LET - Basic Verbs - Learn English Grammar

Want to speak real English from your first lesson?

آیا می خواهید از اولین درس خود به زبان انگلیسی واقعی صحبت کنید ؟

Sign up for your free lifetime account at EnglishClass101.com.

برای حساب مادام العمر رایگان خود در EnglishClass101.com ثبت نام کنید .

“Let us” is a salad ingredient.

"بگذارید ما" یکی از مواد تشکیل دهنده سالاد است.

Ah!

آه!

Lettuce.

کاهو.

Hi, everybody, my name is Alisha.

سلام به همه، اسم من علیشاه است.

Welcome back to Know Your Verbs.

به دانستن افعال خود خوش آمدید.

In this episode, we're going to talk about the verb “let.”

در این قسمت، ما در مورد فعل اجازه صحبت خواهیم کرد.

Lets go.

بیا بریم.

The basic definition of the verb, “let” is to allow or to permit something.

تعریف اصلی فعل اجازه دادن یا اجازه دادن به چیزی است.

So, allow or permit the conjugations of this verb present tense, “let,” “let's.”

بنابراین، صیغه های این فعل زمان حال، «لذا»، «بگذارید» را مجاز یا مجاز کنید.

Past tense, “let,” past participle tense, “let,” progressive tense, “letting.”

زمان گذشته، "لذا "، زمان ماضی، "لذا"، زمان پیش رونده، "لذا".

Now, let's talk about some additional meanings of the verb, “let.”

حال، بیایید در مورد معانی اضافی فعل، "لذا" صحبت کنیم.

The first additional meaning of this verb for this lesson is to allow to enter or leave

اولین معنای اضافی این فعل برای این درس اجازه ورود یا خروج از

a situation.

یک موقعیت است.

So, let's look at some examples.

بنابراین، اجازه دهید به چند نمونه نگاه کنیم.

“Please let us in, it's cold.”

"لطفا اجازه دهید وارد شویم، هوا سرد است."

When talking to a police officer, for example, the police might say, “I'll let you go with

برای مثال، وقتی با یک افسر پلیس صحبت می کنید، پلیس ممکن است بگوید: «با اخطار اجازه می

a warning.

دهم.

I'll let you go.”

من تو را رها می کنم.»

So, in the first example, “Please let us in, please let us in.”

بنابراین، در مثال اول، "لطفا اجازه دهید ما وارد شویم ، لطفا اجازه دهید ما وارد شویم."

means please allow us to enter.

یعنی لطفا به ما اجازه ورود بدهید.

It's cold outside so allow us to enter a building.

بیرون سرد است پس اجازه دهید وارد ساختمان شویم.

In the second example, the police officer says, “I'll let you go with a warning.”

در مثال دوم، افسر پلیس می گوید: "با اخطار اجازه می دهم."

“I'll let you go with the warning,” means “I'll allow you to leave but I'll give you

«با اخطار اجازه می‌دهم بروی» یعنی «به تو اجازه می‌دهم بروی، اما به

a warning, not a ticket.”

تو اخطار می‌دهم، نه بلیت».

So, to allow to enter or to leave something.

بنابراین، اجازه ورود یا خروج از چیزی.

The next additional meaning for this lesson is used as an imperative.

معنای اضافی بعدی برای این درس به عنوان یک امر ضروری استفاده می شود.

So, imperative in it's like to propose something or to request something.

بنابراین، ضروری در آن مانند پیشنهاد چیزی یا درخواست چیزی است.

So, for example, “Let us see.”

بنابراین، برای مثال، "بگذارید ببینیم."

Or, “Let us consider these options.”

یا، "اجازه دهید این گزینه ها را در نظر بگیریم."

Here, I'm not using the contracted, “let's see,” or “let's consider,” it sounds

در اینجا، من از قرارداد، «بیایید ببینیم» یا «بیایید در نظر بگیریم» استفاده نمی‌کنم،

more formal to use, “let us see” or “let us consider” but these are very common ways

استفاده از آن رسمی‌تر به نظر می‌رسد، «بگذارید ببینیم» یا «اجازه دهید در نظر بگیریم»، اما این‌ها روش‌های بسیار رایجی

to like to make a request or to make a proposal to a group of people like, “Let's see.”

هستند که می‌خواهند بسازند. درخواست یا پیشنهاد دادن به گروهی از افراد مانند «بیایید ببینیم».

“Let's see what he does.”

بیایید ببینیم او چه می کند.

It's like, “This is my proposal, I request we see something,” “I request we consider

مانند «این پیشنهاد من است، من درخواست می‌کنم چیزی را ببینیم»، «من درخواست می‌کنم

something,” “Let us see,” “Let us consider these options.”

چیزی را در نظر بگیریم»، «بگذارید ببینیم»، «اجازه دهید این گزینه‌ها را در نظر بگیریم».

The next additional meaning comes from British English.

معنای اضافی بعدی از انگلیسی بریتانیایی می آید .

We do not use this in American English but “to let” can mean to rent a room.

ما از این در انگلیسی آمریکایی استفاده نمی‌کنیم، اما «به اجازه دادن» می‌تواند به معنای اجاره اتاق باشد.

So, again we do not use this in American English but this is common in British English.

بنابراین، دوباره ما از این در انگلیسی آمریکایی استفاده نمی کنیم، اما در انگلیسی بریتانیایی رایج است.

“To let” in a sentence.

"اجازه دادن" در یک جمله.

“He let a room to a young woman from another city.”

او اتاقی را به زن جوانی از شهر دیگری واگذار کرد.

Another one, “I'm letting a room from a wealthy couple.”

یکی دیگر، "من از یک زوج ثروتمند اتاق می دهم ."

Let's talk about some variations of the verb, “let.”

بیایید در مورد برخی از تغییرات فعل "let" صحبت کنیم.

First one, “to let go.”

اولی، «رها کردن».

Actually, there are a few meanings of “to let go.”

در واقع، چند معنی برای " رها کردن" وجود دارد.

I'll talk about two of them here.

من در مورد دو مورد از آنها در اینجا صحبت خواهم کرد.

One means, to dismiss someone from a job.

یکی یعنی اخراج کسی از کار.

“To dismiss someone” means to fire someone from their job, from their employment.

اخراج کسى به معناى اخراج کسى از کار، از کار است.

Examples.

مثال ها.

“Management decided to let half of us go this month.”

"مدیریت تصمیم گرفت نیمی از ما را در این ماه رها کند."

So, “Let half of us go.”

بنابراین، "نیمی از ما را رها کنید."

“Half of us” means half of the employees go.

«نیمی از ما» یعنی نیمی از کارمندان می روند.

So, let go is split by the people affected by the verb.

بنابراین، let go توسط افراد متاثر از فعل تقسیم می شود.

So, “Management decided to let half of us go this month.”

بنابراین، "مدیریت تصمیم گرفت نیمی از ما را در این ماه رها کند."

Okay, another example.

باشه یه مثال دیگه

“I'm sorry but we have to let you go.”

"متاسفم، اما باید تو را رها کنیم."

Again, the phrasal verb” let go” is separated by the person affected by the action, “let

باز هم، فعل عبارتی “let go” توسط فردی که تحت تاثیر این عمل قرار می گیرد جدا می شود، “let

you go.”

you go”.

In other words, “I'm sorry we have to fire you,” “I'm sorry we have to dismiss you

به عبارت دیگر، «متاسفم که باید شما را اخراج کنیم»، «متاسفم که باید شما را

from your employment.”

از شغلتان اخراج کنیم».

Okay, so “to let go” is another expression to mean, to remove someone from their job.

بسیار خوب، بنابراین "رها کردن" عبارت دیگری است به معنای حذف شخصی از شغلش.

It's a nicer way to say, “You're fired!”

این روش بهتری برای گفتن است: "تو اخراج شدی!"

To let someone go.

اجازه دادن به کسی.

To go on to the second meaning of “to let go,” we use this quite broadly to mean “to

برای ادامه به معنای دوم "رها کردن "، ما از این به طور گسترده به معنای "

relax” or “to release something.”

آرامش دادن" یا "رها کردن چیزی" استفاده می کنیم.

So, it can mean to release stress, for example.

بنابراین، برای مثال می تواند به معنای رهایی از استرس باشد.

In a sentence, “Try to let go of your stress.”

در یک جمله، سعی کنید استرس خود را رها کنید.

♪ Let it go ♪ Oh, God.

♪ ولش کن ♪ اوه خدا.

[unintelligible 0:04:51].

[نامفهوم 0:04:51].

Okay.

باشه.

Another example, “Let go of me!”

مثال دیگر، "رهایم کن!"

So, you can use this if someone is holding you for some reason.

بنابراین، اگر کسی به دلایلی شما را در آغوش می‌گیرد، می‌توانید از آن استفاده کنید.

So, “Let go of me,” means release me, “Let go of me! or, “Let go of her!”

بنابراین، «لِکُمْ» یعنی مرا رها کن، «رهایم کن! یا "رهاش کن!"

“Let go of him,” means release her, release him.

«ولش کن» یعنی او را رها کن، رها کن .

This is similar to the next variation of “let” which is “let out.”

این شبیه به نوع بعدی "let" است که "let out" است.

“To let out,” we use the word, “let out” to free something, to release something,

ما از کلمه «رها کردن» برای آزاد کردن چیزی، رها کردن چیزی استفاده می کنیم

usually though, something has been confined, something has been kept.

، اما معمولاً چیزی محدود شده است، چیزی نگه داشته شده است.

An example of this is “Let me out of this room.”

مثالی از این جمله «بگذار از این اتاق بیرون بیایم ».

So, “let” and “out” are separated by “me” so I am the person affected here

بنابراین، «بگذار» و «بیرون» با «من» از هم جدا می‌شوند، بنابراین من فردی هستم که در اینجا

I am asking to be released from the room.

می‌خواهم از اتاق آزاد شود.

“Let me out of this room.”

"بگذار از این اتاق بیرون بیایم."

Another example, “She let out a terrifying scream.”

مثال دیگر، "او فریاد وحشتناکی کشید ."

So, maybe inside her, there was this frightened emotion she felt scared so she released that

بنابراین، شاید در درون او، این احساس ترسناک وجود داشت که او احساس ترس کرد، بنابراین او آن

emotion with a scream.

احساس را با یک جیغ رها کرد.

So, “She let out a terrifying scream.”

بنابراین، "او فریاد وحشتناکی کشید."

It was freed from her body.

از بدنش آزاد شد.

The next variation is, “to let someone have it.”

تغییر بعدی این است: "به کسی اجازه دهیم آن را داشته باشد."

To let someone have it so this means like to attack someone either physically or verbally.

اجازه دادن به کسی که آن را داشته باشد به این معنی است که دوست دارم به کسی حمله فیزیکی یا کلامی داشته باشید.

Verbally means attacking someone with words, to have an argument.

لفظی به معنای حمله به کسی با کلمات، بحث کردن است.

So, physically or verbally attack someone.

بنابراین، به صورت فیزیکی یا کلامی به کسی حمله کنید.

In a sentence, “My boss let me have it this morning.

در یک جمله، «رئیس من اجازه داد امروز صبح آن را بخورم.

I made a huge mistake this week.”

این هفته اشتباه بزرگی مرتکب شدم.»

So, in this sentence my boss let me have it, probably means my boss shouted at me.

بنابراین، در این جمله رئیس من اجازه داد آن را داشته باشم، احتمالاً به این معنی است که رئیس من بر سر من فریاد زده است.

So, my boss attacked me verbally and there's a very low chance that someone's boss will

بنابراین، رئیس من به صورت لفظی به من حمله کرد و احتمال اینکه رئیس شخصی

physically attack them at work?

در محل کار به آنها حمله فیزیکی کند بسیار کم است؟

I don't know what it's like in your company, but in our company, it's probably not that

من نمی دانم در شرکت شما چگونه است، اما در شرکت ما، احتمالاً این

meaning.

معنی نیست.

So, in most cases, like, “My mother let me have it.

بنابراین، در بیشتر موارد، مانند: «مادر من اجازه داد آن را داشته باشم.

I totally wrecked the car,” for example.

مثلاً ماشین را کاملاً خراب کردم.

It's like I was attacked verbally by someone.

انگار مورد حمله لفظی یکی قرار گرفتم.

So, “My boss let me have it this morning.

بنابراین، «رئیس من اجازه داد امروز صبح آن را بخورم.

I made a mistake.”

من اشتباه کردم.»

So, in another example sentence, “Did you see that fight? the smaller guy really let

بنابراین، در یک جمله مثال دیگر، «آیا آن دعوا را دیدی؟ پسر کوچکتر واقعاً به

the bigger guy have it.”

مرد بزرگتر اجازه می دهد آن را داشته باشد.»

So, here, I said, “The smaller guy really let the bigger guy have it.”

بنابراین، در اینجا، من گفتم: "پسر کوچکتر واقعاً اجازه می دهد تا مرد بزرگتر آن را داشته باشد."

So, again in this example, the person affected by the action, the person receiving the attack,

بنابراین، دوباره در این مثال، شخصی که تحت تأثیر عمل قرار می گیرد، شخصی که حمله را دریافت می کند،

in this case, the bigger guy is the one who is inserted into the verb phrase.

در این مورد، مرد بزرگتر کسی است که در عبارت فعل درج می شود.

So, “The smaller guy really let the bigger guy have it.”

بنابراین، "آدم کوچکتر واقعاً به پسر بزرگتر اجازه می دهد آن را داشته باشد."

So, the bigger guy was the one who was attacked in this case.

بنابراین، مرد بزرگتر کسی بود که در این مورد مورد حمله قرار گرفت.

So, to let someone have it means to attack someone with words or with physical force.

بنابراین، اجازه دادن به کسی به معنای حمله به کسی با کلمات یا با نیروی فیزیکی است.

I hope that helped you learn a little bit more about the verb, “let.”

امیدوارم که به شما کمک کرده باشد کمی بیشتر در مورد فعل "let" یاد بگیرید.

If you have any questions, if you know some other meanings, if you have some other variations

اگر سؤالی دارید، اگر معانی دیگری را می دانید، اگر تغییرات دیگری

you want to mention please feel free to leave them in the comments along with any questions

دارید که می خواهید ذکر کنید، لطفاً آنها را در نظرات به همراه هر سؤالی

you might have.

که ممکن است دارید بنویسید.

If you liked the video, please make sure to give it a thumbs up.

اگر ویدیو را دوست داشتید، لطفاً حتماً آن را تأیید کنید.

Subscribe to the channel and check us out at EnglishClass101.com for some other good

در کانال مشترک شوید و ما را در EnglishClass101.com برای چیزهای خوب دیگر بررسی

stuff.

کنید.

Thanks very much for watching this episode of Know Your Verbs.

از تماشای این قسمت از افعال خود را بدانید بسیار متشکرم.

We'll see you again soon.

به زودی دوباره شما را می بینیم.

Bye.

خدا حافظ.