Give Up, Make Up, End Up ✨ Most Common Phrasal Verbs (16-18)

Hi everyone. I'm Jennifer  from English with Jennifer.  

سلام به همه. من جنیفر هستم از انگلیسی با جنیفر.

The fact that you're watching this  video tells me that you've been studying  

این واقعیت که شما این ویدیو را تماشا می‌کنید به من می‌گوید که

English for some time. You worked hard to reach  the intermediate or perhaps the advanced level.  

مدتی است که انگلیسی می‌خوانید. برای رسیدن به سطح متوسط ​​یا شاید پیشرفته سخت کار کردید.

It wasn't easy, was it? So, what I know about  you is that you're not one who gives up easily.  

آسان نبود، نه؟ بنابراین، چیزی که من در مورد شما می دانم این است که شما کسی نیستید که به راحتی تسلیم شوید.

You didn't quit before, so I doubt you'll quit  now. We'll go on studying English together.

شما قبلاً استعفا نداده‌اید، بنابراین شک دارم که اکنون ترک کنید . ما با هم به یادگیری زبان انگلیسی ادامه می دهیم.

"Give up" means to quit. This phrasal  verb can be intransitive. "Don't give up"  

«تسلیم شدن» به معنای ترک کردن است. این فعل عبارتی می‌تواند ناگذر باشد. «تسلیم نشو»

are words of encouragement. A good athlete never  gives up halfway through a game or a match.

کلمات تشویق کننده هستند. یک ورزشکار خوب هرگز در نیمه راه یک بازی یا مسابقه تسلیم نمی شود.

We can also talk about giving up on someone.  This still means to quit, but it's in the  

ما همچنین می توانیم در مورد تسلیم شدن از کسی صحبت کنیم. این هنوز به معنای ترک کردن است، اما در

context of our interaction with a person. A  teacher should never give up on a student.

زمینه تعامل ما با یک فرد است. یک معلم هرگز نباید از دانش آموز دست بکشد.

A captain shouldn't give  up on his or her teammates.  

یک کاپیتان نباید از هم تیمی هایش دست بکشد.

If you give up on someone, then you stop making  the effort to guide them toward improvement.  

اگر کسی را رها کنید، دیگر تلاشی برای هدایت او به سمت پیشرفت نمی‌کنید.

Giving up on someone is about losing  hope and losing faith in them.  

دست کشیدن از کسی یعنی از دست دادن امید و از دست دادن ایمان به او.

What happens when someone gives up  smoking? What do they do? They quit.  

وقتی فردی سیگار را ترک می‌کند چه اتفاقی می‌افتد ؟ چه کار می کنند؟ ترک کردند.

Note how we can use "give up" with an object.  This phrasal verb can be transitive and separable:  

توجه داشته باشید که چگونه می‌توانیم از «تسلیم کردن» با یک شی استفاده کنیم. این فعل عبارتی می تواند متعدی و قابل تفکیک باشد:

Give up smoking. Give it up.

سیگار را رها کنید. آن را رها کن.

You don't just give up bad habits, though. A while  ago, I took taekwondo classes with my children,  

با این حال، شما فقط عادت های بد را ترک نمی کنید. چندی پیش، با بچه‌هایم در کلاس‌های تکواندو شرکت کردم،

but when they lost interest and wanted to try  other activities, I had to give up taekwondo, too.

اما وقتی علاقه‌شان را از دست دادند و می‌خواستند فعالیت‌های دیگری را امتحان کنند، من هم مجبور شدم تکواندو را کنار بگذارم.

"Give up" can simply mean to stop doing  something or stop using something.

«تسلیم شدن» به سادگی می‌تواند به معنای توقف انجام کاری یا توقف استفاده از چیزی باشد.

Are there things that you chose to give  up or had to give up over the years?

آیا چیزهایی وجود دارد که شما انتخاب کرده اید که آنها را رها کنید یا مجبور شده اید در طول سال ها آنها را رها کنید؟ آیا

Have you ever read aloud with me? I've shared  some original stories and poems in my Oral  

تا به حال با من با صدای بلند خوانده اید؟ من چند داستان و شعر اصلی را در

Reading Fluency series. Besides teaching,  I enjoy creative writing. I like making up  

مجموعه‌های شفاهی خواندن تسلط به اشتراک گذاشته‌ام. علاوه بر تدریس، از نوشتن خلاقانه لذت می برم. من دوست دارم

stories. Students who've joined my live streams  may also know I like creating stories on the spot.  

داستان بسازم. دانش‌آموزانی که به جریان‌های زنده من پیوسته‌اند ممکن است بدانند که من دوست دارم داستان‌هایی را در محل بسازم.

How about you? Can you invent characters and use  your imagination to create a world around them?

در مورد شما چطور؟ آیا می توانید شخصیت ها را اختراع کنید و از تخیل خود برای ایجاد دنیایی در اطراف آنها استفاده کنید؟

"Make up" means to create or invent.  It could be bad, like making up lies.  

«آرایش» به معنای ایجاد یا اختراع است. ممکن است بد باشد، مثل دروغ پردازی.

But it could also be fun and good, like making  up a game to play with your nieces and nephews.

اما می‌تواند سرگرم‌کننده و خوب باشد، مانند ساختن یک بازی برای بازی با خواهرزاده‌ها و برادرزاده‌هایتان.

"Make up" is transitive and separable:  Make up a story. Make it up.

«آرایش» متعدی و قابل تفکیک است: داستانی بساز. درستش کن

Can you guess these other meanings?

آیا می توانید این معانی دیگر را حدس بزنید؟

You need nine players to make up a baseball  team, so you need eighteen to play.

برای تشکیل یک تیم بیسبال به نه بازیکن نیاز دارید ، بنابراین برای بازی به هجده بازیکن نیاز دارید.

Every time my sister looks at a menu, she  needs at least ten minutes to make up her mind.

هر بار که خواهرم به منوی غذا نگاه می‌کند، حداقل به ده دقیقه زمان نیاز دارد تا تصمیم خود را بگیرد.

I plan to have a big birthday party this year  to make up for the one I didn't have last year.

من قصد دارم امسال یک جشن تولد بزرگ برگزار کنم تا جشن تولدی که سال گذشته نداشتم را جبران کنم.

In sentence A, "make up" means "form or  compose." Nine players form one whole team.

در جمله الف، «میک آپ» به معنای «شکل کردن یا ترکیب کردن» است. نه بازیکن یک تیم کامل را تشکیل می دهند.

Sentence B uses the expression "make up one's  mind," which means to decide. The meanings in  

جمله B از عبارت «تصمیم گیری» استفاده می کند که به معنای تصمیم گیری است. معانی در

Sentence A and B are somewhat similar. It's  about forming something, like forming a decision.

جمله A و B تا حدودی مشابه هستند. این درباره تشکیل چیزی است، مانند تصمیم‌گیری.

Sentence C uses "make" with two particles:  make up for. When you make up for something,  

جمله C از "make" با دو ذره استفاده می کند: make up for. وقتی چیزی را جبران می‌کنید،

you compensate for something  lost or something not done.  

چیزی از دست رفته یا انجام نشده را جبران می‌کنید.

Make up for lost time. Make up for past mistakes.

جبران زمان از دست رفته اشتباهات گذشته را جبران کنید.

In a work setting, do you think a great  personality makes up for weak skills?  

در یک محیط کاری، فکر می‌کنید یک شخصیت عالی، مهارت‌های ضعیف را جبران می‌کند؟

Did you know that I had planned to  teach English in Japan at one point?  

آیا می‌دانستید که من قصد داشتم در مقطعی زبان انگلیسی را در ژاپن تدریس کنم؟

Well, my plans changed, and I ended up staying  in Russia longer than I expected to. Plenty of  

خب، برنامه‌های من تغییر کرد و در نهایت بیشتر از آنچه انتظار داشتم در روسیه ماندم.

unexpected things happen in life, and it's  not a bad thing. Right? I started teaching  

چیزهای غیرمنتظره زیادی در زندگی اتفاق می‌افتد، و این چیز بدی نیست. درست؟ من شروع به تدریس

in the classroom, and I ended  up building my career online.

در کلاس کردم، و در نهایت کارم را بصورت آنلاین ساختم.

"End up" means you reach a  place, a state, or a situation,  

"پایان" به این معنی است که به یک مکان، وضعیت یا موقعیتی می‌رسید

and it wasn't planned. The outcome was  unexpected. This phrasal verb doesn't  

و برنامه‌ریزی نشده بود. نتیجه غیرمنتظره بود. این فعل عبارتی به

require an object, but you need to specify  that place, that state, or that situation.

یک مفعول نیاز ندارد، اما باید آن مکان، آن حالت یا آن موقعیت را مشخص کنید.

In the TV series A Discovery of Witches, the  main character grows up trying to avoid magic,  

در مجموعه تلویزیونی کشف جادوگران، شخصیت اصلی در تلاش برای اجتناب از جادو بزرگ می‌شود،

but she ends up becoming one of  the most powerful witches ever.

اما در نهایت به یکی از قدرتمندترین جادوگران تبدیل می‌شود.

In Season 2, Diana Bishop's powers allow  her to time travel. She ends up in 1590.

در فصل 2، قدرت های دایانا بیشاپ به او اجازه می دهد در زمان سفر کند. او در سال 1590 به پایان می رسد.

We see the chemistry between Diana and  Matthew, a vampire, and it's no surprise  

ما شیمی بین دایانا و متیو، یک خون آشام را می بینیم، و جای تعجب نیست

that they end up romantically involved. They  end up husband and wife, though it's forbidden.

که آنها در نهایت عاشقانه درگیر شوند. آنها در نهایت زن و شوهر می شوند، اگرچه این کار ممنوع است. آیا

Has life ever taken you by surprise? What did  you end up doing? Have things turned out well?

تا به حال زندگی شما را غافلگیر کرده است؟ نهایتا چه کار کردی؟ آیا اوضاع خوب پیش رفته است؟

We've now covered the 18 most common phrasal  verbs in English. Go back and review as necessary.  

ما اکنون 18 رایج‌ترین فعل عبارتی در انگلیسی را پوشش داده‌ایم. برگردید و در صورت لزوم مرور کنید.

Take on my challenge and answer the  three questions I asked in this lesson.  

چالش من را قبول کنید و به سه سوالی که در این درس پرسیدم پاسخ دهید. فکر

I don't think I need to point out  how important it is to go beyond  

نمی‌کنم نیازی به اشاره کنم که فراتر رفتن از مطالعه تعاریف چقدر مهم است

studying the definitions. Practice using the  phrasal verbs, and then you'll master them.

. استفاده از افعال عبارتی را تمرین کنید و سپس به آنها مسلط خواهید شد.

That's all for now. Please like and share the  video if you found it interesting and useful.  

فعلاً همین است. لطفاً اگر ویدیو را جالب و مفید دیدید، لایک کنید و به اشتراک بگذارید.

As always, thanks for watching and happy  studies! I'd like to say a special thank  

مثل همیشه، برای تماشا و مطالعات شاد متشکریم ! می‌خواهم

you to a kind-hearted patron. Liz pledged two  dollars a month for one year. Thank you, Liz!  

از شما یک حامی مهربان تشکر ویژه کنم. لیز برای یک سال دو دلار در ماه متعهد شد. متشکرم، لیز!

Everyone, visit me on Patreon. You  can join to support my online work,  

همه، در Patreon به من سر بزنید. می‌توانید برای حمایت از کار آنلاین من بپیوندید،

get live lessons and bonus videos, and some of  you may even want a monthly one-on-one video call.

درس‌های زنده و ویدیوهای جایزه دریافت کنید، و برخی از آنها حتی ممکن است بخواهید یک تماس ویدیویی ماهانه یک به یک داشته باشید.