Vocabulary Power Pack: You NEED This Vocab | How to Learn English Vocabulary

Today we’re going to continue to teach you the best English vocabulary words to know, the most useful.

امروز ما به آموزش بهترین لغات انگلیسی برای دانستن و مفیدترین آنها ادامه خواهیم داد.

We’re using the Academic Word List.

ما از فهرست کلمات آکادمیک استفاده می کنیم.

You need to know these words if you’re preparing for the IELTS or the TOEFL exam,

اگر برای آزمون آیلتس یا تافل آماده می‌شوید،

or just even for more sophisticated conversation,

یا حتی برای مکالمه پیچیده‌تر،

even if you’re not preparing for an exam.

حتی اگر برای امتحان آماده نمی‌شوید، باید این کلمات را بدانید.

These words are for intermediate students.

این کلمات برای دانش آموزان متوسطه است.

As we study the words and definitions, we’re going to go to Youglish

همانطور که ما کلمات و تعاریف را مطالعه می کنیم، به Youglish می رویم

so we can see lots of examples of these words being used in real life

تا بتوانیم نمونه های زیادی از این کلمات را در زندگی واقعی مشاهده کنیم

so you can better understand the meaning.

تا بتوانید معنی را بهتر درک کنید.

And don’t forget, if you enjoy this video, or learn something new,

و فراموش نکنید، اگر از این ویدیو لذت می‌برید یا چیز جدیدی یاد می‌گیرید،

please like it and subscribe with notifications. It means a lot to me.

لطفاً آن را لایک کنید و با اعلان‌ها مشترک شوید. این برای من معنای زیادی دارد.

These are words you can expect to encounter on a daily basis in everyday life,

اینها کلماتی هستند که می توانید انتظار داشته باشید که به طور روزانه در زندگی روزمره،

newspapers, on TV, and so on.

روزنامه ها، تلویزیون و غیره با آنها روبرو شوید.

You’re going to learn, REALLY LEARN, 5 words today.

امروز 5 کلمه یاد خواهید گرفت، واقعاً یاد بگیرید.

We’re pulling words from Band 1 of the Academic Word list, in alphabetical order, this is the second five.

ما کلمات را از باند 1 از لیست Academic Word به ترتیب حروف الفبا بیرون می آوریم، این پنج مورد دوم است.

And we’re going to do something important here,

و ما در اینجا کار مهمی را انجام می دهیم،

we’re going to give you the definition in English.

تعریف را به زبان انگلیسی به شما ارائه می دهیم.

And then you’ll hear examples in English.

و سپس نمونه هایی را به زبان انگلیسی خواهید شنید.

So you’ll learn this as an English word, not just as a translation of a word in your own language,

بنابراین شما این را به عنوان یک کلمه انگلیسی یاد خواهید گرفت، نه فقط به عنوان ترجمه یک کلمه به زبان خود،

and that will help you to think in English and integrate this word into your use of English.

و این به شما کمک می کند به انگلیسی فکر کنید و این کلمه را در استفاده خود از انگلیسی ادغام کنید.

Our first word is authority.

حرف اول ما اقتدار است.

Four syllables, second syllable stress, and we have a Flap T in there.

چهار هجا، تاکید هجای دوم، و ما یک Flap T در آنجا داریم.

Au-thor-ity.

قدرت.

Let's watch it up-close and in slow motion so we can really study the mouth movement.

بیایید آن را از نزدیک و در حرکت آهسته تماشا کنیم تا بتوانیم واقعاً حرکت دهان را مطالعه کنیم.

Authority. It’s a noun, and it means power.

قدرت. این یک اسم است و به معنای قدرت است.

The power to give orders, make decisions.

قدرت دستور دادن، تصمیم گیری.

For example, the owner of company has the authority to hire and fire people.

مثلاً صاحب شرکت اختیار استخدام و اخراج افراد را دارد.

The parents have the authority in the family.

والدین در خانواده اختیار دارند.

They get to make the decisions.

آنها می توانند تصمیم بگیرند.

We decide when kids go to bed.

ما تصمیم می گیریم که بچه ها کی بخوابند.

Power. It’s also confidence.

قدرت. اعتماد به نفس هم هست

When you know a lot about something, when you’re respected in that field, you have authority.

وقتی در مورد چیزی چیزهای زیادی می دانید، وقتی در آن زمینه به شما احترام می گذارند، اقتدار دارید.

He’s the leading authority on penguins.

او مرجع اصلی پنگوئن ها است.

He knows so much about them, we trust what he says about them. He’s the leading authority.

او چیزهای زیادی در مورد آنها می داند، ما به آنچه در مورد آنها می گوید اعتماد داریم. او مرجع پیشرو است.

Or you could say, he’s an authority on, with the preposition 'on'.

یا می‌توانید بگویید، او با حرف اضافه «رو» یک مرجع است.

He's an authority on penguins.

او در مورد پنگوئن ها صاحب اختیار است.

An authority on penguins.

اقتدار در مورد پنگوئن ها

He spoke with authority.

با اقتدار صحبت کرد.

That means, he had confidence that what he was saying

یعنی اطمینان داشت به حرف

would be trusted and that everyone would believe and respect these words.

هایش اعتماد می شود و همه این حرف ها را باور می کنند و احترام می گذارند.

He said it with authority.

با اقتدار گفت.

It’s power, it’s confidence, but we also use it to refer to people who have authority.

این قدرت است، اعتماد به نفس است، اما ما همچنین از آن برای اشاره به افرادی که دارای اختیار هستند استفاده می کنیم.

Have you ever noticed the word ‘authority’ used in the news?

آیا تا به حال به کلمه «مرجع» در اخبار توجه کرده اید؟

Local authorities are investigating the issue.

مقامات محلی در حال بررسی این موضوع هستند.

This would probably mean police.

این احتمالاً به معنای پلیس است.

He complained to the authorities about his neighbor’s dog.

او از سگ همسایه خود به مقامات شکایت کرد.

Now, let’s go to Youglish to look at some more sample sentences.

اکنون، بیایید به Youglish برویم تا به چند جمله نمونه دیگر نگاه کنیم.

He said he has the authority, that is, he has the power to do something.

گفت اختیار دارد، یعنی قدرت کاری دارد.

The next sentence:

جمله بعدی

Is a real authority.

: یک مرجع واقعی است.

So, referring to the person.

بنابراین، اشاره به شخص.

He IS an authority in a particular field.

او در یک زمینه خاص یک مرجع است.

He is seen as one of the most knowledgeable people in the modern art scene.

او به عنوان یکی از آگاه ترین افراد در صحنه هنر مدرن شناخته می شود.

Our next sentence:

جمله بعدی ما:

May lack the authority.

ممکن است فاقد اقتدار باشد.

That is, they may lack the power to do something.

یعنی ممکن است قدرت انجام کاری را نداشته باشند.

Might want to do something but not be able to do it because of the laws.

ممکن است بخواهد کاری انجام دهد اما به دلیل قوانین قادر به انجام آن نباشد.

The laws have not given that person or group the power to make that decision, the power to act.

قوانین به آن شخص یا گروه قدرتی برای تصمیم گیری، قدرت عمل نداده است.

They may lack authority.

ممکن است فاقد اقتدار باشند.

The next sentence:

جمله بعدی:

Question authority. Have you heard this before?

مرجع سؤال. آیا قبلاً این را شنیده اید؟

It means to challenge the power of somebody.

به معنای به چالش کشیدن قدرت کسی است.

Maybe to break the rules: challenge authority.

شاید برای شکستن قوانین: قدرت را به چالش بکشید.

For example, a college professor is giving a lecture.

مثلاً یک استاد دانشگاه در حال سخنرانی است.

She’s an authority on the subject.

او یک مرجع در این موضوع است.

A student might say, excuse me, I’m not sure that’s right, have you thought about this?

شاگردی ممکن است بگوید، ببخشید، مطمئن نیستم که درست است، آیا به این موضوع فکر کرده‌اید؟

Questioning authority.

مرجع سوال کننده

Some people would never do that, and some people think it’s very important to do that.

برخی از مردم هرگز این کار را انجام نمی دهند و برخی فکر می کنند انجام آن بسیار مهم است.

Question authority.

مرجع سوال.

Our next sentence:

جمله بعدی ما:

An authority on.

یک مرجع در.

Confidence, knowledge, believed to know a lot about something, respected in that way.

اعتماد به نفس، دانش، اعتقاد به دانستن چیزهای زیادی در مورد چیزی، در این راه مورد احترام است.

An authority on youth culture.

مرجعی در فرهنگ جوانان.

Knows a lot about that, her opinions and what she says about it is respected.

چیزهای زیادی در مورد آن می داند، نظرات او و آنچه در مورد آن می گوید محترم است.

Authority.

قدرت.

I want to take a second to shout-out Cambly who is sponsoring this video.

من می خواهم یک ثانیه وقت بگذارم تا کمبلی را که حامی مالی این ویدیو است، فریاد بزنم.

Cambly is a platform, it’s an app, that you can use to connect directly with teachers

Cambly یک پلتفرم است، یک برنامه است که می توانید از آن برای ارتباط مستقیم با معلمان استفاده کنید

and they’re offering you a free 15-minute, one-on-one lesson, Just use the code rachel-english.

و آنها یک درس 15 دقیقه ای رایگان به شما ارائه می دهند، فقط از کد rachel-english استفاده کنید.

I know some of you are here for test prep vocabulary learning.

می دانم که برخی از شما برای یادگیری لغات آمادگی آزمون اینجا هستید.

You can actually go to Cambly and search for a teacher who specializes in test prep.

در واقع می توانید به کمبلی بروید و معلمی را جستجو کنید که در آمادگی آزمون تخصص دارد.

Type in the test that you’re preparing for and you’ll find teachers.

آزمونی را که در حال آماده شدن برای آن هستید تایپ کنید و معلمانی را پیدا خواهید کرد.

You can find teachers who are available right now.

شما می توانید معلمانی را بیابید که در حال حاضر در دسترس هستند.

You can read about them, see their rating, and take a lesson.

می توانید در مورد آنها بخوانید، امتیاز آنها را ببینید و درس بگیرید.

If you find a teacher you love, they have deal for 43% off an annual lesson package,

اگر معلمی را پیدا کردید که دوستش دارید، آنها با 43 درصد تخفیف برای بسته درس سالانه،

just use the code rachel-english10.

فقط از کد rachel-english10 استفاده کنید.

Check them out, find a teacher to connect with,

آنها را بررسی کنید، معلمی را برای ارتباط پیدا کنید،

and thank you to Cambly for sponsoring this video.

و از کمبلی برای حمایت مالی از این ویدیو تشکر می کنیم.

Ok, we're going to move on to the next word, that is ‘available’.

خوب، ما به کلمه بعدی می رویم، که "در دسترس" است.

And to give you guys a heads up, we’re looking at benefit, concept, and consistent next.

و برای اینکه به شما بچه ها توجه داشته باشید، در مرحله بعد به دنبال مزیت، مفهوم و سازگاری هستیم.

Available. Just like ‘authority’ it’s a four-syllable word, with second syllable stress,

در دسترس. درست مانند «اقتدار» یک کلمه چهار هجایی است که تاکید هجای دوم دارد

and we have a schwa in the first syllable. Uh, uh, uh, authority.

و در هجای اول یک schwa داریم. اوه، اوه، اوه، اقتدار

Uh, uh, uh, available.

اوه، اوه، اوه، موجود است.

Do you hear how the rhythm is the same? Da-da-da-da.

آیا می شنوید که چگونه ریتم یکسان است؟ دا-دا-دا-دا.

Authority. Available.

قدرت. در دسترس.

Let's watch this up-close.

بیایید این را از نزدیک تماشا کنیم.

It’s an adjective. It means easy or possible to get, to find.

این یک صفت است. یعنی بدست آوردن، یافتن آسان یا ممکن.

Just before the big storm, emergency supplies were not available anywhere.

درست قبل از طوفان بزرگ، تجهیزات اضطراری در هیچ کجا در دسترس نبود.

It was not possible to find emergency supplies, they were all sold out.

امکان یافتن وسایل اضطراری وجود نداشت، همه آنها فروخته شده بودند.

The opposite of available is ‘unavailable’.

متضاد موجود «غیرقابل دسترس» است.

We also use it with people.

با مردم هم استفاده می کنیم.

Someone is able to talk with someone, or meet with someone, or not.

کسی می تواند با کسی صحبت کند یا با کسی ملاقات کند یا نه.

I need to call my boss, but she’s not available until after 2pm.

باید با رئیسم تماس بگیرم، اما او تا ساعت 2 بعد از ظهر در دسترس نیست.

It’s not possible to get her on the phone before that.

قبل از آن نمی توان با او تماس تلفنی گرفت.

Hi, is Rachel there? Sorry, she’s not available right now.

سلام، راشل اونجا هست؟ متاسفم، او در حال حاضر در دسترس نیست.

It can also mean not being used, not occupied.

همچنین می تواند به معنای عدم استفاده، اشغال نشدن باشد.

If you’re sitting at a conference and someone says, is that seat available?

اگر در یک کنفرانس نشسته اید و کسی می گوید، آیا آن صندلی موجود است؟

You can say, yes, it’s available, you can sit here.

می توانید بگویید، بله، در دسترس است، می توانید اینجا بنشینید.

Or, no, it’s not available. My friend is sitting here. She’s in the bathroom. Sorry.

یا، نه، در دسترس نیست. دوست من اینجا نشسته است. او در حمام است متاسف.

It also means free or ready to do something: I’m available to babysit most weekends.

این همچنین به معنای رایگان یا آماده برای انجام کاری است: من در بیشتر تعطیلات آخر هفته برای نگهداری از کودک در دسترس هستم.

That means I’m free. I would like to do that. I’m available.

یعنی من آزادم من دوست دارم این کار را انجام دهم. من در دسترس هستم.

And finally, we also use it to mean not involved in a romantic relationship.

و در نهایت، ما آن را به معنای درگیر نشدن در یک رابطه عاشقانه نیز به کار می بریم.

Your friend Jack is so cute. Is he available?

دوستت جک خیلی بامزه است آیا او در دسترس است؟

No, he’s been dating someone for a long time.

نه، او مدت زیادی است که با کسی قرار می گیرد.

Possible. Free or easy to get.

ممکن است. رایگان یا آسان برای دریافت.

For a person: able to speak with someone or do something with or for someone.

برای شخص: قادر به صحبت با کسی یا انجام کاری با یا برای کسی.

Not occupied, like the chair, and not dating someone.

مثل صندلی اشغال نیست و با کسی قرار نیست.

Let’s go to Youglish and check out some more sentences.

بیایید به Youglish برویم و چند جمله دیگر را بررسی کنیم.

Made benefits available.

مزایای در دسترس قرار داده است.

Made them easy or possible to get.

به دست آوردن آنها را آسان یا ممکن کرد.

Our next sentence:

جمله بعدی ما:

And it is also available in 17 different languages.

و همچنین به 17 زبان مختلف موجود است.

Available in 17 different languages – possible to get in 17 different languages.

موجود در 17 زبان مختلف - امکان دریافت به 17 زبان مختلف.

Our next clip:

کلیپ بعدی ما

The teachers who are available.

: معلمانی که در دسترس هستند.

That is, the teachers who are able to take on new students.

یعنی معلمانی که قادر به پذیرش دانش آموزان جدید هستند.

Our next clip:

کلیپ بعدی ما:

When he's available, when the doctor is free to see patients, for what time can she make an appointment.

وقتی او در دسترس است، وقتی دکتر آزاد است بیماران را ببیند، برای چه زمانی می تواند وقت بگذارد.

Oh, when is he available? Thursday next week?

اوه، او کی در دسترس است؟ پنجشنبه هفته آینده؟

Available. Easy to get, free, not busy, not occupied.

در دسترس. دریافت آسان، رایگان، نه مشغول، نه اشغال.

Next is ‘benefit’. Three syllables, first-syllable stress, be-ne-fit.

بعدی «منافع» است. سه هجا، تاکید هجای اول، بی تناسب.

Let's look up-close.

بیایید از نزدیک نگاه کنیم.

Benefit. A noun: it’s a good or helpful effect or result.

سود. اسم: یک اثر یا نتیجه خوب یا مفید است.

One of the benefits of solar is lowering your energy bill.

یکی از مزایای خورشیدی کاهش قبض انرژی است.

It’s also something extra that an employer can offer in addition to salary.

این نیز چیزی اضافی است که یک کارفرما می تواند علاوه بر حقوق ارائه دهد.

For example, the benefits at my new job are great: full health coverage, 401k, 6 weeks paid vacation.

برای مثال، مزایای شغل جدید من عالی است: پوشش کامل سلامت، 401 هزار تومان، 6 هفته مرخصی با حقوق.

It can also be a social event to raise money:

همچنین می‌تواند یک رویداد اجتماعی برای جمع‌آوری پول باشد:

We’re having a benefit to raise money for the local homeless shelter.

ما از جمع‌آوری پول برای سرپناه محلی بی‌خانمان‌ها سود داریم.

There’s going to be dinner and dancing.

قرار است شام و رقص باشد.

Have you ever heard the phrase ‘the benefit of the doubt?’

آیا تا به حال عبارت "فایده شک" را شنیده اید؟

If someone gives you the benefit of the doubt, then they believe you in a given situation.

اگر کسی به شما منفعت شک را بدهد، در یک موقعیت معین شما را باور می کند.

For example, some people think he’s lying, but I’m giving him the benefit of the doubt.

به عنوان مثال، برخی از مردم فکر می کنند که او دروغ می گوید، اما من به او شک دارم.

‘Benefit’ is also a verb, and it means to be helpful or useful.

«منافع» نیز یک فعل است و به معنای مفید یا مفید بودن است.

The new park really benefits the families in the neighborhood.

پارک جدید واقعاً به نفع خانواده های همسایه است.

How did you benefit from your experience at your last job?

از تجربیات خود در آخرین کار خود چه بهره ای بردید؟

That means, what did your last job help you learn?

یعنی آخرین شغل شما چه کمکی به یادگیری کرد؟

Benefit: a helpful result; something in addition to a salary in a job.

فایده: یک نتیجه مفید. چیزی علاوه بر حقوق در یک شغل.

Now, let’s go to Youglish for some more phrases.

حالا بیایید برای چند عبارت دیگر به Youglish برویم.

For the benefit of our viewers.

به نفع بینندگان ما.

A helpful result. The interviewer believes this man has experiences, ideas, opinions to share

یک نتیجه مفید مصاحبه کننده معتقد است که این مرد تجربیات، ایده ها، نظراتی برای به اشتراک گذاشتن دارد

that would benefit people watching. That would be helpful to them.

که برای تماشاگران مفید است. این برای آنها مفید خواهد بود.

Our next sentence:

جمله بعدی ما

The enormous benefit. This partnership has been extremely helpful to them.

: فایده عظیم. این مشارکت برای آنها بسیار مفید بوده است.

And our next sentence:

و جمله بعدی ما:

He’s going to benefit from those decisions.

او از این تصمیمات سود خواهد برد.

He will have a positive impact from these decisions.

او از این تصمیمات تاثیر مثبتی خواهد داشت.

Helpful, positive.

مفید، مثبت.

And now, our next clip:

و اکنون، کلیپ بعدی ما:

The retirement plan.

طرح بازنشستگی.

That is a benefit of some jobs. In addition to your wages, you might get a retirement plan.

این از مزایای برخی مشاغل است. علاوه بر دستمزد خود، ممکن است یک برنامه بازنشستگی نیز دریافت کنید.

I hope this video benefits you in some way.

امیدوارم این ویدیو به نحوی برای شما مفید باشد.

Has a positive impact.

تاثیر مثبت دارد.

Concept. A noun. Two syllables. Can you tell which syllable is stressed?

مفهوم. اسم. دو هجا. آیا می توانید بگویید کدام هجا تاکید دارد؟

Concept. It’s the first syllable.

مفهوم. این هجای اول است.

Let's look up-close.

بیایید از نزدیک نگاه کنیم.

An idea of what something is or how it works.

ایده ای از چیستی یا نحوه عملکرد آن.

Maybe someone is explaining a new invention to you and you say,

شاید کسی دارد اختراع جدیدی را برای شما توضیح می دهد و شما می گویید

I get the concept.

من مفهوم را فهمیدم.

I have an idea of how it works. Or, she doesn’t get the concept of how to write an essay.

من یک ایده از نحوه کار آن دارم. یا، او مفهوم چگونگی نوشتن یک مقاله را درک نمی کند.

She doesn’t understand that you need an introduction, then a body, and a conclusion.

او نمی‌داند که شما به یک مقدمه، سپس بدن و نتیجه‌گیری نیاز دارید.

She doesn’t get the concept of how writing an essay works.

او مفهوم نحوه کار نوشتن یک مقاله را نمی داند.

Or maybe someone thinks they have a really great idea of a new way to approach nutrition in school cafeterias.

یا شاید کسی فکر می کند که ایده بسیار خوبی از روش جدیدی برای رویکرد تغذیه در کافه تریاهای مدرسه دارد.

Someone could say, that’s not a new concept.

کسی می تواند بگوید، این یک مفهوم جدید نیست.

They’ve been doing that in Europe for years.

آنها سالها در اروپا این کار را انجام می دهند.

That means it's not a new idea.

یعنی ایده جدیدی نیست.

Or maybe, if I like the way a history teacher explains something in a video, I might think,

یا شاید، اگر از نحوه توضیح یک معلم تاریخ در یک ویدیو خوشم بیاید، ممکن است فکر کنم،

I’m going to borrow that concept in my next video.

می‌خواهم آن مفهوم را در ویدیوی بعدی ام قرض بگیرم.

Concept. An idea – what something is or how it works.

مفهوم. یک ایده - چیزی چیست یا چگونه کار می کند.

Let’s go to Youglish.

بریم سراغ یوگلیش

That idea was coupled with the concept.

این ایده با مفهوم همراه شد.

That means paired together, with the idea of the free market.

این به این معنی است که با هم، با ایده بازار آزاد.

With an understanding of the free market and how it works. That concept.

با درک بازار آزاد و نحوه عملکرد آن. آن مفهوم

Our next sentence:

جمله بعدی ما:

Consider a concept more broadly.

یک مفهوم را گسترده تر در نظر بگیرید.

That means take this idea, and how we think it works,

این بدان معناست که این ایده و اینکه چگونه فکر می‌کنیم کار می‌کند را در نظر بگیریم،

and ask ourselves to expand that, to look beyond how we think it works and ask ourselves:

و از خود بخواهیم آن را گسترش دهیم، به فراتر از اینکه چگونه فکر می‌کنیم کار می‌کند نگاه کنیم و از خود بپرسیم:

Could it work like this? Could it work like that?

آیا می‌تواند این‌طور کار کند؟ آیا می تواند اینطور کار کند؟

Expand our concept of it.

مفهوم خود را از آن گسترش دهیم.

The next sentence.

جمله بعدی.

It’s the same concept, but with lots of bells and whistles.

این همان مفهوم است، اما با تعداد زیادی زنگ و سوت.

It’s the same idea, it works the same way, but with extra things.

این همان ایده است، به همان روش کار می کند، اما با چیزهای اضافی.

'Bells and whistles' is an idiom, this means extra things, things you don’t necessarily need,

«زنگ‌ها و سوت‌ها» یک اصطلاح است، این به معنای چیزهای اضافی است، چیزهایی که لزوماً به آنها نیاز ندارید،

but some people might want.

اما ممکن است برخی افراد بخواهند.

For example, a toaster.

مثلا توستر.

I bought a toaster recently for my family, we hadn't had one before,

من اخیراً برای خانواده‌ام یک توستر خریدم، قبلاً نداشتیم،

and I couldn't decide, did I just want something basic and simple

و نمی‌توانستم تصمیم بگیرم، آیا فقط چیزی ساده و ساده

or did I want one with more bells and whistles like a digital clock?

می‌خواستم یا می‌خواستم یک توستر با زنگ‌ها و سوت‌های بیشتر مانند ساعت دیجیتال داشته باشم؟

I went with the simple one.

من با ساده رفتم.

Our next clip:

کلیپ بعدی ما:

There was no concept of stopping bullying.

هیچ مفهومی برای توقف قلدری وجود نداشت.

No idea about it – no one was considering it, or thinking about how that might work,

هیچ نظری در مورد آن نداشت - هیچ کس به آن فکر نمی کرد، یا به این فکر نمی کرد که چگونه ممکن است کار کند،

everyone was just accepting that it was okay, and that they didn’t need to do anything about it.

همه فقط می پذیرفتند که مشکلی نیست، و نیازی به انجام کاری در مورد آن ندارند.

There was no concept of stopping it.

هیچ مفهومی برای توقف آن وجود نداشت.

And our last word, consistent. An adjective, three syllables with middle syllable stress.

و آخرین حرف ما، سازگار است. یک صفت، سه هجا با تاکید هجای میانی.

Make sure that first syllable doesn’t even have a vowel in it. Kn. The N absorbs the schwa. Kn.

مطمئن شوید که هجای اول حتی یک مصوت در آن وجود ندارد. Kn. N schwa را جذب می کند. Kn.

Consistent. Also notice I’m not releasing the T at the end. I’m not saying ‘consistent’.

استوار. همچنین توجه داشته باشید که T را در پایان منتشر نمی کنم. من نمی گویم "سازگار".

I’m saying ‘consistent’ and making that a stop. That’s the most common pronunciation you’ll hear.

من می گویم "سازگار" و آن را متوقف می کنم. این رایج ترین تلفظی است که می شنوید.

Let's watch this up-close.

بیایید این را از نزدیک تماشا کنیم.

If I wanted to give you a definition of just one word, it would be 'same'.

اگر بخواهم فقط یک کلمه را برای شما تعریف کنم، آن کلمه "همان" خواهد بود.

Acting the same way. We need to be more consistent in how we discipline the kids.

همینطور عمل کردن ما باید در نحوه نظم دادن به بچه ها ثابت قدم باشیم.

Sometimes we ignore them, sometimes we yell at them, sometimes we try to reason with them.

گاهی اوقات آنها را نادیده می گیریم، گاهی اوقات سر آنها فریاد می زنیم، گاهی اوقات سعی می کنیم با آنها استدلال کنیم.

I think we need to come up with our concept of parenting.

من فکر می کنم ما باید به مفهوم فرزندپروری خود بپردازیم.

And be more consistent with it.

و با آن سازگارتر باشید.

We need to be consistent in our approach to parenting.

ما باید در رویکرد خود نسبت به فرزندپروری ثابت قدم باشیم.

I threw in the word ‘approach’ there which is a word we learned in our last Band 1 vocabulary video.

من کلمه «رویکرد» را در آنجا قرار دادم که کلمه ای است که در آخرین ویدیوی واژگان گروه 1 خود یاد گرفتیم.

You can find the link to that video here.

لینک آن ویدیو را می توانید در اینجا پیدا کنید.

Now, I’m going to use it as an adverb by throwing on LY:

حالا، می‌خواهم از آن به‌عنوان قید استفاده کنم و روی LY

Their Pad Thai is consistently the best I’ve had.

بزنم: Their Pad Thai همیشه بهترین چیزی است که من داشته‌ام.

It’s the same .

همینطور است.

Every time I have it, it’s the best.

هر بار که آن را دارم، بهترین است.

If it’s inconsistent, then that means sometimes it’s great and sometimes it’s not.

اگر ناسازگار است، به این معنی است که گاهی اوقات عالی است و گاهی اوقات اینطور نیست.

You don't really want a product that's inconsistent. You want people to be able to rely on that.

شما واقعاً محصولی ناسازگار نمی خواهید. شما می خواهید که مردم بتوانند بر آن تکیه کنند.

Notice, it's IN, inconsistent.

توجه کنید، این IN است، ناسازگار است.

Earlier we had ‘available’ and ‘unavailable’,

قبلاً «در دسترس» و «غیرقابل دسترس»،

UN, as opposites.

سازمان ملل متحد را به عنوان مخالف داشتیم.

But here, it’s not UN, it's IN.

اما اینجا، سازمان ملل نیست، IN است.

Inconsistent. Unavailable. Inconsistent.

ناسازگار. غیر قابل دسترسی. ناسازگار.

Consistent also means the same over time.

سازگار نیز در طول زمان به همین معنی است.

The pain has been consistent since the accident.

درد از زمان تصادف ثابت بوده است.

It’s been the same.

همینطور بوده است

It hasn’t gotten any better.

بهتر نشده است

Your symptoms are consistent with the flu.

علائم شما با آنفولانزا مطابقت دارد.

That means your symptoms are the same symptoms that someone would have if they have the flu.

این بدان معناست که علائم شما همان علائمی است که فردی در صورت ابتلا به آنفولانزا خواهد داشت.

We think you have the flu based on your symptoms.

ما بر اساس علائم خود فکر می کنیم آنفولانزا دارید.

His story about what happened is not consistent with what she said.

داستان او در مورد آنچه اتفاق افتاده است با آنچه او گفته است سازگار نیست.

That means not the same, so one of them must be lying.

این به این معنی نیست که یکی از آنها دروغ می گوید.

Let’s go to Youglish.

بریم سراغ یوگلیش

What they do is consistent with what they teach.

کاری که آنها انجام می دهند با آنچه آموزش می دهند سازگار است.

This means, what they do is the same as what they teach.

این بدان معناست که کاری که انجام می دهند همان چیزی است که آموزش می دهند.

They don’t say, “It’s important to exercise at least three times a week”, but then never exercise.

آنها نمی گویند، "مهم است که حداقل سه بار در هفته ورزش کنید"، اما هرگز ورزش نکنید.

That wouldn’t be the same, that would be inconsistent.

این یکسان نخواهد بود، ناسازگار خواهد بود.

They do the same as what they teach other people to do.

آنها همان کاری را که به دیگران یاد می دهند انجام می دهند.

They exercise at least three times a week.

آنها حداقل سه بار در هفته ورزش می کنند.

What they do is consistent with what they teach.

کاری که آنها انجام می دهند با آنچه آموزش می دهند سازگار است.

Our next clip.

کلیپ بعدی ما

It takes consistent effort.

این نیاز به تلاش مداوم دارد.

It takes the same effort over time.

همین تلاش را در طول زمان می طلبد.

You can’t do it for a week, then not put in any effort for months and expect to be any good at it.

شما نمی توانید آن را برای یک هفته انجام دهید، سپس ماه ها تلاش نکنید و انتظار داشته باشید که در این کار خوب باشید.

Consistency, that’s the noun, consistency is important.

سازگاری، این اسم است، سازگاری مهم است.

Our next clip:

کلیپ بعدی ما:

Consistent in what he says, consistent in what he does.

ثابت در آنچه می گوید، ثابت در آنچه انجام می دهد.

That means, over time, he says and does the same things relating to a particular topic.

این بدان معناست که با گذشت زمان، او همان چیزها را در مورد یک موضوع خاص می گوید و انجام می دهد.

For example, he always treats people with respect.

مثلا همیشه با مردم محترمانه رفتار می کند.

He doesn’t ignore the person bagging his groceries. He says, “How are you today?”

او کسی که خواربارش را در بسته بندی می گذارد نادیده نمی گیرد. می گوید: امروز چطوری؟

He’s consistent in what he does and what he says over time.

او در کارهایی که انجام می دهد و در طول زمان می گوید ثابت است.

Our next clip:

کلیپ بعدی ما

The problem is producing consistent quality at scale.

: مشکل تولید کیفیت ثابت در مقیاس است.

Consistent quality.

کیفیت پایدار.

The same quality, at scale.

همان کیفیت، در مقیاس.

'At scale' means as you grow bigger and bigger.

"در مقیاس" به این معنی است که شما بزرگتر و بزرگتر می شوید.

For example, they make a great pizza when they only have to make one every 10 minutes.

به عنوان مثال، آنها یک پیتزای عالی درست می کنند که فقط باید هر 10 دقیقه یک پیتزا درست کنند.

But when they have to make one every three minutes, the quality goes down.

اما وقتی باید هر سه دقیقه یکی بسازند، کیفیتش پایین می آید.

They can’t produce at scale.

آنها نمی توانند در مقیاس تولید کنند.

They can’t produce consistent quality at scale.

آنها نمی توانند کیفیت ثابتی را در مقیاس تولید کنند.

That same, high quality.

همان، با کیفیت بالا.

There it is. The second set of 5 words in Band 1 of the Academic Word List.

ایناهاش. مجموعه دوم 5 کلمه ای در باند 1 لیست کلمات آکادمیک.

We studied several contexts to help you understand how to use these words.

ما چندین زمینه را مطالعه کردیم تا به شما در درک نحوه استفاده از این کلمات کمک کنیم.

Let me know in the comments, if your concept of any of these words became clearer.

اگر مفهوم شما از هر یک از این کلمات واضح تر شد، در نظرات به من اطلاع دهید.

Which word?

کدام کلمه؟

Should we keep going with this list?

آیا باید با این لیست ادامه دهیم؟

We’ve got a lot more useful words we could study on the Academic Word List.

ما کلمات بسیار مفیدتری داریم که می‌توانیم در فهرست کلمات آکادمیک مطالعه کنیم.

And don’t forget to try your free 15-minute lesson with a Cambly teacher.

و فراموش نکنید که درس 15 دقیقه ای رایگان خود را با یک معلم کمبلی امتحان کنید.

You can try out the new vocabulary you've just learned in this video in conversation.

می توانید واژگان جدیدی را که به تازگی در این ویدیو یاد گرفته اید در مکالمه امتحان کنید.

Use the code rachel-english for that free lesson.

از کد rachel-english برای آن درس رایگان استفاده کنید.

I make new videos on the English language every Tuesday.

من هر سه شنبه ویدیوهای جدیدی به زبان انگلیسی می سازم.

Please subscribe with notifications and come back here every Tuesday.

لطفاً با اعلان‌ها مشترک شوید و هر سه‌شنبه به اینجا بازگردید.

We have fun together.

با هم خوش می گذرانیم.

And keep your learning going right now with this: a playlist, all my best videos on English vocabulary.

و همین حالا با این کار به یادگیری خود ادامه دهید: یک لیست پخش، همه بهترین ویدیوهای من در مورد واژگان انگلیسی.

So click it now! Let’s keep that learning going.

بنابراین اکنون روی آن کلیک کنید! بیایید این یادگیری را ادامه دهیم.

Three, two, one, click it.

سه، دو، یک، روی آن کلیک کنید.

That’s it guys. Thanks so much for using Rachel's English.

همینه بچه ها خیلی ممنون که از زبان انگلیسی راشل استفاده کردید.