150 Phrasal Verbs! Mega English Lesson!

So I'm just gonna walk by the camera to get started.

بنابراین من فقط می خواهم از کنار دوربین عبور کنم تا شروع کنم.

Do you see how this works?

آیا می بینید که این چگونه کار می کند؟

I'm going to act out the phrasal verbs.

من قصد دارم افعال عبارتی را اجرا کنم.

So that was walk by.

بنابراین این راه رفتن بود.

And you saw the word appear over

و شما دیدید که کلمه در

here as I was doing it.

اینجا ظاهر می شود که من آن را انجام می دادم.

So when you see something like a

بنابراین وقتی چیزی شبیه

bench or chair, you can sit down.

نیمکت یا صندلی می بینید، می توانید بنشینید.

And after you have done that for a

و بعد از مدتی که این کار را انجام دادید،

while, you can, of course, stand up.

البته می توانید بایستید.

So sit down and stand up.

پس بنشین و بلند شو.

Sometimes when I'm walking along, I

گاهی که در حال راه رفتن هستم،

trip and I fall down.

زمین می خورم و زمین می خورم.

So behind me here, you see a ladder.

بنابراین در پشت من اینجا، شما یک نردبان را می بینید.

You can climb up a ladder.

می توانید از یک نردبان بالا بروید.

You can also climb down a ladder.

همچنین می توانید از نردبان پایین بیایید.

You can also go up a ladder.

شما همچنین می توانید از یک نردبان بالا بروید.

And then you can go down the ladder as well.

و سپس می توانید از نردبان نیز پایین بروید.

So it's a little bit sunny today, and I

بنابراین امروز کمی آفتابی است و

thought maybe I should put on a hat.

فکر کردم شاید باید کلاه بگذارم.

But then when I came outside, it was a little cloudy,

اما بعد که آمدم بیرون هوا کمی ابری بود،

so I thought that I would take off my hat.

فکر کردم کلاهم را بردارم.

So when we talk about vehicles,

بنابراین وقتی در مورد وسایل نقلیه صحبت می کنیم،

we usually get in a vehicle.

معمولاً سوار یک وسیله نقلیه می شویم.

So I'm going to get in my van.

پس من سوار وانت می شوم.

If I was done driving my van, I would get out my van.

اگر رانندگی وانت را تمام می کردم، از وانت پیاده می شدم.

There's also a couple of slang ways to talk about

همچنین چند راه عامیانه برای صحبت در مورد این وجود دارد

this, or less common ways, and that's to jump in.

، یا راه های کمتر رایج، و آن پریدن است.

I can jump in my van.

من می توانم با ون خود بپرم.

And then when I'm done driving, I can jump out again.

و بعد از اتمام رانندگی، می توانم دوباره بپرم بیرون.

I don't jump in or jump out a

من زیاد داخل نمی پرم یا بیرون می پرم

lot because I'm getting a little bit old.

چون کمی پیر شده ام.

So even though we use get in and

بنابراین حتی اگر

get out to talk about vehicles, we don't

برای صحبت در مورد وسایل نقلیه از ورود و خروج استفاده می کنیم، از

use it for airplanes, ships, and trains.

آن برای هواپیما، کشتی و قطار استفاده نمی کنیم.

When we go on an airplane, we say get on the airplane.

وقتی سوار هواپیما می شویم، می گوییم سوار هواپیما شوید.

And when we leave the airplane, we say get off.

و وقتی از هواپیما خارج می شویم، می گوییم پیاده شوید.

We also do the same for trains.

برای قطار هم همین کار را می کنیم.

You get on a train and you get off of a train.

سوار قطار می شوید و از قطار پیاده می شوید.

So once you're in a vehicle, you'll

بنابراین هنگامی که در یک وسیله نقلیه هستید،

often drive away, which means to leave.

اغلب از آنجا دور می شوید، که به معنای ترک است.

And then when you return, you usually drive in.

و بعد که برمیگردی، معمولاً با ماشین وارد می‌شوی.

Sometimes when you're driving,

گاهی اوقات وقتی در حال رانندگی هستید، با

you'll run over something.

چیزی برخورد می‌کنید.

Oops, I accidentally ran over something.

اوه، من تصادفاً با چیزی برخورد کردم.

If you think I'm too close to you,

اگر فکر می‌کنید من خیلی به شما نزدیکم،

you might want me to back away.

ممکن است بخواهید از من عقب نشینی کنم.

So my truck is getting old

بنابراین کامیون من دارد کهنه می شود

and it's starting to fall apart.

و شروع به از هم پاشیدن می کند.

You can see all this rust here.

این همه زنگ زدگی را می توانید اینجا ببینید.

It's all just falling apart.

این همه در حال از هم پاشیدن است.

When I'm standing here, if I turn

وقتی اینجا می ایستم، اگر

around, I'm able to see the river.

بچرخم، می توانم رودخانه را ببینم.

If I turn around again, I'm able to see you guys.

اگر دوباره برگردم، می توانم شما را ببینم.

So you'll notice if I hold on

بنابراین متوجه خواهید شد که اگر من

to this pen, it stays right here.

این خودکار را نگه دارم، همانجا می ماند.

But if I let go, it falls down.

اما اگر رها کنم، می افتد.

I just picked it up.

تازه برداشتمش

If I let go of this bike, it will fall over.

اگر این دوچرخه را رها کنم، می افتد.

Sorry, bike.

ببخشید دوچرخه

By the way, we're about Halfway.

به هر حال، ما در نیمه راه هستیم.

If you don't know who I am, I'm Bob, the Canadian.

اگر نمی دانید من کی هستم، من باب کانادایی هستم.

If you haven't subscribed to my channel, you can

اگر در کانال من مشترک نشده اید، می توانید

do that by clicking that red button below.

این کار را با کلیک روی دکمه قرمز زیر انجام دهید.

And if you haven't given me a thumbs up yet, please do.

و اگر هنوز از من حمایت نکرده اید، لطفاً انجام دهید.

Oh, look, a pen.

اوه، یک قلم.

So when you see something like this pen

بنابراین وقتی چیزی شبیه به این خودکار را

laying here, you can pick up the pen.

در اینجا دیدید، می توانید خودکار را بردارید.

If you don't want to keep it, you can put down the pen.

اگر نمی خواهید آن را نگه دارید، می توانید قلم را زمین بگذارید. می

You could pick up the pen and

توانستی خودکار را برداری و

you could set down the pen.

قلم را زمین بگذاری.

A lot of times before I go out, I need

خیلی وقت‌ها قبل از بیرون رفتن، باید

to pick out which jacket I'm going to wear.

انتخاب کنم که کدام ژاکت را می‌پوشم.

Should I pick out a gray one or

باید خاکستری را انتخاب کنم یا

should I pick out a blue one?

آبی را انتخاب کنم؟

I know whenever I pick out a

من می دانم که هر وقت

shirt, I usually pick a blue one.

پیراهنی را انتخاب می کنم، معمولاً یک پیراهن آبی انتخاب می کنم.

Sometimes when you're talking to people and things aren't going

گاهی اوقات وقتی با مردم صحبت می‌کنید و اوضاع خوب پیش نمی‌رود،

well, you decide you just need to walk away.

تصمیم می‌گیرید که فقط باید کنار بروید.

And sometimes it's nice to walk up to

و گاهی اوقات خوب است که با مردم کنار بیایید

people so that you can talk to them.

تا بتوانید با آنها صحبت کنید.

Sometimes when I'm sitting on the couch watching

گاهی اوقات وقتی روی مبل نشسته ام و

a little bit of television, I fall asleep.

کمی تلویزیون تماشا می کنم، خوابم می برد.

Then a little while later I wake up.

بعد کمی بعد از خواب بیدار می شوم.

Sometimes I decide that it's time

گاهی اوقات تصمیم می‌گیرم که وقت آن است که

to get up off the couch.

از روی مبل بلند شوم.

Sometimes when I'm outside, I like to point out

گاهی اوقات وقتی بیرون هستم، دوست دارم به

things that I want people to look at.

چیزهایی اشاره کنم که دوست دارم مردم به آنها نگاه کنند.

If I point over there, you can see the river.

اگر به آنجا اشاره کنم، می توانید رودخانه را ببینید.

In order for me to listen to the

برای اینکه بتوانم به

radio, I need to plug in this cord.

رادیو گوش کنم، باید این سیم را به برق وصل کنم.

And if I'm done listening to it, I can unplug it.

و اگر گوش دادن به آن تمام شود، می توانم آن را از برق جدا کنم.

That's not a phrasal verb, but

این یک فعل عبارتی نیست، اما

that's what it is anyways.

به هر حال همین است. برق را

Unplug.

بکشید.

So I'm not sure how many verbs we've done,

بنابراین مطمئن نیستم که چند فعل انجام داده‌ایم،

but I think it's time for me to just

اما فکر می‌کنم وقت آن است که

sit back and relax for a little bit.

بنشینم و کمی استراحت کنم.

Okay, Now I might just sit up and pay attention.

خوب، حالا ممکن است بنشینم و توجه کنم.

So I'm going to try and

بنابراین من سعی می کنم

lift this cement block 10 times.

10 بار این بلوک سیمانی را بلند کنم.

So I'm going to get started.

بنابراین من می خواهم شروع کنم.

That means to begin.

یعنی شروع کردن.

One, two.

یک، دو

Oh, I think I'm gonna give up now.

اوه، فکر کنم الان تسلیم بشم

That means to quit.

یعنی ترک کردن.

Sometimes my kids take out the milk and I

گاهی بچه هایم شیر را بیرون می آورند و من

get angry because they didn't put back the milk.

عصبانی می شوم چون شیر را پس ندادند.

If you leave the milk out, it gets

اگر شیر را کنار بگذارید،

warm and eventually it starts to smell funny.

گرم می شود و در نهایت شروع به بوی خنده دار می کند.

I always put back the milk.

من همیشه شیر را پس می زنم.

When you get home from the grocery store,

وقتی از فروشگاه مواد غذایی به خانه می رسید،

you need to put put away the groceries.

باید مواد غذایی را کنار بگذارید.

It's nice to have all your groceries in the cupboard,

خوب است که همه مواد غذایی خود را در کمد داشته باشید،

but when you're hungry, you need to get out the

اما وقتی گرسنه هستید، باید نان را بیرون بیاورید

bread so that you can make a sandwich.

تا بتوانید یک ساندویچ درست کنید.

So I actually borrowed these keys from Jen.

بنابراین من در واقع این کلیدها را از جن قرض گرفتم.

When I go in the house, I'm

وقتی وارد خانه می شوم،

going to give back the keys.

کلیدها را پس می دهم.

I'm going to return them to her every once in a while.

هر چند وقت یکبار آنها را به او برمی گردانم.

I need to fill up my van with gas.

باید وانتم را پر بنزین کنم.

At night when it's dark, sometimes we

در شب که هوا تاریک است، گاهی

have to turn on a light.

باید چراغی را روشن کنیم.

When we go to bed, we turn off the light.

وقتی به رختخواب می رویم، چراغ را خاموش می کنیم.

Sometimes I like to hang up pictures on my wall,

گاهی اوقات دوست دارم عکس‌ها را روی دیوارم آویزان کنم،

but sometimes they get old, and then I take down

اما گاهی کهنه می‌شوند، و سپس

the picture and I put a new one in.

عکس را پایین می‌آورم و یک عکس جدید می‌گذارم.

This is the volume button.

این دکمه صدا است.

I use this button to turn up the TV if I

اگر می‌خواهم صدای تلویزیون بلندتر باشد از این دکمه برای روشن کردن تلویزیون استفاده می‌کنم

want it to be louder, and I use this button to

و

turn down the TV if I want it to be quieter.

اگر می‌خواهم تلویزیون ساکت‌تر باشد از این دکمه برای کم کردن تلویزیون استفاده می‌کنم.

So when it's this windy, sometimes you

بنابراین وقتی اینقدر باد می‌وزد، گاهی اوقات

have to lean into the wind.

باید به باد تکیه دهید.

Do you see how this works?

آیا می بینید که این چگونه کار می کند؟

I used the phrasal verb lean into, and the word appeared

من از فعل عبارتی lean into استفاده کردم، و این کلمه

right here as I was acting out the phrasal verb.

درست در اینجا ظاهر شد که من فعل عبارتی را اجرا می کردم.

So I thought I would jump around

بنابراین فکر کردم که

on the trampoline for a little bit.

برای مدتی روی ترامپولین بپرم.

My kids don't know I'm out here.

بچه های من نمی دانند که من اینجا هستم.

I think I'm a little too heavy to be on this.

فکر می کنم برای این کار کمی سنگین هستم.

But it's still kind of fun.

اما هنوز هم به نوعی سرگرم کننده است.

When you're done jumping around on

وقتی پریدن روی

the trampoline, you can jump down.

ترامپولین تمام شد، می توانید به پایین بپرید.

At the end of a long day,

در پایان یک روز طولانی،

sometimes it's nice to just kick back.

گاهی اوقات خوب است که فقط به عقب برگردیم.

That means to relax at the picnic table.

یعنی سر میز پیک نیک استراحت کنید.

Sometimes your vehicle will break down and it

گاهی اوقات وسیله نقلیه شما خراب می شود و

won't start, and you have to take it

روشن نمی شود و باید آن را

to a mechanic to get it fixed.

نزد مکانیک ببرید تا آن را تعمیر کند.

And sometimes the van isn't actually broken down.

و گاهی اوقات ون واقعا خراب نمی شود.

The problem is simply that you have run out of gas.

مشکل اینجاست که بنزین شما تمام شده است.

When you're riding a bike, you want to make

وقتی دوچرخه سواری می کنید، می خواهید

sure you don't run into something like this tree.

مطمئن شوید که با چیزی شبیه به این درخت برخورد نمی کنید.

You want to make sure you look where you're going.

شما می خواهید مطمئن شوید که به کجا می روید نگاه می کنید.

So before I make my videos, I have to

بنابراین قبل از اینکه ویدیوهایم را بسازم، باید

think of something to make the video on.

به چیزی فکر کنم که ویدیو را روی آن بسازم.

I have to think up an idea.

باید فکری بکنم

I have to come up with an idea.

من باید یک ایده به ذهنم برسد.

I'm sure you've had to do this before.

من مطمئن هستم که قبلاً مجبور به انجام این کار شده اید.

You get a form, and you need to fill out the form.

شما یک فرم دریافت می کنید و باید فرم را پر کنید.

You need to write down your name,

شما باید نام خود را بنویسید،

you need to write down your address.

باید آدرس خود را بنویسید.

You need to fill out the form.

شما باید فرم را پر کنید.

But sometimes you make a mistake and then

اما گاهی اوقات شما اشتباه می کنید و سپس

you just want to tear up the form

فقط می خواهید فرم را پاره کنید

because you have to start over again.

زیرا باید دوباره شروع کنید.

So maybe you need some firewood and you

بنابراین شاید به مقداری هیزم نیاز داشته باشید و

have a tree that you don't need anymore.

درختی داشته باشید که دیگر به آن نیاز ندارید.

You could chop down the tree and then

می توانید درخت را خرد کنید و سپس

you could use the wood for firewood.

می توانید از چوب برای هیزم استفاده کنید.

If I was going to chop down a

اگر قرار بود درختی را قطع کنم

tree, though, I probably wouldn't use an axe. I.

، احتمالاً از تبر استفاده نمی کردم. I.

I would probably use a chainsaw, by the way.

اتفاقاً من احتمالاً از اره برقی استفاده خواهم کرد.

I'm going to do something a little bit dangerous here.

من اینجا قرار است یک کار کمی خطرناک انجام دهم.

If people were watching, I would

اگر مردم تماشا می کردند، از

ask Them to stand back.

آنها می خواستم عقب بایستند. از

I would ask them to stand far

آنها می خواهم دور بایستند

away so that they don't get hurt.

تا آسیب نبینند.

After you chop down the tree, you can chop up the

بعد از اینکه درخت را خرد کردید، می توانید

pieces so that you can use them in your fireplace.

تکه های آن را خرد کنید تا بتوانید از آنها در شومینه خود استفاده کنید. یه

I kind of faked that. Those were.

جورایی جعل کردم اینها بودند.

Those pieces were already chopped up.

آن قطعات قبلاً خرد شده بودند.

By the way, if you didn't see the last

به هر حال، اگر آخرین

video I did on phrasal verbs, there's a link

ویدیویی را که من در مورد افعال عبارتی انجام دادم ندیدید، لینکی

right up here that you can follow.

در اینجا وجود دارد که می توانید آن را دنبال کنید.

You should go watch it.

باید بری تماشاش کنی

It was a lot of fun to make

ساختن آن بسیار سرگرم کننده بود

and a lot of people liked watching it.

و بسیاری از مردم دوست داشتند آن را تماشا کنند.

So I had a lot of these wooden pallets.

بنابراین من تعداد زیادی از این پالت های چوبی داشتم.

So I thought I would stack up the

بنابراین فکر کردم که

pallets so they would take up less space.

پالت ها را روی هم قرار دهم تا فضای کمتری اشغال کنند.

It's a little tidier this way.

اینجوری کمی مرتب تره

So I have some money here.

پس من اینجا مقداری پول دارم.

I have quarters, dimes, and nickels.

من ربع، سکه و نیکل دارم.

And if I take this money like this,

و اگر این پول را اینطوری بگیرم، می

I can mix up this money now.

توانم این پول را الان قاطی کنم.

It's not in nice stacks anymore, and I will need to

این دیگر در پشته های خوب نیست، و من باید

sort out the money so that it's in nice stacks again.

پول را مرتب کنم تا دوباره در پشته های خوب قرار بگیرد.

So in the last video I showed you

بنابراین در آخرین ویدیو به شما نشان دادم که

how my truck was starting to fall apart.

چگونه کامیون من شروع به از هم پاشیدن کرد.

You could also say that the

همچنین می توان گفت که

truck is starting to come apart.

کامیون در حال از هم پاشیدن است.

When you have something that is falling apart, you

وقتی چیزی دارید که در حال از هم پاشیدن است، می

can also say that it is coming apart.

توانید هم بگویید که دارد از هم می پاشد. در حال

It's coming apart because if you have rust,

جدا شدن است زیرا اگر زنگ زده باشید،

the rust will eat away at the vehicle.

زنگ خودرو را از بین می برد.

The rust will eat away at the metal.

زنگ فلز را خواهد خورد.

So I'm not a thief, but if I wanted to break

پس من دزد نیستم، اما اگر می‌خواستم

into this vehicle, I would probably use this crowbar and stick

داخل این وسیله نقلیه بشوم، احتمالاً از این لنگ استفاده می‌کردم و

it in right here and pry to get the door open.

آن را همین‌جا می‌چسبانم و فحاشی می‌کردم تا در را باز کنم.

I did mention I'm not a thief, right?

گفتم من دزد نیستم، درست است؟

I don't like to steal things.

من دوست ندارم چیزها را بدزدم.

So we're about halfway through the video.

بنابراین ما در نیمه راه ویدیو هستیم.

If you're new here and you haven't yet

اگر در اینجا تازه کار هستید و هنوز مشترک نشده اید

subscribed, please click on the subscribe button.

، لطفاً روی دکمه اشتراک کلیک کنید.

That's a phrasal verb, by the way.

اتفاقاً این یک فعل عبارتی است.

And if you haven't yet, give me a thumbs up.

و اگر هنوز این کار را نکرده اید، به من کمک کنید.

I really appreciate it, but I think it's time

من واقعاً از آن قدردانی می‌کنم، اما فکر می‌کنم زمان آن رسیده است که

for us to carry on with the video.

ویدیو را ادامه دهیم.

That means to continue.

یعنی ادامه دادن.

So it's pretty windy out today, and

بنابراین امروز هوا بسیار بادی است و

two things could happen to this pail.

دو اتفاق ممکن است برای این سطل بیفتد.

It could blow over, which means it goes

می تواند منفجر شود، به این معنی که

from an upright position to its side.

از حالت عمودی به طرف خود می رود.

And it could also blow away, which means that

و همچنین می تواند منفجر شود، به این معنی که

the wind would just make it roll away.

باد باعث می شود آن را دور بزند.

So if I'm not talking loud enough,

بنابراین اگر به اندازه کافی بلند صحبت نمی کنم،

you might ask me to speak up.

ممکن است از من بخواهید که صحبت کنم.

When you ask someone to speak speak up, it means

وقتی از کسی می‌خواهید صحبت کند، به این معنی است

that you want them to speak a little more loudly.

که می‌خواهید کمی بلندتر صحبت کند. با این حال،

It is a fairly direct way to

این یک راه نسبتاً مستقیم برای

ask it, though, so be careful.

پرسیدن آن است، بنابراین مراقب باشید.

It's not exactly polite if

اگر

someone is standing too close.

کسی خیلی نزدیک بایستد دقیقاً مؤدبانه نیست.

You might ask them to back up.

ممکن است از آنها بخواهید که پشتیبان تهیه کنند.

You know what people really like?

میدونی مردم واقعا چی دوست دارن؟

They like it when you give away money.

وقتی پول می دهید دوست دارند.

If I took this money and I simply started to

اگر من این پول را می گرفتم و به سادگی شروع به

give away the money to people, they would love it.

دادن پول به مردم می کردم، آنها آن را دوست خواهند داشت.

You would probably love it. It's not.

احتمالاً آن را دوست خواهید داشت. این نیست.

It's not a lot of money, though. It's just a little bit.

هرچند پول زیادی نیست. فقط کمی است.

But you would probably love it if

اما اگر

I was to give away this money.

بخواهم این پول را بدهم احتمالاً دوست خواهید داشت.

So there's a little bit of water in the ditch behind

بنابراین کمی آب در خندق پشت سر

me, so I wouldn't want to fall in the ditch.

من است، بنابراین من نمی خواهم در خندق بیفتم.

And there's a second way to say it.

و راه دومی برای گفتن آن وجود دارد.

I wouldn't want to fall into the ditch if I. Oh, whoa.

من نمی خواهم در خندق بیفتم اگر من. اوه، اوه.

Just kidding.

شوخی کردم

You know what I should do with this money?

میدونی با این پول چیکار کنم؟

I should set aside this money.

من باید این پول را کنار بگذارم.

I should put it in a piggy bank.

باید بذارمش تو قلک.

That's where little kids store money and save it

اینجاست که بچه‌های کوچک پول ذخیره می‌کنند و پس‌انداز می‌کنند

to buy something really nice at a later date.

تا بعداً چیزی واقعاً خوب بخرند.

I should set aside this money.

من باید این پول را کنار بگذارم.

So my dog Oscar is faster than me.

بنابراین سگ من اسکار سریعتر از من است.

So I'm trying to walk really fast

بنابراین در حال حاضر سعی می کنم خیلی سریع راه بروم

right now to catch up to him.

تا به او برسم.

So this is our old hot water heater.

پس این آبگرمکن قدیمی ماست.

It doesn't work anymore.

دیگر کار نمی کند.

It's time to throw away this hot water heater.

وقت آن است که این آبگرمکن را دور بریزید.

It's time to throw out this hot water heater.

وقت آن است که این آبگرمکن را بیرون بیاندازید.

That means to get rid of it to bring it to the dump.

یعنی از شر آن خلاص شوید تا به زباله دانی بیاورید.

We though will probably recycle this.

اگرچه ما احتمالاً این را بازیافت خواهیم کرد.

That's better than throwing out

این بهتر از بیرون انداختن

or throwing something away.

یا دور انداختن چیزی است.

So whenever I have a good idea, I like to

بنابراین هر زمان که ایده خوبی دارم، دوست دارم

write down my idea so that I'll remember it later.

ایده خود را یادداشت کنم تا بعداً آن را به خاطر بسپارم.

There we go.

آنجا می رویم.

So when I put this shirt on this morning, I

بنابراین وقتی امروز صبح این پیراهن را پوشیدم،

made sure to do up all the buttons there.

مطمئن شدم که تمام دکمه‌های آن را انجام می‌دهم.

Now they're all done up.

حالا همه آنها تمام شده اند.

So on a windy day like this,

بنابراین در چنین روز بادی،

I'm glad I have short hair.

خوشحالم که موهای کوتاهی دارم.

Otherwise, I think the wind would mess up my hair.

وگرنه فکر می کنم باد موهایم را به هم می زند. به

It's hard to mess up my hair, isn't it?

هم ریختن موهایم سخت است، اینطور نیست؟ هر

It kind of just stays the same no matter what I do.

کاری انجام می‌دهم یک جور می‌ماند.

So I know you're probably pretty good at math,

بنابراین می دانم که شما احتمالاً در ریاضیات خیلی خوب هستید

and you know that some numbers come before other

و می دانید که برخی از اعداد قبل از

numbers and some numbers come after other numbers.

اعداد دیگر و برخی از اعداد بعد از اعداد دیگر قرار می گیرند.

The number one comes before the number two, and

عدد یک قبل از عدد دو و

the number two comes after the number one.

عدد دو بعد از عدد یک می آید.

So when you go to a store, like a

بنابراین وقتی به یک فروشگاه می روید، مانند یک

hat store, you have to try on different hats

کلاه فروشی، باید کلاه های مختلفی را امتحان کنید

to see which one you like the best.

تا ببینید کدام یک را بیشتر دوست دارید.

I think this one is my favorite.

فکر می کنم این مورد مورد علاقه من است.

So on Saturday nights, I do a live

بنابراین، شنبه شب‌ها، من

stream right from this picnic table, and I

مستقیماً از روی میز پیک نیک یک استریم زنده انجام می‌دهم و

get to hang out with some of you.

می‌توانم با برخی از شما معاشرت کنم.

That means I get to spend time with some of you.

این بدان معناست که من می توانم با برخی از شما وقت بگذرانم.

If you haven't come to one of

اگر هنوز به یکی از

my live streams yet, you should.

پخش زنده من نیامده اید، باید.

It would be a lot of fun to hang out with you.

همنشینی با شما بسیار سرگرم کننده خواهد بود.

Do you think I'm strong enough to lift up this bike?

آیا فکر می کنید من آنقدر قوی هستم که این دوچرخه را بلند کنم؟

I think I am.

فکر می کنم هستم.

I knew I could do it.

می دانستم که می توانم این کار را انجام دهم.

So last week I let a bike

بنابراین هفته گذشته اجازه دادم یک دوچرخه

fall over and it wasn't very nice.

بیفتد و خیلی خوب نبود.

So this week I thought I would lay down the bike.

بنابراین این هفته فکر کردم که دوچرخه را زمین بگذارم.

I'll do it gently.

من آن را به آرامی انجام خواهم داد.

There you go, little bike.

برو، دوچرخه کوچولو.

So when you lose something, you have to look for it.

بنابراین وقتی چیزی را از دست می دهید، باید به دنبال آن باشید.

That's what you do in order to find it.

این کاری است که شما انجام می دهید تا آن را پیدا کنید.

I'm trying to find a wrench

من دارم سعی می کنم آچاری پیدا کنم

that I need to fix something.

که باید چیزی را تعمیر کنم.

Here it is.

اینجاست.

This is a wrench, by the way, if you were wondering.

این یک آچار است، اتفاقا، اگر تعجب می کنید.

So sometimes when I'm trying to come up with an idea,

بنابراین گاهی اوقات که می‌خواهم ایده‌ای به ذهنم برسد،

I will look through a book to see if I can

کتابی را بررسی می‌کنم تا ببینم آیا می‌توانم

find something that I want to teach in English.

چیزی را پیدا کنم که می‌خواهم به زبان انگلیسی تدریس کنم.

You could also say, I like to read

همچنین می توانید بگویید، من دوست دارم

through a book to find some ideas.

یک کتاب را بخوانم تا ایده هایی پیدا کنم.

So if I want to go in my van, I can open up the door.

بنابراین اگر بخواهم با ون بروم، می توانم در را باز کنم.

You can also just say, open the door.

شما همچنین می توانید بگویید، در را باز کنید.

I don't know why we say open up the door

نمی دانم چرا می گوییم در را باز کن

and open the door, it means the same thing.

و در را باز کن، یعنی همین.

So if I step in this puddle, my shoe will get wet, but

بنابراین اگر پا در این گودال بگذارم، کفشم خیس می شود، اما

if I set it out in the sun, it will dry out.

اگر آن را زیر نور خورشید بگذارم، خشک می شود.

It's time to clean up.

زمان پاکسازی فرا رسیده است.

I need to wash up a little bit.

من باید کمی خود را بشوییم.

I think I'll use this soap.

فکر کنم از این صابون استفاده کنم

My kids love it when I hand out money.

بچه های من وقتی پول می دهم دوست دارند.

I'm just going to wipe up some of the

من فقط می خواهم

mess on this bench before I sit down.

قبل از اینکه بنشینم مقداری از آشفتگی این نیمکت را پاک کنم.

Act out is already your first

Act out در حال حاضر اولین

phrasal verb for this video.

فعل عبارتی شما برای این ویدیو است.

When you act something out, you use all of your

وقتی کاری را انجام می دهید، از تمام

skills to demonstrate through actions what the word means.

مهارت های خود برای نشان دادن معنای آن کلمه از طریق اعمال استفاده می کنید.

So hopefully I can act out these

بنابراین امیدوارم بتوانم این

verbs really, really well for you.

افعال را واقعاً برای شما خوب اجرا کنم. با این

I think, though, before we kick off this video,

حال، فکر می کنم، قبل از شروع این ویدیو،

by the way, that's your second phrasal verb already.

اتفاقاً، این دومین فعل عبارتی شما از قبل است.

When you kick something off, it means

وقتی چیزی را شروع می کنید، به این معنی است

that you start or begin it.

که آن را شروع یا شروع می کنید.

But before we kick off this video, if

اما قبل از شروع این ویدیو، اگر

you are new here, don't forget to subscribe

در اینجا تازه کار هستید، فراموش نکنید که

by clicking that red button below.

با کلیک کردن روی دکمه قرمز زیر، مشترک شوید.

And as you watch this video, if it helps you learn

و همانطور که این ویدیو را تماشا می کنید، اگر به شما کمک می کند

a little bit of English, give me a thumbs up.

کمی زبان انگلیسی را یاد بگیرید، به من کمک کنید.

So ever since I had heart surgery, I feel like it's

بنابراین از زمانی که جراحی قلب انجام دادم، احساس می‌کنم

very important to work out as much as I can.

بسیار مهم است که تا جایی که می‌توانم ورزش کنم.

I usually lift some weights, but when I work out,

من معمولاً وزنه‌هایی بلند می‌کنم، اما وقتی ورزش می‌کنم،

I also do some walking and I do some running.

پیاده‌روی و دویدن هم انجام می‌دهم. با

You want to be careful, though, when you're working out because

این حال، زمانی که در حال تمرین هستید، باید مراقب باشید، زیرا

if you work out too hard, you might black out.

اگر بیش از حد سخت تمرین کنید، ممکن است تاریک شوید.

I'm okay.

من خوبم

So my friend now from China gave me this gift

بنابراین دوستم اکنون از چین این هدیه را به من داد

and I've been practicing quite a bit and I thought

و من کمی تمرین کردم و فکر کردم

today I would show Off a little bit.

امروز کمی خودنمایی کنم.

When you show off, it's when you do

وقتی خودنمایی می کنید، زمانی است که کاری انجام می دهید

something so that people will admire you.

تا مردم شما را تحسین کنند.

So thanks a lot for this gift.

پس خیلی ممنون بابت این هدیه

Now, the whole family has been playing with it a lot.

الان کل خانواده خیلی باهاش ​​بازی می کنند.

So this tire is a little bit flat.

بنابراین این لاستیک کمی پنچر است.

So I need to pump up this tire.

بنابراین من باید این لاستیک را پمپ کنم.

In order to pump up this tire, though, I need to

برای اینکه این لاستیک را پمپ کنم، باید

bend over so I can reach down here and I will

خم شوم تا بتوانم به اینجا برسم و

put this on and I will pump up the tire.

این را بپوشم و تایر را پمپ کنم.

I don't want to pump it up too much, though.

با این حال، من نمی خواهم آن را زیاد افزایش دهم.

If I put too much air in, the tire might

اگر بیش از حد هوا وارد کنم، لاستیک ممکن است

blow up, and we don't want that to happen.

منفجر شود و ما نمی‌خواهیم این اتفاق بیفتد.

So sometimes I need to pick things

بنابراین گاهی اوقات نیاز دارم وسایلی را

up that won't fit in my van.

بردارم که در ون من جا نمی‌شوند.

When that happens, I need to hook up my trailer.

وقتی این اتفاق می‌افتد، باید تریلرم را وصل کنم.

When I hook up my trailer, I can take it where I

وقتی تریلرم را وصل می‌کنم، می‌توانم آن را به جایی که

need to go and I can pick up really big things.

باید بروم ببرم و می‌توانم چیزهای بسیار بزرگی را بردارم.

So a couple of days ago, we had a really

بنابراین چند روز پیش، ما یک

bad windstorm and it knocked some branches off this tree.

طوفان بسیار بد داشتیم و چند شاخه از این درخت را شکست.

Some, though, are still partially attached.

اگرچه برخی هنوز تا حدی متصل هستند.

So I'm going to have to cut

بنابراین من باید

off this branch because it's dead.

این شاخه را قطع کنم زیرا مرده است.

Luckily, though, the tree is still alive.

اما خوشبختانه درخت هنوز زنده است.

I'm very happy about that because I certainly

من از این بابت بسیار خوشحالم زیرا مطمئناً

don't want to cut down the whole tree.

نمی خواهم تمام درخت را قطع کنم.

So I'm really happy the tree is still alive.

بنابراین من واقعا خوشحالم که درخت هنوز زنده است.

But when I look at this job,

اما وقتی به این کار نگاه می کنم، به

it seems like a lot of work.

نظر می رسد کار زیادی است.

I wonder if I should call up my brother

من نمی دانم که آیا باید به برادرم زنگ بزنم

and see if he can come and help.

و ببینم که آیا می تواند بیاید و کمک کند. با

I really hope, though, when I'm cutting branches

این حال، من واقعاً امیدوارم وقتی که شاخه های

off this tree that there aren't any bees.

این درخت را می برم، زنبوری وجود نداشته باشد.

If there are, I might need to run away.

اگر وجود داشته باشد، شاید لازم باشد فرار کنم.

You know, cutting branches off that tree

می دانی، بریدن شاخه های آن درخت

was a lot of hard work.

کار سختی بود.

I might just nod off for a little bit on this bench.

ممکن است برای کمی روی این نیمکت سر تکان دهم.

So sometimes we will have a hose across

بنابراین گاهی اوقات ما یک شلنگ در سراسر

our driveway because we're watering flowers, but we

راهروی خود داریم زیرا در حال آبیاری گل ها هستیم، اما

don't want anyone to drive across it.

نمی خواهیم کسی از آن عبور کند.

So we will block off this area by putting a

بنابراین ما این منطقه را با قرار دادن

few things there that will stop people from doing that.

چند چیز در آنجا مسدود خواهیم کرد که مردم را از انجام آن باز می دارد.

Now the driveway is blocked off.

در حال حاضر راهرو مسدود شده است.

So is there someone you know that you want to cheer up?

پس آیا کسی هست که بشناسید که بخواهید روحیه بدهید؟

Sometimes buying someone something will cheer them up.

گاهی خریدن چیزی برای کسی او را خوشحال می کند.

I highly recommend if you need to cheer

من به شدت توصیه می کنم اگر می خواهید

someone up, that you buy them flowers.

کسی را تشویق کنید، برای او گل بخرید.

These are called lisianthus, if you were wondering.

اگر تعجب می کنید اینها لیزیانتوس نامیده می شوند.

And these certainly cheer people up. Go, kids.

و اینها قطعاً مردم را شاد می کنند. برو بچه ها

Go run really fast.

برو خیلی سریع بدو

Sometimes my kids have races and

گاهی اوقات بچه های من مسابقه دارند و

I like to cheer them on.

من دوست دارم آنها را تشویق کنم.

When you cheer on someone, it means to

وقتی کسی را تشویق می کنید، به این معنی است که

give them encouragement for what they're doing.

او را برای کاری که انجام می دهد تشویق کنید.

Good job.

کار خوب

So Jen grows a lot of different kinds of flowers,

بنابراین جن انواع مختلفی از گلها را پرورش می دهد

and every once in a while I come across a

و هر چند وقت یکبار با گلی روبرو می شوم

flower that I didn't actually know that we grew.

که در واقع نمی دانستم که ما رشد کرده ایم.

This flower Here, I think, is called a cosmo.

این گل در اینجا، به نظر من، یک کیهان نامیده می شود.

It's really fun to sometimes come across

این واقعا سرگرم کننده است که گاهی اوقات با

new flowers out in the flower field.

گل های جدید در زمین گل روبرو می شوید.

Come on, hurry up. Run. Hurry up.

بیا، عجله کن اجرا کنید. عجله کن

We need to get this video done fast because my kids

ما باید این ویدیو را سریع انجام دهیم زیرا بچه های من از

want me to take them to the pool this afternoon.

من می خواهند که امروز بعد از ظهر آنها را به استخر ببرم.

So I need to hurry up and

بنابراین باید عجله کنم و

I need to get this video done.

باید این ویدیو را انجام دهم.

So sometimes at work, we have events where we need

بنابراین گاهی اوقات در محل کار، رویدادهایی داریم که در آن باید

to dress up, where we need to wear clothes that

لباس بپوشیم، جایی که باید لباس هایی بپوشیم که

are a little nicer than our everyday clothes.

کمی زیباتر از لباس های روزمره مان هستند.

Usually for a guy, that means wearing a shirt and

معمولا برای یک پسر، این به معنای پوشیدن پیراهن و

tie, but we have other days where we don't have

کراوات است، اما ما روزهای دیگری را داریم که مجبور نیستیم

to dress up, where we are allowed to dress down.

لباس بپوشیم، جایی که اجازه داریم لباس بپوشیم.

Sometimes at work, we have a dress down day where we

گاهی اوقات در محل کار، یک روز لباس پایین داریم که در آن

are allowed to wear more casual clothes, like a T shirt.

اجازه می‌دهیم لباس‌های غیررسمی‌تری مانند تی‌شرت بپوشیم.

When you dress down, it means you wear clothes that

وقتی لباس‌هایتان را پایین می‌پوشید، به این معناست که لباس‌هایی می‌پوشید که

are more casual than what you would normally wear.

غیررسمی‌تر از لباس‌هایی هستند که معمولاً می‌پوشید.

And if you're wondering, yes, almost every shirt I own

و اگر تعجب می‌کنید، بله، تقریباً هر پیراهنی که من دارم،

has a little bit of blue in it somewhere.

مقداری آبی در آن وجود دارد.

So the other day I threw my car keys in

بنابراین روز گذشته کلیدهای ماشینم را در

this box, and now I have to go through this

این جعبه انداختم و حالا باید از این

box to see if I can find them.

جعبه عبور کنم تا ببینم آیا می توانم آنها را پیدا کنم.

I need to go through this box so

من باید از این جعبه عبور کنم تا

that I can find my car keys.

بتوانم کلید ماشینم را پیدا کنم.

So sometimes when my kids are outside having a snack,

بنابراین گاهی اوقات وقتی بچه‌های من بیرون هستند و میان وعده می‌خورند،

there will be a cat that will hang around.

گربه‌ای پیدا می‌شود که به اطراف آویزان می‌شود.

This cat's name is Tigger, and this cat

نام این گربه تایگر است و این گربه

likes to hang around because it thinks that

دوست دارد در اطراف بچرخد زیرا فکر می کند

some food might fall on the ground.

ممکن است مقداری غذا روی زمین بیفتد.

This store has a great coupon that lets

این فروشگاه دارای یک کوپن عالی است که به من امکان می دهد

me get 50% off my next purchase.

50٪ تخفیف برای خرید بعدی خود داشته باشم.

So I am going to cut out this coupon

بنابراین من قصد دارم این کوپن را قطع کنم

and I'm going to put it in my wallet.

و آن را در کیف پولم بگذارم.

Well, it's lunchtime, so I'm going

خوب، وقت ناهار است، پس من می خواهم

to cut up some cucumber.

خیار خرد کنم.

I like to eat cucumber every day, but I like to

من دوست دارم هر روز خیار بخورم، اما دوست دارم

cut up the cucumber so that it's easier to eat.

خیار را برش بزنم تا راحت تر بخورم.

So after we use the flower pails once, we usually

بنابراین بعد از اینکه یک بار از سطل های گل استفاده کردیم، معمولا

line up the pails to get ready to wash them.

سطل ها را ردیف می کنیم تا آماده شستن آن ها شویم.

We need to wash the pails each time.

هر بار باید سطل ها را بشوییم.

So it's nice to line up the pails so

بنابراین، خوب است که سطل‌ها را ردیف کنید تا

you know what order to wash them in.

بدانید به چه ترتیبی باید آنها را بشویید.

So this is Jen's flower studio, and we put

بنابراین این استودیوی گل جن است، و ما

these lights in to light up this area.

این چراغ‌ها را برای روشن کردن این قسمت قرار می‌دهیم.

It used to be a little bit darker

قبلاً اینجا کمی تیره تر بود

in here, and it was hard to make

و

bouquets and it was hard to arrange flowers.

دسته گل درست کردن و چیدن گل ها سخت بود.

So this light works really well to light

بنابراین این نور برای روشن

up the area where Jen has to work.

کردن منطقه ای که جن باید کار کند بسیار خوب عمل می کند.

The first phrasal verb that I want to teach you that

اولین فعل عبارتی که می‌خواهم به شما یاد بدهم که می‌توانید

you can use at work is to run something by someone.

در محل کار از آن استفاده کنید، اجرای چیزی توسط کسی است. در

Now, this does not involve running in any way.

حال حاضر، این به هیچ وجه شامل دویدن نیست.

Instead, what this means is maybe you have an idea or

در عوض، این به این معنی است که شاید شما ایده ای دارید یا

you want to change how something is done at work.

می خواهید نحوه انجام کاری را در محل کار تغییر دهید.

But before you can use that idea, you need

اما قبل از اینکه بتوانید از این ایده استفاده کنید، باید

to get permission from your manager or your boss.

از مدیر یا رئیس خود اجازه بگیرید.

You need to run it by them.

شما باید آن را توسط آنها اجرا کنید.

So in English, when you run something by someone, you

بنابراین در زبان انگلیسی، وقتی چیزی را توسط شخصی اداره می‌کنید،

go to someone like your boss or manager, and you

به سراغ شخصی مانند رئیس یا مدیر خود می‌روید و

explain your idea or you explain what you want to

ایده‌تان را توضیح می‌دهید یا توضیح می‌دهید که چه چیزی را می‌خواهید

change, and then they say, go ahead.

تغییر دهید، و سپس آنها می‌گویند، ادامه دهید.

Sounds like a great idea.

ایده عالی به نظر می رسد.

Or maybe they say, no, bad idea.

یا شاید بگویند نه، فکر بدی است.

So to run something by someone is to explain a new idea

بنابراین اجرای کاری توسط شخصی به معنای توضیح ایده جدید

or a change you want to make to seek their permission.

یا تغییری است که می خواهید برای کسب اجازه از او ایجاد کنید.

The second phrasal verb that you can use at

دومین فعل عبارتی که می توانید در محل

work is to look after something at work.

کار استفاده کنید، مراقبت از چیزی در محل کار است.

There are little jobs and tasks that need to

کارها و وظایف کمی وجود دارد که باید

be done, and the person who looks after something

انجام شود، و شخصی که مراقب چیزی است،

is the person who does that actual work.

شخصی است که آن کار واقعی را انجام می دهد.

Sometimes at school, we go on field trips.

گاهی اوقات در مدرسه به گردش علمی می رویم.

In order to go on a field

برای رفتن به

trip, someone needs to order a bus.

سفر میدانی، شخصی باید اتوبوس سفارش دهد.

Someone needs to call the bus company and say, we

یک نفر باید به شرکت اتوبوسرانی زنگ بزند و بگوید

need a bus next week, Tuesday for 45 students.

هفته آینده سه شنبه برای 45 دانش آموز به اتوبوس نیاز داریم.

So in a meeting, someone might

بنابراین در یک جلسه، ممکن است کسی

say, I'll look after that.

بگوید، من از آن مراقبت خواهم کرد.

I will be the person who calls the bus company.

من کسی خواهم بود که با شرکت اتوبوسرانی تماس بگیرد.

I will do that small job or small task.

من آن کار کوچک یا کار کوچک را انجام خواهم داد.

So in English, when you look after something, it means

بنابراین در زبان انگلیسی، زمانی که شما مراقب چیزی هستید، به این معنی است که

you're the person who's going to do that job.

شما فردی هستید که قرار است آن کار را انجام دهید.

So the third phrasal verb you can use

بنابراین سومین فعل عبارتی که می توانید

at work is to fill in for someone.

در محل کار استفاده کنید این است که برای کسی پر کنید.

When you fill in for someone, you do their

وقتی جای شخصی را پر می‌کنید،

job for them because they can't make it to

کار او را برای او انجام می‌دهید، زیرا نمی‌تواند

work that day, or maybe because they're sick.

آن روز به کارش برسد، یا شاید به این دلیل که بیمار است.

So maybe your boss comes to you and says, I know

پس شاید رئیست به تو بیاید و بگوید، می‌دانم

you have Saturday off, but can you fill in for John

شنبه تعطیل داری، اما آیا می‌توانی

on Saturday because he can't make it in for his shift.

روز شنبه جای جان را پر کنی چون او نمی‌تواند به شیفتش برسد.

At my job, sometimes the boss comes and

در محل کار من، گاهی اوقات رئیس می آید و

says, can you fill in for Fred today?

می گوید، می توانید امروز جای فرد را پر کنید؟

He is at home sick, so I might have

او در خانه مریض است، بنابراین ممکن است مجبور باشم در

to teach Fred's class as well as my own.

کلاس فرد نیز مانند کلاس خودم تدریس کنم.

It's a lot of extra work.

این خیلی کار اضافی است.

So in English, when you fill in for someone at

بنابراین در زبان انگلیسی، هنگامی که شما برای شخصی در محل کار خود را پر می کنید، به

work, it means you're doing their job for them because

این معنی است که کار او را برای او انجام می دهید، زیرا

they can't make it to work for some reason.

او به دلایلی نمی تواند کار را انجام دهد.

The fourth phrasal verb that you can use

چهارمین فعل عبارتی که می توانید

at work is to reach out to someone.

در محل کار استفاده کنید این است که با کسی تماس بگیرید.

And this simply means to contact someone.

و این به سادگی به معنای تماس با کسی است.

Maybe you need to phone them or

شاید لازم باشد با آنها تماس بگیرید یا برای

text them or send them an email.

آنها پیامک ارسال کنید یا برای آنها ایمیل بفرستید.

Maybe you work at a company that has offices

شاید شما در شرکتی کار می‌کنید که دفاتری

in different parts of the world, and during a

در نقاط مختلف دنیا دارد و در یک

meeting, someone says, someone should tell the people in

جلسه، یکی می‌گوید، یکی باید

the office in France about this new idea.

این ایده جدید را به افراد حاضر در دفتر در فرانسه بگوید.

And you could say, oh, I'll reach out to them.

و شما می توانید بگویید، اوه، من با آنها تماس خواهم گرفت.

That means you will contact them.

یعنی با آنها تماس خواهید گرفت. با

You will give them a phone call, you will

آنها تماس تلفنی برقرار می‌کنید،

send them a text message, or you will send

برایشان پیامک ارسال می‌کنید، یا

them an email and give them an update about

برایشان ایمیل می‌فرستید و به‌روزرسانی‌هایی درباره

some new idea that you were talking about.

ایده جدیدی که در مورد آن صحبت می‌کردید به آنها اطلاع می‌دهید.

So in English, the phrasal verb to reach

بنابراین در زبان انگلیسی، فعل عباراتی برای

out to someone simply means to contact them.

رسیدن به کسی به معنای تماس با اوست.

The fifth phrasal verb you can use

پنجمین فعل عبارتی که می توانید

at work is to deal with something.

در محل کار استفاده کنید، مقابله با چیزی است.

When you deal with something, it means you are

وقتی با چیزی سروکار دارید، به این معنی است که می

going to fix something or solve a problem.

خواهید چیزی را اصلاح کنید یا مشکلی را حل کنید.

Maybe two employees are fighting,

شاید دو کارمند دعوا می کنند،

they're arguing with each other.

با هم دعوا می کنند.

You could go and deal with it.

شما می توانید بروید و با آن مقابله کنید. می

You could say, hey, please calm down.

توانید بگویید، هی، لطفا آرام باشید.

Let's talk nicely to each other and get back to work.

بیایید با هم خوب صحبت کنیم و سر کار برگردیم.

Maybe a machine has broken on the factory

شاید ماشینی در کف کارخانه خراب شده باشد

floor and someone has to go fix it.

و کسی باید آن را تعمیر کند.

You could say, oh, I'll go deal with it.

شما می توانید بگویید، اوه، من با آن برخورد خواهم کرد.

That means you're going to go.

یعنی قراره بری

You're going to figure out what the problem

شما می خواهید بفهمید مشکل

is and you're going to solve it.

چیست و آن را حل خواهید کرد.

So in English, when you use the phrasal verb to

بنابراین در زبان انگلیسی، وقتی از فعل عبارتی برای

deal with something, it means you're going to be the

مقابله با چیزی استفاده می‌کنید، به این معنی است که شما

person that solves the problem or fixes it.

شخصی هستید که مشکل را حل می‌کند یا آن را برطرف می‌کند.

The sixth phrasal verb you can use

ششمین فعل عبارتی که می توانید

at work is to take on.

در محل کار استفاده کنید، گرفتن است.

When you take on something, it

وقتی کاری را بر عهده می گیرید به این

means you agree to do it.

معنی است که با انجام آن موافقت می کنید.

Sometimes people will call Jen and ask if

گاهی اوقات مردم با جن تماس می گیرند و می پرسند که آیا

she will provide flowers for their wedding.

او برای عروسی آنها گل تهیه می کند یا خیر.

Jen needs to decide if she has the time and

جن باید تصمیم بگیرد که آیا وقت دارد و

if she has enough flowers to take on that job.

آیا گل کافی برای انجام آن کار دارد یا خیر.

Maybe at your work, someone has called and

شاید در محل کار شما، شخصی تماس گرفته باشد و از

asked your company to build 10 houses.

شرکت شما خواسته باشد که 10 خانه بسازد.

You need to decide if you have the time and

شما باید تصمیم بگیرید که آیا زمان و

the resources and enough people to take on that project.

منابع و افراد کافی برای انجام آن پروژه را دارید یا خیر.

So in English, when you take on something,

بنابراین در زبان انگلیسی وقتی کاری را به عهده می گیرید به این

it means that you agree to do it.

معنی است که با انجام آن موافقت می کنید.

So let's do phrasal verbs

پس بیایید افعال عبارتی

number seven and eight together.

شماره هفت و هشت را با هم انجام دهیم.

They are to fall behind and to catch up.

آنها برای عقب افتادن و رسیدن به عقب هستند.

When you fall behind, it means

وقتی عقب افتادید، به این معنی است که به

you're not getting enough work done.

اندازه کافی کار انجام نمی دهید.

Maybe you need to have a job done by Friday and

شاید لازم باشد تا روز جمعه کاری را انجام دهید و

it's Thursday night and you realize you need two more days

پنجشنبه شب است و متوجه می شوید که دو روز دیگر نیاز دارید

to finish it because you have started to fall behind.

تا آن را تمام کنید زیرا شروع به عقب افتادن کرده اید.

Then you need to catch up.

سپس شما باید به عقب برگردید.

To catch up means to work longer hours or

رسیدن به عقب به معنای کارکردن ساعت های طولانی تر یا

to work faster to get a job done.

سریع تر کار کردن برای انجام کار است.

This happens to me at school sometimes.

در مدرسه گاهی این اتفاق برای من می افتد.

Sometimes I fall behind in my grading.

گاهی از نمره ام عقب می افتم.

I have a stack of tests that I need to grade and

من مجموعه ای از تست ها را دارم که باید آنها را نمره دهم و

then I need to stay up late to catch up because I

سپس باید تا دیروقت بیدار بمانم تا به عقب برسم زیرا می

know that I need to get them done by the next day.

دانم که باید آنها را تا روز بعد انجام دهم.

So when you fall behind, it means a job

بنابراین وقتی عقب افتادید، به این معنی است که یک کار به آن

isn't going as fast as you wanted it to

سرعتی که می‌خواهید پیش نمی‌رود

and you probably won't get it done on time.

و احتمالاً آن را به موقع انجام نمی‌دهید.

And to catch up means to work harder so

و رسیدن به عقب به معنای سخت تر کار کردن است

that you do get Something done on time.

تا کاری را به موقع انجام دهید.

The ninth phrasal verb that you can use

نهمین فعل عبارتی که می توانید

at work is to wrap something up.

در محل کار استفاده کنید این است که چیزی را بپیچید.

When you wrap something up, it doesn't mean you're

وقتی چیزی را بسته بندی می کنید، به این معنی نیست که

putting wrapping paper on it like a Christmas present.

مانند یک هدیه کریسمس، کاغذ کادو روی آن می گذارید.

It means you are finishing something.

یعنی دارید کاری را تمام می کنید.

When I'm grading tests, when I get to the

وقتی در حال نمره دادن به تست ها هستم، وقتی به

last test, I can wrap up my grading.

آخرین آزمون رسیدم، می توانم نمره ام را جمع بندی کنم.

I'm done all of my grading.

من تمام نمره ام را تمام کردم.

When you're working on a project at work, when you

وقتی روی یک پروژه در محل کار کار می کنید، وقتی

get to the last two or three things, it's fun

به دو یا سه مورد آخر می رسید،

to wrap it up by finishing those last things.

پایان دادن به آن با تمام کردن آخرین چیزها سرگرم کننده است. می

You'll hear me use this during

شنوید که در طول

my live English lessons as well.

درس های انگلیسی زنده ام نیز از آن استفاده می کنم.

At the end, I'll say, okay, I'm going to wrap this up.

در پایان، من می گویم، خوب، من می خواهم این را جمع بندی کنم.

I'm going to answer one or two more questions, and

من قصد دارم به یکی دو سوال دیگر پاسخ دهم و

then we are going to hit the stop button.

سپس دکمه توقف را می زنیم.

So when you wrap something up, it

بنابراین وقتی چیزی را می بندید، به این

means that you're going to finish it.

معنی است که آن را تمام می کنید.

The tenth phrasal verb that you can

دهمین فعل عبارتی که می توانید

use at work is to slack off.

در محل کار استفاده کنید، سست کردن است.

I do not like it when people slack off.

وقتی مردم سستی می کنند دوست ندارم.

If you slack off at work, it means you're

اگر در محل کار سست می شوید، به این معنی است که

not working hard or you're not working at all.

سخت کار نمی کنید یا اصلاً کار نمی کنید.

When I was younger, I used to work with

وقتی جوان تر بودم، با

someone who would slack off all the time.

کسی کار می کردم که همیشه سست می شد.

I would be working really hard and they

من واقعاً سخت کار می‌کردم و

would just be sitting and drinking a coffee

when they were supposed to be working.

وقتی قرار بود کار کنند، فقط می‌نشستند و قهوه می‌نوشیدند.

I do not like it when co workers slack off.

وقتی همکاران سست می شوند، دوست ندارم.

So in English, if you are at work and

بنابراین در زبان انگلیسی، اگر سر کار هستید و

you see someone who's not working hard or not

فردی را می بینید که سخت کار نمی کند یا

working at all when they're supposed to be working,

اصلاً کار نمی کند زمانی که قرار است کار کند، می

you would then say that they are slacking off.

گویید که او سست است.

The 11th phrasal verb you can use

یازدهمین فعل عبارتی که می توانید

at work is to follow through.

در محل کار استفاده کنید، دنبال کردن است.

When you follow through with something, it means

وقتی کاری را دنبال می کنید، به این معنی است که

you do it from start to end.

آن را از ابتدا تا انتها انجام می دهید.

You are very diligent, you are hard working, and you

شما بسیار کوشا هستید، سخت کوش هستید و

do a good job from the beginning to the end.

از ابتدا تا انتها کار خوبی انجام می دهید.

It's very important when people order flowers from us

زمانی که مردم به ما گل سفارش می دهند بسیار مهم است که

that we follow through with the order, that we

ما سفارش را دنبال می کنیم،

take the order, we communicate well, and we deliver

سفارش را می گیریم، ارتباط خوبی برقرار می کنیم و

all the flowers they wanted at the end.

در پایان تمام گل هایی را که می خواهند تحویل می دهیم.

Jen has a very good reputation for being

جن به عنوان

someone who follows through with all her orders.

کسی که تمام دستوراتش را دنبال می کند، شهرت بسیار خوبی دارد.

She doesn't ever cancel orders or

او هرگز سفارشات را لغو نمی کند یا

forget things in her orders.

چیزهایی را در سفارشاتش فراموش نمی کند.

She's very, very diligent.

او بسیار بسیار سخت کوش است.

She's very good at following through.

او در پیگیری بسیار خوب است.

The 12th phrasal verb you can use

دوازدهمین فعل عبارتی که می توانید

at work is to point out.

در محل کار استفاده کنید، اشاره کردن است.

And this means to mention something or

و این به معنای ذکر چیزی یا

say something in a meeting or conversation.

گفتن چیزی در جلسه یا گفتگو است.

Maybe at your work, you make boxes, and in

شاید در محل کارتان جعبه درست کنید و در

a meeting someone says, we're going to produce twice

جلسه ای یکی بگوید

as many boxes next month and sell more.

ماه آینده دو برابر جعبه تولید می کنیم و بیشتر می فروشیم.

You might point out that the box making

ممکن است اشاره کنید که

machines are really old and they might break

ماشین‌های جعبه‌سازی واقعا قدیمی هستند و

more if the company decides to do that.

اگر شرکت تصمیم به انجام این کار بگیرد، ممکن است بیشتر بشکنند.

Maybe someone says, we're going to start

شاید کسی بگوید، ما قرار است

selling our boxes in another country.

جعبه هایمان را در کشور دیگری بفروشیم.

And you might point out that that country has

و ممکن است اشاره کنید که آن کشور

very strict import laws and it might be difficult

قوانین واردات بسیار سختگیرانه ای دارد و ممکن است

to get the boxes to that country.

رساندن جعبه ها به آن کشور دشوار باشد.

So at work, if you point something out, it

بنابراین در محل کار، اگر به چیزی اشاره می کنید،

simply means that you say something or you mention

به سادگی به این معناست که چیزی می گویید یا

something in a conversation or in a meeting.

چیزی را در گفتگو یا جلسه ذکر می کنید.

Well, hello and welcome to this English lesson where I'm

خوب، سلام و به این درس انگلیسی خوش آمدید، جایی که من

going to teach you some three word phrasal verbs.

قصد دارم چند افعال عبارتی سه کلمه ای را به شما آموزش دهم.

As if having two word phrasal verbs

مثل اینکه داشتن دو افعال عبارتی

wasn't enough, we have some phrasal verbs

کافی نبود، در زبان انگلیسی چند فعل عبارتی داریم که

in English with three words in them.

سه کلمه در آنها وجود دارد.

And the first two that I want to teach you are

و دو مورد اولی که می‌خواهم به شما یاد بدهم این است که

to catch up to and to keep up with with.

به آن‌ها برسید و با آنها همراه باشید.

Jen's going to help me demonstrate this.

جن به من کمک می کند تا این را نشان دهم.

If Jen is walking and she is ahead of me and

اگر جن در حال راه رفتن است و او از من جلوتر است و

I want to be in the same place as her, I

من می خواهم در همان مکان او باشم،

have to walk faster to catch up to her.

باید سریعتر راه بروم تا به او برسم.

Once I catch up to her, we can walk the

وقتی به او رسیدم، می‌توانیم با

same speed and then I can keep up with her.

همان سرعت راه برویم و سپس می‌توانم با او ادامه دهم.

So if I'm behind, let's turn around, do it again.

پس اگر عقب مانده ام، بیایید برگردیم، دوباره این کار را انجام دهیم.

If I'm behind Jen and I want to be in the same

اگر پشت جن باشم و بخواهم در همان

place as her, I can walk fast to catch up to her.

مکان او باشم، می توانم سریع راه بروم تا به او برسم.

And then once I'm here, I can walk at the

و بعد وقتی اینجا هستم، می‌توانم با

same speed and I can keep up with her. Hi.

همان سرعت راه بروم و می‌توانم با او همراه شوم. سلام

How you doing? Good.

حال شما چطور است؟ خوب

When you run out of milk, you have.

وقتی شیرتان تمام شد، دارید.

When you run out of milk, you have to go buy some more.

وقتی شیرت تمام شد، باید بروی مقدار بیشتری بخری.

I should show you the English side, shouldn't I?

من باید طرف انگلیسی را به شما نشان دهم، نه؟

When you run out of milk, you have to

وقتی شیرتان تمام شد، باید

go to the store and buy some more milk.

به فروشگاه بروید و مقداری شیر دیگر بخرید.

Sometimes Jen and I find out

گاهی من و جن متوجه می شویم

that we don't have something anymore.

که دیگر چیزی نداریم.

Sometimes we run out of toilet paper.

گاهی اوقات دستمال توالت ما تمام می شود.

Sometimes we run out of milk.

گاهی اوقات شیرمان تمام می شود.

Sometimes we run out of sugar.

گاهی اوقات قندمان تمام می شود.

So in English, when you run out of something, it means

بنابراین در زبان انگلیسی، وقتی چیزی تمام شد، به این معنی است که

you had it and now you don't have any more and

آن را داشتید و اکنون دیگر ندارید و

you need to go to the store to get some more.

باید به فروشگاه بروید تا مقدار بیشتری تهیه کنید. یک

Another three word phrasal verb is the

فعل عبارتی سه کلمه ای دیگر،

phrasal verb to get away with.

فعل عبارتی to get away with است.

When you get away with something, it means you do

وقتی از چیزی فرار می کنید، یعنی کاری را انجام می دهید که

something you shouldn't do and you don't get caught.

نباید انجام دهید و گرفتار نمی شوید.

I'm going to try and get away

من سعی می کنم

with stealing this shovel from Jen.

با سرقت این بیل از جن فرار کنم.

Hopefully she doesn't catch me.

امیدوارم او مرا گیر نیاورد.

Oh, I wasn't able to get away with it.

اوه من نتونستم از پسش بر بیام

Jen totally saw that I was taking it.

جن کاملاً دید که دارم آن را می‌گیرم.

So sorry about that.

پس متاسفم برای این

Here's your shovel back.

اینجا بیل شماست.

So I remember once when I was in school, one of

بنابراین یادم می آید که یک بار وقتی در مدرسه بودم، یکی از

my friends got in trouble for something that he didn't do.

دوستانم به خاطر کاری که انجام نداد به مشکل خورد.

So I went to talk to the teacher to stand up for him.

بنابراین رفتم تا با معلم صحبت کنم تا از او دفاع کنم.

When you stand up for someone in

وقتی به زبان انگلیسی از کسی دفاع می کنید

English, it means that you defend them.

، به این معنی است که از او دفاع می کنید.

You tell the truth about something that maybe they have

شما حقیقت را در مورد چیزی می گویید که شاید آنها

been accused of and they didn't actually do it.

به آن متهم شده اند و واقعاً آن را انجام نداده اند.

So I do distinctly remember it.

بنابراین من به وضوح آن را به خاطر می آورم.

One of my friends said, the teacher is annoyed

یکی از دوستانم گفت: معلم

with me because they think I did this.

از من دلخور است چون فکر می کنند من این کار را کردم.

So I went to the teacher and

پس نزد استاد رفتم و

said, my friend didn't do that.

گفتم دوستم این کار را نکرد.

I went and stood up for my friend.

رفتم و برای دوستم ایستادم.

So another three word phrasal verb is

بنابراین یک فعل عبارتی سه کلمه ای دیگر

the verb to get along with.

فعل همراه شدن با آن است.

When you get along with someone, it

وقتی با کسی کنار می آیید

means you enjoy being around them.

یعنی از بودن در کنار او لذت می برید.

I think Jen and I have been married for as long

فکر می‌کنم من و جن از مدت‌ها

as we have been because we get along with each other.

قبل ازدواج کرده‌ایم، زیرا با هم کنار می‌آییم.

Would you agree? Yeah. Okay.

آیا شما موافق هستید؟ آره باشه

What is one of the reasons why you think

یکی از دلایلی که فکر می کنید

we get along with each other so well?

ما با هم خوب کنار می آییم چیست؟

Because I think you're funny.

چون فکر می کنم تو بامزه ای

I think Jen's funny too.

به نظر من جن هم بامزه است.

I think we make each other laugh.

فکر می کنم ما همدیگر را می خندانیم.

Is that why we get along with each other so well?

آیا به همین دلیل است که ما با هم خوب کنار می آییم؟

I think so.

I think we get along with each

من اینطور فکر می کنم.

فکر می کنم ما با هم کنار می آییم

other because we make each other laugh.

چون همدیگر را می خندانیم.

So when I was younger, it was more common for

بنابراین زمانی که من کوچکتر بودم، معمولاً

people to drop out of school at age 6, 16.

افراد در سن 6، 16 سالگی ترک تحصیل می کردند.

Not a lot of people did that, but some people

افراد زیادی این کار را نمی کردند، اما برخی از افراد

would drop out of school in order to start working.

برای شروع به کار، مدرسه را رها می کردند.

Nowadays, people usually stay in

امروزه مردم معمولاً

school until they're done.

تا زمانی که کارشان تمام شود در مدرسه می مانند.

Grade 12 at around age 17 or 18, and

کلاس 12 در حدود 17 یا 18 سالگی، و

then maybe they go to college or university.

سپس ممکن است آنها به کالج یا دانشگاه بروند.

But sometimes people don't do well at college

اما گاهی اوقات افراد در کالج یا دانشگاه خوب عمل نمی کنند

or university and they will drop out of

و از

college or drop out of university.

کالج یا ترک تحصیل می کنند.

So I think you get the meaning of that phrasal verb

بنابراین فکر می‌کنم معنی آن فعل عبارتی

to drop out of means to quit school in some form.

to drop out of به معنای ترک مدرسه را به شکلی دریافت کرده‌اید.

Again, when I was younger, it was a lot more common.

دوباره، زمانی که من جوانتر بودم، بسیار رایج تر بود.

But these days, most people stay in school until grade

اما این روزها، اکثر مردم تا کلاس 12 در مدرسه می مانند

12 in order to teach English lessons on YouTube, I

تا درس های انگلیسی را در یوتیوب تدریس کنند، من

need to come up with ideas in English.

باید ایده هایی به زبان انگلیسی داشته باشم.

When you say that you need to come up with

وقتی می گویید که باید

an idea, it means you need to think of something.

ایده ای داشته باشید، به این معنی است که باید به چیزی فکر کنید.

You need to sit and think so that you

شما باید بنشینید و فکر کنید تا

have an idea for whatever you want to do.

برای هر کاری که می خواهید انجام دهید ایده ای داشته باشید.

I like to come up with ideas when I'm bored, when

من دوست دارم زمانی که حوصله ام سر می رود، زمانی که در

I'm driving, and when I don't have anything else to do.

حال رانندگی هستم، و زمانی که کار دیگری برای انجام دادن ندارم، به ایده های خود بپردازم.

I try to think and I try to come

سعی می کنم فکر کنم و سعی می کنم

up with an idea for the next English lesson.

برای درس بعدی انگلیسی ایده ای داشته باشم.

So hopefully this English lesson about three

بنابراین امیدواریم این درس انگلیسی در مورد

word phrasal verbs is a good one.

افعال عبارتی سه کلمه ای خوب باشد.

It was fun to come up with it and it's fun to make it.

ارائه آن لذت بخش بود و ساخت آن لذت بخش است.

Another three word phrasal verb is

یکی دیگر از فعل های عبارتی سه کلمه ای،

the verb to look forward to.

فعل به انتظار است.

Many of us enjoy our Birthday, and

بسیاری از ما از تولد خود لذت می بریم و

we look forward to our birthday.

مشتاقانه منتظر تولد خود هستیم.

When you look forward to something, it

وقتی منتظر چیزی هستید، به این

means you're happy about something that's going

معنی است که از چیزی که قرار است

to happen in the future.

در آینده اتفاق بیفتد خوشحال هستید.

Often I look forward to New Year's Eve.

اغلب من مشتاقانه منتظر شب سال نو هستم. من مشتاقانه

I look forward to starting the new year.

منتظر شروع سال جدید هستم. من

I look forward to my birthday.

مشتاقانه منتظر تولدم هستم.

Well, usually I look forward to it.

خوب، معمولاً من مشتاقانه منتظر آن هستم.

So in English, when you use the verb to look

بنابراین در زبان انگلیسی، وقتی از فعل to look

forward to, it means you're happy about something that's going

forward to استفاده می کنید، به این معنی است که از چیزی که قرار است

to happen, you're excited about something in the future.

اتفاق بیفتد خوشحال هستید، در مورد چیزی در آینده هیجان زده هستید.

Over the Christmas break, my kids were all home

در تعطیلات کریسمس، بچه‌های من همه در خانه بودند

and it was really, really loud and I had

و صدای واقعاً بسیار بلند بود و من مجبور بودم سر و

to put up with a lot of noise.

صدای زیادی را تحمل کنم.

I don't like noise, but sometimes

من سر و صدا را دوست ندارم، اما گاهی اوقات

I just need to tolerate it.

فقط باید آن را تحمل کنم.

In English, when you use the verb to put up

در زبان انگلیسی، وقتی از فعل to put up استفاده می‌کنید، به این

with, it means that you are going to allow for

معنی است که اجازه می‌دهید

something to happen, you're going to tolerate it.

اتفاقی بیفتد، شما آن را تحمل خواهید کرد.

Sometimes at school, during the last week of

گاهی اوقات در مدرسه، در هفته آخر

the school year, the students are quite loud,

سال تحصیلی، صدای دانش آموزان بسیار سر و صدا می شود،

but I just put up with it.

اما من فقط آن را تحمل می کنم.

I don't tell them necessarily to be quiet because I know in

من به آنها نمی گویم که لزوماً ساکت باشند، زیرا می دانم که

a couple days the school year is going to be over.

سال تحصیلی چند روز دیگر تمام می شود.

So when you put up with something, it means

بنابراین وقتی چیزی را تحمل می کنید، به این معنی است که

someone is doing a certain behavior and instead of

شخصی رفتار خاصی را انجام می دهد و به جای اینکه به

telling them to stop, you just let it happen.

او بگویید دست از کار بکشد، فقط اجازه می دهید این اتفاق بیفتد.

As a dad, I've put up with a lot

به عنوان یک پدر،

of noise, especially when my kids were younger.

سر و صدای زیادی را تحمل کرده ام، به خصوص وقتی بچه هایم کوچکتر بودند.

But hey, that's all part of being a parent.

اما هی، همه اینها بخشی از پدر و مادر بودن است.

Sometimes you have something that you need to do, but it

گاهی اوقات کاری دارید که باید انجام دهید، اما

might take you a while to get around to it.

ممکن است کمی طول بکشد تا به آن برسید.

To get around to something means to

رسیدن به چیزی به معنای

find the time to do it.

یافتن زمان برای انجام آن است.

I usually get around to making my English

من معمولاً

lesson videos on Saturday or on Monday.

روز شنبه یا دوشنبه فیلم های درس انگلیسی خود را می سازم.

Sometimes I don't get around to making it until

گاهی اوقات تا اواخر بعدازظهر دوشنبه برای درست کردن آن کار نمی کنم

late on Monday afternoon, and then it's a bit

و بعد از آن

of a rush to get it finished.

برای تمام کردن آن کمی عجله دارم.

So to get around to something means to find

بنابراین رسیدن به چیزی به معنای یافتن

the time to be able to do it.

زمان برای انجام آن است.

You might have the same thing in your life.

ممکنه تو زندگیت همچین چیزی رو داشته باشی

There might be something important you have to do

ممکن است کاری مهم باشد که باید

tomorrow or the day after, and you're just trying

فردا یا پس فردا انجام دهید، و فقط سعی می کنید

to find a way to get around to it.

راهی برای دور زدن آن پیدا کنید.

You're trying to find a way to

شما در حال تلاش برای یافتن راهی برای

find the time to get it done.

یافتن زمان برای انجام آن هستید.

Another three word English phrasal verb is

یکی دیگر از فعل های عبارتی سه کلمه ای انگلیسی،

the verb to come down with.

فعل به پایین آمدن است.

When you come down with something,

وقتی با چیزی پایین می آیی، به

it means you're getting sick.

این معنی است که مریض می شوی.

Sometimes you come down with a cold the day

گاهی اوقات شما یک روز

before you have to write an English test.

قبل از نوشتن یک آزمون زبان انگلیسی دچار سرماخوردگی می شوید.

Sometimes you come down with a stomach flu

گاهی اوقات مبتلا به آنفولانزای معده می شوید

and you're just not feeling very well.

و احساس خوبی ندارید.

So in English, when you come down with

بنابراین در زبان انگلیسی، وقتی با چیزی پایین می آیید

something, when you use that three word phrasal

، وقتی از آن فعل عبارتی سه کلمه ای استفاده می کنید

verb, it means that you're getting sick. Well.

، به این معنی است که در حال بیمار شدن هستید. خوب

Hey, thank you so much for watching this

سلام، بسیار متشکرم برای تماشای این

English lesson about three word phrasal verbs.

درس انگلیسی در مورد افعال عبارتی سه کلمه ای.

I hope you were able to learn a few more

امیدوارم توانسته باشید چند فعل دیگر را یاد بگیرید

verbs that you can use in your next English conversation.

که بتوانید در مکالمه بعدی انگلیسی خود از آنها استفاده کنید.

Also, a big thank you to Jen for helping out.

همچنین، یک تشکر بزرگ از جن برای کمک کردن.

If this is your first time here, don't

اگر این اولین بار است که اینجا هستید،

forget to click that red subscribe button.

فراموش نکنید که روی دکمه قرمز اشتراک کلیک کنید.

Give me a thumbs up.

به من یک شست بالا بده

Leave a comment below and if you have some

نظر خود را در زیر بنویسید و اگر کمی

time and you want to learn some more English,

وقت دارید و می خواهید انگلیسی بیشتری یاد بگیرید،

there's always more English lessons to watch. Bye.

همیشه درس های انگلیسی بیشتری برای تماشا وجود دارد. خداحافظ