4 Hours of English Vocabulary - ALL YOU NEED FOR FLUENT ENGLISH

First, let's review the difference between still, yet and already. Let's start off with

ابتدا، بیایید تفاوت بین هنوز، هنوز و قبلاً را مرور کنیم. بیایید از

already. We use already to talk about something that has happened or may have happened. So

قبل شروع کنیم. ما از قبلا برای صحبت در مورد چیزی که اتفاق افتاده یا ممکن است اتفاق افتاده باشد استفاده می کنیم. پس

think about the verb tenses. We're talking about the past.

به زمان فعل فکر کنید. ما در مورد گذشته صحبت می کنیم.

And your verb tenses are going to be the past simple or the present perfect. For example,

و زمان های فعل شما ماضی ساده یا حال کامل خواهد بود. مثلاً

I could say I already ate. I already ate. Of course, that action took place in the past.

می توانم بگویم قبلاً خورده ام. من قبلا خوردم. البته آن اقدام در گذشته صورت گرفته است.

Now you could invite me to the movies, and I could say I've already seen that movie.

حالا می توانید من را به سینما دعوت کنید، و می توانم بگویم که قبلاً آن فیلم را دیده ام.

Present Perfect. I've already seen that movie and of course it was in the past that I saw

ماضی نقلی. من قبلاً آن فیلم را دیده بودم و البته در گذشته بود که

that movie. Now notice for the placement of already it's generally placed before the main

آن فیلم را دیدم. اکنون توجه کنید که قبلاً به طور کلی قبل از فعل اصلی قرار می گیرد

verb. So now it's your turn. Pause the video and put a sentence using already in the past

. پس حالا نوبت شماست. ویدیو را مکث کنید و یک جمله با استفاده از قبلا در گذشته

Simple and the present Perfect in the comments below.

Simple و حال Perfect در نظرات زیر قرار دهید.

Now let's talk about yet. We generally use yet in a question form or a negative sentence,

حالا بیایید در مورد هنوز صحبت کنیم. ما به طور کلی از yet در یک فرم سوال یا یک جمله منفی استفاده می کنیم

and your verb tense is going to be the present perfect as a question. You're asking a question

و زمان فعل شما به عنوان سوال فعلی کامل خواهد بود. شما

about the past, so I could ask, Have you eaten yet? Have you eaten yet?

در مورد گذشته سؤال می کنید، بنابراین می توانم بپرسم، آیا تا به حال غذا خورده اید؟ تا حالا خوردی؟

And of course, if you want to answer yes, you would use. Which one? Yes, I've already

و البته، اگر می خواهید پاسخ مثبت دهید، استفاده می کنید. کدام یک؟ بله، من قبلاً

eaten. Now we can combine a question and the reply could be in the negative, so they could

خوردم. اکنون می‌توانیم یک سؤال را ترکیب کنیم و پاسخ می‌تواند منفی باشد، بنابراین،

both use yet, for example. I could ask you, have you decided yet?

برای مثال، هر دو می‌توانند از آن استفاده کنند. میتونم ازت بپرسم هنوز تصمیم گرفتی؟

And your answer in the negative would be no, I haven't decided yet. Now notice the placement

و پاسخ شما منفی خواهد بود، من هنوز تصمیم نگرفته ام. حالا به قرار گرفتن

of yet we put it after the main verb, so it's generally at the end of your sentence.

yet ما آن را بعد از فعل اصلی توجه کنید، بنابراین به طور کلی در انتهای جمله شما قرار دارد.

All right. So now why don't you try a question with yet and then a reply to that question

خیلی خوب. پس حالا چرا یک سوال را با هنوز امتحان نمی کنید و سپس به آن سوال پاسخ می دهید

and your reply will be in the negative as well. So put those two examples in the comments.

و پاسخ شما نیز منفی خواهد بود . پس این دو نمونه را در نظرات قرار دهید.

Now let's talk about still we use still to talk about an action that started in the past

حالا بیایید در مورد هنوز هم صحبت کنیم که از still استفاده می کنیم تا در مورد عملی صحبت کنیم که در گذشته شروع شده

and continues until now.

و تا کنون ادامه دارد.

Your.

شما

Birth tenses are generally going to be the present simple or the present continuous.

زمان تولد عموماً حال ساده یا حال استمراری است.

For example, I could say I'm still going to the party. So keep in mind I made a decision

مثلاً می توانم بگویم هنوز به مهمانی می روم. پس به خاطر داشته باشید که

to go to the party maybe last week. OK, I said I'm going to the party.

شاید هفته گذشته تصمیم گرفتم به مهمانی بروم. باشه گفتم میرم مهمونی

Now, maybe the weather is really bad today, so a lot of people aren't going to the party

حالا، شاید امروز هوا واقعاً بد باشد، بنابراین بسیاری از مردم دیگر به مهمانی نمی روند

anymore, but I want to confirm that this action that happened in the past, my decision, it

، اما من می خواهم تأیید کنم که این اقدامی که در گذشته اتفاق افتاده، تصمیم من است،

still applies now. So I can say I'm still going to the party, I'm still going to the

اکنون هم اعمال می شود. بنابراین می توانم بگویم هنوز به مهمانی می روم، هنوز هم به

party.

مهمانی می روم.

Now, we use this with routines a lot, which is why you'll hear it in the present Simple.

اکنون، ما از این با روال‌ها زیاد استفاده می‌کنیم، به همین دلیل است که آن را در Simple حاضر خواهید شنید.

For example, I could say I still go to the gym every.

به عنوان مثال، می توانم بگویم که هنوز هم هر بار به باشگاه می روم.

Day.

روز

So I started going to the gym every day in the past, maybe a month ago. So my friend

بنابراین من در گذشته، شاید یک ماه پیش، هر روز به باشگاه رفتن را شروع کردم. بنابراین دوستم

who I haven't seen in a while wants to know if I still go to the gym and I could say yeah,

که مدتی است ندیده ام می خواهد بداند که آیا من هنوز به باشگاه می روم و می توانم بگویم بله،

I still go to the gym every day.

من هنوز هر روز به باشگاه می روم.

Now notice the placement of. Still, just like with already, we're going to put it before

اکنون به قرارگیری آن توجه کنید. با این حال، درست مانند قبلا، ما آن را قبل از

the main verb. And you know what to do. Now it's your turn to practice. So why don't you

فعل اصلی قرار می دهیم. و شما می دانید چه باید بکنید. حالا نوبت شماست که تمرین کنید. پس چرا

try a sentence in the present? Simple and present continues. And put those in the comments

یک جمله را در زمان حال امتحان نمی کنید؟ ساده و حال ادامه دارد. و آنها را در نظرات زیر قرار دهید

below. Amazing job. Now let's review the difference between do.

. کار شگفت انگیز حالا بیایید تفاوت بین انجام را بررسی کنیم.

And make I hear lots of mistakes, even from advanced students with these two. And they'll

و حتی از دانش آموزان پیشرفته با این دو، اشتباهات زیادی را بشنوم. و آنها

be a quiz at the end of this section to make sure you really know how to use.

در پایان این بخش آزمونی خواهند بود تا مطمئن شوید که واقعاً می دانید چگونه از آن استفاده کنید.

Do.

انجام دادن.

And make Now let me give you an example sentence. Last night I the dishes and I dinner, OK?

و Now را بسازید اجازه دهید یک جمله مثال برای شما بگویم. دیشب ظرفها را خوردم و شام را خوردم، باشه؟

In this case, what do we need? Do we need do? Do we need make? Put it in the comments

در این صورت به چه چیزی نیاز داریم؟ آیا نیاز به انجام داریم؟ آیا نیاز به ساخت داریم؟ آن را در نظرات زیر قرار دهید

below. What do you think we need? Well, first of all, you need to remember that regardless

. به نظر شما به چه چیزی نیاز داریم؟ خوب، اول از همه، شما باید به یاد داشته باشید که صرف نظر از اینکه

of which one, you use their verbs, so you have to conjugate them according to your time

کدام یک، از افعال آنها استفاده می کنید، بنابراین باید آنها را با توجه به مرجع زمانی خود به هم متصل کنید

reference. So my time reference is last night, so I know I'm talking in the past, so I need

. بنابراین مرجع زمانی من دیشب است، بنابراین می دانم که در گذشته صحبت می کنم، بنابراین باید

to conjugate my verbs in the past.

افعال خود را در گذشته صرف کنم.

Last night I did the dishes and I made dinner. Did you get them right? Now let's talk about

دیشب ظرفا رو شستم و شام درست کردم. آیا آنها را درست فهمیدید؟ حالا بیایید در مورد

the rules of when you use do and make. First of all, let me give you a tip. So remember

قوانین استفاده از do و make صحبت کنیم. اول از همه، اجازه دهید یک راهنمایی به شما بدهم. پس این را به خاطر بسپار

this. If we're talking about an action in general, we use.

اگر به طور کلی در مورد یک عمل صحبت می کنیم ، استفاده می کنیم.

Do.

انجام دادن.

If we're talking about producing something, we use make. So that's a general tip you can

اگر در مورد تولید چیزی صحبت می کنیم، از make استفاده می کنیم. بنابراین این یک نکته کلی است که می توانید

follow, but just keep in mind there are specific expressions that require one or the other,

دنبال کنید، اما فقط به خاطر داشته باشید که عبارات خاصی وجود دارد که به یکی یا دیگری نیاز دارند،

so you need to keep those in mind as well. So first, let's talk about these general rules.

بنابراین باید آن ها را نیز در نظر داشته باشید. بنابراین ابتدا اجازه دهید در مورد این قوانین کلی صحبت کنیم.

Let's talk about when you use do.

بیایید در مورد زمان استفاده از do صحبت کنیم.

We use do with work, chores and tasks. This is one I commonly see students confused because

ما از do با کار، کارها و وظایف استفاده می کنیم. این یکی از مواردی است که معمولاً دانش‌آموزان را گیج می‌بینم، زیرا می‌شنوم که

I hear a lot of students say I made my homework, I made my homework. But you don't make homework,

بسیاری از دانش‌آموزان می‌گویند تکلیفم را انجام دادم، تکلیفم را انجام دادم. اما تو تکلیف نمی کنی،

OK?

باشه؟

You do?

شما انجام می دهید؟

Homework.

مشق شب.

You do?

شما انجام می دهید؟

A job You do chores you do a task. We use the verb do.

کاری که کارهای روزمره را انجام می دهید، یک کار را انجام می دهید. ما از فعل do استفاده می کنیم.

Now we also use DO with an unspecified activity, and you're probably very familiar with the

حالا ما از DO با یک اکتیویتی نامشخص نیز استفاده می کنیم و احتمالاً شما با این

question What are you doing tonight? What are you doing right now? It's a general question.

سوال که امشب چه می کنید آشنا هستید؟ الان در حال انجام چه کاری هستید؟ این یک سوال کلی است.

I'm not asking about a specific activity. We use DO. What are you doing tonight?

من در مورد فعالیت خاصی نمی پرسم. ما از DO استفاده می کنیم. امشب چه کار میکنی؟

Now, we also use do a lot when we replace a verb if the meaning is clear. So in my original

در حال حاضر، هنگامی که یک فعل را جایگزین می کنیم، اگر معنی آن واضح باشد، از do بسیار استفاده می کنیم. بنابراین در مثال اصلی من،

example, I said last night I did the dishes, do the dishes. But there's another verb that

دیشب گفتم ظرف ها را شستم، ظرف ها را بشور. اما یک فعل دیگر وجود دارد که

we can use. You can wash the dishes.

می توانیم از آن استفاده کنیم. می توانید ظرف ها را بشویید.

Now, because the meaning is clear, I can replace the verb wash with do. That might be a little

حالا چون معنی مشخص است می توانم فعل wash را با do جایگزین کنم. شاید درک آن کمی

more of an advanced thing for you to understand, but just for now, remember this expression.

پیشرفته‌تر باشد، اما فعلاً این عبارت را به خاطر بسپارید.

You do?

شما انجام می دهید؟

The dishes. So you've already just added one natural expression to your vocabulary. Because

ظروف. بنابراین شما قبلاً فقط یک عبارت طبیعی را به واژگان خود اضافه کرده اید. از آنجایی که

a native English speaker, we're not really going to say wash the dishes, we say do the

یک زبان مادری انگلیسی، ما واقعاً نمی گوییم ظرف ها را بشویید، می گوییم

dishes.

ظرف ها را بشویید.

So now let's talk about make. Remember, we use make when you're producing something.

خب حالا بیایید در مورد ساخت صحبت کنیم. به یاد داشته باشید، زمانی که شما در حال تولید چیزی هستید، از make استفاده می کنیم.

So anything that was produced, designed, developed or constructed, we could use make. For example,

بنابراین هر چیزی که تولید، طراحی، توسعه یا ساخته شد، می‌توانیم از make استفاده کنیم. مثلا

I could say this tshirt was made in China.

می توانم بگویم این تی شرت ساخت چین است.

Now we also use make, specifically with food, drinks and meals. And that's why I said last

اکنون ما همچنین از make، به طور خاص برای غذا، نوشیدنی و وعده های غذایی استفاده می کنیم. و برای همین گفتم

night I made dinner. Can you make me a snack? Can you make me a smoothie? A beverage? Can

دیشب شام درست کردم. میتونی برام یه میان وعده درست کنی؟ میشه برام اسموتی درست کنی؟ یک نوشیدنی؟ میشه

you make me a cup of coffee?

برام یه فنجان قهوه درست کنی؟

We also use make when you produce an action or a reaction from someone. For example, I

ما همچنین از make استفاده می کنیم زمانی که شما اقدام یا واکنشی را از طرف شخصی ایجاد می کنید. مثلاً می‌توانستم

could watch a movie and I could say, oh wow, that movie made me, made me really sad. That

یک فیلم ببینم و می‌توانم بگویم اوه وای، آن فیلم مرا خیلی ناراحت کرد. آن

movie made me really sad. It produced a reaction within me. Traffic makes me so angry. That's

فیلم واقعاً غمگینم کرد. این یک واکنش در من ایجاد کرد. ترافیک من را خیلی عصبانی می کند. این

something that a lot of people say, right?

چیزی است که بسیاری از مردم می گویند، درست است؟

Here's a good one. We use make with plans and decisions. So think of a plan could be,

اینجا یکی خوبه ما از make with plan ها و تصمیم ها استفاده می کنیم. بنابراین به برنامه ای فکر کنید که می تواند

for example, making a dinner reservation and with decision you make a decision. So I could

مثلاً رزرو شام باشد و با تصمیم گیری تصمیم بگیرید. بنابراین می توانم از

ask you, have you made a decision yet? Have you made a decision yet?

شما بپرسم آیا هنوز تصمیمی گرفته اید؟ آیا هنوز تصمیمی گرفته اید؟ در

Now finally, we use make when you produce sounds. For example, I could say my microphone

نهایت، زمانی که شما صدا تولید می کنید، از make استفاده می کنیم . برای مثال، می‌توانم بگویم که میکروفون من

made a really weird buzzing noise, or I could say my lights are making this really high

صدای وزوز بسیار عجیبی ایجاد می‌کند، یا می‌توانم بگویم که نورهای من صدای بسیار بلندی ایجاد می‌کنند

pitched noise. We can also use it with any sort of verbal sound, for example at the end

. ما همچنین می توانیم آن را با هر نوع صدای کلامی، به عنوان مثال در پایان

of a presentation.

یک ارائه، استفاده کنیم. می

I could say I really like that comment you made about global warming. So you make a comment

توانم بگویم که از آن نظری که درباره گرم شدن کره زمین زدی خیلی خوشم می آید. بنابراین شما نظر بدهید

because that's a sound you produce. Now let's talk about some general expressions that use

زیرا این صدایی است که شما تولید می کنید. حال اجازه دهید در مورد برخی از عبارات کلی که از هر دو استفاده می کنند صحبت کنیم

either.

.

Do.

انجام دادن.

Or make remember expressions in English. You just have to memorize them. So just put these

یا عبارات یادآوری را به زبان انگلیسی بسازید. فقط باید آنها را حفظ کنید. بنابراین فقط این

ones into your vocabulary, write them down and make sure you understand if they use do.

موارد را در دایره لغات خود قرار دهید، آنها را یادداشت کنید و مطمئن شوید که آیا آنها از do استفاده می کنند متوجه شده اید.

Or make so our first one.

یا اینطوری اولین مورد ما باشد.

You do?

شما انجام می دهید؟

Someone a favor. So this is a very common expression I could say. Oh, I have a lot of

یه نفر یه لطف بنابراین این یک عبارت بسیار رایج است که می توانم بگویم. اوه، من تکالیف زیادی دارم

homework.

.

To.

به.

Do remember you do homework or I have a lot of chores to do. You do chores, you do work.

به یاد داشته باشید که شما تکالیف را انجام می دهید یا من کارهای زیادی برای انجام دادن دارم. شما کارهای خانه را انجام می دهید، کار می کنید.

I have a lot of chores to do. Can you do me a favor and make?

من کارهای زیادی برای انجام دادن دارم. میشه یه لطفی به من بکنید و بکنید؟

The.

.

Dinner reservation.

رزرو شام.

So notice I use do and make in that sentence. Can you do me a favor and make the dinner

بنابراین توجه کنید که در آن جمله از do and make استفاده می کنم. می توانید لطفی به من بکنید و شام را

reservation? Because remember, we use make with plans and arrangements and decisions,

رزرو کنید؟ زیرا به یاد داشته باشید، ما از make با برنامه‌ها، ترتیبات و تصمیم‌ها استفاده می‌کنیم،

but we're using do, do someone a favor. Think of that just as an expression. Do someone

اما از انجام، یک لطف به کسی استفاده می‌کنیم. به آن فقط به عنوان یک بیان فکر کنید. به کسی

a favor. So can you do me a favor? Hopefully you said yes.

لطفی کن پس میشه یه لطفی به من بکنی؟ انشالله که گفتی بله

Now, I'm sure you're already familiar with this expression, but I'll share it anyway.

اکنون، مطمئنم که شما قبلاً با این عبارت آشنا هستید، اما به هر حال آن را به اشتراک خواهم گذاشت.

And that's what do you do? What do you do? What do you do for a living? But most of the

و این چه کاری است که انجام می دهید؟ چه کار میکنی؟ برای امرار معاش چه کار می کنی؟ اما بیشتر

time we don't include for a living and we simply say, what do you do? And of course

اوقات ما برای امرار معاش خود را در نظر نمی گیریم و به سادگی می گوییم چه کار می کنید؟ و البته

I'm asking you about your job. And we use.

من از شما در مورد شغلتان می پرسم. و استفاده می کنیم.

Do.

انجام دادن.

Now interestingly we have another expression which is make.

حال جالب است که ما یک عبارت دیگر داریم که make است.

A living to make a living. Now, when you make a living by doing something, it means that's

زندگی برای امرار معاش. حالا، وقتی با انجام کاری امرار معاش می کنید، به این معنی است که

your primary source of income. So I could say I make a living by doing YouTube videos.

منبع اصلی درآمد شما همین است. بنابراین می توانم بگویم که از طریق ویدیوهای YouTube امرار معاش می کنم.

That's my primary source of income. That's how I make a living. So somebody could ask

این منبع اصلی درآمد من است. من از این طریق امرار معاش می کنم. پس کسی می تواند

me what do you do?

از من بپرسد که شما چه کار می کنید؟

I'm a YouTube. Well, how do you make a living? Because they might be asking me OK, but how

من یوتیوب هستم. خوب، شما چگونه امرار معاش می کنید؟ چون ممکن است از من بپرسند خوب است، اما چگونه

do you make money? And of course I would say I make a living by recording YouTube videos.

می توانی پول در بیاوری؟ و البته می‌توانم بگویم با ضبط ویدیوهای یوتیوب امرار معاش می‌کنم.

That's how I make a living. Now of course you also make money S You make a living which

من از این طریق امرار معاش می کنم. حالا البته شما هم پول در می آورید S شما امرار معاش می کنید که

is related to money. And then also you make money S again. Somebody could ask me what

مربوط به پول است. و سپس دوباره شما پول S را در می آورید. یکی میتونه از من بپرسه

do you?

تو چیکار میکنی؟

Do.

انجام دادن.

I'm a YouTuber, but how do you make money? How do you make money on YouTube, right? That's

من یک یوتیوبر هستم، اما چگونه می توان پول درآورد؟ چگونه در یوتیوب کسب درآمد می کنید، درست است؟ این

always the mystery. People want to know that. So just remember those two expressions. One

همیشه رمز و راز است. مردم می خواهند بدانند. پس فقط آن دو عبارت را به خاطر بسپارید. یکی

of them uses do because it's a general category. But then specifically, you almost about producing,

از آنها از do استفاده می کند زیرا یک دسته بندی کلی است. اما به طور خاص، شما تقریباً در حال تولید هستید،

right? Thinking toward general category. You make money, you make a living. That's more

درست است؟ فکر کردن به مقوله کلی شما پول در می آورید، زندگی می کنید. این بیشتر

about production. So we're using make.

در مورد تولید است. بنابراین ما از make استفاده می کنیم.

Now another one that doesn't really fit into the category, but you can think of it as an

حالا یکی دیگر که واقعاً در این دسته بندی نمی گنجد، اما می توانید آن را به عنوان یک

expression and that's make a mistake. You make a mistake. OK, so you don't do a mistake.

بیان در نظر بگیرید و این اشتباه است. شما اشتباه می کنید. باشه پس اشتباه نکن

Sometimes I hear that you make a mistake. It's just an expression.

گاهی می شنوم که شما اشتباه می کنید. این فقط یک بیان است.

So you could say.

بنابراین شما می توانید بگویید.

I was doing.

انجام می دادم.

My homework or I was doing my taxes. That's another one.

تکالیفم یا مالیاتم را انجام می دادم. اون یکی دیگه

Where we're.

جایی که ما هستیم

Replacing the verb, which is probably file. I was filing my taxes, but we replaced that

جایگزین فعل، که احتمالا فایل است. من مالیات خود را ثبت می کردم، اما آن

verb would do. I was doing my taxes and I made a mistake. Or we could combine two makes.

فعل will do را جایگزین کردیم. من مالیاتم را انجام می دادم و اشتباه کردم. یا می توانیم دو مدل را با هم ترکیب کنیم.

I was making dinner and I.

داشتم شام درست میکردم و

Made.

درست کردم.

A.

یک

Mistake. So just keep that in mind. A lot of the time you're going to be mixing and

اشتباه. پس فقط این را در نظر داشته باشید. در بسیاری از مواقع شما

matching in one sentence. I'll leave you with a positive expression. Think of this as an

در یک جمله میکس و تطبیق می دهید. من شما را با یک بیان مثبت ترک می کنم. به این به عنوان یک بیان فکر کنید

expression. And this one's with Do you do your best, Do your best. So if you say Jennifer,

. و این یکی با آیا شما بهترین کار را انجام دهید، بهترین کار را انجام دهید. بنابراین اگر بگویید جنیفر،

I'm not sure if I can pass this quiz at the end of the.

مطمئن نیستم که بتوانم این مسابقه را در پایان امتحان قبول کنم یا خیر.

Video.

ویدئو.

I'm going to say just do your best. It doesn't matter if you make a mistake.

من می خواهم بگویم فقط تمام تلاش خود را بکنید. مهم نیست که شما اشتباه کنید.

Just do.

فقط انجام بده

Your.

شما

Best. So that's a nice word of encouragement and expression of encouragement that you can

بهترین. بنابراین این یک کلمه دلگرم کننده و ابراز تشویق است که می توانید

use with someone. If they're feeling a little apprehensive or tentative about doing something,

با کسی استفاده کنید. اگر آن‌ها در مورد انجام کاری کمی دلهره یا مشوش هستند،

you can say I'll just do your best. It doesn't matter if you make a mistake, just do your

می‌توانید بگویید من تمام تلاشتان را می‌کنم. مهم نیست اشتباه کردی، فقط تمام تلاشت را بکن

best.

.

So with that, let's get to the quiz. So I'm going to share the quiz on the screen. You're

پس با آن، بیایید به مسابقه برسیم. بنابراین من می خواهم مسابقه را روی صفحه به اشتراک بگذارم.

going to have 10 questions to answer. I'll leave it up for a minute. So just pause the

10 سوال برای پاسخ دادن خواهید داشت. من آن را برای یک دقیقه می گذارم. پس فقط ویدیو را مکث کنید

video. You'll need more time. And then after that minute it will display the answers. So

. به زمان بیشتری نیاز خواهید داشت. و بعد از آن دقیقه پاسخ ها را نمایش می دهد. بنابراین

make sure you let us know in the comments how you did on the quiz. How many did you

مطمئن شوید که در نظرات به ما اطلاع دهید که چگونه در مسابقه انجام دادید.

get right out of 10 did you make?

درست از 10 تایی که درست کردید چند گرفتید؟

Any mistakes? And of course, just do your best. So now let's do the quiz.

هر اشتباهی؟ و البته، فقط تمام تلاش خود را بکنید. خب حالا بیایید مسابقه را انجام دهیم.

So how did you do with that quiz? Share your score in the comments below and let's continue

پس چگونه با آن مسابقه کار کردید؟ امتیاز خود را در نظرات زیر به اشتراک بگذارید و

on with our next section. And let's look at the difference between do, did, or does. What's

به بخش بعدی خود ادامه دهیم. و بیایید تفاوت بین انجام، انجام یا انجام را بررسی کنیم.

the difference between do, does, and did? Well, you need to understand that all three

تفاوت بین انجام، انجام و انجام چیست؟ خوب، باید درک کنید که هر سه مورد

of these are just different forms of the verb to do.

از اینها فقط اشکال مختلف فعل to do هستند.

So the verb to do is the infinitive. Now do and does are the present simple conjugations

پس فعل to do مصدر است. اکنون do و do صرفاً صرف فعلی

of the verb, and you simply choose one or the other based on the subject that you have.

فعل هستند و شما به سادگی یکی یا دیگری را بر اساس موضوعی که دارید انتخاب می کنید.

So if you're forming a sentence and your subject is I, you, we or they, you need to choose

بنابراین اگر در حال تشکیل جمله هستید و موضوع شما من، شما، ما یا آنها است، باید

do.

do را انتخاب کنید.

If your subject is ** *** or it, so third person singular, you need to choose does and

اگر موضوع شما ** *** یا آن است، پس سوم شخص مفرد، باید dos را انتخاب کنید و

that's it. That's the only difference between do or does in affirmative sentences in the

تمام. این تنها تفاوت بین do یا do در جملات تأییدی در حال

present simple. But keep in mind that do as a verb is used in very specific sentences

ساده است. اما به خاطر داشته باشید که do به عنوان یک فعل در جملات بسیار خاص

in the present simple, so for example you.

در حال ساده استفاده می شود، برای مثال شما.

Do.

انجام دادن.

Chores.

کارهای روزمره

You do chores. The verb do is what we need to complete the sentence. So I could say I.

شما کارهای خانه را انجام می دهید. فعل do همان چیزی است که برای تکمیل جمله نیاز داریم. بنابراین می توانم بگویم من

Do.

انجام دهم.

Chores every Sunday. This is a routine Is in the present simple. Because my subject

کارهای هر یکشنبه این یک روال است در زمان حال ساده است. از آنجایی که موضوع من این

is I then I need do now. You can also do homework, for example. Do is the verb that we use with

است که من باید انجام دهم. برای مثال می توانید تکالیف را نیز انجام دهید . Do فعلي است كه براي

homework.

مشق شب استفاده مي كنيم.

Now I could say my sister, which of course is she as a subject. My sister does homework

حالا می توانم بگویم خواهرم که البته او به عنوان سوژه است. خواهرم هر شب مشق شب انجام می دهد

every night. Again, this is a routine, so I need the present simple. My subject is my

. باز هم، این یک روال است، بنابراین من به حال ساده نیاز دارم. موضوع من

sister she so I need does. Now let's talk about did. Did is the past simple form of

خواهرم است، بنابراین من باید انجام دهد. حالا بیایید در مورد انجام شده صحبت کنیم. Did شکل گذشته ساده

the verb to do.

فعل to do است.

And as a past simple verb, there's no difference with subjects, so you use did.

و به عنوان یک فعل ساده گذشته، هیچ تفاوتی با موضوع وجود ندارد، بنابراین از did استفاده می کنید.

For.

برای.

All subjects so that one is easier to remember. And of course if it's the past simple, then

همه موضوعات به طوری که یکی راحت تر به خاطر سپردن. و البته اگر گذشته ساده باشد، پس

we just need to make sure that our time reference is in the past.

فقط باید مطمئن شویم که مرجع زمانی ما در گذشته است.

So I could say we did our homework last night. She did her homework this morning assuming

بنابراین می توانم بگویم که ما دیشب تکالیف خود را انجام دادیم. او امروز صبح تکالیفش را انجام داد با این فرض که

this morning is already in the past because right now is this afternoon or this evening,

امروز صبح در گذشته است زیرا الان امروز بعدازظهر یا امروز عصر است،

so this morning is in the past. She did her homework this morning so notice it doesn't

بنابراین امروز صبح در گذشته است. او امروز صبح تکالیفش را انجام داد، بنابراین توجه کنید که

matter if I use we or she the subject.

فرقی نمی‌کند من از موضوع استفاده کنم یا او.

Fact doesn't matter because did is used for all subjects. You just need to make sure that

واقعیت مهم نیست زیرا did برای همه موضوعات استفاده می شود. فقط باید مطمئن شوید که

your time reference is a past time reference. We're do and does. Your time reference is

مرجع زمانی شما یک مرجع زمان گذشته است. ما انجام می دهیم و انجام می دهیم. مرجع زمانی شما

going to be a routine action, so you're going to hear time references like always. Usually

یک اقدام معمول خواهد بود، بنابراین مانند همیشه ارجاعات زمانی را خواهید شنید. معمولا

every. Then you know it's a present simple.

هر سپس می دانید که این یک هدیه ساده است.

You're doing awesome. Let's move on and look at later and after. Later is most commonly

عالی داری کار میکنی بیایید جلو برویم و به بعد و بعد نگاه کنیم. Later بیشتر

used as an adverb and it means at a time in the future. It's not a specific time. For

به عنوان قید استفاده می شود و به معنای در زمانی در آینده است. زمان خاصی نیست

example, I could say I'll wash the dishes.

مثلاً می توانم بگویم ظرف ها را می شوم.

Now this is just a statement about something I'm going to do. You already know it's in

اکنون این فقط یک بیانیه در مورد کاری است که قرار است انجام دهم. شما از قبل می دانید که در

the future because I used Will all, I'll wash the dishes. So if you'd like to add a time

آینده است زیرا من از Will all استفاده کردم، من ظرف ها را می شوم. بنابراین اگر می‌خواهید یک مرجع زمانی اضافه کنید

reference when will you wash the dishes, you can choose later and you can say I'll wash

که چه زمانی ظرف‌ها را می‌شوید، می‌توانید بعداً انتخاب کنید و می‌توانید بگویید

the dishes later.

بعداً ظرف‌ها را می‌شویم.

But what does later mean? Does it really tell the person when you'll wash the dishes? Not

اما بعد یعنی چه؟ آیا واقعاً به شخص می گوید که چه زمانی ظرف ها را می شویید؟

really, because it's not a specific time reference. All we know is that you're not going to do

واقعاً نه، زیرا مرجع زمانی خاصی نیست. تنها چیزی که می دانیم این است که شما در

it right now, and you'll do it at some point in the future. I'll wash the dishes later.

حال حاضر این کار را انجام نمی دهید و در آینده این کار را انجام خواهید داد. بعدا ظرف ها را می شوم.

Now after is most commonly used as a preposition. We use after to show the sequence of events,

Now after بیشتر به عنوان حرف اضافه استفاده می شود. ما از after برای نشان دادن توالی رویدادها استفاده می کنیم

and those sequence of events can be in terms of time, in terms of place or in terms of

و آن توالی رویدادها می تواند بر حسب زمان، مکان یا

order. But it is commonly used in terms of time, sequence of events in time.

ترتیب باشد. اما معمولاً از نظر زمان، توالی وقایع در زمان استفاده می شود.

Which means one event is going to happen later than another event. So really it has that

این بدان معناست که یک رویداد دیرتر از رویداد دیگر اتفاق می افتد. بنابراین واقعاً همان

same meaning as later in the sense that it's a time in the future. So what's different

معنای بعدی را دارد به این معنا که زمانی در آینده است. پس چه تفاوتی

about them? Well, it's really just the sentence structure and how you use them, because after

در مورد آنها وجود دارد؟ خوب، این در واقع فقط ساختار جمله و نحوه استفاده از آنها است، زیرا after

is a preposition.

یک حرف اضافه است.

So I could say I'll wash the dishes after something else. That's the key we generally

بنابراین می توانم بگویم بعد از چیز دیگری ظرف ها را می شوم. این کلیدی است که ما معمولاً

use after and then something else because it shows the relationship between two things.

بعد از آن استفاده می کنیم و سپس چیز دیگری است زیرا رابطه بین دو چیز را نشان می دهد.

So wash the dishes something else. What's the order of them? Which one comes first?

پس ظرف ها را چیز دیگری بشویید. ترتیب آنها چیست؟ کدام یک اول می آید؟

That's how we use after. So I could say I'll wash the dishes after I watch the movie. So

اینطوری استفاده می کنیم بعد. بنابراین می توانم بگویم بعد از تماشای فیلم ظرف ها را می شوم. بنابراین

I have wash dishes, watch movie, but I don't know the order and that's what after helps

من ظرف ها را می شوم، فیلم می بینم، اما ترتیب آن را نمی دانم و این چیزی است که بعد از آن به

us do, show the order and in this case it's order in time.

ما کمک می کند تا ترتیب را نشان دهیم و در این مورد نظم به موقع است.

I'll wash the dishes after I watch the movie. Now notice how I use a full clause, a full

بعد از تماشای فیلم ظرف ها را می شوم. حالا توجه کنید که چگونه از یک جمله کامل، یک

sentence with a subject, a verb and an object. I'll wash the dishes after I.

جمله کامل با فاعل، فعل و مفعول استفاده می کنم. بعد از من ظرف ها را می شوم.

Watch.

تماشا کن.

The.

.

Movie.

فیلم سینما.

A full clause. We don't need to do that. You can simply have a noun as well. So it could

یک بند کامل ما نیازی به این کار نداریم. شما به سادگی می توانید یک اسم نیز داشته باشید. بنابراین می تواند

be two objects, just two nouns rather than two actions. So I could say I'll wash the

دو مفعول باشد، فقط دو اسم به جای دو عمل. بنابراین می توانم بگویم

dishes.

ظرف ها را می شوم.

After the movie? After the movie. OK, so you don't have to use a full clause, and it's

پس از فیلم؟ پس از فیلم. بسیار خوب، بنابراین شما مجبور نیستید از یک عبارت کامل استفاده کنید، و

probably very common for native speakers to just use the object and not include the action.

احتمالاً برای افراد بومی بسیار رایج است که فقط از شی استفاده می کنند و عمل را درج نمی کنند.

I'll watch the dishes after the movie.

بعد از فیلم ظروف را می بینم.

Now here's the mistake I see students make. They say something like, I'll wash the dishes

حالا این اشتباهی است که می بینم دانش آموزان مرتکب می شوند. می گویند بعدا ظرف ها را می شوم

later.

.

The.

.

Movie. So they use later and then they include a something, a noun or even a clause. You

فیلم سینما. بنابراین آنها بعداً استفاده می کنند و سپس یک چیزی، یک اسم یا حتی یک بند را شامل می شوند. شما

can't do that. You can't say I'll wash the dishes later. The movie generally we use.

نمی توانید این کار را انجام دهید. نمی شود گفت بعدا ظرف ها را می شوم. فیلمی که عموما از آن استفاده می کنیم.

Later.

بعد.

I'll wash the dishes later.

بعدا ظرف ها را می شوم.

And that's it. So if you want to specify an action or a thing that comes next, you use

و بس. بنابراین اگر می خواهید یک عمل یا چیزی را که بعداً می آید مشخص کنید، از

after and then you can specify A noun or an action. I'll wash the dishes after the movie.

after استفاده می کنید و سپس می توانید یک اسم یا یک عمل را مشخص کنید. بعد از فیلم ظرف ها را می شوم.

That's correct. Now, one final thing you can do with after is you can leave out the action

این درست است. اکنون، آخرین کاری که می توانید با after انجام دهید این است که می توانید عمل

or the noun.

یا اسم را کنار بگذارید.

So just like I'll say I'll wash the dishes later period, you can do the same thing with

بنابراین همانطور که من می گویم ظرف ها را بعداً می شوم، شما می توانید همین کار را با

after, I'll wash the dishes after.

بعد انجام دهید، من ظرف ها را بعد از آن می شوم.

We do this when the context is obvious. So let's say you and your friend.

ما این کار را زمانی انجام می دهیم که زمینه واضح باشد. پس بیایید بگوییم شما و دوستتان.

Just.

فقط

Talked about watching a movie. You're sitting on the couch the you have the remote in your

در مورد تماشای فیلم صحبت کرد. روی کاناپه نشسته ای که ریموت را در

hand. It's obvious. So when you say, oh, wash the dishes after your friend knows that it's

دست داری. واضح است. بنابراین وقتی می گویید اوه، ظرف ها را بعد از اینکه دوستتان فهمید که

after the movie, it's obvious based on context.

بعد از فیلم است، بشورید، بر اساس زمینه واضح است.

So if it's obvious based on context, grammatically you can leave it out and then you will have

بنابراین اگر بر اساس زمینه واضح است، از نظر دستوری می توانید آن را کنار بگذارید و سپس

after and just a period. You don't have to specify the action or the noun.

بعد و فقط یک نقطه خواهید داشت. لازم نیست عمل یا اسم را مشخص کنید.

So just remember, probably the most important thing to remember is that you can't say later

بنابراین فقط به یاد داشته باشید، احتمالاً مهمترین چیزی که باید به خاطر بسپارید این است که نمی توانید بعداً

the movie. You can't say that that's the most common mistake that I see. Amazing job. Now

فیلم را بگویید. شما نمی توانید بگویید که این رایج ترین اشتباهی است که من می بینم. کار شگفت انگیز حالا

let's talk about cannot as one word can not as two words and can't.

اجازه دهید در مورد نمی تواند به عنوان یک کلمه نمی تواند به عنوان دو کلمه و نمی تواند صحبت کنیم.

Let's start with cannot as one word. So really pay attention that this is one word and spelling.

بیایید با can به عنوان یک کلمه شروع کنیم. پس واقعاً توجه کنید که این یک کلمه و املا است.

We have two ends, but it's in one word. Now cannot is the negative form of the verb can.

ما دو پایان داریم، اما در یک کلمه است. Now can شکل منفی فعل can است.

That's it. Simple as that. So let's take a positive sentence with can. I could say I

خودشه. به همین سادگی. پس بیایید یک جمله مثبت با can بگیریم. می توانم بگویم می

can pick you up at the airport.

توانم شما را در فرودگاه ببرم.

I can pick you up at the airport. That's a positive sentence. But if I wanna make this

من می توانم شما را در فرودگاه ببرم. این جمله مثبتی است. اما اگر بخواهم این

sentence negative, all I need to do is change can with cannot remember one word to ends.

جمله را منفی کنم، تنها کاری که باید انجام دهم این است که تغییر می کنم نمی توانم یک کلمه را تا آخر به خاطر بسپارم.

So that would be I cannot pick you up at the airport. So to make a positive CAN sentence

بنابراین نمی توانم شما را در فرودگاه ببرم . بنابراین برای منفی کردن یک جمله CAN مثبت

negative, simply use one word cannot and replace that with CAN. It's as simple as that. Now

، به سادگی از یک کلمه can استفاده کنید و آن را با CAN جایگزین کنید. به همین سادگی. حالا

let's talk about can't.

بیایید در مورد نمی توانم صحبت کنیم. به

Notice the spelling. There's one end and it's a contraction, right? Every time you see the

املا توجه کنید یک انتها وجود دارد و آن یک انقباض است، درست است؟ هر بار که آپاستروف را می بینید

apostrophe, you know it's a contraction. So can't is just the contracted form of cannot.

، می دانید که این یک انقباض است. بنابراین نمی توان فقط شکل قراردادی نمی تواند است.

You can think of it as the short form. Now you use it in the exact same way. So we take

می توانید آن را به عنوان فرم کوتاه در نظر بگیرید. حالا شما دقیقاً به همان روش از آن استفاده می کنید. بنابراین ما

our positive sentence, I can pick you up at the airport, and then to make it negative,

جمله مثبت خود را می گیریم، می توانم شما را در فرودگاه ببرم، و سپس برای منفی کردن آن،

we just change it with can't.

فقط آن را با can't تغییر می دهیم.

Can't. I can't pick you up at the airport. Can't is more common than using cannot. The

نمی تواند. من نمی توانم تو را در فرودگاه ببرم. Can't رایج تر از استفاده از can't است.

longer form. Now let's talk about can not as two words. First of all, know that this

فرم طولانی تر. حالا اجازه دهید در مورد نمی تواند به عنوان دو کلمه صحبت کنیم. اول از همه بدانید که این

is not the negative form of the verb can.

شکل منفی فعل can نیست.

OK, it's not the negative form. If you use it as the negative form in spoken English,

باشه، شکل منفی نیست. اگر از آن به عنوان شکل منفی در گفتار انگلیسی استفاده کنید،

you won't hear a difference. But in written English, if you use can not as two words,

تفاوتی نخواهید شنید. اما در زبان انگلیسی نوشتاری، اگر از can به عنوان دو کلمه استفاده کنید،

it's a spelling mistake. As simple as that. It's a spelling mistake. OK, because the correct

اشتباه املایی است. به همین سادگی. اشتباه املایی است. خوب، زیرا

spelling of the negative form of can is cannot one word.

املای صحیح شکل منفی can یک کلمه نیست.

But can not as two words still exist, but it's not very commonly used. We can use it,

اما نمی توان به عنوان دو کلمه هنوز وجود دارد، اما آن را بسیار رایج استفاده نمی شود. ما می توانیم از آن استفاده کنیم،

for example, when you have not in one part of a sentence and then can is just your verb

برای مثال، زمانی که شما در یک قسمت از جمله ندارید و سپس can فقط فعل شما

of that sentence, but can and not when their two words aren't together. OK, their relationship

از آن جمله است، اما can و زمانی که دو کلمه آنها با هم نیستند. خوب، رابطه آنها

isn't together. So for example.

با هم نیست. بنابراین برای مثال.

You're probably familiar with the expression not only, but that's a very common expression

احتمالاً با این عبارت نه تنها آشنا هستید، بلکه یک عبارت بسیار رایج

in English, Not only X but also Y. Not only but. So notice in this expression I have the

در انگلیسی است، نه تنها X بلکه Y. نه تنها اما. بنابراین توجه کنید در این عبارت من

word not not only. Now, theoretically, my verb in this sentence could be can.

کلمه نه تنها. حالا از نظر تئوری فعل من در این جمله می تواند باشد.

And if that's the case, you might see can and not side by side, but they're not together.

و اگر اینطور باشد، ممکن است ببینید می توانید و نه در کنار هم، اما آنها با هم نیستند.

It's not. Making can negative not relates to not only but or another expression that

این نیست. منفی کردن می تواند نه تنها به بلکه یا به عبارت دیگری که از

uses not. So for example, I could say I can not only pick you up at the airport.

not استفاده می کند مربوط باشد. برای مثال، می‌توانم بگویم که نه تنها می‌توانم شما را در فرودگاه ببرم.

I can also help you unpack. OK, just to give an example. So notice I can now not only pick

من همچنین می توانم به شما کمک کنم بسته بندی را باز کنید. خوب، فقط برای مثال زدن. بنابراین توجه داشته باشید که من اکنون نه تنها می توانم

you up at the airport, so can is just the verb in the sentence. It's not connected with

شما را در فرودگاه ببرم، بنابراین can فقط فعل جمله است. نه تنها با آن مرتبط نیست

not only, but I can not only pick you up at the airport, I can also help you unpack. So

، بلکه نه تنها می توانم شما را در فرودگاه ببرم، بلکه می توانم به شما کمک کنم تا بسته بندی خود را باز کنید. پس

that's just.

همین است.

Theoretically you could see can and NOT side by side as two separate words, but honestly

از نظر تئوری می‌توانید can و NOT را در کنار هم به‌عنوان دو کلمه مجزا ببینید، اما صادقانه بگویم که

that's not very common and I don't think you're going to see that when you see CAN and not

این خیلی رایج نیست و فکر نمی‌کنم وقتی می‌بینید CAN و نه

side by side as.

در کنار هم، آن را ببینید.

2.

2.

Words.

کلمات. به

Most likely it's just a spelling mistake and they wanted to make can negative, which is

احتمال زیاد فقط یک اشتباه املایی است و می خواستند قوطی منفی کنند که

one word cannot.

یک کلمه نمی تواند.

So to summarize, cannot as one word is the negative form of can. Can't is the contraction

بنابراین به طور خلاصه نمی توان به عنوان یک کلمه شکل منفی can است. can't انقباض can't

of cannot is the most commonly used can not as two words is possible, but it's not the

پرکاربردترین can't است زیرا دو کلمه ممکن است، اما

negative form of the verb can. So now you know how to use these, and now of course it's

شکل منفی فعل can نیست. بنابراین اکنون می دانید که چگونه از اینها استفاده کنید و البته اکنون

your turn to practice.

نوبت شماست که تمرین کنید. از

I want you to leave 3 examples. One with cannot the negative form, one with can the contraction

شما می خواهم 3 مثال بگذارید. یکی با نمی تواند شکل منفی، یکی با می تواند انقباض

and then why not try? I can not only, but that would be a pretty advanced structure

و پس چرا تلاش نمی کند؟ من نه تنها می توانم، بلکه ساختار بسیار پیشرفته ای

to practice. So you can leave all those examples in the comments below. You're doing wonderful.

برای تمرین خواهد بود. بنابراین می توانید تمام آن نمونه ها را در نظرات زیر بگذارید. شما فوق العاده عمل می کنید

Let's continue on and look at come and came. What's the difference between come?

بیایید ادامه دهیم و به آمد و آمد نگاه کنیم. بیا چه فرقی داره؟

And came Well, there's a very simple answer to this question. First, we have to know that

و آمد خوب، یک پاسخ بسیار ساده برای این سوال وجود دارد. ابتدا باید بدانیم که

the verb is to come. That's the infinitive form of the verb. So then you take your infinitive

فعل آمدن است. این شکل مصدر این فعل است. بنابراین شما شکل مصدر خود را می گیرید

form and you're going to do 2 things. You're going to conjugate it with the subject.

و 2 کار را انجام می دهید. شما می خواهید آن را با موضوع مرتبط کنید.

And you're going to conjugate it with the time reference as well. The conjugations of

و شما قصد دارید آن را با مرجع زمان نیز ترکیب کنید. صیغه

the verb to come are the base infinitive is come, the past simple is came, and the participle

فعل to come مصدر پایه است come، ماضی ساده آمد و مضارع

is come. So you're 3 forms of the verb come came, come come came, come. Irregular conjugation.

آمده است. بنابراین شما 3 شکل از فعل آمد، آمد، آمد، آمد. صرف نامنظم.

Now we can use the base form in the present simple verb tense. The present simple. Of

اکنون می توانیم از شکل پایه در زمان فعل ساده استفاده کنیم. حال ساده

course we're talking about facts or routines. I could say she always comes late. She always

البته ما در مورد حقایق یا روتین صحبت می کنیم. می توانم بگویم او همیشه دیر می آید. او همیشه

comes late. So notice I take my verb come, but then I have to think about my subject,

دیر می آید. بنابراین توجه کنید که من فعل خود را می‌گیرم، اما بعد باید به فاعلم فکر کنم که

which is she?

او کدام است؟

So I have to add an S to the verb come so it's conjugated correctly with my subject.

بنابراین من باید یک S به فعل come اضافه کنم تا به درستی با موضوع من مزدوج شود.

She She always comes late. Now if it was they as a subject it would be come because I don't

او همیشه دیر می آید. حالا اگر آنها به عنوان موضوع بودند، می آمدند زیرا من

add an SI, only add an S for **. *** it subjects, they always come late, She always comes late,

یک SI اضافه نمی کنم، فقط یک S برای ** اضافه می کنم. *** این موضوع، آنها همیشه دیر می آیند، او همیشه دیر می آید،

they always come late.

آنها همیشه دیر می آیند.

Now I can take that same sentence. But I could talk about yesterday. If I talk about yesterday

حالا می توانم همان جمله را بپذیرم. اما میتونم در مورد دیروز صحبت کنم. اگر الان از دیروز صحبت کنم

now, my time reference is in the past.

، مرجع زمانی من در گذشته است.

So I have to conjugate the verb in the past, and in this case I need the past. Simple your

بنابراین من باید فعل را در گذشته جمع کنم و در این مورد به گذشته نیاز دارم.

time reference will tell you.

مرجع ساده زمان خود را به شما خواهد گفت.

What?

چی؟

Verb tense you need yesterday is an indicator of the past simple. In the past simple there

زمان فعل که دیروز نیاز دارید نشانگر گذشته ساده است. در گذشته ساده

are no different conjugations. We only use the verb came with all subjects. So I can

هیچ گونه صرف متفاوتی وجود ندارد. ما فقط از فعل آمد با همه موضوع ها استفاده می کنیم. بنابراین می توانم

say she came late yesterday.

بگویم که او دیروز دیر آمد.

She.

او.

Always comes late. That's the present simple. She came late yesterday. They always come

همیشه دیر میاد همین حال ساده است. دیروز دیر اومد همیشه

late. The present simple. They came late yesterday. The past simple. So now you know how to use

دیر می آیند. حال ساده دیروز دیر آمدند. گذشته ساده بنابراین اکنون می دانید که چگونه از

come and came. But what about that third form of the verb? That's the past participle, which

come and came استفاده کنید. اما در مورد آن شکل سوم فعل چطور؟ آن مضارع است که

is also come.

آمده است.

We use the past participle most commonly with the present perfect verb tense. The present

ما از فعل گذشته بیشتر با زمان فعل کامل استفاده می کنیم.

perfect verb tense is have or has as your auxiliary verb and then your past participle,

زمان فعل کامل به عنوان فعل کمکی have یا has و سپس فعل ماضی شما است

which in this case is come. So I could say she's come late three times this week she's

که در این مورد آمده است. بنابراین می توانم بگویم که او این هفته سه بار دیر آمده است، او

notice that S.

متوجه شده است که S.

In my contraction is actually the burp. Has she has come? She has she's she's come late

در انقباض من در واقع آروغ است. آیا او آمده است؟ او

three times this week. Now I'm using the present perfect here because my time reference is

این هفته سه بار دیر آمده است. اکنون من از حال کامل اینجا استفاده می کنم زیرا مرجع زمانی من

unfinished. It starts in the past.

ناتمام است. از گذشته شروع می شود.

But it's an unfinished time reference cuz this week is still in progress and it's possible

اما این یک زمان مرجع ناتمام است زیرا این هفته هنوز در حال انجام است و ممکن است

for her to come late again. She's come to work late three times this week, now in the

او دوباره دیر بیاید. او این هفته سه بار دیر سر کار آمده است، اکنون در زمان

present perfect verb tense.

فعل کامل.

The past participle come doesn't change, but we do conjugate our verb has or have depending

حرف ماضی come تغییر نمی کند، اما بسته به فاعل، فعل خود را have یا have را با هم مزدوج می کنیم

on the subject. So if my subject is they, I need the auxiliary verb have. They've they

. بنابراین اگر موضوع من آنها باشد، به فعل کمکی have نیاز دارم. آنها

have. They've come late three times this week, so that's how you would use come as the past

دارند. آنها در این هفته سه بار با تأخیر آمده اند، بنابراین شما از come به عنوان ماضی استفاده می کنید

participle.

.

To summarize, we have our verb to come, and then we have the three forms of the verb.

به طور خلاصه، ما فعل خود را برای آمدن داریم و سپس سه شکل فعل را داریم.

The first form come, the second form came, and the third form come. You need to make

شکل اول آمد، شکل دوم آمد و شکل سوم آمد. شما باید

sure you're conjugating your verb with your time reference and your subject as well. Come

مطمئن شوید که فعل خود را با مرجع زمانی و موضوع خود نیز مرتبط می کنید. Come

is a very common verb in English, so you should definitely feel confident using it in your

یک فعل بسیار رایج در زبان انگلیسی است، بنابراین باید مطمئن باشید که از آن در سخنرانی خود استفاده کنید

speech.

.

So to do that you need to practice. So why don't you leave 3 examples, one with each

بنابراین برای انجام آن باید تمرین کنید. پس چرا 3 مثال نمی گذارید، یکی با هر

form of the verb present simple, past simple and present perfect. And of course you can

شکل از فعل present simple، past simple و present perfect. و البته می توانید

try different subjects as well to make this very challenging and leave your examples in

موضوعات مختلفی را نیز امتحان کنید تا این بسیار چالش برانگیز شود و نمونه های خود را در

the comments below. Let's keep going and look at didn't and wasn't. Both of these are the

نظرات زیر بگذارید. بیایید ادامه دهیم و نگاه کنیم به نبود و نبود. هر دوی اینها اشکال

past simple forms.

ساده گذشته هستند.

And both of them are past simple negative. Wasn't is the past simple negative form of

و هر دوی آنها گذشته منفی ساده هستند. آیا شکل منفی گذشته ساده

the verb to be? But wasn't is only used with the subjects I, ** *** and it.

فعل to be نبود؟ اما was not تنها با موضوعات I، ** *** و آن استفاده می شود.

Didn't is a past simple negative form, but it's an auxiliary.

Didn یک شکل منفی گذشته ساده است، اما کمکی است.

Verb.

فعل

Which means it doesn't have a base verb itself. It's used with any base verb. So our sentence

یعنی خود فعل پایه ندارد. این با هر فعل پایه استفاده می شود. بنابراین ساختار جمله ما

structure would be subject didn't.

موضوع خواهد بود.

Base verb to form a complete sentence that's past simple negative. To understand both of

فعل پایه برای تشکیل یک جمله کامل که از منفی ساده گذشته است. برای درک هر دوی

these, let's start with a positive sentence in the presence. So we'll do a present simple

اینها، بیایید با یک جمله مثبت در حضور شروع کنیم. بنابراین یک جمله مثبت فعلی ساده را انجام می دهیم

positive sentence and then we'll see how we can change that sentence into the past simple

و سپس خواهیم دید که چگونه می توانیم آن جمله را به منفی گذشته ساده تغییر دهیم

negative. So you can see the transformation of how we use didn't and wasn't.

. بنابراین می توانید تغییر نحوه استفاده ما از didn't و wasn't را مشاهده کنید.

So let's start with our positive present simple sentence.

پس بیایید با جمله ساده حال مثبت خود شروع کنیم .

For the verb to be.

برای فعل بودن.

I'm there, I'm there. Pretty simple, right? To be there. I'm there. Or I could say she's

من آنجا هستم، من آنجا هستم. خیلی ساده، درست است؟ اونجا بودن من آنجا هستم. یا می توانم بگویم او

there. Now I can make this sentence negative in the present simple simply by adding not.

آنجاست. اکنون می توانم این جمله را در زمان حال ساده به سادگی با اضافه کردن نه منفی کنم.

I'm not there.

من آنجا نیستم.

She isn't there. But remember, wasn't is the form of the verb to be and it's negative,

اون اونجا نیست اما به یاد داشته باشید، wasn't شکل فعل to be است و منفی است،

but it's used in the past simple. So I need to take my two sentences and have a past simple

اما در گذشته ساده استفاده می شود. بنابراین من باید دو جمله خود را در نظر بگیرم و یک مرجع زمانی ساده در گذشته داشته باشم

time reference.

.

So let's use yesterday. Yesterday I know I'm in the past simple and I know that my sentence

پس بیایید از دیروز استفاده کنیم. دیروز می دانم که در گذشته ساده هستم و می دانم که جمله من

is going to be negative. So I can say yesterday she wasn't there, yesterday I wasn't there.

منفی خواهد بود. بنابراین می توانم بگویم دیروز او آنجا نبود، دیروز من آنجا نبودم.

So that's how the transformation took place from having a present simple positive.

بنابراین این است که چگونه تحول از داشتن یک مثبت فعلی ساده رخ داد.

The present simple negative to past simple negative and remember wasn't is only used

نگاتیو ساده حال به گذشته منفی و به خاطر بسپار بود فقط

for the subjects I, ** *** it. So let's do the same thing and see how we can get to didn't.

برای موضوعات I، ** *** آن استفاده می شود. پس بیایید همین کار را انجام دهیم و ببینیم چگونه می‌توانیم به عدم انجام آن برسیم.

So let's start with the present simple positive sentence. I go to bed at 10:30.

پس بیایید با جمله مثبت فعلی شروع کنیم . ساعت 10:30 به رختخواب می روم.

So here my verb is go to go. I go to bed at 10:30. Now when we take regular verbs, excluding

بنابراین در اینجا فعل من رفتن به رفتن است. ساعت 10:30 به رختخواب می روم . حال وقتی افعال با قاعده را به استثنای

to be, to be as a verb has different rules. OK, so we take regular verbs like the verb

بودن به عنوان فعل می گیریم قواعد متفاوتی دارد. خوب، پس ما از افعال منظم مانند فعل

go, we have our positive in the present simple. To form the negative in the present simple,

go استفاده می کنیم، ما مثبت خود را در حال ساده داریم. برای تشکیل منفی در حال ساده، به

I need an auxiliary verb.

یک فعل کمکی نیاز دارم.

And that auxiliary verb that I'm going to use is don't. I don't go to bed at 10:30.

و آن فعل کمکی که قرار است از آن استفاده کنم don't است. من ساعت 10:30 به رختخواب نمی روم.

This is the auxiliary verb for the subjects I, you, we, and they. I don't go to bed at

این فعل کمکی برای مضامین I, you, we و they است. من ساعت 10:30 به رختخواب نمی روم

10:30, so now I have a negative sentence, but it's in the present simple. It talks about

، بنابراین اکنون یک جمله منفی دارم، اما در زمان حال ساده است. در مورد

a routine.

یک روتین صحبت می کند.

But I want to talk about a past simple so I can use the keyword yesterday so I know

اما من می خواهم در مورد گذشته ساده صحبت کنم تا بتوانم از کلمه کلیدی دیروز استفاده کنم تا بدانم

I'm in the past simple. Yesterday I didn't go to bed at 10:30. So to form a negative

در گذشته ساده هستم. دیروز ساعت 10:30 نخوابیدم. بنابراین برای تشکیل یک

sentence in the past simple for regular verbs, we need to follow our structure. Subject didn't.

جمله منفی در گذشته ساده برای افعال منظم، باید ساختار خود را دنبال کنیم. موضوع نداشت.

And then our base verb. Our base verb is go.

و سپس فعل پایه ما. فعل پایه ما رفتن است.

I.

من

Didn't go to bed at 10:30 yesterday. So remember, wasn't is only used with the verb to be and

دیروز ساعت 10:30 به رختخواب نرفتم. بنابراین به یاد داشته باشید، wasn't فقط با فعل to be استفاده می شود و

it's only used with the verb to be with the subjects I, ** *** it.

فقط با فعل to be با موضوعات I، ** *** it استفاده می شود.

Didn't is used for regular verbs in the past, simple negative as the auxiliary verb, and

Didn't برای افعال منظم در گذشته، منفی ساده به عنوان فعل کمکی استفاده می شود، و

your sentence structure is subject didn't.

ساختار جمله شما فاعل نیست.

Ace verb. That's how you would form complete sentences in the past Simple negative. So

فعل آس به این ترتیب شما جملات کاملی را در گذشته Simple negative تشکیل می دهید. پس

now is your turn to practice. I want you to leave 2 examples, one with wasn't and one

حالا نوبت شماست که تمرین کنید. از شما می خواهم 2 مثال بگذارید، یکی با wasnt و دیگری

with didn't. Put them in the comments below and make sure you have a past simple reference.

با does not. آنها را در نظرات زیر قرار دهید و مطمئن شوید که یک مرجع ساده گذشته دارید.

So it could be yesterday, but it could be other past simple time references as well.

بنابراین می تواند دیروز باشد، اما می تواند سایر مراجع زمان ساده گذشته نیز باشد.

You're doing so great. Let's keep going and look at DO.

خیلی عالی کار میکنی بیایید ادامه دهیم و به DO نگاه کنیم.

You and are you. Both of these are question forms in the present simple, but they use

تو و هستی هر دوی اینها در حالت ساده فعلی اشکال سوالی هستند، اما از

different verbs and different structures. So let's begin with are you.

افعال مختلف و ساختارهای متفاوتی استفاده می کنند. پس بیایید با شما شروع کنیم.

Now are of course is the verb to be, so are you is forming a question in the present simple

اکنون are البته فعل to be است، بنابراین آیا شما در حال تشکیل یک سوال در زمان حال ساده

using the verb to be our subject is you, so that's why we need are, because that's the

با استفاده از فعل to be فاعل ما is you هستید، بنابراین به همین دلیل است که ما به are نیاز داریم، زیرا این

conjugated verb to be with our subject you.

فعل مزدوج to be با فاعل ما شما است.

Now we use the verb to be in the present simple for facts. Facts about the world, or facts

اکنون از فعل to be در حال ساده برای فکت ها استفاده می کنیم. حقایقی در مورد جهان، یا حقایقی

about ourselves as well. For example, I could ask you because remember, this is a question,

در مورد خودمان نیز. به عنوان مثال، می‌توانم از شما بپرسم، زیرا به یاد داشته باشید، این یک سؤال است،

so you're going to ask someone about a fact. So I could ask you are you American or British?

بنابراین شما از کسی در مورد یک واقعیت سؤال خواهید کرد. بنابراین می توانم بپرسم شما آمریکایی هستید یا بریتانیایی؟

Are you?

شما هستید؟

Are you American or British now? Another fact would be your job. So I can ask you, are you

الان آمریکایی هستی یا انگلیسی؟ واقعیت دیگر شغل شما خواهد بود. بنابراین می توانم از شما بپرسم آیا شما

a software?

یک نرم افزار هستید؟

Engineer.

مهندس

Now, I could also ask you a fact about your physical description. And I could ask you,

اکنون، می‌توانم یک واقعیت در مورد توصیف فیزیکی شما نیز بپرسم . و می توانم از شما بپرسم که

for example, are you tall? Assuming we're chatting and I can't see you, so I don't know

مثلا قدتان بلند است؟ به فرض که داریم چت می کنیم و نمی توانم شما را ببینم، بنابراین نمی دانم

if you're tall or not, and I could ask, are you tall? Now let's take a look at the sentence

قدتان بلند است یا نه، و می توانم بپرسم قدتان بلند است؟ حال بیایید نگاهی به ساختار جمله بیندازیم

structure, because using the verb to be in question form, we use something called inversion.

، زیرا با استفاده از فعل to be در شکل سوال، از چیزی به نام وارونگی استفاده می کنیم.

So we take our subject and our verb, which would be the structure for a positive sentence,

بنابراین ما فاعل و فعل خود را که ساختار یک جمله مثبت است، می گیریم

and we invert them, which means we switch them. So our sentence structure for questions

و آنها را وارونه می کنیم، به این معنی که آنها را تغییر می دهیم. بنابراین ساختار جمله ما برای سوالاتی که از

using the verb to be in the present simple is verb plus subject plus object, so we know

فعل to be در حال ساده استفاده می کنند، فعل به اضافه فاعل به اضافه مفعول است، بنابراین می دانیم که

our verb is the verb to be.

فعل ما فعل to be است.

Are and we know our subject is you because we're only talking about are. So our subject

هستند و ما می دانیم موضوع ما شما هستید زیرا ما فقط در مورد هستند صحبت می کنیم. پس فاعل ما

and our verb need to conjugate are you? And then I just need my object. The question The

و فعل ما به صرف نیاز دارید؟ و سپس من فقط به شیء خود نیاز دارم. سوال

rest of the sentence Are you tall? Now keep that sentence structure in mind. Why don't

بقیه جمله Are you tall? اکنون ساختار جمله را در ذهن داشته باشید. چرا

we take a look at do you?

ما به شما نگاه نمی کنیم؟

Do you is also a question form in the present simple. The difference is do is an auxiliary

آیا شما نیز یک فرم سوال در حال حاضر ساده است. تفاوت این است که do یک فعل کمکی است

verb, which means do doesn't have any meaning in that word. It's only there grammatically.

، یعنی انجام هیچ معنایی در آن کلمه ندارد. فقط از نظر گرامری وجود دارد.

So to have meaning in the sentence we need a main verb. Do is the auxiliary verb and

بنابراین برای داشتن معنی در جمله به یک فعل اصلی نیاز داریم. Do فعل کمکی است و

we still need a main verb.

ما هنوز به یک فعل اصلی نیاز داریم.

Now, in the present simple, I'm going to ask you about yourself or about your routine.

اکنون، در حال حاضر ساده، می خواهم از شما در مورد خودتان یا در مورد روتینتان بپرسم.

So for example, I can ask do you live in London? So of course here live is our main verb, but

به عنوان مثال، می توانم بپرسم آیا شما در لندن زندگی می کنید؟ پس البته اینجا live فعل اصلی ماست، اما

I need my auxiliary verb. Do Do you live in London?

من به فعل کمکی خود نیاز دارم. آیا شما در لندن زندگی می کنید؟

I can't just do inversion with my subject and verb. If I did that, it would be Live

من نمی توانم فقط با فاعل و فعلم وارونگی انجام دهم . اگر من این کار را انجام می‌دادم، Live

you in London, Live you in London, and we know that isn't grammatically correct for

you in London، Live you in London بود، و می‌دانیم که از نظر دستوری برای

English sentence structure, so we need our auxiliary verb.

ساختار جمله انگلیسی درست نیست، بنابراین ما به فعل کمکی خود نیاز داریم.

Do.

انجام دادن.

And do is conjugated with our subject. You do you live in London? Another question.

و do با موضوع ما همراه است. شما در لندن زندگی می کنید؟ یه سوال دیگه

Do you have a dog? So here have is our main verb. But I can't say have you a dog, so I

سگ داری؟ بنابراین اینجا have فعل اصلی ما است . اما من نمی توانم بگویم شما یک سگ دارید، بنابراین من

need do you have a dog. I need my auxiliary verb do. So compare our two sentence structures

نیاز دارم که آیا شما یک سگ دارید. من به فعل کمکی خود نیاز دارم . بنابراین دو ساختار جمله ما را مقایسه کنید

because here our sentence structure is auxiliary verb, subject, main verb.

زیرا در اینجا ساختار جمله ما فعل کمکی، فاعل، فعل اصلی است.

Auxiliary verb is do Because our subject is you and do conjugates with the subject you

فعل کمکی do است زیرا فاعل ما شما هستید و با فاعل انجام می دهید به صورت مزدوج انجام می دهیم

do you, and now we need a main verb. But the form of this is the base verb, which means

و اکنون به یک فعل اصلی نیاز داریم. اما شکل این فعل پایه است، یعنی

it's the infinitive without to. So to live we get rid of to and we have live, do you

مصدر بدون to است. پس برای زندگی کردن خلاص می‌شویم و داریم زندگی می‌کنی، آیا

live, and then the rest of the sentence, the object.

زندگی می‌کنی، و سپس بقیه جمله، مفعول.

So with are you our sentence structure was verb, subject, object, do you? Our sentence

بنابراین با are you ساختار جمله ما فعل، فاعل، مفعول بود، درست است؟ ساختار جمله ما

structure is auxiliary verb do subject main verb, which is the base verb and then the

فعل کمکی do فاعل اصلی است که فعل پایه و سپس مفعول است

object.

.

They're both used in question form with the present simple, and this is something that

هر دوی آنها به صورت سوال و با حالت ساده استفاده می‌شوند، و این چیزی است که

you absolutely must know to understand basic English sentence structure. So now it's your

برای درک ساختار جملات انگلیسی پایه باید آن را بدانید. پس حالا

turn to practice. I want you to leave two questions in the comments below, one with

نوبت شماست که تمرین کنید. از شما می‌خواهم دو سؤال را در نظرات زیر بنویسید، یکی با

do you and one with.

do you و دیگری با.

Are you?

شما هستید؟

Amazing job. Now let's look at the difference between ever and never.

کار شگفت انگیز حالا بیایید به تفاوت بین همیشه و هرگز نگاه کنیم.

You can think of ever as at least once, or one or more times. That's ever now. Never.

شما می توانید همیشه را حداقل یک بار یا یک یا چند بار در نظر بگیرید. که همیشه در حال حاضر. هرگز.

You can think of this as zero times, never zero times, not once.

شما می توانید این را به عنوان صفر بار در نظر بگیرید، هرگز صفر بار، نه یک بار.

Ever and never are commonly used in the present perfect, especially in question form. So let's

همیشه و هرگز معمولاً در حال کامل استفاده می شود، به ویژه در شکل سؤال. پس بیایید

take a question in the present perfect. Have you been to Banff? Have you been to Banff?

یک سوال را در زمان حال کامل مطرح کنیم. آیا به بنف رفته اید؟ آیا به بنف رفته اید؟

Now, in the present perfect, it's extremely common. In fact, it even sounds more natural

اکنون، در زمان حال، بسیار رایج است. در واقع،

to me to use the word ever. Have you ever been to bath? Now we add ever to present perfect

استفاده از کلمه همیشه برای من طبیعی تر به نظر می رسد. آیا تا به حال به حمام رفته اید؟ اکنون به سؤالات کامل ارائه شده اضافه می کنیم

questions because they're asking about.

زیرا آنها در مورد آنها سؤال می کنند.

Life.

زندگی

Experience and remember it means at least once.

حداقل یک بار آن را تجربه کنید و به خاطر بسپارید .

So if you've been to Banff at least once or more in your life, then you can answer yes

بنابراین اگر حداقل یک بار یا بیشتر در زندگی خود به Banff رفته اید، می توانید

to the question. If you've been to Banff zero times, then you'll say no, I've never been

به این سوال پاسخ مثبت دهید. اگر شما صفر بار به بنف رفته اید ، پس خواهید گفت نه، من هرگز

to Banff.

به بنف نرفته ام.

So notice ever we use it in the question form but we don't use it in the positive answer.

بنابراین توجه داشته باشید که همیشه از آن در فرم سوال استفاده می کنیم اما در پاسخ مثبت از آن استفاده نمی کنیم.

As a positive answer I would just say yeah, I've been to Bath once, twice, 3 * 4 times

به عنوان یک پاسخ مثبت فقط می گویم بله، من یک بار، دو بار، 3 * 4 بار به حمام رفته ام

and I give my answer. So let me ask you a question in the present perfect Have you ever

و پاسخ خود را می دهم. بنابراین اجازه دهید از شما یک سوال در زمان حال کامل بپرسم آیا تا به حال

been skydiving?

چتربازی کرده اید؟

So have you ever been skydiving? You can put your answer in the comments below. And also

پس آیا تا به حال چتربازی کرده اید؟ می توانید پاسخ خود را در نظرات زیر درج کنید. و همچنین

why don't you ask us? Have you ever questioned and make it a fun and interesting question?

چرا از ما نمیپرسید؟ آیا تا به حال سوال کرده اید و آن را به یک سوال سرگرم کننده و جالب تبدیل کرده اید؟

Put that in the comments below.

آن را در نظرات زیر قرار دهید. در

Now, although ever and never are very commonly used in the present perfect, we can also use

حال حاضر، اگرچه همیشه و هرگز بسیار رایج در حال کامل استفاده می شود، ما می توانیم

them in the present simple. Never is very commonly used in the present simple, so remember

آنها را در حال ساده نیز استفاده کنیم. هرگز در زمان حال بسیار رایج استفاده نمی شود، بنابراین به یاد داشته باشید که به

it means zero times. And in the present simple, we're asking about routine actions, so we're

معنای صفر بار است. و در حال حاضر ساده، ما در مورد اقدامات روتین می‌پرسیم، بنابراین

asking about the frequency of actions you do. So it would be very common to say never.

در مورد تعداد دفعات اعمال شما می‌پرسیم . بنابراین بسیار رایج است که بگوییم هرگز.

Ever for certain actions. For example, I could say I never workout at night. I never workout

همیشه برای اعمال خاص. به عنوان مثال، می توانم بگویم که هرگز در شب تمرین نمی کنم. من هرگز

at night. So this is not part of my daily routine. It takes place zero times in my daily

در شب تمرین نمی کنم. بنابراین این بخشی از برنامه روزانه من نیست . در برنامه روزانه من صفر بار اتفاق می افتد

routine. We can use ever in question form in the present simple, although it's much

. ما می‌توانیم از شکل سؤالی در حالت فعلی ساده استفاده کنیم، اگرچه بسیار

less common than it is in the present perfect.

کمتر از حالت فعلی کامل رایج است.

But I could ask you.

ولی میتونم ازت بپرسم

Do you?

آیا تو؟ آیا

Ever workout at night? Now in this case, I'm asking you about the frequency of this action

تا به حال در شب تمرین کرده اید؟ حالا در این مورد، من از شما در مورد فراوانی این عمل

in your daily routine.

در برنامه روزانه خود می پرسم.

So as a reply, you're just going to use an adverb of frequency and say oh I sometimes

بنابراین به عنوان پاسخ، شما فقط از یک قید فرکانس استفاده می کنید و می گویید آه من گاهی

workout, I usually workout, I frequently workout, I rarely workout and you're going to give

تمرین می کنم، من معمولا تمرین می کنم، اغلب تمرین می کنم، من به ندرت تمرین می کنم و شما

me your answer. Remember, if it's zero times then you use never. I never workout at night.

پاسخ خود را به من می دهید. به یاد داشته باشید، اگر برابر صفر باشد، هرگز از هرگز استفاده نکنید. من هرگز در شب تمرین نمی کنم.

So what about you? Do you ever work out at night? You can put your answer in the comments

درمورد شما چطور؟ آیا تا به حال در شب ورزش می کنید ؟ می توانید پاسخ خود را در نظرات زیر درج کنید

below. And at the same time, why don't you ask your fellow students a question using?

. و در عین حال چرا با استفاده از همکلاسی های خود سوالی نمی پرسید؟

Do.

انجام دادن.

You ever? So remember this is a present simple question. You're asking about the frequency

شما همیشه؟ بنابراین به یاد داشته باشید که این یک سوال ساده در حال حاضر است . شما در مورد تعداد دفعات

of that action in their daily routine.

آن عمل در روال روزانه آنها می پرسید.

So now you know the difference between ever and never, and remember to do all the practice

بنابراین اکنون تفاوت بین همیشه و هرگز را می دانید و به یاد داشته باشید که تمام تمرینات را

in the comments below. This is our last section. Now let's look at the difference between 4:00

در نظرات زیر انجام دهید. این آخرین بخش ماست. حالا بیایید به تفاوت بین ساعت 4:00

or sense. I hear so many mistakes with these two words. And as we go through this lesson,

یا حس نگاه کنیم. من با این دو کلمه اشتباهات زیادی می شنوم . و همانطور که ما از طریق این درس می گذریم،

you'll complete quizzes to make sure you really understand how to use for and sense.

آزمون هایی را کامل می کنید تا مطمئن شوید که واقعاً نحوه استفاده و حس کردن را درک می کنید.

Now, there's a specific time that you need to choose either for or, since they're not

اکنون، زمان خاصی وجود دارد که باید یا برای یا انتخاب کنید، زیرا آنها

interchangeable, and it will make your sentence grammatically incorrect if you're using the

قابل تعویض نیستند، و اگر از عبارت اشتباه استفاده کنید، جمله شما از نظر گرامری نادرست خواهد بود

wrong one. So first, let's talk about for. We use for for duration. OK, so you can think

. بنابراین ابتدا اجازه دهید در مورد برای صحبت کنیم. ما برای مدت زمان استفاده می کنیم. خوب، بنابراین می توانید

of it as a time that has a start.

آن را به عنوان زمانی که شروعی دارد در نظر بگیرید.

And end a duration of time, for example for 20 minutes, for three weeks, for seven months?

و یک مدت زمان مثلاً 20 دقیقه، سه هفته، هفت ماه به پایان برسد؟

Or how about for 12 years? Now we use sens with a specific time, so you can think of

یا برای 12 سال چطور؟ اکنون ما از حس با یک زمان خاص استفاده می کنیم، بنابراین می توانید

it as a precise moment in time, for example 9:00 AM.

آن را به عنوان یک لحظه دقیق در زمان در نظر بگیرید، به عنوان مثال 9:00 صبح.

Last Monday, June 3rd, 2014. So that's the first thing you need to know to use these

دوشنبه گذشته، 3 ژوئن 2014. بنابراین این اولین چیزی است که برای استفاده صحیح از آنها باید بدانید

correctly. 4 is a duration of time, and since is a specific time. Now let's talk about the

. 4 یک مدت زمان است و از آنجا که زمان خاصی است. حالا بیایید در مورد

verb tenses that you need for each.

زمان های فعل که برای هر کدام نیاز دارید صحبت کنیم.

So here's a little quiz for you. I'm going to show you some sentences using 4IN different

بنابراین در اینجا یک مسابقه کوچک برای شما وجود دارد. من قصد دارم چند جمله را با استفاده از زمان های مختلف فعل 4IN به شما نشان دهم

verb tenses, and I want you to tell me which ones are correct and which ones are incorrect.

و می خواهم به من بگویید که کدام یک درست و کدام یک نادرست است.

And keep in mind we're talking about the verb tense specifically, so that's what you need

و به خاطر داشته باشید که ما به طور خاص در مورد زمان فعل صحبت می کنیم ، بنابراین این چیزی است که باید

to look at. So I'll show you the example sentences now.

به آن نگاه کنید. بنابراین اکنون جملات مثال را به شما نشان می دهم .

HM so which ones are correct and which ones are incorrect? Let us know in the comments.

HM پس کدام یک صحیح است و کدام یک نادرست؟ در نظرات به ما اطلاع دهید.

Well, I hate to break it to you, but this was a trick question because they're all correct.

خب، من از شکستن آن برای شما متنفرم، اما این یک سوال ترفندی بود زیرا همه آنها درست هستند.

And the point is that four can be used with many different verb tenses. It's quite diverse

و نکته این است که چهار را می توان با زمان های مختلف فعل استفاده کرد.

in that way. Now let's do the same thing, but this time we'll do it with since.

از این نظر کاملاً متنوع است. حالا بیایید همین کار را انجام دهیم، اما این بار آن را با از آن زمان انجام خواهیم داد.

So again, the time references are all correct. I'm using them all with specific time, but

پس باز هم، مراجع زمانی همه درست است. من از همه آنها با زمان خاصی استفاده می کنم، اما بیایید

let's take a look at the verb tenses. So I'll show you the sentences and I want you to let

نگاهی به زمان های فعل بیندازیم. بنابراین من جملات را به شما نشان می دهم و از شما می خواهم که به

us know which ones are correct and incorrect.

ما اطلاع دهید که کدام یک صحیح و کدام نادرست است.

So how'd you do with this one? How about in the comments? Let us know which ones are correct.

پس چطور با این یکی کار کردی؟ در نظرات چطور؟ به ما اطلاع دهید که کدام یک صحیح است.

OK, put it in the comments. Now, this one wasn't a trick question because since is a

خوب، آن را در نظرات قرار دهید. حالا، این یک سوال ترفندی نبود، زیرا

lot more limited. So here are example sentences. The only correct ones were #1 and number.

بسیار محدودتر است. بنابراین در اینجا جملات نمونه وجود دارد. تنها موارد صحیح شماره 1 و شماره بودند.

3.

3.

You can use sense with the present perfect and the present perfect continuous. The reason

می توانید از حس با حال کامل و حال کامل استمراری استفاده کنید. دلیل این امر به

why is because sense. We use this for an action that started in the past but continues until

دلیل حس است. ما از این برای اقدامی استفاده می‌کنیم که در گذشته شروع شده است اما تا کنون ادامه دارد،

now, and we actually don't know when that action is going to end, but it's important

و در واقع نمی‌دانیم که آن عمل چه زمانی به پایان می‌رسد، اما مهم است

it started it in the past. Continue.

که آن را در گذشته شروع کرده است. ادامه هید.

Till now and is still in progress. That's when we can use since. All right. So now you

تا کنون و همچنان در حال انجام است. از آن زمان است که ما می توانیم از آن استفاده کنیم. خیلی خوب. بنابراین اکنون می

know that for is used for a duration of time and it's very diverse. You can use it with

دانید که for برای مدت زمان زیادی استفاده می شود و بسیار متنوع است. شما می توانید آن را با

many different verb tenses. You know that since we need a specific time and you can

زمان های مختلف فعل استفاده کنید. می دانید که از آنجایی که به زمان خاصی نیاز داریم و می توانید

use it with the present perfect and the present perfect continuous.

آن را با حال کامل و حال کامل استمراری استفاده کنید.

Now let me show you a sentence that I see almost every day and it's wrong. And this.

حالا یک جمله را به شما نشان می دهم که تقریبا هر روز می بینم و اشتباه است. و این.

Sentence.

جمله.

Is. I've been learning English since.

است. من از آن زمان در حال یادگیری زبان انگلیسی هستم.

2.

2

Years.

سال.

Alright, this sentence is wrong. Now I want you to take this sentence and make it a correct

خوب این جمله اشتباه است حالا از شما می خواهم که این جمله را بگیرید و آن را یک جمله درست کنید

sentence. You're going to need to change.

. شما نیاز به تغییر دارید

Either.

هر دو

The for or since or the time reference. OK, so make your change and put the correct sentence

مرجع برای یا از آن زمان یا زمان. خوب، پس تغییر خود را انجام دهید و جمله صحیح را

in the comments below. And also I want you to practice your own sentence, so leave a

در نظرات زیر قرار دهید. و همچنین از شما می خواهم جمله خود را تمرین کنید، پس

comment and.

نظر بدهید و. از

Use a sentence with four and then sentence with sentence.

یک جمله با چهار و سپس جمله با جمله استفاده کنید.

First, you're going to learn the difference between on time and in time. Let's start off

اول، شما می خواهید تفاوت بین به موقع و به موقع را بیاموزید. بیایید

with on time. Now we use on time to refer to a specific time, and it's a specific time

با به موقع شروع کنیم. اکنون ما از زمان برای اشاره به یک زمان خاص استفاده می کنیم، و این یک زمان خاص است

that something will happen, and we commonly use this with scheduled events. For example,

که اتفاقی می افتد، و ما معمولاً از این با رویدادهای برنامه ریزی شده استفاده می کنیم. به عنوان مثال،

traffic was terrible, but thankfully I got to the meeting.

ترافیک وحشتناک بود، اما خوشبختانه به جلسه رسیدم.

On time. So of course you can imagine that there's a scheduled time that that meeting

به موقع. بنابراین مطمئناً می توانید تصور کنید که یک زمان برنامه ریزی شده برای شروع آن جلسه وجود دارد

will start. The meeting will start at, let's say 3:00 o'clock.

. جلسه، فرضاً از ساعت 3:00 شروع خواهد شد .

So if.

بنابراین اگر.

You get to the.

شما به.

Meeting at 3:00 o'clock or before, then you're on time. If you get to the meeting at 3:01

جلسه در ساعت 3:00 یا قبل از آن، پس از آن شما به موقع هستید. اگر ساعت 3:01 یا بعد از آن به جلسه برسید

or after, then you're what? You're late, right? So that would be the opposite of on time late.

، پس چه هستید؟ دیر اومدی درسته؟ بنابراین این امر برعکس تاخیر در زمان خواهد بود.

Now you could also make a general statement and say I'm always on time, so notice it's

اکنون همچنین می‌توانید یک بیانیه کلی بنویسید و بگویید من همیشه به موقع هستم، بنابراین توجه کنید که

in the present simple because it's a routine action which means I always get to my scheduled

در زمان حال ساده است، زیرا این یک عمل معمولی است که به این معنی است که من همیشه به رویدادهای برنامه‌ریزی شده‌ام می‌رسم

events.

.

On or before the time they're supposed to start, the time they're scheduled to start,

در یا قبل از زمانی که قرار است شروع کنند، زمانی که قرار است شروع کنند،

I'm.

من هستم.

Always.

همیشه.

On time. So what about you? Are you always on time? Let us kFirst, let's talk about the

به موقع. درمورد شما چطور؟ آیا همیشه به موقع هستید؟ اجازه دهید k اول، بیایید در مورد

difference between sympathy and empathy. So let's give a scenario. Let's imagine that

تفاوت بین همدردی و همدلی صحبت کنیم. پس بیایید یک سناریو ارائه دهیم. بیایید تصور کنیم که

your friend Ted just lost his job. So this could be a situation, a negative situation

دوست شما تد شغل خود را از دست داده است. بنابراین این می تواند یک موقعیت باشد، یک موقعیت منفی

where you want to give some sympathy or some empathy. So if you want to give Ted sympathy,

که در آن شما می خواهید مقداری همدردی یا همدلی ایجاد کنید. بنابراین اگر بخواهید به تد همدردی کنید،

you're going to see something like ah.

چیزی شبیه آه خواهید دید.

I'm sorry to hear that. That's too bad. That really sucks. So you're going to say those

متاسفم که می شنوم. این خیلی بد است. این واقعا بد است. بنابراین شما این

words to Ted, but then you're going to go on with the rest of your day. You're going

کلمات را به تد می گویید، اما سپس به بقیه روز خود ادامه می دهید. تو

to be happy, you're going to have fun, you're going to do whatever, and you're not really

خوشحال میشی، خوش میگذرونی، هر کاری میکنی و واقعا دیگه

going to think about Ted and his situation anymore.

به ​​تد و موقعیتش فکر نمیکنی .

Because sympathy is at the surface level. Okay. A situation happens to a friend, a colleague,

چون همدردی در سطح است. باشه. موقعیتی برای یک دوست، یک همکار،

A coworker, a family member, someone you know, and then you just use your words to offer

یک همکار، یکی از اعضای خانواده، کسی که می‌شناسید اتفاق می‌افتد، و سپس شما فقط از کلمات خود برای ارائه

some words of support where it's a comfort, and then you go on with your day. What is

برخی از کلمات حمایتی استفاده می‌کنید، جایی که این یک آرامش است، و سپس به روز خود ادامه می‌دهید.

empathy, though? Empathy is deeper. Empathy is about emotion.

اما همدلی چیست؟ همدلی عمیق تر است. همدلی در مورد احساسات است.

Empathy isn't really about words. Empathy is about trying to understand the emotion

همدلی در واقع با کلمات نیست. همدلی یعنی تلاش برای درک احساسی

that Ted is feeling.

که تد دارد.

So trying to either imagine what Ted must be feeling right now because he just lost

بنابراین سعی کنید تصور کنید تد در حال حاضر چه احساسی باید داشته باشد زیرا شغل خود را از دست داده است،

his job, the stress he must be feeling, the insecurity, the frustration, the anger, the

استرسی که باید احساس می کند، ناامنی، ناامیدی، عصبانیت،

lack of confidence, Whatever emotions that Ted's feeling, you want to understand them.

عدم اعتماد به نفس، هر احساسی که تد احساس می کند، شما می خواهید بفهمید. آنها

But you want to almost take those emotions on, and you feel those emotions. So even though

اما شما می خواهید تقریباً آن احساسات را تحمل کنید و آن احساسات را احساس می کنید. بنابراین حتی اگر

Ted lost his job, you feel the pain of Ted losing his job. And by doing that, you're

تد شغل خود را از دست داد، شما درد از دست دادن تد را احساس می کنید. و با انجام این کار، می

able to offer more comfort and more support to Ted because you truly want to understand

توانید راحتی و حمایت بیشتری را به تد ارائه دهید، زیرا واقعاً می خواهید درک کنید که چه

what it feels like.

احساسی دارد.

Now, because of that, empathy is really not about words. Empathy is about emotion. So

اکنون، به همین دلیل، همدلی واقعاً با کلمات نیست. همدلی در مورد احساسات است. پس

how could you show Ted that you have empathy for his situation? Well, you might sit beside

چگونه می توانید به تد نشان دهید که با موقعیت او همدلی دارید؟ خب، ممکن است کنار

Ted on the couch.

تد روی مبل بنشینی.

And just put your arm around him or give him a hug. Or maybe you show your emotion by even

و فقط بازوی خود را دور او بگذارید یا او را در آغوش بگیرید. یا شاید

having some tears in your eyes as Ted is telling you about how he lost his job and how he's

وقتی تد به شما می گوید که چگونه شغل خود را از دست داده و چگونه

not sure how he's going to pay his mortgage. You you don't say anything, but you show Ted

مطمئن نیست که چگونه می خواهد وام مسکن خود را بپردازد، احساسات خود را با اشک در چشمان خود نشان دهید. شما چیزی نمی گویید، اما به تد نشان می دهید

that you understand what he's going through because you might have some visible tears

که متوجه می شوید که او در چه حالی می گذرد، زیرا ممکن است مقداری اشک

in your eyes or you put your hand on his shoulder.

در چشمان شما ظاهر شود یا دست خود را روی شانه او بگذارید.

On his knee? Or you just sit there silently and allow the emotion to be present. That's

روی زانویش؟ یا فقط در سکوت آنجا می نشینید و اجازه می دهید که احساس وجود داشته باشد. این

empathy. Empathy is at a much deeper level. And then when you leave, so you say goodbye

همدلی است. همدلی در سطح بسیار عمیق تری قرار دارد. و بعد وقتی رفتی، پس

to Ted, OK? And then you go home. And even though Ted is in his home and you're in your

با تد خداحافظی کردی، باشه؟ و سپس به خانه می روید. و حتی اگر تد در خانه خود است و شما در خانه خود هستید

home, you still feel it. You still feel the emotion. You're still.

، هنوز آن را احساس می کنید. شما هنوز احساس می کنید . تو هنوز هستی

A little bit sad yourself. That's empathy. It's way deeper of an emotion. So to summarize,

خودت کمی غمگین این همدلی است. این بسیار عمیق تر از یک احساس است. بنابراین به طور خلاصه،

sympathy is about offering words of comfort. But it's step one, offering the words of comfort.

همدردی در مورد ارائه کلمات آرامش بخش است. اما این مرحله یک است که کلمات آرامش را ارائه می دهد.

And then you offer those words of comfort. And then you just go about your day, go about

و سپس آن کلمات آرامش را ارائه می دهید. و سپس شما فقط به روز خود ادامه می دهید،

your life as normal.

به طور معمول به زندگی خود ادامه می دهید.

Empathy is about taking it further, and it's no longer about words. It's about emotions,

همدلی به معنای پیش بردن آن است و دیگر حرفی نیست. این در مورد احساسات است،

and it's trying to understand what someone is feeling or the situation that they're going

و تلاش برای درک احساسات یا موقعیتی است که

through at a deeper level so you can offer support to that person. So that's the difference

در سطح عمیق‌تری از آن می‌گذرد تا بتوانید از آن شخص حمایت کنید. پس این تفاوت

between sympathy and empathy.

بین همدردی و همدلی است.

As these are more concepts, we don't really use them in sentences. So I know I usually

از آنجایی که اینها مفاهیم بیشتری هستند، ما واقعاً از آنها در جملات استفاده نمی کنیم. بنابراین می‌دانم که معمولاً از

ask you to practice in the sentence practice in the comments below. However, you might

شما می‌خواهم در نظرات زیر تمرین کنید. با این حال، ممکن است

not really be able to practice sentences using these words.

واقعاً نتوانید جملات را با استفاده از این کلمات تمرین کنید.

So because of that, maybe you can just talk about a scenario where you might want to offer

بنابراین، به همین دلیل، شاید بتوانید فقط در مورد سناریویی صحبت کنید که در آن ممکن است بخواهید با

someone's sympathy and then a scenario where you want to offer someone empathy. Or you

کسی ابراز همدردی کنید و سپس سناریویی که بخواهید به کسی همدلی کنید. یا می

can think back to a time in your life where you did offer someone's sympathy and then

توانید به زمانی از زندگی خود فکر کنید که در آن با یک نفر همدردی کردید و سپس به

someone empathy. So maybe you can just talk about those scenarios more to practice using

کسی همدلی کردید. بنابراین شاید بتوانید در مورد آن سناریوها بیشتر صحبت کنید تا با استفاده از

these expressions. Amazing job. Let's move on and look at the difference between relate

این عبارات تمرین کنید. کار شگفت انگیز بیایید جلو برویم و به تفاوت بین Relate to نگاه کنیم

to.

.

Related to So first let's talk about how to use to relate to something. When you relate

مربوط به بنابراین ابتدا اجازه دهید در مورد نحوه استفاده برای ارتباط با چیزی صحبت کنیم. وقتی

to something, it means you understand a situation or you understand someone's feelings. And

با چیزی ارتباط برقرار می کنید، به این معنی است که موقعیتی را درک می کنید یا احساسات کسی را درک می کنید. و

the reason why you understand that situation or someone's feelings is because you've had

دلیل اینکه شما آن موقعیت یا احساسات یک نفر را درک می کنید این است که

a similar experience. You've experienced it yourself, and because of that.

تجربه مشابهی داشته اید. شما خودتان آن را تجربه کرده اید و به همین دلیل است.

You understand the situation or how someone feels. So let's say your coworker comes up

شما موقعیت یا احساس کسی را درک می کنید . بنابراین فرض کنید همکارتان پیش شما می آید

to you and says, oh, this project is really stressing me out. Now imagine that in the

و می گوید، اوه، این پروژه واقعاً به من استرس می دهد. حالا تصور کنید که در

past you were on that exact same project and you experienced stress when you were on that

گذشته دقیقاً در همان پروژه بودید و زمانی که در آن پروژه بودید استرس داشتید

project. You've had the same experience.

. شما هم همین تجربه را داشته اید.

Because of that, you can just say, I can relate to that, I can relate to that. And what is

به همین دلیل، شما فقط می توانید بگویید، من می توانم با آن ارتباط برقرار کنم، می توانم با آن ارتباط برقرار کنم. و

the that? Well, the that is feeling stressed out on the project. You've experienced the

آن چیست؟ خوب، این احساس استرس در پروژه است. شما

exact same feelings that your coworker is experiencing now and because you can relate

دقیقاً همان احساساتی را تجربه کرده‌اید که همکارتان در حال حاضر تجربه می‌کند و چون می‌توانید

to that.

با آن ارتباط برقرار کنید.

You can probably have a different conversation. You can have a more indepth conversation,

احتمالاً می توانید گفتگوی متفاوتی داشته باشید. می‌توانید گفتگوی عمیق‌تری داشته باشید،

or maybe you can share some tips and advice because you've had that same experience. Here's

یا شاید بتوانید نکات و توصیه‌هایی را به اشتراک بگذارید، زیرا شما هم همین تجربه را داشته‌اید. در اینجا

a great example I saw on you, Glish. We can all relate to having doubt or feeling insecure

یک مثال عالی است که من در مورد شما دیدم، گلیش. همه ما می توانیم با داشتن شک یا احساس ناامنی

about certain things, right? And you agree with that, right? You can relate to having

در مورد چیزهای خاصی ارتباط برقرار کنیم، درست است؟ و شما با آن موافقید، درست است؟ شما می توانید با داشتن

doubt.

شک ارتباط برقرار کنید.

You can relate to feeling insecure if I ask you, can you relate to that? I'm asking you.

اگر از شما بپرسم می توانید با احساس ناامنی ارتباط برقرار کنید، آیا می توانید با آن ارتباط برقرار کنید؟ دارم ازت درخواست میکنم. آیا

Have you ever experienced that in your life?

تا به حال چنین چیزی را در زندگی خود تجربه کرده اید؟

And if you've never experienced doubt and you've never experienced insecurity, well,

و اگر هرگز شک را تجربه نکرده اید و هرگز ناامنی را تجربه نکرده اید، خوب،

then you're not human, right? Because we've all experienced it, right? Of course we have.

پس انسان نیستید، درست است؟ چون همه ما آن را تجربه کرده ایم، درست است؟ البته داریم.

It's a human emotion. We experienced all emotions, negative and positive. Now why might you see

این یک احساس انسانی است. ما همه احساسات منفی و مثبت را تجربه کردیم. حالا چرا ممکن است

something like this?

چیزی شبیه به این را ببینید؟

Well, likely because you want to connect to whoever you're talking to. If a student is

خوب، احتمالاً به این دلیل که می خواهید با هر کسی که با او صحبت می کنید وصل شوید. اگر دانش‌آموزی

coming to me and telling me how insecure they feel about using their English in public,

نزد من بیاید و به من بگوید که در مورد استفاده از انگلیسی خود در جمع احساس ناامنی می‌کند، می‌توانم به

I can let them know that I can relate to that.

او بگویم که می‌توانم با آن ارتباط برقرار کنم.

And if the student feels like, oh, Jennifer has experienced this as well, then they might

و اگر دانش‌آموز احساس می‌کند، اوه، جنیفر نیز این را تجربه کرده است، آنگاه ممکن است

be more open to hearing the advice I have to share. Or they might just feel closer to

برای شنیدن توصیه‌ای که من باید به اشتراک بگذارم، بازتر باشد. یا ممکن است آنها احساس کنند که به

me, more connected to me because we've had that same experience. So that's how we feel

من نزدیک‌تر هستند، بیشتر با من مرتبط هستند، زیرا ما هم همین تجربه را داشته‌ایم. بنابراین این همان چیزی است که ما

connected to each other is through shared experiences, right?

از طریق تجربیات مشترک با یکدیگر احساس ارتباط می کنیم، درست است؟

So it's really powerful to try to relate to somebody's experience or to let them know

بنابراین بسیار قدرتمند است که سعی کنید با تجربه یک نفر ارتباط برقرار کنید یا به او بگویید

that you can relate to what they're feeling or what they're experiencing right now. Now

که می توانید با احساس یا آنچه در حال حاضر تجربه می کند ارتباط برقرار کنید. اکنون

notice in our Youglish example, what do you notice about the verb we have relate to? And

در مثال یوگلیش توجه کنید، در مورد فعل ما به چه چیزی توجه می کنید؟ و

then what do you notice relate to, relate to having?

سپس متوجه می شوید که به چه چیزی مربوط می شود، مربوط به داشتن؟

And notice it's also relate to feeling. Both of our verbs are in the gerund. This is a

و توجه کنید که به احساس نیز مربوط است. هر دوی افعال ما به صورت عقربه ای هستند.

gerund expression when you want to use a verb next. I can relate to feeling, having, wanting,

زمانی که می خواهید از یک فعل next استفاده کنید، این یک عبارت جنوندی است . می توانم با احساس، داشتن، خواستن،

missing, needing. Whatever verb your have next is going to be in the gerund, so make

از دست دادن، نیاز ارتباط برقرار کنم. هر فعل بعدی که دارید به صورت جیروند خواهد بود، بنابراین

sure you pay attention to that when you're forming your sentences.

هنگام تشکیل جملات خود به آن توجه کنید.

Now let's talk about to be related to someone. When you're related to someone, it means that

حالا بیایید در مورد ارتباط با کسی صحبت کنیم. وقتی با کسی فامیل هستید، به این معنی است که

they are a family member. They're part of your family. You share the same blood, genes,

او یکی از اعضای خانواده است. آنها بخشی از خانواده شما هستند شما خون، ژن، DNA یکسانی دارید

DNA. You come from the same family, even if it's a great great, great, great, great aunts

. شما از یک خانواده هستید، حتی اگر یک عمه یا عمه بزرگ، بزرگ، بزرگ، بزرگ باشد

or uncle.

.

Even if it's a very distant family member, you're still related to them to be related

حتی اگر یکی از اعضای خانواده بسیار دور باشد، شما همچنان با آنها رابطه دارید تا

to someone. So let's say your friend invites you to their family reunion and at a family

با کسی فامیل باشید. بنابراین فرض کنید دوستتان شما را به گردهمایی خانوادگی خود و در یک

reunion.

گردهمایی خانوادگی دعوت کرده است.

Everybody is going to be related, right? Well, not everybody. Because of course other people

قرار است همه با هم فامیل شوند، درست است؟ خوب، نه همه. زیرا مطمئناً افراد دیگر

could bring friends or people they're just dating, for example. They're not related to

می‌توانند دوستان یا افرادی را که به‌عنوان مثال با آنها ملاقات می‌کنند بیاورند. به آنها نسبتی ندارند

them.

That's a very important point. You're not related to your spouse, the person you're

این نکته بسیار مهمی است. شما با همسرتان، فردی که با او ازدواج کرده اید، نسبتی ندارید

married to, because that would mean you share the same DNA and genes and blood. And that's

، زیرا این بدان معناست که شما از دی ان ای، ژن ها و خون یکسانی برخوردارید. و این

just a little creepy, right? No, you're not related to your spouse. You're married to

فقط کمی ترسناک است، درست است؟ نه، شما با همسرتان نسبتی ندارید. تو با اونا ازدواج کردی

them. You're part of their family. But you're not relatives. You're not blood relatives,

شما عضوی از خانواده آنها هستید اما شما فامیل نیستید شما خویشاوند خونی نیستید،

right? You're related to your mother, father, brother.

درست است؟ شما با مادر، پدر، برادرتان نسبتی دارید .

Your sister, aunt, uncle, grandmother, grandfather and cousins. And then the second, the third,

خواهر، خاله، عمو، مادربزرگ، پدربزرگ و پسر عموهای شما. و سپس دوم، سوم،

the extended family as well, down the family tree. But you're not related to the person

خانواده گسترده نیز، پایین شجره نامه. اما شما با فردی که

you're married to. So you're at this family reunion with your friend. And as you're meeting

با او ازدواج کرده اید نسبتی ندارید. بنابراین شما در این دیدار خانوادگی با دوست خود هستید. و همانطور که با

new people, of course you're going to ask your friend, oh, how are you related to that

افراد جدیدی ملاقات می کنید، البته از دوستتان می پرسید، اوه، چه نسبتی با آن

person? How are you related to friends?

شخص دارید؟ رابطه شما با دوستان چگونه است؟

Think, Oh, he's my second cousin. How are you related to marrying? Oh, she's my aunt.

فکر کن، اوه، او پسر عموی دوم من است. رابطه شما با ازدواج چیست؟ اوه عمه منه

How are you related to Jim? Oh, actually, I'm not related to him. He's married to my

با جیم چه نسبتی داری؟ اوه، در واقع، من با او نسبتی ندارم. با خاله من ازدواج کرده

aunt. Because you're not related to your aunt's husband, right? Because you're not in the

چون با شوهر خاله ات فامیلی نداری درسته؟ چون تو در

same blood line, the same DNA, the same genes as your aunt's husband, Yes.

یک خط خونی، همان DNA، ژن های مشابه شوهر خاله ات نیستی، بله.

The husband is part of your family, but you're not directly related to them, okay. So there

شوهر بخشی از خانواده شماست، اما شما مستقیماً با آنها ارتباط ندارید، خوب. بنابراین

is a difference between someone in your family and then being related to someone. So as you

بین فردی در خانواده شما و بعد از آن رابطه با کسی تفاوت وجود دارد. بنابراین همانطور که

can see, there's a big difference between when you relate to something or you relate

می بینید، بین زمانی که شما با چیزی ارتباط برقرار می کنید یا

to someone's feelings.

با احساسات یک نفر ارتباط برقرار می کنید، تفاوت زیادی وجود دارد.

And you are related to someone. So there's that difference in sentence structure because

و شما با کسی فامیل هستید. بنابراین این تفاوت در ساختار جمله وجود دارد زیرا باید

it's to be related with the Ed to be related to. But then there's a huge difference in

با Ed مرتبط باشد . اما پس از آن تفاوت زیادی در

the meaning as well. When you can relate to someone's feelings, you understand their feelings

معنی نیز وجود دارد. وقتی می‌توانید با احساسات کسی ارتباط برقرار کنید، احساسات او را درک می‌کنید

because you've experienced the same thing.

زیرا شما هم همین موضوع را تجربه کرده‌اید.

And when you're related to someone, they you share the same DNA, the same blood, the same

و وقتی با کسی فامیل هستید، او دی‌ان‌ای یکسان، خون مشابه، ژن‌های یکسان را به اشتراک می‌گذارد

genes, they're a member of your blood family. So now you know how to use relate to someone's

، او عضوی از خانواده خونی شماست. بنابراین اکنون می‌دانید که چگونه می‌توانید از ارتباط با احساسات یک نفر

feelings and to be related to someone. So it's your turn to practice. I want you to

و ارتباط با کسی استفاده کنید. پس نوبت شماست که تمرین کنید. از شما می خواهم

leave 2 examples in the comments below. Amazing job. Let's keep going with the difference

2 نمونه را در نظرات زیر بگذارید. کار شگفت انگیز بیایید با تفاوت

between either and neither. I'm going to make this explanation.

بین هر کدام و هیچ کدام ادامه دهیم. من این توضیح را خواهم داد.

Real easy for you and by the end of the video you'll feel confident using either and neither

واقعاً برای شما آسان است و در پایان ویدیو با استفاده از هر یک و هیچ کدام در جملات احساس اطمینان خواهید کرد

in sentences. This is definitely an area I see lots of mistakes with, but not just with

. این قطعاً زمینه‌ای است که من اشتباهات زیادی در آن می‌بینم، اما نه فقط در مورد

non-native English speakers.

افراد غیر انگلیسی زبان.

I see this with my friends, with my colleagues, with native English speakers as well. So don't

من این را با دوستانم، با همکارانم، با زبان مادری انگلیسی نیز می بینم. پس

worry too much about this, but I will make it easy for you to remember. Now, before we

زیاد نگران این موضوع نباشید، اما به خاطر سپردن آن را برای شما آسان می کنم. حالا، قبل از اینکه

go any further, I just want you know that the pronunciation is flexible, so you can

جلوتر برویم، فقط می‌خواهم بدانید که تلفظ آن انعطاف‌پذیر است، بنابراین نمی‌توانید هیچ‌کدام را

say neither, neither either.

بگویید.

Either. OK, there's no difference. I might even change them throughout the video. If

هر دو باشه فرقی نداره حتی ممکن است آنها را در طول ویدیو تغییر دهم. اگر این

I do, there's no difference at all. I tend to use either and neither, and that's generally

کار را بکنم، هیچ تفاوتی وجود ندارد. من تمایل دارم از هر دو و هیچ کدام استفاده کنم، و این چیزی است که به طور کلی

what I hear being used in North America. With that said, let's talk about the difference

در آمریکای شمالی استفاده می شود. با این اوصاف، بیایید در مورد تفاوت

between either and neither, and let's start with either. In terms of structure, it's going

بین هر یک و هیچ کدام صحبت کنیم و اجازه دهید با هر کدام شروع کنیم. از نظر ساختار،

to be either noun.

هر دو اسم خواهد بود.

Or noun and we use this structure when we're choosing between two options. It's really

یا اسم و زمانی که بین دو گزینه انتخاب می کنیم از این ساختار استفاده می کنیم. واقعاً

important that is only two options. We don't use it with three and we don't use it with

مهم است که فقط دو گزینه باشد. ما آن را با سه استفاده نمی کنیم و با چهار استفاده نمی کنیم

four. We use it with two options. Let's take a look at an example. Either Mike or John

. ما از آن با دو گزینه استفاده می کنیم. بیایید نگاهی به یک مثال بیندازیم. مایک یا جان به

will help you.

شما کمک خواهند کرد.

So as you can see, we have our section either noun or now, right now, in terms of meaning,

بنابراین همانطور که می بینید، ما بخش خود را یا اسم داریم یا اکنون، در حال حاضر، از نظر معنی،

both of these situations are possible. It's possible that Mike will help you. It's possible

هر دوی این موقعیت ها ممکن است. این امکان وجود دارد که مایک به شما کمک کند. این امکان وجود دارد

that John will help you. Now it's important to know that it's only one person that will

که جان به شما کمک کند. اکنون مهم است که بدانید این تنها یک نفر است که

help you in the end. So in the end you will have Mike.

در نهایت به شما کمک می کند. بنابراین در نهایت مایک را خواهید داشت.

Or John. Either Mike or John will help you. So let's take a moment and practice now that

یا جان. مایک یا جان به شما کمک خواهند کرد. پس بیایید یک لحظه وقت بگذاریم و تمرین کنیم که می

we know how to form a sentence using either or. So possibly, If you need think of an example.

دانیم چگونه با استفاده از یا یا یا جمله بسازیم. بنابراین احتمالاً، اگر نیاز دارید به یک مثال فکر کنید.

Remember the structure is either noun or noun, and then the rest of your sentence. So think

به یاد داشته باشید که ساختار یا اسم است یا اسم، و سپس بقیه جمله شما. پس به این فکر کنید که

about what your sentence is and then put it in the comments below.

جمله شما چیست و سپس آن را در نظرات زیر قرار دهید.

Now, before we move on, let's talk about different sentence structures using either. Now, it's

اکنون، قبل از اینکه به ادامه مطلب برویم، اجازه دهید در مورد ساختارهای مختلف جمله با استفاده از هر یک صحبت کنیم. در حال حاضر،

definitely possible that the nouns Mike and John in this scenario, the nouns have already

قطعا این امکان وجود دارد که اسامی مایک و جان در این سناریو، اسامی قبلاً

been identified. OK, And if that's the case, there are some other sentence structures that

شناسایی شده باشند. خوب، و اگر اینطور است، ساختار جمله دیگری وجود دارد که

you can use. In fact, there are three possibilities. They mean exactly the same thing.

می توانید از آنها استفاده کنید. در واقع سه احتمال وجود دارد. منظورشون دقیقا همینه

So let's say that our nouns have already been identified. So I could say Mike and John are

پس بیایید بگوییم که اسامی ما قبلاً شناسایی شده اند. بنابراین می توانم بگویم مایک و جان

in the office today. So we already set the context that Mike and John are our nouns,

امروز در دفتر هستند. بنابراین ما قبلاً این زمینه را تنظیم کردیم که مایک و جان اسم های ما هستند،

right? I don't need to repeat that information. So I could say Mike and John are in the office

درست است؟ من نیازی به تکرار آن اطلاعات ندارم. بنابراین می توانم بگویم مایک و جان امروز در دفتر هستند

today.

.

Either one will help you notice here either one OK of course either 11 is Mike and one

هرکدام به شما کمک می‌کنند در اینجا متوجه شوید یا یکی OK البته یا 11 مایک است و یکی

is John. I don't need to repeat those nouns because I said them at the beginning part

جان. من نیازی به تکرار آن اسم ها ندارم زیرا آنها را در ابتدای

of my sentence. In this case, I can simply say either one will help you.

جمله خود گفتم. در این مورد، به سادگی می توانم بگویم که یکی به شما کمک خواهد کرد.

Now remember I said there's three different choices of sentence structure. I could also

حالا به یاد داشته باشید که گفتم سه انتخاب مختلف برای ساختار جمله وجود دارد. همچنین می توانم

say either one of them will help you. So notice here I'm just adding of them. Of course the

بگویم که یکی از آنها به شما کمک خواهد کرد. بنابراین توجه کنید که در اینجا من فقط آنها را اضافه می کنم. البته

them is Mike and John. You got this right. OK, Our third choice is I could say either

آنها مایک و جان هستند. این را درست فهمیدی خوب، انتخاب سوم ما این است که می توانم بگویم هر کدام

of them will help you. So what am I doing different here?

از آنها به شما کمک خواهد کرد. پس من اینجا چه کار متفاوتی انجام می دهم؟

In this case, I'm simply dropping the one, right? So all three of these choices mean

در این مورد، من به سادگی یکی را رها می کنم، درست است؟ بنابراین هر سه این انتخاب

exactly the same thing. You can use them interchangeably. There's no difference at all. Remember, these

دقیقاً به یک معنا هستند. شما می توانید آنها را به جای یکدیگر استفاده کنید. اصلا فرقی نداره به یاد داشته باشید، این

three choices are used when the nouns have already been identified.

سه گزینه زمانی استفاده می شود که اسم ها قبلاً شناسایی شده باشند.

So now take a second. Take your example that you already use, and change it so you identify

پس حالا یک ثانیه وقت بگذارید. مثالی را که قبلاً استفاده می‌کنید، در نظر بگیرید و آن را تغییر دهید تا

the nouns first, and then follow this structure. Remember, you have three different choices,

ابتدا اسم‌ها را شناسایی کنید و سپس از این ساختار پیروی کنید. به یاد داشته باشید، شما سه انتخاب مختلف دارید،

so practice using all three and put your practice examples in the comments. Now let's talk about

بنابراین با استفاده از هر سه تمرین کنید و نمونه های تمرینی خود را در نظرات قرار دهید. حالا بیایید در مورد

neither.

هیچ کدام صحبت کنیم.

The thing you need to remember is that neither is negative. So I think it's really easy to

چیزی که باید به خاطر بسپارید این است که هیچ کدام منفی نیستند. بنابراین فکر می‌کنم خیلی آسان است که به

remember that it's negative because neither starts with an N and negative starts with

خاطر بسپارید که منفی است زیرا هیچکدام با N شروع نمی‌شوند و منفی با

an N So you can just have that association in your brain, right? Neither negative, neither

N شروع می‌شوند، بنابراین شما می‌توانید آن ارتباط را در مغز خود داشته باشید، درست است؟ نه منفی، نه

negative NN. So that's an easy way to remember it.

منفی NN. بنابراین این یک راه آسان برای به خاطر سپردن آن است.

So think of it as the exact same as either, but we use it in the negative. So instead

بنابراین، آن را دقیقاً مانند هر دو در نظر بگیرید، اما ما از آن به صورت منفی استفاده می کنیم. بنابراین

of saying that both choices are available and possible like we did with either, we're

به جای اینکه بگوییم که هر دو گزینه در دسترس هستند و ممکن است مانند آنچه با هر کدام انجام دادیم، از

using neither to deny those two choices. OK, they're not available. Now there's one important

هیچ کدام برای رد آن دو انتخاب استفاده نمی کنیم. خوب، آنها در دسترس نیستند. اکنون یک تغییر مهم وجود دارد

change that we need to make, and this change is definitely.

که باید ایجاد کنیم و این تغییر قطعاً وجود دارد.

Really something that native English speakers forget all what? OK, but that change is we

واقعا چیزی است که انگلیسی زبانان بومی فراموش می کنند چه چیزی؟ خوب، اما این تغییر این است که ما

have to say neither noun. Do you know what I'm gonna say next? Do you put it in the comments

نباید هیچ اسمی را بگوییم. میدونی بعدش چی میگم؟ آیا آن را در نظرات قرار می دهید

If you do neither noun nor nor?

اگر نه اسم نه و نه؟

Now now again, I think this should be easy for you to remember because you just put an

حالا دوباره، فکر می‌کنم به خاطر سپردن این موضوع برای شما آسان باشد، زیرا شما فقط یک

N in front of or right? Nor nor N negative, neither negative. So use that brain association.

N را در مقابل یا درست قرار داده‌اید؟ نه N منفی، نه منفی. پس از آن ارتباط مغزی استفاده کنید.

I think it will be really easy for you to remember it that way neither.

فکر می‌کنم به خاطر سپردن آن به این شکل هم برای شما آسان باشد.

Nor. OK, so let's take our original example with either and put it in the negative with

نه خوب، پس بیایید مثال اصلی خود را با هر کدام بگیریم و آن را با هیچکدام به صورت منفی قرار دهیم

neither. So pause the video, think about that and put it in the comments. What would our

. بنابراین ویدیو را متوقف کنید، در مورد آن فکر کنید و آن را در نظرات قرار دهید.

original example be with neither HM? Put it in the comments.

مثال اصلی ما با هیچکدام از HM چه خواهد بود؟ آن را در نظرات قرار دهید.

Of course it would be neither Mike nor John will help you. I don't know why they won't

البته نه مایک و نه جان به شما کمک نمی کنند. نمی‌دانم چرا به

help you, but they won't because remember neither is negative. So we're saying those

شما کمک نمی‌کنند، اما این کار را نمی‌کنند، زیرا به یاد داشته باشید هیچ کدام منفی نیست. بنابراین ما می گوییم این

two choices are not available. So you can think of it as you have two choices, right,

دو گزینه در دسترس نیستند. بنابراین می توانید به این فکر کنید که دو انتخاب دارید، درست است،

John and Mike. John won't help you.

جان و مایک. جان کمکت نمیکنه

Mike won't help you. Neither Mike nor Dawn will help you. Now, the same three different

مایک به شما کمک نمی کند. نه مایک و نه داون به شما کمک نمی کنند. حال، همان سه

sentence structures that we saw with either are exactly the same for neither. So in that

ساختار جمله متفاوتی که با هر کدام دیدیم، برای هیچ کدام دقیقاً یکسان نیستند. بنابراین در آن

case, it's really easy, we just change either to neither. But remember, it's.

صورت، واقعاً آسان است، ما فقط یکی را به هیچکدام تغییر می دهیم. اما به یاد داشته باشید، این است.

Negative. Neither. Negative. So pause the video, think about what our original examples

منفی. هیچ کدام. منفی. بنابراین ویدیو را مکث کنید ، به این فکر کنید که نمونه های اصلی ما

were with either and put them in the comments. With neither. Did you get them in the comments?

با چه چیزی بوده و آنها را در نظرات قرار دهید. با هیچکدام. آیا آنها را در نظرات دریافت کردید؟

Hopefully you did. So remember, we need to put the context and identify our nouns. So

امیدوارم انجام داده باشید. بنابراین به یاد داشته باشید، ما باید زمینه را قرار دهیم و اسامی خود را شناسایی کنیم. بنابراین

I could still say Mike and John are in the office. They can still be in the office. But.

هنوز می توانم بگویم مایک و جان در دفتر هستند. آنها هنوز هم می توانند در دفتر باشند. ولی.

They're just not willing to help you. OK, so Mike and John are in the office. Neither

آنها فقط حاضر نیستند به شما کمک کنند. خوب، پس مایک و جان در دفتر هستند. هیچ

one will help you, right? Neither one will help you. What are the two other choices?

کدام به شما کمک نمی کنند، درست است؟ هیچ کدام به شما کمک نمی کنند. دو انتخاب دیگر چیست؟

Put them in the comments. Neither one of them will help you. Or our third choice, neither

آنها را در نظرات قرار دهید. هیچ کدام از آنها به شما کمک نمی کند. یا انتخاب سوم ما، هیچکدام به

of them will help you. Not very nice, Mike and John, are they?

شما کمک نمی کنند. خیلی خوب نیست، مایک و جان، آنها؟

OK, so by now you feel really comfortable with either and neither, right? But let me

خوب، پس تا به حال با هر کدام و هیچ کدام احساس راحتی می کنید، درست است؟ اما اجازه دهید

give you one more scenario before you go, because it's an important one. And this is

قبل از رفتن یک سناریوی دیگر به شما بدهم، زیرا سناریوی مهمی است. و این

an area that I see native English speakers make mistakes with. OK, so let's imagine you're

منطقه ای است که می بینم انگلیسی زبانان بومی در آن اشتباه می کنند. خوب، پس بیایید تصور کنیم که دارید

talking to your friend and they just randomly say I don't speak French, I don't speak French.

با دوستتان صحبت می کنید و آنها به طور تصادفی می گویند من فرانسوی صحبت نمی کنم، من فرانسوی صحبت نمی کنم.

OK, I don't.

خوب، من این کار را نمی کنم.

Negative. I don't speak French. Now how can we answer this using neither? HM, I don't

منفی. من فرانسوی صحبت نمی کنم. حال چگونه می توانیم با استفاده از هیچ کدام به این پاسخ پاسخ دهیم؟ HM، من

speak French. What would I say as my answer? Neither do I.

فرانسوی صحبت نمی کنم. به عنوان پاسخ چه بگویم؟ نه من.

Neither do I, because it's negative. I don't speak French, so I'm matching my answer with

نه من، چون منفی است. من فرانسوی صحبت نمی کنم، بنابراین پاسخ خود را با

neither, because neither is negative. OK, neither do I. Now there's a casual, a more

هیچ کدام تطبیق می دهم، زیرا هیچ کدام منفی نیست. خوب، نه من. حالا یک روش معمولی تر، غیررسمی تر وجود دارد

casual, informal way that native English speakers answer that, and we simply say me neither,

که انگلیسی زبانان بومی به آن پاسخ می دهند، و ما به سادگی می گوییم من نه،

me neither. That's.

نه من. یعنی.

A little more of a casual way, but I say it all the time. Neither do I is, you know, the

کمی بیشتر به روش معمولی، اما من همیشه آن را می گویم . می دانید، من هم

formal way. Me neither. I don't speak French. Me neither. I don't speak French. Neither

راه رسمی نیستم. من هم نه. من فرانسوی صحبت نمی کنم. من هم نه. من فرانسوی صحبت نمی کنم.

do I. Now, I don't want to confuse you, but it is possible to answer this with either.

من هم اینطور نیست. حالا نمی‌خواهم شما را گیج کنم، اما می‌توان این را با هر کدام پاسخ داد.

But it's not that common. OK, but I just want you to know that is possible. I don't speak

اما آنقدرها هم رایج نیست. خوب، اما من فقط می خواهم شما بدانید که این امکان پذیر است. من فرانسوی صحبت نمی کنم

French.

.

How can I answer this with either? Do you know? If you do, put it in the comments. Bonus

چگونه می توانم این را با هر کدام پاسخ دهم؟ میدونی؟ اگر دارید، آن را در نظرات قرار دهید.

points if you know this one, Put it in the comments. If I wanted to answer with either

اگر این مورد را می شناسید، امتیازات پاداش را در نظرات قرار دهید . اگر می خواستم با هر کدام

to a negative, I would have to make either negative. Okay. I would have to say I don't

به منفی پاسخ دهم، باید هر کدام را منفی می کردم. باشه. باید بگویم که من

speak French. I don't either. I don't either. I don't speak French. I don't either.

فرانسوی صحبت نمی کنم. من هم ندارم. من هم ندارم. من فرانسوی صحبت نمی کنم. من هم ندارم.

In this case, there's only one possible answer, so that's definitely a possibility. It's just

در این مورد، تنها یک پاسخ ممکن وجود دارد، پس قطعا یک احتمال وجود دارد. این فقط به اندازه

not as common as saying me neither, neither do I. But remember negative statement. You

گفتن من و من هم رایج نیست. اما عبارت منفی را به خاطر بسپارید. شما از

use neither to agree with that negative statement. I don't like coffee.

هیچ کدام برای موافقت با آن جمله منفی استفاده نمی کنید. من قهوه دوست ندارم

Neither do I. Now before you go, just one more bonus thing. OK, now imagine it was a

من هم همینطور. حالا قبل از رفتن، فقط یک امتیاز دیگر. خوب، حالا تصور کنید که یک

positive statement. OK? And my friend said I speak French. My answer would be. Me too.

جمله مثبت بود. خوب؟ و دوستم گفت من فرانسوی صحبت می کنم. پاسخ من خواهد بود. من هم همینطور.

Me too. So do I. So do I. So if it's a positive statement and you're agreeing positively,

من هم همینطور. من هم همینطور. بنابراین اگر این یک جمله مثبت است و شما مثبت موافق هستید،

we don't use.

ما استفاده نمی کنیم.

Either. And we don't use neither. OK, so those don't exist in this situation. They're not

هر دو و ما از هیچکدام استفاده نمی کنیم. خوب، پس اینها در این شرایط وجود ندارند. آنها

choices. You're doing awesome. Feel free to hit pause and take a break. And when you're

انتخاب نیستند عالی داری کار میکنی راحت ضربه بزنید و استراحت کنید. و وقتی

ready, let's move on to the difference between anyway anyways, anyhow, and any who. And at

آماده شدید، بیایید به تفاوت بین در هر حال، به هر حال، و هر کسی که. و در

the end of this lesson, there will be a quiz and you can download the free PDF summary.

پایان این درس یک مسابقه برگزار می شود و می توانید خلاصه فایل PDF را رایگان دانلود کنید. بیا

Let's go.

بریم.

First, let's talk about anyway and anyways. What's the difference between these two? Well,

اول، اجازه دهید در مورد به هر حال و به هر حال صحبت کنیم. تفاوت این دو چیست؟ خب،

it's very simple. One of these words is grammatically correct and the other is slang. Do you know

خیلی ساده است. یکی از این کلمات از نظر دستوری صحیح است و دیگری عامیانه. آیا می دانید

which one is slang? Well, anyways, with an S is slang. It doesn't exist in English as

کدام یک عامیانه است؟ خوب، به هر حال، با S عامیانه است. در انگلیسی به عنوان

a word.

یک کلمه وجود ندارد.

This may surprise you because native speakers use anyways all the time. In fact, I would

این ممکن است شما را متعجب کند زیرا افراد بومی همیشه از آن استفاده می کنند. در واقع، من می‌توانم

say that anyways with an S is just as common as anyway, even though technically anyways

بگویم که به هر حال با S به همان اندازه رایج است ، حتی اگر از نظر فنی

with an S is not a word in English, it's slang.

با S یک کلمه در انگلیسی نیست، بلکه عامیانه است.

Regardless, you will hear anyways in formal situations like Ted talks or formal presentations,

صرف نظر از این، به هر حال در موقعیت‌های رسمی مانند صحبت‌های تد یا سخنرانی‌های رسمی،

even from politicians and doctors you will hear anyways being used all the time.

حتی از سیاستمداران و پزشکان می‌شنوید که همیشه از آنها استفاده می‌شود.

But remember, any way without the S anyway is the grammatically correct choice in any

اما به یاد داشته باشید، به هر حال، هر راهی که بدون S باشد، در هر شرایطی از نظر گرامری انتخاب صحیح است

situation.

.

Now let's talk about how to use any way and any how. They have the exact same meaning.

حالا بیایید در مورد نحوه استفاده از هر راه و هر روشی صحبت کنیم. آنها دقیقاً همین معنی را دارند.

They're interchangeable, which means you can use any way, or you can use anyhow. It doesn't

آنها قابل تعویض هستند، به این معنی که شما می توانید از هر راهی استفاده کنید، یا می توانید از هر طریقی استفاده کنید.

matter. They're both adverbs, and they have three common meanings. So let's review each

مهم نیست. آنها هر دو قید هستند و سه معنی مشترک دارند. پس بیایید هر

meaning and we'll look at example sentences.

معنی را مرور کنیم و جملات نمونه را بررسی کنیم.

The first meaning we use anyway and any how to mean in any case without regard to other

معنای اول را به هر حال به کار می بریم و در هر حال بدون توجه به ملاحظات دیگر از هر چگونه به معنایی استفاده می کنیم

considerations. For example, let's say you're planning a family dinner at a new restaurant

. به عنوان مثال، فرض کنید در حال برنامه ریزی یک شام خانوادگی در رستوران جدیدی هستید که

you want to try, but you're not sure if this restaurant takes reservations.

می خواهید امتحان کنید، اما مطمئن نیستید که آیا این رستوران رزرو می کند یا خیر.

You might say to your family member, I'm not sure if the restaurant takes reservations.

ممکن است به یکی از اعضای خانواده خود بگویید، مطمئن نیستم که رستوران رزرو می کند یا خیر.

Anyway, I'll call tonight. So this means without regard to other considerations in any case,

به هر حال امشب زنگ میزنم بنابراین این به معنای بدون توجه به سایر ملاحظات در هر صورت است،

so it doesn't matter if the.

بنابراین مهم نیست که

Restaurant takes reservations or doesn't take reservations. You're going to call. Remember

رستوران رزرو می کند یا رزرو نمی کند . قراره زنگ بزنی به یاد داشته باشید که

you can use anyhow and they have the exact same meaning. So I could say I'm not sure

می توانید از هر طریقی استفاده کنید و آنها دقیقاً همان معنی را دارند. بنابراین می توانم بگویم مطمئن نیستم

if the restaurant takes reservations. I'll call tonight. Anyhow, notice I changed the

که رستوران رزرو می کند یا خیر. امشب زنگ میزنم به هر حال، توجه کنید که من

placement of the adverb.

جای قید را تغییر دادم.

The policemen can come at the beginning of the sentence or at the end of the sentence.

پلیس می تواند در ابتدای جمله یا در پایان جمله بیاید.

There's no difference between these two anyway. And anyhow are also used when you provide

به هر حال هیچ تفاوتی بین این دو وجود ندارد. و به هر حال هنگامی که

a more important reason or consideration. Let's say you find out about a work conference,

دلیل یا ملاحظات مهمتری ارائه می دهید نیز استفاده می شود. فرض کنید در مورد یک کنفرانس کاری باخبر شدید،

but you decide you're not going to go, you could say the conference.

اما تصمیم گرفتید که نروید، می توانید بگویید کنفرانس.

Is out of town. That's one reason you're not going to go. It's out of town, which means

خارج از شهر است. این یکی از دلایلی است که شما نمی روید. خارج از شهر است، به این معنی که

it's not in your city or your location is in a different city or different location.

در شهر شما نیست یا مکان شما در شهر یا مکان دیگری است.

So that's one reason. But you want to provide a more important reason why you're not going

پس این یکی از دلایل است. اما شما می خواهید دلیل مهم تری برای عدم شرکت

to the conference. You could say the conference is out of town and I have another meeting

در کنفرانس ارائه دهید. می توان گفت کنفرانس خارج از شهر است و

that day anyway.

به هر حال آن روز جلسه دیگری دارم.

So the fact that you have another meeting is more important than the fact that the conference

بنابراین اینکه شما یک جلسه دیگر دارید مهمتر از این است که کنفرانس

is out of town, and we use the adverb anyway to show that with this meaning, the placement

خارج از شهر باشد و ما به هر حال از قید استفاده می کنیم تا نشان دهیم که با این معنی، قرار دادن

of the adverb is also flexible and it can come at the beginning of the sentence or the

قید نیز انعطاف پذیر است و می تواند در ابتدا بیاید. جمله یا

end of the sentence. So I could also say the conference is out of town.

انتهای جمله. بنابراین می توانم بگویم که کنفرانس خارج از شهر است.

And anyhow, I have another meeting that day. Notice it came at the beginning of the sentence,

و به هر حال، آن روز جلسه دیگری دارم. توجه کنید که در ابتدای جمله آمده است،

but I put the adverb and.

اما من قید و را گذاشتم.

To act as a transition word and anyhow so you will commonly see anyhow or any way with

برای عمل کردن به عنوان یک کلمه انتقالی و به هر حال، بنابراین معمولاً به هر حال یا به هر شکلی با

a small adverb like and but so in front of it. That doesn't change the meaning in any

یک قید کوچک like و اما در مقابل آن خواهید دید. این به هیچ

way, in any way and you can just get rid of it and the sentence would be the same. The

وجه و به هیچ وجه معنی را تغییر نمی دهد و شما فقط می توانید از شر آن خلاص شوید و جمله همان خواهد بود.

conference is out of town.

کنفرانس خارج از شهر است.

Anyhow, I have another meeting that day. The final way we use anyway and anyhow is as a

به هر حال من آن روز جلسه دیگری دارم. راه نهایی ما به هر حال و به هر حال به عنوان یک

transition word to transition from one conversation topic to another conversation topic.

کلمه انتقال برای انتقال از یک موضوع گفتگو به موضوع گفتگوی دیگر است.

And this might be the most common way it's used. And this might be the way you're most

و این ممکن است رایج ترین روشی باشد که از آن استفاده می شود. و ممکن است این روشی باشد که شما

comfortable using it. And you can use any way or anyhow, it doesn't matter. And of course

راحت‌ترین راه استفاده از آن را دارید. و شما می توانید از هر راهی یا به هر نحوی استفاده کنید، مهم نیست. و البته

you can use any ways, but remember, that's slang. So let's say you're having a conversation

شما می توانید از هر راهی استفاده کنید، اما به یاد داشته باشید، این عامیانه است. بنابراین بیایید فرض کنیم که شما در حال گفتگو

with your friend and you're talking about one subject work.

با دوست خود هستید و در مورد یک موضوع صحبت می کنید .

You're talking about work work. Work is really busy at work right now and we need to hire

شما در مورد کار صحبت می کنید. در حال حاضر کار واقعاً در محل کار شلوغ است و باید یک

another accountant. But now you don't want to talk about work anymore with your friend,

حسابدار دیگر استخدام کنیم. ولی الان دیگه نمیخوای با دوستت راجع به کار حرف بزنی

you want to change the topic, you can say. Anyway, how was Italy?

میخوای تاپیک رو عوض کنی میتونی بگی. به هر حال ایتالیا چطور بود؟

So your friend just got back from this vacation and you want to now change the topic from

بنابراین دوست شما به تازگی از این تعطیلات برگشته است و شما می خواهید اکنون موضوع را از

work to your friend's vacation. Works really busy now we need to hire another accountant.

محل کار به تعطیلات دوست خود تغییر دهید. کارها واقعاً شلوغ است اکنون باید یک حسابدار دیگر استخدام کنیم.

Anyhow, how is Italy? Tell me about Italy.

به هر حال ایتالیا چطوره؟ از ایتالیا بگو.

Again, you can use any way or anyhow, but with this meaning to change conversation topics,

باز هم می‌توانید از هر راهی یا به هر نحوی استفاده کنید، اما با این معنی برای تغییر موضوعات مکالمه،

we most commonly put the adverb at the beginning of the second sentence, so we don't commonly

معمولاً قید را در ابتدای جمله دوم قرار می‌دهیم، بنابراین معمولاً

put it at the end of the sentence.

آن را در انتهای جمله نمی‌گذاریم.

And you can still use another transition word like and so, but you're talking about work.

و شما هنوز هم می توانید از یک کلمه انتقالی مانند و غیره استفاده کنید، اما شما در مورد کار صحبت می کنید.

We need to hire another accountant. So anyway. And anyway. But anyway, how was Italy?

باید یک حسابدار دیگر استخدام کنیم. بنابراین به هر حال. و به هر حال. اما به هر حال ایتالیا چطور بود؟

Now finally, let's talk about the difference between any how and any who. Any who is a

حالا در نهایت، بیایید در مورد تفاوت بین هر چگونه و هر کسی صحبت کنیم. هر کسی که

slang replacement to. Anyhow, you can use it the exact same way you use anyhow. Remember

جایگزین زبان عامیانه است. به هر حال، شما می توانید دقیقاً به همان روشی که در هر حال استفاده می کنید از آن استفاده کنید. به یاد داشته باشید

though, it's slang. Now notice the spelling because most commonly when we use this in

هر چند، این زبان عامیانه است. اکنون به املا توجه کنید زیرا معمولاً وقتی از آن در

a text message for example, it's spelled any.

یک پیام متنی استفاده می کنیم، املای آن any است.

Who? Hoo. That's because we're borrowing from the word how, and we're just changing it slightly

سازمان بهداشت جهانی؟ هوو این به این دلیل است که ما از کلمه چگونه وام گرفته‌ایم، و فقط کمی آن را

to who. So you may see it written as any who, but it's more commonly written as any who.

به چه کسی تغییر می‌دهیم. بنابراین ممکن است آن را به صورت any who نوشته شود، اما معمولاً به صورت any who نوشته می شود.

In pronunciation, there's no difference at all any who is.

در تلفظ، هیچ تفاوتی در هر کسی وجود ندارد. به

Fun, light hearted, casual way to say anyhow, but keep in mind that it isn't commonly used.

هر حال روشی سرگرم کننده، سبک، و معمولی برای گفتن، اما به خاطر داشته باشید که معمولاً استفاده نمی شود.

Remember I said that? Anyways, even though it's slang, it's used 50% of the time. That's

یادت هست اینو گفتم؟ به هر حال، با وجود اینکه عامیانه است، 50 درصد از آن استفاده می شود. این در

not the same with any who any who isn't very common, and in fact some native speakers,

مورد هر کسی که خیلی رایج نیست یکسان نیست ، و در واقع برخی از افراد بومی زبان،

depending on the region they're from, they might not even know what it is.

بسته به منطقه ای که اهل آن هستند، حتی ممکن است ندانند که چیست.

And they may think you just made a mistake and you meant to say anyhow. So because it

و ممکن است فکر کنند که شما فقط اشتباه کردید و قصد داشتید هر طور شده بگویید. بنابراین از آنجایی که

isn't very commonly used, and because it's slang, I don't recommend using it. Now you

زیاد مورد استفاده قرار نمی‌گیرد، و به دلیل عامیانه بودن ، استفاده از آن را توصیه نمی‌کنم. حالا شما

know how to use anyway anyways anyhow. And anyhoo, Are you ready for your quiz? Here

می دانید که چگونه به هر حال به هر حال به هر حال استفاده کنید. و anyhoo، آیا برای مسابقه خود آماده هستید؟ در اینجا

are your questions. Hit pause, take as much time as you need, and when you're ready, hit

سوالات شما وجود دارد. مکث را بزنید، به اندازه‌ای که نیاز دارید وقت بگذارید، و وقتی آماده شدید،

play for the answers.

برای پاسخ‌ها روی play بزنید.

Let's see how well you did on that quiz. Here are your answers. So hit pause, review these

بیایید ببینیم در آن مسابقه چقدر خوب عمل کردید. در اینجا پاسخ های شما آمده است. بنابراین، مکث را فشار دهید، این

answers, compare them to your own, and when you're done, hit play.

پاسخ ها را مرور کنید، آنها را با پاسخ های خود مقایسه کنید، و پس از پایان کار، بازی را بزنید.

So how did you do with that quiz? Share your score in the comments below. And remember,

پس چگونه با آن مسابقه کار کردید؟ امتیاز خود را در نظرات زیر به اشتراک بگذارید. و به یاد داشته باشید، می

you can download the PDF that summarizes everything from this lesson so you can practice it and

توانید PDF را که همه چیز را از این درس خلاصه می کند دانلود کنید تا بتوانید آن را تمرین کرده و

review it. So the link to download the PDF is right there. You can go there and download

مرور کنید. پس لینک دانلود پی دی اف همونجا هست. هر زمان که بخواهید می توانید به آنجا بروید و

it anytime. Way to go. Let's move on and talk about as soon as and as long as.

آن را دانلود کنید. موفق باشی. بیایید ادامه دهیم و در اسرع وقت و تا زمانی که در مورد آن صحبت کنیم.

Let's start with as soon as you can think of this as a time reference. OK, we're talking

بیایید به محض اینکه بتوانید این را به عنوان یک مرجع زمانی در نظر بگیرید، شروع کنیم. خوب، ما

about time, and as soon as you can, translate that to immediately after. OK, immediately

در مورد زمان صحبت می کنیم، و در اسرع وقت آن را به بلافاصله بعد از آن ترجمه کنید. خوب، بلافاصله

after something happens. For example, call your mother as soon as you get home.

پس از اتفاق افتادن چیزی. مثلاً به محض رسیدن به خانه به مادرتان زنگ بزنید.

OK, so remember we can think of as soon as as immediately after. So immediately after

خوب، پس به یاد داشته باشید که ما می توانیم بلافاصله بعد از آن فکر کنیم. پس بلافاصله پس از

you get home, call your mother. So imagine you're walking home, you open your door, you

رسیدن به خانه، با مادرتان تماس بگیرید. بنابراین تصور کنید که دارید به خانه می روید، در را باز می کنید،

enter your house. OK, immediately after. So the first thing you're going to do when you

وارد خانه خود می شوید. باشه بلافاصله بعد بنابراین اولین کاری که قرار است وقتی به

get home is call your mother.

خانه رسیدید این است که به مادرتان زنگ بزنید.

Call your mother as soon as you get home. Now it's important to keep in mind that the

به محض اینکه به خانه رسیدی به مادرت زنگ بزن. اکنون مهم است که به خاطر داشته باشید که

structure of this is flexible. I can use as soon as to start the sentence and I can say

ساختار این انعطاف پذیر است. من می توانم به محض شروع جمله استفاده کنم و

as soon as you get home. As soon as you get home, call your mother and they mean exactly

به محض اینکه به خانه رسیدید می توانم بگویم. به محض اینکه به خانه رسیدی، به مادرت زنگ بزن و آنها هم دقیقاً

the same thing.

همین منظور را دارند.

Another example. Send me that report as soon as you get the numbers. So immediately after

مثالی دیگر. به محض دریافت اعداد آن گزارش را برای من ارسال کنید . بنابراین بلافاصله پس از اینکه

you get the numbers, what are you going to do? You're going to send me the report? Send

اعداد را دریافت کردید، چه کاری می خواهید انجام دهید؟ میخوای گزارش رو برام بفرستی؟

me the report as soon as you get the numbers.

به محض دریافت اعداد گزارش را برای من ارسال کنید.

And remember, we can switch the sentence structure as well. So right in the comments below, what

و به یاد داشته باشید، ما می توانیم ساختار جمله را نیز تغییر دهیم . بنابراین درست در نظرات زیر،

would be the alternative way to write this? Starting with as soon as. So pause the video

راه جایگزین برای نوشتن این چیست؟ شروع با به محض. پس ویدیو را مکث کنید

and write that in the comments below to practice. Did you get it? As soon as you get the numbers?

و آن را در نظرات زیر بنویسید تا تمرین کنید. گرفتی؟ به محض دریافت اعداد؟

As soon as you get the numbers, send me the report. Now let's talk about as long as.

به محض دریافت اعداد، گزارش را برای من ارسال کنید . حالا بیایید در مورد تا زمانی که صحبت کنیم.

As long as and as soon as are very different, the only thing they share is that they both

تا زمانی که و به محض اینکه بسیار متفاوت هستند، تنها چیزی که آنها به اشتراک می گذارند این است که هر دو

have as and as. OK, but they're used very differently now with as long as we're offering

به عنوان و به عنوان دارند. بسیار خوب، اما تا زمانی که ما شرطی را ارائه دهیم، اکنون بسیار متفاوت استفاده می شوند

a condition. OK, this will make sense with an example sentence. So let me give you an

. خوب، این با یک جمله مثال معنا پیدا می کند. بنابراین اجازه دهید برای شما

example. I'll go to the party as long as you give me a ride.

مثالی بزنم. من به مهمانی می روم تا زمانی که شما به من سوار شوید.

OK, so there's a condition, right? I will only go to the party if you give me a ride.

خوب، پس یک شرط وجود دارد، درست است؟ من فقط در صورتی به مهمانی می روم که به من سوار شوید.

If you don't give me a ride, I won't go to the party. That's the condition. So we use

اگر سوار من نشوید، به مهمانی نمی روم . شرطش همینه بنابراین

as long as. For identifying a condition, I'll go to the party as long as you give me a ride.

تا زمانی که استفاده می کنیم. برای تشخیص یک شرط، تا زمانی که شما به من سوار شوید، به مهمانی می روم.

Now, just like with as soon as, this sentence structure is flexible as well. So think about

در حال حاضر، درست مانند به محض، این ساختار جمله نیز انعطاف پذیر است. پس به این فکر کن

this. Hit pause and change the sentence structure so we begin with as long as. OK, put your

مکث را بزنید و ساختار جمله را تغییر دهید تا با همان طولانی شروع کنیم. خوب،

answer in the comments below. Did you get it? As long as you give me a ride, I'll go

پاسخ خود را در نظرات زیر قرار دهید. گرفتی؟ تا زمانی که شما به من سوار شوید، من

to the party.

به مهمانی می روم.

Another example. I'll help you with that report as long as you buy me lunch. So my offer to

مثالی دیگر. تا زمانی که برای من ناهار بخرید، در این گزارش به شما کمک خواهم کرد . بنابراین پیشنهاد من برای

help you is conditional. And I'll only help you if what if you buy me lunch, right? That's

کمک به شما مشروط است. و من فقط اگر برای من ناهار بخری، به تو کمک خواهم کرد، درست است؟

the as long as as long as you buy me lunch, I'll help you with that report as long as

تا زمانی که شما برای من ناهار بخرید، تا زمانی که برای من ناهار بخرید، در این گزارش به شما کمک خواهم کرد

you buy me lunch.

.

Now again, think about changing that sentence structure. Hit pause and write the alternative

حالا دوباره به تغییر ساختار جمله فکر کنید . مکث را بزنید و

sentence structure in the comments below. Did you get it? As long as you buy me lunch,

ساختار جمله جایگزین را در نظرات زیر بنویسید. گرفتی؟ تا زمانی که شما برای من ناهار بخرید،

I'll help you with that report.

در این گزارش به شما کمک خواهم کرد.

To summarize, we have two great conjunctions as soon as which you can think of immediately

به طور خلاصه، ما دو حرف ربط عالی داریم به محض اینکه بتوانید بلافاصله

after something, and we have as long as which is used to offer a condition.

بعد از چیزی به آنها فکر کنید، و تا زمانی که برای ارائه یک شرط استفاده می شود، داریم.

All right, now you know how to use as soon as and as long as confidently. Now you practice.

بسیار خوب، اکنون می دانید که چگونه در اسرع وقت و تا زمانی که با اطمینان استفاده کنید. حالا شما تمرین کنید.

Make sure you write one example with as soon as and one example with as long as in the

مطمئن شوید که در نظرات زیر یک مثال را با همان زمان و یک مثال را با همان زمان بنویسید

comments below, and then change that to the other sentence structure so you get comfortable

و سپس آن را به ساختار جمله دیگر تغییر دهید تا

with both of them. You're doing amazing. Let's keep going and talk about as well.

با هر دوی آنها راحت شوید. شما شگفت انگیز انجام می دهید. بیایید ادامه دهیم و در مورد آن نیز صحبت کنیم.

And as well as first let's talk about as well as well is used when we add an additional

و همانطور که ابتدا اجازه دهید در مورد صحبت کنیم و همچنین هنگامی که یک اطلاعات اضافی اضافه می کنیم استفاده می شود

piece of information, you can think of it as the same as two. So let's say your friend

، می توانید آن را مانند دو در نظر بگیرید. بنابراین فرض کنید دوست شما می

says I have to go to the bank, now you have to go to the bank.

گوید من باید به بانک بروم، حالا شما باید به بانک بروید.

So you have to go to the bank. Your friend has to go to the bank HM so we can use as

بنابراین باید به بانک مراجعه کنید. دوست شما باید به بانک HM برود تا ما هم استفاده کنیم

well. So again your friend says I have to go to the bank, you can say I have to go as

. پس دوباره دوستت میگه من باید برم بانک، شما هم میتونید بگید من هم باید برم

well as well. So here is like saying to you both have to do the same action.

. بنابراین اینجا مثل این است که به شما بگوییم هر دو باید یک عمل را انجام دهید.

Or let's say it's early in the morning and you go to your favorite cafe for a cup of

یا فرض کنید صبح زود است و برای یک فنجان قهوه به کافه مورد علاقه خود می روید

coffee. So you order and you say I'll have a coffee. But then you notice those muffins

. بنابراین شما سفارش می دهید و می گویید من یک قهوه می خورم. اما بعد متوجه می شوید که آن کلوچه ها

look delicious. So then you add and a muffin as well as well, so you can add as well. I'll

خوشمزه به نظر می رسند. بنابراین، یک مافین را نیز اضافه می کنید ، بنابراین می توانید اضافه کنید.

have a coffee and a muffin as well.

یک قهوه و کلوچه هم می خورم.

So we're adding as well our adverb to the end of a sentence. Notice that sentence structure,

بنابراین قید خود را نیز به انتهای جمله اضافه می کنیم . به ساختار جمله توجه کنید،

the placement is at the end of a sentence and it's used when we're adding an additional

جایگذاری در انتهای یک جمله است و زمانی استفاده می شود که یک نقطه اضافی اضافه می کنیم

point, a point that complements our first point. Now, as well as is used in a different

، نقطه ای که مکمل نقطه اول ما است . اکنون، همانطور که به روش دیگری استفاده می شود

way, the meaning is more advanced, it's more of an advanced grammar topic.

، معنی پیشرفته تر است، بیشتر یک مبحث گرامری پیشرفته است.

The meaning is not only Y but also X. OK, not only but also. For example, I have to

معنی نه تنها Y بلکه X است. OK، نه تنها بلکه همچنین. به عنوان مثال، من باید

go to the bank as well as the store as well as the store. So notice not only Y but also

به بانک و همچنین فروشگاه و همچنین فروشگاه بروم. بنابراین نه تنها به Y بلکه به X نیز توجه کنید.

X.

Now notice how I'm saying not only Y but also X. It's because we emphasize X. So in this

اکنون توجه کنید که چگونه من نه تنها Y بلکه X را نیز می گویم. به این دلیل است که ما بر X تأکید می کنیم. بنابراین در این

case our X is bank and the Y is store. Now I'm emphasizing bank. I have to go to the

مورد X ما بانک است و Y فروشگاه است. الان روی بانک تاکید دارم. من باید به

bank as well as the store.

بانک و همچنین فروشگاه بروم.

Now let's compare that to a simple sentence with as well. I could say I have to go to

حالا بیایید آن را با یک جمله ساده با هم مقایسه کنیم. می توانم بگویم باید به

the store and I have to go to the bank as well. So in this case, I'm adding an additional

فروشگاه بروم و همچنین باید به بانک بروم . بنابراین در این مورد، من یک مکان اضافی را اضافه می کنم که

place I need to go. Remember, our placement as well comes at the end of the sentence.

باید بروم. به یاد داشته باشید، قرار دادن ما نیز در انتهای جمله آمده است.

Now the important thing to remember is in this case, I'm not emphasizing 1 action over

اکنون نکته مهمی که باید به خاطر بسپارید این است که در این مورد، من بر 1 عمل بر دیگری تأکید نمی کنم

the other. They're equal importance. The bank, the store, they're equal. But when I use as

. اهمیت یکسانی دارند بانک، فروشگاه، با هم برابرند. اما زمانی که من استفاده می کنم،

well as, the bank is more important. It has more emphasis than the store. I have to go

بانک مهم تر است. تاکید بیشتری نسبت به فروشگاه دارد. من باید

to the bank as well as the store.

به بانک و همچنین فروشگاه بروم.

Now notice the placement with as well as. We use as well as before the 2nd noun. The

اکنون به قرارگیری با as well توجه کنید. ما قبل از اسم دوم استفاده می کنیم.

store is our second noun as well as the store, but with as well. It's simply at the end,

فروشگاه اسم دوم ما و همچنین فروشگاه است، اما با نیز. این به سادگی در پایان،

the very end of the sentence.

انتهای جمله است.

One more example showing both side by side. Let's say I was at the mall yesterday and

یک مثال دیگر که هر دو را در کنار هم نشان می دهد. فرض کنید من دیروز در مرکز خرید بودم و می

I could tell my friend I bought a sweater and a tshirt as well. Remember as well, I'm

توانستم به دوستم بگویم که یک ژاکت و یک تی شرت هم خریدم. همچنین به یاد داشته باشید، من

just adding an additional item. I bought a sweater and a tshirt as well.

فقط یک مورد اضافی اضافه می کنم. یک ژاکت و یک تیشرت هم خریدم.

Now let's say I want to identify 2 qualities that the sweater has, but I want to emphasize

حالا فرض کنید من می خواهم 2 ویژگی را که ژاکت دارد شناسایی کنم، اما می خواهم

one over the other. I could say the sweater is beautiful as well as comfortable. So two

یکی را بر دیگری تأکید کنم. می توانم بگویم ژاکت زیبا و همچنین راحت است. بنابراین دو

items, Beautiful and comfortable. But I'm emphasizing beautiful. The sweater is beautiful

مورد، زیبا و راحت. ولی تاکید میکنم زیباست پلیور زیبا

as well as comfortable.

و همچنین راحت است.

So now you can see them side by side and understand how they're used differently. And of course

بنابراین اکنون می توانید آنها را در کنار هم ببینید و درک کنید که چگونه متفاوت از آنها استفاده می شود. و البته

it's your turn to practice. So I want you to do the same thing. Give an example where

نوبت شماست که تمرین کنید. بنابراین من از شما می خواهم که همین کار را انجام دهید. مثالی بزنید که

first you can use as well.

ابتدا می توانید از آن نیز استفاده کنید.

And then make a statement where you're identifying 2 characteristics or two items, 2 nouns, and

و سپس عبارتی را بیان کنید که در آن 2 ویژگی یا دو مورد، 2 اسم را شناسایی می کنید و روی

you're emphasizing one, and use as well as. So put your example in the comments below.

یکی تأکید می کنید، و همچنین از آن استفاده کنید. بنابراین مثال خود را در نظرات زیر قرار دهید.

Amazing job, hit, pause, take a break if you need. And when you're ready, let's talk about

کار شگفت انگیز، ضربه بزنید، مکث کنید، اگر نیاز دارید استراحت کنید . و هنگامی که آماده شدید، بیایید در مورد

as much as as much as can be used in two very different ways depending on the context.

تا آنجا که می توان به دو روش بسیار متفاوت بسته به زمینه استفاده کرد، صحبت کنیم.

And you're going to learn how to use both of these ways by the end of the video. So

و در پایان ویدیو نحوه استفاده از هر دو روش را یاد خواهید گرفت . بنابراین

here we go with meaning. Number one, you can use as much as when you have two different

در اینجا ما با معنا پیش می رویم. شماره یک، شما می توانید به اندازه زمانی که دو چیز متفاوت دارید

things and you want to say that those two things are equal in amount or degree. Let's

و می خواهید بگویید که آن دو چیز از نظر مقدار یا درجه برابر هستند استفاده کنید. بیایید

take a look at an example sentence. I deserve that promotion as much as she does.

نگاهی به یک جمله مثال بیندازیم. من هم به اندازه او لایق این ترفیع هستم.

As you can see in this example, we have two different things and we're talking about amount,

همانطور که در این مثال می بینید، ما دو چیز متفاوت داریم و در مورد مبلغ صحبت می کنیم،

the amount that I deserve the promotion. And what's the other amount, The amount that she

مبلغی که من مستحق ارتقاء هستم. و مبلغ دیگر چقدر است، مبلغی که او

deserves the promotion. OK, so let's say the amount that she deserves the promotion is

سزاوار ترفیع است. خوب، پس بیایید بگوییم مبلغی که او مستحق ترفیع است،

this much now.

اکنون این مقدار است.

If I want to use as much as remember it's equal. So she deserves the promotion this

اگر بخواهم به اندازه یادت باشد استفاده کنم برابر است. بنابراین او اینقدر شایسته ترفیع است

much. I deserve the promotion this much. It's equal. I deserve the promotion as much as

. من اینقدر شایسته ترفیع هستم. برابر است. من هم به اندازه او لایق ترفیع هستم

she does. Let me give you another example and then I'll get you to try your own example

. اجازه دهید مثال دیگری برای شما بیاورم و سپس شما را وادار می کنم که جمله مثالی خود را امتحان کنید

sentence. Okay. I could say that Jose participated in the conference.

. باشه. می توانم بگویم ژوزه در کنفرانس شرکت کرد.

As much as Maria did okay. So here we have amount of participation or the degree to which

به همان اندازه که ماریا خوب بود. بنابراین در اینجا میزان مشارکت یا میزان

Maria participated and Jose participated. But you might just want to think of them in

مشارکت ماریا و ژوزه را داریم. اما ممکن است بخواهید فقط از نظر مقدار به آنها فکر کنید

terms of amount. So Jose participated in the conference this much. I can't really make

. بنابراین خوزه تا این حد در کنفرانس شرکت کرد. من واقعا نمی توانم

it different in sizes this much.

آن را در اندازه ها اینقدر متفاوت کنم.

And Maria participated in the conference. This much They're equal. Let me give you one

و ماریا در کنفرانس شرکت کرد. اینقدر مساوی هستند اجازه دهید یک

more example, and I'll make it an easy example that everyone can understand. You ate as much

مثال دیگر برای شما بیاورم و آن را به یک مثال ساده تبدیل کنم که همه بتوانند آن را درک کنند. تو به اندازه

cake as I did. OK, so we have the amount of cake that you ate, the amount of cake that

من کیک خوردی. خوب، پس ما مقدار کیکی که شما خوردید، مقدار کیکی که

I ate, and they are.

من خوردم داریم و آنها هم هستند.

Equal, right? Now look at the sentence structure. What do you notice that's a little bit different

حق برابر؟ حال به ساختار جمله نگاه کنید. چه چیزی متوجه می شوید که در اینجا کمی متفاوت است

here. HM you ate as much cake as I did. So notice here I've added in the something. So

. HM شما به اندازه من کیک خوردید. بنابراین توجه کنید که من در چیزی اضافه کرده ام. بنابراین

ate is a verb, right? But if I want to specify ate, what?

خوردن یک فعل است، درست است؟ اما اگر بخواهم مشخص کنم خورده است، چه؟

If I wanna add the something, look at the placement here. As much something as. OK,

اگر می‌خواهم چیزی را اضافه کنم، به جایگذاری اینجا نگاه کنید. به اندازه چیزی که. خوب،

so that's when you're including a noun, and the purpose of that just would be to specify

پس این زمانی است که شما یک اسم را اضافه می کنید، و هدف از آن فقط مشخص کردن

8 what?

8 چیست؟ می‌توانم

I could leave out Cake, I can leave that something out and I could simply say I ate as much as

کیک را کنار بگذارم، می‌توانم آن چیزی را کنار بگذارم و به سادگی می‌توانم بگویم که به اندازه

you did. Now, the only difference here is that I'm specifying Cake, right? But if Cake

شما خوردم. حالا، تنها تفاوت اینجاست که من کیک را مشخص می کنم، درست است؟ اما اگر کیک

is on the table, it's obvious based on context that we're talking about Cake. I don't necessarily

روی میز باشد، بر اساس زمینه واضح است که ما در مورد کیک صحبت می کنیم. من لزوماً

need to include that in the sentence, but I wanted you to be aware of that sentence

نیازی به گنجاندن آن در جمله ندارم، اما می‌خواستم

structure when we include a something.

وقتی چیزی را وارد می‌کنیم از ساختار جمله آگاه باشید.

So now you know how to use the first meaning of as much as and. Remember we have two things

بنابراین اکنون می دانید که چگونه از معنی اول as much as و استفاده کنید. به یاد داشته باشید که ما دو چیز داریم

and they are equal in amount or degree. So now it's your turn to practice. I want you

که از نظر مقدار یا درجه با هم برابرند. پس حالا نوبت شماست که تمرین کنید. از شما می خواهم با

to think of an example using as much as and put your example in the comments. I think

استفاده از همان مقدار به یک مثال فکر کنید و مثال خود را در نظرات قرار دهید. فکر می‌کنم با

you can have a lot of fun thinking of an example for this one.

فکر کردن به یک مثال برای این مثال، می‌توانید بسیار سرگرم‌کننده باشید .

So put your example in the comments. Did you get it in the comments? OK, great. Now let's

پس مثال خود را در نظرات قرار دهید. آیا آن را در نظرات دریافت کردید؟ باشه عالیه. حالا بیایید

move on to meaning #2 as much as in our second meaning. You can think of it more in terms

به معنای شماره 2 به اندازه معنای دوم خود برویم . شما می توانید بیشتر به آن فکر کنید

of, although regardless of.

، هر چند بدون توجه به.

Or despite how much? That probably doesn't give you much information, does it? So as

یا با وجود چقدر؟ این احتمالاً اطلاعات زیادی به شما نمی دهد، اینطور است؟ بنابراین مثل

always, it's easier to just see this in an example. I could say, as much as I want to

همیشه، دیدن این موضوع در یک مثال ساده تر است . می‌توانم بگویم، هر چقدر که می‌خواهم

stay, I have to go notice here as much as is at the very beginning of our sentence.

بمانم، باید به همان اندازه که در همان ابتدای جمله‌مان است، به اینجا توجه کنم.

OK, as much as I want to stay.

باشه هر چقدر که میخوام بمونم

I have to go now. You can think of this as although, although I want to stay, I have

مجبورم که الان برم. شما می توانید به این فکر کنید که اگرچه، اگرچه می خواهم بمانم، اما

to go now. What does this mean? Basically, we can think of them as two individual sentences.

اکنون باید بروم. این یعنی چی؟ اساساً می توانیم آنها را به عنوان دو جمله مجزا در نظر بگیریم.

I want to stay. I have to go.

من می خواهم بمانم. من باید بروم.

OK, those are two individual sentences, and then we're just combining them together using

خوب، این دو جمله مجزا هستند، و سپس ما فقط آنها را با استفاده از همان ابتدا با هم ترکیب می کنیم

as much as at the very beginning. There is an easy way that this will make sense for

. یک راه آسان وجود دارد که این برای شما منطقی خواهد بود

you, and that's by using. But you're most likely familiar with. But is one of the first

و آن استفاده از آن است. اما به احتمال زیاد با آن آشنا هستید. اما یکی از اولین

transition words that students learn, so you can think of this as.

کلمات انتقالی است که دانش‌آموزان یاد می‌گیرند، بنابراین می‌توانید به آن فکر کنید.

I want to stay, but I have to go. That could be one way that you combine these two sentences

من می خواهم بمانم، اما باید بروم. این می تواند راهی باشد که

into one using the transition word. But OK and notice there's a contrast here. I want

با استفاده از کلمه انتقال، این دو جمله را در یک جمله ترکیب کنید. اما خوب و توجه کنید که اینجا یک تضاد وجود دارد. من می خواهم

to stay. That's a positive, right? I have to go. That's a negative. So when we use but

بمانم. این مثبت است، درست است؟ من باید بروم. این یک نکته منفی است. بنابراین وقتی استفاده می کنیم اما

there's always a positive and a negative.

همیشه یک مثبت و یک منفی وجود دارد.

Now we're using as much as in exactly the same way is simply the sentence structure

اکنون ما به همان اندازه از ساختار جمله استفاده می کنیم که

that's changing here. So remember, we're using as much as at the very beginning of the sentence.

در اینجا در حال تغییر است. بنابراین به یاد داشته باشید، ما به همان اندازه در ابتدای جمله استفاده می کنیم.

As much as I want to stay, I have to go. Another example. As much as I'd love to help you,

هر چقدر بخواهم بمانم باید بروم. مثالی دیگر. هر چقدر که دوست دارم به شما کمک کنم،

I can't.

نمی توانم.

Now, this is a very common way that we may decline to do something politely. I'm letting

اکنون، این یک روش بسیار رایج است که ممکن است از انجام کاری مودبانه خودداری کنیم. من به

you know I want to help you. I can't help you. So we have that contrast right? A positive.

شما اطلاع می دهم که می خواهم به شما کمک کنم. من نمی توانم به شما کمک کنم. پس ما این تضاد را داریم درست است؟ آ مثبت.

I want to help you, but then we have a negative. I can't help you. So we could combine those

من می خواهم به شما کمک کنم، اما پس از آن ما یک منفی داریم. من نمی توانم به شما کمک کنم. بنابراین می‌توانیم آن

sentences with but I want to help you, but I can't.

جملات را با هم ترکیب کنیم، اما من می‌خواهم به شما کمک کنم، اما نمی‌توانم.

That might be the more familiar structure to you, so this is just an alternative way

ممکن است این ساختار برای شما آشناتر باشد، بنابراین این فقط یک راه جایگزین

to form that. And I'll be honest, it does sound more advanced using this structure.

برای شکل دادن به آن است. و من صادقانه خواهم گفت، با استفاده از این ساختار پیشرفته تر به نظر می رسد.

Now remember, as much as at the very beginning, as much as I want to help you, I can't. So

حالا یادت باشد، همان‌قدر که در همان ابتدا، آنقدر که می‌خواهم به تو کمک کنم، نمی‌توانم. بنابراین

when you hear as much as you know that, there's going to be a contrast.

وقتی به اندازه ای که می دانید می شنوید، تضاد ایجاد می شود.

So when someone says as much as I want to help you, even if they don't say the end part,

بنابراین وقتی کسی می‌گوید به اندازه‌ای که می‌خواهم به شما کمک کنم، حتی اگر قسمت پایانی را نگوید، می‌دانم که به

I know they're not going to help me because that's how we use as much as is with a contrast.

من کمک نمی‌کند، زیرا ما به همان اندازه که با کنتراست است استفاده می‌کنیم.

So just keep that in mind. It can be a polite way to decline doing something. For example,

پس فقط این را در نظر داشته باشید. این می تواند راهی مودبانه برای امتناع از انجام کاری باشد. به عنوان مثال،

you could use it as a polite way to decline an invitation to a party. Your friend invites

می توانید از آن به عنوان روشی مودبانه برای رد دعوت به یک مهمانی استفاده کنید. دوستتان

you to a party and you can say.

شما را به مهمانی دعوت می کند و می توانید بگویید.

As much as I'd love to go, I can't. So as much as I'd love to, that's the positive,

هر چقدر هم که دوست دارم بروم، نمی توانم. بنابراین تا آنجا که من دوست دارم، این نکته مثبت است،

right? I want to go to the party. But then the negative is I can't. I'm busy, I have

درست است؟ من می خواهم به مهمانی بروم. اما بعد منفی این است که نمی توانم. سرم شلوغه، باید

to work, I have a deadline. I don't have a way to get there. Whatever the reason is,

کار کنم، مهلت دارم. من راهی برای رسیدن به آنجا ندارم. دلیلش هرچه باشد، هر

as much as I'd love to go, I can't. So that could be a polite way to decline an invitation.

چقدر که دوست دارم بروم، نمی توانم. بنابراین این می تواند راهی مودبانه برای رد دعوت باشد.

So now you try try using this advanced structure where you need a contrast. OK, and remember

بنابراین اکنون سعی کنید از این ساختار پیشرفته در جایی که نیاز به کنتراست دارید استفاده کنید. خوب، و

that placement as much as is going to be at the very beginning. So pause the video. Now

آن قرار دادن را به همان اندازه که در همان ابتدا قرار است به یاد داشته باشید. پس ویدیو را مکث کنید. حالا

if you need, think of your example and then leave it in the comments. This is definitely

اگر نیاز دارید، به مثال خود فکر کنید و سپس آن را در نظرات بگذارید. این قطعا

an advanced structure that's going to make you sound very fluent and very advanced in

یک ساختار پیشرفته است که باعث می شود شما در زبان انگلیسی بسیار روان و بسیار پیشرفته به نظر برسید

English. So you need to practice this and I'm really excited to read your example in

. بنابراین شما باید این را تمرین کنید و من واقعاً از خواندن مثال شما در آن هیجان زده هستم

the.

.

Comments. So make sure you take the time to put your example in the comments so you remember

نظرات. بنابراین مطمئن شوید که برای قرار دادن مثال خود در نظرات وقت می گذارید تا به یاد داشته باشید که

how to use this structure. Let's keep going. This is your last section. Let's talk about

چگونه از این ساختار استفاده کنید. بیا ادامه بدیم. این آخرین بخش شماست. بیایید در مورد

as adjective as this is a very common structure and we use this structure when you're comparing

صفت صحبت کنیم زیرا این یک ساختار بسیار رایج است و ما از این ساختار زمانی استفاده می کنیم که شما

2 things.

دو چیز را با هم مقایسه می کنید.

So when I say two things, we need 2 nouns and they can be any nouns and we're comparing

بنابراین وقتی من دو چیز را می گویم، به 2 اسم نیاز داریم و آنها می توانند هر اسمی باشند و ما

them using an adjective or an adverb. Now we use as adjective as when the two things

آنها را با استفاده از یک صفت یا یک قید مقایسه می کنیم. اکنون ما از صفت استفاده می کنیم که دو موردی

that you're comparing are equal. Let's take a look at an example now. First of all, we

که شما با هم مقایسه می کنید برابر باشند. حالا بیایید به یک مثال نگاه کنیم. اول از همه، ما به

need two things.

دو چیز نیاز داریم.

So let's just take a look at 2 houses. I could say that this house is as big as this house.

پس بیایید نگاهی به 2 خانه بیاندازیم. می توانم بگویم این خانه به اندازه این خانه است.

So in this example sentence, what's my adjective? Write the adjective down in the comments.

بنابراین در این جمله مثال، صفت من چیست؟ صفت را در نظرات بنویسید.

OK, what's the adjective?

خوب، صفت چیست؟

Big of course. Big is our adjective. Now remember, we use the structure when the two items are

البته بزرگ بزرگ صفت ماست. حال به یاد داشته باشید که زمانی از ساختار استفاده می کنیم که این دو مورد با هم

comparable. But what if they aren't comparable? What about these two houses? Now in this case,

قابل مقایسه باشند. اما اگر قابل مقایسه نباشند چه؟ در مورد این دو خانه چطور؟ حالا در این مورد،

I can simply make my verb negative. So let's take a look at our original sentence.

من به سادگی می توانم فعل خود را منفی کنم. پس بیایید نگاهی به جمله اصلی خود بیاندازیم.

So remember, this was our original sentence when the houses were comparable. Now they're

پس به یاد داشته باشید، این جمله اصلی ما زمانی بود که خانه ها قابل مقایسه بودند. حالا آنها

not. So what would I need to change in this sentence to make it negative? Put your answer

نیستند. پس چه چیزی را باید در این جمله تغییر دهم تا منفی شود؟ پاسخ خود را

in the comments. I hope you know this one. I'm sure you do. So I would simply need to

در نظرات بنویسید. امیدوارم این یکی را بشناسید من مطمئن هستم که شما انجام می دهید. بنابراین من فقط باید

take my verb and make that negative. And in this case, I'm using the verb to be. So I

فعل خود را بگیرم و آن را منفی کنم. و در این مورد، من از فعل to be استفاده می کنم. بنابراین من

would say this house.

می گویم این خانه.

Isn't as big as that house. So in positive form you're using the structure when two things

به بزرگی اون خونه نیست بنابراین در حالت مثبت وقتی دو چیز مساوی هستند از ساختار استفاده می‌کنید

are equal, but you can still use this when two things are not equal, but you need to

، اما وقتی دو چیز مساوی نیستند همچنان می‌توانید از آن استفاده کنید، اما باید

make the verb negative. Let's take a look at another example. So I need two things.

فعل را منفی کنید. بیایید به مثال دیگری نگاهی بیندازیم. پس من به دو چیز نیاز دارم.

I'm going to use two cars. I can say this BMW is as fast as this Lexus. So here, what's

من قصد دارم از دو ماشین استفاده کنم. می توانم بگویم این BMW به سرعت این لکسوس است. خب اینجا،

my adjective? Put it in the comments. What's the adjective fast?

صفت من چیست؟ آن را در نظرات قرار دهید. صفت سریع چیست؟

Now, of course we can use any adjective we want. So let's think of some other examples

حالا البته هر صفتی که بخواهیم می توانیم استفاده کنیم . پس بیایید به چند نمونه دیگر

of adjectives. What other adjective could you use instead of fast? Hmm. What do you

از صفت ها فکر کنیم. به جای سریع از چه صفت دیگری می توانید استفاده کنید؟ هوم شما چی

think? Anything come to mind? Put an example in the comments. Think of another adjective

فکر میکنید؟ چیزی به ذهنم می رسد؟ یک مثال در نظرات قرار دهید. به صفت دیگری که

you could use.

می توانید استفاده کنید فکر کنید.

Well, I could talk about money and say that this BMW is as expensive. Expensive is the

خوب، من می توانم در مورد پول صحبت کنم و بگویم که این BMW به همان اندازه گرون است. گرانبها

adjective that deals with money. This BMW is as expensive as this Lexus. Perhaps I could

صفتی است که با پول سروکار دارد. قیمت این ب ام و به اندازه این لکسوس است. شاید بتوانم

say this BMW is as nice as this Lexus. So what adjective did you use in the comments?

بگویم این ب ام و به خوبی این لکسوس است. خب شما از چه صفتی در نظرات استفاده کردید؟

Now of course, if these two cars are not comparable in terms of speed, then I can simply make

حالا البته اگر این دو ماشین از نظر سرعت قابل مقایسه نباشند، من می توانم به سادگی

our verb negative and I can say this BMW isn't as fast as this likes this, And again, I can

فعل ما را منفی کنم و می توانم بگویم این BMW به این سرعت نیست و باز هم می توانم از

use any adjective.

هر صفتی استفاده کنم.

All right, so now it's your turn to practice. I'm going to give you 2 images and I want

بسیار خوب، پس اکنون نوبت شماست که تمرین کنید. من 2 تصویر به شما می دهم و می خواهم

you to form a positive sentence using as adjective as. So here are your two gardens. Gardens.

با استفاده از صفت as یک جمله مثبت بسازید . پس اینجا دو باغ شماست. باغ ها

Now what sentence could you use? This garden?

حالا از چه جمله ای می توانید استفاده کنید؟ این باغ؟

This garden. So take your time, as much time as you need. Think about an adjective and

این باغ پس به همان اندازه که نیاز دارید وقت بگذارید. در مورد یک صفت فکر کنید و

put it in the comments below. Make sure you do this. You need to practice this. Did you

آن را در نظرات زیر قرار دهید. حتما این کار را انجام دهید. شما باید این را تمرین کنید. آیا

get it in the comments? So of course the first adjective that came to my mind was beautiful.

آن را در نظرات دریافت کردید؟ پس البته اولین صفتی که به ذهنم رسید زیبا بود.

We can also have pretty colorful, lush, well maintained.

ما همچنین می توانیم بسیار رنگارنگ، سرسبز و به خوبی نگهداری کنیم.

And maybe some other adjectives. So I'm looking forward to seeing what you had in the comments.

و شاید چند صفت دیگر. بنابراین من مشتاقانه منتظر هستم تا آنچه را که در نظرات دارید ببینم.

Now as a final exercise, I want you to take your example and make it negative. OK, that

حالا به عنوان تمرين آخر، از شما مي خواهم مثال خود را بگيريد و آن را منفي كنيد. خوب، این

should be pretty easy for you by now. So using beautiful, I would simply say this garden

باید برای شما بسیار آسان باشد. بنابراین با استفاده از زیبا، من به سادگی می گویم این باغ

isn't as beautiful as that garden.

به زیبایی آن باغ نیست.

Now I wanted to make this video because in a previous lesson I covered as much as and

حالا می‌خواستم این ویدیو را بسازم زیرا در درس قبلی به همان اندازه و

in the comments I noticed that there were some questions or that there was some confusion

در نظرات متوجه شدم که سؤالاتی وجود دارد یا سردرگمی وجود دارد

and students were using as much as when they should have been using as adjective as.

و دانش‌آموزان به اندازه زمانی که باید از صفت استفاده می‌کردند استفاده می‌کردند. .

For example, let's take out this comment from my awesome student Buddha. Now, Buddha wrote

برای مثال، بیایید این نظر را از شاگرد عالی من بودا برداریم. حالا، بودا

this example but had a couple question marks at the end, so Buddha wasn't sure. And it's

این مثال را نوشت، اما چند علامت سوال در پایان داشت، بنابراین بودا مطمئن نبود. و

good that you guessed or that you weren't sure because there is something a little bit

خوب است که حدس زدید یا مطمئن نبودید زیرا چیزی کمی

off about this comment. So Buddha said you are beautiful as much as me HM.

در مورد این نظر وجود دارد. پس بودا گفت تو هم مثل من زیبا هستی.

Now here we definitely need the as adjective, as we use as much as when we're comparing

اکنون در اینجا ما قطعاً به صفت as نیاز داریم، زیرا به همان اندازه که در مقایسه

to amount. But in that case, with as much as there isn't an adjective involved, you're

با مقدار استفاده می کنیم. اما در این مورد، با وجود عدم وجود صفت، شما

simply dealing with the verb. OK, so you can review that video on as much as but here in

به سادگی با فعل سروکار دارید. خوب، بنابراین می توانید آن ویدیو را به همان اندازه اما در

Buddha's comment.

نظر بودا مرور کنید.

How can we take this comment and change it so it's grammatically correct, using as adjective

چگونه می‌توانیم این نظر را بگیریم و آن را تغییر دهیم تا از نظر گرامری درست باشد، با استفاده از صفت

as so HM. Take as much time as you need and then put your answer in the comments. So were

مانند HM. به اندازه ای که نیاز دارید وقت بگذارید و سپس پاسخ خود را در نظرات قرار دهید. پس آیا

you able to correct Buddha's comments here? The correct comment would be You're as beautiful

توانستید نظرات بودا را در اینجا تصحیح کنید؟ نظر صحیح این خواهد بود که شما هم

as me, you're as beautiful as me.

مثل من زیبا هستید، شما هم مثل من زیبا هستید.

Because we need to use our as adjective as structure in this case. Now of course we could

زیرا در این مورد باید از صفت ما به عنوان ساختار استفاده کنیم. اکنون البته ما می‌توانیم

make this negative, but I'm not going to because that wouldn't be a very nice thing to say,

این منفی را بسازیم، اما من این کار را نمی‌کنم زیرا گفتن این حرف خیلی خوب نیست،

so I don't want to make it negative.

بنابراین نمی‌خواهم آن را منفی کنم.

now in the comments. And if not, what adverb would you use? I'm sometimes on time, I'm

اکنون در نظرات و اگر نه، از چه قید استفاده می کنید؟ من گاهی اوقات سر وقت هستم،

usually on time, I'm rarely on time or I'm never on time.

معمولاً سر وقت هستم، به ندرت به موقع می رسم یا هرگز به موقع نمی رسم.

So let us know in the comments which one best describes you. Now let's talk about in time.

بنابراین در نظرات به ما اطلاع دهید که کدام یک شما را بهتر توصیف می کند. حالا بیایید به موقع در مورد آن صحبت کنیم.

In time simply means that you have sufficient time. So you can think of it as to have enough

در زمان به سادگی به این معنی است که شما زمان کافی دارید . بنابراین می توانید به این فکر کنید که وقت کافی دارید،

time, enough time to do something, to do what you want to do, or to do what you need to

زمان کافی برای انجام کاری، انجام کاری که می خواهید انجام دهید یا کاری را که باید

do. But the real difference that you need to keep in mind is that there is.

انجام دهید. اما تفاوت واقعی که باید در نظر داشته باشید این است که وجود دارد. آیا

Isn't a scheduled start time? OK, so let's imagine, let's imagine that I need to buy

زمان شروع برنامه ریزی شده نیست؟ خوب، پس بیایید تصور کنیم، بیایید تصور کنیم که باید

some eggs. OK, because I'm going to make a cake, so I need to buy some eggs. Now. It

چند تخم مرغ بخرم. باشه، چون قراره کیک درست کنم، پس باید تخم مرغ بخرم. اکنون.

will take me 15 minutes to drive to the store and then 5 minutes to get my eggs.

15 دقیقه رانندگی تا فروشگاه و سپس 5 دقیقه طول می کشد تا تخم مرغ هایم را تهیه کنم.

So the amount of time I need is 20 minutes. Now let's say that the store closes in 25

بنابراین مدت زمان مورد نیاز من 20 دقیقه است. حالا فرض کنید فروشگاه در 25

minutes. So I don't have a lot of time, right? But remember, there isn't a scheduled time

دقیقه بسته می شود. پس من وقت زیادی ندارم، درست است؟ اما به یاد داشته باشید، زمان برنامه ریزی شده ای وجود ندارد

that I need to get to the store. I don't have an appointment at the store to buy eggs, right?

که به فروشگاه بروم. من در فروشگاه قراری برای خرید تخم مرغ ندارم، درست است؟

So that's the thing, there isn't a.

پس موضوع همین است، یک وجود ندارد.

Scheduled time, But I need a sufficient amount of time to buy my eggs before the store closes.

زمان برنامه ریزی شده، اما من به زمان کافی برای خرید تخم مرغ قبل از بسته شدن فروشگاه نیاز دارم.

So maybe I could say, Oh no, I'm not going to get there in time. I'm not going to get

بنابراین شاید بتوانم بگویم اوه نه، من به موقع به آنجا نخواهم رسید. من قرار نیست

there in time. Because remember, I need 20 minutes to complete this task.

به موقع به آنجا برسم. زیرا به یاد داشته باشید، من برای انجام این کار به 20 دقیقه زمان نیاز دارم.

But the store closes in 25 minutes. Of course it's going to might take me a little bit longer,

اما فروشگاه 25 دقیقه دیگر بسته می شود. البته ممکن است کمی بیشتر طول بکشد،

right? So I might be concerned, Oh no, I'm not going to get there in time. It's like

درست است؟ بنابراین ممکن است نگران باشم، اوه نه، من به موقع به آنجا نخواهم رسید. مثل این است که

saying I don't have enough time to do what I want to do. But let's say thankfully there

بگویم وقت کافی برای انجام کاری که می خواهم انجام دهم ندارم. اما اجازه دهید بگوییم خوشبختانه

was no traffic at all and I got there in 15 minutes.

اصلاً ترافیک نبود و من در عرض 15 دقیقه به آنجا رسیدم .

Then I could say who I got here in time. I got here in time. It's not on time because

آن وقت می توانستم بگویم به موقع چه کسانی را به اینجا رساندم. به موقع به اینجا رسیدم به موقع نیست زیرا

there isn't a scheduled event. It's in time simply because it means I have enough time,

یک رویداد برنامه ریزی شده وجود ندارد. به موقع است زیرا به این معنی است که من زمان کافی و

sufficient time.

زمان کافی دارم.

To do.

انجام دادن.

What I need to do buy eggs before the store closes.

کاری که باید انجام دهم قبل از بسته شدن فروشگاه تخم مرغ بخرم .

So it's a very subtle difference, right? And I think the easiest way for you to know which

بنابراین این یک تفاوت بسیار ظریف است، درست است؟ و من فکر می‌کنم ساده‌ترین راه برای اینکه بدانید از کدام

one should I use is just remember on time is for a scheduled event. If you have a meeting

یک استفاده کنم این است که به موقع به خاطر بسپارید، برای یک رویداد برنامه‌ریزی شده است. اگر جلسه ای دارید

that starts at a scheduled time, an appointment, a class, anything like that, then you would

که در یک زمان برنامه ریزی شده شروع می شود، یک قرار ملاقات، یک کلاس یا هر چیزی شبیه به آن، پس از آن

use on time.

به موقع استفاده خواهید کرد.

And if you're just talking about having enough time, sufficient time, then you use in time.

و اگر فقط در مورد داشتن زمان کافی و زمان کافی صحبت می کنید، به موقع استفاده می کنید.

The best way to feel confident with these is really to practice. So I want you to leave

بهترین راه برای احساس اعتماد به نفس با اینها واقعاً تمرین است. بنابراین از شما می خواهم که

2 examples for each, Two examples for on time and two examples for in time. Put them in

برای هر کدام 2 مثال، دو مثال برای به موقع و دو مثال برای زمان باقی بگذارید. آنها را در

the comments below and that way I can review them and if I see any mistakes then I can

نظرات زیر قرار دهید و از این طریق می توانم آنها را بررسی کنم و اگر اشتباهی دیدم می توانم

correct them and address them. So now you know the difference between on time.

آنها را اصلاح و برطرف کنم. بنابراین اکنون شما تفاوت بین به موقع را می دانید.

And in time. Are you ready for your quiz? Here are the questions. Hit pause. Take as

و در زمان. آیا برای مسابقه خود آماده هستید؟ در اینجا سؤالات وجود دارد. مکث را بزنید. به همان اندازه که

much time as you need, and when you're ready, hit play to see the answers.

نیاز دارید وقت بگذارید و وقتی آماده شدید، برای دیدن پاسخ ها، روی play بزنید.

How?

چگونه؟

Did you do with that quiz? Make sure you share your score in the comments below, and let's

آیا شما با آن مسابقه انجام دادید؟ مطمئن شوید که امتیاز خود را در نظرات زیر به اشتراک می گذارید و بیایید

continue on to the next group. Now let's talk about the difference between a fact and a

به گروه بعدی ادامه دهیم. حالا بیایید در مورد تفاوت بین یک واقعیت و یک

fact. A fact.

واقعیت صحبت کنیم. یک واقعیت.

Is this a noun or a verb? Put it in the comments below noun.

این اسم است یا فعل؟ آن را در نظرات زیر اسم قرار دهید.

Or verb.

یا فعل

Did you get it? Are you sure? Do you know which one? A fact?

گرفتی؟ مطمئنی؟ آیا می دانید کدام یک؟ یک واقعیت؟

Is a verb.

یک فعل است.

OK, verb it's an action word, so brain association affect action affect.

خوب، فعل آن یک کلمه عملی است، بنابراین تداعی مغز بر روی تأثیر عمل تأثیر می گذارد.

Action. That can be an easy way for you to remember that. OK, so now I'm going to make

عمل. این می تواند راهی آسان برای به خاطر سپردن آن باشد. خوب، حالا من

this very easy for you. Put it in the comments. Effect. Is that a noun?

این کار را برای شما بسیار آسان می کنم. آن را در نظرات قرار دهید. اثر. آیا این یک اسم است؟

Or a verb.

یا یک فعل

What do you think?

شما چی فکر میکنید؟

Put it in the comments. Well, of course, if all fact is a verb, then effect is a noun.

آن را در نظرات قرار دهید. خوب، البته، اگر تمام واقعیت یک فعل باشد، اثر یک اسم است.

So really, right there. Boom. You know the difference? Because like I said, if you know,

پس واقعاً، همانجا. رونق. تفاوت را می دانید ؟ زیرا همانطور که گفتم، اگر می دانید،

if one's A verb and one's A noun, then based on sentence structure only one of them can

اگر یک فعل A و یک اسم A باشد، بر اساس ساختار جمله فقط می توان از یکی از آنها

be used. But let me give you some examples so you can really see the difference. And

استفاده کرد. اما اجازه دهید چند مثال برای شما بیاورم تا واقعاً تفاوت را ببینید. و

then at the end I'm going to show you how you can actually use effect and.

سپس در پایان به شما نشان خواهم داد که چگونه می توانید در واقع از افکت و استفاده کنید.

Effect in the same sentence. And this does happen more than you would.

اثر در همان جمله. و این بیشتر از شما اتفاق می افتد.

Think.

فکر.

So let's start with.

پس بیایید شروع کنیم.

A.

یک

Fact. Like I said, a fact is a verb. So for sentence structure, something affects something.

واقعیت. همانطور که گفتم، یک واقعیت یک فعل است. بنابراین برای ساختار جمله، چیزی بر چیزی تأثیر می گذارد.

That's really the structure that you need to remember. So let's see before we go any

این واقعاً ساختاری است که باید به خاطر بسپارید. پس بیایید قبل از اینکه جلوتر برویم، ببینیم

further, if you can think of an example sentence using.

، اگر می‌توانید یک جمله مثالی با استفاده از آن فکر کنید.

Affect.

تاثیر می گذارد.

Put it in the comments. Pause the video if you need. Put that example sentence using

آن را در نظرات قرار دهید. در صورت نیاز ویدیو را مکث کنید . آن جمله مثال را با استفاده از

effect in the comments below. Did you put one in the comments? OK, here's mine. The

افکت در نظرات زیر قرار دهید. تو کامنت گذاشتی؟ باشه، اینجا مال منه

dry weather affected.

هوای خشک تاثیر گذاشت.

The crops.

محصولات زراعی

Remember our sentence structure? We have something. What's the something? Put it in the comments.

ساختار جمله ما را به خاطر دارید؟ ما یه چیزی داریم چیزی چیست؟ آن را در نظرات قرار دهید.

What's the something? The dry weather, Right. That's our something. Something.

چیزی چیست؟ هوای خشک، درست است. این چیزی ماست. یه چیزی بر

Affects something the dry weather affected the.

چیزی تأثیر می گذارد که هوای خشک بر آن تأثیر می گذارد.

Crops.

محصولات زراعی.

So the other something is Put it in the comments. It's the crop. So we have something affects

بنابراین چیز دیگر این است که آن را در نظرات قرار دهید. این محصول است. بنابراین ما چیزی داریم که بر چیزی تأثیر می گذارد

something. But what do you notice about effect in this sentence? It's a verb, right? So what

. اما در مورد تأثیر در این جمله چه چیزی را متوجه می شوید ؟ این یک فعل است، درست است؟ پس

verb tense is this sentence in?

این جمله در چه زمان فعل است؟

What verb tenses this in? Put it in the comments below. The dry weather affected past simple,

این در چه زمان فعل است؟ آن را در نظرات زیر قرار دهید . آب و هوای خشک گذشته ساده را تحت تأثیر قرار داده است،

so we know this is a completed action in the past, and that's what you mean to remember

بنابراین می دانیم که این یک اقدام تکمیل شده در گذشته است، و منظور شما از یادآوری

with affect.

با تأثیر این است.

Because it's a.

زیرا این یک است.

Verb. It's going to be conjugated in different structures based on the context of the sentence.

فعل قرار است در ساختارهای مختلف بر اساس متن جمله مزدوج شود.

Now, because a fact is a verb, I can take this sentence and put it in the present simple.

حالا چون واقعیت یک فعل است، می توانم این جمله را بگیرم و آن را در حال ساده قرار دهم.

For example, I can put it in a different verb tense, which simply just changes the meaning.

به عنوان مثال، می توانم آن را در زمان فعل دیگری قرار دهم ، که به سادگی معنی را تغییر می دهد.

So pause the video if you need and think about what would this sentence be in the present

بنابراین در صورت نیاز ویدیو را متوقف کنید و به این فکر کنید که این جمله در زمان حال

simple. And when you have your answer, put it in the comments below.

ساده چه خواهد بود. و هنگامی که پاسخ خود را دریافت کردید، آن را در نظرات زیر قرار دهید.

So take your time, pause the video if you need the dry weather affected the.

بنابراین وقت خود را صرف کنید، اگر نیاز به آب و هوای خشک دارید، ویدیو را متوقف کنید.

Crops.

محصولات زراعی.

What would that be in the present Simple? Do you have it? It would be.

در Simple فعلی چه خواهد بود؟ آن را داری؟ خواهد بود.

The dry weather affects.

هوای خشک تاثیر می گذارد.

The crops.

محصولات زراعی

Did you get that as yeah, I made it really dramatic there. Obviously you wouldn't say

آیا متوجه شدید که بله، من آن را واقعاً دراماتیک آنجا کردم. بدیهی است که شما

that in real situation, but just so you remember effect.

این را در موقعیت واقعی نمی گویید، اما فقط برای اینکه اثر را به خاطر بسپارید .

Is a.

هست یک.

Verb The dry weather as a subject would be what it right it affects.

فعل آب و هوای خشک به عنوان یک موضوع همان چیزی است که بر آن تأثیر می گذارد.

The.

.

Crops.

محصولات زراعی.

So we.

پس ما

Need to remember to conjugate our verb and in the present simple we add an S to ** *** it

باید به یاد داشته باشید که فعل خود را با هم ترکیب کنید و در حالت ساده فعلی یک S را به افعال ** *** آن اضافه می کنیم

verbs OK the dry weather affects.

OK هوای خشک تأثیر می گذارد.

The.

.

Crops.

محصولات زراعی.

So it's important for you to remember that effect is what a noun or a verb? Put it in

بنابراین برای شما مهم است که به یاد داشته باشید که اثر چه اسم یا فعل است؟ آن را در نظرات قرار دهید

the comments.

.

It's a verb, and because of that it needs to be conjugated according to the time reference

این یک فعل است، و به همین دلیل باید با توجه به مرجع زمانی

and according to the subject as well. Now let's move on to effect. Effect is what a

و همچنین با توجه به موضوع، صیغه شود. حالا بیایید به سراغ اثرگذاری برویم. اثر چه

noun or a verb? Put it in the comments.

اسم یا فعل است؟ آن را در نظرات قرار دهید.

The fact is a noun, and you can think of it as.

واقعیت یک اسم است و شما می توانید آن را به عنوان یک اسم در نظر بگیرید .

The result?

نتیجه؟

Of something. OK, because remember, nouns are people, places or things. So in this case

از چیزی. خوب، زیرا به یاد داشته باشید، اسم ها افراد، مکان ها یا چیزهایی هستند. بنابراین در این مورد

it's like a thing is the result of something. It's a a thing. It's a noun effect. And remember,

مثل این است که یک چیز نتیجه چیزی است. این یک چیز است. این یک اثر اسمی است. و به یاد داشته باشید،

because it's a noun, it could have an article.

چون یک اسم است، می تواند یک مقاله داشته باشد.

Or it could be singular or.

یا می تواند مفرد باشد یا.

Plural.

جمع.

Those would be our choices with a noun. So let's take a look at an example. I could say

اینها انتخاب های ما با یک اسم خواهند بود. پس بیایید به یک مثال نگاه کنیم. میتونم بگم

the effect.

تاثیرش

Of the.

از.

Dry weather was devastating.

هوای خشک ویرانگر بود.

The.

.

Effect. OK, I'm starting my sentence with the noun, The effect.

اثر. خوب، من جمله ام را با اسم The effect شروع می کنم.

Of notice that sentence structure, the effect of something. The something is the dry weather.

توجه کنید که ساختار جمله، تأثیر چیزی. چیزی هوای خشک است.

The effect of the dry weather was devastating. So here, because it's a noun, I need my article

تأثیر هوای خشک ویرانگر بود. بنابراین اینجا، چون یک اسم است، به مقاله‌ام

in front of it the the effect. Another example I could ask did this policy have any negative

در مقابل آن افکت نیاز دارم. مثال دیگری که می توانم بپرسم آیا این سیاست اثرات منفی داشته است

effects?

؟

So notice here what's different about the noun? I made it plural, right? And I'm not

بنابراین در اینجا توجه کنید که چه چیزی در مورد اسم متفاوت است؟ من آن را جمع کردم، درست است؟ و من از

using an article. In that case. Did the policy have any negative effects? So were there any?

مقاله استفاده نمی کنم. در این مورد. آیا این سیاست اثرات منفی داشته است؟ پس آیا وجود داشت؟

Results of the.

نتایج از.

Policy and were any of those results negative?

سیاست و آیا هیچ یک از آن نتایج منفی بود؟

Now, just for fun, let's take a look at a sentence.

حالا، فقط برای سرگرمی، بیایید نگاهی به یک جمله بیندازیم.

Using.

استفاده كردن.

Both effect and effect. The side effects of this medication can negatively affect your

هم اثر و هم اثر. عوارض جانبی این دارو می تواند بر کبد شما تأثیر منفی بگذارد

liver. So pause the video if you need and think about this example so the side effects.

. بنابراین در صورت نیاز، ویدیو را مکث کنید و به این مثال فکر کنید تا عوارض جانبی آن به وجود آید.

There we're.

وجود داشت.

Using it as a noun, and that's a very common way we use this as a noun, talking about side

استفاده از آن به عنوان اسم، و این یک روش بسیار متداول است که ما از آن به عنوان اسم استفاده می کنیم، در مورد

effects or the effects of something. Like in our previous example, the side effects

عوارض جانبی یا اثرات چیزی صحبت می کنیم. مانند مثال قبلی ما، عوارض جانبی

of this medication can negatively affect your liver. And of course here something affects

این دارو می تواند بر کبد شما تأثیر منفی بگذارد . و البته در اینجا چیزی بر چیزی تأثیر می گذارد

something, so it's really the side effects.

، بنابراین واقعاً عوارض جانبی است.

That affect your liver as the something. So this really isn't that uncommon of a situation

که بر کبد شما به عنوان یک چیزی تأثیر می گذارد. بنابراین این واقعاً وضعیتی غیر معمول نیست که بتوان

to see affect and effect in the same sentence. So it to summarize, remember a fact is what?

تأثیر و تأثیر را در یک جمله مشاهده کرد. بنابراین به طور خلاصه، به یاد داشته باشید یک واقعیت چیست؟

A noun or a verb? Put it in the comments. A verb and effect is, Put it in the comments.

اسم یا فعل؟ آن را در نظرات قرار دهید. یک فعل و اثر این است که آن را در نظرات قرار دهید.

A noun. So that should be a great trick to help you instantly know which one you need

اسم. بنابراین این باید یک ترفند عالی باشد تا به شما کمک کند فوراً بدانید که باید از کدام یک

to use. Now let's end by going back to my original e-mail that I was reading. So remember

استفاده کنید. حالا بیایید با بازگشت به ایمیل اصلی خود که در حال خواندن آن بودم، پایان دهیم. پس به یاد داشته باشید که

I wrote Do you think this could have it? So what do you think in this example? Do I need?

نوشتم آیا فکر می کنید این می تواند آن را داشته باشد؟ پس در این مثال چه فکر می کنید؟ آیا نیاز دارم؟

Effect or effect? Do I need a noun?

اثر یا اثر؟ آیا به اسم نیاز دارم؟

Or a verb.

یا یک فعل

Put it in the comments below. Pause the video if you need think about it and then put it

آن را در نظرات زیر قرار دهید. اگر لازم است در مورد آن فکر کنید ویدیو را متوقف کنید و سپس آن را

in the comments. Do you think this?

در نظرات قرار دهید. به نظر شما این است؟

Could have.

می تواند داشته باشد.

Affected it because I need a verb. Something affects something, and of course this verb

تحت تأثیر قرار گرفت زیرا به یک فعل نیاز دارم. چیزی بر چیزی تأثیر می گذارد و البته این فعل

is conjugated according to the sentence.

مطابق جمله مزدور می شود.

All right, so now you know the difference between a fact and effect. This is an advanced

بسیار خوب، پس اکنون شما تفاوت بین یک واقعیت و اثر را می دانید. این یک موضوع پیشرفته است

topic and you're going to need to practice and review this. So why don't we start now?

و شما باید این موضوع را تمرین و مرور کنید. پس چرا الان شروع نکنیم؟

Put in the comments below an example sentence with a fact.

در نظرات زیر یک جمله مثال با یک واقعیت قرار دهید.

And an example sentence with effect and bonus points. Major bonus points if you can think

و یک جمله مثال با افکت و امتیاز جایزه. اگر بتوانید جمله مثالی را در نظر بگیرید

of an example sentence that uses both affect and effect. Are you ready for your quiz? Here

که هم از تأثیر و هم تأثیر استفاده می کند، امتیازهای جایزه اصلی را در نظر بگیرید. آیا برای مسابقه خود آماده هستید؟ در اینجا

are the questions. Hip pawns take as much time as you need, and when you're ready, hit

سؤالات وجود دارد. پیاده‌های باسن به اندازه‌ای که نیاز دارید زمان می‌برند و وقتی آماده شدید،

play to see the answers.

برای دیدن پاسخ‌ها، بازی را بزنید.

How did you do with that quiz? Make sure you share your score in the comments below. And

چگونه با آن مسابقه کار کردید؟ مطمئن شوید که امتیاز خود را در نظرات زیر به اشتراک بگذارید. و

let's continue on to the next group. I see lots of mistakes with this next one. Let's

بیایید به گروه بعدی ادامه دهیم. من در مورد بعدی اشتباهات زیادی می بینم. بیایید

talk about the difference between borrow and lend. Now let's go back to my original question

در مورد تفاوت بین قرض گرفتن و قرض دادن صحبت کنیم. حالا بیایید به سوال اصلی من

for you at the beginning. Hey, can you borrow me your car? What do you think about this

در ابتدا برگردیم. سلام، می توانید ماشین خود را به من قرض دهید؟ نظر شما در مورد این

sentence? Can you borrow me your car?

جمله چیست؟ آیا می توانید ماشین خود را به من قرض دهید؟ به

Do you think that this sentence is correct or incorrect? Put your answers in the comments

نظر شما این جمله صحیح است یا نادرست؟ پاسخ‌های خود را در کامنت‌ها قرار دهید

so you can say right or wrong, thumbs up, thumbs down, yes or no. Whatever you need,

تا بتوانید درست یا غلط، شست بالا، شست پایین، بله یا خیر بگویید. هر آنچه نیاز دارید،

put your answer in the comments.

پاسخ خود را در نظرات بنویسید.

Hey, can you borrow me your car?

سلام، می توانید ماشین خود را به من قرض دهید؟ آیا

Did you get your answer in the comments? OK, this is what I hear quite a lot from students.

پاسخ خود را در نظرات دریافت کردید؟ خوب، این چیزی است که من بسیار از دانش آموزان می شنوم.

Even.

زوج.

Really.

واقعا

Advanced students, but I have to break it. To you, that's incorrect, and to a native

دانش آموزان پیشرفته، اما من باید آن را بشکنم. برای شما، این نادرست است، و برای یک

speaker, it's like, what bore?

زبان مادری، مثل این است که چه خسته کننده است؟

Me.

من

It does not sound good. It's because the sentence structure is incorrect. OK, so while I'm explaining

صداش خوب نیست. به این دلیل است که ساختار جمله نادرست است. خوب، بنابراین در حالی که من

the difference between Boro and Len, you really need to pay attention to that sentence structure.

تفاوت بین Boro و Len را توضیح می دهم، واقعاً باید به ساختار جمله توجه کنید.

So let's start with Boro.

پس بیایید با بورو شروع کنیم.

Now when you use borrow you need to understand.

حالا وقتی از قرض استفاده می کنید باید درک کنید.

That.

که

You're the one receiving the.

شما کسی هستید که دریافت می کنید.

Item.

مورد

Let's compare that to lend. When you use lend, you're the one giving the item. Now let's

بیایید آن را برای قرض دادن مقایسه کنیم. وقتی از وام استفاده می کنید، شما هستید که کالا را می دهید. حال بیایید

take a look at the sentence structure. With borrow, you borrow something.

نگاهی به ساختار جمله بیندازیم. با قرض، چیزی را قرض می گیرید.

You borrow something. This is why my original sentence sounded so weird. It might not sound

یه چیزی قرض میگیری به همین دلیل است که جمله اصلی من خیلی عجیب به نظر می رسید. ممکن است

weird to you, but trust me, to a native speaker that just sounds like nails on a chalkboard,

برای شما عجیب به نظر نرسد، اما به من اعتماد کنید، برای یک زبان مادری که مانند میخ های تخته سیاه به نظر می رسد،

because that's not the sentence structure. You do not borrow someone. OK, when I said

زیرا این ساختار جمله نیست. شما کسی را قرض نمی گیرید. باشه وقتی گفتم

can you?

میتونی؟

Borrow me your.

خودت را به من قرض بده

Car.

ماشین.

Can you borrow me your?

آیا می توانی خودت را به من قرض کنی؟

Car.

ماشین.

That's incorrect sentence structure, but there's a really easy fix. All you need to do is get

این ساختار جمله نادرست است، اما یک راه حل واقعا آسان وجود دارد. تنها کاری که باید انجام دهید این است که

rid of the someone because it's Boro something, right? So to make my original sentence correct,

از شر کسی خلاص شوید، زیرا این چیزی بورو است، درست است؟ بنابراین برای درست کردن جمله اصلی من،

what would I need to do? Now remember, with Boro you receive so as a question it would

چه کاری باید انجام دهم؟ حالا به یاد داشته باشید، با Boro شما دریافت می کنید تا به عنوان یک سوال

be can.

ممکن است.

I.

I.

Borrow your car.

ماشین خود را قرض بگیرید.

Because I'm the one receiving the.

چون من دریافت کننده آن هستم.

Car.

ماشین.

So can I borrow?

پس آیا می توانم وام بگیرم؟

Your car.

ماشین شما. ایا می

Can I?

تونم؟

Receive your car? Temporarily, of course, so let me know in the comments. Can I borrow

ماشین خود را تحویل بگیرید؟ البته به طور موقت، پس در نظرات به من اطلاع دهید. آیا می توانم

your car? So now it's your turn to practice. Borrow. OK, so let me start you off with the

ماشین شما را قرض بگیرم؟ پس حالا نوبت شماست که تمرین کنید. امانت گرفتن. خوب، بگذارید شما را با

beginning of the sentence.

ابتدای جمله شروع کنم.

Can I borrow? We're going to use this as a question form, so put in the comments. Can

میتوانم قرض بگیرم؟ ما قصد داریم از این به عنوان یک فرم سوال استفاده کنیم، بنابراین در نظرات قرار دهید. آیا می توانم

I borrow And fill in the blank? So you need to identify this something. It could be anything.

وام بگیرم و جای خالی را پر کنم؟ بنابراین شما باید این چیزی را شناسایی کنید. این می تواند هر چیزی باشد.

Can I borrow your cell phone charger? Your pen? Your earrings? Can I borrow $50? It can

آیا می توانم شارژر تلفن همراه شما را قرض بگیرم؟ خودکار تو؟ گوشواره شما؟ آیا می توانم 50 دلار وام بگیرم؟ می تواند

be anything. Put your example in the comments to make sure you practice this structure.

هر چیزی باشد. مثال خود را در نظرات قرار دهید تا مطمئن شوید که این ساختار را تمرین کرده اید.

Now let's compare the sentence structure with lend.

حال بیایید ساختار جمله را با lend مقایسه کنیم.

This is.

این هست.

Why these two are confused because with lend you lend someone something. So with lend we

چرا این دو با هم اشتباه گرفته می شوند زیرا با قرض دادن چیزی به کسی قرض می دهید. بنابراین با وام، ما

have the someone identified. OK, so perhaps I'm feeling really generous and I say to you

کسی را شناسایی می کنیم. خوب، پس شاید من واقعاً احساس سخاوتمندی می کنم و به شما می گویم که

I can lend you my car this weekend.

می توانم این آخر هفته ماشینم را به شما قرض بدهم.

I can lend you my car this weekend because remember with lend.

من می توانم این آخر هفته ماشینم را به شما قرض بدهم زیرا با قرض به خاطر بسپار.

You.

شما.

Give. So I'm giving my car. That's as a positive statement. I can lend you lend someone something.

دادن. پس من ماشینم را می دهم. این به عنوان یک بیانیه مثبت است. من می توانم به شما قرض بدهم به کسی چیزی قرض بدهید.

I can lend you my car this weekend. All right, So now it's time for you to practice.

من می توانم این آخر هفته ماشینم را به شما قرض بدهم. بسیار خوب، پس اکنون وقت آن است که شما تمرین کنید.

Lend.

قرض بدهید.

Now.

اکنون.

With.

با.

Lend as an offer is going to be as a positive statement I can.

قرض دادن به عنوان یک پیشنهاد می تواند به عنوان یک بیانیه مثبت باشد . به

Lend you?

شما قرض بدهم؟

And then we need to something. We can change our subject, right? It could be she can lend

و سپس ما به چیزی نیاز داریم. ما می توانیم موضوع خود را تغییر دهیم، درست است؟ ممکن است او به

you. She can lend him.

شما قرض دهد. او می تواند به او قرض دهد.

My boss can lend my coworker. We can play around with those subjects OK, but make sure

رئیس من می تواند به همکارم قرض دهد. ما می توانیم با آن موضوعات بازی کنیم، اما مطمئن شوید که

your sentence structure is subject lend someone something. So put your example in the comments

ساختار جمله شما فاعل است و به کسی چیزی قرض بدهید . پس برای تمرین مثال خود را در نظرات قرار دهید

to practice. So what are you going to offer to lend me? I'm excited to find out.

. پس برای قرض دادن به من چه پیشنهادی دارید؟ من هیجان زده هستم که بفهمم.

Now, one important note before we wrap up, let's go back to my beginning sentence, which

حالا، یک نکته مهم قبل از پایان دادن، اجازه دهید به جمله ابتدایی خود برگردیم، که

was incorrect. Can you?

نادرست بود. میتوانی؟

Borrow.

امانت گرفتن.

Me, your car can.

من، ماشین شما می تواند.

You borrow me?

مرا قرض می کنی؟

Your car.

ماشین شما.

So that sentence is incorrect. But there's another way we can change the sentence to

پس این جمله نادرست است. اما راه دیگری وجود دارد که می توانیم جمله را تغییر دهیم تا

make it a question. And that question would be can you lend me?

آن را به یک سوال تبدیل کنیم. و این سوال این است که آیا می توانید به من قرض بدهید؟

Your.

شما

Car can you lend me?

ماشین می توانید به من قرض بدهید؟

Your car.

ماشین شما.

So notice although.

بنابراین توجه کنید هر چند.

Lend means to.

قرض دادن یعنی به. به

Give notice that subject right? Can you lend me?

این موضوع توجه کنید درست است؟ میشه به من قرض بدی

So although lend means to give, you're the one giving and I'm the one receiving, right?

بنابراین، اگرچه قرض دادن به معنای دادن است، اما شما آن که می دهید و من دریافت کننده هستم، درست است؟

So in that case, can you lend me your?

پس در آن صورت، آیا می‌توانید خود را به من قرض دهید؟

Car.

ماشین.

Is exactly the same as.

دقیقاً همان است.

Do you know what I'm?

میدونی من چی هستم؟

About to say, it's exactly the same as. Put it in the comments if you do, huge bonus points

تقریباً می توان گفت، دقیقاً همان است. اگر این کار را کردید، آن را در نظرات قرار دهید،

if you get this.

اگر این را دریافت کردید، امتیاز بزرگی خواهید داشت.

Can you lend me your car? Is exactly the same as can.

آیا می توانید ماشین خود را به من قرض دهید؟ دقیقاً همان می تواند باشد.

I borrow your car.

ماشینت رو قرض میگیرم

So you may need to pause the video and think about it, because you need to keep in mind

بنابراین ممکن است لازم باشد ویدیو را مکث کنید و در مورد آن فکر کنید، زیرا باید به خاطر داشته باشید

the direction of who's giving, who's receiving, and you need to pay attention to that sentence

که چه کسی می دهد، چه کسی دریافت می کند، و همچنین باید به ساختار جمله نیز توجه کنید

structure as well. So that's a final exercise you can do.

. بنابراین این آخرین تمرینی است که می توانید انجام دهید.

Before you.

قبل از تو

Leave in the comments.

در نظرات بگذارید.

Write your own example using the two different questions, although keep in mind that they

مثال خود را با استفاده از دو سؤال مختلف بنویسید ، اگرچه به خاطر داشته باشید که

mean exactly the same thing, so try that out and see if you can get that as well. Are you

معنی آنها دقیقاً یکسان است، بنابراین آن را امتحان کنید و ببینید آیا می توانید آن را نیز دریافت کنید. آیا

ready for your quiz? Here are the questions. Hit pawns. Take as much time as you need,

برای مسابقه خود آماده هستید؟ در اینجا سؤالات وجود دارد. به پیاده ها ضربه بزنید به همان اندازه که نیاز دارید وقت بگذارید

and when you're ready, hit play to see the answers.

و وقتی آماده شدید، برای دیدن پاسخ ها، روی play بزنید.

How?

چگونه؟

Did you do with that?

با این کار کردی؟

Quiz. Make sure you share your score in the comments below, and let's continue on to the

امتحان مطمئن شوید که امتیاز خود را در نظرات زیر به اشتراک می گذارید و بیایید به

next group. You're doing awesome. Let's continue on and review compare to and compare with.

گروه بعدی ادامه دهیم. عالی داری کار میکنی بیایید ادامه دهیم و مقایسه و مقایسه با آن را مرور کنیم.

Now first, let's talk about the verb. Compare to compare as a verb this.

حالا اول، بیایید در مورد فعل صحبت کنیم. مقایسه کنید تا به عنوان یک فعل این.

Means.

به معنای.

To identify the similarities and or differences between two things.

برای شناسایی شباهت ها و یا تفاوت های بین دو چیز.

There are two prepositions.

دو حرف اضافه وجود دارد.

That you can use compare to or compare with. So let's start with compare to. As for sentence

که می توانید از مقایسه یا مقایسه با آن استفاده کنید. پس بیایید با مقایسه شروع کنیم. در مورد

structure, you compare something to something. Remember compare is a verb, so you need to

ساختار جمله، شما چیزی را با چیزی مقایسه می کنید. به یاد داشته باشید که مقایسه یک فعل است، بنابراین باید

conjugate it with your subject and time reference.

آن را با موضوع و مرجع زمانی خود ترکیب کنید.

When you compare something to something, it means that you're examining 2 things to identify

وقتی چیزی را با چیزی مقایسه می کنید، به این معنی است که 2 چیز را بررسی می کنید تا

their similarities. You're focusing on how A is similar to be, You're looking at A and

شباهت های آنها را شناسایی کنید. شما روی این تمرکز می کنید که الف چقدر شبیه است، به A و

B and you're trying to see how are they alike, what are the similarities. That's how we use

B نگاه می کنید و سعی می کنید ببینید چقدر شبیه هم هستند، چه شباهتی دارند. این روشی است که ما از

compare.

مقایسه استفاده می کنیم.

To.

به.

So for example, I could say many people are comparing this election.

به عنوان مثال، می توانم بگویم افراد زیادی این انتخابات را با هم مقایسه می کنند.

To the one in 1968. So we have the election in 2020 and the election in 1968. So you're

به یکی در سال 1968. بنابراین ما انتخابات 2020 و انتخابات 1968 را داریم. بنابراین شما

putting them side by side and you're doing that so you can see how are these similar,

آنها را در کنار هم قرار می دهید و این کار را انجام می دهید تا ببینید اینها چگونه شبیه هستند،

what are the commonalities, what is the likeness between these two?

چه مشترکاتی دارند، چه چیزهایی هستند. شباهت بین این دو

Now let's talk about compare with. The sentence structure is exactly the same, we're just

حالا بیایید در مورد مقایسه با. ساختار جمله دقیقاً یکسان است، ما فقط

changing the preposition. So you compare something with something. In this case, you have your

حرف اضافه را تغییر می دهیم. بنابراین شما چیزی را با چیزی مقایسه می کنید. در این حالت، شما

two things A and B, and you put them side by side to look at their similarities and

دو چیز A و B خود را دارید و آنها را در کنار هم قرار می دهید تا به شباهت ها و

Oregon differences, but with a focus on the differences. So you're trying to see how are

تفاوت های اورگان نگاه کنید، اما با تمرکز بر تفاوت ها. بنابراین شما در حال تلاش برای دیدن

they different.

تفاوت آنها هستید.

What does A have that's different from B? HM. So that's more what you're doing when

A چه چیزی دارد که با B متفاوت است؟ HM. بنابراین وقتی

you compare something with something. So I could also say, thinking about our last example,

چیزی را با چیزی مقایسه می‌کنید، این بیشتر کاری است که انجام می‌دهید. بنابراین می‌توانم بگویم، با فکر کردن به آخرین مثالمان،

I could say let's compare this candidate.

می‌توانم بگویم بیایید این نامزد را با هم مقایسه کنیم.

With this.

با این.

Candidate OK, so we have candidate A, Candidate B I'm going to put them side by side, but

نامزد خوب است، بنابراین ما نامزد A داریم، نامزد B، من آنها را در کنار هم قرار می دهم، اما

this time I want to see how they're different. What is this one doing that this one isn't

این بار می خواهم ببینم که آنها چگونه متفاوت هستند. این یکی داره چیکار میکنه که این یکی

doing? HM?

نمیکنه؟ HM؟

Or are they different? So that's all you need to know. Compare to focus on similarities,

یا با هم فرق دارند؟ پس این تنها چیزی است که باید بدانید. مقایسه کنید تا روی شباهت ها تمرکز کنید،

compare with focus on differences. Now here's the thing native speakers generally don't.

با تمرکز بر تفاوت ها مقایسه کنید. حالا این چیزی است که افراد بومی معمولاً انجام نمی دهند.

Follow this rule.

این قانون را رعایت کنید.

I'll be honest.

من صادقانه خواهم گفت.

I don't follow this rule, OK?

من از این قانون پیروی نمی کنم، باشه؟

And when native speakers don't follow this rule?

و زمانی که افراد بومی از این قانون پیروی نمی کنند ؟

We.

ما

Just use them interchangeably so I don't think about whether I'm comparing similarities or

فقط آنها را به جای یکدیگر استفاده کنید تا به این فکر نکنم که شباهت ها یا

differences.

تفاوت ها را با هم مقایسه می کنم.

And compared to two is the more common preposition. Interestingly, in the past, like many many

و در مقایسه با دو حرف اضافه رایج تر است. جالب اینجاست که در گذشته، مانند بسیاری از

years ago, with was the more common preposition and they used it.

سال‌ها پیش، با بود حرف اضافه رایج‌تر بود و از آن استفاده می‌کردند.

For both.

برای هردو.

But now in modern usage of English, I don't know why, but it's more common just to use

اما در حال حاضر در استفاده مدرن از انگلیسی، نمی دانم چرا، اما استفاده از آن رایج تر است

to.

.

And there's.

و وجود دارد.

Most.

اکثر.

Native speakers.

بومی زبانان.

Don't.

نکن. از

Use a difference between it. OK, I don't like I said so whether or not you actually want

تفاوت بین آن استفاده کنید. خوب، دوست ندارم که گفتم آیا واقعاً می خواهید دنبال کنید یا نه

to follow.

.

This rule I'll leave.

این قانون را ترک خواهم کرد.

It up to you, but I don't.

این به شما بستگی دارد، اما من نه.

And most the people.

و بیشتر مردم

That I know don't either. In fact, I don't really know anybody that.

که من هم نمی دانم. در واقع، من واقعاً کسی را نمی شناسم.

Does follow this rule?

آیا از این قانون پیروی می کند؟

But since it was a question, I wanted you to know by definition in a textbook what the

اما از آنجایی که سوال بود، می خواستم در یک کتاب درسی به طور تعریفی بدانید که

answer is. And this is a great example of how we have textbook English, which is quite

پاسخ چیست. و این یک مثال عالی از نحوه استفاده از کتاب درسی انگلیسی است که

rigid and very strict about usage of words and language. But then we have real English,

در مورد استفاده از کلمات و زبان بسیار سخت و سخت است . اما پس از آن ما انگلیسی واقعی،

everyday English, which is a lot more.

انگلیسی روزمره داریم، که بسیار بیشتر است.

Flexible and I use everyday English. I don't use textbook English and I always encourage

منعطف است و من از انگلیسی روزمره استفاده می کنم. من از انگلیسی کتاب درسی استفاده نمی کنم و همیشه

my students to use everyday English as well. So ultimately the choice is yours. But regardless,

دانش آموزانم را تشویق می کنم که از انگلیسی روزمره نیز استفاده کنند. پس در نهایت انتخاب با شماست. اما صرف نظر از این،

why don't you try 2 examples in the comments below, One with compared to, you can focus

چرا 2 مثال را در نظرات زیر امتحان نمی کنید، یکی با در مقایسه با، می توانید

on similarities, one with compare with you can focus on differences. And then why don't

روی شباهت ها تمرکز کنید، یکی با مقایسه با شما می توانید بر تفاوت ها تمرکز کنید. و پس چرا

you just do a third example where you're using them interchangeably?

شما فقط یک مثال سوم را انجام نمی دهید که در آن از آنها به جای یکدیگر استفاده می کنید؟

And I recommend using compared to because that's the more common choice. Are you ready

و توصیه می کنم در مقایسه با آن استفاده کنید زیرا این انتخاب رایج تر است. آیا

for your quiz? Here are the questions. Hip pawns take as much time as you need, and when

برای مسابقه خود آماده هستید؟ در اینجا سؤالات وجود دارد. پیاده‌های باسن به اندازه‌ای که نیاز دارید زمان می‌برند و وقتی

you're ready, hit play to see the answers.

آماده شدید، برای دیدن پاسخ‌ها، بازی را بزنید.

How did you do with that quiz? Make sure you share your score in the comments below, and

چطور با آن مسابقه کار کردید؟ مطمئن شوید که امتیاز خود را در نظرات زیر به اشتراک می گذارید و

let's continue on to the next group. This next one confuses a lot of native speakers.

بیایید به گروه بعدی ادامه دهیم. این مورد بعدی بسیاری از زبان مادری را گیج می کند.

Let's talk about the difference between compliments with an I and compliment with an E Now, first

بیایید در مورد تفاوت بین تعارف با I و تعریف با E صحبت کنیم. حالا اول

of all, you need to know that there's no difference in pronunciation. OK, so if you're using this

از همه باید بدانید که در تلفظ هیچ تفاوتی وجود ندارد. خوب، پس اگر از این

in spoken English.

در زبان انگلیسی گفتاری استفاده می کنید.

It doesn't really matter which one you use because they sound exactly the same. But in

واقعاً مهم نیست که از کدام یک استفاده می کنید زیرا آنها دقیقاً یکسان هستند. اما در

written English there's a difference. OK, so just keep that in mind. Now these two words

زبان انگلیسی نوشتاری تفاوت وجود دارد. خوب، پس فقط این را در نظر داشته باشید. حالا این دو کلمه

have very different meanings. Let's start with compliment. Compliment is a verb. OK

معانی بسیار متفاوتی دارند. بیایید با تعریف و تمجید شروع کنیم. تعارف یک فعل است. خوب

to compliment.

برای تعریف کردن.

And for sentence structure, something complements something. Now remember, it's a verb, so it

و برای ساختار جمله، چیزی مکمل چیزی است. حالا به یاد داشته باشید، این یک فعل است، بنابراین

needs to be conjugated according to the sentence. What does this mean? It means to add to something.

باید با توجه به جمله ترکیب شود. این یعنی چی؟ به معنای افزودن به چیزی است.

Or to complete something, or simply to go together nicely. Here's a really easy example

یا برای کامل کردن چیزی، یا به سادگی با هم به زیبایی. در اینجا یک مثال واقعا آسان

for you. When I am doing my makeup, I think when I'm choosing my lipstick color, I think

برای شما آورده شده است. وقتی دارم آرایش می‌کنم، فکر می‌کنم وقتی رنگ رژ لبم را انتخاب می‌کنم، فکر می‌کنم می‌دانی

you know what lipstick would complement.

چه رژ لبی مکمل است.

My shirt, for example or when I'm picking out a.

به عنوان مثال، پیراهن من یا زمانی که من یک را انتخاب می کنم.

Shirt.

پیراهن

I might think what shirt would complement my pants?

شاید فکر کنم چه پیراهنی مکمل شلوار من است؟

Which?

کدام؟

Combination of things go nicely together. Does this lipstick add to my shirt? Does it

ترکیب چیزها به خوبی با هم پیش می روند. آیا این رژ لب به پیراهن من اضافه می کند؟ آیا

complement it? Or does it take away from my shirt? And in that case it doesn't complement

آن را تکمیل می کند؟ یا از پیراهنم می کاهد ؟ و در این صورت آن را تکمیل نمی کند

it. So that's a very easy example if you're a guy probably picking out a tie.

. بنابراین اگر پسری هستید که احتمالاً کراوات انتخاب می‌کنید، این یک مثال بسیار آسان است .

What tie would complement the shirt you're wearing? Now, let's take a really fun example.

چه کراواتی مکمل پیراهنی است که می پوشید؟ حال، بیایید یک مثال واقعاً جالب بزنیم.

Here we have.

اینجا داریم.

A delicious.

یه خوشمزه

Piece of apple pie, My favorite pie flavor. Now think about this. OK, thinking about our

تکه پای سیب، طعم پای مورد علاقه من. حالا به این فکر کنید. خوب، به تعریف خود فکر می کنیم که باید به آن

definition to add to to complete to go nicely together. What do you think would complement

اضافه کنیم تا به خوبی با هم پیش برویم . به نظر شما چه چیزی مکمل

this apple pie?

این پای سیب است؟

There's no right or wrong answer. What you think would complement this pie could be very

هیچ پاسخ درست یا غلطی وجود ندارد آنچه شما فکر می کنید مکمل این کیک است می تواند

different than what I think. But do you think there are other food items or beverage items

با آنچه من فکر می کنم بسیار متفاوت باشد. اما به نظر شما آیا مواد غذایی یا نوشیدنی دیگری وجود دارد

that could complement this piece of apple pie? Put your answer in the comments. What

که بتواند مکمل این تکه پای سیب باشد؟ پاسخ خود را در نظرات بنویسید. چه چیزی

complements this apple pie?

این پای سیب را تکمیل می کند؟

Remember, it's a verb, so you need to conjugate it accordingly when you put your example in

به یاد داشته باشید، این یک فعل است، بنابراین باید زمانی که مثال خود را در نظرات قرار می دهید، آن را بر این اساس صرف کنید

the comments. So stop. Pause the video if you need, and put it in the comments. What

. پس بس کن در صورت نیاز ویدیو را مکث کنید و در نظرات قرار دهید. چه چیزی

compliments this apple pie? Well, many things could. The first thing I thought of was ice

این پای سیب را تحسین می کند؟ خوب، خیلی چیزها می تواند. اولین چیزی که به ذهنم رسید بستنی بود

cream. Ice cream? Definitely compliments.

. بستنی؟ قطعا تعارف دارد.

Apple pie, in my opinion. You may disagree. And that's OK. Whipped cream compliments apple

پای سیب به نظر من ممکن است مخالف باشید. و این اشکالی ندارد. خامه فرم گرفته تعارف

pie. Now, I've heard many people put a piece of cheese on apple pie and they think that

پای سیب. حالا، شنیده ام که خیلی ها یک تکه پنیر روی پای سیب گذاشته اند و فکر می کنند که

cheese really compliments apple pie. That's one that's for me a little bit. I don't know,

پنیر واقعاً پای سیب را تعریف می کند. این یکی است که کمی برای من است. نمی دانم،

it sounds a little weird, but lots of people think that cheese compliments apple pie. Now

کمی عجیب به نظر می رسد، اما بسیاری از مردم فکر می کنند که پنیر پای سیب را تعریف می کند. حالا

thinking about beverages, Maybe a cup of coffee or tea or.

به نوشیدنی ها فکر می کنید، شاید یک فنجان قهوه یا چای یا.

And hot chocolate. Hot apple cider could complement this apple pie. A glass of milk could complement

و شکلات داغ سیب داغ می تواند مکمل این پای سیب باشد. یک لیوان شیر می تواند مکمل

this apple pie. Lots of different options could complement this apple pie.

این پای سیب باشد. بسیاری از گزینه های مختلف می تواند این پای سیب را تکمیل کند.

So now you know what complement with an E means. So put an example sentence in the comments,

بنابراین اکنون می دانید مکمل با E به چه معناست. بنابراین یک جمله مثال در نظرات قرار دهید،

pause the video and think of an example sentence. And remember, our structure is something complements

ویدیو را مکث کنید و به یک جمله مثال فکر کنید. و به یاد داشته باشید، ساختار ما چیزی است که مکمل

something, and it's a verb, so you need to conjugate your verb accordingly. Pause the

چیزی است، و آن یک فعل است، بنابراین شما باید فعل خود را بر این اساس صرف کنید. ویدیو را مکث کنید

video, Put your example in the comments.

، مثال خود را در نظرات قرار دهید.

Now let's talk about complement with an I. This can be both a verb to complement and

حالا بیایید در مورد مکمل با یک I صحبت کنیم. این می تواند هم فعل به مکمل و هم

a noun. A complement or complements. The meaning is completely different than complement with

یک اسم باشد. یک مکمل یا مکمل. معنی کاملاً متفاوت از مکمل با

a E They don't relate to each other at all. OK, so they're completely separate words.

E است آنها اصلاً به یکدیگر مربوط نیستند. خوب، پس آنها کلمات کاملاً مجزا هستند.

Compliment with an eye. You can think of them as kind words of praise or approval. So if

با چشم تعریف کنید. شما می توانید آنها را به عنوان کلمات محبت آمیز تحسین یا تایید در نظر بگیرید. بنابراین اگر

you write in the comments, hey.

در نظرات بنویسید، سلام.

Jennifer, awesome video. You can pause.

جنیفر، ویدیوی فوق العاده می توانید مکث کنید.

Right now and write that in the comments.

همین الان و آن را در نظرات بنویسید.

Do it. Just do it. OK. It's part of the.

انجام دهید. فقط انجامش بده خوب. بخشی از

Example. So pause the video and write.

مثال. پس ویدیو را مکث کنید و بنویسید.

Hey Jennifer, Awesome video.

سلام جنیفر، ویدیوی عالی

Right there, you just complimented me. Notice you just complimented me. Is that a noun?

همانجا، تو فقط از من تعریف کردی. توجه کنید که فقط از من تعریف کردید. آیا این یک اسم است؟

Or a verb.

یا یک فعل

What do you think? Noun or verb? Put it in the comments. You just complimented me.

شما چی فکر میکنید؟ اسم یا فعل؟ آن را در نظرات قرار دهید . فقط از من تعریف کردی

Well, it's a verb, and you can probably identify that it's a verb because it's conjugated in

خوب، این یک فعل است، و احتمالاً می توانید تشخیص دهید که یک فعل است زیرا در گذشته مزدوج شده است

the past. Simple. You just complimented me because you just did the action right. It's

. ساده. تو فقط به من تعارف کردی چون کار را درست انجام دادی.

completed. You wrote in the comments. You complimented me. I could also say you complimented

تکمیل شده است. تو کامنت ها نوشتی از من تعریف کردی همچنین می توانم بگویم شما از

my video. I could say that as well. And this simply means.

ویدیوی من تعریف کردید. این را هم می توانم بگویم. و این به سادگی به این معنی است.

You.

شما. به

Offered me words of praise, words of approval and kind.

من سخنان تحسین آمیز، کلمات تأیید و مهربانی ارائه کرد.

Words.

کلمات

Now if I'm walking down the street and you see me, you say, hey, I really like that sweater

حالا اگر در خیابان راه می‌روم و مرا می‌بینی، می‌گویی، هی، من واقعاً از آن پلیورت خوشم می‌آید که به

you just complimented me. You complimented my sweater. Or if I smile and you're like

من تعارف کردی. تو از پلیور من تعریف کردی یا اگر من لبخند بزنم و تو مثل

Jennifer, you have such a nice smile. You just complimented me. OK, so all these small

جنیفر باشی، لبخند خوبی داری. فقط از من تعریف کردی خوب، پس همه این

little nice words.

کلمات کوچک کوچک زیبا.

Those.

آن ها

Are compliments. Those are compliments.

تعارف هستند. اینها تعارف هستند

Right there. Did I use it as a noun or a verb? Those those kind words, those are compliments.

همونجا آیا از آن به عنوان اسم یا فعل استفاده کردم؟ آن کلمات محبت آمیز، اینها تعارف است.

Here, it's a noun. OK, So as a noun, it's a thing. Like that word of approval, that

در اینجا، آن یک اسم است. خوب، پس به عنوان یک اسم، یک چیز است. مثل آن کلمه تایید، آن

word of praise. It's a thing. Now, of course, you can compliment somebody's smile, their

کلمه ستایش. این یک چیز است. حالا، البته، می‌توانید لبخند یک نفر،

hair, their earrings, their clothing, things like that, but in a workplace?

موهایش، گوشواره‌ها، لباس‌هایش، چیزهایی از این قبیل را تعریف کنید، اما در محل کار؟

Hopefully you're going to offer compliments. Now, hopefully you're going to offer compliments

امیدوارم تعارف کنید حالا، امیدوارم

based on their work, based on their performance, right? So anytime you're a coworker or your

بر اساس کارشان، بر اساس عملکردشان، تعریف و تمجید کنید، درست است؟ بنابراین هر زمان که همکار هستید یا

employee does a good job, you can pay them a compliment.

کارمندتان کار خوبی انجام می دهد، می توانید از آنها تعریف کنید .

Pay.

پرداخت.

Them a compliment. You can also give them a compliment.

آنها یک تعریف و تمجید شما همچنین می توانید از آنها تعریف کنید .

Those are two.

اون دوتا هستن

Verbs that we use interchangeably with the noun, so you can.

افعالی که به جای اسم استفاده می کنیم ، بنابراین شما می توانید.

Give.

دادن.

Someone a compliment. You can pay someone a compliment. OK, so let's say you're in a

یک نفر یک تعریف شما می توانید به کسی تعارف کنید. خوب، پس فرض کنید در یک

meeting and your coworker gives a presentation. At the end of the presentation, you can say

جلسه هستید و همکارتان ارائه می دهد. در پایان ارائه، می توان گفت

that was a really amazing presentation. You did an awesome job.

که ارائه واقعا شگفت انگیزی بود. تو یک کار عالی انجام داده ای.

Right.

درست.

There you just.

شما فقط وجود دارد. از

Gave your coworker a compliment. OK, you paid your coworker a compliment. Those two sentence

همکار خود تعریف کرد. خوب، شما به همکارتان تعارف کردید. این دو

structures are interchangeable, and they're using the noun form. Now. You can also use

ساختار جمله قابل تعویض هستند و از شکل اسمی استفاده می کنند. اکنون. می توانید از

the verb form.

فرم فعل نیز استفاده کنید.

So pause the video and think. How could I take this example and change it into the verb

پس ویدیو را مکث کنید و فکر کنید. چگونه می توانم این مثال را بگیرم و آن را به شکل فعل تغییر دهم

form? HM what do you think? Write it in the comments below. How could I take this and

؟ HM نظر شما چیست؟ آن را در نظرات زیر بنویسید. چگونه می توانم این را بگیرم و

change it into the verb form to compliment? Do you have it?

آن را به شکل فعل به تعارف تغییر دهم؟ آن را داری؟

You.

شما.

Just complimented your coworker. You complimented their presentation. You complimented them.

فقط از همکارت تعریف کردی شما از ارائه آنها تعریف کردید. از آنها تعریف کردی

So in this case you need to remember that the meaning is very different between complement

بنابراین در این مورد باید به یاد داشته باشید که معنی بین متمم

and complement and also how you use them, because complement with an I can be used as

و متمم و همچنین نحوه استفاده از آنها بسیار متفاوت است، زیرا متمم با یک I می تواند هم به عنوان

both a verb and a noun. So I want you to get comfortable with both of these forms. So pause

فعل و هم به عنوان اسم استفاده شود. بنابراین من می خواهم شما با هر دوی این فرم ها راحت باشید. پس ویدیو را مکث کنید

the video and write in the comments an example with the noun and the verb. So why don't you

و در نظرات یک مثال با اسم و فعل بنویسید. پس چرا

tell us the last time that?

آخرین بار این را به ما نمی گویید؟

You gave someone a compliment and the last time that you complimented someone using this

شما به کسی تعارف کردید و آخرین باری که با استفاده از این

theme sentence in both a noun and a verb form. Are you ready for your quiz? Here are the

جمله مضمون به صورت اسم و فعل از کسی تعریف کردید. آیا برای مسابقه خود آماده هستید؟ در اینجا

questions Hip pawns. Take as much time as you need, and when you're ready, hit play

سوالات پیاده های لگن هستند. به همان اندازه که نیاز دارید وقت بگذارید و وقتی آماده شدید،

to see the answers.

برای دیدن پاسخ ها، روی play بزنید.

How did you do with that quiz? Make sure you share your score in the comments below and

چطور با آن مسابقه کار کردید؟ مطمئن شوید که امتیاز خود را در نظرات زیر به اشتراک می گذارید و

let's continue on to the next group. Lots of students make mistakes with the next pair.

به گروه بعدی ادامه می دهیم. بسیاری از دانش آموزان با جفت بعدی اشتباه می کنند.

Let's review Elder and older. Both of these are used to talk about advanced age when making

بیایید Elder and older را مرور کنیم. هر دوی اینها برای صحبت در مورد سن بالا هنگام

a comparison.

مقایسه استفاده می شود.

So in order to make that comparison, we need two people. One needs to be younger and one

بنابراین برای انجام این مقایسه، به دو نفر نیاز داریم. یک نفر باید جوانتر باشد و یکی

needs to be older, older. So let's take Don and Ed, and let's say that Don is 15 and Ed

باید بزرگتر باشد، بزرگتر. پس بیایید دان و اد را در نظر بگیریم و فرض کنیم که دان 15

is 18. So of course Don is younger and Ed is older. Now let's say Don and Ed are brothers.

ساله و اد 18 ساله است. حالا فرض کنیم دان و اد برادر هستند.

So Don, Don speaking, and Don could say.

بنابراین دان، دان صحبت می کند، و دان می توانند بگویند.

Ed.

اد.

Is my older brother my older brother using older to make that comparison between the

آیا برادر بزرگتر من برادر بزرگتر من از بزرگتر برای مقایسه بین

ages and is to describe what type of brother he is now. Don could also say Ed is my elder

سنین استفاده می کند و برای توصیف نوع برادری که اکنون دارد استفاده می کند. دان همچنین می تواند بگوید اد از

brother technically.

نظر فنی برادر بزرگتر من است.

Technically Don can say this, but if Don is a native English speaker in North America,

از نظر فنی دان می تواند این را بگوید، اما اگر دان یک انگلیسی زبان بومی در آمریکای شمالی باشد،

Don is not going to say that because although according to a dictionary and a grammar rule,

دان این را نمی گوید زیرا اگرچه طبق یک فرهنگ لغت و یک قانون دستور زبان،

you can use elder to replace older in a comparison between two people to talk about their age.

شما می توانید از elder برای جایگزینی قدیمی تر در مقایسه بین دو نفر استفاده کنید. در مورد سن آنها صحبت کنید

We.

ما

Don't do that, OK? To me it sounds awkward, it sounds unnatural, and it's not something.

این کار را نکن، باشه؟ به نظر من ناجور به نظر می رسد، غیرطبیعی به نظر می رسد، و چیزی نیست.

I hear. So my recommendation to you is to use older. Even though elder is grammatically

می شنوم. بنابراین توصیه من به شما این است که از قدیمی تر استفاده کنید. حتی با وجود اینکه elder از نظر گرامری

correct, I still want you to use older because it will help you sound more natural. Now we

صحیح است، من همچنان می‌خواهم از قدیمی‌تر استفاده کنید زیرا به شما کمک می‌کند طبیعی‌تر به نظر برسید. حالا

can also make a general statement and say Ed is older than dawn. So notice here I'm

می‌توانیم یک بیان کلی هم داشته باشیم و بگوییم اد بزرگ‌تر از سحر است. بنابراین توجه کنید که من از

using older than. That's a comparative adjective. Olders are adjective than.

قدیمی تر استفاده می کنم. این یک صفت مقایسه ای است. بزرگترها صفت از.

We have our comparative adjective.

ما صفت مقایسه ای خود را داریم.

Ed is.

اد است.

Older than dawn. Now in this case I cannot say grammatically, I cannot say. Ed is elder

پیرتر از سحر. حالا در این مورد از نظر دستوری نمی توانم بگویم، نمی توانم بگویم. اد بزرگتر

than dawn. We don't use elder than. It doesn't exist as a comparative adjective, and that's

از سحر است. ما از بزرگتر استفاده نمی کنیم. به عنوان صفت مقایسه ای وجود ندارد و این

according to grammar as well. So you might be wondering if I'm telling you.

مطابق دستور زبان نیز هست. بنابراین ممکن است تعجب کنید که آیا من به شما می گویم.

Don't.

نکن.

Use elder when you're talking about ages between 2:00.

هنگامی که در مورد سنین بین ساعت 2:00 صحبت می کنید، از بزرگتر استفاده کنید .

People, when can you use elder? Should you ever use it? Well, there is one specific case

مردم، چه زمانی می توانید از بزرگتر استفاده کنید؟ آیا هرگز باید از آن استفاده کنید؟ خوب، یک مورد خاص وجود دارد

that we commonly use it in North America, and that's using elder as a noun. A noun OK,

که ما معمولاً از آن در آمریکای شمالی استفاده می کنیم، و آن استفاده از elder به عنوان اسم است. یک اسم OK،

not an adjective as a noun. And elder and elder would be 1 and elders would be a group.

نه یک صفت به عنوان یک اسم. و بزرگ و بزرگ 1 و بزرگان یک گروه خواهند بود.

They are senior citizens.

آنها شهروندان سالخورده هستند.

Senior citizens and using the name Elder sounds respectful. It sounds like a nice thing to

شهروندان سالخورده و استفاده از نام Elder محترمانه به نظر می رسد . حرف قشنگی به نظر می رسد

say. It's certainly more polite than describing them as old people, right? Just describing

. مطمئناً مؤدبانه تر از توصیف آنها به عنوان افراد مسن است، درست است؟ فقط

them as elders. It's a sign of respect, and it's very polite. But we use this for senior

آنها را به عنوان بزرگان توصیف می کند. این نشانه احترام است و بسیار مودبانه است. اما ما از این برای سالمندان استفاده می کنیم

citizens. Now, honestly, my definition of a senior citizen is probably about someone

. حالا، صادقانه بگویم، تعریف من از یک شهروند سالمند احتمالاً مربوط به فردی است

who's 80 or older.

که 80 سال یا بیشتر دارد.

80 or older. Why? Because I think in today's modern world, people are working well into

80 یا بیشتر چرا؟ چون فکر می‌کنم در دنیای مدرن امروزی، مردم تا 70 سالگی به خوبی کار می‌کنند

their 70s. So maybe previously you'd be considered a senior citizen at 70 or maybe even 65. But

. بنابراین شاید قبلاً در 70 یا حتی 65 سالگی به عنوان یک شهروند مسن در نظر گرفته می شدید. اما

I don't see that in this modern world. When I see a 70 year old, I see somebody who's

من چنین چیزی را در این دنیای مدرن نمی بینم. وقتی یک پیرمرد 70 ساله را می بینم، کسی را می بینم که

still working, still traveling. When I think of elder, I think of like grandmas and grandpas

هنوز کار می کند، هنوز در سفر است. وقتی به بزرگتر فکر می کنم، مانند مادربزرگ ها و پدربزرگ هایی که

sitting.

نشسته اند فکر می کنم.

In a rocking chair, Like knitting. OK, so in my mind, as someone who's about 80 or older,

در یک صندلی گهواره ای، مانند بافتنی. خوب، بنابراین در ذهن من، به عنوان فردی که حدود 80 سال یا بیشتر است،

so we have an expression. It's just like a common saying, always respect your elders.

یک بیان داریم. درست مثل یک ضرب المثل رایج است، همیشه به بزرگترهای خود احترام بگذارید.

I heard this all the time when I was growing up as a kid. Always respect your elders. And

وقتی بچه بودم همیشه این را می شنیدم . همیشه به بزرگترهای خود احترام بگذارید. و

keep in mind, elders as a group, as a noun. Remember, just senior citizens, people who

بزرگان را به عنوان یک گروه، به عنوان یک اسم در نظر داشته باشید. به یاد داشته باشید، فقط افراد مسن، افرادی که

are 80 plus, this isn't.

بالای 80 سال سن دارند، اینطور نیست.

People in your direct family. So it's not just talking about my grandmother, my grandfather

افراد خانواده مستقیم شما بنابراین صحبت فقط در مورد مادربزرگ، پدربزرگم

or anything like that. My great uncle, great great uncle. No, it's about any senior citizen,

یا هر چیز دیگری نیست. عموی بزرگ من، عموی بزرگ. نه، این مربوط به هر شهروند سالخورده ای است،

OK? It doesn't have to be.

خوب؟ لازم نیست که باشد.

Related to you.

مربوط به شماست.

So when we say, like always, respect your elders. I imagine if I'm on a bus, for example,

پس وقتی می گوییم مثل همیشه به بزرگترها احترام بگذارید. تصور می کنم اگر در اتوبوس باشم، مثلاً

public transportation and an elder.

حمل و نقل عمومی و یک بزرگتر.

Enters the bus, Gets on the bus. I would give my seat to that elder person. Why? Because

وارد اتوبوس می شود، سوار اتوبوس می شود. من جایم را به آن بزرگتر می سپارم. چرا؟ چون ما

that's how we respect our elders. Or same thing if I was in a grocery store, I would

اینگونه به بزرگترها احترام می گذاریم. یا اگر در خواربارفروشی بودم، به

let the elder.

بزرگتر اجازه می دادم.

Person go in front of me, but remember that is 80 plus senior citizens. So that's an expression

یک نفر جلوی من بروید، اما به یاد داشته باشید که 80 نفر به اضافه شهروندان سالخورده هستند. پس این عبارتی است

that we have always respect your elders. So let me know in the comments, is that an expression

که ما همیشه به بزرگان شما احترام می گذاریم. بنابراین در نظرات به من اطلاع دهید، آیا این عبارتی است

that you have in your country? I'm sure it's a universal concept. And what's something

که شما در کشور خود دارید؟ من مطمئن هستم که این یک مفهوم جهانی است. و

that you do to respect your elders. So for me, I always open doors, I let them go ahead

برای احترام به بزرگترها چه کاری انجام می دهید. بنابراین برای من، من همیشه درها را باز می کنم، اجازه می دهم

of me in lines. I even offered to carry their bags if they look heavy.

در صف جلوتر از من بروند. حتی پیشنهاد دادم اگر کیف‌هایشان سنگین به نظر می‌رسند، حمل کنم.

Things like that. I always try to help out elders. What about you? What's something you

چیزهایی مثل آن. من همیشه سعی می کنم به بزرگ ترها کمک کنم. تو چطور؟

do now? So that's how I would recommend using elders to refer to a.

حالا چه کاری انجام می دهید؟ بنابراین من استفاده از بزرگان را برای مراجعه به a توصیه می کنم.

Group.

گروه.

Of senior citizens. And to summarize, when you're just talking about your brother or

از شهروندان سالخورده و به طور خلاصه، هنگامی که فقط در مورد برادر خود صحبت می کنید یا

you know a family member that is a more advanced in age, use older, don't use elder. You'll

یکی از اعضای خانواده را می شناسید که سن بالایی دارد، از بزرگتر استفاده کنید، از بزرگتر استفاده نکنید. شما

sound more natural. So now you have everything you need.

طبیعی تر به نظر می رسید. بنابراین اکنون شما همه چیز مورد نیاز خود را دارید.

To use these two confidently, so feel free. Leave two comments below, one with older,

برای استفاده از این دو با اطمینان، پس خیالتان راحت باشد. دو نظر در زیر بنویسید، یکی با قدیمی تر،

one with elder. I I already told you how to use elder. Give us an example of how you respect

یکی با بزرگتر. من قبلاً به شما گفتم که چگونه از elder استفاده کنید. برای ما مثالی بزنید که چگونه به

your elders. Are you ready for your quiz? Here are the questions. Hip pawns take as

بزرگان خود احترام می گذارید. آیا برای مسابقه خود آماده هستید؟ در اینجا سؤالات وجود دارد. پیاده‌های باسن به

much time as you need, and when you're ready, hit play to see the answers.

اندازه‌ای که نیاز دارید زمان می‌برند و وقتی آماده شدید، برای دیدن پاسخ‌ها، بازی را بزنید.

How did you do with that quiz? Make sure you share your score in the comments below and

چگونه با آن مسابقه کار کردید؟ مطمئن شوید که امتیاز خود را در نظرات زیر به اشتراک می گذارید و

let's continue on to the next group. I get questions a lot on the difference between

به گروه بعدی ادامه می دهیم. من سوالات زیادی در مورد تفاوت بین

employ, employer, employee and employment. Let's review these. Now let's start with employ.

کارمند، کارفرما، کارمند و اشتغال دارم. اینها را مرور کنیم. حالا بیایید با استخدام شروع کنیم.

This is a verb. To employ as a verb, of course, you need to conjugate it with your subject

این یک فعل است. البته برای استفاده به عنوان فعل، باید آن را با موضوع

and your time reference. Now what does this mean?

و مرجع زمانی خود ترکیب کنید. حالا این یعنی چی؟

Well, you need to understand the sentence structure of how to use this verb and someone

خوب، شما باید ساختار جمله نحوه استفاده از این فعل را درک کنید و کسی

or something like a company, someone employs someone and when that someone or something

یا چیزی مانند یک شرکت، کسی کسی را استخدام می کند و وقتی آن شخص یا چیزی

like a company employs someone, that means that they pay them money in order to do.

مانند یک شرکت شخصی را استخدام می کند، به این معنی است که برای انجام این کار به او پول می پردازد.

A job.

یک شغل

That's what the verb employee means. So let's look at some examples. I could say the company

منظور از فعل کارمند همین است. پس بیایید به چند نمونه نگاه کنیم. می توانم بگویم این شرکت

employs many students.

دانشجویان زیادی را استخدام می کند.

Now you might think, oh, as a student, they're just doing the work for free. Volunteer work

اکنون ممکن است فکر کنید، اوه، به عنوان یک دانش آموز، آنها فقط کار را رایگان انجام می دهند. کار داوطلبانه

or it's an internship. No, it can't.

یا کارآموزی است. نه، نمی تواند.

If you use.

اگر استفاده می کنید.

The verb employ there has to be money exchange for work, so it isn't volunteer, even though

فعل employ there باید برای کار رد و بدل شود ، بنابراین داوطلبانه نیست، حتی اگر

that person is a student. If a company employs them, it means they're paying them to do that

آن شخص دانشجو باشد. اگر یک شرکت آنها را استخدام کند ، به این معنی است که آنها برای انجام آن کار به آنها پول می دهند

job.

.

Another example, you could commonly ask how many people does your company employ? How

مثال دیگر، معمولاً می‌توانید بپرسید شرکت شما چند نفر را استخدام می‌کند؟

many people work at your company and receive money in order to?

چند نفر در شرکت شما کار می کنند و برای این کار پول دریافت می کنند؟

Do that work.

آن کار را انجام دهید.

Employee is a noun.

کارمند یک اسم است.

You.

شما. به

Are most likely an employee.

احتمال زیاد کارمند هستند

If you.

اگر شما.

Work for someone else, whether it's a company or an individual, and that someone pays you

برای شخص دیگری کار کنید، چه یک شرکت باشد یا یک فرد، و کسی به شما

money to do the work, then you're an employee. You're not an employee if you own your own

پول بدهد تا کار را انجام دهید، پس شما یک کارمند هستید. اگر صاحب

business and you work for yourself, for example. But if you work for someone else or a company,

کسب و کار خود باشید و مثلاً برای خودتان کار کنید، کارمند نیستید. اما اگر برای شخص دیگری یا شرکتی کار می کنید،

of course then you're an employee.

مطمئناً کارمند هستید.

Now as an example, you can ask the same question that we asked before using the verb employee.

حالا به عنوان مثال می توانید همان سوالی را که قبل از استفاده از فعل کارمند پرسیدیم را بپرسید.

But this time you would ask how many employees? How many employees does this company have?

اما این بار می‌پرسید چند کارمند؟ این شرکت چند کارمند دارد؟

Because now we know an employee is someone who works for a company and is paid for it.

زیرا اکنون می دانیم کارمند کسی است که در یک شرکت کار می کند و برای آن دستمزد دریافت می کند.

How many employees does this company have?

این شرکت چند کارمند دارد؟

Or another example, the company gave every employee a raise. So every person at that

یا به عنوان مثال دیگر، شرکت به هر کارمندی افزایش حقوق داد. بنابراین هر فردی در آن

company that receives a paycheck, they gave them all a raise. All their employees got

شرکت که چک حقوق دریافت می کند، به همه آنها افزایش حقوق می دهد. همه کارمندان آنها حقوق دریافت کردند

a raise.

.

Now let's talk about employer. I hear many students, even sometimes native speakers confuse

حالا بیایید در مورد کارفرما صحبت کنیم. من می شنوم که بسیاری از دانش آموزان، حتی گاهی اوقات افراد بومی زبان

employee and employer. All you have to remember is employee is the one getting paid and the

کارمند و کارفرما را اشتباه می گیرند. تنها چیزی که باید به خاطر داشته باشید این است که کارمند کسی است که حقوق می گیرد و

employer is the one paying the employee. OK, so employer that's like the boss, it's the

کارفرما کسی است که به کارمند حقوق می دهد. خوب، پس کارفرما که مثل رئیس است، آن

company. Employee is the one working at that company and getting paid.

شرکت است. کارمند کسی است که در آن شرکت کار می کند و حقوق می گیرد.

So you can think of it as an employer is a company or a person that employs people now

بنابراین می توانید فکر کنید که کارفرما یک شرکت یا شخصی است که افراد را استخدام می کند اکنون

that you know what the verb employee means. For example, let's say you're going to a job

که می دانید فعل کارمند چیست. به عنوان مثال، فرض کنید شما به یک مصاحبه شغلی می روید

interview and they say to you, HR says to you we need a reference from your last employer.

و آنها به شما می گویند، HR به شما می گوید ما به یک مرجع از آخرین کارفرمای شما نیاز داریم.

Your last employer, so the last person or company that employed you. Notice how all

آخرین کارفرمای شما، بنابراین آخرین فرد یا شرکتی که شما را استخدام کرده است. توجه کنید که چگونه همه

these words are coming together.

این کلمات در کنار هم قرار می گیرند.

Or another example, and this could be a great example sentence that you leave in the comments

یا مثال دیگری، و این می تواند یک جمله مثال عالی باشد که در نظرات

below. So just think of this. I could say the government is the largest employer in

زیر می گذارید. پس فقط به این فکر کن می توانم بگویم دولت بزرگترین کارفرمای

my city. And this is true because I live in the capital and in the capital, that's where

شهر من است. و این درست است، زیرا من در پایتخت و در پایتخت زندگی می کنم، اینجاست که

all the official government business takes place. So the government is the biggest employer

تمام امور رسمی دولتی در آنجا انجام می شود . بنابراین دولت بزرگترین کارفرما

in my city the government employs the most.

در شهر من است که دولت بیشترین استخدام را دارد.

People. So all the employees, they're employees.

مردم. بنابراین همه کارمندان، آنها کارمند هستند.

Of.

از.

The government see how it's all coming together now. Finally, employment, employment. You

دولت می بیند که اکنون چگونه همه چیز جمع شده است . بالاخره اشتغال، اشتغال. شما

can think of this more as a concept. It's a noun and it's the concept of paying someone.

می توانید این را بیشتر به عنوان یک مفهوم در نظر بگیرید. این یک اسم است و مفهوم پرداخت به کسی است.

For work.

برای کار.

But as a concept, we talk about it more in terms of employment rate, employment level.

اما به عنوان یک مفهوم، بیشتر از نظر میزان اشتغال، سطح اشتغال در مورد آن صحبت می کنیم.

So you'll see employment used in a lot of statistics. For example, they might say right

بنابراین می بینید که اشتغال در بسیاری از آمارها استفاده می شود. به عنوان مثال، آنها ممکن است بگویند در

now employment levels are at an all time low, So employment levels, that's simply the number

حال حاضر سطح اشتغال در پایین ترین حد خود قرار دارد، بنابراین سطوح اشتغال، این به سادگی تعداد

of people employed now Also they talk about unemployment.

افرادی است که اکنون شاغل هستند همچنین آنها در مورد بیکاری صحبت می کنند.

Unemployment, unemployment, of course are the people that are not employed are not working

بیکاری، بیکاری، البته افرادی که شاغل نیستند،

for money, right? So you might say the unemployment rate in my city is really high. So the number

برای پول کار نمی کنند، درست است؟ بنابراین ممکن است بگویید نرخ بیکاری در شهر من واقعاً بالاست. بنابراین تعداد

of people who are not employed.

افرادی که شاغل نیستند.

So now you know how to use employ, employee, employer, and employment. So definitely it's

بنابراین اکنون می دانید که چگونه از استخدام، کارمند، کارفرما و استخدام استفاده کنید. پس قطعا

your turn to practice. Try writing four sentences, leave them in a the comments below, and then

نوبت شماست که تمرین کنید. سعی کنید چهار جمله بنویسید، آنها را در نظرات زیر بنویسید، و سپس با

feel free to leave a fifth bonus sentence and see how many you can use in one sentence

خیال راحت پنجمین جمله را بنویسید و ببینید که چند جمله می توانید در یک جمله استفاده کنید

because they all relate together.

زیرا همه آنها با هم مرتبط هستند.

So you might need to watch this video again. Are you ready for your quiz? Here are the

پس شاید لازم باشد دوباره این ویدیو را تماشا کنید. آیا برای مسابقه خود آماده هستید؟ در اینجا

questions. Hip pawns, take as much time as you need. And when you're ready, hit play

سؤالات وجود دارد. پیاده های لگن، هر چقدر که نیاز دارید وقت بگذارید. و وقتی آماده شدید، روی play بزنید

to see the answers.

تا پاسخ ها را ببینید.

How did you do with that quiz? Make sure you share your score in the comments below and

چطور با آن مسابقه کار کردید؟ مطمئن شوید که امتیاز خود را در نظرات زیر به اشتراک می گذارید و

let's continue on to the next group. You're doing so awesome. Our final pair is the difference

به گروه بعدی ادامه می دهیم. خیلی عالی داری انجام میدی جفت نهایی ما تفاوت

between income and revenue. First of all, you only need to know this if you own a business

بین درآمد و درآمد است. اول از همه، شما فقط باید این را بدانید که صاحب یک کسب و کار

or if you're interested in business topics.

یا اگر به موضوعات تجاری علاقه مند هستید.

Because if you're an individual who works for a company, if you're an employee, you're

زیرا اگر فردی هستید که برای یک شرکت کار می کنید، اگر کارمند هستید،

employed by a company. All you need to be concerned about is income. Revenue does not

در یک شرکت استخدام شده اید. تنها چیزی که باید نگران آن باشید درآمد است. درآمد

apply to you. OK, but you might be interested to know about the revenue that your company

برای شما اعمال نمی شود. خوب، اما ممکن است برای شما جالب باشد که در مورد درآمدی که شرکت شما

generates. But an individual does not generate revenue. A company generates revenue. So just

تولید می کند بدانید. اما یک فرد درآمد ایجاد نمی کند . یک شرکت درآمد ایجاد می کند. پس فقط

keep that in mind. So for an individual, let's say you were.

این را در نظر داشته باشید. بنابراین برای یک فرد، فرض کنید شما بودید.

Work for a company and you're just concerned about the money in your pocket. As an employee,

برای یک شرکت کار کنید و فقط نگران پولی هستید که در جیب خود دارید. به عنوان یک کارمند،

what is income? Income is how much money you make from all sources. All sources. OK, So

درآمد چیست؟ درآمد به میزان درآمدی است که از همه منابع بدست می آورید. همه منابع خوب، پس به

what does that mean? All sources? Well, let's say that you are a full time employee. OK,

چه معناست؟ همه منابع؟ خوب، فرض کنید که شما یک کارمند تمام وقت هستید. خوب،

And let's say you have a salary and you make $75,000 a year.

و فرض کنید شما حقوق دارید و سالانه 75000 دلار درآمد دارید.

But in addition to your full time employment, you're also an artist and you like to paint

اما علاوه بر اشتغال تمام وقت، شما یک هنرمند نیز هستید و دوست دارید

in your spare time. But twice a year you go to art shows on weekends and you sell your.

در اوقات فراغت خود نقاشی کنید. اما دو بار در سال آخر هفته ها به نمایش های هنری می روید و خود را می فروشید.

Art.

هنر

You don't consider this a job because you love painting. It's just a hobby of yours.

شما این را شغل نمی دانید چون عاشق نقاشی هستید. این فقط یک سرگرمی شماست.

But your paintings are really wonderful and people want to buy them. So you go to these

اما نقاشی های شما واقعاً فوق العاده هستند و مردم می خواهند آنها را بخرند. بنابراین شما به این

art shows and you sell your paintings twice a year, and from those art shows you make

نمایشگاه‌های هنری می‌روید و سالی دو بار نقاشی‌هایتان را می‌فروشید و از آن نمایشگاه‌های هنری

$20,000 from your art. So your income.

۲۰ هزار دلار از هنرتان درآمد کسب می‌کنید. پس درآمد شما این

Is not just the money you get from your employer. Your income is all sources of money that you

فقط پولی نیست که از کارفرمای خود می گیرید. درآمد شما همه منابع پولی است که

receive. So of course your employer is probably going to be the most important income source

دریافت می کنید. بنابراین مطمئناً کارفرمای شما احتمالاً مهمترین منبع درآمدی است که

I imagine, but if you have any sort of hobbies that you generate money from.

من تصور می کنم، اما اگر هر نوع سرگرمی دارید که از آن درآمد کسب می کنید.

Even if you.

حتی اگر شما.

Have a garage sale and you make $1000. Technically that's still your income. You sell a bike

یک گاراژ فروش داشته باشید و 1000 دلار درآمد دارید. از نظر فنی هنوز این درآمد شماست. شما یک دوچرخه می فروشید

and you make 100 bucks. You would include.

و 100 دلار در می آورید. شما را شامل می شود.

Include that in your total income. So your total income is the money you make from all

آن را در کل درآمد خود لحاظ کنید. بنابراین کل درآمد شما پولی است که از همه

sources. Now let's go back to the concept of revenue versus income. But remember, this

منابع بدست می آورید. حالا بیایید به مفهوم درآمد در مقابل درآمد برگردیم. اما به یاد داشته باشید، این

is something that only applies to businesses, small businesses, large businesses. It doesn't

چیزی است که فقط برای مشاغل، مشاغل کوچک، مشاغل بزرگ اعمال می شود.

matter any type of business. So in a business, revenue is the money generated from all sales.

هیچ نوع کسب و کاری مهم نیست. بنابراین در یک تجارت، درآمد، پولی است که از تمام فروش ها به دست می آید.

So let's say a company has five different products and each of those products generate

بنابراین فرض کنید یک شرکت دارای پنج محصول مختلف است و هر یک از آن محصولات مقداری پول تولید می کند

some money and then you Add all of those together and that company generates $25 million that

و سپس شما همه آنها را با هم اضافه می کنید و آن شرکت در آن سال 25 میلیون دلار تولید می کند

year. That's the revenue, the money generated from all sales. Now what's income in a company?

. این درآمد، پولی است که از تمام فروش ها به دست می آید. حالا درآمد در یک شرکت چیست؟

Income is the revenue, which we just learned, the revenue minus the expenses. That leaves

درآمد درآمدی است که ما تازه یاد گرفتیم، درآمد منهای هزینه ها. که

you with the income.

شما را با درآمد باقی می گذارد.

So let's say you.

پس بیایید بگوییم شما.

Generate that $25 million. But to do that you needed to spend $10 million in advertisement.

این 25 میلیون دلار تولید کنید. اما برای انجام این کار باید 10 میلیون دلار برای تبلیغات هزینه کنید.

So your revenue is $25 million, but your income is your revenue minus your expenses. So your

بنابراین درآمد شما 25 میلیون دلار است، اما درآمد شما درآمد منهای هزینه های شما است. بنابراین

income is $15 million. Now just in case you're wondering, that is also referred to as net

درآمد شما 15 میلیون دلار است. اکنون فقط در صورتی که شما تعجب کنید، به آن سود خالص نیز گفته می شود

profit. That's just a little bonus expression for you.

. این فقط یک عبارت کوچک برای شما است.

So there you have it. That's the difference between revenue and income. So now is your

خب! حالا شما مالک آن هستید. این تفاوت بین درآمد و درآمد است. بنابراین اکنون

return to practice. Why don't you leave 2 examples in the comments below, 1 using revenue

بازگشت شما به تمرین است. چرا 2 نمونه را در نظرات زیر نمی گذارید، 1 با استفاده از درآمد

and when using income? Are you ready for your quiz? Here are the questions. Hip pawns, take

و هنگام استفاده از درآمد؟ آیا برای مسابقه خود آماده هستید ؟ در اینجا سؤالات وجود دارد. پیاده‌های باسن،

as much time as you need, and when you're ready, hit play to see the answers.

به اندازه‌ای که نیاز دارید وقت بگذارید، و وقتی آماده شدید، برای دیدن پاسخ‌ها، بازی را بزنید.

In this lesson, you're going to learn 50 common phrasal verbs that will help you sound fluent

در این درس، شما 50 فعل عبارتی رایج را یاد خواهید گرفت که به شما کمک می کند

and natural in English. Because this is a long lesson, I've divided it into five different

در زبان انگلیسی روان و طبیعی به نظر برسید. از آنجایی که این درس طولانی است، آن را به پنج بخش مختلف تقسیم کردم

parts. So first, you'll complete a quiz, then you'll learn the phrasal verbs in detail,

. بنابراین ابتدا یک مسابقه را کامل می‌کنید، سپس افعال عبارتی را با جزئیات یاد می‌گیرید،

and then you'll complete another quiz to make sure you really understand these phrasal verbs.

و سپس آزمون دیگری را تکمیل می‌کنید تا مطمئن شوید که واقعاً این افعال عبارتی را درک کرده‌اید.

And then you'll move on to the next group of.

و سپس به گروه بعدی می روید .

Of verbs. Let's get started. Question one. I really because my new kitten is so cuddly

از افعال بیا شروع کنیم. سوال یک. من واقعاً چون بچه گربه جدید من اکنون بسیار ناز است

now. I'll only give you 3 seconds to answer the question. So if you need more time, hit

. من فقط 3 ثانیه به شما فرصت می دهم تا به سوال پاسخ دهید. بنابراین اگر به زمان بیشتری نیاز دارید،

pause, Take as much time as you need. I really lucked out question two if we.

مکث را فشار دهید، به همان اندازه که نیاز دارید وقت بگذارید. من واقعاً از سؤال دو خوش شانس بودم.

The deal now, we'll lose our deposit if we back out of question three. Your presentation

معامله در حال حاضر، ما سپرده خود را از دست می دهند اگر از سوال سه عقب نشینی کنیم. ارائه شما

is only 10 minutes, so make sure you don't, you don't ramble on question four. We only

فقط 10 دقیقه است، بنابراین مطمئن شوید که این کار را نکنید، در مورد سوال چهار سر و صدا نکنید. ما فقط

have two days to fix all these errors.

دو روز فرصت داریم تا همه این خطاها را برطرف کنیم.

I don't know how will how will pull it off. Question 5 All travelers have to the COVID

من نمی دانم چگونه آن را از بین می برد. سوال 5 همه مسافران باید

rules and regulations have to abide by Question six. I once saw Brad Pitt in a restaurant,

قوانین و مقررات COVID را رعایت کنند، باید از سوال شش پیروی کنند. من یک بار برد پیت را در یک رستوران دیدم،

but I.

اما من.

And couldn't even say hello, but I clammed up. Question 7, if everything will finish

و حتی نتوانستم سلام کنم، اما خودم را آرام کردم . سوال 7، اگر همه چیز

the project tomorrow if everything pans out. Question 8 The meaning was so long and boring

پروژه را فردا به پایان برساند، اگر همه چیز حل شود؟ سوال 8 معنی آنقدر طولانی و خسته کننده بود که

I'm surprised I didn't.

تعجب نکردم.

I didn't nod off question nine. It just that tomorrow's our anniversary. It just dawned

من از سوال نهم سر تکان ندادم. فقط اینکه فردا سالگرد ماست

on me and Question 10. The proposal looks good, but let's take the afternoon to before

به نظر من و سوال 10 رسید. پیشنهاد خوب به نظر می رسد ، اما اجازه دهید بعدازظهر را قبل از

we decide.

تصمیم گیری در نظر بگیریم.

To Mull it over now, if you want more support to help you feel comfortable and confident

برای بررسی این موضوع، اگر می‌خواهید حمایت بیشتری داشته باشید تا در استفاده از افعال عبارتی احساس راحتی و اعتماد به نفس داشته باشید،

using phrasal verbs, you can join the Finally Fluent Academy. This is my premium membership

می‌توانید به آکادمی Fluent Fluent بپیوندید. این برنامه عضویت ممتاز من است که در آن به زبان

program where we study native English speakers and you'll learn the most common phrasal verbs,

مادری انگلیسی مطالعه می کنیم و شما رایج ترین افعال،

idioms, and expressions. And you'll have me as your personal coach to answer any questions

اصطلاحات و عبارات عبارتی را خواهید آموخت. و من را به عنوان مربی شخصی خود خواهید داشت تا به هر سؤالی که

you have and to give you feedback so you can look in the description for the length.

دارید پاسخ دهم و به شما بازخورد بدهم تا بتوانید در توضیحات برای طولانی بودن آن جستجو کنید.

To join the Finally Fluent Academy today. So how did you do with that quiz? Was it easy?

برای پیوستن به آکادمی Finally Fluent امروز. پس چگونه با آن مسابقه کار کردید؟ آسان بود؟

Difficult. Share your score in the comments below, and now I'll explain every phrasal

دشوار. امتیاز خود را در نظرات زیر به اشتراک بگذارید ، و اکنون هر

verb in detail #1 to abide by. This is more of a formal phrasal verb because it's used

فعل عبارتی را با جزئیات توضیح خواهم داد تا از آن پیروی کنید. این بیشتر یک فعل عبارتی رسمی است زیرا

when you accept or follow a rule or regulation.

زمانی استفاده می شود که شما یک قانون یا مقررات را می پذیرید یا از آن پیروی می کنید.

So we use it mainly with government rules, court rules, even business rules as well.

بنابراین ما از آن عمدتاً با قوانین دولتی، قوانین دادگاه، حتی قوانین تجاری نیز استفاده می کنیم.

For example, as a tourist, you have to abide by the rules of the country you're visiting.

به عنوان مثال، به عنوان یک گردشگر، باید قوانین کشوری را که از آن بازدید می کنید، رعایت کنید.

So if you see a sign that says no parking, you have to abide by that rule. You have to

بنابراین اگر تابلویی می بینید که نشان می دهد پارکینگ ممنوع است، باید این قانون را رعایت کنید. شما باید از

follow that rule.

آن قانون پیروی کنید.

Now remember, we also use this to say you simply accept, you accept, but then you follow

اکنون به یاد داشته باشید، ما همچنین از این استفاده می کنیم تا بگوییم شما به سادگی می پذیرید، می پذیرید، اما سپس

it. For example, let's say you go to court because of a dispute.

آن را دنبال می کنید. مثلاً فرض کنید به دلیل اختلاف به دادگاه می روید.

And the court doesn't rule in your favor. You still have to abide by that decision.

و دادگاه به نفع شما رای نمی دهد. هنوز هم باید به آن تصمیم پایبند باشید.

You have to accept it and then follow it. So this is a more formal phrasal verb, but

شما باید آن را بپذیرید و سپس آن را دنبال کنید. بنابراین این یک فعل عبارتی رسمی تر است، اما

it's very useful because we all have to abide by many different rules, regulations, and

بسیار مفید است زیرا همه ما باید قوانین، مقررات و

policies.

سیاست های مختلف را رعایت کنیم.

#2 to dawn on. This is an excellent phrasal verb to add to your daily vocabulary. To dawn

شماره 2 تا سحر این یک فعل عبارتی عالی برای افزودن به واژگان روزانه شماست. سپیده دم

on is when you finally realize or understand something. For example, one day it just dawned

زمانی است که بالاخره چیزی را متوجه می شوید یا می فهمید . برای مثال، یک روز متوجه شدم

on me that I need to change careers.

که باید شغلم را تغییر دهم.

So one day I just realized I need to change career. So you can absolutely say realize

بنابراین یک روز تازه متوجه شدم که باید شغلم را تغییر دهم . بنابراین می توانید کاملاً بگویید متوجه شوید که

we're just using the phrasal verb dawn on and it's extremely common now.

ما فقط از فعل عبارتی dawn on استفاده می کنیم و اکنون بسیار رایج است. به

Notice the sentence structure here. It dawned on me. Something dawns on someone. So the

ساختار جمله در اینجا توجه کنید. برایم روشن شد . چیزی برای کسی طلوع می کند. بنابراین

IT is the realization. It dawned on me that I need to change careers. So just keep that

فناوری اطلاعات تحقق است. متوجه شدم که باید شغلم را تغییر دهم. بنابراین فقط این را

in mind because the sentence structure is commonly used with. It dawns on and then someone.

در نظر داشته باشید زیرا ساختار جمله معمولاً با آن استفاده می شود. طلوع می کند و بعد کسی.

#3 to pull off This is also a must know phrasal verb. When you pull something off, you're

#3 to pull off این نیز یک فعل عبارتی است که باید بدانید . وقتی کاری را انجام می دهید، می

able to do something that is difficult or unlikely to do. For example, let's say you're

توانید کاری را انجام دهید که انجام آن دشوار یا بعید است. به عنوان مثال، فرض کنید شما

a wedding planner and a couple comes to you and tells you they want to have this huge

یک برنامه ریز عروسی هستید و یک زوج به شما می آیند و به شما می گویند که می خواهند این

300 person wedding in three weeks.

عروسی عظیم 300 نفری را در سه هفته برگزار کنند.

And they want you to plan everything. That's really difficult and it might even be unlikely

و از شما می خواهند که همه چیز را برنامه ریزی کنید. این واقعاً دشوار است و حتی ممکن است بعید باشد

that you're able to plan a 300 person wedding in three weeks. So you could say, I don't

که بتوانید یک عروسی 300 نفره را در سه هفته برنامه ریزی کنید. بنابراین شما می توانید بگویید، من نمی

know if I can pull that off. I don't know if I can do that because it's very difficult.

دانم که آیا می توانم آن را انجام دهم یا خیر. نمی دانم می توانم این کار را انجام دهم یا نه چون خیلی سخت است.

I don't know if I can pull that off the that being planning the 300 person wedding. Now

نمی‌دانم می‌توانم از برنامه‌ریزی برای عروسی 300 نفری این کار را انجام دهم یا نه. حالا بیایید

let's say you do successfully plan the wedding after you could say I can't believe I pulled

بگوییم بعد از اینکه توانستید بگویید باورم نمی‌شود که این کار را انجام داده‌ام، عروسی را با موفقیت برنامه‌ریزی کردید

that off. I can't believe I pulled off planning a 300 person wedding in only three weeks.

. من نمی توانم باور کنم که برنامه ریزی یک عروسی 300 نفری را فقط در سه هفته انجام دادم.

#4 to back out of This is an excellent business phrasal verb. It's used when you fail to keep

شماره 4 برای عقب نشینی از این یک فعل عبارتی تجاری عالی است . زمانی استفاده می شود که

a commitment or a promise. Now, in a business context, A commitment could be.

تعهد یا قولی را رعایت نکنید. اکنون، در یک زمینه تجاری، یک تعهد می تواند باشد.

Something you agreed to or arranged to. It can be formal and you have a contract in place,

چیزی که با آن موافقت کردید یا ترتیب آن را دادید. این می تواند رسمی باشد و شما قراردادی دارید،

or it could be more informal and you just agree to it verbally. So if you don't keep

یا می تواند غیر رسمی تر باشد و شما فقط شفاهی با آن موافقت کنید. بنابراین اگر به

that commitment then you back out of it. For example, I can't believe the client backed

این تعهد پایبند نباشید، از آن عقب نشینی می کنید. به عنوان مثال، من نمی توانم باور کنم که مشتری

out at the last minute.

در آخرین لحظه عقب نشینی کرده است.

Now notice here I just said backed out. I didn't use the of. We only use the of when

حالا توجه کنید اینجا من فقط گفتم عقب نشینی کردم. من از of استفاده نکردم ما فقط زمانی از of استفاده می کنیم که

you specify the noun, the something. I can't believe the client backed out of the agreement,

اسم، چیزی را مشخص کنید. من نمی توانم باور کنم که مشتری در آخرین لحظه از توافق،

the project, the plan, the proposal at the last minute.

پروژه، طرح، پیشنهاد عقب نشینی کرده است .

#5 to clam up. This is an excellent phrasal verb for all of you or anyone that does public

شماره 5 برای بستن. این یک فعل عبارتی عالی برای همه شما یا هرکسی است که در جمع

speaking, because when you clam up, you're unable to speak, usually because of fear or

صحبت می‌کند، زیرا وقتی صحبت می‌کنید، معمولاً به دلیل ترس یا عصبی بودن قادر به صحبت کردن نیستید

nervousness.

.

But this can also be used if you simply refuse to speak for whatever reason. For example,

اما اگر به هر دلیلی به سادگی از صحبت کردن امتناع کنید، می‌توانید از این نیز استفاده کنید . برای مثال،

I always clam up when I'm public speaking. When I'm public speaking, I become unable

من همیشه وقتی در جمع صحبت می‌کنم، سخن می‌گویم. وقتی در جمع صحبت می‌کنم، نمی‌توانم

to get the words out. You clam up. Now my advice to you is if you feel like you're going

کلمات را بیرون بیاورم. تو خفه کن حالا توصیه من به شما این است که اگر احساس می‌کنید که می‌خواهید

to clam up, just take a deep breath.

آرام شوید، فقط یک نفس عمیق بکشید.

Number six to Mull over. When you Mull something over, you think about it, or you consider

شماره شش به مول اوور. وقتی چیزی را در نظر می گیرید ، به آن فکر می کنید یا آن را در نظر می گیرید

it, and the something you're mulling over is simply an idea, an idea, a proposal, a

، و چیزی که در حال بررسی آن هستید صرفاً یک ایده، یک ایده، یک پیشنهاد، یک

suggestion. And you Mull it over. You think about it. You consider it. So let's say you're

پیشنهاد است. و شما آن را در نظر بگیرید. بهش فکر کن . شما آن را در نظر بگیرید. بنابراین فرض کنید

in a meeting and a client or colleague suggests a new tool to use.

در یک جلسه هستید و یک مشتری یا همکار ابزار جدیدی را برای استفاده پیشنهاد می کند.

And you need to think about it. So you could say, give me a few days to Mull it over and

و شما باید در مورد آن فکر کنید. بنابراین می توانید بگویید، چند روز به من فرصت دهید تا آن را به پایان برسانم و

I'll get back to you to Mull it over. the IT being using the tool, purchasing the tool,

من به شما برمی گردم تا آن را کامل کنید. استفاده از فناوری اطلاعات از ابزار، خرید ابزار،

whatever you're going to do, give me a few days to Mull it over. Now you can also specify

هر کاری که می‌خواهید انجام دهید، چند روز به من فرصت دهید تا آن را بررسی کنم. اکنون می‌توانید اسم را نیز مشخص کنید

the noun and you can say I need to Mull the deal over before I commit.

و می‌توانید بگویید که قبل از انجام تعهد، باید معامله را انجام دهم.

#7 to pan out. This is an extremely common phrasal verb. To pan out simply talks about

شماره 7 برای پان کردن. این یک فعل عبارتی بسیار رایج است . بررسی کردن به سادگی در مورد

how a situation develops. For example, I'm not sure how this merger will pan out. So

چگونگی پیشرفت یک موقعیت صحبت می کند. به عنوان مثال، من مطمئن نیستم که چگونه این ادغام انجام خواهد شد. بنابراین

the situation here is the merger.

وضعیت اینجا ادغام است.

And we're talking about, well, how's the merger going to go? How's it going to develop? Will

و ما در مورد این صحبت می کنیم، خوب، ادغام چگونه پیش خواهد رفت؟ چگونه قرار است توسعه یابد؟ آیا

it be positive, will it be negative? Will there be challenges or difficulties, benefits?

مثبت خواهد بود، آیا منفی خواهد بود؟ آیا چالش ها یا مشکلات، مزایایی وجود خواهد داشت؟

That's how the situation develops. So here I'm saying, I'm not sure, I'm not sure how

اوضاع به این ترتیب پیش می‌رود. بنابراین در اینجا من می گویم، مطمئن نیستم، مطمئن نیستم که چگونه

the merger will pan out. Now let's say the merger had some difficulties or challenges.

ادغام انجام خواهد شد. حال بیایید بگوییم که ادغام چند مشکل یا چالش داشت. می

You could say the merger didn't pan out, didn't develop, the merger didn't pan out as we had

توان گفت که ادغام به نتیجه نرسید، توسعه پیدا نکرد، ادغام آنطور که ما

expected.

انتظار داشتیم انجام نشد.

#8 to ramble on. This is an excellent one for all you public speakers because when you

شماره 8 برای سر زدن. این برای همه شما سخنرانان عمومی بسیار عالی است، زیرا زمانی که در آن

ramble on, you talk at length without getting to the point. So let's say I rambled on for

غوغا می کنید، بدون پرداختن به اصل مطلب، طولانی صحبت می کنید. بنابراین فرض کنید من به مدت

5 minutes trying to explain the definition of ramble on and at the end.

5 دقیقه سعی کردم تعریف رامبل را در و در پایان توضیح دهم.

You didn't understand it at all and you're confused. You're a little annoyed because

اصلا متوجه نشدی و گیج شدی. تو کمی اذیت شدی چون

I wasted your time. I rambled on. So this is used as a negative, and it's used when

وقتت را تلف کردم. من سر و صدا کردم. بنابراین از این به عنوان منفی استفاده می شود، و زمانی که

you're communicating an idea. So we generally use this as a complaint. The speaker rambled

شما در حال انتقال یک ایده هستید استفاده می شود. بنابراین ما به طور کلی از این به عنوان یک شکایت استفاده می کنیم. اسپیکر

on for 20 minutes #9 to nod off.

به مدت 20 دقیقه شماره 9 را روشن کرد تا با سر خاموش شود.

This is when you fall asleep, but is when you fall asleep, usually for a very short

این زمانی است که شما به خواب می روید، اما زمانی است که به خواب می روید، معمولا برای

period of time, and usually when you're not supposed to. So this isn't when you go to

مدت زمان بسیار کوتاهی، و معمولا زمانی که قرار نیست. بنابراین این زمانی نیست که

bed at the end of the night. OK, so let's say you're in a meeting at work and your colleague

در پایان شب به رختخواب بروید. خوب، پس فرض کنید شما در یک جلسه در محل کار هستید و همکارتان در حال

is rambling on, and the topic is very boring and you start doing this.

غوغا است، و موضوع بسیار کسل کننده است و شما شروع به انجام این کار می کنید.

That is nodding off and this motion of your head, what I'm doing, this is the verb to

یعنی تکان دادن سر و این حرکت سر شما، کاری که من انجام می‌دهم، این فعل

nod, nod your head. So when you fall asleep, what do you do? You nod your head. So that's

تکان دادن، تکان دادن سر است. پس وقتی به خواب می روید، چه کار می کنید؟ سرت را تکان می دهی. بنابراین این همان

where this phrasal verb to nod off comes from.

جایی است که این فعل عبارتی به سر زدن سر از آن می آید.

And remember, we use this for short periods of time, usually when you're not supposed

و به یاد داشته باشید، ما از این برای مدت زمان کوتاهی استفاده می کنیم، معمولاً زمانی که قرار نیست

to fall asleep, for example when you're driving. So I might say I always listen to loud music

بخوابید، به عنوان مثال زمانی که در حال رانندگی هستید. بنابراین ممکن است بگویم هنگام رانندگی در شب همیشه به موسیقی با صدای بلند گوش می دهم

when I'm driving at night, so I don't nod off.

، بنابراین سرم را تکان نمی دهم .

And #10 I love this phrasal verb to lock out. When you lock out, you're very lucky in a

و شماره 10 من عاشق این فعل عبارتی to lock out هستم. وقتی قفل می کنید، در یک موقعیت خاص بسیار خوش شانس هستید

specific situation. So let's say there's this major sale on the new iPhone model, and they're

. بنابراین فرض کنید این فروش عمده در مدل جدید آیفون وجود دارد، و آنها

selling for 50% off, and you go to the store and you get the very last one.

با 50 درصد تخفیف به فروش می‌رسند، و شما به فروشگاه می‌روید و آخرین مورد را دریافت می‌کنید. می

You could say I can't believe I lucked out and got the new iPhone for 50% off. You lucked

توان گفت باورم نمی شود که شانس آوردم و آیفون جدید را با 50 درصد تخفیف گرفتم. شانس

out. You were very lucky in this specific situation. Or let's say you're driving during

آوردی تو در این موقعیت خاص خیلی خوش شانس بودی . یا فرض کنید در

rush hour and you're going to an appointment and you get a parking spot right in front

ساعات شلوغی رانندگی می‌کنید و به یک قرار ملاقات می‌روید و دقیقاً

of the office.

جلوی اداره پارکینگ می‌گیرید.

In rush hour downtown, you can say I can't believe I lucked out and got such an amazing

در ساعات شلوغی مرکز شهر، می توان گفت باورم نمی شود که شانس آوردم و چنین پارکینگ شگفت انگیزی پیدا کردم

parking spot. Or if you're telling that story to a friend, I got this parking spot right

. یا اگر آن داستان را برای دوستی تعریف می کنید، من این پارکینگ را درست

in front of the building downtown. During rush hour, they could say, wow, you really

روبروی ساختمان مرکز شهر گرفتم. در ساعات شلوغی، می‌توانستند بگویند، وای، شما واقعاً

lucked out. You really lucked out by getting that parking spot.

خوش شانس بودید. با گرفتن آن محل پارک واقعاً خوش شانس بودید .

Now that you feel more comfortable with the phrasal verbs, let's do that exact same quiz

اکنون که با افعال عبارتی احساس راحتی می کنید ، بیایید دقیقاً همان مسابقه را دوباره انجام دهیم

again so you can see how much progress you made. So here are the questions. Hit, pause,

تا بتوانید ببینید چقدر پیشرفت کرده اید. بنابراین سؤالات اینجا هستند. ضربه بزنید، مکث کنید، به

take as much time as you need, and when you're ready, hit play to see the answers.

همان اندازه که نیاز دارید وقت بگذارید و وقتی آماده شدید، روی play بزنید تا پاسخ ها را ببینید.

Here are the answers. Hit pause and compare your answers to the correct answers. Question

در اینجا پاسخ ها آمده است. مکث را بزنید و پاسخ های خود را با پاسخ های صحیح مقایسه کنید. سوال

one, she's not. She's just really good at basketball. She's not showing off. Question

اول، او نیست. او فقط در بسکتبال خوب است . او خودنمایی نمی کند سوال

two, it's hard to meditate when my kids keep.

دوم، وقتی بچه های من نگه می دارند، مراقبه کردن سخت است.

When my kids keep barging in question three, We've been friends for 20 years. I'm not going

وقتی بچه‌های من در سوال سوم مدام می‌خوانند، ما 20 سال است که با هم دوست هستیم. من نمی گذارم

to let this, I'm not going to let this come between us. Question four, It's amazing how

این، من نمی گذارم این بین ما بیفتد. سوال چهارم، شگفت‌انگیز است که

fast the company after the pandemic.

سرعت شرکت پس از همه‌گیری چقدر است.

The company bounced back. Question five, I need to call the garage. My car's been all

شرکت برگشت. سوال پنجم، باید با گاراژ تماس بگیرم. ماشین من تمام

week. My car's been acting up. Question 6. His speech didn't. The urgency of the situation,

هفته است. ماشین من در حال فعال شدن است سوال 6. صحبت های او نشد. اضطرار وضعیت،

His speech didn't get across.

سخنرانی او در سراسر نیست.

Question 7 just can close any deal we can. We can count on her. Question eight, I can't

سوال 7 فقط می تواند هر معامله ای را که می توانیم ببندیم. ما می توانیم روی او حساب کنیم. سوال هشتم، من نمی‌توانم

give you the day off tomorrow, but I can by letting you leave early, I can make it up

فردا را به شما مرخصی بدهم، اما می‌توانم با گذاشتن زودتر رفتن شما، می‌توانم آن را جبران کنم

to you.

. در

Question nine they said the price is too high but give them a week they'll they'll come

سوال نهم گفتند که قیمت خیلی بالاست اما یک هفته به آنها فرصت دهید تا

around. Question 10, my boss always makes me stay late. I don't know why I I put up

بیایند. سوال 10، رئیس من همیشه مرا مجبور می کند تا دیر وقت بمانم. نمیدونم چرا تحملش کردم

with it.

How'd you do with the quiz? Share your score in the comments below. And don't worry if

با مسابقه چطور کار کردی؟ امتیاز خود را در نظرات زیر به اشتراک بگذارید. و اگر

it was difficult, because now I'm going to explain every phrasal verb in detail. Number

مشکل بود نگران نباشید، زیرا اکنون قصد دارم هر فعل عبارتی را با جزئیات توضیح دهم. شماره

one, to come around to an opinion or an idea, and this means to change your opinion or to

یک، رسیدن به یک عقیده یا ایده، و این به معنای تغییر نظر یا

see a new point of view. Now notice the sentence structure, because we have two prepositions

دیدن یک دیدگاه جدید است. اکنون به ساختار جمله توجه کنید ، زیرا ما دو حرف اضافه

around.

در اطراف داریم.

And two and then after two we need something. We need a noun, an opinion, or an idea. For

و دو و سپس بعد از دو ما به چیزی نیاز داریم. ما به یک اسم، نظر یا ایده نیاز داریم.

example. I came around to the new job after I heard about the benefits package. So remember,

مثلا. بعد از شنیدن بسته مزایا به کار جدید آمدم . بنابراین به یاد داشته باشید،

this means you changed your opinion so previously you didn't want the new job.

این بدان معناست که شما نظر خود را تغییر داده اید، بنابراین قبلاً شغل جدید را نمی خواستید.

But now you've come around to it, so you've changed your opinion. Now you want the new

اما اکنون به آن رسیده اید، بنابراین نظر خود را تغییر داده اید. اکنون شما شغل جدید را می خواهید

job because you heard about the benefits package. We commonly use this without the preposition

زیرا در مورد بسته مزایا شنیده اید. ما معمولاً از این بدون حرف اضافه

to and without specifying the something when the something has already been mentioned.

به و بدون مشخص کردن چیزی استفاده می کنیم، وقتی چیزی قبلاً ذکر شده است.

For example, at first I didn't want to move to Boston, but I came around.

مثلاً در ابتدا نمی خواستم به بوستون بروم، اما آمدم.

After I visited SO, notice I didn't say I came around to something because the something

پس از بازدید از SO، متوجه شوید که نگفتم به چیزی رسیدم زیرا چیزی

had already been mentioned. So I came around to the idea after I visited #2 to get across

قبلاً ذکر شده بود. بنابراین بعد از بازدید از شماره 2 به این ایده رسیدم تا به

a point or a message.

یک نکته یا پیامی برسم.

And this is when you clearly and effectively communicate a point or a message. For example,

و این زمانی است که شما یک نکته یا یک پیام را به طور واضح و موثر بیان می کنید. به عنوان مثال،

make sure you get across that the project is over budget. So if you're having a meeting

مطمئن شوید که متوجه شدید که پروژه بیش از بودجه است. بنابراین اگر

with a client and your boss has this very particular message or idea.

با مشتری جلسه ای دارید و رئیس شما این پیام یا ایده بسیار خاص را دارد.

The project is over budget and your boss wants you to communicate that in a clear, effective

پروژه بیش از بودجه است و رئیس شما از شما می‌خواهد که آن را به روشی شفاف و مؤثر بیان کنید

way. Your boss wants to make sure you get that across. Now we also use this when you're

. رئیس شما می‌خواهد مطمئن شود که شما این موضوع را متوجه می‌شوید. در حال حاضر ما همچنین از این استفاده می کنیم زمانی که شما

talking, You're talking, you're talking and the ideas aren't really coming out very well.

صحبت می کنید، شما صحبت می کنید، شما در حال صحبت کردن هستید و ایده ها واقعاً خوب بیرون نمی آیند.

And after a while you stop and you say what I'm trying to get across is.

و بعد از مدتی می ایستید و می گویید آنچه من می خواهم به آن برسم.

And then you state your point. What I'm trying to get across is the project is over budget

و سپس شما نظر خود را بیان کنید. چیزی که من سعی می کنم به آن برسم این است که این پروژه بیش از بودجه

#3 to show off. This is when you deliberately display your skills or abilities in a way

شماره 3 برای نشان دادن است. این زمانی است که شما عمداً مهارت ها یا توانایی های خود را به گونه ای نشان می دهید

to impress other people. Now this is frequently used in the negative. Don't show off, don't

که دیگران را تحت تأثیر قرار دهید. اکنون این اغلب به صورت منفی استفاده می شود. خودنمایی نکن،

show off.

خودنمایی نکن.

But there's definitely a time and a place when you want to show off. For example, when

اما قطعا یک زمان و مکانی وجود دارد که می خواهید خودنمایی کنید. به عنوان مثال، وقتی

you're going to a job interview, you shouldn't be modest. You should show off your skills

به یک مصاحبه شغلی می روید، نباید متواضع باشید. شما باید مهارت ها

and abilities. You should talk about all your awards, your accomplishments, your degrees,

و توانایی های خود را به رخ بکشید. شما باید در مورد تمام جوایز خود، دستاوردهای خود، مدارک تحصیلی خود، و

the compliments you've received. You want to show off all of your experience to the

تعریف هایی که دریافت کرده اید صحبت کنید. شما می خواهید تمام تجربیات خود را به

interviewer.

مصاحبه کننده نشان دهید.

So an interview is the perfect time to show off. Also, if you're going for your IELTS

بنابراین مصاحبه بهترین زمان برای خودنمایی است . همچنین، اگر برای امتحان آیلتس خود شرکت می کنید

exam, you don't want to be modest with your knowledge of the English language. You want

، نمی خواهید با دانش زبان انگلیسی خود متواضع باشید. شما می خواهید

to show off your abilities by using a range of grammatical structures and a range of phrasal

توانایی های خود را با استفاده از طیف وسیعی از ساختارهای دستوری و طیف وسیعی از

verbs and idioms and expressions you want to show off.

افعال عبارتی و اصطلاحات و عباراتی که می خواهید به نمایش بگذارید، نشان دهید.

To the interviewer.

به مصاحبه کننده.

#4 to count on.

شماره 4 برای حساب کردن

Now this is exactly the same as to rely on or to depend on. So you have three different

اکنون این دقیقاً مانند تکیه کردن یا وابستگی به آن است. بنابراین شما سه

phrasal verbs all with on that mean the exact same thing. And this

فعل عبارتی مختلف دارید که همه آنها دقیقاً به یک معنا هستند. و این

is of course when you trust someone or something to complete a specific task or objective.

البته زمانی است که به کسی یا چیزی برای انجام یک کار یا هدف خاص اعتماد کنید.

For example, I can always count on Selma to stay late.

به عنوان مثال، من همیشه می توانم روی سلما حساب کنم که تا دیر وقت بماند.

So you can trust Selma to complete the specific task or objective, which is to stay late and

بنابراین می‌توانید به سلما برای تکمیل کار یا هدف خاص اعتماد کنید، یعنی تا دیر وقت ماندن و

remember you could replace this with rely on I can always rely on Selma or depend on

به یاد داشته باشید که می‌توانید آن را با تکیه بر من همیشه می‌توانم به سلما تکیه کنم یا به اینکه

I can always depend on Selma. Now we frequently use this in a question response. For example,

می‌توانم همیشه به سلما تکیه کنم، جایگزین کنید. اکنون ما اغلب از این در پاسخ به سؤال استفاده می کنیم. مثلا

can I count on you? Can I count on you to close the deal?

میتونم روی شما حساب کنم؟ آیا می توانم برای بستن معامله روی شما حساب کنم ؟

And then you can reply back and say absolutely you can count on me #5 to come between now.

و سپس می توانید پاسخ دهید و بگویید کاملاً می توانید روی شماره 5 من حساب کنید تا الان بینم.

This is when something disturbs a relationship, and that relationship can be a professional

این زمانی است که چیزی یک رابطه را مختل می کند و آن رابطه می تواند یک رابطه حرفه ای

relationship, a social relationship, romantic family relationship. It can be any kind of

، یک رابطه اجتماعی، یک رابطه خانوادگی عاشقانه باشد. این می تواند هر نوع

relationship. For example, Jacob and Marcus were best friends.

رابطه ای باشد. برای مثال، جیکوب و مارکوس بهترین دوستان بودند.

Until Sylvie came between them. So that's the image you could have. They were close,

تا اینکه سیلوی بین آنها آمد. پس این تصویری است که می توانید داشته باشید. آنها به هم نزدیک بودند،

Jacob and Marcus, but then Sylvie came between them and now they're divided. Sylvie disturbed

جیکوب و مارکوس، اما سپس سیلوی بین آنها قرار گرفت و اکنون آنها از هم جدا شده اند. سیلو

their relationship. Now it's very common for a girl or a guy to come between.

رابطه آنها را مختل کرد. الان خیلی پیش میاد که یه دختر یا پسر بیاد.

A relationship. But it doesn't have to be a person. It could be that Jacob and Marcus

یک رابطه. اما لازم نیست که یک شخص باشد. ممکن است یعقوب و مارکوس

were very close, but the promotion came between them, the new job came between them, their

خیلی صمیمی باشند، اما ترفیع بین آنها پیش آمد، شغل جدید بین آنها قرار گرفت،

family came between them, their politics came between them, their religion came between

خانواده آنها بین آنها قرار گرفت، سیاست آنها بین آنها قرار گرفت، مذهب آنها بین آنها در آمد

them. It could be anything.

. این می تواند هر چیزی باشد.

Came between them. Money is a good one as well that comes between people in relationships.

بین آنها آمد. پول نیز پول خوبی است که بین افراد در روابط وجود دارد.

And remember you can use this in any type of relationship. Number six to put up with

و به یاد داشته باشید که می توانید از آن در هر نوع رابطه ای استفاده کنید. شماره شش برای تحمل

something or someone. And notice this is A to preposition phrasal verb put up with, put

چیزی یا کسی. و توجه داشته باشید که این A به حرف اضافه فعل عبارتی put up with, put

up with. And we use this to say that you tolerate.

up with است. و ما از این استفاده می کنیم تا بگوییم شما تحمل می کنید.

Bad behavior or unwanted behavior to put up with. For example, I don't know how you put

رفتار بد یا رفتار ناخواسته برای تحمل کردن. مثلا من نمی دانم چطور

up with your boss. I don't know how you tolerate your boss. Now of course, we can be more specific

با رئیست مدارا می کنی. من نمی دانم شما چگونه رئیس خود را تحمل می کنید . البته حالا می‌توانیم دقیق‌تر باشیم

and specify the action that the boss does. I don't know how you put up with your boss's

و عملی که رئیس انجام می‌دهد را مشخص کنیم. نمی دانم چگونه انتقادهای همیشگی رئیستان را تحمل می کنید

constant criticism.

.

For example, or your boss's distasteful jokes, for example. I don't know how you tolerate

مثلاً یا مثلاً شوخی های ناپسند رئیستان . نمیدونم چطوری تحملش میکنی

it. Now. We commonly use this to say I'm not going to put up with and then the behavior.

اکنون. ما معمولاً از این استفاده می کنیم تا بگوییم من قرار نیست تحمل کنم و سپس رفتار.

I'm not going to put up with your constant criticism any longer #7 to bounce back.

من دیگر نمی‌خواهم انتقاد دائمی شما را تحمل کنم تا به عقب برگردم.

Now to bounce back, this is when you recover or recuperate. Now you can use this when you

اکنون برای بازگشت به عقب، این زمانی است که بهبود می یابند یا بهبود می یابند. اکنون می‌توانید زمانی که

recover from a negative situation in a business context, like for example a bad sales quarter

از یک موقعیت منفی در زمینه کسب‌وکار بازیابی می‌کنید ، مانند یک سه ماهه فروش بد

or a bad product launch for example. But it can also be when you recover or recuperate

یا برای مثال یک محصول بد، از آن استفاده کنید. اما همچنین می تواند زمانی باشد که شما بهبود می یابند یا

from an illness, so you can use it in both those.

پس از یک بیماری بهبود می یابند، بنابراین می توانید آن را در هر دو مورد استفاده کنید.

Situations, for example, in a workplace situation, you could say, I don't know how we'll bounce

به عنوان مثال، در موقعیت‌هایی در محل کار، می‌توانید بگویید، نمی‌دانم چگونه

back from our loss in Q2, so I don't know how we'll recover. And then you could have

از ضرر خود در سه ماهه دوم باز می‌گردیم، بنابراین نمی‌دانم چگونه بهبود خواهیم یافت. و سپس می توانید

a discussion how can we bounce back. Does anyone have any ideas on how we can bounce

بحث کنید که چگونه می توانیم به عقب برگردیم. آیا کسی ایده ای در مورد اینکه چگونه می توانیم به عقب برگردیم، دارد

back?

؟

Now, in terms of recovering or recuperating from an illness, you could say it took me

اکنون، از نظر بهبودی یا بهبودی از یک بیماری، می‌توان گفت که

a while to bounce back after my surgery, so it took me a while to recover recuperate #8

مدتی طول کشید تا پس از عمل جراحی خود به حالت اولیه برگردم، بنابراین مدتی طول کشید تا بهبودی شماره 8 را بهبود بخشم

to act up. This means to behave badly or strangely.

. این به معنای رفتار بد یا عجیب است.

This is very commonly used with parents describing the actions of their young children or even

این معمولاً در مورد والدین برای توصیف اقدامات فرزندان خردسال خود یا حتی

their older children. My son keeps acting up, behaving badly, but we can also use this

فرزندان بزرگترشان استفاده می شود. پسرم به بازی کردن ادامه می‌دهد ، بد رفتار می‌کند، اما ما می‌توانیم

with devices and objects. For example, my computer keeps acting up.

با وسایل و اشیا هم از آن استفاده کنیم. به عنوان مثال، کامپیوتر من همچنان فعال است.

Behaving strangely. My computer keeps acting up. I hope it doesn't break #9 to make it

عجیب رفتار کردن کامپیوتر من همچنان فعال است . امیدوارم شماره 9 را نشکند تا

up to someone. This is quite a long one, so pay attention to this sentence structure to

به کسی جبران کنم. این یک جمله بسیار طولانی است، بنابراین به این ساختار جمله توجه کنید تا

make it up to someone. Now we use this when you try to compensate for a wrongdoing.

آن را برای کسی جبران کنید. اکنون زمانی که شما سعی می کنید یک اشتباه را جبران کنید، از این استفاده می کنیم.

For example, let's say it's your best friend's birthday and you can't go for whatever reason.

مثلاً فرض کنید تولد بهترین دوست شماست و شما به هر دلیلی نمی توانید بروید.

So this is the wrongdoing not going to your best friend's birthday party. Now if you want

بنابراین این کار اشتباهی است که به جشن تولد بهترین دوستتان نرفتید. حالا اگر می‌خواهید

to compensate for that wrongdoing, you could say I'm so sorry I can't make your birthday

این اشتباه را جبران کنید، می‌توانید بگویید خیلی متاسفم که نمی‌توانم جشن تولد شما را برگزار کنم

party. I promise I'll make it up to you. I'll make it up to you by.

. بهت قول میدم جبران کنم من آن را برای شما جبران می کنم.

Taking you out for a nice dinner. I'll make it up to you by going to the movies with you.

شما را برای یک شام خوب بیرون می برد. با رفتنت به سینما جبران می کنم.

I'll make it up to you by buying you a really nice present. So those are the ways you're

من با خرید یک هدیه واقعاً خوب برای شما جبران می کنم . بنابراین اینها راه هایی هستند که می

going to compensate. Now you might be wondering what is this it the make it up to someone.

خواهید جبران کنید. اکنون ممکن است تعجب کنید که این چه چیزی است که آن را برای کسی می سازد.

We use it with it because.

ما از آن با آن استفاده می کنیم زیرا.

What you're trying to compensate for has already been explained, so you don't have to say it

آنچه را که می‌خواهید جبران کنید قبلاً توضیح داده شده است، بنابراین لازم نیست دوباره آن را بگویید

again. Now you can use this in a business context. Let's say you went over budget on

. اکنون می توانید از این در زمینه کسب و کار استفاده کنید . فرض کنید بودجه

a client's project and you might say to your team, how are we going to make it up to the

پروژه یک مشتری را زیاد کرده اید و ممکن است به تیم خود بگویید، چگونه می خواهیم آن را به

client?

مشتری جبران کنیم؟

How are we going to compensate for our wrongdoing? The wrongdoing is you went over budget and

چگونه می خواهیم اشتباه خود را جبران کنیم؟ اشتباه این است که شما بودجه را بیش از حد صرف کردید و

then maybe someone would suggest we can make it up to them by offering a discount or offering

سپس شاید کسی پیشنهاد دهد که بتوانیم با ارائه یک تخفیف یا ارائه

a free product offering an extra service. So those are how you're going to compensate

یک محصول رایگان با ارائه خدمات اضافی، آن را جبران کنیم. بنابراین به این صورت است که شما می‌خواهید

for the wrongdoing, to make it up to someone #10 to barge in.

اشتباه را جبران کنید، تا آن را به شخص شماره 10 برسانید تا وارد

When you barge in, you enter a place a location unexpectedly, and you interrupt whatever's

taking place. For example, I was in my office working and this kid just barged in and handed

شود. مثلاً من در دفترم کار می‌کردم و این بچه وارد شد و

me his CV, but later I hired him.

رزومه‌اش را به من داد، اما بعداً او را استخدام کردم.

So by saying the kid barged in, it implies that he didn't have an appointment. He wasn't

بنابراین با گفتن اینکه بچه وارد شده است، به این معنی است که او قرار ملاقاتی نداشته است. از او

expected. He just barged in unexpectedly and he interrupted whatever I was working on.

انتظار نمی رفت او به طور غیرمنتظره ای وارد شد و هر کاری را که من کار می کردم قطع کرد.

But in this case it was successful because he got the job.

اما در این مورد موفقیت آمیز بود زیرا او کار را بدست آورد.

Now that you understand these phrasal verbs a lot better, let's do that exact same quiz

اکنون که این افعال عبارتی را خیلی بهتر می‌فهمید، بیایید همان مسابقه را

from the very beginning. Again, here are the questions for the quiz. You need to complete

از همان ابتدا انجام دهیم. مجدداً در اینجا سؤالات مربوط به مسابقه وجود دارد. شما باید

each sentence using the correct phrasal verb. So go ahead and hit pause now and complete

هر جمله را با استفاده از فعل عبارتی صحیح کامل کنید. بنابراین ادامه دهید و اکنون مکث را فشار دهید و آزمون را کامل کنید

the quiz. Here are the correct answers. Go ahead and hit pause and see how well you did.

. در اینجا پاسخ های صحیح آورده شده است. برو جلو و مکث را بزن و ببین چقدر خوب کار کردی.

Question one, you've been arguing for months, you need to, you need to make up. Question

سوال اول، شما ماه هاست با هم بحث می کنید، نیاز دارید، باید جبران کنید. سوال

two, I said we need to diversify our product line and I and I stand by that.

دوم، من گفتم ما باید خط تولید خود را متنوع کنیم و من و من روی آن ایستاده ایم.

Question three, I always have a cup of tea at night to help me after a busy day to help

سوال سوم، من همیشه شب ها یک فنجان چای می نوشم تا بعد از یک روز پرمشغله به من کمک کند تا به

me wind down. Question four, my girlfriend is studying abroad and I'm really and I'm

من کمک کند تا آرام شوم. سوال چهار دوست دخترم خارج از کشور درس میخواند و من واقعا

really aching for her.

دلم برایش می سوزد.

Question 5. Your suit doesn't look comfortable. Why don't you something more comfortable?

سوال 5. کت و شلوار شما راحت به نظر نمی رسد. چرا چیز راحت تری سراغ ندارید؟

Why don't you slip into question six? It's getting late, so I'm going to. I'm going to

چرا به سوال ششم نمی خورید؟ داره دیر میشه پس میرم من

turn in question 7. Salma took this job to.

در سوال 7 می روم. سلما این کار را به عهده گرفت.

Her accounting experience to beef up Question 8. Have you Who's going to give the presentation?

تجربه حسابداری او برای تقویت سوال 8. آیا شما چه کسی قرار است ارائه را ارائه دهد؟ آیا

Have you nailed down Question 9? Sometimes it's easier to a trained professional to open

سوال 9 را حل کرده اید؟ گاهی اوقات برای یک متخصص آموزش دیده راحت تر است که با او صحبت کند

up to.

.

Question 10 The party was fun, but I when they started talking.

سوال 10 مهمانی سرگرم کننده بود، اما من وقتی شروع کردم به صحبت کردن.

About politics. But I zoned out. So how did you find that quiz? Was it easy? Was it difficult?

درباره سیاست اما من منطقه بندی کردم. پس چگونه آن مسابقه را پیدا کردید؟ آسان بود؟ سخت بود؟

Don't worry, because I'm going to explain every phrasal verb in detail, and it will

نگران نباشید، زیرا من قصد دارم هر فعل عبارتی را با جزئیات توضیح دهم و

definitely be easy by the end of the lesson. So let's do that now. Ache for to Ache for.

قطعاً تا پایان درس آسان خواهد شد. پس بیایید این کار را اکنون انجام دهیم. Ache for to Ache for.

This is a very.

این خیلی

Nice romantic phrasal verb.

فعل عبارتی عاشقانه زیبا.

Now we really.

حالا ما واقعا از

Use this in the context of a romantic relationship, so make.

این در زمینه یک رابطه عاشقانه استفاده کنید، بنابراین بسازید.

Sure you.

حتما شما

Use.

استفاده کنید.

That appropriately.

که به طور مناسب.

And to ache for something or someone is when you really.

و درد کشیدن برای چیزی یا کسی زمانی است که واقعاً.

Really want that something or someone. For example, he was lonely and aching for.

واقعاً آن چیزی یا کسی را می خواهید. به عنوان مثال، او تنها بود و درد داشت.

Love. So this is perhaps a little more of a poetic phrasal verb. You will probably hear

عشق. بنابراین این شاید کمی بیشتر از یک فعل عبارتی شاعرانه باشد. احتمالاً

it in novels, stories, movies, TV. He was aching for love, so maybe you won't use that

آن را در رمان ها، داستان ها، فیلم ها، تلویزیون خواهید شنید. او از عشق رنج می برد، بنابراین شاید شما از آن

in your vocabulary, but you'll likely hear it.

در واژگان خود استفاده نکنید، اما احتمالاً آن را خواهید شنید .

In romance movies or romance novels.

در فیلم های عاشقانه یا رمان های عاشقانه.

Now you may be more likely to use ache for someone. Let's say your husband is overseas

حالا ممکن است بیشتر از درد برای کسی استفاده کنید. فرض کنید شوهر شما

on a business trip and he'll be gone.

در یک سفر کاری در خارج از کشور است و او نخواهد رفت.

For two or three weeks.

برای دو سه هفته.

You might say I'm aching for my husband, so if you're talking to your friends or family.

ممکن است بگویید من برای شوهرم درد می کنم، بنابراین اگر با دوستان یا خانواده خود صحبت می کنید.

Even your colleagues.

حتی همکارانت.

You could say, oh, I'm really aching for my husband. He's been gone for two weeks already

می توان گفت، اوه، من واقعا برای شوهرم درد می کشم. او در حال حاضر دو هفته است که

#2 to beef up. This is a.

شماره 2 رفته است تا تقویت شود. این یک است.

Fun one, when you beef something up, you make it stronger or more important. Now we do use

جالب است، وقتی چیزی را تقویت می کنید، آن را قوی تر یا مهم تر می کنید. اکنون ما از

this in the context of bodybuilders and they can beef themselves up become.

این در زمینه بدنسازان استفاده می کنیم و آنها می توانند خود را تقویت کنند.

More muscular, so you can use that in a fitness context, but we also use this in more of a

عضلانی‌تر است، بنابراین می‌توانید از آن در زمینه تناسب اندام استفاده کنید، اما ما از این در بیشتر

business context, perhaps surprisingly, because you might say I need to.

زمینه‌های تجاری نیز استفاده می‌کنیم، شاید به طرز شگفت‌آوری، زیرا ممکن است بگویید من نیاز دارم.

Beef.

گوشت گاو.

Up my resume. I need to make my resume stronger, or, more important, I need to beef up my communication.

رزومه ام را بالا ببر من باید رزومه خود را قوی تر کنم، یا مهم تر، باید ارتباطاتم را تقویت کنم.

Skills.

مهارت ها.

For example #3 to make up.

به عنوان مثال شماره 3 برای آرایش.

And in this context, we're talking about to make up with someone, with someone. To make

و در این زمینه، ما در مورد جبران کردن با کسی، با کسی صحبت می کنیم.

up with someone is when you forgive someone after an argument or a dispute in a family

جبران کردن با کسی به این معناست که بعد از دعوا یا مشاجره در یک

context, young.

زمینه خانوادگی یکی را ببخشید، جوان.

Kids argue a lot, right?

بچه ها خیلی بحث می کنند، درست است؟

And.

و.

Older kids, too.

بچه های بزرگتر هم

But you might say to your son, your daughter.

اما ممکن است به پسرتان بگویید، دخترتان.

You need to make up with your.

باید با خودت جبران کنی

Sister, you need to make up with your brother. You need to.

خواهر، باید با برادرت جبران کنی. شما نیاز دارید.

Make up with.

آرایش کردن با.

Your cousin or a friend and you?

پسرخاله یا دوستت و تو؟

List.

فهرست کنید.

A specific person, which means you need to forgive that person, stop being angry at that

یک شخص خاص، به این معنی که باید آن شخص را ببخشید، از عصبانی شدن با آن شخص دست بردارید

person, stop fighting with that person.

، از دعوا با آن شخص دست بردارید.

So we definitely use this in a social context of family context. But you can absolutely

بنابراین ما قطعاً از این در زمینه اجتماعی خانواده استفاده می کنیم. اما شما کاملاً می توانید از

use this in a professional context. Co workers fight as well. There are disagreements and

این در زمینه حرفه ای استفاده کنید. کارگران شرکت نیز مبارزه می کنند. اختلاف نظرها و

companies. So you might say to 1 coworker Sally you need to make up with Mark. You work

شرکت ها وجود دارد. بنابراین ممکن است به 1 همکار سالی بگویید که باید با مارک جبران کنید. شما

on the same team you.

در همان تیمی کار می کنید.

Have to get.

باید بدست آورد.

Along you need to make up with.

در کنار شما باید جبران کنید.

Each other #4 To nail down this is when you understand the exact details of something

همدیگر شماره 4 برای رفع این مشکل زمانی است که جزئیات دقیق چیزی را درک می کنید

or you get a firm decision on something. So let's say you're planning a conference and

یا تصمیم قاطعانه ای در مورد چیزی می گیرید. بنابراین فرض کنید شما در حال برنامه ریزی یک کنفرانس هستید و

you have a general idea of the conference. It will take place in summer. It will be on

یک ایده کلی از کنفرانس دارید. در تابستان برگزار خواهد شد. در

this general topic or theme.

این موضوع یا موضوع کلی خواهد بود.

But when are the exact dates? What specific topics? Who specifically will be the keynote

اما تاریخ دقیق چه زمانی است؟ چه موضوعات خاصی؟ چه کسی سخنران اصلی خواهد بود

speaker? Who specifically will be presenting? Who will you hire to cater the conference?

؟ چه کسی به طور خاص ارائه خواهد شد؟ چه کسی را برای برگزاری کنفرانس استخدام می کنید؟

You need to nail down those details, so you need to either understand the exact details

شما باید این جزئیات را مشخص کنید، بنابراین یا باید جزئیات دقیق را درک کنید

or you need to make a firm decision on who's going to cater when the conference will exactly.

یا باید تصمیم قاطعانه ای در مورد اینکه چه کسی دقیقاً چه زمانی کنفرانس را برگزار می کند، بگیرید.

Take place, so that's a very useful phrasal verb.

Take place، بنابراین یک فعل عبارتی بسیار مفید است .

And you can use it in a business context or a social context #5 to open up when you open

و می توانید از آن در زمینه کسب و کار یا زمینه اجتماعی شماره 5 استفاده کنید تا وقتی

up to someone.

با کسی صحبت می کنید باز شوید.

You talk very freely about your feelings or your emotions, things that make you quite

شما بسیار آزادانه در مورد احساسات یا عواطف خود صحبت می کنید، چیزهایی که شما را کاملاً

vulnerable, things you probably don't share with everybody. For example, after years,

آسیب پذیر می کند، چیزهایی که احتمالاً با همه به اشتراک نمی گذارید. به عنوان مثال، پس از سال ها،

she finally opened up about his death. So for many years there was this tragic death,

او سرانجام در مورد مرگ او صحبت کرد. بنابراین، شاید سال‌ها این مرگ غم‌انگیز وجود داشت

perhaps, and she didn't really talk about it. She didn't talk about her feelings.

و او واقعاً در مورد آن صحبت نکرد . از احساساتش حرفی نزد.

About the death.

در مورد مرگ

But then, after year, she opened up. She started talking freely about how she felt, the circumstances,

اما پس از سال، او باز شد. او شروع به صحبت آزادانه در مورد احساسش، شرایط،

how she's dealing with it, those types of things. Her inner feelings and emotions. Now

نحوه برخوردش با آن، این نوع چیزها کرد. احساسات و عواطف درونی او. حالا

notice I didn't use to someone. I could say she opened up.

توجه کنید که من به کسی عادت نکردم. می توانم بگویم او حرفش را باز کرد.

To.

به.

Her family.

خانواده اش.

About his.

در مورد او

Death. So you have about and then the specific topic.

مرگ. بنابراین شما در مورد و سپس موضوع خاص دارید .

And two, and the specific people you'll commonly hear people say, I've never opened up to anybody.

و دو، و افراد خاصی که معمولاً می شنوید مردم می گویند، من هرگز با کسی صحبت نکرده ام.

Like.

پسندیدن.

This before if someone says that to you, they're basically saying they feel very comfortable

این قبل از اینکه کسی این را به شما بگوید، اساساً می گوید که

around you. They feel like they can share their inner thoughts, feelings, emotions,

در کنار شما احساس راحتی می کند. آنها احساس می کنند که می توانند افکار، احساسات، عواطف درونی خود را به اشتراک بگذارند،

and that's a very positive thing it shows you have.

و این یک چیز بسیار مثبتی است که نشان می دهد شما دارید.

A very close.

خیلی نزدیک

Relationship number six to slip into something.

رابطه شماره شش برای لغزش در چیزی.

Now this is when you quickly put on a piece of clothing, so.

حالا این زمانی است که شما به سرعت یک تکه لباس را می پوشید ، بنابراین.

This is a very specific phrasal verb. It's only used.

این یک فعل عبارتی بسیار خاص است. فقط استفاده میشه

With clothing now, for example, this shirt is.

با لباس در حال حاضر، به عنوان مثال، این پیراهن است.

Quite pretty, isn't it? But.

خیلی زیباست، اینطور نیست؟ ولی.

Let's be honest, it's not the most comfortable shirt. So after I'm done recording this video,

بیایید صادق باشیم، این راحت ترین پیراهن نیست. بنابراین بعد از اینکه ضبط این ویدیو تمام شد، می‌روم

I'm going to slip into a tshirt I'm going to put on.

توی تی‌شرتی که قرار است بپوشم.

A tshirt.

یک تی شرت.

Or if it's.

یا اگر هست

First thing in the morning and you're in.

اول صبح و داخل شدی.

Your housecoat, but then you hear your doorbell.

کت خانه ات، اما بعد صدای زنگ خانه ات را می شنوی.

You might quickly slip into some sweatpants and answer.

ممکن است به سرعت شلوار ورزشی را در بیاورید و پاسخ دهید.

The door.

در.

So it's simply another way to say put on #7 to stand by something. When you stand by something

بنابراین این به سادگی راه دیگری است برای گفتن اینکه شماره 7 را بپوشید تا کنار چیزی بایستید. وقتی کنار چیزی می ایستی که بهش

it's used to.

عادت کرده.

Show that you still support or believe.

نشان دهید که هنوز حمایت می کنید یا معتقدید.

Something, so I might say we still?

چیزی، بنابراین من ممکن است بگویم ما هنوز هم؟

Stand by our opinion that interest rates need to increase. So that's my opinion. That's

بر این عقیده ما باشید که نرخ بهره باید افزایش یابد. پس این نظر من است. این

my belief. Interest rates need to increase. I stand by that. I still support that. I still

اعتقاد من است. نرخ بهره باید افزایش یابد. من روی آن ایستاده ام. من هنوز از آن حمایت می کنم. من هنوز به

believe that.

آن اعتقاد دارم.

So you'll hear this a lot from people in power, politicians, executives in business. They'll

بنابراین شما این را بسیار از افراد صاحب قدرت، سیاستمداران، مدیران در تجارت خواهید شنید. آنها

have an opinion, have a belief, and then they'll state, I stand by that to let you know they

نظری خواهند داشت، اعتقادی خواهند داشت، و سپس اظهار می کنند، من روی آن می ایستم تا به شما اطلاع دهم که آنها

still believe that specific opinion.

همچنان به آن نظر خاص اعتقاد دارند.

Do you stand by that? And if so, why? I stand by that? Yes, I stand by that. And the reason

آیا روی آن ایستاده اید؟ و اگر چنین است، چرا؟ من پای آن ایستاده ام؟ بله، من روی آن ایستاده ام. و دلیل آن

simply is.

به سادگی این است.

Now we also.

حالا ما هم از

Use this.

این استفاده کن.

With stand by someone, When you stand by someone, it means that.

با ایستادن در کنار کسی، وقتی در کنار کسی بایستید، به این معنی است.

You.

شما. از

Support someone, usually when something negative has happened.

کسی حمایت کنید، معمولاً وقتی اتفاق منفی افتاده است.

So let's say that your coworker was accused of.

بنابراین بیایید بگوییم که همکار شما متهم شده است .

Stealing from the company. But you know your coworker didn't do it. You might say. I stand

دزدی از شرکت اما می دانید که همکارتان این کار را نکرده است. ممکن است بگویید. من

by her, I stand by her.

کنارش می ایستم، کنارش می ایستم.

Which means you're going to support.

یعنی حمایت میکنی

Her in this difficult time.

او در این دوران سخت

#8 to wind down. To wind down. This is an excellent phrasal verb because it means to

شماره 8 برای باد کردن. باد کردن. این یک فعل عبارتی عالی است زیرا به معنای

relax after a busy or stressful day. So.

استراحت پس از یک روز پرمشغله یا پر استرس است. بنابراین.

You might say I always read.

شاید بگویید من همیشه می خوانم.

At the end of the day, to wind down, to help me wind down. I always read at the end of

در پایان روز، برای باد کردن، به من کمک کند تا آرام شوم. من همیشه در پایان

the day or I go for a walk after work to wind down. So it just means to relax.

روز مطالعه می کنم یا بعد از کار به پیاده روی می روم تا آرام شوم . بنابراین فقط به معنای آرامش است.

That is another way of saying it, and it implies that you were very busy or stressed out to

این یک راه دیگر برای گفتن آن است، و به این معنی است که شما خیلی مشغول بودید یا استرس داشتید که

wind down #9 to zone out. This is when you stop paying attention for a short period of

شماره 9 را کاهش دهید تا منطقه خارج شود. این زمانی است که برای مدت کوتاهی توجه خود را متوقف می کنید

time. Now we've all done this.

. حالا همه ما این کار را کرده ایم.

Especially when we were kids in school and your teachers talking and you just zone out.

مخصوصاً وقتی در مدرسه بچه بودیم و معلم‌های شما صحبت می‌کردند و شما فقط از منطقه خارج می‌شوید.

Now, generally, people zone out because they don't have interest in a particular topic.

در حال حاضر، به طور کلی، مردم به دلیل عدم علاقه به یک موضوع خاص، از منطقه خارج می شوند.

For example, whenever people talk about sports, I zone out, I just stop listening and I start

به عنوان مثال، هر زمان که مردم در مورد ورزش صحبت می کنند، من منطقه را خارج می کنم، فقط گوش نمی دهم و شروع به

thinking about something else in my own head and I'm not listening to the conversation

فکر کردن به چیز دیگری در ذهن خودم می کنم و به گفتگو

about.

در مورد آن گوش نمی دهم.

Sports.

ورزش ها.

I zone out. I stop paying attention, but then when the conversation changes, I'll pay attention

من منطقه را خارج می کنم. دیگر توجه نمی کنم، اما وقتی مکالمه تغییر کرد، دوباره توجه می کنم

again. So it's always for that short period of time.

. بنابراین همیشه برای آن مدت کوتاه است .

#10 to turn in. This is a very useful phrasal verb because it simply means to go to bed.

#10 to turn in. این یک فعل عبارتی بسیار مفید است زیرا به معنای ساده رفتن به رختخواب است.

It's another way of saying to go to bed, and it's very common. So of course you can say

این یک راه دیگر برای گفتن به رختخواب است و بسیار رایج است. پس مطمئناً می‌توانید بگویید

I'm tired, I'm going to bed, but you can also say I'm tired, I'm going to turn in, I'm going

خسته هستم، می‌روم بخوابم، اما همچنین می‌توانید بگویید خسته هستم، می‌روم، می‌روم

to turn in, and it's extremely commonly used, so I.

، و بسیار رایج است. بنابراین I.

Suggest you use it. You can use.

پیشنهاد می کنم از آن استفاده کنید. شما می توانید استفاده کنید.

It as a suggestion, hey, it's getting late and you have that job interview tomorrow you

این به عنوان یک پیشنهاد، هی، دیر شده است و شما فردا آن مصاحبه شغلی دارید که

should turn in. You should.

باید شرکت کنید.

Go to bed.

برو بخواب.

Or you can use it in question form as well. What time did you turn in what time?

یا می توانید از آن در فرم سوال نیز استفاده کنید. در چه ساعتی نوبت دادی؟ به

Did you go to bed?

رختخواب رفتی؟

Now that you're more comfortable with these phrasal verbs, how about we do that exact

حالا که با این افعال عبارتی راحت‌تر هستید، چطور می‌شود دقیقاً

same quiz again and you can see how much.

همان مسابقه را دوباره انجام دهیم و می‌توانید ببینید چقدر است.

You've improved SO.

شما SO بهبود یافته اید.

Here are the questions, of course. Hit pause. Take as much time as you need, and when you're

البته این سؤالات است. مکث را بزنید. به همان اندازه که نیاز دارید وقت بگذارید و وقتی

ready, hit play and I'll share the answers so you can go ahead and hit pause now.

آماده شدید، روی play ضربه بزنید و من پاسخ‌ها را به اشتراک می‌گذارم تا بتوانید ادامه دهید و اکنون مکث را بزنید.

How'd you do on that?

چطور این کار را انجام دادی؟

Quiz. Well, let's find out. Here are the answers. Go ahead and hit pause.

امتحان خب بیایید بفهمیم در اینجا پاسخ ها آمده است. جلو بروید و مکث را بزنید.

And figure out how you did. Question one. I used to play video games every day, but

و دریابید که چگونه کار کردید. سوال یک. من هر روز بازی‌های ویدیویی انجام می‌دادم، اما در

eventually I grew out of it. Question two Do you know why? Sarah of the meeting earlier

نهایت از آن خارج شدم. سوال دوم آیا می دانید چرا؟ سارا از جلسه اوایل

today?

امروز؟

Walked out of the meeting. Question three Can you add mustard to the shopping list?

از جلسه خارج شد سوال سوم آیا می توانید خردل را به لیست خرید اضافه کنید؟

I just. I just used it up. Question 4 You should your old books to your community store

من فقط. تازه مصرفش کردم سوال 4 شما باید کتاب های قدیمی خود را به فروشگاه انجمن خود

you should give away. Question 5, the bridge is.

هدیه دهید. سوال 5، پل است.

Because there was an accident, the bridges blocked off. Question six, my boss said we

چون حادثه ای رخ داد، پل ها مسدود شدند. سوال ششم، رئیسم گفت

can with canceling the contract, we can. Go ahead. Question seven, my company using cell

با فسخ قرارداد می توانیم، می توانیم. برو جلو. سوال هفتم، شرکت من

phones during work hours.

در ساعات کاری از تلفن همراه استفاده می کند.

My company frowns on question eight. I'm sorry I at you during the meeting I overreacted

شرکت من در مورد سوال هشت اخم می کند. متاسفم که در طول جلسه با شما زیاده روی کردم.

last out Question 9. Can you help me this error sort out question 10. The presentation

سوال 9. آیا می توانید به من کمک کنید تا سوال 10 را مرتب کنم. ارائه

was really long so I for a bit.

واقعا طولانی بود، بنابراین من برای مدتی.

So I wandered off. So how did you do with that quiz? Was it easy or was it difficult?

پس من سرگردان شدم پس چگونه با آن مسابقه کار کردید؟ آسان بود یا سخت؟

Well, now I'm going to explain every phrasal verb in detail. Number one, to block off.

خوب، اکنون می خواهم هر فعل عبارتی را با جزئیات توضیح دهم. شماره یک، برای مسدود کردن.

This is when you obstruct an exit to prevent people from leaving. This is a very common

این زمانی است که برای جلوگیری از خروج افراد از خروجی جلوگیری می کنید. این یک فعل عبارتی بسیار رایج است

phrasal verb because on your daily commute to.

زیرا در رفت و آمد روزانه شما به.

Work. You may have to take a detour, which means take an alternative route because your

کار کنید. ممکن است مجبور شوید یک مسیر انحرافی داشته باشید، به این معنی که یک مسیر جایگزین را انتخاب کنید زیرا

regular exit is blocked off. So let's say you get to work 15 minutes late. You can say

خروجی معمولی شما مسدود است. بنابراین فرض کنید 15 دقیقه دیر سر کار می روید. شما می توانید بگویید

sorry I'm late, Main Street was blocked off.

ببخشید دیر آمدم، خیابان اصلی مسدود بود.

Then most likely that street or exit is blocked off because of construction. Is also possible

سپس به احتمال زیاد آن خیابان یا خروجی به دلیل ساخت و ساز مسدود شده است. همچنین ممکن است

that there was an accident, or perhaps there's something like a parade or a protest that's

تصادفی رخ داده باشد، یا شاید چیزی مانند یک رژه یا اعتراضی وجود داشته باشد که

preventing people from using that exit #2 to lash out. When you lash out, it means you

مانع از استفاده مردم از خروجی شماره 2 برای حمله شود. هنگامی که شما انتقاد می کنید، به این معنی است که شما

react.

واکنش نشان می دهید.

Angrily, you react with very strong negative emotion. So this phrasal verb is negative,

با عصبانیت، با احساسات منفی بسیار قوی واکنش نشان می دهید . بنابراین این فعل عبارتی منفی است

and it's used in a negative way. So you might say she lashed out when I suggested a different

و به صورت منفی استفاده می شود. بنابراین ممکن است بگویید وقتی من رویکرد متفاوتی را پیشنهاد دادم او به شدت انتقاد کرد

approach. So you shared an opinion and the person reacted very negatively. Very angrily,

. بنابراین شما نظر خود را به اشتراک گذاشتید و آن شخص واکنش بسیار منفی نشان داد. آنها با عصبانیت بسیار

they lashed out.

سرکوب کردند.

Now for this phrasal verb, it's very common to say at someone. She lashed out at me when

اکنون برای این فعل عبارتی، گفتن به کسی بسیار رایج است. زمانی که

I suggested a different approach. The at someone is optional. You don't need to do it, but

من روش دیگری را پیشنهاد کردم، او به من حمله کرد. در کسی اختیاری است. لازم نیست این کار را انجام دهید، اما

it can be very useful to specify who. So if you want to specify the person, then we use

مشخص کردن چه کسی می تواند بسیار مفید باشد. بنابراین اگر می خواهید شخص مورد نظر را مشخص کنید، ما از

at.

at استفاده می کنیم.

Someone she lashed out at gym, she lashed out at us. It could be the entire group. She

کسی که او به ورزشگاه حمله کرد، او به ما حمله کرد. ممکن است کل گروه باشد. او

lashed out at the client and then you can explain the reason why she lashed out at the

به مشتری حمله کرد و سپس می توانید دلیل حمله او به

client because the payment was late #3 to walk out. When you walk out, it means you

مشتری را توضیح دهید زیرا پرداخت شماره 3 برای خروج با تاخیر انجام شده است . وقتی بیرون می روید یعنی

leave a place.

جایی را ترک می کنید.

Angrily. So we have another phrasal verb with angrily. You leave a place angrily. So let's

با عصبانیت بنابراین ما یک فعل عبارتی دیگر با angrily داریم. شما با عصبانیت یک مکان را ترک می کنید. بنابراین

say you're meeting with your boss to discuss your performance. Now, maybe you were expecting

فرض کنید با رئیس خود ملاقات می کنید تا در مورد عملکرد خود صحبت کنید. حالا، شاید شما انتظار

a 20% raise. A raise is a pay increase, a 20% pay increase. But your boss only offered

افزایش 20 درصدی را داشتید. افزایش حقوق، افزایش حقوق است، افزایش حقوق 20 درصد. اما رئیس شما فقط

you 2%.

2 درصد به شما پیشنهاد داده است.

You might say, after my boss offered Me 2%, I walked out. So you left the room, You left

ممکن است بگویید، بعد از اینکه رئیسم به من 2% پیشنهاد داد، من بیرون رفتم. پس اتاق را ترک کردی، دفتر را ترک کردی

the office, the meeting. But you didn't just leave, you left angrily, angrily. That's the

، جلسه را. اما تو فقط نرفتی، با عصبانیت، با عصبانیت رفتی. این

key here. So combining our last phrasal verb to lash out, to react angrily, we can say

کلید اینجاست. بنابراین، با ترکیب آخرین فعل عبارتی ما به lash out، برای واکنش عصبانی، می توانیم بگوییم

after she lashed out at me, I walked out.

بعد از اینکه او به من حمله کرد، من بیرون رفتم.

#4 To sort out this means to resolve a problem. Now we can use this with a business professional

4 مرتب سازی این به معنای حل مشکل است. اکنون می توانیم با یک مشکل حرفه ای تجاری از آن استفاده کنیم

problem. For example, let's say your payment processor isn't working and you can't accept

. برای مثال، فرض کنید پردازشگر پرداخت شما کار نمی کند و نمی توانید

payments. You might say we need to sort this out ASAP. We need to resolve this problem.

پرداخت را بپذیرید. ممکن است بگویید ما باید این موضوع را در اسرع وقت حل کنیم. ما باید این مشکل را حل کنیم.

ASAP or.

ASAP یا. با

Who can we call to sort this out? So you can absolutely use this in a rofessional business

چه کسی تماس بگیریم تا این مشکل را حل کند؟ بنابراین می‌توانید در یک زمینه تجاری حرفه‌ای

context when there is a problem. We commonly use this with.

وقتی مشکلی وجود دارد، کاملاً از آن استفاده کنید. ما معمولا از این استفاده می کنیم.

Personal issues with relationship issues when you have a problem with another person. So

مسائل شخصی با مسائل روابط زمانی که با شخص دیگری مشکل دارید. بنابراین

let's say you and your sister haven't spoken in months because of a disagreement. Maybe

فرض کنید شما و خواهرتان چند ماه است که به دلیل اختلاف نظر با هم صحبت نکرده اید. شاید

your sister lashed out at you and then you walked out of her birthday party and you haven't

خواهرت بهت سرزنش کرد و بعد تو از جشن تولدش بیرون رفتی و از اون

spoken since.

موقع دیگه حرفی نزدی.

Well, someone might suggest some ways you can sort it out. You need to sort it out with

خوب، ممکن است کسی راه‌هایی را پیشنهاد کند که بتوانید آن را مرتب کنید. باید با

your sister. You need to resolve the problem, and in this case the problem is a personal

خواهرت حلش کنی شما باید مشکل را حل کنید و در این مورد مشکل یک مشکل شخصی است

problem. So this is a great phrasal verb to use for a business context and a personal

. بنابراین این یک فعل عبارتی عالی برای استفاده برای یک زمینه تجاری و یک

context #5 to use up.

زمینه شخصی شماره 5 برای استفاده است.

This is when you finish or consume 100% of something, so all of something. And that's

این زمانی است که شما 100٪ چیزی را تمام یا مصرف می کنید ، بنابراین همه چیز را. و این

very important because I could say I used the olive oil, so I consumed the olive oil,

بسیار مهم است زیرا می توانم بگویم که من از روغن زیتون استفاده کردم، بنابراین روغن زیتون را مصرف کردم،

but when I just say use, it doesn't tell you how much. How much olive oil did I use? I

اما وقتی فقط می گویم استفاده کنید، به شما نمی گوید چقدر است. چقدر روغن زیتون استفاده کردم؟ من از

use the olive oil.

روغن زیتون استفاده میکنم

But if I say I used up the olive oil, then you know I used 100% of the olive oil. So

اما اگر بگویم روغن زیتون را مصرف کرده ام، می دانید که من 100 درصد روغن زیتون را مصرف کرده ام. بنابراین

there is none left for you or for someone else and you have to get more. So I could

هیچ چیزی برای شما یا شخص دیگری باقی نمی ماند و باید بیشتر به دست آورید. بنابراین می توانم

say I used all the olive oil.

بگویم که از تمام روغن زیتون استفاده کردم.

When I say all the olive oil, all means 100%. So that is exactly the same as I used up the

وقتی می گویم تمام روغن زیتون، همه یعنی 100 درصد. بنابراین دقیقاً همان چیزی است که من از

olive oil number six to wander off. This is when you leave a place when you're not supposed

روغن زیتون شماره شش استفاده کردم تا سرگردان باشم. این زمانی است که وقتی قرار نیست جایی را ترک می کنید

to, or you leave a place without telling other people.

یا بدون اینکه به دیگران بگویید جایی را ترک می کنید .

Now this is commonly used with children, so a mother might say, I have to watch my daughter

اکنون این معمولاً برای کودکان استفاده می شود، بنابراین یک مادر ممکن است بگوید، باید دخترم را

like a hawk or she'll wander off. So little kids.

مانند یک شاهین تماشا کنم وگرنه او سرگردان خواهد شد. پس بچه های کوچولو

They might not stay in a room, they might wander off and go into another room but of.

آنها ممکن است در یک اتاق نمانند، ممکن است سرگردان شوند و به اتاق دیگری بروند اما در اتاق دیگری.

Course that can.

البته که می تواند.

Be dangerous if nobody is watching that child. So this is commonly used with young children,

اگر کسی آن کودک را تماشا نمی کند خطرناک باشید. بنابراین این معمولا برای کودکان خردسال استفاده می شود،

but we can also use it with adults. So let's say you're on a museum tour and you're in

اما ما می توانیم آن را برای بزرگسالان نیز استفاده کنیم. بنابراین فرض کنید در یک تور موزه هستید و در

a foreign country on a museum tour. Now you're supposed to stay with the museum tour. You're.

یک کشور خارجی در تور موزه هستید. حالا قرار است با تور موزه بمانید. شما هستید.

Not supposed to wander off and just go look at other areas of the museum, but you might

قرار نیست سرگردان باشم و فقط به مناطق دیگر موزه نگاه کنم، اما ممکن است

say the tour was boring, so I wandered off #7 to grow out of this is when you lose interest

بگویید که این تور خسته کننده بود، بنابراین من از شماره 7 سرگردان شدم تا از این مرحله بیرون بیایم، زمانی که علاقه خود را به چیزی از دست می دهید

in something. So to lose interest you're no longer interested in something because.

. بنابراین برای از دست دادن علاقه شما دیگر به چیزی علاقه ندارید زیرا.

You're older or more mature. For example, a lot of young kids play video games for hours

شما بزرگتر یا بالغ هستید. به عنوان مثال، بسیاری از بچه‌های جوان ساعت‌ها و ساعت‌ها بازی‌های ویدیویی انجام می‌دهند

and hours and hours, but as an adult you might grow out of it. So you no longer do that.

، اما در بزرگسالی ممکن است از آن خارج شوید. پس دیگر این کار را نمی کنید.

You no longer play video games for hours and hours and hours because you're older. You're

شما دیگر ساعت‌ها و ساعت‌ها و ساعت‌ها بازی‌های ویدیویی انجام نمی‌دهید، چون بزرگ‌تر هستید. شما

more mature #8 to go ahead.

بالغ‌تر هستید شماره 8 برای ادامه دادن.

This means to proceed. This is a very useful phrasal verb. We use it commonly to give someone

این به معنای ادامه دادن است. این یک فعل عبارتی بسیار مفید است . ما معمولاً از آن استفاده می کنیم تا به کسی

permission to do something. So your coworker might ask you, is it OK if I send the e-mail

اجازه انجام کاری را بدهیم. بنابراین، همکارتان ممکن است از شما بپرسد، آیا اشکالی ندارد اگر ایمیل را

to the client and you can say sure, go ahead, go ahead.

برای مشتری ارسال کنم و شما مطمئن باشید، ادامه دهید، ادامه دهید.

Which means proceed, proceed with sending the e-mail, go ahead. Now you can just say

یعنی ادامه دهید، با ارسال ایمیل ادامه دهید، ادامه دهید. حالا شما فقط می توانید بگویید

go ahead. Or you can specify what the action is. You can say go ahead and send the e-mail

ادامه دهید. یا می توانید مشخص کنید که عمل چیست. می توانید بگویید ادامه دهید و ایمیل را بفرستید

or go ahead with and we need a gerund go ahead with sending the e-mail.

یا ادامه دهید و ما به یک جروند نیاز داریم که با ارسال ایمیل ادامه دهید.

And send the e-mail with sending the e-mail. So pay attention to that sentence structure

و با ارسال ایمیل ایمیل را ارسال کنید. بنابراین به ساختار جمله

#9. To give away this means to provide for free. So this is a great phrasal verb.

شماره 9 توجه کنید. بخشش این به معنای ارائه رایگان است. بنابراین این یک فعل عبارتی عالی است.

For me, I could say I give away my best tips and advice on how to become fluent right here

برای من، می‌توانم بگویم که بهترین راهنمایی‌ها و توصیه‌هایم را در مورد چگونگی مسلط شدن در اینجا

on this YouTube channel. Now let's say you have a lot of items from your kids, but your

در این کانال YouTube ارائه می‌دهم. حالا فرض کنید وسایل زیادی از بچه هایتان دارید، اما بچه هایتان

kids are grown up now, but you have a lot of their clothes, their toys, even furniture

الان بزرگ شده اند، اما شما خیلی از لباس ها، اسباب بازی هایشان، حتی مبلمان

for your kids. You might want to give that away so you can provide it.

بچه هایتان را دارید. ممکن است بخواهید آن را بدهید تا بتوانید آن را تهیه کنید.

To another parent or someone else for free. We gave away all our kids clothes when they

به والدین دیگر یا شخص دیگری به صورت رایگان. ما همه لباس‌های بچه‌هایمان را وقتی از

moved out. So when you want to get rid of something in your house, you can sell it or

خانه نقل مکان کردند، دادیم. بنابراین وقتی می‌خواهید از شر چیزی در خانه‌تان خلاص شوید، می‌توانید آن را بفروشید یا

you can give it away, provide it for free and finally #10 to frown on this means to

ببخشید، آن را به صورت رایگان تهیه کنید و در نهایت #10 اخم کردن به این معنی است که

disapprove of something.

چیزی را تایید نمی‌کنید.

So you might say my boss disapproves of casual clothes. So you can say my boss frowns on

بنابراین ممکن است بگویید رئیس من لباس های غیر رسمی را قبول ندارد . بنابراین می توان گفت که رئیس من با

wearing casual clothes. Notice our sentence structure frowns on wearing. We need our gerron

پوشیدن لباس های معمولی اخم می کند. توجه کنید که ساختار جمله ما هنگام پوشیدن اخم می کند. ما به فعل gerron خود نیاز داریم

verb. Now that you feel more comfortable with these phrasal verbs, how about we do the exact

. اکنون که با این افعال عبارتی احساس راحتی بیشتری می‌کنید، چطور می‌خواهید دقیقاً

same quiz again so you can see how much you've improved?

همان مسابقه را دوباره انجام دهیم تا بتوانید ببینید چقدر پیشرفت کرده‌اید؟

Here are the questions. Hit pause. Take as much time as you need, and when you're ready,

در اینجا سؤالات وجود دارد. مکث را بزنید. به همان اندازه که نیاز دارید وقت بگذارید و وقتی آماده شدید،

hit play to see the answers. Here are the answers. Hit pause. Take as much time as you

برای دیدن پاسخ ها، روی play بزنید. در اینجا پاسخ ها آمده است. مکث را بزنید. هر چقدر که نیاز دارید وقت بگذارید

need. Compare your answers and when you're ready, hit play. Question one. We should the

. پاسخ های خود را مقایسه کنید و وقتی آماده شدید، روی play ضربه بزنید. سوال یک. ما باید

party with some karaoke.

با کمی کارائوکه مهمانی کنیم.

We should kick off question two. You don't need to your team. I've heard great things

ما باید سوال دو را شروع کنیم. شما نیازی به تیم خود ندارید من چیزهای خوبی

about them. Talk up question three, make sure your team doesn't while the CEO is here. Horse

در مورد آنها شنیده ام. سوال سه را مطرح کنید، مطمئن شوید تا زمانی که مدیرعامل اینجاست، تیم شما این کار را انجام ندهد. اسب

around question four, it really.

در اطراف سوال چهار، واقعا.

When Jeremy took credit for my work, ticked me off Question 5. He's been since he lost

وقتی جرمی اعتبار کار من را به عهده گرفت، سوال 5 را به من زد

the contract, moping around Question six. We're on a tight budget, but we have enough

. ما در بودجه محدودی هستیم، اما به اندازه کافی

to to get by.

برای گذراندن آن در اختیار داریم.

Question 7. The expense reports have been, since Sarah left, piling up. Question eight

سوال 7. گزارش های هزینه از زمانی که سارا رفت، انباشته شده است. سوال هشتم

I've learned to my mother when she gives me relationship advice, tune out. Question nine.

وقتی مادرم به من مشاوره رابطه می‌دهد، یاد گرفتم. سوال نهم.

She used to be very serious, but she's a bit.

او قبلاً خیلی جدی بود، اما او کمی.

Loosened up question 10 my boss is going to when she learns we lost the account, flip

سوال 10 که رئیس من می خواهد وقتی بفهمد ما حساب را از دست داده ایم، به آن ورق بزنید

out. So how did you do with that quiz?

. پس چگونه با آن مسابقه کار کردید؟

Don't worry if it was difficult, because now I'm going to explain every phrasal verb in

اگر سخت بود نگران نباشید، زیرا اکنون هر فعل عبارتی را با جزئیات توضیح خواهم داد

detail. Let's get started. Number one, to tune out. This is a very useful phrasal verb

. بیا شروع کنیم. شماره یک، برای تنظیم کردن. این یک فعل عبارتی بسیار مفید است،

because it's used to say you stop listening to someone, you stop paying attention to them

زیرا برای گفتن این که شما به کسی گوش نمی‌دهید استفاده می‌شود، به او توجه نمی‌کنید

because you don't like what they're saying, basically, So you tune someone out.

زیرا اساساً از چیزی که او می‌گوید خوشتان نمی‌آید ، بنابراین یک نفر را کوک می‌کنید.

This is something that kids do all the time with their parents, right? If your parent

این کاری است که بچه ها همیشه با والدینشان انجام می دهند ، درست است؟ اگر والدینتان به

is giving you advice and you don't want to hear it, you just tune them out. So your parent

شما نصیحت می کنند و شما نمی خواهید آن را بشنوید، فقط آنها را تنظیم کنید. بنابراین والدین شما

is talking but you're just not really listening. So you might say, I always tune out my mom

صحبت می کنند اما شما واقعاً گوش نمی دهید. بنابراین ممکن است بگویید، من همیشه

when she gives me relationship.

وقتی مادرم را به من رابطه می دهد، از او صحبت می کنم.

Advice now this can also happen a lot in a.

مشاوره در حال حاضر این نیز می تواند بسیاری در یک اتفاق می افتد.

Workplace situation, let's say.

فرض کنید وضعیت محل کار.

The coworker that sits beside you is just a very negative person and complaints a lot.

همكاري كه كنار شما مي نشيند، فقط يك فرد بسيار منفي است و زياد شكايت مي كند.

You might just simply tune them out so you.

شما فقط ممکن است به سادگی آنها را تنظیم کنید تا شما. از

Stop listening to them, because you don't.

گوش دادن به آنها دست بردارید، زیرا این کار را نمی کنید. آیا

Want to hear all that negativity and complaining? So you just tune them out. They're talking,

می خواهید آن همه منفی و شکایت را بشنوید؟ بنابراین شما فقط آنها را تنظیم کنید. آنها دارند صحبت می کنند،

but you're not listening #2 to tick off. This is a useful one because it means to annoy,

اما شما به شماره 2 گوش نمی دهید تا علامت بزنید. این یک مورد مفید است زیرا به معنای آزار دادن،

to anger, or to irritate.

عصبانی کردن یا تحریک کردن است.

Now we use this in two very specific sentence structures. It ticks someone off. It ticks

اکنون ما از این در دو ساختار جمله بسیار خاص استفاده می کنیم . کسی را تیک می زند.

me off when my coworker doesn't help. So it ticks someone off. And then you explain the

وقتی همکارم کمکی نمی کند، من را خسته می کند. بنابراین آن را به کسی خاموش. و بعد شرایط را توضیح می دهید

situation. That causes the anger, the frustration, or the irritation.

. این باعث عصبانیت، ناامیدی یا عصبانیت می شود.

Now the other sentence structure is just to say someone or something Ticks me off. John

اکنون ساختار جمله دیگر این است که بگوییم کسی یا چیزی من را آزار می دهد. جان

really ticks me off. He's so negative. John really irritates me, frustrates me, annoys

واقعاً من را خسته می کند. او خیلی منفی است. جان واقعاً من را عصبانی می کند ، من را ناامید می کند ، آزارم می دهد

me. John really ticks me off. He's so negative. But I just tune him out. Number three to talk

. جان واقعاً من را خسته می کند. او خیلی منفی است. اما من فقط او را کوک می کنم. شماره سه برای صحبت

up and you talk someone or something up.

کردن و شما با کسی یا چیزی صحبت می کنید.

And that means you speak in a way that makes that someone or something sound really beneficial,

و این بدان معناست که شما طوری صحبت می‌کنید که باعث می‌شود کسی یا چیزی واقعاً مفید،

really positive, really amazing, maybe even more so than the reality. So let's say you're

واقعاً مثبت، واقعا شگفت‌انگیز به نظر برسد، شاید حتی بیشتر از واقعیت. بنابراین فرض کنید شما

in sales and you're trying to sell this piece of software to a company. Well, you're going

در حال فروش هستید و سعی می کنید این نرم افزار را به یک شرکت بفروشید. خوب، شما قصد دارید در مورد

to talk up that software. You're going to talk about that software in a way that really

آن نرم افزار صحبت کنید. شما قصد دارید در مورد آن نرم افزار به گونه ای صحبت کنید که واقعاً

highlights all of its positive features.

تمام ویژگی های مثبت آن را برجسته کند.

And you probably won't mention any negative features. You're going to talk it up or let's

و احتمالاً هیچ ویژگی منفی را ذکر نخواهید کرد . قرار است در مورد آن صحبت کنید یا

say that.

این را بگوییم.

You're.

شما هستید.

Really close friend applied for a job in your company? Well, you're probably going to talk

واقعا دوست صمیمی برای کار در شرکت شما درخواست داد ؟ خب احتمالا قراره با

up your friend. You're going to speak about your friend very enthusiastically, very positively,

دوستت صحبت کنی شما قرار است در مورد دوست خود بسیار مشتاقانه، بسیار مثبت صحبت کنید،

because you want your friend to get the job. You're going to talk up your friend.

زیرا می خواهید دوست شما این شغل را بدست آورد. قراره با دوستت حرف بزنی

#4 to pile up. This means simply to increase in amount, and we generally use this with

شماره 4 برای انباشتن. این به معنای صرفاً افزایش مقدار است و ما معمولاً از این با

work. So in general you could say work is really piling up. Work is increasing in amount.

کار استفاده می کنیم. بنابراین به طور کلی می توان گفت که کار واقعاً در حال انباشته شدن است. مقدار کار در حال افزایش است.

You can use this with specific work. So you might say my expense reports are piling up,

شما می توانید از این با کار خاص استفاده کنید. بنابراین ممکن است بگویید گزارش های هزینه های من در حال انباشته شدن است،

or even with household chores you might say the laundry is piling up.

یا حتی در مورد کارهای خانه ممکن است بگویید لباس های شسته شده در حال انباشته شدن است.

The Dirty dishes are piling up. They're increasing in amount #5 to mob around, to mob around.

ظروف کثیف در حال انباشته شدن هستند. آنها در حال افزایش در مقدار # 5 برای اوباش در اطراف، به اوباش در اطراف.

This is when someone moves from one location to another. But they do it in a very unhappy

این زمانی است که شخصی از یک مکان به مکان دیگر نقل مکان می کند. اما آنها این کار را به شیوه ای بسیار ناراضی انجام می دهند

way. A lazy way. A disappointed way.

. یک راه تنبل روشی ناامید کننده

And it's generally because something is wrong. Something specific is wrong. So maybe they

و به طور کلی به این دلیل است که چیزی اشتباه است. چیز خاصی اشتباه است. بنابراین شاید آنها

just lost their job, or they just broke up with their girlfriend. So they move around

به تازگی شغل خود را از دست داده اند یا به تازگی از دوست دختر خود جدا شده اند. بنابراین آنها تمام روز در خانه تردد می کنند

the house all day. They go from the couch to the kitchen back to the couch.

. آنها از کاناپه به آشپزخانه می روند و دوباره به کاناپه می روند.

But they look really upset and lazy and no energy, so this isn't really a positive thing.

اما آنها واقعاً ناراحت و تنبل به نظر می رسند و انرژی ندارند، بنابراین این واقعاً چیز مثبتی نیست.

We generally say stop moping around. You need to stop moping around and start looking for

ما به طور کلی می گوییم دست از غوغا نزنید. باید دست از غوغا نزنید و به دنبال

a job. If that's the reason why you're moping around because you lost your job, stop moping

شغل بگردید. اگر به همین دلیل است که به دلیل از دست دادن کار خود را غوطه ور می کنید، دست از آب پاشیدن بردارید

around and look for a job.

و به دنبال کار بگردید.

Number six, to loosen up. This is a great one. It means to be more relaxed, more comfortable

شماره شش، برای شل شدن. این یکی عالی است . این به معنای آرامش بیشتر، راحت تر

or less serious. So you might say she was very shy at first, but then she loosened up,

یا کمتر جدی بودن است. بنابراین ممکن است بگویید او ابتدا خیلی خجالتی بود، اما بعد شل شد،

so she became more relaxed, more comfortable.

بنابراین آرام تر و راحت تر شد.

Now, we often use this as advice to someone. If someone is just being too serious, you

در حال حاضر، ما اغلب از این به عنوان توصیه به کسی استفاده می کنیم. اگر کسی خیلی جدی است،

might say loosen up, loosen up. It's similar to saying relax a little, relax a little,

ممکن است بگویید شل کن، شل کن. شبیه به این است که بگوییم کمی استراحت کن، کمی آرام باش،

loosen up. You need to loosen up. Oh, just loosen up.

شل کن. باید شل کنی اوه، فقط شل کن

#7 to kick off. This is a great one because when you kick something off it means you start,

شماره 7 برای شروع این بسیار عالی است زیرا وقتی چیزی را شروع می کنید به این معنی است که شروع می کنید،

but we use this in the context of a sports event.

اما ما از این موضوع در زمینه یک رویداد ورزشی استفاده می کنیم .

A meeting, a conference or even a party. So some sort of event with people. So when sports

یک جلسه، یک کنفرانس یا حتی یک مهمانی. بنابراین نوعی رویداد با مردم. بنابراین وقتی ورزش

is very common to say the game the match kicks off at and then you say the time the match

بسیار رایج است که بگوییم بازی در آن بازی شروع می شود و سپس می گویید ساعت

kicks off at 3, the game kicks off at 7 and that's just when the game starts.

شروع مسابقه در ساعت 3 است، بازی در ساعت 7 شروع می شود و درست زمانی است که بازی شروع می شود.

Now you could also say, let's kick off the meeting by and then you can explain how you're

اکنون همچنین می توانید بگویید، بیایید جلسه را شروع کنیم و سپس می توانید توضیح دهید که چگونه می

going to start the meeting. Let's kick off the meeting by introducing the new CFO or

خواهید جلسه را شروع کنید. بیایید جلسه را با معرفی مدیر مالی جدید شروع کنیم یا

let's kick off the meeting by sharing the good news.

با به اشتراک گذاشتن خبرهای خوب جلسه را آغاز کنیم.

#8 This is a fun one to horse around when you horse.

#8 این یک سرگرمی برای اسب سواری هنگام اسب سواری است.

Around.

دور و بر.

You behave in a silly or noisy way. So basically what children do all the time, they horse

رفتار احمقانه یا پر سر و صدا دارید. بنابراین اساساً کاری که بچه ها همیشه انجام می دهند، اسب سواری می کنند

around, but you might say.

، اما ممکن است بگویید.

The kids were horsing around and they broke my favorite vase. Now, although this is commonly

بچه ها اسب سواری می کردند و گلدان مورد علاقه من را شکستند. در حال حاضر، اگرچه این معمولا

used in children, it can of course be used for adults as well, because adults act in

در کودکان استفاده می شود، البته می توان از آن برای بزرگسالان نیز استفاده کرد، زیرا بزرگسالان

silly and noisy ways all the time, right? Even in workplace context. So you might be

همیشه به روش های احمقانه و پر سر و صدا عمل می کنند، درست است؟ حتی در محیط کار. بنابراین ممکن است

talking about how your team is constantly horsing around.

در مورد این صحبت کنید که چگونه تیم شما دائماً در حال حرکت است.

And as a bonus, you can also say goof around. It's an alternative, but they're both very

و به عنوان یک امتیاز، شما همچنین می توانید بگویید احمق. این یک جایگزین است، اما هر دو بسیار

commonly used, so horse around or goof around #9 to get by. This is when you have just enough

معمول استفاده می‌شوند، بنابراین برای گذراندن مسیر با اسب در اطراف یا شماره 9 مسخره کنید. این زمانی است که شما به اندازه کافی

money.

پول دارید.

To.

به.

Live on, but not very much extra, so you can basically pay all your bills and that's about

زندگی کنید، اما نه خیلی اضافی، بنابراین می توانید اساساً تمام صورت حساب های خود را پرداخت کنید و

it. So you might say sense.

همین. بنابراین ممکن است بگویید حس.

Our twins were born. It's been more difficult to get by. You have two new babies in the

دوقلوهای ما به دنیا آمدند. گذراندن آن دشوارتر بوده است . شما دو بچه جدید در

house. Well, first, congratulations. But of course, that's very expensive. So now you

خانه دارید. خب اول بهت تبریک میگم اما البته، این بسیار گران است. بنابراین اکنون شما

only have enough money to pay your bills to buy the food, buy the diapers, buy the groceries,

فقط پول کافی برای پرداخت قبض های خود برای خرید غذا، خرید پوشک، خرید مواد غذایی،

pay your mortgage, things like that. We're getting by, we're getting by. You're just

پرداخت وام مسکن خود و مواردی از این قبیل دارید. داریم می گذریم، داریم می گذریم. تو فقط داری

surviving.

زنده میمونی

So if someone knows you're going through a tough time financially, maybe you lost your

بنابراین اگر کسی بداند که از نظر مالی دوران سختی را پشت سر می گذارید، شاید کارتان را از دست داده اید

job and they ask you, how's it going? Is everything okay? You could say, well, I'm getting by,

و از شما می پرسند که وضعیت چطور است؟ همه چیز خوب است؟ شما می توانید بگویید، خوب، من از پس آن بر می آیم،

I'm getting by, which lets them know you're surviving, you have enough to pay all your

من از پس آن بر می آیم، که به آنها اجازه می دهد بدانند که شما زنده مانده اید، شما به اندازه کافی برای پرداخت تمام

core expenses, and finally #10 to flip out. Now this can mean to become very excited.

هزینه های اصلی خود دارید، و در نهایت شماره 10 برای تلنگر زدن. اکنون این می تواند به معنای بسیار هیجان زده شدن باشد.

But it can also mean to become very angry or agitated. So it's when you have a very

اما همچنین می تواند به معنای عصبانی شدن یا عصبانی شدن باشد. بنابراین زمانی است که شما یک

strong emotion, but that emotion can be positive excitement or it can be negative anger.

احساس بسیار قوی دارید، اما این احساس می تواند هیجان مثبت یا خشم منفی باشد.

And it will be obvious based on context. So if you just won a competition or a prize or

و بر اساس زمینه آشکار خواهد شد. بنابراین، اگر فقط در یک مسابقه یا جایزه یا

the lottery, you might flip out and become very, very excited, right? The sports team

قرعه‌کشی برنده شوید، ممکن است از آن خارج شوید و بسیار بسیار هیجان‌زده شوید، درست است؟ تیم ورزشی

flipped out when they won the gold medal.

زمانی که مدال طلا را به دست آورد، از میدان خارج شد.

Or the team flipped out when they lost the game. The team became very angry. So you can

یا زمانی که تیم بازی را باخت، از زمین خارج شد . تیم بسیار عصبانی شد. بنابراین می توانید

use it in both situations. And for this expression you can also say freak out, freak out, flip

در هر دو حالت از آن استفاده کنید. و برای این عبارت شما همچنین می توانید بگویید freak out, freak out, flip

out. They mean the same. And again, positive excitement or negative anger.

out. منظورشون هم همینه و دوباره، هیجان مثبت یا خشم منفی.

So now that you're more comfortable with these phrasal verbs, how about we do that exact

پس حالا که با این افعال عبارتی راحت‌تر هستید، چطور می‌شود دقیقاً

same quiz again so you can see how much you've improved. So here are the questions. Hit,

همان مسابقه را دوباره انجام دهیم تا بتوانید ببینید چقدر پیشرفت کرده‌اید. بنابراین سؤالات اینجاست. ضربه بزنید،

pause, take as much time as you need, and when you're ready, hit play to see

مکث کنید، به همان اندازه که نیاز دارید وقت بگذارید و وقتی آماده شدید، روی play بزنید تا

the answers.

پاسخ ها را ببینید.

Here are the answers. Go ahead and hit pause and figure.

در اینجا پاسخ ها آمده است. جلو بروید و مکث و شکل را بزنید.

Out how you did.

از اینکه چطور کردی

Amazing job with this lesson. Now make sure you get your FREE

کار شگفت انگیز با این درس اکنون مطمئن شوید که راهنمای مکالمه رایگان خود را دریافت کرده اید

speaking guide where I share 6 tips on how to speak English fluently and confidently.

که در آن من 6 نکته را در مورد نحوه صحبت کردن به زبان انگلیسی روان و مطمئن به اشتراک می گذارم.

You can download it from my website right here and then

می توانید آن را از وب سایت من از اینجا دانلود کنید و

when you're ready, get started with

پس از آماده شدن، با

your

next lesson.

درس بعدی خود شروع کنید.