21 Confusing English Words | English Vocabulary

What's the difference between I worked  hard last night? I hardly worked last  

چه تفاوتی بین دیشب سخت کار کردم؟ دیشب به سختی کار کردم

night. I still haven't done it. I haven't  done it yet. There are many confusing words  

. من هنوز انجامش ندادم. من هنوز انجامش نداده‌ام. کلمات گیج‌کننده زیادی

in English that students often use  incorrectly. Let's fix that. Today  

در انگلیسی وجود دارد که دانش‌آموزان اغلب آنها را به اشتباه استفاده می‌کنند. بیایید آن را درست کنیم. امروز

you'll learn how to use these 21 confusing  but very common English words. Welcome.

یاد خواهید گرفت که چگونه از این ۲۱ کلمه گیج کننده اما بسیار رایج انگلیسی استفاده کنید. خوش آمدید.

Back to JForrest English. Of course, I'm  Jennifer Now Let's get started. First,  

بازگشت به JForrest English. البته که من جنیفر هستم. حالا بیایید شروع کنیم. اول،

let's review hard and hardly. And let's  review these as a quiz. She studied really  

بیایید hard و tough را مرور کنیم. و بیایید اینها را به عنوان یک مسابقه مرور کنیم. او واقعاً

for the exam and passed with top  marks. Do you need hard or hardly?

برای امتحان درس خواند و با نمرات عالی قبول شد . آیا به سختی یا به سختی نیاز دارید؟ به

You need hard. I've been studying really hard  because hard means with effort or intensity,  

سختی نیاز دارید. من خیلی سخت درس خوانده‌ام، چون سخت یعنی با تلاش یا شدت،

whereas hardly means almost not. It's similar  to barely. Now, you cannot say he works hardly  

در حالی که به سختی یعنی تقریباً هیچ. شبیه به «به سختی» است. حالا، نمی‌توانید بگویید که او

every day. You have to say he works hard  every day if you want to intensify that.

هر روز به ندرت کار می‌کند. اگر می‌خواهید این را تشدید کنید، باید بگویید که او هر روز سخت کار می‌کند.

So you can say I worked hard this weekend. This  means I worked a lot. If you say I hardly worked  

بنابراین می‌توان گفت که این آخر هفته سخت کار کردم. این یعنی من خیلی کار کردم. اگر بگویید

this weekend and notice that sentence  structure placement, I hardly worked,  

این آخر هفته به ندرت کار کردم و به جایگذاری ساختار جمله توجه کنید، به

this means I worked very little. So you can  say I hardly or barely slept last night.

این معنی است که خیلی کم کار کردم. بنابراین می‌توان گفت که دیشب به سختی یا به سختی خوابیدم.

You can't say I slept hard last night.  Sometimes there just isn't a replacement  

نمیشه گفت دیشب بد خوابیدم. بعضی وقت‌ها جایگزینی وجود ندارد،

that means the same. You have to use  a different word to intensify it,  

این هم همان معنی را می‌دهد. شما باید از کلمه‌ی متفاوتی برای تشدید آن استفاده کنید،

so you would say I slept well or I slept great.

مثلاً می‌توانید بگویید «من خوب خوابیدم» یا «من عالی خوابیدم».

Last night, or there's an idiom  you may know, I slept like a rock,  

دیشب، یا اصطلاحی هست که شاید بشناسید، مثل سنگ خوابیدم،

or I slept like a baby last night.  Don't worry about taking notes. I  

یا دیشب مثل بچه خوابیدم. نگران یادداشت‌برداری نباشید. من

summarize everything in a free lesson PDF.  You can find the link in the description.  

همه چیز را در یک فایل PDF درس رایگان خلاصه می‌کنم. لینک را می‌توانید در توضیحات پیدا کنید.

Now, that you understand the difference,  here is one sentence that uses both. He.

حالا که تفاوت را متوجه شدید، در اینجا جمله‌ای را می‌بینید که از هر دو استفاده می‌کند. او.

Gets any recognition from his  boss even though he works so.

با وجود اینکه به عنوان کارمند کار می‌کند، از رئیسش تقدیر می‌شود. به

Which one do you need? He hardly gets any  recognition. You can identify it because of  

کدام یک نیاز دارید؟ او به سختی مورد توجه قرار می‌گیرد. شما می‌توانید آن را به دلیل

the sentence structure, but also because it's  reducing the amount of recognition. It means a  

ساختار جمله تشخیص دهید، اما همچنین به این دلیل که میزان تشخیص را کاهش می‌دهد. یعنی

little, not a lot, even though he works so hard,  placement of the word and also it intensifies it.

کمی، نه زیاد، با اینکه او خیلی سخت کار می‌کند، جایگذاری کلمه و همچنین تشدید آن.

Now let's review late and lately. Here's your  quiz. Jennifer, I've been watching a lot of  

حالا بیایید late و late را مرور کنیم. این هم آزمون شما. جنیفر، من خیلی از

your videos. Oh, thank you. I'm so glad, but  what do you need? Late or lately? Jennifer.

ویدیوهای تو رو تماشا کردم. اوه، ممنونم. خیلی خوشحالم، اما چی لازم داری؟ دیر یا اخیراً؟ جنیفر

Lately, I've been watching a lot of  your videos. So if that describes you,  

اخیراً، من ویدیوهای شما را زیاد تماشا کرده‌ام. بنابراین اگر این شما را توصیف می‌کند، در قسمت نظرات

put that's right, that's right, put that's right  in the comments. I've been thinking lately. Now  

بنویسید: «درسته، درسته، درسته» . اخیراً فکر کرده‌ام. «حالا

late means after the scheduled or usual time,  and lately means in recent days or weeks.

دیر شده» یعنی بعد از زمان برنامه‌ریزی شده یا معمول، و «اخیراً» یعنی در روزها یا هفته‌های اخیر.

We arrived late after the scheduled time  because we stayed up late last night. This  

ما دیرتر از زمان مقرر رسیدیم چون دیشب تا دیروقت بیدار مانده بودیم. این

means you stayed up, remained awake later  than you usually do, past your normal time.

یعنی شما بیدار مانده‌اید، دیرتر از معمول بیدار مانده‌اید، و از زمان معمولتان بیشتر خوابیده‌اید.

How about this one? You should leave early  so you're not late for the interview. So the  

این یکی چطور؟ شما باید زود بروید تا برای مصاحبه دیر نکنید. بنابراین،

opposite of late is early, which I always try to  be. Now lately you've been showing up late. Uh oh.

نقطه مقابل دیر رسیدن، زود رسیدن است، که من همیشه سعی می‌کنم زود رسیدن باشم . اخیراً دیر سر کار حاضر می‌شوی. اوه اوه. کلمه

Lately is flexible, so you could say you've been  showing up late, lately. Yes, you can have late  

Lately انعطاف‌پذیر است، بنابراین می‌توان گفت که اخیراً دیر سر قرار حاضر می‌شوید. بله، می‌توانید

lately side by side and then you might add on,  is everything OK? because lately is the present  

اخیراً [چیزهایی] را کنار هم داشته باشید و بعد می‌توانید [چیزهایی] را اضافه کنید، همه چیز روبراه است؟ زیرا اخیراً زمان حال

perfect or present perfect continuous.  So with the action started in the past.

کامل یا حال کامل استمراری است. بنابراین با عملی که در گذشته آغاز شده است.

And continues until now. So it sounds like it's  more of a routine. He's been working a lot lately,  

و تا الان ادامه داره. بنابراین به نظر می‌رسد که بیشتر یک روال عادی است. او اخیراً خیلی کار کرده،

not just now, started in the past and  continues. Or again, you can start with  

نه فقط الان، از گذشته شروع کرده و همچنان ادامه دارد. یا دوباره، می‌توانید با «

lately and say lately she hasn't been herself.  The verb to be cannot go in a continuous form.

اخیراً» شروع کنید و بگویید اخیراً او دیگر خودش نبوده است. فعل to be نمی‌تواند به صورت استمراری باشد.

Here's your quiz question. I'm sorry the  kids are, again, our car has been acting up.

سوال مسابقه شما اینجاست. بچه‌ها، دوباره ازتون معذرت می‌خوام، ماشینمون یهو خراب شد.

Well, you can tell because of the  meaning, but also because of that  

خب، از روی معنی، و همچنین از روی

sentence structure. I immediately noticed the  present perfect continuous and the fact it's  

ساختار جمله، میشه فهمید. من فوراً متوجه زمان حال کامل استمراری و این واقعیت شدم که

the very last word. So I know the last  one, our car has been acting up lately.

دقیقاً آخرین کلمه است. خب، من آخرین مورد را می‌دانم، ماشین ما اخیراً مشکل پیدا کرده است.

That's why the kids are late again.  Now let's review really and actually  

برای همین بچه‌ها دوباره دیر کرده‌اند. حالا بیایید واقعاً و واقعاً بررسی کنیم.

I hear mistakes with these a lot. How about this  

من اشتباهات زیادی در مورد اینها می‌شنوم. در مورد این

quiz question? I thought he was just  late, but he got into an accident.

سوال مسابقه چطور؟ فکر کردم دیر کرده، اما تصادف کرد.

But actually, hm. Actually he was laughing.  This is an important distinction really is  

اما در واقع، هوم. در واقع داشت می‌خندید. این یک تمایز مهم است که واقعاً

an intensifier. It means very truly or genuinely.

تشدیدکننده است. یعنی واقعاً یا واقعاً.

But we're not intensifying anything here. It  sounds like we're correcting something and  

اما ما اینجا چیزی را تشدید نمی‌کنیم. انگار داریم یه چیزی رو اصلاح می‌کنیم و

that's when you need actually. It means  in fact or it's to introduce something  

این دقیقاً همون موقعیه که لازم داری. در واقع به معنای «در واقع» است یا برای معرفی چیزی

surprising, correcting or clarifying.  I thought he was late, but actually.

شگفت‌انگیز، اصلاح‌کننده یا شفاف‌ساز به کار می‌رود. فکر کردم دیر کرده، اما در واقع.

He got into an accident, so I'm  clarifying my false assumption.  

او تصادف کرد، بنابراین دارم فرضیه اشتباهم را توضیح می‌دهم.

Now sometimes a student will say to me,  Jennifer, actually I like your videos,  

بعضی وقت‌ها یه دانش‌آموز به من می‌گه، جنیفر، راستش من ویدیوهات رو دوست دارم،

but this sounds like you thought I  didn't like your videos, but I do.

اما انگار فکر کردی من ویدیوهات رو دوست ندارم، ولی دارم.

You want to use really if there's nothing to  correct or clarify, so you want to say I really  

اگر چیزی برای اصلاح یا توضیح وجود ندارد، باید از «واقعاً» استفاده کنید، بنابراین می‌خواهید بگویید که من واقعاً

like your videos to intensify it. Now let's review  this. You can say I really liked the movie. You  

ویدیوهای شما را دوست دارم تا آن را تشدید کنید. حالا بیایید این را مرور کنیم . میشه گفت من فیلم رو خیلی دوست داشتم. شما

intensify your feeling of satisfaction,  and then you can ask, did you like it?

احساس رضایت خود را تشدید می‌کنید، و سپس می‌توانید بپرسید، آیا از آن خوشتان آمد؟

And then you might need to clarify or  correct and say, actually, I've never  

و سپس ممکن است لازم باشد توضیح دهید یا اصلاح کنید و بگویید، راستش را بخواهید، من

seen it before because the person assumes you've  seen it. You can change that placement and say,  

قبلاً هرگز آن را ندیده‌ام، زیرا آن شخص فرض می‌کند که شما آن را دیده‌اید. می‌توانید آن محل را تغییر دهید و بگویید،

I've actually never seen it before. You can  even add it at the end. It sounds more like  

من قبلاً هرگز آن را ندیده‌ام. حتی می‌توانید آن را در انتها اضافه کنید. بیشتر شبیه

an afterthought. I've never seen it before,  actually. So, here's your quiz question.

یک فکر ثانویه به نظر می‌رسد. راستش را بخواهید، من قبلاً هرگز آن را ندیده‌ام . خب، سوال مسابقه شما اینه.

I'm sorry. I thought your name was Jane.

متاسفم. فکر کردم اسمت جینه.

What do you think? The first one?  I'm really sorry you're intensifying  

نظر شما چیست؟ اولین نفر؟ واقعاً متاسفم که دارید تشدیدش می‌کنید

it. I actually thought your name was Jane.  You're clarifying or correcting information.  

. راستش فکر می‌کردم اسمت جینه. شما در حال توضیح یا اصلاح اطلاعات هستید.

Now let's review a pair that even native  speakers confuse, especially and specially.  

حالا بیایید جفتی را بررسی کنیم که حتی گویشوران بومی هم، به طور خاص و ویژه، آن را با هم اشتباه می‌گیرند.

Here's the quiz question. She's allergic to  peanuts, so we need to create a dish for her.

سوال مسابقه اینجاست. او به بادام زمینی حساسیت دارد، بنابراین باید برایش غذا درست کنیم.

Which one?

کدام یک؟

Especially for

مخصوصاً برای

her.

He had had my ring made especially for me.

او.

او انگشترم را مخصوص من ساخته بود. به

Especially means particularly more than others,  

ویژه (special) یعنی به طور خاص بیشتر از بقیه،

especially means for a specific purpose  or intention. I love all types of.

به طور خاص یعنی برای یک هدف یا نیت خاص. من عاشق همه نوعشم.

Pie, especially apple pie. So I'm using  this to emphasize apple pie more than  

پای، مخصوصاً پای سیب. بنابراین من از این استفاده می‌کنم تا بیشتر از بقیه روی پای سیب تأکید کنم

others. I made this apple pie specially for  you. It's sugar free. This is to emphasize a  

. این پای سیب رو مخصوص تو درست کردم. بدون قند است. این برای تأکید بر یک

specific purpose or intention. So you  can say English grammar is difficult,  

هدف یا نیت خاص است. بنابراین می‌توان گفت که دستور زبان انگلیسی دشوار است،

especially irregular verbs  to emphasize that category.

به خصوص افعال بی‌قاعده که تأکید بر این دسته از افعال دارند.

Or I could say I created a lesson specially for  my advanced students. Now, I could add on all my  

یا می‌توانم بگویم که یک درس مخصوص برای دانش‌آموزان پیشرفته‌ام ایجاد کردم. حالا، می‌توانم اضافه کنم که همه

students will benefit from this lesson,  especially my beginner students, so I'm  

دانش‌آموزانم از این درس بهره‌مند خواهند شد، مخصوصاً دانش‌آموزان مبتدی، بنابراین

highlighting that group. Let's try another quiz  question. He was trained for dangerous missions.

این گروه را برجسته می‌کنم. بیایید یک سوال مسابقه دیگر را امتحان کنیم . او برای ماموریت‌های خطرناک آموزش دیده بود.

Those involving explosives.

آنهایی که با مواد منفجره سروکار دارند.

He was specially trained for a specific purpose,  

او به طور ویژه برای یک هدف خاص،

dangerous missions and then we  want to highlight specific ones,  

مأموریت‌های خطرناک آموزش دیده بود و ما می‌خواهیم موارد خاص،

especially those involving explosives. Now let's  talk about eventually and ultimately. Here's the  

به ویژه مواردی که شامل مواد منفجره می‌شوند را برجسته کنیم. حالا بیایید در مورد سرانجام و در نهایت صحبت کنیم.

quiz question the plan was risky, expensive,  and time consuming, but it was successful.

سوال مسابقه این است: این طرح پرخطر، پرهزینه و زمان‌بر بود، اما موفقیت‌آمیز بود.

But it was ultimately successful.

اما در نهایت موفق شد.

Impressive,

چشمگیر،

but ultimately

useless.

اما در نهایت

بی‌فایده.

Now, to be fair, you could  grammatically and logically  

حالا، انصافاً، از نظر دستوری و منطقی می‌توان

say eventually. This means after a long time.

گفت که در نهایت. یعنی بعد از مدت‌ها.

Finally, but ultimately means  in the end after considering  

بالاخره، اما در نهایت یعنی در نهایت و پس از در نظر گرفتن

everything. So if you had to  only choose one for the quiz,  

همه چیز. بنابراین اگر مجبور بودید فقط یکی را برای آزمون انتخاب کنید،

ultimately is the better fit. But just  remember that both make sense. Here's an  

در نهایت گزینه‌ی مناسب‌تر همین است. اما فقط به یاد داشته باشید که هر دو معنی دارند.

easy way to remember the difference if you have to  choose only one. Eventually focuses on the time.

اگر مجبور باشید فقط یکی را انتخاب کنید، این یک راه آسان برای به خاطر سپردن تفاوت آنهاست . در نهایت روی زمان تمرکز می‌کند.

Ultimately focuses on the result, but you can  equally say he eventually became a teacher. He  

در نهایت روی نتیجه تمرکز می‌کند، اما به همان اندازه می‌توان گفت که او در نهایت معلم شد. او

ultimately became a teacher. They'll eventually  get married, they'll ultimately get married.  

در نهایت معلم شد. اونا بالاخره ازدواج می‌کنن، بالاخره ازدواج می‌کنن.

There's a very subtle difference. So let's  try another quiz and think about which one  

یه تفاوت خیلی ظریف وجود داره. پس بیایید یک آزمون دیگر را امتحان کنیم و ببینیم کدام یک

focuses on time and which one focuses on  result. After years of consideration, he

بر زمان و کدام یک بر نتیجه تمرکز دارد. پس از سال‌ها بررسی، او

Moved to Europe and retired. Well, that years  of consideration, that to me sounds like time.  

به اروپا نقل مکان کرد و بازنشسته شد. خب، اون سال‌ها بررسی، به نظر من وقتشه.

So I would personally choose eventually for  the first one. After years of consideration,  

بنابراین من شخصاً در نهایت مورد اول را انتخاب می‌کنم. پس از سال‌ها بررسی،

he eventually moved and ultimately  retired because that focuses on the  

او سرانجام نقل مکان کرد و در نهایت بازنشسته شد، زیرا این کار بر

end result. Another pair with a very  subtle difference, just and only.

نتیجه نهایی تمرکز دارد. یک جفت دیگر با یک تفاوت بسیار ظریف، کاملاً بی‌نقص.

I arrived.

من رسیدم.

I just arrived. She just arrived. Just as a  short time ago, it can also mean exactly or  

من تازه از راه رسیده‌ام. او تازه رسیده است. درست مانند مدت کوتاهی پیش،

simply depending on context. Only is no more  than is restricted to one or whatever that  

بسته به متن می‌تواند دقیقاً یا صرفاً به همین معنی باشد. فقط بیش از یک یا هر

quantity is. So if you say I only said that, this  means I said one thing, that, and nothing more.

مقدار دیگری که باشد، محدود نمی‌شود. بنابراین اگر بگویید من فقط آن را گفتم، یعنی من یک چیز گفتم، آن را، و نه بیشتر.

If you say, I just said that,  I said that a short time ago.

اگر می‌گویی، من همین الان این را گفتم، همین چند وقت پیش گفتم.

I only met her. I met one person,  her. I just met her. I met her a  

من فقط او را ملاقات کردم. من با یک نفر آشنا شدم، او (او). من تازه با او آشنا شدم. من مدتی پیش با او آشنا شدم

short time ago. So how about this quiz?  I got here and I brought the dessert.

. خب، این مسابقه چطوره؟ من اینجا رسیدم و دسر را آوردم.

I just got here recently, a few minutes ago.  I only brought the dessert. So that one item,  

من همین تازگی، چند دقیقه پیش به اینجا رسیدم. من فقط دسر رو آوردم. بنابراین آن یک مورد،

the dessert, nothing more. Here's a  pair many of my students can fuse. 2.

دسر، نه چیز دیگری. این‌ها جفتی هستند که بسیاری از دانش‌آموزان من می‌توانند با هم ترکیب کنند. ۲.

And so that movie was funny.

و خب آن فیلم خنده‌دار بود.

What do you think?

نظر شما چیست؟

That movie was so funny. You're so  funny. 2 means to a higher degree  

اون فیلم خیلی خنده دار بود. تو خیلی بامزه‌ای. عدد ۲ به معنای درجه‌ای بالاتر

than necessary or desirable. So is an  intensifier, very extremely to such  

از حد لازم یا مطلوب است. یک تشدیدکننده هم همینطور است ، خیلی شدید تا این

a degree. Sometimes my students say,  Jennifer, your lessons are too good.

حد. بعضی وقت‌ها دانش‌آموزانم می‌گویند، جنیفر، درس‌هایت خیلی خوب است.

But this means I wish they were less  good because 2 is more than wanted,  

اما این یعنی کاش کمتر خوب بودند، چون عدد ۲ بیشتر از چیزی است که می‌خواستند،

needed, or desired, so it sounds  negative. So you want to say Jennifer,  

نیاز دارند یا مطلوب است، بنابراین منفی به نظر می‌رسد. پس می‌خوای بگی جنیفر،

your lessons are so good, which means I  think they're very good and hopefully you do.

درس‌هات خیلی خوبن، که یعنی من فکر می‌کنم خیلی خوبن و امیدوارم تو هم همینطور باشی.

So of course you can say the coffee is too hot  to drink. This means more than I want. Or you can  

بنابراین البته می‌توان گفت که قهوه برای نوشیدن خیلی داغ است . این یعنی بیشتر از چیزی که من می‌خوام. یا می‌توانید

say I'm so tired after that workout. So of course  I'm very tired. Now notice for sentence structure,  

بگویید که بعد از آن تمرین خیلی خسته‌ام. پس معلومه که خیلی خسته‌ام. حالا به ساختار جمله توجه کنید،

we have 2 and then whatever your adjective is  too hot, but then you can use an infinitive.

ما ۲ داریم و بعد هر چیزی که صفت شما خیلی داغ است، اما بعد از آن می‌توانید از مصدر استفاده کنید.

To drink or I'm too tired to play golf.

برای نوشیدن یا من خیلی خسته‌ام که گلف بازی کنم.

Now, with so you would use an adjective,  but you can't use an infinitive after,  

حالا، با so شما از یک صفت استفاده می‌کنید، اما نمی‌توانید بعد از آن از مصدر استفاده کنید،

you can use a clause, which is a full sentence.  I'm so tired, I can't play golf today.

می‌توانید از یک بند (clause) استفاده کنید که یک جمله کامل است. من خیلی خسته‌ام، امروز نمی‌توانم گلف بازی کنم.

Here's another quiz for you. Your lessons  are good, but they're long. Hmm, well,  

اینم یه مسابقه دیگه برای شما. درس‌های شما خوب هستند، اما طولانی هستند. هوم، خب،

we start with a positive, so good, but  then a negative, too long because it's  

ما با یک نکته مثبت شروع می‌کنیم، خیلی خوبه، اما بعد به یک نکته منفی می‌رسیم، چون خیلی طولانیه چون

more than wanted or needed or desired, so  it's a negative. Now let's review still.

بیشتر از چیزیه که می‌خواستیم یا نیاز داریم یا آرزو داریم، پس میشه یه نکته منفی. حالا بیایید هنوز هم بررسی کنیم.

And yet, the question, is he sleeping?

و با این حال، سوال این است که آیا او خواب است؟

Is he still sleeping, and he's still sleeping.  Still means continuing to happen. So is the sleep.

آیا او هنوز خواب است، و او هنوز خواب است؟ هنوز هم به معنای ادامه دار بودن اتفاق افتادن است. خواب هم همینطور.

Continuing to happen yet means until now and  it's also expected to happen. An important  

ادامه‌ی وقوع تا به حال به معنی «تا الان» است و همچنین انتظار می‌رود که این اتفاق بیفتد. یک

note still can be used in positive, negative,  or question form but yet can only be used in  

نکته مهم هنوز هم می‌تواند در حالت مثبت، منفی یا سوالی استفاده شود، اما فقط در حالت

negative or questions, yet cannot be used in the  positive. So you can say I'm still working on it.

منفی یا سوالی قابل استفاده است، اما نمی‌تواند به صورت مثبت استفاده شود. بنابراین می‌توان گفت که من هنوز روی آن کار می‌کنم.

I still haven't worked on it. This means  the action, not working on it continues.  

هنوز روی آن کار نکرده‌ام. این یعنی عمل، نه کار کردن روی آن، ادامه پیدا می‌کند.

Now if you say I haven't worked on it yet,  

حالا اگر بگویید هنوز روی آن کار نکرده‌ام،

this means the action hasn't happened  until now, but it's expected to happen.

یعنی آن عمل تا الان اتفاق نیفتاده، اما انتظار می‌رود که اتفاق بیفتد.

Now you can ask, have you worked on it yet?  Or you can ask, are you still working on it?  

حالا می‌توانید بپرسید، آیا تا به حال روی آن کار کرده‌اید؟ یا می‌توانید بپرسید، آیا هنوز روی آن کار می‌کنید؟

But you cannot use yet in the positive,  you cannot say I'm working on it yet.  

اما شما نمی‌توانید از «هنوز» به صورت مثبت استفاده کنید، نمی‌توانید بگویید که من هنوز روی آن کار می‌کنم.

You can't say that. So here's your  quiz. She's in bed and hasn't eaten.

تو که نمی توانی این را بگویی. خب، این هم آزمون شما. او در رختخواب است و چیزی نخورده است.

What do you think? Well, the action of  being in bed continues. She's still in  

نظر شما چیست؟ خب، عملِ در رختخواب بودن ادامه دارد. او هنوز در

bed and then a negative. She hasn't eaten  yet, but it's expected to happen. Now,  

رختخواب است و بعد تستش منفی شده است. او هنوز چیزی نخورده است، اما انتظار می‌رود که این اتفاق بیفتد. حالا، به

similarly, let's review ever and  never. Have you gone skydiving?

طور مشابه، بیایید ever و never را مرور کنیم . آیا به چتربازی رفته‌اید؟

Have you ever gone skydiving? Have you ever  had children? Ever means at any time. Never,  

تا حالا چتربازی رفتی؟ آیا تا به حال بچه‌دار شده‌اید؟ همیشه یعنی در هر زمانی. Never،

not at any time, but ever is used with questions,  

not at any time، اما ever با سوالات به کار می‌رود،

never is used in the negative, and both  ever and never use the present perfect.

never در حالت منفی به کار می‌رود، و هر دو ever و never از حال کامل استفاده می‌کنند.

Have you ever gone skydiving? To  answer, you would say, yes, I have.

تا حالا چتربازی رفتی؟ در پاسخ، خواهید گفت، بله، دیده‌ام.

Yes, I have gone skydiving. No, I've never gone  skydiving, or you can say no, never, or you can  

بله، من چتربازی کرده‌ام. نه، من تا حالا چتربازی نکرده‌ام، یا می‌توانید بگویید نه، هرگز، یا می‌توانید

say no, I haven't gone skydiving yet, which  means it's expected. You think you'll do this  

بگویید نه، من تا حالا چتربازی نکرده‌ام، که یعنی انتظارش را داشتم. فکر می‌کنید این

action in the future. So let's review the quiz  question. If you want to try sushi like you've.

عمل را در آینده انجام خواهید داد. پس بیایید سوال مسابقه را مرور کنیم . اگر می‌خواهی سوشی را مثل قبل امتحان کنی.

Had it before. I know a great place.

قبلاً آن را داشت. من یه جای خیلی خوب میشناسم.

If you ever, the clue there  is if you, that's a question,  

اگر تا به حال، سرنخی که وجود دارد این است که اگر شما، این یک سوال است،

so you need ever directly with questions like  you've never had it before. That's actually a  

بنابراین شما همیشه باید مستقیماً با سوالاتی مانند آنچه قبلاً هرگز نداشته‌اید، روبرو شوید. این در واقع یک

negative statement. Now let's review sometime and  sometimes with that S. Let's get lunch next week.

جمله‌ی منفی است. حالا بیایید گاهی اوقات و گاهی اوقات با آن S مرور کنیم. بیایید هفته آینده ناهار بخوریم.

What do you think without the S or with the S?

نظرتون چیه بدون S یا با S؟

Let's get lunch sometime next week. He should  come over sometime after school. Without the S,  

بیا هفته دیگه یه جایی ناهار بخوریم. او باید یه وقتی بعد از مدرسه بیاد اینجا. بدون S،

it means at an unspecified time, maybe Monday,  Tuesday, Wednesday, Thursday, any of those times  

یعنی در زمانی نامشخص، شاید دوشنبه، سه‌شنبه، چهارشنبه، پنجشنبه، یا هر کدام از این زمان‌ها،

because it's unspecified. Sometimes with the S  means occasionally it's an adverb of frequency.

چون نامشخص است. گاهی اوقات با S به معنی گهگاه است و قید تکرار محسوب می‌شود.

So if someone asks you, do you still play golf?  So they want to know if the action of playing  

بنابراین اگر کسی از شما بپرسد، آیا هنوز گلف بازی می‌کنید؟ بنابراین آنها می‌خواهند بدانند که آیا بازی

golf continues? Do you still play golf? You can  reply and say sometimes, which means occasionally.  

گلف ادامه دارد یا خیر؟ هنوز گلف بازی می‌کنی؟ می‌توانید در پاسخ بگویید «گاهی اوقات»، که به معنی «گهگاه» است.

Now as an adverb of frequency, you would have  subject, adverb, verb. I sometimes play golf.

حالا به عنوان یک قید تکرار، باید داشته باشید: فاعل، قید، فعل. من گاهی اوقات گلف بازی می‌کنم.

Now, they may ask you, oh, would  you like to play golf sometime?

حالا، ممکن است از شما بپرسند، اوه، دوست داری یه وقتی گلف بازی کنیم؟

This means at an unspecified time in the future,  maybe next week, next month, 2 months from now,  

این یعنی در زمانی نامشخص در آینده، شاید هفته‌ی آینده، ماه آینده، دو ماه دیگر،

so unspecified. Now if they say to you,  would you like to play golf sometimes?

پس نامشخص. حالا اگر از شما بپرسند، دوست دارید گاهی گلف بازی کنید؟

They're asking you about your  routine. So this question means,  

دارن ازت در مورد برنامه‌ی روزانه‌ات می‌پرسن. بنابراین این سوال به این معنی است که

would you like to play golf occasionally as part  of your routine? Now, let's review your quiz.

آیا دوست دارید گاهی اوقات به عنوان بخشی از برنامه روزانه خود گلف بازی کنید؟ حالا، بیایید آزمون شما را بررسی کنیم.

We meet after work, so we should  plan a get together next week.

ما بعد از کار همدیگر را می‌بینیم، بنابراین باید برای هفته‌ی آینده برنامه‌ریزی کنیم.

Well, based on sentence structure, you know  what's needed. Sometimes we meet after work.  

خب، بر اساس ساختار جمله، می‌دانید چه چیزی لازم است. بعضی وقت‌ها بعد از کار همدیگر را می‌بینیم.

This happens occasionally occasionally we meet  after work. We should plan a get together,  

این اتفاق گاهی اوقات می‌افتد، گاهی اوقات ما بعد از کار همدیگر را می‌بینیم. ما باید برای یک گردهمایی برنامه‌ریزی کنیم،

which is a meeting between  people sometime next week,  

که شامل ملاقاتی بین افراد در هفته آینده است،

an unspecified time next week. Now  let's review definitely and probably on.

زمانی که هنوز مشخص نشده است. حالا بیایید قطعاً و احتمالاً ادامه را بررسی کنیم.

Going to the meeting, it's mandatory.

رفتن به جلسه، اجباری است.

I'm definitely going to the meeting.  We definitely will. Definitely means  

من که حتماً میرم مجمع. ما قطعاً این کار را خواهیم کرد. قطعاً یعنی

without a doubt 100% certain, probably means most  likely. You can think of it as 70% or 90% certain,  

بدون شک، ۱۰۰٪ قطعی، احتمالاً یعنی به احتمال زیاد. می‌توانید آن را ۷۰٪ یا ۹۰٪ قطعی در نظر بگیرید،

but it's not guaranteed. So if a friend asks  you, can you drive me to the airport tomorrow?

اما تضمین شده نیست. بنابراین اگر دوستی از شما بپرسد، می‌توانی فردا من را به فرودگاه برسانم؟

You can reply back and say definitely  100% or probably 70 to 90%.

شما می‌توانید در پاسخ بگویید قطعاً ۱۰۰٪ یا احتمالاً ۷۰ تا ۹۰٪.

I can definitely drive you  to the airport tomorrow,  

من قطعاً می‌توانم فردا تو را به فرودگاه برسانم،

or you can even use this in the  negative. I probably can't drive  

یا حتی می‌توانی از این به عنوان یک عبارت منفی استفاده کنی. احتمالاً

you to the airport tomorrow. So the  negative action is 70% to 90% certain.

فردا نمی‌توانم تو را به فرودگاه برسانم. بنابراین اقدام منفی ۷۰ تا ۹۰ درصد قطعی است.

Here's the quiz. I'll be at  the meeting, but I leave early.

اینم مسابقه. من در جلسه خواهم بود ، اما زود می‌روم.

We'll probably leave early because  you can't leave early to the meeting  

احتمالاً زود می‌رویم، چون

if there's only a 70 to 90% chance of  you going, so you're definitely going  

اگر فقط ۷۰ تا ۹۰ درصد احتمال رفتنت باشد، نمی‌توانی زود به جلسه بروی، پس حتماً

to the meeting. Now let's review back and  again when will you be from your trip?

به جلسه می‌روی. حالا بیایید دوباره و دوباره مرور کنیم که چه زمانی از سفر خود بازخواهید گشت؟

You want back. I'll be back. Because  this means return to a place again  

می‌خوای برگردی. من برمی‌گردم. چون این به معنی بازگشت دوباره به مکانی است،

of course means to repeat an  action. You can say I'm back.

البته به معنی تکرار یک عمل نیز می‌باشد. میشه گفت برگشتم.

Or you can say let's do it  again. Let's try that again.  

یا می‌توانید بگویید بیایید دوباره انجامش دهیم. بیایید دوباره آن را امتحان کنیم.

Now back is commonly used with come back  or get back, which means to return. When do  

فعل «بازگشت» معمولاً با «بازگشتن» یا «برگشتن» به کار می‌رود که به معنی بازگشتن است. کی

you come back or get back from vacation? And  then you can reply back and clarify and say,  

برمی‌گردی یا از تعطیلات برمی‌گردی؟ و بعد می‌توانید پاسخ دهید و توضیح دهید و بگویید،

actually I'm back. I got back last week.  How about this quiz? I'd love to go.

در واقع من برگشتم. هفته پیش برگشتم.  در مورد این مسابقه چطور؟ دوست دارم برم.

Back again. So to go back, I'd love to  return one more time again. I'd love  

دوباره برگشت. بنابراین برای برگشتن، دوست دارم یک بار دیگر برگردم. دوست دارم

to go back again. Now you know how to  use these confusing English words. Do  

دوباره برگردم. حالا می‌دانید چگونه از این کلمات گیج‌کننده انگلیسی استفاده کنید. آیا

you want me to keep helping you improve your  vocabulary? If you do, put yes, yes, yes, yes,  

می‌خواهی به کمکم برای بهبود دایره لغاتت ادامه بدهی؟ اگر این کار را کردید،

yes, yes, yes, yes, yes in the comments below  and of course make sure you like this lesson.

در قسمت نظرات زیر بله، بله، بله، بله، بله، بله، بله، بله بنویسید و البته مطمئن شوید که از این درس خوشتان می‌آید.

And share it with your friends and subscribe so  you're notified every time I post a new lesson,  

و آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید و مشترک شوید تا هر بار که درس جدیدی ارسال می‌کنم، مطلع شوید

and you can get this free speaking guide  where I share 6 tips on how to speak English  

و می‌توانید این راهنمای رایگان صحبت کردن را دریافت کنید که در آن 6 نکته در مورد چگونگی صحبت کردن

fluently and confidently. You can click  here to download it or look for the link  

روان و با اعتماد به نفس به زبان انگلیسی را به اشتراک گذاشته‌ام. می‌توانید برای دانلود اینجا کلیک کنید یا در توضیحات به دنبال لینک دانلود بگردید

in the description. And here's another  lesson I know you'll love, watch it now.

. و این هم یک درس دیگر که می‌دانم دوست خواهید داشت، همین حالا تماشا کنید.