21 Phrasal Verbs for Daily English Conversation | Vocabulary Booster

Imagine you've just had a deep inspiring conversation with a new

تصور کنید که به تازگی یک گفتگوی عمیق الهام‌بخش با یک

friend, and when you get home you're excited to tell someone else about it,

دوست جدید داشته‌اید، و وقتی به خانه می‌رسید هیجان‌زده می‌شوید که در مورد آن به دیگری بگویید،

whether it's a sibling or a partner.

خواه خواهر یا برادر باشد یا شریک زندگی.

And then while you're recalling this experience,

و سپس در حالی که این تجربه را به خاطر می آورید،

you struggle to share key details,

برای به اشتراک گذاشتن جزئیات کلیدی،

how the conversation started and what was the sequence of the conversation.

نحوه شروع مکالمه و دنباله مکالمه تلاش می کنید.

Now, sure, you could say First she said, and then I said,

حالا، مطمئناً، می توانید بگویید اول او گفت، و بعد من گفتم،

and then she said, and after that,

و بعد او گفت، و بعد از آن،

but this quickly becomes monotonous and overly simplistic.

اما این به سرعت یکنواخت و بیش از حد ساده می شود.

Moreover,

علاوه بر این،

it lacks the variety and the nuance to fully capture

فاقد تنوع و ظرافت برای به تصویر کشیدن کامل

the richness of this conversation. Instead,

غنای این گفتگو است. درعوض،

what you need are the right words to describe exactly what happened and

آنچه شما نیاز دارید کلمات مناسبی برای توصیف دقیق اتفاقات و

when. And this is where phrasal verbs come in.

زمان است. و اینجاست که افعال عبارتی وارد می شوند.

In this confident English lesson. Today,

در این درس انگلیسی مطمئن. امروز،

you're going to learn 21 phrasal verbs commonly used in daily

شما 21 فعل عبارتی را که معمولاً در مکالمات روزانه انگلیسی استفاده می‌شود

English conversations, adding precision and nuance to your speech.

، یاد می‌گیرید و دقت و ظرافت را به گفتار خود اضافه می‌کنید.

Now, before we get there, if this is your first time here, welcome.

حالا، قبل از اینکه به آنجا برسیم، اگر اولین بار است که اینجا هستید، خوش آمدید.

I am Annemarie, an English confidence and fluency coach.

من آنماری هستم، یک مربی با اعتماد به نفس و تسلط انگلیسی.

Everything I do is designed to help you get the confidence you want for your

تمام کارهایی که من انجام می دهم برای کمک به شما در به دست آوردن اعتماد به نفسی که برای

life and work in English.

زندگی و کار خود به زبان انگلیسی می خواهید طراحی شده است.

If you'd love to get more lessons just like this for me,

اگر دوست دارید درس‌های بیشتری مانند این برای من دریافت کنید،

I have hundreds of them over at my Speak Confident English website.

من صدها مورد از آنها را در وب‌سایت Speak Confident English خود دارم.

You can search by topic, vocabulary, focus, grammar issue and more.

می توانید بر اساس موضوع، واژگان، تمرکز، موضوع دستور زبان و موارد دیگر جستجو کنید.

Plus,

you can also get my in-depth fluency training called How to Get the Confidence

بعلاوه،

شما همچنین می توانید آموزش تسلط عمیق من به نام چگونه اعتماد به نفس را

to Say What You Want in English. Now,

برای گفتن آنچه می خواهید به زبان انگلیسی بدست آورید، دریافت کنید. اکنون،

I suspect you know that learning phrasal verbs significantly boosts your

گمان می‌کنم می‌دانید که یادگیری افعال عبارتی به طور قابل‌توجهی

English fluency comprehension and ability to fully express yourself in

درک تسلط انگلیسی شما و توانایی بیان کامل خود را در

the language,

زبان افزایش می‌دهد،

but there's more understanding how phrasal verbs function grammatically is

اما درک بیشتر نحوه عملکرد دستوری افعال عبارتی

crucial for using them correctly. For example,

برای استفاده صحیح از آنها بسیار مهم است . به عنوان مثال،

can you separate a phrasal verb like this? I took off my coat,

آیا می توانید یک فعل عبارتی را مانند این جدا کنید؟ کتم را در آوردم،

I took my coat off. The answer is sometimes,

کتم را در آوردم. پاسخ گاهی،

sometimes yes and sometimes no. Now,

گاهی بله و گاهی خیر است. حالا،

if this is sounding a bit complicated, don't worry.

اگر این کمی پیچیده به نظر می رسد ، نگران نباشید.

Together we're going to simplify things with a quick overview on what we call

با هم می‌خواهیم کارها را با مروری اجمالی در مورد آنچه که افعال

transitive and intransitive phrasal verbs so that you're certain to get the

عبارتی متعدی و ناگذر می‌نامیم ساده کنیم تا مطمئن شوید که

structure correct,

ساختار را درست می‌گیرید،

and we're going to talk about phrasal verbs that are separable and inseparable

و در مورد افعال عبارتی صحبت می‌کنیم که قابل تفکیک و غیرقابل تفکیک هستند.

to make sure that you always have the correct word order.

مطمئن باشید که همیشه ترتیب کلمات صحیح را دارید.

So let's take a moment to clarify what I mean by transitive intransitive,

پس بیایید لحظه ای وقت بگذاریم تا منظور من از متعدی ناگذر،

separable and inseparable.

تفکیک ناپذیر و غیرقابل تفکیک را روشن کنیم.

A transitive phrasal verb is a verb that requires an object,

فعل عبارتی متعدی فعلی است که به یک مفعول،

a person, or a thing that is receiving the action.

شخص یا چیزی نیاز دارد که در حال دریافت عمل است.

To make that simple,

برای ساده‌تر شدن،

the direct object of the sentence answers the question what or whom.

مفعول مستقیم جمله به این سؤال پاسخ می‌دهد که چیست یا چه کسی.

For example, she turned off the light.

مثلاً چراغ را خاموش کرد.

What did she turn off? She turned off the light.

او چه چیزی را خاموش کرد؟ او چراغ را خاموش کرد.

I cannot say she turned off.

نمی توانم بگویم او خاموش شد.

I need to know what it is that she turned off.

باید بدانم چه چیزی را خاموش کرده است.

That phrasal verb cannot be alone. An intransitive verb on the other hand,

آن فعل عبارتی نمی تواند به تنهایی باشد. از طرف دیگر یک فعل غیر گذرا

can be alone. It doesn't need that direct object.

می تواند تنها باشد. به آن شی مستقیم نیاز ندارد.

For example, I can say he woke up or he woke up late,

مثلاً می توانم بگویم از خواب بیدار شد یا دیر بیدار شد،

he woke up early.

زود بیدار شد.

We don't need that thing or person receiving an action.

ما به آن چیز یا شخصی نیاز نداریم که اقدامی را دریافت کند.

All phrasal verbs are either transitive or intransitive.

همه افعال عبارتی یا متعدی هستند یا غیر گذرا.

They either need a direct object or they don't,

آنها یا به یک شی مستقیم نیاز دارند یا ندارند،

and this is something you're going to learn along the way with this lesson

و این چیزی است که امروز با این درس در طول مسیر یاد خواهید گرفت

today. Now in addition,

. اکنون علاوه بر این،

a phrasal verb can be separable or inseparable.

یک فعل عبارتی می تواند قابل تفکیک یا غیر قابل تفکیک باشد.

A separable phrasal verb is one in which the object can

فعل عبارتی قابل تفکیک فعل است که در آن مفعول می تواند

go between the verb and the particle. For example,

بین فعل و ذره قرار گیرد . مثلاً

they put off the meeting until tomorrow we have our phrasal verb put off and we

جلسه را به تعویق انداختند تا فردا ما فعل عبارتی مان را عقب انداخته ایم و

have our object answering what, what did they put off the meeting?

مفعول خود را داریم که چه جوابی می دهیم، چه چیزی جلسه را به تعویق انداختند؟

I can separate that phrasal verb and say they put the meeting off

می توانم آن فعل عبارتی را جدا کنم و بگویم جلسه را

until tomorrow. It works perfectly well. There are no issues with it.

به فردا موکول کردند. کاملاً خوب کار می کند . هیچ مشکلی با آن وجود ندارد.

Both example sentences are correct. However,

هر دو جمله مثال صحیح هستند. با این حال،

we also have phrasal verbs that are inseparable, which means we cannot do that.

افعال عبارتی نیز داریم که جدایی ناپذیر هستند، به این معنی که ما نمی توانیم این کار را انجام دهیم.

For example, I can say she looks after her younger brother,

به عنوان مثال، می توانم بگویم که او از برادر کوچکترش مراقبت می کند،

but I cannot say she looks her younger brother after

اما نمی توانم بگویم که او به برادر کوچکترش نگاه می کند، زیرا

it just doesn't work. Again.

کار نمی کند. دوباره

Throughout this lesson today with our 21 phrasal verbs,

در طول این درس امروز با 21 فعل عبارتی ما،

I will share with you whether the phrasal verb is transitive or intransitive so

من با شما در میان می گذارم که آیا فعل عبارتی متعدی است یا غیرقابل انتقال، تا

you can use the structure correctly,

بتوانید از ساختار به درستی استفاده کنید،

and I will let you know whether it is separable or inseparable to make sure

و من به شما اطلاع می دهم که آیا این فعل قابل تفکیک است یا غیرقابل تفکیک برای اطمینان از اینکه

you've got the word order accurate as well. So if you're ready to go,

شما دارید ترتیب کلمات نیز دقیق است. بنابراین اگر برای رفتن آماده هستید،

I have one recommendation for you, get a notebook and a pen or pencil,

یک توصیه به شما دارم، یک دفترچه یادداشت و یک خودکار یا مداد تهیه کنید،

get ready to take some notes.

برای یادداشت برداری آماده شوید.

I am going to ask you along the way to practice with me,

در طول مسیر از شما می خواهم که با من تمرین کنید،

and when we get to the end,

و وقتی به پایان رسیدیم، توصیه های

I'll have some extra practice recommendations as well,

تمرینی اضافی نیز خواهم داشت

so that you not only learn these phrasal verbs,

تا نه تنها این افعال عبارتی را یاد بگیرید،

but you also remember them.

بلکه آنها را به خاطر بسپارید.

You add them to your active speaking vocabulary so that you can use them

آنها را به واژگان گفتاری فعال خود اضافه می کنید تا بتوانید به

naturally and confidently in your conversations.

طور طبیعی و با اطمینان در مکالمات خود از آنها استفاده کنید.

For our 21 phrasal verbs today,

برای 21 فعل عبارتی امروز ما،

I've divided them up into the different stages of a conversation,

آنها را به مراحل مختلف یک مکالمه تقسیم کرده ام،

starting participating in and ending a conversation.

شروع شرکت در مکالمه و پایان دادن به یک مکالمه.

So for this first stage starting a conversation,

بنابراین برای اولین مرحله شروع مکالمه،

I'll share each phrasal verb, what it means,

من هر فعل عبارتی را به اشتراک می‌گذارم، معنی آن،

how to use it in an example sentence,

نحوه استفاده از آن در یک جمله مثال،

and whether it's transitive or intransitive,

و اینکه آیا متعدی یا غیرقابل انتقال،

separable or inseparable. So number one,

قابل تفکیک یا غیرقابل تفکیک است. بنابراین شماره یک،

to strike up a conversation,

برای شروع یک مکالمه،

this simply means to begin a conversation and we tend to use it

این به سادگی به معنای شروع یک مکالمه است و ما تمایل داریم از آن

when we're beginning a conversation with someone we don't know very well or we

زمانی استفاده کنیم که در حال شروع گفتگو با شخصی هستیم که خیلی نمی شناسیم یا

don't know at all. For example,

اصلا نمی شناسیم. به عنوان مثال،

the line was taking forever to move,

خط تا ابد حرکت می کرد،

so I decided to strike up a conversation with the person behind me while we were

بنابراین تصمیم گرفتم در حالی که منتظر بودیم با شخصی که پشت سرم بود صحبت کنم

waiting. I'm curious,

. من کنجکاو هستم، آیا

have you ever struck up a conversation with a total stranger while you're

تا به حال در حالی که

waiting in line or maybe while you're traveling abroad? If so,

در صف منتظر هستید یا شاید زمانی که به خارج از کشور سفر می کنید با یک غریبه کاملاً صحبت کرده اید؟ اگر چنین است، از

I want you to take a moment to write down this phrasal verb.

شما می‌خواهم چند لحظه وقت بگذارید و این فعل عبارتی را بنویسید.

You can write down my example sentence and then try writing your own example

می توانید جمله مثال من را یادداشت کنید و سپس سعی کنید جمله های مثالی خود را بنویسید

sentence sentences. Well,

. خوب،

if you watched my lesson on how to increase your active speaking

اگر درس من را در مورد چگونگی افزایش واژگان گفتاری فعال خود تماشا کرده اید

vocabulary,

،

then you know this method of learning and remembering vocabulary

پس این روش یادگیری و به خاطر سپردن واژگان را می شناسید

so that you can use it easily in conversations.

تا بتوانید به راحتی از آن در مکالمات استفاده کنید.

If you haven't seen that lesson yet,

اگر هنوز آن درس را ندیده اید،

I will leave a link to that lesson in the notes below.

لینک آن درس را در یادداشت های زیر می گذارم.

Our next phrasal verb here is to launch into a conversation which means to begin

فعل عبارت بعدی ما در اینجا شروع کردن به مکالمه است که به معنای شروع

a conversation abruptly or enthusiastically without hesitation.

ناگهانی یا مشتاقانه یک مکالمه بدون تردید است.

For example,

به عنوان مثال،

she launched into a conversation about her weekend plans the moment she walked

او در لحظه ای که وارد اتاق شد، در مورد برنامه های آخر هفته خود صحبت کرد

into the room. Now, a quick note here, I mentioned that with each phrasal verb,

. حالا، یک نکته سریع در اینجا، اشاره کردم که با هر فعل عبارتی،

I will indicate whether it's transitive or intrans,

متعدی یا درونی بودن،

separable or inseparable. This one is transitive,

جدا شدنی یا غیرقابل تفکیک بودن آن را مشخص می کنم. این یکی متعدی است،

which means we need to have an object. Afterwards,

به این معنی که ما باید یک شی داشته باشیم. پس از آن،

she launched into what she launched into a conversation,

او وارد مکالمه ای شد که شروع کرد،

and this one is not separable,

و این یکی قابل تفکیک نیست،

so what that means is we have to use these words in that order to launch

بنابراین معنایش این است که ما باید از این کلمات برای شروع

into a conversation.

گفتگو استفاده کنیم.

Phrasal verb number three is to join in a conversation.

فعل عبارتی شماره سه پیوستن به مکالمه است.

This simply means to become part of an existing conversation.

این به سادگی به معنای تبدیل شدن به بخشی از یک مکالمه موجود است.

Now,

اکنون،

you might be wondering how exactly is this different from simply

ممکن است تعجب کنید که این دقیقاً چه تفاوتی با

using the verb join to join a conversation, and in truth,

استفاده ساده از فعل join برای پیوستن به یک مکالمه دارد و در حقیقت،

it's really not any different in its meaning. However,

واقعاً در معنای آن تفاوتی ندارد. با این حال،

by its nature, a phrasal verb is more informal,

طبیعتاً یک فعل عبارتی غیررسمی‌تر است،

so if I use the phrasal verb to join in a conversation,

بنابراین اگر از فعل عبارتی برای پیوستن به یک مکالمه استفاده کنم،

it is just slightly more informal. On top of that,

فقط کمی غیر رسمی‌تر است. علاوه بر این،

the verb join is used more broadly, someone can join a game,

فعل join به طور گسترده‌تری استفاده می‌شود، کسی می‌تواند به یک بازی بپیوندد، به

join a volunteer effort, join a company. However,

یک تلاش داوطلبانه بپیوندد، به یک شرکت بپیوندد. با این حال،

when we use the phrasal verb to join in,

وقتی از فعل عبارتی برای پیوستن به آن استفاده می کنیم،

it is most often used specifically with a conversation,

اغلب به طور خاص در مکالمه استفاده می شود،

and here's an example sentence.

و در اینجا یک جمله مثال آمده است.

My friends were talking about the summer vacation, so I joined in,

دوستانم در مورد تعطیلات تابستانی صحبت می کردند، بنابراین من به آن ملحق شدم،

I was excited to share my plans.

برای به اشتراک گذاشتن برنامه هایم هیجان زده بودم. در

Notice here that I don't need to answer the question what or

اینجا توجه کنید که من نیازی به پاسخ به این سوال ندارم که چه چیزی یا

whom would join in it's intransitive.

چه کسی به آن ملحق می‌شود.

Our fourth phrasal verb for this stage of a conversation is to jump into

چهارمین فعل عبارتی ما برای این مرحله از مکالمه پریدن به

a conversation.

یک مکالمه است.

This indicates that you are joining a conversation rather abruptly without

این نشان می دهد که شما به طور ناگهانی و بدون

waiting for a pause. In other words,

انتظار مکث به یک مکالمه می پیوندید. به عبارت دیگر،

you might be interrupting someone by doing so. For example,

ممکن است با این کار حرف شخصی را قطع کنید. به عنوان مثال، با وجود اینکه صحبتم تمام نشده بود،

he jumped into the conversation to share his opinion,

او وارد گفتگو شد تا نظرش را به اشتراک بگذارد

even though I wasn't finished speaking.

.

And now phrasal verb number five to jump in on a

و اکنون فعل عبارتی شماره پنج برای وارد شدن به

conversation.

مکالمه.

It sounds quite similar to the phrasal verb we just looked at to jump into,

به نظر کاملاً شبیه فعل عبارتی است که ما برای پریدن به آن نگاه کردیم،

and indeed it is, but it's slightly less impolite.

و در واقع هم همینطور است، اما کمی بی ادبانه تر است.

To jump in on a conversation indicates that you are joining a conversation

ورود به یک مکالمه نشان می‌دهد که شما

without hesitation and not really waiting for an invitation,

بدون تردید به یک مکالمه می‌پیوندید و واقعاً منتظر یک دعوت نیستید،

but it's not as abrupt.

اما به این صورت ناگهانی نیست.

You're not doing it in a moment where you may be interrupting someone else

شما این کار را در لحظه‌ای انجام نمی‌دهید که ممکن است به جای آن حرف شخص دیگری را قطع کنید

instead. For example,

. به عنوان مثال،

you could imagine a group of colleagues at a networking event.

می توانید گروهی از همکاران را در یک رویداد شبکه ای تصور کنید.

They're all standing together. You walk up,

همه با هم ایستاده اند بالا می روید،

you listen to the conversation happening,

به مکالمه در حال وقوع گوش می دهید،

and when there's a tiny moment of pause,

و هنگامی که یک لحظه مکث کوچک وجود دارد،

you join in on the conversation.

در گفتگو شرکت می کنید.

It's a bit more natural and polite in its process.

در روند خود کمی طبیعی تر و مودبانه تر است.

Not only is there this little distinction in meaning between to jump into and to

نه تنها این تفاوت اندک در معنی بین پریدن و

jump in,

پریدن وجود دارد،

there's also a difference in grammatical structure to jump into

همچنین در ساختار دستوری نیز تفاوتی وجود دارد که باید به آن پرش کرد

is transitive,

so we need to answer what to jump into a conversation.

،

بنابراین ما باید پاسخ دهیم که چه چیزی را وارد مکالمه کنیم.

However, to jump in is intransitive.

با این حال، پریدن به داخل غیرقابل انتقال است.

I don't need that extra information after the phrasal verb.

من به اطلاعات اضافی بعد از فعل عبارتی نیازی ندارم.

Next on our list is to chip in on a conversation. Now,

بعدی در لیست ما این است که در مکالمه وارد شویم. در حال حاضر،

this particular phrasal verb to chip in typically is used to indicate that

این فعل عبارتی خاص به چیپ کردن معمولاً برای نشان دادن این موضوع استفاده می‌شود که

someone is contributing to something quite often financially. For example,

اغلب از نظر مالی به چیزی کمک می‌کند. به عنوان مثال،

if a group of your friends are all chipping in on a gift for a

اگر گروهی از دوستان شما همگی در حال دریافت هدیه ای برای

friend's wedding,

عروسی یک دوست هستند،

and this context to chip in on a conversation means to contribute your ideas

و این زمینه برای مشارکت در یک مکالمه به معنای مشارکت دادن ایده ها

or your opinions to a conversation. For example,

یا نظرات شما در یک گفتگو است. به عنوان مثال،

everyone was discussing the project and I decided to chip in on the conversation

همه در مورد پروژه بحث می کردند و من تصمیم گرفتم

with my ideas.

با ایده های خود در گفتگو شرکت کنم.

Our last phrasal verb for this category is to butt into a conversation.

آخرین فعل عبارتی ما برای این دسته این است که وارد مکالمه شوید.

This is perhaps the most impolite phrasal verb on our list,

این شاید بی ادب ترین فعل عبارتی در لیست ما باشد

and it means to rudely begin participating in a conversation.

و به معنای شروع بی ادبانه در یک مکالمه است.

So it is an absolute interruption. For example,

پس یک وقفه مطلق است . مثلاً

I was talking to my colleague when someone butted in to our conversation without

داشتم با همکارم صحبت می‌کردم که شخصی بدون هیچ مقدمه‌ای وارد گفتگوی ما شد

any introduction. Okay,

. خوب،

now let's move on to the next stage of a conversation participating

حالا بیایید به مرحله بعدی گفتگوی شرکت کننده

in the conversation. I've got nine phrasal verbs for you here.

در گفتگو برویم. من در اینجا نه فعل عبارتی برای شما دارم.

The first is to dive into a conversation.

اولین مورد این است که وارد گفتگو شوید.

This means to become deeply involved or engrossed in a conversation.

این بدان معناست که عمیقاً درگیر یک مکالمه شوید یا غرق شوید.

For example, when we realized we were both from Latin America,

به عنوان مثال، وقتی متوجه شدیم که هر دو اهل آمریکای لاتین هستیم،

we immediately dove into a conversation about our favorite foods and the things

بلافاصله در مورد غذاهای مورد علاقه خود و چیزهایی که

we miss the most. Next is to engage in a conversation,

بیشتر از همه دلتنگمان هستیم، صحبت می کنیم. بعدی شرکت در یک مکالمه است،

and this simply means to participate in a conversation actively. For example,

و این به معنای شرکت فعال در یک مکالمه است. به عنوان مثال،

my boyfriend and my parents engaged in a lively conversation on politics.

دوست پسرم و پدر و مادرم در یک گفتگوی پر جنب و جوش در مورد سیاست شرکت کردند.

Number three is to weigh in on a conversation,

شماره سه این است که روی یک مکالمه بسنجید،

and this means to add in your opinions or your ideas.

و این به معنای اضافه کردن نظرات یا ایده های خود است.

We typically use this to suggest that someone has spent time listening to others

ما معمولاً از این استفاده می کنیم تا نشان دهیم که شخصی وقت خود را صرف گوش دادن به دیگران کرده است

and maybe there are two sides. Maybe you're trying to make a decision as a team,

و شاید دو طرف وجود داشته باشد . شاید شما در حال تلاش برای تصمیم گیری به عنوان یک تیم هستید

and there are two opinions. If you weigh in on the conversation,

و دو نظر وجود دارد. اگر به مکالمه توجه کنید،

you're adding your opinion in on one side or another.

نظر خود را از یک طرف اضافه می کنید.

For example, after listening for a while,

به عنوان مثال، پس از مدتی گوش دادن،

Rita weighed in on the conversation with her thoughts.

ریتا با افکار خود به مکالمه سنگینی کرد.

Number four is to add to a conversation.

شماره چهار برای افزودن به مکالمه است.

This means to contribute to a conversation typically with a helpful comment or

این بدان معنی است که معمولاً با یک نظر یا

helpful information. For example,

اطلاعات مفید در یک مکالمه مشارکت کنید. برای مثال،

she added to the conversation by recounting the funny details of an

او با بازگویی جزئیات خنده‌دار

experience she had the first time she traveled abroad.

تجربه‌ای که اولین بار به خارج از کشور سفر کرده بود، به گفتگو افزود.

In this particular sentence,

در این جمله خاص،

I'm suggesting that her anecdote or story brought some joy

من پیشنهاد می‌کنم که حکایت یا داستان او باعث شادی

or humor to the conversation in a way that was appreciated.

یا طنز گفتگو شده است، به نحوی که مورد استقبال قرار گرفت.

Number five for this category is to carry on a conversation.

شماره پنج برای این دسته برای ادامه مکالمه است.

This simply means to continue a conversation.

این به معنای ادامه گفتگو است.

I use this phrasal verb quite often when I'm talking about the importance of

من از این فعل عبارتی اغلب زمانی استفاده می کنم که درباره اهمیت

asking open questions to help keep a conversation going

پرسیدن سؤالات باز برای کمک به ادامه

successfully, and here's an example sentence.

موفقیت آمیز مکالمه صحبت می کنم، و در اینجا یک جمله مثال آمده است.

The two women carried on a conversation for hours without realizing it was

این دو زن ساعت ها بدون اینکه متوجه شوند

almost midnight. Next is to catch up on a conversation.

تقریباً نیمه شب بود به گفتگو پرداختند. بعدی این است که به یک مکالمه برسید.

This means to get up to date or get the details that you may have missed

این به این معنی است که به روز شوید یا جزئیاتی را که ممکن است

previously in a conversation. For example,

قبلاً در یک مکالمه از دست داده اید به دست آورید. برای مثال،

I had to catch up on the conversation with my friends after my unexpected

پس از

work call ended. As you might imagine,

پایان تماس کاری غیرمنتظره‌ام، مجبور شدم با دوستانم صحبت کنم. همانطور که ممکن است تصور کنید،

if you've been in a conversation with some friends and then your boss calls,

اگر با برخی از دوستانتان در حال گفتگو بوده اید و سپس رئیستان تماس گرفته است،

you may have to step away for a little bit,

ممکن است مجبور شوید برای مدتی کمی دور شوید،

so you might miss some of the important information that was shared or a funny

بنابراین ممکن است برخی از اطلاعات مهمی را که به اشتراک گذاشته شده است یا یک حکایت خنده دار را از دست بدهید.

anecdote that was shared. So once you return,

به اشتراک گذاشته شد. بنابراین پس از بازگشت،

you need to catch up on those details.

باید به آن جزئیات توجه کنید.

Our next one is to get across,

مورد بعدی ما این است که از آن عبور کنیم،

and we very often use this with the words a point or an opinion,

و ما اغلب این را با کلمات یک نکته یا نظر استفاده می کنیم

and it is separable.

و قابل تفکیک است.

So you'll often hear someone say to get a point across or to get

بنابراین اغلب می‌شنوید که کسی می‌گوید برای رساندن یک نکته یا برای رساندن

my opinion across.

نظر من.

What this means is to successfully communicate an idea or a

این به معنای انتقال موفقیت آمیز یک ایده یا

message in a conversation. Not only are you able to articulate it,

پیام در یک مکالمه است. نه تنها می توانید آن را بیان کنید،

but it's also understood by those who are listening. For example,

بلکه برای کسانی که گوش می دهند نیز قابل درک است. به عنوان مثال،

she struggled at first,

او ابتدا مشکل داشت،

but eventually she was able to get her point across in the conversation.

اما در نهایت توانست نظر خود را در مکالمه برساند.

Number eight for participating in a conversation is to keep up with a

شماره هشت برای شرکت در یک مکالمه، همگام شدن با یک

conversation.

مکالمه است.

This means to follow along and understand everything that's been said in

این بدان معنی است که همه چیزهایی که در یک مکالمه گفته شده است را دنبال کنید و درک کنید

a conversation. We could also use this if you were, for example,

. برای مثال اگر

listening to a presentation.

به ارائه‌ای گوش می‌دهید، می‌توانیم از آن استفاده کنیم.

If there are some complicated details or pieces of information that are shared,

اگر برخی جزئیات پیچیده یا اطلاعاتی وجود دارد که به اشتراک گذاشته می شود،

it may be challenging to keep up with the details or to

ممکن است همراهی با جزئیات یا

keep up with the presentation. And here's an example sentence.

همگام شدن با ارائه چالش برانگیز باشد. و در اینجا یک جمله مثال است.

The conversation was moving quickly, but I was able to keep up with it,

مکالمه به سرعت پیش می رفت، اما من توانستم با آن همراه باشم،

and our final phrasal verb for this category is to speak up in a

و آخرین فعل عبارتی ما برای این دسته صحبت کردن در یک

conversation.

مکالمه است.

This means to express your opinion or thoughts clearly and loudly

به این معنی که در یک مکالمه نظر یا افکار خود را به وضوح و با صدای بلند بیان کنید

in a conversation. Now, when I say loudly,

. حالا، وقتی با صدای بلند می گویم،

I don't mean that you're yelling it at everyone,

منظورم این نیست که شما آن را سر همه فریاد می زنید،

but it means that you ensure your volume is clear

بلکه به این معنی است که مطمئن شوید صدای شما واضح است

that everyone can hear you.

و همه می توانند صدای شما را بشنوند.

It comes across as important and confident. For example,

مهم و مطمئن به نظر می رسد . به عنوان مثال،

I was hesitant at first,

ابتدا مردد بودم،

but I decided to speak up in the conversation when I disagreed.

اما وقتی مخالفت کردم تصمیم گرفتم در گفتگو صحبت کنم .

And now let's transition to our final five phrasal verbs all focused

و حالا بیایید به پنج فعل عبارتی پایانی خود برویم که همگی

on the final stage of a conversation.

بر مرحله آخر مکالمه متمرکز شده اند.

Ending it first is to wrap up a conversation.

پایان دادن به آن ابتدا برای پایان دادن به یک مکالمه است.

This simply means to conclude a conversation in a tidy or efficient manner.

این به سادگی به این معنی است که یک مکالمه را به شیوه ای مرتب یا کارآمد به پایان برسانید.

For example, if you're in a business meeting with a set agenda,

به عنوان مثال، اگر در یک جلسه کاری با یک دستور کار مشخص هستید،

but the conversation goes off course,

اما مکالمه از مسیر خارج می شود،

you might allow that conversation to continue for a short period of time and

ممکن است اجازه دهید آن مکالمه برای مدت کوتاهی ادامه یابد و

then say, let's wrap up this conversation and get back to the work at hand,

سپس بگویید، بیایید این گفتگو را تمام کنیم و به موضوع بازگردیم. کار در دسترس است

and I want to draw your attention to the fact that this phrasal verb is

و من می خواهم توجه شما را به این واقعیت جلب کنم که این فعل عبارتی

separable. So we could say,

قابل تفکیک است. بنابراین می‌توانیم بگوییم،

let's wrap this conversation up and get back to the work at hand.

بیایید این گفتگو را به پایان برسانیم و به کار مورد نظر بازگردیم.

Next is to shut down a conversation.

بعدی این است که یک مکالمه را خاموش کنید.

This means to abruptly end a conversation often in a forceful way

این بدان معنی است که هر از گاهی به طور ناگهانی یک مکالمه را به روشی قوی پایان دهید

from time to time.

.

There are situations in which the topic of discussion is

مواقعی وجود دارد که موضوع بحث

inappropriate, rude, or making somebody uncomfortable,

نامناسب، گستاخانه یا باعث ناراحتی کسی می شود

and in those moments,

و در آن لحظات

it may be necessary to finish the conversation abruptly and

ممکن است لازم باشد که مکالمه را به طور ناگهانی و

with force. For example,

با زور تمام کنید. مثلاً

he shut down the conversation by changing the topic completely.

با تغییر کامل موضوع، گفتگو را خاموش کرد.

Our third phrasal verb for this category is to break off a conversation.

سومین فعل عبارتی ما برای این دسته، قطع مکالمه است.

This means to end a conversation abruptly,

این به معنای پایان ناگهانی مکالمه است،

typically due to an unexpected interruption or a disagreement.

معمولاً به دلیل یک وقفه غیرمنتظره یا اختلاف نظر.

For example, they were enjoying each other's opinions when the phone rang,

به عنوان مثال، آنها از نظرات یکدیگر لذت می بردند که تلفن زنگ زد و

forcing them to break off the conversation.

آنها را مجبور به قطع مکالمه کرد.

Next is to wind down, to wind down a conversation.

مرحله بعدی پایان دادن به گفتگو است.

This is similar to the first one in this category to wrap up,

این شبیه به اولین مورد در این دسته است که به پایان می رسد

and it means to bring a conversation to a gradual end

و به معنای پایان تدریجی مکالمه

in a tidy, inefficient way. For example, as the evening got late,

به شیوه ای مرتب و ناکارآمد است. به عنوان مثال، وقتی عصر دیر شد،

we began to wind down our conversation and say our goodbyes,

شروع کردیم به پایان دادن به مکالمه و خداحافظی خود

and finally to phase out a conversation.

و در نهایت به پایان دادن به مکالمه.

This means to gradually end a conversation,

این به این معنی است که به تدریج یک مکالمه را پایان دهید،

but a conversation that has been happening over time,

اما مکالمه ای که در طول زمان اتفاق افتاده است،

not just the conversation you're having right now at this moment,

نه فقط مکالمه ای که در حال حاضر در حال انجام آن هستید،

but perhaps for example,

بلکه شاید برای مثال،

your team has been dealing with a difficult issue at work.

تیم شما با یک موضوع دشوار در محل کار سروکار داشته باشد.

It's been an ongoing topic of conversation for weeks and it really

این موضوع برای هفته‌ها یک مکالمه مداوم بوده است و واقعاً

hasn't been productive,

سازنده نبوده است،

so perhaps your team leader is working to phase out of

بنابراین شاید رهبر تیم شما در تلاش است تا

that conversation.

آن مکالمه را حذف کند.

Now that you have these 21 phrasal verbs for daily English conversations,

اکنون که این ۲۱ فعل عبارتی را برای مکالمات روزانه انگلیسی دارید،

I want you to practice and I have three recommendations for how to do that.

می‌خواهم تمرین کنید و سه توصیه برای انجام این کار دارم.

Number one,

شماره یک،

take a few moments to write down your own example sentences,

چند لحظه وقت بگذارید و جملات مثالی خود را بنویسید،

particularly with the phrasal verbs that may be a bit challenging for you.

به خصوص در مورد افعال عبارتی که ممکن است برای شما کمی چالش برانگیز باشد.

Again,

I highly recommend that you watch my lesson titled How to

مجدداً،

من به شدت توصیه می کنم که درس من را با عنوان چگونه

Increase Your Active Speaking Vocabulary.

واژگان گفتاری فعال خود را افزایش دهیم، تماشا کنید.

I want to make sure that you don't just learn these phrasal verbs,

می‌خواهم مطمئن شوم که فقط این افعال عبارتی را یاد نمی‌گیرید،

but that you're able to use them in conversations.

بلکه می‌توانید از آنها در مکالمات استفاده کنید.

One way to do that is to write them down and include your own example

یکی از راه های انجام این کار این است که آنها را یادداشت کرده و جمله مثال خود را در آن قرار دهید

sentence. Now,

. اکنون،

you can also share them with me in the comments below so I can review them and

شما همچنین می توانید آنها را در نظرات زیر با من به اشتراک بگذارید تا من بتوانم آنها را بررسی کنم و

make sure you've got them right.

مطمئن شوم که آنها را به درستی دریافت کرده اید.

The second way you can practice is to listen for these phrasal verbs in

روش دومی که می توانید تمرین کنید گوش دادن به این افعال عبارتی در

conversations, whether you're listening to coworkers, family, friends,

مکالمات است، چه در حال گوش دادن به همکاران، خانواده، دوستان،

a TV show or a podcast,

یک برنامه تلویزیونی یا پادکست باشید،

see if you can hear these phrasal verbs used in conversations.

ببینید آیا می توانید این افعال عبارتی را که در مکالمات استفاده می شود بشنوید.

If you do take note of how they're used,

اگر نحوه استفاده از آنها را یادداشت کنید،

you could even include those example sentences in your vocabulary

حتی می توانید آن جملات مثال را در دفترچه واژگان خود قرار دهید

notebook. And finally, download your bonus worksheet.

. و در نهایت کاربرگ پاداش خود را دانلود کنید.

I created a bonus activity for you,

من یک فعالیت جایزه برای شما ایجاد کردم

which is free at my Speak Confident English website.

که در وب سایت Speak Confident English من رایگان است. برای دریافت رایگان آن،

Simply visit this [email protected] to get it for free.

به سادگی از این [email protected] دیدن کنید .

If you found this lesson helpful to you today, I would love to know,

اگر امروز این درس برای شما مفید بود، دوست دارم بدانم،

and you can tell me in two very simple ways. Number one,

و شما می توانید به دو روش بسیار ساده به من بگویید. شماره یک،

you can give this lesson a thumbs up here on YouTube, and while you're at it,

می‌توانید این درس را در اینجا در YouTube به اشتراک بگذارید، و تا زمانی که در آن هستید،

make sure you subscribe so you never miss one of my Confident English lessons.

حتما مشترک شوید تا هرگز یکی از درس‌های انگلیسی مطمئن من را از دست ندهید.

And number two,

و شماره دو،

you can share a comment or question with me down in the comments below or by

می‌توانید نظر یا سؤالی را در نظرات زیر یا با

visiting this lesson over at my Speak Confident English website.

بازدید از این درس در وب‌سایت Speak Confident English با من به اشتراک بگذارید.

Thank you so much for joining me, and I look forward to seeing you next time.

از اینکه به من ملحق شدید بسیار متشکرم و من مشتاقانه منتظر دیدار بعدی شما هستم.