.

بگذارید به شما یادآوری کنم که قانون چیست.

My English teachers taught me this rule.

معلمان انگلیسی من این قانون را به من یاد دادند.

The rule goes like this.

قانون به این صورت است. با

Provide enough support for your thoughts, ideas, or opinions

ارائه سه جزئیات از افکار، ایده ها یا نظرات خود به اندازه کافی حمایت کنید

by giving three details.

.

Three examples.

سه نمونه.

Or three reasons.

یا سه دلیل

This is how you speak English fluently and start sounding

به این ترتیب شما انگلیسی را روان صحبت می کنید و

like a native English speaker.

مانند یک انگلیسی زبان بومی به نظر می رسید.

So let's look at the first example and see how we can use three details to

پس بیایید به مثال اول نگاه کنیم و ببینیم چگونه می توانیم از سه جزئیات برای

speak English fluently about a topic.

صحبت روان انگلیسی در مورد یک موضوع استفاده کنیم.

Now here's a video clip.

حالا اینم یه کلیپ ویدیویی

The topic is your pet.

موضوع حیوان خانگی شماست.

Tell me about your.

از خودت بگو

Now the response we have right here is I have a dog.

اکنون پاسخی که در اینجا داریم این است که من یک سگ دارم.

Now this response is good, but it's not representing a fluent English

اکنون این پاسخ خوب است، اما نشان دهنده پاسخ روان انگلیسی

response because it's very short.

نیست زیرا بسیار کوتاه است.

So we have to add again, three details.

بنابراین باید دوباره سه جزئیات را اضافه کنیم.

So what are three details we can give about our dog?

بنابراین سه جزئیاتی که می توانیم در مورد سگ خود ارائه دهیم چیست؟

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

The first detail I'd like to give is.

اولین جزئیاتی که می خواهم بگویم این است.

He was the runt of the litter, the runt of the litter.

او آشغال بود.

Detail 2 - he is very rambunctious and detail number three, he is

جزئیات 2 - او بسیار پرخاشگر و با جزئیات شماره سه است، او

a pure bred golden retriever.

یک گلدن رتریور اصیل است.

So again, we just listed three details.

بنابراین دوباره، ما فقط سه جزئیات را فهرست کردیم.

Now we are going to use these three details to give a fluent english response.

اکنون می‌خواهیم از این سه جزئیات برای ارائه یک پاسخ انگلیسی روان استفاده کنیم.

Now, part of the details included some interesting words, some

حالا بخشی از جزئیات شامل چند کلمه جالب بود، چند

words that maybe you don't know.

کلمه که شاید شما نمی دانید.

So let me explain some of those words.

بنابراین اجازه دهید برخی از آن کلمات را توضیح دهم.

Now I'll read the response, the fluent English response.

اکنون پاسخ را می خوانم ، پاسخ انگلیسی روان.

And as we get to the word, I'll tell you the meaning.

و همانطور که به کلمه می رسیم، معنی آن را به شما می گویم.

So here's the response using the three details?

بنابراین در اینجا پاسخ با استفاده از سه جزئیات است؟

You know, my current pet is a golden retriever.

می دانید، حیوان خانگی فعلی من یک گلدن رتریور است.

He actually was the runt of the litter when I purchased him.

زمانی که من او را خریدم، او در واقع خاکشیر بود.

But now he is very rambunctious now.

اما اکنون او بسیار پرخاشگر است.

What is runt.

آنچه رانت است.

Let's look at this word run to see what it means.

بیایید به این کلمه run نگاه کنیم تا معنی آن را ببینیم.

So after me runt.

پس بعد از من دوید.

Excellent.

One more time.

عالی

یک بار دیگر

Runt.

اجرا کنید.

Good.

Now, when we say runt in English, we're just referring to an animal that

خوب

حالا وقتی به انگلیسی می گوییم runt، فقط به حیوانی اشاره می کنیم

is smaller than average, especially the smallest in a litter, right?

که کوچکتر از حد متوسط ​​است، به خصوص کوچکترین آن در بستر، درست است؟

When a dog gives birth, they have several puppies.

وقتی یک سگ به دنیا می آید ، چندین توله سگ دارند.

Right.

درست.

But among those puppies, there's one that's really small

اما در میان این توله سگ ها ، یکی از آنها واقعا کوچک است

and really weak in English.

و در زبان انگلیسی واقعا ضعیف است.

We call that puppy a runt.

ما به آن توله سگ میگیم.

All right.

So again, run.

خیلی خوب.

پس دوباره فرار کن

Excellent.

عالی

Now the dog, the golden retriever was the runt of the litter, but again, we

در حال حاضر سگ، گلدن رتریور خاکستر بود، اما دوباره، ما

have right here, the word rambunctious.

در اینجا، کلمه رابونکتیو را داریم.

So here we go.

پس بزن که بریم.

Rambunctious after me, the pronunciation can be a little bit tricky.

بعد از من، تلفظ می تواند کمی مشکل باشد.

Rambunctious.

پرحاشیه.

Excellent.

Last time rambunctious.

عالی

آخرین بار پرحاشیه

Good job now, this word rambunctious just means difficult to control

کار خوب است، این کلمه rambunctious فقط به معنای دشوار است برای کنترل

or handle wildly boisterous, easily excited, very excited.

یا رسیدگی به شدت پر شور، به راحتی هیجان زده، بسیار هیجان زده.

All the time we call that animal or individual a very rambunctious

ما همیشه آن حیوان یا فرد را حیوانی بسیار پرخاشگر

animal or rambunctious individual.

یا فردی پرخاشگر می نامیم.

Make sense.

معنی دارد.

All right.

Now after me one last time rambunctious.

خیلی خوب.

حالا بعد از من برای آخرین بار بیداد کردم.

Excellent.

All right, so let's go back now to the response.

عالی

بسیار خوب، پس بیایید اکنون به پاسخ برگردیم.

Once again, I'll start from the beginning.

یک بار دیگر از اول شروع می کنم.

My current pet is a golden retriever.

حیوان خانگی فعلی من یک گلدن رتریور است.

He actually was the runt of the litter when I purchased him.

زمانی که من او را خریدم، او در واقع خاکشیر بود.

But now he is very rambunctious.

اما اکنون او بسیار پرخاشگر است.

I also found out recently that he is a pure bred golden retriever.

من همچنین اخیرا متوجه شدم که او یک گلدن رتریور اصیل است.

Now this is the third detail, but what does the word purebred mean?

حالا این سومین جزییاته ولی کلمه اصیل یعنی چی؟

So after me, purebred.

پس بعد از من اصیل.

Excellent.

عالی

Last time.

آخرین بار.

Pure bread.

نان خالص.

Good job.

آفرین.

Now, purebred just means when speaking about an animal.

حالا، اصیل فقط به این معنی است که در مورد یک حیوان صحبت می شود.

Right there.

همونجا

Bred from parents of the same breed or variety.

پرورش یافته از والدینی از همان نژاد یا گونه.

So my dog is a golden retriever.

بنابراین سگ من یک رتریور طلایی است.

That means its mom was a golden retriever and its dad was a golden retriever.

یعنی مادرش گلدن رتریور بود و پدرش گلدن رتریور.

Pure bred the parents, the mom and the dad were from the same breed.

نژاد خالص والدین، مادر و پدر از یک نژاد بودند.

All right.

خیلی خوب.

Makes sense.

منطقی است.

All right.

After me again, one last time.

خیلی خوب.

بعد از من دوباره، آخرین بار.

Pure bread.

نان خالص.

Excellent.

So we have, again, the last detail being pure.

عالی

بنابراین، ما دوباره، آخرین جزئیات خالص است.

But what happened again?

اما دوباره چه شد؟

We're looking at three details.

ما در حال بررسی سه جزئیات هستیم.

The first part of this simple rule of threes to speak English fluently, we

قسمت اول این قانون ساده سه نفره برای صحبت روان انگلیسی، ما

were able to give this fluent answer using the three details very easily.

توانستیم این پاسخ روان را با استفاده از سه جزئیات به راحتی بدهیم.

All right.

Now the next one we have, again, part of this rule of

خیلی خوب.

حالا مورد بعدی که داریم، دوباره، بخشی از این قانون

threes, remember we had right.

سه تایی را داریم، به یاد داشته باشید که حق داشتیم.

Three examples.

سه نمونه.

So let's see one that uses the examples.

بنابراین بیایید یکی را ببینیم که از مثال ها استفاده می کند.

All right, here we go.

بسیار خوب، ما می رویم.

We have this gorilla, the topic is animals at the zoo.

ما این گوریل را داریم، موضوع حیوانات در باغ وحش است.

So what is the most interesting animal to see at the zoo?

پس جالب ترین حیوانی که در باغ وحش باید دید چیست؟

The response.

پاسخ.

I think gorillas are the most interesting animals to see at the zoo.

به نظر من گوریل ها جالب ترین حیواناتی هستند که در باغ وحش می توان دید.

Now that's the response we're giving.

اکنون این پاسخی است که ما می دهیم.

It makes sense.

منطقی است.

Oh, I think gorillas are the most interesting, but if you stop there,

اوه، من فکر می کنم گوریل ها جالب ترین هستند، اما اگر در آنجا توقف کنید

the person listening, the native English speaker will not feel like

، فردی که به آن گوش می دهد، انگلیسی زبان مادری احساس نمی کند که

you are a fluent English speaker.

شما یک انگلیسی مسلط هستید.

You have to go back to the simple rule of threes and think, well, Let me give

شما باید به قانون ساده سه تایی برگردید و فکر کنید، خوب، بگذارید

three examples to support my idea.

سه مثال برای حمایت از ایده‌ام بزنم.

So when we go back, we're looking again at the video first example,

بنابراین وقتی به عقب برمی‌گردیم، دوباره به اولین نمونه ویدیو نگاه می‌کنیم،

they speaking of gorillas, try to interact with people at the windows.

آنها در مورد گوریل‌ها صحبت می‌کنند، سعی می‌کنند با مردم در پنجره‌ها تعامل داشته باشند.

That's the first example.

این اولین مثال است.

Second example, watching their babies, cling to their parents as human babies do.

مثال دوم، تماشای نوزادان خود، چسبیدن به والدین خود مانند نوزادان انسان.

And third example.

و مثال سوم

Watching them being affectionate with their trainers.

مشاهده محبت آنها با مربیانشان.

So we're giving three examples that support the thought we have that.

بنابراین ما سه مثال می‌آوریم که این تفکر را تأیید می‌کند.

Wow.

Gorillas are the most interesting.

وای.

گوریل ها جالب ترین هستند.

So how can we turn these three examples into a fluent English response?

پس چگونه می توانیم این سه مثال را به یک پاسخ انگلیسی روان تبدیل کنیم؟

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Here's the response.

در اینجا پاسخ است.

One of the most interesting animals at the zoo is a gorilla.

یکی از جالب ترین حیوانات در باغ وحش گوریل است.

When zoo visitors pass by their enclosures, gorillas go to the glass

هنگامی که بازدیدکنندگان باغ وحش از محوطه آنها عبور می کنند ، گوریل ها به سمت دیوار شیشه ای

barrier and try to interact with them.

می روند و سعی می کنند با آنها تعامل داشته باشند.

Example, number one, another interesting thing about gorillas is

به عنوان مثال، شماره یک، یکی دیگر از چیزهای جالب در مورد گوریل ها این است

how the babies cling to their parents.

که چگونه نوزادان به والدین خود می چسبند.

As they walk around second example, and third, you can also see gorillas

همانطور که آنها در اطراف مثال دوم قدم می زنند، و سوم، شما همچنین می توانید گوریل ها را ببینید

being affectionate with their trainers as they clean their enclosures.

که با مربیان خود محبت می کنند و محوطه خود را تمیز می کنند.

All three examples are in our response and that's why it's a fluent English response.

هر سه مثال در پاسخ ما وجود دارد و به همین دلیل است که یک پاسخ انگلیسی روان است.

Now, there were quite a few words in this response that maybe you don't know.

حالا در این پاسخ چند کلمه وجود داشت که شاید ندانید.

So let me explain them very quickly.

پس بگذارید خیلی سریع آنها را توضیح دهم.

Now, the first word is in closures.

در حال حاضر، اولین کلمه در بسته شدن است.

Let's go there real quick in closure now, real quick.

بیایید سریع به آنجا برویم در بسته شدن، خیلی سریع.

I want to pause for a second.

می خواهم یک لحظه مکث کنم.

Because, A lot of times you need help with your pronunciation.

زیرا، در بسیاری از مواقع برای تلفظ خود به کمک نیاز دارید.

So I want to remind you to download the app right here, English with Tiffani.

بنابراین می‌خواهم به شما یادآوری کنم که برنامه را از اینجا، انگلیسی با تیفانی دانلود کنید.

The link is right in my description.

لینک درست در توضیحات من است.

You can download the app and I actually have pronunciation

شما می توانید برنامه را دانلود کنید و من در واقع

courses inside of the app.

دوره های تلفظ را در داخل برنامه دارم.

You can download the app for free and start practicing to

می توانید برنامه را به صورت رایگان دانلود کنید و برای

improve your pronunciation.

بهبود تلفظ خود تمرین کنید.

So hit the link in the description and get English with Tiffani.

پس لینک داخل توضیحات را بزنید و با تیفانی انگلیسی بگیرید.

So now we're back again, and we're looking at this word enclosure.

بنابراین اکنون دوباره برگشتیم، و به این واژه محصور نگاه می کنیم.

I want you to repeat after me enclosure.

از شما می خواهم بعد از حصار من تکرار کنید.

Excellent.

Last time after me enclosure.

عالی

آخرین بار بعد از محفظه من.

Excellent.

عالی

Now this word enclosure just means an area that is sealed off with

اکنون این کلمه Enclosure فقط به معنای منطقه ای است که با

an artificial or natural barrier.

یک مانع مصنوعی یا طبیعی بسته شده است.

Think about when you go to the.

زمانی که به آن می روید فکر کنید.

That's not a natural habitat or not a natural area for animals to exist in.

این یک زیستگاه طبیعی یا یک منطقه طبیعی برای زندگی حیوانات نیست.

So in order for us to enjoy looking at animals at the zoo, they have

بنابراین برای اینکه ما از تماشای حیوانات در باغ وحش لذت ببریم، آنها

to make some barriers to protect the animals and to protect us.

باید موانعی برای محافظت از حیوانات و محافظت از ما ایجاد کنند.

They make enclosures makes sense.

آنها محوطه را منطقی می سازند.

All right.

So again, after me enclosure.

خیلی خوب.

پس دوباره، بعد از من محوطه.

Excellent.

عالی

Very good.

خیلی خوب.

Now the other word we had was inter act.

حالا حرف دیگری که ما داشتیم این بود که تعامل داشته باشیم.

All right.

So after me interact.

خیلی خوب.

بنابراین بعد از من تعامل کنید.

Excellent.

عالی

Last time interact.

آخرین بار تعامل

Very good.

خیلی خوب.

Now this word interact just means to communicate.

اکنون این کلمه تعامل فقط به معنای برقراری ارتباط است.

Or react to, to communicate with or react to so gorillas, even though they cannot

یا به گوریل‌ها واکنش نشان می‌دهند، با آنها ارتباط برقرار می‌کنند یا به آن‌ها واکنش نشان می‌دهند ، حتی اگر نمی‌توانند

talk, they'll come to the glass barrier and look at people and try to interact

صحبت کنند، به دیوار شیشه‌ای می‌آیند و به مردم نگاه می‌کنند و سعی می‌کنند

with them or communicate with them.

با آنها تعامل کنند یا با آنها ارتباط برقرار کنند.

And people also try to communicate with the gorillas in English.

و مردم نیز سعی می کنند با گوریل ها به زبان انگلیسی ارتباط برقرار کنند.

We say, interact.

ما می گوییم، تعامل کنید.

Excellent.

عالی

Last time, interact.

آخرین بار، تعامل کنید.

Very good.

خیلی خوب.

Now the other word we had was right here, we said babies cling to their parents.

حالا حرف دیگری که داشتیم همین جا بود، گفتیم بچه ها به پدر و مادرشان می چسبند.

So I want you to repeat after me cling.

بنابراین می خواهم بعد از چسبیدن من تکرار کنید.

Good.

Last time.

خوب

آخرین بار.

Cling.

چسبیدن.

Excellent.

عالی

Now this word cling just means to stick on to, or hold something

حالا این کلمه cling فقط به معنای چسبیدن یا محکم گرفتن چیزی

or someone tightly or to refuse to stop holding it, him or her.

یا کسی یا امتناع از توقف گرفتن آن است.

I think about a baby on a parent's back holding on tight.

به بچه ای فکر می کنم که پشت پدر و مادرش محکم است.

We say they are clinging to their parents.

ما می گوییم آنها به پدر و مادر خود چسبیده اند.

Make sense?

Right.

معنی دارد؟

درست.

All right.

So after me cling.

خیلی خوب.

پس بعد از من بچسب

Excellent.

عالی

Very good.

خیلی خوب.

Now the last word, you'll see the last sentence.

حالا آخرین کلمه، جمله آخر را خواهید دید.

Gorillas being affectionate, a longer word, but I want you to repeat after me.

گوریل ها دوست داشتنی هستند، یک کلمه طولانی تر ، اما می خواهم بعد از من تکرار کنید.

You can do it affectionate.

شما می توانید آن را با محبت انجام دهید.

Excellent last time after me affectionate.

آخرین بار بعد از من عاشقانه عالی بود.

Good job.

Now this word affectionate just means showing feelings of liking or love.

آفرین.

حالا این کلمه محبت فقط به معنای نشان دادن احساس دوست داشتن یا عشق است.

I remember my nephew when he was a baby, he was maybe about 10 months old.

برادرزاده ام را وقتی بچه بود یادم می آید ، شاید حدود 10 ماهش بود.

There was a friend of ours at our church, and the moment he saw.

یکی از دوستان ما در کلیسای ما بود و لحظه ای که دید.

He was in love.

او عاشق بود.

So whenever she was around, he'd go to hug her and kiss her cheek.

بنابراین هر وقت او در اطراف بود، او را در آغوش می گرفت و گونه او را می بوسید.

He loved her.

او را دوست داشت.

He liked to be affectionate because he liked her.

دوست داشت مهربان باشد چون او را دوست داشت.

So maybe you show your affections or your affectionate with your

بنابراین ممکن است محبت خود یا محبت خود را به

spouse because you love him or her.

همسرتان نشان دهید زیرا او را دوست دارید.

All right.

خیلی خوب.

So last time after me affectionate.

پس آخرین بار بعد از من محبت آمیز.

Excellent.

عالی

Good job.

آفرین.

So we have this fluent English response because we used three examples.

بنابراین ما این پاسخ انگلیسی روان را داریم زیرا از سه مثال استفاده کردیم.

Now, again, there's one more part to this rule of threes.

اکنون، دوباره، یک بخش دیگر در این قانون سه تایی وجود دارد.

Remember we had three details, three examples, or three reasons

به یاد داشته باشید که ما سه جزئیات، سه مثال، یا سه دلیل

to give a fluent English response.

برای ارائه یک پاسخ انگلیسی روان داشتیم.

So if we are looking at.

پس اگر نگاه می کنیم.

Three reasons.

سه دلیل

Here's the topic, service animals, the question being, what is a

در اینجا موضوع، حیوانات خدمتگزار است ، سوال این است که یک

good example of a service animal?

نمونه خوب از یک حیوان خدمتکار چیست؟

Now your response may be, in my opinion, police dogs are a

حالا ممکن است پاسخ شما این باشد که به نظر من سگ های پلیس

good example of service animals.

نمونه خوبی از حیوانات خدمات هستند.

Now remember.

حالا یادت باشه

That response is fine.

این پاسخ خوب است.

It makes sense.

منطقی است.

However, we want to give a fluent English response, which means we

با این حال، ما می خواهیم یک پاسخ انگلیسی روان ارائه کنیم، به این معنی که

need to give three details, examples, or in this case three reasons.

باید سه جزئیات، مثال یا در این مورد سه دلیل ارائه دهیم.

So, okay.

پس باشه

In my opinion, the dogs are very good and they're very helpful.

به نظر من سگ ها خیلی خوب هستند و خیلی کمک کننده هستند.

What is my first reason?

اولین دلیل من چیست؟

The first reason.

دلیل اول.

Dogs are inherently protective of their owners.

سگ ها ذاتا از صاحبان خود محافظت می کنند.

Reason.

دلیل.

Number two dogs have a keen sense of smell and reason.

سگ شماره دو حس بویایی و عقل قوی دارند.

Number three dogs run extremely fast so they can apprehend criminals

سگ های شماره سه بسیار سریع می دوند تا بتوانند مجرمان را

faster than police on foot.

سریعتر از پلیس پیاده دستگیر کنند.

Again, you see that we're giving more support for our response by

باز هم، می بینید که ما با

giving three reasons why we feel that dogs are good service animals.

ارائه سه دلیل که چرا احساس می کنیم سگ ها حیوانات خدمات خوبی هستند، از پاسخ خود حمایت بیشتری می کنیم.

So what will our response look like if we use these three reasons, here we go.

بنابراین اگر از این سه دلیل استفاده کنیم، پاسخ ما چگونه خواهد بود.

This is our response.

این پاسخ ماست.

Using the three reasons, you know, in my opinion, police dogs are a

با استفاده از سه دلیل، می دانید، به نظر من، سگ های پلیس

good example of service animals.

نمونه خوبی از حیوانات خدمات هستند.

The first reason is that dogs are inherently.

دلیل اول این است که سگ ها ذاتا هستند.

Protective of their owners.

محافظت از صاحبان آنها

Their goal is to protect the cop they have been assigned to, which is very important.

هدف آنها محافظت از پلیسی است که به آنها منصوب شده اند، که بسیار مهم است.

Another reason is that dogs have a keen sense of.

دلیل دیگر این است که سگ ها حس خوبی دارند.

This means that dogs can detect odors, that humans cannot.

این بدان معنی است که سگ ها می توانند بوها را تشخیص دهند، که انسان ها نمی توانند.

Finally dogs can run extremely fast.

در نهایت سگ ها می توانند بسیار سریع بدود.

This means that they apprehend and they can apprehend criminals

این بدان معناست که آنها می توانند جنایتکاران را

faster than police can on foot.

سریعتر از پلیس با پای پیاده دستگیر کنند و آنها را دستگیر کنند.

You see what happened, right.

میبینی چی شد درسته

It's amazing how the simple rule of threes can help you start

شگفت‌انگیز است که چگونه قانون ساده سه تایی می‌تواند به شما کمک کند

sounding like a native English.

مانند یک انگلیسی بومی به نظر برسید.

Just remembering three details, three examples.

فقط سه جزئیات، سه مثال را به خاطر بسپارید.

And in this example, three reasons.

و در این مثال سه دلیل.

So there are some words that I want to explain to you that are

بنابراین چند کلمه وجود دارد که می خواهم برای شما توضیح دهم که

in this example, the first one is inherently after me inherently.

در این مثال، اولی ذاتاً پس از من است.

Excellent.

Last time inherently.

عالی

آخرین بار ذاتا.

Good job.

آفرین.

Now, this just means in a way that exists as a natural or basic part of something.

حال، این فقط به معنایی است که به عنوان بخشی طبیعی یا اساسی از چیزی وجود دارد.

So for example, I really enjoy drawing and painting.

به عنوان مثال، من از طراحی و نقاشی بسیار لذت می برم.

Now, this is a natural talent.

حالا این یک استعداد طبیعی است.

I have it because of my dad.

به خاطر بابام دارمش

He used to draw and paint.

او طراحی و نقاشی می کرد.

My sister's also very artistic.

خواهر من هم خیلی هنرمند است.

So it's inherent.

پس ذاتی است.

Right.

درست.

Uh, natural ability.

اوه، توانایی طبیعی

All right.

خیلی خوب.

We say inherently makes sense.

می گوییم ذاتاً معنا دارد.

All right.

خیلی خوب.

Now the other word I want to talk about is right here, we set a keen sense of smell.

اکنون کلمه دیگری که می خواهم در مورد آن صحبت کنم، اینجاست، ما یک حس بویایی قوی تنظیم می کنیم.

So after me keen, good.

پس بعد از من مشتاق، خوب است.

Last time keen.

آخرین بار مشتاق.

Excellent.

Now this word keen just means extreme, very strong or well-developed.

عالی

اکنون این کلمه مشتاق فقط به معنای افراطی، بسیار قوی یا توسعه یافته است.

So it means dogs...they can smell things from far away, they have a better

پس یعنی سگ ها... آنها می توانند چیزها را از دور استشمام کنند، آنها

sense of smell than even human beings.

حتی از انسان ها هم حس بویایی بهتری دارند.

They have a keen or strong sense of smell.

آنها حس بویایی قوی یا قوی دارند.

So again, last time after me keen.

پس دوباره، آخرین بار بعد از من مشتاق.

Very good.

خیلی خوب.

Very good.

خیلی خوب.

Now what about older dogs with the keen sense of smell can

حالا سگ‌های مسن‌تر با حس بویایی قوی

detect odors now after me.

می‌توانند بوها را بعد از من تشخیص دهند.

Excellent last time after me older.

آخرین بار بعد از من بزرگتر عالی بود.

Good job.

آفرین.

Now this word odor just means a smell, but it's often unpleasant.

اکنون این کلمه بو فقط به معنای بو است، اما اغلب ناخوشایند است.

Whew, no no.

وای نه نه

It does not smell good in English.

در انگلیسی بوی خوبی ندارد.

We say older.

ما می گوییم بزرگتر.

All right.

خیلی خوب.

Last time after me.

آخرین بار بعد از من

Good job.

آفرین.

Good job.

آفرین.

Now in the last sentence, the last two words are on foot.

حالا در جمله آخر دو کلمه آخر پای پیاده است.

All right.

So real quick after me on foot.

خیلی خوب.

خیلی سریع پیاده روی من را دنبال کرد.

Excellent.

Last time on foot.

عالی

آخرین بار پیاده روی

Good job.

آفرین.

Now this just means if you go somewhere on foot, you walk or run rather than

حالا این فقط به این معنی است که اگر با پای پیاده به جایی می روید، به جای استفاده از هر نوع وسیله نقلیه دیگری، پیاده روی می کنید یا می دوید

using any other form of transport.

.

Instead of driving in your car or taking a bus, you decide

به جای رانندگی در ماشین یا اتوبوس، تصمیم می گیرید

to walk using your own feet.

با پای خودتان راه بروید.

You're going on foot.

پیاده می روی.

Makes sense.

منطقی است.

All right.

خیلی خوب.

Last time after me on foot.

آخرین بار بعد از من پیاده.

Excellent.

عالی

Very good.

خیلی خوب.

So we've seen these examples of the power of this simple rule of threes.

بنابراین ما این نمونه هایی از قدرت این قانون ساده سه تایی را دیده ایم.

If you want to speak English fluently, you must master this

اگر می خواهید انگلیسی را روان صحبت کنید، باید به این

simple rule three details.

قانون ساده سه جزئیات تسلط داشته باشید.

Three examples or three reasons, and you can start sounding

سه مثال یا سه دلیل، و شما می توانید

like a native English speaker.

مانند یک انگلیسی زبان مادری به نظر برسید.

Don't forget if you want to practice your pronunciation and get even

فراموش نکنید اگر می خواهید تلفظ خود را تمرین کنید و حتی آموزش

more exciting English lessons.

های هیجان انگیز انگلیسی بیشتری دریافت کنید.

Download the English with Tiffani app today.

همین امروز با اپلیکیشن تیفانی انگلیسی را دانلود کنید.

The link is in the description and you can start learning even more.

لینک در توضیحات موجود است و شما می توانید شروع به یادگیری بیشتر کنید.

With me.

با من.

All right, guys.

باشه بچه ها

I really hope you enjoyed today's lesson.

واقعا امیدوارم از درس امروز لذت برده باشید.

Remember master this rule and you will start speaking English fluently.

به یاد داشته باشید که بر این قانون مسلط شوید و شروع به صحبت روان انگلیسی خواهید کرد.

I'll see you next week, but as always remember to speak English,

هفته آینده می بینمت، اما مثل همیشه یادت باشد انگلیسی صحبت

You still there?

کنی، هنوز آنجایی؟

Ah, you know what time it is singing with me?

آه، می دانید ساعت چند است با من آواز می خوانید؟

It's story time.

زمان داستان است

Hey, I said it's story time.

هی گفتم وقت داستانه

All right, guys.

باشه بچه ها

So for today's story, you know, at the very beginning of the lesson

بنابراین برای داستان امروز، می دانید، در همان ابتدای درس

today, we were talking about pets.

امروز، ما در مورد حیوانات خانگی صحبت می کردیم.

We talked about a dog and a golden retriever.

در مورد سگ و گلدن رتریور صحبت کردیم.

Now I used to have a dog and her name was Snickers.

حالا من یک سگ داشتم و اسمش اسنیکرز بود.

Snickers was our dog.

اسنیکرز سگ ما بود.

I was in high school when we got her, she was cute, very loyal, and she was fun.

وقتی او را گرفتیم، دبیرستان بودم، او بامزه، بسیار وفادار بود و سرگرم کننده بود.

But I always had in my mind that, you know, dogs they're man's best

اما همیشه در ذهنم این بود که، می دانید، سگ ها بهترین دوست انسان هستند

friend, but dogs were the best pets.

، اما سگ ها بهترین حیوانات خانگی بودند.

And when someone asked me about having a bird as a.

و وقتی کسی از من در مورد داشتن یک پرنده به عنوان یک سوال پرسید.

I said birds can't really be good pets because they just stay in their cages.

من گفتم پرندگان واقعاً نمی توانند حیوانات خانگی خوبی باشند زیرا آنها فقط در قفس خود می مانند.

That seems kind of boring.

به نظر می رسد که نوعی خسته کننده است.

I like the fact that dogs kind of could be taken on walks.

من این واقعیت را دوست دارم که سگ ها را می توان به پیاده روی برد.

They could spend time with you.

آنها می توانند با شما وقت بگذرانند.

I liked the idea of.

من ایده را دوست داشتم.

But I had a friend that tried to convince me that birds really are good pets, but

اما دوستی داشتم که سعی کرد من را متقاعد کند که پرندگان واقعاً حیوانات خانگی خوبی هستند،

it didn't really work the convincing.

اما واقعاً قانع کننده نبود.

However, one day a family friend, um, had her kids stay with us for a

با این حال، یک روز یکی از دوستان خانوادگی، اوم، بچه هایش را برای

short period of time, about a week for a vacation while she was gone.

مدت کوتاهی، حدود یک هفته برای تعطیلات در حالی که او رفته بود، با ما خواست.

So her son and her daughter stayed with us and they just happened to have a pet bird.

بنابراین پسر و دخترش پیش ما ماندند و اتفاقاً یک پرنده خانگی داشتند.

Now their pet bird was named Matt.

حالا پرنده حیوان خانگی آنها مت نام داشت.

And he was probably about that big, not a big bird, very small.

و او احتمالاً در مورد آن پرنده بزرگ بود، نه یک پرنده بزرگ، بسیار کوچک.

When he came into the house, I just said, oh, okay.

وقتی وارد خانه شد، فقط گفتم اوه، باشه.

He's a bird.

He's cute.

او یک پرنده است.

او ناز است.

But I wasn't expecting anything because again, in my mind, birds

اما من انتظار هیچ چیز را نداشتم زیرا دوباره در ذهن من، پرندگان

just stayed in their cages and they were kind of a little boring.

فقط در قفس خود می ماندند و کمی خسته کننده بودند.

You gave them bird seed and that was it.

تو به آنها دانه پرنده دادی و تمام.

But Matt was different.

اما مت متفاوت بود.

So I remember the first day they were with.

بنابراین روز اولی که آنها با هم بودند را به یاد می آورم.

My friend, the young boy, he took Matt out of the cage.

دوست من، پسر جوان ، مت را از قفس بیرون آورد.

I said, okay, I guess Matt is going to sit around because Matt couldn't fly.

گفتم، باشه، حدس می‌زنم مت می‌خواهد دور بنشیند، زیرا مت نمی‌توانست پرواز کند.

So Matt started walking on the floor, following us into the room.

بنابراین مت شروع به راه رفتن روی زمین کرد و به دنبال ما وارد اتاق شد.

We were going to watch TV in the living room.

قرار بود در اتاق نشیمن تلویزیون تماشا کنیم.

So I said, okay, he kind of follows us like a dog does.

بنابراین گفتم، باشه، او هم مثل سگ ما را دنبال می کند.

So we, we sat down and we were watching TV and Matt was just kind

پس ما، نشستیم و داشتیم تلویزیون تماشا می‌کردیم و مت به

of sitting and standing at our feet.

نوعی نشسته و پای ما ایستاده بود.

I said, oh that's interesting, the bird is kind of watching.

گفتم اوه جالبه ، پرنده داره نگاه میکنه.

The next day now on the next day that they were with us, my friend, the young

فردای آن روز که دوست من با ما بودند،

boy happened to decide to stay upstairs.

پسر جوان تصمیم گرفت که در طبقه بالا بماند.

I wanted to watch TV and eat something for lunch, eat a snack, actually, but

من می خواستم تلویزیون ببینم و برای ناهار چیزی بخورم، در واقع یک میان وعده بخورم، اما

my friend, he wanted to stay upstairs.

دوستم، او می خواست در طبقه بالا بماند.

Now.

He was younger than me.

اکنون.

او از من کوچکتر بود.

He was more like a younger brother.

او بیشتر شبیه یک برادر کوچکتر بود.

So.

بنابراین.

I decided to take the bird with me.

تصمیم گرفتم پرنده را با خودم ببرم.

I said, okay, I'll take Matt and see what he wants to do.

گفتم باشه، مت میبرم ببینم میخواد چیکار کنه.

So I was walking down the stairs and I realized that Matt was also walking

بنابراین من از پله ها پایین می رفتم و متوجه شدم که مت نیز

down the stairs, like, you know, a bird just hopping down the steps.

از پله ها پایین می رفت، مانند، می دانید، پرنده ای که از پله ها پایین می پرد.

I said, okay, I didn't have to pick him up.

گفتم باشه، مجبور نبودم ببرمش.

So we got down the steps and we rounded the corner into the living room and I laid

بنابراین از پله ها پایین آمدیم و گوشه اتاق نشیمن را گرد کردیم و من

out a blanket because I figured maybe.

یک پتو پهن کردم چون فکر کردم شاید.

I guess the bird wants to sit on the blanket.

حدس می زنم پرنده می خواهد روی پتو بنشیند.

So I put the blanket out and I decided to also lay down.

بنابراین پتو را بیرون آوردم و تصمیم گرفتم دراز بکشم.

I got my snacks and I said, well, maybe, maybe Matt wants some snacks.

تنقلاتم را گرفتم و گفتم، خوب، شاید، شاید مت کمی تنقلات بخواهد.

You see how my mind was starting to change?

می بینی چطور ذهنم شروع به تغییر کرد؟

All of a sudden I was taking care of this bird.

یکدفعه داشتم از این پرنده مراقبت می کردم.

Like it was my dog Snickers.

انگار سگ من اسنیکرز بود.

So I got Matt, some of his little snacks and I was laying on the

بنابراین، مت، چند تنقلات کوچکش را گرفتم و

ground on top of the blanket.

روی پتو روی زمین دراز کشیده بودم.

And I had my snacks in front of me and I turned the TV on to

و تنقلاتم را جلوی خود داشتم و تلویزیون را روشن کردم تا

watch one of my favorite shows.

یکی از برنامه های مورد علاقه ام را تماشا کنم.

So I gave Matt his snack and I was assuming that he was in his own world,

بنابراین من میان وعده اش را به مت دادم و فکر می کردم او در دنیای خودش است،

just eating his snacks and being a bird.

فقط تنقلاتش را می خورد و یک پرنده است.

So I found the show that I was going to watch and I sat, I laid

بنابراین نمایشی را که قرار بود تماشا کنم پیدا کردم و نشستم،

kind of on the ground on top of the blanket and I started eating my

روی پتو روی زمین دراز کشیدم و شروع به خوردن

snacks and I was watching the show.

تنقلاتم کردم و مشغول تماشای برنامه بودم.

But then something said, TIFF, look to your right.

اما بعد چیزی گفت، TIFF، به سمت راست خود نگاه کنید.

So I'm looking at the show and I turned to my right and

بنابراین من به نمایش نگاه می کنم و به سمت راست چرخیدم و

Matt was doing the same thing.

مت هم همین کار را می کرد.

I was eating out of my hand, the snacks and Matt with a little beak,

داشتم از دستم غذا می خوردم، تنقلات و مت با منقار کوچکی

kept his eyes on the TV dip down, got food and kept watching the TV.

، نگاهش به تلویزیون پایین بود، غذا گرفتم و مدام تلویزیون نگاه می کرد.

We were watching TV together and my mind was blown because I said, this

با هم داشتیم تلویزیون نگاه میکردیم و ذهنم بهم ریخته بود چون گفتم

is a bird again, small bird, but I'm getting the same feelings I get.

این دوباره پرنده است، پرنده کوچک، اما من همان احساسی را دارم که دارم.

When I have my dog Snickers with me, needless to say, after a

وقتی سگم اسنیکرز را با خودم دارم، نیازی به گفتن نیست، بعد از یک

week of having Matt stay with us, along with my two friends.

هفته که مت به همراه دو دوستم پیش ما ماند.

I fell in love with birds so much.

من خیلی عاشق پرنده ها شدم

So that to this day, again, almost 20, if not more 20, more than 20 years later.

به طوری که تا امروز، دوباره، تقریبا 20، اگر نه بیشتر، بیش از 20 سال بعد.

Yeah.

A lot more than 20 years later, I am thinking about birds still.

آره

با گذشت بیش از 20 سال، من هنوز به پرندگان فکر می کنم.

So one day I plan on getting a.

بنابراین یک روز من برای گرفتن یک برنامه ریزی می کنم.

Because of Matt, Matt changed my whole view of birds.

به خاطر مت، مت کل دیدگاه من را نسبت به پرندگان تغییر داد.

Birds can be great pets.

پرندگان می توانند حیوانات خانگی عالی باشند.

They can sit with you, eat snacks with you and watch TV too.

آنها می توانند با شما بنشینند، با شما تنقلات بخورند و همچنین تلویزیون تماشا کنند.

Now, maybe you guys had a pet bird or maybe you have a pet bird right now.

حالا، شاید شما بچه ها یک پرنده حیوان خانگی داشتید یا شاید هم اکنون یک پرنده خانگی دارید.

Let us know in the comments section what your favorite pet is.

در بخش نظرات به ما اطلاع دهید که حیوان خانگی مورد علاقه شما چیست.

And if you have a bird, let us know what your experience has been.

و اگر پرنده ای دارید، تجربه خود را با ما در میان بگذارید .

All right, guys, I really hope you enjoyed today's lesson.

بسیار خوب، بچه ها، امیدوارم از درس امروز لذت برده باشید.

I'll talk to you next week.

من هفته آینده با شما صحبت خواهم کرد.

Have a wonderful day.

روز فوق العاده ای داشته باشید.