Alternatives to I Understand for Daily Conversations | Upgrade Your English

I understand there are two problems with this simple phrase. Now,

من می دانم که در این عبارت ساده دو مشکل وجود دارد. حالا

don't get me wrong, these words are both accurate and useful.

اشتباه نکنید، این حرف ها هم درست و هم مفید است.

We use this phrase to indicate readiness when a manager explains

ما از این عبارت برای نشان دادن آمادگی زمانی که یک مدیر

a new process; empathy,

یک فرآیند جدید را توضیح می دهد استفاده می کنیم. همدلی،

when a customer shares a problem with a product or service;

زمانی که یک مشتری مشکلی را با یک محصول یا خدمات به اشتراک می گذارد.

and care when a friend shares struggles and fears due to a recent

و مراقبت از زمانی که یک دوست به دلیل تشخیص پزشکی اخیر مشکلات و ترس های خود را به اشتراک می گذارد

medical diagnosis. But here's the issue first.

. اما ابتدا مسئله اینجاست.

Both native speakers and advanced English speakers use a wide

هم زبان مادری و هم انگلیسی زبانان پیشرفته از

range of expressions to indicate understanding and not all of

طیف وسیعی از عبارات برای نشان دادن درک استفاده می کنند و همه

those expressions are obvious in their meaning to avoid confusion,

آن عبارات در معنای خود واضح نیستند تا از سردرگمی،

misunderstandings, and frustrations.

سوء تفاهم و ناامیدی جلوگیری کنند.

I want you to know what those common expressions are so that you know exactly

می‌خواهم بدانید آن عبارات رایج چیست تا

what they mean when you hear them. The second issue,

وقتی آنها را می‌شنوید دقیقاً معنی آنها را بدانید . موضوع دوم،

although I understand is clear and straightforward.

اگرچه من می فهمم، واضح و سرراست است.

It can also limit what you really want to say.

همچنین می تواند آنچه را که واقعاً می خواهید بگویید را محدود کند.

Maybe you want to respond more empathetically, positively,

شاید بخواهید با همدلی، مثبت،

respectfully or professionally,

محترمانه یا حرفه ای پاسخ دهید

and having the right way to indicate your understanding can help you do that,

و داشتن راه درست برای نشان دادن درک خود می تواند به شما در انجام این کار کمک کند و

making your conversations more engaging. And lastly,

مکالمات شما را جذاب تر کند. و در نهایت،

having a variety of expressions in your back pocket helps you to avoid

داشتن انواع عبارات در جیب پشتی به شما کمک می‌کند از

repetition and it helps you sound more natural in your communication.

تکرار جلوگیری کنید و به شما کمک می‌کند در ارتباطات خود طبیعی‌تر به نظر برسید.

So by the end of this lesson today,

بنابراین تا پایان این درس امروز،

you'll have 19 new ways to say I understand.

19 روش جدید برای گفتن من متوجه شدم.

Plus you'll know exactly when and how to use them in the right conversations.

به علاوه شما دقیقاً می دانید که چه زمانی و چگونه از آنها در مکالمات مناسب استفاده کنید.

But quickly, if this is your first time here, welcome. I'm Annemarie,

اما سریع، اگر این اولین بار است که اینجا هستید، خوش آمدید. من آنماری هستم،

an English confidence and fluency coach.

مربی اعتماد به نفس و تسلط انگلیسی.

Everything I do is designed to help you get the confidence you want for your

تمام کارهایی که من انجام می دهم برای کمک به شما در به دست آوردن اعتماد به نفسی که برای

life and work in English.

زندگی و کار خود به زبان انگلیسی می خواهید طراحی شده است.

If you'd love to discover years of lessons just like this and get free resources

اگر دوست دارید سال‌ها درس‌هایی مانند این را کشف کنید و منابع رایگان

for me,

you can find all of that and more at my Speak Confident English website for

برای من دریافت کنید،

می‌توانید همه آن‌ها و موارد دیگر را در وب‌سایت انگلیسی Speak Confident من برای

this lesson today.

این درس امروز پیدا کنید.

You're going to learn how to say I understand in informal,

شما قرار است یاد بگیرید که چگونه به روش های غیررسمی، خنثی و حرفه ای بگویید من درک می کنم

neutral, and professional ways.

.

Let's start with several examples we use in informal conversations.

بیایید با چندین مثال که در مکالمات غیررسمی استفاده می کنیم شروع کنیم.

These first five examples are perfect when enjoying casual

این پنج مثال اول برای لذت بردن از

conversation with friends, family members,

مکالمه معمولی با دوستان، اعضای خانواده،

even coworkers you know particularly well,

حتی همکارانی که به‌خوبی می‌شناسید،

or if you work in an environment that values casual

یا اگر در محیطی کار می‌کنید که به

conversations or an informal work culture.

مکالمات غیررسمی یا فرهنگ کاری غیررسمی اهمیت می‌دهد، عالی هستند.

The first one here is Gotcha.

اولین مورد اینجا گوچا است.

This is a shortened or even blended form of the words I've got you,

این یک شکل کوتاه شده یا حتی ترکیبی از کلمات I've got you است،

and we'll talk more about those in a moment.

و ما در یک لحظه در مورد آنها بیشتر صحبت خواهیم کرد.

But what it means is simply I understand and here's an example of how you

اما معنی آن این است که به سادگی می فهمم و در اینجا مثالی از نحوه

might use it. Gotcha. I'll send the email right away.

استفاده از آن آورده شده است. گوچا من ایمیل را فورا ارسال می کنم.

The second one in this category is clear as day.

دومی در این دسته مثل روز روشن است.

If something is as clear as day, it is very easy to understand,

اگر چیزی به اندازه روز روشن باشد، درک آن بسیار آسان است،

very clear to see. For example,

دیدن آن بسیار واضح است. مثلا

your explanation was clear as day. I know exactly what to do. Now.

توضیح شما مثل روز واضح بود. دقیقا میدونم چیکار کنم اکنون.

Next, Roger that.

بعد، راجر که.

This was originally a military expression used to acknowledge receipt

این در ابتدا یک عبارت نظامی بود که برای تأیید دریافت

of and understanding of a message or request.

و درک یک پیام یا درخواست استفاده می شد. در

It's now quite often used in informal conversations,

حال حاضر اغلب در مکالمات غیررسمی استفاده می شود،

and here's a quick example, Roger, that I'll finish the report by tomorrow.

و در اینجا یک مثال سریع وجود دارد، راجر، که من گزارش را تا فردا تمام می کنم.

Number four here is I get the picture.

شماره چهار اینجاست که من عکس را دریافت می کنم.

We use this when someone is describing a situation to us and we

وقتی کسی موقعیتی را برای ما توصیف می‌کند از این استفاده می‌کنیم و

want to indicate that we understand this particular description that they've

می‌خواهیم نشان دهیم که این توصیف خاص را که او

provided. For example,

ارائه کرده است درک می‌کنیم. به عنوان مثال،

let's say a team member has faced a series of very unexpected

فرض کنید یکی از اعضای تیم با یک سری اتفاقات بسیار غیرمنتظره

and challenging events. As a result,

و چالش برانگیز روبرو شده است. در نتیجه،

there's some difficulty in getting their work finished by a particular deadline.

در پایان دادن به کار آنها در یک مهلت خاص، مقداری مشکل وجود دارد.

So in the conversation you might say, I get the picture,

بنابراین در گفتگو ممکن است بگویید، من تصویر را دریافت کردم،

you need more time to get this project finished. And lastly,

برای به پایان رساندن این پروژه به زمان بیشتری نیاز دارید . و در آخر،

I catch your drift or I get your drift.

دریفت شما را می‌گیرم یا دریفت شما را می‌گیرم.

This is used to say that you understand the general idea of what someone is

این برای گفتن اینکه شما ایده کلی

saying. In fact,

صحبت های کسی را درک می کنید استفاده می شود. در واقع،

we often use it when someone goes on and on and on in their description

ما اغلب زمانی از آن استفاده می‌کنیم که کسی در توصیفش ادامه می‌دهد

and we want to say, okay, I get it. I understand what you're trying to say.

و می‌خواهیم بگوییم، خوب، متوجه شدم. میفهمم چی میخوای بگی

Let's move on, or let's move on to the next part of the conversation.

بیایید ادامه دهیم یا به قسمت بعدی گفتگو برویم.

For example, I get your drift.

به عنوان مثال، من دریفت شما را دریافت می کنم.

You want us to change up our marketing strategy,

شما از ما می خواهید که استراتژی بازاریابی خود را تغییر دهیم،

so let's talk about how to go about doing that.

پس بیایید در مورد چگونگی انجام آن صحبت کنیم.

Before we go on to more neutral phrases that balance the informal and

قبل از اینکه به عبارات خنثی تری بپردازیم که بین غیررسمی و

professional,

حرفه ای تعادل برقرار می کند،

I want to share two example scenarios with you that give you a little bit more

می خواهم دو سناریو نمونه را با شما به اشتراک بگذارم که کمی زمینه را به شما می دهد

context. Before I do that,

. قبل از اینکه این کار را انجام دهم،

I mentioned at the start of this section that these are appropriate in a

در ابتدای این بخش اشاره کردم که اینها در

workplace that values casual conversation. Now,

محیط کاری مناسب هستند که به گفتگوهای معمولی اهمیت می دهند. اکنون،

if you are not sure about whether it would be appropriate to use this language

اگر مطمئن نیستید که آیا استفاده از این زبان

in your particular work environment, I've got a tip for you.

در محیط کاری خاص شما مناسب است یا خیر، یک نکته برای شما دارم.

Take a few days to observe the conversations happening around you.

چند روز وقت بگذارید و مکالمات اطرافتان را مشاهده کنید. با

Listen carefully to your coworkers.

دقت به صحبت های همکاران خود گوش دهید.

What words and phrases do they tend to use to indicate their understanding?

آنها تمایل دارند از چه کلمات و عباراتی برای نشان دادن درک خود استفاده کنند؟

If you hear phrases that we've just talked about,

اگر عباراتی را می شنوید که اخیراً در مورد آنها صحبت کردیم،

then that indicates it's perfectly appropriate for you to use the same language

این نشان می دهد که استفاده از همان زبان

in your conversations at work. Now,

در مکالمات خود در محل کار کاملاً مناسب است. حال،

if you don't hear any of these examples,

اگر هیچ یک از این مثال ها را نمی شنوید،

perhaps you'll hear examples that we'll talk about in a moment when we go over

شاید نمونه هایی را بشنوید که در لحظه ای که به

neutral phrases and more professional phrases. Now,

عبارات خنثی و عبارات حرفه ای تر می پردازیم، در مورد آنها صحبت خواهیم کرد. حالا

let's talk about these two quick scenarios. First,

بیایید در مورد این دو سناریو سریع صحبت کنیم. اول،

I want you to imagine a best friend is describing her new job and you're not

می‌خواهم تصور کنید یک دوست صمیمی دارد کار جدیدش را توصیف می‌کند و شما

really sure exactly what her role is, at least not initially,

واقعاً مطمئن نیستید که دقیقاً چه نقشی دارد، حداقل در ابتدا،

but after a few more details and some clarification, you might say, oh, gotcha,

اما پس از چند جزئیات بیشتر و کمی شفاف‌سازی، ممکن است بگویید، اوه، گوچا ،

okay, I get the picture now. So you'll be analyzing market trends.

باشه، الان عکس را دریافت کردم. بنابراین شما روندهای بازار را تجزیه و تحلیل خواهید کرد.

Is that right? And now scenario number two,

درست است؟ و حالا سناریوی شماره دو،

I want you to imagine you're on your way to a family gathering and while

می‌خواهم تصور کنید که در راه یک جمع خانوادگی هستید و در حالی که

you're on your way,

در راه هستید،

one of your siblings calls and asks you to run a few errands before you arrive.

یکی از خواهر و برادرتان تماس می‌گیرد و از شما می‌خواهد که قبل از رسیدن چند کار انجام دهید.

In response to this request to do a few things, you might jokingly say,

در پاسخ به این درخواست برای انجام چند کار، ممکن است به شوخی بگویید:

"Roger that boss, I'll be there soon." With those informal examples in place,

"راجر آن رئیس، من به زودی آنجا خواهم بود." با وجود آن مثال‌های غیررسمی،

let's move on to neutral ways to indicate,

بیایید به روش‌های خنثی برای نشان دادن برویم،

I understand these are neither to casual or to formal or

من می‌دانم که اینها نه معمولی هستند، نه رسمی یا

professional, so they're appropriate for a variety of situations,

حرفه‌ای، بنابراین برای موقعیت‌های مختلف مناسب هستند،

whether it's friends, acquaintances, coworkers, neighbors,

خواه دوستان، آشنایان، همکاران، همسایگان،

someone you've just met, et cetera. The first on this list is,

کسی که به تازگی ملاقات کرده اید، و غیره. اولین مورد در این لیست این است که

I've got you. We heard this earlier with the reduced form. Gotcha.

من تو را دارم. این را قبلاً با فرم کاهش یافته شنیدیم. گوچا

When someone says, I've got you, it indicates understanding.

وقتی کسی می گوید من تو را گرفتم، این نشان دهنده درک است.

It also indicates that someone has a situation or a task

همچنین نشان می دهد که فردی موقعیت یا وظیفه ای را

covered. It's under control. As a result,

تحت پوشش دارد. تحت کنترل است. در نتیجه،

we tend to use this expression when we want to provide reassurance that a

ما تمایل داریم از این عبارت زمانی استفاده کنیم که می‌خواهیم اطمینان حاصل کنیم که یک

situation is fully under control or to indicate a firm

موقعیت کاملاً تحت کنترل است یا نشان دهیم که

understanding of what has been said. For example,

درک محکمی از آنچه گفته شده است. به عنوان مثال،

in a conversation in which there has been some clarification provided,

در گفتگویی که در آن توضیحاتی ارائه شده است،

once you are clear on what has been said, you might say, ah,

هنگامی که شما در مورد آنچه گفته شده است، می توانید بگویید، آه،

I've got you. That makes sense now, and that leads me to our next one.

من شما را فهمیدم. این الان منطقی است و من را به مرحله بعدی هدایت می کند.

Make sense or that makes sense.

منطقی یا این که منطقی است.

We use this to say that something is logical and clear. For example,

ما از این استفاده می کنیم تا بگوییم چیزی منطقی و واضح است. به عنوان مثال،

after someone describes a process to you, you might say, make sense?

پس از اینکه کسی فرآیندی را برای شما توصیف کرد، ممکن است بگویید، منطقی است؟ از

I'll start with the first step tomorrow.

فردا با اولین قدم شروع می کنم.

Number three in this category is I see we tend to use

شماره سه در این دسته این است که می بینم ما تمایل داریم از

this to say that we understand someone's point of view or problem.

این استفاده کنیم تا بگوییم که دیدگاه یا مشکل کسی را درک می کنیم.

It doesn't mean that you agree with their point of view, but you understand it.

این بدان معنا نیست که شما با دیدگاه آنها موافق هستید ، اما آن را درک می کنید.

For example, I see,

به عنوان مثال، من می بینم،

so you think we need to revise the proposal next. Fair enough.

بنابراین شما فکر می کنید که ما باید در ادامه پیشنهاد را اصلاح کنیم. به اندازه کافی منصفانه

We use this to indicate that something seems reasonable and it's clear.

ما از این برای نشان دادن اینکه چیزی معقول به نظر می رسد و واضح است استفاده می کنیم.

For example,

به عنوان مثال،

if there has been a request for you to change something that you've already

اگر درخواستی از شما برای تغییر کاری که قبلا

done, you might say, fair enough. I'll readjust the schedule accordingly.

انجام داده اید وجود داشته باشد، ممکن است بگویید به اندازه کافی منصفانه است. من برنامه را بر این اساس تنظیم خواهم کرد.

Number five here is I know what you mean.

شماره پنج اینجاست که می دانم منظور شما چیست.

Not only does this indicate understanding,

این نه تنها نشان دهنده درک است، بلکه

it also can indicate empathy or a shared experience.

می تواند نشان دهنده همدلی یا تجربه مشترک باشد.

For example, I know what you mean. I've been in that situation before.

مثلا میدونم منظورت چیه من قبلا در چنین شرایطی بودم.

If you want to go one step further in showing your understanding and empathy,

اگر می خواهید در نشان دادن درک و همدلی خود یک قدم جلوتر بروید، می توانید

you could use, I would feel the same or I would feel the same way.

استفاده کنید، من هم همین احساس را دارم یا همان احساس را دارم.

In addition to that understanding and empathy,

علاوه بر این درک و همدلی،

it also provides validation for how someone might be feeling a particular

همچنین اعتباری را برای چگونگی احساس یک فرد در

circumstance. For example,

شرایط خاص فراهم می کند. مثلا

I would feel the same way if I were in your shoes.

من اگر جای تو بودم همین حس را داشتم.

Number seven in this category is perfect.

شماره هفت در این دسته کامل است.

When you want to indicate active listening,

وقتی می‌خواهید گوش دادن فعال را نشان دهید،

let's say that you're in a brainstorming conversation,

فرض کنید در حال گفتگوی طوفان فکری هستید،

and of course when brainstorming,

و البته هنگام طوفان فکری،

we might share an idea that isn't perfectly formed yet we don't have all the

ممکن است ایده‌ای را به اشتراک بگذاریم که کاملاً شکل نگرفته است، اما همه

little puzzle pieces in place. As a result,

قطعات کوچک پازل را در جای خود نداریم. در نتیجه،

we might be sharing our ideas as they come to us.

ممکن است زمانی که ایده‌هایمان به سراغ ما می‌آیند، آن‌ها را به اشتراک می‌گذاریم.

We talk about this as being your train of thought in English.

ما در مورد این به عنوان رشته فکری شما به زبان انگلیسی صحبت می کنیم.

So let's say you're listening to a coworker sharing her train of thought,

بنابراین فرض کنید در حال گوش دادن به یک همکار هستید که رشته افکارش را به اشتراک می‌گذارد،

and as you're listening you might say, I follow you or I'm following you.

و همانطور که در حال گوش دادن هستید ممکن است بگویید، من شما را دنبال می‌کنم یا شما را دنبال می‌کنم.

What this means is that you understand what they're trying to express.

این به این معنی است که شما می‌فهمید که آن‌ها می‌خواهند بیان کنند.

For example, I follow you, so you think we need to gather more data first.

به عنوان مثال، من شما را دنبال می کنم، بنابراین شما فکر می کنید که ابتدا باید داده های بیشتری جمع آوری کنیم.

Next, that's clear, very simple, very straightforward. It means what?

بعد، این واضح است، بسیار ساده، بسیار سرراست. یعنی چی؟

It says that the message is clear, for example, that's clear.

می گوید پیام واضح است، مثلاً واضح است.

I'll update the document with those changes. And finally,

من سند را با آن تغییرات به روز می کنم. و در نهایت،

for our neutral phrases, we have,

برای عبارات خنثی ما، داریم،

I get the gist or I've got the gist.

I get the gist یا I've got the gist.

This is used to indicate that you have a general or broad understanding of

این برای نشان دادن اینکه شما درک کلی یا گسترده ای از

something. For example, I get the gist of what you're saying.

چیزی دارید استفاده می شود. به عنوان مثال، من اصل حرف شما را می فهمم. به

It sounds like we need to go back and review the initial proposal.

نظر می رسد باید به عقب برگردیم و پیشنهاد اولیه را بررسی کنیم.

Before we go on to our professional examples to indicate understanding,

قبل از اینکه به سراغ مثال‌های حرفه‌ای خود برویم تا درک درستی را نشان دهیم،

I want to look at two more scenarios that provide a more robust context

می‌خواهم به دو سناریو دیگر نگاه کنم که زمینه قوی‌تری را فراهم می‌کنند

so that you can see exactly how these might get used. First,

تا بتوانید دقیقاً نحوه استفاده از این موارد را ببینید. ابتدا،

I want you to imagine you've just started a new job and on day number one,

می‌خواهم تصور کنید که کار جدیدی را شروع کرده‌اید و در روز شماره یک،

one of your coworkers is providing a lengthy,

یکی از همکارانتان

detailed explanation of a process that everyone follows when contacting

توضیح مفصل و طولانی درباره فرآیندی ارائه می‌کند که همه هنگام تماس با

customers. And once that explanation has been provided, you might say,

مشتریان از آن پیروی می‌کنند. و هنگامی که این توضیح ارائه شد، ممکن است بگویید،

yes, I follow you. So before I contact a customer,

بله، من شما را دنبال می کنم. بنابراین قبل از اینکه با مشتری تماس بگیرم،

I need to ensure these other steps have been completed first and next.

باید مطمئن شوم که این مراحل دیگر ابتدا و بعد تکمیل شده اند.

I want you to imagine a neighbor is talking through some

می‌خواهم تصور کنید همسایه‌ای در حال صحبت کردن از

frustration over home repairs due to some water damage.

سرخوردگی در مورد تعمیرات خانه به دلیل برخی آسیب‌های آب است.

Maybe in the past year you had a similar experience,

شاید در سال گذشته شما تجربه مشابهی داشتید،

so in that conversation you might say, I know what you mean.

بنابراین در آن مکالمه ممکن است بگویید، می دانم منظور شما چیست.

I went through this same thing a few years ago.

من هم چند سال پیش همین مورد را تجربه کردم. آیا

Have you contacted a contractor yet? Okay,

تاکنون با پیمانکار تماس گرفته اید؟ خوب،

let's move on to our last category with five phrases for saying

اجازه دهید به آخرین دسته خود با پنج عبارت برای گفتن اینکه

I understand in more professional or formal circumstances.

در شرایط حرفه ای یا رسمی تر می فهمم، برویم.

First understood this simple word is used to

اولین فهمیدن این کلمه ساده برای

acknowledge and show that you understand something that has been said or

تصدیق و نشان دادن اینکه شما چیزی را که گفته شده یا

a request that has been made, for example, understood.

درخواستی را که مثلاً درک کرده اید درک می کنید استفاده می شود.

I'll make the appropriate arrangements. The second one in this category,

هماهنگی های لازم را انجام خواهم داد. دومی در این دسته،

all clear, thank you. This is similar to a phrase we learned earlier.

همه چیز واضح است، متشکرم. این شبیه به عبارتی است که قبلا یاد گرفتیم.

That's clear. It's simply more formal and polite. For example,

این واضح است. این به سادگی رسمی تر و مودبانه تر است. به عنوان مثال،

all clear, thank you. All proceed is discussed. Next,

همه چیز واضح است، متشکرم. تمام مراحل مورد بحث قرار می گیرد. بعد،

I comprehend the situation.

من وضعیت را درک می کنم.

Not only does this indicate understanding,

این نه تنها نشان دهنده درک است، بلکه بر

it also emphasizes an awareness of the context,

آگاهی از زمینه،

the factors and potential outcomes involved in a situation.

عوامل و نتایج بالقوه دخیل در یک موقعیت نیز تأکید دارد.

In other words, you have a firm grasp of the entire picture.

به عبارت دیگر، شما درک محکمی از کل تصویر دارید.

For example,

به عنوان مثال،

I comprehend the situation we need to consider all potential impacts

من شرایطی را درک می کنم که باید قبل از حرکت به جلو، همه تأثیرات احتمالی را در نظر بگیریم

before moving forward. Number four, point taken.

. شماره چهار، امتیاز گرفته شده است.

Earlier we talked about the phrase I see as a way to indicate understanding of

قبلاً درباره عبارت من به عنوان راهی برای نشان دادن درک

someone else's point of view. Point taken does exactly the same thing.

دیدگاه دیگران صحبت کردیم. نقطه گرفته شده دقیقاً همین کار را انجام می دهد.

It doesn't mean that you agree, but you understand someone's perspective.

این بدان معنا نیست که شما موافق هستید، اما دیدگاه کسی را درک می کنید.

For example, point taken. I'll keep that in mind for future decisions.

به عنوان مثال، نقطه گرفته شده است. برای تصمیم گیری های بعدی این را در ذهن خواهم داشت.

And finally acknowledged. This is similar to simply saying, understood.

و در نهایت تصدیق کرد. این شبیه به ساده گفتن، فهمیده است.

It allows someone to know that you've received information,

این به کسی اجازه می دهد تا بداند شما اطلاعاتی را دریافت کرده اید،

you're acknowledging receipt of that information and indicating that it's been

شما دریافت آن اطلاعات را تایید می کنید و نشان می دهید که آن اطلاعات

understood. You don't necessarily agree with what has been said,

درک شده است. شما لزوماً با آنچه گفته شد موافق نیستید،

but you acknowledge that you've heard it, processed it and understood it.

اما تصدیق می کنید که آن را شنیده اید ، پردازش کرده اید و آن را درک کرده اید.

For example, acknowledged. I'll be sure to inform the team. Once again.

مثلاً تصدیق کرد. حتما به تیم اطلاع خواهم داد. یک بار دیگر.

Let's take a broader look at how we might use a couple of these in context.

بیایید نگاهی گسترده تر به نحوه استفاده از چند مورد از این موارد در زمینه داشته باشیم.

In this first example,

در این مثال اول،

I want you to imagine your manager has asked you to join a meeting to discuss a

می‌خواهم تصور کنید مدیرتان از شما خواسته است که در جلسه‌ای شرکت کنید تا درباره یک

company issue. Initially,

موضوع شرکت صحبت کنید. در ابتدا،

several people in the meeting might share some key information and then your

چند نفر در جلسه ممکن است برخی از اطلاعات کلیدی را به اشتراک بگذارند و سپس

manager might ask, do you have any questions? And in response you might say,

مدیر شما ممکن است بپرسد، آیا سؤالی دارید؟ و در پاسخ ممکن است بگویید

no, I comprehend the situation. However,

نه، من وضعیت را درک می کنم. با این حال،

I'd like to know what steps have already been taken. For our final scenario,

من می خواهم بدانم چه اقداماتی قبلا انجام شده است. برای سناریوی نهایی ما، از

I want you to imagine you're in a conversation with a professional peer at a

شما می‌خواهم تصور کنید که در حال گفتگو با یک همسال حرفه‌ای در

conference you've just attended.

کنفرانسی هستید که به تازگی در آن شرکت کرده‌اید.

You have both appreciated some of the presentations,

هر دوی شما از برخی از ارائه ها قدردانی کرده اید،

but you have different perspectives on these topics.

اما دیدگاه های متفاوتی در مورد این موضوعات دارید.

You might feel that your peer has some valid points,

ممکن است احساس کنید که همتایتان نکات معتبری دارد،

but missed something important in that conversation. You might say,

اما نکته مهمی را در آن مکالمه از دست داده اید . ممکن است بگویید،

point taken. To be clear, I think the statistics were outdated,

نکته گرفته شده است. برای روشن بودن، فکر می‌کنم آمار منسوخ شده بود،

but we can still see strong evidence of increased AI usage among children

اما همچنان می‌توانیم شواهد قوی از افزایش استفاده از هوش مصنوعی در بین کودکان

and teenagers.

و نوجوانان ببینیم.

You now have 19 fantastic ways to say,

شما اکنون 19 راه فوق العاده برای گفتن دارید، می

I understand allowing you to indicate your understanding in a variety of

دانم که به شما اجازه می دهد درک خود را در

contexts and conversations. Remember,

زمینه ها و گفتگوهای مختلف نشان دهید. به یاد داشته باشید،

having all of these examples not only provides more flexibility in your

داشتن همه این مثال‌ها نه تنها انعطاف‌پذیری بیشتری در

vocabulary and your ability to sound more natural,

واژگان شما و توانایی شما برای به نظر رسیدن طبیعی‌تر می‌دهد،

it also allows you to respond the way you want in the moment,

بلکه به شما این امکان را می‌دهد تا به روشی که می‌خواهید در لحظه پاسخ دهید،

whether it's with more informal language, professional language,

خواه با زبان غیر رسمی، زبان حرفه‌ای،

empathetic language, and so on. Of course,

زبان همدلانه، و غیره البته،

I would love to know what your new favorite phrase is to indicate understanding.

من دوست دارم بدانم که عبارت مورد علاقه جدید شما برای نشان دادن درک چیست.

You can share your favorite with me down in the comments below.

شما می توانید مورد علاقه خود را با من در نظرات زیر به اشتراک بگذارید.

If you want to go a step further,

اگر می‌خواهید یک قدم فراتر بروید،

you can also practice using it in an example scenario, just like I've done here.

می‌توانید استفاده از آن را در یک سناریوی نمونه نیز تمرین کنید، درست مانند کاری که من در اینجا انجام داده‌ام.

You can provide a few details with context and then your example sentence.

می توانید چند جزئیات را با زمینه و سپس جمله مثال خود ارائه دهید.

If you enjoyed this lesson today, you can let me know in one very simple way.

اگر امروز از این درس لذت بردید، می توانید به روشی بسیار ساده به من اطلاع دهید.

Give this lesson a thumbs up here on YouTube and while you're at it,

اینجا در YouTube به این درس سر بزنید و تا زمانی که در آن هستید،

make sure you subscribe so you never miss one of my Confident English lessons.

حتما مشترک شوید تا هرگز یکی از درس‌های انگلیسی مطمئن من را از دست ندهید.

Thank you so much for joining me and I look forward to seeing you next time.

از اینکه به من پیوستید بسیار سپاسگزارم و مشتاقانه منتظر دیدار بعدی شما هستم.