7 super useful English adjectives

Ladies and gentlemen.

خانم ها و آقایان.

Today’s lesson is about.... useful adjectives!

درس امروز درباره .... صفت های مفید است!

So what are adjectives?

پس صفت ها چیست؟

They’re words that describe people or things and give us more information about them.

آنها کلماتی هستند که افراد یا چیزهایی را توصیف می کنند و اطلاعات بیشتری در مورد آنها به ما می دهند.

Words like beautiful, big, new, black, wooden.

کلماتی مانند زیبا، بزرگ، جدید، سیاه، چوبی.

And useful – useful is an adjective!

و مفید - مفید یک صفت است!

We’re looking at useful adjectives today.

امروز به دنبال صفت های مفید هستیم.

And a little bit of grammar.

و کمی دستور زبان. بیا بریم

Let’s get going.

Hi everyone.

سلام به همه.

We live in Philadelphia and we’re taking you out shopping with us today.

ما در فیلادلفیا زندگی می کنیم و امروز شما را با خود به خرید می بریم.

I’m going to lock the door.

من می روم در را قفل می کنم.

It’s a chilly day in Philadelphia.

یک روز سرد در فیلادلفیا است.

Yes, but it doesn’t matter because we’re going somewhere warm.

بله، اما مهم نیست زیرا ما به یک مکان گرم می رویم.

And we’ll show you some sights along the way.

و ما برخی از مناظر را در طول مسیر به شما نشان خواهیم داد .

This is John F. Kennedy Boulevard.

این بلوار جان اف کندی است.

It’s a major street in the financial district of Philadelphia.

این یک خیابان اصلی در منطقه مالی فیلادلفیا است.

And there are lots of luxury apartments here and beautiful tall glass skyscrapers.

و تعداد زیادی آپارتمان لوکس در اینجا و آسمان خراش های شیشه ای بلند زیبا وجود دارد.

There are shops too, but they aren’t the only place you can shop around here.

مغازه ها نیز وجود دارد، اما آنها تنها جایی نیستند که می توانید در اینجا خرید کنید.

There’s somewhere else that we’re going now.

جای دیگری هست که الان داریم می رویم.

It’s a definitely a lot warmer.

قطعا خیلی گرمتر است.

Yes.

آره.

The wind has stopped blowing.

وزش باد متوقف شده است.

This is the part of the underground shopping area connected to Suburban Station.

این بخشی از منطقه خرید زیرزمینی است که به ایستگاه حومه شهر متصل است.

We’re not exactly sure where the store we’re looking for is, but we’ll keep going.

ما دقیقاً مطمئن نیستیم که فروشگاهی که به دنبال آن هستیم کجاست، اما به کار خود ادامه خواهیم داد.

I need to get me one of those.

من باید یکی از آن ها را برایم بیاورم.

But Jay’s got a vague idea, yeah?

اما جی ایده مبهمی دارد، بله؟

Yeah, I think so.

آره، من اینطور فکر می کنم. به

I think we have to turn to the south.

نظر من باید به سمت جنوب برویم.

OK.

خوب.

Hey sir, you look good together.

سلام آقا، شما با هم خوب به نظر می رسید.

He said we look good together Jay.

او گفت ما با هم خوب به نظر می رسیم جی.

Well we are good together.

خوب ما با هم خوبیم

So this is where we’re going shopping today.

بنابراین اینجا جایی است که ما امروز به خرید می رویم.

This is the wig store.

این فروشگاه کلاه گیس است.

We’ve got a wig at home, but it’s the only one we’ve got and I’m getting a bit

ما یک کلاه گیس در خانه داریم، اما این تنها کلاه گیس است که داریم و من کمی

bored with it.

از آن حوصله دارم.

With all this choice, I’m never going to get fed up with wearing the same wig again.

با این همه انتخاب، دیگر هرگز از پوشیدن همان کلاه گیس سیر نمی شوم.

I’m amazed at the prices.

من از قیمت ها متعجبم

They’re very reasonable.

آنها بسیار منطقی هستند

There are lots of other beauty products here.

بسیاری از محصولات زیبایی دیگر در اینجا وجود دارد.

But I’m not very good at makeup.

اما من در آرایش زیاد خوب نیستم.

This one would be excellent for Halloween.

این یکی برای هالووین عالی خواهد بود.

So which one are you going to buy?

پس کدام یک را می خواهید بخرید؟

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

Thank you.

متشکرم.

That was fun!

جالب بود! کلاه

Shall we show them the wigs we bought?

گیس هایی که خریدیم را به آنها نشان دهیم؟

Later.

بعد.

First let’s look at some of the adjectives.

ابتدا به برخی از صفت ها نگاه می کنیم.

It’s a chilly day in Philadelphia.

یک روز سرد در فیلادلفیا است.

Yes, but it doesn’t matter because we’re going somewhere warm.

بله، اما مهم نیست زیرا ما به یک مکان گرم می رویم.

Chilly is a great word to know because we’re always talking about the weather.

چیلی واژه ای عالی برای دانستن است زیرا ما همیشه در مورد آب و هوا صحبت می کنیم.

Chilly means too cold to be comfortable.

چیلی به معنای سردی بیش از حد برای راحتی است.

Like most adjectives it can go in two positions.

مانند بسیاری از صفت ها می تواند در دو موقعیت قرار گیرد.

Before a noun – so a chilly day - or after a linking verb like be, feel, seem, look….

قبل از یک اسم - یک روز سرد - یا بعد از یک فعل پیوند دهنده مانند be, feel, seem, look….

The weather isn’t the only thing we can describe as chilly.

آب و هوا تنها چیزی نیست که بتوانیم آن را سرد توصیف کنیم.

It works for relationships too, and then it means not friendly.

این برای روابط نیز کار می کند، و سپس به معنای دوستانه نبودن است.

So we might talk about receiving a chilly welcome, a chilly reception, a chilly response.

بنابراین ممکن است در مورد دریافت یک استقبال سرد، یک استقبال سرد، یک پاسخ سرد صحبت کنیم.

It means it wasn’t warm and friendly.

یعنی گرم و صمیمی نبود.

This is John F. Kennedy Boulevard.

این بلوار جان اف کندی است.

It’s a major street in the financial district of Philadelphia.

این یک خیابان اصلی در منطقه مالی فیلادلفیا است.

We’ve got two adjectives here.

ما در اینجا دو صفت داریم.

Can you spot them?

آیا می توانید آنها را تشخیص دهید؟

There’s major – that means very large and important.

اصلی وجود دارد - این به معنای بسیار بزرگ و مهم است.

A major street, a major city, major heart surgery.

یک خیابان بزرگ، یک شهر بزرگ، یک جراحی بزرگ قلب .

And the second adjective is financial which means connected with money.

و صفت دوم مالی است که به معنای مرتبط با پول است.

Financial services, financial advice, financial difficulties

خدمات مالی، مشاوره مالی، مشکلات مالی

My students often mix up the adjectives financial and economic.

شاگردان من اغلب صفت های مالی و اقتصادی را با هم مخلوط می کنند.

They are very similar.

خیلی شبیه هم هستند.

They both mean ‘to do with money’ so what is the difference?

هر دوی آنها به معنای "کار کردن با پول" هستند، بنابراین تفاوت چیست؟

Normally it’s about scale.

معمولاً در مورد مقیاس است.

Individual people might have financial problems but countries might have economic problems.

افراد ممکن است مشکلات مالی داشته باشند اما کشورها ممکن است مشکلات اقتصادی داشته باشند.

And what about companies?

و شرکت ها چطور؟

They could have financial problems too.

ممکن است مشکلات مالی هم داشته باشند.

Yes, in the UK, the person in charge of money in a company is usually the Finance Director

بله، در انگلستان، مسئول پول در یک شرکت معمولاً مدیر مالی

or Financial Director.

یا مدیر مالی است.

And in the US, it’s the CFO – the Chief Financial Officer.

و در ایالات متحده، CFO - مدیر ارشد مالی است.

And they manage financial planning and reporting.

و برنامه ریزی و گزارش مالی را مدیریت می کنند .

Not the economic planning and economic reporting.

نه برنامه ریزی اقتصادی و گزارش اقتصادی.

We usually say economic when we’re talking about the money of countries and nations.

وقتی از پول کشورها و ملت ها صحبت می کنیم معمولاً می گوییم اقتصادی.

Exactly.

دقیقا.

OK, next one.

باشه، بعدی

And there are lots of luxury apartments here and beautiful tall glass skyscrapers.

و تعداد زیادی آپارتمان لوکس در اینجا و آسمان خراش های شیشه ای بلند زیبا وجود دارد.

Notice we said the skyscraper was tall there.

توجه کنید که گفتیم آسمان خراش آنجا بلند است.

Not high.

بالا نیست. به این

It’s because the skyscrapers are higher off the ground than they’re wide.

دلیل است که آسمان‌خراش‌ها از سطح زمین بالاتر هستند تا عریض.

Long thin things are usually tall, not high.

چیزهای لاغر بلند معمولا بلند هستند نه بلند.

Like people.

مثل مردم.

Yes.

آره.

We’ve made another video about that.

ما یک ویدیوی دیگر در مورد آن ساخته ایم.

I’ll put the link here.

لینکش رو اینجا میذارم

Let’s have another one.

یکی دیگه داشته باشیم

We’re not exactly sure where the store we’re looking for is, but we’ll keep going.

ما دقیقاً مطمئن نیستیم که فروشگاهی که به دنبال آن هستیم کجاست، اما به کار خود ادامه خواهیم داد.

I need to get me one of those.

من باید یکی از آن ها را برایم بیاورم.

But Jay’s got a vague idea, yeah?

اما جی ایده مبهمی دارد، بله؟

Yeah, I think so.

آره، من اینطور فکر می کنم. به

I think we have to turn to the south. OK.

نظر من باید به سمت جنوب برویم. خوب.

Vague is a useful word to know.

مبهم کلمه مفیدی برای دانستن است.

Something that’s vague, isn’t detailed or clear in our mind.

چیزی که مبهم است، در ذهن ما دقیق یا واضح نیست.

We might have a vague memory of something that happened in the past, when we can remember

ممکن است خاطره مبهمی از اتفاقی که در گذشته رخ داده است داشته باشیم، زمانی که بتوانیم آن را به خاطر بسپاریم

it but not clearly.

اما نه به وضوح.

Or we can have a vague feeling that something isn’t right.

یا ممکن است احساس مبهمی داشته باشیم که چیزی درست نیست.

And then we discover we’ve left our keys in the front door or something.

و بعد متوجه می‌شویم که کلیدهایمان را در جلوی در یا چیزی جا گذاشته‌ایم.

People can be vague too, when they don’t give clear information.

مردم نیز می توانند مبهم باشند، زمانی که اطلاعات واضحی ارائه نمی کنند.

If you’re giving instructions or directions, don’t be vague.

اگر دستورالعمل یا دستورالعمل می دهید، مبهم نباشید.

OK, another one.

باشه یکی دیگه

I’m amazed at the prices.

من از قیمت ها متعجبم

They’re very reasonable.

آنها بسیار منطقی هستند

Reasonable - reasonable prices are not too high – not too expensive.

معقول - قیمت های معقول نه خیلی بالا - نه خیلی گران.

We could also say cheap, but the problem with cheap is that it can have another meaning – poor

ما همچنین می توانیم بگوییم ارزان است، اما مشکل ارزان این است که می تواند معنای دیگری داشته باشد -

quality.

کیفیت پایین.

So sometimes cheap means not expensive and it’s a positive thing, but sometimes it

بنابراین گاهی اوقات ارزان به معنای گران نیست و یک چیز مثبت است، اما گاهی اوقات به

means poor quality, and then it has a negative meaning.

معنای بی کیفیت است و بعد معنای منفی دارد .

If you want to be positive, say reasonable.

اگر می خواهید مثبت باشید، منطقی بگویید.

You used another adjective there too.

اونجا هم از صفت دیگه ای استفاده کردی.

You said I’m amazed at the prices.

گفتی از قیمت ها متعجبم

Yes, I thought they were amazing.

بله، به نظر من آنها شگفت انگیز بودند.

Amazed, amazing.

شگفت زده، شگفت انگیز.

There are lots of pairs of adjectives like this in English – where they end in -ed

جفت‌های زیادی از این قبیل صفت‌ها در انگلیسی وجود دارد - جایی که آنها به -ed

or -ing.

یا -ing ختم می‌شوند.

Interested, interesting, Bored, boring, The -ed adjectives describe how we feel and

علاقه مند، جالب، بی حوصله، خسته کننده، صفت های -ed احساس ما را توصیف می کنند و

the -ing adjectives describe the person or thing that causes the feeling.

صفت های -ing شخص یا چیزی را که باعث ایجاد این احساس می شود توصیف می کنند.

We’ve made another video about that too.

ما یک ویدیوی دیگر نیز در مورد آن ساخته ایم.

I’ll put the link here.

لینکش رو اینجا میذارم

We heard an example of bored.

مثالی از بی حوصلگی شنیدیم.

This is the wig store. We’ve got a wig at home, but it’s the only one we’ve got and I’m getting a bit

این فروشگاه کلاه گیس است. ما یک کلاه گیس در خانه داریم، اما این تنها کلاه گیس است که داریم و من کمی

bored with it.

از آن حوصله دارم.

Notice I said ‘with’.

توجه کنید که گفتم «با».

I’m bored with it.

حوصله اش سر رفته

Some English adjectives are followed by prepositions, like with, for, at…

برخی از صفت‌های انگلیسی با حروف اضافه دنبال می‌شوند، مانند with, for, at…

So you have to learn which prepositions go with which adjectives.

بنابراین باید یاد بگیرید که کدام حروف اضافه با کدام صفت می‌آیند.

I said I was amazed AT the prices, but I could also say I was amazed BY the prices.

گفتم از قیمت ها شگفت زده شدم، اما می توانم بگویم از قیمت ها نیز شگفت زده شدم.

And it means much the same thing there.

و در آنجا تقریباً به همان معنی است.

But often only one preposition is possible.

اما اغلب فقط یک حرف اضافه ممکن است.

See if you can spot some more adjectives and prepositions.

ببینید آیا می توانید صفت ها و حروف اضافه بیشتری پیدا کنید .

There are lots of other beauty products here.

بسیاری از محصولات زیبایی دیگر در اینجا وجود دارد.

But I’m not very good at makeup.

اما من در آرایش زیاد خوب نیستم.

This one would be excellent for Halloween.

این یکی برای هالووین عالی خواهد بود.

With all this choice, I’m never going to get fed up with wearing the same wig again.

با این همه انتخاب، دیگر هرگز از پوشیدن همان کلاه گیس سیر نمی شوم.

Did you spot them?

آیا آنها را تشخیص دادید؟

The first one was good at.

اولی خوب بود

We often use ‘at’ to talk about ability so we can be good at things or bad at things

ما اغلب از «at» برای صحبت در مورد توانایی استفاده می کنیم تا بتوانیم در کارها خوب باشیم یا در کارها بد

or slow or fast at things.

یا در کارها کند یا سریع باشیم.

The next one was excellent for.

بعدی عالی بود برای

We often use ‘for’ to talk about purpose.

ما اغلب از "برای" برای صحبت در مورد هدف استفاده می کنیم.

So this wig would be excellent for Halloween and this one would be good for our Christmas

بنابراین این کلاه گیس برای هالووین عالی خواهد بود و این یکی برای نمایش کریسمس ما خوب است

show.

.

And the last one was fed up with.

و آخریش خسته شد

The adjective fed up means bored or unhappy so we could get fed up with doing the same

صفت fed up به معنای بی حوصله یا ناراضی است، بنابراین می توانیم از انجام

thing again and again, or fed up with constant rain.

دوباره و دوباره همان کار خسته شویم یا از باران دائمی سیر شویم .

I’m fed up with Jay not emptying the dishwasher.

من از اینکه جی ماشین ظرفشویی را خالی نمی کند خسته شده ام. من

What me?

چی؟

Yes you!

بله تو!

OK.

خوب.

Let’s show everyone the wigs we bought.

بیایید کلاه گیس هایی را که خریدیم به همه نشان دهیم.

All right.

خیلی خوب.

This one is the wig I chose.

این یکی کلاه گیس انتخابی من است.

I think it’s going to be excellent for a spy story in one of our videos.

من فکر می کنم برای یک داستان جاسوسی در یکی از ویدیوهای ما عالی خواهد بود.

And here’s another one that I chose for Vicki.

و این یکی دیگر است که من برای ویکی انتخاب کردم .

I’m amazed at how good this looks.

من از این که چقدر خوب به نظر می رسد شگفت زده هستم.

You can expect to see this again.

می توانید انتظار داشته باشید که دوباره این را ببینید.

And then there was one more.

و سپس یکی دیگر وجود داشت.

What do you think?

شما چی فکر میکنید؟

I think this one was probably a mistake.

من فکر می کنم این یکی احتمالا یک اشتباه بوده است.

I thought it looked really good on me.

فکر می‌کردم واقعاً برایم خوب بود.

What do you think?

شما چی فکر میکنید؟

If you have any ideas for how we can use it in a video, please tell us.

اگر ایده ای در مورد نحوه استفاده از آن در یک ویدیو دارید، لطفاً به ما بگویید.

And don’t forget to subscribe to our channel.

و فراموش نکنید که در کانال ما عضو شوید.

Yes, if you’ve enjoyed this video, please share it with a friend.

بله، اگر از این ویدیو لذت بردید، لطفاً آن را با یک دوست به اشتراک بگذارید.

See you next week everyone.

هفته آینده همگی میبینمتون

Bye-bye.

خداحافظ.

Bye.

خدا حافظ.