Practice English Conversation to Improve Speaking Skills (Family life) English Conversation Practice

thanks for coming here to visit your father I  see you're very happy can you tell me why is that  

ممنون که برای دیدن پدرت به اینجا آمدی، می‌بینم که خیلی خوشحالی، می‌توانی به من بگویی چرا این است

that I'm the happiest person in the world  I think I finally found the love of my life

که من خوشبخت‌ترین فرد دنیا هستم، فکر می‌کنم بالاخره عشق زندگی‌ام را پیدا کردم،

oh really I'm happy to hear that if  you're happy then I'm happy too my son

اوه واقعا خوشحالم که می‌شنوم که اگر تو خوشحالی پس من هم خوشحالم پسرم

yes that she is so beautiful  she's the best person in the world

بله که او خیلی زیباست او بهترین فرد دنیاست

she's very nice to me when we're together  I feel like time flies it's just amazing

وقتی با هم هستیم با من خیلی خوب است.

wow you're so in love but tell me more  about your new girlfriend what's she like

عاشق اما بیشتر درباره دوست دختر جدیدت به من بگو چه شکلی است

what does she do for a living and  more important how did you meet her

برای امرار معاش می کند و مهمتر اینکه چطور با او آشنا شدی من او را

I met her at work she's also my co-worker  we work together in the same office

در محل کار ملاقات کردم او همکار من است.

I'm gonna tell you the whole story you  know I've recently got promoted at work

کل داستان را به شما بگویم، می‌دانید که من اخیراً در محل کار ارتقا پیدا کرده‌ام،

so now I have to lead more people well I  have like three assistants who helped me

بنابراین اکنون باید افراد بیشتری را به خوبی رهبری کنم، مانند سه دستیار دارم که به خوبی به من کمک کردند،

well one day I was leading a very big project  so we needed a lot of help more people

یک روز من پروژه بسیار بزرگی را رهبری می‌کردم، بنابراین به کمک بیشتری نیاز داشتیم. مردم،

so we decided to hire more people for that  project just qualified people of course

بنابراین تصمیم گرفتیم افراد بیشتری را برای آن پروژه استخدام کنیم، فقط افراد واجد شرایط، البته

Sarah helped me a lot with that project she didn't  know much about it but she's very intelligent

سارا در این پروژه به من کمک زیادی کرد، او درباره آن اطلاعات زیادی نداشت، اما او بسیار باهوش است که

she can handle documents and sometimes  we need a person for that task

می تواند اسناد را مدیریت کند و گاهی اوقات ما به یک نفر برای این کار

well she helped us with some documents and  then she invited me to drink some coffee

به خوبی نیاز داریم. او با مدارک به ما کمک کرد و سپس از من دعوت کرد تا قهوه بنوشم

of course I accepted the offer she  was very beautiful I couldn't say no

البته من پیشنهاد را پذیرفتم او بسیار زیبا بود نمی توانم بگویم نه

we talked and talked for hours we  really had fun that day it was amazing  

ما با هم صحبت کردیم و ساعت ها صحبت کردیم آن روز واقعا لذت بردیم شگفت انگیز بود

she's from a city far from here she studied at the  local University and then came here to the city

دور از اینجا در دانشگاه محلی تحصیل کرد و سپس به این شهر آمد و به

she got a job as an assistant but her  salary was too low so she decided to quit

عنوان دستیار شغلی پیدا کرد اما حقوقش خیلی کم بود بنابراین تصمیم گرفت کار را ترک کند.

I like that characteristic of her she knows  what she deserves and she fights for that

so she looked for a better job that's how she  got that job in the company she was an assistant

بنابراین او به دنبال شغل بهتری می‌گشت و به این ترتیب در شرکتی که دستیار بود آن شغل را پیدا کرد،

obviously she didn't earn much money  either because she was also an assistant

بدیهی است که پول زیادی هم به دست نمی‌آورد، زیرا او هم دستیار بود،

but she worked hard to get a much better  job she lives with her parents and siblings

اما او سخت تلاش کرد تا شغل بسیار بهتری پیدا کند که با پدر و مادرش زندگی می‌کند. و خواهر و برادرها

they are poor but I'm sure that will  change soon she's a very strong woman

فقیر هستند اما من مطمئن هستم که به زودی تغییر خواهد کرد. او یک زن بسیار قوی است

wait then you already know her  family her parents and siblings

صبر کنید سپس شما قبلاً خانواده او را می شناسید و پدر و مادر و خواهر و برادرش

yes that she's serious I met her parents  last month she took me to her place

بله که او جدی است من پدر و مادرش را ملاقات کردم ماه گذشته او من را به جای خود برد

they are nice people her father is a  Carpenter and her mother is a cleaning lady

آنها مردم خوبی هستند پدرش نجار است و مادرش نظافتچی است.

she has two brothers studying in the school  and one sister studying at the University

او دو برادر دارد که در مدرسه درس می‌خوانند و یک خواهر دارد که در دانشگاه درس می‌خواند.

wait a minute then she's an assistant is  she your assistant I didn't understand

well she's the office's main assistant  like the assistant chief like a supervisor

دستیار رئیس مانند یک سرپرست فکر

don't think I gave her the job just because  she's my girlfriend no she's very skilled

نمی کند من این کار را به او داده ام فقط به این دلیل که دوست دختر من است، نه او بسیار ماهر است

but she didn't have any experience  at that position right or am I wrong

اما او هیچ تجربه ای در آن سمت نداشت درست است یا اشتباه می کنم

no it's the first time she works as an  assistant chief but she's doing well  

نه، اولین بار است که او به عنوان دستیار کار می کند. رئیس اما او کارش خوب است

we always go out on Fridays last time  we went to a famous restaurant pandos

ما همیشه جمعه ها بیرون می رویم دفعه قبل به یک رستوران معروف رفتیم pandos

pandos wow that's an expensive  restaurant but it's very nice too

pandos وای این یک رستوران  گران است اما خیلی هم خوب است بله

yeah we had a nice time then we went to a bar  to celebrate but I couldn't drive if I wanted  

ما اوقات خوبی را سپری کردیم سپس به یک بار رفتیم برای جشن گرفتن اما من نتوانستم اگر می‌خواستم

to drink so I decided to teach her how to drive  the idea is that when we go out and I can't drive  

بنوشم رانندگی کنید، بنابراین تصمیم گرفتم رانندگی را به او یاد بدهم، ایده این است که وقتی بیرون می‌رویم و من نمی‌توانم رانندگی کنم،

she will do it for me she learned really fast she  has my car now she's practicing she's very skilled

او این کار را برای من انجام می‌دهد، او خیلی سریع یاد گرفت که ماشین من را دارد، حالا او دارد تمرین می‌کند، خیلی ماهر است

why does she have your car you've  been together for how long two months

چرا آیا او ماشین شما را دارد شما دو ماه یک ماه با هم هستید

one month but I know her very well she  started working in the company last year

اما من او را به خوبی می شناسم او سال گذشته در شرکت شروع به کار کرد

don't worry that I trust her last  time she had a problem with her family

نگران نباشید که من به او اعتماد دارم آخرین باری که با خانواده اش مشکل داشت

her mother was sick and she didn't have  enough money to pay for the hospital admission

مادرش بیمار بود و پول کافی برای پرداخت هزینه بستری شدن در بیمارستان را نداشت، از

she didn't ask me to lend her money but  I did it anyway because she needed it

من نخواست که به او پول قرض بدهم، اما به هر حال این کار را کردم زیرا او به آن نیاز داشت،

she didn't want to accept that money  can you believe that I'm so proud of her

او نمی‌خواست آن پول را بپذیرد. من خیلی به او افتخار می کنم

she told me she will give me that money back but  it's not necessary she deserves that and even more

او به من گفت که آن پول را به من پس می دهد، اما لزومی ندارد که او لیاقتش را داشته باشد و حتی بیشتر از آن به

then let me understand something she got a better  job right after she invited you a cup of coffee

من اجازه دهید چیزی را بفهمم که درست بعد از دعوت شما به یک فنجان قهوه

um not that way I think I was the  only one who saw her potential

، شغل بهتری پیدا کرده است. من تنها کسی بودم که پتانسیل او را دیدم

if I help her I'm totally sure she can become  a great asset to the company she's amazing

اگر به او کمک کنم، کاملاً مطمئن هستم که او می تواند به یک دارایی بزرگ برای شرکت تبدیل شود. او شگفت انگیز است.

I can't believe I have her as my girlfriend  I'm so lucky she's the love of my life that

نمی توانم باور کنم که او را به عنوان دوست دخترم دارم. خیلی خوش شانس هستم که او عشق من است زندگی آن

son does she know you are a millionaire I mean  does she know our family has a lot of money

پسر آیا او می‌داند که شما یک میلیونر هستید، منظورم این است که آیا او می‌داند که خانواده ما پول زیادی دارند،

obviously she knows that she knew it before we  met everybody knows that in the company that

بدیهی است که می‌داند قبل از اینکه ما با هم آشنا شویم، همه می‌دانند که در شرکتی که

remember our families the owner of that  company it's impossible they don't know

خانواده‌های ما را به یاد دارند، مالک آن شرکت، غیرممکن است. نمی دانم

oh by the way next month we're traveling  to Paris she always wanted to go there  

آه، اتفاقا ماه آینده ما به پاریس سفر می کنیم، او همیشه می خواست به آنجا برود.

she told me she dreamed with that since she was  a child and I want to make her dreams come true

او به من گفت که از کودکی خوابش را دیده است و من می خواهم رویاهایش را محقق کنم،

but before we go there I want you to meet her  dad when can I introduce her to you just tell me

اما قبل از اینکه به آنجا برویم، می خواهم شما برای ملاقات با او پدر کی می توانم او را به شما معرفی کنم فقط به من بگویید

I don't know I mean I'm happy for you  but I'm not sure son are you sure of this  

نمی دانم یعنی من برای شما خوشحالم اما مطمئن نیستم پسرم آیا از این مطمئنی

I couldn't be more happy that I want you  to know her you know why this is important

نمی توانم بیشتر از این خوشحال باشم که می خواهم تو برای شناختن او می‌دانی چرا این مهم است که

we are going to Paris and there I will ask  that woman to marry me isn't that amazing

ما به پاریس می‌رویم و در آنجا از آن زن می‌خواهم که با من ازدواج کند، شگفت‌انگیز نیست. احساس می کنم

what are you crazy it's too soon for  that you've been dating her for a month

yeah so what I feel like I've known her  my whole life she's the love of my life

او را می شناسم تمام زندگیم او عشق زندگی من است

no she's not I don't want to be rude but  I think she's a fortune Hunter I'm sorry

نه او نیست من نمی خواهم بی ادب باشم اما فکر می کنم او یک شکارچی ثروت است متاسفم که

I'm not going to let you talk like  that about my future wife stop that now

نمی گذارم اینطور صحبت کنی در مورد همسر آینده ام بس کن که حالا

I don't want to fight with you I just want  you to take the right decision think about it

نمی خواهم با تو دعوا کنم، فقط می خواهم تصمیم درستی بگیری در موردش فکر کن،

I don't want to listen to you anymore you  should be happy for me but I see you're not

دیگر نمی خواهم به تو گوش کنم، باید برای من خوشحال باشی، اما می بینمت.

I don't need your approval I  will marry her no matter what

من نیازی به تایید شما ندارم، من با او ازدواج خواهم کرد، مهم نیست که

in fact you know what we will get married  in Paris and when I come back you'll see us

در واقع شما می دانید که در پاریس با چه ازدواجی خواهیم کرد و وقتی من برگردم ما را خواهید دید،

I don't want to talk to you anymore I  think we finished talking now by that

من دیگر نمی خواهم با شما صحبت کنم، فکر می کنم ما اکنون صحبتم را تمام کردم که

oh my God is really confused I just hope he  doesn't do something crazy I will have to  

اوه خدای من واقعا گیج شده است، فقط امیدوارم که او کار دیوانه وار انجام ندهد،

talk to him after he comes back from his trip to  Paris do you want to know what will happen next  

پس از بازگشت از سفر به پاریس مجبور باشم با او صحبت کنم، آیا می خواهید بدانید که بعداً چه اتفاقی می افتد.

if so please let me know to make another video to  continue with this story that's all for now I hope  

من می دانم که برای ادامه این داستان یک ویدیوی دیگر بسازم که فعلاً تمام است. امیدوارم

you liked this conversation if you could improve  your English a little more please subscribe to  

این مکالمه را دوست داشته باشید اگر بتوانید انگلیسی خود را کمی بیشتر بهبود بخشید، لطفاً در

the channel and share this video with a friend  and if you want to support this channel you  

کانال مشترک شوید و این ویدیو را با یک دوست به اشتراک بگذارید و اگر می خواهید از این کانال حمایت کنید. شما

can join us or click on the super thanks button  thank you very much for your support take care

می‌توانید به ما بپیوندید یا روی دکمه تشکر فوق‌العاده کلیک کنید از حمایت شما بسیار سپاسگزاریم