Let's Learn English! Topic: Describing Your Typical Day! 🛌🏻🥪💼 (Lesson Only)

Well, hello and welcome to this English

خوب، سلام و به این

lesson about describing a typical day.

درس انگلیسی در مورد توصیف یک روز معمولی خوش آمدید.

This is a common thing that you will talk about.

این یک چیز رایج است که در مورد آن صحبت خواهید کرد.

If you have an English conversation with someone.

اگر با کسی مکالمه انگلیسی دارید.

They might say, oh, what time do you usually get up?

آنها ممکن است بگویند، اوه، شما معمولا چه ساعتی بیدار می شوید؟

What time do you usually go to bed?

معمولا چه ساعتی به رختخواب می روید؟

What time do you usually eat lunch?

معمولاً چه ساعتی ناهار می خورید؟

So in this English lesson, I will give you

بنابراین در این درس انگلیسی،

example sentences for my day, my typical day.

جملات مثالی برای روز من، روز معمولی من به شما خواهم داد.

And you can use them to make

و می توانید از آنها برای ساختن

typical sentences for your typical day.

جملات معمولی برای روزهای معمولی خود استفاده کنید.

You'll notice I used the word usually a lot.

متوجه خواهید شد که من از این کلمه معمولا زیاد استفاده می کنم.

That will come up a lot in this lesson.

که در این درس بسیار مطرح خواهد شد.

It's a good way to start these sentences.

راه خوبی برای شروع این جملات است.

So once again, welcome to this English lesson

بنابراین یک بار دیگر، به این درس انگلیسی

about how to describe a typical day.

در مورد چگونگی توصیف یک روز معمولی خوش آمدید.

I wake up at 6:30am so this

من ساعت 6:30 صبح از خواب بیدار می شوم بنابراین

is the format of this lesson.

فرمت این درس این است.

I'm going to give you a

من قصد دارم

number of slides, complete sentence.

تعدادی اسلاید، جمله کامل به شما بدهم.

You can start all of these

شما می توانید همه این

sentences with the words usually.

جملات را با کلمات معمولا شروع کنید.

That's a good way to indicate that

این یک راه خوب برای نشان دادن این است که

you're talking about something that happens regularly.

شما در مورد چیزی صحبت می کنید که به طور منظم اتفاق می افتد.

So, and mostly I'm talking about Monday to Friday.

بنابراین، و بیشتر در مورد دوشنبه تا جمعه صحبت می کنم.

When you talk about your typical day, it's usually

وقتی در مورد روز معمولی خود صحبت می کنید، معمولاً

your typical work day or your typical school day.

روز کاری معمولی یا روز معمول مدرسه شما است.

So I wake up at 6:30am Um, I don't get out

بنابراین من ساعت 6:30 صبح بیدار می شوم،

of bed right away, but this is when I wake up.

بلافاصله از رختخواب بلند نمی شوم، اما این زمانی است که از خواب بیدار می شوم.

Remember, wake up is the point where

به یاد داشته باشید، بیداری نقطه ای است که

you go from sleeping to being awake.

از خواب به بیداری می روید.

And I'll talk about the next portion

و من در مورد بخش بعدی

of the morning in a moment.

صبح در یک لحظه صحبت خواهم کرد.

Uh, again, if I use the word usually, I would say,

اوه، دوباره، اگر از کلمه معمولا استفاده کنم، می گویم،

usually I wake up at 6:30am so you can take this

معمولاً ساعت 6:30 صبح از خواب بیدار می شوم، بنابراین می توانید این

sentence and put in the time that you get up and

جمله را بردارید و زمانی را که از خواب بیدار می شوید، تعیین کنید و

you'll be ready to start describing your typical day.

آماده باشید تا روز معمولی خود را توصیف کنید. .

I usually hit the snooze button once.

من معمولا یک بار دکمه snooze را می زنم.

Sometimes I hit the snooze button twice.

گاهی اوقات دوبار دکمه snooze را می زنم.

The snooze button is of course, the small button on

البته دکمه چرت زدن همان دکمه کوچکی است که روی

your phone or alarm clock that tells it to stop

تلفن یا ساعت زنگ دار شما قرار دارد که به آن می گوید

ringing and to ring again in five or seven or

زنگ زدن را متوقف کند و بعد از پنج یا هفت یا 10 دقیقه دوباره زنگ بخورد

10 minutes, whatever you have it set to.

، هر چه که تنظیم کنید.

Uh, I usually hit the snooze button once, and then

اوه، من معمولا یک بار دکمه snooze را می زنم، و سپس

seven minutes later my alarm clock goes off again.

هفت دقیقه بعد ساعت زنگدارم دوباره خاموش می شود. به

Remind me that I should, I should get up.

من یادآوری کن که باید، باید بلند شوم.

And that's the next sentence.

و این جمله بعدی است.

So wake up is when you go from sleeping to being awake.

پس بیدار شدن زمانی است که از خواب به بیداری می روید.

Get up means to actually physically get out of bed.

بلند شدن یعنی در واقع بیرون آمدن فیزیکی از رختخواب.

So I get up at 6:40am I get

بنابراین من ساعت 6:40 صبح بیدار می شوم و

up at 20 to 7 in the morning.

20 تا 7 صبح بیدار می شوم.

I usually get up at 6:40.

من معمولا ساعت 6:40 بیدار می شوم.

That's the point where I go from

این نقطه ای است که من از

laying down to sitting up, then standing.

دراز کشیدن به نشستن و سپس ایستادن می روم.

I get out of bed at 6:40 is another way to say it.

من ساعت 6:40 از رختخواب بلند می شوم راه دیگری برای گفتن آن است.

Um, so I get up at 6:40, I get out of bed at 6:40.

اوم، پس من ساعت 6:40 بیدار می شوم، ساعت 6:40 از رختخواب بلند می شوم.

Notice the pictures are not me.

توجه کنید عکس ها من نیستند.

So even though I'm describing my typical day,

بنابراین با وجود اینکه دارم روز معمولی خود را توصیف می کنم

I did, instead of taking photographs of myself,

، به جای اینکه از خودم عکس بگیرم،

I did find images to highlight it.

تصاویری برای برجسته کردن آن پیدا کردم.

So again, you can take this sentence and if someone

پس دوباره می تونی این جمله رو بگیری و اگه یکی

said, oh, what time do you usually get up?

گفت آه، معمولا ساعت چند بلند میشی؟

Could say, oh, I get up at 7.

می توان گفت، اوه، من ساعت 7 بیدار می شوم

I get up at 7 o'clock.

. من ساعت 7 بیدار می شوم.

I get up at 7am Notice there's a

من در ساعت 7 صبح بیدار می شوم. متوجه می شوم که

number of different ways to say that.

روش های مختلفی برای گفتن آن وجود دارد.

Or you could say I get out of bed at 7.

یا می توانید بگویید من ساعت 7 از رختخواب بلند می شوم.

Uh, I use the bathroom.

اوه، من از حمام استفاده می کنم.

I'm not going to go into detail about what happens

من قصد ندارم در مورد آنچه در اینجا اتفاق می افتد توضیح دهم

here, but generally the first thing I do when I

، اما به طور کلی اولین کاری که وقتی از

wake up is I usually use the bathroom.

خواب بیدار می شوم این است که معمولاً از حمام استفاده می کنم.

You could say I go to the bathroom.

می تونی بگی برم دستشویی

Um, if you want to be more descriptive,

اوم، اگر می‌خواهید بیشتر توضیح دهید،

you could say I take a pee.

می‌توانید بگویید من یک ادرار می‌کنم.

One of the other things you do in the bathroom.

یکی از کارهای دیگری که در حمام انجام می دهید.

But this is not a lesson about describing

اما این درسی در مورد توصیف

in detail what happens in the bathroom.

جزئیات آنچه در حمام اتفاق می افتد نیست.

But generally after I get up,

اما به طور کلی بعد از بیدار شدن،

I usually use the bathroom.

معمولا از حمام استفاده می کنم.

Uh, and then I wash my hands and I head downstairs.

اوه، و بعد دست هایم را می شوم و به طبقه پایین می روم.

So again, I go to the bathroom or I use the bathroom.

بنابراین دوباره به دستشویی می روم یا از دستشویی استفاده می کنم.

Then I make breakfast for me.

بعد برایم صبحانه درست می کنم.

Usually when I make breakfast I make eggs and toast.

معمولا وقتی صبحانه درست می کنم تخم مرغ و نان تست درست می کنم.

Has been my breakfast for a while.

مدتی است که صبحانه من است.

Sometimes I make oatmeal instead of toast.

گاهی به جای نان تست بلغور جو درست می کنم.

But usually in the morning you will see

اما معمولاً صبح‌ها

me making breakfast right after I get up.

من را می‌بینید که درست بعد از بیدار شدنم صبحانه درست می‌کنم.

That is one of the first things that I do.

این یکی از اولین کارهایی است که انجام می دهم.

Um, you could say I cook breakfast, but it's

اوم، می توان گفت من صبحانه درست می کنم، اما

more common in English to say I make breakfast.

در انگلیسی بیشتر رایج است که می گویند صبحانه درست می کنم.

So I make breakfast every morning.

بنابراین من هر روز صبح صبحانه درست می کنم.

Um, sometimes Jen makes breakfast for me.

اوم، گاهی جن برای من صبحانه درست می کند.

That's really, really nice.

این واقعاً خیلی خوب است.

But usually I get up, then I

اما معمولاً بیدار می شوم، بعد

make breakfast, I wake up quite hungry.

صبحانه درست می کنم، کاملاً گرسنه از خواب بیدار می شوم.

Uh, I eat breakfast around 7am

اوه، من حدود ساعت 7 صبح صبحانه می خورم،

I eat breakfast around 7.

حدود ساعت 7 صبحانه می خورم

Both ways will work.

.

You could say I eat breakfast around 7 o'clock,

می توان گفت حدود ساعت 7 صبحانه می خورم،

but we don't often say the o'clock part.

اما اغلب اوقات قسمت ساعت را نمی گوییم.

Well, we do, but it's not, I

خوب، می کنیم، اما اینطور نیست،

think we're always in a hurry.

فکر می کنم همیشه عجله داریم.

What time do you usually eat breakfast?

معمولا چه ساعتی صبحانه می خورید؟

I usually eat breakfast at seven.

من معمولا ساعت هفت صبحانه میخورم.

Um, so this is a pretty typical weekend breakfast.

اوم، پس این یک صبحانه معمولی آخر هفته است.

Probably my breakfast during the week is

احتمالاً صبحانه من در طول هفته

a little bit smaller than this.

کمی کمتر از این است.

Uh, she looks like she's having waffles and

اوه، به نظر می رسد که او وافل و

strawberries and a cup of tea and bananas

توت فرنگی و یک فنجان چای و موز می خورد

and it looks pretty, pretty nice actually.

و در واقع بسیار زیبا به نظر می رسد.

But for me it's usually just a fried egg

اما برای من معمولا فقط یک تخم مرغ سرخ شده

and something and some toast to go with it.

و چیزی و مقداری نان تست همراه آن است.

Uh, some of you might not do that.

اوه، برخی از شما ممکن است این کار را انجام ندهید.

Some of you might skip breakfast.

برخی از شما ممکن است صبحانه را حذف کنید.

You might say to someone, oh, usually skip breakfast.

ممکن است به کسی بگویید، اوه، معمولاً صبحانه را حذف کنید.

Or I usually just have a cup of

یا معمولا فقط یک فنجان

coffee or I have a cup of tea.

قهوه یا یک فنجان چای می نوشم.

Sometimes in the morning I'M in a

گاهی صبح ها عجله دارم

hurry, and so I skip breakfast.

و بنابراین صبحانه را حذف می کنم.

That means I don't make breakfast

یعنی نه صبحانه درست می کنم

and I don't eat breakfast.

و نه صبحانه می خورم.

Uh, and instead I just go straight to work.

اوه، و در عوض من مستقیماً سر کار می روم.

Sometimes I'm a little rushed in

گاهی صبح ها کمی عجله دارم

the morning, but some people do.

، اما بعضی ها این کار را می کنند.

Um, if they don't eat breakfast, they might still

اوم، اگر صبحانه نخورند، ممکن است هنوز

have cup of tea or a cup of coffee.

یک فنجان چای یا یک فنجان قهوه بخورند.

That sounds really good.

واقعاً خوب به نظر می رسد.

Actually, a cup of coffee.

در واقع یک فنجان قهوه

Um, I don't drink coffee, but that sounds really good.

اوم، من قهوه نمی‌خورم، اما واقعاً خوب به نظر می‌رسد.

This morning.

امروز صبح

Then I have a shower.

بعد دوش میگیرم

So in order to get ready for work, I have a shower.

بنابراین برای اینکه برای کار آماده شوم، دوش می‌گیرم.

Um, you can say I take a shower.

می تونی بگی دوش می گیرم

There are two ways to say it, but basically,

دو راه برای گفتن آن وجود دارد، اما اساسا،

I think you guys know what a shower is.

من فکر می کنم شما بچه ها می دانید که دوش چیست.

I don't take a bath.

من حمام نمیکنم

I find a shower is much quicker.

من متوجه شدم دوش گرفتن خیلی سریعتر است.

Um, sometimes in the summer, after a long day's work on

اوم، گاهی در تابستان، بعد از یک روز کاری طولانی در

the farm, I will take a bath or have a bath

مزرعه، حمام می‌کنم یا حمام می‌کنم،

because it's just nice to sit in warm water.

زیرا نشستن در آب گرم خوب است.

But for me, I usually have a

اما برای من معمولا دوش میگیرم

shower or I usually take a shower.

یا معمولا دوش میگیرم.

I use shampoo on my hair, I use soap on my body, and I

من از شامپو برای موهایم استفاده می کنم، برای بدنم از صابون استفاده می کنم و از

make sure I'm nice and clean so that I can go to work.

خوش اندامی و تمیزی خود مطمئن می شوم تا بتوانم سر کار بروم.

So I have a shower after breakfast,

بنابراین من بعد از صبحانه دوش می گیرم

and then I get dressed for work.

و سپس برای کار لباس می پوشم.

If you are in school, you would

اگر در مدرسه هستید، می

say, I get dressed for school.

گویید، من برای مدرسه لباس می پوشم.

Um, in English, when you say you get dressed,

اوم، در انگلیسی وقتی می گویید لباس می پوشید

it means you put on underwear and socks.

یعنی لباس زیر و جوراب می پوشید.

And, um, I also put on deodorant in the morning.

و اوم، صبح ها هم دئودورانت زدم.

So I put deodorant on so that

بنابراین من دئودورانت زدم تا

I smell nice during the day.

در طول روز بوی خوبی داشته باشم.

Uh, and then I put on a shirt and I button up my shirt.

اوه، و بعد یک پیراهن پوشیدم و دکمه های پیراهنم را زدم.

I put on my pants.

شلوارم را پوشیدم.

I put on my belt, and I do up my belt.

کمربندم را می‌بندم و کمربندم را می‌بندم.

I put some.

مقداری گذاشتم

Did I put socks on already in this little story?

آیا قبلاً در این داستان کوچک جوراب پوشیده بودم؟

I put socks on, and then I'm ready to go to work.

جوراب می پوشم و بعد آماده رفتن سر کار هستم.

I don't usually wear a tie, but

من معمولا کراوات نمی پوشم، اما

I definitely wear a shirt like this.

حتماً چنین پیراهنی می پوشم.

Like, this would be a typical work shirt for me.

مثلاً، این یک پیراهن کار معمولی برای من خواهد بود.

Then I make my lunch.

بعد ناهارمو درست میکنم

Some people make their lunch

برخی افراد ناهار خود را

right after they make breakfast.

درست بعد از درست کردن صبحانه درست می کنند.

Some people make lunch after they have a shower

برخی افراد بعد از دوش گرفتن ناهار درست می کنند

and get ready to leave for work or school.

و برای رفتن به محل کار یا مدرسه آماده می شوند.

Uh, that's what I do.

اوه، این کاری است که من انجام می دهم.

Usually I get.

معمولا من میگیرم

I have a shower, I get dressed,

دوش می گیرم، لباس می پوشم

and then I make my lunch.

و بعد ناهارم را درست می کنم.

I don't buy a lunch at work.

من در محل کار ناهار نمی خرم.

I don't go out for lunch every day.

من هر روز برای ناهار بیرون نمی روم.

Usually I make my lunch in the

معمولاً ناهارم را صبح درست می کنم

morning, and it's usually similar to this.

و معمولاً شبیه این است.

It might be a sandwich, a banana, it might

ممکن است یک ساندویچ، یک موز، ممکن است

be a granola bar or a protein bar.

یک نوار گرانولا یا یک نوار پروتئینی باشد.

But this is one of the last things I do in the morning.

اما این یکی از آخرین کارهایی است که در صبح انجام می دهم.

I make my lunch, then I put on my shoes.

ناهارمو درست میکنم بعد کفشامو میپوشم.

Um, I could say I put on my shoes and

اوم، می‌توانم بگویم کفش‌هایم را می‌پوشم و

then I tie my shoes, but that's too much detail.

سپس بند کفش‌هایم را می‌بندم، اما این جزئیات بیش از حد است.

Um, but on my way to the car, I have to put shoes on.

اوم، اما در راه رفتن به ماشین، باید کفش بپوشم.

So I put on my shoes, I lace up my shoes,

بنابراین کفش‌هایم را می‌پوشم، کفش‌هایم را می‌بندم

and then I grab my lunch, wallet, phone and keys.

و بعد ناهار، کیف پول، تلفن و کلیدم را برمی‌دارم.

I also make sure I have my Fitbit on and

من همچنین مطمئن می‌شوم که فیت‌بیت و

my ring, and then leave for work around 8am you

حلقه‌ام را روشن کرده‌ام، و سپس حدود ساعت 8 صبح به سر کار می‌روم.

could also say I head out the door at 8am

همچنین می‌توانید بگویید که ساعت 8 صبح از در بیرون می‌روم،

But I feel like I'm going a little fast here.

اما احساس می‌کنم کمی سریع به اینجا می‌روم.

Let's back up.

بیایید پشتیبان گیری کنیم.

I grab my lunch, wallet, phone and keys.

ناهار، کیف پول، گوشی و کلیدم را برمی دارم.

So in order to go to work, I need my wallet.

بنابراین برای رفتن به سر کار، به کیف پولم نیاز دارم.

I have to have my driver's license with me.

من باید گواهینامه رانندگی ام را همراه داشته باشم.

I need my keys to start my vehicle.

برای روشن کردن وسیله نقلیه به کلیدهایم نیاز دارم.

I need my lunch so I can eat.

من به ناهارم نیاز دارم تا بتوانم بخورم.

And I need my phone because

و من به گوشی خود نیاز دارم زیرا

everyone needs their phone, right?

همه به تلفن خود نیاز دارند، درست است؟

It's an important thing to have

داشتن

with you each and every day.

هر روز با شما یک چیز مهم است.

So this is what I do on my way out the door.

پس این کاری است که من در راه بیرون رفتن از در انجام می دهم.

That's the English phrase we would use.

این عبارت انگلیسی است که ما استفاده می کنیم.

On my way out the door, I grab my

وقتی از در خارج می شوم،

lunch, my wallet, my phone and my keys.

ناهار، کیف پول، تلفن و کلیدم را برمی دارم.

Um, and I usually make sure I have my

اوم، و من معمولاً مطمئن می شوم که

wedding ring on and my Fitbit as well.

حلقه ازدواجم و فیت بیتم را نیز در دست داشته باشم.

And then again, I leave for work around 8am when you

و دوباره، وقتی از کلمه اطراف استفاده می‌کنید، حدود ساعت 8 صبح سر کار می‌روم

use the word around, it means it's not a precise time.

، یعنی زمان دقیقی نیست.

So I leave for work around 8am or I head

بنابراین من حوالی ساعت 8 صبح به سر کار می روم یا

out the door at 8am so again, you can take

ساعت 8 صبح از در بیرون می روم، بنابراین دوباره، می توانید

these sentences, all of them, and just change the times.

این جملات را، همه آنها را بردارید، و فقط زمان را تغییر دهید.

And if you're making notes with this lesson, you'll

و اگر با این درس یادداشت برداری می کنید،

have a nice description of your typical day.

توصیف خوبی از روز معمولی خود خواهید داشت.

It takes me 15 minutes to go get to work.

15 دقیقه طول می کشد تا بروم سر کار.

I have a 15 minute commute.

من 15 دقیقه رفت و آمد دارم.

So when I leave for work, there's a certain amount

بنابراین وقتی به سر کار می روم، مدت

of time it takes me to get to work.

زمان مشخصی طول می کشد تا به سر کار برسم.

This is how I would describe it.

من آن را اینگونه توصیف می کنم.

I would say it takes me 50 minutes to get to work.

من می گویم 50 دقیقه طول می کشد تا به سر کار برسم.

A common question might be, hey, how long

یک سوال رایج ممکن است این باشد، هی، چقدر طول می

does it take you to get to work?

کشد تا به سر کار برسید؟

Oh, it takes me 15 minutes to get to work.

اوه، 15 دقیقه طول می کشد تا به سر کار برسم.

Um, you could also then say I have a 15 minute commute.

اوم، شما همچنین می توانید بگویید من 15 دقیقه رفت و آمد دارم.

This is the word we use to describe

این کلمه ای است که ما برای توصیف

how long it takes you to get to

مدت زمانی که طول می کشد تا

work after you leave your house or apartment.

بعد از خروج از خانه یا آپارتمان خود به سر کار برسید استفاده می کنیم.

So for me, this actually is slightly off.

بنابراین برای من، این در واقع کمی خاموش است.

It takes me 11 minutes to get to work.

11 دقیقه طول می کشد تا به سر کار برسم.

I have an 11 minute commute.

من 11 دقیقه رفت و آمد دارم.

It's really nice. Every day.

واقعا زیباست هر روز

My phone says no traffic. 11 minutes. Drive.

گوشیم میگه ترافیک نداره 11 دقیقه. رانندگی کنید.

Your drive home will be 11 minutes long.

رانندگی شما به خانه 11 دقیقه خواهد بود.

Uh, I get to work at 8:15.

اوه، ساعت 8:15 سر کار می روم.

So again, with time, I could say I

بنابراین، دوباره، با گذشت زمان، می توانم بگویم

get to work at quarter after eight.

که ساعت هشت بعد از یک ربع به سر کار می پردازم.

I get to work at 8:15, get to work at

ساعت 8:15 به سر کار می رسم، ساعت 8:15 صبح به سر کار می رسم، ساعت

8:15am I get to work at quarter after eight.

هشت بعد از ربع به سر کار می رسم.

I said that one already, didn't I?

من قبلاً آن را گفتم، نه؟

There are a number of ways to say it.

چند راه برای بیان آن وجود دارد.

I could just say, oh, I get

فقط می‌توانم بگویم، اوه،

to work a little bit after 8.

کمی بعد از ساعت 8 به سر کار می‌روم.

Although it is usually closer to 8:15 or 8:20.

اگرچه معمولاً ساعت 8:15 یا 8:20 نزدیک‌تر است.

So I could say I arrive at work at 8:15.

بنابراین می توانم بگویم که ساعت 8:15 به محل کار می رسم.

But that sounds kind of formal.

اما این به نظر رسمی می رسد.

Most people would say, I get to work 8:15.

اکثر مردم می گویند، من ساعت 8:15 سر کار می روم.

Usually I get to work at 8:15.

معمولا ساعت 8:15 سر کار می روم.

I prepare for my day.

من برای روزم آماده می شوم.

Now, here is where the lesson will change slightly.

حالا اینجا جایی است که درس کمی تغییر خواهد کرد.

I'm going to describe my day.

من می خواهم روز خود را توصیف کنم.

Your day might be very different.

ممکن است روز شما بسیار متفاوت باشد.

After you get to work, you

پس از رسیدن به محل کار،

might usually have a meeting.

معمولاً ممکن است جلسه ای داشته باشید.

You might go and do what I do and prepare for your day.

شما ممکن است بروید و کاری را که من انجام می دهم انجام دهید و برای روز خود آماده شوید.

You might start working on something immediately.

ممکن است بلافاصله شروع به کار روی چیزی کنید.

Maybe you're at a factory.

شاید شما در یک کارخانه هستید.

You start putting things in boxes on an assembly line.

شما شروع به گذاشتن وسایل در جعبه های روی خط مونتاژ می کنید.

For me, though, after I arrive at

اما برای من، پس از رسیدن به

work, I usually prepare for my day.

محل کار، معمولاً برای روزم آماده می شوم.

I check over my notes, I make sure

یادداشت‌هایم را بررسی می‌کنم، مطمئن می‌شوم که

I remember what I was planning to do.

آنچه را که می‌خواستم انجام دهم به خاطر می‌آورم.

Um, I usually go to my teacher desk and I prepare

اوم، من معمولاً سر میز معلمم می روم و از

for my day, um, mentally and by actually doing things.

نظر ذهنی و با انجام کارها، برای روزم آماده می شوم.

I might photocopy something as well.

شاید از چیزی هم کپی کنم

Uh, you might meet with your boss.

اوه، شما ممکن است با رئیس خود ملاقات کنید.

I don't meet with my boss every day, but I quite often

من هر روز با رئیسم ملاقات نمی کنم، اما اغلب

will meet with my boss one or two days a week.

یک یا دو روز در هفته با رئیسم ملاقات می کنم.

I might have a quick question because I'm part time.

من ممکن است یک سوال سریع داشته باشم زیرا من نیمه وقت هستم.

There might have been an announcement for employees after I

ممکن است بعد از رفتن من اطلاعیه ای برای کارمندان وجود داشته باشد

left, and then my boss might come and say, hey,

و سپس رئیسم بیاید و بگوید، هی،

can I just meet with you for a sec?

می توانم فقط یک لحظه با شما ملاقات کنم؟

There's a new way to do something. So.

راه جدیدی برای انجام کاری وجود دارد. بنابراین.

But this might be pretty standard for you.

اما این ممکن است برای شما بسیار استاندارد باشد.

You might meet with your manager, you might meet with your

شما ممکن است با مدیر خود ملاقات کنید، ممکن است با رئیس خود ملاقات کنید،

boss, you might meet with your shift supervisor and they might

ممکن است با سرپرست شیفت خود ملاقات کنید و آنها ممکن است به

tell you what you need to do that day.

شما بگویند که در آن روز چه کاری باید انجام دهید.

Uh, I chat with my colleagues.

اوه، من با همکارانم چت می کنم.

As a teacher, sitting and talking

به عنوان یک معلم، نشستن و صحبت

with other teachers is considered work.

با معلمان دیگر کار محسوب می شود.

I know where you work.

میدونم کجا کار میکنی

It might be considered being lazy, but

ممکن است تنبلی در نظر گرفته شود، اما

teachers are often encouraged to talk to

معلمان اغلب تشویق می‌شوند تا

each other when they're not teaching.

زمانی که تدریس نمی‌کنند با یکدیگر صحبت کنند.

So we don't sit around drinking coffee all day.

بنابراین ما در تمام طول روز دور قهوه نمی نشینیم.

But sometimes it's nice just to sit.

اما گاهی اوقات فقط نشستن خوب است.

Just to sit and chat with my colleagues.

فقط برای اینکه با همکارانم بنشینم و چت کنم.

When teachers talk.

وقتی معلمان صحبت می کنند.

I don't think Brent's here now.

فکر نمی کنم الان برنت اینجا باشد.

When teachers talk, they often talk about school and

وقتی معلمان صحبت می کنند، اغلب در مورد مدرسه و

teaching and what works and what doesn't work.

تدریس صحبت می کنند و اینکه چه چیزی موثر است و چه چیزی کار نمی کند.

So it's always very effective to have that.

بنابراین داشتن آن همیشه بسیار موثر است.

So usually for about 10 minutes in my morning, after

بنابراین معمولاً حدود 10 دقیقه در صبح، بعد از اینکه

I prepare for the day, I usually sit and chat

برای روز آماده می‌شوم، معمولاً

with my colleagues for a bit before we go.

قبل از رفتن، می‌نشینم و با همکارانم گپ می‌زنم.

And then I teach my first class for you.

و سپس اولین کلاسم را برای شما تدریس می کنم.

You might say, I work my first shift.

شاید بگویید من شیفت اولم کار می کنم.

Well, not shift, you might say I work trying

خوب، نه شیفت، ممکن است بگویید من کار می‌کنم و

to think if you're at a factory because you

فکر می‌کنم که آیا شما در یک کارخانه هستید یا نه، زیرا

work from maybe from 7 till 10, right?

شاید از 7 تا 10 کار می‌کنید، درست است؟

So you, you work the first, you, you get

بنابراین شما، اول کار می کنید، شما می توانید در

to work there, let's put it that way.

آنجا کار کنید، بگذارید اینطور بگوییم.

For me, usually I teach my first class.

برای من معمولاً کلاس اولم را تدریس می کنم.

I take a break at 10:20.

ساعت 10:20 استراحت می کنم.

We kind of have a unique schedule at school

ما در مدرسه یک برنامه منحصر به فرد داریم

where there's a small five minute break at 10:20.

که در آن یک استراحت کوچک پنج دقیقه ای در ساعت 10:20 وجود دارد.

So I take a break at 10:20.

بنابراین ساعت 10:20 استراحت می کنم.

Uh, I might use the bathroom, I

اوه، ممکن است از حمام استفاده کنم،

might get a cup of water.

ممکن است یک فنجان آب بخورم.

Um, some teachers will grab a cup of

اوم، برخی از معلمان

coffee during the little five minute break.

در طول پنج دقیقه استراحت کوچک یک فنجان قهوه می خورند.

But it's classes are about 72 minutes long and then there's

اما کلاس های آن حدود 72 دقیقه است و سپس

a small break and then the next class will start.

یک استراحت کوچک وجود دارد و سپس کلاس بعدی شروع می شود.

I teach my second class.

کلاس دومم را تدریس می کنم.

Um, and that class.

ام، و اون کلاس

Oh, some of you might be curious.

اوه، ممکن است برخی از شما کنجکاو باشید.

My first class, my first class is business.

کلاس اول من، کلاس اول من تجارت است.

My second class right now is computer programming.

کلاس دوم من در حال حاضر برنامه نویسی کامپیوتر است.

So that is my typical morning.

پس صبح معمولی من است.

Um, I have lunch around 11:45am I know this might

اوم، من حوالی ساعت 11:45 صبح ناهار می‌خورم، می‌دانم که این ممکن است

sound early to you, but because of how the school

برای شما زودتر به نظر برسد، اما به دلیل اینکه روز مدرسه چطور

day goes, that's when I have my lunch might say,

می‌گذرد، در آن زمان است که ناهارم را می‌خورم ممکن است بگویم

oh, I have my lunch at 12:30.

اوه، ناهارم را ساعت 12:30 می‌خورم.

I have my lunch at 11.

من ناهارم را ساعت 11 می‌خورم.

You can also just say eat.

شما هم می‌توانید بگویید بخور.

So usually I eat my lunch at 11:45.

بنابراین معمولا ناهار را ساعت 11:45 می‌خورم.

Both sentences would be perfect.

هر دو جمله عالی خواهد بود.

So again, you can take these sentences

بنابراین دوباره، می توانید این جملات را بگیرید

and modify them however you need to.

و هر طور که نیاز دارید آنها را اصلاح کنید.

You could say to someone, oh, usually

شما می توانید به کسی بگویید، اوه،

I have my lunch at 1:00.

من معمولا ناهار خود را ساعت 1:00 می خورم.

Um, usually I skip lunch.

اوم، معمولا ناهار را حذف می کنم.

Or usually I go out lunch at 11:45.

یا معمولا ساعت 11:45 ناهار بیرون می روم.

Like I said, I don't go out for lunch.

همانطور که گفتم برای ناهار بیرون نمی روم.

I bring a lunch to school.

من یک ناهار به مدرسه می آورم.

But maybe you go out for lunch.

اما شاید برای ناهار بیرون بروید.

Um, I eat in the staff room with my co workers.

اوم، من با همکارانم در اتاق کارکنان غذا می خوریم.

You could change this sentence in

شما می توانید این جمله را به

a number of different ways.

روش های مختلف تغییر دهید.

You could say I eat by myself at the park, or

می توان گفت من خودم در پارک غذا می خورم، یا

I meet a friend at the park for lunch every day.

هر روز با دوستی در پارک برای ناهار ملاقات می کنم.

You could say I eat in the, in the break room.

می توان گفت من در اتاق استراحت غذا می خورم.

I was trying to think of the word A staff

من سعی کردم به کلمه اتاق کارکنان فکر کنم

room is the, that's the name of a place where

، این نام مکانی است که

teachers go in a school at your work.

معلمان در مدرسه در محل کار شما می روند.

It might be called the break room.

شاید بتوان آن را اتاق استراحت نامید.

So again, this sentence you might have

بنابراین دوباره، ممکن است مجبور شوید این جمله را

to change a little bit differently.

کمی متفاوت تغییر دهید.

So again, here's some examples.

بنابراین دوباره، در اینجا چند نمونه آورده شده است.

I eat by myself at the park.

من خودم تو پارک غذا میخورم

I meet a friend for lunch every day at the park.

من هر روز در پارک با دوستی برای ناهار ملاقات می کنم.

Um, I eat in the break room with my co workers.

اوم، من در اتاق استراحت با همکارانم غذا می خوریم.

Those are a number of

اینها چندین

different examples to describe that.

مثال مختلف برای توصیف آن هستند.

Um, and then I plan for the next day until about 2ish.

اوم، و بعد برای روز بعد تا حدود 2 شب برنامه ریزی می کنم.

So I wanted to add this.

بنابراین من می خواستم این را اضافه کنم.

Here we have some imprecise ways of

در اینجا ما چند روش غیر دقیق برای

talking about time And I should have

صحبت در مورد زمان داریم و من باید

mentioned this in my lesson this week.

در درس این هفته به این موضوع اشاره می کردم.

Ish means around.

ایش یعنی اطراف.

So I only need to stay at work till about 1:30,

بنابراین من فقط باید تا حدود 1:30، 1:45 در محل کار بمانم،

1:45, work part time, so I'm allowed to go home.

نیمه وقت کار کنم، بنابراین اجازه دارم به خانه بروم.

But I usually work till about 2ish.

اما من معمولا تا 2 سالگی کار می کنم.

I plan for the next day until about 2ish.

من برای روز بعد تا حدود 2 شب برنامه ریزی می کنم.

So that means maybe 5 to 2, maybe

پس این یعنی شاید 5 به 2، شاید

5 after 2, maybe 10 to 2.

5 بعد از 2، شاید 10 به 2.

So ish just means it's an imprecise description.

بنابراین is فقط به این معنی است که توصیف نادرستی است.

Um, and usually what I do is I plan for the next day.

ام، و معمولا کاری که انجام می دهم این است که برای روز بعد برنامه ریزی می کنم.

I grade some student work.

چند کار دانشجویی را نمره می دهم.

I do what a teacher would normally do when they

من کاری را انجام می‌دهم که معمولاً یک معلم وقتی

aren't teaching at my teacher workstation, by the way, I

در ایستگاه کاری معلم من تدریس نمی‌کند، انجام می‌دهد، اتفاقاً

have a desk in the classroom where I teach, but

در کلاسی که در آن تدریس می‌کنم یک میز دارم، اما

I also have a desk in a quiet area in

در اتاق کار معلم در یک منطقه آرام نیز میز دارم

a teacher work room, so I usually work there.

. بنابراین من معمولاً در آنجا کار می کنم.

I finish work at 2.

من کارم را در 2 تمام می کنم.

I don't throw all my papers in the air to

همه کاغذهایم را برای جشن گرفتن به هوا پرتاب نمی کنم

celebrate, but I think maybe I should start doing this.

، اما فکر می کنم شاید باید این کار را شروع کنم.

But at 2 o'clock my work day is done.

اما ساعت 2 روز کاری من تمام می شود.

Again, that might sound early to some of you, but this

باز هم، ممکن است برای برخی از شما زود به نظر برسد، اما این

is only my workday at my job, my day job.

فقط روز کاری من در کارم است، کار روزانه من.

By day I'm a teacher, and then by

روزها معلم هستم و بعد از آن

night or by afternoon I'm a YouTuber.

شب یا بعد از ظهر یک یوتیوب هستم.

So I finish my formal workday at 2:00.

بنابراین من روز کاری رسمی خود را در ساعت 2:00 به پایان می برم.

You might change this and say, I usually finish

ممکن است این را تغییر دهید و بگویید، من معمولاً

work at five, I usually finish work at six,

ساعت پنج کار را تمام می‌کنم، معمولاً ساعت شش کار را تمام می‌کنم،

I usually finish work at four o'clock.

معمولاً ساعت چهار کار را تمام می‌کنم.

So obviously we all have different times.

بنابراین واضح است که همه ما زمان های متفاوتی داریم.

I head home around 2:05.

حوالی ساعت 2:05 به خانه می روم.

So the time when you are done work

بنابراین زمانی که کار شما تمام می شود

isn't the same as when you leave.

با زمانی که کار را ترک می کنید یکسان نیست.

Like I finish work at 2, but then I get my bag and my

مثل اینکه ساعت 2 کارم را تمام می کنم، اما بعد کیف و ژاکتم را می گیرم

jacket and I walk to my car and I head home around 2:05.

و به سمت ماشینم می روم و حدود ساعت 2:05 به خانه می روم.

It's quite common for someone to say,

خیلی معمول است که کسی بگوید،

hey, can I meet you after work?

هی، می توانم بعد از کار با شما ملاقات کنم؟

And you might say, yeah, why don't

و شما ممکن است بگویید، بله، چرا

I meet you around 2 or 5?

من شما را در حوالی 2 یا 5 ملاقات نمی کنم؟

I'm going to be heading home.

قراره برم خونه

Instead of going straight home, I'll

به جای اینکه مستقیم به خانه بروم،

meet you at the coffee shop.

شما را در کافی شاپ ملاقات خواهم کرد.

So the phrase to head home kind of

بنابراین عبارت to head home به نوعی

mirrors the phrase, where is that one?

منعکس کننده این عبارت است، آن یکی کجاست؟

I'm looking at my thing.

دارم به چیزم نگاه میکنم

I head out the door at 8am I head home around 2:05.

ساعت 8 صبح از در بیرون می روم و حدود ساعت 2:05 به خانه می روم.

So I'm not sure if you were familiar with that phrase.

بنابراین مطمئن نیستم که با این عبارت آشنا بودید یا نه.

Trying to see here where I am

سعی می کنم اینجا ببینم که

on the doing great by the way.

اتفاقاً در چه مرحله ای هستم.

Okay, so then when I get home,

خوب، پس وقتی به خانه می‌رسم،

I work on YouTube until 5:30.

تا ساعت 5:30 روی YouTube کار می‌کنم.

I reply to comments, I write lessons,

من به نظرات پاسخ می دهم، درس می نویسم، می

I go shoot video, I edit video.

روم فیلم می گیرم، ویدیو را ویرایش می کنم.

Whatever needs to be done that

هر کاری که در آن روز باید انجام شود

day happens in that time slot.

در آن بازه زمانی اتفاق می افتد.

So from about 2:15, 2:30 until

بنابراین از ساعت 2:15، 2:30 تا

about 5:30, I'm working on YouTube.

حدود 5:30، من در YouTube کار می کنم.

Sometimes I work on it a little bit more after supper.

گاهی بعد از شام کمی بیشتر روی آن کار می کنم.

Generally I arrive home, I work on YouTube until 5:30pm you

به طور کلی من به خانه می رسم، تا ساعت 5:30 بعد از ظهر در یوتیوب کار می کنم،

might say something like this, like I head to my second

ممکن است چیزی شبیه به این بگویید، مثلاً ساعت 2:00 به شغل دومم می روم

job at 2:00 and then I get to my second job

و سپس ساعت 2:30 به شغل دومم می رسم

at 2:30 and then I work there until 6:00.

و سپس تا ساعت 6 آنجا کار می کنم. :00

Some of you might have two jobs.

برخی از شما ممکن است دو شغل داشته باشید.

Um, some of you, when you're done work, you

اوم، بعضی از شما، وقتی کارتان تمام شد،

might head to your mom's house or you might

ممکن است به خانه مادرتان بروید یا ممکن است

head to visit, head out to visit someone.

برای دیدار، به دیدن کسی بروید.

So different things can happen.

بنابراین اتفاقات مختلفی ممکن است رخ دهد.

This is definitely the part of the lesson where it's a

این قطعاً بخشی از درس است که در آن

little more specific to me than it is to you.

کمی مختص من است تا شما.

And then I make supper at 5:30pm so again,

و سپس ساعت 5:30 بعدازظهر شام درست می‌کنم، بنابراین دوباره،

I work for most of the afternoon and Then

بیشتر بعد از ظهر کار می‌کنم و سپس

sometime around 5 I usually start to get hungry.

حدود ساعت 5 معمولاً شروع به گرسنگی می‌کنم.

So I make supper at 5:30pm and then

بنابراین من شام را ساعت 5:30 بعد از ظهر درست می کنم و سپس

Jen and I take turns making supper.

من و جن به نوبت شام را درست می کنیم.

So we don't often say like.

بنابراین ما اغلب نمی گوییم مانند.

You can use the verb cook.

می توانید از فعل cook استفاده کنید.

Like I cook supper at 5:30, but make

مثل اینکه من شام را در ساعت 5:30 می پزم، اما درست کردن

is a more general way of describing it.

یک روش کلی تر برای توصیف آن است.

You just say that way, whether you're making

شما فقط اینطوری می گویید، چه

sandwiches or cooking something or just eating some

ساندویچ درست کنید یا چیزی بپزید یا فقط مقداری

food out of the fridge that you like.

غذا را بیرون از یخچال می خورید که دوست دارید.

Maybe you make a salad.

شاید سالاد درست کنید

Make is a better verb.

ساختن فعل بهتری است.

So I make supper at 5:30pm um, although at this time

بنابراین من شام را ساعت 5:30 بعدازظهر درست می کنم، اگرچه در این زمان

of year it's Jen makes supper more often than I do.

از سال است که جن بیشتر از من شام درست می کند.

So Jen and I take turns making supper.

بنابراین من و جن به نوبت شام درست می کنیم.

In the summer, when Jen is really busy

در تابستان، زمانی که جن واقعاً

on the flower farm, I usually make supper.

در مزرعه گل مشغول است، من معمولاً شام درست می کنم. در

This time of year when Jen is

این زمان از سال که جن

less busy, she usually makes supper.

کمتر مشغول است، معمولاً شام درست می کند.

So we take turns during the week, but we

بنابراین در طول هفته به نوبت می نشینیم، اما

also take turns at different parts of the year.

در قسمت های مختلف سال نیز به نوبت می پردازیم.

We eat supper around 6:00pm we eat supper around 6:00.

ما شام را حوالی ساعت 6 بعد از ظهر می خوریم، شام را حدود ساعت 6 می خوریم.

Um, it does take a while to make supper, so you

اوم، درست کردن شام کمی طول می‌کشد، بنابراین

can't necessarily eat at the same time you make supper.

لزوماً نمی‌توانید همزمان شام بخورید.

So we usually eat supper around 6pm

بنابراین ما معمولا شام را حوالی ساعت 18 می خوریم

Sometimes we eat supper at 5:30.

گاهی اوقات شام را ساعت 5:30 می خوریم.

We do sit down as a family and

ما به عنوان یک خانواده می نشینیم و

eat together as often as we can.

تا جایی که می توانیم با هم غذا می خوریم.

Sometimes we're too busy.

گاهی اوقات ما خیلی سرمان شلوغ است.

If we're really busy, sometimes everyone might

اگر واقعاً سرمان شلوغ است، گاهی ممکن است هر کسی

just grab supper on their own.

به تنهایی شام بخورد.

Notice I use the verb to grab.

توجه کنید من از فعل گرفتن استفاده می کنم.

So on a really busy day, I might

بنابراین در یک روز واقعاً شلوغ، ممکن است

come home from work, work till five.

از سر کار به خانه برگردم، تا پنج ساعت کار کنم.

Jen's still in the field.

جن هنوز در میدان است.

I might just grab supper quickly.

شاید سریع شام بخورم

I might just heat something up and eat quickly.

من فقط ممکن است چیزی را گرم کنم و سریع بخورم.

And then when the kids come

و بعد وقتی بچه ها به

home, they will do the same.

خانه می آیند، همین کار را می کنند.

But we usually eat supper around

اما ما معمولاً شام را حوالی

6pm Again using the word usually.

ساعت 6 بعدازظهر می خوریم و دوباره از کلمه معمولاً استفاده می کنیم.

Then there are a few things that I might do.

سپس چند کار وجود دارد که ممکن است انجام دهم.

These aren't things that I do every day,

اینها کارهایی نیستند که من هر روز انجام می دهم،

but I might go for a walk.

اما ممکن است به پیاده روی بروم.

I might watch YouTube.

شاید یوتیوب ببینم

I might read a book, I might watch some TV.

من ممکن است یک کتاب بخوانم، ممکن است کمی تلویزیون تماشا کنم.

Yes, those are the things that I'm most likely to

بله، اینها کارهایی است که من به احتمال زیاد

do sometimes I now shoot my bow and arrow.

گاهی اوقات انجام می دهم و اکنون تیر و کمان خود را پرتاب می کنم.

I did that yesterday. That was nice.

من دیروز این کار را کردم. خوب بود

Um, I have to buy some more lights though because

اوم، من باید چند چراغ دیگر بخرم، زیرا

the area where I do that in the barn isn't

منطقه ای که در انبار این کار را انجام می دهم

bright and it gets dark out here earlier.

روشن نیست و اینجا زودتر تاریک می شود.

But you might have other things.

اما ممکن است چیزهای دیگری داشته باشید.

You might go to the park, you might walk

ممکن است به پارک بروید، ممکن است

your dog, you might visit friends or family.

سگ خود را پیاده روی کنید، ممکن است به دیدار دوستان یا خانواده بروید.

There are a number of things

یک سری کارها وجود دارد

that people do after supper.

که مردم بعد از شام انجام می دهند.

Um, you could say I have a nap.

اوم، می توان گفت من چرت دارم.

So you might sleep for a little bit.

بنابراین ممکن است کمی بخوابید.

You could say I usually watch the

می توان گفت من معمولا اخبار را تماشا می کنم

news or I usually read the newspaper.

یا معمولا روزنامه می خوانم.

Um, all of the things that we do in life,

اوم، تمام کارهایی که در زندگی انجام می دهیم،

that we do to relax and enjoy the day.

برای آرامش و لذت بردن از روز انجام می دهیم.

Um, I should say many, many of

اوم، باید بگویم بسیاری از

those things happen after supper for me.

این چیزها بعد از شام برای من اتفاق می افتد.

Um, so sometimes Jen and I will, we

اوم، بنابراین گاهی من و جن انجام می دهیم، ما

don't usually do errands late at night but

معمولاً در اواخر شب کارهایی را انجام نمی دهیم، اما

we sometimes will do something like that.

گاهی اوقات چنین کاری را انجام می دهیم.

But for me I might go for a walk, I might watch

اما برای من ممکن است به پیاده روی بروم، ممکن است

YouTube, I might read a book, I might watch some TV.

یوتیوب ببینم، ممکن است کتاب بخوانم، ممکن است کمی تلویزیون تماشا کنم.

Uh, those are the things that are most likely happen.

اوه، اینها چیزهایی هستند که به احتمال زیاد اتفاق می افتد.

And then eventually I get ready for bed.

و بعد در نهایت برای خواب آماده می شوم.

So I usually get ready for bed at 9:30pm

بنابراین من معمولاً ساعت 9:30 شب برای خواب آماده می شوم و

I usually get ready for bed at 9:30.

معمولاً در ساعت 9:30 برای رختخواب آماده می شوم.

Um, and by get ready for bed it would

ام، و با آماده شدن برای رختخواب، این

be all the normal things you would do.

همه کارهای عادی خواهد بود که انجام می دهید.

I use the bathroom, I brush my teeth.

من از حمام استفاده می کنم، دندان هایم را مسواک می زنم.

Um, what else do I do when I'm getting ready for bed?

اوم، وقتی برای خواب آماده می شوم، چه کار دیگری انجام دهم؟

That's really about it.

این واقعاً در مورد آن است.

Um, oh, I'm old so I take my pills.

اوه من پیر شدم قرص هایم را می خورم.

I'm on a couple of different medications for heart, so and I

من چند داروی مختلف برای قلب مصرف می کنم، بنابراین و

usually have a glass of water before I go to bed.

معمولا قبل از رفتن به رختخواب یک لیوان آب می خورم.

Um, I've, I probably should stop doing that.

ام، من، احتمالاً باید این کار را متوقف کنم.

Maybe that's why I get up in the

شاید به همین دلیل است که

middle of the night to use the bathroom.

نیمه های شب از خواب بیدار می شوم تا از دستشویی استفاده کنم.

I should think about that one.

من باید در مورد آن یکی فکر کنم.

But anyways, I get ready for bed at 9:30 and then I

اما به هر حال، ساعت 9:30 برای رختخواب آماده می شوم و سپس ساعت

go to bed at 10pm Or I crawl into bed at 10pm

10 شب به رختخواب می روم یا در ساعت 10 شب

Again crawl into bed we usually use when we're really tired.

به رختخواب می روم.

Like, oh, was so tired last night I didn't

آه، دیشب آنقدر خسته بودم که

crawl into bed until 11pm and again crawling is

تا ساعت 11 شب به رختخواب خزیدم و دوباره خزیدن

when you're using your hands and your feet to

زمانی است که از دست ها و پاهای خود برای

kind of crawl along the floor.

خزیدن روی زمین استفاده می کنید.

Um, but yes, normally I go to bed at 10:00pm Uh, I crawl

اوم، اما بله، معمولاً ساعت 10 شب به رختخواب می روم،

into bed at 10:00pm and then I set my alarm for 6:30.

ساعت 10 شب به رختخواب می روم و سپس زنگ ساعت را روی 6:30 تنظیم می کنم.

I couldn't find a picture of 6:30, but I set my

من نتوانستم عکسی از ساعت 6:30 پیدا کنم، اما زنگ

alarm for 6 30am and then I fall asleep around 10:15.

ساعت خود را روی ساعت 6:30 صبح تنظیم کردم و سپس حدود ساعت 10:15 خوابم برد. در

It's actually sooner than that for some reason

واقع به دلایلی زودتر از آن است که

I can fall asleep in a split second.

من می توانم در کسری از ثانیه بخوابم.

So usually I, I go to bed at 10pm,

بنابراین معمولاً من، ساعت 10 شب به رختخواب می روم،

I set my alarm, I close my eyes and

زنگ ساعتم را تنظیم می کنم، چشمانم را می بندم و

I'm asleep within a minute or two, I am.

در عرض یکی دو دقیقه خوابم می برد.

I very quickly fall asleep at night.

شب ها خیلی سریع خوابم می برد.

Um, and then of course, that's the end of my day.

اوم، و البته، این پایان روز من است.

That's it.

همین است.

Except for what I mentioned earlier, I do get

به جز مواردی که قبلاً ذکر کردم، تقریباً هر شب

up the middle of the night once to go

یک بار نیمه شب بیدار می شوم تا

to the washroom pretty much every night.

به دستشویی بروم.

Um, by the way, if you're not as old

اوم، اتفاقاً، اگر شما به اندازه

as me, it will happen to you as well.

من نباشید، برای شما هم اتفاق می افتد.

Eventually, when you're in your 40s and 50s,

در نهایت، زمانی که در دهه 40 و 50 زندگی خود هستید،

suddenly you have to start to get up

ناگهان باید

to go to the bathroom at night.

برای رفتن به دستشویی شب از خواب برخیزید.

But anyways, this lesson's going

اما به هر حال، این درس

downhill now, isn't it?

اکنون در حال سقوط است، اینطور نیست؟

So I think this is the last slide.

بنابراین فکر می کنم این آخرین اسلاید باشد.

So the last thing I do is I fall asleep at 10:15, SA.

بنابراین آخرین کاری که انجام می دهم این است که در ساعت 10:15، SA به خواب می روم.