Learn English Grammar: USE, USED, and USED TO

Hello. I'm Gill from www.engvid.com and we're having a lesson today on the verb "to use",

سلام. من گیل هستم از www.engvid.com و امروز در مورد فعل "to use"

which is quite an interesting verb and it is used in different ways. So I'm going to

که فعل بسیار جالبی است و به طرق مختلف استفاده می شود، درسی داریم. بنابراین من قصد دارم

show you a few ways that we can use the verb "to use". Okay.

چند راه را به شما نشان دهم که می توانیم از فعل "to use" استفاده کنیم. باشه.

So: "use" in the past tense:

بنابراین: "استفاده" در زمان گذشته:

"used", and we also talk about being "used to", so I'll be showing you some examples

"استفاده شده"، و همچنین در مورد "عادت" بودن صحبت می کنیم ، بنابراین من چند نمونه

of the different ways of using "used to". Okay.

از روش های مختلف استفاده از "استفاده از" را به شما نشان خواهم داد. باشه.

Let's just start with the simple meaning. Right, to use something, the simple meaning.

بیایید فقط با معنی ساده شروع کنیم. درست است، برای استفاده از چیزی، معنی ساده.

"I use a computer at work." Okay? I have a computer on my desk, I use it. It's part of

"من در محل کار از کامپیوتر استفاده می کنم." باشه؟ من یک کامپیوتر روی میزم دارم، از آن استفاده می کنم. این بخشی از

my job to use the computer. Okay?

کار من است که از کامپیوتر استفاده کنم. باشه؟

"She uses a sat-nav in her car."

او در ماشینش از یک ناوبری ساتر استفاده می کند.

To help her find her direction,

برای اینکه به او کمک کند مسیر خود را پیدا کند،

how to go to somewhere when she doesn't know the way, a sat-nav machine in

چگونه به جایی برود وقتی راه را نمی داند، یک دستگاه ناوبری در

her car. She uses. So, obviously, "use", "uses" depending on the person. I use, you use, but

ماشینش. او استفاده می کند. بنابراین، بدیهی است که بسته به شخص، "استفاده"، "استفاده می کند" . من استفاده می کنم، شما استفاده می کنید، اما

he/she/it uses. We just add the "s" on the end in the present tense. Okay. And then just

او استفاده می کند. ما فقط "s" را در آخر در زمان حال اضافه می کنیم. باشه. و سپس فقط

the past tense, if I... If I... In the past I had a job where I used a computer at work,

زمان گذشته، اگر من... اگر من... در گذشته شغلی داشتم که در آن از کامپیوتر در محل کارم استفاده می کردم،

so we could change that to past tense if we want to and say: "I used a computer at work",

بنابراین اگر بخواهیم می توانیم آن را به زمان گذشته تغییر دهیم و بگوییم: "من استفاده کردم. یک کامپیوتر در محل کار،

just the same. Okay. So that's just the simple way of using "use".

به همین ترتیب. باشه. بنابراین این فقط راه ساده استفاده از "استفاده" است.

So let's have a look at some more complicated ways of using this word. And the first one

بنابراین بیایید به چند روش پیچیده تر استفاده از این کلمه نگاهی بیندازیم. و اولین

is "to get used to" something. And you may have noticed when I said that I made more

مورد "عادت کردن" به چیزی است. و ممکن است متوجه شده باشید که من گفتم که در

of an "s" sound here: "used", "ss"; whereas with this one, it has a sort of "z": "to use".

اینجا بیشتر صدای "s" تولید می کنم: "استفاده شده"، "ss"; در حالی که با این یکی، نوعی "ز" دارد: "استفاده کردن".

"Use", but then when we come to this, "use", "used", "used to". Okay? So just remember

"استفاده"، اما وقتی به این می رسیم، "استفاده"، "استفاده شده"، "استفاده شده است". باشه؟ بنابراین فقط به یاد داشته باشید

there is a slight change of pronunciation when you say "to get used to something". And

که وقتی می گویید "به چیزی عادت کنم" یک تغییر جزئی در تلفظ وجود دارد. و

this is when you're adapting to a new situation, to get used to. You're probably having to

این زمانی است که شما در حال تطبیق با یک موقعیت جدید هستید تا به آن عادت کنید. احتمالاً

get used to the English language and all the complications in it, and the new vocabulary

باید به زبان انگلیسی و همه پیچیدگی های آن و واژگان جدیدی

that you're learning. You have to get used to a new language, adapt to it.

که یاد می گیرید عادت کنید. شما باید به یک زبان جدید عادت کنید، با آن سازگار شوید.

Okay, so looking at this first example, maybe this is someone who has moved from a hot country

خوب، پس با نگاه کردن به این مثال اول، شاید این کسی باشد که از یک کشور گرم

to a cold one, and they're finding it very difficult in the winter because the winters

به یک کشور سرد نقل مکان کرده است، و در زمستان برای آنها بسیار دشوار است زیرا زمستان

are cold and long. So, they might say:

ها سرد و طولانی است. بنابراین، آنها ممکن است بگویند:

"I can't get used to the long, cold winters."

"من نمی توانم به زمستان های طولانی و سرد عادت کنم."

It's really difficult to adapt, to get used to the long, cold winters. Okay? And then

سازگاری، عادت کردن به زمستان های طولانی و سرد، واقعاً دشوار است. باشه؟ و بعد

this one, maybe someone who has started a new job and there are a lot of new things

این یکی، شاید کسی که کار جدیدی را شروع کرده است و چیزهای جدید زیادی

to learn, so they're saying:

برای یادگیری وجود دارد، بنابراین آنها می گویند:

"There's a lot to learn in my new job, but I'm getting used to it.

"در کار جدیدم چیزهای زیادی برای یادگیری وجود دارد ، اما دارم به آن عادت می کنم.

I'm adapting gradually. I'm getting used to it."

کم کم دارم وفق می‌دهم. دارم به آن عادت می‌کنم.»

Okay? So this is about adapting,

باشه؟ بنابراین این در مورد سازگاری است،

a gradual process of getting used to something.

روند تدریجی عادت کردن به چیزی.

Okay? So that's getting used to something.

باشه؟ پس عادت کردن به چیزی.

And similarly: "to be used to". Again, it's the "s" sound, to be used to something is

و به همین ترتیب: «به عادت کردن». باز هم صدای "س" است، عادت کردن به چیزی

when you have adapted or it was... It's always been like that. It's normal, it's a regular

زمانی است که اقتباس کرده باشید یا بوده... همیشه همینطور بوده است. این یک

situation. So there's nothing new here. It's something that you've always done or you've

وضعیت عادی است. بنابراین هیچ چیز جدیدی در اینجا وجود ندارد. این کاری است که شما همیشه انجام داده اید یا

done for a long time so it feels normal. So, you say:

برای مدت طولانی انجام داده اید، بنابراین احساس می کنید طبیعی است. بنابراین، شما می گویید:

"I'm used to getting up early".

"من به زود بیدار شدن عادت دارم".

"I'm used to", "to be", "I am", so that's part of the verb "to be".

"عادت دارم"، "بودن"، "من هستم"، بنابراین بخشی از فعل "بودن" است.

"I am used to getting up early."

"من به زود بیدار شدن عادت دارم."

I'm not used to getting up early, but some people are. I find it very difficult,

من عادت ندارم زود بیدار شوم، اما بعضی ها عادت دارند. برای من خیلی سخت است،

getting up early. Oh dear, especially in the long, cold winters. Mmm. Okay:

زود بیدار شدن. اوه عزیزم، به خصوص در زمستان های طولانی و سرد. ممم خوب:

"I'm used to getting", well, somebody. "He is used to getting up early." I'm not.

"من به گرفتن عادت دارم"، خوب، یک نفر. او به زود بیدار شدن عادت دارد. من نیستم.

Oh, here's a negative one: "He's not used to driving on the left."

اوه، این یک منفی است: " او به رانندگی در سمت چپ عادت ندارد."

Maybe someone who's

شاید کسی که

moved countries, again, in his country they drive on the right, so he moves to a country

کشورها را جابجا کرده است، دوباره در کشورش از سمت راست رانندگی می کنند، بنابراین به کشوری نقل

where they drive on the left, how confusing, and he's not used to driving on the left.

مکان می کند که در سمت چپ رانندگی می کنند، چقدر گیج کننده است، و او عادت به رانندگی در سمت چپ ندارد.

You can even have an accident if you're not used to it. I think you have to practice quite

حتی اگر به آن عادت نداشته باشید ممکن است تصادف کنید. به نظر من ابتدا باید کاملاً با دقت تمرین کنید

carefully first. Not used to driving his car on the left. Okay?

. عادت به رانندگی ماشینش در سمت چپ ندارد. باشه؟

And then finally in this section, again, the weather in this country, in the UK:

و سپس در نهایت در این بخش، دوباره ، آب و هوای این کشور، در بریتانیا:

"We're used to wet weather in the UK." Okay?

"ما به آب و هوای مرطوب در بریتانیا عادت کرده ایم." باشه؟

"We are used to wet weather". It rains a lot,

"ما به هوای مرطوب عادت کرده ایم". به خصوص در پاییز باران زیاد می بارد

especially in the autumn. Okay. And in the spring, and in the winter, and sometimes in

. باشه. و در بهار، و در زمستان، و گاهی اوقات

the summer as well, so it's very... It can be very wet here. You may not want to come

در تابستان نیز، بنابراین خیلی ... اینجا می تواند خیلی مرطوب باشد. شاید الان نخواهی بیایی

now I've told you that, but anyway. Perhaps you're here already. Anyway:

که بهت گفتم، اما به هر حال. شاید شما در حال حاضر اینجا هستید. به هر حال:

"We're used to wet weather in the UK."

"ما به آب و هوای مرطوب در بریتانیا عادت کرده ایم."

And the longer you spend here, you... Easier you'll get used

و هر چه بیشتر در اینجا بگذرانید، راحت تر

to it as well. Okay, so that is the first part of the lesson. We have one more set of

به آن عادت خواهید کرد. خوب، پس این قسمت اول درس است. ما یک مجموعه

examples which we'll be covering next.

نمونه دیگر داریم که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت .

Okay, so here is the final example of how "used" is used. When you say: "I used to".

بسیار خوب، بنابراین در اینجا نمونه نهایی نحوه استفاده از "استفاده شده" است. وقتی می گویی: «قبلاً».

So, again, we've got the "ss" sound, not "z". "Used to". We also don't really pronounce

بنابراین، دوباره، ما صدای "ss" داریم، نه "z". "عادت داشتن". ما همچنین واقعاً

the "d" much. "Used to", so we don't try to say: "Used to", it's too difficult. So:

«د» را زیاد تلفظ نمی کنیم. "عادت"، بنابراین سعی نمی کنیم بگوییم: "عادت"، خیلی سخت است. بنابراین:

"Used to", but it's spelt with the "d" but it's not really pronounced. "Used to". So, this

"استفاده می شود"، اما با "د" املا می شود اما واقعا تلفظ نمی شود. "عادت داشتن". بنابراین،

is something, the meaning of this is quite different from the other: "to get used to",

این چیزی است، معنای این با دیگری کاملاً متفاوت است: "عادت کردن"،

"to be used to". When you say: "I used to do something", it's something in the past,

"عادت کردن". وقتی می گویید: "من قبلاً فلان کار را انجام می دادم"، آن چیزی در گذشته است،

something you did in the past, but you don't do it now. Okay?

کاری است که در گذشته انجام می دادید، اما اکنون آن را انجام نمی دهید. باشه؟

So, for example: "I used to live in North London."

به عنوان مثال: "من قبلاً در شمال لندن زندگی می کردم."

Okay? "I used to". At one time I

باشه؟ "من قبلا" زمانی

lived in North London, but not now. Now I live in South London. Okay. The river... The

در شمال لندن زندگی می کردم، اما اکنون نه. اکنون در جنوب لندن زندگی می کنم. باشه. رودخانه...

river divides London, and the areas are very specific. People in North London don't like

رودخانه لندن را تقسیم می کند و مناطق بسیار خاص هستند. مردم شمال لندن دوست ندارند

to go to South London, and people in South London don't like to go to North London sometimes.

به جنوب لندن بروند و مردم جنوب لندن گاهی اوقات دوست ندارند به شمال لندن بروند.

It's a bit of a... The river is a big divide. Anyway:

این یک مقداری است... رودخانه یک شکاف بزرگ است. به هر حال:

"I used to live in North London, but I'm happy to say I now live in South London." Okay.

"من قبلا در شمال لندن زندگی می کردم، اما خوشحالم که بگویم اکنون در جنوب لندن زندگی می کنم." باشه.

"She used to play tennis, but then she hurt her knee"

او قبلاً تنیس بازی می کرد، اما بعد از آن به زانویش آسیب می رساند -

-she had an injury, something happened to hurt her knee-

او آسیب دید، اتفاقی افتاد که به زانویش آسیب رساند -

"and she had to stop", had to stop playing tennis. She used to play.

و او مجبور شد متوقف شود، مجبور شد تنیس را متوقف کند. او قبلا بازی می کرد.

She used to play. At one time she played tennis, but not now because she hurt her knee. Okay?

او قبلا بازی می کرد. زمانی او تنیس بازی می‌کرد، اما اکنون نه چون زانویش آسیب دیده است. باشه؟

Another one: "I used to work full time",

یکی دیگر: «من تمام وقت کار می‌کردم»،

to work full time, that means from say 9 or 10

تمام وقت کار می‌کردم، یعنی از ساعت 9 یا 10

o'clock in the morning through to 5 or 5:30 at night, so like seven hours, the full day.

صبح تا 5 یا 5:30 شب، یعنی مثل هفت ساعت، تمام روز.

And that's usually Monday to Friday for a lot of people. That's full time, about 35-36

و معمولا برای بسیاری از افراد از دوشنبه تا جمعه است . این تمام وقت است، حدود 35-36

hours a week is full time. So: "I used to work full time". The opposite of full time

ساعت در هفته تمام وقت است. بنابراین: "من قبلاً تمام وقت کار می کردم". نقطه مقابل تمام

is part time. It's called part time.

وقت، پاره وقت است. بهش میگن پاره وقت

"...but I only work in the afternoons now". Okay,

"...اما الان فقط بعدازظهرها کار می کنم ". خوب،

so: "I used to work full time, but now I'm part time. I only work in the afternoons now."

پس: "من قبلا تمام وقت کار می کردم، اما الان نیمه وقت هستم. الان فقط بعدازظهرها کار می کنم."

Okay.

باشه.

And finally, this is where you see somebody and they look familiar, you think:

و در نهایت، اینجا جایی است که شما یک نفر را می بینید و او به نظر آشنا می رسد، فکر می کنید:

"I know that person. Where do I know that person from?"

"من آن شخص را می شناسم. من آن شخص را از کجا می شناسم؟"

And then you think back years and years and

و بعد به سال‌ها و سال‌ها و

years to when you were at school:

سال‌ها به زمانی که در مدرسه بودی فکر می‌کنی:

"Ah, we were at school together all those years ago.

"آه، ما همه آن سال‌ها پیش با هم در مدرسه بودیم.

So you say: "Ah, we used to go to the same school, didn't we? We used to go to the same

پس می‌گویی: "آه، ما قبلاً به یک مدرسه می‌رفتیم، نه. ? ما قبلاً به یک

school, didn't we?" We don't go there now because we're too old to go to school.

مدرسه می رفتیم، نه؟" ما اکنون به آنجا نمی رویم زیرا برای مدرسه رفتن خیلی پیر شده

"We used to go to the same school, didn't we?" And then the other person might pretend not

ایم. "ما قبلاً به همان مدرسه می رفتیم، نه؟" و در این صورت ممکن است شخص دیگر وانمود کند که

to recognize you. It depends, you know, what your relationship was at school, whether you

شما را نمی شناسد. بستگی دارد، می دانید، رابطه شما در مدرسه چه بوده است،

were friends or not.

دوست بودید یا نه.

But anyway, I hope those examples and the earlier ones have helped to show how this

interesting verb: "to use" can be used. So, to take it a little bit further,

: می توان از "to use" استفاده کرد. بنابراین، برای اینکه کمی جلوتر

we have a quiz on the website: www.engvid.com.

برویم، ما یک مسابقه در وب سایت داریم: www.engvid.com.

Please go there and try the quiz, see how you do.

لطفاً به آنجا بروید و امتحان را امتحان کنید ، ببینید چگونه انجام می دهید.

And please, if you'd like to, subscribe to my YouTube channel.

و لطفاً اگر مایلید در کانال یوتیوب من مشترک شوید

And hope to see you again soon.

و امیدوارم به زودی دوباره شما را ببینم.

Bye for now.

فعلا خداحافظ.