Real English Conversation - Meet My HUSBAND! 🥰

Welcome, Kevin.

خوش اومدی کوین

Welcome onto my YouTube channel for the very first time.

برای اولین بار به کانال یوتیوب من خوش آمدید .

Oh, thank you very much.

آه از شما بسیار سپاسگزارم. خیلی

It's great to be here.

خوب است که اینجا هستم.

And are you nervous?

و آیا عصبی هستید؟

Oh, a little nervous.

اوه، کمی عصبی

Yeah, for sure.

آره حتما

I don't do this as a matter of my job, so yeah, a little nervous.

من این کار را به خاطر شغلم انجام نمی دهم، پس آره، کمی عصبی هستم.

Well, actually, speaking about your job, that's one of the first questions that my students

خوب، در واقع، صحبت در مورد شغل شما، این یکی از اولین سوالاتی است که دانش آموزان من

have.

دارند.

And first of all, thank you for submitting so many amazing questions.

و اول از همه، از شما برای ارسال سوالات شگفت انگیز بسیار سپاسگزارم.

You have some hard questions coming your way.

چند سوال سخت پیش رو دارید.

All right.

خیلی خوب.

Let's bring it on.

بیایید آن را بیاوریم.

All right.

خیلی خوب.

So Saeed wanted to know about your job, and he wants to know what you typically do at

بنابراین سعید می خواست در مورد شغل شما بداند و می خواهد بداند که شما معمولاً در محل

work.

کار چه می کنید.

Explain the whole day.

تمام روز را توضیح دهید.

OK, well I'm a partner of a software company and we build software to manage large companies

خوب، خوب من شریک یک شرکت نرم افزاری هستم و نرم افزاری برای مدیریت

privacy and private information.

حریم خصوصی و اطلاعات خصوصی شرکت های بزرگ می سازیم.

So on my side, most of my day I work at home, first of all to travel a little bit.

بنابراین از طرفی، بیشتر روزم را در خانه کار می کنم، اول از همه برای سفر کمی.

But for the most part, I'm at home and I'm responsible for all the development and design

اما در بیشتر موارد، من در خانه هستم و مسئولیت تمام فعالیت های توسعه و طراحی

activities of the company.

شرکت را بر عهده دارم.

So a lot of my day is spent talking to customers, talking to our employees, and just making

بنابراین بخش زیادی از روز من صرف صحبت با مشتریان، صحبت با کارمندانمان می شود و فقط

sure that the application is following along on the path that we desire it to be.

مطمئن می شوم که برنامه در مسیری که ما می خواهیم دنبال می کند.

So a lot of software development.

بنابراین بسیاری از توسعه نرم افزار.

Now, if you're not in the field of software development, half the time when Kevin tells

حالا، اگر در زمینه توسعه نرم‌افزار نیستید، نیمی از زمانی که کوین در

me about his day, I don't really understand what he does, because software development

مورد روزش به من می‌گوید، من واقعاً نمی‌فهمم او چه می‌کند، زیرا توسعه نرم‌افزار

is just so different from the work I do.

با کاری که من انجام می‌دهم بسیار متفاوت است.

That's true.

درست است.

But I've learned a lot about software development just from you talking about it.

اما من فقط از صحبت شما در مورد توسعه نرم افزار چیزهای زیادی یاد گرفتم .

You're getting good.

داری خوب میشی

Next thing we know you're going to be one of our developers.

نکته بعدی که می دانیم شما یکی از توسعه دهندگان ما خواهید بود.

Yeah, sure, I don't think so.

بله، مطمئنا، من اینطور فکر نمی کنم.

But thank you and you'll be the next English teacher.

اما متشکرم و شما معلم بعدی زبان انگلیسی خواهید بود .

Yeah, I don't that either.

آره، من هم این کار را نمی کنم.

OK, so we talked about your profession.

خوب، پس ما در مورد حرفه شما صحبت کردیم.

Now another student also asked about your profession, but then he wanted to know how

حالا دانشجوی دیگری هم در مورد حرفه شما پرسید ، اما بعد می خواست بداند چگونه از

you support me and motivate me to produce YouTube content.

من حمایت می کنید و به من انگیزه می دهید تا محتوای یوتیوب تولید کنم.

So what would you say that?

پس چه می گویید؟

How do you support and motivate me?

چگونه از من حمایت می کنید و به من انگیزه می دهید؟

Think back to when I first started.

به زمانی که برای اولین بار شروع کردم فکر کنید.

My YouTube channel.

کانال یوتیوب من

Yeah, it was.

آره بود به

It's hard to get anything going.

سختی می توان کاری کرد.

Hard to get a company off the ground.

به سختی می توان یک شرکت را از زمین خارج کرد.

It's hard to start a new business venture.

شروع یک کسب و کار جدید سخت است.

And I think it's also a little bit more challenging to work at home and work by yourself all the

و من فکر می کنم کمی چالش برانگیزتر است که در خانه کار کنید و همیشه به تنهایی کار کنید

time, even if you're talking to other people.

، حتی اگر با افراد دیگر صحبت کنید.

And I think that both Jennifer and I have a lot in common in that way.

و من فکر می کنم که هم جنیفر و هم من در این راه اشتراکات زیادی داریم.

I've probably been doing it a little bit longer and I think that a lot of the support, if

من احتمالاً مدتی طولانی‌تر این کار را انجام داده‌ام و فکر می‌کنم که بسیاری از پشتیبانی‌ها، اگر

you wanted to think of it like that, is a lot around how to be.

می‌خواهید به آن فکر کنید، در مورد چگونگی بودن است.

Yourself during the day, How to create a business environment when you're working by yourself

خودتان در طول روز، چگونه یک محیط کسب و کار ایجاد کنید زمانی که خودتان کار می کنید

and how to start a new endeavor.

و چگونه یک تلاش جدید را شروع کنید. کار

It's not easy and it takes a lot of time and hard work and patience.

آسانی نیست و زمان زیادی می طلبد و سخت کوشی و حوصله.

Yeah, that's true.

بله، این درست است.

So Kevin and I, we both worked from home even before COVID, which wasn't very common at

بنابراین من و کوین، هر دوی ما حتی قبل از ابتلا به کووید، که در آن زمان خیلی رایج نبود، از خانه کار می‌کردیم

the time, but we both did.

، اما هر دوی ما این کار را انجام می‌دادیم.

And so it's something that we really had to adjust to for sure.

و بنابراین این چیزی است که ما واقعاً باید با اطمینان با آن سازگار می شدیم.

Yeah.

آره

And it was good.

و خوب بود

I mean, in the sense that we already had home offices set up.

منظورم این است که ما قبلا دفاتر خانگی راه اندازی کرده بودیم.

We already had all of that things type of infrastructure, things that you wouldn't even

ما قبلاً همه آن نوع زیرساخت‌ها را داشتیم، چیزهایی که حتی

think that you would need as a Home Office.

فکر نمی‌کردید به عنوان یک دفتر خانه به آنها نیاز داشته باشید.

And even the discipline of actually going to work to your Home Office every day isn't

و حتی نظم و انضباط اینکه در واقع هر روز به دفتر خانه خود بروید،

necessarily something that everybody was used to during COVID times.

لزوماً چیزی نیست که همه در دوران کووید به آن عادت کرده بودند.

But this student wants to know how you support me with my YouTube channel.

اما این دانش آموز می خواهد بداند که چگونه با کانال یوتیوب من از من حمایت می کنید.

So think back to when I first started it.

بنابراین به زمانی که برای اولین بار آن را شروع کردم، فکر کنید.

Would you have described me at that time as a tech savvy person?

آیا در آن زمان مرا به عنوان یک فرد باهوش فناوری توصیف می کردید؟

A tech savvy person is someone who is really good with technology, the technology needed

یک فرد باهوش فناوری کسی است که با فناوری، فناوری مورد نیاز

to create a YouTube channel.

برای ایجاد یک کانال YouTube، واقعاً خوب است.

So would you have described me as a tech savvy person?

پس آیا شما مرا به عنوان یک فرد باهوش فناوری توصیف می کردید ؟

No, but you're a fast learner, very quick study.

نه، اما شما سریع یاد می گیرید، خیلی سریع مطالعه می کنید.

So yeah, I mean at the very beginning, everything from web page up to my.

بنابراین بله، منظور من در همان ابتدا، همه چیز از صفحه وب تا صفحه من است.

Organizations to understanding how web marketing works, to creating web pages, to creating

سازمان ها برای درک نحوه عملکرد بازاریابی وب ، ایجاد صفحات وب، ایجاد

all of the software and the computers around that.

همه نرم افزارها و رایانه های اطراف آن.

So I think I helped a little bit on that side of things.

بنابراین فکر می‌کنم کمی در این زمینه کمک کردم .

But like I said, you're a very quick study.

اما همانطور که گفتم، شما خیلی سریع مطالعه می کنید.

Well, I mean just for YouTube though, even just setting up a camera and lighting, I did

خوب، منظورم فقط برای یوتیوب است، حتی فقط با تنظیم دوربین و نورپردازی،

not know how to do that.

نمی دانستم چگونه این کار را انجام دهم.

I didn't even own a camera.

حتی دوربین هم نداشتم.

Kevin bought me the camera.

کوین دوربین را برای من خرید.

He bought the lights for me.

او چراغ ها را برای من خرید.

He bought my microphone.

او میکروفون من را خرید.

He set it all up.

او همه چیز را تنظیم کرد.

He's being very modest.

او خیلی متواضع است

He did everything to start my YouTube channel.

او هر کاری کرد تا کانال یوتیوب من راه اندازی شود.

All the technical stuff was 100%, Kevin.

همه چیزهای فنی 100٪ بود، کوین.

Well, and I so not one of the questions, but I do a lot of photography as a hobby.

خوب، و من یکی از سوالات نیستم، اما به عنوان یک سرگرمی عکاسی زیادی انجام می دهم.

Oh, spoiler alert.

اوه، هشدار اسپویلر.

That's a future question.

این یک سوال آینده است.

Oh, OK, And now half of my lighting equipment is seconded to Jen's studio, as opposed to

اوه، خوب، و اکنون نیمی از تجهیزات نورپردازی من به استودیوی جن منتقل شده است، برخلاف

my photography stuff downstairs.

چیزهای عکاسی من در طبقه پایین.

So yes, I stole all of his photography stuff for my YouTube studio, but then you just got

بنابراین بله، من تمام وسایل عکاسی او را برای استودیوی یوتیوب خود دزدیدم، اما پس از آن باید

to to go out and buy new stuff for.

بیرون بروید و چیزهای جدیدی برای آن بخرید.

Yourself.

خودت

That's true.

درست است.

And Kevin loves buying the latest and best things, which really benefited me because

و کوین عاشق خرید جدیدترین و بهترین چیزها است، که واقعاً برای من مفید بود زیرا از

I hate shopping.

خرید متنفرم.

So he did all my shopping for me and it was all top of the line quality equipment.

بنابراین او تمام خریدهای من را برای من انجام داد و همه تجهیزات با کیفیت برتر بودند.

I also converted you to a a Mac person.

من هم شما را به یک فرد مک تبدیل کردم.

Yeah, that was a long time ago.

آره خیلی وقت پیش بود

Though, yeah, yeah, yeah.

هرچند، آره، آره، آره.

Actually, Speaking of a long time ago, the next question that many of you wanted to know

در واقع، صحبت از مدت ها پیش، سوال بعدی که بسیاری از شما می خواستید بدانید این

was how Kevin and I met.

بود که من و کوین چگونه با هم آشنا شدیم.

So Dimitri asked that Chloe asked that.

بنابراین دیمیتری از کلویی پرسید.

Ahmad asked that Kazis asked that they all wanted to know how we met.

احمد از کازیس پرسید که همه آنها می خواهند بدانند ما چگونه ملاقات کردیم.

Well, it was a long time ago.

خب خیلی وقت پیش بود

About how many years?

حدودا چند سال

11/12.

11/12.

Plus years ago.

به علاوه سالها پیش

Yeah, yeah.

آره آره.

We're not very good with days.

ما با روزها خیلی خوب نیستیم.

I don't know what our anniversary is.

نمی دانم سالگرد ما چیست؟

We're.

بود.

Not very good with that.

با اون خیلی خوب نیست

We don't celebrate our anniversary, but we do celebrate birthdays and Christmas.

ما سالگرد خود را جشن نمی گیریم، اما تولد و کریسمس را جشن می گیریم.

It's.

این است.

True, yeah, but I was 11-12 years.

درست است، بله، اما من 11-12 ساله بودم.

It's quite a while ago, it seems like a long time.

خیلی وقت پیشه، انگار خیلی وقته

Too long?

خیلی طولانی است؟

No, but no.

نه، اما نه.

So, so how we met 11-12 years?

بنابراین، چگونه ما 11-12 سال ملاقات کردیم؟

12 years ago so.

12 سال پیش همینطور.

At that point, I'm Jennifer hadn't been in the city all that long, and I had a friend

در آن زمان، من جنیفر هستم که مدت زیادی در شهر نرفته بودم، و دوستی

of a friend that wanted to go to a party one night.

از دوست داشتم که می خواست یک شب به یک مهمانی برود .

And I remember too, it was kind of begrudgingly because I didn't really feel like it.

و من هم به یاد دارم، این یک جور مضطرب بود، زیرا من واقعاً آن را دوست نداشتم.

It was in a part of town that I don't, didn't live in, didn't go to very often so begrudgingly

در قسمتی از شهر بود که من نه، نه زندگی می‌کردم، نه خیلی وقت‌ها به آنجا نرفتم، بنابراین با انزجار

went to this party and there I saw met Jennifer.

به این مهمانی رفتم و در آنجا جنیفر را دیدم.

Yeah, never.

بله، هرگز.

My life was never the same.

زندگی من هرگز مثل قبل نبود.

But I remember that during the party Jen came over and.

اما به یاد دارم که در طول مهمانی جن آمد و.

Thought that she may have known who I was.

فکر کرد که شاید می‌دانست من کی هستم.

Now I think at the time that that you know you're you're fairly new to the city and general

حالا فکر می‌کنم در آن زمان که می‌دانی خیلی تازه وارد شهر شده‌ای و به طور کلی،

just kind of thing oh you know have I seen you before?

فقط چیزی است که می‌دانی آیا قبلاً تو را دیده‌ام؟

I remember exactly what I said to you.

دقیقا یادمه چی بهت گفتم

Do you remember?

یادت میاد؟

Something like that.

یه چیزی شبیه اون.

Don't I know you from somewhere?

من شما را از جایی نمی شناسم؟

No.

نه.

I walked out to him at a party and I didn't know very many people.

من در یک مهمانی پیش او رفتم و افراد زیادی را نمی شناختم.

Like Kevin said, I had only lived in Ottawa for 3-4 months at the time, so I didn't know

همانطور که کوین گفت، من در آن زمان فقط 3-4 ماه در اتاوا زندگی کرده بودم، بنابراین

many people.

افراد زیادی را نمی شناختم.

He didn't know many people at this specific party and it was a pretty big party, maybe

او افراد زیادی را در این مهمانی خاص نمی‌شناخت و یک مهمانی خیلی بزرگ بود، شاید

like 20 people there.

20 نفر آنجا. به

I walked up to him and I said you look so familiar.

سمتش رفتم و گفتم خیلی آشنا به نظر میرسی . آیا

Have we met before?

قبلاً ملاقات کرده ایم؟

Is exact.

دقیق است به

I remember it.

یاد دارم.

I remember it so clearly.

من آن را به وضوح به یاد دارم.

Which, ironically, I get every once in a while that people think that I look familiar for

اتفاقی که از قضا، هر چند وقت یک‌بار متوجه می‌شوم که مردم فکر می‌کنند به دلایلی آشنا به نظر می‌رسم

some reason or other.

.

I guess he just has one of those.

من حدس می زنم که او فقط یکی از آن ها را دارد.

Faces, Familiar faces, yeah.

چهره ها، چهره های آشنا، آره.

Yeah.

آره

So I remember.

پس یادم می آید.

So, so that occurred at one point.

بنابراین، به طوری که در یک نقطه رخ داده است.

Then we kind of went our separate ways a little bit during the party.

سپس در طول مهمانی کمی راه خودمان را ادامه دادیم .

We chatted a little bit and I remember towards the end of the party I came back and I just

کمی با هم گپ زدیم و یادم می آید اواخر مهمانی برگشتم و فقط

had to know more about Jennifer.

باید درباره جنیفر بیشتر بدانم.

So I asked her for her number and we started chatting after that.

بنابراین از او شماره اش را خواستم و بعد از آن شروع به چت کردیم.

And that was 11-12 years ago.

و این 11-12 سال پیش بود.

We can't remember when and when.

ما نمی توانیم به یاد بیاوریم کی و کی.

I asked Kevin, have we met before?

از کوین پرسیدم آیا قبلاً ملاقات کرده ایم؟

You look so familiar.

خیلی آشنا به نظر میای

I was not intending to start a relationship with him.

من قصد نداشتم با او رابطه برقرار کنم.

I honestly was so curious.

راستش خیلی کنجکاو بودم

I felt like I knew him and it was just really bothering me.

احساس می‌کردم او را می‌شناسم و این واقعاً مرا آزار می‌دهد.

Why do you look so familiar?

چرا اینقدر آشنا به نظر میای؟

And I just had to ask.

و من فقط باید بپرسم.

Good job.

آفرین.

Good job.

آفرین.

You did.

شما انجام دادید.

Yeah, good job.

آره کار خوبیه

You did.

شما انجام دادید.

And the rest is history, as they say.

و بقیه به قول خودشان تاریخ است.

OK.

خوب.

Oh, was someone else?

اوه، شخص دیگری بود؟

Wanted to know was it love at first sight?

می خواستم بدانی که آیا این عشق در نگاه اول بود؟

Well, for me, to be honest, it's love now.

خب، برای من، راستش را بخواهید، الان عشق است.

But no, for me it was not love at first sight.

اما نه، برای من این عشق در نگاه اول نبود.

For me, it was confusion because I wanted to know who this person was.

برای من این سردرگمی بود زیرا می خواستم بدانم این شخص کیست.

What about you?

تو چطور؟ آیا

Was it love at first sight?

عشق در نگاه اول بود؟

Well, you know, I think it was like this amazing looking girl comes over and pretends that

خوب، می دانی، فکر می کنم مثل این بود که این دختر با ظاهر شگفت انگیز آمد و وانمود کرد که

she doesn't know who I am, you know?

نمی داند من کی هستم، می دانید؟

So I thought it was an awesome experience and a great opportunity.

بنابراین فکر کردم این یک تجربه عالی و یک فرصت عالی بود.

But I don't think you really love someone until you know who they are.

اما من فکر نمی کنم شما واقعاً کسی را دوست داشته باشید تا زمانی که او کیست.

So it was certainly interest at first sight.

بنابراین مطمئناً در نگاه اول جالب بود.

Absolutely.

کاملا.

Yeah, that's a good point.

بله، این نکته خوبی است.

Yeah, you came.

آره تو اومدی

Can't.

نمی تواند.

Can you really love someone the first time you see them?

آیا می توانید واقعاً اولین باری که کسی را می بینید دوستش داشته باشید؟

But I guess there's just something that draws you to a person.

اما من حدس می زنم فقط چیزی وجود دارد که شما را به سمت یک شخص می کشاند.

Yeah.

آره

And clearly I was drawn to you and you kept talking to me.

و واضح است که من به سمت تو کشیده شدم و تو همچنان با من صحبت می کردی.

And I asked for your number.

و من شماره شما را خواستم.

Yeah, exactly.

بله دقیقا.

OK, Now in many questions and actually many comments, people say we look alike.

خوب، اکنون در بسیاری از سوالات و در واقع بسیاری از نظرات، مردم می گویند که ما شبیه هم هستیم.

What do you guys think?

بچه ها نظرتون چیه؟

So this person.

پس این شخص

Anissa.

آنیسا.

Hi Anissa.

سلام آنیسا

You resemble him a lot, but her question or his question story was what do you like most

شما خیلی شبیه او هستید، اما سوال او یا داستان سوال او این بود که چه چیزی را بیشتر

about each other?

از یکدیگر دوست دارید؟

And another person, Mohammed, wanted to know what feature of yours does Kevin like the

و شخص دیگری، محمد، می خواست بداند کوین کدام ویژگی شما را بیشتر دوست دارد

most?

؟

And someone else wanted to know why you love me.

و یکی دیگر می خواست بداند چرا مرا دوست داری .

So we'll just summarize all of those as what do you like most about me?

بنابراین ما فقط همه آنها را به عنوان آنچه در مورد من بیشتر دوست دارید خلاصه می کنیم؟

I am actually really curious to hear this as well.

من واقعاً کنجکاو هستم که این را نیز بشنوم.

Well, all right.

بلی کاملا درست.

That's a tough one.

این یکی سخت است.

And by the way, Jennifer did not tell me any of these questions ahead of time.

و اتفاقاً جنیفر هیچ یک از این سوالات را زودتر به من نگفته است.

No, Kevin.

نه، کوین.

After now come up with something on the spot.

بعد از این لحظه با چیزی در محل.

That's great.

عالیه.

You should be able to easily answer what you like about me.

شما باید بتوانید به راحتی به آنچه در مورد من دوست دارید پاسخ دهید.

This is true well beyond the obvious that you're a beautiful, intelligent person.

این درست فراتر از این است که شما فردی زیبا و باهوش هستید.

I think that one of the things I like most about you is that.

فکر می کنم یکی از چیزهایی که بیشتر از همه در مورد شما دوست دارم همین است.

You have a sense of of adventure like we're one of the things that we have in common I

شما یک حس ماجراجویی دارید، مثل اینکه ما یکی از چیزهای مشترک ما هستیم،

think is that we're very adventurous, you know be it travel or or business.

فکر می کنم این است که ما بسیار ماجراجو هستیم، چه مسافرت و چه کاری.

And I think both of those things we really kind of connect on and you know Jennifer's

و من فکر می‌کنم که هر دوی این موارد ما واقعاً به نوعی با آنها ارتباط برقرار می‌کنیم و شما می‌دانید که جنیفر

very adventurous, willing to start her own business.

بسیار ماجراجو است و مایل است تجارت خود را راه‌اندازی کند .

We're willing to learn all these new things that we talked about a few minutes ago and

ما حاضریم همه این چیزهای جدیدی را یاد بگیریم که چند دقیقه پیش در مورد آنها صحبت کردیم و

you know, willing to go and try new, new things, you know, and we're.

شما می دانید، حاضرید بروید و چیزهای جدید و جدید را امتحان کنید، می دانید، و ما هستیم.

Both like that I think, but as you probably know, we just got back from Italy and that

فکر می‌کنم هر دو این‌طور هستند، اما همانطور که احتمالاً می‌دانید، ما به تازگی از ایتالیا برگشتیم و این

was a whole big adventure And if we don't do something I think adventurous on a constant

یک ماجراجویی بزرگ بود و اگر کاری را که فکر می‌کنم ماجراجویی به طور مداوم انجام ندهیم

basis, we both get kind of.

، هر دو به نوعی دچار می‌شویم. می‌دانید که

Home board, you know, just staying within the house and I think the adventurous piece

می‌دانید، فقط در خانه ماندن است و فکر می‌کنم قطعه ماجراجویانه

is probably the biggest thing that we have in common.

احتمالاً بزرگترین وجه مشترک ماست.

The biggest, one of the biggest things that I appreciate most about about you.

بزرگترین، یکی از بزرگترین چیزهایی که در مورد شما قدردانی می کنم.

Well, thank you.

خب ممنون

That was nice to hear because it's not like I routinely ask him what do you like about

شنیدن این حرف برایم جالب بود زیرا اینطور نیست که من به طور معمول از او بپرسم چه چیزی را در مورد من دوست داری

me?

؟

So it was nice to hear.

بنابراین شنیدن آن لذت بخش بود. از

Thank you for asking those questions.

شما برای پرسیدن این سوالات متشکرم.

OK, next question.

باشه سوال بعدی

Let's move on to a different topic.

بیایید به موضوع دیگری برویم.

And at least three students wanted to know about your favorite dish, your favorite food,

و حداقل سه دانش آموز می خواستند در مورد غذای مورد علاقه شما، غذای مورد علاقه شما،

your favorite cuisine.

غذاهای مورد علاقه شما بدانند.

So what would you say to that?

پس به آن چه می گویید؟

Well, so.

خب پس

And he likes to eat.

و او دوست دارد غذا بخورد.

I like to eat, but we're both pretty adventurous with food and we're both kind of foodie, so

من دوست دارم غذا بخورم، اما هر دوی ما در مورد غذا بسیار ماجراجو هستیم و هر دو به نوعی اهل غذا هستیم، بنابراین

I have to kind of break it down into.

باید آن را به نوعی تقسیم کنم.

Various types, right.

انواع مختلف، درست است.

So my favorite out with the guys kind of comfort food.

بنابراین غذای راحتی من با بچه ها مورد علاقه من است .

That's easy.

آسان است.

You probably know it.

شما احتمالا آن را می دانید.

What pizza?

چه پیتزایی؟

Daenerys.

دنریس.

My gosh, Daenerys are they're not very good.

خدای من، دنریس خیلی خوب نیستند.

They are amazing.

آنها شگفت آور هستند.

Well tell them what they are, cuz they have no idea what Daenerys are.

خوب به آنها بگویید که چه هستند، زیرا آنها نمی دانند دنریس چیست.

So in particular this, so we live in Canada and in the East Coast of Canada, a city called

بنابراین به طور خاص این، بنابراین ما در کانادا و در سواحل شرقی کانادا زندگی می کنیم، شهری به نام

Halifax is famous for the Halifax Dinero, which sorry to interrupt Kevin.

هالیفاکس به خاطر هالیفاکس دینرو معروف است، که متأسفیم که حرف کوین را قطع می کنیم.

If any of my students live in the East Coast of Canada or anywhere in Canada and you've

اگر یکی از دانش آموزان من در ساحل شرقی کانادا یا هر جای کانادا زندگی می کند و

heard of Donaires, let me know in the comments.

نام Donaires را شنیده اید، در نظرات به من اطلاع دهید.

Sorry to interrupt.

ببخشید که قطع می کنم.

Go on.

ادامه دادن.

So it's basically a PITA with spiced meat.

بنابراین اساساً یک پیتا با گوشت تند است.

And very, very, very good sweet sauce within this pita with some tomatoes and onions.

و سس شیرین بسیار بسیار خوب در این پیتا با مقداری گوجه فرنگی و پیاز.

And it's simply delicious, simply delicious.

و آن را به سادگی خوشمزه، به سادگی خوشمزه است.

But it is very much a, you know, after like a guys night out after, you know, after a

اما می دانید، پس از یک شب بیرون رفتن از یک بچه، می دانید، بعد از یک

game or something.

بازی یا چیز دیگری، بسیار است.

That kind of a comfort food.

این نوع غذای راحتی

It's not a fine dining experience by any stretch.

این یک تجربه ناهار خوری خوب نیست.

Not at all.

اصلا.

I don't recommend.

من توصیه نمی کنم.

They're awesome.

آنها عالی هستند. در حال

So more now outside that I probably don't have like necessarily a favorite food, but

حاضر بیشتر در خارج از خانه که احتمالاً غذای مورد علاقه‌ام را دوست ندارم، بلکه

a favorite style of dining.

سبک مورد علاقه غذاخوری را دارم.

If I can kind of morph the question into that is probably tasting menus.

اگر بتوانم سوال را به شکلی درآورم که احتمالاً منوهای مزه است.

So it kind of goes back to that adventure theme that I talked about earlier.

بنابراین به نوعی به موضوع ماجراجویی که قبلاً در مورد آن صحبت کردم برمی گردد.

We both maybe explain what a tasting menu is.

شاید هر دو توضیح دهیم که منوی چشایی چیست.

So a tasting menu, and particularly a thing called a blind tasting menu.

بنابراین یک منوی چشایی، و به ویژه چیزی به نام منوی مزه کور.

Is you go to the restaurant and they tell you that they're going to serve you X number

آیا شما به رستوران می روید و آنها به شما می گویند که قرار است X تعداد دوره به شما ارائه دهند

of courses.

.

Typically it's a big number like 8 or 9 or 10 course meal and you have no idea what you're

به طور معمول این یک عدد بزرگ است مانند 8 یا 9 یا 10 وعده غذایی و شما نمی دانید چه چیزی

getting.

دریافت می کنید.

You can tell them if you have you know allergies or you know major preferences, but in generally

اگر آلرژی دارید می‌توانید به آن‌ها بگویید، آلرژی می‌دانید یا ترجیحات اصلی را می‌دانید، اما به طور کلی

you have no idea what you're getting and they build a meal like a small dish, small dish,

نمی‌دانید چه چیزی دریافت می‌کنید و آنها یک وعده غذایی مانند یک ظرف کوچک، ظرف کوچک،

small dish and you get to try all these unique.

ظرف کوچک درست می‌کنند و شما باید همه اینها را امتحان کنید. منحصر بفرد.

Flavors, all these unique presentations that are that are made by the restaurant at that

طعم‌ها، همه این ارائه‌های منحصربه‌فرد که توسط رستوران در آن

point in time and it's very creative from the part of the chefs and it's a fun experience

زمان انجام می‌شود و از طرف سرآشپزها بسیار خلاقانه است و تجربه‌ای سرگرم‌کننده است

and typically as well or many times you pair say a wine pairing or some kind of beverage

و معمولاً یا خیلی از اوقات شما با هم جفت می‌شوید مثلاً یک جفت شراب یا نوعی

pairing with the food itself.

ترکیب نوشیدنی با خود غذا

So I really enjoy that style of dining.

بنابراین من واقعا از این سبک غذاخوری لذت می برم.

As Jennifer knows, on our third day, only our third day, Kevin takes me to this restaurant.

همانطور که جنیفر می‌داند، در روز سوم، تنها روز سوم، کوین من را به این رستوران می‌برد.

Remember, I'm new to Ottawa generally the city we're in, I had only lived here for about

به یاد داشته باشید، من به طور کلی در اتاوا شهری هستم که در آن هستیم، من

3-4 months at the time.

در آن زمان فقط 3-4 ماه اینجا زندگی کرده بودم.

So on our third day, he's like, let's go to this restaurant, it's called Atelier.

بنابراین در روز سوم ما، او می گوید، بیا برویم به این رستوران، اسمش آتلیه است.

Let's go to this restaurant and I'm like, OK, and it's this very fancy restaurant that

بیایید به این رستوران برویم و من می گویم، خوب، و این همان رستوران بسیار شیک است که

had a, what, 12 course?

یک دوره آموزشی، چه، 12 داشت؟

At least a 12 course tasting menu.

حداقل یک منوی طعم 12 دوره.

And the food they presented to you was more like art.

و غذایی که به شما تقدیم کردند بیشتر شبیه هنر بود.

It was just so beautiful.

فقط خیلی زیبا بود

You almost didn't want to eat it.

تقریباً نمی خواستی آن را بخوری.

You just wanted to look at it.

فقط میخواستی نگاهش کنی

And this was on our third date.

و این در سومین قرار ما بود.

That really impressed me.

این واقعاً مرا تحت تأثیر قرار داد.

He has definitely opened my eyes to a lot of different food for sure for.

او قطعاً چشمان من را روی غذاهای مختلف بسیار باز کرده است.

Although he puts a spicy or spicy sauce, hot Peppers on almost everything he eats.

اگرچه او تقریباً روی هر چیزی که می خورد یک سس تند یا تند می گذارد، فلفل تند.

But not to ruin the taste.

اما نه اینکه طعمش خراب بشه.

No, only when it complements it.

نه، فقط زمانی که آن را تکمیل کند.

But he really likes spicy.

اما او واقعاً تند را دوست دارد.

I like spicy.

من تند دوست دارم

Food, Yes.

غذا، بله

It's true as well.

درست هم هست

Yeah.

آره

OK, that's cooking.

خوب، این در حال پختن است.

Let's move on to the next question.

بریم سراغ سوال بعدی.

OK, I'm going to read this.

باشه من اینو میخونم

This comes from Alex, he said.

او گفت که این از الکس می آید.

Hi, Jennifer.

سلام جنیفر

I know that being a teacher and a content creator could be challenging sometimes, so

من می دانم که معلم بودن و تولید محتوا گاهی اوقات می تواند چالش برانگیز باشد، بنابراین می

I'd like to know how your profession has impacted positively and negatively your relationship.

خواهم بدانم که حرفه شما چه تأثیر مثبت و منفی بر روابط شما داشته است.

What do you think?

شما چی فکر میکنید؟

I know, I think it's maybe a little more of a question for me, but I'm going to get Kevin.

می دانم، فکر می کنم شاید برای من کمی بیشتر سوال باشد، اما من قصد دارم کوین را بگیرم.

To answer, So what do you think having this YouTube channel, has it impacted our lives

برای پاسخ، بنابراین، فکر می‌کنید داشتن این کانال یوتیوب چیست، آیا تأثیر

positively or negatively?

مثبت یا منفی بر زندگی ما داشته است؟

What would you say?

تو چی میگفتی؟

I think certainly positively.

من مطمئنا مثبت فکر می کنم.

I think a lot of times we'll probably do something now for content like as a primary purpose

من فکر می‌کنم خیلی وقت‌ها احتمالاً اکنون کاری را برای محتوا انجام می‌دهیم، مانند هدف اصلی

of getting content.

دریافت محتوا.

But it could be going on hike, so it could be going to a particular area of town or experiencing

اما می‌تواند پیاده‌روی باشد، بنابراین می‌تواند رفتن به یک منطقه خاص از شهر یا تجربه

a particular thing or you know when we were when we were in Italy just a few week ago,

یک چیز خاص باشد یا می‌دانید زمانی که همین چند هفته پیش در ایتالیا بودیم،

I guess we did a lot of stuff for content creation.

فکر می‌کنم کارهای زیادی برای این کار انجام دادیم. تولید محتوا

Which maybe we wouldn't have done otherwise.

کاری که شاید در غیر این صورت انجام نمی دادیم.

So I think that's a, it's a positive from, from that perspective and how about negative,

بنابراین من فکر می کنم که از این منظر یک مثبت است، و چگونه در مورد منفی، آیا

can you think of any ways it's had a negative impact?

می توانید به راه هایی فکر کنید که تاثیر منفی داشته است ؟

No, I don't think really negative.

نه، من واقعاً منفی فکر نمی کنم.

I'm a I'm a naturally patient person And so like the, you know content creation you you're

من یک فرد ذاتاً صبور هستم و مانند آن، شما می دانید تولید محتوا باید

going to have to be pretty patient in the sense that when you're doing an activity you're

بسیار صبور باشید، به این معنا که وقتی در حال انجام یک فعالیت هستید،

going to stop or break or do some content.

متوقف می شوید یا متوقف می شوید. یا مطالبی را انجام دهید

And it's not just a, you know, once and it's all done perfectly.

و این فقط یک بار نیست و همه آن به خوبی انجام شده است.

It's something that you know could, you know, be a.

این چیزی است که شما می دانید می تواند، می دانید، یک.

Be done overtime in in that particular activity that you're doing.

در آن فعالیت خاصی که انجام می دهید، اضافه کاری انجام دهید .

So like as example when we were in Italy, we stopped or did things many, many times

بنابراین مانند مثال زمانی که در ایتالیا بودیم، بارها و بارها با هدف تولید محتوا دست از کار کشیدیم یا کارهایی را انجام دادیم

for the purpose of content creation, which I didn't mind at all.

که اصلاً برایم مهم نبود.

But I'm also, I also do like I said, a lot of photography and sometimes you just have

اما من همچنین، همانطور که گفتم، عکاسی زیادی انجام می دهم و گاهی اوقات باید

to, you know, wait for the for the shot to unfold.

منتظر بمانید تا عکس باز شود.

In photography, Kevin is a very patient person.

در عکاسی، کوین فردی بسیار صبور است.

If the roles were reversed, I am not as patient as Kevin for sure.

اگر نقش‌ها برعکس می‌شد، مطمئناً به اندازه کوین صبور نیستم.

I wish I had his patience.

کاش صبرش را داشتم

He is way more patient than me.

او از من صبورتر است.

If the roles were reversed and I was the one sitting there waiting while Kevin took all

اگر نقش‌ها برعکس می‌شد و من همان کسی بودم که در حالی که کوین همه

these pictures of himself and these videos, I would probably be a little annoyed.

این عکس‌ها و این ویدیوها را از خودش می‌گرفت، منتظر بودم، احتمالاً کمی اذیت می‌شدم.

But Kevin, thankfully he's a extremely patient person, so that's probably why it hasn't impacted

اما کوین، خوشبختانه او فردی بسیار صبور است ، بنابراین احتمالاً به همین دلیل است که

negatively because of his patience.

به دلیل صبر او تأثیر منفی نداشته است.

Thank.

ممنون

You.

شما.

Good question, though.

با این حال سوال خوبی است.

OK, Abdullah, next question.

باشه عبدالله سوال بعدی

Abdullah has two questions.

عبدالله دو سوال دارد.

Number one, you record videos to teach English in all the places you go with your husband.

شماره یک، شما برای آموزش زبان انگلیسی در همه جاهایی که با شوهرتان می روید، فیلم ضبط می کنید.

Oh yes, This is why I put this question here.

اوه بله، به همین دلیل این سوال را اینجا مطرح کردم.

Does this bother your husband?

آیا این موضوع شوهر شما را اذیت می کند؟

So we were just talking about that.

بنابراین ما فقط در مورد آن صحبت می کردیم.

Does it bother you?

آیا شما را اذیت می کند؟

No, not at all.

نه اصلا.

And admittedly, at the beginning, I did have to get a little bit accustomed to taking videos

و مسلماً در آغاز، مجبور بودم کمی به فیلم‌برداری

in some public places.

در برخی مکان‌های عمومی عادت کنم.

Yeah, super awkward.

آره فوق العاده ناجور

Or Home Depot is an example.

یا Home Depot یک نمونه است.

Or Costco, right?

یا Costco، درست است؟

So we'll be in Costco and I'll be like.

بنابراین ما در Costco خواهیم بود و من نیز مانند آن خواهم بود.

I'll pick up a jar of Pickles and I'll be like Kevin, Kevin, can you just like record

من یک شیشه ترشی برمی دارم و مثل کوین می شوم، کوین، می توانی فقط به

me for 30 seconds?

مدت 30 ثانیه من را ضبط کنی؟

But there's all these people walking around and sometimes they'll they'll see we're doing

اما همه این افراد در اطراف راه می‌روند و گاهی می‌بینند که ما در حال

a video, so they'll stop, which is very polite.

فیلمبرداری هستیم، بنابراین متوقف می‌شوند، که بسیار مودبانه است.

Where in Canada, Canadians are very polite.

جایی که در کانادا، کانادایی ها بسیار مودب هستند.

But I'm recording this video.

ولی من دارم این ویدیو رو ضبط میکنم

Well, Kevin's recording it.

خب، کوین در حال ضبط آن است.

I'm holding this jar of Pickles and trying to teach something and these people.

من این کوزه ترشی را در دست دارم و سعی می کنم چیزی را به این افراد آموزش دهم.

People are watching and waiting and it's super awkward.

مردم در حال تماشا و انتظار هستند و این بسیار ناخوشایند است.

Yeah, yeah, yeah.

آره، آره، آره

So in those cases, a lot of the places we go, if you're hiking or if you're outdoors,

بنابراین در این موارد، بسیاری از مکان‌هایی که ما می‌رویم، اگر در حال پیاده‌روی هستید یا اگر در فضای باز هستید،

no problem at all.

اصلاً مشکلی نیست.

But that was probably the only thing I've had to kind of get used to and see how people,

اما این احتمالاً تنها چیزی بود که مجبور بودم به آن عادت کنم و ببینم مردم و

other people will react to it.

دیگران چگونه به آن واکنش نشان خواهند داد.

Yeah, I don't like it either.

آره من هم دوست ندارم

A lot of students will ask like, oh, doesn't it?

بسیاری از دانش آموزان می پرسند، اوه، اینطور نیست ؟

I could never take videos in public places.

من هرگز نتوانستم در مکان های عمومی فیلم بگیرم.

Doesn't it bother you?

اذیتت نمیکنه؟

And the answer is yes, it really does.

و پاسخ این است که بله، واقعا اینطور است.

It's so awkward.

خیلی ناجوره

But I do it anyways because you have to push yourself outside of your comfort zone.

اما من این کار را به هر حال انجام می دهم زیرا شما باید خود را به خارج از منطقه راحتی خود فشار دهید. برای به دست آوردن آن

You have to do things that are awkward and uncomfortable in order to get.

باید کارهایی را انجام دهید که ناخوشایند و ناراحت کننده هستند.

A great piece of content.

یک محتوای عالی

A great result?

یک نتیجه عالی؟

Exactly, yeah.

دقیقا آره

Yeah, and thankfully kind of coming back to, we're both very adventurous and thankfully

بله، و خوشبختانه وقتی دوباره به آنجا برمی گردیم، هر دو بسیار ماجراجو هستیم و خوشبختانه

Kevin's very patient.

کوین بسیار صبوریم.

I think those two qualities really help in this situation, cuz I think many people wouldn't

من فکر می‌کنم این دو ویژگی واقعاً در این شرایط کمک می‌کنند، زیرا فکر می‌کنم بسیاری از مردم نمی‌خواهند

want to do that and would get annoyed with.

این کار را انجام دهند و از آن عصبانی می‌شوند.

With me constantly being like oh take my picture here, do this video here.

با من دائماً مثل اوه که عکسم را اینجا بگیرید، این ویدیو را اینجا انجام دهید.

But he never.

اما او هرگز.

No, I don't mind.

نه، من مشکلی ندارم.

I think it's fun.

فکر می کنم سرگرم کننده است.

Yeah, and he's being honest cuz I always ask him, is it OK?

بله، و او صادق است، زیرا من همیشه از او می‌پرسم، خوب است؟

Are you sure you don't mind?

مطمئنی برات مهم نیست؟

And he always says no, not at all.

و او همیشه می گوید نه، نه.

OK, so no, it doesn't bother you.

خوب، پس نه، شما را اذیت نمی کند.

And then the next question was how much influence?

و بعد سوال بعدی این بود که چقدر تاثیر داره؟

Does Kevin have on your success?

آیا کوین بر موفقیت شما تأثیری دارد؟

Well, I'm going to answer this because he'll be super modest and probably say it's all

خوب، من به این پاسخ خواهم داد، زیرا او فوق العاده متواضع خواهد بود و احتمالاً می گوید همه اینها

me.

من هستم.

Yeah, it's all me.

آره همه اش منم

Kevin has had so much influence on my success.

کوین تاثیر زیادی بر موفقیت من داشته است.

I would not have a YouTube channel without Kevin because like I said at the beginning.

من بدون کوین کانال یوتیوب نخواهم داشت زیرا همانطور که در ابتدا گفتم. من

I was not a technical person.

آدم فنی نبودم.

I would not have known how to set up cameras, lighting, photo editing, video editing, all

نمی دانستم چگونه دوربین، نورپردازی، ویرایش عکس، ویرایش ویدئو و همه

of that.

اینها را تنظیم کنم.

I would have been so overwhelmed with.

من خیلی غرق شده بودم

I probably wouldn't even have started.

شاید حتی شروع نمی کردم.

But Kevin was there to help me with that support me and and I really think you're the reason

اما کوین آنجا بود تا به من کمک کند تا از من حمایت کند و من واقعاً فکر می کنم شما دلیلی هستید

why I have a YouTube channel, no thank you.

که من یک کانال YouTube دارم، نه از شما متشکرم.

But I think the hard work and perseverance that you put in it a lot to do with it as

اما من فکر می کنم سخت کوشی و پشتکاری که شما در آن انجام داده اید

well, well.

نیز به خوبی به آن کمک می کند.

For sure.

مطمئنا.

Of course I take credit for my success too, but you had a big role.

البته من هم برای موفقیتم اعتبار قائل هستم، اما شما نقش مهمی داشتید.

Thank you.

متشکرم.

OK, this is a great question when you have a problem or misunderstanding with Kevin.

خوب، وقتی با کوین مشکل یا سوء تفاهم دارید، این یک سوال عالی است.

How do you solve it?

چگونه آن را حل می کنید؟

So I'll reverse it cuz I want Kevin to do the talking.

بنابراین من آن را برعکس می کنم زیرا می خواهم کوین صحبت کند.

When you have a problem or misunderstanding with Jennifer, how do you solve it?

وقتی با جنیفر مشکل یا سوء تفاهم دارید ، چگونه آن را حل می کنید؟

Just recognize that Jennifer's right and no.

فقط تشخیص دهید که جنیفر درست است و نه.

That's a very good answer to all of you husbands out there.

این یک پاسخ بسیار خوب به همه شما شوهران بیرونی است.

That was the perfect answer.

این پاسخ کامل بود.

Honestly, we should just move, Okay, move on.

راستش، ما فقط باید حرکت کنیم، بسیار خوب، ادامه دهیم.

That was the best answer.

این بهترین پاسخ بود.

OK, but to be serious, probably just like communicating really well.

خوب، اما برای جدی بودن، احتمالاً مانند برقراری ارتباط بسیار خوب است.

Like when we get annoyed with each other, When we get frustrated, we with each other,

مثل وقتی که از هم دلخور می شویم، وقتی ناامید می شویم، از همدیگر،

we're honest and we say like, I need a little break from you give me a little space.

صادق هستیم و می گوییم مثل اینکه کمی استراحت می خواهم به من کمی فضا بده.

We each we each take a cat, and that makes us feel better.

هر کدام از ما یک گربه می گیریم و این باعث می شود احساس بهتری داشته باشیم.

Yeah, true.

آره درسته

OK.

خوب.

Next question from Mohammed Hamza.

سوال بعدی از محمد حمزه

He's only 2020 years old and he wants to know if you have any advice for life, relationships,

او فقط 2020 سال دارد و می خواهد بداند آیا توصیه ای برای زندگی، روابط،

school or friendship.

مدرسه یا دوستی دارید یا خیر.

So maybe just pick your your best piece of advice for a 20 year old.

پس شاید بهترین توصیه خود را برای یک نوجوان 20 ساله انتخاب کنید.

Well, that's a tough one, but I think that.

خب، این یکی سخت است، اما من فکر می کنم.

Mohammed is counting on you.

محمد روی تو حساب می کند.

Yes, exactly.

بله دقیقا.

I think the best piece of advice is to choose something like if it's life, work, whatever

من فکر می کنم بهترین توصیه این است که چیزی را انتخاب کنید مانند زندگی، کار، هر آنچه که

you wish, choose things that you enjoy because you'll be successful doing the things you

می خواهید، چیزهایی را انتخاب کنید که از آنها لذت می برید زیرا در انجام کارهایی که از آنها لذت می برید موفق خواهید بود

enjoy.

.

Don't pick something that other people want you to do and that you don't enjoy.

کاری را انتخاب نکنید که دیگران از شما می خواهند و از آن لذت نمی برید.

And I think that, you know, Jennifer and I were talking about that this morning in terms

و من فکر می کنم که، می دانید، جنیفر و من امروز صبح در

of learning other languages.

مورد یادگیری زبان های دیگر صحبت می کردیم.

And if you pick the method, the work that you enjoy, the people that you want to hang

و اگر روش را انتخاب کنید، کاری را که از آن لذت می برید، افرادی که می خواهید

out with that you enjoy, you're going to be successful because you're going to want to

با آنها معاشرت کنید و از آنها لذت می برید، موفق خواهید بود زیرا می خواهید آن را

do it and you're going to put the effort in.

انجام دهید و قرار خواهید داد

And I think that's kind of key.

و من فکر می کنم این یک نوع کلیدی است.

It's people that try and be something that they're not or not committed to or don't enjoy

این افراد هستند که سعی می کنند چیزی باشند که به آن متعهد نیستند یا به آن متعهد نیستند یا از آن لذت نمی برند

that they're probably not going to be successful doing it.

که احتمالاً در انجام آن موفق نخواهند شد .

Yeah, that's really good advice.

بله، این واقعاً توصیه خوبی است.

OK, next question.

باشه سوال بعدی

Oh, this is the one before I said, oh, spoiler alert, we're going to talk about this.

اوه، این همان چیزی است که قبلاً گفتم، اوه، هشدار اسپویلر، ما در مورد این صحبت خواهیم کرد.

So Colo, Colo, Bach, Baby Skin and Sterling wanted to know what you do for fun or what's

بنابراین کولو، کولو، باخ، بیبی اسکین و استرلینگ می‌خواستند بدانند برای سرگرمی چه می‌کنید یا

your pastime.

سرگرمی شما چیست.

So we've talked about one for photography is a big pastime.

بنابراین ما در مورد یکی صحبت کردیم که عکاسی یک سرگرمی بزرگ است.

Another one is biking.

یکی دیگر دوچرخه سواری است.

Like bicycling is another pastime.

مثل دوچرخه سواری تفریح ​​دیگری است.

And not just for the purpose of going biking, but as Jennifer will tell you, it's the whole

و نه فقط برای دوچرخه سواری، بلکه همانطور که جنیفر به شما خواهد گفت، همه

thing about putting the bikes together and accessorizing servicing.

چیز در مورد کنار هم قرار دادن دوچرخه ها و ارائه خدمات جانبی است. امسال یک ماه

I had the bike in our little bike shop downstairs for a month this year because I changed the

دوچرخه را در دوچرخه‌فروشی کوچکمان در طبقه پایین داشتم، زیرا

drivetrain out of the out of the bike.

پیشرانه را از بیرون دوچرخه عوض کردم.

I give my bike names a name buddy.

اسم دوچرخه ام را می گذارم رفیق.

He was famous.

او معروف بود.

He was on the Met Gala this year, but not my bike, but one exactly like it.

او امسال در مت گالا بود، اما نه دوچرخه من، بلکه دقیقاً شبیه آن.

So biking is another one.

پس دوچرخه سواری یکی دیگر است.

In the winter time we used to do snowboarding a fair bit, which I also enjoy, but hiking,

در فصل زمستان کمی اسنوبورد انجام می‌دادیم، که من هم از آن لذت می‌برم، اما از پیاده‌روی،

winter hikes, snowshoeing, snowshoeing without snowshoes In the winter we enjoy.

پیاده‌روی زمستانی، برف‌نوردی، کفش برفی بدون کفش در زمستان لذت می‌بریم.

So I think that plus, like I said, the photography is probably my main hobbies.

بنابراین فکر می کنم به علاوه، همانطور که گفتم، عکاسی احتمالاً سرگرمی اصلی من است.

Kevin's an excellent photographer.

کوین یک عکاس عالی است.

He's taken some beautiful photos.

او چند عکس زیبا گرفته است.

Thanks.

با تشکر.

OK, this next question is probably my favorite question from Mr.

خوب، این سوال بعدی احتمالاً سوال مورد علاقه من از آقای

Killer or M Killer.

قاتل یا ام قاتل است.

He wants to know.

او می خواهد بداند. آیا

Are you Mr.

شما آقای

305 Worldwide Pitbull?

305 پیتبول جهانی هستید؟

Because you look a lot like him.

چون شما خیلی شبیه او هستید.

I feel like you as well.

من هم حس تو را دارم

Sorry, by the way, my name is Diego.

ببخشید، اتفاقاً اسم من دیگو است.

OK, so Diego wants to know, are you Mr.

خوب، پس دیگو می خواهد بداند، آیا شما آقای

305 Pitbull?

305 پیتبول هستید؟

I feel I do look a lot like Pitbull.

احساس می کنم خیلی شبیه پیت بول هستم.

In fact, this summer, Jennifer and I went to the Pitbull concert.

در واقع، تابستان امسال، من و جنیفر به کنسرت پیتبول رفتیم.

And that's why I said it's awesome.

و به همین دلیل گفتم که عالی است.

My favorite question because we both really love Pitbull.

سوال مورد علاقه من چون ما هر دو واقعا پیتبول را دوست داریم.

Yeah, yeah, yeah.

آره، آره، آره

Even to doing in the house, not in public.

حتی برای انجام دادن در خانه، نه در جمع.

And you'll never see a video of it.

و هرگز ویدیویی از آن نخواهید دید.

Of us doing karaoke to Pitbull and Shakira.

از ما که با پیتبول و شکیرا کارائوکه می کنیم.

Yeah, I'm obvious.

بله، من واضح هستم.

And we do the one with Christina, with Christina as well, yeah.

و ما یکی را با کریستینا انجام می دهیم، با کریستینا نیز، بله.

Yeah, he does a really great job.

بله، او واقعاً کار بزرگی انجام می دهد.

Yeah, you will never see it.

آره هرگز نخواهی دید

OK.

خوب.

OK, so Mary wanted to know, well, first, your nationality, of course, Canada, we've already

خوب، پس مری می خواست بداند، خوب، اول، ملیت شما، البته کانادا، قبلاً به

mentioned that.

آن اشاره کردیم.

But she wants to know what's your advice about living in Canada?

اما او می خواهد بداند توصیه شما در مورد زندگی در کانادا چیست؟

I thought that was a great question.

من فکر کردم که این یک سوال عالی بود.

Yeah.

آره

I've lived in Canada all my life.

من تمام عمرم را در کانادا زندگی کرده ام.

I was born here first, living in Canada.

من ابتدا در اینجا متولد شدم و در کانادا زندگی کردم.

I don't know, it's.

من نمی دانم، این است.

I think the country is very diverse and I think that it's fun to explore various parts

من فکر می‌کنم این کشور بسیار متنوع است و فکر می‌کنم کاوش در بخش‌های مختلف

of the country We've been to, you know, not every place in Canada, certainly not the northern

کشوری که ما رفته‌ایم لذت بخش است، می‌دانید، نه هر مکان در کانادا، نه قطعاً

parts that we want to visit.

بخش‌های شمالی که می‌خواهیم از آن بازدید کنیم.

But you know we've got a pretty good handle on what the East Coast and the West Coast

اما می‌دانید که ما در مورد اینکه سواحل شرقی و ساحل غربی

and Central Canada is like.

و مرکز کانادا چگونه است، اطلاعات خوبی داریم.

And I think choosing a spot where you enjoy where you we like.

و من فکر می کنم جایی را انتخاب کنید که در آن از جایی که ما دوست دارید لذت ببرید.

I like as an example The Four Seasons winter, spring, summer, fall and seeing the trees

من به عنوان مثال از چهار فصل زمستان، بهار، تابستان، پاییز و دیدن

turn and that.

چرخش درختان و اینها خوشم می آید.

So I mean, I think choosing the right place that you enjoy is a great place to start for

بنابراین منظورم این است که من فکر می کنم انتخاب مکان مناسبی که از آن لذت می برید یک مکان عالی برای شروع برای

Canada.

کانادا است.

Yeah, good advice.

آره توصیه خوبیه

And bring a warm jacket and bring a warm jacket.

و یک ژاکت گرم و یک ژاکت گرم بیاورید.

Because it gets really cold.

چون خیلی سرد میشه

Yeah, Canada Goose is your friend.

بله، غاز کانادایی دوست شماست.

Yeah, it's Canada Goose.

آره، این کانادا غاز است.

That's a brand.

این یک مارک است.

Maybe you know it, but they make these really heavy duty winter jackets that will prepare

شاید شما آن را بدانید، اما آنها این ژاکت های زمستانی واقعا سنگین را می سازند که

you for -40 or -50.

شما را برای -40 یا -50 آماده می کند.

And although it doesn't get to -40, it's about -20 -, 15, -, 20 in our city.

و اگرچه به -40 نمی رسد، اما در شهر ما حدود -20 -، 15، -، 20 است.

But you need a good jacket.

اما شما به یک ژاکت خوب نیاز دارید.

You do?

شما انجام می دهید؟

Yeah, absolutely.

بله، قطعا.

And gloves.

و دستکش.

And gloves.

و دستکش.

And a hat.

و کلاه

And a scarf.

و یک روسری.

So that's how you can prepare for life in Canada.

بنابراین به این ترتیب می توانید برای زندگی در کانادا آماده شوید.

Well, I do have more questions from students, but I feel like we have answered a lot already.

خب، من سوالات بیشتری از دانش آموزان دارم، اما احساس می کنم قبلاً به بسیاری از آنها پاسخ داده ایم.

So why don't we save the other questions for another interview?

پس چرا سوالات دیگر را برای مصاحبه دیگری ذخیره نمی کنیم ؟

What do you think?

شما چی فکر میکنید؟

Are you gonna come back?

قراره برگردی؟

Sounds good.

خوب به نظر می رسد.

I love it.

عاشقشم.

Do you guys want Kevin to come back if you want to see another video featuring Kevin

بچه ها اگر می خواهید ویدیو دیگری با حضور کوین

Put?

پوت ببینید، می خواهید کوین برگردد؟

Push it.

فشارش بده

Then put put go Kevin, go go Kevin, go, go Kevin go.

بعد قرار بده برو کوین برو برو کوین برو برو کوین برو.

Put that in the comments, go Kevin, go.

آن را در نظرات قرار دهید، برو کوین، برو.

And then if lots of people put go Kevin go, I'll invite him back for another interview.

و سپس اگر افراد زیادی کوین را بروند، من او را برای مصاحبه دیگری دعوت خواهم کرد.

Thanks so much.

خیلی ممنون.

It's been great being here.

بودن اینجا عالی بود

Bye everyone.

خداحافظ همه

Bye, bye.

خداحافظ.