BOOST YOUR ENGLISH FLUENCY | B2/C1 Expressions for Confident Speaking and Writing

Hi there, this is Harry and welcome back to my advanced English lessons with Harry.

سلام، این هری است و به درس های پیشرفته انگلیسی من با هری خوش آمدید.

And if you really, really enjoy the lessons, then please like the video and subscribe to

و اگر واقعاً از درس ها لذت می برید، لطفاً ویدیو را لایک کنید و در

my channel because it really, really helps.

کانال من مشترک شوید زیرا واقعاً بسیار کمک می کند.

Okay, so what have we got for you in this lesson?

خوب، پس در این درس چه چیزی برای شما داریم ؟

Well, in this lesson, we're focusing again on collocations.

خوب، در این درس، ما دوباره بر روی collocations تمرکز می کنیم.

They're really, really popular with our students and our listeners and viewers.

آنها واقعاً بین دانش آموزان و شنوندگان و بینندگان ما بسیار محبوب هستند.

So we thought we'd do a few more of these, and we're focusing on the collocations and

بنابراین ما فکر کردیم که چند مورد دیگر از اینها را انجام دهیم، و ما بر روی مجموعه ها و

particular topics.

موضوعات خاص تمرکز می کنیم.

And in this particular topic, it's collocations for opinions, so an opinion when you have

و در این مبحث خاص، هم‌آهنگی‌ها برای نظرات است، بنابراین یک نظر زمانی که شما

a view on something so collocations, for opinions, and I'll go down through them give you the

دیدگاهی در مورد چیزی دارید، برای نظرات، و من از طریق آن‌ها پایین می‌روم، لیست را به شما می‌دهم

list, and then go back through them individually.

، و سپس به صورت جداگانه به آن‌ها برمی‌گردم.

And give you some examples of those.

و چند نمونه از آن ها را به شما بگویم.

And for those of you don't really understand collocations, it's just a complicated way

و برای کسانی از شما که واقعاً ترکیب‌بندی‌ها را نمی‌فهمید، این فقط یک روش پیچیده

of saying two or more words together that fit together and are used together quite frequently.

برای گفتن دو یا چند کلمه با هم است که با هم همخوانی دارند و اغلب با هم استفاده می‌شوند.

So they're very useful in the English language, because it's better than just learning individual

بنابراین آنها در زبان انگلیسی بسیار مفید هستند، زیرا بهتر از یادگیری

words that have no purpose.

کلمات فردی است که هدفی ندارند.

And these collocations you can drop them into sentences, use them as phrases, and it's a

و این ترکیب‌ها را می‌توانید در جملات بیندازید، از آنها به عنوان عبارات استفاده کنید، و این

much better chance for you to understand English and also for you to be understood.

شانس بسیار بهتری برای شما برای درک انگلیسی و همچنین برای درک شما است.

Okay, so as I said, advanced English, and these are collocations for opinion.

بسیار خوب، پس همانطور که گفتم، انگلیسی پیشرفته، و اینها ترکیبی برای نظر هستند.

So here we go.

پس بزن که بریم.

I've got a list this time, I've got 10 Okay, I will go through them one by one and let

من این بار یک لیست دارم، 10 تا دارم بسیار خوب، آنها را یکی یکی مرور می کنم و به

you work out for yourself.

شما اجازه می دهم خودتان کار کنید.

Okay, so here we go.

خوب، پس ما به اینجا می رویم.

Stark reality.

واقعیت تلخ

Stark reality.

واقعیت تلخ

To be perfectly honest.

برای اینکه کاملا صادق باشیم.

To take someone's point about something, okay.

برای گرفتن نظر کسی در مورد چیزی، باشه.

A sneaking suspicion, a sneaking suspicion.

یک سوء ظن یواشکی، یک سوء ظن یواشکی.

To make accusations.

برای تهمت زدن.

I strongly suspect that, I strongly suspect that.

من به شدت به آن مشکوک هستم، من به شدت به آن شک دارم.

A matter of opinion, matter of opinion.

امر عقیده، امر عقیده.

To be highly suspicious of.

به شدت مشکوک بودن به

To be highly suspicious of.

شدت مشکوک بودن

To miss the point.

برای از دست دادن موضوع.

And then finally, to hazard a guess about something, to hazard a guess.

و سپس در نهایت، به خطر انداختن یک حدس در مورد چیزی، به خطر انداختن یک حدس.

Okay, so we're going to go through them one by one, give you some examples, and hopefully,

خوب، پس ما آنها را یکی یکی مرور می کنیم، چند مثال برای شما می آوریم، و امیدواریم که

then you'll be able to understand them better and practice them and try to use even just

شما بتوانید آنها را بهتر درک کنید و آنها را تمرین کنید و سعی کنید حتی از

one or two or three.

یک یا دو یا سه مورد استفاده کنید.

Okay, so first stark reality.

خوب، پس اول واقعیت تلخ.

Well, something that is stark is very clear.

خوب، چیزی که واضح است بسیار واضح است.

Okay, we have an expression "stark naked" means somebody without any clothes on.

بسیار خوب، ما یک تعبیر داریم "برهنه شدید" به معنای کسی بدون لباس.

Stark.

استارک

So very, it's very clear and obvious that they have no clothes on.

خیلی، خیلی واضح و واضح است که آنها هیچ لباسی بر تن ندارند.

So stark reality means the real reality, the clear reality.

بنابراین واقعیت آشکار یعنی واقعیت واقعی، واقعیت روشن.

The stark reality is that we are entering into a phase of rising inflation.

واقعیت تلخ این است که ما وارد مرحله افزایش تورم می شویم.

That's the reality, it's stark, it's very evident every time you go to the supermarket,

این واقعیت است، واضح است، بسیار مشهود است که هر بار که به سوپرمارکت می روید،

how much more you have to pay for your food.

چقدر بیشتر باید برای غذای خود بپردازید.

So the stark reality, the real reality hit you in the face something very stark, is that

بنابراین واقعیت تلخ، واقعیت واقعی به شما ضربه می زند، چیزی بسیار بد، این است که

we are entering a period of rising or rampant inflation.

ما وارد دوره ای از افزایش یا تورم افسارگسیخته می شویم.

And we can use stark reality in any way.

و ما می توانیم به هر طریقی از واقعیت تلخ استفاده کنیم.

The stark reality is that you don't understand what I'm talking about.

واقعیت تلخ این است که شما متوجه منظور من نمی شوید.

You know, that's the real reality.

می دانید، این واقعیت واقعی است.

So if you want to be very, very honest with somebody or very frank and direct, then you

بنابراین اگر می‌خواهید با کسی خیلی خیلی صادق باشید یا خیلی صریح و مستقیم باشید، می‌توانید از این

can use the expression the stark reality is the real reality is you don't understand me,

عبارت استفاده کنید واقعیت تلخ واقعیت واقعی این است که مرا نمی‌فهمید،

or you don't want to understand or you will never understand the stark reality.

یا نمی‌خواهید بفهمید یا خواهید فهمید. هرگز واقعیت تلخ را درک نکنید

Okay, number two, simple one here, to be perfectly honest, to be perfectly honest.

بسیار خوب، شماره دو، یک ساده اینجا، برای اینکه کاملا صادق باشیم، کاملا صادق باشیم.

And you hear this expression a lot in English.

و این عبارت را در زبان انگلیسی زیاد می شنوید.

People, even when they not being honest, we'll use it.

مردم، حتی زمانی که صادق نباشند، ما از آن استفاده خواهیم کرد.

To be perfectly honest, I think that we should just scrap this particular holiday, it's going

کاملاً صادقانه بگویم، من فکر می کنم که ما فقط باید این تعطیلات خاص را کنار بگذاریم،

to be too expensive.

خیلی گران خواهد بود.

Why don't we just have a staycation and stay at home?

چرا ما فقط یک اقامتگاه نداریم و در خانه نمی مانیم؟

Yeah.

آره

To be perfectly honest, I have no, no interest in doing yoga.

صادقانه بگویم، من هیچ علاقه ای به انجام یوگا ندارم.

I really can't see any value in me sitting around.

من واقعاً نمی توانم ارزشی را در نشستنم ببینم .

I like to be moving.

من دوست دارم حرکت کنم

To be perfectly honest, that movie is absolute rubbish.

کاملا صادقانه بگویم، آن فیلم مزخرف مطلق است .

Yeah.

آره

So when we are using the expression to be perfectly honest, then it behoves us afterwards

بنابراین وقتی از این عبارت استفاده می کنیم تا کاملاً صادق باشیم، پس از آن باید

to be absolutely honest, to make sure we let people know that we are being perfectly honest.

کاملاً صادق باشیم تا مطمئن شویم که به مردم اطلاع می دهیم که کاملاً صادق هستیم.

To be perfectly honest, I haven't a clue what you're talking about.

کاملاً صادقانه بگویم، من نمی دانم در مورد چه چیزی صحبت می کنید.

I really don't understand it.

من واقعا آن را درک نمی کنم.

And so that's been brutally honest, perfectly honest.

و بنابراین این بی رحمانه صادقانه، کاملا صادقانه است.

So this is about giving your opinion.

بنابراین این در مورد ارائه نظر شما است.

Next, to take someone's point.

بعد، گرفتن نقطه نظر کسی.

Well, when we use this expression to take someone's point, that's exactly what we do.

خوب، وقتی از این عبارت برای دریافت نظر کسی استفاده می کنیم، دقیقاً همین کار را انجام می دهیم.

Yeah.

آره

So we're having a discussion or an argument, and somebody is making some really valid points

بنابراین ما در حال بحث یا بحث هستیم، و کسی نکات واقعا معتبری را بیان می کند و به

they're making some really important points.

نکات بسیار مهمی اشاره می کند.

So you voice your opinion.

پس شما نظر خود را بیان کنید

Well, yeah, I take your point I understand it.

خوب، آره، من نظر شما را قبول دارم، آن را درک می کنم.

Yeah.

آره

And in fact, I probably agree with it.

و در واقع، من احتمالا با آن موافقم.

And then, but yeah, and the point is that you might go a little bit further, or you

و سپس، اما بله، و نکته این است که ممکن است کمی جلوتر بروید، یا

might not do it at this time.

ممکن است در این زمان این کار را نکنید.

Okay.

باشه.

So if you're having a round table meeting in work, and one of your colleagues says that

بنابراین اگر در محل کارتان یک میز گرد برگزار می کنید و یکی از همکارانتان می گوید که

they feel that the marketing should be done in a slightly different way that we should

فکر می کند بازاریابی باید به روشی متفاوت انجام شود که ما باید

be a little bit more aggressive, we should do more advertising.

کمی تهاجمی تر باشیم، باید تبلیغات بیشتری انجام دهیم.

And you said, Yeah, I take your point, I understand.

و تو گفتی، آره، منظورت را می گیرم، می فهمم.

And we will consider it, but not at the moment.

و ما آن را در نظر خواهیم گرفت، اما نه در حال حاضر.

Okay.

باشه.

So when you take someone's point, you accept it, and you agree with them, and therefore

بنابراین وقتی نظر کسی را می‌گیرید، آن را می‌پذیرید و با او موافق هستید و بنابراین

your opinion, is very similar to their opinion.

نظر شما بسیار شبیه نظر اوست.

Next, a sneaking suspicion.

بعد، یک سوء ظن پنهانی.

So a suspicion is not absolutely certain, you're not absolutely certain that something

بنابراین یک شبهه کاملاً قطعی نیست، شما کاملاً مطمئن نیستید که چیزی در

is happening, but you believe it might.

حال وقوع است، اما معتقدید که ممکن است.

So you have a suspicion.

پس شما مشکوک هستید.

And a sneaking suspicion is we use it in the sense of, I have a sneaking suspicion, someone

و یک سوء ظن پنهانی این است که ما آن را به این معنا به کار می بریم، من یک سوء ظن پنهانی دارم، کسی

is planning a surprise party for me for my birthday.

برای تولد من یک مهمانی سورپرایز برنامه ریزی می کند .

I'm not quite sure how do I know it.

من کاملاً مطمئن نیستم که چگونه آن را بدانم.

But the guys have been very strange in the last couple of weeks, they keep asking me

اما بچه ها در چند هفته گذشته خیلی عجیب بودند، آنها مدام از من می پرسند که

what I'm doing on a certain day and, you know, have a thought about this.

در یک روز خاص چه کار می کنم و، می دانید، در مورد این فکر می کنند.

And that's not the way they usually behave.

و معمولاً رفتارشان اینطور نیست.

So my antenna went up immediately with this, and I have a sneaking suspicion that they

بنابراین آنتن من بلافاصله با این کار بالا رفت و من یک ظن پنهانی دارم که آنها در حال

are planning something.

برنامه ریزی هستند.

You have a hint that something is going to happen.

شما اشاره ای دارید که قرار است اتفاقی بیفتد.

You don't know why you're there.

نمیدونی چرا اونجا هستی

Nobody has said anything to you straight out, but you have a sneaking suspicion that something

هیچ کس مستقیماً چیزی به شما نگفته است، اما شما یک ظن پنهانی دارید که

is going to happen.

قرار است اتفاقی بیفتد.

To make accusations.

برای تهمت زدن.

Well, an accusation is when you accuse somebody of doing something, okay.

خوب، اتهام زمانی است که شما کسی را متهم به انجام کاری می کنید، خوب.

Usually it's pretty bad.

معمولا خیلی بد است.

We use the word accusation.

ما از کلمه اتهام استفاده می کنیم.

Yeah.

آره

So to make accusations, that's how we put them together.

بنابراین برای تهمت زدن، اینگونه آنها را کنار هم قرار می دهیم.

Somebody made an accusation that somebody had taken their wallet from their locker,

یکی تهمت زد که یکی کیف پولش را از قفسه اش برداشته،

okay.

باشه.

Or somebody made the accusation that somebody has stolen their mobile phone, they left it

یا اینکه فردی متهم به دزدیده شدن تلفن همراهش شده است،

on the desk when they came back into their office.

وقتی به دفترشان برگشتند آن را روی میز گذاشتند .

Few hours later, it wasn't there.

چند ساعت بعد، آنجا نبود.

And they had a search of the office, and they couldn't find it.

و آنها دفتر را جستجو کردند و نتوانستند آن را پیدا کنند.

So they're making wild accusations.

بنابراین آنها اتهامات وحشیانه می زنند.

Perhaps it's when the cleaners or somebody else but they have no proof and there's no

شاید زمانی است که نظافتچی ها یا شخص دیگری هیچ مدرکی ندارند و هیچ

video evidence.

مدرک ویدیویی وجود ندارد.

So people are a little bit worried as to why they're making such accusations.

بنابراین مردم کمی نگران هستند که چرا چنین اتهاماتی را مطرح می کنند.

And you often see it in the news reels, obviously, on the internet, when you're watching news

و شما اغلب آن را در حلقه‌های خبری مشاهده می‌کنید، بدیهی است که در اینترنت، زمانی که در حال تماشای برنامه‌های خبری هستید

programmes that one country accuses the other country of violating, for example, their airspace.

که یک کشور کشور دیگر را به نقض حریم هوایی خود متهم می‌کند.

So they make accusations.

بنابراین آنها تهمت می زنند.

Next, strongly suspect that...

بعد، به شدت مشکوک باشید که...

So often we say I or you, somebody strongly suspects that something is happening.

خیلی وقت‌ها می‌گوییم من یا شما، کسی به شدت مشکوک است که چیزی در حال رخ دادن است.

I strongly suspect that the management will make that announcement next week.

من شدیداً شک دارم که مدیریت هفته آینده آن را اعلام کند.

So it's not something that you just have a little feeling about you strongly suspect.

بنابراین این چیزی نیست که شما فقط کمی نسبت به آن شک دارید.

So you really believe that something is going to happen.

بنابراین شما واقعاً باور دارید که قرار است اتفاقی بیفتد.

I strongly suspect that Mike and Kate are going to split up.

من به شدت شک دارم که مایک و کیت قرار است از هم جدا شوند.

They've been arguing a lot recently.

آنها اخیراً دعواهای زیادی داشتند.

And when I met Mike last week, in the bar, he was really depressed, but wouldn't talk

و وقتی هفته گذشته مایک را در بار ملاقات کردم، او واقعاً افسرده بود، اما نمی خواست

about it.

در مورد آن صحبت کند.

But just a few little things.

اما فقط چند چیز کوچک.

He said he was asking about apartments and things, I've got the general impression that

او گفت که در مورد آپارتمان ها و چیزهایی می پرسد، من این تصور کلی را دارم که

perhaps he's looking to move out.

شاید او به دنبال مهاجرت است.

So I strongly suspect that we'll probably hear some bad news.

بنابراین من شدیداً شک دارم که احتمالاً اخبار بدی خواهیم شنید.

So you get the vibes or you get some certain little hints that have been dropped, and therefore

بنابراین شما انعکاس‌ها را دریافت می‌کنید یا برخی نکات کوچک را دریافت می‌کنید که حذف شده‌اند، و بنابراین

you can strongly suspect that something is going to happen.

می‌توانید به شدت شک کنید که چیزی قرار است اتفاق بیفتد.

It's a matter of opinion.

این یک موضوع نظر است.

Okay, so this, we're talking about opinions.

خوب، پس این، ما در مورد نظرات صحبت می کنیم.

So it's a matter of opinion.

پس بحث نظر است.

And when we use this expression, matter of opinion, it usually means that your opinion,

و وقتی از این عبارت استفاده می کنیم، موضوع نظر، معمولاً به این معنی است که نظر شما

isn't the only opinion.

تنها نظر نیست.

Yeah, and you don't actually have to agree with it.

بله، و در واقع مجبور نیستید با آن موافق باشید.

So you could be having a discussion on politics, you could have be having a discussion on religion,

بنابراین شما می‌توانید در مورد سیاست بحث کنید، می‌توانید در مورد دین بحث کنید، می‌توانید در مورد

you could be discussing your something about university, and somebody will say, well, it's

چیزی در مورد دانشگاه بحث کنید، و یکی بگوید خوب، این

it's a matter of opinion, meaning you have your opinion, I have my opinion, you might

یک موضوع نظری است، یعنی شما نظر خود را دارید، من نظر من را داشته باشید، ممکن است

not believe that my opinion is important.

باور نکنید که نظر من مهم است.

But it doesn't mean that your opinion is the only opinion.

اما این بدان معنا نیست که نظر شما تنها نظر است.

So it's a matter of opinion.

پس بحث نظر است.

In most cases, people live side by side, even though they have different religions, it doesn't

در بیشتر موارد، مردم در کنار هم زندگی می کنند، با وجود اینکه ادیان مختلف دارند، به این

mean that we have to like it but we should respect it.

معنی نیست که ما باید آن را دوست داشته باشیم، بلکه باید به آن احترام بگذاریم.

So yeah, that's it's an opinion, but not everybody will share the same opinion.

بنابراین بله، این یک نظر است، اما همه نظر یکسانی ندارند.

So it's a matter of opinion, it's a choice, that you have.

بنابراین این یک موضوع است، این یک انتخاب است که شما دارید.

To be highly suspicious of.

به شدت مشکوک بودن

Well, we had before, we were talking about a sneaking suspicion and to have to strongly

خوب، قبلاً داشتیم، درباره یک سوء ظن پنهانی صحبت می‌کردیم و باید شدیداً به

suspect something, so now we're talking about suspicions again, and this is to be highly

چیزی مشکوک شویم، بنابراین اکنون دوباره در مورد سوء ظن صحبت می‌کنیم، و این باید به شدت

suspicious of.

مشکوک بود.

So when we're highly suspicious of something, we're very suspicious of somebody's motives

بنابراین وقتی به چیزی مشکوک هستیم، به انگیزه‌های کسی

for doing something.

برای انجام کاری بسیار مشکوک هستیم.

Yeah.

آره

So somebody comes along and offers to help you to cut your grass to do your garden to

بنابراین شخصی می آید و به شما کمک می کند تا چمن خود را ببرید تا باغ خود را انجام دهید تا

do lots of work for you.

کارهای زیادی برای شما انجام دهد.

And you're highly suspicious of their motives because they've never offered before.

و شما به انگیزه های آنها بسیار مشکوک هستید زیرا آنها قبلا هرگز پیشنهادی نداده اند. می

You know, one of the kids is all mum, and cut the grass today and perhaps tidy up the

دانی، یکی از بچه ها همه مامان هستند و امروز علف ها را بریده و شاید

garden.

باغ را مرتب کنند.

And you're sort of looking at him thinking, what does he really want?

و شما به نوعی به او نگاه می کنید و فکر می کنید که او واقعاً چه می خواهد؟

And you're waiting for the little question to drop it?

و شما منتظر سوال کوچک هستید تا آن را رها کنید؟

Could I borrow the car that weekend?

آیا می توانم آن آخر هفته ماشین را قرض بگیرم؟

Or could you lend me 50 Euro?

یا می توانید 50 یورو به من قرض بدهید؟

Or would you buy me those tickets for the concert?

یا آن بلیط های کنسرت را برای من می خرید ؟

Yep.

بله

So yeah, that's the motivation behind the little offer of help.

بنابراین بله، این انگیزه پشت این پیشنهاد کوچک کمک است.

And it's something you would be highly suspicious of their motives for those sorts of things.

و این چیزی است که شما به انگیزه‌های آن‌ها برای این نوع چیزها بسیار مشکوک خواهید بود.

To miss the point, well, of course, when we miss the point means we just don't understand

از دست دادن اصل موضوع، خوب، البته، وقتی ما نکته را از دست می دهیم به این معنی است که فقط چیزی را نمی فهمیم

something.

.

So somebody explains X, Y, and Zed to us.

بنابراین یکی X، Y و Zed را برای ما توضیح می دهد.

And you know, we nod in agreement, and then we start talking about something completely

و می دانید، ما به نشانه موافقت سر تکان می دهیم، و سپس شروع به صحبت در مورد چیزی کاملا

different.

متفاوت می کنیم.

And the person comes back and said, well, actually, I think you've missed the point,

و آن شخص برگشت و گفت، خوب، در واقع، فکر می‌کنم شما اصل مطلب را از دست داده‌اید،

what I was trying to say is, whatever, yeah, okay.

چیزی که من می‌خواستم بگویم این بود، هر چه باشد، بله، خوب.

So, you know, I wasn't saying that we should cancel this arrangement, what I've seen is

بنابراین، می دانید، من نگفتم که باید این ترتیب را لغو کنیم، چیزی که من دیدم این است که

we need to change this, I think you've missed the point.

باید این را تغییر دهیم، فکر می کنم شما نکته را از دست داده اید .

So to miss the point means not to have understood what somebody said, even though you are not

بنابراین غفلت از موضوع یعنی اینکه کسی چه گفته است را نفهمیده باشد، حتی اگر توافقی نداشته باشی

in an agreement, and you go off on a tangent or you do something else.

و بر روی مماس حرکت کنی یا کار دیگری انجام دهی.

And therefore you you don't understand it at all.

و بنابراین شما اصلا آن را درک نمی کنید .

So to miss the point.

بنابراین برای از دست دادن نکته.

And then finally, to hazard a guess at or about something.

و در نهایت، به خطر انداختن حدس زدن در مورد یا در مورد چیزی.

When we say hazard a guess it means you make a sort of a wild guess.

وقتی می گوییم خطر یک حدس زدن به این معنی است که شما نوعی حدس وحشیانه انجام می دهید.

But it's sometimes based on on some facts.

اما گاهی اوقات بر اساس برخی حقایق است.

So you're sitting at home with your partner enjoying a glass of wine, you just have dinner,

پس شما در خانه نشسته اید با شریک زندگی خود در حال خوردن یک لیوان شراب، فقط شام می خورید،

and you're looking at the watch and thinking when is the son David going to come home?

و به ساعت نگاه می کنید و فکر می کنید پسر دیوید کی به خانه می آید؟

And you look at your partner say, Well, I'd hazard a guess that he's gone to meet his

و شما به شریک زندگی خود نگاه می کنید و می گویید: "خب، من به احتمال زیاد او برای ملاقات دوستانش رفته است

friends.

." امروز

It's Friday.

جمعه است.

And he hasn't sent a text, so I'm guessing that's where he is.

و او پیامی نفرستاده است، بنابراین حدس می‌زنم که او آنجاست.

So we hazard a guess, we make a guess based on perhaps past experiences.

بنابراین ما یک حدس را به خطر می اندازیم، بر اساس تجربیات شاید گذشته حدس می زنیم.

I'd hazard a guess that the city tomorrow evening is going to be packed.

حدس می زنم فردا عصر شهر مملو از جمعیت است.

I don't think it's going to be a good idea for us to go.

فکر نمی‌کنم رفتن ما ایده خوبی باشد .

For me, let's go on Sunday instead.

برای من، به جای آن، بیایید یکشنبه برویم.

So to hazard a guess as to make a guess.

بنابراین به خطر یک حدس به عنوان حدس زدن.

Generally feeling that you've you're quite accurate with the guests that you're making

به طور کلی احساس می کنید که در مورد مهمانانی که می خواهید

to hazard a guess.

حدس بزنید کاملاً دقیق هستید.

Okay, so there are 10 collocations, for opinions, okay, and they're really advanced English,

خوب، پس 10 اشتراک وجود دارد، برای نظرات، بسیار خوب، و آنها واقعاً انگلیسی پیشرفته هستند،

but you can use them, you can drop them into your conversations you need yet just add something

اما شما می توانید از آنها استفاده کنید، می توانید آنها را در مکالمات خود قرار دهید، اما فقط چیزی

to the front of them.

به جلوی آنها اضافه کنید.

For example, the stark reality is okay, that's how you might use it.

به عنوان مثال، واقعیت تلخ مشکلی ندارد، شما می توانید از آن استفاده کنید.

To be perfectly honest, I believe this.

صادقانه بگویم، من این را باور دارم.

Yeah, I take your point.

آره، منظورت رو می گیرم

Yes, I'm listening, and I take your point but...

بله، گوش می کنم، و نظر شما را می گیرم اما...

I have a sneaking suspicion that...

من یک سوء ظن دارم که ... ظن

Sneaking suspicion, I have a sneaking suspicion that but you shouldn't make accusations and

پنهانی، من یک سوء ظن پنهانی دارم که اما شما نباید تهمت بزنید و

you certainly shouldn't make wild accusations.

قطعاً نباید تهمت های وحشیانه بزنید. .

So to make accusations accuse somebody of something I strongly suspect that strongly

بنابراین برای متهم کردن کسی به چیزی، من شدیداً به آن

suspect I strongly suspect that he won't appear to see me and I'm sure he's gone off with

شک دارم، شدیداً شک دارم که او ظاهراً من را نخواهد دید و مطمئن هستم که او با

his friends for a few beers.

دوستانش برای چند آبجو رفته است.

It's a matter of opinion.

این یک موضوع نظر است.

Of course, your opinion is important.

البته نظر شما مهمه

My opinion is important, but it is a matter of opinion.

نظر من مهم است، اما یک موضوع نظر است.

Some people like it, some people don't.

برخی از مردم آن را دوست دارند، برخی از مردم نه.

So it's up to each individual person to have their own opinion.

بنابراین این به هر فردی بستگی دارد که نظر خود را داشته باشد.

It's a matter of opinion.

این یک موضوع نظر است.

I am highly suspicious of their motives highly suspicious of why they want to do it highly

من به انگیزه های آنها بسیار مشکوک هستم که چرا آنها می خواهند این کار را انجام دهند بسیار

suspicious of why they've decided to introduce it now they could have done this six months

مشکوک هستم که چرا آنها تصمیم گرفته اند آن را معرفی کنند، آنها می توانستند این کار را شش ماه

or 12 months ago.

یا 12 ماه پیش انجام دهند.

To miss the point.

برای از دست دادن نکته.

Well, I think you've actually missed the point.

خوب، من فکر می کنم شما در واقع موضوع را از دست داده اید.

What I was trying to say is and to hazard a guess well, I'd hazard a guess that this

چیزی که می‌خواستم بگویم این است که و برای اینکه یک حدس را به خطر بیندازم، حدس می‌زنم که این همان کاری است که

is what they're trying to do.

آنها می‌خواهند انجام دهند. به احتمال زیاد

I'd hazard a guess that this is not the last we've heard of this new road that's been planned.

این آخرین باری نیست که از این جاده جدید که برنامه ریزی شده است شنیده ایم.

Okay, so that's our collocations and collocations of opinions.

بسیار خوب، پس این ترکیب و ترکیب نظرات ما است.

Try to use them try to practice them if you've got any problems.

سعی کنید از آنها استفاده کنید و اگر مشکلی دارید آنها را تمرین کنید .

Send me a note www.englishlessonviaskype.com.

یک یادداشت برای من بفرستید www.englishlessonviaskype.com.

I really appreciate you listening to them.

من واقعاً از شما برای گوش دادن به آنها سپاسگزارم.

I really appreciate you listening to me if you have any comments, happy to receive them.

اگر نظری دارید به من گوش می دهید، خوشحال می شوم که آنها را دریافت کنید.

And this is Harry saying goodbye for now and join me again soon.

و این است که هری فعلا خداحافظی می کند و به زودی دوباره به من ملحق می شود.