8 phrasal verbs that use the word 'get' | Learn English with Cambridge

Hi everyone. I'm George.

سلام به همه. من جورج هستم.

In a previous video we learnt about the various ways we can use the verb,

در ویدیوی قبلی با روش‌های مختلفی که می‌توانیم از فعل،

to get.

برای گرفتن استفاده کنیم، یاد گرفتیم.

It’s getting dark now, so, it’s time to party.

اکنون هوا تاریک شده است، بنابراین، زمان مهمانی است.

And in this video we're going to learn eight different phrasal verbs that

و در این ویدیو قصد داریم هشت فعل عبارتی مختلف را یاد بگیریم که

use the word get.

از کلمه get استفاده می کنند.

But before I begin, don’t forget to like the video

اما قبل از شروع، فراموش نکنید که ویدیو

and to subscribe to the channel.

را لایک کنید و در کانال عضو شوید.

Now, watch this video and see if you can guess the meanings

حالا این ویدیو را تماشا کنید و ببینید آیا می توانید معانی افعال عبارتی را حدس بزنید

of the phrasal verbs.

.

This story all started when I wanted to get out of doing the washing up.

این داستان از زمانی شروع شد که می خواستم از کار شستشو بیرون بیایم. مایع

I emptied the washing up liquid and shouted,

شوینده را خالی کردم و فریاد

there's no washing up liquid left.

زدم، مایع شوینده ای باقی نمانده است.

It is empty. I can't do the washing up.

خالی است. من نمی توانم شستشو را انجام دهم.

I tried to get through to my housemate that I couldn’t

سعی کردم به هم خانه ام بگویم که

do the washing up if there wasn’t any washing up liquid.

اگر مایع شوینده ای وجود نداشته باشد، نمی توانم شستشو را انجام دهم.

Just go to the shop, buy some more and get on with it.

فقط به مغازه بروید، مقدار بیشتری بخرید و با آن کار کنید.

At that moment I was struck by lightning.

در آن لحظه من را رعد و برق زد.

After I got over the shock, I noticed something strange.

بعد از اینکه از شوک غلبه کردم متوجه چیز عجیبی شدم.

From then on, everything I touched became clean.

از اون به بعد هر چی دست زدم تمیز شد.

I got through the washing up in record time just by touching each plate.

من فقط با لمس هر بشقاب از شست و شو در زمان بی سابقه ای گذشتم.

I could shoot washing up liquid at people I didn’t get on with.

می‌توانستم به افرادی که با آن‌ها ارتباط نداشتم، مایع شوینده شلیک کنم.

Have you done the dishes yet? Making them slightly angry and soapy.

آیا هنوز ظرف ها را شسته اید؟ آنها را کمی عصبانی و صابون می کند.

That’s quite annoying.

این کاملا آزاردهنده است

And I could stop criminals from getting away.

و من می توانستم جلوی مجرمان را بگیرم که فرار کنند.

You won't get away with this.

شما با این کار از بین نخواهید رفت.

Can you guess what any of these phrasal verbs mean?

آیا می توانید حدس بزنید که معنی هر یک از این افعال عبارتی چیست؟

This story all started when I wanted to get out of doing the washing up.

این داستان از زمانی شروع شد که می خواستم از کار شستشو بیرون بیایم.

To get out of doing something means to avoid something you don’t want to do,

رهایی از انجام کاری به معنای اجتناب از کاری است که نمی‌خواهید انجام دهید،

especially if you're giving an excuse.

به خصوص اگر بهانه می‌آورید.

So, you might say, stop trying to get out of doing the housework.

بنابراین، ممکن است بگویید، سعی نکنید از انجام کارهای خانه خارج شوید.

Just go to the shop, buy some more and get on with it.

فقط به مغازه بروید، مقدار بیشتری بخرید و با آن کار کنید.

To get on with doing something means to start or continue doing something,

ادامه دادن به انجام کاری به معنای شروع یا ادامه دادن به انجام کاری،

especially work.

به ویژه کار است.

For example, if you're talking in class, your teacher might say,

به عنوان مثال، اگر در کلاس صحبت می کنید، معلم شما ممکن است بگوید

can you get on with your work, please?

، لطفاً می توانید کار خود را ادامه دهید؟

I tried to get through to my housemate that I couldn’t

سعی کردم به هم خانه ام بگویم که

do the washing up if there wasn’t any washing up liquid.

اگر مایع شوینده ای وجود نداشته باشد، نمی توانم شستشو را انجام دهم.

To get through to someone means to succeed in making

رسیدن به کسی به معنای موفقیت در وادار کردن

someone understand or believe something.

کسی به چیزی است که چیزی را بفهمد یا باور کند.

For example, we can't get through to the government just how serious

به عنوان مثال، ما نمی‌توانیم به دولت بپردازیم

the problem is.

که مشکل چقدر جدی است.

After I got over the shock, I noticed something strange.

بعد از اینکه از شوک غلبه کردم متوجه چیز عجیبی شدم.

To get over something means to return to your usual state

غلبه بر چیزی به این معنی است که

of health or happiness after having a bad experience or an illness.

پس از داشتن یک تجربه بد یا یک بیماری به وضعیت سلامت یا شادی معمول خود بازگردید.

For example, she's just getting over the flu.

به عنوان مثال، او به تازگی آنفولانزا را پشت سر می گذارد.

You might also get over someone, a boyfriend or a girlfriend,

همچنین ممکن است در پایان یک رابطه بر کسی غلبه کنید ، دوست پسر یا دوست دختر،

at the end of a relationship, which means to forget them and

که به معنای فراموش کردن آنها و

return to a state of happiness again.

بازگشت دوباره به حالت شادی است.

I got through the washing up in record time just by touching each plate.

من فقط با لمس هر بشقاب از شست و شو در زمان بی سابقه ای گذشتم.

To get through something means to finish doing some

عبور از چیزی به معنای پایان دادن به انجام برخی

work or to finish some tasks.

کارها یا به پایان رساندن برخی وظایف است.

For example, I've got so much housework to get through.

به عنوان مثال، من کارهای خانه زیادی برای انجام دادن دارم.

I could shoot washing up liquid at people I didn’t get on with.

می‌توانستم به افرادی که با آن‌ها ارتباط نداشتم، مایع شوینده شلیک کنم.

To get on with someone means you like someone and you are

اینکه با کسی کنار بیایید به این معنی است که شما یکی را دوست دارید و

friendly to each other.

با یکدیگر دوست هستید.

For example, do you get on with your brother?

مثلا با برادرت سر و کله میزنی؟

And I could stop criminals from getting away.

و من می توانستم جلوی مجرمان را بگیرم که فرار کنند.

To get away means to escape or to leave a person or a place,

دور شدن به معنای فرار یا ترک یک شخص یا مکان است،

often when it’s difficult to do this.

اغلب زمانی که انجام این کار دشوار است.

For example, we walked to the next beach to get away from the crowds.

مثلاً برای دور شدن از شلوغی به ساحل بعدی راه افتادیم .

You won't get away with this.

شما با این کار از بین نخواهید رفت.

To get away with something means to succeed in avoiding

دور شدن از چیزی به معنای موفقیت در اجتناب از

punishment for something.

تنبیه برای چیزی است.

For example, everyone thinks he's guilty of the robbery,

به عنوان مثال، همه فکر می کنند که او در سرقت مقصر است،

but it looks like he's going to get away with it.

اما به نظر می رسد که او از آن فرار می کند.

Can you make some sentences with these phrasal verbs?

آیا می توانید با این افعال عبارتی چند جمله بسازید؟

Get practicing in the comments section below.

در بخش نظرات زیر تمرین کنید.

And a lot of the explanations in this video come from

و بسیاری از توضیحات در این ویدیو

the Cambridge Dictionary.

از دیکشنری کمبریج آمده است.

So, if you want to find some more phrasal verbs,

بنابراین، اگر می‌خواهید افعال عبارتی بیشتری پیدا کنید

check out the link in the description below.

، پیوند موجود در توضیحات زیر را بررسی کنید.

And if you enjoyed this lesson, don’t forget to like the video,

و اگر از این درس لذت بردید، لایک ویدیو

and to subscribe to the channel.

و عضویت در کانال را فراموش نکنید.

See you in the next video. Bye bye.

شما را در ویدیوی بعدی می بینیم. خداحافظ.