How To Describe Yourself In English! (Also Some Things You Might Not Know About Me!)

Do you know how to describe yourself in English?

آیا می دانید چگونه خود را به زبان انگلیسی توصیف کنید؟

Well, in this English lesson I'll help you learn

خوب، در این درس انگلیسی، من به شما کمک می‌کنم تا یاد بگیرید

how to do just that by describing myself.

که چگونه این کار را با توصیف خودم انجام دهید.

I'm going to look at some questions

من قصد دارم به برخی از سوالاتی

that some of you submitted the other day.

که برخی از شما در روز گذشته ارسال کرده اید نگاه کنم.

And as I answer those questions, as I talk about myself,

و همانطور که من به این سوالات پاسخ می دهم، همانطور که در مورد خودم صحبت می کنم،

I will give you some example and model sentences

چند مثال و جملات مدل را به

that you can use to talk about yourself.

شما می دهم که می توانید از آنها برای صحبت در مورد خودتان استفاده کنید.

So if you're not sure how to talk about yourself in English,

بنابراین اگر مطمئن نیستید که چگونه در مورد خودتان به زبان انگلیسی صحبت کنید،

I think this English lesson will help you out.

فکر می کنم این درس انگلیسی به شما کمک خواهد کرد.

(bright upbeat music)

(موسیقی شاد و روشن)

So the first two questions are from Mohd Ags.

بنابراین دو سوال اول از Mohd Ags است.

"What has been the most difficult part of being a teacher?

"سخت ترین بخش معلم بودن چه بوده است؟

"When do you have a happy moment as a teacher?"

" "چه زمانی به عنوان معلم لحظات خوشی را سپری می کنی؟"

Well, one of my least favorite things about teaching

خوب، یکی از کمترین چیزهای مورد علاقه من در مورد تدریس

is when someone tells me what to do.

این است که کسی به من می گوید چه کار کنم.

I like having my own ideas,

من دوست دارم خودم را داشته باشم. ایده‌ها،

and sometimes my boss or the ministry of education

و گاهی اوقات رئیسم یا وزارت آموزش و پرورش

tells me what to do and I find that difficult.

به من می‌گوید چه کار کنم و من این کار را سخت می‌بینم.

It's one of my least favorite things.

این یکی از کمترین علاقه‌مندترین چیزهای من است.

One of my favorite things about teaching

یکی از چیزهای مورد علاقه من در مورد تدریس

is when a student says, "Ah I understand."

این است که دانش‌آموزی می‌گوید: "اوه متوجه شدم.

It's a very cool moment.

" یک لحظه بسیار جالب.

So questions like this, questions where people are asking

بنابراین سؤالاتی مانند این، سؤالاتی که در آن مردم از

you about work or school, are often asked in different ways.

شما در مورد کار یا مدرسه می پرسند، اغلب به روش های مختلف پرسیده می شوند.

A common way would be this,

یک روش رایج این است:

"What is your least favorite thing about work or school?

"کمترین چیز مورد علاقه شما در مورد کار یا مدرسه چیست؟

"What is your favorite thing about work or school?"

" چیز مورد علاقه شما در مورد کار یا مدرسه چیست؟"

And you can use the same format I used to answer them.

و شما می توانید از همان قالبی که من برای پاسخ دادن به آنها استفاده کردم استفاده کنید.

If there's one thing that is your least favorite,

اگر یک چیز وجود دارد که کمتر مورد علاقه

you say "My least favorite thing is..."

شماست، می گویید "کمترین چیز مورد علاقه من..."

If there's more than one you could say

اگر بیش از یک چیز وجود دارد، می توانید بگویید

"One of my least favorite things is..."

"یکی از چیزهایی که کمتر مورد علاقه من است..."

If you are talking about your favorite thing

اگر در مورد چیز مورد علاقه خود صحبت می کنید.

and there's just one, you could say,

و فقط یک مورد وجود دارد، می توانید بگویید،

"My favorite thing about work is..."

"مورد مورد علاقه من در مورد کار این است..."

And if you have more than one you could say,

و اگر بیش از یک مورد دارید، می توانید بگویید:

"One of my favorite things about work is..."

"یکی از موارد مورد علاقه من در مورد کار این است..."

So that's how you would answer these common questions

پس اینگونه پاسخ می دهید. این سوالات متداول در

about how much you like your job,

مورد اینکه چقدر شغل خود را دوست دارید،

what your least favorite thing is,

چیزی که کمتر مورد علاقه

and what your favorite thing is.

شماست و مورد علاقه شما چیست.

This next question is from Rachita.

این سوال بعدی از راچیتا است.

"What inspired you to become a teacher?"

"چه چیزی باعث شد که معلم شوید؟"

I became a teacher because I just love languages.

من معلم شدم چون فقط زبان را دوست دارم.

I love English, I love French,

من عاشق انگلیسی، عاشق فرانسوی

I love the complexity of languages.

، عاشق پیچیدگی زبان ها هستم.

I like learning about them, and then teaching them.

من دوست دارم در مورد آنها یاد بگیرم و سپس به آنها آموزش دهم.

So what inspired me to become a teacher?

پس چه چیزی باعث شد که معلم شوم؟

I became a teacher because I loved languages.

من معلم شدم چون عاشق زبان بودم.

And that is a very common question

و این یک سوال بسیار رایج است

that you should be ready to answer.

که باید برای پاسخ دادن به آن آماده باشید.

If you're a police officer, someone might say

اگر شما یک افسر پلیس هستید ، ممکن است کسی بگوید

"What inspired you to become a police officer?"

"چه چیزی باعث شد که افسر پلیس شوید؟"

And you would start with the same phrase as me.

و شما با همان عبارت من شروع می کنید.

"I became a police officer because..."

«من افسر پلیس شدم چون...»

And then you would talk about the reasons

و بعد در مورد دلایل پلیس شدنت صحبت می کردی

why you became a police officer.

.

So what inspired you to be what you are?

پس چه چیزی الهام بخش شما شد تا آنچه هستید باشید؟

Think about that, and then think about an answer

در مورد آن فکر کنید، و سپس در مورد پاسخی فکر کنید

that starts with, "I became a..." you fill in the blank,

که با "من شدم یک..." شروع می شود و جای خالی را پر می کنید،

"Because..."

"زیرا..." پاسخ

The next one is from Best Mind.

بعدی از بهترین ذهن است.

"In one word, tell me the best way to learn English."

"در یک کلمه، بهترین راه برای یادگیری زبان انگلیسی را به من بگویید."

Repetition.

تکرار.

Either repetition or routine.

یا تکرار یا روتین.

I know that's two words,

می دانم که دو کلمه است،

but if I have to use one word, I would say repetition.

اما اگر مجبور باشم از یک کلمه استفاده کنم، می گویم تکرار.

Yeah, do things over and over again.

بله، کارها را بارها و بارها انجام دهید.

That's the best way to learn any language.

این بهترین راه برای یادگیری هر زبانی است.

This is a common thing that people might do.

این یک کار معمولی است که مردم ممکن است انجام دهند.

They might ask you to describe yourself using one word.

آنها ممکن است از شما بخواهند که خود را با استفاده از یک کلمه توصیف کنید.

In one word describe yourself.

در یک کلمه خودتان را توصیف کنید.

If I had to do that, I would use the word curious.

اگر مجبور بودم این کار را انجام دهم، از کلمه کنجکاو استفاده می کردم.

I am a very curious person.

من آدم بسیار کنجکاویی هستم.

How would you answer it?

چگونه به آن پاسخ می دهید؟

In one word describe yourself.

در یک کلمه خودتان را توصیف کنید.

This next question is from Amira.

این سوال بعدی از امیره است.

"Did you and Jen learn gardening at a specific Institute?

"آیا شما و جن باغبانی را در موسسه خاصی یاد گرفتید؟

"And did you inherit the farm from your parents?"

"و آیا مزرعه را از پدر و مادرتان به ارث برده اید؟"

So no and no.

پس نه و نه.

Jen and I learned how to farm from our parents.

من و جن چگونه کشاورزی را از والدینمان یاد گرفتیم.

Although our parents didn't grow flowers,

اگرچه والدین ما گل نمی کاشتند،

they grew other crops.

اما آنها محصولات دیگری را پرورش

So we learned about soil and irrigation and fertilizer

دادیم. بنابراین ما در مورد خاک و آبیاری و کود

and seeds and germination.

و بذر و جوانه زنی یاد

And we took that knowledge and used it to grow flowers.

گرفتیم و این دانش را گرفتیم و از آن برای پرورش گل استفاده کردیم

And no, we didn't inherit the farm.

و نه، ما مزرعه را به ارث نبردیم.

I bought the farm from my mom.

من مزرعه را از مادرم خریدم

I went to the bank and got a mortgage.

. به بانک رفتم و وام مسکن گرفتم

A mortgage is a loan you get to buy a property,

وام مسکن وامی است که برای خرید ملک

a house or a farm.

، خانه یا

So we learned how to farm from our parents,

مزرعه می گیری

and I bought the farm from my mom.

So this type of question is quite common in English.

سؤال در زبان انگلیسی کاملاً رایج است.

Questions that start with, did you,

سؤالاتی که با این سؤال شروع می شود:

did you buy the farm from your mom?

آیا شما مزرعه را از مادرتان خریدید؟

Did you learn that in school?

آیا آن را در مدرسه یاد گرفتید؟

And you should be prepared to answer them as well.

و باید برای پاسخ دادن به آنها نیز آماده باشید.

People might ask you questions like this,

ممکن است افراد سؤالاتی مانند این از شما بپرسند.

Did you do your homework last night?

آیا دیشب تکالیف خود را انجام دادید؟

Did you go to the store yesterday?

آیا دیروز به فروشگاه رفتید؟

Did you buy carrots?

آیا هویج خریدید؟

It's a very common way to start a question

این یک روش بسیار رایج برای شروع یک سوالی

where someone is just asking for a factual answer.

که در آن کسی فقط یک پاسخ واقعی می خواهد.

So did you watch last week's lesson?

پس درس هفته گذشته را تماشا کردید؟

I hope you did.

امیدوارم انجام داده باشید.

This next question is from Haidy.

این سوال بعدی از طرف هایدی است.

"What's it like teaching on YouTube?"

"تدریس در یوتیوب چگونه است؟"

Well, it's pretty normal now

خب، الان خیلی عادی است

but originally it was really strange.

اما در اصل واقعا عجیب بود.

You just talk to a camera.

شما فقط با دوربین صحبت می کنید.

You don't have actual students in front of you.

شما دانش آموزان واقعی پیش روی خود ندارید.

You're not in a classroom.

تو کلاس درس نیستی

You just talk to a camera.

شما فقط با دوربین صحبت می کنید.

I like live streams on YouTube the best

من پخش جریانی زنده در YouTube را بهترین

because I can see people in the chat

دوست دارم زیرا می توانم افراد را در چت

and I can answer their questions.

ببینم و می توانم به سؤالات آنها پاسخ دهم.

When I'm making video, like a video like this,

وقتی دارم ویدیو می‌سازم، مثل این ویدیو

it's a little bit strange.

، کمی عجیب است.

I'm just standing out in my yard talking to a camera.

من فقط در حیاط خود ایستاده ام و با دوربین صحبت می کنم.

So what's it like teaching on YouTube?

بنابراین آموزش در یوتیوب چگونه است؟

It's a lot of fun, but it's also still a little bit strange.

این بسیار سرگرم کننده است، اما هنوز هم کمی عجیب است.

And that's a pretty common type of question

و این یک نوع سوال بسیار رایج

in English as well.

در زبان انگلیسی نیز هست.

To say to someone "What's it like?"

به کسی گفتن "چطوره؟"

And then to ask them about their life or their job

و سپس از آنها در مورد زندگی یا شغل

or something they're doing.

یا کاری که انجام می دهند بپرسید.

what's it like being a brick layer?

یک لایه آجری بودن چگونه است؟

What's it like being a carpenter?

نجار بودن چگونه است؟

What's it like being a plumber?

لوله کش بودن چگونه است؟

That's how you would ask someone about the job they do.

به این ترتیب از کسی در مورد شغلی که انجام می دهد سوال می کنید.

So think about your job

پس در مورد شغل خود فکر کنید

and then make the question for yourself.

و سپس این سوال را برای خود مطرح کنید.

"What's it like being a..." and then try to answer it.

"چگونه بودن یک..." و سپس سعی کنید به آن پاسخ دهید.

This next question is from Ario.

این سوال بعدی از آریو است.

"What do you think about long distance relationships?"

"نظرت در مورد روابط از راه دور چیه؟"

So again, I changed the question a little bit, Ario to,

بنابراین دوباره، من سوال را کمی تغییر دادم، آریو،

this is the most common way that someone would ask it,

این رایج ترین روشی است که کسی از آن می پرسد،

"What do you think about long distance relationships?"

"نظر شما در مورد روابط از راه دور چیست؟"

This is when you date someone who lives far away.

این زمانی است که با کسی که دور زندگی می کند قرار می گذارید.

And my response would be, it's very, very difficult,

و پاسخ من این خواهد بود ، بسیار بسیار دشوار است،

at least my memory of it is.

حداقل خاطره من از آن است.

When I was younger, Jen and I lived far apart

وقتی جوانتر بودم، من و جن حدود نیم سال دور از هم زندگی کردیم

for about half a year.

.

Jen was still in university and I was done.

جن هنوز در دانشگاه بود و من تمام شده بودم.

So for half a year we had a long distance relationship

بنابراین به مدت نیم سال ما یک رابطه از راه دور

and it was really hard.

داشتیم و واقعاً سخت بود.

But we didn't really have the internet back then.

اما در آن زمان واقعاً اینترنت نداشتیم.

I mean, we had email, but we couldn't do any facetiming.

منظورم این است که ما ایمیل داشتیم، اما نمی توانستیم فیس تایمینگ انجام دهیم.

We couldn't do Skype, none of that existed.

ما نمی توانستیم اسکایپ را انجام دهیم، هیچ کدام از آن ها وجود نداشت.

I wonder if today, if it's a little bit easier.

من نمی دانم که آیا امروز، آیا کمی آسان تر است؟

But what do I think about long distance relationships?

اما نظر من در مورد روابط از راه دور چیست؟

I think they can be really, really tough.

من فکر می کنم آنها می توانند واقعا، واقعاً سخت باشند.

And, again, this is a common way

و دوباره، این یک روش رایج

to ask a question in English.

برای پرسیدن سوال به زبان انگلیسی است.

"What do you think about..."

«درباره چه فکر می‌کنی...»

and then to talk about something that you're interested in.

و سپس درباره چیزی که به آن علاقه دارید صحبت کنید.

What do you think about remote learning

when students learn at home?

وقتی دانش‌آموزان در خانه یاد می‌گیرند، در مورد یادگیری از راه دور چه فکر می‌کنید؟

What do you think about Hollywood movies?

نظر شما در مورد فیلم های هالیوودی چیست؟

And then you would respond by talking about how you feel

و سپس با صحبت در مورد احساس خود

and things you think about that particular subject.

و چیزهایی که در مورد آن موضوع خاص فکر می کنید پاسخ می دهید .

So the, what do you think about,

بنابراین، در مورد چه چیزی فکر می کنید،

Is a very common way to start a question in English?

آیا یک راه بسیار رایج برای شروع یک سوال به زبان انگلیسی است؟

So you should be ready to answer it.

پس باید برای پاسخ دادن به آن آماده باشید.

This next question is from Juan.

این سوال بعدی از خوان است.

"Are you afraid of running out of ideas

"آیا از تمام شدن ایده ها می ترسید

"when it comes to lesson ideas for your videos?"

"وقتی نوبت به ایده های درسی برای ویدیوهای شما می رسد؟"

No, I live a crazy busy life, and as I go through my day

نه، من یک زندگی شلوغ دیوانه وار دارم، و همانطور که روزم را پشت سر

and as I go through my week,

می گذارم و هفته خود را پشت سر می گذارم

there's always an idea somewhere for a lesson

، همیشه یک ایده در جایی وجود دارد. برای یک درس

and then I quickly write it down or email it to myself.

و سپس به سرعت آن را یادداشت می کنم یا برای خودم ایمیل می کنم.

So no, I'm not afraid of that.

بنابراین نه، من از این نمی ترسم.

And that was a great way to ask a question by the way.

و اتفاقاً این یک راه عالی برای پرسیدن سؤال بود.

People in English will often ask questions like that.

مردم انگلیسی اغلب چنین سؤالاتی را می پرسند.

"Are you afraid of...?"

"آیا از... می ترسی؟"

So they might say something like this,

بنابراین ممکن است چیزی شبیه به این بگویند:

"Are you afraid of losing your job?

"آیا می ترسی شغلت را از دست بدهی؟"

"Are you afraid of failing your class?"

"آیا از شکست در کلاس خود می ترسید؟"

And then you will talk about whether you are

و سپس در مورد اینکه آیا

or aren't afraid of that happening.

از این اتفاق می ترسید یا نه صحبت خواهید کرد.

So think of a question you could ask yourself

بنابراین به سوالی فکر کنید که می توانید از خود بپرسید

that starts that way.

که اینطور شروع می شود.

Are you afraid of, and then think of

آیا از آن می ترسید و سپس به این فکر کنید

how you would answer it?

که چگونه به آن پاسخ می دهید؟

It's a very common type of question in English.

این یک نوع سوال بسیار رایج در انگلیسی است.

This next question is from Juanita.

این سوال بعدی از Juanita است.

"Hello, Mr. Bob, how do you manage your time

"سلام، آقای باب، چگونه "با این همه کار" زمان خود را مدیریت می کنید

"with so many tasks?"

؟

I make lists.

من لیست می

I firmly believe that at the beginning of every week

کنم. من کاملاً معتقدم که در ابتدای هر

you should make a list of everything you have

هفته باید لیستی از تمام

to do that week.

کارهایی که باید در آن هفته انجام دهید تهیه کنید

If I don't make lists, I can't keep my life organized.

. لیست درست نکنید، من نمی توانم زندگی ام را منظم نگه دارم.

So that to me is the solution.

پس این برای من راه حل است.

And that's another very common type of English question.

و این یکی دیگر از انواع بسیار رایج سؤالات انگلیسی است.

How do you...?

چگونه می توانید...؟

When you know someone knows how to do something,

you start by saying how do you.

شما با گفتن اینکه چطوری شروع می کنید.

How do you get your kitchen table so clean?

چگونه میز آشپزخانه خود را تا این حد تمیز می کنید؟

How do you cook spaghetti?

چگونه اسپاگتی می پزید؟

It's a great way to start a question.

این یک راه عالی برای شروع یک سوال است.

So do the same as you did with the last question.

پس همان کاری را که با سوال آخر انجام دادید انجام دهید. به این

Think of about how do you for yourself,

فکر کنید که چگونه می توانید شما برای خودتان،

so that if someone asked you that you would know

به طوری که اگر کسی از شما پرسید که می دانید

how to answer it.

چگونه به آن پاسخ دهید.

So we're gonna speed this up a bit.

بنابراین ما این موضوع را کمی تسریع می کنیم.

Here's a few rapid questions and answers.

در اینجا چند سوال و پاسخ سریع وجود دارد.

So just look at how I answer them

بنابراین فقط نگاه کنید که چگونه به آنها پاسخ می دهم

and see if you can model it.

و ببینید آیا شما

Miriam says, "How did you discover

میریام می‌گوید، "چگونه متوجه شدید

"that you were passionate about languages?"

که "علاقه زیادی به زبان دارید؟"

Well, this is a simple one.

خوب، این یک مورد ساده است. وقتی دبیرستان

I liked doing my French homework when I was in high school.

بودم دوست داشتم تکالیف فرانسوی ام را انجام دهم .

I didn't like doing homework for any of my other classes

من دوست نداشتم برای هیچ یک از کلاس های

but I liked doing my French homework.

دیگرم تکالیف را انجام دهم، اما دوست داشتم تکالیف فرانسوی خود را انجام دهم.

And because I liked doing it, French class

و چون دوست داشتم این کار را انجام دهم، کلاس فرانسوی

was really really easy.

واقعاً آسان بود.

When you do all of the work, the class is easy.

وقتی همه کارها را انجام می دهید ، کلاس آسان است.

So that's how I discovered I was passionate about languages.

بنابراین به این ترتیب متوجه شدم که علاقه زیادی به زبان دارم.

It was just really easy to do the homework.

انجام تکالیف واقعاً آسان بود.

This next question is from Iqbal,

این سوال بعدی از اقبال است،

"Do you have plans to do anything other

"آیا برنامه ای برای انجام کار دیگری

"than teaching and farming in the future?"

"به جز تدریس و کشاورزی در آینده" داری؟

Well, one of my biggest plans is to retire someday.

خوب، یکی از بزرگترین برنامه های من این است که روزی بازنشسته

I'm in my early '50s, and someday I would like to not work,

شوم. من در اوایل دهه 50 هستم و روزی من دوست دارم کار نکنم،

but not entirely.

اما نه به طور کامل.

I have this little plan that someday I will not go

من این برنامه کوچک دارم که روزی

to work every day, but I will help Jen on the flower farm

هر روز سر کار نخواهم رفت، اما به جن در مزرعه گل کمک

and I will still make YouTube videos.

خواهم کرد و همچنان ویدیوهای یوتیوب خواهم ساخت.

And that will kind of be my semi-retirement.

و این به نوعی برای من خواهد بود. نیمه بازنشستگی.

So do I have any plans other than teaching?

پس آیا من برنامه ای جز تدریس دارم؟

Yes, little bit of farming,

بله، کمی کشاورزی،

and I'm gonna keep making these little videos on YouTube.

و به ساختن این ویدیوهای کوچک در یوتیوب ادامه خواهم داد.

This next question is from Roxytana.

این سوال بعدی از Roxytana است.

"What song has been living rent free

"چه آهنگی اجاره رایگان داشته است

"in your head this week?"

" این هفته تو سرت؟

"500 Miles" by The Proclaimers.

«500 مایل» اثر The Proclaimers.

I listened to it on Sunday when I was making my week

من آن را یکشنبه گوش کردم، زمانی که داشتم هفته‌ام را

at a glance, and it it's kind of stuck there now.

با یک نگاه می‌گذاشتم، و الان به نوعی در آنجا گیر کرده است.

If you don't know the song

اگر آهنگ

it's by The Proclaimers, "500 Miles" look it up,

"500 مایل" از The Proclaimers را نمی دانید،

it's a lot of fun.

آن را جستجو کنید، بسیار سرگرم کننده است.

And by the way, that's a great modern question.

و به هر حال، این یک سوال مدرن عالی است.

When something lives rent free in your head,

وقتی چیزی در سر شما به صورت رایگان زندگی می کند، به

it means it's kind of stuck there

این معنی است که در آنجا گیر کرده است

and you think about it a lot.

و شما زیاد به آن فکر می کنید.

So that's the song that's living rent free

بنابراین این آهنگی است که در حال حاضر در ذهن من اجاره رایگان زندگی می کند

in my head right now.

.

It's a good song by the way.

اتفاقا آهنگ خوبیه

And the next question is from Septian.

و سوال بعدی از Septian است.

"How do we stop comparing ourselves to others?"

"چگونه از مقایسه خود با دیگران دست برداریم؟"

Yeah, this is a difficult question

بله، این یک سوال دشوار است

and it's extremely difficult in this era.

و در این دوره بسیار دشوار است.

The time we live in

زمانی که ما در آن زندگی می کنیم، می

I would say number one, get off social media.

توانم بگویم شماره یک، رسانه های اجتماعی را کنار بگذارید.

At least take breaks from social media

حداقل از رسانه های اجتماعی

especially Instagram and Facebook.

به خصوص اینستاگرام و فیسبوک فاصله بگیرید.

When you see other people's lives on Instagram and Facebook,

وقتی زندگی دیگران را در اینستاگرام و فیس بوک

it can make you jealous.

می بینید، می تواند حسادت شما را برانگیزد.

It can make you feel like your life isn't exciting.

این می تواند باعث شود که احساس کنید زندگی شما هیجان انگیز نیست.

But remember this, they're only showing you

اما این را به خاطر داشته باشید، آنها فقط

the happy, fun parts of their life,

بخش های شاد و سرگرم کننده

and their life has its own challenges as well.

زندگی خود را به شما نشان می دهند و زندگی آنها نیز چالش های خاص خود را دارد.

So how do you stop comparing yourself?

پس چگونه از مقایسه خود دست بردارید؟

Number one, take a break from social media

شماره یک، از رسانه های اجتماعی

or just get off of it completely.

فاصله بگیرید یا به طور کامل از آن دور شوید.

Okay, last question and then I gotta wrap this up.

بسیار خب، آخرین سوال و سپس باید این را جمع بندی کنم.

Vitor says, "What makes you laugh the most?"

ویتور می گوید: "چه چیزی شما را بیشتر می خنداند؟"

A good joke.

یه شوخی خوب

When I was a kid, my dad's brother, my uncle came over

وقتی بچه بودم، برادر بابام، دایی ام آمدند

and he worked somewhere where everyone told jokes

و او جایی کار می کرد که همه مدام جوک می گفتند

all the time.

.

So when he came over, he would always have new jokes

بنابراین وقتی او می آمد، همیشه جوک های جدیدی داشت

and they just made me laugh.

و آنها فقط من را به خنده می انداختند.

I just love a good joke.

من فقط عاشق یک شوخی خوب هستم.

It's just, they're just super funny for me,

فقط، آنها برای من فوق العاده خنده دار هستند

and they make me laugh.

و من را می خندانند.

When I'm sitting around a campfire with my family,

وقتی با خانواده ام دور یک آتش نشسته ام،

if someone tells a joke,

اگر کسی جوکی

it's one of my favorite things in life.

بگوید، یکی از چیزهای مورد علاقه من در زندگی است.

And that's when I have usually my biggest laughs,

و آن وقت است که من معمولاً بزرگترین خنده هایم را می خندم،

when someone tells me a good joke.

وقتی کسی به من یک جوک خوب می گوید.

So if you know a good joke, put it in the comments below.

پس اگر جوک خوبی می شناسید ، آن را در نظرات زیر بنویسید.

Well hey, thank you so much for watching

خوب هی، خیلی ممنون که

this English lesson, / Bob talking about himself,

این درس انگلیسی را تماشا کردید، / باب در مورد خودش صحبت می کند

/ you learned a few new ways to ask

/ شما چند راه جدید برای پرسیدن

and answer questions hopefully.

و پاسخ دادن به سؤالات را یاد گرفتید.

I know I rushed to the second part of it,

می دانم که به قسمت دوم آن عجله کردم،

but I was running at a time, that happens sometimes,

اما در یک زمان می دویدم، گاهی اوقات این اتفاق می افتد،

I actually need to go to work.

در واقع باید سر کار بروم.

So anyways, thanks for watching.

بنابراین به هر حال، از تماشای شما متشکرم.

If you're new here don't forget to click

اگر در اینجا تازه کار هستید، فراموش نکنید که روی

that subscribe button, gimme a thumbs up, leave a comment.

دکمه اشتراک کلیک کنید، انگشت شست را اعلام کنید، نظر بدهید.

And if you have the time, why don't you stick around

و اگر وقت دارید، چرا نمی نشینید

and watch another English lesson.

و یک درس انگلیسی دیگر را تماشا نمی کنید.

(bright upbeat music)

(موسیقی شاد و روشن)