ONE HOUR ENGLISH MASTERCLASS: Improve English Skills, Become FLUENT and Speak Like A Native!

Welcome to this English master class  to help you become fluent in English.

به این کلاس استاد انگلیسی خوش آمدید تا به شما کمک کند به زبان انگلیسی مسلط شوید.

Of course.

البته.

I'm Jennifer from JForrest English.

من جنیفر از JForrest English هستم.

Now let's get started.

حالا بیایید شروع کنیم.

First, in this master class, we're going  to review 5 very common jokes in English.

ابتدا، در این کلاس کارشناسی ارشد، 5 جوک بسیار رایج در زبان انگلیسی را مرور خواهیم کرد.

Jokes can be so difficult  for students to understand,  

درک جوک‌ها برای دانش‌آموزان بسیار دشوار است،

so don't worry, I'm going to explain these  jokes so you can improve your fluency.

بنابراین نگران نباشید، من این جوک‌ها را توضیح می‌دهم تا بتوانید تسلط خود را بهبود بخشید. بیا

Let's get started.

شروع کنیم.

This lesson is all about jokes, which is, of  course something humorous to make you laugh.

این درس همه چیز درباره جوک است، که البته یک چیز طنز است که شما را بخنداند.

Another name for a joke is a pun,  a word play, or a play on words.

نام دیگر جوک، جناس، بازی با کلمات یا بازی با کلمات است.

All three of these are the same, and  they're a joke about the English language,  

هر سه اینها یکسان هستند، و آنها یک شوخی در مورد زبان انگلیسی هستند،

about how words can sound the  same but have different meanings.

در مورد اینکه چگونه کلمات می توانند یکسان به نظر برسند اما معانی متفاوتی داشته باشند.

And that makes it humorous.

و این باعث طنز آن می شود.

It makes it a joke.

این باعث شوخی می شود.

And maybe you've heard of a dad joke.

و شاید شما هم در مورد شوخی پدر شنیده باشید.

This is also a pun, and it's a very typical  stereotypical joke, an obvious joke that almost  

این هم یک جناس است، و یک شوخی کلیشه‌ای بسیار معمولی است، یک شوخی آشکار که تقریباً

makes you roll your eyes when you hear it,  something that your dad might share with you.

باعث می‌شود وقتی آن را می‌شنوید، چشمانتان را بچرخانید، چیزی که ممکن است پدرتان با شما به اشتراک بگذارد.

So here's our first joke.

بنابراین این اولین شوخی ما است.

Are you ready to laugh?

برای خندیدن آماده ای؟

Did you hear about the cheese factory explosion?

آیا خبر انفجار کارخانه پنیر را شنیده اید؟

There was nothing left but debris.

چیزی جز آوار باقی نمانده بود.

Get it?

آن را دریافت کنید؟

Do you get it?

متوجه شدي؟

Now when I say get it, that  means do you understand?

حالا وقتی می‌گویم بگیر، یعنی می‌فهمی؟

Do you understand why this is funny?

می فهمی چرا این خنده دار است؟

Do you know what Brie is?

آیا می دانید بری چیست؟

Brie is a specific type of cheese.

بری نوعی پنیر خاص است.

It's a soft cheese and it's delicious.

این یک پنیر نرم و خوشمزه است.

Now what about debris?

حالا آوارها چطور؟

Do you know what debris is?

آیا می دانید زباله چیست؟

This is a noun, and debris represents  broken or small pieces of something whole.

این یک اسم است و باقی‌مانده‌ها نمایانگر قطعات شکسته یا کوچک یک چیز کامل است.

So let's take an example.

پس بیایید مثالی بزنیم.

There was a storm, a really bad storm.

یک طوفان آمد، یک طوفان واقعاً بد.

So you have something whole, maybe a barn.

بنابراین شما یک چیز کامل دارید، شاید یک انبار.

But after the storm, that whole barn is in  tiny pieces, and those pieces are everywhere.

اما پس از طوفان، کل آن انبار به قطعات کوچک تبدیل شده است، و آن قطعات همه جا هستند.

Those pieces are debris.

آن قطعات زباله هستند.

For example, there was a lot  of debris after the storm.

برای مثال، پس از طوفان، آوارهای زیادی وجود داشت.

And notice my pronunciation compared to the  spelling debris E Do you notice that debris?

و به تلفظ من در مقایسه با ضایعات املایی E توجه کنید آیا متوجه این ضایعات هستید؟

Brie sounds exactly like Brie cheese.

صدای بری دقیقاً شبیه پنیر بری است.

That's part of the joke.

این بخشی از شوخی است.

We'll come back to that in a second.

ما در یک ثانیه به آن باز خواهیم گشت.

So let's review our joke again.

پس بیایید جوک خود را دوباره مرور کنیم.

Did you hear about the cheese factory explosion?

آیا خبر انفجار کارخانه پنیر را شنیده اید؟

There was a lot of debris.

آوار زیادی وجود داشت.

So explosion.

پس انفجار

What happens after an explosion?

بعد از انفجار چه اتفاقی می افتد؟

There's debris.

زباله وجود دارد.

But this is at a cheese factory.

اما این در یک کارخانه پنیر است.

And remember, Brie is a a type of cheese.

و به یاد داشته باشید، بری نوعی پنیر است.

So you can imagine there's tiny bits  of Brie, Brie cheese everywhere.

بنابراین می توانید تصور کنید که همه جا تکه های کوچکی از پنیر بری، بری وجود دارد.

So the Brie cheese is the debris.

بنابراین پنیر بری باقی مانده است.

So now you understand this joke and  you can share it with your friends.

بنابراین اکنون این جوک را فهمیده‌اید و می‌توانید آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.

Our next joke Why did the Scarecrow win an award?

شوخی بعدی ما چرا مترسک جایزه گرفت؟

Because he was outstanding in his field.

چون در رشته خود برجسته بود.

Get it?

Do you get the joke?

آن را دریافت کنید؟

متوجه شوخی شدی؟

First you need to know what a scarecrow is.

ابتدا باید بدانید مترسک چیست.

A scarecrow is a model of a person that you put  in a field, and its purpose is to scare birds.

مترسک مدلی از شخصی است که در مزرعه قرار می دهید و هدف آن ترساندن پرندگان است.

A crow is a type of bird, so  you want to scare the birds.

کلاغ نوعی پرنده است، بنابراین می‌خواهید پرندگان را بترسانید.

Scare the crows away from the  field so they don't eat the crops.

کلاغ ها را از مزرعه بترسانید تا محصولات را نخورند.

Now what does a scarecrow do?

حالا مترسک چه کار می کند؟

It stands in a field.

در یک میدان ایستاده است.

So notice this part from our joke.

پس به این قسمت از شوخی ما توجه کنید.

Because he was outstanding in his  field, he was outstanding in his field.

از آنجا که او در رشته خود برجسته بود، در رشته خود برجسته بود.

Now native speakers will use  the word out to say not at home,  

اکنون گویشوران بومی از کلمه out برای گفتن نه در خانه استفاده می‌کنند،

and we often use out plus  gerund verb being the activity.

و ما اغلب از فعل جیروند به‌علاوه فعالیت استفاده می‌کنیم.

For example, my dad's out, my dad's  not at home, My dad's out shopping.

برای مثال، پدرم بیرون است، پدرم در خانه نیست، پدرم بیرون برای خرید است.

It's explaining the activity  that he's doing away from home.

توضیح دادن فعالیتی است که او خارج از خانه انجام می دهد.

My dad's out shopping.

بابام رفته خرید

So technically you could say the  scarecrow was out, not at home.

بنابراین از نظر فنی می‌توان گفت مترسک بیرون بود، نه در خانه.

And what was he doing?

و او چه کار می کرد؟

The scarecrow was outstanding in his field.

مترسک در رشته خود برجسته بود. آیا

Are you with me so far?

شما تاکنون با من بودید؟

But there's an expression to  be outstanding in one's field.

اما بیانی برای برجسته بودن در زمینه کاری وجود دارد.

This is an expression that means that you're  exceptionally good at your occupation.

این عبارتی است که به این معنی است که شما در شغل خود فوق العاده خوب هستید.

My occupation is teaching  English as a second language.

شغل من تدریس انگلیسی به عنوان زبان دوم است.

So if you think I'm doing an amazing job, you can  say, Jennifer, you're outstanding in your field.

بنابراین اگر فکر می‌کنید که من کار شگفت‌انگیزی انجام می‌دهم، می‌توانید بگویید، جنیفر، شما در رشته خود فوق‌العاده هستید.

The field being teaching, teaching English.

زمینه تدریس، آموزش زبان انگلیسی.

Jennifer, you're outstanding in your field.

جنیفر، تو در رشته خودت فوق العاده ای.

Put that in the comments.

آن را در نظرات قرار دهید.

If you think that's true, if you  if you want to like this video,  

اگر فکر می‌کنید این درست است، اگر می‌خواهید این ویدیو را دوست داشته باشید،

of course press that like button too and put  Jennifer, you're outstanding in your field.

البته آن دکمه لایک را هم فشار دهید و جنیفر را قرار دهید ، شما در زمینه کاری خود فوق‌العاده هستید.

But let's say that I live on a farm and  there is a big field on my property.

اما بیایید بگوییم که من در یک مزرعه زندگی می کنم و یک مزرعه بزرگ در ملک من وجود دارد.

Technically you could say  Jennifer's out not at home.

از نظر فنی می‌توان گفت که جنیفر در خانه نیست.

Jennifer's out standing in her field.

جنیفر در رشته خود ایستاده است.

So this is literally what I'm doing.

بنابراین این به معنای واقعی کلمه همان کاری است که من انجام می دهم.

So now you know why that scarecrow won an award?

خب حالا میدونی چرا اون مترسک جایزه گرفت؟

Because he was outstanding in his field.

چون در رشته خود برجسته بود.

Get it?

آن را دریافت کنید؟

Get it?

آن را دریافت کنید؟

Yes, you do.

بله، شما انجام می دهید.

Our next joke.

شوخی بعدی ما

I used to be a Baker because I need a dough.

من قبلا نانوا بودم چون به خمیر نیاز دارم.

Get it?

آن را دریافت کنید؟

Do you get the joke?

متوجه شوخی شدی؟

When you need dough, you press dough, which  is a mixture of flour, water and eggs.

وقتی به خمیر نیاز دارید، خمیر را فشار می دهید که مخلوطی از آرد، آب و تخم مرغ است.

You press dough repeatedly  and firmly with your hands.

خمیر را مکرراً و با دستانتان محکم فشار می دهید.

And of course, a Baker is someone  who bakes bread, cookies, cakes,  

و البته، نانوا کسی است که نان، کلوچه، کیک،

and other desserts as their occupation.

و دسرهای دیگر را به عنوان شغل خود می پزد.

So a Baker of course needs dough  every single day as part of their job.

بنابراین مسلماً یک نانوا به عنوان بخشی از کار خود هر روز به خمیر نیاز دارد.

Now notice the pronunciation of need.

حالا به تلفظ نیاز توجه کنید.

What does it sound like the verb to need?

فعل to need چه صدایی دارد؟

And did you know that dough is  a slang expression for money?

و آیا می دانستید که خمیر یک اصطلاح عامیانه برای پول است؟

So if you said I need some  dough, it means you need money.

بنابراین اگر گفتید به مقداری خمیر نیاز دارم ، به این معنی است که به پول نیاز دارید.

The Baker kneaded dough.

نانوا خمیر را ورز داد.

This is literally what the Baker did.

این به معنای واقعی کلمه همان کاری است که بیکر انجام داد.

The Baker kneaded dough.

نانوا خمیر را ورز داد.

The Baker needed money.

بیکر به پول نیاز داشت.

So now you understand why I used to be a Baker.

خب حالا فهمیدی چرا من قبلا نانوا بودم.

Because I needed dough.

چون به خمیر نیاز داشتم.

Get it?

آن را دریافت کنید؟

Now you do.

حالا شما انجام دهید.

Our next joke.

شوخی بعدی ما

Let's see if you can get this one.

بیایید ببینیم آیا می توانید این یکی را دریافت کنید.

I only know 25 letters of the alphabet.

من فقط 25 حرف الفبا را می دانم.

I don't know why.

نمی دانم چرا.

Get it.

Do you get the joke?

آن را دریافت کنید.

متوجه شوخی شدی؟

I like this one, actually.

من این یکی را دوست دارم، در واقع.

How many letters are there  in the English alphabet?

در الفبای انگلیسی چند حرف وجود دارد؟

Of course there are 26 letters.

البته 26 حرف وجود دارد.

The person in this joke knows 25 letters,  

شخص در این جوک 25 حرف می داند،

so it means that they don't know  one letter of the English alphabet.

بنابراین به این معنی است که یک حرف الفبای انگلیسی را نمی داند.

The one letter that they  don't know is the letter Y.

تنها حرفی که آن‌ها نمی‌دانند حرف Y است.

This explains the I don't  know why part of the joke,  

این قسمت «نمی‌دانم چرا» را توضیح می‌دهد ،

but of course the letter Y  sounds like the question.

اما البته حرف Y مانند سؤال به نظر می‌رسد.

Why?

چرا؟

Why?

چرا؟

It's exactly the same pronunciation.

دقیقا همان تلفظ است. به

So said another way, I don't know why  I only know 25 letters of the alphabet.

روش دیگری گفت، نمی‌دانم چرا من فقط ۲۵ حرف الفبا را می‌دانم.

So now you know joke #4.

بنابراین اکنون جوک شماره 4 را می دانید.

This is probably a dad joke.

این احتمالا یک شوخی بابا است.

I don't know if it was very funny.

نمیدونم خیلی خنده دار بود یا نه

It probably made you roll your eyes a little bit.

احتمالا باعث شده کمی چشمانتان را بچرخانید.

But I like this joke.

اما من این شوخی را دوست دارم.

I like dad jokes.

من شوخی های بابا را دوست دارم.

Are you enjoying this lesson?

آیا از این درس لذت می برید؟

If you are, then I want to tell you  about the Finely Fluent Academy.

اگر هستید، پس می‌خواهم درباره آکادمی Finely Fluent به شما بگویم.

This is my premium training program where  we study native English speakers from TV,  

این برنامه آموزشی ممتاز من است که در آن افراد انگلیسی زبان مادری را از تلویزیون،

the movies, YouTube, and the news so you  can improve your listening skills of fast  

فیلم‌ها، YouTube و اخبار مطالعه می‌کنیم تا بتوانید مهارت‌های شنیداری خود را در زبان انگلیسی سریع بهبود بخشید،

English, expand your vocabulary with natural  expressions, and learn advanced grammar easily.

دایره لغات خود را با عبارات طبیعی گسترش دهید و گرامر پیشرفته را به راحتی یاد بگیرید.

Plus, you'll have me as your personal coach.

به علاوه، شما مرا به عنوان مربی شخصی خود خواهید داشت.

You can look in the description  for the link to learn more.

برای کسب اطلاعات بیشتر، می‌توانید برای پیوند به توضیحات مراجعه کنید.

Or you can go to my website and  click on Finally, Fluent Academy.

یا می‌توانید به وب‌سایت من بروید و روی «در نهایت، آکادمی روان» کلیک کنید.

Now let's continue with our  lesson and our final joke.

حالا بیایید به درس  و شوخی آخرمان ادامه دهیم.

This is the most popular joke in English.

این محبوب ترین جوک در زبان انگلیسی است.

Let's see if you know it.

ببینیم آیا شما آن را می شناسید.

What did one plate say to the other?

یک بشقاب به دیگری چه می گفت؟

Dinner's on me tonight.

شام امشب برای من است.

Get it?

آن را دریافت کنید؟

This is a good joke.

این یک شوخی خوب است. پس از اینکه جوک را فهمیدید،

You have to share this with your  friends after you understand the joke.

باید این را با دوستان خود به اشتراک بگذارید .

So let me explain it to you.

پس بذار برات توضیح بدم

Of course you know what a plate is.

البته شما می دانید که بشقاب چیست.

And in our joke, we have one plate saying  to another plate dinners on me tonight.

و در شوخی‌مان، یک بشقاب داریم که به بشقاب دیگر می‌گوید امشب برای من شام می‌گذارد.

Now, this is a joke because there's a  literal meaning and a figurative meaning.

اکنون، این یک شوخی است زیرا یک معنای تحت اللفظی و یک معنای مجازی وجود دارد.

So the literal meaning you eat dinner on a plate.

بنابراین معنای لغوی شما شام را در بشقاب می خورید.

So of course dinner is on the plate tonight  because that's where you eat dinner.

پس مسلماً شام امشب در بشقاب است زیرا آنجاست که شام ​​می خورید.

But let's talk about the figurative meaning.

اما بیایید در مورد معنای مجازی صحبت کنیم.

Let's say I'm out for dinner at  a restaurant with my friends,  

فرض کنید برای شام در یک رستوران با دوستانم بیرون آمده‌ام،

and towards the end of the meal, when the  bill comes, I say dinner is on me tonight.

و در پایان غذا، وقتی صورتحساب می‌رسد، می‌گویم شام امشب بر عهده من است.

That means I'm paying for dinner tonight.

یعنی من امشب پول شام را می دهم.

So you definitely want to go out for dinner with  me because I always say dinner is on me tonight.

پس حتماً می‌خواهید با من برای شام بیرون بروید زیرا همیشه می‌گویم شام امشب در اختیار من است. به

So that's why this is a funny joke,  because there are two separate meanings.

همین دلیل است که این یک شوخی خنده دار است، زیرا دو معنی جداگانه وجود دارد.

There's the literal meaning you eat dinner on  a plate and there's a figurative meaning where  

معنای تحت اللفظی شما شام را در بشقاب می خورید و یک معنای مجازی وجود دارد که

when you say dinner's on me tonight,  it means you're paying for dinner.

وقتی می گویید امشب شام با من است، به این معنی است که برای شام پول می دهید.

Now, you don't only have to use this expression  with meals, you can use it with other things.

اکنون، فقط لازم نیست از این عبارت در وعده‌های غذایی استفاده کنید، می‌توانید آن را با چیزهای دیگر نیز استفاده کنید.

For example, the movies on me tonight.

مثلاً فیلم‌های امشب روی من.

I'm paying for the movie, The movies  on me Tonight You can get the next one.

من برای فیلم پرداخت می‌کنم، فیلم‌ها روی من امشب می‌توانید فیلم بعدی را دریافت کنید.

Amazing job.

Now make sure you share those  jokes with your friends.

کار شگفت انگیز

اکنون مطمئن شوید که آن جوک‌ها را با دوستانتان به اشتراک می‌گذارید.

And if you could only share one  joke, which one would it be?

و اگر بتوانید فقط یک جوک را به اشتراک بگذارید ، آن یکی از آنهاست؟

What's your favorite joke?

شوخی مورد علاقه شما چیست؟

Share that in the comments.

آن را در نظرات به اشتراک بگذارید.

And now let's move on and keep  expanding your vocabulary.

و اکنون بیایید ادامه دهیم و دایره لغات خود را گسترش دهیم.

You're going to learn common phrasal verbs.

شما افعال رایج عبارتی را یاد خواهید گرفت.

Now in this next section, 1st I'm going to quiz  you to see how well you know these phrasal verbs.

اکنون در این بخش بعدی، اول شما را امتحان می کنم تا ببینم چقدر این افعال عبارتی را می شناسید.

But don't worry, because after the quiz,  I'll explain each phrasal verb in detail.

اما نگران نباشید، زیرا بعد از مسابقه، هر فعل عبارتی را با جزئیات توضیح خواهم داد.

So let's start the quiz now.

پس بیایید همین الان مسابقه را شروع کنیم.

Question one, we should the  party with some karaoke.

سوال اول، باید با مقداری کارائوکه مهمانی کنیم.

Now, I'm only going to give you 3 seconds to  answer, so feel free to hit pause, take as  

اکنون، من فقط 3 ثانیه برای پاسخ دادن به شما فرصت می‌دهم، بنابراین راحت ضربه بزنید، به اندازه‌ای

much time as you need, and when you're ready,  hit play to see the answer we should kick off.

که نیاز دارید وقت بگذارید، و وقتی آماده شدید،  را فشار دهید تا پاسخی را که باید شروع کنیم را ببینید.

Question two, you don't need to your team.

سوال دوم، شما به تیم خود نیاز ندارید.

I've heard great things about them.

من چیزهای خوبی در مورد آنها شنیده ام.

Talk up Question three.

بحث سوال سوم

Make sure your team doesn't while the  CEO is here, horse around question four.

مطمئن شوید تا زمانی که مدیر اجرایی اینجاست، تیمتان این کار را انجام ندهد، به سوال چهار نگاه کنید.

It really, when Jeremy took credit  for my work, ticked me off question 5.

واقعاً، وقتی جرمی اعتبار کار من را گرفت، سؤال 5 را به من نشان داد.

He's been since he lost the  contract, moping around Question 6.

او از زمانی که قراردادش را از دست داده است ، سؤال 6 را زیر سوال می‌برد.

We're on a tight budget, but  we have enough to to get by.

ما بودجه کمی داریم، اما به اندازه کافی برای گذراندن کار داریم.

Question 7, the expense reports, have  been since Sarah left, piling up.

سؤال 7، گزارش‌های هزینه‌ها، از زمانی که سارا رفته است، انباشته شده است.

Question eight.

سوال هشتم

I've learned to my mother when she  gives me relationship advice, tune out.

وقتی مادرم به من توصیه های رابطه می کند، یاد گرفته ام.

Question nine.

سوال نهم.

She used to be very serious,  but she's a bit loosened up.

او قبلاً خیلی جدی بود، اما کمی شل شده است.

Question 10 my boss is going to when she  learns we lost the account, flip out.

سؤال 10 که رئیس من می‌خواهد وقتی بفهمد حساب را از دست داده‌ایم، آن را ورق بزنید.

So how did you do with that quiz?

پس چگونه با آن مسابقه کار کردید؟

Don't worry if it was difficult, because now I'm  going to explain every phrasal verb in detail.

اگر مشکل بود نگران نباشید، زیرا اکنون می‌خواهم هر فعل عبارتی را با جزئیات توضیح دهم. بیا

Let's get started.

شروع کنیم.

Number one, to tune out.

شماره یک، برای تنظیم کردن.

This is a very useful phrasal verb because  it's used to say you stop listening to someone,  

این یک فعل عبارتی بسیار مفید است، زیرا  از آن استفاده می‌شود که به کسی گوش نمی‌دهی،

you stop paying attention to them because you  don't like what they're saying, basically.

به او توجه نمی‌کنی، زیرا اساساً از آنچه می‌گوید خوشت نمی‌آید.

So you tune someone out.

بنابراین شما یک نفر را تنظیم کنید.

This is something that kids do all  the time with their parents, right?

این کاری است که بچه‌ها همیشه با والدین خود انجام می‌دهند، درست است؟

If your parent is giving you advice and you  don't want to hear it, you just tune them out.

اگر والدینتان به شما توصیه می‌کنند و شما نمی‌خواهید آن را بشنوید، فقط آن‌ها را تنظیم کنید.

So your parent is talking, but  you're just not really listening.

بنابراین والدین شما صحبت می کنند، اما شما واقعاً گوش نمی دهید.

So you might say, I always tune out my  mom when she gives me relationship advice.

بنابراین ممکن است بگویید، من همیشه وقتی مادرم را به من توصیه‌های مربوط به رابطه می‌کند، گوش می‌دهم.

Now, this can also happen a  lot in a workplace situation.

اکنون، این می‌تواند در موقعیت‌های محل کار نیز بسیار اتفاق بیفتد.

Let's say the Co worker that sits beside you is  just a very negative person and complaints a lot.

فرض کنید همکار که کنار شما می نشیند، فقط یک فرد بسیار منفی است و زیاد شکایت می کند.

You might just simply tune them  out so you stop listening to them  

ممکن است به سادگی آنها را تنظیم کنید تا دیگر به آنها گوش نکنید

because you don't want to hear all  that negativity and complaining.

زیرا نمی خواهید آن همه منفی و شکایت را بشنوید.

So you just tune them out.

بنابراین شما فقط آنها را تنظیم کنید.

They're talking, but you're  not listening #2 to tick off.

آنها دارند صحبت می کنند، اما شما به شماره 2 گوش نمی دهید.

This is a useful one because it means  to annoy, to anger, or to irritate.

این یک مورد مفید است زیرا به معنای آزار دادن، عصبانی کردن یا تحریک کردن است.

Now we use this in two very  specific sentence structures.

اکنون ما از آن در دو ساختار جمله بسیار خاص استفاده می کنیم.

It ticks someone off.

کسی را تیک می زند.

It ticks me off when my coworker  doesn't help, so it ticks someone off.

وقتی همکارم کمکی نمی‌کند، من را خسته می‌کند، بنابراین باعث می‌شود که کسی از کار بیفتد.

And then you explain the situation that causes  the anger, the frustration or the irritation.

و سپس موقعیتی را توضیح می دهید که باعث خشم، ناامیدی یا عصبانیت می شود.

Now the other sentence structure is just  to say someone or something ticks me off.

اکنون ساختار جمله دیگر این است که بگویم کسی یا چیزی من را ناراحت می کند.

John really ticks me off.

جان واقعاً من را خسته می کند.

He's so negative.

او خیلی منفی است.

John really irritates me,  frustrates me, annoys me.

جان واقعاً مرا عصبانی می‌کند، ناامیدم می‌کند، آزارم می‌دهد.

John really ticks me off.

جان واقعاً من را خسته می کند.

He's so negative.

او خیلی منفی است.

But I just tune him out.

اما من فقط او را کوک می کنم.

Number three, to talk up and you  talk someone or something up,  

شماره سه، صحبت کردن و شما با کسی یا چیزی صحبت می کنید،

and that means you speak in a way that makes that  someone or something sound really, beneficial,  

و این بدان معناست که شما به گونه ای صحبت می کنید که آن شخص یا چیزی واقعاً، مفید،

really positive, really amazing,  maybe even more so than the reality.

واقعاً مثبت، واقعا شگفت انگیز، شاید حتی بیشتر از واقعیت به نظر برسد.

So let's say you're in sales and you're trying  to sell this piece of software to a company.

بنابراین فرض کنید در حال فروش هستید و سعی می کنید این نرم افزار را به یک شرکت بفروشید.

Well, you're going to talk up that software.

خوب، شما قصد دارید در مورد آن نرم افزار صحبت کنید.

You're going to talk about that software  in a way that really highlights all of its  

قرار است در مورد آن نرم‌افزار به‌گونه‌ای صحبت کنید که واقعاً همه

positive features, and you probably  won't mention any negative features.

ویژگی‌های مثبت آن را برجسته کند، و احتمالاً به هیچ ویژگی منفی اشاره نمی‌کنید.

You're going to talk it up, or let's say that your  

قرار است در مورد آن صحبت کنید، یا فرض کنید که

really close friend applied  for a job in your company.

دوست واقعی شما برای شغلی در شرکت شما درخواست داده است.

Well, you're probably going  to talk up your friend.

خب، احتمالاً می‌خواهید با دوستتان صحبت کنید.

You're going to speak about your friend  very enthusiastically, very positively,  

شما قرار است در مورد دوستتان بسیار مشتاقانه، بسیار مثبت صحبت کنید،

because you want your friend to get the job.

زیرا می‌خواهید دوستتان این شغل را پیدا کند.

You're going to talk up your friend #4 to pile up.

شما قصد دارید با دوست شماره 4 خود صحبت کنید تا آنها را جمع کنید.

This means simply to increase in amount,  and we generally use this with work.

این به معنای صرفاً افزایش مقدار است، و ما معمولاً از آن با کار استفاده می‌کنیم.

So in general you could say  work is really piling up.

بنابراین به طور کلی می توانید بگویید کار واقعاً در حال انباشته شدن است.

Work is increasing in amount.

مقدار کار در حال افزایش است.

You can use this with specific work.

شما می توانید از این با کار خاص استفاده کنید.

So you might say my expense reports are  piling up, or even with household chores.

بنابراین ممکن است بگویید گزارش‌های هزینه‌های من در حال انباشته شدن هستند، یا حتی در مورد کارهای خانه.

You might say the laundry is piling  up, The Dirty dishes are piling up.

ممکن است بگویید لباس‌های شسته شده روی هم انباشته می‌شوند، ظروف کثیف روی هم انباشته می‌شوند.

They're increasing in amount #5  to mope around, to mope around.

آنها به مقدار # 5 افزایش می یابند .

This is when someone moves from one location to  another, but they do it in a very unhappy way.

این زمانی است که شخصی از یک مکان به مکان دیگر نقل مکان می کند ، اما این کار را به شیوه ای بسیار ناراضی انجام می دهد.

A lazy way.

یک راه تنبل

A disappointed way.

یک راه ناامید کننده

And it's generally because something is wrong.

و به طور کلی به این دلیل است که چیزی اشتباه است.

Something specific is wrong.

چیز خاصی اشتباه است.

So maybe they just lost their job or  they just broke up with their girlfriend.

بنابراین شاید آنها به تازگی شغل خود را از دست داده اند یا به تازگی از دوست دختر خود جدا شده اند.

So they mope around the house all day.

بنابراین آنها در تمام طول روز در خانه چرخ می زنند.

They go from the couch to the  kitchen, back to the couch,  

آنها از مبل به آشپزخانه می‌روند، به کاناپه برمی‌گردند،

but they look really upset and lazy and no  energy, so this isn't really a positive thing.

اما واقعاً ناراحت و تنبل به نظر می‌رسند و انرژی ندارند، بنابراین این واقعاً چیز مثبتی نیست.

We generally say stop moping around.

ما به طور کلی می گوییم دست از غوغا نزنید.

You need to stop moping around  and start looking for a job.

باید دست از غوغا نزنی و به دنبال شغل بگردی.

If that's the reason why you're moping  around because you lost your job,  

اگر دلیل این است که چرا شغل خود را از دست داده‌اید،

stop moping around and look for  a job number six to loosen up.

غواصی را متوقف کنید و به دنبال شغل شماره شش باشید تا کار خود را شل کنید.

This is a great one.

این یکی عالی است. به این

It means to be more relaxed, more  comfortable, or less serious.

معنی است که آرام تر، راحت تر، یا کمتر جدی باشید.

So you might say she was very shy at first,  

بنابراین ممکن است بگویید او در ابتدا خیلی خجالتی بود،

but then she loosened up so she  became more relaxed, more comfortable.

اما بعد شل شد تا راحت‌تر و راحت‌تر شود.

Now we often use this as advice to someone.

اکنون ما اغلب از این به عنوان توصیه به کسی استفاده می کنیم.

If someone is just being too serious,  you might say loosen up, loosen up.

اگر کسی خیلی جدی است، ممکن است بگویید شل کن، شل کن.

It's similar to saying relax a  little, relax a little, loosen up.

شبیه به این است که بگوییم کمی استراحت کن ، کمی آرام باش، شل کن.

You need to loosen up.

باید شل کنی

Oh, just loosen up #7 to kick off.

اوه، فقط شماره 7 را شل کنید تا شروع کنید.

This is a great one because when you  kick something off it means you start.

این بسیار عالی است زیرا وقتی چیزی را شروع می‌کنید به این معنی است که شروع می‌کنید.

We use this in the context of a sports event,  a meeting, a conference or even a party.

ما از این در زمینه یک رویداد ورزشی، یک جلسه، یک کنفرانس یا حتی یک مهمانی استفاده می‌کنیم.

So some sort of event with people.

بنابراین نوعی رویداد با مردم.

So when sports is very common to say the game the  match kicks off at and then you save the time.

بنابراین وقتی ورزش بسیار رایج است که بگوییم بازی مسابقه شروع می‌شود و سپس در زمان صرفه‌جویی می‌کنید.

The match kicks off at 3, the game kicks off  at 7, and that's just when the game starts.

مسابقه ساعت 3 شروع می‌شود، بازی ساعت 7 شروع می‌شود، و این درست زمانی است که بازی شروع می‌شود.

Now you could also say let's  kick off the meeting by.

اکنون می‌توانید بگویید بیایید جلسه را شروع کنیم.

And then you can explain how  you're going to start the meeting.

و سپس می‌توانید توضیح دهید که چگونه می‌خواهید جلسه را شروع کنید.

Let's kick off the meeting  by introducing the new CFO.

بیایید جلسه را با معرفی مدیر مالی جدید آغاز کنیم.

Or let's kick off the meeting  by sharing the good news #8.

یا اجازه دهید جلسه را با به اشتراک گذاشتن خبر خوب شماره ۸ آغاز کنیم.

This is a fun one to horse around.

این یک سرگرمی برای اسب سواری است.

When you horse around, you  behave in a silly or noisy way.

وقتی اسب سواری می‌کنید، رفتار احمقانه یا پر سر و صدایی دارید.

So basically what children do all the time.

بنابراین اساساً کاری که بچه ها همیشه انجام می دهند.

They horse around, but you might say the kids were  horsing around and they broke my favorite vase.

آنها دور و بر اسب سواری می کنند، اما ممکن است بگویید بچه ها اسب سواری می کردند و گلدان مورد علاقه من را شکستند.

Now, although this is commonly used in children,  it can of course be used for adults as well,  

اکنون، اگرچه این معمولاً در کودکان استفاده می‌شود، البته می‌توان از آن برای بزرگسالان نیز استفاده کرد،

because adults act in silly and  noisy ways all the time, right?

زیرا بزرگسالان همیشه به روش‌های احمقانه و پر سر و صدا عمل می‌کنند، درست است؟

Even in workplace context.

حتی در محیط کار.

So you might be talking about how your  team is constantly horsing around,  

بنابراین ممکن است در مورد این صحبت کنید که چگونه تیم شما دائماً در حال اسب‌سواری است،

and as a bonus you can also say goof around.

و به عنوان یک امتیاز، می‌توانید به عنوان مزخرف نیز بگویید.

It's an alternative, but  they're both very commonly used,  

این یک جایگزین است، اما از هر دو بسیار رایج استفاده می‌شود،

so horse around or goof around #9 to get by.

بنابراین برای گذراندن مسیر، با اسب در اطراف یا شماره 9 مسخره کنید.

This is when you have just enough money  to live on, but not very much extra,  

این زمانی است که شما فقط پول کافی برای زندگی دارید، اما نه خیلی اضافی،

so you can basically pay all  your bills and that's about it.

بنابراین می‌توانید اساساً تمام صورت‌حساب‌هایتان را بپردازید و همین.

So you might say, sense our twins were  born, it's been more difficult to get by.

بنابراین ممکن است بگویید، احساس کنید دوقلوهای ما به دنیا آمده‌اند، سخت‌تر است.

You have two new babies in the house.

شما دو بچه جدید در خانه دارید.

Well, first, congratulations.

خب اول بهت تبریک میگم

But of course, that's very expensive.

اما البته، این بسیار گران است.

So now you only have enough money  to pay your bills to buy the food,  

بنابراین اکنون شما فقط پول کافی برای پرداخت قبوض خود برای خرید غذا،

buy the diapers, buy the groceries,  pay your mortgage, things like that.

خرید پوشک، خرید مواد غذایی، پرداخت وام مسکن و مواردی از این دست دارید. داریم می

We're getting by, We're getting by.

گذریم، داریم می گذریم.

You're just surviving.

تو فقط داری زنده میمونی

So if someone knows you're going  through a tough time financially,  

بنابراین، اگر کسی بداند که از نظر مالی دوران سختی را پشت سر می‌گذارید،

maybe you lost your job and  they ask you, how's it going?

شاید شغلتان را از دست داده‌اید و از شما بپرسند که چطور پیش می‌رود؟

Is everything OK?

آیا همه چیز خوب است؟

You could say, well, I'm getting by, I'm getting  by, which lets them know you're surviving.

می‌توانید بگویید، خوب، من از پسش برمی‌آیم ، که به آنها اجازه می‌دهد بدانند که شما زنده می‌مانید.

You have enough to pay all your core  expenses, and finally #10 to flip out.

شما به اندازه کافی برای پرداخت تمام مخارج اصلی خود و در نهایت شماره 10 برای پرداخت هزینه دارید.

Now this can mean to become very excited, but it  can also mean to become very angry or agitated.

اکنون این می‌تواند به معنای بسیار هیجان‌زده شدن باشد، اما می‌تواند به معنای بسیار عصبانی یا آشفته شدن نیز باشد.

O It's when you have a very strong emotion.

O این زمانی است که شما یک احساس بسیار قوی دارید.

But that emotion can be positive  excitement or it can be negative anger,  

اما این احساس می تواند هیجان مثبت یا خشم منفی باشد،

and it will be obvious based on context.

و بر اساس زمینه آشکار خواهد بود.

So if you just won a competition  or a prize or the lottery,  

بنابراین، اگر فقط در یک مسابقه یا جایزه یا قرعه‌کشی برنده شوید،

you might flip out and become  very, very excited, right?

ممکن است آن را تلنگر کنید و بسیار بسیار هیجان‌زده شوید، درست است؟

The sports team flipped out  when they won the gold medal  

تیم ورزشی وقتی مدال طلا را به دست آورد

or the team flipped out when they lost the game.

یا وقتی که بازی را باخت تیم ورزش از زمین خارج شد.

The team became very angry.

تیم بسیار عصبانی شد.

So you can use it in both situations and for  

بنابراین می‌توانید در هر دو موقعیت از آن استفاده کنید و برای

this expression you can also say  freak out, freak out, flip out.

این عبارت نیز می‌توانید بگویید freak out, freak out, flip out.

They mean the same.

منظورشون هم همینه

And again, positive excitement or negative anger.

و دوباره، هیجان مثبت یا خشم منفی.

So now that you're more comfortable  with these phrasal verbs, how about  

پس اکنون که با این افعال عبارتی راحت‌تر هستید، چطور می‌شود که

we do that exact same quiz again so  you can see how much you've improved.

ما دقیقاً همان امتحان را دوباره انجام دهیم تا بتوانید ببینید چقدر پیشرفت کرده‌اید.

So here are the questions.

بنابراین سؤالات اینجا هستند.

Hit, pause.

ضربه بزنید، مکث کنید. به همان اندازه که

Take as much time as you need.

نیاز دارید وقت بگذارید.

And when you're ready, hit  play to see the answers.

و وقتی آماده شدید، روی play ضربه بزنید تا پاسخ‌ها را ببینید.

Here are the answers.

در اینجا پاسخ ها آمده است.

Go ahead and hit pause and figure  out how you did amazing job.

ادامه دهید و مکث کنید و بفهمید که چگونه کار شگفت انگیزی انجام دادید.

Share your score in the comments.

امتیاز خود را در نظرات به اشتراک بگذارید.

And now let's move on and  review a news article together.

و حالا بیایید ادامه دهیم و با هم یک مقاله خبری را مرور کنیم.

Reading is one of the best ways to  improve all areas of your English,  

خواندن یکی از بهترین راه‌ها برای بهبود همه زمینه‌های انگلیسی شماست،

so let's read the article together right now.

پس بیایید همین الان مقاله را با هم بخوانیم.

First, I'll read the headline Man Who Likely  Stole X's Cryptocurrency found Not guilty,  

ابتدا، عنوان مردی که احتمالاً ارز رمزنگاری X را به سرقت برده گناهکار نیست، می خوانم،

but Judge urges Him to Help Recover funds.

اما قاضی از او می خواهد که به بازیابی وجوه کمک کند.

First, let's talk about exes.

اول، بیایید در مورد سابق ها صحبت کنیم. همسر

A man's ex is the romantic partner he is  no longer with but was previously with.

سابق یک مرد شریک عاشقانه‌ای است که او دیگر با او نیست اما قبلاً با او بوده است.

This is short form for either ex-girlfriend,  

این فرم کوتاه برای دوست دختر سابق،

ex-boyfriend, or of course you can  have an ex-wife or an ex-husband.

دوست پسر سابق یا البته می‌توانید همسر یا شوهر سابق داشته باشید.

Now all of these start with X.

اکنون همه اینها با X شروع می‌شوند.

So instead of saying my ex-girlfriend, you  can just simply shorten it and say my ex.

بنابراین به‌جای گفتن دوست دختر سابقم، می‌توانید به سادگی آن را کوتاه کنید و بگویید دوست دختر سابقم.

Let's take a look at this example.

بیایید نگاهی به این مثال بیندازیم.

I ran into my ex at the mall.

در مرکز خرید با سابقم برخورد کردم.

When you run into someone, run  is simply in the past simple.

وقتی با کسی برخورد می کنید، دویدن به سادگی گذشته است.

When you run into someone, this is  when you see someone unexpectedly.

وقتی با کسی برخورد می‌کنید، زمانی است که شخصی را به‌طور غیرمنتظره می‌بینید.

So I did not plan to see my ex at the mall.

بنابراین من قصد نداشتم که سابقم را در مرکز خرید ببینم.

It was a surprise I ran  into the my ex at the mall.

این تعجب آور بود که در مرکز خرید با شخص سابقم برخورد کردم.

Now obviously that can be an  awkward situation potentially.

اکنون بدیهی است که به طور بالقوه می تواند یک وضعیت ناخوشایند باشد.

Maybe even more awkward if you say  and I was with my new boyfriend.

شاید حتی بدتر از این باشد اگر بگویید و من با دوست پسر جدیدم بودم.

Because remember your axe is the  previous romantic relationship.

زیرا به یاد داشته باشید تبر شما رابطه عاشقانه قبلی است.

It doesn't necessarily mean  the immediate previous.

لزوماً به معنای قبلی فوری نیست.

It could have been 3 boyfriends  or three girlfriends ago.

ممکن است 3 دوست پسر یا سه دوست دختر قبل باشند.

It is just all previous romantic relationship.

این فقط تمام رابطه عاشقانه قبلی است.

So this man was accused of stealing his ex  girlfriends cryptocurrency, so cyber currency.

بنابراین این مرد متهم به دزدیدن ارز دیجیتال دوست دختر سابقش بود، بنابراین ارز سایبری.

Now notice how it says who  likely stole, who likely stole.

حالا توجه کنید که چگونه می‌گوید who احتمالاً دزدیده است، who احتمالاً دزدیده است.

Likely is an adverb, A probability, and it is  when something is more certain than not certain.

احتمال یک قید، یک احتمال است، و زمانی است که چیزی بیشتر از قطعیت نیست.

But it's still not 100% certain,  so there is some doubt in it.

اما هنوز 100٪ قطعی نیست، بنابراین در آن تردید وجود دارد.

To me, likely sounds about 80% certain.

برای من، احتمالاً حدود 80٪ قطعی به نظر می رسد.

It's more certain then uncertain.

مطمئن تر از نامشخص است.

So a man who likely stole X's notice that  pronunciation XSXSX's cryptocurrency.

بنابراین، مردی که احتمالاً X را دزدیده است، متوجه تلفظ آن رمزارز XSXSX شده است.

It's possessive because the  cryptocurrency belongs to his ex.

مالکیت دارد زیرا رمز ارز متعلق به سابق او است.

Stole X's cryptocurrency.

رمزارز X را دزدید.

Found not guilty, but judge urges him  to help recover funds, To urge someone.

بی گناه شناخته شد، اما قاضی از او می خواهد که به بازیابی وجوه کمک کند، کسی را ترغیب کند.

When you urge someone to do something,  you simply strongly suggest so.

وقتی کسی را به انجام کاری تشویق می‌کنید، آن را به شدت پیشنهاد می‌کنید.

A judge has the authority to  order you to do something.

قاضی این اختیار را دارد که به شما دستور دهد کاری انجام دهید.

But to say the judge urged him, it isn't  an order, It's not something he must do.

اما اینکه بگوییم قاضی از او اصرار کرده است، این یک دستور نیست، کاری نیست که او باید انجام دهد.

He is required by law to do.

او طبق قانون موظف است این کار را انجام دهد.

It is a suggestion, but it's a strong suggestion.

این یک پیشنهاد است، اما یک پیشنهاد قوی است.

For example, my teacher urged  me to find a speaking partner  

برای مثال، معلمم از من خواست تا یک شریک صحبت پیدا کنم

so I can practice my public speaking skills.

تا بتوانم مهارت‌های سخنوری خود را تمرین کنم.

This is something I always urge my students to do.

این چیزی است که من همیشه از دانش آموزانم می خواهم که انجام دهند. به

Notice that sentence structure you urge.

ساختار جمله ای که می خواهید توجه کنید.

This is the verb to urge someone  and then infinitive to do something.

این فعل تشویق کردن به کسی و سپس مصدر برای انجام کاری است.

That's the sentence structure the judge urged him  to do to help something, to help recover funds.

این ساختار حکمی است که قاضی از او خواست برای کمک به چیزی، کمک به بازیابی وجوه انجام دهد.

To recover funds means to get the funds back.

بازیابی وجوه به معنای پس گرفتن وجوه است.

When you recover something,  it means you you get it back.

وقتی چیزی را بازیابی می‌کنید، به این معنی است که آن را پس می‌گیرید.

I wrote that as a note for you.

این را به عنوان یادداشت برای شما نوشتم.

And don't worry about writing this down  because I summarize everything in a free  

و نگران نوشتن این نباشید، زیرا من همه چیز را در یک PDF درس رایگان خلاصه می‌کنم

lesson PDF and you can look in the description of  the video for the link to download the free PDF.

و می‌توانید لینک دانلود PDF رایگان را در توضیحات ویدیو جستجو کنید.

Let's continue a man accused of  stealing thousands of dollars  

بیایید به مردی که متهم به سرقت هزاران دلار

in cryptocurrency from an ex-girlfriend.

ارز دیجیتال از یک دوست دختر سابق است ادامه دهیم.

So this is basically what they said at the title.

بنابراین اساساً این همان چیزی است که آنها در عنوان گفتند.

But notice here they used  ex-girlfriend instead of just X.

اما توجه کنید که در اینجا آنها از دوست دختر سابق به جای X استفاده کردند

And also notice how they have the  article in front of man Ah man.

.

But here they just started with man.

اما اینجا تازه با انسان شروع کردند.

In the titles of articles they want to keep it  

در عنوان مقاله‌ها می‌خواهند آن را

as short as possible so they will omit  words that are grammatically required.

تا حد امکان کوتاه نگه دارند تا کلماتی را که از نظر گرامری لازم هستند حذف کنند.

In this case, they omitted the article  the article all is required in front of  

در این مورد، آنها مقاله را حذف کردند

man grammatically, but because  it is the title of an article.

.

The headline it's acceptable to do.

عنوانی که انجام آن قابل قبول است.

But you should include the  article because it is required.

اما باید مقاله را وارد کنید زیرا لازم است.

All man accused of stealing thousands of  

تمام افرادی که متهم به سرقت هزاران

dollars in cryptocurrency from an  ex-girlfriend, an ex likely did it.

دلار ارز دیجیتال از یک دوست دختر سابق هستند، احتمالاً یکی از افراد سابق این کار را انجام داده است.

We already know what this means.

ما از قبل می دانیم که این به چه معناست.

There's an 80% chance.

80 درصد احتمال داره

But that also means on the flip side.

اما این نیز به معنای طرف مقابل است.

On the opposite side, the flip side,  there's also a 20% chance he didn't do it.

در طرف مقابل، از طرف دیگر، 20 درصد احتمال دارد که او این کار را انجام نداده باشد.

Likely didn't, according to a BC judge.

به گفته یک قاضی بریتیش کلمبیا، احتمالاً اینطور نیست.

BC stands for British Columbia,  which is a province in Canada.

BC مخفف بریتیش کلمبیا است که استانی در کانادا است.

So this judge is located in British  Columbia, which is shortened to BC.

بنابراین این قاضی در بریتیش کلمبیا است که به BC خلاصه شده است.

But the challenges of tracking those virtual  coins mean he has avoided a conviction.

اما چالش‌های ردیابی آن سکه‌های مجازی به این معنی است که او از محکومیت اجتناب کرده است.

The conviction is when a judge or a  court officially says you're guilty,  

محکومیت زمانی است که یک قاضی یا یک دادگاه رسماً می گوید شما مجرم هستید،

that means you've been convicted of a crime.

این بدان معناست که شما به جرمی محکوم شده اید.

So to be convicted, that's the verb form.

بنابراین برای محکوم شدن، این شکل فعل است.

And then conviction is the noun.

و سپس قاطعیت اسم است.

Here's an example.

در اینجا یک مثال است.

He was convicted of stealing his ex's  car, so he received the conviction.

او به سرقت ماشین سابقش محکوم شد ، بنابراین محکومیت دریافت کرد.

Somebody said, the judge said you're  guilty of stealing your ex's car,  

یک نفر گفت، قاضی گفت که شما در سرقت ماشین سابقتان مقصر هستید،

so to be convicted and then  this is a completed past action.

بنابراین محکوم می شوید و سپس این یک اقدام انجام شده در گذشته است.

So I conjugate my verb to be he was  convicted and you're convicted of something.

بنابراین من فعل خود را به این صورت که او محکوم شد و شما به چیزی محکوم شده‌اید را با هم ترکیب می‌کنم.

Now, because of is a preposition,  the verb is in the jaron form.

اکنون، چون of یک حرف اضافه است، فعل به شکل jaron است.

Speaking of jaron verbs, we also have  the verb avoid, which is a jaron verb.

در مورد افعال jaron، فعل اجتناب را نیز داریم که یک فعل jaron است.

A noun follows it.

اسمی به دنبال آن می آید.

In this example, he has avoided A conviction.

در این مثال، او از یک محکومیت اجتناب کرده است.

If we used the verb form,  it would be he has avoided.

اگر از شکل فعل استفاده می‌کردیم، این بود که او اجتناب کرده است.

Do you know what we could say?

میدونی چی میتونیم بگیم؟

He has avoided being convicted because the verb is  to be convicted Ed On convicted, our verb is be,  

او از محکومیت خودداری کرده است زیرا فعل است به محکومیت Ed On convicted، فعل ما be،   است

and because avoid is a gerund verb, the verb  that follows it is going to be in the ING form.

و چون avoid یک فعل همسان است، فعل زیر آن به شکل ING خواهد بود.

So you could also say he  has avoided being convicted.

بنابراین می‌توانید بگویید که او از محکومیت خودداری کرده است.

Or you can use the noun conviction.

یا می توانید از اسم conviction استفاده کنید.

Let's continue, though.

با این حال بیایید ادامه دهیم.

Orion Alexander Holtby was found not guilty.

Orion Alexander Holtby بی گناه شناخته شد.

So this is the name of the man  who was accused of stealing his  

بنابراین این نام مردی است که متهم به سرقت

ex's cryptocurrency, Orion Alexander Holtby.

ارز دیجیتال سابق خود، Orion Alexander Holtby بود.

Though Orion Alexander  Holtby was found not guilty,  

اگرچه Orion Alexander Holtby بی گناه شناخته شد،

the judge said you didn't  do it of fraud and theft.

قاضی گفت که شما این کار را به دلیل کلاهبرداری و سرقت انجام نداده اید. شعبه بخش

BC Supreme Court Justice Ward  Branch urged him to find.

قاضی دادگاه عالی BC از او خواست تا پیدا کند.

Remember, you urge someone to do  something, urged him in the past.

به یاد داشته باشید که در گذشته از او خواسته‌اید که کاری را انجام دهد.

Simple, listen to my pronunciation.

ساده است، به تلفظ من گوش دهید.

Urged So it ends on a very soft D sound.

Urged بنابراین با صدای D بسیار ملایم به پایان می رسد.

Let me write that for you.

بگذارید آن را برای شما بنویسم.

So you remember, urged,  urged, urged him, urged him.

بنابراین به یاد می آورید، اصرار کردید، اصرار کردید، او را اصرار کردید، اصرار کرد.

Ward Branch urged him to find a  way to help the alleged victim.

شعبه بخش از او خواست تا راهی برای کمک به قربانی ادعایی پیدا کند.

The alleged victim?

قربانی ادعایی؟ اون

Who is that?

کیه؟

That's Holtby's ex.

اون همون سابق هالتبیه

Holtby's ex-girlfriend.

دوست دختر سابق هالتبی.

The word alleged means that some people say this,  

کلمه ادعا شده به این معنی است که برخی افراد این را می گویند،

some people say that she's a victim,  but it has not been officially proven.

برخی می گویند که او قربانی است، اما به طور رسمی ثابت نشده است.

So that's why she's just an alleged victim.

پس به همین دلیل است که او فقط یک قربانی ادعایی است.

There isn't enough proof to say  that she is in fact a victim.

مدرک کافی برای اینکه بگوییم او در واقع یک قربانی است وجود ندارد.

And same thing with the pronunciation  notice this alleged alleged victim,  

و همین موضوع در مورد تلفظ، به این قربانی ادعایی،

alleged victim to help the alleged  victim reclaim her digital investment.

قربانی ادعایی توجه کنید تا به قربانی ادعایی کمک کند سرمایه‌گذاری دیجیتالی خود را پس بگیرد.

Reclaim is the same as recover  that we saw in the headline.

بازیابی همان بازیابی است که در سرفصل دیدیم.

So again, it simply means to get the  funds back, to reclaim her investment,  

بنابراین باز هم، به سادگی به این معناست که وجوه را پس بگیرید، سرمایه‌گذاری‌اش را پس بگیرید،

to get her investment back, reclaim her  digital investment, valued at about $92,000.

سرمایه‌گذاری‌اش را پس بگیرید، سرمایه‌گذاری دیجیتالی‌اش را پس بگیرید، به ارزش حدود 92000 دلار.

In March 2021, the judge explained,  the Crown hadn't convinced him.

در مارس 2021، قاضی توضیح داد، ولیعهد او را متقاعد نکرده بود.

The Crown represents the people who say,  

تاج نماینده افرادی است که می گویند،

who allege, remember, allege  that Holtby stole the money.

کسانی که ادعا می کنند، به یاد داشته باشید، ادعا می کنند که هالتبی پول را دزدیده است. قاضی توضیح داد که

That group of people would be known  as the Crown, the judge explained.

این گروه از مردم به عنوان تاج شناخته می شوند.

The Crown hadn't convinced him.

تاج او را متقاعد نکرده بود.

Him being the judge, the judge explained,  the Crown hadn't convinced him beyond a  

قاضی توضیح داد که او قاضی بود، تاج و تخت او را بیش از یک شک منطقی متقاعد نکرده بود

reasonable doubt that Joelle oh  man, this is the ex-girlfriend.

که جوئل اوه ، این دوست دختر سابق است.

That Joelle oh Man's cryptocurrency  had been stolen at all.

آن ارز دیجیتال جول اوه من اصلاً به سرقت رفته بود.

So this is interesting because  the judge isn't convinced.

بنابراین این جالب است زیرا قاضی قانع نشده است.

When you're convinced, it means that you  

وقتی متقاعد شدید، به این معنی است که

accept something as factual or  accept something as the truth.

چیزی را به عنوان واقعیت می پذیرید یا چیزی را به عنوان حقیقت می پذیرید.

But the judge hasn't been convinced  that the money is missing.

اما قاضی متقاعد نشده است که پول گم شده است.

That the money, the cryptocurrency  just represents money.

این که پول، ارز دیجیتال فقط نشان دهنده پول است.

That the money had been stolen and notice  they use the past perfect had been stolen.

این که پول دزدیده شده بود و متوجه می‌شوید که از گذشته کامل استفاده می‌کنند، دزدیده شده است.

So here the sentence structure  is to be stolen, be stolen.

بنابراین در اینجا ساختار جمله به سرقت می رود، به سرقت می رود.

So then we take our verb BE and  we put that in The past perfect  

بنابراین، فعل خود را BE می‌گیریم و آن را در «گذشته کامل» به

had been stolen because a past perfect is  a past action before another past action.

سرقت می‌بریم، زیرا یک گذشته کامل، یک عمل گذشته قبل از عمل گذشته دیگری است.

So first the money is stolen, then the  girlfriend, the ex-girlfriend correction,  

بنابراین ابتدا پول دزدیده می‌شود، سپس دوست دختر، دوست دختر سابق اصلاح می‌شود،

the ex-girlfriend goes to the police and  says my ex-boyfriend stole my cryptocurrency.

دوست دختر سابق به پلیس می‌رود و می‌گوید دوست پسر سابقم ارز دیجیتال من را دزدیده است.

And then the Crown takes this to the court to  try to convict the ex-boyfriend of this crime.

و سپس تاج این موضوع را به دادگاه می برد تا سعی کند دوست پسر سابق را به این جنایت محکوم کند.

So the fact that it had been stolen  is a past before another past action.

بنابراین این واقعیت که دزدیده شده است، گذشته قبل از اقدام گذشته دیگری است. در

Here's an example that clearly  shows the sequence of events.

اینجا مثالی آمده است که به وضوح دنباله رویدادها را نشان می‌دهد.

We had gotten married before we moved in together.

قبل از اینکه با هم زندگی کنیم ازدواج کرده بودیم.

So we have two past actions.

بنابراین ما دو عمل گذشته داریم.

This action happened first.

این اقدام ابتدا اتفاق افتاد.

It's the older action, so  it's in the past perfect.

این اقدام قدیمی‌تر است، بنابراین در گذشته کامل است.

Now we had gotten married.

حالا ما ازدواج کرده بودیم.

The verb is to get married.

فعل ازدواج کردن است.

So if you see married as an  Ed and you're wondering why,  

بنابراین اگر ازدواج را به‌عنوان یک اد می‌بینید و تعجب می‌کنید که چرا،

that's the expression to get married.

این عبارت برای ازدواج است.

So I keep married as an Ed verb.

بنابراین من ازدواج را به عنوان یک فعل Ed حفظ می کنم.

I take my main verb, get, and I  conjugate that as the past perfect,  

من فعل اصلی خود را می‌گیرم، می‌گیرم، و آن را به عنوان گذشته کامل در می‌آورم،

and then we before we moved in together.

و سپس ما قبل از اینکه با هم حرکت کنیم.

This is also in the past, but it's  more recent and it's the past simple.

این نیز در گذشته است، اما جدیدتر است و گذشته ساده است.

So this is the past simple here, Past simple.

بنابراین این گذشته ساده در اینجا، گذشته ساده است. بیا

Let's continue.

ادامه بدهیم.

Were this a civil matter, I would most likely  have found you liable to the plaintiff.

اگر این یک موضوع مدنی بود، به احتمال زیاد شما را در برابر شاکی مسئول می دانستم. به

Notice this conditional structure.

این ساختار شرطی توجه کنید.

Were this a civil matter,  

اگر این یک موضوع مدنی بود،

you may be more comfortable hearing  it as an if statement, which is fine.

شاید راحت‌تر آن را به‌عنوان یک بیانیه اگر بشنوید، که خوب است.

You can absolutely say if  this were a civil matter.

شما کاملاً می توانید بگویید که آیا این یک موضوع مدنی است.

And to be honest, it is more common to use  if statements if this were a civil matter.

و صادقانه بگویم، اگر این یک موضوع مدنی باشد، استفاده از گزاره‌های اگر یک امر مدنی است، رایج‌تر است. به

Notice the slight difference here.

تفاوت جزئی اینجا توجه کنید. آیا

Were this a civil matter and this is a  conditional Because this is hypothetical,  

این یک موضوع مدنی بود و این یک مشروط بود زیرا این فرضی است،

this isn't the reality of the situation.

این واقعیت وضعیت نیست.

But notice the judge is still saying  I would most likely most likely.

اما توجه داشته باشید که قاضی همچنان می‌گوید به احتمال زیاد می‌خواهم.

Well now because he said most likely I might  increase the probability to 85% or 90%.

خوب حالا چون او گفت به احتمال زیاد ممکن است احتمال را به 85٪ یا 90٪ افزایش دهم.

Cause before it was I would  likely now it's most likely.

زیرا قبل از آن من به احتمال زیاد اکنون این احتمال را داشتم.

So maybe 85%, maybe 90% as well, more than likely,  and here found you liable to the plaintiff.

بنابراین شاید 85٪، شاید 90٪ نیز، بیش از حد احتمال، و در اینجا شما را در برابر شاکی مسئول دانستیم.

Liable is a legal term that simply means  responsible, but legally responsible.

مسئولیت یک اصطلاح حقوقی است که به سادگی به معنای مسئولیت پذیر است، اما از نظر قانونی مسئول است.

Legally responsible.

مسئولیت قانونی دارد.

So companies, for example, are  liable for the products they sell.

بنابراین، برای مثال، شرکت‌ها در قبال محصولاتی که می‌فروشند مسئول هستند.

They're legally responsible for them.

آنها قانوناً در قبال آنها مسئول هستند.

Parents are liable for their children.

والدین در قبال فرزندان خود مسئول هستند.

They're legally responsible  for the children as well.

آنها از نظر قانونی مسئول کودکان نیز هستند.

So found you liable to the  plaintiff simply means that  

بنابراین تشخیص اینکه شما در برابر شاکی مسئول هستید به سادگی به این معنی است که از نظر

you would be legally responsible to the plaintiff.

قانونی در قبال شاکی مسئول خواهید بود.

The plaintiff is the ex-girlfriend.

شاکی دوست دختر سابق است.

However, this is a criminal matter  with a far more demanding burden,  

با این حال، این یک موضوع کیفری با بار بسیار بیشتر است،

so suggesting that because it's a criminal matter,  

بنابراین نشان می‌دهد که چون یک موضوع کیفری است،

the amount of evidence you need to provide  is a lot higher compared to a civil matter.

مقدار شواهدی که باید ارائه کنید در مقایسه با یک موضوع مدنی بسیار بیشتر است.

The decision highlights how the criminal justice  

این تصمیم نشان می‌دهد که چگونه سیستم عدالت کیفری

system is struggling to address  crime in the cryptocurrency world.

برای رسیدگی به جرم در دنیای ارزهای دیجیتال تلاش می‌کند.

Now notice here Struggle to do something.

حالا توجه کنید اینجا مبارزه برای انجام کاری.

Just make a note of this sentence structure.

فقط ساختار جمله را یادداشت کنید.

Struggle to do something where high profile  frauds like those committed by the founder  

تلاش برای انجام کاری که در آن تقلب‌های معروف مانند مواردی که موسس

of the Canadian exchange Quadriga CX  have cost investors millions of dollars.

صرافی کانادایی Quadriga CX انجام داده میلیون‌ها دلار برای سرمایه‌گذاران هزینه داشته باشد.

Here a high profile fraud.

اینجا یک کلاهبرداری با مشخصات بالاست.

The adjective high profile simply means  one that attracts a lot of attention.

صفت پروفایل بالا به سادگی به معنای آن چیزی است که توجه زیادی را به خود جلب می کند.

So we could say that this legal  case was a high profile case.

بنابراین می‌توانیم بگوییم که این پرونده حقوقی یک پرونده پرمخاطب بود.

It attracted a lot of attention, Sean  Tweed, a cryptocurrency investigator, said.

شان توید، محقق ارزهای دیجیتال، گفت: این مورد توجه زیادی را به خود جلب کرد. بررسی

These crimes are both harder and easier to  investigate than traditional theft and fraud.

این جنایات نسبت به سرقت و کلاهبرداری سنتی سخت‌تر و آسان‌تر است.

The issue is that the blockchain doesn't  provide personal identifying information,  

مسئله این است که بلاک چین اطلاعات شناسایی شخصی را ارائه نمی دهد،

so you can't decipher who specifically owns coins.

بنابراین نمی توانید رمزگشایی کنید که به طور خاص صاحب سکه ها چه کسی است.

Decipher is a verb, and it's used to say that  you can discover the meaning of something.

رمزگشایی یک فعل است و برای گفتن این که می‌توانید معنای چیزی را کشف کنید استفاده می‌شود.

So here you can't decipher who  specifically owns the coins.

بنابراین در اینجا نمی توانید رمزگشایی کنید که به طور خاص صاحب سکه ها می شود.

So you can't understand who owns the coins because  maybe the platform they use to to store the coins  

بنابراین نمی‌توانید بفهمید صاحب سکه‌ها چه کسی است، زیرا شاید پلتفرمی که

to keep the coins is really difficult because it  doesn't have the personal identifying information.

برای نگهداری سکه‌ها از آن استفاده می‌کنند واقعاً دشوار باشد زیرا اطلاعات شناسایی شخصی را ندارد.

It's in this blockchain which can  be really difficult to decipher.

در این بلاک چین است که رمزگشایی آن واقعاً دشوار است.

To understand the meaning of this blockchain,  the cryptocurrency where the coins actually are.

برای درک معنای این بلاک چین، ارز دیجیتالی که در واقع سکه ها در آن قرار دارند.

Another example is, can you  help me decipher this contract?

مثال دیگر این است، آیا می‌توانید به من کمک کنید تا این قرارداد را رمزگشایی کنم؟

Let's say you were starting with a company  and they gave you this contract to sign.

فرض کنید با یک شرکت شروع به کار کردید و آنها این قرارداد را به شما دادند تا امضا کنید.

But contracts are generally written in a  confusing way, even for native speakers it  

اما قراردادها عموماً به روشی گیج‌کننده نوشته می‌شوند، حتی برای افراد بومی زبان

they use a lot of legal terminology that  the average person does not understand.

آنها از اصطلاحات حقوقی زیادی استفاده می‌کنند که افراد عادی آن را نمی‌فهمند.

So maybe you ask a friend who's a lawyer to help  you decipher the contract to understand, OK,  

بنابراین شاید از دوستی که وکیل است بخواهید به شما کمک کند تا قرارداد را رمزگشایی کنید تا بفهمید، خوب،

I understand these words, but what does it mean?

من این کلمات را می‌فهمم، اما معنی آن چیست؟

Will I be liable for something?

آیا من مسئول چیزی خواهم بود؟

Liable, remember, means legally responsible.

مسئول، به یاد داشته باشید، به معنای قانونی مسئول است.

If you sign a contract, you might be liable for  something because a contract is legally binding.

اگر قراردادی را امضا کنید، ممکن است در قبال چیزی مسئول باشید زیرا قرارداد از نظر قانونی الزام آور است.

So it's important that you decipher the  contract fully so you know if you're liable.

بنابراین مهم است که قرارداد را به طور کامل رمزگشایی کنید تا بدانید که آیا شما مسئول هستید یا خیر.

Let's continue the judgment makes it clear  

بیایید به قضاوت ادامه دهیم، مشخص می‌کند

the truth of the matter has  been difficult to sort out.

حقیقت موضوع دشوار بوده است.

Let's take a look at sort out.

بیایید نگاهی به مرتب سازی بیاندازیم.

When you sort something out,  

وقتی چیزی را مرتب می‌کنید،   به این

it means that you successfully solve  a problem or a difficult situation.

معنی است که یک مشکل یا یک موقعیت دشوار را با موفقیت حل می‌کنید.

So they're saying that cryptocurrency  has been difficult to sort out.

بنابراین آنها می گویند که حل کردن ارزهای دیجیتال دشوار بوده است.

It's been difficult to solve  the problems related to it,  

حل مشکلات مربوط به آن دشوار بوده است،

Holtby This was the man accused of  stealing the cryptocurrency from his ex.

هولتبی این مردی بود که متهم به سرقت ارز دیجیتال از سابقش بود.

Holtby did not testify.

هالتبی شهادت نداد.

When you testify, it's when you appear in court  

وقتی شهادت می دهید، زمانی است که در دادگاه حاضر می شوید

and are asked questions by  the lawyer and the judge.

و وکیل و قاضی از شما سؤال می پرسند .

And usually it's in front of an audience,  in front of a jury that's to testify.

و معمولاً در مقابل تماشاچیان، در مقابل هیئت منصفه ای که قرار است شهادت دهند.

So Holby did not testify.

بنابراین هالبی شهادت نداد.

And the judge said, oh man, the ex-girlfriend  

و قاضی گفت، اوه مرد، دوست دختر سابق

who lost the cryptocurrency, oh  man, was careless with evidence.

که ارز رمزنگاری شده را از دست داد، اوه مرد، در مورد شواهد بی توجه بود.

So you don't want to be careless  with evidence when you're careless.

بنابراین نمی‌خواهید در هنگام بی‌احتیاطی نسبت به شواهد بی‌احتیاط باشید.

That's the opposite of careful.

این برعکس دقت است.

So you're not taking a lot of  measures to protect that evidence.

بنابراین، اقدامات زیادی برای محافظت از آن شواهد انجام نمی‌دهید.

So the opposite of careful, careful, careless,  

بنابراین برعکس مراقب، محتاط، بی‌دقت،

oh man was careless with evidence  raising concerns about her credibility.

اوه مرد با شواهدی که نگرانی‌هایی را درباره اعتبار او ایجاد می‌کرد بی‌احتیاط بود.

One's credibility.

اعتبار یک نفر

It's similar to their reputation.

شبیه شهرت آنهاست.

If someone is credible, it means  there's someone that you trust.

اگر فردی معتبر باشد، به این معنی است که فردی هست که به او اعتماد دارید.

They have shown you that they are  deserving of respect and trust.

آنها به شما نشان داده اند که سزاوار احترام و اعتماد هستند.

But here there were concerns  about her credibility,  

اما در اینجا نگرانی‌هایی درباره اعتبار او وجود داشت،

suggesting that she was less  credible, so less likely that  

نشان می‌داد که او اعتبار کمتری دارد ، بنابراین احتمال کمتری وجود دارد که به

you will trust what she says or respect  her and notice this sentence structure.

آنچه می‌گوید اعتماد کنید یا به او احترام بگذارید و متوجه ساختار جمله شوید.

Here you raise concerns,  

در اینجا شما نگرانی‌هایی را مطرح می‌کنید،

which is another way of saying you you  make concerns known, you raise concerns.

که راه دیگری برای گفتن شماست که نگرانی‌ها را اعلام می‌کنید، نگرانی‌ها را مطرح می‌کنید.

The judge raised concerns about  her credibility in general.

قاضی به طور کلی درباره اعتبار او ابراز نگرانی کرد.

Tweed says some police departments  still don't have the training or  

توید می‌گوید برخی از دپارتمان‌های پلیس هنوز آموزش یا

software to properly investigate crypto crimes.

نرم‌افزاری برای بررسی مناسب جرایم رمزنگاری ندارند.

Crypto is the short form of  cryptocurrency crypto crimes.

Crypto شکل کوتاه جرایم رمزنگاری ارزهای دیجیتال است.

Crimes related to cryptocurrency  investigate crypto crimes.

جرایم مربوط به ارزهای دیجیتال، جرایم کریپتو را بررسی می‌کنند.

But he's seen.

اما او دیده است.

He has seen, he has seen now the contracted  form with an S it can be the verb to be.

او دیده است، او اکنون شکل انقباضی را با S it می تواند فعل to be باشد، دیده است.

For example.

مثلا.

He's happy, so he is happy he's seen.

او خوشحال است، پس خوشحال است که دیده است.

Now in this case, I know it cannot  be the verb to be because he is seen.

حالا در این مورد، می‌دانم که نمی‌تواند فعل to be باشد زیرا او دیده می‌شود.

It doesn't really make sense.

واقعا منطقی نیست

It's not grammatical, so it has to be.

دستوری نیست، پس باید باشد.

The verb has he has seen and  this is the present perfect.

فعل has he has see و این حال کامل است.

He has apologies, this should be has not had.

او عذرخواهی می کند، این باید نبوده است.

He has seen big improvements in the last  few years and that's the end of the article.

او در چند سال اخیر پیشرفت‌های بزرگی را دیده است و این پایان مقاله است.

So what I'll do now is I'll go and  read the article from start to finish  

بنابراین کاری که اکنون انجام خواهم داد این است که می روم و مقاله را از ابتدا تا انتها می خوانم

and this time you can focus on my pronunciation.

و این بار می توانید روی تلفظ من تمرکز کنید.

Man who likely stole Axis cryptocurrency found not  guilty, but judge urges him to help recover funds.

مردی که احتمالاً ارز دیجیتال Axis را دزدیده است، بی گناه شناخته شد، اما قاضی از او می‌خواهد که به بازیابی وجوه کمک کند. به گفته ABC Judge،

A man accused of stealing thousands of dollars in  

مردی که متهم به سرقت هزاران دلار

cryptocurrency from an ex-girlfriend  likely did it, according to ABC Judge.

ارز دیجیتال از یک دوست دختر سابق است، احتمالاً این کار را انجام داده است.

But the challenges of tracking those virtual  coins mean he has avoided A conviction.

اما چالش‌های ردیابی آن سکه‌های مجازی به این معنی است که او از محکومیت اجتناب کرده است.

Though Orion Alexander Holtby was  found not guilty of fraud and theft,  

اگرچه اوریون الکساندر هولتبی به دلیل کلاهبرداری و سرقت بی گناه شناخته شد،

BC Supreme Court Justice Ward Branch  urged him to find a way to help the  

شعبه بخش قاضی دادگاه عالی BC از او خواست راهی برای کمک به

alleged victim reclaim her digital  investment, valued at about $92,000.

قربانی ادعایی برای بازپس گیری سرمایه دیجیتالی خود به ارزش حدود 92000 دلار بیابد.

In March 2021, the judge explained  the Crown hadn't convinced him beyond  

در مارس 2021، قاضی توضیح داد که تاج و تخت او را بیش از

a reasonable doubt that Joel Oman's  cryptocurrency had been stolen at all.

یک شک منطقی متقاعد نکرده است که اصلاً ارز دیجیتال جوئل عمان به سرقت رفته است.

Were this a civil matter, I would most likely  have found you liable to the plaintiff.

اگر این یک موضوع مدنی بود، به احتمال زیاد شما را در برابر شاکی مسئول می دانستم. برانچ گفت،

However, this is a criminal matter with  a far more demanding burden, Branch said.

با این حال، این یک موضوع جنایی با بار بسیار سخت‌تر است.

The decision highlights how the criminal  justice system is struggling to address  

این تصمیم نشان می‌دهد که چگونه سیستم قضایی کیفری برای رسیدگی به جرم و

crime in the cryptocurrency world, where  high profile frauds like those committed by  

جنایت در دنیای ارزهای دیجیتال تلاش می‌کند، جایی که کلاهبرداری‌های برجسته مانند مواردی که توسط

the founder of the Canadian Exchange Quadriga  CX have cost investors millions of dollars.

موسس صرافی کانادایی Quadriga CX میلیون‌ها دلار برای سرمایه‌گذاران هزینه داشته است.

Sean Tweed, a cryptocurrency investigator,  

شان توید، محقق ارزهای دیجیتال،

said these crimes are both harder and easier to  investigate than traditional theft and fraud.

گفت که بررسی این جرایم سخت‌تر و آسان‌تر از سرقت و کلاهبرداری سنتی است.

The issue is that the blockchain doesn't  provide personal identifying information,  

مسئله این است که بلاک چین اطلاعات شناسایی شخصی را ارائه نمی دهد،

so you can't decipher who specifically owns coins.

بنابراین نمی توانید رمزگشایی کنید که به طور خاص صاحب سکه ها چه کسی است.

The judgment makes it clear the truth of  the matter has been difficult to sort out.

این قضاوت روشن می‌کند که بررسی حقیقت موضوع دشوار بوده است.

Holtby did not testify and the judge  said oh man was careless with evidence,  

هولتبی شهادت نداد و قاضی گفت: اوه مرد نسبت به شواهد بی احتیاطی بود و

raising concerns about her credibility.

باعث نگرانی در مورد اعتبار او شد.

In general, Tweed says some police departments  still don't have the training or software to  

به‌طور کلی، توید می‌گوید برخی از دپارتمان‌های پلیس هنوز آموزش یا نرم‌افزاری برای

properly investigate crypto crimes, but he's  seen big improvements in the last few years.

بررسی درست جرایم رمزنگاری ندارند، اما او پیشرفت‌های بزرگی را در چند سال اخیر دیده است.

Great job with that article.

کار عالی با آن مقاله

Now you can look in the description  for the lesson PDF for that article.

اکنون می‌توانید در توضیحات به پی‌دی‌اف درس مربوط به آن مقاله نگاه کنید.

Now let's continue on and improve  your listening skills so you can  

اکنون بیایید ادامه دهیم و مهارت‌های شنیداری خود را بهبود بخشیم تا بتوانید

better understand native speakers the first time.

اولین بار سخنرانان بومی را بهتر درک کنید. در

Here's how this lesson will work.

اینجا نحوه کار این درس آمده است.

I'm going to say a sentence  at a fast pace three times,  

من یک جمله را با سرعت سه بار می گویم،

and you need to write down exactly  what you hear in the comments.

و شما باید دقیقاً آنچه را که در نظرات می شنوید بنویسید.

Are you ready?

اماده ای؟

Here's the first sentence.

این اولین جمله است.

We need to nip this in the bud.

ما باید این را در جوانه حذف کنیم.

We need to nip this in the bud.

ما باید این را در جوانه حذف کنیم.

We need to nip this in the bud.

ما باید این را در جوانه حذف کنیم.

Did you get this one?

این یکی رو گرفتی؟

I said we need to nip this in the bud.

گفتم ما باید این را در جوانه حذف کنیم.

Now let's talk about need.

حالا بیایید در مورد نیاز صحبت کنیم.

Notice that I didn't pronounce  the D need because if I do that,  

توجه داشته باشید که D need را تلفظ نکردم زیرا اگر این کار را انجام دهم،

it forces me to take a pause, which slows me down.

مجبورم می‌کند مکث کنم که سرعتم را کند می‌کند.

So if you don't pronounce that D at the  end, you'll be able to speak faster.

بنابراین اگر D را در پایان تلفظ نکنید ، می‌توانید سریع‌تر صحبت کنید.

We need TA TA.

ما به TA TA نیاز داریم.

Notice how to becomes more of an unstressed TA.

توجه کنید که چگونه می توان بیشتر به یک TA بدون استرس تبدیل شد. برای خفه

We need to nip to nip to nip this sin.

کردن این گناه باید نیش بزنیم.

So notice here we have this in and again  I can connect those together and I can  

بنابراین توجه کنید که اینجا این را داریم و دوباره می‌توانم آن‌ها را به هم وصل کنم و می‌توانم

take that S sound and I can add it to the  beginning of in because it begins in a vowel,  

آن صدای S را بگیرم و می‌توانم آن را به ابتدای in اضافه کنم زیرا با یک مصوت شروع می‌شود،

this sin, and it sounds like one  word, this sin, this sin, the bud.

این sin، و شبیه یک کلمه به نظر می‌رسد، این sin ، این گناه، غنچه.

You need to nip this in the bud.

شما باید این را در جوانه خفه کنید.

Now what does this mean when  you nip something in the bud?

حالا وقتی چیزی را در جوانه می کوبید به چه معناست؟

It means you stop something before it  becomes serious or permanent and that  

یعنی چیزی را قبل از اینکه جدی یا دائمی شود متوقف می‌کنید و

something that you want to stop is a negative  behavior or a problem or some sort of issue.

چیزی که می‌خواهید متوقف کنید یک رفتار منفی یا یک مشکل یا نوعی مسئله است.

I use this expression with my little Kitty Sasha.

من از این عبارت با کیتی ساشا کوچکم استفاده می کنم.

When she was just a kitten, she  used to scratch at the furniture.

زمانی که او فقط یک بچه گربه بود، روی اثاثیه خانه خراش می کرد.

Now obviously this is a negative behavior that  I want to stop and if I let her keep scratching,  

اکنون واضح است که این یک رفتار منفی است که  می‌خواهم آن را متوقف کنم و اگر به او اجازه بدهم به خاراندن ادامه دهد،

then it will become a permanent  habit, a permanent behavior.

آنگاه تبدیل به یک عادت  دائمی می‌شود ، یک رفتار دائمی.

So I needed to nip her scratching in the bud.

بنابراین من نیاز داشتم که خراشیدن او را در جوانه خفه کنم.

I needed to nip it in the bud.

من نیاز داشتم که آن را در جوانه بکوبم.

So maybe there is an issue or a problem  that you want to nip in the bud.

بنابراین ممکن است مشکل یا مشکلی وجود داشته باشد که بخواهید در ابتدای راه آن را برطرف کنید.

For my students, I would say you need to  nip your fear of public speaking in the bud,  

برای دانش‌آموزانم، می‌توانم بگویم که باید ترس خود را از سخنرانی در جمع در جوانی از بین ببرید،

which means you need to stop  it when it's just a small fear.

به این معنی که باید آن را متوقف کنید، در حالی که این ترس کوچک است.

Because if you let it grow  and grow and grow and grow,  

زیرا اگر اجازه دهید رشد کند و رشد کند و رشد کند و رشد کند،

it's going to be a lot more difficult to overcome.

غلبه بر آن بسیار دشوارتر خواهد بود.

So you need to nip your fear  of public speaking in the bud.

بنابراین باید ترس خود را از سخنرانی در جمع در جوانی از بین ببرید.

So if you're with me, put that in the comments.

پس اگر با من هستید، آن را در نظرات قرار دهید.

Nip fear in the bud, nip fear in the bud.

ترس را در جوانه خفه کن، ترس را در جوانه خفه کن.

Put that in the comments and I certainly hope that  my channel and these lessons help you do that.

آن را در نظرات قرار دهید و مطمئناً امیدوارم که کانال من و این درس‌ها به شما در انجام این کار کمک کند.

I just want to nip any problems in the  bud and I nip this thing in the bud.

من فقط می خواهم هر مشکلی را در جوانه برطرف کنم و این مورد را در جوانه برطرف می کنم.

Going to nip this thing in the bud.

قصد دارم این چیز را در جوانه خفه کنم.

You need to nip this in the bud.

شما باید این را در جوانه خفه کنید.

Let's try this again with  another listening exercise.

بیایید این کار را دوباره با یک تمرین گوش دادن دیگر امتحان کنیم.

I'll say it three times.

سه بار میگم

Don't blow as common out of proportion.

به عنوان معمولی از تناسب باد نکنید.

Don't blow as common out of proportion.

به عنوان معمولی از تناسب باد نکنید.

Don't blow as common out of proportion.

به عنوان معمولی از تناسب باد نکنید.

Did you hear what I said?

شنیدی چی گفتم؟

I said don't blow his comment out of proportion.

گفتم کامنتش را بی اندازه باد نکن.

Don't is a contraction of do not, don't.

نکن انقباض است نکن، نکن.

It'll help you speak faster And again  drop that T so you don't take a pause.

این به شما کمک می‌کند سریع‌تر صحبت کنید و دوباره آن T را رها کنید تا مکث نکنید.

Don't blow.

باد نزن.

Blow is blow is so notice on his I dropped  that H and I combine those two together.

ضربه، ضربه است، به قدری متوجه او شدم که افتادم که من و H این دو را با هم ترکیب می کنیم.

Don't blow is comment out of  You can reduce those into one.

ضربه نزنید نظری است از   می‌توانید آن‌ها را به یکی کاهش دهید.

Sound out of don't blow his  comment out of proportion.

نظر او را نامتناسب نکنید.

You're blowing this way out of proportion.

تو اینجوری بی اندازه دم میزنی

Now let's talk about the meaning here.

حالا بیایید در مورد معنی اینجا صحبت کنیم.

When you blow something out of proportion,  

وقتی چیزی نامتناسب می‌کنید،

you make an event or a problem seem  more serious than it is in reality.

رویداد یا مشکلی را جدی‌تر از آنچه در واقعیت است نشان می‌دهید.

So let's say you have a job interview  and it's going to be in English.

بنابراین فرض کنید یک مصاحبه شغلی دارید و به زبان انگلیسی خواهد بود.

But remember, you nipped fear in the bud.

اما به یاد داشته باشید، شما در جوانی ترس را از بین بردید.

So you're not afraid to speak in public, right?

بنابراین شما از صحبت در جمع نمی ترسید، درست است؟

But imagine that you didn't nip fear in the bud,  

اما تصور کنید که در ابتدا ترس را از بین نبرده اید،

and you're stressing and you're  anxious and you're nervous.

و استرس دارید، مضطرب و عصبی هستید.

But the event is going to  a job interview in English,  

اما این رویداد به یک مصاحبه شغلی به زبان انگلیسی می رود،

and you make it seem like this  big terrible, scary event.

و شما آن را مانند این رویداد بزرگ وحشتناک و ترسناک جلوه می دهید.

So you could say don't blow it out of proportion.

بنابراین می توانید بگویید که آن را نامتناسب نکنید.

Or if you're telling a friend how  nervous you are about this job interview,  

یا اگر به یکی از دوستانتان می‌گویید که در مورد این مصاحبه شغلی چقدر عصبی هستید،

your friend could say to you, you're  blowing this way out of proportion.

دوستتان می‌تواند به شما بگوید، شما این‌طور نامناسب هستید.

Now notice here I added way out of proportion.

حالا توجه کنید که در اینجا من به اندازه کافی اضافه کردم.

It's very common to add way  to make it sound stronger.

بسیار متداول است که روشی را اضافه کنید تا قوی‌تر به نظر برسد.

So to emphasize it, you're blowing  this way out of proportion.

بنابراین، برای تأکید بر آن، شما به این شکل نامتناسب می‌کنید.

Blow it way out of proportion.

آن را از تناسب خارج کنید.

You're blowing this way out of proportion.

تو اینجوری بی اندازه دم میزنی

Try this again.

این را دوباره امتحان کنید.

I'll say it three times.

سه بار میگم

My client really chewed me out.

مشتری من واقعاً مرا جویده است.

My client really chewed me out.

مشتری من واقعاً مرا جویده است.

My client really chewed me out.

مشتری من واقعاً مرا جویده است.

How'd you do with this one?

با این یکی چطور رفتار کردی؟

I said my client really chewed me out.

من گفتم مشتری من واقعاً مرا جویده است.

Now let's talk about chewed.

حالا بیایید در مورد جویده شده صحبت کنیم.

Notice this is an Ed verb, a past simple verb,  but the pronunciation is a soft D chewed the the.

توجه داشته باشید که این یک فعل Ed است، یک فعل ماضی ساده، اما تلفظ آن یک D نرم است.

Now again, we can drop that sound when we're  

اکنون دوباره، می‌توانیم وقتی

connecting it to other words  so you don't really hear it.

آن را به کلمات دیگری وصل می‌کنیم، آن صدا را رها کنیم تا واقعاً آن را نشنوی.

My client really chewed me out and notice how  I Take Me Out and I combine them together.

مشتری من واقعاً مرا نجوید و متوجه شد که چگونه « من را بیرون می‌آورم» و آنها را با هم ترکیب می‌کنم.

Now I use a soft yeah sound to  combine 2 vowels, me, yot, yot.

اکنون از صدای آرام آره برای ترکیب دو مصوت، من، یوت، یوت استفاده می‌کنم.

So I add a yeah in front of out yot, but I combine  it with me so it sounds like one word meow meow.

بنابراین، من یک بله را در مقابل yot اضافه می‌کنم، اما آن را با خودم ترکیب می‌کنم تا مانند یک کلمه میو میو به نظر برسد.

So you don't hear it when  you're speaking at a fast pace.

بنابراین وقتی با سرعت سریع صحبت می کنید آن را نمی شنوید.

But if you slowed it down, you  would hear the very slight.

اما اگر سرعت آن را کم کنید، صدای بسیار جزئی را خواهید شنید.

Yeah, in front of out.

آره، جلوی بیرون

My client really chewed me out.

مشتری من واقعا مرا جویده است.

Your boss just chewed me out.

رئیس شما فقط مرا جوید.

The expression is to chew someone out.

تعبیر این است که کسی را بجوید.

And this is when you tell someone angrily  that they've done something wrong.

و این زمانی است که با عصبانیت به کسی می گویید که کار اشتباهی انجام داده است.

So this is not a positive thing.

پس این چیز مثبتی نیست.

Now notice the difference between these sentences.

حالا به تفاوت این جملات توجه کنید.

I chewed my assistant out.

دستیارم را جویدم بیرون.

The client chewed me out.

مشتری مرا جوید.

So notice the difference in the first one.

بنابراین به تفاوت در مورد اول توجه کنید.

I chewed my assistant out.

دستیارم را جویدم بیرون.

I'm giving the angry comments.

من نظرات عصبانی را می دهم.

The second one, my client chewed me out.

مورد دوم، موکلم مرا جوید.

I'm receiving the angry comments now.

من اکنون نظرات عصبانی را دریافت می کنم.

Sometimes my students, maybe even you.

گاهی اوقات شاگردان من، شاید حتی شما.

Sometimes my students chew me  out in the comments section.

گاهی اوقات دانش‌آموزان من را در بخش نظرات می‌جوند.

They tell me angrily that I've  done something wrong in the video.

آنها با عصبانیت به من می گویند که در این ویدیو کار اشتباهی انجام داده ام.

So please don't chew me out.

پس لطفا منو نجوید

Put that in the comments.

آن را در نظرات قرار دهید.

I won't chew you out.

من تو را نمی جوم.

I won't chew you out.

من تو را نمی جوم.

Please don't chew me out.

لطفا منو نجوید

It's not very pleasant to read  negative comments, so don't do it.

خواندن نظرات منفی خیلی خوشایند نیست ، پس این کار را نکنید.

Chew me out about something more like chewed out.

من را در مورد چیزی بیشتر شبیه جویده شده بجوید.

I've been chewed out before.

من قبلا جویده شده بودم

Wanted me to chew you out?

می خواستی تو را بجوم؟

Let's try this one more time.

بیایید این را یک بار دیگر امتحان کنیم.

I'll say it three times.

سه بار میگم

We're not laying anyone off.

ما کسی را اخراج نمی کنیم

We're not laying anyone off.

ما کسی را اخراج نمی کنیم

We're not laying anyone off.

ما کسی را اخراج نمی کنیم

Did you get this one?

این یکی رو گرفتی؟

I said we're not laying anyone off.

گفتم ما کسی را اخراج نمی کنیم.

Now notice where this is a contraction we are.

حالا توجه کنید که این انقباض کجا هستیم.

And notice how unstressed it is where  we're, where we're not, we're not.

و توجه کنید که چقدر بدون استرس است که در کجا هستیم، جایی که نیستیم، ما نیستیم.

Now, as a contraction, you  could also say we aren't.

اکنون، به عنوان یک انقباض، می‌توانید بگویید که ما نیستیم.

So both of those contractions are common.

بنابراین هر دوی این انقباضات رایج هستند.

I just chose to use we're we're  not, we're not laying anyone off.

من فقط انتخاب کردم از «ما نیستیم» استفاده کنم ، ما کسی را اخراج نمی کنیم.

Now notice how I can combine anyone off.

اکنون توجه کنید که چگونه می توانم هر کسی را با هم ترکیب کنم.

Off starts with a vowel and anyone.

خاموش با یک مصوت و هر کسی شروع می شود.

It ends on AN sound so I can take that  N and just add it in front of the vowel.

به صدای AN ختم می‌شود، بنابراین می‌توانم آن N را بگیرم و فقط آن را جلوی مصوت اضافه کنم.

Anyone knowf knowf anyone off and it sounds  more like 1 sound to lay someone off.

هر کسی می‌شناسد کسی را می‌شناسد و بیشتر شبیه یک صدا است که یک نفر را کنار بگذارد.

This is when a company stops  employing someone because the  

این زمانی است که یک شرکت استخدام شخصی را متوقف می کند زیرا

company doesn't have the money or  the work to employ that person any.

شرکت پول یا کار لازم برای استخدام آن شخص را ندارد.

So your manager or your boss could say to you,  sorry, our sales are down, so we have to lay you  

بنابراین مدیر یا رئیس‌تان می‌توانند به شما بگویند، ببخشید، فروش ما کاهش یافته است، بنابراین باید شما را اخراج کنیم، به این

off, which means that they don't have the money to  keep paying you so they can't employ you anymore.

معنی که آنها پولی ندارند که به شما پول بدهند تا دیگر نتوانند شما را استخدام کنند. وقتی

Talking about laying people  off, I had to lay them off.

در مورد اخراج افراد صحبت می‌کردم ، مجبور شدم آنها را اخراج کنم.

I had to lay off 27 robots.

مجبور شدم 27 ربات را اخراج کنم.

To lay someone off is the active form,  it's the subject doing the action.

اخراج کردن یک نفر شکل فعال است، سوژه ای است که عمل را انجام می دهد.

But it's also very common to use the sentence  structure to *** **** off or to be laid off.

اما استفاده از ساختار جمله برای *** **** کردن یا اخراج شدن نیز بسیار رایج است.

And this is when you are receiving the action.

و این زمانی است که شما در حال دریافت اکشن هستید.

So this is when you lose your job because your  company doesn't have the money or the work.

بنابراین این زمانی است که شغل خود را از دست می دهید زیرا شرکت شما پول یا کار ندارد.

And remember, we use get for the  transition from not laid off.

و به یاد داشته باشید، ما از get برای انتقال از عدم اخراج استفاده می‌کنیم.

So employed, too laid off.

خیلی شاغل، خیلی اخراج شده.

So the transition from employed to unemployed.

بنابراین انتقال از شاغل به بیکار.

That's to *** **** off now.

این به ******* خاموش در حال حاضر.

To be laid off, that's simply  talking about your current state.

برای اخراج شدن، این فقط درباره وضعیت فعلی شما صحبت می کند.

So now you are unemployed.

پس الان بیکار شدی

I wasn't fired for my job.

من بخاطر کارم اخراج نشدم

I was laid off.

من اخراج شدم.

I got laid off.

من اخراج شدم

Wait, we're going to *** **** off?

صبر کنید، ما می خواهیم ******* خاموش کنیم؟

Now let's do an imitation exercise so you  can practice these pronunciation changes.

حالا بیایید یک تمرین تقلیدی انجام دهیم تا بتوانید این تغییرات تلفظ را تمرین کنید.

And you can practice speaking  fast, just like a native speaker.

و می‌توانید به‌سرعت صحبت کردن را تمرین کنید ، درست مانند یک زبان مادری.

So I'll say each sentence again three times,  

بنابراین من هر جمله را دوباره سه بار می‌گویم،

and I want you to repeat the sentence  out loud and imitate my pronunciation.

و از شما می‌خواهم جمله را با صدای بلند تکرار کنید و تلفظ من را تقلید کنید.

Here we go.

We need to nip this in the bud.

در اینجا ما می رویم.

ما باید این را در جوانه حذف کنیم.

We need to nip this in the bud.

ما باید این را در جوانه حذف کنیم.

We need to nip this in the bud.

ما باید این را در جوانه حذف کنیم.

Don't blow his comment out of proportion.

کامنت او را بی اندازه به باد ندهید.

Don't blow his comment out of proportion.

کامنت او را بی اندازه به باد ندهید.

Don't blow his comment out of proportion.

کامنت او را بی اندازه به باد ندهید.

My client really chewed me out.

مشتری من واقعا مرا جویده است.

My client really chewed me out.

مشتری من واقعا مرا جویده است.

Client really chewed me out.

مشتری واقعاً مرا جویده است.

We're not laying anyone off.

ما کسی را اخراج نمی کنیم

We're not laying anyone off.

ما کسی را اخراج نمی کنیم

We're not laying anyone off.

ما کسی را اخراج نمی کنیم

Think of everything you've learned  in this master class so far.

به همه چیزهایی که تاکنون در این کلاس کارشناسی ارشد آموخته اید فکر کنید.

I have one more lesson for you.

من یک درس دیگر برای شما دارم.

My students frequently ask me about  the difference between CAN and ABLE.

دانش‌آموزانم اغلب از من درباره تفاوت CAN و ABLE می‌پرسند. چه

When should they use CAN?

زمانی باید از CAN استفاده کنند؟ چه

When should they use ABLE?

زمانی باید از ABLE استفاده کنند؟

So let's review those rules now.

پس بیایید اکنون آن قوانین را مرور کنیم.

Today you're going to learn the  difference between CAN and be ABLE to.

امروز می خواهید تفاوت بین CAN و be ABLE to را یاد بگیرید.

Now both of these are used to talk about ability,  but the difference is in the sentence structure.

اکنون هر دوی اینها برای صحبت در مورد توانایی استفاده می شود، اما تفاوت در ساختار جمله است.

That's possible and also what type of ability.

این امکان پذیر است و همچنین چه نوع توانایی.

So first of all, you need to know  that can is used for general ability.

بنابراین اول از همه، باید بدانید که از آن قوطی برای توانایی عمومی استفاده می‌شود.

So we use it in both the positive form and  the negative form in a very general context.

بنابراین ما آن را هم در شکل مثبت و هم به شکل منفی در یک زمینه بسیار کلی استفاده می کنیم.

For example, I could just say I can swim.

مثلاً می توانم بگویم شنا بلدم.

I can swim just in general, anytime, anywhere.

من می توانم به طور کلی، در هر زمان و هر مکان شنا کنم.

Not specific to a specific pool or a  specific place or a specific type of water.

مختص یک استخر یا مکان خاص یا نوع خاصی از آب نیست.

Just I can swim in general.

فقط من می توانم به طور کلی شنا کنم.

Now the opposite, of course.

حالا برعکسش البته

The negative.

منفی.

I can't swim, so it doesn't matter where I am.

من نمی توانم شنا کنم، بنابراین مهم نیست کجا هستم.

It doesn't matter what type of pool  I'm in, what type of water I'm in,  

مهم نیست که در چه نوع استخری هستم، در چه نوع آبی هستم، در

what time of day it is, where the location is.

چه زمانی از روز است، مکان کجاست.

It doesn't matter in any context.

در هیچ زمینه ای مهم نیست.

In a general context, I can't swim, so can is  used in positive and negative for general ability.

در یک زمینه کلی، من نمی توانم شنا کنم، بنابراین can به صورت مثبت و منفی برای توانایی عمومی استفاده می شود.

Now let's compare that to  be able to so be able to.

حالا بیایید آن را با قابلیت بنابراین قادر به مقایسه کنیم.

This is used for a specific ability.

این برای یک توانایی خاص استفاده می شود.

Now what does that mean?

حالا معنی اون چیه؟

If it's specific, you can think  of it as specific to a time,  

اگر خاص است، می‌توانید آن را برای یک زمان،

a location, a a specific type for example.

یک مکان، یک نوع خاص در نظر بگیرید.

It's limited.

محدود است.

So I could say I'm not able to swim today.

بنابراین می توانم بگویم که امروز نمی توانم شنا کنم.

I'm not able to swim today.

امروز نمی توانم شنا کنم.

Now, I wouldn't just say I'm not able to swim  because that sounds like a general statement.

حالا، نمی‌توانم بگویم که نمی‌توانم شنا کنم، زیرا این یک جمله کلی به نظر می‌رسد.

And if it's a general statement to all places,  all times, all situations, I would use can.

و اگر یک عبارت کلی برای همه مکان‌ها، همه زمان‌ها، همه موقعیت‌ها باشد، از can استفاده می‌کنم.

I can't swim.

من نمی توانم شنا کنم.

But if I say I'm not able to, that means  it's a specific time or specific location.

اما اگر بگویم نمی‌توانم، به این معنی است که زمان یا مکان خاصی است.

So I might add to that sentence and say I'm not  able to swim today because the pool's closed,  

بنابراین ممکن است به آن جمله اضافه کنم و بگویم که امروز نمی‌توانم شنا کنم، زیرا استخر بسته است،

or because I have an important meeting,  or because I'm not feeling well.

یا به دلیل اینکه جلسه مهمی دارم، یا به این دلیل که حالم خوب نیست.

So there's a specific reason  that's preventing that ability.

بنابراین دلیل خاصی وجود دارد که مانع از این توانایی می شود.

So that's the first important distinction.

پس این اولین تمایز مهم است.

Can general be able to specific?

آیا عمومی می تواند خاص باشد؟

Now, the other very important  thing you need to remember is  

اکنون، چیز بسیار مهم دیگری که باید به خاطر بسپارید این است

that grammatically these are different.

که از نظر دستوری اینها متفاوت هستند.

And that's because can is a modal verb.

و این به این دلیل است که can یک فعل معین است.

Modal verbs are limited.

افعال معین محدود هستند.

They're limited in the sentence  structure that they can use.

آنها در ساختار جمله ای که می توانند استفاده کنند محدود هستند.

Now, can, as a modal verb, is used  in the present and the future,  

در حال حاضر، can، به عنوان یک فعل معین، در حال و آینده استفاده می‌شود،

be able to this is a verb expression.

ممکن است این یک عبارت فعل است.

The verb, of course, is the verb to be.

فعل البته فعل بودن است.

That's the verb that's conjugated with the subject  

این فعل است که با فاعل

and the time reference as  a regular verb expression.

و مرجع زمانی به عنوان یک عبارت فعل منظم همراه است.

We can use this in any sentence structure,  

ما می‌توانیم این را در هر ساختار جمله،

any formation, any verb tense, anywhere on  our timeline, a past, present or future.

هر شکلی، هر زمان فعل، در هر نقطه از خط زمانی، گذشته، حال یا آینده خود استفاده کنیم.

So this is very important because remember  

بنابراین این بسیار مهم است زیرا به یاد داشته باشید

I previously told you that can  is used for a specific ability.

قبلاً به شما گفتم که can برای یک توانایی خاص استفاده می شود.

But let's say you want to talk  about a specific ability in a  

اما فرض کنید می‌خواهید درباره توانایی خاصی در

sentence structure where a modal verb is  not possible in that sentence structure.

ساختار جمله صحبت کنید که در آن فعل وجهی در ساختار جمله ممکن نیست.

If that's the case, even if you're talking about  specific ability, you would use be able to.

اگر اینطور است، حتی اگر در مورد توانایی خاصی صحبت می‌کنید، می‌توانید از توانایی استفاده کنید.

So you use be able to when can  is not possible grammatically.

بنابراین از beable to استفاده می‌کنید وقتی که از نظر گرامری امکان پذیر نیست.

Let me give you an example  to make this very clear.

اجازه دهید برای شما مثالی بزنم تا این موضوع کاملاً روشن شود.

So I could say a lifeguard needs  swim for 20 minutes without stopping.

بنابراین می توانم بگویم که یک نجات غریق نیاز به 20 دقیقه شنا بدون توقف دارد.

So in this case, this is a general ability.

پس در این مورد، این یک توانایی کلی است.

This is something that a lifeguard  needs any place, anytime.

این چیزی است که یک نجات غریق در هر مکان و هر زمان به آن نیاز دارد.

It's just a general ability.

این فقط یک توانایی کلی است.

But what?

اما چی؟

What about this blank here?

در مورد این جای خالی اینجا چطور؟ برای تکمیل این جمله از

What do I need grammatically  to complete this sentence?

نظر گرامری به چه چیزی نیاز دارم ؟

Well, we have to look at the sentence.

خب باید به جمله نگاه کنیم.

I have need as a verb needs.

من نیاز به عنوان یک فعل نیاز دارم.

The lifeguard needs now need is a verb.

نجات غریق نیاز دارد اکنون نیاز یک فعل است.

The next verb has to be in the infinitive form.

فعل بعدی باید به صورت مصدر باشد.

Now can as a modal cannot be used in  an infinitive form, it doesn't exist.

Now can به‌عنوان مودال نمی‌تواند به شکل مصدر استفاده شود، وجود ندارد.

Modal verbs are just the verb, they  don't change in different structures.

افعال مودال فقط فعل هستند، در ساختارهای مختلف تغییر نمی کنند.

So in this case, I can't say  a lifeguard needs can swim.

بنابراین در این مورد، نمی توانم بگویم که یک نجات غریق که نیاز دارد می تواند شنا کند. نه

No that grammatically doesn't work.

از نظر گرامری کار نمی کند.

Even though I'm talking about general  ability, I need an infinitive.

حتی اگر در مورد توانایی عمومی صحبت می کنم ، به مصدر نیاز دارم.

Because of that, I have to use be able to and  

به همین دلیل، من باید از beable استفاده کنم و

I'd say a lifeguard needs to be  able to in the infinitive form.

می‌توانم بگویم که یک نجات غریق باید بتواند به شکل مصدر باشد.

Now I have a correct sentence.

حالا یک جمله درست دارم.

Congratulations, you've  completed the master class.

تبریک می‌گوییم، شما کلاس اصلی را به پایان رساندید.

Think of everything you've  learned in this last hour.

به همه چیزهایی که در این ساعت گذشته آموخته اید فکر کنید.

Do you want me to make more  master classes just like this?

آیا می‌خواهید کلاس‌های مستر بیشتری را به همین شکل بسازم؟

If you do, then put Yes, Yes, Yes, put  Yes, Yes, Yes in the comments below.

اگر انجام دادید، بله، بله، بله، بله، بله، بله را در نظرات زیر قرار دهید.

And of course, make sure you like this video,  

و البته، مطمئن شوید که این ویدیو را دوست دارید،

share it with your friends and subscribe so  you're notified every time I post a new lesson.

آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید و مشترک شوید تا هر بار که من یک درس جدید را پست می‌کنم به شما اطلاع داده شود.

And you can get this free speaking  guide where I share 6 tips on how  

و می‌توانید این راهنمای مکالمه رایگان را دریافت کنید، جایی که من ۶ نکته را در مورد نحوه

to speak English fluently and confidently.

صحبت کردن روان و مطمئن انگلیسی به اشتراک می‌گذارم. می‌توانید

You can click here to download  it or look for the link in the  

اینجا را کلیک کنید تا آن را دانلود کنید یا به دنبال پیوند در توضیحات بگردید

description and you can keep improving  your English with this lesson right now.

و می‌توانید همین الان با این درس به بهبود انگلیسی خود ادامه دهید.