20 MUST-LEARN Advanced Adverb Collocations | TOTAL ENGLISH BOOST

Hi, there. This is Harry. Welcome back to Advanced  English Lessons with Harry, where I try to help  

سلام. این هری است. به « درس‌های پیشرفته انگلیسی با هری» خوش آمدید، جایی که سعی می‌کنم به

you to get a better understanding of the English  language. I help you to improve conversational  

شما کمک کنم تا زبان انگلیسی را بهتر درک کنید . من به شما کمک می‌کنم

skills, your business English, improve your  vocabulary, expressions, whatever it is, wherever  

مهارت‌های مکالمه‌ای، انگلیسی کسب‌وکارتان را بهبود ببخشید، واژگان، عبارات‌تان را بهبود ببخشید، هر کجا که

you're having problems. Well, you can find the  answer right here on this particular channel.

مشکل دارید. خب، می‌توانید پاسخ را در اینجا در این کانال خاص پیدا کنید.

Okay. So in this particular lesson, it's an  advanced English lesson and we're looking at  

باشه. بنابراین در این درس خاص، این یک درس انگلیسی پیشرفته است و ما

adverbs. And in particular, we're looking  at adverb collocations. So I've got 20

قیدها را بررسی می‌کنیم. و به طور خاص، ما در حال بررسی ترکیب قیدها هستیم. بنابراین من

in total for you.

در مجموع 20 تا برای شما دارم.

As you know, I believe that one-to-one  language learning is the most effective  

همانطور که می‌دانید، من معتقدم که یادگیری زبان یک به یک مؤثرترین

way in which you can improve your language skills.

روشی است که از طریق آن می‌توانید مهارت‌های زبانی خود را بهبود بخشید.

Preply is the complete solution for effective  language learning. A one-to-one tutor platform  

Preply راه حل کاملی برای یادگیری موثر زبان است. یک پلتفرم معلم خصوصی

where you can actually learn how  to communicate a language faster.

که در آن می‌توانید نحوه برقراری ارتباط سریع‌تر با یک زبان را بیاموزید.

Preply has thousands of tutors who are  native in Spanish, Portuguese, English,  

Preply هزاران معلم دارد که به زبان‌های اسپانیایی، پرتغالی، انگلیسی،

French, German. In fact over 50 languages. And  with 32,000 tutors to pick from, you can also  

فرانسوی، آلمانی بومی هستند. در واقع بیش از 50 زبان. و با 32000 معلمی که می‌توانید از بین آنها انتخاب کنید، می‌توانید از

use their filters to narrow down the selection  process so that you can get the most effective

فیلترهای آنها برای محدود کردن فرآیند انتخاب استفاده کنید تا بتوانید مؤثرترین

tutor to fit your particular needs.

معلم را متناسب با نیازهای خاص خود دریافت کنید.

You can access Preply on the web  or through Preply's mobile app.

می‌توانید به Preply در وب یا از طریق برنامه تلفن همراه Preply دسترسی داشته باشید.

Self-learning a new language can be frustrating.  It is difficult to stay committed without the  

خودآموزی یک زبان جدید می تواند ناامید کننده باشد. متعهد ماندن بدون

guidance of an expert tutor, and without someone  to correct your mistakes and provide feedback.

راهنمایی یک مربی متخصص و بدون کسی که اشتباهات شما را تصحیح کند و بازخورد ارائه کند دشوار است.

The key to success is commitment and  learning from real expert tutors and  

کلید موفقیت تعهد و یادگیری از معلمان متخصص واقعی است و

Preply offers you just that and much, much more

Preply فقط همین را به شما ارائه می دهد و خیلی چیزهای دیگر

With Preply’s 100% satisfaction guarantee  they will find you a replacement tutor if  

با تضمین رضایت 100 درصدی Preply اگر

the first tutor you select for some reason  doesn't meet up to your expectations,

اولین معلمی که به دلایلی انتخاب می کنید ملاقات نکند، معلم جایگزین برای شما پیدا می کند. طبق انتظارات شما،

It's about time you tried Preply. And remember  to click on the link in the description below  

وقت آن رسیده است که Preply را امتحان کنید. و به یاد داشته باشید روی پیوند در توضیحات زیر  کلیک کنید

to make sure you get your 50% reduction in the  first lesson that you purchase with Preply.com.

تا مطمئن شوید که در اولین درسی که با Preply.com خریداری می‌کنید، 50٪ کاهش پیدا می‌کنید.

Thanks Preply for sponsoring this lesson.

با تشکر Preply برای حمایت مالی از این درس.

Now collocations are really really  good way for you to improve your  

هم‌اکنون‌ها واقعاً راه‌های خوبی برای بهبود

English because not only do you get one word,  

انگلیسی‌تان هستند زیرا نه تنها یک کلمه، بلکه

you usually get two words together. And when you  have two words together, you've got a phrase.

معمولاً دو کلمه را با هم می‌گیرید. و وقتی دو کلمه با هم دارید، یک عبارت خواهید داشت.

And when you've got a phrase, you can express  yourself in a much, much better way. And okay,  

و وقتی یک عبارت دارید، می‌توانید خود را به روشی بسیار بسیار بهتر بیان کنید. و خوب،

you still have to remember it and you still  have to know how to use it. And that's,  

هنوز باید آن را به خاطر بسپارید و هنوز باید بدانید که چگونه از آن استفاده کنید. و

of course, the purpose of my particular lesson.

البته هدف از درس خاص من این است.

So today we've got an advanced English  lesson looking at adverb collocations.  

بنابراین امروز یک درس انگلیسی پیشرفته داریم که در مورد ترکیب قیدها است.

And then these particular collocations  you'll see pairings of words together.

و سپس این ترکیب‌های خاص جفت‌هایی از کلمات را با هم خواهید دید.

And it's really really important that the  adverb goes with an appropriate adjective.  

و واقعاً مهم است که قید با یک صفت مناسب همراه شود.

And that's how we use them. And it gives  you much more expression. And you have to  

و اینگونه از آنها استفاده می کنیم. و بیان بسیار بیشتری به شما می‌دهد. و شما باید

be very careful because sometimes people use  the wrong adverb with the wrong adjective,  

بسیار مراقب باشید زیرا گاهی اوقات مردم از قید اشتباه با صفت اشتباه استفاده می‌کنند

and it doesn't make any sense at all. So you'll  see the pairings that I have. Practice them,  

و اصلاً معنی ندارد. بنابراین جفت‌هایی که من دارم را خواهید دید. آنها را تمرین کنید،

go over them if I have any difficulty.

اگر مشکلی داشتم از آنها عبور کنید.

As you know, you know the drill by now. Just  

همانطور که می دانید، تا به حال این مته را می دانید. فقط

come back to me and I'll give  you some further explanation.

به من بازگرد و توضیح بیشتری به شما خواهم داد.

Okay. So. Adverbs.

باشه. بنابراین. قیدها

As you should know by now,  adverbs always modify modify

همانطور که باید بدانید، قیدها همیشه

the verb or in this case adjectives. Okay,  

فعل یا در این مورد صفت ها را تغییر می دهند. بسیار خوب،

so the what we're trying to do is just to  give you a better use of the English language.

پس کاری که ما می‌خواهیم انجام دهیم این است که استفاده بهتری از زبان انگلیسی به شما بدهیم.

And hopefully these collocations  will do the trick for you.

و امیدواریم این ترکیب‌ها برای شما کار را انجام دهند.

So let me give you a quick example. We often say,

بنابراین اجازه دهید یک مثال سریع برای شما بزنم. ما اغلب می گوییم،

When we use the word concerned, I am  deeply concerned. So it gives you the  

وقتی از کلمه نگران استفاده می کنیم، عمیقاً نگران هستم. بنابراین به شما این

ability there to put more meaning into it.  You might be concerned about your child's  

توانایی را می‌دهد تا معنای بیشتری به آن ببخشید. ممکن است نگران سلامت فرزندتان باشید

health. You might be concerned about his  progress or her progress at school. But  

. ممکن است نگران پیشرفت او یا پیشرفت او در مدرسه باشید. اما

if you want to really emphasise it  and you want to modify it with an

اگر می‌خواهید واقعاً روی آن تأکید کنید و می‌خواهید آن را با یک

adverb, you can say deeply concerned.

قید تغییر دهید، می‌توانید بگویید که عمیقاً نگران هستم.

I am deeply concerned. Now, you could, of course,  be very concerned. And very is one of those  

من عمیقا نگران هستم. حالا، البته، می‌توانید خیلی نگران باشید. و very یکی از آن

adverbs that goes almost with everything  or really concerned. So really concerned,

قیدهایی است که تقریباً با همه چیز یا واقعاً مرتبط است. بسیار نگران،

Very concerned, but deeply concerned has  greater meaning. Okay, now, you know,  

بسیار نگران، اما عمیقاً نگران معنای بیشتری دارد. خوب، حالا، می‌دانی،   نمی‌گوییم

we wouldn't say I'm sorely concerned, so that  would not make sense. So deeply concerned?  

خیلی نگرانم، بنابراین منطقی نیست. به شدت نگران؟

Yes. Sorely concerned. No. Really concerned  or very concerned. Yeah. You can use them.

آره. به شدت نگران نه. واقعاً نگران یا خیلی نگران هستم. آره می توانید از آنها استفاده کنید.

As I said, we've got 20 in total,  so I'll go through them slowly,  

همانطور که گفتم، در مجموع 20 مورد داریم، بنابراین من به آرامی از آنها عبور می کنم،   تا آنجا که

as slowly as I can and hopefully you'll  be able to keep up with me. Okay.

می توانم آهسته تر و امیدوارم بتوانید با من همراه باشید. باشه.

Now, first one is to firmly believe  so in an expression we might say,  

حال، اول این است که قاطعانه باور داشته باشیم، بنابراین در یک عبارت می‌توانیم بگوییم،

I firmly believe that I am correct. I  firmly believe that this is the right  

من کاملاً معتقدم که درست می‌گویم. من کاملاً معتقدم که این کار درستی است

thing to do. I firmly believe that  you are at fault or he is at fault,  

. من کاملاً معتقدم که شما مقصر هستید یا او مقصر است

or that it wasn't my fault. So that's,  you know, I believe it's a strong enough,

یا اینکه تقصیر من نبوده است. بنابراین، می دانید، من معتقدم که به اندازه کافی

verb to use.

فعل قوی برای استفاده است.

But we can say I firmly believe. I firmly believe.

اما می توان گفت که من کاملاً معتقدم. من اعتقاد راسخ دارم.

Number two. Happily married. Of course,  somebody can say I'm married. Yeah,  

شماره دو. با خوشحالی ازدواج کرد. البته، یکی می تواند بگوید من متاهل هستم. بله،

I've been married for ten years.  15 years, 20 years. Happily is an  

من ده سال است که ازدواج کرده ام. 15 سال، 20 سال شادی یک

adverb that will underline the fact as to  how strong your relationship is. I have  

قید است که بر این واقعیت تأکید می کند که چقدر رابطه شما قوی است. من

been happily married for 15 or 20 years.  Yeah. So there's an old joke about that.

15 یا 20 سال است که ازدواج کرده ام. آره بنابراین یک جوک قدیمی در مورد آن وجود دارد.

Happily married. When the guy is  talking to his friend and he says,  

با خوشحالی ازدواج کرد. وقتی آن مرد با دوستش صحبت می‌کند و او می‌گوید: «

I've been happily married for five years. He  says, yeah, but you've been married to your  

من پنج سال است که ازدواج کرده‌ام. او می‌گوید، بله، اما شما

wife for 20 years. He said, yes, but only five  years. We're happy now. So yeah, happily married.

۲۰ سال است که با همسرتان ازدواج کرده‌اید. او گفت، بله، اما فقط پنج سال. ما الان خوشحالیم پس بله، با خوشحالی ازدواج کرده اید.

Strongly criticise or strongly criticised Yeah. He  

به شدت انتقاد یا انتقاد شدید بله. او

strongly criticised the member of  Parliament or the minister or the

به شدت از نماینده مجلس یا وزیر یا

Prime Minister. Or the President was  strongly criticised for his actions.

نخست وزیر انتقاد کرد. یا رئیس جمهور به دلیل اقداماتش به شدت مورد انتقاد قرار گرفت.

So he can be criticised by somebody but strongly  

بنابراین می‌تواند توسط کسی مورد انتقاد قرار گیرد، اما به شدت

criticised, which suggests that the  criticism was quite deep and very,  

مورد انتقاد قرار گیرد، که نشان می‌دهد این انتقاد بسیار عمیق و بسیار،

very tough. So strongly criticise is not  toughly criticise, strongly criticise.

بسیار سخت بوده است. بنابراین انتقاد شدید، انتقاد شدید نیست، انتقاد شدید.

And don't forget to click on the link  in the description below to get your  

و فراموش نکنید که روی پیوند در توضیحات زیر کلیک کنید تا

50% reduction on the first lesson  that you purchase with Preply.com.

50٪ کاهش خود را در اولین درسی که با Preply.com خریداری می‌کنید، دریافت کنید.

Badly hurt. Well, of course, when there are  accidents and unfortunately many times there are  

بد صدمه دیده. خب، البته، وقتی تصادف‌هایی رخ می‌دهد و متأسفانه بارها

accidents on our roads when cars are driving too  fast or people go with great speed, or perhaps for  

تصادفاتی در جاده‌های ما رخ می‌دهد که ماشین‌ها خیلی سریع رانندگی می‌کنند یا مردم با سرعت زیاد حرکت می‌کنند، یا شاید به دلیل

weather conditions, the the roads are bad and if  there's an accident, somebody can be badly hurt.

شرایط آب‌وهوایی، جاده‌ها بد هستند و اگر تصادفی رخ دهد، کسی می تواند به شدت آسیب ببیند

Okay, so we wouldn't say very hurt or  really hurt, but we'd say badly hurt.  

خوب، بنابراین نمی گوییم خیلی صدمه دیده یا واقعاً صدمه دیده است، اما می گوییم به شدت صدمه دیده است.

Suggest the level of the injuries that  he has suffered. So if he was just hurt,  

سطح صدماتی که او متحمل شده است را پیشنهاد دهید. بنابراین، اگر او فقط صدمه دیده باشد،

perhaps a broken arm or an ankle, then  okay, it's serious, but it's not very,  

شاید یک بازو یا مچ پا شکسته باشد، پس باشه، جدی است، اما خیلی،

very serious. But if he was badly hurt, I would  suggest that the level of the injuries was  

خیلی جدی نیست. اما اگر به شدت صدمه دیده بود، پیشنهاد می‌کنم که سطح جراحات

quite serious and perhaps he had to spend  some time in the hospital so badly hurt

کاملاً جدی بود و شاید مجبور بود مدتی را در بیمارستان بگذراند که به شدت آسیب دیده بود

To sleep soundly. Well, we all like to sleep  soundly in our beds. Coming up to Christmas time,  

تا راحت بخوابد. خب، همه ما دوست داریم با آرامش در تخت‌های خود بخوابیم. با نزدیک شدن به زمان کریسمس،

we always tell our children you should sleep  soundly because Santa Claus will be coming  

همیشه به فرزندانمان می‌گوییم که باید آرام بخوابید، زیرا بابانوئل

on Christmas Eve and he'd be creeping around the  room. So you have to be sound asleep or you have  

در شب کریسمس می‌آید و او در اتاق می‌چرخد. بنابراین باید در خواب راحت باشید یا باید

to sleep soundly. Or somebody would say, oh, I had  a great, great sleep last night, I slept soundly.

آرام بخوابید. یا یکی می گفت، اوه، دیشب یک خواب عالی و عالی داشتم، راحت خوابیدم.

I know as soon as my head touched  the pillow when I was out like a  

می‌دانم به محض اینکه سرم به بالش برخورد کرد وقتی بیرون بودم مثل

light. So I slept soundly for the  first time in many, many weeks.

چراغ. بنابراین برای اولین بار پس از چند هفته، راحت خوابیدم.

Number six completely destroy something so  a fire could break out in a shopping centre,  

شماره شش چیزی را کاملاً نابود می‌کند تا مثلاً در یک مرکز خرید آتش‌سوزی شود

for example. And it will destroy the  shopping centre. But if we use the word  

. و مرکز خرید را نابود خواهد کرد. اما اگر از کلمه

completely destroy, we get a much better  feeling as to the level of destruction.

کاملاً نابود کردن استفاده کنیم، نسبت به سطح تخریب احساس بسیار بهتری خواهیم داشت.

Perhaps all of the buildings were damaged, all  of the shops were ruined, the roof collapsed  

شاید همه ساختمان‌ها آسیب دیده‌اند، همه مغازه‌ها خراب شده‌اند، سقف فرو ریخته

or whatever happened, but it was completely  destroyed. Yeah, but if there. The report said  

یا هر اتفاقی افتاده است، اما کاملاً تخریب شده است. بله، اما اگر وجود داشته باشد. در این گزارش آمده است

only part of the shopping centre was destroyed,  you'd get a general impression that it wasn't so  

فقط بخشی از مرکز خرید ویران شده است، تصور کلی برای شما وجود دارد که آنقدرها

serious, but completely destroyed. Tells you that?  Yeah, that's the level of seriousness or the.

جدی نبوده، بلکه کاملاً ویران شده است. این را به شما می گوید؟ بله، این سطح جدیت است.

The fire swept everywhere in that particular  shopping centre, and it was completely destroyed.

آتش سوزی همه جای آن مرکز خرید خاص را فرا گرفت و کاملاً از بین رفت.

Totally agree. I totally agree with you.  Now we could say I completely agree and  

کاملا موافق. من کاملا با شما موافقم. اکنون می‌توانیم بگوییم که کاملاً موافقم و

that's another collocation you could use.  I totally agree with the last suggestion.  

این ترکیب دیگری است که می‌توانید استفاده کنید. با پیشنهاد آخر کاملا موافقم.

So perhaps you're sitting in a meeting with  some of your colleagues, and everybody is

بنابراین شاید شما در جلسه‌ای با تعدادی از همکارانتان نشسته‌اید، و همه در حال بررسی

chipping in with their ideas as to how things  can be improved. And you would like to make  

ایده‌های خود در مورد اینکه چگونه می‌توان اوضاع را بهبود بخشید، مطرح می‌شود. و شما دوست دارید

some contribution and you say, yeah, I totally  agree with the last person's comments. So I  

مقداری مشارکت داشته باشید و می گویید، بله، من کاملاً با نظرات نفر آخر موافقم. بنابراین من

totally agree with the point about relaunching  the project. Or I totally agree with the idea  

کاملاً با موضوع راه اندازی مجدد پروژه موافقم. یا کاملاً با ایده

about providing customers with a refund or some  help line, whatever the suggestion might be.

در مورد ارائه بازپرداخت به مشتریان یا خط راهنمایی، هر پیشنهادی که باشد، موافقم.

So I totally agree.

پس کاملا موافقم

00:09:12:22 - 00:09:22:19 Unknown 

00:09:12:22 - 00:09:22:19 ناشناخته

Number eight hopelessly Devoted. There's a song  I can't remember who was who sang the song,  

شماره هشت به طرز ناامیدکننده ای فداکار است. آهنگی هست که نمی‌توانم به خاطر بیاورم چه کسی این آهنگ را خوانده است،

but the line in the song was  hopelessly devoted to you,

اما خط آهنگ به طرز ناامیدانه‌ای به تو اختصاص داده شده است

Hopelessly devoted to you.

.

hopelessly devoted to you. So when  someone is hopelessly devoted,  

ناامیدانه به شما اختصاص داده شده است. بنابراین وقتی فردی ناامیدانه فداکار است، به این

it means that they are, you know, really,  really devoted. They spend all their time,  

معنی است که او واقعاً، واقعاً فداکار است. آنها تمام وقت خود،

all their waking hours doing  things to suit their partner.

تمام ساعات بیداری خود را صرف انجام کارهایی می کنند که مطابق با شریک زندگی خود باشد.

Hopelessly devoted to them. So it's all about  what you can and what you can't do. Actually,  

ناامیدانه به آنها اختصاص داده شده است. بنابراین همه چیز مربوط به این است که چه کاری می توانید انجام دهید و چه کاری نمی توانید انجام دهید. در واقع،

I tell you exactly who sang the song. Now  I remember it. It was Olivia Newton-John.  

من دقیقاً به شما می گویم که این آهنگ را چه کسی خوانده است. حالا آن را به یاد آوردم. اولیویا نیوتن جان بود.

She's she's dead now. She died a few months ago,  but she had a song and it was hopelessly devoted  

اون الان مرده او چند ماه پیش درگذشت، اما آهنگی داشت و به طرز ناامیدانه ای

to you. Okay, so that's if you check it out  on Olivia Newton-John, you'll find the song.

به تو تقدیم شده بود. بسیار خوب، پس اگر آن را در اولیویا نیوتن جان بررسی کنید، آهنگ را پیدا خواهید کرد.

So when someone is hopelessly devoted,  they are very, very much in love with the  

بنابراین، وقتی کسی به طور ناامیدکننده ای وقف می شود، بسیار بسیار عاشق

the person that they are devoted to. And they  will do anything they can to help them. So it  

شخصی است که به او فداکار است. و هر کاری که از دستشان بر بیاید برای کمک به آنها انجام خواهند داد. بنابراین

could be their partner for life. It could be  a parent talking about a child. And oh indeed,  

می‌تواند شریک زندگی آنها باشد. ممکن است یک والدین در مورد کودک صحبت کنند. و در واقع،

you could be talking about your pet  dog hopelessly devoted to your pet.

شما ممکن است در مورد سگ خانگی خود صحبت کنید که ناامیدانه به حیوان خانگی شما اختصاص داده شده است.

But in this sense, it's usually about love  and romance. Hopelessly devoted. Now, again,  

اما از این نظر، معمولاً درباره عشق و عاشقانه است. ناامیدانه فداکار. حالا، دوباره،   می‌توان

you could say really devoted. And  it doesn't give you that same sense,  

گفت واقعا فداکارم. و این حس را به شما نمی‌دهد،

whereas Hopelessly Devoted underlines the  fact that you can't help it. You're just  

در حالی که Hopelessly Devoted بر این واقعیت تأکید می‌کند که نمی‌توانید کمکش کنید. شما فقط

head over heels in love with the person, and  you want to do everything you can to help them

عاشق آن شخص هستید و می خواهید هر کاری که می توانید انجام دهید تا به او کمک کنید

To completely forget about something. Okay, now,  

تا چیزی را کاملاً فراموش کند. خوب، اکنون،

this is something that we use all of the  time. You know, we can often in our busy  

این چیزی است که ما همیشه از آن استفاده می کنیم . می دانید، ما اغلب در زندگی پرمشغله خود

lives forget to return a telephone call to  somebody. Forget to pick something up in the

فراموش می کنیم که یک تماس تلفنی را با کسی پاسخ دهیم . فراموش کنید در

Supermarket on the way home,  even though we promised we would,  

راه خانه چیزی را از سوپرمارکت بردارید، حتی اگر قول داده بودیم،

we could forget somebody's birthday or. Hopefully  not. You could forget your wedding anniversary,  

می‌توانیم تولد کسی را فراموش کنیم یا. امیدوارم که نه. می‌توانید سالگرد ازدواجتان،

your partner's birthday, and then you have to put  your hands up and say, oh, look, I've been so,  

تولد همسرتان را فراموش کنید، و سپس باید دست‌هایتان را بالا ببرید و بگویید، اوه، ببین، من خیلی سرم

so busy. I just completely forgot all about it. I  really, really sorry. I'll do anything you need.

شلوغ بود. من فقط کاملاً همه چیز را فراموش کردم. من واقعاً متاسفم. من هر کاری که لازم داری انجام میدم

I'm really, really sorry. So when you completely  forget, it means it goes out of your head. Yeah.  

من واقعاً متاسفم. بنابراین وقتی کاملاً فراموش می‌کنید، به این معنی است که از ذهن شما خارج می‌شود. آره

So it's not just that you forgot for an hour or  two hours. You completely forgot. You were so  

بنابراین فقط این نیست که یک ساعت یا دو ساعت فراموش کرده اید. کلا فراموش کردی شما آنقدر

caught up in whatever situation at work or family  matters, you completely forgot about this very,  

درگیر هر موقعیتی در محل کار یا خانواده بودید ، این

very important date and anniversary.  Your birthday, whatever it might be,

تاریخ و سالگرد بسیار بسیار مهم را کاملاً فراموش کردید. روز تولد شما، هر چه که باشد، با

to care passionately.

شور و شوق مراقبت کنید.

This is number ten on our list. Remember,  you've got 20, so we're almost halfway there  

این شماره ده در لیست ماست. به یاد داشته باشید، شما 20 دارید، بنابراین ما تقریباً در نیمه راه هستیم

to care passionately about something. So what do  you care about the most? So we find out things  

تا با اشتیاق به چیزی اهمیت دهیم. پس به چه چیزی بیشتر اهمیت می دهید؟ بنابراین ما چیزهایی را

in your life that you care about. And if you care  really deeply, then you can say, I care. He cares

در زندگی شما پیدا می کنیم که به آنها اهمیت می دهید. و اگر واقعاً عمیقاً اهمیت می‌دهید، می‌توانید بگویید، من اهمیت می‌دهم. او

Passionately about football. He cares  passionately about his kids. He cares  

به شدت به فوتبال اهمیت می دهد. او با اشتیاق به بچه هایش اهمیت می دهد. او

passionately about his country, about his  job. Whatever it is you like the most,  

عاشقانه به کشورش، به شغلش اهمیت می دهد. هر کاری که بیشتر از همه دوست دارید،

or whatever you spend your most time doing. This  is something that you care passionately about,  

یا هر کاری که بیشتر وقت خود را صرف انجام آن می کنید. این چیزی است که شما با اشتیاق به آن اهمیت می‌دهید،

okay? So to care passionately  means really, really deeply.

خب؟ بنابراین مراقبت پرشور به معنای واقعاً، واقعاً عمیق است.

Number eleven. Now we have two words here.  We can say badly or shabbily. Yeah. And we  

شماره یازده حالا ما اینجا دو کلمه داریم. می‌توانیم بگوییم بد یا بد. آره و ما

collocate with dressed badly, dressed shabbily  dressed. If you were trying to describe the,  

با بد لباس پوشیدن، لباس پوشیده شده با لباسی کهنه و نامرغوب همکار هستیم . اگر می‌خواهید

the dress of the people in a certain country or  town or city that you visited, you might comment  

لباس افراد کشور یا شهر یا شهری خاصی را که از آن بازدید کرده‌اید، توضیح دهید، ممکن است

on the factors. yeah. I think the economy in that  country isn't doing so well at the moment because  

درباره عوامل آن نظر دهید. بله من فکر می‌کنم اقتصاد در آن کشور در حال حاضر چندان خوب نیست، زیرا

a lot of the citizens, certainly the ones I saw in  the streets, were very badly dressed or shabbily  

بسیاری از شهروندان، قطعاً آن‌هایی که در خیابان‌ها دیدم، بسیار بد لباس پوشیده بودند یا لباس‌های نامرغوب به

dressed, and they both really mean the same,  that the quality of the clothing isn't good.

تن داشتند، و هر دو واقعاً معنای مشابهی دارند. کیفیت لباس خوب نیست

The age of the clothing is  quite old, perhaps worn,  

سن لباس‌ها کاملاً قدیمی است، شاید پوشیده شده است،

suffering from somewhere in Texas, or  they are shabbily or badly dressed.

از جایی در تگزاس رنج می‌برد، یا لباس‌های نامرغوب یا بد پوشیده هستند.

Number twelve.

شماره دوازده.

To need something desperately or desperately need.  So here we can change the order I desperately need  

نیاز مبرم به چیزی یا نیاز مبرم. بنابراین در اینجا می‌توانیم ترتیبی را که به شدت به آن نیاز دارم تغییر دهیم

blah blah blah. I need something desperately.  Okay, so when you desperately need something,  

. من به چیزی نیاز مبرم دارم بسیار خوب، پس وقتی شدیداً به چیزی نیاز دارید،

you really, really need it now. Oh, I desperately  need a coffee. I've been absolutely waiting for  

اکنون واقعاً به آن نیاز دارید. اوه، من شدیداً به یک قهوه نیاز دارم. مدت

the taste of a coffee for such a long time. I  got really busy this morning with some meetings,  

زیادی منتظر طعم یک قهوه بودم. امروز صبح خیلی مشغول چند جلسه بودم،

and there was no coffee ready when I  went into the canteen, so I really,  

و وقتی وارد غذاخوری شدم، قهوه آماده نبود، بنابراین واقعاً،

really need to run out now and get a cup of coffee  because I just won't be able to function anymore.

واقعاً باید الان بیرون بیایم و یک فنجان قهوه بخورم، زیرا دیگر نمی‌توانم کار کنم. .

I desperately need an injection of coffee. Okay,  

من شدیدا نیاز به تزریق قهوه دارم. بسیار خوب،

if you desperately need some help, or  the company desperately needs a new  

اگر شدیداً به کمک نیاز دارید، یا شرکت به شدت به یک سرمایه‌گذار جدید نیاز دارد

investor to invest some much needed liquidity  or cash into the business, otherwise the  

تا مقداری نقدینگی یا پول نقد مورد نیاز را در کسب‌وکار سرمایه‌گذاری کند، در غیر این صورت

business is going to have difficulties.  Okay, so to desperately need something

کسب‌وکار با مشکلاتی روبرو خواهد شد. خوب، پس برای اینکه به چیزی نیاز مبرم داشته باشید،

now just take a pause. Then if you find  out that you like this particular lesson,  

فقط کمی مکث کنید. سپس اگر متوجه شدید که این درس خاص را دوست دارید،

then please like the video.

لطفاً ویدیو را لایک کنید.

And if you can subscribe to the channel  because it really, really helps.

و اگر می‌توانید در کانال مشترک شوید زیرا واقعاً کمک می‌کند.

Okay so we're onto number 13 okay. And 13  is to break deliberately or deliberately  

خوب پس ما به شماره 13 رسیدیم خوب. و 13 شکستن عمدی یا عمدی

break something. So you might have a young  child that's being a little bit bold or is  

شکستن چیزی است. بنابراین ممکن است فرزند خردسالی داشته باشید که کمی جسور است یا

mischievous or he's misbehaving and perhaps  he's feeling a little bit left out of things,  

بداخلاق است یا بد رفتاری می‌کند و شاید احساس می‌کند کمی از چیزها کنار گذاشته شده است،

so he deliberately breaks  it to get some attention.

بنابراین عمداً آن را می‌شکند تا توجه‌اش را جلب کند.

He drops your favourite cup or mug  on the floor and deliberately breaks  

او فنجان یا لیوان مورد علاقه شما را روی زمین می‌اندازد و عمدا

it. So it's not that he broke it by  accident, he deliberately breaks it.

آن را می‌شکند. بنابراین اینطور نیست که او آن را تصادفی شکسته است ، او عمدا آن را می شکند.

Now, if we're looking at the word deliberately and  we were looking for a synonym for deliberately,  

حال، اگر عمداً به کلمه نگاه می‌کنیم و به دنبال مترادفی برای عمدا بودیم، می‌توانیم

we could say on purpose or purposely. Yeah, but  we wouldn't say purposely. Broke deliberately is  

عمداً یا عمداً بگوییم. بله، اما به عمد نمی‌گوییم. شکستن عمدی

a much better word, and the collocation is  much stronger. So deliberately broke or to  

کلمه بسیار بهتری است و ترکیب بندی بسیار قوی تر است. بنابراین عمداً شکسته شد یا برای

break something deliberately so. In the example  I had, the young boy was feeling a little bit  

شکستن چیزی عمداً. در مثالی که داشتم، پسر جوان کمی احساس

mischievous, and he picked up the cup and dropped  it on the floor, and he broke it deliberately.

شیطنت می‌کرد و فنجان را برداشت و روی زمین انداخت و عمدا آن را شکست.

And his mother or father  was really, really annoyed.

و مادر یا پدرش واقعاً بسیار آزرده خاطر بودند.

So somebody could deliberately break a contract.  Okay. Perhaps he didn't want to go ahead with  

بنابراین کسی می تواند عمدا یک قرارداد را بشکند. باشه. شاید او نمی‌خواست

the contract, so he just didn't honour whatever  the contract said. And he broke the condition,  

قرارداد را ادامه دهد، بنابراین به هر آنچه در قرارداد گفته می‌شد، احترام نمی‌گذاشت. و او شرط را شکست،

so he deliberately broke it. And then  you have to consider whether you sue  

بنابراین عمداً آن را شکست. و سپس باید در نظر بگیرید که آیا از

that person for breach of contract, as  it's called, to deliberately break the  

آن شخص به دلیل نقض قرارداد شکایت می‌کنید، همانطور که به آن می‌گویند، شکستن عمدی

conditions of the contract would be  to break the terms and conditions to,

شرایط قرارداد به معنای زیر پا گذاشتن شرایط و ضوابط به

in breach of the contract.

نقض قرارداد است.

Number fourteen. To apologise profusely, I love  this word profusely gives the impression that  

شماره چهارده. برای عذرخواهی شدید، من این کلمه را بسیار دوست دارم، این تصور را به وجود می‌آورد که

you're constantly oh, I'm sorry, I'm sorry. Look  what I've done. I'm really, really sorry. How  

شما دائماً می‌خواهید، متاسفم، متاسفم. ببینید چه کرده‌ام. من واقعاً متاسفم. چگونه

can you ever forgive me? Oh, and you go on  and on and on. So there's a constant stream  

می‌توانی مرا ببخشی؟ اوه، و شما ادامه می دهید و ادامه می دهید و ادامه می دهید. بنابراین جریانی دائمی

of apology. So that's what apology profusely  means. Okay, so it's not just a simple apology.

از عذرخواهی وجود دارد. پس معذرت خواهی شدید به این معنی است . خوب، پس این فقط یک عذرخواهی ساده نیست.

I'm really sorry. I forgot your birthday.

واقعا متاسفم. تولدت را فراموش کردم

That's okay. Oh, I'm so sorry. I  forgot your birthday. What are you  

اشکالی ندارد. اوه، من خیلی متاسفم. تولدت را فراموش کردم

ever going to do to forgive me? What  can I do to make it up to you? Look,  

برای بخشیدن من چه کاری انجام می دهی؟ برای جبران آن چه کاری می توانم انجام دهم؟ ببینید،

I'm really sorry. It will never happen again.  I don't know what I was thinking. I've never  

من واقعا متاسفم. هرگز دوباره اتفاق نمی افتد. نمی دونم داشتم به چی فکر می کردم. من هرگز

done it. So you apologise profusely. So  you get the idea of these collocations.

آن را انجام نداده ام. پس خیلی عذرخواهی میکنی بنابراین ایده این ترکیب‌ها را دریافت می‌کنید.

They're really important because they  say the phrases, their expressions,  

آنها واقعاً مهم هستند زیرا عبارت‌ها، عباراتشان،

the two words together. And they really help you  with your English. So to apologise profusely,

دو کلمه را با هم می‌گویند. و آنها واقعاً با زبان انگلیسی به شما کمک می کنند . بنابراین برای عذرخواهی فراوان،

Bitterly disappointed as number 15 on  my list. Bitterly disappointed. Well,  

به عنوان شماره 15 در فهرست من به شدت ناامید شدم . به شدت ناامید شد. خب،

it can be bitterly cold. That's another way  that we can express. Bitterly. But bitterly  

ممکن است به شدت سرد باشد. این راه دیگری است که می توانیم بیان کنیم. به تلخی. اما به شدت

disappointed means something really,  really strong. You can be disappointed  

ناامید به معنای چیزی واقعاً بسیار قوی است. می‌توانید ناامید شوید

that you missed the match. You can be  disappointed that you didn't get the  

که مسابقه را از دست داده‌اید. می‌توانید ناامید شوید که این تبلیغ را دریافت نکرده‌اید

promotion. You can be disappointed in  lots of things. Bitterly disappointed.

. شما می توانید در خیلی چیزها ناامید شوید. به شدت ناامید شد.

Takes it one step further. Oh, you should see  his face. I mean, he's bitterly disappointed  

آن را یک قدم جلوتر می برد. اوه، باید چهره او را ببینید. منظورم این است که او به شدت ناامید است

that he didn't make the team. He's bitterly  disappointed that his team got knocked out in the  

که نتوانست به تیم راه یابد. او از اینکه تیمش در نیمه نهایی حذف شد، به شدت ناامید است

semifinals. He's bitterly disappointed  that he didn't receive that bonus. He  

. او به شدت ناامید است از اینکه آن پاداش را دریافت نکرده است. او

was expecting because he had earmarked to buy  a new car. And now that's not going to happen.

انتظار داشت زیرا برای خرید یک ماشین جدید در نظر گرفته بود. و حالا این اتفاق نمی افتد.

So he's really, really upset  to be bitterly disappointed.

بنابراین او واقعاً بسیار ناراحت است که به شدت ناامید شده است.

Number sixteen. Severely affected, and I usually  was severely affected by something. Okay,  

شماره شانزده. به شدت تحت تأثیر قرار گرفتم و معمولاً به شدت تحت تأثیر چیزی قرار می گرفتم. بسیار خوب،

so perhaps the transport system has been  severely affected by bad weather. Frozen  

پس شاید سیستم حمل و نقل به شدت تحت تأثیر آب و هوای بد قرار گرفته باشد. نقاط یخ زده

points on the railway tracks means the trains  can't depart or arrive on time. Lots of snow  

روی خطوط راه آهن به این معنی است که قطارها نمی توانند به موقع حرکت کنند یا به موقع برسند. برف زیاد

on the runway means that the airports are closed  for periods of time, and flights are cancelled.  

روی باند به این معنی است که فرودگاه ها برای مدتی بسته هستند و پروازها لغو می شوند.

Ice on the roads means people can't drive  at all, or they have to drive very slowly.

یخ در جاده ها به این معنی است که مردم اصلاً نمی توانند رانندگی کنند ، یا باید خیلی آهسته رانندگی کنند.

So all, whether all means of transport,  are severely affected by the bad weather,  

بنابراین همه، چه همه وسایل حمل و نقل، به شدت تحت تأثیر آب و هوای بد قرار دارند،

severely affected. So it means not just  partly, not just for a little period of time,  

به شدت تحت تأثیر قرار می گیرند. بنابراین نه فقط تا حدی، نه فقط برای مدت کوتاهی،

but severely means really, really  badly, severely affected by

بلکه به شدت به معنای واقعاً، واقعاً بد، به شدت تحت تأثیر

Number seventeen. To distinctly  remember or remember distinctly,  

شماره هفده است. برای اینکه به طور مشخص به یاد بیاورم یا به طور مشخص به یاد بیاورم، به

I remember distinctly telling you that  I would not be home tonight for dinner.

یاد دارم که به طور مشخص به شما گفتم که امشب برای شام در خانه نخواهم بود.

Yeah.

I distinctly remember sending an  email to cancel the meeting and  

آره

من کاملاً به یاد دارم که ایمیلی برای لغو جلسه ارسال کردم و

the guy turned up today. I was so  embarrassed. I distinctly remember,

آن مرد امروز آمد. خیلی خجالت کشیدم. من به وضوح به یاد دارم،

ordering,

سفارش دادن،

a takeaway, but it never arrived. So something  that you thought happened or you believe happened,  

یک غذای آماده، اما هرگز به دستم نرسید. بنابراین چیزی که فکر می‌کردید اتفاق افتاده یا فکر می‌کنید اتفاق افتاده است،

and you've got a very good memory because  you remember the person you spoke to or the  

و حافظه بسیار خوبی دارید زیرا شخصی که با او صحبت کرده‌اید یا

message you left or the time you sent the email,  whatever it is that gives you that little bit of,

پیامی که گذاشته‌اید یا زمانی که ایمیل را ارسال کرده‌اید، به یاد می‌آورید، هر چیزی که به شما کمک می‌کند. از،

understanding that, yeah, I'm right.

درک این موضوع، بله، من درست می گویم.

I distinctly remember doing that. So  but if other people don't remember,  

من به وضوح این کار را به یاد دارم. بنابراین، اما اگر افراد دیگر به خاطر نمی‌آورند،

of course it causes a problem so  distinctly. Remember very clearly.  

مطمئناً به‌طور مشخص مشکل ایجاد می‌کند . خیلی واضح به خاطر بسپار

I clearly remember distinctly. But you could  then again, as I say, you could say clearly,  

من به وضوح به یاد دارم. اما همانطور که من می‌گویم، می‌توانید به وضوح بگویید،

I clearly remember telling you  distinctly means very, very accurately.

به وضوح یادم می‌آید که به شما بگویم کاملاً به معنای بسیار بسیار دقیق است.

Fatally injured. Fatally injured. Now.  Fatal usually means, unfortunately,  

مجروح مرگبار. مجروح مرگبار. اکنون. متأسفانه، مرگبار معمولاً به این معنی است که

somebody has died. So the horse was fatally  injured in the race. Something happened.  

کسی فوت کرده است. بنابراین اسب در مسابقه به طرز مرگباری آسیب دید. اتفاقی افتاد.

The horse jumped over the fence but  then landed awkwardly, broke a leg,  

اسب از روی حصار پرید، اما به طرز ناخوشایندی فرود آمد، پایش شکست،

and the horse had to be, as they say,  put down or destroyed. So the horse was  

و به قول خودشان اسب باید زمین گذاشته می‌شد یا نابود می‌شد. بنابراین اسب

fatally injured. So it wasn't just an injury  to the leg and hopefully the vet will cure it.

به طور مرگبار زخمی شد. بنابراین این فقط یک آسیب به پا نبود و امیدوارم دامپزشک آن را درمان کند.

But fatally injured usually means that the horse  can no longer run or even walk, and therefore the  

اما آسیب مرگبار معمولاً به این معنی است که اسب دیگر نمی‌تواند بدود یا حتی راه برود، و بنابراین

horse had to be put down on the racetrack. Very,  very sad. So fatally injured or if there was  

باید اسب را در مسیر مسابقه قرار داد. خیلی خیلی ناراحت. به طور مرگباری مجروح شدند یا اگر

some really, really serious accident by train or  plane and a number of people were fatally injured,  

تصادفات واقعاً بسیار جدی با قطار یا هواپیما رخ داد و تعدادی از مردم به طور مرگبار مجروح شدند،   به

meaning they lost their lives. So again, it's  a form of words, a collocation that you come  

این معنی که جان خود را از دست دادند. بنابراین، دوباره، این یک شکل از کلمات است، یک ترکیبی که

across all of the time in news reports, journalist  reports, online reports on internet sites.

همیشه در گزارش‌های خبری، گزارش‌های روزنامه‌نگار، گزارش‌های آنلاین در سایت‌های اینترنتی با آن مواجه می‌شوید.

So many people were fatally injured, not  badly injured, because badly injured usually  

بسیاری از افراد به طور مرگبار مجروح شدند، نه به شدت آسیب دیدند، زیرا آسیب دیدگی شدید معمولاً به این

means they will recover eventually.  Fatally injured, very little chance.

معنی است که در نهایت بهبود خواهند یافت. مجروح مرگبار، شانس بسیار کم.

Number nineteen. Perfectly clear. I made it  perfectly clear to you that I did not want  

شماره نوزده. کاملا واضحه من کاملاً برای شما روشن کردم که نمی‌خواهم

to take part in this protest. I thought  I made it perfectly clear to the class  

در این اعتراض شرکت کنم. فکر می‌کردم کاملاً برای کلاس روشن کردم

that I wanted the homework completed  and handed up to me on the Tuesday,  

که می‌خواهم تکالیف تکمیل شود و سه‌شنبه به من تحویل داده شود،

not on the Wednesday. No excuses. I made it  perfectly clear to everyone. So it was clear  

نه چهارشنبه. بهانه ای نیست. من آن را کاملاً برای همه روشن کردم. بنابراین واضح بود

because I told everybody and they nodded  or they acknowledged it by way of an email.

زیرا به همه گفتم و آنها سرشان را تکان دادند یا از طریق ایمیل تأیید کردند.

But I made it perfectly clear means there was  no room for misinterpretation. There was no room  

اما من کاملاً واضح گفتم به این معنی که جایی برای تفسیر نادرست وجود ندارد. جایی

for ambiguity. You understood. It was perfectly  clear. Perfectly clear to me that you understood  

برای ابهام وجود نداشت. تو متوجه شدی. کاملاً واضح بود. برای من کاملاً واضح است که شما

what I was asking and perfectly clear to you.  What I was asking of you. Perfectly clear.

خواسته‌ام را فهمیده‌اید و برای شما کاملاً واضح است. چیزی که ازت میخواستم کاملا واضحه

And then finally number twenty. Virtually  impossible. That's a nice co-location. What  

و در نهایت شماره بیست. عملاً غیرممکن است. این یک مکان مشترک خوب است. چه چیزی

is virtually impossible? Well,  climbing Mount Everest for me  

تقریباً غیرممکن است؟ خب، صعود به قله اورست برای من

and for lots of people would be virtually  impossible. Being able to go off and play

و بسیاری از مردم عملاً غیرممکن است. اینکه بتوانید

golf on Christmas Day would be virtually  impossible because you might end up in  

در روز کریسمس به میدان بروید و گلف بازی کنید تقریباً غیرممکن خواهد بود زیرا ممکن است در

the divorce courts. That would be  virtually impossible. So virtually  

دادگاه طلاق بگذرید. این تقریباً غیرممکن خواهد بود. بنابراین مجازی

means almost completely, almost 100%, not  quite 99.9999%. So virtually impossible.

یعنی تقریباً به طور کامل، تقریباً 100٪، نه کاملاً 99.9999٪. بنابراین عملا غیر ممکن است.

Okay, so

بسیار خوب، پس

Those are the 20 collocations, the adverb  collocations. It's advanced English,  

اینها 20 هم‌آهنگی هستند، هم‌آمیزی‌های قید . این انگلیسی پیشرفته است،

but they're not so difficult. So what I'd  like you to do and what you should try to  

اما آنها چندان دشوار نیستند. بنابراین آنچه که من دوست دارم شما انجام دهید و آنچه باید سعی کنید

do is to practice some of them. Pick a  sentence. See how you can put them in.  

انجام دهید این است که برخی از آنها را تمرین کنید. یک جمله انتخاب کنید . ببینید چگونه می‌توانید آن‌ها را در آن قرار دهید.

See how it sounds. Work your way around it.  If you have any problems. Come back to me.

ببینید چگونه به نظر می‌رسد. راه خود را در اطراف آن کار کنید. اگر مشکلی دارید. برگرد پیش من

Don't try to look at all twenty. Pick 3, or 4,  or 5. And then the next week, pick another 3,  

سعی نکنید تمام بیست را نگاه کنید. 3، یا 4، یا 5 را انتخاب کنید. و هفته بعد، 3،

or 4, or 5. Just get to use them and  you'll see situations that are really,  

یا 4 یا 5 مورد دیگر را انتخاب کنید.

really set up to use this type of.

collocation.

همایند.

Okay. You can enjoy it. You can play around  with it. If you have any problems, contact me

باشه. می توانید از آن لذت ببرید. می‌توانید با آن بازی کنید. اگر مشکلی دارید، با من تماس بگیرید

Always happy to hear from you and  I'm always there to help. Okay,  

همیشه خوشحالم که از شما می شنوم و من همیشه برای کمک در آنجا هستم. خوب،

this is Harry saying goodbye for now. Thanks for  joining this lesson and join me for the next one.

این هری است که فعلاً خداحافظی می کند. برای پیوستن به این درس متشکریم و برای درس بعدی به من بپیوندید.