Free English Class! 🔥💔 Topic: When Things Go Wrong! (Lesson Only)

Well hello and welcome to this English lesson where we're

خوب سلام و به این درس انگلیسی خوش آمدید، جایی که ما در

going to talk about words and phrases you can use in English

مورد کلمات و عباراتی صحبت می کنیم که می توانید در هنگام بروز مشکل در زندگی از آنها در انگلیسی استفاده کنید

when something goes wrong in life. Life has a funny way of

. زندگی یک راه خنده دار دارد

going sideways sometimes we sometimes say. Um usually life

که گاهی اوقات می گوییم. امم معمولا

is smooth. Usually you have a good day. You have a good

زندگی آرام است. معمولا روز خوبی دارید. شب خوبی داشته

night. You have a good day. But every once in a while things go

باشی روز خوبی داشته باشی. اما هر چند وقت یکبار همه چیز

wrong. So in this English lesson I'll help you learn

اشتباه می شود. بنابراین در این درس انگلیسی به شما کمک می کنم

those English words and phrases. Please listen to each

آن کلمات و عبارات انگلیسی را یاد بگیرید . لطفاً هنگام آموزش هر

word as I teach it. And also listen to the phrases I use

کلمه به آن گوش دهید. و همچنین به عباراتی

when I talk about each individual word because I

که من در مورد هر کلمه صحبت می کنم گوش دهید، زیرا

sometimes add quite a bit more information as I'm talking

گاهی اوقات در حین صحبت کردن

about it. So once again welcome to this English lesson about

در مورد آن اطلاعات کمی اضافه می کنم. بنابراین یک بار دیگر به این درس انگلیسی در مورد

words and phrases to use when things go wrong. So the first

کلمات و عباراتی که باید در هنگام اشتباه از آنها استفاده کنید خوش آمدید . بنابراین اولین

word I have is crash. This is an interesting word because you

کلمه ای که می گویم سقوط است. این یک کلمه جالب است زیرا می

can crash into someone. Like if you're driving your car and you

توانید با کسی تصادف کنید. مثلاً اگر در حال رانندگی با ماشین خود هستید و

hit someone else you can crash into them. But then we also say

به شخص دیگری برخورد می کنید، می توانید با او تصادف کنید. اما پس از آن ما نیز می گوییم

that you are in a crash. So we kind of use it as a verb and a

که شما در یک تصادف هستید. بنابراین ما به نوعی از آن به عنوان فعل و

noun. When you crash into someone it means you hit them.

اسم استفاده می کنیم. وقتی با کسی تصادف می کنید به این معنی است که به او ضربه می زنید.

Sometimes at the grocery store I'm driving my grocery cart and

گاهی اوقات در خواربارفروشی در حال رانندگی با سبد خریدم هستم و به

I accidentally crash into something. Cos sometimes I'm

طور تصادفی با چیزی تصادف می کنم. زیرا گاهی اوقات من

looking at food when I should be looking at where I'm going.

به غذا نگاه می کنم در حالی که باید به جایی که می روم نگاه کنم.

Uh I actually crashed into someone else's cart a couple of

اوه من در واقع چند هفته پیش با سبد خرید شخص دیگری تصادف کردم،

weeks ago it was a little bit embarrassing. But to crash when

کمی خجالت آور بود. اما تصادف کردن وقتی

you crash into something it means that usually you're

با چیزی تصادف می کنید به این معنی است که معمولاً در حال

driving a car or something else and you lose control. That's

رانندگی با ماشین یا چیز دیگری هستید و کنترل خود را از دست می دهید. این

another phrase we use. You lose control and then maybe you

عبارت دیگری است که ما استفاده می کنیم. شما کنترل خود را از دست می دهید و سپس ممکن است

crash. Hopefully you don't get hurt. And then this is one that

تصادف کنید. انشالله که آسیب نبینید و بعد این یکی از شماهایی است که

any of you who have children or hang around with children would

هر یک از شما که بچه دارید یا با بچه‌ها سر و کار دارید

know and it's to spill. When you spill something like if I

می‌دانید و می‌ریزد. وقتی چیزی می ریزید مانند اگر

take this cup and if I accidentally bumped into the

من این فنجان را بگیرم و اگر تصادفاً به

cup the water would spill out of the cup. And interestingly

فنجان برخورد کنم، آب از فنجان بیرون می ریزد . و به

enough We use this the same way. We use it as a verb. Like

اندازه کافی جالب است که ما از این به همان روش استفاده می کنیم. ما از آن به عنوان فعل استفاده می کنیم. مثل

you can spill the water. The water's spilled out of the cup.

اینکه می توانید آب را بریزید. آب از فنجان ریخته است

And then you have a spill. So this little guy here he spilled

و سپس شما یک نشت دارید. بنابراین این پسر کوچک اینجا

his milk and now there is a spill on the table and he is

شیرش را ریخت و حالا روی میز ریخته است و دارد

wiping up that spill. Never fun when we had little kids. It's

آن ریخته شده را پاک می کند. وقتی بچه کوچولو داشتیم هیچوقت سرگرم نمیشیم

never fun in the morning when you're trying to get out the

وقتی می‌خواهید از

door to go to work and suddenly something goes wrong one of

در بیرون بروید تا به محل کار بروید و ناگهان مشکلی پیش بیاید، صبح‌ها هیچ‌وقت جالب نیست که یکی از

your kids spill something and you have to clean it up. I Uh

بچه‌هایتان چیزی را بریزد و شما باید آن را تمیز کنید.

topple if you've ever played this game it's called Jenga.

اگر تا به حال این بازی را بازی کرده باشید، اسمش Jenga است.

It's a game where you stack blocks and eventually the

این یک بازی است که در آن بلوک ها را روی هم می چینید و در نهایت

blocks will topple. Uh you can also topple something over like

بلوک ها سرنگون می شوند. اوه شما همچنین می توانید چیزی را سرنگون کنید، مثلاً

if you push a stack of things. But a good example would be if

اگر یک دسته از چیزها را فشار دهید. اما یک مثال خوب این است که

you stack a whole bunch of boxes up. And the boxes aren't

شما یک دسته کامل از جعبه ها را روی هم قرار دهید. و جعبه ها

very stable. Like if they kind of move back and forth.

خیلی پایدار نیستند. مثل اینکه آنها به نوعی به جلو و عقب حرکت کنند.

Eventually the boxes will topple over. So it's similar to

در نهایت جعبه ها واژگون خواهند شد. پس شبیه

fall. It's similar to fall down. Uh but it does have kind

پاییز است. شبیه به زمین افتادن است . اوه، اما

of a unique case. When I was walking in from the barn a few

یک نوع مورد منحصر به فرد دارد. چند ماه پیش وقتی از انبار وارد می

months ago I was carrying a whole bunch of buckets and then

شدم، یک دسته کامل سطل را حمل می کردم و بعد

they ended up they toppled over. Um which means they kind

آنها سرنگون شدند. اوم، یعنی آنها

of ended up falling. Um never fun. When something topple over

به نوعی سقوط کردند. اوم هرگز سرگرم کننده نیست وقتی چیزی سرنگون

it's good that it's good if nothing breaks. Stuck. So this

می شود، خوب است که اگر چیزی بشکند خوب است . گیر. بنابراین

is a good one for this time of year. Um when you talk about

برای این فصل از سال مناسب است. اوم

things going wrong when it's winter one of the things that

وقتی در فصل زمستان در مورد خراب شدن چیزها صحبت می کنید یکی از چیزهایی که

can go wrong is that you get stuck. This guy is driving in

ممکن است اشتباه پیش برود این است که گیر کنید. این مرد در

really deep snow and eventually he might get stuck. He might be

برف واقعا عمیق رانندگی می کند و در نهایت ممکن است گیر کند. ممکنه همین

stuck right now. When you're stuck you can't move forward or

الان گیر کرده باشه وقتی گیر کرده اید نمی توانید به جلو یا

backwards. Your wheels spin. It makes this sound a literally

عقب بروید. چرخ های شما می چرخند این صدا را به معنای واقعی

the sound you'll hear when you are stuck in the snow. Maybe in

کلمه صدایی می کند که وقتی در برف گیر کرده اید می شنوید. شاید در

your country you can be stuck in the mud. Maybe it rains a

کشور خود در گل و لای گیر کرده باشید. شاید باران

lot and the soil gets really wet and you can end up getting

زیاد ببارد و خاک واقعاً خیس شود و در نهایت

stuck in the mud. But it's never fun to get stuck. I

در گل گیر کنید. اما گیر افتادن هرگز جالب نیست. من امروز صبح

cleaned my driveway already this morning. Because there is

راه رو تمیز کردم . چون

a truck coming today to deliver something. And I don't want the

امروز یک کامیون می آید تا چیزی را تحویل دهد. و من نمی خواهم

truck to get stuck in the snow. That rhymes doesn't it? I don't

کامیون در برف گیر کند. این قافیه نیست؟ من نمی

want the truck to get stuck in snow. Rip or tear. These are

خواهم کامیون در برف گیر کند . پاره کردن یا پاره کردن. اینها

very similar. Um you might be familiar with ripped jeans.

خیلی شبیه هم هستند. ممکن است با شلوار جین پاره آشنا باشید.

Sometimes people buy their jeans like this. For someone

گاهی اوقات مردم شلوار جین خود را اینگونه می خرند. برای

old like me that doesn't make sense. But when you the other

پیرمردی مثل من که منطقی نیست. اما وقتی تو

day I was walking and my pants got caught on a nail and I

روز پیش داشتم راه می رفتم و شلوارم به میخ گیر کرد و

ripped my pants. So my pants ended up having a rip in them.

شلوارم را پاره کردم. بنابراین شلوار من در آن پاره شد.

Notice once again I ripped my pants and I ended up with a rip

توجه کنید که یک بار دیگر شلوارم را پاره کردم و در نهایت پاره

in it. We use the word tear as well but I think when you're

شدم. ما از کلمه پارگی نیز استفاده می‌کنیم، اما فکر می‌کنم وقتی

talking about jeans and clothing we usually talk about

در مورد شلوار جین و لباس صحبت می‌کنید، معمولاً در مورد ریپ صحبت می‌کنیم

rip. It's when there something happens that makes a hole in

. این زمانی است که اتفاقی رخ می دهد که در لباسی که می پوشید سوراخ ایجاد می کند

the clothing that you are wearing. You could use the word

. می توانید از کلمه

tear as well. Like oh I have a tear. There's a tear in the

اشک نیز استفاده کنید. مثل اوه من اشک دارم یک پارگی در

sleeve of my shirt. That would be totally appropriate as well.

آستین پیراهن من است. این نیز کاملاً مناسب خواهد بود.

Break. Sometimes things break. This is probably one of the

زنگ تفريح. گاهی اوقات همه چیز خراب می شود. این احتمالاً یکی از

most common ways to describe something when it's no longer

رایج‌ترین راه‌ها برای توصیف چیزی است که دیگر

whole. Okay. We would say that when you throw a rock at a

کامل نیست. باشه. ما می گوییم وقتی سنگی را به

window the window will break. When something break we then

پنجره پرتاب کنید، پنجره می شکند. وقتی چیزی می شکند، می

say it is broken. Okay so when you break something it then

گوییم خراب است. بسیار خوب، پس وقتی چیزی را

becomes broken. Um all of my windows in my house are in

می شکنید، آن وقت شکسته می شود. امم، تمام پنجره های خانه من در

perfect shape. I I have not I don't have any broken windows.

حالت عالی هستند. من ندارم، هیچ پنجره شکسته ای ندارم.

Although when I use the snowblower it shots snow at the

اگرچه وقتی از برف‌کش استفاده می‌کنم، برف را به خانه شلیک می‌کند

house. Um and when it does that it sometimes shoots little

. اوم و وقتی این کار را می کند گاهی به سنگ های کوچک شلیک می کند

stones. So I have to be careful because I don't want to break a

. پس باید مراقب باشم چون نمی‌خواهم

window. So sometimes your tire goes flat and sometimes your

پنجره‌ای را بشکنم. بنابراین گاهی لاستیک شما پنچر می شود و گاهی

tire goes flat because it is punctured. When something is

لاستیک شما پنچر می شود . وقتی چیزی

punctured it means it gets a hole in it. If you drive over a

سوراخ می شود به این معنی است که در آن سوراخ می شود. اگر روی

nail a nail is a sharp piece of metal that you bang into wood.

میخ بکوبید، میخ یک قطعه فلزی تیز است که آن را به چوب می‌کوبید.

But if you drive over a nail it will puncture your tire. The

اما اگر روی میخ بکوبید لاستیک شما پنچر می شود.

nail will go through the tire and it will make a hole in it.

میخ از لاستیک عبور می کند و در آن سوراخ ایجاد می کند.

It will puncture your tire. Never a good never a good day

لاستیک شما را پنچر می کند. هرگز یک روز خوب هرگز خوب نیست

when you walk to the parking lot and see that somehow you

وقتی به پارکینگ می روید و می بینید که به نوعی

drove on a nail and it punctured your tire. And then

روی میخ کوبیده اید و لاستیک شما پنچر شده است. و

again we would call this a flat tire. So the puncture is what

دوباره این را لاستیک پنچر می‌نامیم. بنابراین سوراخ شدن چیزی است که

caused the air to come out. But now we would simply call it a

باعث خروج هوا شده است. اما اکنون ما آن را به سادگی

flat tire. Fracture. So has Bob the Canadian ever broken any

لاستیک پنچر می‌نامیم. شکست، شکستگی. باب کانادایی نیز تا به حال استخوانی را شکسته است

bones. Yes I fractured my wrist once when I was really young.

. بله، یک بار وقتی واقعاً جوان بودم، مچ دستم شکست.

Uh and I think that's it. I think that's the only time I've

اوه و من فکر می کنم همین است. فکر می‌کنم این تنها باری است

had a cast on. I fractured my wrist. When you fracture

که بازیگر نقش‌آفرینی کرده‌ام. مچ دستم شکست . هنگامی که

something it's another way to say that it is broken. Okay.

چیزی را می‌شکنید، راه دیگری برای گفتن شکستن آن است. باشه.

When you break a bone like if you do something crazy like you

وقتی استخوانی را می‌شکنی، مثل اینکه یک کار دیوانه‌وار انجام می‌دهی، مثلاً

go skiing and you break your leg. We would also say that the

به اسکی می‌روی و پای خود را می‌شکنی. همچنین می گوییم که

bone is fractured. That you fractured a bone. Never a good

استخوان شکسته است. که استخوانی شکستی هرگز زمان خوبی نیست

time when that happens. Definitely would be a good

که این اتفاق بیفتد. قطعا می تواند

example of something going wrong. Hey outside we have some

نمونه خوبی از اشتباه باشد. هی بیرون، ما

places on our farm where there is concrete. Where they have

مکان هایی در مزرعه خود داریم که در آن بتن وجود دارد. جایی که

poured concrete and then it gets hard and you have this

بتن ریخته اند و سپس سفت می شود و شما این

nice hard surface. But sometimes it will crack. When

سطح سخت زیبا را دارید. اما گاهی اوقات شکسته می شود. وقتی

you look at buildings in your town sometimes on the wall of

به ساختمان‌های شهر خود نگاه می‌کنید، گاهی روی

the building you'll see that the wall has cracked. Um when

دیوار ساختمان، می‌بینید که دیوار ترک خورده است. امم وقتی

something cracks it means it breaks. And we usually use this

چیزی می ترکد یعنی می شکند. و ما معمولاً از این

to describe like the blocks in a wall are cracked sometimes or

برای توصیف اینکه بلوک‌های دیوار گاهی ترک می‌خورند یا

some or concrete can crack but it simply means something is no

مقداری یا بتن ممکن است ترک بخورد استفاده می‌کنیم، اما به سادگی به این معنی است که چیزی

longer completely whole. It has these little lines where it has

دیگر کاملاً کامل نیست. این خطوط کوچک را دارد که در آن

broken, where it has cracked. So this is a flower with some

شکسته است، جایی که ترک خورده است. بنابراین این یک گل است که مقداری

snow on it and this flower I think is frozen. Uh sometimes

برف روی آن است و این گل فکر می کنم یخ زده است. اوه گاهی اوقات

things go wrong because of the weather. Sometimes the

به دلیل آب و هوا همه چیز خراب می شود. گاهی اوقات

temperature goes really low and things freeze. When things

دما واقعاً پایین می آید و همه چیز یخ می زند. وقتی همه چیز

freeze sometimes if it's something like a flower it

یخ می زند، اگر چیزی شبیه گل باشد،

dies. So sometimes that can be a bad thing. Sometimes in the

می میرد. بنابراین گاهی اوقات این می تواند چیز بدی باشد. گاهی اوقات در

winter some people have it where the pipes in their house

زمستان برخی از مردم آن را در جایی که لوله های خانه آنها

freeze. The pipes in their are frozen. Uh when a pipe freezes

یخ می زند. لوله های آنها یخ زده است. وقتی لوله ای یخ می زند

the water turns to ice inside of it and the pipe can burst.

، آب داخل آن به یخ تبدیل می شود و لوله می تواند ترکد.

So sometimes one of the things in life where things go wrong

بنابراین گاهی اوقات یکی از چیزهایی که در زندگی

is when the temperature goes really low and things become

اتفاق می افتد زمانی است که درجه حرارت بسیار پایین می آید و همه چیز

frozen or things freeze. Notice the difference in use between

یخ می زند یا همه چیز یخ می زند. به تفاوت استفاده بین

frozen and freeze. And this this man is this has happened

منجمد و منجمد توجه کنید. و این مرد

to me before. When something splits it means it comes apart.

قبلاً برای من اتفاق افتاده است. وقتی چیزی تقسیم می شود به این معنی است که از هم می پاشد.

Um when you put a nut in a nutcracker it split the nut

اوم وقتی یک مهره را در یک آجیل شکن قرار می دهید، مهره را

open. This man bent over and his pants have split. He has

باز می کند. این مرد خم شد و شلوارش شکافت.

split his pants. This actually happened to me once where I was

شلوارش را شکافته است. این در واقع یک بار برای من اتفاق افتاد

working on something and I bent it down and my pants split at

که روی چیزی کار می کردم و آن را خم کردم و شلوارم

the back. Very embarrassing. It Happened at work I quickly went

از پشت شکافت. خیلی شرم آوره در محل کارم اتفاق افتاد که سریع رفتم

and changed into some shorts that I found. But never never a

و چند شورت که پیدا کردم عوض کردم. اما هرگز

dull moment when when something like this happens to someone

لحظه ای کسل کننده نیست که وقتی شلوارت را شکافتی برای کسی چنین اتفاقی بیفتد

when you split your pants. Um and be careful. It can happen

. اوم و مراقب باش ممکنه

to anybody. On fire. Yeah I don't know I'm not I don't know

برای هرکسی پیش بیاد در آتش. آره نمی دونم من نیستم نمی

why I'm laughing about this one but if this happens your

دونم چرا دارم به این یکی می خندم اما اگر این اتفاق بیفته

something is definitely going wrong. If your car is on fire

قطعا مشکل شما پیش میره. اگر ماشین شما در آتش سوخت

that is definitely a bad day for you. So one of the things

، قطعا روز بدی برای شما خواهد بود. بنابراین یکی از چیزهایی که

can go wrong in life is something might be on fire.

ممکن است در زندگی اشتباه شود این است که ممکن است چیزی در آتش باشد.

Hopefully not. But your house might be on fire. Your car

امیدوارم که نه. اما خانه شما ممکن است آتش بگیرد.

might be on fire. This is very rare. This does not happen very

ممکن است ماشین شما در آتش سوخته باشد. این بسیار نادر است. این خیلی اوقات اتفاق نمی افتد

often. But definitely this would be something going wrong.

. اما قطعاً این مشکلی خواهد بود.

And of course when something's on fire it means that someone

و البته وقتی چیزی در آتش است به این معنی است که کسی

has taken a lighter or a match or maybe something has

فندک یا کبریت را گرفته است یا شاید چیزی

malfunctioned that causes a fire to start and then

خراب شده است که باعث آتش سوزی می شود و سپس

something is on fire. Never good never a good day when

چیزی آتش می گیرد. هرگز خوب نیست هرگز روز خوبی نیست وقتی

something's on fire that's not supposed to be. And then of

چیزی در آتش است که قرار نیست باشد. و

course sometimes things are just busted. This is an

البته گاهی اوقات همه چیز از بین می رود. این

interesting word and it's very very common. People will say ah

کلمه جالبی است و بسیار رایج است. مردم خواهند گفت آه

my phone's busted. My computer's busted. Um ah the

گوشی من خراب است. کامپیوترم خراب شده اوم آه

light that I normally use is busted. Um oh that fan doesn't

نوری که من معمولا استفاده می کنم خراب شده است. اوه اون فن

work. It's busted. Um I think it's probably the most common

کار نمیکنه متلاشی شده است. ام من فکر می کنم این احتمالاً رایج ترین

way to describe something that is broken. So you can use

راه برای توصیف چیزی است که خراب است. بنابراین شما می توانید از

broken as well but I this word a lot. Like students in class

شکسته نیز استفاده کنید اما من این کلمه را زیاد می کنم. همانطور که دانش آموزان در کلاس

will say ah my computer's busted or yeah I'm trying to

می گویند آه کامپیوتر من خراب است یا بله، من سعی می

think of another example. Yeah definitely broken and busted.

کنم به مثال دیگری فکر کنم. بله قطعا شکسته و شکسته شده است.

But you could see this phone is busted. Definitely the screen's

اما می توانید ببینید که این گوشی از کار افتاده است. قطعاً صفحه نمایش

all cracked. Uh and then broken as I said. So this car is

همه ترک است. اوه و بعد همانطور که گفتم شکسته است. پس این ماشین

broken. Sometimes with vehicles we also say broken down. But

خرابه گاهی با وسایل نقلیه هم می گوییم خراب. اما

you could just use broken. This car is definitely broken. Um my

شما فقط می توانید از شکسته استفاده کنید. این ماشین قطعا خرابه اوم

van was actually broken a couple of weeks ago. But it

وانت من واقعا چند هفته پیش خراب شد. اما

seems to be fine now. So that's good. And again when something

به نظر می رسد الان خوب است. پس این خوب است. و دوباره وقتی

is broken it means that something Has gone wrong with

چیزی خراب می شود به این معنی است که چیزی با آن اشتباه شده است

it and it's not doing what it's normally supposed to do. If

و کاری را که معمولاً باید انجام می دهد انجام نمی دهد. اگر

your computer is broken or your car is broken it's not working

کامپیوتر شما خراب است یا ماشین شما خراب است، به درستی کار نمی

properly. So there's also things can go wrong when you

کند. بنابراین، وقتی چیزهایی را فراموش می کنید، ممکن است

forget things. Sometimes Jen and I are shopping and Jen will

مشکلاتی پیش بیاید. گاهی من و جن در حال خرید هستیم و جن می

say did you turn the stove off? Or did you turn the oven off?

گوید اجاق گاز را خاموش کردی؟ یا فر رو خاموش کردی؟

Um sometimes you forget things. Humans forget things. Um your

اوم گاهی چیزهایی را فراموش می کنی انسان ها چیزهایی را فراموش می کنند. امم

day can go wrong if you go to work and you forget to take

اگر به سر کار بروید و فراموش

your briefcase or you forget to take your computer. I've

کنید کیفتان را بردارید یا فراموش کنید کامپیوترتان را بردارید ممکن است روزتان به اشتباه برود. من در

actually a few times in my life gone to work realized that I

واقع چند بار در زندگی ام سر کار رفته ام متوجه شده

forgot my computer at home and had to go back home to get it.

ام که کامپیوترم را در خانه فراموش کرده ام و باید برای تهیه آن به خانه برگردم.

So sometimes you forget things and that can be another thing

بنابراین گاهی اوقات چیزهایی را فراموش می کنید و این می تواند مشکل دیگری باشد

that goes wrong. Sometimes things just fall over. Uh this

. گاهی اوقات همه چیز از بین می رود. اوه این

doesn't happen very often around me. But we did have a

خیلی اوقات در اطراف من اتفاق نمی افتد. اما ما

windstorm a few months ago and then things definitely fall

چند ماه پیش طوفان بادی داشتیم و پس از آن همه چیز قطعاً

over. Trees fall over. Um telephone poles fall over.

از بین می رود. درختان سقوط می کنند. اوم تیرهای تلفن می افتند.

Sometimes when you're going somewhere rarely but sometimes

گاهی اوقات زمانی که به ندرت به جایی می روید، اما گاهی اوقات

when you're going somewhere after a big storm you'll notice

وقتی بعد از یک طوفان بزرگ به جایی می روید، متوجه می شوید

that a lot of things have fallen over and then road crews

که چیزهای زیادی سقوط کرده اند و سپس خدمه جاده

need to come and clean them up. And sometimes things fall down.

باید بیایند و آنها را تمیز کنند. و گاهی اوقات همه چیز سقوط می کند.

So people have asked why do we have the word down? Like why

بنابراین مردم پرسیده اند که چرا ما کلمه را پایین داریم؟ مثلاً

don't you just say the hot air balloon fell. Why do you say

چرا نمی گویید بالون هوای گرم سقوط کرد. چرا می

the hot air balloon fell down? I don't know why. It's just an

گویید بالون هوای گرم سقوط کرد؟ نمی دانم چرا. این فقط یک

extra word. Um if something falls it's obviously going

کلمه اضافی است. امم اگر چیزی بیفتد مشخص است که دارد

down. But for some reason in English sometimes we like to

پایین می آید. اما به دلایلی در انگلیسی گاهی اوقات ما دوست داریم

add an extra word. So sometimes maybe you fall down. That would

یک کلمه اضافی اضافه کنیم. بنابراین گاهی اوقات ممکن است زمین بخورید. این

be a problem. That would be something going wrong in your

یک مشکل خواهد بود. این ممکن است چیزی در روز شما اشتباه

day. Uh but definitely sometimes things can fall down.

باشد. اوه، اما قطعا گاهی اوقات همه چیز ممکن است سقوط کند.

You could even use this with the tree. You could see that

شما حتی می توانید این را با درخت استفاده کنید. شما می توانید ببینید که

say that the tree fell down or the tree fell over. Uh notice

می گویند درخت سقوط کرد یا درخت افتاد. اوه توجه کنید

fall becomes fell in the past tense. Um but yeah sometimes

سقوط در زمان گذشته سقوط می کند. امم، بله، گاهی اوقات

things fall down and that can be something going wrong in

همه چیز خراب می شود و ممکن است در

your day as well. So a broken heart. Sometimes you're

روز شما نیز مشکلی پیش بیاید. پس یه دل شکسته گاهی

heartbroken. Uh sometimes you find someone and you fall in

دلت میشکنه اوه گاهی اوقات یکی را پیدا می‌کنید و عاشق می‌شوید

love and then the relationship just doesn't work and then you

و بعد رابطه درست نمی‌شود و بعد از آن به

end up breaking up. And then maybe your heart is broken.

هم می‌خورید. و بعد شاید قلبت شکسته

When you have a broken heart it means you're sad. It means

وقتی قلبت شکسته یعنی غمگینی. این بدان معنی است

maybe you still love the person. Now you can also use

که شاید هنوز آن شخص را دوست دارید . اکنون می توانید از

heartbroken to describe sadness in general. But we usually use

دل شکسته برای توصیف کلی غم نیز استفاده کنید. اما ما معمولاً از

heartbroken or a broken heart to talk more about romantic

دل شکسته یا قلب شکسته برای صحبت بیشتر در مورد چیزهای عاشقانه استفاده

stuff I think. I'm trying to think like if a loved one

می کنیم. من سعی می‌کنم فکر کنم که اگر یکی از عزیزانتان بمیرد، اگر یکی

passes away if someone in your family that you love die you

از خانواده‌تان که دوستش دارید بمیرد

would be heartbroken. We would say that. But I think broken

، دلتان می‌سوزد. ما می گوییم که. اما من فکر می کنم

heart refers to romantic love. And heartbroken can be romantic

قلب شکسته به عشق رمانتیک اشاره دارد. و دلشکستگی می تواند

love or just love for a family member. I see Modags in the

عشق عاشقانه یا فقط عشق به یکی از اعضای خانواده باشد. من می بینم که Modags در

chat say yes I've been waiting for this one and then the emoji

چت می گوید بله من منتظر این یکی و سپس

of a broken heart. Yes. Always definitely not a happy time

ایموجی یک قلب شکسته بودم. آره.

when that happens. Um so I talked about forgetting things.

زمانی که این اتفاق می افتد، قطعاً زمان خوشی نیست. اوم پس من در مورد فراموش کردن چیزها صحبت کردم.

You can also say that you can sub was left on. Okay? So when

شما همچنین می توانید بگویید که می توانید ساب روشن باقی ماند. باشه؟ بنابراین

you use the stove when you turn on the burner and then maybe

وقتی از اجاق گاز استفاده می‌کنید، وقتی مشعل را روشن می‌کنید ، ممکن است در

you end up forgetting and it's left on and you go out and then

نهایت فراموش کنید و روشن بماند و بیرون بروید و

when you come home there's a fire in your house. So this is

وقتی به خانه می‌آیید در خانه‌تان آتش‌سوزی می‌شود. بنابراین این

a a good one. It's like you forgot something something was

یک مورد خوب است. مثل اینکه چیزی را فراموش کرده ای که چیزی روی آن

left on and now something's on fire. Uh but definitely when

مانده است و حالا چیزی در آتش است. اوه، اما قطعاً وقتی

you use machines when you're done with certain machines you

از ماشین‌ها استفاده می‌کنید، وقتی کارتان با ماشین‌های خاصی تمام می‌شود،

should turn off the machine and sometimes things go wrong if a

باید ماشین را خاموش کنید و گاهی اوقات اگر ماشینی روشن بماند، همه چیز خراب

machine is left on. That a machine that should be turned

می‌شود. آن ماشینی که باید

off. And then there's always of course a leak. Um we have pipes

خاموش شود. و البته همیشه نشت وجود دارد. اوم ما

in our house. The pipes are used for water. Water is moved

در خانه مان لوله داریم. لوله ها برای آب استفاده می شود. آب

from one part of the house to the other through pipes. And

از یک قسمت خانه به قسمت دیگر از طریق لوله ها منتقل می شود. و

sometimes a pipe will get a hole in it. And we usually say

گاهی اوقات یک لوله در آن سوراخ می شود. و معمولاً می گوییم

that the pipe springs a leak. Um you could just say the pipe

که لوله نشتی دارد. اوم فقط می توانید بگویید

has a leak. But you could also say oh it got really cold. The

لوله نشتی دارد. اما شما همچنین می توانید بگویید اوه خیلی سرد شد.

pipe's frozen now. This pipe has sprung a leak. There's a

لوله الان یخ زده این لوله نشتی داشته است.

leak in the pipe. This is never fun when there's a leak

نشتی در لوله وجود دارد. زمانی که نشتی وجود دارد،

especially in the winter because it's kind of cold and

به خصوص در زمستان، این هرگز جالب نیست، زیرا هوا سرد است

it's hard to fix pipes when they break in the winter and

و تعمیر لوله‌ها در فصل زمستان و

when they leak. Sometimes there's no electricity.

هنگام نشتی دشوار است. گاهی اوقات برق نیست.

Sometimes there's a power outage and that can be

گاهی اوقات برق قطع می شود و

something that goes wrong. Right now in Canada if we had a

ممکن است مشکلی پیش بیاید. در حال حاضر در کانادا اگر ما

power outage it's very bad because people aren't able to

قطع برق داشته باشیم بسیار بد است زیرا مردم نمی توانند

keep their houses warm. Uh a power outage is when the lights

خانه های خود را گرم نگه دارند. اوه، قطع برق زمانی است که چراغ

go off everything in your house turns off and then you have to

ها خاموش می شوند، همه چیز در خانه شما خاموش می شود و سپس باید

wait for them to fix something because the power isn't

منتظر بمانید تا آنها چیزی را تعمیر کنند زیرا برق

working. Um so we also in English would say so we would

کار نمی کند. اوم پس ما هم به انگلیسی می گوییم پس می

say we're having a power outage or we have no electricity right

گوییم برق قطع است یا الان برق نداریم

now or the power is out. Those are ways to say it at least in

یا برق قطع شده است. اینها راههایی برای بیان آن حداقل در منطقه

my part of Ontario Canada. Sometimes something is missing.

من از انتاریو کانادا هستند. گاهی اوقات چیزی گم می شود.

Maybe your keys are missing. Maybe you're doing a puzzle and

شاید کلیدهای شما گم شده باشد. شاید در حال انجام یک پازل هستید و

a piece is missing. Um maybe you went somewhere with your

یک قطعه گم شده است. اوم شاید با برادرت جایی رفتی

brother and he wandered away. Now he's missing. That's a bad

و او سرگردان شد. حالا او گم شده است. این یک مثال بد است

example. But this can be an example of something going

. اما این می تواند نمونه ای از

wrong. Sometimes things are missing or people are missing.

اشتباه باشد. گاهی اوقات چیزهایی گم می شوند یا افرادی گم می شوند.

Um we once at the mall couldn't our son walked around the

اوم، ما یک بار در مرکز خرید نمی‌توانستیم پسرمان در گوشه‌ای راه برود

corner and for a brief minute our son was missing for like 30

و برای یک دقیقه پسرمان برای 30 ثانیه گم شده بود

seconds And Jen and I were like where'd he go? Where'd he go?

و من و جن فکر می‌کردیم او کجا رفته است؟ کجا رفت؟

And then we quickly found him back. But definitely when

و سپس ما به سرعت او را پیدا کردیم. اما قطعا زمانی که

something is missing. So again when something is missing it

چیزی از دست رفته است. بنابراین دوباره وقتی چیزی گم شده است به این

means you can't see it. It's not there. You're not sure

معنی است که نمی توانید آن را ببینید. آنجا نیست. مطمئن نیستید

where it is. And then here's another thing. Sometimes things

کجاست. و سپس در اینجا یک چیز دیگر است. گاهی اوقات همه

get cancelled. Um so I have the word cancel here. When you

چیز لغو می شود. اوم پس من اینجا کلمه لغو را دارم. وقتی

cancel something you decide that you're not going to do it.

کاری را لغو می کنید، تصمیم می گیرید که آن را انجام نخواهید داد.

When something is cancelled it means it's not going to happen

وقتی چیزی لغو می شود به این معنی است که دیگر اتفاق نخواهد افتاد

anymore. The best example would be flights. Sometimes flights

. بهترین مثال پروازها خواهد بود. گاهی اوقات

are cancelled. But sometimes maybe you're planning a trip

پروازها کنسل می شوند. اما گاهی اوقات ممکن است شما در حال برنامه ریزی یک سفر هستید

and then sorry I don't let's just pretend someone was

و بعد متاسفم که اجازه نمی دهم فقط وانمود کنیم که کسی در

planning a trip. And then they found out that they had COVID.

حال برنامه ریزی برای سفر است. و سپس متوجه شدند که مبتلا به کووید هستند.

They did a test and they found out they had COVID. They would

آنها آزمایشی انجام دادند و متوجه شدند که مبتلا به کووید هستند. آنها

need to cancel their trip. Okay. Uh or they could rebook

باید سفر خود را لغو کنند. باشه. اوه یا آنها می توانند

their trip. Um not to say too much but if you want to hear a

سفر خود را دوباره رزرو کنند. خیلی زیاد نگویم، اما اگر می‌خواهید داستانی مشابه آن را بشنوید،

story similar to that go to Brent's channel American

English with this guy and watch his latest video. I think it's

با این پسر به کانال انگلیسی آمریکایی برنت بروید و آخرین ویدیوی او را تماشا کنید. من فکر می کنم

still his latest. I didn't check this morning. But Brent

هنوز آخرین مورد او است. امروز صبح چک نکردم اما برنت

had to cancel something and I feel bad for him. So sickness.

مجبور شد چیزی را لغو کند و من برای او احساس بدی دارم. پس بیماری

So sickness can certainly be something that goes wrong. For

بنابراین قطعاً بیماری می تواند چیزی باشد که اشتباه می کند. برای

me a few weeks ago when my family and when I myself had

من چند هفته پیش که خانواده ام و زمانی که خودم مبتلا به کووید بودم،

COVID having a sickness or being sick is not fun. It

داشتن یک بیماری یا مریض بودن جالب نیست.

changes all your plans. Uh and then you have to cancel thing.

این همه برنامه های شما را تغییر می دهد. اوه و پس از آن باید موضوع را لغو کنید.

There's things that you can't do. Sickness is definitely an

کارهایی هست که نمی توانید انجام دهید. بیماری قطعا

example of something going wrong in your life. Never fun

نمونه ای از اشتباه در زندگی شما است.

to be sick but always fun to get better. I always feel

بیمار بودن هرگز لذت بخش نیست، اما همیشه برای بهتر شدن سرگرم کننده است. من همیشه وقتی 100% دوباره

really good after I get better when I am 100% again I love

خوب شدم، واقعاً احساس خوبی

that. Uh Brent in the chat says yeah I have experience in Can't

دارم. اوه برنت در چت می گوید بله، من در Can't

Sleep Flights. I'm sure you do. I'm not laughing at you Brent.

Sleep Flights تجربه دارم. من مطمئن هستم که شما انجام می دهید. من به تو نمی خندم برنت.

I just think that it did seem it was like a coincidence that

فقط فکر می‌کنم که به نظر می‌رسد تصادفی بوده است که

I was planning a lesson about when things go wrong when you

وقتی به من ایمیل زدی، داشتم درسی درباره زمانی که همه چیز اشتباه می‌شود برنامه‌ریزی

emailed me. So I was planning a about when things go wrong and

می‌کردم. بنابراین، داشتم برنامه‌ریزی می‌کردم که چه زمانی همه چیز خراب می‌شود و

then like within an hour or two Brent emailed me and said my

بعد مثل یک یا دو ساعت، برنت به من ایمیل زد و گفت که

wife and I just tested positive and then I went and watched his

تست من و همسرم مثبت شد و بعد از آن روز رفتم و ویدیوی او را تماشا

video later that day so it was yeah coincidence. Two things

کردم، بنابراین بله تصادفی بود. دو

happening at the same time. Bad weather. So bad weather can be

اتفاق همزمان رخ می دهد. هوای بد.

if you're planning something that's going to be outdoors.

اگر در حال برنامه ریزی چیزی هستید که قرار است در فضای باز باشد، آب و هوای بد می تواند باشد.

Maybe you're going to an outdoor wedding. Maybe you're

شاید شما به یک عروسی در فضای باز می روید. شاید قصد دارید

planning to go to a restaurant that has outdoor seating. And

به رستورانی بروید که صندلی در فضای باز دارد. و

then if there's bad weather. If there's rain or snow or sleet

سپس اگر آب و هوای بدی وجود داشته باشد. اگر باران یا برف یا برف

or hail any of the weather that we consider bad weather. It can

یا تگرگ هر یک از آب و هواهایی که آب و هوای بدی در نظر می گیریم وجود داشته باشد. این می

be something it can definitely be described as something going

تواند چیزی باشد که قطعاً می توان آن را به عنوان

wrong in your day. It's never fun when it rains on a day when

اشتباهی در روزگار شما توصیف کرد. زمانی که در روزی که قصد انجام کاری در بیرون از خانه را دارید، باران می بارد، هرگز جالب نیست

you're planning to do something outside. Sometimes you run out

. گاهی اوقات چیزهای شما تمام می شود

of stuff. You might not know what this is but this is an

. شاید ندانید این چیست اما این یک

empty bag of milk. In Canada at least in Ontario Canada we buy

کیسه خالی شیر است. در کانادا حداقل در انتاریو کانادا ما

milk in bags. And sometimes you run out of milk. And this can

شیر را به صورت کیسه ای می خریم. و گاهی اوقات شیر ​​شما تمام می شود. و این می

be a problem. My children love to drink milk. And sometimes we

تواند یک مشکل باشد. بچه های من عاشق نوشیدن شیر هستند. و گاهی شیرمان تمام می

run out of milk. When you run out of something it means you

شود. وقتی چیزی تمام شد به این معنی است که

don't have anymore. And you have to buy some more. So I

دیگر ندارید. و شما باید مقدار بیشتری بخرید. بنابراین

still remember one of my kids wanted milk when they were

هنوز به یاد دارم که یکی از بچه هایم وقتی واقعاً کوچک بودند، شیر می خواست

really little. Uh and I said we don't have any and they said

. اوه و من گفتم که نداریم و آنها گفتند

well you need to buy some more. And I I thought well here's how

خوب باید مقدار بیشتری بخری. و من فکر کردم خوب اینجا چگونه

it goes. This is where kids start telling parents what they

پیش می رود. اینجاست که بچه ها شروع به گفتن به والدین می کنند که چه چیزی

need to buy. But when you run out of something it means you

باید بخرند. اما وقتی چیزی تمام شد به این معنی است

don't have it. You can run out of bread. You can run out of

که آن را ندارید. ممکن است نان شما تمام شود . ممکن است شیر ​​شما تمام شود

milk. You can run out of water. It's pretty Pretty common. Uh

. ممکن است آب شما تمام شود. این بسیار بسیار رایج است. اوه

Dave in the chat says we run out of milk all the time. Yeah.

دیو در چت می گوید همیشه شیرمان تمام می شود. آره

It's a pretty common it's a small problem but it is a

این یک مشکل بسیار رایج است، یک مشکل کوچک است اما یک

problem. Uh of course there's traffic. Sometimes you end up

مشکل است. اوه البته ترافیک هست گاهی اوقات شما

in a traffic jam. Sometimes you are trying to get somewhere

در یک ترافیک قرار می گیرید. گاهی اوقات شما سعی می کنید

very quickly and you end up in a traffic jam. Never fun to be

خیلی سریع به جایی برسید و درگیر ترافیک می شوید. گیر کردن در ترافیک هرگز سرگرم کننده نیست

stuck in traffic. In fact in Ontario Canada right now there

. در واقع در انتاریو کانادا در حال حاضر

are a lot of truckers who are protesting by driving to the

کامیون داران زیادی هستند که با رانندگی به سمت پایتخت اتاوا اعتراض می کنند

capital city of Ottawa. And that's causing some traffic

. و این باعث ایجاد ترافیک می

jams. They are driving to protest some of the vaccine

شود. آنها برای اعتراض به برخی از دستورات واکسن

mandates and other mandates that we have in Canada. So and

و سایر دستوراتی که ما در کانادا داریم، رانندگی می کنند. بنابراین و

sometimes you trip. Sometimes you're walking and when you

گاهی اوقات شما سفر. گاهی اوقات تو در حال راه رفتن هستی و وقتی

trip this is me tripping I walk and then oh and then maybe you

به زمین می‌روی این من است که زمین می‌خورم، من راه می‌روم و بعد آه و بعد شاید

fall down maybe you catch yourself and you don't fall

زمین بخوری، شاید خودت را بگیری و

down but certainly when you trip it is not an enjoyable

زمین نخوری، اما مطمئناً وقتی سفر می‌کنی، اصلاً تجربه لذت‌بخشی

experience at all.

نیست.