Free English Class! Topic: Describing Things Part 3: Verbs! 🏁📻📡 (Lesson Only)

Well hello and welcome to this english lesson where we're

خوب سلام و به این درس انگلیسی خوش آمدید، جایی که می

going to learn how to describe things. How to talk about

خواهیم یاد بگیریم چگونه چیزها را توصیف کنیم. چگونه

things once again. This is part three. There are two other

یک بار دیگر در مورد چیزها صحبت کنیم. اینم قسمت سوم دو

parts to this lesson that you can watch if you want to. This

بخش دیگر در این درس وجود دارد که در صورت تمایل می توانید آنها را تماشا کنید. این

lesson in particular is all about verbs. I'm going to talk

درس به ویژه در مورد افعال است. من قصد دارم در مورد افعالی صحبت کنم که

about verbs we use to basically talk about things to describe

ما اساساً در مورد چیزهایی صحبت می کنیم تا توصیف کنیم

what things are doing. If you're a little bit confused as

که کارها چه می کنند. اگر به محض شروع درس، کمی گیج شده

soon as I get the lesson started I think you understand

اید، فکر می کنم متوجه می شوید

what I'm talking about. So once again welcome to this English

که در مورد چه چیزی صحبت می کنم. بنابراین یک بار دیگر به این درس انگلیسی خوش آمدید،

lesson where I'm going to teach you a whole bunch of vocabulary

جایی که من می‌خواهم مجموعه کاملی از لغات واژگان را به شما آموزش دهم

words. A whole bunch of verbs actually that you can use when

. یک دسته کامل از افعال در واقع می توانید از

you're talking about things that you can use when you're

آنها هنگام صحبت در مورد چیزهایی استفاده کنید که می توانید در هنگام

describing things. So the first verb that I want to teach you

توصیف چیزها از آنها استفاده کنید. بنابراین اولین فعل که می خواهم به شما یاد

is the verb to glow. When something glows it means that

بدهم، فعل درخشیدن است. وقتی چیزی می درخشد به این معنی است که

some light is coming out of it. The best example I could come

مقداری نور از آن خارج می شود. بهترین مثالی که می‌توانم بیاورم این

up with is when you heat metal at a certain point when you

است که وقتی فلز را در نقطه خاصی گرم می‌کنید، وقتی

heat types of metal it will get so hot that it starts to glow.

انواع فلز را گرم می‌کنید، آنقدر داغ می‌شود که شروع به درخشش می‌کند.

So the metal glows let's do past tense. Yesterday the metal

بنابراین فلز می درخشد، اجازه دهید زمان گذشته را انجام دهیم. دیروز فلز می

glowed tomorrow the metal will glow or the tomorrow the metal

درخشد فردا فلز می درخشد یا فردا که

is going to glow. So when something glows it means it's

فلز می درخشد. بنابراین وقتی چیزی می درخشد به این معنی است

putting out a little bit of light. Usually kind of a dull

که نور کمی را از بین می برد. معمولا نوعی نور کسل کننده است

light. I know that when I look in the distance and I see

. می دانم که وقتی به دوردست ها نگاه می

someone's Christmas lights at night it kind of you can see

کنم و چراغ های کریسمس کسی را در شب می بینم، به نوعی می توانی

them glow. You can see a little bit of a glow coming off of

نور آنها را ببینی. می توانید کمی درخشش از

them. So to glow means to to put out a little bit of light.

آنها را ببینید. بنابراین درخشیدن به معنای خاموش کردن کمی نور است.

Now to gleam is a little bit different. Uh when something

حالا درخشش کمی متفاوت است. اوه وقتی چیزی

gleams like this tray gleams okay this tray is gleaming.

مثل این سینی می درخشد خوب این سینی می درخشد.

When you look at this tray when light hits the tray especially

وقتی به این سینی نگاه می کنید وقتی نور به سینی

on the edges you can see that the tray gleams. So when

به خصوص لبه های آن برخورد می کند، می بینید که سینی می درخشد. بنابراین وقتی

something gleams it's usually shiny and it's reflecting a

چیزی می درخشد، معمولاً براق است و کمی نور را منعکس می کند

little bit of light. Sometimes the river by my house can gleam

. گاهی رودخانه کنار خانه من نیز می درخشد

as well. The sun hits the river. So again gleam is a verb

. خورشید به رودخانه برخورد می کند . بنابراین دوباره gleam یک فعل است

used to describe a little bit of reflective light or

که برای توصیف کمی نور بازتابنده یا

reflected light off of something that is somewhat

نور منعکس شده از چیزی که تا حدی

reflective. Something shiny like a silver tray. So this

بازتابنده است استفاده می شود. چیزی براق مثل سینی نقره ای. بنابراین این

tray gleams. Yesterday the tray gleamed. Tomorrow the tray will

سینی می درخشد. دیروز سینی برق زد. فردا سینی می

gleam or tomorrow the tray is going to gleam when the light

درخشد یا فردا سینی با نور می

hits it. To vibrate. So this is something that I'm sure you're

درخشد. برای ارتعاش. بنابراین این چیزی است که من مطمئن هستم که شما به

used to. Something you're familiar with. When something

آن عادت دارید. چیزی که شما با آن آشنا هستید. وقتی چیزی می

vibrates it means it moves back and forth really really fast.

لرزد به این معنی است که واقعاً سریع به جلو و عقب حرکت می کند.

The best example would be your phone When you turn the volume

بهترین مثال می تواند تلفن شما باشد وقتی صدای

down on your phone your phone vibrates. So instead of making

گوشی خود را کم می کنید تلفن شما می لرزد. بنابراین به جای

a sound it kind of goes if you have your phone in your pocket

ایجاد صدا، اگر تلفن خود را در جیب خود

you can feel it because the phone vibrates. Past tense

دارید، می توانید آن را احساس کنید زیرا تلفن می لرزد. زمان

yesterday the phone vibrated. Tomorrow the phone is going to

گذشته دیروز تلفن لرزید. فردا گوشی

vibrate or tomorrow the phone will vibrate. But in the

می‌لرزد یا فردا گوشی می‌لرزد. اما در

present tense you would say the phone vibrates when someone

زمان حال می گویید وقتی کسی

calls me. So to vibrate to move back and forth really really

با من تماس می گیرد تلفن می لرزد. بنابراین ارتعاش برای حرکت به جلو و عقب واقعاً

quickly. So fast that you can hardly see it actually. To

خیلی سریع. آنقدر سریع که به سختی می توانید آن را ببینید.

flicker. The other day the power went out here. Uh the

سوسو زدن. یک روز دیگر برق اینجا قطع شد. اوه یک

other day on Saturday Saturday afternoon all all of the sudden

روز بعد از ظهر شنبه

the power went we had no electricity and so we got out

یکدفعه برق رفت، ما برق نداشتیم و به همین دلیل

some flashlights but we also lit some candles. The flame of

چند چراغ قوه را بیرون آوردیم اما چند شمع هم روشن کردیم.

a candle will flicker. When something flickers it means it

شعله شمع سوسو خواهد زد. وقتی چیزی سوسو می زند، به این معنی است که

gets you know it gets brighter and then not as bright and it

شما متوجه می شوید که روشن تر می شود و سپس روشن تر نمی

moves back and forth. Basically to flicker is the best way to

شود و به جلو و عقب حرکت می کند. اساسا سوسو زدن بهترین راه برای

describe a candle. A candle flickers. Uh last Saturday the

توصیف یک شمع است. یک شمع سوسو می زند. شنبه گذشته

candles flickered. And if I was to light candles tomorrow they

شمع ها سوسو زدند. و اگر فردا شمع روشن کنم

will flicker or they are going to flicker. So when something

سوسو می زنند یا سوسو می زنند. بنابراین وقتی چیزی

flickers this is my my flickering motion but just

سوسو می زند، این حرکت سوسوزن من است، اما فقط

picture a candle. A candle is probably the most common thing

یک شمع را تصویر کنید. شمع احتمالاً رایج ترین چیزی است

that you will see that flickers. To flap. So when

که می بینید که سوسو می زند. بال زدن. بنابراین وقتی

something flaps it means it moves but it also makes a bit

چیزی تکان می‌خورد به این معنی است که حرکت می‌کند اما

of a sound like a it's my my flapping sound. I guess I'm

کمی صدایی شبیه صدای تکان دادن من تولید می‌کند. حدس می‌زنم

doing sound effects this morning too. A flag flaps in

امروز صبح هم جلوه‌های صوتی می‌زنم . پرچمی در باد تکان می خورد

the wind. When it is windy a flag flaps. Yesterday the flag

. وقتی باد می‌وزد، پرچمی تکان می‌خورد. دیروز

flap. Tomorrow the flag will flap. Tomorrow the flag is

فلاپ پرچم فردا پرچم به اهتزاز در می آید . فردا پرچم به اهتزاز در

going to flap. But basically To flap means to move back and

می آید. اما اساساً فلپ کردن به معنای حرکت کردن به

forth but also I think to make a little bit of a sound. When a

جلو و عقب است، اما همچنین فکر می کنم کمی صدا ایجاد کنید. هنگامی که

bird flaps you can hear them flap their wings as well. But

پرنده تکان می‌خورد، می‌توانید بشنوید که بال‌هایش را تکان می‌دهند.

to flap means to kind of move back and forth and make a

اما فلپ کردن به معنای حرکت به جلو و عقب و ایجاد

little bit of a sound. To sway. So I made a video yesterday for

صدای کمی است. تاب خوردن. بنابراین دیروز یک ویدیو برای

my other channel. And if you look in the background you can

کانال دیگرم ساختم. و اگر به پس‌زمینه نگاه کنید، می‌توانید

see the trees sway in the wind. Sometimes when it's windy a

ببینید که درختان در باد تکان می‌خورند. گاهی وقتی باد می‌وزد

tree will sway. Uh so present tense the tree sways. Past

درختی تکان می‌خورد. اوه خیلی زمان حال درخت تاب می خورد.

tense the tree swayed. And future we would say the trees

زمان گذشته درخت تکان خورد. و در آینده می گوییم

the tree will sway or the tree is going to sway sorry not

درختان درخت تکان می خورند یا درخت می خواهد تاب بخورد متأسفم که

flay. That's a different verb entirely. The tree is going to

پوسته نمی اندازد. این یک فعل کاملا متفاوت است . درخت قرار است تاب

sway. Uh so basically when something sways it's usually

بخورد. اوه، اساساً وقتی چیزی تاب می‌خورد، معمولاً

something that is attached at one end and then either because

چیزی است که در یک انتها وصل می‌شود و سپس یا به

of the wind or for some other reason it moves back and forth

دلیل باد یا به دلایل دیگری به این صورت به جلو و عقب حرکت می‌کند

like that. A tree in the wind is probably the best example. A

. درختی در باد احتمالا بهترین مثال است.

tree in the wind will sway. It will sway back and forth. You

درختی در باد تکان خواهد خورد. به جلو و عقب تکان خواهد خورد.

can say it that way as well. To flash. Hopefully this has never

اینطوری هم می تونی بگی برای فلش زدن. امیدوارم هیچ وقت این

happened to you. If you drive over the speed limit you might

اتفاق برای شما نیفتاده باشد. اگر بیش از حد مجاز رانندگی کنید، ممکن

see a light flashing behind you. Uh the lights on police

است چراغی را در پشت سر خود مشاهده کنید. اوه چراغ

cars the lights flash. Yesterday the light sorry the

های ماشین های پلیس چراغ ها چشمک می زنند. دیروز چراغ ببخشید

lights flash. Yesterday the lights flashed. Uh tomorrow the

چراغ ها چشمک می زنند. دیروز چراغ ها چشمک زدند. اوه

lights are going to flash or the lights will flash. Um when

فردا چراغ ها چشمک می زنند یا چراغ ها چشمک می زنند. اوم وقتی

something flashes it means it's off and then on. Off and on off

چیزی چشمک می زند به این معنی است که خاموش و سپس روشن است. خاموش و روشن خاموش

and on. So when you see lights like this on a police car they

و روشن. بنابراین وقتی چراغ‌هایی مانند این را روی ماشین پلیس می‌بینید

are bright and then off. They're bright and then they're

، روشن و سپس خاموش می‌شوند. آنها روشن هستند و سپس

off. They're on and off. On and off. Those lights flash. So

خاموش می شوند. روشن و خاموش هستند. روشن و خاموش. آن چراغ ها چشمک می زنند پس

hopefully you've never seen lights flashing behind you. Um

امیدوارم هرگز نورهایی را که پشت سرتان چشمک می زنند ندیده باشید. امم

because it means you need to pull over. And it means that

چون این بدان معناست که باید خود را کنار بکشی. و این بدان معنی

the police officer is going to ask you some questions about

است که افسر پلیس از شما سؤالاتی در مورد

what you're doing. To blink. I think we've all seen this

کاری که انجام می دهید می پرسد. چشمک زدن. من فکر می کنم همه ما قبلاً این را دیده

before. I know on my phone when I have a message a little light

ایم. من می دانم که در تلفنم وقتی پیامی دارم نور کمی

blinks. Actually that's not true. My last phone had that.

چشمک می زند. در واقع این درست نیست. آخرین گوشی من آن را داشت.

My current phone actually a little icon appears on the top.

گوشی فعلی من در واقع یک نماد کوچک در بالا ظاهر می شود.

But I did have a phone where the light would blink. Flash

اما من یک گوشی داشتم که چراغ آن چشمک می زد. فلاش

and blink are very similar. Um blink I think we use for

و چشمک زدن خیلی شبیه هم هستند. ام پلک زدن من فکر می کنم برای

smaller lights like on a phone or on a microwave or on a

نورهای کوچکتر مانند تلفن یا مایکروویو یا

television. Uh you would say the phone blinks or yesterday

تلویزیون استفاده می کنیم. اوه شما می گویید تلفن چشمک می زند یا دیروز تلفن چشمک می زند یا فردا تلفن چشمک می زند یا تلفن قرار است چشمک بزند

the phone blinked or tomorrow the phone will blink or the

phone is going to blink. But basically when something blinks

. اما اساساً وقتی چیزی چشمک

it's similar to flash. It turns on and then it turns off again.

می زند، شبیه فلش است. روشن می شود و دوباره خاموش می شود.

By the way a person can blink as well just so you know. But

به هر حال، یک شخص می تواند پلک بزند تا شما بدانید. اما

we're talking about verbs that you use to describe what things

ما در مورد افعالی صحبت می کنیم که از آنها برای توصیف کارهایی

are doing. This is a heater. I know some of you maybe live in

که انجام می دهند استفاده می کنید. این یک بخاری است. من می دانم که برخی از شما ممکن است در

countries where you don't need to heat your house. Uh but in

کشورهایی زندگی کنید که نیازی به گرم کردن خانه خود ندارید. اوه اما در

this part of the world you do. And there are a number of

این قسمت از جهان شما این کار را انجام می دهید. و

different kinds of heaters. One of the cool things about a

انواع مختلفی از بخاری وجود دارد. یکی از چیزهای جالب در مورد

heater is a heater radiates heat. That means that the

بخاری این است که بخاری گرما را ساطع می کند . یعنی

inside of the heater is hot and that heat moves out of the of

داخل بخاری داغ است و گرما از

the heater. That heat moves out. Um and it goes from the

داخل بخاری خارج می شود. آن گرما بیرون می رود. اوم و از

centre to the rest of the room. It radiates. A heater radiates

مرکز به بقیه اتاق می رود. تابش می کند. بخاری گرما را ساطع می کند

heat. Yesterday the heater radiated heat. Tomorrow the

. دیروز بخاری گرما منتشر کرد. فردا

heater will radiate heat. Tomorrow the heater is going to

بخاری گرما ساطع می کند. فردا بخاری قرار است

radiate heat. Um so basically it's when we use it a lot with

گرما ساطع کند. اوم، اساساً زمانی است که با گرما زیاد از آن استفاده می کنیم

heat. Something can radiate light as well. But probably the

. چیزی نیز می تواند نور ساطع کند. اما احتمالا

most common example would be a heater. A heater radiates heat.

رایج ترین نمونه بخاری خواهد بود . بخاری گرما را ساطع می کند.

The heat moves from the centre out to the rest of the room. So

گرما از مرکز به سمت بقیه اتاق حرکت می کند. بنابراین

to snag if you're familiar with barbed wire we have barbed wire

اگر با سیم خاردار آشنایی دارید،

on our farm. When you climb over a barbed wire fence the

در مزرعه خود سیم خاردار داریم. وقتی از یک حصار سیم خاردار بالا می روید، گاهی اوقات

fence snags your pants sometimes. Yesterday the fence

حصار شلوار شما را می بندد . دیروز حصار

snag my pants tomorrow it will snag my pants. Tomorrow it is

شلوارم را گرفت فردا شلوارم را خواهد گرفت . فردا

going to snag my pants. But when the fence snags your pants

قرار است شلوارم را ببندد. اما وقتی حصار شلوار شما را می بندد به

it means it catches on the fabric. And it can even make a

این معنی است که روی پارچه گیر می کند. و حتی می تواند یک

little hole. But it means like this. If I was to over a barbed

سوراخ کوچک ایجاد کند. ولی معنیش اینجوریه اگر بخواهم از روی یک

wire fence and if it's snagged my pants it means to get hooked

حصار سیم خاردار بگذرم و اگر شلوارم را ببندد، به این معنی است که به نرده گیر می کنم

on the fence. It means that the fence has kind of somehow

. به این معنی است که نرده به نوعی

gotten a piece of it into your pants and is holding onto it.

یک تکه از آن را وارد شلوار شما کرده است و به آن چسبیده است.

So sometimes when I climb over a fence it snags my pants or my

بنابراین گاهی اوقات وقتی از یک حصار بالا می‌روم، شلوار یا

shirt. To collapse. This tent I'm not sure if you can see it.

پیراهنم را می‌گیرد. سقوط. مطمئن نیستم این چادر را ببینی یا نه.

Has a lot of snow on it. The tent collapse when it has lots

برف زیادی روی آن است. چادر زمانی فرو می ریزد که

of snow on it. Or a tent collapse when it has a lot of

برف زیادی روی آن باشد. یا فروریختن چادر زمانی که

snow on it. Yesterday the tent collapse. Tomorrow the tent

برف زیادی روی آن باشد. دیروز چادر فرو ریخت. فردا

will collapse or tomorrow the tent is going to collapse. But

چادر فرو می ریزد یا فردا چادر فرو می ریزد. اما

certainly when you have a lot of snow on something it

مطمئناً وقتی برف زیادی روی چیزی

eventually might collapse. So the action I'm making with my

می‌بارد، در نهایت ممکن است فرو بریزد. بنابراین عملی که با دستانم انجام می دهم

hands is the act of collapse. So when something is a certain

عمل فروپاشی است. بنابراین وقتی چیزی به اندازه معینی

size and then when something pushes down on it it will

باشد و وقتی چیزی روی آن فشار بیاورد

collapse. It's not nice to camp in the winter and to be

فرو می‌ریزد. خوب نیست که در زمستان کمپ بزنید

sleeping soundly and then your tent collapse on you that would

و آرام بخوابید و سپس چادرتان بر روی شما فرو ریخت که

certainly be a little bit scary I think. When you fill a pale

مطمئناً کمی ترسناک خواهد بود. وقتی رنگ پریدگی

or a cup or a bucket Eventually if you don't turn the water off

یا فنجان یا سطل را پر می کنید در نهایت اگر آب را خاموش نکنید

the pale overflows. Yesterday the pale overflowed. Tomorrow

رنگ پریده سرریز می شود. دیروز رنگ پریده سرریز شد.

it will overflow or tomorrow it is going to overflow. When you

فردا سرریز می شود یا فردا سرریز می شود.

put a lot of water in something eventually it gets to the top

وقتی آب زیادی در چیزی بریزید، در نهایت به بالای

and then it will overflow. So eventually it fills up and then

آن می‌رسد و سپس سرریز می‌شود. بنابراین در نهایت پر می شود و

when it gets to the top when the water starts to go over the

وقتی به بالا می رسد وقتی آب شروع به عبور از

sides it overflows. So we've had this problem in the flower

طرفین می کند سرریز می شود. بنابراین ما قبلاً در ناحیه گل با این مشکل روبرو بوده

area before where we are filling up a pale and we forget

ایم که در آن رنگ پریده را پر می کنیم و فراموش می کنیم

and then the pale overflows. Uh river of course just flows. A

و سپس رنگ پریده سرریز می شود. اوه رودخانه البته فقط جریان دارد.

river flows through a city. Yesterday the river flow.

رودخانه ای از یک شهر می گذرد. دیروز جریان رودخانه

Tomorrow the river will flow. Tomorrow the river is going to

فردا رودخانه جاری خواهد شد. فردا رودخانه

flow. When a river flows it simply means that the water

جاری می شود. وقتی یک رودخانه جریان دارد به سادگی به این معنی است که آب

keeps moving from one part to another part. And as the river

از یک قسمت به قسمت دیگر حرکت می کند . و همانطور که رودخانه

flows it usually gets bigger. You could also say a river

جریان دارد معمولا بزرگتر می شود. همچنین می توان گفت رودخانه ای

flows through a city. Um or flows past the river I live on

از یک شهر می گذرد. ام یا از کنار رودخانه ای که در آن زندگی می

I would say it flows past my farm. But a river Definitely

کنم می گذرد، می توانم بگویم از کنار مزرعه من می گذرد. اما یک رودخانه قطعا

flows. The movement of water from one usually from a small

جریان دارد. حرکت آب از یکی معمولاً از یک

stream to the very end of the river the water flows in that

نهر کوچک تا انتهای رودخانه آب در آن

direction. Sometimes you buy a shirt and you wash the shirt

جهت جریان دارد. گاهی

and the shirt shrinks. Um last year I bought a shirt and last

پیراهن می‌خری و پیراهن را می‌شوی و پیراهن چروک می‌شود. امم پارسال یه پیراهن خریدم و

year I washed it and last year it shrink. Notice a little bit

پارسال شستم و پارسال چروک شد.

of difference there. No ED in the past tense. Um if I wash my

کمی تفاوت را در آنجا مشاهده کنید. بدون ED در زمان گذشته. اوم اگر

shirt tomorrow it will shrink or it is going to shrink. Um

فردا پیراهنم را بشورم چروک می شود یا کوچک می شود. اوم

when something shrinks it's a certain size and then for some

وقتی چیزی کوچک می‌شود اندازه‌ی خاصی دارد و سپس به دلایلی

reason or another it gets smaller. Okay. So all kinds of

کوچک‌تر می‌شود. باشه. بنابراین انواع

different things can shrink. For me the best example would

چیزهای مختلف می توانند کوچک شوند. برای من بهترین

be the shirt. When you have a shirt and you wash it for the

مثال پیراهن است. وقتی پیراهنی دارید و برای

first time in hot water sometimes the shirt will

اولین بار آن را با آب گرم می شویید، گاهی اوقات پیراهن

shrink. Not fun because when you try it on it's the right

چروک می شود. جالب نیست زیرا وقتی آن را امتحان می کنید

size and then when you wash it the shrinks and then it's not

اندازه مناسبی دارد و بعد وقتی آن را می شستید کوچک می شود و بعد

the right size anymore. When you plant a tree it is small

دیگر اندازه مناسبی ندارد. وقتی درختی می کارید کوچک است

but the tree grows. Okay. Um now notice the past tense

اما درخت رشد می کند. باشه. اوم حالا به زمان

yesterday the tree grew. Tomorrow the tree will grow.

گذشته توجه کنید دیروز درخت رشد کرد. فردا درخت رشد خواهد کرد.

Tomorrow the tree is going to grow. Uh but right now the tree

فردا درخت قرار است رشد کند. اوه اما در حال حاضر درخت

grows. Um when the sun shines on the tree the tree grows. In

رشد می کند. امم وقتی خورشید به درخت می تابد درخت رشد می کند.

the summer when it has leaves. I don't think the tree grows in

در تابستان که برگ دارد. فکر نمی کنم درخت در زمستان رشد کند

the winter. Uh if you watch some of my other outdoor videos

. اوه، اگر برخی از ویدیوهای دیگر من را در فضای باز تماشا

you'll notice that the trees do not have very many leaves on

کنید، متوجه خواهید شد که درختان برگ های زیادی روی خود

them. So it would be difficult to describe them as growing

ندارند. بنابراین توصیف آنها به عنوان در حال رشد دشوار خواهد بود

right now. Um so we have expand. Let me just check here

. اوم پس ما گسترش پیدا کرده ایم. اجازه دهید من فقط اینجا را

on my sheet. Think I might have a word. Nope I don't have a

در برگه خود بررسی کنم. فکر کن شاید حرفی بزنم نه من

word twice. Uh when you have a balloon if someone's having a

دوبار حرفی ندارم اوه وقتی شما یک بادکنک دارید اگر کسی

party. When you blow air into the balloon the balloon

مهمانی دارد. هنگامی که هوا را به داخل بالون می دمید، بالون

expands. Yesterday I blew up some balloons the balloons

منبسط می شود. دیروز چند بالن را منفجر کردم که بادکنک ها

expanded. Tomorrow I will blow up some balloons. The balloons

منبسط شدند. فردا چند بادکنک را منفجر خواهم کرد. بادکنک

will expand. The balloons are going to expand. When you have

ها گسترش خواهند یافت. بادکنک ها در حال گسترش هستند. وقتی

something that small and when you fill it with air water or

چیزی به این کوچکی دارید و وقتی آن را با آب هوا یا چیز دیگری پر می کنید

something else we would say that it expands. The balloons

، می گوییم منبسط می شود. بادکنک ها

expand when you put air in them. They go from being small

با قرار دادن هوا در آنها منبسط می شوند. آنها از کوچک

to being really really large. When you let the air out the

بودن به واقعاً بزرگ تبدیل می شوند. وقتی هوا را بیرون می دهید

balloon will contract. A balloon contracts when you let

بالون منقبض می شود. وقتی هوا را بیرون می‌دهید، بالون منقبض

the air out. Yesterday the balloon contracted. Tomorrow

می‌شود. دیروز بالون منقبض شد.

the balloon is going to contract. Tomorrow the balloon

فردا قرار است بالون منقبض شود. فردا

will contract. When you let the air out of a balloon it gets

بالون منقبض می شود. وقتی هوا را از بالون خارج می کنید، کوچکتر می شود

smaller. It contracts. Uh and if you do it right if you pinch

. منقبض می شود. اوه و اگر آن را درست انجام دهید، اگر

it a certain way it makes a really funny sound like that's

آن را به روش خاصی نیشگون بگیرید، صدای واقعاً خنده‌داری ایجاد می‌کند، مثل اینکه دوباره

a really bad sound effect again. Uh sorry for the bad

یک جلوه صوتی واقعا بد است . متاسفم برای

sound effects today. But when you let the air out of a

جلوه های صوتی بد امروز. اما وقتی هوا را از

balloon it contracts. When you burn certain things they emit

بالون خارج می کنید، منقبض می شود. وقتی چیزهای خاصی را می سوزانید، چیزهایی را منتشر می کنند

things. They put out different things into the air. The verb

. آنها چیزهای مختلف را به هوا می فرستند. از فعل

emit can be used for a lot of things. Um factories emit a lot

emit برای خیلی چیزها می توان استفاده کرد . کارخانه های ام، آلودگی زیادی منتشر می کنند

of pollution. That means from their smoke stacks pollution

. یعنی از پشته های دود آنها آلودگی

comes out. Um you could also say that yeah you could say

بیرون می آید. اوم، شما همچنین می توانید بگویید که بله، می توانید بگویید

something emits radioactive waves. Uh you could say the sun

که چیزی امواج رادیواکتیو ساطع می کند . اوه می توان گفت خورشید

emits UV light. So when something puts out something. I

نور UV ساطع می کند. بنابراین وقتی چیزی چیزی را بیرون می‌دهد.

guess that's the best way to describe it. When something

حدس می زنم این بهترین راه برای توصیف آن باشد. وقتی چیزی چیزی را

emits something it means it is either through a chemical

ساطع می کند به این معنی است که یا از طریق یک

reaction or some other function of the material something else

واکنش شیمیایی یا عملکرد دیگری از ماده است که چیز

is either coming out of smoke stack or coming out as light.

دیگری یا از پشته دود خارج می شود یا به صورت نور خارج می شود.

Hopefully that made sense. I think that's my worst

امیدوارم که منطقی باشد. من فکر می کنم این بدترین

description so far. Yesterday the smoke stacks emitted

توصیف من تا کنون بوده است. دیروز پشته های دود آلودگی منتشر کردند

pollution. Today the smoke stack emits pollution. Tomorrow

. امروزه پشته دود آلودگی منتشر می کند.

the smoke stack will emit pollution. Or the smoke stack

فردا پشته دود آلودگی منتشر می کند . یا پشته دود

is going to emit pollution. By the way I should have said

قرار است آلودگی منتشر کند. اتفاقاً باید

yesterday the smoke stack emitted pollution. To blow. Uh

دیروز می گفتم که دود آلودگی منتشر می کند. دمیدن.

when I do these live lessons I actually turn the heat off in

وقتی این درس‌های زنده را انجام می‌دهم، در واقع گرمای

this room. Uh and I actually have a fan blowing on me. The

این اتاق را خاموش می‌کنم. اوه و من در واقع یک فن دارم که روی من می وزد.

fan blows air on me during the lesson. Last week the fan blew

هواکش در سر درس به من هوا می زند . هفته پیش هوادار

air on me. Uh next week when I do a lesson the fan will blow

روی من هوا زد. اوه هفته بعد وقتی درس می خوانم فن

air on me. The fan is going to blow air on me. Um but I use a

روی من باد می کند. هوادار به من هوا می زند. اوم اما من از فن استفاده می کنم

fan and the fan blows air. The verb to blow means to move air

و فن هوا می زند. فعل دمیدن به معنای جابجایی هوا

from one place to another. And a fan is probably the best

از مکانی به مکان دیگر است. و یک فن احتمالا بهترین

example of something that blows. Um by the way in English

نمونه از چیزی است که می‌وزد. به هر حال به زبان انگلیسی

you can also describe something that wasn't fun by saying it it

هم می‌توانید چیزی را که جالب نبود با گفتن آن که

blows. You know it blows when you have to go to a concert and

می‌وزد توصیف کنید. می‌دانی که وقتی باید به کنسرت بروی

you can't see the band. But I know it's kind of informal.

و گروه را نبینی، باد می‌کند. اما می دانم که این یک جور غیر رسمی است.

Stick with the formal definition which means to move

به تعریف رسمی که به معنای حرکت

air in one direction. To sit. So interestingly enough the

هوا در یک جهت است، پایبند باشید. نشستن. بنابراین به اندازه کافی جالب است که

verb to sit like right now I am sitting in a chair. Um but you

فعل نشستن مانند همین حالا من روی صندلی نشسته ام. ام، اما شما

could also use the verb to sit to describe something that's in

همچنین می توانید از فعل نشستن برای توصیف چیزی که

a cupboard. When you come home from the grocery store you put

در کمد است استفاده کنید. وقتی از خواربار فروشی به خانه می آیید،

your food in the cupboard and then the food sits in the

غذای خود را در کمد می گذارید و سپس غذا در

cupboard until you eat it. Okay? Today I have food and the

کمد می نشیند تا زمانی که آن را بخورید. باشه؟ امروز غذا دارم و

food is sitting in the cupboard. Um let me let me try

غذا در کمد نشسته است . اوم اجازه بدهید

to get my example sentences out. The food sits in the

سعی کنم جملات مثالم را بیرون بیاورم. غذا در

cupboard. Yesterday the food sat in the cupboard. Tomorrow

کمد می نشیند. دیروز غذا توی کمد نشست.

the food will sit in the cupboard. Tomorrow the food is

فردا غذا در کمد می نشیند. فردا غذا قرار است

Going to sit in the cupboard. Um basically the verb to sit

در کمد بنشیند. ام در اصل فعل نشستن

just means to be in the same place and to not move. Um so

به معنای در یک مکان بودن و حرکت نکردن است. پس

when you buy food the food will sit in the cupboard until you

وقتی غذا می‌خرید، غذا در کمد می‌نشیند تا زمانی که

eat the food. Kind of a funny way to describe it isn't it? To

غذا را بخورید. نوعی روش خنده دار برای توصیف آن نیست؟

hold. These are called clamps. I'm not a woodworker but a

نگه داشتن. به این گیره ها می گویند. من یک نجاری نیستم اما یک

woodworker tends to use clamps quite often. Clamps will hold

کارگر چوب معمولاً از گیره استفاده می کند. گیره ها

things together. These two pieces of wood in the picture

چیزها را کنار هم نگه می دارند. این دو تکه چوب در

are being held together with the clamp. A clamp holds the

تصویر با گیره در کنار هم قرار گرفته اند. یک گیره

wood together. Yesterday the clamp held the wood together.

چوب را کنار هم نگه می دارد. دیروز گیره چوب را کنار هم نگه داشت.

Uh tomorrow the clamp will hold the wood together. Tomorrow the

اوه فردا گیره چوب را کنار هم نگه می دارد. فردا

clamp is going to hold the wood together. So here's a phrase

گیره چوب را کنار هم نگه می دارد. بنابراین در اینجا عبارتی وجود دارد

that we use to describe usually vehicles but almost anything

که ما از آن برای توصیف وسایل نقلیه معمولاً اما تقریباً هر چیزی استفاده می

and it's the phrase to make a funny noise. When my van makes

کنیم و این عبارت ایجاد صدای خنده دار است. وقتی ون

a funny noise I take it to the garage. And I would say to my

من صدای خنده‌داری می‌دهد، آن را به گاراژ می‌برم. و من به مکانیکم می

mechanic my van is making a funny noise. So let's put it

گویم ون من صدای خنده داری دارد. پس بیایید آن را بیان

let's give you three example sentences. My my van makes a

کنیم و سه جمله مثال برای شما بیاوریم. وانت من

funny noise. Yesterday my van made a funny noise. Uh tomorrow

صدای خنده داری می دهد. دیروز وانت من صدای خنده داری کرد. اوه

my van is going to be a funny noise or tomorrow my van will

فردا ون من صدای خنده داری می شود یا فردا وانت من

make a funny noise. When your van makes a funny noise it's

صدای خنده داری می کند. وقتی ون شما صدای خنده‌داری می‌دهد،

important to have a mechanic look at it and fix it for you.

مهم است که یک مکانیک به آن نگاه کنید و آن را برایتان تعمیر کنید.

And sometimes something will rattle. Usually it's the

و گاهی اوقات چیزی به صدا در می آید. معمولاً

muffler. Sometimes the muffler rattles on my van. Yesterday

صدا خفه کن است. گاهی اوقات صدا خفه کن روی ون من صدا می کند.

the muffler rattled. Tomorrow the muffler is going to rattle.

دیروز صدا خفه کن به صدا در آمد. فردا صدا خفه کن قرار است جغجغه کند.

Tomorrow the muffler will rattle. When something rattles

فردا صدا خفه کن به صدا در می آید. وقتی چیزی جغجغه می

it means it shakes and also makes a noise. So it would

کند به این معنی است که می لرزد و همچنین صدا ایجاد می کند. بنابراین به نظر می

sound like this like it's the best example I could come up

رسد که این بهترین مثالی است که می توانم با آن بیاورم

with. But it means that something is shaking back and

. اما به این معنی است که چیزی به عقب و

forth. It's moving back and forth and it's also making a

جلو می لرزد. داره جلو و عقب میره و

noise. When something rattles you should on your vehicle you

صدا هم میده. هنگامی که چیزی در وسیله نقلیه شما به صدا در می آید،

should take it to a mechanic and you should definitely get

باید آن را نزد مکانیک ببرید و حتماً باید

it fixed. Sometimes a pale will overflow but sometimes it has a

آن را تعمیر کنید. گاهی اوقات رنگ پریده سرریز می شود اما گاهی اوقات

hole in it and it will leak. The pale leaks because it has a

سوراخی در آن وجود دارد و نشت می کند. رنگ پریده نشت می کند زیرا

Yesterday the pale leaked because it had a hole. Tomorrow

دیروز دارد رنگ پریده به دلیل داشتن سوراخ نشت می کند.

the pale will leak because it has a hole. Tomorrow the pale

فردا رنگ پریده نشت می کند چون سوراخ دارد. فردا رنگ

is going to leak because it has a hole. Uh when something has a

پریده نشت می کند چون سوراخ دارد. اوه وقتی چیزی

hole in it it leaks. When you fill up a pale with water and

در آن سوراخ باشد نشت می کند. وقتی یک رنگ پریده را با آب پر می کنید و

there's a few holes maybe you don't see the holes they leak.

چند سوراخ وجود دارد، ممکن است سوراخ هایی که نشت می کنند را نبینید.

The other day I was talking to someone on Zoom and my cup

روز قبل داشتم با یکی در زوم صحبت می کردم و

leaked. There was a small hole in my cup. And when I looked

فنجانم لو رفت. یک سوراخ کوچک در فنجان من وجود داشت. و وقتی

over I saw water sitting on my desk. We have one tap in our

نگاه کردم دیدم آب روی میز من نشسته است. ما یک شیر آب در

house that I have to fix over the Christmas break because the

خانه داریم که باید در تعطیلات کریسمس آن را تعمیر کنم زیرا

tap drips. When something drips it means one small drop of

شیر آب می چکد. وقتی چیزی چکه می کند یعنی

water falls out of it every once in a while. Um the kitchen

هر چند وقت یک بار یک قطره آب از آن بیرون می ریزد. اوم

sink drips in our house. Yesterday the kitchen sink

سینک آشپزخانه در خانه ما چکه می کند. دیروز سینک آشپزخانه

dripped. Tomorrow the kitchen sink will drip. Tomorrow the

چکه کرد. فردا سینک آشپزخانه می چکد.

kitchen sink is going to drip. Uh and I think it's going to

فردا سینک آشپزخانه می چکد. اوه و من فکر می کنم

keep happening until I fix it. So when something drips you

تا زمانی که آن را درست نکنم این اتفاق می افتد. بنابراین وقتی چیزی چکه می‌کند،

hear a little sound like

صدای کمی می‌شنوید

that's the sound of that's my sound effect for water falling.

که این صدای افکت صدای من برای سقوط آب است.

To pinch. Sometimes you by the way to pinch you can pinch a

نیشگون گرفتن. گاهی اوقات شما از طریق نیشگون گرفتن می توانید یک نفر را نیشگون

person. It's when you take their skin with your fingers

بگیرید. زمانی است که پوست آنها را با انگشتان خود

and you do this. But you can also have articles of clothing

می گیرید و این کار را می کنید. اما شما همچنین می توانید لباس

that pinch. I bought a new pair of shoes a number of years ago

هایی داشته باشید که نیشگون می گیرند. چند سال پیش یک جفت کفش نو خریدم

and they pinched my feet. They were too small. So that was the

و پاهایم را نیشگون گرفتند. خیلی کوچک بودند. پس این

past tense. Um last year I bought shoes and they pinched

زمان گذشته بود. اوم پارسال کفش خریدم و پاهایم را نیشگون گرفتند

my feet. My shoes pinch my feet. Tomorrow my shoes will

. کفش هایم پاهایم را نیشگون می گیرد . فردا کفش هایم پاهایم را

pinch my feet. Tomorrow my shoes are going to pinch my

نیشگون می گیرد. فردا کفش هایم پاهایم را نیشگون می گیرد

feet. But when something pinches you it means it

. اما وقتی چیزی شما را نیشگون می گیرد به این معنی است که شما را می

squeezes you and it hurts just a little bit. Um when it's

فشارد و فقط کمی درد دارد . اوم وقتی

really really warm outside and you take something cold out of

بیرون واقعاً گرم است و چیزی سرد از یخچال بیرون می آورید

the fridge sometimes water will form on it. When the water

، گاهی آب روی آن تشکیل می شود. وقتی آب

starts to run down the side of the bottle we would say that

از کنار بطری شروع به ریختن می کند، می گوییم که

it's dribbling. Whenever something dribbles it means a

در حال چکیدن است. هر زمان که چیزی دریبل می زند به این معنی است که

little bit of liquid is coming out of the bottom or is going

مقدار کمی مایع از ته بیرون می آید یا از کناره پایین می

down the side. So when something dribbles the best

رود. بنابراین وقتی چیزی چکه می‌کند، بهترین

example is if you take something cold out of the

مثال این است که

fridge on a really hot humid day water will and it will

در یک روز بسیار گرم و مرطوب، چیزی سرد را از یخچال بیرون

dribble down the side of the bottle. Yesterday my bottle

بیاورید، آب از کنار بطری می‌ریزد. دیروز بطری ام

dribbled. Today my bottle dribbles. Tomorrow it will

دریبل زد. امروز بطری من دریبل می زند. فردا

dribble. Tomorrow it is going to dribble. To fade. Now you

دریبل می زند. فردا قرار است دریبل بزند. به محو شدن. اکنون

can buy jeans that are already faded. You can buy faded jeans.

می توانید شلوار جینی بخرید که از قبل پژمرده شده است. می توانید شلوار جین رنگ و رو رفته بخرید.

It means they're not as dark as normal blue jeans. But also

این بدان معناست که آنها به اندازه شلوار جین آبی معمولی تیره نیستند. اما همچنین

when you buy blue jeans over time the jeans fade. Okay. Um

وقتی شلوار جین آبی می‌خرید، به مرور زمان شلوار جین محو می‌شود. باشه. اوم

you could say Yesterday I hung my jeans in the sun and the

می توان گفت دیروز شلوار جینم را زیر آفتاب آویزان کردم و

jeans faded. That would be past tense. Tomorrow I will hang my

شلوار جین پژمرده شد. این زمان گذشته خواهد بود . فردا

jeans outside in the sun and the jeans will fade. The jeans

شلوار جینم را بیرون زیر آفتاب آویزان خواهم کرد و شلوار جین پژمرده خواهد شد. شلوار جین

are going to fade. Um but definitely jeans fade over

کم رنگ میشه اما مطمئناً شلوار جین به مرور زمان محو می

time. So you buy them in their dark blue. And if you wear them

شود. بنابراین آنها را در رنگ آبی تیره خود خریداری می کنید . و اگر آنها را

for a couple of years the blue is less dark every few weeks.

برای چند سال بپوشید، رنگ آبی هر چند هفته کمتر تیره می شود.

Every time you wash it the jeans fade a little bit more.

هر بار که آن را می شویید، شلوار جین کمی بیشتر محو می شود.

To make a racket. So did I what was the last one? To make to

برای ساخت راکت پس من آخرین مورد چی بود؟ برای

make a funny noise. To make a racket is similar. When your

ایجاد صدای خنده دار. ساخت راکت نیز مشابه است. هنگامی که

car let's say your muffler fell off and it was dragging along

ماشین شما، فرض کنید صدا خفه کن شما افتاد و در

the ground. That would be you would say my car makes a racket

امتداد زمین می کشید. یعنی می‌گویید ماشین

when I drive. Yesterday my car made a racket when I drove

من وقتی رانندگی می‌کنم راکت می‌سازد. دیروز ماشینم وقتی دور و برم رفتم راکت درست

around. Tomorrow my car will make a racket. Tomorrow my car

کرد. فردا ماشین من راکت درست می کند. فردا ماشین من

is going to make a racket. If your muffler falls off and it's

قراره راکت بسازه. اگر صدا خفه کن

laying on the ground when you drive your car your car will

شما هنگام رانندگی ماشینتان بیفتد و روی زمین افتاده باشد ماشین

make a racket. This is a very common English phrase to

شما راکت می سازد. این یک عبارت انگلیسی بسیار رایج برای

describe something that's making a lot of noise when it's

توصیف چیزی است که وقتی قرار نیست سر و صدای زیادی ایجاد کند

not supposed to. Sometimes it's really windy here. The power

. گاهی اینجا واقعا باد می آید.

went out last week because it was very windy and power lines

هفته گذشته به دلیل باد شدید و قطع خطوط برق

were knocked down. Um but also things can tip over. We have a

قطع شد. امم، اما ممکن است همه چیز از بین برود. ما یک

bridge close to us and sometimes when it's windy a

پل نزدیک خود داریم و گاهی که باد می‌وزد یک

truck will tip over. A truck tips over when it's windy.

کامیون واژگون می‌شود. وقتی باد می‌وزد یک کامیون واژگون می‌شود.

Yesterday a truck tipped over. Next week a truck tip over or a

دیروز یک کامیون واژگون شد. هفته آینده یک کامیون واژگون می شود یا یک

truck is going to tip over. So this is a phrasal verb that

کامیون قرار است واژگون شود. بنابراین این یک فعل عبارتی است که

means to go from being upright to being on your side when

به معنای رفتن از حالت قائم به سمت بودن در هنگام

something tips over. When you knock a glass the glass will

واژگونی چیزی است. وقتی لیوان را

tip over sometimes and then the water will spill out. To eject.

می‌کوبید، گاهی لیوان سر می‌خورد و سپس آب بیرون می‌ریزد. بیرون انداختن.

We do not do this very often anymore. But a long time ago we

ما دیگر این کار را خیلی وقت ها انجام نمی دهیم . اما خیلی وقت پیش

would put a tape in a VCR and when you push the button the

ما یک نوار را در یک VCR قرار می‌دادیم و وقتی دکمه را فشار

VCR would eject the tape. The VCR ejects the tape when you

می‌دادید، VCR نوار را خارج می‌کرد. هنگامی که

push the eject button. Yesterday the VCR ejected the

دکمه بیرون را فشار می دهید، VCR نوار را خارج می کند. دیروز VCR نوار را خارج کرد

tape. Tomorrow the VCR will eject the tape. Tomorrow the

. فردا VCR نوار را خارج می کند. فردا

VCR is going to eject the tape. When you put a DVD or a tape or

VCR قرار است نوار را خارج کند. هنگامی که یک DVD یا یک نوار یا

a CD in a machine when you push the eject button the machine

یک سی دی را در دستگاه قرار می دهید، وقتی دکمه بیرون را فشار می دهید،

ejects that item. It goes from being inside the machine to

دستگاه آن مورد را خارج می کند. از داخل دستگاه به

being outside. Sometimes I go to the vending machine and

بیرون بودن تبدیل می شود. گاهی اوقات به دستگاه خودپرداز

normally I pay with my phone sometimes I pay with a credit

می روم و معمولاً با تلفنم پرداخت می کنم، گاهی اوقات با کارت اعتباری

card or a debit card but sometimes I have actual money

یا کارت نقدی پرداخت می کنم، اما گاهی اوقات پول واقعی

and when I put the money in sometimes the machine rejects

دارم و وقتی پول را در آن می گذارم، گاهی اوقات دستگاه

the money I'll put in a $5 billand it will take the bill

پولی را رد می کند. 5 دلار اسکناس را می گیرد

in and then it will reject it it kind of ejects it too but

و سپس آن را رد می کند، به نوعی آن را بیرون می اندازد، اما

reject means to put it back out sometimes I put in a looney or

رد به معنای پس انداختن آن است، گاهی اوقات من یک سکه یا

a $1 coin and instead of going in the machine it goes through

سکه یک دلاری می گذارم و به جای اینکه وارد دستگاه شود، از آن می گذرد

and comes out the bottom because the machine rejects it.

و می آید. از پایین خارج شوید زیرا دستگاه آن را رد می کند.

Yesterday the vending machine rejected my money. Um right now

دیروز دستگاه خودکار پول من را رد کرد. اوم در حال حاضر

I don't actually use vending machines much. Uh but the

من زیاد از ماشین های خودکار استفاده نمی کنم. اوه اما

machine rejects my money. Tomorrow it will reject my

دستگاه پول من را رد می کند. فردا پول من را رد می کند

money. Tomorrow it is going to reject my money. I probably

. فردا قرار است پول من را رد کند. من احتمالاً

shouldn't eat things from the vending machine anyways. It's

نباید به هر حال چیزهایی را از دستگاه فروش خودکار بخورم.

probably a bad idea. To light. So interestingly enough a light

احتمالا ایده بدی است. به نور. بنابراین به اندازه کافی جالب است که یک

can light something. Okay. So when you have a light the light

نور می تواند چیزی را روشن کند. باشه. بنابراین وقتی نور دارید،

lights the room. Sounds kind of funny. I'm using it as a noun

نور اتاق را روشن می کند. یه جورایی خنده دار به نظر میاد من از آن به عنوان اسم

and then as a verb. Um but you can also say this. The sun

و سپس به عنوان فعل استفاده می کنم. اوم اما شما هم می توانید این را بگویید. خورشید

lights the room. Yesterday the sun lit the room. Tomorrow the

اتاق را روشن می کند. دیروز آفتاب اتاق را روشن کرد.

sun is going to light the room. Tomorrow the sun will light the

فردا خورشید اتاق را روشن می کند. فردا خورشید اتاق را روشن می کند

room. Um but a light or something that emits light. Can

. اما نور یا چیزی که نور ساطع می کند. می

light something else. Sounds kind of funny to use both at

تواند چیز دیگری را روشن کند. استفاده از هر دو در یک زمان خنده دار به نظر

the same time. And when you close the room the curtains

می رسد. و وقتی اتاق را می بندید، پرده ها اتاق را

darken the room. So when I close the curtains the curtains

تاریک می کنند. بنابراین وقتی پرده‌ها را

darken the room. Yesterday the curtains darken the room.

می‌بندم، پرده‌ها اتاق را تاریک می‌کنند. دیروز پرده ها اتاق را تاریک کرده اند.

Tomorrow they will darken the room. Tomorrow they are going

فردا اتاق را تاریک خواهند کرد . فردا می خواهند

to darken the room. Um when something darkens an area it

اتاق را تاریک کنند. اوم وقتی چیزی یک منطقه را تاریک

makes it less well lit. If I turn off my light it will

می کند، آن را کمتر روشن می کند. اگر چراغم را خاموش کنم

darken the room. When I turn my light on it will light the

، اتاق تاریک می شود. وقتی چراغم را روشن می کنم، اتاق را روشن می کند

room. So to light means to make brighter or to have more light

. پس روشن کردن به معنای روشن تر کردن یا داشتن نور بیشتر

and to darken means to make darker. To obscure. I think

و تاریک کردن به معنای تاریک کردن است. مبهم کردن. من فکر می کنم

many people have a shower curtain or the door to their

بسیاری از مردم یک پرده دوش دارند یا درب

shower is made out of glass that you can't see through. Cos

دوش آنها از شیشه ساخته شده است که شما نمی توانید از آن دیدن کنید. چون

when you're in the shower you don't you don't have any

وقتی زیر دوش هستید هیچ

clothes on. So the glass obscures your view. So you

لباسی به تن ندارید. بنابراین شیشه دید شما را مخفی می کند. بنابراین شما

can't see through the glass because the glass obscures your

نمی توانید از طریق شیشه ببینید زیرا شیشه دید شما را مخفی می کند

view. Yesterday it obscured my view. Tomorrow it will obscure

. دیروز دیدم را پنهان کرد. فردا دیدم را مبهم خواهد

my view. Tomorrow it is going to obscure my view. When

کرد. فردا دیدم را مبهم می کند. وقتی

something obscures your view it means that you can't see

چیزی دید شما را مبهم می کند به این معنی است که نمی توانید

through it. Um And that's usually a good thing in

از طریق آن ببینید. اوم و این معمولاً در حمام چیز خوبی است

bathrooms. There are places where you can record music

. مکان هایی وجود دارد که می توانید موسیقی

called music studios and they often have things on the wall

به نام استودیوهای موسیقی ضبط کنید و اغلب چیزهایی روی دیوار دارند

to dampen the sound. When you dampen something when you

تا صدا را کاهش دهند. هنگامی که شما چیزی را خنثی می کنید هنگامی که

dampen sound it means you make the sound less loud. Okay? In a

صدا را کم می کنید به این معنی است که صدا را کمتر بلند می کنید. باشه؟ در یک

music studio they put up sound dampening panels. The panels

استودیوی موسیقی آنها پانل های میرایی صدا را نصب کردند . پانل ها

dampen the sound. Yesterday they dampened the sound.

صدا را ضعیف می کنند. دیروز صدا را کم کردند.

Tomorrow they will dampen the sound. Tomorrow they are going

فردا صدا را کم می کنند. فردا قرار است

to dampen the sound. But panels they if you're outside the room

صدا را کم کنند. اما اگر در خارج از اتاق باشید

and if the sound has sound dampening panels the panels

و اگر صدا دارای پنل

will dampen the sound and you won't hear the music very much.

های کاهش دهنده صدا باشد، پانل ها صدا را ضعیف می کنند و شما موسیقی را خیلی نمی شنوید.

It will be much quieter. I think I should put up sound

بسیار ساکت تر خواهد بود. فکر می‌کنم باید پانل‌های صوتی را

panels in my studio because there's a little bit of an echo

در استودیوی خود نصب کنم زیرا کمی پژواک وجود دارد

and I think I need to dampen the sound a little bit. The

و فکر می‌کنم باید کمی صدا را کم کنم.

opposite is to amplify. This man has a a megaphone. When he

برعکس تقویت کردن است. این مرد یک مگافون دارد. وقتی او

speaks the megaphone will amplify the sound. Speaking

صحبت می کند، مگافون صدا را تقویت می کند. صحبت کردن

into a megaphone amplifies the sound. Yesterday the megaphone

با مگافون صدا را تقویت می کند. دیروز مگافون

amplified my sound. Tomorrow it will amplify my sound. Tomorrow

صدایم را تقویت کرد. فردا صدایم را تقویت می کند.

it is going to amplify my sound. When something amplifies

فردا قراره صدامو تقویت کنه هنگامی که چیزی

sound it takes it from a certain volume and makes it

صدا را تقویت می کند، آن را از یک حجم خاص می گیرد و آن را

much louder. When you speak into a megaphone it makes your

بسیار بلندتر می کند. وقتی با یک مگافون صحبت می کنید،

voice louder it amplifies your voice so that more people can

صدای شما را بلندتر می کند، صدای شما را تقویت می کند تا افراد بیشتری بتوانند

hear you. And I don't know if you've ever had a magnifying

شما را بشنوند. و من نمی دانم که آیا تا به حال ذره بین داشته اید یا خیر

glass. But a magnifying glass will magnify what you're

. اما یک ذره بین چیزی را که شما به آن

looking at. The same way a megaphone amplifies sound a

نگاه می کنید بزرگ می کند. به همان روشی که یک مگافون صدا را تقویت می کند، یک

magnifying glass magnifies you're looking at. Yesterday it

ذره بین هم که شما به آن نگاه می کنید، بزرگنمایی می کند. دیروز

magnified what I was reading. Tomorrow it will magnify.

آنچه را که می خواندم بزرگ کرد. فردا بزرگ می شود.

Tomorrow it is going to magnify. Um a magnifying glass

فردا قرار است بزرگ شود. اوم یک ذره بین

will make things bigger so that you can read them. Um sometimes

چیزها را بزرگتر می کند تا بتوانید آنها را بخوانید. امم گاهی

when you get old it's hard to see things and it's nice to

وقتی پیر می شوی دیدن چیزها سخت است و

have a little magnifying glass. So that you can make things

داشتن ذره بین خوب است. تا

bigger when you read them. Um when a smoke alarm goes off it

بتوانید با خواندن مطالب آن ها را بزرگتر کنید. اوم وقتی زنگ دود به صدا در می‌آید

alerts you. It lets you know that something is happening.

به شما هشدار می‌دهد. به شما اطلاع می دهد که چیزی در حال رخ دادن است.

Usually a fire. When something alerts you of something it

معمولا آتش سوزی وقتی چیزی شما را از چیزی

makes you aware of it. A smoke alarm alerts you to fire.

آگاه می کند، شما را از آن آگاه می کند. هشدار دود به شما هشدار می دهد که آتش بزنید.

Yesterday the smoke alarm alerted us to a fire. Tomorrow

دیروز زنگ دود ما را از آتش سوزی آگاه کرد. فردا

it will alert us. Tomorrow it is going to alert us. Those are

به ما هشدار خواهد داد. فردا قرار است به ما هشدار دهد.

your past and futures. Um but definitely if you have a fire

اینها گذشته و آینده شماست. اوم، اما قطعا اگر

in your house you want to have a smoke alarm so that it will

در خانه خود آتش سوزی دارید، می خواهید یک زنگ هشدار دود داشته باشید تا

alert you that there is a problem. Um this switch will

به شما هشدار دهد که مشکلی وجود دارد . اوم این سوئیچ

activate a fire alarm. When something activates something

یک هشدار آتش را فعال می کند. وقتی چیزی چیز

else it means that it makes it happen or it turns it on. Um We

دیگری را فعال می کند به این معنی است که آن را انجام می دهد یا آن را روشن می کند. اوم

have these switches at school and every few years a student

ما این سوئیچ ها را در مدرسه داریم و هر چند سال یک دانش آموز

will pull the fire alarm switch and the switch will activate

سوئیچ اعلام حریق را می کشد و سوئیچ

the the fire alarm in the school and then we all go

زنگ هشدار آتش را در مدرسه فعال می کند و سپس همه ما بیرون می رویم

outside and the fire department comes. So a switch activates an

و آتش نشانی می آید. بنابراین یک سوئیچ زنگ هشدار را فعال می کند

alarm. Yesterday the switch activated an alarm. Tomorrow it

. دیروز سوئیچ زنگ هشدار را فعال کرد.

will activate. Tomorrow it is going to activate an alarm. A

فردا فعال میشه فردا قرار است زنگ هشدار را فعال کند.

lot of buildings have surveillance cameras and

بسیاری از ساختمان ها دارای دوربین های

surveillance cameras record what people are doing. Um they

نظارتی هستند و دوربین های نظارتی کارهایی که مردم انجام می دهند را ضبط می کنند. امم، آنها به

kind of are like a an electronic eye that can see

نوعی مانند یک چشم الکترونیکی هستند که می تواند

what people are doing and it will record what they're doing

کارهای مردم را ببیند و کارهای آنها را ضبط می کند

and then later you can play back what the camera recorded.

و بعداً می توانید آنچه را که دوربین ضبط کرده است پخش کنید.

So on this screen here if I make it bigger you can see that

بنابراین در این صفحه در اینجا، اگر آن را بزرگتر کنم، می توانید ببینید

there are four different cameras that are recording and

که چهار دوربین مختلف در حال ضبط هستند و

this person play back what those cameras have recorded. So

این شخص آنچه را که آن دوربین ها ضبط کرده اند، پخش می کند.

the person who is observing what's happening can play back

بنابراین شخصی که در حال مشاهده اتفاقات است می تواند

what they see. So yesterday the camera recorded the thieves.

آنچه را که می بیند پخش کند. بنابراین دیروز دوربین دزدان را ضبط کرد.

Tomorrow it will record the thieves. Tomorrow it is going

فردا سارقان را ثبت می کند. فردا قرار است

to record the thieves. Um yesterday we played back what

دزدها را ثبت کند. دیروز ما چیزی که

was recorded. Notice it's a weird verb right? The the way

ضبط شده بود پخش کردیم. توجه کنید این یک فعل عجیب است درست است؟ نحوه

it's conjugated in the past. Yesterday we played back what

ترکیب آن در گذشته. دیروز

was recorded. Tomorrow we will play back or Tomorrow we are

آنچه ضبط شده بود را پخش کردیم. فردا پخش می کنیم یا فردا

going to playback. At the grocery store they have a

پخش می کنیم. در فروشگاه مواد غذایی آنها یک

little device called a scanner and the verb we used to

دستگاه کوچک به نام اسکنر دارند و فعل ما برای

describe what a scanner does is to scan. A scanner scans your

توصیف کاری که اسکنر انجام می دهد اسکن کردن است. یک اسکنر کد QR شما را اسکن می کند

QR code. Um in Ontario Canada if you're vaccinated you have a

. اوم در انتاریو کانادا اگر واکسینه شده اید یک

QR code on your phone and they will use a scanner. The scanner

کد QR روی گوشی خود دارید و آنها از یک اسکنر استفاده می کنند. اسکنر

will scan the QR code. Um yesterday the scanner scanned

کد QR را اسکن می کند. ام دیروز اسکنر

the QR code. Tomorrow it will scan. Tomorrow it is going to

کد QR را اسکن کرد. فردا اسکن میشه فردا قراره

scan. But a scanner is a device that we use to scan thing. You.

اسکن بشه اما اسکنر وسیله ای است که ما از آن برای اسکن اشیا استفاده می کنیم. شما.