Free English Class! Topic: Phrases About Time ⌛⏲️⏰ (Lesson Only)

Well hello everyone and welcome to this English lesson about

سلام به همه و به این درس انگلیسی در مورد

time phrases. So just so you know this isn't an English

عبارات زمانی خوش آمدید. بنابراین فقط برای اینکه بدانید این یک

lesson about time. I'm not going to talk about saying that

درس انگلیسی در مورد زمان نیست. قرار نیست در مورد اینکه بگویم

it's four o'clock or five o'clock or right now it's

ساعت چهار یا پنج یا الان

eight: thirty AM in my time zone. But this lesson is going

ساعت هشت است صحبت نمی کنم: سی صبح در منطقه زمانی من . اما این درس در

to be about all of those phrases we use that have the

مورد تمام آن عباراتی است که ما استفاده می کنیم و

word time in it. So I just used one of them now. I used the

کلمه زمان در آن وجود دارد. بنابراین من الان فقط از یکی از آنها استفاده کردم. من از

phrase time zone. So I'll talk about that as one of them once

عبارت time zone استفاده کردم. بنابراین وقتی درس را شروع کنیم، در مورد آن به عنوان یکی از آنها صحبت خواهم کرد

we get the lesson started. So in this English lesson we'll

. بنابراین در این درس انگلیسی

learn about phrases that have the word time so that you can

با عباراتی که دارای کلمه زمان هستند آشنا می شویم تا بتوانید

talk about time better. As humans we talk about time a

در مورد زمان بهتر صحبت کنید. ما به عنوان انسان در مورد زمان زیاد صحبت می کنیم

lot. I had to get up at a certain time this morning and I

. امروز صبح باید سر ساعت مشخصی بیدار می شدم و

had to do a few things before this lesson started. And there

قبل از شروع این درس باید چند کار انجام می دادم . و

are a number of ways to describe how we view time and

چندین راه برای توصیف نحوه نگرش ما به زمان و

interact with time as human beings. So once again welcome

تعامل با زمان به عنوان انسان وجود دارد. بنابراین یک بار دیگر

to this English lesson about time phrases. Time and date. So

به این درس انگلیسی در مورد عبارات زمانی خوش آمدید. زمان و تاریخ. بنابراین

these two words often go together in English whenever

این دو کلمه اغلب در زبان انگلیسی هر زمان که

you have an appointment. So if you have a dentist appointment

قراری دارید با هم می آیند. بنابراین اگر قرار ملاقات با دندانپزشک دارید،

you have to remember the time and date. So they're not always

باید زمان و تاریخ را به خاطر بسپارید. پس همیشه

together. I said they're together quite often but yes

با هم نیستند. من گفتم آنها اغلب با هم هستند، اما بله،

you need to remember the time and date. Um you need to

شما باید زمان و تاریخ را به خاطر بسپارید. اوم شما باید

remember the time and date for a doctor's appointment. You

زمان و تاریخ ملاقات با پزشک را به خاطر بسپارید. شما

need to remember the time and date of perhaps a movie you're

باید زمان و تاریخ فیلمی را که

going to go see. Maybe you're going to go see movie with a

می خواهید ببینید را به خاطر بسپارید. شاید قرار باشد شنبه آینده با یکی از دوستانتان فیلم تماشا کنید،

friend this coming Saturday it would be very important to

بسیار مهم است که

remember the time and date so that you can be on time. Uh

زمان و تاریخ را به خاطر بسپارید تا بتوانید به موقع باشید.

it's good to be on time for things. And you can be on time

خوب است که به موقع برای کارها حاضر شوید. و می توانید

by remembering the time and date that something happens.

با یادآوری زمان و تاریخی که اتفاقی می افتد به موقع باشید.

Time zone. So a time zone is the place on Earth where you

منطقه زمانی. بنابراین منطقه زمانی مکانی روی زمین است که شما در آن

live. And the name of that zone based on time. I live in a time

زندگی می کنید. و نام آن منطقه بر اساس زمان. من در

zone in I live in a Ontario and my Tom time zone is I am in

منطقه زمانی در انتاریو زندگی می کنم و منطقه زمانی تام من در ساعت

Eastern Standard Daylight Savings Time. We usually just

تابستانی استاندارد شرقی هستم . ما معمولاً فقط

say Eastern Standard Time. But right now it is 834 AM where I

زمان استاندارد شرقی را می گوییم. اما در حال حاضر ساعت 834 صبح جایی است که من

am. So it's 834 in the morning. Uh and I live in the Eastern

هستم. پس ساعت 834 صبح است. اوه و من در

Standard Time zone. I think Brent is in the same time zone

منطقه زمانی استاندارد شرقی زندگی می کنیم. فکر می کنم برنت در همان منطقه زمانی

as me. Canada has a few time zones you can see here. Um a

من است. کانادا دارای چند منطقه زمانی است که می توانید اینجا ببینید. اوم

long time ago my brother-in-law and law lived all the way on

خیلی وقت پیش برادر شوهر و قانون من تمام راه را در

the other side of the country in British Columbia. And so

آن سوی کشور در بریتیش کلمبیا زندگی می کردند. و بنابراین

there was a three hour time difference. So when someone

سه ساعت اختلاف زمانی وجود داشت . بنابراین وقتی فردی

lives in a different time zone there is a time difference. For

در منطقه زمانی متفاوتی زندگی می کند، تفاوت زمانی وجود دارد. برای

some of you it's later in the day than it is here. For some

برخی از شما دیرتر از اینجاست. برای برخی

of you living in Europe it's five or six hours later.

از شما که در اروپا زندگی می کنید، پنج یا شش ساعت بعد است.

Because you live in a different time zone. And then like I said

زیرا شما در منطقه زمانی متفاوتی زندگی می کنید. و سپس همانطور که گفتم

we often talk about the time difference. You know what's the

ما اغلب در مورد اختلاف زمان صحبت می کنیم . میدونی

time difference between you and me. Um the time difference

تفاوت ساعت من و تو چقدره اوم اختلاف ساعت

between here and France I think is five or six hours right now.

اینجا و فرانسه فکر می کنم الان پنج یا شش ساعت است.

So the other day I was talking to my friend in France. Uh and

بنابراین روز گذشته با دوستم در فرانسه صحبت می کردم. اوه و

they reminded me that it was evening there even though it

آنها به من یادآوری کردند که آنجا عصر بود، حتی اگر

was 11 AM here or early evening there. So when you talk about

اینجا ساعت 11 صبح بود یا آنجا اوایل شب . بنابراین وقتی در مورد

the time zone that you are in you often also talk about the

منطقه زمانی که در آن هستید صحبت می کنید، اغلب در مورد

time difference between where you live and someone else

تفاوت زمانی بین محل زندگی خود و زندگی شخص دیگری نیز صحبت می کنید

lives. By the way my time zone is the same as New York. New

. به هر حال منطقه زمانی من همان نیویورک است.

York is in the same time zone as me. So there's no time

نیویورک در همان منطقه زمانی من است. بنابراین هیچ

difference between me and New York City. So we have a phrase

تفاوت زمانی بین من و شهر نیویورک وجود ندارد. بنابراین فعلاً یک عبارت داریم

for the time being and we use this phrase to talk about

و از این عبارت برای صحبت در مورد

something you're doing but only for a few days or weeks or

کاری که در حال انجام آن هستید استفاده می کنیم، اما فقط برای چند روز یا هفته یا

months. A good example would be if you get a job but it's just

ماه. یک مثال خوب می تواند این باشد که شغلی پیدا کنید اما این فقط

a temporary job while you look for a better job. So you might

یک شغل موقت است در حالی که به دنبال شغل بهتری هستید. بنابراین ممکن است

say this phrase this way. You might say oh I'm just working

این عبارت را به این صورت بگویید. ممکن است بگویید اوه من

at the gas station for the time being because I'm way for a

فعلاً فقط در پمپ بنزین کار می کنم زیرا به دنبال

better job or I'm just working at the restaurant for the time

شغل بهتری هستم یا فعلاً فقط در رستوران کار می کنم

being because I'm looking for a better job. So when you say

زیرا به دنبال کار بهتری هستم. بنابراین وقتی می گویید

that you're doing something for the time being it means you're

که فعلاً کاری را انجام می دهید به این معنی است که

doing it just for a little while not forever. Oh and we

آن را فقط برای مدتی کوتاه انجام می دهید و نه برای همیشه. اوه و ما

also have time change in some countries. So this messes up

همچنین در برخی کشورها تغییر زمان داریم . بنابراین

some of you. This is not nice for some of you but twice of

برخی از شما را به هم می زند. این برای برخی از شما خوب نیست، اما

twice a year we have time change here in Canada. Uh in

دو بار در سال، ما اینجا در کانادا تغییر ساعت داریم. اوه در

the spring it says over there you turn your clocks forward

بهار می‌گوید ساعت‌هایتان را به جلو می‌چرخانید

and you lose an hour of sleep. In the fall you turn the clocks

و یک ساعت خوابتان را از دست می‌دهید. در پاییز ساعت ها را

backwards and you gain an hour of sleep because we do it at

به عقب می چرخانید و یک ساعت می خوابید زیرا ما این کار را در

night. And so that's why the time of my live lesson changes

شب انجام می دهیم. و به همین دلیل است که زمان درس زنده من

every 6 months. Uh because we have time change and then we

هر 6 ماه تغییر می کند. اوه چون ما تغییر ساعت داریم و بعد

have to change our clocks here but you maybe don't do that in

باید ساعتمان را اینجا عوض کنیم، اما شاید شما این کار را در کشورتان انجام ندهید

your country. Time flies. So this phrase is often used when

. زمان میگذرد. بنابراین این عبارت اغلب زمانی که در

you're having fun. In fact the phrase time flies when you're

حال تفریح ​​هستید استفاده می شود. در واقع عبارت زمان می گذرد زمانی که شما در

having fun means that when you are doing something fun an hour

حال تفریح ​​هستید به این معنی است که زمانی که شما در حال انجام یک کار سرگرم کننده هستید یک ساعت به

goes by really quickly. When you're doing something fun an

سرعت می گذرد. وقتی کار سرگرم‌کننده‌ای انجام می‌دهید، یک

afternoon goes by really quickly. So we say ah time

بعدازظهر خیلی سریع می‌گذرد. بنابراین ما می گوییم آه زمان

flies when you're having fun. But we also use it to describe

پرواز می کند زمانی که شما در حال داشتن سرگرمی. اما ما همچنین از آن برای توصیف

you know a good example would be when kids grow up really

شما استفاده می کنیم که می دانید یک مثال خوب زمانی است که بچه ها خیلی سریع بزرگ شوند

quickly. So maybe you have children or you have a niece or

. بنابراین شاید شما بچه دارید یا خواهرزاده یا

nephew or you know some children. Um time flies is a

برادرزاده دارید یا بچه هایی را می شناسید . امم زمان می گذرد

statement we say when we realize how fast children do

جمله ای است که وقتی متوجه می شویم بچه ها چقدر سریع

grow up. Um if you meet your brother and you haven't seen

بزرگ می شوند می گوییم. امم اگر برادرت را دیدی و

your nephew for a while and all of the sudden your nephew is

مدتی است که برادرزاده ات را ندیده ای و ناگهان برادرزاده ات

the same height as you. You would say oh wow time flies. An

هم قد تو باشد. شما می گویید وای زمان می گذرد.

expression indicating how fast it sometimes feels like time is

عبارتی که نشان می دهد گاهی اوقات چقدر سریع احساس می شود زمان می

going. To tell time. So the ability to look at a clock and

گذرد. برای گفتن زمان بنابراین توانایی نگاه کردن به ساعت و

say what time it is is called we use the verb to tell time.

گفتن ساعت چند نامیده می شود ما از فعل برای گفتن زمان استفاده می کنیم.

We teach children how to tell time. I can tell time. Okay.

ما به کودکان یاد می دهیم که چگونه زمان را تشخیص دهند . می توانم زمان را بگویم. باشه.

I'm able to look at my watch and I'm able to look at any

من می توانم به ساعت خود نگاه کنم و می توانم به هر

clock in the world and I can tell time. Um I think clocks

ساعتی در جهان نگاه کنم و می توانم زمان را تشخیص دهم. اوم من فکر می کنم ساعت ها

are universal. I should have done some research before the

جهانی هستند. قبل از درس باید کمی تحقیق می کردم

lesson. But often children at age or five or six are taught

. اما اغلب به کودکان پنج یا شش ساله آموزش داده می شود

to tell time. They're taught how to look at a clock or watch

که زمان را تشخیص دهند. به آنها آموزش داده شده است که چگونه به ساعت یا ساعت نگاه کنند

and be able to say what time it is. So I think when I was in

و بتوانند بگویند ساعت چند است. بنابراین فکر می‌کنم زمانی که در

kindergarten age five or grade one age six. I think somewhere

مهدکودک بودم، در سن پنج سالگی یا کلاس اول در شش سالگی. فکر می‌کنم

around that age I learned how to tell time. I can still and I

در همان سنی یاد گرفتم که چگونه زمان را تشخیص دهم. من هنوز می توانم و

still know how to do it. Time off. This is something that we

هنوز هم می دانم چگونه این کار را انجام دهم. وقت مرخصی. این چیزی است که ما

use. This is a phrase we use to describe when you are not

استفاده می کنیم. این عبارتی است که ما برای توصیف زمانی که شما

working. Um someone might have time off during the summer.

کار نمی کنید استفاده می کنیم. اوم ممکن است کسی در تابستان مرخصی داشته باشد.

Teachers in Canada and in the United States have time off in

معلمان در کانادا و ایالات متحده در تابستان مرخصی دارند

the summer. Right now I'm on summer vacation. I have time

. در حال حاضر در تعطیلات تابستانی هستم. من مرخصی دارم

off. You might know someone who works at a factory. And they

ممکن است فردی را بشناسید که در یک کارخانه کار می کند. و آنها

get five weeks of vacation a year. That would be nice. You

پنج هفته مرخصی در سال دارند. این خوب خواهد بود. شما

would say oh when's the next time you have time off? Oh I

می گویید اوه دفعه بعد که مرخصی دارید کی است؟ اوه من

have time off in a few weeks I'm going to take two vacation

چند هفته دیگه مرخصی دارم دو روز مرخصی میگیرم

days. So time off refers to anytime when you are not

. بنابراین زمان مرخصی به هر زمانی که شما

working. But you can also use it to talk about school. You

کار نمی کنید اشاره دارد. اما می توانید از آن برای صحبت در مورد مدرسه نیز استفاده کنید. شما

know you can take time off from school to do something else.

می دانید که می توانید از مدرسه مرخصی بگیرید و کار دیگری انجام دهید.

Time travel. So I do like science fiction novels and I do

سفر در زمان. بنابراین من رمان های علمی تخیلی را دوست دارم و

like science fiction movies. And I do like time travel. It's

فیلم های علمی تخیلی را دوست دارم. و من سفر در زمان را دوست دارم.

kind of fun to read a story where they travel in time. So

خواندن داستانی که در آن در زمان سفر می کنند، به نوعی سرگرم کننده است . بنابراین

you either go forward in time or backwards in time. Um so

یا در زمان به جلو می روید یا در زمان به عقب. اوم پس

these are all pictures of different I think movies. I

اینها همه عکس های فیلم های مختلف هستند. من

think we have Back to the Future at the very far side and

فکر می‌کنم که ما «بازگشت به آینده» را داریم و

at this end we have Bill and Ted's Excellent Adventure I

در این پایان ماجراجویی عالی بیل و تد را داریم

think. Then I'm not sure what the movie is that's the one

. سپس مطمئن نیستم فیلم چیست، همان فیلمی است

where Tom Cruise keeps going back in time all the time and

که تام کروز مدام در زمان به عقب برمی گردد و

then I'm not sure about the Arnold Schwarzenegger is that

سپس در مورد آرنولد شوارتزنگر مطمئن نیستم این است که

Arnold Schwarzenegger I don't know anyways when you travel

آرنولد شوارتزنگر به هر حال وقتی در زمان سفر می کنید نمی دانم.

through time you can travel forward in time or backwards in

شما می توانید در زمان به جلو یا در زمان به عقب سفر کنید

time and by the way time travel doesn't exist at least we don't

و به هر حال سفر در زمان وجود ندارد حداقل ما فکر نمی کنیم وجود داشته باشد

think it does but we have no evidence that it is possible

اما هیچ مدرکی مبنی بر اینکه ممکن است

it's just something you read about in a science fiction book

فقط چیزی است که در یک کتاب علمی تخیلی خوانده اید

or see in a science Movie. Time out. So if you watch sports you

یا در یک فیلم علمی ببینید تایم اوت بنابراین اگر ورزش تماشا می کنید،

know about time out. If you have kids you might also know

در مورد زمان استراحت می دانید. اگر بچه دارید، ممکن است

about time out. And I'll explain the difference. In a

درباره زمان استراحت هم بدانید. و من تفاوت را توضیح خواهم داد. در

game like basketball the coach or a player can ask for a

بازی هایی مانند بسکتبال، مربی یا یک بازیکن می تواند درخواست

timeout. A timeout is when the game stops. And the coach and

تایم اوت کند. تایم اوت زمانی است که بازی متوقف شود. و مربی و

players can talk for 30 seconds or a minute. It's different

بازیکنان می توانند 30 ثانیه یا یک دقیقه صحبت کنند.

lengths in different sports. Um but this is what the ref will

طول آن در ورزش های مختلف متفاوت است. اوم اما این کاری است که داور

do or what the coach might do. Like time out time out. They're

انجام خواهد داد یا مربی ممکن است انجام دهد. مثل تایم اوت. آنها

making the letter T. Meaning I would like game to stop so I

حرف T را می سازند. یعنی من دوست دارم بازی متوقف شود تا

can talk to my players. Um and I think you can only use so

بتوانم با بازیکنانم صحبت کنم. اوم و من فکر می کنم شما فقط می توانید از

many timeouts depending on which sport you're in. We also

تعداد زیادی تایم اوت بسته به ورزش استفاده کنید. ما همچنین از

use this for when we're teaching children how to

آن برای زمانی که به کودکان یاد می دهیم چگونه

behave. If a child doesn't do what a parent asks them to do.

رفتار کنند استفاده می کنیم. اگر کودک کاری را که والدین از آنها می خواهد انجام ندهد.

Sometimes the parent will give the child a time out. They

گاهی اوقات والدین به کودک فرصت استراحت می دهند.

might have to sit on the stairs for a minute. Or they might

ممکن است مجبور شوند یک دقیقه روی پله ها بنشینند . یا ممکن است

have to sit on a chair in the kitchen and they're not allowed

مجبور شوند روی یک صندلی در آشپزخانه بنشینند و

to go anywhere while they think about what they've done. So a

در حالی که به کارهایی که انجام داده اند فکر می کنند اجازه ندارند جایی بروند. بنابراین

timeout is common way to train children. To teach children how

تایم اوت روشی رایج برای آموزش کودکان است. به کودکان بیاموزیم چگونه

to behave. But it's far more common to use this when talking

رفتار کنند. اما استفاده از آن هنگام صحبت

about sports. Time limit. So this is something that can

در مورد ورزش بسیار رایج تر است. محدودیت زمانی. بنابراین این چیزی است که می تواند

cause stress. The other day I had to renew my driver's

باعث استرس شود. روز قبل باید گواهینامه رانندگی ام را تمدید می کردم

license. Because it's July. So somebody had a birthday. But I

. چون ماه جولای است. پس یکی تولد داشت اما

had to renew my driver's license. And I could do it

مجبور شدم گواهینامه رانندگی ام را تمدید کنم . و من می توانستم آن را

online. But when I started the process there was a timer

به صورت آنلاین انجام دهم. اما وقتی فرآیند را شروع کردم یک تایمر وجود داشت که

saying I had 10 minutes to finish it. There a time limit.

می گفت 10 دقیقه فرصت دارم تا آن را تمام کنم. محدودیت زمانی وجود دارد.

So when something has a time limit it means a clock is

بنابراین وقتی چیزی محدودیت زمانی دارد به این معنی است که یک ساعت در

running and you only have so much time to do something or

حال اجرا است و شما فقط زمان زیادی برای انجام کاری یا

complete something. So I very quickly tried to do all the

تکمیل کاری دارید. بنابراین من خیلی سریع سعی کردم تمام

renewal stuff and it took me quite a while. Not 10 minutes.

کارهای تمدید را انجام دهم و مدت زیادی طول کشید. نه 10 دقیقه

But it was a little stressful that there was a time limit.

اما اینکه محدودیت زمانی وجود داشت کمی استرس زا بود .

Sometimes there's a time limit maybe something's on sale. And

گاهی اوقات محدودیت زمانی وجود دارد شاید چیزی در فروش باشد. و فقط

they'll say for a limited time only. That means there's a time

برای مدت محدودی می گویند . یعنی

limit. That means you only have a few days to buy that item

محدودیت زمانی وجود دارد. این بدان معناست که شما فقط چند روز فرصت دارید تا آن کالایی را بخرید

that is on ill. A timeline. So this is the timeline of

که در حال بیماری است. یک جدول زمانی بنابراین این جدول زمانی

different social media apps. And a timeline is this really

برنامه های مختلف رسانه های اجتماعی است. و یک جدول زمانی این

nice visual graphic of what has happened over time. If you ever

گرافیک بصری واقعا زیبا از آنچه در طول زمان اتفاق افتاده است. اگر تا به حال

studied history in school you probably have seen or made

در مدرسه تاریخ مطالعه کرده اید، احتمالاً جدول زمانی را دیده یا ساخته اید

timelines. So they might say create a timeline about the

. بنابراین ممکن است بگویند یک جدول زمانی در مورد

history of Canada from 1800 to 1900. So you would draw a line

تاریخ کانادا از 1800 تا 1900 ایجاد کنید. بنابراین شما یک خط می کشید

and you would put the date 1800 and 1, 900 and you would put

و تاریخ 1800 و 1، 900 را قرار می دادید و

important events on the timeline and describe each of

رویدادهای مهم را در جدول زمانی قرار می دادید و هر یک از

them. So something that you commonly see in school. But you

آنها را توصیف می کنید. بنابراین چیزی که معمولاً در مدرسه می بینید. اما

also might see when you're reading a magazine or other

ممکن است زمانی که در حال خواندن یک مجله یا

news article. Time lapse. So a time lapse is a technique that

مقاله خبری دیگر هستید، متوجه شوید. تایم لپس. بنابراین تایم لپس تکنیکی است که

you use when taking a photo where you Yeah I gotta I I

هنگام گرفتن عکس از آن استفاده می‌کنید

think I've bettered off describing it with video. So a

. بنابراین

time lapse is when you take a picture maybe every minute. And

تایم لپس زمانی است که شاید هر دقیقه یک عکس می گیرید. و

then you put all those pictures together and then when you play

سپس همه آن عکس ها را کنار هم قرار می دهید و سپس وقتی آنها را پخش می کنید

them you can see it move. Let me get the dictionary

می توانید حرکت آن را ببینید. اجازه دهید تعریف فرهنگ لغت تایم لپس را به دست بیاورم

definition of time lapse because I think there's a

زیرا فکر می‌کنم

couple different meanings of time lapse. Meaning of time

چند معانی مختلف از گذشت زمان وجود دارد. معنی

lapse. So the technique of taking a sequence of pictures

مرور زمان. بنابراین تکنیک گرفتن دنباله ای از عکس ها

at set intervals to record changes that take place slowly

در فواصل زمانی تعیین شده برای ثبت تغییراتی که به آرامی

over time. Frames can then be combined and watched as a video

در طول زمان اتفاق می افتد. فریم‌ها را می‌توان ترکیب کرد و به‌عنوان یک ویدیو با

to at normal speed showing the action much faster. So

سرعت معمولی تماشا کرد که عمل را بسیار سریع‌تر نشان می‌دهد. بنابراین

hopefully that made sense but I think you understand what a

امیدوارم که منطقی باشد، اما فکر می کنم متوجه شده اید که

time lapse is. It allows you to like if I was to do a time

گذشت زمان چیست. این به شما اجازه می دهد که اگر قرار بود یک تایم لپس

lapse of this lesson of me here and then you would watch the

از این درس از من را اینجا انجام دهم و سپس شما

whole lesson in one minute and it would just be one picture of

کل درس را در یک دقیقه تماشا کنید و فقط یک عکس از

me every minute for an hour so it would end up being 60

من در هر دقیقه به مدت یک ساعت باشد، لایک کنید تا در نهایت به پایان برسد.

seconds long. If it was 60 frames per second. Hopefully I

به مدت 60 ثانیه اگر 60 فریم در ثانیه بود. امیدوارم

explained that well. I'm not sure I did but I think I always

خوب توضیح داده باشم مطمئن نیستم که انجام دادم، اما فکر می‌کنم

I'm always allowed one slide during the lesson that I don't

همیشه اجازه دارم یک اسلاید در طول درس داشته باشم که

explain well and then you could figure it out on your own. Time

خوب توضیح نمی‌دهم و بعد خودتان می‌توانید آن را بفهمید.

management. This is something that you want to be good at.

مدیریت زمان. این چیزی است که شما می خواهید در آن خوب باشید.

It's a good skill to have. When someone has good time

داشتن این مهارت خوبی است. وقتی فردی

management skills when they're good at time management. It

مهارت های مدیریت زمان خوبی دارد در حالی که در مدیریت زمان مهارت دارد. این

means they are really good at planning things. If your boss

بدان معناست که آنها واقعاً در برنامه ریزی چیزها خوب هستند. اگر رئیس شما

isn't really good at time management it's probably not a

واقعاً در مدیریت زمان خوب نیست، احتمالاً

fun place to work. Things probably happen late or early

مکان سرگرم کننده ای برای کار نیست. چیزهایی احتمالا دیر یا زود اتفاق می افتد

or not at all. And so it's when you work with people or when

یا اصلاً اتفاق نمی افتد. بنابراین وقتی با افراد کار می‌کنید یا وقتی

you work for people who have good time management skills

برای افرادی کار می‌کنید که مهارت‌های مدیریت زمان خوبی دارند،

they write things down in a calendar they write down the

آنها چیزهایی را در تقویم یادداشت می‌کنند و

time and date of things. They communicate well with people.

زمان و تاریخ کارها را یادداشت می‌کنند. آنها به خوبی با مردم ارتباط برقرار می کنند.

Like don't forget the meeting starts at nine. They have

فراموش نکنید که جلسه ساعت نه شروع می شود. آنها

really good a really good ability to manage their time

واقعاً توانایی بسیار خوبی برای مدیریت زمان خود دارند

and if they're in charge of other people to manage the time

و اگر مسئولیت افراد دیگر را بر عهده دارند، زمان

of others. Time management. For time to time. So this phrase is

دیگران را مدیریت می کنند. مدیریت زمان. برای زمان به زمان. بنابراین این عبارت

used to talk about something that you don't do very often.

برای صحبت در مورد چیزی که اغلب انجام نمی دهید استفاده می شود.

Something that you do every once in a while. That's another

کاری که هر چند وقت یکبار انجام می دهید. این یک

English way to describe it. So here's how I would say this.

راه انگلیسی دیگر برای توصیف آن است. بنابراین در اینجا نحوه بیان این موضوع است.

Most people from time to time will travel. They don't travel

اکثر مردم هر از گاهی به سفر می روند. آنها

everyday. They don't go on vacations every day. But from

هر روز سفر نمی کنند. آنها هر روز به تعطیلات نمی روند. اما هر از

time to time they'll go and visit someone far away. Jen and

گاهی می‌روند و از کسی دور دیدن می‌کنند. من و جن

I go and see a movie from time to time. That doesn't mean we

گهگاهی می رویم و فیلم می بینیم . این بدان معنا نیست که ما

go every weekend or every day or every month. It just means

هر آخر هفته یا هر روز یا هر ماه می رویم. این فقط به این معنی است

that every we see about four or five movies. So we go see a

که ما هر چهار یا پنج فیلم می بینیم. پس

movie from time to time. Some of you watch these English

هر از چند گاهی به دیدن فیلم می رویم. برخی از شما هر

lessons from time to time. Some of you come every week. But

از گاهی این درس های انگلیسی را تماشا می کنید. بعضی از شما هر هفته می آیید. اما

some of you just watch one from time to time. So you don't

برخی از شما هر از گاهی یکی را تماشا می کنید . بنابراین شما

watch one every time I do one. Sorry I have a little tickle in

هر بار که من یکی را تماشا می کنم، یکی را تماشا نمی کنید. ببخشید گلویم کمی غلغلک می‌دهد

my throat. I'm going to go over here for a minute. Excuse me. I

. من می خواهم برای یک دقیقه به اینجا بروم. ببخشید.

think I got rid of that. I should cover the mic. Sorry to

فکر می کنم از شر آن خلاص شدم. من باید میکروفون را بپوشانم. متاسفم که

do that in the middle of a lesson. But sometimes when you

در وسط درس این کار را انجام دادم . اما گاهی اوقات وقتی

talk your voice gets a little scratchy. It's from all the

صحبت می کنید صدایتان کمی خش دار می شود. این از همه

yelling I did at my birthday party. Or did I? Maybe my

فریادهایی است که در جشن تولدم انجام دادم . یا من؟ شاید

birthday party is next week. We'll see. Time to kill. When

جشن تولد من هفته آینده باشد. خواهیم دید. زمان کشتن. وقتی

you have time to kill it means you are waiting you're

برای کشتن وقت دارید به این معنی است که منتظرید

somewhere and you really can't you don't have anything else to

جایی هستید و واقعاً نمی توانید کار دیگری ندارید

do. The best example I can give is this. Sometimes my kids have

. بهترین مثالی که می توانم بزنم این است. گاهی اوقات بچه های من

an appointment. So I'll bring them to the dentist and then I

قرار ملاقات دارند. پس من آنها را نزد دندانپزشک می آورم و بعد

have time to kill. While they go see the dentist I have time

برای کشتن وقت دارم. در حالی که آنها به دندانپزشک مراجعه می کنند، من وقت دارم

to kill. So usually I go on my phone. I reply to some

که بکشم. بنابراین معمولاً من با تلفن خود می روم . من به برخی از نظرات پاسخ می دهم

comments. I might run and get some groceries. Um because when

. شاید بدوم و مواد غذایی بگیرم. امم، چون وقتی

you have time to kill it's nice to fill that time. There's

برای کشتن وقت دارید، پر کردن آن زمان خوب است. یک

another phrase. It's nice to fill that time with some

عبارت دیگر وجود دارد. خوب است که آن زمان را با برخی از وظایف پر کنید

errands. Or to get something done. So if you are ever a good

. یا برای انجام کاری بنابراین، اگر شما هم

example too would be if you're travelling and if you land at

نمونه خوبی باشید، اگر در سفر هستید و اگر در

one airport and then your next flight doesn't leave for four

یک فرودگاه فرود بیایید و سپس پرواز بعدی شما چهار ساعت انجام نشود،

hours you would say oh I I'm going to have four hours to

می‌گویید اوه، من چهار ساعت برای

kill I'm going to have time to kill so basically you can sit

کشتن وقت دارم. من برای کشتن وقت خواهم داشت، بنابراین اساساً می توانید

at the airport and study English that's what you should

در فرودگاه بنشینید و انگلیسی بخوانید، این کاری است که

do when you have time to kill A timetable. So a timetable is

وقتی برای کشتن جدول زمانی دارید باید انجام دهید. بنابراین یک جدول زمانی

basically an outline of your week with important things on

اساساً طرح کلی هفته شما با موارد مهم در

it. And it's mostly used at least in Canada where I live

آن است. و حداقل در کانادا، جایی که من زندگی می کنم، بیشتر

when talking about students. Students will receive their

هنگام صحبت در مورد دانش آموزان استفاده می شود. دانش آموزان

timetable at the beginning of a school year. If they are in a

جدول زمانی خود را در ابتدای سال تحصیلی دریافت خواهند کرد. اگر آنها در

high school or if they're in college or university. The

دبیرستان هستند یا اگر در کالج یا دانشگاه هستند.

timetable will show what classes they have on certain

جدول زمانی نشان می دهد که آنها در تاریخ های خاصی چه کلاس هایی دارند

dates. This timetable I think says something about Bob watch

. فکر می کنم این جدول زمانی چیزی در مورد باب تماشای

Bob's new video and live lesson. I think that's what I

ویدیوی جدید باب و درس زنده می گوید. من فکر می کنم این چیزی است که من

put those words on there. But a timetable again very commonly

آن کلمات را در آنجا گذاشتم. اما

used when talking about students. And it's common to

زمانی که در مورد دانش‌آموزان صحبت می‌شود، دوباره از جدول زمانی استفاده می‌شود . و معمول است که

have a kind of a an outline of when you have classes and

یک نوع طرح کلی از زمانی که کلاس دارید و

sometimes where you have them. So that is a timetable. Time

گاهی اوقات جایی که آنها را دارید داشته باشید. پس این یک جدول زمانی است. زمان

will tell. So this is a phrase we use when we're not sure when

نشان خواهد داد. بنابراین این عبارتی است که زمانی استفاده می کنیم که مطمئن نیستیم

something will be finished or we're not sure what the future

کاری به پایان می رسد یا مطمئن نیستیم که آینده

will look like for someone. So here's a couple of examples.

برای کسی چگونه خواهد بود. بنابراین در اینجا چند مثال آورده شده است.

Maybe there's a house being built. And they don't seem to

شاید خانه ای در حال ساخت است. و به نظر نمی رسد که

be working on it very often. You're not sure they're ever

اغلب روی آن کار می کنند. شما مطمئن نیستید که آنها هرگز

going to get done. So you could say well time will tell. Like

تمام می شوند. بنابراین می توان گفت که زمان مشخص خواهد کرد. مثلاً

if we wait long enough we will find out if the house is going

اگر به اندازه کافی صبر کنیم، متوجه می شویم که آیا خانه

to be finished. Maybe you know someone who's in university and

تمام می شود یا خیر. شاید کسی را بشناسید که در دانشگاه است و

they're not doing well and you might say do you someone might

وضعیت خوبی ندارد و ممکن است بگویید آیا کسی ممکن است

ask the question do you think they'll graduate? And you can

این سوال را بپرسد که فکر می کنید فارغ التحصیل می شود؟ و شما می توانید

say oh time will tell. So basically you're saying if you

بگویید آه زمان نشان خواهد داد. بنابراین اساساً شما می گویید اگر

wait long enough time will reveal the answer to the thing

زمان کافی صبر کنید، پاسخ چیزی که به آن فکر می کنید نشان می دهد

you are thinking about. Time will tell. Time to. So we start

. زمان نشان خواهد داد. زمان برای. بنابراین ما

a lot of sentences with time to. Um probably a common one

بسیاری از جملات را با زمان شروع می کنیم . امم احتمالاً یکی از رایج ترین

would be time to eat. So when I'm making supper when supper

زمان ها برای غذا خوردن است. بنابراین وقتی در حال درست کردن شام هستم،

is ready after I'm done cooking the food. In my house I might

بعد از اتمام پختن غذا، شام آماده است. در خانه من ممکن است

say time to eat. Like I might yell time to eat. So my kids

بگویم وقت غذا خوردن است. مثل اینکه ممکن است فریاد بزنم وقت غذا خوردن است. بنابراین بچه های من

know that it's time to eat. I might text Jen and say time to

می دانند که وقت غذا خوردن است. ممکن است به جن پیامک بزنم و بگویم وقت

eat with a. We also say time to go. Like in the morning when

غذا خوردن است. ما هم می گوییم وقت رفتن است. مثل صبح که

we're getting ready. Um when it the time where we need to

آماده می شویم. اوم زمانی که باید

leave. I'll I'll say time to go. Um or my kids might say is

بریم. میگم وقت رفتنه اوم یا بچه های من ممکن است بگویند

it time to go? Is it time to eat? That's another common

وقت رفتن است؟ آیا وقت خوردن است؟ این یکی دیگر از

question in my house. So we do start a lot of sentences with

سوالات رایج در خانه من است. بنابراین ما بسیاری از جملات را با

this. Time to go. Time to eat. Um time to start the lesson. Uh

این شروع می کنیم. وقت رفتن. زمان غذا خوردن. وقت شروع درس است اوه، این

it's a it's a fun way to start a sentence. Ahead of time. So

یک راه سرگرم کننده برای شروع یک جمله است. جلوتر از زمان. پس

this person is making dough. I'm going to assume they're

این شخص خمیر درست می کند. من فرض می کنم که دارند

making pizza dough. When you make pizza dough you want to

خمیر پیتزا درست می کنند. وقتی خمیر پیتزا درست می کنید، می خواهید

make it ahead of time. What that means is if you want to

آن را زودتر از موعد درست کنید. معنی آن این است که اگر می خواهید

eat pizza at night. You need to make the dough in the morning.

شب پیتزا بخورید. خمیر را باید صبح درست کنید.

You need to make it ahead of time. You can't make pizza

شما باید آن را زودتر از موعد انجام دهید . وقتی پیتزا می خواهید نمی توانید خمیر پیتزا درست کنید

dough when you want pizza. Because it has to rise and you

. چون باید بلند شود و

have to knead it and it has to sit for a bit. It takes a few

باید خمیرش کرد و باید کمی بنشیند. چند عدد طول می کشد

So you make the dough ahead of time. Whenever you do something

بنابراین خمیر را زودتر درست می کنید . هر وقت کاری را

ahead of time you do it before you actually need it. So what's

زودتر از موعد انجام می دهید، قبل از اینکه واقعاً به آن نیاز داشته باشید، آن را انجام می دهید. پس یک

another good example? Um if I was going to go for a bike ride

مثال خوب دیگر چیست؟ اوم اگر قرار بود برای دوچرخه سواری بروم، می

I would want to make sure I would want to check the bike

خواستم مطمئن شوم که می خواهم دوچرخه را

ahead of time to make sure the tires are pumped up. I wouldn't

قبل از موعد بررسی کنم تا مطمئن شوم لاستیک ها پمپاژ شده اند. من نمی‌خواهم

want to check over the tires and the bike the minute I want

لحظه‌ای که می‌خواهم سوار شوم، لاستیک‌ها و دوچرخه را بررسی کنم

to ride. I want to do that ahead of time. Um let me see.

. من می خواهم این کار را زودتر انجام دهم . امم بذار ببینم

What's another example. I'm trying to think of another good

چه مثال دیگری. من سعی می کنم به مثال خوب دیگری فکر کنم

example. Cooking is a great example right? Um if you have a

. آشپزی یک مثال عالی است درست است؟ امم، اگر

lot of people coming over and you're making a big meal you

افراد زیادی دارید که می آیند و یک وعده غذایی بزرگ درست می کنید،

might want to prepare some of the ingredients ahead of time.

ممکن است بخواهید برخی از مواد را زودتر آماده کنید.

You might want to chop up the vegetables and have everything

ممکن است بخواهید سبزیجات را خرد کنید و همه چیز را

in the fridge ready to go you want it ready ahead of time.

در یخچال آماده کنید و می‌خواهید زودتر آماده شود.

The first time. So when you talk about doing things if it's

اولین بار. بنابراین وقتی در مورد انجام کارها صحبت می کنید، اگر آن

something you've never done it before then when you start

کاری است که قبلا آن را انجام نداده اید،

doing it that's the first time. So the first time I rode a bike

اولین بار است که شروع به انجام آن می کنید. بنابراین اولین باری که دوچرخه سواری کردم

I fell off. The first time I tried to skate on ice I fell.

زمین خوردم. اولین بار که سعی کردم روی یخ اسکیت کنم، افتادم.

Um the first time I drove a car I was really really scared. I

اولین باری که ماشین سوار کردم واقعا ترسیدم.

didn't like driving when I was sixteen. So the first time. So

در شانزده سالگی رانندگی را دوست نداشتم . پس اولین بار. بنابراین

whenever you talk about something that you that you've

هر زمان که در مورد کاری صحبت می کنید که

never done and then you start doing it. That there's always

هرگز انجام نداده اید و سپس شروع به انجام آن می کنید. اینکه همیشه

the first time okay? Um the first time I climbed a tree I

اولین بار هست؟ اوم اولین بار که از درختی بالا رفتم

fell I fell out. I remember that as a really little kid.

افتادم بیرون افتادم. من آن را به عنوان یک بچه کوچک به یاد دارم.

The first time I climbed a tree. I think it was the first

اولین باری که از درخت بالا رفتم . فکر کنم اولین

time. Um we all have the last time and this kind of has a

بار بود اوم همه ما آخرین بار را داریم و این نوع از

couple of meanings. So one would be this this person is

چند معنی دارد. بنابراین یکی این است که این شخص

obviously graduating. So this is the last time that they'll

به وضوح فارغ التحصیل شده است. بنابراین این آخرین باری است که آنها

be at this school. This is the last time that they have to

در این مدرسه خواهند بود. این آخرین باری است که باید

write an essay. So the the time it's when you don't have to do

انشا بنویسند. بنابراین زمانی است که دیگر لازم نیست

anything anymore. So I was happy because when I finished

کاری انجام دهید. بنابراین خوشحال بودم زیرا وقتی دانشگاه را تمام کردم،

university when I wrote my last exam it was the last time I

آخرین امتحانم را نوشتم، آخرین باری بود که

would have to write a test. Although I did do tests after

باید تست می نوشتم. گرچه بعد از آن تست انجام دادم

that. We all use this to talk about the most recent time that

. همه ما از این برای صحبت در مورد آخرین باری که

we did something. So the last time I drove my van was about

کاری انجام دادیم استفاده می کنیم. بنابراین آخرین باری که با ون رانندگی کردم حدود

an hour and a half ago. I brought one of my kids to work.

یک ساعت و نیم پیش بود. یکی از بچه هایم را آوردم سر کار.

The last time I had a sip of water was about three minutes

آخرین باری که یک جرعه آب خوردم حدود سه دقیقه

ago. So I'm going to have another sip now. So it can mean

پیش بود. پس الان میرم یه جرعه دیگه بنوشم. بنابراین می تواند به این معنی باشد که

no you're doing something in life and then that point where

نه، شما دارید کاری را در زندگی انجام می دهید و سپس آن نقطه ای که

you stop doing it that's the last time you do that thing. Um

انجام آن را متوقف می کنید، آخرین باری است که آن کار را انجام می دهید. ام،

but I can also refer to the most recent time. You know the

اما می توانم به آخرین زمان نیز اشاره کنم. میدونی

last time I held up my phone was 5 minutes ago. And here's

آخرین باری که گوشیمو نگه داشتم 5 دقیقه پیش بود. و اینجا

my phone again. It's broken. I'm sad. So couple different

دوباره گوشی من است. شکسته است. من ناراحتم. بنابراین

meanings there. Next time. So next time I'm going to teach a

معانی مختلف را در آنجا جفت کنید. دفعه بعد. پس دفعه بعد قراره

lesson. I think about gigantic things. So I'm referring to

درس بدم. من به چیزهای غول پیکر فکر می کنم . بنابراین من به

there's a series of English lessons and I'm talking about

یک سری درس انگلیسی اشاره می کنم و در مورد

next time. As opposed to last time. Okay? Last time I talked

دفعه بعد صحبت می کنم. برخلاف دفعه قبل باشه؟ آخرین باری که

about tiny things right? Was that last week? This time I'm

در مورد چیزهای کوچک صحبت کردم درست است؟ این هفته پیش بود؟ این بار

talking about time phrases. And next time I think I might do a

در مورد عبارات زمانی صحبت می کنم. و دفعه بعد فکر می کنم ممکن است

lesson on gigantic things. We'll see. That lesson's half

در مورد چیزهای غول پیکر درس بخوانم. خواهیم دید. آن درس نیمه

done. I'm not sure I'm going to do it. A good time. When you

تمام است من مطمئن نیستم که این کار را انجام دهم. زمان خوب. وقتی از

are enjoying something you are having a good time. I hope that

چیزی لذت می برید، اوقات خوبی را سپری می کنید. امیدوارم

when you watch these English lessons you have a good time.

وقتی این درس های انگلیسی را تماشا می کنید اوقات خوبی را سپری کنید.

When you have a good time you're happy. You're enjoying

وقتی به شما خوش می گذرد خوشحال هستید. شما از

the thing that you are doing. I have a good time when I'm

کاری که انجام می دهید لذت می برید. وقتی دارم

teaching these lessons. Um I have a good time when Jen and I

این درس ها را تدریس می کنم به من خوش می گذرد. اوم وقتی من و جن به

go see a movie. It's a good time. We have a good time

دیدن فیلم می رویم به من خوش می گذرد. زمان خوبی است . با هم خوش می گذریم

together. So a very simple phrase but I hope that most of

. بنابراین یک عبارت بسیار ساده است اما امیدوارم که اکثر

you are having a good time right now. Once upon a time. So

شما در حال حاضر اوقات خوبی را سپری کنید. روزی روزگاری. بنابراین

this is how a lot of fairy tales start. Fairy tales are

بسیاری از افسانه ها اینگونه شروع می شوند. افسانه‌ها

like old stories about you know wizards and knights and those

مانند داستان‌های قدیمی هستند درباره شما جادوگران و شوالیه‌ها و این‌جور

kinds of things and fair maidens. So they often start

چیزها و دوشیزگان زیبا. بنابراین آنها اغلب

with Once Upon a Time. There's a TV show I think that has this

با روزی روزگاری شروع می کنند. یک برنامه تلویزیونی وجود دارد که فکر می کنم این

as a title. Um but you might have a story where it's like

عنوان را دارد. اوم، اما ممکن است داستانی داشته باشید که انگار

once upon a time there was a man who lived on a farm. And it

روزی روزگاری مردی در یک مزرعه زندگی می کرد. و

tells the story and that's how it is introduced. A very common

داستان را بیان می کند و اینگونه معرفی می شود. یک راه بسیار رایج

way to introduce I to waste time. So I don't like it when

برای معرفی من به اتلاف وقت. بنابراین من دوست ندارم وقتی

my kids waste time. Actually don't like it when anyone

بچه هایم وقت تلف می کنند. در واقع دوست ندارم وقتی کسی

wastes time. Sometimes at work I'm in a meeting and someone

وقتش را تلف می کند. گاهی اوقات در محل کار من در یک جلسه هستم و یک نفر

will talk forever and I don't like it because they're wasting

برای همیشه صحبت می کند و من از آن خوشم نمی آید زیرا

time when they do that. I'm they're not contributing to the

وقتی این کار را انجام می دهد وقت تلف می کند. من آنها در جلسه مشارکت نمی کنند

meeting. Sorry. Hopefully that of my colleagues are watching.

. متاسف. امیدوارم همکارانم تماشا کنند.

So when you waste time you are not working hard. You are not

بنابراین وقتی زمان را تلف می کنید سخت کار نمی کنید. شما

being productive. You are not playing as a like you're not a

سازنده نیستید. شما به عنوان یک شبیه بازی نمی کنید، شما

good member of the team. So this person has decided to

عضو خوبی از تیم نیستید. بنابراین این شخص تصمیم گرفته است که

waste time. It's not good to waste time. I think in French

زمان را تلف کند. هدر دادن زمان خوب نیست. من فکر می کنم در فرانسه

it's is it gaspier? Is that the word? The verb gas pier in the

آن را گازدارتر است؟ این کلمه است؟ فعل اسکله گاز در

chat. Maybe someone can let me know. But to waste time. It's

چت. شاید کسی به من خبر بدهد. اما برای اتلاف وقت

gaspier or gasier. I don't know. I should stop saying

گازدارتر یا گازدارتر است. من نمی دانم. من باید از گفتن

French words because who knows what I'll say. To take time. Um

کلمات فرانسوی دست بردارم زیرا چه کسی می داند من چه خواهم گفت. برای وقت گذاشتن. اوم

in English we talk about this when it's important to do

در انگلیسی وقتی انجام کاری مهم است در مورد این صحبت می کنیم

something. So it's important to time to visit older people.

. بنابراین مهم است که زمان ملاقات با افراد مسن را تعیین کنید.

It's important to take time with friends. It's important to

مهم است که با دوستان وقت بگذارید. مهم است که

take time to do something properly. Okay? So when you

برای انجام درست کاری وقت بگذارید . باشه؟ بنابراین وقتی

take time it means you intentionally decide to spend

وقت می گذارید به این معنی است که عمدا تصمیم می گیرید

your time with some people. Okay? So you need to take time.

وقت خود را با برخی افراد بگذرانید. باشه؟ پس باید وقت بگذارید.

Um now I'm going to add a word here. When you take your time

اوم اکنون می خواهم یک کلمه در اینجا اضافه کنم. وقتی وقت می گذارید به این

it means to go slowly. But when you take time it means you

معنی است که آهسته پیش بروید. اما وقتی وقت می گذارید به این معنی است که

intentionally decide. So I take time every week to visit my

عمدا تصمیم می گیرید. بنابراین هر هفته برای دیدن مادرم وقت می گذارم

mom. I haven't actually visited my mom for a couple of weeks

. من در واقع چند هفته است که به دیدن مادرم نرفته ام

because I did just see her a few days ago. Not for my

زیرا او را چند روز پیش دیدم. نه برای

birthday. Just so you know. But I did just see my mom. Uh a

تولدم فقط برای اینکه بدانی. اما من تازه مامانم را دیدم. اوه

couple of days ago. Um but usually I take time every week

چند روز پیش اوم اما معمولا هر هفته زمانی را

to visit my mom. And Freddie Wolf says yes

برای دیدن مادرم اختصاص می دهم. و فردی ولف

to have time. So simply put you either have time or you do not

برای داشتن زمان می گوید بله. پس به سادگی بگو یا وقت داری یا

have time. Okay. So obviously you have time this morning to

وقت نداری. باشه. بنابراین واضح است که امروز صبح برای

watch this lesson. I have time to teach this lesson. Maybe

تماشای این درس وقت دارید. برای تدریس این درس وقت دارم. شاید

last week you did not have time. And so you didn't come to

هفته قبل وقت نداشتی. و بنابراین شما به

the lesson. Maybe next week you will have time. And you will be

درس نیامدید. شاید هفته آینده وقت داشته باشید. و شما می

able to come to the lesson. So this is probably one of the

توانید به درس بیایید. بنابراین این احتمالاً یکی از

more common ways to talk about you can or can't do something.

رایج‌ترین راه‌ها برای صحبت در مورد اینکه می‌توانید کاری را انجام دهید یا نمی‌توانید انجام دهید، باشد.

Okay? Sometimes people will say I didn't have time to eat

باشه؟ گاهی اوقات مردم می گویند

breakfast this morning. I have some students who say oh I'm so

امروز صبح وقت نداشتم صبحانه بخورم. من چند دانش آموز دارم که می گویند اوه من آنقدر

hungry I didn't have time to eat breakfast this morning. Um

گرسنه ام که امروز صبح وقت نکردم صبحانه بخورم. اوم

it's not good to not eat breakfast by the way. Sometimes

خوب نیست صبحانه نخوردن. گاهی اوقات

students are like oh it's nice to have time to just sit and

دانش‌آموزان مثل این هستند که چه خوب است که

talk instead of learning new things. Sometimes students like

به جای یادگیری چیزهای جدید، فقط بنشینند و صحبت کنند . گاهی اوقات دانش آموزان دوست دارند

to just have time to talk. And give it time. So this person

فقط برای صحبت کردن وقت داشته باشند. و به آن زمان بدهید. بنابراین این شخص

obviously injured themselves. And one of the things that

به وضوح خود را مجروح کرده است. و یکی از چیزهایی که

happens when you injure yourself is you get very very

هنگام صدمه زدن به خود اتفاق می افتد این است که بسیار بسیار ناامید می شوید

frustrated. But sometimes you just need to give it time. You

. اما گاهی اوقات شما فقط باید به آن زمان بدهید. شما

need to be patient. So basically give it time means be

باید صبور باشید. بنابراین اساسا به آن زمان بدهید یعنی

patient. If you hurt yourself you have to give it time. It

صبور باشید. اگر به خودتان صدمه زدید باید به آن زمان بدهید.

does not heal instantly. It won't heal by tomorrow. Okay?

فوراً خوب نمی شود. تا فردا خوب نمیشه باشه؟

So you need to give it time. You need to just let your

پس باید به آن زمان بدهید. فقط باید اجازه دهید

finger heal. So eventually you can get back to doing the

انگشتتان خوب شود. بنابراین در نهایت می توانید به انجام

things that you want. To do. You need to give it time. Some

کارهایی که می خواهید بازگردید. انجام دادن. باید به آن زمان بدهید. برخی

of you might have too much time on your hands. I'm happy that

از شما ممکن است زمان زیادی در اختیار داشته باشید. خوشحالم که

you've come and that you are watching the lesson. I'm glad

اومدی و مشغول تماشای درس هستی. خوشحالم

that you had time. But sometimes people have too much

که وقت داشتی اما گاهی اوقات افراد

time on their hands. Or you might have too much time on

زمان زیادی در اختیار دارند. یا ممکن است زمان زیادی در

your hands. This is often true of children in the summer in

اختیار داشته باشید. این اغلب در مورد کودکان در تابستان در

Canada. Because there's no school. And they're too young

کانادا صادق است. چون مدرسه نداره و آنها

to get a job. And they don't know what to do everyday. Maybe

برای یافتن شغل بسیار جوان هستند. و نمی دانند هر روز چه کنند. شاید

they don't have a hobby. Maybe they don't Maybe their friends

آنها سرگرمی ندارند. شاید آنها نه شاید دوستانشان

have all their friends all have jobs. Maybe they're 14 or 15

همه دوستانشان شغل داشته باشند . شاید 14 یا 15 ساله باشند

and they just sit around and they're bored. We would then

و فقط دور هم بنشینند و حوصله شان سر رفته باشد. سپس می

say that person has too much time on their hands. My mom now

گوییم که آن شخص زمان زیادی در اختیار دارد. مادرم الان

lives in an old an old age home. And she said she likes

در خانه سالمندان زندگی می کند . و او گفت که دوست دارد

keeping busy because she has so much time on her hands. So she

مشغول باشد زیرا زمان زیادی در اختیار دارد. بنابراین او از

likes the fact that she can do different things throughout the

این واقعیت خوشش می‌آید که می‌تواند در طول روز کارهای متفاوتی انجام دهد،

day because it's not nice to have too much time on your It's

زیرا وقت گذاشتن بیش از حد برای شما خوب نیست

nice to be busy doing things and learning things or making

things or reading things or learning English. Game time. So

. زمان بازی. بنابراین

game time refers to when a game starts. So quite often people

زمان بازی به زمانی اشاره دارد که یک بازی شروع می شود. بنابراین اغلب مردم

will say are you going to watch the game tonight? Yeah what's

می گویند که آیا می خواهید بازی امشب را تماشا کنید؟ بله

when's game time? Or what time does the game start? Um or you

زمان بازی کی است؟ یا بازی ساعت چند شروع میشه؟ ام یا

might even say this as an expression. Like in our house

حتی ممکن است این را به عنوان یک بیان بگویید. اگر بازی در ساعت هشت شروع شود، مانند خانه ما،

if we know the Toronto Raptors if the game starts at eight. At

تورنتو رپتورز را می شناسیم . در

eight o'clock Jen might say oh game time. Let's turn the TV

ساعت هشت جن ممکن است بگوید اوه زمان بازی. بیایید تلویزیون را

on. So game time refers to the time that a game starts.

روشن کنیم. بنابراین زمان بازی به زمانی اطلاق می شود که یک بازی شروع می شود.

Usually a sporting game. So game time. It's game time. See

معمولا یک بازی ورزشی است. پس زمان بازی وقت بازی است

you next time. This is the last slide by the way. This is me

بعدا می بینمت. اتفاقا این آخرین اسلاید است. این منم که

outside yesterday taking a picture. Um my hair does look a

دیروز بیرون دارم عکس میگیرم اوم موهای من

little more grey in that picture. Oh well I should stop

در آن عکس کمی خاکستری تر به نظر می رسند . اوه خوب من باید

worrying about that. Every year around my birthday month I

نگران این موضوع نباشم هر سال حوالی ماه تولدم

start to think about how grey my hair is but oh well I'm not

شروع می کنم به این فکر می کنم که موهایم چقدر خاکستری است، اما اوه خوب من

someone who will ever dye my hair. I'm just it's just too

کسی نیستم که هرگز موهایم را رنگ کنم . من فقط این

much work and it costs money. So anyways see you next time.

کار خیلی زیاد است و هزینه دارد. پس به هر حال دفعه بعد میبینمت

So I'm using the phrase next time to say see you next time.

بنابراین من از عبارت دفعه بعد استفاده می کنم تا بگویم دفعه بعد می بینمت.

Uh I hope you have a good week. I hope you have an enjoyable

اوه امیدوارم هفته خوبی داشته باشید امیدوارم

weekend and I hope you have a good day too.

آخر هفته خوبی داشته باشید و همچنین روز خوبی داشته باشید.