English Corporate Language | 21 Examples of Jargon, Buzzwords, & Corporate Speak

Corporate speak, buzzwords jargon.

صحبت های شرکتی، اصطلاحات تخصصی.

The English speaking business world is littered with phrasal verbs,

دنیای تجارت انگلیسی زبان مملو از افعال عبارتی

idiomatic expressions,

، عبارات اصطلاحی

and smart sounding phrases that sound like a completely

و عبارات با صدایی هوشمند است که شبیه یک

different language, not the English that you've learned. For example,

زبان کاملاً متفاوت است، نه انگلیسی که شما یاد گرفته اید. به عنوان مثال،

let's touch base tomorrow, or let's circle back on that tomorrow.

بیایید فردا پایه را لمس کنیم، یا فردا روی آن دایره بزنیم.

If you've ever been in a business meeting and left thinking,

اگر تا به حال در یک جلسه کاری شرکت کرده اید و فکر می کنید،

I have no idea what anyone said in that meeting.

من نمی دانم کسی در آن جلسه چه گفت.

Then you've likely experienced a conversation full of

سپس احتمالاً گفتگوی پر از

invented terms and industry-specific jargon.

اصطلاحات اختراعی و اصطلاحات مخصوص صنعت را تجربه کرده اید.

English business jargon is words and phrases that employees

اصطلاحات واژگان تجاری انگلیسی کلمات و عباراتی است که کارمندان

use to share information express ideas, give details.

برای به اشتراک گذاشتن اطلاعات بیان ایده ها، ارائه جزئیات استفاده می کنند.

And so on.

و غیره.

What's frustrating about jargon is it's often unnecessary

چیزی که در مورد اصطلاحات ناامیدکننده است این است که اغلب

business jargon might sound smart and creative,

اصطلاحات تجاری غیرضروری ممکن است هوشمندانه و خلاقانه به نظر برسند،

but it can often be replaced by language that is simpler

اما اغلب می‌توان آن را با زبان ساده‌تر

and more concise in today's Confident English lesson.

و مختصرتر در درس انگلیسی امروزی جایگزین کرد.

You're going to learn 21 business jargon examples in English.

شما 21 مثال از اصطلاحات تخصصی تجاری را به زبان انگلیسی یاد خواهید گرفت.

I want you to know the most common examples of current buzzwords.

می‌خواهم متداول‌ترین نمونه‌های کلمات رایج فعلی را بدانید.

So you understand the conversations happening around you at work.

بنابراین شما صحبت هایی را که در محل کار در اطراف شما اتفاق می افتد درک می کنید.

And in this lesson today, I'll be answering the question.

و در این درس امروز به این سوال پاسخ خواهم داد.

Should you also be using this English business jargon when you speak?

آیا هنگام صحبت کردن باید از این اصطلاح تجاری انگلیسی نیز استفاده کنید ؟

Let me quickly introduce myself just in case. This is your first time here.

اجازه دهید سریع خود را برای هر موردی معرفی کنم. این اولین بار است که اینجا هستید.

I'm Annemarie with Speak Confident English.

من آنماری هستم و با اطمینان انگلیسی صحبت می کنم.

Everything I do here is designed to help you get the confidence you want for

تمام کارهایی که من در اینجا انجام می دهم برای کمک به شما در به دست آوردن اعتماد به نفسی که

your life and work in English.

برای زندگی و کار خود به زبان انگلیسی می خواهید طراحی شده است.

One way I do that is with my weekly Confident English lessons,

یکی از راه‌هایی که من این کار را انجام می‌دهم ، درس‌های هفتگی انگلیسی

where I share my top fluency and confidence, building strategies,

مطمئنم است، که در آن تسلط و اعتماد به نفس، استراتژی‌های ساختن،

targeted grammar and advanced level vocabulary,

گرامر هدفمند و واژگان سطح پیشرفته‌ام را به اشتراک می‌گذارم،

just like in this lesson today. So while you're here,

درست مانند این درس امروز. بنابراین تا زمانی که اینجا هستید،

make sure you give this lesson a thumbs up and subscribe to my speak,

مطمئن شوید که این درس را به خوبی ارائه می‌دهید و در

Confident English channel on YouTube. So you never miss one of my lessons.

کانال انگلیسی مطمئن صحبت کردن من در YouTube مشترک شوید. پس هیچ وقت یکی از درس های من را از دست ندهید.

Also today, I have to give a shout out to one of my students, Luis,

همچنین امروز، باید به یکی از شاگردانم، لوئیس،

who inspired this lesson.

که الهام بخش این درس بود، فریاد بزنم.

He's been working in the corporate world in Canada for years now,

او سال‌هاست که در دنیای شرکت‌ها در کانادا کار می‌کند،

and he's been keeping a steady list of common buzzwords and business

و فهرست ثابتی از کلمات رایج و اصطلاحات تخصصی تجاری را

jargon that he hears along the way. So Luis,

که در طول راه می‌شنود نگه می‌دارد . بنابراین لوئیس،

thank you so much for inspiring this lesson today.

از شما برای الهام بخشیدن به این درس امروز بسیار سپاسگزارم.

Now with these 21 examples of English business jargon that I'm going to share

اکنون با این 21 مثال از اصطلاحات تجاری انگلیسی که امروز با شما به اشتراک

with you today,

I've organized them into categories based on the purpose

می‌گذارم، آنها را بر اساس

of that particular word or phrase.

هدف آن کلمه یا عبارت خاص به دسته‌بندی دسته‌بندی کرده‌ام.

And along the way I'll translate what the jargon really means with clear,

و در طول راه من معنای واقعی اصطلاحات را با

accurate word choices. Now, category number one or purpose.

انتخاب کلمات واضح و دقیق ترجمه خواهم کرد. اکنون، دسته شماره یک یا هدف.

Number one for a series of corporate speak is to buy

شماره یک برای یک سری صحبت های شرکتی این است که برای

yourself some time.

خودتان زمان بخرید.

Sometimes we don't immediately have our thoughts organized enough to express

گاهی اوقات افکارمان را آنقدر سازماندهی نمی کنیم که بتوانیم

them aloud. We need a little bit of time to contemplate,

آنها را با صدای بلند بیان کنیم. ما به کمی زمان نیاز داریم تا فکر

put our ideas together before we speak.

کنیم، ایده هایمان را قبل از صحبت کنار هم بگذاریم.

And that's where buying yourself some time can be particularly useful.

و اینجاست که خریدن مقداری زمان برای خود می تواند بسیار مفید باشد.

Some common examples of business jargon that you're likely to hear when someone

برخی از نمونه‌های رایج اصطلاحات تخصصی تجاری که احتمالاً وقتی کسی

is buying herself some time include.

در حال خرید برای خودش است، بشنوید.

I'm just trying to think through this.

من فقط سعی می کنم به این موضوع فکر کنم.

Could you give me a moment to think through something translates into the

آیا می توانید لحظه ای به من فرصت دهید تا در مورد چیزی فکر کنم که به این

reality that you're still evaluating or problem solving.

واقعیت تبدیل می شود که شما هنوز در حال ارزیابی یا حل مشکل هستید.

You're not ready to express your thoughts aloud a second common example

شما آماده نیستید افکار خود را با صدای بلند بیان کنید. دومین مثال متداول

for buying yourself some time that's particularly current is let me

برای خرید زمانی که مخصوصاً برای خود دارید، این است که اجازه دهید

circle back with, or let me circle back on this later.

با آن دوباره حلقه بزنم، یا اجازه دهید بعداً روی این موضوع حلقه بزنم.

In other words, let me come back to you and talk about this at a later date.

به عبارت دیگر، اجازه دهید به شما بازگردم و بعداً در مورد این موضوع صحبت کنم.

And lastly, I'm still wrapping my head around this.

و در آخر، من هنوز سرم را دور این می‌پیچم.

What that translates to is I'm still processing,

معنی آن این است که من هنوز در حال پردازش هستم،

or I'm still trying to understand this particular situation,

یا هنوز در حال تلاش برای درک این موقعیت خاص

or I'm still trying to understand what was said now,

هستم، یا هنوز در تلاش برای درک آنچه گفته شد،

before we get into category, number two,

قبل از اینکه وارد دسته دوم شویم،

let's look at a quick common scenario where you might use one of these

بیایید یک نگاه سریع داشته باشیم. سناریوی رایجی که ممکن است از یکی از این

expressions.

عبارات استفاده کنید.

Let's say you're in a meeting and a team member proposes a different approach

فرض کنید در یک جلسه هستید و یکی از اعضای تیم رویکرد متفاوتی را

to your marketing strategy.

برای استراتژی بازاریابی شما پیشنهاد می کند.

You might need some time to evaluate that idea and you're not prepared to share

ممکن است برای ارزیابی آن ایده به زمان نیاز داشته باشید و در آن لحظه آماده به اشتراک گذاشتن

your thoughts at that moment. You could say that's a good idea.

افکار خود نباشید. می توان گفت این ایده خوبی است.

I'm just trying to think through how we might implement it.

من فقط سعی می کنم از طریق آن فکر کنم که چگونه می توانیم آن را اجرا کنیم.

And now our next set of English business jargon relates to the purpose

و اکنون مجموعه بعدی ما از اصطلاحات تجاری انگلیسی به

of strengthening communication. As you know,

هدف تقویت ارتباطات مربوط می شود. همانطور که می دانید،

when working with a team clear lines of communication are essential

هنگام کار با یک تیم، خطوط ارتباطی واضح

for efficiency and great performance.

برای کارایی و عملکرد عالی ضروری است.

And in every business meeting,

و در هر جلسه کاری،

there are multiple instances in which you may need to provide clarification or

موارد متعددی وجود دارد که ممکن است لازم باشد برای انجام آن توضیحاتی ارائه دهید یا

delegate particular tasks to do that.

وظایف خاصی را محول کنید.

Here are some common examples of jargon. You're likely to hear.

در اینجا چند نمونه رایج از اصطلاحات تخصصی بیان شده است. شما احتمالا می شنوید.

I wanted to clear this with you first.

من می خواستم ابتدا این موضوع را با شما روشن کنم.

What that translates into is I need your approval or I need some feedback

معنی آن این است که من به تأیید شما نیاز دارم یا به بازخورد شما نیاز دارم

from you. Another example is please keep me in the loop on this.

. مثال دیگر این است که لطفا مرا در جریان این موضوع نگه دارید.

What that means is keep me informed or keep me up to date.

معنی آن این است که من را در جریان قرار دهید یا من را به روز نگه دارید.

And a third example you're likely to hear is I need to bring you up to speed

و مثال سومی که احتمالاً می شنوید این است که باید شما را با سرعت بالا بیاورم

with, and what that means is I need to update you.

، و معنی آن این است که باید شما را به روز کنم.

I need to provide some specific details to provide you with a thorough update.

برای ارائه به روز رسانی کامل باید جزئیات خاصی را ارائه کنم.

Once again,

let's imagine a scenario where you might use one of these examples of

یک بار دیگر،

بیایید سناریویی را تصور کنیم که در آن ممکن است از یکی از این نمونه‌های

jargon.

اصطلاحات تخصصی استفاده کنید.

Let's say a team member has been away on vacation and missed some important

فرض کنید یکی از اعضای تیم در تعطیلات دور بوده و

changes that were implemented. When that team member returns,

تغییرات مهمی را که اعمال شده اند از دست داده است. وقتی آن عضو تیم برمی گردد

you might say, I know a lot has changed, but don't worry.

، ممکن است بگویید، می دانم که خیلی چیزها تغییر کرده است، اما نگران نباشید.

I'm gonna bring you up to speed on everything.

من شما را به سرعت در مورد همه چیز آگاه می کنم.

The third purpose that we're going to look at today for using business jargon is

سومین هدفی که امروز برای استفاده از اصطلاحات تخصصی تجاری

to express caution or to warn others of something.

به آن می پردازیم، ابراز احتیاط یا هشدار دادن به دیگران در مورد چیزی است.

From time to time in a business meeting,

هر از گاهی در یک جلسه کاری

there are topics of conversation that come up where warning signs

، موضوعاتی برای گفتگو مطرح می شود که علائم هشدار دهنده

start to go off. And when that happens,

شروع به روشن شدن می کنند. و وقتی این اتفاق می‌افتد

you might hear a team member or your boss say,

، ممکن است یکی از اعضای تیم یا رئیس خود را بشنوید که می‌گوید

be careful with that one. It can open up a can of worms. In other words,

مراقب آن یکی باشید. می تواند قوطی کرم را باز کند. به عبارت دیگر

be careful with that topic or be careful with that strategy.

مراقب آن موضوع باشید یا مراقب آن استراتژی باشید.

Be careful with that idea.

مراقب این ایده باشید.

It could lead to a troublesome or a complex

می تواند منجر به یک وضعیت دردسرساز یا پیچیده

situation.

شود.

Another expression you might hear is just to be on the safe side.

عبارت دیگری که ممکن است بشنوید این است که فقط در سمت امن باشید.

What that translates into is to take precaution or to

آنچه به معنای آن است، احتیاط یا

be prepared.

آمادگی است.

Our third example in this category is there's a caveat to that.

مثال سوم ما در این دسته این است که یک اخطار در آن وجود دارد.

What this means is there's a limiting factor or some kind of warning that we

این بدان معناست که یک عامل محدود کننده یا نوعی هشدار وجود دارد که

need to consider. And lastly, let's not put all our eggs in one basket.

باید در نظر بگیریم. و در آخر، بیایید همه تخم مرغ هایمان را در یک سبد قرار ندهیم.

This idiomatic expression means that we should avoid putting all of our energy

این عبارت اصطلاحی به این معنی است که ما باید از صرف تمام انرژی

or resources into just one thing.

یا منابع خود فقط برای یک چیز خودداری کنیم.

Let's take a look at how we might use the third example,

بیایید نگاهی به نحوه استفاده از مثال سوم بیندازیم،

using the word caveat in a common scenario,

با استفاده از کلمه اخطار در یک سناریوی رایج،

perhaps your boss heard from a potential client and that client has

شاید رئیس شما از یک مشتری بالقوه شنیده باشد و آن مشتری

decided to entrust your team with a project. However,

تصمیم گرفته است که پروژه ای را به تیم شما بسپارد . با این حال،

there's a condition in sharing this news with the team.

در اشتراک گذاری این خبر با تیم یک شرط وجود دارد .

Your boss might say we got the project, but there's one caveat.

رئیس شما ممکن است بگوید ما پروژه را دریافت کردیم ، اما یک هشدار وجود دارد.

We have to have it finished by the end of the week.

باید تا آخر هفته تمومش کنیم.

Our fourth purpose for using corporate speak is to

چهارمین هدف ما از استفاده از صحبت های شرکتی،

brainstorm with your team meetings.

طوفان فکری با جلسات تیم شما است.

Of course are a great time for brainstorming because everyone is present.

البته زمان بسیار خوبی برای طوفان فکری است زیرا همه در آن حضور دارند.

Everyone has a different perspective and different ideas to bring to the table.

هر کس دیدگاه متفاوتی دارد و ایده های متفاوتی برای ارائه به میز دارد.

Plus one idea can spark another idea

علاوه بر این، یک ایده می تواند

during this creative process,

در طول این فرآیند خلاقانه، ایده دیگری را ایجاد کند،

you might encourage others to share their thoughts.

ممکن است دیگران را تشویق کنید تا افکار خود را به اشتراک بگذارند.

You might put something on the back burner or even pitch your own ideas

ممکن است در حالی که همه اینها اتفاق می‌افتد، چیزی را پشت سر بگذارید یا حتی ایده‌های خود را مطرح

while all of this happens.

کنید.

Here are some examples of corporate speak you're likely to hear.

در اینجا چند نمونه از صحبت های شرکتی وجود دارد که احتمالاً می شنوید.

Do you wanna take a stab at it? In other words, do you want to give it a try?

آیا می خواهید به آن ضربه بزنید؟ به عبارت دیگر ، آیا می خواهید آن را امتحان کنید؟

We'll need to flesh this out a little bit more.

ما باید کمی بیشتر به این موضوع بپردازیم.

To flesh something out means that you need to add more substance.

تجسم بخشیدن به چیزی به این معنی است که باید ماده بیشتری اضافه کنید.

You need to provide something more concrete or provide more clarity.

شما باید چیزی واضح تر ارائه دهید یا وضوح بیشتری ارائه دهید.

A third example of business jargon that you're likely to hear is let's

سومین مثال از اصطلاحات تجاری که احتمالاً می شنوید این است که بیایید

keep that in our back pocket or keep that in your back pocket.

آن را در جیب پشتی خود نگه داریم یا آن را در جیب پشتی خود نگه داریم.

What that really means is to keep that thought,

معنای واقعی آن این است که آن فکر،

that idea available for a later time when it's more

آن ایده را برای مدتی بعد در زمانی که بیشتر

necessary or when it's appropriate. Now,

ضروری است یا زمانی که مناسب است در دسترس نگه داریم. اکنون،

sometimes in a brainstorming conversation,

گاهی اوقات در یک گفتگوی طوفان فکری،

you'll hear someone introduce an idea by saying it's a long

می شنوید که شخصی ایده ای را با گفتن این که آن یک تصویر طولانی است

shot, but,

، معرفی می کند، اما،

and what that means is the idea they're about to propose is far

و معنایش این است که ایده ای که او می خواهد پیشنهاد کند، دور از

fetched or unlikely. And although it's unlikely,

ذهن یا بعید است. و اگرچه بعید است،

it may spark an idea. And when that idea happens,

اما ممکن است جرقه یک ایده باشد. و هنگامی که این ایده اتفاق می افتد

you might express it by saying, this is just off the top of my head,

، ممکن است آن را با گفتن این جمله بیان کنید، این فقط از بالای سر من است،

but when you start something with this is just off the top of

اما وقتی کاری را با این شروع می کنید، فقط از بالای

my head,

سر من است،

what you're really saying is these are my immediate thoughts or reactions.

چیزی که واقعاً می گویید این است که اینها بلافاصله من هستند. افکار یا واکنش ها

I haven't fully fleshed them out.

من به طور کامل آنها را در گوشت نگرفته ام.

I haven't put a lot of concrete thought to them,

من فکر دقیق زیادی در مورد آنها

but they're worth sharing anyway.

نکرده ام، اما به هر حال ارزش اشتراک گذاری را دارند.

And now category number five for our 21 examples of business

و اکنون طبقه بندی شماره پنج برای 21 نمونه از

jargon in English is to guide and encourage your team.

اصطلاحات تخصصی تجاری به زبان انگلیسی، راهنمایی و تشویق تیم شما است.

Perhaps everyone's been working particularly hard recently and you know,

شاید همه اخیراً سخت کار می‌کنند و می‌دانید،

they need a bit of encouragement when you're ready to encourage your team.

زمانی که شما آماده تشویق تیم خود هستید، به کمی تشویق نیاز دارند.

You might say something like bring your A game.

ممکن است چیزی مانند بازی A خود را بیاورید.

To bring your A game means to perform at your best or to do

به ارمغان آوردن یک بازی خود به این معنی است که بهترین عملکرد خود را داشته باشید یا بهترین عملکرد

your best.

خود را انجام دهید.

A second expression you're likely to hear when a team needs encouragement is

دومین عبارتی که احتمالاً وقتی یک تیم به تشویق نیاز دارد بشنوید

we've gotten this far, let's see it through. In other words,

این است که تا اینجا پیش رفته ایم، بیایید آن را بررسی کنیم. به عبارت دیگر،

let's continue until this is done, even though it's difficult.

ادامه دهیم تا این کار انجام شود، هرچند سخت است.

And finally,

و در نهایت،

let's stop wasting time and get the ball rolling to get the ball rolling

بیایید از هدر دادن زمان خودداری کنیم و توپ را به چرخش درآوریم تا توپ غلت بخورد،

translates into let's begin. Let's get something started.

ترجمه به بیایید شروع کنیم. بیایید کاری را شروع کنیم.

And now our sixth purpose for using corporate speak or buzzwords is to

و اکنون ششمین هدف ما برای استفاده از صحبت‌های شرکتی یا کلمات کلیدی،

express momentum and stability.

بیان حرکت و ثبات است.

All businesses have their ups and downs.

همه کسب و کارها فراز و نشیب های خود را دارند.

There are times when progress moves forward just as you

مواقعی وجود دارد که پیشرفت همان طور که شما پیش بینی کرده اید به جلو می رود

predicted.

.

And there are times when things are slower than anticipated when

و مواقعی وجود دارد که هنگام

describing the momentum or the stability of something.

توصیف حرکت یا ثبات چیزی، همه چیز کندتر از حد انتظار است.

Here are some examples of jargon.

در اینجا چند نمونه از اصطلاحات تخصصی است.

You're likely to hear we're gaining ground in or

احتمالاً می شنوید که ما در حال به دست آوردن جایگاه هستیم یا در

we're losing ground. In for example,

حال از دست دادن زمین هستیم. به عنوان مثال،

we're gaining ground in the market to gain ground or to lose ground

ما در بازار به دست می آوریم برای به دست آوردن زمین یا از دست دادن زمین

means to advance or to backtrack, to go backwards.

به معنای پیشروی یا عقب نشینی، به عقب رفتن.

So if you're gaining ground in the market, you are advancing,

بنابراین اگر در بازار به دست می آورید، در حال پیشرفت

you're taking up a larger market share. And of course, if you're losing ground,

هستید، سهم بیشتری از بازار را به خود اختصاص می دهید. و البته، اگر شما در حال از دست دادن زمین هستید

the opposite is happening.

، برعکس این اتفاق می افتد.

This second example you're likely to hear for this purpose is it's time to get

مثال دومی که احتمالاً برای این منظور می شنوید، زمان آن است که

back into the swing of things.

دوباره به نوسان چیزها برگردید.

What this means is it's time to return to your usual routine.

این بدان معناست که زمان بازگشت به روال معمول خود فرا رسیده است.

And lastly,

و در نهایت،

similar to gaining or losing ground is to gain or lose

مشابه به دست آوردن یا از دست دادن زمین، به دست آوردن یا از دست دادن

steam.

بخار است.

Sometimes you'll also hear the word momentum to gain momentum or lose momentum.

گاهی اوقات شما همچنین کلمه حرکت برای به دست آوردن شتاب یا از دست دادن حرکت را می شنوید.

What this translates into is to move forward faster or

چیزی که این به معنای این است که سریعتر به جلو حرکت کنید یا

to go slower.

آهسته تر بروید.

Let's take a look at how you might use one of these examples in a common

بیایید نگاهی بیندازیم که چگونه ممکن است از یکی از این نمونه ها در یک

scenario,

perhaps your team has done a great job promoting the launch of an upcoming

سناریوی رایج استفاده کنید،

شاید تیم شما کار بزرگی را در ترویج راه اندازی یک

product in talking about that promotion,

محصول آینده در صحبت در مورد آن تبلیغ انجام داده است

the marketing manager might say,

، مدیر بازاریابی ممکن است بگوید،

we've gained some ground with a younger demographic.

ما برخی از آنها را به دست آورده ایم. زمین با جمعیتی جوان تر.

Let's do some brainstorming around social media strategies.

بیایید در مورد استراتژی های رسانه های اجتماعی طوفان فکری انجام دهیم.

So we don't lose that momentum.

بنابراین ما آن شتاب را از دست نمی دهیم.

Now that we have these 21 examples of business English jargon,

اکنون که این 21 نمونه از اصطلاحات انگلیسی تجاری را داریم،

let's talk about whether or not you should be using this language in your

بیایید در مورد اینکه آیا باید از این زبان در مکالمات انگلیسی خود استفاده کنید یا نه

English conversations. At the start of this lesson,

صحبت کنیم. در ابتدای این درس،

I highlighted that corporate speak can often be replaced by simpler,

تاکید کردم که صحبت های شرکتی را می توان با انتخاب کلمات ساده تر و مختصرتر جایگزین کرد

more concise word choices.

.

And in my lessons on leadership communication,

و در درس‌هایم درباره ارتباطات رهبری،

I've stated that leaders use accurate clear language

بیان کرده‌ام که رهبران هنگام استفاده از اصطلاحات تخصصی از زبان واضح و دقیق

when it comes to using jargon.

استفاده می‌کنند.

The truth is many people use it to hide the fact that they don't really

حقیقت این است که بسیاری از مردم از آن برای پنهان کردن این واقعیت استفاده می کنند که واقعاً نمی

know what to say. They haven't clarified their thoughts.

دانند چه بگویند. آنها افکار خود را روشن نکرده اند.

So they use something that sounds smart and creative.

بنابراین آنها از چیزی استفاده می کنند که هوشمندانه و خلاقانه به نظر می رسد.

And the reason people use jargon is everyone else seems to be

و دلیل استفاده مردم از اصطلاحات تخصصی این است که به نظر می رسد دیگران

using it. Jargon is used because it's popular.

از آن استفاده می کنند. اصطلاح اصطلاحی به دلیل محبوبیت استفاده می شود.

And in some instances it almost becomes its own slang.

و در برخی موارد تقریباً به زبان عامیانه خود تبدیل می شود.

When you're communicating with others, if you can choose words that are clear,

هنگامی که با دیگران ارتباط برقرار می کنید، اگر بتوانید کلمات واضح

simple, and accurate, you will be a better communicator.

، ساده و دقیق را انتخاب کنید، ارتباط بهتری خواهید داشت.

So whether or not you should use English business jargon in your

بنابراین اینکه آیا باید از اصطلاحات تجاری انگلیسی در

conversations is entirely up to you.

مکالمات خود استفاده کنید یا نه، کاملاً به شما بستگی دارد.

It can be fun to sprinkle in these buzzwords from time to

گاه به گاه پاشیدن در این کلمات کلیدی می تواند سرگرم کننده باشد

time more importantly, I want you to understand them.

، مهمتر از آن، می خواهم آنها را درک کنید.

I want you to go into business meetings and have conversations with team members

من از شما می خواهم که به جلسات کاری بروید و بدون ترس با اعضای تیم صحبت کنید

without fear.

.

I want you to understand what is being said now,

می‌خواهم بفهمی که الان چه چیزی گفته می‌شود،

before we finish today, I want to ask you a question.

قبل از اینکه امروز را تمام کنیم، می‌خواهم از شما سؤالی بپرسم.

I mentioned earlier that my student Luis has been keeping a list of

قبلاً اشاره کردم که شاگردم لوئیس فهرستی از

examples that he hears in business meetings regularly.

نمونه‌هایی را که مرتباً در جلسات کاری می‌شنود نگه می‌دارد.

And I'd love to know if there are examples of buzzwords,

و من دوست دارم بدانم که آیا نمونه‌هایی از واژه‌های زمزمه‌ای،

corporate speak business jargon that you've heard before,

اصطلاحات تخصصی تجاری شرکتی وجود دارد که قبلاً شنیده‌اید،

and you're still not really sure what it means. If so,

و هنوز واقعاً مطمئن نیستید که معنی آن چیست. اگر چنین است

share it with me below in the comments.

، آن را در زیر در نظرات با من به اشتراک بگذارید.

I'd love to take a look at those examples and make sure that you understand

من دوست دارم به آن نمونه ها نگاهی بیندازم و مطمئن شوم که

them, or perhaps you have an expression that you really love using.

آنها را درک کرده اید یا شاید عبارتی دارید که واقعاً دوست دارید از آن استفاده کنید.

If so, again, share it in the comments below.

اگر چنین است، دوباره آن را در نظرات زیر به اشتراک بگذارید.

Thank you so much for joining me this week.

از اینکه در این هفته به من پیوستید بسیار سپاسگزارم.

If you found this lesson helpful to you, I would love to know.

اگر این درس برای شما مفید بود، دوست دارم بدانم.

You can tell me in one very simple way,

شما می توانید به یک روش بسیار ساده به من بگویید

give this lesson a thumbs up here on YouTube. And while you're at it,

، این درس را در اینجا در یوتیوب به اشتراک بگذارید. و در حالی که در آن هستید،

don't forget to subscribe.

مشترک شدن را فراموش نکنید.

So you never miss one of my Confident English lessons. Thank you again.

بنابراین هرگز یکی از درس های انگلیسی مطمئن من را از دست ندهید . بازم ممنون

And I'll see you next time.

و دفعه بعد میبینمت